لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نظریه های سبب شناسی
پژوهش ژنتیکی
هرگونه بحث از ژنتیک باید با این اظهار نظر شروع شود که هم عوامل ژنتیکی و هم محیطی تجلی نهایی یک اختلال مصرف مواد روان گردان را تحت تأثیر قرار می دهند. در واقع، صفات بسیار اندکی، در صورت وجود، ندرتاً به وسیلة عوامل ژنتیکی یا محیطی تعیین می شوند. مطالعة نقش ژنتیک در سوء مصرف مواد، معطوف به تعیین تأثیر نسبی وراثت است.
پژوهش ژنتیکی تقریباً به طور جامعی بر روی سوء مصرف الکل تمرکز دارد، چون سوء مصرف الکل هم قانونی است هم شایع. امکان وجود زمینة ژنتیکی در مورد سایر اشکال سوء مصرف مواد تنها به تازگی مورد بررسی قرار گرفته است.
مطالعات بر روی تأثیر صرف ژنتیک بر سوء مصرف مواد از نظر سنی بر روشهای متعددی تکیه دارد (کولینز و دوفبره ، 1990؛ کرب، مک سویگان و بلکنپ، 1985).
مطالعات خانواده . اگر صفات در خانواده ها شایع باشند، با توجه به اینکه اعضای خانواده ژنهای مشترکی دارند، ممکن است شواهدی از اساس ژنتیکی برای صفات به دست آیند. برای مثال، همشیرها تقریباً در 50 درصد سپرده ژنتیکی شان با هریک از والدین و سایر همشیرها سهیم هستند؛ اعضای غیر خانواده قطعاً در هیچ ژنی سهیم نیستند. با این حال، چون اعضای خانواده در محیط مشترکی هستند، اطلاعات به دست آمده از مطالعات خانواده، گرچه حاکی از تأثیرات ژنتیکی است، با این حال، کامل نیستند. مطالعة خانواده ها، حوزه ای است که در مورد آن بسیار پژوهش شده (بیش از 100 مطالعه انجام شده است) و نشان می دهد که سوء مصرف الکل اساس خانوادگی دارد . تقریباً 25 درصد پسران افراد الکلی، الکلی می شوند. همچنین، تقریباً 33 درصد افراد الکلی حداقل دارای یک والدی بودند که سوء مصرف الکل داشت. الگوهای خانوادگی (افرادی با سابقة خانوادگی مثبت) و غیر خانوادگی فرد الکلی چنین توصیف شده اند : الکلیهای خانوادگی نسبت به الکلیهای غیر خانوادگی شروع مصرفشان در جوانی و همراه با نشانه های شدیدتر و پیشرفت سریعتر است.
مطالعة فرزند خوانده ها . مطالعة کودکانی که در سنین اولیه به فرزند خواندگی پذیرفته شده اند کمک می کند تا تأثیرات ژنتیک و محیط بر صفات را بررسی کنیم. برای مثال، اگر کودکان پذیرفته شده، در یک صفت خاص به والدین اصلی شان شبیه تر باشند تا والدین خوانده اش (اختیار شده)، این نتیجه حمایتی دالل بر تأثیر عوامل ژنتیکی بر تجلی آن صفت فراهم می کند. مطالعات متعدد، نشان داده اند که پسران افراد الکلی نسبت به پسران والدین زیستی (اصلی) غیر الکی 3 تا 4 برابر بیبشتر احتمال الکلی شدن دارند؛ آن دسته از پسران افراد الکلی که از سوی والدین غیر الکلی به فرزند خواندگی پذیرفته شده اند به همان اندازة پسران والدین الکلی احتمال دارد که الکلی شوند. رابطة مشاهده شده به نظر نمی رسد در مورد مادران و دختران زیستی (نسبی) قویتر باشد، گرچه همبستگی وجود دارد. مطالعة فرزند خواندگی، یک زمینه ارثی دربارة دو نوع سوء مصرف الکل در مذکرها شناسایی کرده است: نوع محیطی و نوع محدود به مذکر. نوع محیطی با سوء مصرف خفیف الکل، حداقل جرم، و بدون سابقة درمان سوء مصرف الکل از سوی والدین زیستی (نسبی) مشخص می شود. نوع محدود به مذکر با الکلیسم شدید، جرم شدید و سابقة درمان سوء مصرف الکل از سوی والدین زیستی توصیف می شود. در فرزند خوانده های مؤنث، الکلیسم معمولاً با الکلسیم مادر زیستی پیوند دارد و الگوی مؤنثی، شبیه نوع محیطی است.
