لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
سوره فلق
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
قُلْ أَعُوذُ بِرَب الْفَلَقِ(1) مِن شرِّ مَا خَلَقَ(2) وَ مِن شرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَب (3) وَ مِن شرِّ النَّفَّثَتِ فى الْعُقَدِ(4) وَ مِن شرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسدَ(5)
ترجمه :
بنام خداوند بخشنده مهربان
1 - بگو پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح .
2 - از شر تمام آنچه آفریده است .
3 - و از شر هر موجود مزاحمى هنگامى که وارد مى شود.
4 - و از شر آنها که در گره ها مى دمند (و هر تصمیمى را سست مى کنند).
5 - و از شر هر حسودى هنگامى که حسد مى ورزد.
ََمقدمه
این سوره در مکه نازل شده و داراى 5 آیه است
محتوى و فضیلت سوره فلق
جمعى معتقدند که این سوره در مکه نازل شده است هر چند جمعى دیگر از مفسران آن را ((مدنى )) مى دانند.
محتواى این سوره تعلیماتى است که خداوند به پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) خصوصا و به سایر مسلمانان عموما، در زمینه پناه بردن به ذات پاک او از شر همه اشرار مى دهد، تا خود را به او بسپارند، و در پناه او از شر هر موجود صاحب شر در امان بدارند.
در باره شاءن نزول این سوره روایاتى در غالب کتب تفسیر نقل شده که مطابق آنها پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به وسیله بعضى از یهود مورد سحر قرار گرفته ، و بیمار شده بود، جبرئیل نازل شد و محل ابزار سحر را که در چاهى پنهان کرده بودند نشان داد، آن را بیرون آوردند، سپس این سوره را خواندند، و حال پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بهبود یافت .
ولى مرحوم طبرسى و بعضى دیگر از محققان اینگونه روایات را که سند آن فقط به دو نفر ابن عباس و عایشه منتهى مى شود زیرا سؤ ال قرار دادند، زیرا: اولا سوره طبق مشهور مکى است و لحن آن نیز لحن سوره هاى مکى را دارد، در حالى که درگیرى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با یهود در مدینه بوده است و این خود دلیلى است بر عدم اصالت اینگونه روایات .
از سوى دیگر اگر پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به این آسانى مورد سحر ساحران قرار گیرد تا آنجا که بیمار شود و در بستر بیفتد، به آسانى ممکن است او را از مقاصد بزرگش بازدارند، مسلما خداوندى که او را براى چنان ماموریت و رسالت
عظیمى فرستاده از نفوذ سحر ساحران حفظ خواهد کرد، تا مقام والاى نبوت بازیچه دست آنها نشود.
از سوى سوم اگر بنا شود سحر در جسم پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اثر بگذارد ممکن است این توهم در مردم پیدا شود که سحر در روح او نیز مؤ ثر است ، و ممکن است افکارش دستخوش سحر ساحران گردد، و این معنى اصل اعتماد به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را در افکار عمومى متزلزل مى سازد .
و لذا قرآن مجید این معنى را نفى مى کند که پیغمبر مسحور شده باشد مى فرماید: و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر کیف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا: ظالمان گفتند شما از یک انسان سحره شدهاى پیروى مى کنید، ببین چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند؟ آنچنانکه نمى توانند راه را پیدا کنند! (فرقان 8 و 9).
((مسحور)) در اینجا خواه به معنى کسى باشد که از نظر عقلى سحر شده یا در جسمش ، در هر صورت گواه بر مقصود ما است .
به هر حال با چنین روایات مشکوکى نمى توان قداست مقام نبوت را زیر سؤ ال برد، و در فهم آیات بر آنها تکیه کرد.
درباره فضیلت این سوره از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده است که فرمود: انزلت على آیات لم ینزل مثلهن : المعوذتان : ((آیاتى بر من نازل شده که همانند آنها نازل نشده است ، و آن دو سوره ((فلق (( و ((ناس )) است )).
و در حدیث دیگرى از امام باقر (علیه السلام ) مى خوانیم : کسى که در نماز ((وتر)) سوره ((فلق )) و ((ناس )) و ((قل هو الله احد)) را بخواند به او گفته مى شود اى بنده خدا بشارت باد بر تو خدا نماز وتر تو را قبول کرد.
