لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن .doc :
1-مقدمه
قبل از آنکه به نقاط ضعف سیستم حفاظتی پالایشگاه بندرعباس بتفکیک سطوح ولتاژی و نواحی حفاظتی آنان بپردازیم، بهتر است که لا اقل یکی از حوادث اتفاق افتاده در مجتمع را با استفاده از ابزار شبیه سازی و با توجه به تمامی اطلاعات شبکه برق رسانی پیاده شده بررسی و مرور نمائیم. زیرا بسیاری از نقاط ضعف شبکه های حفاظتی با مرور حوادث قبلی مشخص تر می گردند. ضمناً صحت نتایج شبیه سازی و اطلاعات ورودی به اثبات می رسد. بدین منظور حادثة اتصالی در سرکابل خط 20KV ورودی به پست SS04 در ساعت 02:24:03 روز 25 Jul 2004 در زیر مورد بررسی قرار می گیرد.
2-گزارش حادثه
کپی برگه های گزارش حادثه که توسط مهندسی برق پالایشگاه در تاریخ 7/4/83 صادر گردیده است در ضمیمة 1 آورده شده است.
3-شبیه سازی حادثه
شبیه سازی حادثه توسط مدول Frequency Dynamic که از مدول T/S یا پایداری گذرای نرم افزار پاشا نشأت می گیرد صورت گرفته است.
3-1-شرائط شبکه
شبکة برق رسانی پالایشگاه بندرعباس با درنظرگیری معادل شبکة سرتاسری ایران در سطوح ولتاژی 230KV، 63KV، 20KV، 11KV، 1KV و 380 ولت بصورتی که در دایاگرام تک خطی شماره 0101-1 آمده است جهت انجام محاسبات مورد استفاده قرار گرفته است.
جدول شماره I تعداد عناصر پیاده سازی شده را در دیاگرام تک خطی مذکور و همچنین در نواحی LMC، LAP و LEP نشلان می دهد. در سطح 380 ولت از تکنیک معادل سازی جهت درنظرگیری رفتار نواحی فوق استفاده گردیده است. بنابراین شبکة اصلی در حال شبیه سازی دارای 1390 باس بار یا گره می باشد.
بانک اطلاعاتی مودر استفاده در گزارش 0201-1 ارائه گردیده است. شرائط تنظیم حدود 2700 عدد وسایل حفاظتی که در شبیه سازی حاضر نقش خود را ایفا نموده اند در گزارش 0202-2 آورده شده است. مابقی وسائل حفاظتی (حدود 5460 عدد) شامل فیوزها و رله های حرارتی در سطح 380 ولت، به علت انجام عملیات معادل سازی در شبیه سازی موجود نقشی را ایفا نمی نمایند مگر اینکه بزرگترین فیلر خروجی هر قسمت با فیوز و رله حرارتی مربوطه در دیاگرام اصلی شبکه جایگذاری شده است و این وسایل در شبیه سازی حاضر نقش پیدا می نمایند.
3-2-شرایط شبکه قبل از اتصالی
شرائط بارگذاری شبکه قبل از حادثه بعلت حجم وسیع آن و نیز به علت موجود نبودن دستگاههای اتوماتیک که بر تمامی شبکه نظارت داشته باشند (سیستمهای SCADA) معلوم نمی باشد.
3-2-1-تخمین شرایط بارگذاری قبل از حادثه
همانطوری که متذکر شدیم، شرائط بارگذاری قبل از حادثه موجود نیست، بنابراین جریان خروجی از پستهای 20KV و همچنین توان تولیدی ژنراتورها ملاک بارگذاری قبل از حادثه قرار گرفته است.
الف-توان تولیدی ژنراتورها از روی گزارشات رکورد شده مشخص می گردد.
ب-جریان های خروجی پست SS00 در قسمت 20KV قبل از حادثه در دست نبوده است و از مقادیر جریان خروجی پس از حادثه و بارگیری واحدها که توسط این مشاور برداشت گردید استفاده شده است. این مقادیر در فایل PALDISP1.CSV قرار داده شده اند.
ج-نرم افزار پاشا به مدولی بنام تخمین حالت شبکه برق رسانی پالایشگاه مجهز گردید. این مدول از روی جریانهای خروجی 20KW بارگذاری مجتمع را در هر پست تخمین می زند.
پیشنها مشاور شماره 1: ضروریست که جریانهای خروجی 20KV هر نیم یا یک ساعت به یک بار برروی جداولی ثبت و منعکس گردد. بعنوان نمونه جدول شماره 2 به ضمیمه می باشد.
د-جهت انطباق توان تولیدی ژنراتورهای G28001A و G28001C که به عنوان Slack عمل می نمایند بارگذاری تخمینی با ضریب 0.81 تصحیح گردید و فایل PALA175 HADESEH 04 در نرم افزار پاشا مهیا گشت.
