انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

مقاله فرق وبر و جامعه شناسان دیگر در تحلیل جامعه غرب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

فرق وبر و جامعه شناسان دیگر در تحلیل جامعه غرب:

ماکس وبر جامعه شناسی را علم فراگیر کنش اجتماعی می دانست. او به خاطر تأکید تحلیلی بر کنشگران فردی، از بسیاری از پیشینیان متفاوت بود، زیرا که تحلیل جامعه شناختی آن ها بیشتر بر صورت ‌های ساختاری- اجتماعی مبتنی بود. اسپنسر بیشتر به قضیه تکامل هیئت اجتماعی در مقایسه با ارگانیسم فردی پرداخته بود. علاقه اصلی دورکیم معطوف به تنظیم ‌های اجتماعی ای بود که انسجام ساختار‌های اجتماعی را حفظ می کنند. مارکس در تحلیل ‌های اجتماعی اش، بیشتر به کشمکش ‌های طبقات اجتماعی در چهارچوب ساختار‌های اجتماعی و روابط تولیدی می پرداخت. اما وبر بر خلاف همه این ها، تاکید اصلی اش متوجه معانی ذهنی ای است که انسان ها کنشگر به کنش ‌های شان نسبت می دهند و جهت گیری ‌های متقابل این کنش ها را در چهارچوب زمینه ‌های تاریخی-اجتماعی، مورد بررسی قرار میدهد. وبر می گفت که رفتاری که از یک چنین معنایی بویی نبرده باشد در خارج از پهنه جامعه شناسی جای می گیرد.

نظریه پردازان پیش از وبر می کوشیدند که گرایش ‌های تاریخی یا تکاملی عمده جامعه غربی را بر حسب ساختار‌های اجتماعی در نظر گیرند؛ برای مثال، مفهوم مورد نظر تونیس، مستلزم تغییر جهت از اجتماع به تجمع غایتمند بود. مفهوم این تغییر از جامعه مبتنی بر منزلت به جامعه مبتنی بر قرارداد را پیش کشیده بود و برداشت امیل دورکیم، مبتنی بر حرکت از همبستگی مکانیکی به همبستگی ارگانیک بود. اما وبر در همین مورد پیشنهاد کرده بود که نشانه ‌های بارز و اساسی انسان نوین غربی را باید بر حسب دگرگونی ‌های چشمگیر در موقعیت تاریخی و اجتماعی. وبر که نمی خواست خود را به هرگونه تفسیر « مادی اندیشانه» یا « ایدآلیستی» تاریخ پایبند سازد، واحد نهایی تحلیل خود را همان شخص کنشگر عینی می دانست.

جامعه شناسی تفسیری، فرد و کنش او را به عنوان واحد اساسی و اتم خود در نظر می گیرد… فرد بالاترین حد و تنها حامل رفتار معنی دار است…….. مفاهیمی چون دولت، « تجمع، فئودالیسم و نظایر آن، مقولات خاصی از کنش متقابل انسانی را مشخص می سازند. از همین روی، وظیفه جامعه شناسی، تقلیل این مفاهیم به کنش « قابل فهم» است که بدون استثناء در مورد کنش ‌های یکایک افراد بشر صادق است.

تأکید وبر بر جهتگیری ‌های متقابل کنشگران اجتماعی و انگیزه ‌های « قابل فهم» کنش ‌های آن ها، از ملاحظات روش شناختی ای مایه می گیرد که رهیافت او را از آن دیگران متمایز می سازند.

انواع کنش اجتماعی

در جامعه شناسی وبر چهار نوع کنش اجتماعی باز شناخته شده اند. انسان ها می توانند به یک کنش غایتمندانه یا هدفداری دست یازند؛ کنش معقولانه آن ها می تواند معطوف به ارزش باشد؛ آن ها ممکن است به انگیزش ‌های عاطفی یا احساسی عمل کنند و سرانجام این که انسان ها ممکن است دست به یک کنش سنتی زنند.

معقولیت غایتمندانه که هم هدف و هم وسایل آن معقولانه برگزیده می شوند، در کار آن مهندسی نمودار است که با کاراترین فن ارتباط وسایل به اهداف، پلی را می سازد.

