لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زندگینامه خود نوشت استاد عبدالباسط
زندگینامه
نمونه هایی از تلاوت استاد عبدالباسط زندگینامه
متن حاضر گزیده ویرایش شده ای از یک مصاحبه با استاد عبدالباسط می باشد، که به صورت زندگینامه خود نوشت تنظیم شده است.
من" عبدالباسط محمد عبدالصمد" از قریه ارمنت که حالا مبدل به شهر شده از توابع استان قنا در جنوب مصراست؛ فاصله ارمنت با قاهره تقریباً 700 کیلومترمی باشد. من در سال 1349 هجری قمری،( 1307 هجری شمسی) به دنیا آمدم .
در ده سالگی قرآن را حفظ نمودم. عاشق قرآن بودم و از خدا آرزو می کردم که یک قاری مشهور بشوم. من برای شنیدن قرآن، مسافت زیادی را پیاده طی می کردم؛ چون در آن زمان در خانه ها رادیو وجود نداشت و فقط قهوه خانه ها رادیو داشتند.
شیخ رفعت و شیخ شعشاعی- دو نفری که در آن زمان مشهور بودند- در رادیو قرائت قرآن داشتند. شیخ رفعت دو بار در هفته روزهای دوشنبه و جمعه تلاوت داشت. و ما سه کیلومتر راه را پیاده طی می کردیم تا به صدای شیخ رفعت گوش بسپاریم و برای استفاده از سایر قاریان در جلسات شبانه قرآن شرکت می کردیم . من در مکتبخانه های همان روستا قرآن را حفظ کردم . در آن زمان هنوز روستای ما مبدل به شهر نشده بود.
من به پدرم گفتم که می خواهم علم قرائات را فرا گیرم و قاری مشهور بشوم. پدرم مرا تشویق کرد. اما برادران بزرگترم به دانشگاه الأزهر رفتند و در علوم دیگری تحصیل کردند.
پدرم می خواست مرا به " طنطا" که ناحیه ای مشهور در علوم قرائات و تعلیم علوم قرآنی بود ببرد، اما شیخی از ناحیه شمال به روستای ما آمد و برای تعلیم علوم قرآنی و قرائات، مردم از او استقبال کردند، که من هم نزد او رفتم و قرائات سبع را یاد گرفتم. او احساس می کرد که من علاقمند هستم و توانایی دارم که قرائات سبع را یاد بگیرم، پس مرا در این امر تشویق می کرد . او قصد آموزش ده قرائت را داشت اما من به فراگیری هفت قرائت قانع بودم . معلم مرا با خود در جلسات شبانه قرآن همراه می برد و تقریباً مرا مثل فرزند خود حساب می کرد.
من قرآن را در ده سالگی و قرائات سبعه را در 12 سالگی و عشره را در 14 سالگی، یعنی همه قرائت های دهگانه را- الحمدلله- آموختم .
ما علاوه بر حفظ قرآن، در کتاب ها معانی را هم فرا می گرفتیم. چون علم به معانی در رعایت وقف و دیگر قواعد لازم است.
گرچه در مصر دانشکده قرائات قرآنی ایجاد شده ولی هنوز هم چند مکتبخانه در مصر موجود است ولی مسئولین دوباره تشویق شده اند تا مکتبخانه ها به وضع سابق خود برگردد.
البته مدرسه قرائات هم هست ولی این مخصوص کسانی است که قرآن را حفظ کرده اند و می خواهند قرائت ها را بیاموزند و این مدرسه وابسته دانشکده زبان ادبیات و عرب به دانشگاه الأزهر است. و قرائت های هفتگانه، دهگانه، چهارده گانه، قواعد قرآن و زبان عربی و به طور کلی علوم قرآنی و علوم وابسته به آن در آنجا تدریس می شود.
من تمام وقت خود را صرف قرآن کرده ام و تمام زندگی ام صرف تعلیم قرآن و جلسات دینی شده است. گرایش من بیشتر به قرائت قرآن و برگزاری لیالی قرآنی و دعوت های شخصی از کشورهای اسلامی و ضبط رادیویی و تلویزیونی و... است.