3-3-شرائط رله ها و وسایل حفاظتی
تمامی رله ها، فیوزها، MCCBها و کانتکتورهائی که بر سااس جریان فاز عمل می نمایند در شبیه سازی درنظر گرفته شده اند. رله های HIGHSET خطوط Tie Line که مابین باس بارهای 00HSW01A، B، C قرار گرفته اند (به علت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
استاد عباس سحاب
استاد عباس سحاب (پدر علم جغرافیای ایران) در سال هزار و سیصد و پانزده در خیابان شاه آن زمان تهران، نوجوانی دبیرستانی جمله ای از چند جهانگرد فرانسوی شنید که مسیر اصلی زندگی آینده وی را تعیین کرد. جهانگردان فرانسوی از بابت این مسئله که کشوری به بزرگی ایران هنوز یک نقشه راهنما برای پایتختش ندارد ایران و مردمانش را مورد سرزنش و تحقیر قرار داده بودند و او که حس میهن دوستی قوی داشت پاسخی به این تحقیر نداشته و این مساله سبب جریحه دار شدن غرور وی گردیده بود. پسرک تحت تاثیر این برخورد و با توجه به زمینه علاقه مندیش به جغرافیا تصمیم بزرگی را گرفت. او قصد داشت نخستین نقشه توریستی تهران را تهیه کند. این کار برای جوانی به سن و سال وی امری بسیار دشوار و غیر ممکن به نظر می آمد. اما عباس سحاب با تلاش بی وقفه و عزم راسخش می خواست خلاف این مساله را ثابت کند. کار را با بیست و هفت ریال که تمام دارایی او بود آغاز کرد. با این دارایی یک شیشه مرکب چین، و یکی دو متر کاغذ کالک و چند قلم هاشور خریده و به کمک وسایل مختصری که در خانه داشت کارش را شروع کرد. روزها و شبها از پی هم می آمدند و او سرسختانه می کوشید. دشواریهای راه نمی توانست به عزم آهنین و اراده قوی وی فایق آید و سرانجام بعد از شش ماه توانست به آرزویش جامه عمل بپوشاند. عباس سحاب با شش ماه تلاش بی وقفه و شبانه روزی خود نخستین نقشه توریستی شهر تهران را تهیه کرد و در این مدت شالوده و اساس موسسه جغرافیایی سحاب را در اتاق بیست متری واقع در زیرزمین خانه ای بنیان گذاشت که امروزه پس از گذشت پنجاه سال به معتبرترین موسسه خصوصی جغرافیایی کشور و یکی از معتبرترین موسسات جغرافیایی جهان تبدیل شده و نام وی نیز به عنوان پدر جغرافیا در ایران به ثبت رسیده است. استاد عباس سحاب در سوم دیماه سال هزار و سیصد در روستای فم شهر تفرش دیده به جهان گشود. وی تنها فرزند ذکور شادروان، استاد ابوالقاسم سحاب بود. استاد ابوالقاسم از دانشمندان و فضلای آن منطقه در زمان خود بود که عمری را در خدمت فرهنگ و آموزش کشور گذراند و آثار با ارزشی را در زمینه های تاریخ و فرهنگ اسلامی، جغرافیا و علوم دینی از خود بر جای گذارد. آثار معلوم و به جا مانده ایشان از هفتاد جلد تجاوز می کند که حدود سی و پنج جلد آن به چاپ رسیده است. علاوه بر این چندین رساله در علوم و ادبیات و تاریخ دین و تفسیر قرآن از او بر جای مانده است که اکنون به صورت مجموعه بسیار نفیسی در اتاق موزه مانند در موسسه سحاب نگهداری میشود. بنا به گفته اعضا خانوده استاد ابوالقاسم در هنگام تولد فرزندش عباس در زمستان سال هزار و سیصد، رییس معارف ولایت ثلاث(ملایر، نهاوند، تویسرکان) و مقیم نهاوند بود و در شرایط دشواری خود را از نهاوند به روستای فم رسانید تا فرزند پسری را که خداوند بعد از نه دختر به او عطا نموده بود و آرزو داشت از وی شخصیت بزرگی بسازد از نزدیک ببیند.
استاد ابوالقاسم فرزندش را در چهار سالگی به معلم قدیمی خود ملاحسین شاهمیری که مکتب دار روستای فم بود، سپرد و عباس سه سال از ایام کودکی خود را در مکتبخانه گذراند. او در هفت سالگی به همراه پدرش به تهران رفت و تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه کمالیه که پدرش نیز جزو معلمان آن مدرسه بود به پایان رساند. دوران متوسطه را نیز در مدارس ابن سینا و علمیه گذراند. مهدی راهنما معلم دلسوز جغرافیا در دوره متوسطه به علاقه و استعداد کم نظیر عباس جوان در زمینه جغرافیا پی برده و او را مورد توجه خاص قرار داد.
عباس که در این راه از حمایت و تشویق پدر دانشمندش نیز برخوردار بود استعداد درخشانش را با تهیه نقشه های جغرافیایی در کلاس به اثبات می رساند. او که دانش آموز ممتاز و بی رقیب کلاس جغرافیا بود به حدی در تهیه نقشه های جغرافیایی متبحر گردید که نام وی در دبیرستانهای دیگر نیز، بر زبان معلمان و دانش آموزان جاری گذشت.
سحاب از نخستین تجربه تهیه نقشه در مدرس کمالیه خاطره جالبی را نقل می کند: ((در کلاس سوم دبستان معلمی به نام شیخ حسن داشتیم. روزی شیخ حسن به عنوان تکلیف شب از بچه ها خواست تا نقشه ای از ایران را ترسیم کنند و فردای آن روز به کلاس بیاورند. من چون هیچ طرحی از این کار در ذهن نداشتم بدون انجام تکلیف سر کلاس رفتم آن روز هر کدام از همکلاسیها با کاغذ پاره هایی به عنوان نقشه به کلاس آمده بودند. نوبت من که رسید به معلم گفتم که نقشه را نکشیده ام و سیلی محکمی از او خوردم.
بعد که نقشه بچه ها را دیدم، احساس کردم که استعدادم در این کار خیلی بیشتر از آنهاست و از معلم خواهش کردم که اجازه دهد نقشه ای تهیه کنم و فردای آن روز به کلاس بیاورم. آن شب با علاقه در منزل نقشه ای بسیار شکیل، منظم و دقیق کشیدم و از آنجایی که تحت تعلیمات پدرم زبان فرانسه را آموخته بودم مشخصات روی نقشه را با زبان فرانسه علامتگذاری کردم. اما هنگامی که صبح روز بعد آن را به معلمم نشان دادم سیلی دیگر خوردم.
معلم گفت: نقشه نمیکشی و بدتر از آن دروغ همی می گویی؟ خودت این نقشه را نکشیده ای من هم برای اینکه ثابت کنم خودم آن را کشیده ام از معلم خواستم تا کاغذی به من بدهد. سپس نقشه ای به زبان فرانسه از اروپا کشیدم و بسیار زیبا رنگ آمیزی کردم. معلم با مشاهده این نقشه شرمنده شد و از من دلجویی کرده و مرا مورد محبت قرار داد. از آن پس بچه ها نیز از کار من استقبال کردند و نقشه های خود را به من دادند تا برایشان ترسیم کنم. بعضیها هم که نمره نقشه اشان بیست می شد یک ریال به من می دادند)).