معقولیت معطوف به ارزش، در تلاش برای تحقق یک هدف ذاتی نمایان می شود، هدفی که به خودی خود معقول نیست- مانند دستیابی به رستگاری- اما می تواند با وسایل معقول پیگیری شود- مانند رفتار کسانی که در خدمت مذهبی یک فرقه بنیادگرا کار می کنند.

سرانجام این که کنش سنتی به راهنمایی عادات مرسوم فکری و با اتکاء بر « گذشته ازلی» انجام می گیرد؛ نمونه این رفتار در هر یک از مجامع کلیمیان درست آیین دیده می شود.

این طبقه بندی از انوع کنش ها از دو جهت به کار وبر می خورد، زیرا که از یک سوی به وبر اجازه می دهد که به تمایز‌های سنخ شناختی خویش دست یابد مانند تمایز انواع اقتدار، و از سوی دیگر مبنایی را برای او فراهم می سازد تا مسیر تحول تاریخی غرب را بر آن مبنا مورد بررسی قرار دهد.

ریمون آرون حق دارد که کار وبر را بسان « نمونه یک نوع جامعه شناسی هم تاریخی و هم دستگاهمند» می انگارد.

کنش اجتماعی در جامعه نوین غرب:

وبر بیشتر به جامعه نوین غرب پرداخته بود، یعنی همان جامعه ای که به نظر او، رفتار افراد آن هر چه بیشتر تحت سلطه معقولیت هدفدار در آمده است، حال آنکه در دوران پیش از این، رفتار انسان ها برانگیخته سنت، محبت یا معقولیت معطوف به ارزش بود. بررسی ‌هایی که وبر از جوامع غیر غربی کرده بود، بیشتر برای روشن تر ساختن این تحول شاخص غرب طراحی شده بودند.کارل مان‌هایم این قضیه را به خوبی مطرح می سازد، زمانی که می گوید « کل کار ماکس وبر بر محور این پرسش دور می زند که کدامیک از عوامل اجتماعی، معقولیت تمدن غرب را پدید آورده اند». وبر استدلال می کرد که در جامعه نوین، چه در پهنه سیاست یا اقتصاد و چه در قلمرو قانون و حتی در روابط متقابل شخصی، روش کارای کاربرد وسایل متناسب با اهداف، مسلط شده و جانشین محرک ‌های دیگر کنش اجتماعی گشته است.



خرید و دانلود مقاله فرق وبر و جامعه شناسان دیگر در تحلیل جامعه غرب


دانلود تحقیق فرق کمال با تمام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 54

 

فصـــل 1

شناخت کمال انسان

قسمت اول

معانی لغوی:

کامل

بدون عیب ، بدون کمبودیا نارسایی .

دارای همة ویژگیهای لازم .

تکامل

1 - رسیدن کسی یا چیزی به مرحلهَ کاملتر.

2 - کمال یابی و فرهیختگی.

تغییرات کمی که در جریان تکوین پدیده انباشته می شود.

فرایند تدریجی که در آن چیزی به چیز بهتر تبدیل می شود.

نظریه ای که بر اساس آن گروهای جانداران در گذر زمان ممکن است تغییرکنند و از این رو شکل و ساختار بدنی تازه ، با نیاکانشان فرق داشته باشد.

تکوین

1-پیدایش}1

قسمت دوّم

فرق کمال با تمام

تمام در جایی گفته می شود که در یک شی همه آنچه که برای اصل وجود لازم است بوجود آمده باشد بعضی از چیزها بوجود نیاید ، اصلا" این شی در ماهیت خودش ناقص است ، تمامش بوجود نیامده است بلکه قسمتی از آن بوجود آمده است و اصطلاحا" تمام قابل کســر است یعنی می شود گفت : دو ثلثش موجود نیست

مثلا" یک ساختمانی را تصور کنید که قرار است بر اساس نقشه ای ساخته شود ،اگر همه آن چیز هایی را که سا ختمان احتیاج به آن دارد نباشد ، نمی توان از آن استفاده کرد و وقتی همه پیدا شد ، می گویند ساختمان تمام است و درست نقطه مقا بلش ( ناقص ) است

کمال در جایی است که یک شی بعد از آنکه تمام گشت یک درجه بالاتر هم می تواند داشته باشد و البته یک درجه هم بالاتر از آن و الی آخر این نکته حائز اهمییت است که بدون تمام ، کمال معنا و مفهومی ندارد ودر واقع تمام شرط لازم برای کمال است برای روشن تر شدن مطلب ،چند مثال ذکر می کنیم

