انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

دانلود تحقیق فلسفه ازدواج در اسلام و مسیحیت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 52

 

فلسفه ازدواج در اسلام و مسیحیت

مقدمه

نوشتار حاضر نیز با بهره‌گیری از روش تطبیقی، به مقایسه‌ی پدیده‌ای بزرگ و بـرجسته در زنـدگی انسـان یعنـی «ازدواج» در دو دیـن الهی و آسـمانی «اسـلام» و «مسیحیت» می‌پردازد.

چکیده:

بهترین راه شناسایی یک پدیده، مطالعه‌ی فرانگر و بررسی در محمل‌های گوناگون است. شناخت همه‌جانبه و کشف فلسفه‌ی ازدواج نیز میسّر نمی‌باشد، مگر در پرتو تطبیق و مقایسه. یکی از ابعاد مؤثر و حایز اهمیت این تطبیق، مقایسه‌ی ازدواج در دو آیین آسمانی اسلام و مسیحیت است. از این رو نوشتار حاضر، به بررسی تطبیقی علل و چرایی، جایگاه و اهداف ازدواج در اسلام و سپس در مسیحیت می‌پردازد و در آخر یافته‌های حاصل را مورد مقایسه قرار می‌دهد. مهمترین دستاورد این تطبیق عبارت است از این‌که هر دو آیین، تنها راه مشروع تأمین نیاز جنسی، ایجاد نسل پاک و تأمین محبت را در پرتو ازدواج و خانواده می‌دانند؛ با این تفاوت اساسی که رهبانیت و تجرد نسبت به ازدواج در آیین مسیحیت از جایگاهی ویژه برخوردار است؛ در حالی که در دین مبین اسلام، تجرد و رهبانیت امری کاملاً مردود است و برخلاف مسیحیت عامل تقرب به خداوند محسوب نمی‌شود؛ بلکه این ازدواج است که زمینه‌ساز تکامل و تقرب الهی خواهد بود.

واژگان کلیدی:ازدواج، اسلام، مسیحیت، عزوبت، رهبانیت، خانواده.

کلام خداوند و سخن وحی نه تنها با پیام و محتوای عالی و نغز خود راهنمای حق جویان و حقیقت‌طلبان است، بلکه در ارائه‌ی حقایق آیینی و معرفی راه و روش نیز راهنمایی بی‌بدیل و بی‌همتا است. یکی از روش‌های قرآن در اعطای بصیرت و ایجاد بینش، مقایسه‌ی دو سوی موضوعات است. آن‌گاه که قرآن آگاهان را در برابر جاهلان قرار می‌دهد و استفهام معرفتی ارائه می‌نماید، همین شیوه از بصیرت‌آفرینی را به کار می‌گیرد: «هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون»(زمر، 9) هم‌چنان‌که با مقایسه‌ی نابینا و بینا و اهل ایمان و عمل صالح با انسان بدکار «و ما یستوی الاعمی و البصیر و الذین امنوا و عملوا الصالحات و لا المسئ» (غافر، 58) روشی دیگر جهت نیل به علم و معرفت را به آدمیان می‌آموزد و در پرتو تطابق و تناظر، حوزه‌های ناگشوده‌ی معرفت را به روی انسان‌ها می‌گشاید.

مطالعه‌ی تطبیقی در کنار دیگر روش‌های مطالعه، از جایگاه ویژه و منحصر به فردی برخوردار است. روی آورد مستقیم در شناخت یک پدیده و بررسی یک مسئله، محقق و مخاطب را از آگاهی نسبت به ابعاد متعدد موضوع محروم کرده و هر دو را به سطحی‌نگری مبتلا می‌نماید و در نهایت به از دست دادن فهم عمیق می‌انجامد ولیکن مطالعه‌ی مقایسه‌ای و تطبیقی، محقق و مخاطب را از حصرگرایی رها ساخته و ابعاد ناپیدای موضوع مورد نظر را در خلال مقایسه فرا روی وی می‌گشاید.