و باز در روایتى از پیغمبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم که به یکى از یارانش فرمود مى خواهى دو سوره به تو تعلیم کنم که برترین سوره هاى قرآن است ؟ عرض کرد: آرى اى رسول خدا! حضرت معوذتان (سوره فلق و سوره ناس ) را به او تعلیم کرد، سپس آن دو را در نماز صبح قرائت نمود و به او فرمود: هر گاه برمى خیزى و مى خوابى آنها را بخوان .
روشن است اینها براى کسانى است که روح و جان و عقیده و عمل خود را با محتواى آن هماهنگ سازند.
ََ
منبع:
http://www.amiralmomenin.net/books/persian/tafsir.htm
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
تاریخچه حجاب :
در جلد اول تاریخ تمدن ص552 راجع به ایرانیان قدیم می گوید :« در زمان زرتشت زنان منزلتی عالی داشتند ، با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد می کردند…» آنگاه چنین می گوید :« پس از داریوش مقام زن مخصوصا در میان طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد ولی زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند. زنان طبقات بالای اجتماع جرات آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیابند ، زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد ببینند ، در نقشهایی که از ایران باستان برجای مانده هیچ صورت زن دیده نمی شود و نامی از ایشان به نظر نمی رسد ..»
چنانکه ملاحظه می فرمایید حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده است حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهر دار نامحرم شمرده می شده اند. به عقیده ویل دورانت مقررات شدیدی که درباره زن حائض اجرا می شده که دراطاقی محبوس بوده و همه از او در مدت عادت زنانگی دوری می جسته اند و از معاشرت او پرهیز داشته اند سبب اصلی پیدایش حجاب در ایران باستان بوده است . در میان یهودیان نیز چنین مقرراتی درباره زن حائض اجرا می شده است . اما اینکه می گوید : و این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار می رود . مقصودش چیست ؟ آیا مقصود این است که علت رواج حجاب در میان مسلمانان نیز مقررات خشنی است که درباره زن حائض اجرا می شود ؟! همه می دانیم که در اسلام چنین مقرراتی هرگز وجود نداشته و ندارد .
مقصود این است که حجاب را میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان پس از مسلمان شدن شان به سایر مسلمانان سرایت کرد ، باهم سخن نادرست است . زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به حجاب نازل شده است .
نظریه مخالفین حجاب :
مخالفین حجاب سعی کرده اند که جریانات ظالمانه ای را به عنوان علت پیدایش حجاب ذکر کنند و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق نمی گذارند چنین وانمود می کنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات ظالمانه سرچشمه می گیرد .
آنچه ازگفته های مخالفین درباره علت پیدایش حجاب به دست آورده ایم پنچ چیز است :
میل به ریاضت و رهبانیت و مبارزه با لذتهای مادی و مظاهر آنها
عدم امنیت و عدالت اجتماعی
پدرشاهی و تسلط مرد برزن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی
حسادت و خودخواهی مرد
عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد و به علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است .
عللی که از طرف مخالفین حجاب عنوان شده است یا به هیچ وجه تاثیری در پیدایش حجاب در هیچ نقطه از نقاط جهان نداشته است و بی جهت آن ها را به نام علت پیدایش حجاب ذکر کرده اند و یا فرضا در پیدایش بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تاثیر داشته است در حجاب اسلامی تاثیر نداشته است ، یعنی حکمت و فلسفه ای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده نبوده است .
همانطور که ملاحظه می شود این دسته گاهی حجاب را زائیده یک طرز تفکر فلسفی خاص درباره جهان و لذت جهان معرفی می کنند و گاهی ریشه سیاسی و اجتماعی برای آن ذکر می کنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی می دانند و گاهی جنبه های خاص روانی و اخلاقی را در پیدایش آن دخالت می دهند.
ولی ما ثابت می کنیم که اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچ یک از این جهات نظر نداشته است و هیچیک از آنها با مبانی مسلم و شناخته شده اسلام وفق نمی دهد. آنگاه نظر خود را درباره فلسفه حجاب اسلامی با استناد و اتکا به متون اسلامی ذکر می نماییم.
ریاضت و رهبانیت :
ارتباط مسئله پوشش با ریاضت و رهبانیت از این جهت است که چون زن بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و محشور با یکدیگر باشند خواه ناخواه دنبال لذت جویی و کامیابی می روند. پیروان فلسفه رهبانیت و ترک لذت برای اینکه محیط را کاملا با ریاضت و زهد سازگار کنند بین زن و مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کرده اند.