مطالعات دو قلوها. مطالعات دو قلوها، دو قلوهای یک تخمکی (MZ ) و دو تخمکی (DZ ) را با هم مقایسه می کند. دوقلوهای یک تخمکی از نظر ژنتیکی یکسان هستند؛ دو قلوهای دو تخمکی تنها 50 درصد ژنهایشان شبیه به جفت همشیرهایشان است. در مطالعات دو قلوها، پژوهشگران شباهت (تطابق) یا عدم تطابق دو قلوهای MZ و DZ را در مورد یک صفت خاص با هم مقایسه می کنند. اگر تطابق در دو قلوهای MZ بیشتر از MZ نسبت به دوقلوهای DZ تطابق بالاتری برای الکلسیم دارند (در کرب و همکاران ، 1985 بحث شده است) با این حال، شایان ذکر است که تطابق برای دو قلوهای MZ هرگز 100 درصد نیست و تأکیدی است بر نقش مهم عوامل محیطی و غیر زیستی.
مطالعات انسانی آشکارا نشان داده اند که قطعاً خطر سوء مصرف الکل (و احتمالاً سایر مواد) ارثی است. از مطالعات حیوانی برای تحلیل جنبه های خاصی از زمینة ارثی استفاده می شود. سوء مصرف مواد، نشانگاه رفتاری پیچیده ای است و احتمالاً از مکانیسمهای ژنتیکی متعددی تأثیر می پذیرد. جنبه های متعدد واکنشهای الکل، تأثیر ژنتیکی را نشان می دهند (کرب و همکاران، 1985):
اثرات تقویت کنندة الکل : کسانی که زمینة ارثی برای سوء مصرف الکل دارند ممکن است آن را تقویت کننده تر یابند.
حساسیت حاد به اثرات روان گردان الکل و مسمومیت . سوء مصرف کنندگان الکل حساسیت پایینی نسبت به اثرات روان گردان و واکنشهای مسموم کنندة آن (مثلاً تهوع) دارند.
ایجاد تحمل . سوء مصرف کنندگان سریعتر تحمل پیدا می کنند.
حساسیت ترک. سوء مصرف کنندگان ممکن است نسبت به نشانه های ترک، کمتر حساس باشند.
نشانگرهای زیستی که برای شناسایی اولیه آسیب پذیری نسبت به سوء مصرف مواد مورد بررسی قرار گرفته اند، حاکی از اساس فیزیولوژیکی، نورولوژیکی و روان شناختی محتمل بر زمینة ارثی هستند (درکامینر، 1994 بحث شده است):
مطالعات EEG . پسران افراد الکلی الگوهای امواج مغزی متفاوتی نسبت به پسران غیر الکلی نشان می دهند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
موسیقی سبب افزایش توان مغزمیشود
ایرنا-نتایج یک مطالعه جدید برای نخستین بار به شواهد محکمی دست یافتهاست که نشان میدهد نواختن موسیقی به میزان قابل توجهی سبب تقویت تواناییهای ذهن انسان میشود و دقت و توان شنوایی انسان را برای همه انواع صدا، از جمله صدای مکالمات، افزایش میدهد.
به گزارش سایت اینترنتی "لایوساینس"، "نینا کراوس" عصب شناس دانشگاه "نورثوسترن" و سرپرست این مطالعه اعلام کرد: پرداختن به موسیقی سبب افزایش گستره وسیعی از تواناییهای ذهنی، از جمله توانایی خواندن متون، توانایی درک تغییرات جزیی در آهنگ صدای مخاطب و نیز توانایی شنیدن صداها در محیطهای شلوغ میشود. وی افزود: نتایج مطالعه جدید اهمیت گنجاندن کلاس موسیقی در مدارس را اثبات میکند.
در این مطالعه "کراوس" و همکارانش از ۲۰داوطلب انگلیسیزبان که نیمی از آنها در سنین پایین دست کم شش سال به نواختن یک ساز پرداخته بودند، درخواست کردند به تماشای یک فیلم سینمایی بنشینند.
در خلال پخش شدن فیلم، صدایی مشابه تلفظ لغت "می "miدر زبان چینی به صورت پیوسته و با شدتی مشابه شدت صدای عادی تکلم انسانها، در محیطی که این افراد قرار داشتند پخش شد.
در زبان چینی آهنگ بیان کردن لغات در معنای آنها تاثیر میگذارد و لغات مشابه اگر با آهنگهای متفاوت ادا شوند، معانی متفاوتی خواهند داشت.