روش شناسی تحقیق

ـ تعریف مسئله

ـ تحدید دامنه‌ی تطبیق

ـ تبیین دو قطب تطبیق

ـ استقصای وجوه و موارد تمایز و تشابه دو قطب تحقیق در دامنه‌ی تعیین شده

ـ تبیین موارد و مواضع خلاف و وفاق در دو قطب مورد نظر

ـ ریشه یابی موارد وفاق و خلاف

بر این اساس، رئوس مباحث مطروحه در این مطالعه را می‌توان این‌گونه طبقه‌بندی نمود:

الف- تبیین مسئله

چنان‌که واضح است، اسلام و مسیحیت[i] دو دین برجسته‌ی الهی و آسمانی هستند و هر دو مدعی اصلاح و تربیت بشر و هدایت انسان به سمت کمال و تعالی می‌باشند و «ازدواج» نیز یکی از عوامل و شاید برجسته‌ترین و موثر‌ترین عامل در رهسپاری انسان به سوی کمال و تعالی است. لذا این دو آیین آسمانی باید در این مورد سخنی و پیامی برای رهروان خود داشته باشند تا از رهگذر ازدواج صحیح و مناسب، مسیر ترقی و کمال را به روی پیروان خود بگشایند؛ چرا که نمی‌توان دین و مسلکی را یافت که در مورد مؤثرترین عامل سعادت و کمال آدمی، حرف و سخنی نداشته باشد.

از این جهت، برای آشنائی همه جانبه با اهداف، جایگاه و فلسفه‌ی ازدواج، بهترین محمل مقایسه ومطالعه‌ی تطبیقی، این دو آئین آسمانی است. برخی از سؤالات مطرح شده در مقام تطبیق، به قرار ذیل است:

1- آیا هر دو دین اسلام و مسیحیت به یک اندازه به ازدواج اهمیت می‌دهند؟

2 - آیا هر دو دین از یک دیدگاه به ازدواج نگاه می‌کنند و از آن یک تعریف و جایگاه ارائه می‌دهند؟

3- آیا هر دو دین بر اساس یک راهکار از این عامل برای سعادت بهره می‌گیرند؟

4- آیا هر یک با هدفی خاص به ازدواج روی می‌آورند و هدف مخصوص خویش را تعقیب می‌کنند یا اهداف یکسان و مشترک دارند؟



خرید و دانلود دانلود تحقیق فلسفه ازدواج در اسلام و مسیحیت


دانلود تحقیق تقلید یعنی چه و فلسفه آن چیست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

تقلید یعنی چه و فلسفه آن چیست ؟

همان طور که عقلا در اکثر مسائل روزمرّه از متخصّصان پیروى مى کنند، در مسائل دینى نیز اگر متخصّص نیستند، باید به متخصّص (مرجع تقلید) مراجعه کنند. این مراجعه را «تقلید» مى گویند .پس تقلید از فقها نه تنها خلاف عقل نیست ، بلکه از باب رجوع غیر متخصص به متخصص مى باشد که حکم عقلى است. اگر کسى که باید تقلید کند، تقلید نکند واعمالى را انجام دهد مانند بیمارى است که خودسر دارو مصرف کند. چه بسا عوض این که بهبودى حاصل شود بیمارى اش افزون شود. پس تقلید در احکام شرعی رجوع به متخصص و اهل خبره است; یعنی، همانگونه که همه عقلای عالم در هر رشته و صنعت و علمی به نزد متخصص و اهل خبره آن رشته می‏روند ، برای آشنایی از احکام دین و حلال و حرام و واجب و مستحب وظیفه دارید به متخصص آن; یعنی، عالمی که عمری را در فهمیدن این احکام از قران و روایات زحمت کشیده رجوع می کنند . در روایات نیز این حکم عقل مورد تأیید قرار گرفته است. از امام عسکری(ع) آمده است: «امّا من کان من الفقها صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً على هواه مطیعاً لامر مولاه فللعو ام أن یقلّدوه؛از بین فقها آنان که حافظ و نگهبان دین اند و خود را از گناه و آلودگى حفظ مى کنند و با هواهاى نفسانى مبارزه مى کنند و مطیع اوامر الهى و جانشینان اویند، بر عوام لازم است که از آنان تقلید کنند».