هم اکنون از کارهای دوران تحصیلی عباس سحاب نقشه بسیار جالبی از تقسیمات سیاسی کشور فرانسه در مجموعه نقشه های سحاب به جا مانده است که با نفیسی کم نظیری تهیه، و با دقتی تحسین آمیز رنگ آمیزی شده است. این نقشه که یکی از ده ها نقشه ای است که سحاب به عنوان یک دانش آموز ترسیم کرده است به خوبی استعداد او را در فن نقشه کشی مشخص می سازد. سحاب درگیری خود در نقشه سازی و انتخاب کارتوگرافی به صورت یک اشتغال مادام العمری را نتیجه دو انگیزه می داند:یکی اینکه پدرش استاد ابوالقاسم با زحمت زیادی کتاب جغرافیایی معروف کارپنتر را به فارسی برگردانده اما به علت فراهم نبودن نقشه موفق به چاپ آن نشده و ناگزیر آن را به صورت پاورقی روزنامه شفق سرخ منتشر ساخته بود. و این امر عباس سحاب را بر آن داشته بود که به فکر رفع این نقیصه، و انتشار فارسی آن باشد و محرک دیگر برخورد او با جهانگردان فرانسوی در سالهای نوجوانی بود که سحاب در این مورد می گوید:
((آن زمان که من فکر تهیه این نقشه را در ذهن می پروراندم هیچ نقشه ای در سطح جامعه وجود نداشت، و اصولا آن زمان نگهداری و تهیه نقشه هرچند ناقص، جرم بود و مجازات داشت. تنها ارتش یک سری نقشه های ناقص و پرغلط را به صورت محرمانه نگهداری میکرد. مشکل اصلی من در تهیه این نقشه این بود که اصل سند را در دسترس نداشتم، برای رسیدن به هدفم تصمیم جسورانه ای گرفتم. به اداره جغرافیای ارتش مراجعه کردم و با وجود اینکه تهیه نقشه از نظر آنها جرم به حساب می آمد، هدف و انگیزه ام را برای رییس آن سازمان تشریح کردم. او که از حرفهای من به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود از من به خاطر هدفم قدردانی کرد و تمام امکانات لازم را در اختیارم قرار داد و من نیز توانستم نقشه را در مدت شش ماه آماده کنم)).
سحاب این نقشه را ابتدا به خط لاتین تهیه و به دلیل نداشتن امکانات چاپ با اوزالید تکثیر و عرضه کرد. اما بعدها توانست آن را در هزار نسخه سیاه و سفید چاپ و توزیع کند و با حاصل فروش آن متن فارسی آن را نیز در بازار عرضه نماید. به این ترتیب فعالیت های وی در زمینه تهیه نقشه آغاز گشت و پس از آن او به تهیه نقشه های مختلف از ایران و شهرهای عمده آن پرداخت و موفق شد در فواصل زمانی مختلف نقشه هایی سیاه و سفید که گاهی در چند قطعه تهیه و به هم چسبانیده می شد به بازار عرضه نماید.
درآن سالها عباس سحاب به تنهایی کار می کرد و تنها حامی و مشوق او پدرش بود که در فن ترسیم نقشه ها کمکی نمی توانست به او بنماید، اما خود وی با حوصله ای باورنکردنی و با نفاست اعجاب انگیز تمام کار نقشه را خود انجام می داد.
در آن روزها کارهای سحاب بیشتر جنبه هنری داشت و گاهی اتفاق می افتاد که او ماهها وقت خود را صرف ترسیم کالک یک نقشه می کرد. نقشه ها به طور عموم سیاه و سفید بودو از دو قسمت تشکیل می شد. یکی اطلاعات جغرافیایی داخل کادر نقشه که سعی اش بر این بود که هرچه بیشتر اطلاعات را گویا سازد تا هر بیننده بتواند از آن استفاده کند، و دوم کارهای زینتی حاشیه نقشه که در تمام نقشه ها وجود داشت و آن هم از دو قسمت تشکیل می شد یک قسمت گل و بوته با طرحهای هندسی که بعدها می شد با قالب گیری تکرار شود، اما سحاب تمام را با دشواری و حوصله تعجب برانگیزی با هاشور تهیه و همچنین دیگر علایم و آثار تاریخی مانند ابنیه و تولیدات که با اطلاعات متن نقشه مناسبت داشت را نیز فراهم می کرد.
در مجموعه کالکهای این قبیل نقشه ها که امروز از ذخایر تاریخی موسسه سحاب محسوب می شود حدود سیصد و بیست قطعه کالک نقشه وجود دارد که برای نقشه شناسان و جغرافی دانان بسیار دیدنی و قابل توجه است.
استاد سحاب از آن دوران نقل می کند: ((بعد از تهیه نقشه تهران به ترتیب نقشه های اصفهان، تبریز، شیراز، همدان و شهرهای دیگر را کشیدم. نقشه اصفهان را با چهار ماه تلاش بی وقفه آماده کردم. در این نقشه تمام اطلاعات جغرافیایی، طبیعی، مردم شناسی نوع فعالیت اقتصادی، نوع مسکن، نوع محصولات، شهرت اجتماعی و تاریخی و خلاصه تمام اطلاعات منطقه را ارایه کردم)) این نقشه که یکی از شاهکارهای تهیه نقشه در ایران می باشد هم اکنون در موسسه سحاب نگهداری می شود. درخلال این سالها سحاب پدر دانشمندش را از دست داد، او که از دوره کودکی با پدر همراه و همفکر و همواره از حمایت های روحی و عملی او برخوردار بوده از این فقدان ضربه روحی شدیدی خورده و مدتی دچار یاس و افسردگی گردید، سپس به این نتیجه رسید که روح آن مرحوم همانند دوره حیاتش اکنون نیز از غمگینی و ناراحتی وی رنج می برد و تصمیم گرفت برای شادی روح پدر و همچنین برای التیام روح غمدیده خود هر چه مصممتر به کار خود، به تهیه نقشه بپردازد و به این ترتیب یک دوره فعالیت شدید،به گونه ای که مایه تعجب اقوام داغدار وی می شد برای او آغاز گشت.
نقشه کشورهای عراق، کویت، عربستان، مکه و مراسم حج، افغانستان، کشورهای مشترک المنافع، پاکستان، هندوستان و چند کشور دیگر حاصل این دوره فعالیت وی می باشند. سحاب ابتدا این نقشه ها را به دو زبان تهیه می کرد اما بعدها کارش را به زبانهای فارسی، انگلیسی، عربی و حتی ژاپنی توسعه داد. سحاب در مورد تهیه نقشه های آموزشی بیان می کند: ((بعد از تهیه نقشه مناطق مختلف کشور و همچنین کشورهای دیگر تصمیم گرفتم برای نخستین بار در ایران نقشه های آموزشی تهیه کنم که از جمله این نقشه های آموزشی نقشه ایران،آسیا، اروپا و قاره های دیگر بود که برای چاپ آنها در مقیاس مناسب هفتاد درصد، مجبور شدیم با آلمان مکاتبه کنیم. همچنین در سفر به اروپا نقشه های آنها را می گرفتیم و به فارسی ترجمه می کردیم و دوباره برای چاپ و توزیع و استفاده های لازم در همان کشورها نزد خودشان می فرستادیم،در واقع ما نقشه هایمان را در سطح جهانی توزیع می کردیم و به طور متقابل نقشه های آنها را نیز گرفته و به فارسی بر می گرداندیم)). در این سالها نام و آوازه موسسه سحاب در دنیا می پیچد و اعتبار بسیاری جلب می کند و به گونه ای که مؤسسات معتبر بین المللی با ان همکاری می کنند که از جمله این همکاریها می توان به سازمان یونیسف اشاره کرد که ده هزار نسخه از اطلس جغرافیایی تهیه شده مؤسسه سحاب را به منظور توزیع در افغانستان سفارش داد.