هنگامی که 19 سال داشتم در سال 1951 برای اولین بار به قاهره رفتم. و حافظ قرآن بودم و در منطقه"صعید" شهرتی داشتم. به مناسبت میلاد پیامبر جشنی برپا بود. بعضی ها مرا می شناختند و تمایل داشتند من در بعضی از این مناسبت ها قرآن بخوانم. اما من به علت غربت، و حضور قاریان معروف تردید داشتم. یکی از علما که مرا می شناخت از من درخواست کرد که ده دقیقه قرآن بخوانم. من پذیرفتم که ده دقیقه قرآن بخوانم اما یک ساعت و نیم طول کشید. سبحان الله . توفیقی از جانب خداوند بود و مسجد پر شد از جمعیت، مرتباً از من می خواستند که باز هم بیشتر بخوانم و من همچنان تلاوت می کردم .
روز بعد باز از من خواستند بخوانم و من هم حاضر شدم. بعضی از مسئولین هم بودند که البته آنها را نمی شناختم. مرا خواستند و گفتند:" اهل کجا هستی"؟
گفتم:" اهل صعید هستم، از روستایی به نام ارمنت."
به من گفتند:" چرا به رادیو نمی آیی شهرت پیدا کنی؟"
گفتم:" من در صعید مشهور هستم."
گفتند:" به جای آن که در یک منطقه مشهور باشی، در همه دنیا شهرت پیدا می کنی."
گفتم که باید با دیگران و از جمله پدر مشورت کنم.
به من گفتند: لازم نیست، توکل بر خدا کن و به رادیو بیا. من نیز چون حس کردم که پیشرفتی برای من در این کار هست، پذیرفتم . در آن زمان، شیخ الضباع مسئول جلسات قرآنی بود و کتاب هایی در زمینه قرائات و علوم قرآنی نوشته بود، او در علوم قرآنی و قرائت ها مرجع به حساب می آمد. شیخ پس از این که متوجه شد قرائات سبع را حفظ هستم؛ به من تبریک گفت و وعده داد که اوقاتی برای قرائت قرآن در رادیو برایم مشخص کند.
از آن پس هر یک ماه یا هر یک ماه و نیم یک بار، در رادیو تلاوت داشتم . نماز صبح را در مقام حضرت زینب(س) می خواندم و بیرون می رفتم و پیاده تا رادیو که در خیابان علوی بود می رفتم و ساعت 5/6 تا 7 صبح تلاوت قرآن داشتم.
در سال 52 بود که به حج مشرف شدم و برای اولین بار بود که در همین کشور تلاوت قرآن من روی نوار ضبط شد. البته در تلاوت از برخی قاریان از جمله شیخ مصطفی اسماعیل، مرحوم شیخ شعشاعی و شیخ رفعت نیز تاثیر داشته ام . این یک قاعده است که هرگاه قرآن از دل خوانده شود، بر دل هم می نشیند و در خود خواننده هم تأثیر می گذارد. من روش خاصی در قرائت قرآن داشتم که از کسی هم اکتساب نکرده بودم. که البته شنیده ام این روش، هم اکنون در مصر، و در سایر کشورها، حتی در مالزی و اندونزی و جاهای دیگر دارای مقلدان فراوانی شده است. من خوشحالم که کسی از روش من تقلید می کند ولی در عین حال تقلید را تشویق و تأیید نمی کنم، چون عمر تقلید کوتاه است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
درباره زندگى و آثار فرانس دى وال
نکته
ما دو رو داریم که هر کدام از آنها در تناظر با ویژگى هاى کلیشه اى یکى از نزدیک ترین عموزاده هاى انسانریخت انسان یعنى شمپانزه و بونوبو هستند. در واقع ما انسانریختى دوقطبى هستیم. ما رویى بسیار زشت و ناخوشایند داریم و هنگامى که رذل مى شویم تقریباً از هر جانور دیگرى که مى توان تصور کرد رذل تریم. اما در عین حال رویى بسیار خوشایند و فداکار نیز داریم و هرگاه خوب مى شویم تقریباً از هر جانور دیگرى که بتوان تصور کرد هم عملاً بسیار دوست داشتنى تریم.