مراد از عوام یعنى کسانى که در علوم اسلامى مجتهد و متخصص نیستند، گرچه در علوم دیگر متخصص باشند، مثلاً اگر استاد دانشگاه یا پزشک در علوم اسلامى مجتهد نباشد باید تقلید کند، چنان که مرجع تقلید در مسائل پزشکى و مهندسى از پزشک و مهندس تبعیت و تقلید مى کند.

اما تقلید کورکورانه; یعنی، انسان بدون آگاهی و دلیل منطقی و عقلی از راه و رسم فرد یا قومی پیروی کند مثل بت پرستان که وقتی پیامبران به آنها می‏گفتند چرا در مقابل این مجسمه‏های چوبی و سنگی که هیچ نفعی ندارند و ضرری هم از شما برطرف نمی‏کنند سجده می‏کنید می‏گفتند ما می‏دیدیم پدرانمان این را عمل می‏کردند ما هم از آنها پیروی می‏کنیم; این همان تقلید کورکورانه است که عقل و منطق آن را رد می‏کند ، یا مثل بعضی از غرب‏زده‏های امروز که به مجرد اینکه یک اروپایی لباسی را پوشید یا کاری را انجام داد بدون فکر از آنها پیروی می‏کنند.

حال اگر کسی اعمال خود را بدون تقلید از مجتهد خاص انجام داده باشد ، چنانچه اعمال او مطابق با نظریه مرجع اعلم و متخصص (که وظیفه عقلی و شرعی تقلید از آن است ) باشد ، اشکال ندارد و اعمال او صحیح است ، اما اگر برخی از اعمال او نادرست بود ، باید همان مقدار را جبران نماید.

با توجه به مطالب گفته شده به این نتیجه می رسیم که به مرجع تقلید نیاز داریم که آگاه به مسائل باشد.

راه شناخت مرجع تقلید چیست؟

کسانی که خودشان اهل علم و تحقیق نیستند باید از طریق دو نفر از اهل خبره که عادل باشند، مرجعیت و اعلمیت شخصی را بفهمند. این در صورتی است که معارض نداشته باشند.

راه دیگر این است که عده‏ای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.

خصوصیات و شرایط مرجع تقلید عبارت است از: مرد، بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده و زنده و عادل باشد و بنابر احتیاط واجب حریص به دنیا نباشد و از دیگران اعلم باشد.

وقتی که مرجع تقلید شخصی از دنیا رفت میتواند به اجازه یک مرجع تقلید زنده بر مرجع قبلی باقی باشد و میتواند به مرجع تقلید زنده مراجعه کند.

دلیل لزوم تقلید:

اولاً، عقل دلالت میکند بر این که اگر چیزی را نمیدانید سؤال کنید و به متخصّص مراجعه کنید و قرآن هم میفرماید: "فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون".

"اگر نمیدانید از اهل ذکر (دانایان) سؤال کنید".

عقل حکم میکند که انسان یا باید خودش متخصّص باشد یا به متخصص مراجعه کند و یا احتیاط کند. این دلیل فطری و عقلی در فطرت هر انسانی نهفته است و بنای همه مردم دنیا هم بر همین روش است.

مردم و عقلای عالم در کارهایشان یا صاحب نظر و متخصص‏اند یا به متخصص در هر امری مراجعه میکنند. در بیماریها به پزشک مراجعه و در امور ساختمانی به بنّا و معمار و مهندس مراجعه میکنند...

دلیل بقا بر مجتهد میت:

نظریات و فتاوای مجتهد که در رساله‏اش ثبت است مانند نقشه‏ای است که مهندس ترسیم کرده و بدیهی است وقتی که مهندس از دنیا رفت باز آن نقشه ساختمانی قابل استفاده است. یا مانند نقشه قالی است. وقتی که آن نقشه کش (نقاش) از دنیا رفت باز از نقشه او در بافتن قالی استفاده میکنند. مگر این که مجتهد زنده از آن مجتهد میّت، متخصص‏تر و أعلم باشد. در این جا عقل حکم میکند که باید از نظریات این مجتهد حیّ و زنده که اعلم است تقلید کرد.