مثلا" می گویند عقل فلان کس کامل شده ، یعنی قبلا" هم عقل داشت ، اما حالا عقلش یک درجه بالا آمده است یا مثلا" می گویند علم فلانی کامل شد ، یعنی قبلا" هم علم داشت و از آن استفاده می کرد ولی حالا بک درجه بالا آ مده و بیشتر شده و کاملتر شده است

تعبیر انسان کامل در ادبیات اسلامی تا قرن هفتم هجری وجود نداشت و بعد از این تاریخ به کار رفت و می توان گفت اولین بار در دنیای اسلام پیدا شده است و اول کسی هم که این تعبیر را کرده عارف معروف ( محیی الدین عربی اندلسی طایی ) است

در باره او می توان گفت که او پدر عرفان اسلامی است این شخص مردی عربی نژاد از اولاد حاتم طا یی و اهل اندلس ( اسپا نیای امروزی ) است.}2

قسمت سوم

انسان تمام و انسان ناقص

این بحث را با یک سوال شروع می کنیم و أن این است که :

اسا سا" أ یا ما انسان سالم و انسان معیوب داریم یا خیر ؟

البته یک سلامت و یک عیب است که مربوط به جسم و تن انسان است و در این شکی نیست که بعضی ها از نطر جسمی سالم یا مریض هستند . ولی اینها مربوط به شخص انسان است .

( أیا تا کنون دقت کرده اید که اگر انسانی نقص عضو داشته باشد این را ملاک در انسانیت او قرار نمی دهند ؟ مثلاً فیلسوف معروف و بزرگی همچون سقراط از بدشکلترین افراد بوده است . اما تاکنون بدشکلی را برای او ملاک قرار داده اند و از روی حال ظاهر این شخص قضاوتی درباره ایشان کرده اند . أیا أن دیگری فیلسوف بزرگی همانند ابوالعلا معری کور بوده است یا طه حسین در زمان معاصر و بسیاری از افراد دیگر … این خود دلیل بر این است که انسان دو چیز دارد : شخصی دارد و شخصیتی . تنی دارد و روحی . جسمی دارد و روانی .

حال که معلوم شد هدف ما در سوال اول روان انسان بوده است ، باردیگر سوالمان را البته به شکلی دیگر طرح می کنیم .

اساساً آیا روان انسان می تواند بیمار باشد در حالیکه جسم انسان سالم باشد یا خیر ؟

کسانی که منکر روح و اصالت روح هستند و تمام خواص روحی را اثر مستقیم و بلاواصطه سلسله اعصاب انسان می دانند بنا بر نظریه اینها اساساً روان حکمی ندارد و همه چیز تابع جسم است . اگر روان بیمار باشد حتماً جسم بیمار است که روان بیمار است ، بیماری روانی همان بیماری جسمی است .

خوشبختانه امروزه این مطلب ثابت شده است که ممکن است انسان از نظر جسم و از نظر خون و حتی شمارش گلبولهای سفید و قرمز خون ، از نظر سلسله اعضاب و بطور کلی از لحاظ متابولیسم بدن کاملاً سالم باشد ولی در عین حال از لحاظ روانی بیمار باشد مثلاً به اصطلاح خودمان عقده روانی داشته باشد ، یعنی بدون اینکه اختلالی در دستگاه جسمی او باشد ، دستگاه روانی او اختلال دارد . مثلاً کسی که عقده روانی داشته باشد ، یعنی بدون اینکه اختلالی در دستگاه جسمی او باشد ، دستگاهروانی او اختلال دارد . مثلاً کسی که عقده روانی ( تکر ) دارد . ثابت شده است که واقعاً بیمار است ، اختلال روحی دارد . ولی آیا ما توان دوایی برای آن در داروخانه ها یافت که اگر انسان آن را مصرف کند تکبرش مبدل به تواضع و فروتنی بشود ؟ یا انسان قسی القلبی را در نظر بگیرید آیا برای جلاد صفتی داروئی اختراع شده است و اساساً امکان چنین داروئی وجود دارد ؟ که وقتی آمپول و قرص آن را مصرف کردیم تبدیل به یک انسان عطوف و مهربان شویم .