به طور مثال لغت "می" در زبان چینی اگر با آهنگ عادی ادا شود به معنای "چپ نگاه کردن" است، اگر با آهنگی اوج گیرنده ادا شود به معنای "گیج کردن" است و اگر با آهنگی نزولی و سپس صعودی بیان شود به معنای "برنج" خواهد بود.
محققان فعالیت مغز این داوطلبان را در حین تماشای فیلم ثبت کردند و متوجه شدند هرچند تمامی حواس آنها متوجه تماشای فیلم است و صدای "می" چه از لحاظ زبانشناسی و چه از لحاظ موسیقی معنای مشخصی برای آنها ندارد اما آن دسته از داوطلبان که دارای سابقه نواختن ساز هستند به راحتی و به شکل ناخودآگاه سه نوع مختلف ادا شدن "می" را درک میکنند.
نتایج غیرمنتظره این مطالعه نشان داد آواهای مختلف لغت "می" سبب تغییرات در فعالیت بخش "ساقه مغز" میشود که کنترل برخی رفتار غیر ارادی بدن از جمله تنفس و ضربان قلب را بر عهده دارد.
در گذشته تصور میشد پردازش موسیقی تنها به بخش "کورتکس" مغز که فعالیتهایی نظیر استدلال، تفکر و تکلم در آن کنترل میشود، مربوط است اما مطالعه جدید نشان میدهد "ساقه مغز" نیز در پردازش موسیقی شرکت دارد.
به گفته "کراوس"، موسیقی احتمالا سبب افزایش سطح فعالیت بخش "کورتکس" مغز و نیز تنظیم فعالیت بخش ساقه مغز میشود. نتایج این مطالعه در شماره ماه آوریل نشریه "علوم عصبشناسی نیچر"( (Nature Neuroscienceمنتشر خواهد شد.
: تاثیرات موسیقی بر ذهن.
آیا همه انسانها نابغهاند؟ آمارها این طور نشان نمیدهد. در حقیقت شاید بیشتر انسانها ذاتاً با استعداد نباشند. بیشتر مردم تقریباً در حد متوسط هستند. شاید تعداد خیلی کمی بالاتر یا پایینتر از این حد باشند.
به طور کلی مردم برای یاد گرفتن در تلاشاند و میخواهند بیشتر در مورد دنیای اطرافشان بدانند و آگاهتر شوند. برخی انسانها سریعتر و بهتر یاد میگیرند و این سرعت یادگیری است که نوابغ را از نظر یادگیری از طبقه متوسط جدا میکند. نابغهها در زمان یادگیری دچار مشکل نمیشوند چون خیلی زود یاد میگیرند ولی دیگران، به کمک احتیاج دارند. روش مناسب در افزایش سرعت یادگیری، موسیقی است.
افراد با موسیقی، آموزش میبینند و به خاطر آن مغزشان سریعتر رشد میکند. برخی موسیقیها هنگامی که به طرز صحیحی اجرا میشوند میتواند اثرهای مثبتی بر یادگیری و طرز برخورد و نگرش فرد داشته باشد. موسیقی وسیلهای است قوی و وقتی به مفهوم آن توجه کنیم میتواند تغییرات مثبت و منفی چشمگیری در زندگیمان داشته باشد.
اولین و مهمترین آن یادگیری در کودکان است. اصول یادگیری در سن کم به کودک القا میشود و اهمیت به این اصول میتواند تأثیرات مهمی در آینده یادگیری کودک داشته باشد، البته وقتی موسیقی به روش سودمندی به کار برده شود، این در بسیاری جهات به کودک کمک میکند.
روشی که یادگیری را برای کودک آسانتر میسازد، برگزاری کلاسهای موسیقی در فعالیتهای روزمره کودک است. مطالعهای بر روی ده کودک سه ساله انجام شد که توانایی و سرعت چیدن قطعات پازِل در آنها مورد آزمایش قرار گرفته بود.
بعد از گرفتن آزمون اولیه به پنج کودک روزانه سی دقیقه آموزش خوانندگی و به پنج کودک دیگر هفتهای پانزده دقیقه درس پیانو داده شد. درسها برای یک دوره، بیش از شش ماه اجرا شد و بعد از شش ماه همه بچهها پیشرفت چشمگیری در سرعت چیدن پازل از خود نشان دادند.
محققان این مهارت را، در کنار هم قرار دادن قطعههای پازل یافتند، مثل استدلال مشابهی که مهندسان، شطرنجبازان و ریاضیدانان عالیرتبه به کار میبرند. این مطالعه بر روی کودکانی انجام شد که امتیازات اولیة آنها پایینتر از حد متوسط بود ولی پس از آزمایش، امتیاز آن تقریباً دو برابر شد.