یکی دیگر از نوآوریها و در حقیقت ماجراجوییهای سحاب، ساخت کره جغرافیایی در ایران است. که خود ماجرایی جالب دارد: سحاب که در سفر به اروپا کره جغرافیایی را به چشم می بیند عزم خود را جزم می کند که این کار را برای نخستین بار در ایران انجام دهد. استاد دراین باره می گوید: ((در سال هزار و سیصد و چهل و چهار خورشیدی با یک مؤسسه خارجی مکاتبه کردم و قصدم را در مورد تهیه کره به آنها بیان کردم آنها گفتند که اگر شما کره را تهیه کنید ما آن را برای شما آماده می کنیم اینکار را کردم و آنها نیز در نهایت هزار نسخه از آن را درست کردند. اما من به مشکل بزرگی برخوردم، زیرا پول پیش پرداخت کره ها را نداشتم. برای رفع مشکل مسئله را با یکی از دوستانم که رییس بانک ملی ایران در میدان ژاله سابق بود مطرح کردم و اوگفت: خانه ات را گرو بگذار تا بانک پول لازم را برایت مهیا کند و من موفق شدم با گرو گذاشتن سند خانه، پول لازم را تهیه کنم و برای نخستین بار در ایران کره جغرافیایی را به علاقه مندان علم جغرافیا عرضه کنم)). این ماجرا به گوش مطبوعات آن دوره رسید، عمل سحاب در سطح جامعه مورد تحسین و تقدیر قرار گرفت. یکی از روزنامه های آن دوران چنین نوشت(( خانه ای گرو رفت و نخستین کره جغرافیایی تهیه شد)). با گذشت زمان و توسعه فعالیتهای سحاب روز به روز تعداد سفارشهای تهیه نقشه و سایر خدمات مؤسسه سحاب از سوی داخل و خارج کشور اضافه می شد و این امر موجب توسعه هر چه بیشتر مؤسسه سحاب می گردید.
مؤسسه پس از چند بار تغییر مکان سرانجام در سال هزار و سیصد و چهل و شش در مکان فعلی مؤسسه، ساختمانی سه طبقه واقع در خیابان جابری تهران استقرار یافت. ولی حجم کار آن قدر بود که حتی فضاهای جدید هم ناکافی به نظر می رسید. سحاب حیاط خانه را سقف گذارده و فضای آن را به صورت انبار بزرگی از محصولات تولیدی خود درآورد. اما این اقدام هم فضای لازم را تامین نکرد و در نهایت مؤسسه، خانه مجاور را هم خریداری و به مرکز اولی متصل و طبقات آنها را به هم مربوط ساخت و فضای مناسبی برای ادامه کارهیا طراحی، نقشه کشی،عکاسی، لیتوگرافی و فروشگاه محصولاتش فراهم ساخت. در طبقه اول این ساختمان، مؤسسه سحاب یکی از غنی ترین کتابخانه های جغرافیایی کشور را به وجود آورده که در آن صدها اطلس کوچک و بزرگ به زبانهای مختلف و هزاران کتاب و مجله و نقشه های جغرافیایی نایاب، انباشته شده و محلی برای تحقیقات جغرافیایی برای دانش پژوهان و محققان کشور به شمار می رود. از سال هزار و سیصد و سی و هشت برای نخستین بار نقشه های مختلف ایران و جهان نما در ایران رواج یافت و در مدارس ایران متداول گردید. مؤسسه سحاب که سهم عمده ای در این امر داشت هر سال بر تعداد دقت و مرغوبیت محصولات خود افزود و به موازات تهیه و توزیع نقشه های جغرافیایی آموزشی در صدد تهیه اطلسها و دیگر تصاویر آموزشی از قبیل نقشه های گیاه شناسی و آناتومی پزشکی و امثال آن برآمد.
لازم به ذکر است که سحاب خدماتش را به جامعه علمی و فرهنگی کشور فقط به تهیه نقشه، اطلس یا تولید کره محدود نکرده است،مؤسسه در طول سالهای فعالیت به کار نشر و چاپ و توزیع کتابهای ارزشمند و همچنین ترجمه و تکثیر نسخ آثار منحصر به فردی در زمینه های ادبی و علمی نیز پرداخته است. عباس سحاب از یک امتیاز استثنایی در زندگیش برخوردار است و ان دارا بودن فرزندان برومندی است که همواره یاور او بوده اند و عاشقانه راهی را که پدر به تنهایی آغاز کرده و در طول هفتاد و پنج سال عمر پربارش پیموده است، ادامه می دهند. بخصوص دو فرزند ذکور او در بیست سال اخیر کمک فراوانی به توسعه مؤسسه سحاب کرده و اکنون که عابس سحاب مراحل کهولت و بازنشستگی را می گذارند آن دو فرزند با علاقه مندی زاید الوصفی برنامه های پدر را دنبال کرده و آن چنان با کفایت مؤسسه را اداره می کنند که روز به روز بر اهیمت و اعتبار علمی و فنی آن با استفاده از روشهای نوین تهیه و چاپ نقشه افزوده می شود. با مشارکتی که فرزندان عباس سحاب در پیشبرد علم جغرافیا دارند و با توجه به این که پدر عباس، استاد ابوالقاسم سحاب نیز به جغرافیا علاقمند بود و به ان پرداخته است، میتوان گفت که سه نسل از این خانواده عمر خود را در تولید و توزیع و اشاعه نقشه جغرافیا گذرانده و از لحاظ قدمت و اعتبار در تاریخ تحول کارتوگرافی ایران نام مؤسسه سحاب را در ردیف مؤسساتی مانند بارتولومو در انگلستان و ونسو در آلمان به ثبت رسانیده اند.