پیدایش پوشش طبق این نظریه ، دنباله و نتیجه پلید دانستن ازدواج ومقدس شمردن عزوبت است .
معمولا تصور می کنند که کثیف بودن برخی دراویش و بلند کردن موی منشا لاقیدی و تنبلی است نه ، چنین نیست ، مبارزه با نظافت و طرفداری از چرکین بودن نیز از ثمرات فلسفه طرد لذت و ریاضت طلبی است .
ایده ریاضت و ترک دنیا همانطور که در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی و پشت پا زدن بهمه وسایل مادی را بوجود آورده است ، درمورد زن هم فلسفه تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ایجاد کرده است .
اینجا این پرسش پیش می آید که اساساً علت تمایل بشر به ریاضت و رهبانیت چیست ؟ بشر طبعا باید کامجو و لذت طلب باشد ، پرهیز از لذت و محروم کردن خود باید دلیلی داشته باشد .
یکی از علل پیدایش اینگونه افکار و عقاید تمایلی است که در بشر برای وصول به حقیقت وجود دارد ، این وقتی که این تمایل با این عقیده ضمیمه گردد که کمال روح و کشف حقیقت از برای روح آنگاه حاصل می شود که بدن و تمایلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به ریاضت و رهبانیت می گردد . به عبارت دیگر این اندیشه که وصول به حق جز از راه فنا و نیستی و مخالفت با هوای نفس میسر نیست علت اصلی پیدایش ریاضت و رهبانیت است .
علت دیگر پیدایش ریاضت آمیخته بودن لذات مادی به پاره ای از رنجهای معنوی است . بشر دیده است که همواره در کنار لذتهای مادی یک عده رنجهای روحی وجود دارد .
علل دیگر نیز برای پیدایش ریاضت و گریز از لذت ذکر کرده اند ، از آن جمله اینکه محرومیت و شکست در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
سوره آل عمران
درس اول:
1- بسم الله الرحمن الرحیم=
به نام خداوند بخشنده مهربان
2- الم (1) = الف لام میم است آغاز کار
که روزی است از سوی پروردگار
3- الله لا اله الا هو الحی القیوم (2)=
نباشد جز الله پروردگار
که حی است و قیوم آن مردگار
4- نزل علیک الکتاب بالحق
5- مصدقا لما بین یدیه
6- وانزل التوراه و الانجیل(3)=
خدائی که بر حق و راه و صواب به سویت فرستاد قرآن کتاب
که دیگر کتب را که یکتا الله از این پیش را دست باشد گواه
که خود قبل قرآن یگانه خدا فرستاد تورات را بضیل را
که نامردمان را به راه درست هدایت نماید ز روز نخست
برای خدایی انفطا فرستاد قرآن خود را خدا
7- من قبل هدی للناس
8- وانزل الفرقان
9- ان الذین کفروا بایات الله
10- لهم عذاب الشدید
11- والله عزیز ذو انتقام (4)=
همانا کسانی که منطر شدند
برآیات الله کافر شدند
برآنها عذابی بود بس شدید
که خواهند اندر قیامت چشید
عزیز است یزدان عالی مقام
کشد از ستم پیشگان انتقام
12- ان الله لا یخفی علیه شئ ء
13- فی الرض ولا فی سماء(5)=
چه رو زمین و چه در آسمان
از ایزد نبودست چیزی نهان
14- هوالذی یصورکم فی الارحمام کیف یشاء
15- لا اله الا هو العزیز الحکیم(6)=
نگار در ارحام نقش شما
به میل واداده یگانه خدا
جزء آن ذات یکتا خداوند نیست
تواناو دانا جزالله کیست؟
16- هو الذی انزل الیک الکتاب
17- منه ء ایات محکمات هن ام الکتاب
18- واخر متشبهات
19- ماما الذین فی قلوبهم زیغ
20- فیتبعون ما تشابه منه
21- ابتغاء الفنته و ابتغاء تاویله ئ
22- وما یعلم تاویله و الا الله
23- والراسخون فی العلم
24- یقولون ءامنا به ئ کل من عند ربنا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
مقدمه:
سورهء احزا ب متضمن پنج خطاب به حضرت پیامبر اکرم (ص) یعنی هدایتگر امت و راهبر آن ا ست. پس از هر خطاب اموری را بیان میدارد که اجرای آن توسط پیامبر برای ایشان و همه امت مطلوب است.
