لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 68 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
لذا روشن است , هر کسی نیز درصدد ارائه تعریفی از عدالت در تاریخ بشری , عدالت یکی از پرمعناترین و باارزش ترین مفاهیم انسانی است . عدالتخواهی مستمر انسان را باید امری فطری دانست. زیرا تا کنون هیچگاه از فهرست خواسته های فردی و اجتماعی انسان خارج نشده است .
, تبیین ایجاد راههای تحقق و چگونگی مبارزه با بی عدالتی است و یکی از اهداف اصلی فعالیتهای خود را دستیابی به عدالت اعلام میکند.
عدالت موضوع اصلی و محوری اکثر نظریات مکتبهای اجتماعی , سیاسی و اقتصادی است. از اینرو مدعیان واقعی و یا کاذب عدالت در همه تاریخ و در اقصی نقاط جهان یافت میشوند. امّا در عمل , بی عدالتی به همان اندازه نیز گسترده و شدید میباشد . تا جائیکه رسیدن به عدالت همواره یکی از آرزوهای اساسی انسان است. حتی اگر امید چندانی به تحقّق کامل آن وجود نداشته باشد.
در دو قرن اخیر بحث عدالت در سطح جهانی بیش از گذشته مطرح میباشد و مکاتب و جریانهای فکری هر یک نظریه ای در این زمینه ارائه کرده و عده ای از مجذوب , مقلّه و یا مرید خود نموده اند , اما با گذشت چند دهه بسیاری از آنها ناتوانی و ضعف خود را آشکار و از صفحه اجتماع و فعالیت عمومی خارج و به تاریخ اندیشه های سیاسی و اجتماعی پیوستند.
در جریان انقلاب اسلامی در ایران و پس از پیروزی , بحث عدالت به مثابه جدّی تری و مهمترین ارکان انقلاب اسلامی مطرح شد و جزء آرمانهای اصلی مردم انقلابی ایران قرار گرفت. همچنین در جهان اسلام و به ویژه در قرن اخیر , آثار , تألیفات و تحقیقات زیادی در این مقوله انجام شده و هریک از نویسندگان و محقّقان با توجه به دیدگاههای خود , مواضع و تحلیلهائی ارائه کرده اند. طبعاً به دلیل اهمیت و گستردگی موضوع و ظهور پدیده های جدید , میبایست بحث عدالت از ابعاد گوناگون مورد توجه قرار گیرد و تداوم داشته باشد.
اهمیت اصل عدالت
یکی از مهمترین اهداف حقوق بشر و اصیلترین مبانی و حرکتهای اجتماعی و موثرترین انگیزه نهضتهای اصلاحی که در طول تاریخ مورد توجه همه نظامهای سیاسی , حقوقی و اصلاحی جهان قرار گرفته و بر آن تکیه و تأکید فراوان رفته , اصل عدالت است. اصل عدالت مورد توجه شرایع و نظامهای الهی نیز بوده و هدف پیامبران و مصلحان اجتماعی معرفی شده است و مکاتب حقوقی آزاد به ویژه طرفداران حقوق فطری به آن تکیه و تأکید نموده اند و بسیاری از فلاسفه و حقوقدانها ، حقوق فطری را در اصل عدالت خلاصه میکنند.
مفهوم لغوی عدالت
عدل , مصدر یا اسم جمع است و مذکر , مونث , مفرد و جمع آن یکسان میباشد و به معنی ذاتی , سادگی , داد و انصاف , داوری و درستی می آید . مفهوم عدل به معنی برابری و تساوی , میانه روی و درستی , دادگری و انصاف , داوری با راستی و درستی و مفاهیم دیگری از این قبیل است.
تعریف عدالت
فلاسفه و علمای سیاست و حقوق , تعاریف مختلفی برای عدالت اظهار کرده اند که از دیدگاههای آنان نسبت به مبانی عدالت نشأت میگیرد .
استاد شهید مطهری برای مفهوم عدل چهار معنی ارائه داده است :
1- عدل به معنی توازن و تعادل در یک جامعه یا یک سیستم یا یک مجموعه در مقابل ظلم به معنی بی تناسبی و ناموزونی و ناهمسوئی
2- عدل به معنی رعایت استحقاقها , یعنی هر صاحب حقی را به حقش رساندن و به عبارت دیگر به هر کس هر آنچه شایسته آن است را دادن و مقابل آن ظلم یعنی هرج و مرج و ناحق و باطل را لباس حق پوشاندن.