امّا دلیل برای شرایط مجتهد: بلوغ و عقل دو شرط از شرایط مجتهدی است که میتوان از او تقلید کرد؛ زیرا غیر بالغ بر فرض این که بتواند مجتهد بشود، مورد اعتماد نیست، چون احتمال این را میدهیم که این بچه (غیر بالغ) از باب این که میداند که بر بچه تکلیفی نیست و گناهی ندارد، مرتکب خلاف واقع شده باشد و از غیر عاقل (دیوانه) هم نیم توان تقلید کرد و دلیلش معلوم است.

امّا این که باید شیعه اثنی عشری و امامی باشد در روایت از امام کاظم(ع) آمده:

"لا تأخذنّ معالم دینک عن غیر شیعتنا؛

هم چنین مجتهد باید عادل باشد. اولاً بر غیر عادل اعتمادی نیست، ممکن است دروغ بگوید، خلاف واقع بگوید و ثانیاً در روایت آمده که امام صادق(ع) فرمود:

"ان تعرفوه بالسّتر و العفاف و کفّ البطن و الفرج و الیک و اللّسان و یعرف باجتناب الکبائر...؛

مجتهد را به پاکی و صداقت و عفت بشناسید و بدانید که از گناهان کبیره دوری میکند".

در مورد مرد بودن مجتهد دلیل محکمی وجود ندارد و فقط ظاهر اخبار دلالت دارد بر این که مرد باشد، ولی در مشهوره ابی خدیجه فرموده:

"انظروا إلی رجلٍ منکم یعلم شیئاً من قضائنا...".

در این روایت کلمه (رجل) یعنی (مرد) دارد. البته کلمه (من قضائنا) دارد که قرینه است که مربوط به قضاوت میشود. نه مربوط به مرجع تقلید بعضی از علماء فرموده‏اند که خنثی و زن هم میتوانند مجتهد و مرجع باشند.

البته بحث علمیتر و اجتهادی احتیاج به تحقیق بیشتر دارد، ما این مقدار را برای عمومی کافی میدانیم.

(علت این که مرجع تقلید (اعلم) غالباً با مرد منطبق شده است به خاطر این است که در مرجعیت اعلمیت و عدالت شرط است. زن اگر بخواهد مرجع تقلید باشد باید زن دوّم کسی باشد و هیچ گونه وظیفه‏ای نداشته باشد و کافه وظایف را ساقط کرده باشد و برای بچه هم دایه بگیرد تا شب روز مردانه درس بخواند و مانند محصلان مرد غذا و لباسش آماده باشد. در این صورت ممکن است به درجه اجتهاد برسد. البته نبوغ فوق العاده میخواهد تا طرف شبهه اعلمیت شود).



خرید و دانلود دانلود تحقیق تقلید یعنی چه و فلسفه آن چیست


تحقیق در مورد تفکر و زبان رشته فلسفه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 31 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

موضوع تحقیق :

تفکر و زبان

فهرست مطالب :

عنوان

صفحه

مقدمه

2

تصویر، زبان و تفکر

2

جایگاه زبان و تفکر در جامعه بشری

7

رویکرد فیلسوفان وجودی به زبان

12

منابع

18

این مقاله نخستین بار در سایت "ایران خبر " منتشر شده است و سپس توسطل نویسنده برای انتشار در اختیار "سپیدار نیز گذاشته شده است. (سپیدار)

مقدمه


شاید مهمترین مشخصه‌ی انسان، زبان است. تا جایی که شاید بتوان گفت انسان زایشی است که در حوزه‌ی زبان صورت گرفته است. نقش زبان در هویت انسانی از چنان وزنه‌ای برخوردار است که بی‌شک معادله‌ی انسان با حذف فاکتورِ زبان تعریف شدنی نیست.