1. اولین خطاب:«یا ایّها النّّبیّ اتق الله و لاتطع الکافرین و المنافقین انّ الله کان علیماحکیما. و اتّبع ما یوحی الیک من ربّک ا نّ الله کان بما تعملون خبیرا.و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا»(ای پیامبر،از خدا بترس و از کافران و منافقان اطاعت مکن ، زیرا خدا دانا و حکیم است . از هر چه از پروردگار وحی می شود اطاعت مکن ، زیرا خدا به آنچه می کنید آگاه است. به خدا توکل کن ،زیرا خدا کار سازی بسنده است .)
امر و نهی، هر دو متوجه پیامبر اکرم است . این دو برای تثبیت هر چه بیشتر اوست. همان گونه که شما به کسی که در حال پیشرفت است می گویید کسل مشو ،و یا به هر طرف برتر- در مسابقه میگویید سست مشو ! او که پیامبر خداست در تقوا کوتاهی نکرد ،و با کفر و نفاق نرمش به خرج نداد و جزاز وحی که بر او نازل شد از چیزد یگری پیروی ننمود،و از نامهای این پیامبر گرانقدر متوکل است. پس اگر به توکل امر میشود در واقع استمرار حالتی است که در میان مردم به آن معروف شده است.
2.دومین خطاب در این سوره چنین است:« یا ایّها ا لنّبیّ قل لأ زواجک إ ن کنتنّ تردن الحیاة الدنیا و زینتها فتعالین أمتعکن و أسرّحکن سرلحا جمیلا»(ای پیامبر، به زنانت بگو : اگر خواهان زندگی دنیا وزینتهای ان هستید ،بیایید تا شما را بهرمند سازم و به وجهی نیکو رهایتان کنم.)
خانه پیامبر کاخ پادشاه نیست ،او در خانه خود به آسا نترین و کمترین اثاثیه اکتفا می کرد . در این بیت که خانه وحی است ، امکان اطاعت از شهوات و پیروی از لذتهای بیهوده وجود ندارد.
پیامبر اکرم (ص) زیر سلطه شکمش نبود ،ودر زندگی او مجالی برای فزونی طلبی وزیاده روی در غذاهای نیکو و زندگی مرفه وجود نداشت ،ولی همشرا نش از خانهای برزگان و ثروتمندان آمده بودند و به زندگی مرفه عادت داشتند ، لذا خیلی زود همه همسران گرد آمدند و خواستار نفقهای بیشتر و امکانات مرفه تر شدند ! وحی نازل شد تا همه این خواسته ها را از میان بردارد.
3.سو مین خطاب در این سوره چنین است :« یا ایّها الّنبیّ انّا ارسلناک شاهدا و مبشرأ و نذیرا و داعیا الی الله بإ ذنه و سراجاً منیرا» ( ای پیامبر، ما تو را فرستادیم تا شاهد و مژده دهنده و بیم دهنده باشی. و مردم را به فرمان خدا به سوی او بخوانی و چراغی تابناک باشی.)
پیش از محمد (ص) نبو ت عامه ای که برای تمام بشریت باشد وجود نداشته است!در گذشته هر یک از پیامبران به طور ویژه فقط برای قوم خود مبعوث می گر دیدند . اما نور ی که بر همه هستی تابیدن گرفت آفتاب تابان آخرت نبوت بود .
لذا قران کریم ، این کتاب جاودانه الهی، اساس رسالت او شد. که در همان حال معجزه او نیز بود . قرآ ن خطابی است بر همه انسانها تا آنکه قیامت بر پا شود. طبیعت این خطاب گواهی می دهد که از جانب خداوند بی همتاست ، و حضرت محمد (ص) هیچ نقشی در آن ندارد مگر دریافت آن از سوی پروردگار و ابلا غش به مردم و اسوه حسنه بودن برای آنها.
4.چهار مین خطاب در سوره احزاب طبقاتی را در بر میگیرد که امهات المؤمنین از آنان انتخاب می شوند. نه هر زنی شایسته آن است که همسر انسانی عظیم الشأن گردد.