کمتر پیش مى آید کتابى که دانشمندان بسیار به آن استناد مى کنند و ارجاع مى دهند در عین حال در فهرست پرخواننده ترین کتاب هاى اعضاى کنگره ایالات متحده نیز آمده باشد. با این همه کتاب «سیاست شمپانزه ها» نوشته فرانس دى وال (de Waal .F) نخستى شناس، که از زمان انتشارش در سال ۱۹۸۲ بیش از ۶۰۰ بار از آن نقل قول شده، از جمله آثارى بود که نیوت گینگریچ، سخنگوى وقت مجلس نمایندگان ایالات متحده، خواندن آن را در سال ۱۹۹۴ به نماینده هاى تازه کار توصیه کرد. در این کتاب که شامل مطالبى از رشته هاى گوناگون است، ساختار اجتماعى نخستى ها به تفصیل بیان شده و شکاف موجود هم در منابع علمى و هم در پندارهاى عامه را پر کرده است. دى وال با نوشتن این کتاب یکى از نخستین دانشمندانى بود که تابوهاى علمى کهنه را شکست و جانوران را به عنوان موجوداتى شناختى و عاطفى بررسى کرد نه صرفاً ماشین هاى یادگیرى.
از آن زمان دى وال تبدیل به یکى از بانفوذ ترین پژوهشگران زندگى اجتماعى میمون ها و انسانریخت ها (apes) شده است. شش کتاب عامه فهم او، «سیاست شمپانزه ها: قدرت و جنسیت در میان انسانریخت ها» (۱۹۸۲)، «نیک سرشت: خاستگاه نیک و بد در انسان و جانوران دیگر» (۱۹۹۶)، «بونوبو: انسانریخت فراموش شده» (۱۹۹۷)، «انسانریخت و استاد سوشى: تاملات فرهنگى یک نخستى شناس» (۲۰۰۱)، «آلبوم خانوادگى من: سى سال عکاسى از نخستى ها» (۲۰۰۳) و «انسانریخت درون ما: نخستى شناسى پیشرو تبیین مى کند چرا ما آنکه هستیم، هستیم» (۲۰۰۵)، به بیش از ده زبان ترجمه شده و کارهایش پژوهش هاى تازه اى را درباره حل اختلاف و صلح سازى در جانوران برانگیخته است. او در سال ۱۹۹۳ به عضویت آکادمى سلطنتى علوم هلند و در سال ۲۰۰۴ به عضویت آکادمى ملى علوم ایالات متحده برگزیده شد.دى وال که اکنون در گروه روانشناسى دانشگاه امورى (Emory) در آتلانتاى جورجیا، استاد کرسى Candler .H.C و مدیر مرکز «حلقه هاى زنده» در «مرکز ملى نخستى پژوهى یرکیز» وابسته به دانشگاه امورى است همچنان مى کوشد تا با پژوهش هایش به مخاطبان چندرشته اى دست یابد. او در مقاله معارفه اش تحت عنوان «میمون در آینه: نه چندان غریبه» که در نهم اوت ۲۰۰۵ و در شماره ۳۲ «نشریه آکادمى ملى علوم آمریکا» منتشر شد، یافته هاى مربوط به واکنش میمون هاى کاپوچین به تصویر خودشان در آینه را ارائه مى کند. از آنجا که تشخیص خود در آینه با نخستین نشانه هاى همدلى (empathy) در کودک انسان همبسته است، این پژوهش نشان مى دهد که چگونه ظرفیت هاى گوناگون براى برقرارى پیوندهاى عاطفى در نخستى ها ایجاد مى شود. •زیست شناسى با فقط ذره اى از حیاتدى وال حتى پیش از آنکه کارش را در نخستى شناسى آغاز کند هرگز از جانوران دور نبود. او که نوه صاحب یک مغازه حیوان فروشى و پسر یک رئیس بانک بود، تعطیلات آخر هفته دوران کودکى اش را در زمین هاى هموارى که براى کشاورزى از دریا خشک شده بودند نزدیک خانه اش در وال ویک (Waalwijk) هلند مى گذراند. او در پروژه هاى جانورى اش نظیر تکثیر موش، پرورش کلاغ گردن بور و ایجاد یک باغ وحش آبى کوچک در حیاط پشتى با سطل هایى پر از ماهى و مارماهى غرق بود.با این حال معلم زیست شناسى دى وال در دبیرستان به قدرى کسالت آور بود که دانش آموز عاشق طبیعت را از انتخاب علوم حیاتى براى ادامه زندگى اش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
درباره زندگى و آثار فرانس دى وال
نکته
ما دو رو داریم که هر کدام از آنها در تناظر با ویژگى هاى کلیشه اى یکى از نزدیک ترین عموزاده هاى انسانریخت انسان یعنى شمپانزه و بونوبو هستند. در واقع ما انسانریختى دوقطبى هستیم. ما رویى بسیار زشت و ناخوشایند داریم و هنگامى که رذل مى شویم تقریباً از هر جانور دیگرى که مى توان تصور کرد رذل تریم. اما در عین حال رویى بسیار خوشایند و فداکار نیز داریم و هرگاه خوب مى شویم تقریباً از هر جانور دیگرى که بتوان تصور کرد هم عملاً بسیار دوست داشتنى تریم.