بخش اول این مقاله، تحت عنوان "زبان تصویر و تفکر" به حوزه زبان و اهمیت و نقش کلیدی آن در خودشناسی می‌پردازد. بخش دوم با عنوان "چتر، انعکاسِ تصویرِ باران است در ذهنِ انسان" کوششی خواهد بود برای پرداختن به دو وازه‌ی اطلاع و دانش، و بخش سوم این مقاله با عنوانِ "هدایت و مدرنیسم" به نقشِ صادق هدایت در تفکر مدرنیته و در حوزه‌ی زبان فارسی خواهد پرداخت.






تصویر، زبان و تفکر



 یکی از پیچیده ترین پدیده‌های دنیاهای پیرامونی ما رابطه‌ی زبان با تصویر و چگونگی به وجود آمدنِ تفکر و مکانیزم های این پدیده‌ی شگرف است. بازیگران این صحنه‌ی پیچیده از یک طرف زبانِ گفتاری، زبانِ نوشتاری و زبان تصویری است، و از طرف دیگر، تصویر به عنوان عنصری مستقل. آنچه که مسلم است اینکه؛ همصدایی و یا چند صدایی زبان، تصویر و تفکر، امکان ایجاد فضاهایی در ذهنِ انسان را دارند که می‌تواند بدون وابستگی به زمان، مکان و یا واقعیت به واقعیتی در ظرف ذهن تبدیل شود. هنگامی که گفتاری به وقوع می پیوندند یا اینکه نوشته ای نوشته می‌شود این اتفاق فقط با تکیه به یک سری تصویرها است که می‌تواند اتفاق بیفتد.


 شاید بتوان تفکر را به کوششی در راستای معنا بخشی به تصویرها تعریف کرد. شاید تفکر فقط با حضور تصویر است که می‌تواند موجودیت پیدا کند. حضور تفکر بدون حضور تصویر غیر ممکن به نظر می‌رسد. دیدن تصویرِ اسب می‌تواند باعث یک سری فعل و انفعالات در ذهن شود. در قدم اول بودن این تصویر "بهانه‌ای" است برای تفکر که این تصویر را به کمک زبان تعریف کند. البته کیفیت، کًمیت یا چگونگی این فعل و انفعالات بستگی به این دارد که این"دیدن" در ذهنِ کدام انسان و در چه حوزه زبانی و در چه ظرفِ زمانی و مکانی اتفاق بیفتد. آیا دیده شدن تصویر اسب به تنهایی می‌تواند در ذهن یک شاعر به شعر تبدیل شود؟ سوال بالا در واقع می تواند حامل پاسخی برای من خواننده این سوال باشد، چرا که ذهنِ منِ خواننده از شاعر تصویری دارد که زایش شعر، بخشی از تعریفهای من از این تصویر است. این تصویر همان تصویری است که شاعر از خود دارد. در واقع و در قدم اول این دیدن اسب نیست که شاعر را به گفتن شعر وا می‌دارد بلکه حضور تصویری است که ذهن شاعر از "شاعر" دارد. و تنها با ریختن تصویرِ اسب در غالبِ تصویر این "شاعر" است که اسب می تواند تبدیل به شعر شود.


در واقع حرکت و برخورد هر حوزه‌ی زبانی با جهان پیرامونش در قالبهای زبانِ نوشتاری و گفتاری ریشه در تصویرهایی دارد که آبشخور ذهن و روانِ آن حوزه مشخص زبانی است. برای درک اختلافِ حوزه های فکری زبانهای مختلف، تاکید و تکیه بر درکِ اختلاف حوزه‌های تصویری یک اجبار است. به عبارت دیگر زبان در حَلاء روی نمی‌دهد. زبان، حول محور تصویرهایی مشخص، اداره، سازماندهی و بعد به عنوان واقعیتی عینی در فالب نوشنار یا گفتار امکانِ بروز پیدا می‌کند. در واقع اختلافات حوزه های مختلف زبانی ریشه در همین تصویرها دارند. بنا بر این تعریف هر حوزه‌ی تفکر زبانی، با توجه به اینکه در چه ظرف زمانی بسر می برد از تصویرهایی متفاوتی تغذیه می‌کند. بنابراین داده های حوزه های