انسان با کرامت و بزرگوار به فردی مانند خود نیاز دارد تا مجبور نشود به او بگوید:
ذریتی فإن الشُّحَّ یا ام مالک لصالح اخلاق الرجال سروق!
(ای ام مالک مرا رها مکن که تنگدستی اخلا ق نیک مردان را می رباید)یا اینکه ان گونه که حاتم به همسرش می گوید:
اما ویَّ إنّ المال غاد و رائحٌ و تبقی من المال الأ حادیثُ و الذکر!!
(بدرستی که مال و ثروت مانند پول و دارایی از بین رفتنی است ، و صرفاً از آنها صحبتها و خاطراتی بر جای می ماند .)
باید که زن همسرش را در آنچه بدان مکلف شده یاری کند. پس اگر یار او نیست لااقل باری بر دوشش نباشد!!
5.آخرین ندا ، این فرمایش خداوند متعال است:« یا ایّها ا لنّبیّ قل لا زواجک و بتاتک و نساء المؤ منین ید نین علیهنّ من جلا بیهنّ ذلک أدنی أ ن یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفوراً رحیما»(ای پیامبر ،به زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو که چدار خود را بر خود فرو پوشند . این مناسبتر است ، تا شناخته شوند و در مورد آزار واقع نگردند. و خدا آمرزنده و مهربا ن است .) آیات بعدی دلیل این فرمان را شرح می دهند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اِنّا اَنزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ لِلنّاسِ بِلْحَقِّ فَمَنِ اهَتدی فَلِنَفْسِه وَ مَنْ ضَلََّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیْهْمِ بِوَکیلٍ
اَللهُ یَتَوَفَّی الْانْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الّتَی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی قَضی عَلَیْهَا اْلمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْاخُرْی اِلی اَجَلٍ مُسَمّیً اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرونَ
اَمِ اتّخَذُوا مِنْ دُونِ اللهِ شُفَعاءَ قُلْ اَوَلَوْکانُوا لا یَمْلِکُونَ شَیْئًا وَیَعْقِلُونَ
قُلْ لِلّهِ الشَّفاعَهُ جَمیعًا لَهُ مُلْکُ السّشمواتِ وَاْلَارْضِ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ
تفسیر:
خداوند ارواح را به هنگام مرگ و خواب می گیرد
بعد از ذکر دلائل توحید و بیان سرگذشت مشرکان و موحدان، در نخستین آیه مورد بحث این حقیقت را توضیح می دهد که پذیرش و عدم پذیرش شما سود و زیانش متوجه خودتان است، و اگر پیامبر (ص) در این زمینه اصرار می ورزد نه بخاطر نفعی است که عائد او شود، بلکه صرفاً انجام وظیفه الهی است، می فرماید:
«ما این کتاب آسمانی را به حق برای مردم بر تو نازل کردیم» (انا انزلنا علیک الکتاب للناس بالحق) (1).
«هر کس هدایت را پذیرا شود به نفع خود او ست، و هرکس گمراهی را بر گزیند تنها به زیان خود او تمام می شود» (فمن اهتدی فلنفسه و من ضل فانمایضل علیها).
و در هر حال «تو مأمور نیستی که حق را در قلوب آنه به اجبار داخل کنی» وظیفه تو تنها ابلاغ و انذار است (و ما انت علیهم بوکیل)
این سخن که هر کس راه حق را پیش گیرد سودش عائد خود او می شود، و هرکس در بیراهه گام نهد زیانش دامن خود او را می گیرد، کراراً در آیات قرآن آمده است، و تأکیدی است بر این واقعیت که نه خدا نیازی به ایمان بندگان و وحشتی از کفر آنها دارد و نه پیامبر او، او این برنامه را تنظیم نکرده تا سودی کند «بلکه تا بر بندگانش جودی کند».
تعبیر «و ما انت علیهم بوکیل» (با توجه به اینکه وکیل در اینجا به معنی کسی است که موظف بر ایمان آوردن گمراهان باشد) کراراً در آیات قرآن با همین عبارت و یا شبیه به آن تکرار شده، و بیانگر این حقیقت است که پیغمبر اکرم (ص) مسئول ایمان مردم نیست، اصولا ایمان از طریق اجبار به دست نمی آید، و تنها موظف است که در ابلاغ فرمان الهی به مردم لحظه ای کوتاهی و سستی نکند خواه پذیرا شوند یا رویگردان؟
***
سپس برای اینکه روشن سازد همه چیز انسانها و از جمله حیات و مرگشان به دست خدا است می گوید: «خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند» (الله یتوفی الا نفس حین موتها).