پس انسان از نظر روانی ممکن است بیمار باشد و این اصل را قرآن نیز تائید کرده :

(( فی قلوبهم مرض فزاد الله مرضاً ))

در دلشان ( روحشان ) مرضی است .

( قرآن نفی فرماید چشمشان بیمار است و قلبی که قرآن از آن سخن می گوید ، غیر لز قلبی است که پزشک می گوید قلب منظور روح و روان انسان است .

امیر المومنین علی (ع) می فرماید : { (( فان تقوی الله دواء داء قلوبکم )) }3

تقوی دوای بیماری دلهای شما است .

و نیز می فرماید : (( الا و ان من الابلاء القاقه )) از جمله بلاها و شدائد فقر است .

(( و اشد من الفاقه مرض البدن )) و از فقر بدتر مریض بدن انسان است .



خرید و دانلود دانلود تحقیق فرق کمال با تمام


فرق شیطان و ابلیس

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

فرق شیطان و ابلیس:

بر اساس آیات قرآن کریم،‌ ابلیس یکی از جنیان بوده که بر اثر کثرت عبادت، جزء ملائک قرار گرفت اما بعد از خلقت آدم، چون دستور خداوند‌ را عصیان کرد و بر آدم سجده نکرد، از درگاه الاهی رانده شد. اما شیطان به هر موجود طغیانگر و مخالفی گویند خواه از انسان ها باشد یا از جن و یا از حیوانات. و ابلیس را از آن جهت شیطان می نامند که طغیان نموده و دستور الاهی را مخالفت کرد. پس شیطان اسمی عام است،‌ که شامل ابلیس و غیر او می شود.

یا ایها الذین آمنوا لاتتبعوا خطوات الشیطانای کسانی که ایمان آورده اید پای در جای پای شیطان مگذارید.«با گامهای شیطان»  

برای هر انسان آرمان طلبی که در زندگی هدفی را در پیش دارد، آشنایی با مشکلات و موانع مسیر، یکی از ضروری ترین مسائلی است که باید مورد توجه قرار گیرد. همچنین برای شیعه ای که طریق سعادت و رستگاری را با رهبری و استعانت از مولایش امام عصر(ع) می پیماید، چنین شناختی لازم به نظر میرسد. 