استاد نخستین نمایشگاه جغرافیایی آثار خود را در سال هزار و سیصد و سی و نه در دانشسرای تهران برپا کرد و از آن تاریخ به بعد وی نه تنها در تمام نمایشگاههای مهم کشور مشارکت جدی داشته،بلکه بارها به صورت مستقل در دانشگاهها و مراکز فرهنگی کشور در شهرهای مختلف به شناسایی علم جغرافیا پرداخته و در جذب جوانان بسیاری به این رشته موفق بوده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
زندگی نامه شهید عباس بابایی
شهید عباس بابایی، بزرگ مردی که در مکتب شهادت پرورش یافت مجاهدی که زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. مرد وارسته ای که سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، رزمنده ای که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره ی خویش. از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی حق تعالی گام برندارد. به راستی او گمنام، اما آشنای همه بود. از آن روستاییِ ساده دل، تا آن خلبان دلیر و بی باک. شهید بابایی در سال 1329، در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ی ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال 1348، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد. شهید بابایی در سال 1349، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شد. آمریکایی ها، در ظاهر، هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود. چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می داد، از بی بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی تفاوت است. از رفتار او بر می آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی می باشد و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پای بند است. همچنین اشاره کرده که او به گوشه ای می رود و با خودش حرف می زند، که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. خود وی ماجرای فارغ التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده، که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می کرد. او پرسش هایی کرد که من پاسخش را دادم . از سوال های ژنرال بر می آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می کردم که رنج دوسال دوری از خانواده و شوق برنامه هایی که برای زندگی آینده ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می خوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه ای از اتاق رفتم و روزنامه ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می نشستم از ژنرال معذرت خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می کردی؟ گفتم: عبادت می کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت های معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالبی که در پرونده تو آمده مثل این که راجع به همین کارهاست . این طور نیست؟ پاسخ دادم: آری همین طور است. او لبخندی زد. از نوع نگاهش پیدا بود که از صداقت و پای بندی من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدد جامعه آمریکا خوشش آمده است. با چهره ای بشاش خود نویس را از جیبش بیرون آورد و پرونده ام را امضا کرد. سپس با حالتی احترام آمیز از جا برخاست و دستش را به سوی من دراز کرد و گفت: به شما تبریک می گویم. شما قبول شدید . برای شما آرزوی موفقیت دارم. من هم متقابلاً از او تشکر کردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولین محل خلوتی که رسیدم به پاس این نعمت بزرگی که خداوند به من عطا کرده بود، دو رکعت نماز شکر خواندم.» با ورود هواپیماهای پیشرفته اف – 14 به نیروی هوایی، شهید بابایی که جزء خلبان های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف – 5 بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف–14 انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد. با اوج گیری مبارزات علیه نظام ستمشاهی، بابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، وی گذشته از انجام وظایف روزمره، بعنوان سرپرست انجمن اسلامی پایگاه، به پاسداری از دستاوردهای پرشکوه انقلاب اسلامی پرداخت. شهید بابایی با دارا بودن تعهد، ایمان، تخصص و مدیریت اسلامی چنان درخشید که شایستگی فرماندهی وی محرز و در تاریخ 7/5/1360، فرماندهی پایگاه هشتم هوایی بر عهده ی او گذاشته شد. به هنگام فرماندهی پایگاه با استفاده از امکانات موجود آن، به عمران و آبادانی روستاهای مستضعف نشین حومه پایگاه و شهر اصفهان پرداخت و با تامین آب آشامیدنی و بهداشتی، برق و احداث حمام و دیگر ملزومات بهداشتی و آموزشی در این روستا، گذشته از تقویت خط سازندگی انقلاب اسلامی، در روند هر چه مردمی کردن ارتش و پیوند هر چه بیشتر ارتش با مردم خدمات شایان توجهی را انجام داد. بابایی، با کفایت، لیاقت و تعهد بی پایانی که در زمان تصدی فرماندهی پایگاه اصفهان از خود نشان داد، در تاریخ 9/9/1362 با ارتقاء به درجه سرهنگی به سمت معاون عملیات نیروی هوایی منصوب و به تهران منتقل گردید. او با روحیه شهادت طلبی به همراه شجاعت و ایثاری که در طول سال ها، در جبهه های نور و شرف به نمایش گذاشت، صفحات نوین و زرینی به تاریخ دفاع مقدس و نیروهای هوایی ارتش نگاشت و با بیش از 3000 ساعت پرواز با انواع هواپیماهای جنگنده، قسمت اعظم وقت خویش را در پرواز های عملیاتی و یا قرارگاه ها و جبهه های جنگ در غرب و جنوب کشور سپری کرد و به همین ترتیب چهره آشنای «بسیجیان» و یار وفادار فرماندهان قرارگاه های عملیاتی بود و تنها از سال 1364 تا هنگام شهادت، بیش از 60 مأموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید. شهید برای پیشرفت سریع عملیات ها و حسن انجام امور، تنها به نظارت اکتفا نمی کرد، بلکه شخصاً پیشگام می شد و در جمیع مأموریت های جنگی طراحی شده، برای آگاهی از مشکلات و خطرات احتمالی، اولین خلبان بود که شرکت می کرد. سرلشکر بابایی به علت لیاقت و رشادت هایی که در دفاع از نظام، سرکوبی و دفع تجاوزات دشمنان از خود بروز داد، در تاریخ 8/2/1366، به درجه سرتیپی مفتخر گردید. تیمسار بابایی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به هنگام بازگشت از یک مأموریت برون مرزی، هدف گلوله ضد هوایی قرار گرفت و به شهادت رسید. تیمسار عباس بابایی صبح روز پانزدهم مرداد ماه روز عید قربان همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف–5 از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. تیمسار بابایی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در آسمان خطوط مرزی، هدف گلوله های تیربار ضد هوایی قرار گرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله به شهادت رسید. یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ درباره این واقعه نوشته است:«به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای تیمسار بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام نمایید. مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد مذکور مجدداً تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمی داد گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست، ولی یک از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین به شهادت رسیده است.» راوی در مورد بازتاب شهادت تیمسار بابایی در جمع برادران سپاه نوشته است: «برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر شهادت تیمسار بابایی به اطلاع برادر رحیم رسید . با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با شهید بابایی داشتند ، حلقه زد.» نقل شده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
امام رضا(ع)و بنی عباس:
تاکنون اجمالاً با نحوه پیدایش ساسله ای بنام بنی العباس آشنا شدیم و دانستیم که اینان انسانهای جاه طلب و دنیا پرستی بودند که منافقانه قدرت را بدست گرفته و برای حفظ آن از هیچ جنایت و خیانتی خودداری نکرده و علیرغم اینکه خود را پسر عم رسول اکرمو ائمه می دانستند،اما همانند امویان دست به خون پاکترین و شریفترین انسانها همچون ائمه (ع)یا یزید و هزاران بیت المال مسلمانان ،حقوق جامعه را در راه عیش و نوشهای خود و اطرافیان ضایع نمودند.حال باید وارد موضوع اصلی این نوشتار یعنی مسئله ولایتعهد حضرت رضا(ع)شویم و ببینیم چگونه از میان سلاله ی خون ریز و سفاکی ،فردی همچون مأمون حاضر می شود خلافت و یا ولایتعهد را در اختیار دشمن و رقیب سرسخت خود قرار دهد.برای تبیین بهتر و جامع تر این موضوع لازم است به روند پیشامدهائی که منجر به قدرت رسیدن مأمون شد،بپردازیم.