محققان کارِ قرار دادن قطعات پازل در کنار هم را استدلال انتزاعی نامیدند. با آموزش موسیقی چنین مهارتهای انتزاعی را در انجام ریاضی و یا برخی کارهای دیگر که فرد باید آنها را در ذهنش به تصویر بکشد، تمرین میکند و به کار میبرد.
مطالعهای هشت ماهه توسط فرانسیس. اچ. راشر (Frances H. Rauscher) از دانشگاه کالیفرنیا صورت گرفت که در آن به نوزده کودکستانیِ حدوداً بین 3 تا 5 سال، هفتگی آموزشهای پیانو و روزانه آموزش خوانندگی داده میشد. درحالیکه به پانزده کودکستانی دیگر هیچ آموزش موسیقی داده نشد. در نیمه و پایان این مطالعه، آزمایشی روی آنها صورت گرفت. تنها بعد از چهار ماه امتیازها در آزمون قرار دادن قطعات پازل برای درست کردن یک عکس در گروهی که آموزش موسیقی دیده بودند به طور قابل توجهی پیشرفت کرده بود، درحالیکه گروه کنترلشده پیشرفتی نداشت گرچه هر دو گروه با امتیازی مساوی شروع کرده بودند.
شاید این نوع پیشرفت آن طور که مردم تصور میکنند باعث تغییر و اصلاح نشود ولی نتیجة آن را نمیتوان نادیده گرفت. راشر(Rasher)، اظهار میکند که آموزش موسیقی میتواند باعث پیشرفت هوشی کودک برای مدت طولانی و شاید هم به طور دائمی شود.
در آینده، با استفاده از این مهارتها، تحقق چنین تغییرات و پیشرفتهایی در یادگیری کودک میتواند تأثیرات مهمی بر آنها داشته باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
مقدمه :
زندگی مشترک نیز مانند هر امر و پدیدة دیگر، آسیب ها و آفت های خاص خود را دارد و یکی از این آسیبهای بزرگ و عمدة زندگی مشترک، وجود رابطة نامشروع است (کاوه، 1383). می دانیم که رابطة نامشروع جنسی از دیرباز تاکنون ادامه دارد ، یعنی از زمانی که پیوند ازدواج در جامعه مجاز شمرده شد . از لحاظ تاریخی- قبل از اسلام- از وقتی روابط نامشروع جنسی در ده فرمان موسی از جمله گناهان شمرده شد ، این مسئله اهمیت یافت. این واقعیت که رابطة نامشروع جنسی کار خطایی است و حتی گناه شمرده می شود، از طریق جامعه در وجود ما کاشته شده است و در فرهنگ و دین ما وجود دارد و ما با آن بزرگ می شویم. به رغم تکفیر اجتماعی و دینی رابطة نامشروع، این پدیده همیشه مطرح بوده و با ما است(Layton Tholl , 2003 ). بی وفایی و خیانت، چنانچه در خانواده ای روی دهد ، بیش از همه همسری را که مورد بی وفایی واقع شده ، مورد آسیب قرار خواهد داد و موجب مختل شدن بهداشت روان و از دست دادن تعادل عاطفی و رفتاری وی خواهد شد . در این میان ، فرزندان نیز از آسیب های وارد شده به ساختار خانواده بی نصیب نخواهند ماند ( کاوه ، 1383 ) .
البته بی وفایی و خیانت از اموری است که نیاز است تحقیقات و پژوهشهای بیشتری در مورد آن انجام گرفته و به بررسی علل آن پرداخته شود و نتایج آن بصورت گسترده در اختیار عموم، به ویژه همسران قرار گیرد ، تا از مواهب آن بهره مند شوند ( کاوه ، 1383 ).
بیان مسئله :
احتمالاً هر مشاوری در خانواده درمانی یا زوج درمانی، با ضربه روحی و مخرب عواطف و روابط زناشویی بعد از کشف رابطه نامشروع روبرو شده است(Rubinstein & Ivanir, 1999). طبق آخرین اخبار آمار گیری 17% طلاق ها در آمریکا در اثر بروز روابط نامشروع بوده است و 70% زنان دارای همسر و 45% مردان دارای همسر از رابطه نامشروع همسرانشان بی اطلاع بودهاند ( Lyton tholl, 2003 ). در کشورهای مختلف درباره عوامل و دلایل وجود پدیده رابطه نامشروع و روشهای درمان و پیشگیری آن تحقیقات و نظریات مختلفی بیان شده است. اما در کشورمان هنوز پژوهش علمی و چشمگیری در این زمینه نشده است و ما هنوز به درستی نمیدانیم که آثار مخرب این پدیده چگونه محیط خانواده را که محیط عاطفی و مدرسه حقیقی مهر و محبت است، تهدید میکند.