3- عدل به معنی تساوی و برابری و در مقابل آن ظلم, به معنی تبعیض و عدم تساوی است . این معنا برای عدل , کلامی عامیانه , نابخردانه , بسیار محدود و موقت بوده و در صورت گسترش انحرافی است و با محاسبات دقیق مخالفت دارد ، مانند : نمره یکسان به دانش آموزان متفاوت دادن.
4- عدل به معنی اعطاء وجود از سوی پروردگار در حد امکان وجود یا کمال وجود است و ظلم در این مقام منفع فیض از سوی فیاض علی الاطلاق میباشد.
بطور کلی در تعریف عدالت بهتر است بگوییم.
(( عدالت عبارت است از رعایت تساوی در مقابل حقوق طبیعی و فطری و رعایت استحقاقها در حقوق ناشی از الویتهای طبیعی یا اکتسابی ))
قرآن در این مورد می گوید : (( اِنَّ الله اصطفیه عَلَیکُم وز اَدُ بَسطَه فی العلم و الجِسم )) بقره 247
(( خداوند بر اثر الویت طبیعی که قوّت جسمانی است و الویت اکتسابی که تحمل رنج آمرزش علم است طالوت را بر دیگران امتیاز بخشیده ))
عدل تکوینی خداوند
خدا عادل است یعنی حق هیچ موجودی را پایمال نمیکند و به هر موجودی طبق نظام حکیمانه هستی لطف میکند.
گاهی عده ای ایراداتی می گیرند و عنوان میکنند اگر خداوند طرفدار عدالت است و خود عادل پس این همه ناگواریها مانند سیل , زلزله , بچه های ناقص الخلقه , زشت , زیبا برای چیست ؟
پاسخ این است که خیر بودن یا شر بودن اموری که به عنوان خوشبختی و سعادت و یا بلا و مصیبت تلقی میشود دلبستگی دارد به جهت گیری انسان در برابر آن و بطور کلی تمام مصائب و محرومیتها در صورتی عنوان شر واقعی بر آنها منطبق است که انسان جهت گیری خاصی را که موجب رشد و تکامل است در برابر آنها نداشته باشد و همچنین تمام خوشی و کامرانیها در صورتی عنوان خیر واقعی بر آنها صادق است که جهت گیری خاصی که موجب انحطاط و بدبختی انسان است در آن پرورش نیابد.
آلفرد آدلر درباره انسان می گوید « یکی از عجیبترین خصوصیات آدمی نیروی تبدیل به احسن اوست . نیرویی که چیزهای منفی را به مثبت تبدیل می نماید»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
چرا عدالت زیباست
دیده بر هم گذارم تو را می دیدم که از درد و رنج به خود می پیچی؛ تا سحر خواب به چشمم راه نیافت، معلوم است که عاشق بی خواب جز محبوب به چیزی نمی اندیشد، تمام مدت در رختخواب به فکر تو دردانه عزیز و بی همتا بودم اگر می توانستم در کنار تو محبوب باشم، بدبختی و حوادث شوم را فراموش می کردم و نوش داروی عشق به کامت می ریختم. در بلایا باید عاشق و معشوق شریک درد هم باشند، می دانم از دست مرض چه میکشی. به خدا یک دنیا متأسفم حاضرم هرچه که از دستم برمی آید کوتاهی نکنم امّا افسوس، که در برابر طبیعت غدار دستم کوتاه است، به خدا تو مایه حیات و روشنی بخش عمر منی، در این دنیا جز تو بود و نبود همه یکسان است. از تصوّر حال تو همه شب تا صبح در شکنجه و عذابم، گوئی بهشت مهر و محبّت را دوزخی سوزنده و دردآلود کرده اند و من دوزخی گناهکار آنم! اکنون چون تو زیبائی ها و دلربائی های طبیعت را نمی بینم و آهنگ های دلکش افلاک را نمی شنوم از درد تو وامانده و شور بختم و از خدا می خواهم هر چه زودتر شفای عاجل نصیبت گردد و مرا از این همه درد برهاند.آری آری با توام ای عدالت . سالهاست که زیر چکمه های استبداد لگد کوب شده ای دیر زمانیست که ترنم آوای مظلوم پسندت در گوش جهانیان غریب است اما:
الیس الصبح بقریب؟
مسئله عدالت با وجود اینکه یک مسئله اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، ولی از نظر مکتب شیعه آنقدر مهم است که در کنار پنج اصل اعتقادی یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت قرار گرفته است. به همین دلیل عدالت باید یک مسئله فراگیری باشد و نمیتوان عدالت را فقط اختصاص به یک بعد از زندگی اجتماعی مردم تلقی کرد. اینکه در کنار اصول اعتقادی مسلمانها قرار گرفته، مانند همه اصول اعتقادی باید فراگیر باشد.عدالت آنقدر مهم و فراگیر است که در اعتقاد شیعه، عدالت از خداوند شروع میشود، در نظر شیعه رأس حکومت باید عادل باشد، امام باید عادل باشد، مرجعتقلید و قاضی باید عادل باشند. هیچ کسی نیست که در حکومت قرار بگیرد و از عدالت برخوردار نباشد، اگر عادل نباشد مشروعیتش را از دست میدهد. پس در حقیقت ارکان جامعه به عدالت بستگی دارد. حضرت امیرالمومنین در سال چهارم حکومت خویش، خطاب به جمع فرمودند؛ آیا فقیری در حکومت من میبینید؟ همه اعلام میکنند که ما فقیری سراغ نداریم. حضرت امام میفرماید؛ شاید یکی از دلایل توجه به قرضالحسنه این است که اسلام با گداپروری مخالف است. اگر قرضی میگیرید باید آن را برگردانید. یعنی باید کار کرد، تولید کرد تا بتوان قرض را پرداخت. پس عدالت اقتصادی تنها یک جنبه توزیعی ندارد، بلکه در تولید هم است یعنی دادن فرصتهای برابر به همه. امروز کسانی در شهرهای کوچک و روستاها هستند و علیرغم استعداد فوق العادهای که دارند و میتوانند تولید کنند؛ فرصتی برای ظهور و بروز در تولید و سرمایهگذاری پیدا نمیکنند و لذا یک محرومیت تاریخی را در روستاها شاهد هستیم
عدالت اجتماعى را مى توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامى تلقى کرد. بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که «کشور با کفر مى ماند اما با ظلم ماندنى نیست.»
*تعریف عدالت
در تعریف عدالت گفتهاند بخش کردن چیزی است، به طور یکسان و یا برابر داشتن همه را در یک چیز و با موازنه و برابری میان همه، خواه در امری مادی و خواه معنوی و از نمونه دوم است آنچه از رسول (ص) روایت شده است «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمَواتُ وَ الْأرْضُ» یعنی همه اجزای جهان با موازنه نهاده شده است چنانکه اگر جزیی از آن نابجا و نامتناسب بود نظم جهانی به هم میخورد.
از دیدگاه شهید مطهری کلمه «عدل» در مجموع چهار معنا و یا چهار مورد استعمال دارد:
الف) موزون بودن; که نقطه مقابل ظلم نیست بلکه بى تناسبى است.
ب) تساوى و نفى هر گونه تبعیض
ج) رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذى حق، حق خودش را
د) رعایت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آن چه امکان یا کمال وجود دارد.بنابراین، «عدل» معنا و مفهوم وسیعى دارد.
به عقیده استاد مطهری عدالت در مفهوم وسیعش عبارت است از دادن حق صاحبان استحقاق بدون هیچ تبعیضى میان آنها.اگر حق هیچ صاحب حقى ادا نشود بر خلاف عدالت است، همچنانکه اگر تبعیض شده و حق بعضى داده شود و حق بعضى دیگر داده نشود باز برخلاف عدالت است.