کمتر پیش مى آید کتابى که دانشمندان بسیار به آن استناد مى کنند و ارجاع مى دهند در عین حال در فهرست پرخواننده ترین کتاب هاى اعضاى کنگره ایالات متحده نیز آمده باشد. با این همه کتاب «سیاست شمپانزه ها» نوشته فرانس دى وال (de Waal .F) نخستى شناس، که از زمان انتشارش در سال ۱۹۸۲ بیش از ۶۰۰ بار از آن نقل قول شده، از جمله آثارى بود که نیوت گینگریچ، سخنگوى وقت مجلس نمایندگان ایالات متحده، خواندن آن را در سال ۱۹۹۴ به نماینده هاى تازه کار توصیه کرد. در این کتاب که شامل مطالبى از رشته هاى گوناگون است، ساختار اجتماعى نخستى ها به تفصیل بیان شده و شکاف موجود هم در منابع علمى و هم در پندارهاى عامه را پر کرده است. دى وال با نوشتن این کتاب یکى از نخستین دانشمندانى بود که تابوهاى علمى کهنه را شکست و جانوران را به عنوان موجوداتى شناختى و عاطفى بررسى کرد نه صرفاً ماشین هاى یادگیرى.
از آن زمان دى وال تبدیل به یکى از بانفوذ ترین پژوهشگران زندگى اجتماعى میمون ها و انسانریخت ها (apes) شده است. شش کتاب عامه فهم او، «سیاست شمپانزه ها: قدرت و جنسیت در میان انسانریخت ها» (۱۹۸۲)، «نیک سرشت: خاستگاه نیک و بد در انسان و جانوران دیگر» (۱۹۹۶)، «بونوبو: انسانریخت فراموش شده» (۱۹۹۷)، «انسانریخت و استاد سوشى: تاملات فرهنگى یک نخستى شناس» (۲۰۰۱)، «آلبوم خانوادگى من: سى سال عکاسى از نخستى ها» (۲۰۰۳) و «انسانریخت درون ما: نخستى شناسى پیشرو تبیین مى کند چرا ما آنکه هستیم، هستیم» (۲۰۰۵)، به بیش از ده زبان ترجمه شده و کارهایش پژوهش هاى تازه اى را درباره حل اختلاف و صلح سازى در جانوران برانگیخته است. او در سال ۱۹۹۳ به عضویت آکادمى سلطنتى علوم هلند و در سال ۲۰۰۴ به عضویت آکادمى ملى علوم ایالات متحده برگزیده شد.دى وال که اکنون در گروه روانشناسى دانشگاه امورى (Emory) در آتلانتاى جورجیا، استاد کرسى Candler .H.C و مدیر مرکز «حلقه هاى زنده» در «مرکز ملى نخستى پژوهى یرکیز» وابسته به دانشگاه امورى است همچنان مى کوشد تا با پژوهش هایش به مخاطبان چندرشته اى دست یابد. او در مقاله معارفه اش تحت عنوان «میمون در آینه: نه چندان غریبه» که در نهم اوت ۲۰۰۵ و در شماره ۳۲ «نشریه آکادمى ملى علوم آمریکا» منتشر شد، یافته هاى مربوط به واکنش میمون هاى کاپوچین به تصویر خودشان در آینه را ارائه مى کند. از آنجا که تشخیص خود در آینه با نخستین نشانه هاى همدلى (empathy) در کودک انسان همبسته است، این پژوهش نشان مى دهد که چگونه ظرفیت هاى گوناگون براى برقرارى پیوندهاى عاطفى در نخستى ها ایجاد مى شود. •زیست شناسى با فقط ذره اى از حیاتدى وال حتى پیش از آنکه کارش را در نخستى شناسى آغاز کند هرگز از جانوران دور نبود. او که نوه صاحب یک مغازه حیوان فروشى و پسر یک رئیس بانک بود، تعطیلات آخر هفته دوران کودکى اش را در زمین هاى هموارى که براى کشاورزى از دریا خشک شده بودند نزدیک خانه اش در وال ویک (Waalwijk) هلند مى گذراند. او در پروژه هاى جانورى اش نظیر تکثیر موش، پرورش کلاغ گردن بور و ایجاد یک باغ وحش آبى کوچک در حیاط پشتى با سطل هایى پر از ماهى و مارماهى غرق بود.