یکی از مهمترین موانع طریق صلاح و هدایت شیطان است. لذا شیطان شناسی از وظایف اساسی شیعه بوده و در منابع اسلامی به تفضیل به آن پرداخته شده است. از نظر اسلام این نکته مهمی است که فرد دشمن آشکار خود یعنی شیطان را به حد کافی شناخته و راههای مبارزه با آن را بیاموزد و به کار گیرد تا سرانجام با استعانت از ولی معصوم زمان و توکل بر خداوند موانع را پشت سر گذاشته و به فلاح و رستگاری دست یابد.لذا در این مقاله کوتاه موضوع شیطان شناسی را در دو مبحث جداگانه مورد بررسی قرار داده ایم در بخش اول به یاری خداوند واژه شناسی و نیز سیری در آیات و روایات مرتبط با شیطان ارائه شده و در بخش دوم به جنبه های کاربردی مسئله پرداخته و شیطان را در حوزه زندگی روزمره انسانها مورد بحث قرار می دهیم.در همین جا از دوستان عزیز تقاضا می کنیم چنانچه به مطلب ناگفته یا تذکر لازمی برخوردند با ارائه مطالب خود در اصلاح و تکمیل بحث بکوشند.برخی از واژه هایی که در مبحث شیطان شناسی کاربرد دارند عبارتند از:شیطان، ابلیس، خناس، وسواس، خطوات.در کتاب شریف قاموس قرآن تالیف سید علی اکبر قریشی شرح جالبی در زمینه هریک از این واژه ها نگاشته شده است از جمله:شیطان:به معنی متمرد و دور شده است این کلمه به صورت مفرد هفتاد بار و به صورت جمع هجده بار در قرآن آمده است. به عقیده برخی از لغت شناسان شیطان از «شطن» به معنی «دور شدن» و به عقیده گروهی دیگر از «شاط» به معنی «هلاک شده و شدت غضب گرفته شده» است. مولف محترم معتقد است که شیطان به معنی روح شریر و دورمانده از رحمت خدا «وصف» است نه «اسم».ابلیس:مراد از این کلمه در قرآن مجید، موجودی است زنده، با شعور، مکلف، نامرئی، فریبکار... که از امر خدا سرپیچی کرد و رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید. اهل لغت راجع به این که این واژه عربی و قابل صرف شدن است یا خیر، اختلاف نظر دارند. این کلمه یازده بار در قرآن بکار رفته است.ریشه لغوی ابلیس، بلس، ابلاس به معنی یأس و نا امیدی می باشد. راغب گوید ابلاس اندوهی است که از شدت سختی ناشی می شود و نیز احتمال داده اند بواسطه مأیوس شدن از رحمت خدا به شیطان، ابلیس هم گفته اند.خناس:از ریشه خنس به معنی کنار رفتن، واپس ماندن، پنهان شدن آمده و شیطان را به این جهت خناس می گویند که هنگام یاد خدا کنار می رود و پنهان می گردد. در قرآن کریم -در آیه قل اعوذ برب الناس، من شر الوسواس الخناس- خناس به معنی بسیار نهان و صفتی برای وسوسه آمده است.وسواس:وسوسه به معنی حدیث نفس و کلامی که در باطن گفته می شود خواه از شیطان خواه از خود انسان می باشد از مجمع نقل شده وسوسه با صدای آهسته به سوی چیزی خواندن است وسوسه افکار باطلی که منشاء کار حرام بوده و گاه از طرف جن و شیاطین و گاه از جانب مردم به افراد القاء می شود و فقط در صورت پناه بردن به خدا از شر آن می توان مصون ماند.خطوات:جمع خطوه به معنی فاصله میان دوپا هنگام راه رفتن و خطوه به معنی «یکدفعه گام برداشتن» است. تابع شدن به خطوات شیطان پیروی از او و پا گذاشتن در جای پای اوست و مراد تبعیت از وساوس و دغدغه های او می باشد. این واژه در قرآن کریم پنج بار تکرار شده است.شیطان کیست و از چه جنسی می باشد؟بنابر روایات نام اصلی شیطان «حارث» یا «عزازیل» بوده است و چون از رحمت خدا نا امید شد به او «ابلیس» گفتند و همانطور که در قرآن کریم نیز آمده شیطان از نوع جن بوده است. (او از جن بود و فرمان پروردگارش را نافرمانی نمود) سوره کهف،آیه ۵۰چرا خداوند چنین موجود اغواگری را آفرید و به او اجازه داد بندگانش را گمراه سازد؟خداوند ابلیس را نیز همچون دیگر مخلوقات مختار خود از روی لطف آفرید و به او اجازه داد از نعمت حیات بهره مند شده و در مسیر تکامل و تعالی قرار گیرد. لیکن او از اختیار خود استفاده نادرست نموده و آن را در جهت طغیان و نافرمانی از دستورات خداوند به کار گرفت و در این صفت با بسیاری از انسانها مانند فرعون و هامون و بنی امیه و... مشابهت پیدا کرد.در منابع اسلامی راجع به زندگی ابلیس چنین آمده که او سالیان دراز در صف ملائکه و همراه با آنان مشغول عبادت خدا بوده و مقامات بالایی را نیز کسب کرده بود لیکن سرانجام روزی نوبت به امتحان رسید، در کتاب قاموس قرآن از سوره اعراف نقل می کند که خداوند فرمود:ای بشر ما شما را اندازه گرفته و صورت دادیم. سپس به ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید. ملائکه سجده کردند مگر ابلیس که از ساجدان نبود. خداوند پرسید: ای ابلیس چه مانع شد تو را که سجده نکردی گفت من از او بهترم که مرا از آتش مخصوص آفریده ای ولی او را از گل مخصوص.خداوند فرمود: از آنجا فرو شو تو را نرسد که در اینجا بزرگی کنی برون شو که تو از حقیران هستی. گفت: مرا تا روزی که از تو زنده می شوند مهلت بده. فرمود: تو از مهلت داده شدگانی. او گفت: پروردگارا در قبال این که مرا به فساد انداختی برای کمین آنها در راه راست تو خواهم نشست سپس از جلو و پشت سرشان و از راست و چپ بسوی آنها خواهم آمد طوری که بیشتر آنها را بنده شکرگزار نخواهی یافت.این نکته نیز در روایات آمده که خداوند از این جهت ملائکه را به سجده آدم امر



خرید و دانلود  فرق شیطان و ابلیس