امام رضا (ع)در زمان هارون:
هارون فرزند مهدی و پنجمین خلیفه ی عباسی بود که در سال 170 بعد از برادرش هادی بخلافت رسید.قبلاً با رفتار او با امام کاظم (ع) آشنا شدیم.امام رضا (ع) بعد از شهادت امام کاظم آشکارا امامت خود را اعلام نمود و ترس و ملاحظه ای از هارون نداشت ،بطوریکه یاران امام درباره جان ایشان نگران بودند.اما ایشان می فرمدو:هارون هر چه می خواهد تلاش کند او راهی بر من ندارد.
همینطور هم شد،هارون تا آخر نتوانست آسیبی به امام (ع) وارد کند.حتی روزی یحیی بن خالد برمکی به هارون گفت:این فرزند موسی بن جعفر است که نشسته و به تبلیغ خلافت و امامت خود مشغول است .هارون گفت:آیا آنچه با پدرش کردیم برای ما کافی نیست؟آیا می خواهی همه آنان را بکشم؟(1)
از جمله حوادث مهمی که امام رضا (ع)در این دوره با آن مواجه گشت ،جریان اغراض واقضیه بود.اینها عده ای از یاران امام کاظم بودند که عقیده داشتند امامت به موسی بن جعفر (ع)ختم می شود و می گفتند او نمرده بلکه زنده است و دوباره بر می گردد و قائم آل محمد است لذا امامت علی بن موسی را قبول نداشتند.
انگیزه اصلی این انحراف سردمداران اصلی این از علی بن حمزه بطائنی ،زیاد بن مروان قندی و عثمان بن عیسی رواسی .آنان مقادیر زیادی پول وجوهات از امام کاظم در اختیارشان بود اما برای اینکه اینها را نزد خود نگه دارند و تحویل علی بن موسی(ع)ندهند،امامت حضرت را مکر شدند ،امام کاظم برای جلوگیری از این انحراف تلاش زیادی انجام داده بود.بارها همین افراد را حاضر کرد و جانشین خود را مشخص نمود و از آنها برای حضرت رضا(ع) بیعت گرفت.با اینحال چنین اغراض رخ داد و امام رضا نیز سخت با آنها مقابله می کرد.
حادثه مهم دیگر حمله نیروهای هارون به مدینه است.محمد بن جعفر در مدینه بر ضد حکومت عباسیان قیام کرد.هارون سپاهی بفرماندهی جلودی برای سرکوبی او به مدینه روان کرد و به او دستور داد اگر بر محمد بن جعفر دست یافت او را گردن بزند و بر خانه های علویان یورش برده و دارائی و لباس و زیور زنان را غارت کرده و حتی یک جامه برایشان باقی نگذارد .جلودی با سپاهش به خانه امام هشتم هجوم آورد.وقتی امام او را دید فرمود همه زنان در یک خانه جمع شدند و خود بر در خانه ایستاد.جلودی گفت من به دستور هارون باید وارد خانه شوم و لباس زنان را با جواهراتشان در آوردم.امام قول داد این کار را خودم می کنم و پیوسته سوگند می خورد و از او می خواست وارد خانه نشود.جلودی بالاخره آرام شد و موافقت کرد.امام بدرون خانه رفته و دارایی ،اموال و لباس و زیور زنان را جمع کرد و به او داد.
این نمونه ای از رفتار خصومت بار هارون با امام هشتم و علویان می باشد.
جریان جانشینی هارون و سرانجام او:
هارون همواره برای تعیین جانشینی خود متحیر و پریشان بود.او همانند دیگر خلفا دارای زنان و کنیزان متعدد بود و فرزندان زیادی از آنان داشت.برجسته ترین آنان ،مأمون ،امین و مؤتمن بودند.مأمون مقداری از امین بزرگتر بود و علیرغم اینکه فرد باهوش تری بود اما هارون نتوانست او را جانشین خود قرار دهد،زیرا مأمون مادرش ایرانی بود و درباریان و اطرافیان هارون میل نداشتند او بر امین که مادرش عرب بود ترجیح داده شود.بهر حال تعصبات قومی و نژادی هارون را واداشت تا امین را درسال 175
در ولایتعهد شرکت داد تا بعد از این خلیفه باشد و برای آنان در سال 186 در مراسم حج از زعما و برجستگان قوم و مردم بیعت گرفت.و بالاخره در سال 189 نیز برای فرزندش موتمن بیعت گرفت.
عاقبت هارون عازم سفری بدون حج گشت شد.همانطور که قبلاً آوردیم سرزمین خراسان در سقراط امویان و بقدرت رسیدن عباسیان نقش عمده ای داشت.لذا مورد توجه خاص بنی عباس بود و اشخاص برجسته ای بعنوان حاکم آنجا تعیین می شدند.
هارون ابتدا فضل بن یحیی برمکی را که از مقربانش بود حاکم آنجا قرار داده بود.بعد از دو سال علی بن عیسی بن ماهان را ب جای او منصوب کرد.علی خراسان ،سیستان،ماوراءالنهر ،اصفهان و تمام شرق ایران را تحت فرمان داشت.او نسبت به مردم ظلم و جور فراوانی اعمال کرد و با وضع مالیاتهای سنگین و جنایات دیگر به نارضایتی مردم از دستگاه خلافت دامن زد تا اینکه باعث شورشهایی در این مناطق شد.
منجمله طغیان رافع بن لیث بود که از طرف علی بن عیسی حاکم ماوراءالنهر بود.او خلافت هارون را رد کرد و در جنگ با علی او را مکرراً شکست داد.در سال 191 هرثمه بن اعین از طرف هارون بجای علی منصوب شد.هرثمه او را دستگیر و اموال غصبی مردم را به آنها برگرداند اما از مقابله با فتنه ی رافع بن لیث عاجز ماند و از هارون درخواست کمک کرد .آشوبهای دیگری همانند آشوب حمزه بن عبداله در سیستان و آشوب المقنع روی داد که مرتباً به مواضع حاکم منصوب از طرف هارون حمله می کردند و حاکمیت هارون را تهدید می کردند.