عدالت از یک نظر ملازم است با مساوات.مساوات یعنى به همه به چشم مساوى نگریستن و تبعیض قائل نشدن.لازمه این گونه مساوات، عدالت است، یعنى این است که به هر کسى هر اندازه استحقاق دارد به او داده شود، اگر زیاد استحقاق دارد زیاد داده شود و اگر کم استحقاق دارد کم داده شود و در این جهت تبعیضى صورت نگیرد.اما اگر مساوات را مساوات در «اعطاء» فرض کنیم که بدون رعایت استحقاقها و درجه استحقاقها به همه افراد برابر یکدیگر داده شود، این گونه مساوات برخلاف عدالت است و ملازم با ظلم است، همچنانکه مساوات در منع نیز ظلم است، یعنى اینکه همه مانند هم و بدون هیچ تبعیضى نسبت به آنچه استحقاق دارند محروم و ممنوع بمانند. بنا بر این عدل الهى به این معنى است که موجودات جهان هر کدام در درجهاى از هستى و در درجهاى از قابلیت فیض گیرى از خداوندند.از طرف خداوند نسبت به هیچ موجودى تا آن اندازه که امکان و قابلیت دارد از فیض دریغ نمىشود.هر موجودى هر چیزى را که ندارد به این دلیل است که در مجموع شرایطى که قرار دارد امکان و قابلیت داشتن آن چیز را ندارد.
ج) مفهوم عدالت
مفهوم عدالت را بعضی فیلسوفان سیاسی از جمله چهار ارزش عمده جوامع بشری میدانند که کمتر بر سر آنها عدم توافق وجود دارد; یعنی از جمله مفاهیم ارزشمندی است که درباره ارزش آنها برای جوامع انسانی توافق عام وجود دارد. همین خصلت پذیرش عمومی مفهوم عدالت، سبب شده است که این مفهوم از ویژگی معرفت شناختی خاصی برخوردار باشد و از دیرباز مورد توجه اندیشمندان در حوزههای فکری مختلف قرار گیرد و هنوز هم دارای جاذبههای فراوان باشد. براین اساس، ردپای آن را حداقل در نه حوزه معرفتی میتوان پیگرفت. حقوق، اقتصاد، روانشناسی، مردمشناسی، علوم سیاسی، فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی از جمله حوزههایی است که به مطالعه در زمینه عدالت میپردازد; ضمن اینکه جایگاه عدالت در حوزه معرفت دینی نیز سابقهای دیرینه دارد; به گونهای که یک برداشت خاص از عدالت یعنی مساواتطلبی را عدهای برخاسته از اندیشههای دینی میدانند. افزون براین، واژه عدالت از کلمات مورد علاقه سیاستمداران نیز محسوب میگردد و در مواقعی که نیاز آنها به مردم، اعم از رای یا حمایتهای دیگر، زیاد میشود به کارگیری مفهوم عدالت بسیار فراوان مشاهده میشود.
عدالت از جمله کلمههایی است که در اصطلاح واژهشناسی به آنها اسم معنی (Abstract noun) میگویند. اسم معنی به نامهایی گفته میشود که مفهومی تصوری از آنها در ذهن وجود دارد در مقابل اسم ذات (Concrete noun) که به مفاهیمی اطلاق میشود که مبتنی بر آن میتوان یک شی مادی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
چرا عدالت زیباست
دیده بر هم گذارم تو را می دیدم که از درد و رنج به خود می پیچی؛ تا سحر خواب به چشمم راه نیافت، معلوم است که عاشق بی خواب جز محبوب به چیزی نمی اندیشد، تمام مدت در رختخواب به فکر تو دردانه عزیز و بی همتا بودم اگر می توانستم در کنار تو محبوب باشم، بدبختی و حوادث شوم را فراموش می کردم و نوش داروی عشق به کامت می ریختم. در بلایا باید عاشق و معشوق شریک درد هم باشند، می دانم از دست مرض چه میکشی. به خدا یک دنیا متأسفم حاضرم هرچه که از دستم برمی آید کوتاهی نکنم امّا افسوس، که در برابر طبیعت غدار دستم کوتاه است، به خدا تو مایه حیات و روشنی بخش عمر منی، در این دنیا جز تو بود و نبود همه یکسان است. از تصوّر حال تو همه شب تا صبح در شکنجه و عذابم، گوئی بهشت مهر و محبّت را دوزخی سوزنده و دردآلود کرده اند و من دوزخی گناهکار آنم! اکنون چون تو زیبائی ها و دلربائی های طبیعت را نمی بینم و آهنگ های دلکش افلاک را نمی شنوم از درد تو وامانده و شور بختم و از خدا می خواهم هر چه زودتر شفای عاجل نصیبت گردد و مرا از این همه درد برهاند.آری آری با توام ای عدالت . سالهاست که زیر چکمه های استبداد لگد کوب شده ای دیر زمانیست که ترنم آوای مظلوم پسندت در گوش جهانیان غریب است اما:
الیس الصبح بقریب؟
مسئله عدالت با وجود اینکه یک مسئله اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، ولی از نظر مکتب شیعه آنقدر مهم است که در کنار پنج اصل اعتقادی یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت قرار گرفته است. به همین دلیل عدالت باید یک مسئله فراگیری باشد و نمیتوان عدالت را فقط اختصاص به یک بعد از زندگی اجتماعی مردم تلقی کرد. اینکه در کنار اصول اعتقادی مسلمانها قرار گرفته، مانند همه اصول اعتقادی باید فراگیر باشد.عدالت آنقدر مهم و فراگیر است که در اعتقاد شیعه، عدالت از خداوند شروع میشود، در نظر شیعه رأس حکومت باید عادل باشد، امام باید عادل باشد، مرجعتقلید و قاضی باید عادل باشند. هیچ کسی نیست که در حکومت قرار بگیرد و از عدالت برخوردار نباشد، اگر عادل نباشد مشروعیتش را از دست میدهد. پس در حقیقت ارکان جامعه به عدالت بستگی دارد. حضرت امیرالمومنین در سال چهارم حکومت خویش، خطاب به جمع فرمودند؛ آیا فقیری در حکومت من میبینید؟ همه اعلام میکنند که ما فقیری سراغ نداریم. حضرت امام میفرماید؛ شاید یکی از دلایل توجه به قرضالحسنه این است که اسلام با گداپروری مخالف است. اگر قرضی میگیرید باید آن را برگردانید. یعنی باید کار کرد، تولید کرد تا بتوان قرض را پرداخت. پس عدالت اقتصادی تنها یک جنبه توزیعی ندارد، بلکه در تولید هم است یعنی دادن فرصتهای برابر به همه. امروز کسانی در شهرهای کوچک و روستاها هستند و علیرغم استعداد فوق العادهای که دارند و میتوانند تولید کنند؛ فرصتی برای ظهور و بروز در تولید و سرمایهگذاری پیدا نمیکنند و لذا یک محرومیت تاریخی را در روستاها شاهد هستیم
عدالت اجتماعى را مى توان به عنوان بزرگترین هدف از تشکیل حکومت اسلامى تلقى کرد. بعثت پیامبران و تشریع ادیان به منظور تحقق قسط و عدل، با مفهوم وسیع کلمه در نظام حیات انسان بوده است، تا آنجا که از رسول خدا(ص) نقل شده که «کشور با کفر مى ماند اما با ظلم ماندنى نیست.»
*تعریف عدالت
در تعریف عدالت گفتهاند بخش کردن چیزی است، به طور یکسان و یا برابر داشتن همه را در یک چیز و با موازنه و برابری میان همه، خواه در امری مادی و خواه معنوی و از نمونه دوم است آنچه از رسول (ص) روایت شده است «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمَواتُ وَ الْأرْضُ» یعنی همه اجزای جهان با موازنه نهاده شده است چنانکه اگر جزیی از آن نابجا و نامتناسب بود نظم جهانی به هم میخورد.
از دیدگاه شهید مطهری کلمه «عدل» در مجموع چهار معنا و یا چهار مورد استعمال دارد:
الف) موزون بودن; که نقطه مقابل ظلم نیست بلکه بى تناسبى است.
ب) تساوى و نفى هر گونه تبعیض
ج) رعایت حقوق افراد و عطا کردن به هر ذى حق، حق خودش را
د) رعایت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آن چه امکان یا کمال وجود دارد.بنابراین، «عدل» معنا و مفهوم وسیعى دارد.
به عقیده استاد مطهری عدالت در مفهوم وسیعش عبارت است از دادن حق صاحبان استحقاق بدون هیچ تبعیضى میان آنها.اگر حق هیچ صاحب حقى ادا نشود بر خلاف عدالت است، همچنانکه اگر تبعیض شده و حق بعضى داده شود و حق بعضى دیگر داده نشود باز برخلاف عدالت است.