با این حال معلم زیست شناسى دى وال در دبیرستان به قدرى کسالت آور بود که دانش آموز عاشق طبیعت را از انتخاب علوم حیاتى براى ادامه زندگى اش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 73
چرا ترانسفورماتورها در زندگی امروزی اهمیت دارند؟
اولین سیستم توزیع قدرت در ایلات متحده ، یک سیستم جریان مستقیم (dc) با ولتاژ 120 ولتی بود که توسط «توماس – ا – ادیسون » برای تغذیه لامپ اختراعی خودش بکار گرفته می شد . اولین نیروگاه مرکزی توان الکتریکی ادیسون بمنظور تغذیه به شهر نیویورک در سپتامبر 1882 ، تاسیس و بکار گرفته شد . متاسفانه او برای انتقال توان تولیدی اش ، با آن سطح ولتاژ پایین ، احتیاج به جریان زیادی داشت تا بتواند توان کافی تولید نماید . در نتیجه بالا بودن جریان ، افت ولتاژ و توان در خطوط انتقال بسیار زیاد بود و شدیدا سرویس و نگهداری نیروگاه را محدود می ساخت . برای غلبه براین مسئله در آن زمان پستهای قدرت نگهداری نیروگاه را محدود می ساخت . برای غلبه براین مسئله در آن زمان پستهای قدرت مرکزی در جای جای شهر قرار داشت تا بدین وسیله ، فاصله بین محل تولید و مصرف کاهش یافته و افت ولتاژ توان کاسته گردد . این حقیقت که توسط سیستم های قدرت با ولتاژ dc پایین ، نمی توان توان را به مسافت های زیادی انتقال داد باعث شده بود که پستها ی تولید کوچک و محلی گردند و نسبتا بازهی کافی داشته باشند .
اختراع ترانسفورماتور و بموازات آن تولید و پیشرفت منابع قدرت ac ، محدودیت های فوق را در سیستم های قدرت برای همیشه حل کرد . یک ترانسفورماتور بطور ایدال ولتاژ ac را به ولتاژ ac دیگری تبدیل می کند، بدون اینکه توان حقیقی اعمال شده اثری بگذارد . اگر ترانسفورماتوری برای افزایش ولتاژ بکار گرفته شود باید جریان را بکاهد تا توان ورودی به آن برابر خروجی از آن باشد .
بنابرین ، ولتاژ توان الکتریکی ac تولید شده در نیروگاه را توسط ترانسفورماتور افزایش می دهند تا بتوان آنرا با تلفات بسیار کم به مسافتهای طولانی انتقال داد ، و در نهایت باز ولتاژ بالای انتقال یافته را برای مصرف به حد معقولی پایین آورد . چون تلفات سیستم قدرت متناسب با جریان عبوری از خطوط انتقالی می باشد ، افزایش ولتاژ خطوط انتقال و کاهش جریان ، مثلا با یک ضریب 10 ، توسط ترانسفورماتور تلفات توان سیستم انتقال را 100 برابر کمتر می کند . در بسیاری از موارد نمی توان بدون استفاده از ترانسفورماتور ، بسادگی از توان الکتریکی استفاده نمود .
در نیروگاهای مدرن ، توان در ولتاژ های بین 12تا 25 کیلو وات تولید شده و توسط ترانسفورماتور افزاینده ای تا سطح 110 الی 1000 کیلو وات افزایش داده می شود .