هارون بناچار شخصاً برای دفع این شورشها به خراسان عزیمت کرد.امین را بعنوان جانشینی در بغداد گذاشت و مأمون را بهمراه خود برد و دو سیاستمدار معروف یعنی فضل بن ربیع و فضل بن سهل نیز همراه او بودند.بعضی می گویند علت همراهی مأمون در این سفر تدبیر فضل بن سهل بود.
چون فکر می کرد اگر در این سفر هارون بمیرد ،امین قدرت را بدست می گیرد و مأمون را از ولایتعهد خلع می کند.لذا بهتر است مأمون از بغداد دور باشد تا دست امین در آن لحظه به او نرسد.
هارون در گرگان بشدت بیمار شد .او قبل از مرگش مأمون را برای انجام مأموریتی روانه مرو کرد و به فضل بن ربیع گفت :اگر من مردم لشکر خزائنی را که همراه من است به مأمون بده تا در نبرد با دشمنان در مرو موفق شود.ولی فضل بن ربیع همه آنها را با خود به بغداد باز گرداند.
سرانجام هارون الرشید بعد از 23 سال حکومت جابرانه در سال 193 در 45 یا 49 سالگی در سناباد طوس بهلاکت رسید و همانجا مدفون شد.
اختلاف امین و مأمون:
امین در بغداد وقتی که از مرگ پدر مطلع شد ،نامه ای به فضل بن ربیع در خراسان نوشت و از او خواست همه اموال و لشکریانی را که همراه هارون بود به بغداد باز گرداند.فضل هم که طرفدار امین بود بطرف بغداد حرکت کرد و سپاهیان هم که از بازگشت به خانه های خود مسرور بودند ،راه مراجعت را در پیش گرفتند.
مأمون که اموال و لشکریان را در حال از دست دادن می دید تدبیر فضل بن سهل با ارسال پیکی به بن ربیع خواستار استرداد آنها نزد خود شد اما جواب او منفی بود و گفت این دستور خلیفه است .
امین در بغداد به کاخ خلافت گام نهاد و در جمادی الثانی 193 بخلافت رسید.فضل بن ربیع و علی بن عیسی او را تحریک کردند تا مأمون را از ولایتعهد خلع کند.امین ابتدا با نامه های متعدد از مأمون خواست تا به بغداد بیاید اما او می گفت من از طرف هارون حکمران خراسان شده ام و جلوی مأموران امین را که برای بیعت گرفتن از مردم به آن دیار می آمدند،می گرفت .عاقبت در سال 194 امین ،نام مأمون را از سکه انداخت و او و برادر دیگرش مؤتمن را از ولایتعهد عزل کرد و پسر خردسالش موسی را ولیعهد قرار داد.
در اختلاف بین این دو برابر بیش از هر چیز مسائل قومی و نژادی دخالت داشته ا ست .برای روشن شدن این مطلب به بحث کوتاهی در این زمینه می پردازیم.
چرا عباسیان و عربها طرفدار امین بودند؟
شاید سر تمایل عباسیون به امین بخاطر این بود که امین بطور کامل یک عباسی است یعنی پدرش هارون و مادرش زبیده است.زبیده نوه منصور و بلند پایه ترین و با نفوذ ترین زن عباسی بود.یعقوبی می نویسد:«امین تنها خلیفه ای بود که هم پدر و هم مادرش عباسی بودند»(2 )
امین در دامان فضل بن یحیی برمکی که برادر رضاعی هارون و با نفوذترین مرد دربار هارون بود بزرگ شد و نیز فضل بن ربیع که عرب بود و تردیدهای در دوستی اش نسبت به عباسیون نبود بر امورات او اشراف داشت.اما مأمون در دامان جعفر بن یحیی که دارای نفوذ کمتری نسبت به برادرش فضل داشت.بزرگ شد و مربی او فضل بن سهل بود که ایرانی الاصل بوده است .بین مربیان ایندو هم اختلاف شدیدی وجود داشت.
مادر مأمون زنی خراسانی و غیر عرب بنام «مراجل» بود که اندکی بعد از تولد مأمون مرده بود و فاقد هر گونه نفوذی در دربار بود.و اگر زنده هم می ماند می توانست دستاویزی برای تحقیر بیشتر مأمون باشد.(3 )
عربها هم از خلافت و استانداری مأمون راضی نبودند زیرا هم مادر و مربی او عرب نبودند و هم اسلاف مأمون با ترجیح موالی و ایرانیان رفتار بدی با عربها کردندومثلاً منصور عباس موالی و غلامانش را در کارهای خود راه داد و در امور حرم مشغولشان کرد و آنها را بر عربها تقدم داشت و خلفای بعدی هم از او دنباله روی کردند و به این ترتیب ریاست و ارج عرب از بین رفت.
اما امین پشتوانه ای قوی در بین عباسیان داشت.او دارای حزب و گروهی قوی بود .مانند دائی ها فضل بن یحیی بن برمکی ،بیشتر برامکه و نیز مادرش زبیده و بلکه کل عربها با او بودند و اینها نفوذ زیادی در هارون داشتند و این تأثیر در مسئله ولایتعهدی هم کار خود را کرد و با اینکه مأمون بزرگتر از امین بود و علیرغم میل هارون،امین ولیعهد شد .
مأمون علاوه بر اینکه در بین عباسیان نفوذی داشت .علویان هم از او راضی نبوده اند زیرا بهر حال مأمون جزء بنی عباس و فرزند هارون ،یعنی قاتل موسی بن جعفر (ع)بود و بعلاوه در میان خود کسی را داشتند که از همه عباسیان بهترین یعنی علی بن موسی(ع).
مأمون بدلیل اینکه می دید عرب،عباسیان و علویان از او فاصله گرفته اند به خراسانیها نزدیک شد و در مرو اقامت گزید و از یاری و مساعدت فرماندهان و سپاهیان ایرانی برخوردار شد.