عدالت از یک نظر ملازم است با مساوات.مساوات یعنى به همه به چشم مساوى نگریستن و تبعیض قائل نشدن.لازمه این گونه مساوات، عدالت است، یعنى این است که به هر کسى هر اندازه استحقاق دارد به او داده شود، اگر زیاد استحقاق دارد زیاد داده شود و اگر کم استحقاق دارد کم داده شود و در این جهت تبعیضى صورت نگیرد.اما اگر مساوات را مساوات در «اعطاء» فرض کنیم که بدون رعایت استحقاقها و درجه استحقاقها به همه افراد برابر یکدیگر داده شود، این گونه مساوات برخلاف عدالت است و ملازم با ظلم است، همچنانکه مساوات در منع نیز ظلم است، یعنى اینکه همه مانند هم و بدون هیچ تبعیضى نسبت به آنچه استحقاق دارند محروم و ممنوع بمانند. بنا بر این عدل الهى به این معنى است که موجودات جهان هر کدام در درجهاى از هستى و در درجهاى از قابلیت فیض گیرى از خداوندند.از طرف خداوند نسبت به هیچ موجودى تا آن اندازه که امکان و قابلیت دارد از فیض دریغ نمىشود.هر موجودى هر چیزى را که ندارد به این دلیل است که در مجموع شرایطى که قرار دارد امکان و قابلیت داشتن آن چیز را ندارد.
ج) مفهوم عدالت
مفهوم عدالت را بعضی فیلسوفان سیاسی از جمله چهار ارزش عمده جوامع بشری میدانند که کمتر بر سر آنها عدم توافق وجود دارد; یعنی از جمله مفاهیم ارزشمندی است که درباره ارزش آنها برای جوامع انسانی توافق عام وجود دارد. همین خصلت پذیرش عمومی مفهوم عدالت، سبب شده است که این مفهوم از ویژگی معرفت شناختی خاصی برخوردار باشد و از دیرباز مورد توجه اندیشمندان در حوزههای فکری مختلف قرار گیرد و هنوز هم دارای جاذبههای فراوان باشد. براین اساس، ردپای آن را حداقل در نه حوزه معرفتی میتوان پیگرفت. حقوق، اقتصاد، روانشناسی، مردمشناسی، علوم سیاسی، فلسفه، جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی از جمله حوزههایی است که به مطالعه در زمینه عدالت میپردازد; ضمن اینکه جایگاه عدالت در حوزه معرفت دینی نیز سابقهای دیرینه دارد; به گونهای که یک برداشت خاص از عدالت یعنی مساواتطلبی را عدهای برخاسته از اندیشههای دینی میدانند. افزون براین، واژه عدالت از کلمات مورد علاقه سیاستمداران نیز محسوب میگردد و در مواقعی که نیاز آنها به مردم، اعم از رای یا حمایتهای دیگر، زیاد میشود به کارگیری مفهوم عدالت بسیار فراوان مشاهده میشود.