در این میان مسئله ای که نظر پژوهشگر را به خود جلب کرده است، این است که : چه عواملی موجب گرایش زنان و مردان متأهل به رابطه نامشروع جنسی می شود؟
با توجه به ویژگی های مسئله پژوهش، به دنبال مسئله و پرسش اصلی و همچنین با توجه به شواهد، عقاید و نظریات متخصصان و کارشناسان، پرسشهای زیر مطرح می شود :
آیا نارضایتی از روابط جنسی همسران موجب گرایش آنان به روابط نامشروع می شود؟
آیا نارضایتی از روابط عاطفی همسران موجب گرایش آنان به روابط نامشروع می شود؟
آیا عدم اطمینان و سوء ظن نسبت به همسر و حس انتقام جویی نسبت به وی موجب گرایش زن و شوهر به روابط نامشروع می شود؟
آیا نوعی تنوعطلبی بعضی از زن و شوهران موجب گرایش آنان به روابط نامشروع میشود؟
آیا بین گرایش به روابط نامشروع با مدت زمانی که از ازدواج افراد می گذرد، رابطه وجود دارد؟
آیا دلایل گرایش به روابط نامشروع در بین زنان و مردان متأهل متفاوت است؟
آیا میزان گرایش به روابط نامشروع در میان زنان و مردان متأهل متفاوت است؟
هدف اصلی :
هدف اصلی در پژوهش حاضر شناخت عواملی است که موجب گرایش زنان و مردان متأهل به ایجاد روابط نامشروع جنسی می شود.
اهمیت مسئله :
در طول زندگی زناشویی، شاید بزرگترین آسیب روحی که یک فرد ممکن است متحمل شود، به استثنای مرگ فرزند یا همسر، کشف رابطه نامشروع زوجین است. چون اصل غیر قابل بحث حاکم بر زناشویی، وفادار ماندن نسبت به یکدیگر است. با کشف این نوع رابطه، اعتماد و وفاداری زوج زیر سؤال می رود و نسبتاً تخریب می شود و روابط زوجین سیر نزولی بیشتری پیدا می کند. ( Lusterman,1995 ).
با شناخت این عوامل و نقد و بررسی و تجزیه و تحلیل آنها، می توان تعارضها و کشمکش میان زوجها، استرسها، ناراحتی ها، عقاید و انتظارات نادرست و غیر منطقی زوجین را درزندگی مشترک شناخت و آگاهاندن مسئولان و زوجین گامی در جهت کاهش این معضلات برداشت و در نتیجه، به ایجاد محیط سالم در خانه و جامعه، محکم بودن بنیان خانواده، کاهش روابط نامشروع و در نتیجه آن کاهش آسیبهای اجتماعی همچون خودکشی، طلاق، اختلالات رفتاری و روابط نابهنجار و نظایر آن کمک کرد.
بیان فرضیه :
فرضیه اول : بین میزان نارضایتی از روابط جنسی زنان و گرایش به رابطه نامشروع جنسی رابطه وجود دارد.
فرضیه دوم : بین میزان نارضایتی از روابط جنسی مردان و گرایش به رابطه نامشروع جنسی رابطه وجود دارد.
فرضیه سوم : بین میزان نارضایتی روابط عاطفی زنان و گرایش به رابطه نامشروع جنسی رابطه وجود دارد.
فرضیه چهارم : بین میزان نارضایتی روابط عاطفی مردان و گرایش به رابطه نامشروع جنسی رابطه وجود دارد.
فرضیه پنجم : بین میزان سوءظن و حس انتقام جویی زنان از بی وفایی همسرشان و گرایش به رابطه نامشروع جنسی رابطه وجود دارد.
فرضیه ششم : بین میزان سوءظن و حس انتقام جویی مردان از بی وفایی همسرشان و گرایش به رابطه نامشروع جنسی رابطه وجود دارد.
فرضیه هفتم : تنوع طلبی زنان موجب گرایش آنان به رابطه نامشروع جنسی نمی شود؟
فرضیه هشتم : بین میزان تنوع طلبی مردان و گرایش به رابطه نامشروع جنسی رابطه وجود دارد.
فرضیه نهم : بین رضایت از روابط جنسی افراد با جنسیت و مدت زمانی که از ازدواج آنان میگذرد رابطه وجود دارد.