«وارواحی را که نمرده اند نیز به هنگام خواب می گیرد (و التی تمت ؟ فی منامها).
و به این ترتیب «خواب» برادر «مرگ» است و شکل ضعیفی از آن چرا که رابطه روح با جسم به هنگام خواب به حداقل می رسد وبسیاری از پیوندهای این دو قطع می شود.
بعد می افزاید: «ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد» (به گونه ای که هرگز از خواب بیدار نمی شوند) و ارواح دیگری را که فرمان ادامه حیاتشان داده به بدنهایشان باز می گرداند تا سر آمد معینی» (فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الخری الی مسمی).
آری «در این مسأله آیات و نشانه های روشنی است برای کسانی که تفکر می کنند» (ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون)
***
از این آیه امور زیر به خوبی استفاده می شود:
انسان ترکیبی است از روح و جسم، روح گوهری است غیر مادی که ارتباط آن با جسم مایه نور و حیات آن است.
به هنگام مرگ خداوند این رابطه را قطع می کند، و روح را به عالم ارواح می برد و به هنگام خواب نیز این روح را می گیرد، اما نه آنچنان که رابطه به کلی قطع شود، بنابر این روح نسبت به بدن دارای سه حالت است: ارتباط تام (حالت حیات و بیداری) ارتباط ناقص (حالت خواب) قطع ارتباط به طور کامل (حالت مرگ).
«خواب» چهره ضعیفی از «مرگ» نمونه کامل «خواب»!
خواب از دلائل استقلال و اصالت روح است، مخصوصاً هنگامی که «رویا» آنهم رویاهای صادقه توأم باشد این معنی روشنتر میشود.
بعضی از ارواح هنگامی که در عالم خواب و ؟؟؟ می شود گاه به قطع کامل این ارتباط می انجامد به طوری که صاحبان آنها هرگز بیدار نمی شوند، و اما ارواح دیگر در حال خواب و بیداری در نوسانند تا فرمان الهی فرا رسد.
توجه به این حقیقت که انسان همه شب به هنگام «خواب» در آستانه مرگ قرار می گیرد درس عبرتی است که اگر در آن بیندیشد برای «بیداری» او کافی است.
تمام این امور به دست قدرت خداوند انجام می گیرد، و اگر در آیات دیگر سخن از قبض روح به دست «ملک الموت» و فرشتگان مرگ مرگ امده، به عنوان این است که آنها فرمانبران حق و مجریان اوامر او هستند و تضادی میان این دو وجود ندارد.
به هر حال این که پایان آیه می فرماید: «در این موضوع نشانه های روشنی است برای کسانی که اندیشه می کنند» منظور نشان هائی از قدرت خداوند و مأله مبدء و معاد و ضعف و ناتوانی انسان در برابر اراده او است.
***
از آنجا که در آیه گذشته حاکمیت «الله» بر وجود انسان و تدبیر او از طریق نظام مرگ و حیات و خواب و بیداری مسلم شد در آیه بعد سخن از انحراف مشرکان در مسأله شفاف به میان می آورد تا به آنها ثابت کند مالک شفاعت همان مالک مرگ و حیات و حیات آدمی است، نه بتهای فاقد شعور، می فرماید: «آنها غیر خدا را شفیعان خود برگزیدند» (ام اتتخذوا من دون الله شفعاء).
می دانیم که یکی از بهانه های معروف بت پرستان در مورد پرستش بتها این بود که می گفتند: «ما آنها را بخاطر این می پرستیم که شفیعان مانزد الله بوده
97- اِنَّ الَّذینَ تَوَفّیهُمُ الْملائکَهُ ظالِمی اَنْفُسهِمِ قالوا فِیهمَ کُنتُمْ قالُوا کُنّا مُسْتَضْعَفینَ فی الاَرْضِ قالُوا اَلَمْ تَکُنْ اَرْضُ اللهِ واسِعَهْ فَتُهاجِروا فیها فَاُلئِکَ مَأوْیهُمْ جَهَنَّمس وَ ساعَتْ مَصیراً.