عدالت از جمله کلمههایی است که در اصطلاح واژهشناسی به آنها اسم معنی (Abstract noun) میگویند. اسم معنی به نامهایی گفته میشود که مفهومی تصوری از آنها در ذهن وجود دارد در مقابل اسم ذات (Concrete noun) که به مفاهیمی اطلاق میشود که مبتنی بر آن میتوان یک شی مادی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 46 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه
شناخت پایه های ایمان:
ایمان بر چهار پایه استوار است صبر، یقین و عدل و جهاد. صبر نیز بر چهار پایه قرار دارد. شوق و هراس، زهد و انتظار آن کس که اشتیاق بهشت را دارد، شهوت هایش کاستی گیرد وآن کسی که ازآنش جهنم می ترسد. از حرام دوری می گزیند، وآن کس که در دنیا زهد می ورزد مصیبت را ساده پندارد. و آن کس که مرگ را انتظار می کشد در نیکی ها شتاب میکند. یقین نیز بر چهار پایه استوار است: بینش زیرکانه، دریافت حکیمانهی واقعیتها، پند گرفتن از حوادث روزگار، و پیمودن راه درست پیشنیان پس آن کس که هوشمنداند به واقعیت ها نگریست حکمت را آشکار بیند و آن که حکمت را آشکارا دید، عبرت آموزی را شناسد، و آن که عبرت آموزی شناخت گویا چنان است که با گذشتگان می زیست.(عدل نیز بر چهار پایه برقرار است فکری ژرف اندیش، دانشی عمیق و به حقیقت رسیده، نیکو داوری کردن و استوار بودن در شکیبایی . پس کسی که در ست اندیشیدن به ژرفای دانش رسید و آن کسی که به حقیقت دانش رسید از چشمة زلال شریعت نوشید و کسی که زندگیس خواهد کرد. و جهاد نیز بر چهار پایه استوار است : امر به معروف، نهی از منکر، راستگویی در هر حال، و دشمنی با فاسقان،پس هر کس به معروف امر کرده پشتوانه نیرومند مؤمنان است. و آن کسی که از زشتی ها نهی کرد. بینی منافقان را به خاک مالیده و آن کس که در میدان نبرد صادقانه پایداری کند حقی را که به گردن او بوده او کرده است .و کسی که با قاسقان دشمنی کند و برای خدا خشم گیرد، خدا هم برای او خشم آوردو و روز قیامت او را خشنود سازد.
معنای عدل:
خدا عادل است یعنی حق هیچ موجودی را پایمال نمی کند، و بهر موجودی طبق نظام حکیمانه هستی لیطف میکند، و ظلم پایمال کردن حقوق است پس عدل و ظلم در جائی است که حقی در کار باشد.
حالا ببینیم آیا کسی از خدا طلبی دارد و آیا موجودات از قبل حقی داشته اند تا پایمال شده و ظلمی صورت گیرد؟ مگر ما قبلا بوده ایم یا از خود چیزی داشته ایم تا گرفته یا پایمال شده باشد؟ البته تفاوت هایی در جهان هست ، یکی جهاد است یکی گیاه حیوان و دیگری انسان ولی هیچ موجودی قبلاً حقی و وجودی نداشته تا جلوش را گرفته باشند، قبلاً اگر یک قالی بزرگ را پاره پاره کنند می توان گفت این قالی قبلاً بزرگ بود و با پاره شدن بزرگی خود را از دست داد. ولی اگر ما از اول یک قالیچه کوچک بافتیم قالیچه حق فریاد و ایراد ندارد که چرا من کوچکم؟ زیرا او قبلاً نبود و هیچ بود و اصلاً از خود بزرگی نداشت تاکسی آنرار گرفته و ظلمی شده باشد.
خداوند تمام موجودات را با تفاوتهاتی حکیمانه آفرید بدون اینکه هیچ موجودی طبی و حقی از قبل داشته باشد و بد هستی نظامی نهاد (نظام علت و معلول) و برای هر موجودی راهی مناسب مقدر کرد و در انتظار و توقعی که دارد یا تکلیف و فرمانی که میدهد یا اجر و کیفری ک هست هیچ تبعیضی قائل نشده میان نژادی با نژادی یا امتی با امت دیگر یا فردی با فرد دیگری در حک و کیفر،مراعات امکانات و تناسب در کیفر را نموده و در این برنامه هیچ گونه ظلمی نیست. شما کارخانه ای را فرض کنید هم پیچ و مهره کوچک می سازد و هم تایر ماشین بزرگ آیا به خود اجازه می دهید به مؤسس کارخانهع بخاطر تفاوت میان پیچ و مهره و تایر نیست ظلم بدهید؟ و آیا خود پیچ و مهره حق اعتراض دارد؟ البته جواب منفی است زیرا ما در نظام یک ماشین هم به پیچ و مهره کوچک نیاز داریم و هم به تایر بزرگ ولی زمانی هیچیک از این دو نبودند و مؤسس کارخانه طبق مصلحت این دو کار مختلف ساخت. در اینجا فقط یک صورت برای ظلم باقی می ماند و آن اینکه ما بار تایر را روی پیچ و مهره بگذاریم اما اگر هر قطعه برای کاری ساخته شد و بیش از ظرفیت هم چیزی بر آنها حمل