خرید و دانلود تحقیق در مورد تفکر و زبان  رشته فلسفه


مقاله درمورد دانش و فلسفه ازدیدگاه ابوعلی سینا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

ابو علی سینا

(دانشمندی که دانش و فلسفه را در هم آمیخت )

(373-428 هجری قمری)

شیخ الرئیس حجت الحق ابو علی حسین بن عبدالله مشهور به ابن سینا سرآمد دانشمندان و فلاسفة قرن چهارم هجری بود که در روز سوم صفر سال 373 هجری قمری در بخارا بدنیا آمد

گویند هنگامی که نطفة ابو علی سنا منعقد می شد ستارة دنباله داری در آسمان مشاهده گردید. ابو علی در پنج سالگی به همراه خانواده اش به بخارا کوچ کرد او در آنجا به ادامة تحصیل پرداخت و در ده سالگی قرآن را از حفظ کرد و سپس شاگردی ابو عبدالله ناتلی را پیش گرفت و نزد او فقه و فلسفه آموخت.

هوش سرشار بوعلی او را از دیگر شاگردان متمایز می نمود و همین باعث حسادت دیگران گردید . گویند روزی عموی او نزد ابو عبدالله ناتلی رفت و گفت : استاد مگر من به شما کم وجوهات می دهم که پسرم را رها نموده و ابو علی سینا را شاگرد ممتاز خود نموده اید ؟

استاد گفت : ابوعلی خود استعدادی ذاتی دارد و گر نه من بین شاگردانم تفاوتی قائل نیستم اکنون آنها را امتحان می کنم تا شما صحت گفتارم را دریابید سپس آنها را از کلاس بیرون فرستاد و زیر بالش پسر عموی او یک آجر و زیر بالش ابو علی سینا یک برگ کاغذ گذاشت و آنها را به کلاس فراخواند.

پسر عموی بوعلی بدون هیچ گفتگویی سرجای خود نشست ولی بوعلی بعد از نشستن بر روی بالش گفت : اتفاق عجیبی افتاده است یا زمین بلند شده و یا اینکه سقف کوتاه شده است!!

بعد از آن بوعلی به طب روی آورد و در هجده سالگی علوم متداول روزگار خویش را آموخت. در این هنگام امیر سامانی (نوح بن منصور) به بیماری صعب العلاج دجار شده بود که پزشکان از معالجة او ناامید شده بودند بوعلی سینا داوطلب درمان او شد و بعد از آنکه امیر را شفا بخشید اجازه یافت تا از کتابخانة با ارزش او استفاده نماید.

اما از آنجایی که بخت با او یار نبود بعد از فوت امیر سامانی مورد تعرض جانشینان او قرار گرفت و ناچار به « گرگانج» پایتخت خوارزمشاهیان رفت و مدتی در دربار ایشان بود تا اینکه سلطان محمود غزنوی که از شهرت ابو علی سینا مطلع شده بود از او خواست تا به غزنین رفته و در دربار او خدمت نماید. ولی ابو علی سینا نمی خواست در دربار حاکم مستبدی چون محمود غزنوی باشد از رفتن به آنجا خودداری کرد و مورد تعقیب ماموران او قرار گرفت از این رو با دوستش ( ابو سهل مسیحی) به ری گریخت . در این سفر پر خطر دوست ابو علی سینا ( ابو سهل) در اثر تشنگی و مشکلات راه تلف شد و ابو علی سینا خود به تنهایی به ری رسید.

بعد از این مسافرت طاقت فرسا به گرگان رفت و در آنجا به طبابت پرداخت و کتابهای با ارزشی در آن شهر به یاری یکی از شاگردانش محمد جوزجانی نگاشت. مدتی بعد استاد دوباره به ری بازگشت و در خدمت مجدالدوله دیلمی در آمد.