98- اِلَّا الْمَستَضْعَفینَ مِنَ الرَجالِ وَالنِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لایسْتَطیعونِ حیلَةً وَلا یَهتَدونَ سَبیلاً
99- فَاوُلَئِکَ عَسَی اللهَ اَنْ یَعْفُوَ عَنْهُمْ وَکانَ اللهُ عَفُواً غَفُوراً.
ترجمه:
97- کسانی که فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالی بودید (و چرا با اینکه مسلمان بودید در صف کفار جای داشتید؟) گفتند ما در سرزمین خود تحت فشار بودیم، آنها (فرشتگان) گفتن مگر سرزمین خدا پنهاور نبود که مهجرت کنید؟ پس آنها (عذری نداشتند و) جایگاهشان دوزخ و سر انجام بدی دارند.
98- مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانی که به راستی تحت فشار قرار گرفته اند، نه چاره ای دارند و نه راهی (برای نجات از آن محیط آلوده) می یابند.
99- آنها ممکن است خداوند مورد عفوشان قرار دهد و خداوند عفو کننده و آمرزنده است.
شأن نزل:
قبل از آغاز جنگ بدر سران قریش اخطار کردند همه افراد ساکن مکه که آمادگی برای شرکت در میدان جنگ دارند، باید برای نبرد با مسلمانان حرکت کنند و هر کس مخالفت کند خانه او ویران و اموالش مصادره می شود، به دنبال این تهدید، عده ای از افرادی که ظاهراً اسلام آورده بودند ولی به خاطر علاقه شدید به خانه و زندگی و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند، نیز با بت پرستان به سوی میدان جنگ حرکت کردند، و در میدان در صفوف مشرکان ایستادند و از کمی نفرات مسلمانان به شک و تردید افتادند و سرانجام در این میدان کشته شدند، آیه فوق نازل گردید و سرنوشت شوم آنها را شرح داد.
تفسیر: در تعقیب بحثهای مربوط به جهاد، در این آیات اشاره به سرنوشت شوم کسانی می شود که دم از اسلام می زدند ولی برنامه مهم اسلامی یعنی «هجرت» را عملی نساختند در نتیجه به وادی های خطرناکی کشیده شدند و در صفوف مشرکان جان سپردند، قرآن می گوید: «کسانی که فرشتگان قبض روح، روح آنها را گرفتند در حالی که به خود ستم کرده بودند، و از آنها پرسیدند، شما اگر مسلمان بودید، پس چرا در صفوف کفار قرار داشتید و با مسلمانان جنگیدید؟»
(ان الذین تو فاهم الملائکه ظالمی قالوا فیم کنتم).
آنها در پاسخ به عنوان عذر خواهی می گویند: «ما در محیط خود تحت فشار بودیم و به همین جهت توانائی بر اجرای فرمان خدا نداشتیم».
(قالوا کنا مستضعفین فی الارض).
اما این اعتذار از آنان پذیرفته نمی شود و بزودی از فرشتگان خدا پاسخ می شنوند که: «مگر سرزمین پروردگار وسیع و پهناور نبود که مهاجرت کنید وخود را از ان محیط آلوده و خفقان بار برهانید».
(قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فیها).
و در پایان به سرنوشت آنان اشاره کرده، می فرماید: «این گونه اشخاص که با عذرهای واهی و مصلحت اندیشی های شخصی شانه از زیر بار هجرت خالی کردند و زندگی در محیط آلوده و خفقان بار را بر آن ترجیح دادن، جایگاهشان دوزخ و بد سرانجامی دارند».
(فاولئک مأویهم جهنم و ساعت مصیراً).
در آیه بعد مستضعفان و ناتوانانهای واقعی (نه مستضعفان دروغین) را استثناء کرده و می فرماید:
«مردان و زنان و کودکانی که هیچ راه و چاره ای برای هجرت و هیچ طریقی برای نجات از آن محیط آلوده نمی یابند، از این حکم مستثنی هستند، زیرا واقعاً این دسته معذورند و خداوند ممکن نیست تکلیف مالا یطاق کند».
(الا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لا یستطیون حیله و لا یهتدون سبیلا).
و در آخرین آیه می فرماید: «ممکن است اینها مشمول عفو خداوند شوند و خداوند همواره بخشنده و آمرزنده بوده است».
(فالءک عسی الله ان یعفو عنهم و کان الله عفوا غفورا).