جنگ بین امین و مأمون آغاز می شود:
مأمون با اطرافیان و فضل بن سهل به مشورت پرداخت .فضل به او گفت:تو مادرت ایرانی است و خود الان در بین ایرانیان هستی ،خراسان پشتیبان توست و من هم کار خلافت را برایت درست می کنم.مأمون نظر او را پذیرفت .او دارای یاران لایق و کاردانی بود.همچون طاهر بن حسین معروف به ذوالیمینین که سردار نظامی برجسته ای بود .دیگر هرثمه بن اعین که از طرف هارون استاندار خراسان و مأمور سرکوب شورشیان بود در این موقعیت به مأمون پیوست ورافع بن لیث هم که جزء شورشیان بود به مأمون پیوست و در رأس آنان فضل بن سهل بود که از کوچکی مربی او بود و اکنون سیاستمدار برجسته ای بود.
با بالا گرفتن اختلاف بین دو برادر ،امین در سال 194 علی بن عیسی را با سپاهی پنجاه هزار نفره به جنگ برادرش فرستاد و او را حاکم همدان و اصفهان و قم قرار داد.مأمون هم سپاهی را به سرداری طاهربن حسین به جنگ او فرستاد.در این جنگ که در حوالی ری رخ داد.لشکر طاهر پیروز شد.مأمون با کسب خبر پیروزی خود را خلیفه اعلام کرد و امین را خلع کرد.
مردم خراسان هم از این حادثه مسرور گشته و شادی کردند.این سپاه دیگری را به جنگ طاهر فرستاد اما باز هم شکست خورد.از طرف دیگر مأمون هم همرثمه را با سپاه دیگری به کمک طاهر فرستاد و آنان موفق شدند همدان ،اهواز،بصره ،کوفه و مدائن را تصرف کرده و بغداد را محاصره کنند.در بغداد آشوب شد و اطرافیانش امین را تنها گذاشتند و بعضی به طاهر تسلیم شدند و بالاخره در 24 محرم سال 198 امین در سن 28 سالگی بدست مأموران طاهر کشته شد.و خلافت پنجاه ساله اش پایان یافت .پس طاهر از مردم عراق برای مأمون بیعت گرفت و سر امین را بر دروازه شهر نصب کرد و بعد آنرا برای مأمون فرستاد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
جاده جنگلی عباس آباد به کلاردشت
عباس آباد در 28 کیلومتری غرب چالوس و با فاصله 24 کیلومتری شرق تنکابن در مسیر جاده ساحلی واقع شده است. دریای نیلگون خزر در شمال جنگل های انبوه شمال دامنه های البرز در جنوب ، رودخانه اسبچین و شهر سلمانشهر از شرق ، جنگل سر سبز خشکه داران و شهر نشتارود در غرب محدود است.
شهر عباس آباد با طول جغرافیایی 51 درجه نه دقیق و 36 درجه 43 دقیقه در غرب استان مازندران قرار داد. اقلیم این منطقه به دلیل وجود رشته کوه های البرز در جنوب که چون سدی از نفوذ رطوبت هوا به جنوب جلوگیری می کند بسیار مرطوب است ، رطوبت نسبی آن 65 تا 85 درصد می باشد. درجه حرارت متوسط سالانه 15 درجه است. نواحی جنوبی که مرز مشترک عباس آباد و کلاردشت را تشکیل می دهد. به علت شرایط خاص اقلیمی و حاصلخیزی خاک و بارندگی بیش از هزار میلیمتر در سال پوشیده از جنگل های انبوه به مرتع ، مزارع برنج و درختان میوه است. این شهر توریستی با جاذبه های وصف ناپذیر گردشگری در دامنه جنگل سر سبز البرز شمالی و سواحل رویایی خزر در امتداد شرقی و غربی (ساحل دریا) 8 کیلومتر و امتداد شمالی و جنوبی از دریا تا رشته کوه البرز 7 کیلومتر است که ارتفاع آن از سطح دریا 2 متر می باشد و مرتفعترین نقطه این شهر در خیابان شهدا با ارتفاع 20 متر از ساحل است و به واسطه قابلیت بیشمار گردشگری و قرار گرفتن در دامنه زیبا و جنگلی البرز در جنوب و سواحل ماسه ای دریای خزر در شمال از جذابیت خاصی بهره مند است.
عباس آباد یکی از شهرهای شهرستان تنکابن می باشد که شهرداری آن در سال 1336 هجری خورشیدی تاسیس شده است.
جنگل کلاردشت
اگر نقشه ایران را روبروی خود بگذاریم در شمالی ترین نقطه شهر توریستی عباس آباد را مشاهده می کنیم. این شهر ساحلی جنگل های بکر و بدیهی را در جنوب خود دارد.
تنوع پوشش گیاهی و پوشش 8 هکتار جنگل زیبایی خاصی را به این منطقه بخشیده است. از روستای ماشال آباد که در 7 کیلومتری این شهر واقع شده است تا اولین روستای کلاردشت که مکارود نام دارد 15 کیلومتر است. وجود آبشارهای مختلف فصلی ، رودخانه های کوچک و بزرگ باعث شده تا آب و هوای مرطوب این منطقه هرگز از لابه لای درخت توسکا ، افرا ، ممرز ، راش خارج نشود و در طول سال شاهد بارندگی در این منطقه جنگل باشیم. این جاده جنگلی زیبا و سرسبز حدوداً در سال (1350-1347) ساخته شده است و در سال 1354 با آوردن ماشین های بلدوزر و غیره مسیر جاده مشخص کرده و ساخته شده است.
در این جاده سرسبز وجود چشم های پرآب و زیبای به چشم می خورد از جمله (چسمه سبز گینه ) در روستای کل کته رود در اواسط جاده جنگل واقع شده است. شغل مردمان این منطقه (کلاردشت) اکثراً کشاورزی بوده که بیشتر باغات میوه کیوی به خاطر رونق بسیار عالی در این منطقه با آب و هوای مناسب به کاشت این درخت می پردازد و برداشت خوبی در ماههای مرداد و شهریور را دارند. برای رفتن به این جاده جنگلی که در واقع شاهراه حیاتی برای شهر ساحلی عباس آباد است به سمت جنوب حرکت می کنیم. وقتی به 7 کیلومتری آن می رسیم شاهد زیباترین جاده جنگلی آسفالته با خلق شاهکاری خدادادی و بسیار بسیار زیبا می شویم.
«محصولات جنگل کلاردشت »
کلاردشت به عنوان یکی از تولید کنندگان عمده گل و گیاه در کشور محسوب می شود که علاوه بر این از وجود زمین های کشاورزی ، باغات کیوی ، موز و مرکبات نیز در نواحی جنوبی خود بهره مند می باشد. صید ماهی نیز از اشتغال مهم مردم نیز است و بازار بزرگ ماهیدر مرکز شهر رونق بسزایی دارد.