با این ترتیب می توان ولتاژ را با تلفات بسیار کم به مسافتهای طولانی انتقال داد . در انتهای دیگر خط انتقال ترانسفورماتور هائی سطح ولتاژ را به 12 تا 345 کیلو ولت برای توزیع تقلیل می دهند ، و نهایتا توسط ترانسفورماتور کاهنده دیگری ، این ولتاژ در حد 120 ولت یا حتی کمتر در اختیار مصرف کننده ، کار و ادارات قرار داده می شود .
انواع و ساختمان ترانسفورماتور ها
منظور اصلی در استفاده از ترانسفورماتورها تبدیل توان ac با یک سطح ولتاژ به همان توان اما تحت ولتاژ متفاوتی نسبت به اول و با همان فرکانس می باشد . اما از ترانسفورماتورها به منظورهای گونا گونی ، استفاده می شود ( مثلا نمونه برداری از ولتاژ ، نمونه برداری از جریان و انتقال امپدانس ) اما این فصل فقط به ترانسفورماتور قدرت اختصاص یافته است .
ترانسفورماتورهای قدرت با یکی از دو نوع هسته زیر ساخته می شود . یک شکل از ساختمان ترانسفورماتورها شامل یک هسته ساده از ورقه های مستطیلی است و سیم پیج های ترانسفورماتور روی دو ضلع این مستطیل پیچیده شده اند .ساختمان ترانسفورماتور بنام « شکل هسته ای » معروف است در شکل دیگر هسته از ورقه های سه ساقه ای تشکیل گردیده که سیم پیچها روی ساق وسط آن پیچیده شده است . این شکل هسته را بنام « شکل غلافی یا زرهی » می شناسند در هر دو حالت ، هسته از ورقه های نازکی تشکیل شده است که از نظر الکتریکی نسبت بهم عایق شده اند. این کار باعث کاهش جریانهای فوکو به حداقل می شود.
در حالتها و شکلهای عملی ترانسفورماتور، سیم پیچهای اولیه و ثانویه روی یکدیگر پچیده می شوند ، در حالیکه سیم پیچی فشار ضعیف در قسمت زیر و نزدیک به هسته قرار می گیرد ، این ترتیب ساختمانی و پیچیدن سیم پیچها به دو منظور صورت می گیرد :
مسئله عایق بندی ، مخصوصا در ولتاژ های بالا ، سادتر صورت می گیرد .
میزان فلوی نشستی ، نسبت به حالتی که سیم پیچهای اولیه و ثانویه را روی دو فک مختلف از هسته به پیچند ، کمتر شود .
ترانسفورماتورهای قدرت بسته به اینکه چه استفادهای از آنها در سیستمهای قدرت می شود ، به نامهای گوناگون خوانده می شدند . ترانسفورماتوری که به خروجی ژنراتور متصل می شود و به منظور افزایش و لتاژ آن ژنراتور برای انتقال در خطوط بکار گرفته می شود بعضی اوقات بنام « ترانسفورماتور واحد » خواندن می شود ( ترانسفورماتور اصلی ) و آن ترانسفورماتوری که در طرف دیگر خط انتقال برای کاهش ولتاژ رسیده از خطوط تا سطحkv 5 /34 –kv 3/2 بکار میرود «ترانسفورماتورپست » نامیده میشود و بالاخره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
نگاهی به زندگی ابو علی سینا
ابن سینا یا پورسینا
حسین پسر عبدالله زاده در سال 370 هجری قمری و در گذشته در سال 428 هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف. نام او را به تفاریق ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفتهاند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجهالحق شرفالملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تالیفات بسیاری است و مهمترین کتابهای او عبارتند از شفا در فلسفه و منطق و قانون در پزشکی.
بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچیک از حکمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزاء فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامهای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگترین کسی است که از عهده این کار برآمد. وی شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابو عبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود.
بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:
پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال ۳۷۰ از مادر زاده شدم نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان می بردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنانکه آموزگارانم از دانستههای من شگفتی مینمودند.
در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانشهای روزگار خود چیزهایی می دانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتل به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه می آموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.
ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جزبه کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر بر نگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی می گفت می گماشتم و در ذهنم به بررسی آن می پرداختم و آن را روشن تر و بهتر از آنچه استادم بود فرا می گرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.
چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمی رفت در کوتاهترین زمان در این رشته موفقیتهای بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان می کردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.