ابن سینا چندی بعد به قزوین و همدان رفت تا در خدمت شمس الدوله برادر مجدالدوله در آید و او را که مدتها گرفتار بیماری مرموزی بود شفا بخشد. او بعد از چهل سال روز طبابت توانست شمس الدوله را از بیماری نجات بخشیده و وزیر او گردد ولی این وزارت برای حکیم شوم و نحس بود چونکه چندی بعد در سال 405 هجری او را معزول نموده و خانه نشین کردند.

ابوعلی سینا هفت سال مطرود بود ولی در این مدت مطالعات خویش را گسترش داد و به نوشتن پرداخت . چندی بعد پسر شمس الدوله که جانشین پدر شده بود با ابوعلی سینا به مخالفت پرداخت و او را به زندان افکند . اما مدتی بعد از آنجا رهایی یافت و به نزد علاء الدولخ حاکم اصفهان که از دوستانش بود رفت و به وزارت وی برگزیده شد. در دوران وزارت او در اصفهان گویند روزی شیخ الرئیس از راهی می گذشت که در ان چاه کنب به تمیز کردم چاه فاضلابی مشغول بود چاه کن هنگامی که بوعلی سینا را با آن شکوه و جلال مشاهده نمود بی اختیار این شعر را گفت :

گرامی داشتم ای نفس از آنت که آسان بگذرد بر دل جهانت

ابو علی سینا با شنیدن ای شعر که کنایه ای به او بود ناراحت شد و گفت : ای مرد حقا که خداوند ترا شناخته که شغل کناسی را به تو داده است. حیف از این عمر عزیز و گرانقدر نیست که آنرا در دفع فضولات بیهوده هدر کنی ؟

چاه کن گفت : درست است که تو وزیر سلطان هستی و من کناس ! اما بدان و آگاه باش که اگر انسان روزی اش را با دسترنج خویش بدست آورد بهتر است که با زیر منت دونان رفتن شکم خود را سیر نماید.

به دست آهن تفته کردن خمیر



خرید و دانلود مقاله درمورد دانش و فلسفه ازدیدگاه ابوعلی سینا


تحقیق در مورد فلسفه وحی و نبوت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 43 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

وحی و تکامل

فلسفة انسان

برای شناخت فلسفة وحی، باید بحث را از انسان شروع کرد، چه اینکه فلسفة وحی همان فلسفة انسان است، و اگر فلسفة انسان تببن گردد فلسفة وحی خودبخود بیان شده است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.

بنابراین انسان نمی‌تواند از فلسفة هستی جدا باشد، چه اینکه انسان جزئی از این مجموعه است، اگر آفرینش هدف داشته باشد، و کاروان هستی بسوی مقصدی پیش‌بینی شده حرکت کند، طبیعی است که انسان هم جزئی از این مجموعه است و هدف دارد، و اگر جهان بی‌شعور و احمق باشد، برای انسان هم نمی‌تواند فلسفه‌ای تصور کرد، بنابراین فلسف؛ة انسانرا هم باید در فلسفة جهان یافت، و بسخن دیگری فلسفة وحی فلسفة انسان است، و فلسفة انسان فلسفة جهان، و اما فلسفة جهان چیست؟

فلسفة جهان

برای شناخت فلسفةجهان باید بحث را از» جهان‌بینی« شرو ع کرد که با تفاوت جهان‌بینی‌ها» فلسفة جهان« تفاوت می‌کند، بنابرایم در پاسخ کسی که می‌پرسد فلسفة جهان چیست ؟ باید گفت شما جهان را چگونه می‌بینی؟ جهان در دید» الهی« موجودی است باشعور، و پدیده شعور مطلق و آفریننده هستی و در دید» مادی« جهان فلسفه ندارد، و بی‌هدف و سردرگم است.

ولی براساس جهای‌بینی الهی، لزوماَ بایذ هدف داشته باشد، و امکان ندارد بی‌هدف باشد زیرا در جهان‌بینی الهی جهان پدیدة بی‌شعور و اراده است، و لارمة شعور، هدفداری است، یعنی امکان ندارد موجودی باشعور آگاهانه کاری را انجام دهد که هیچگونه هدف و مقصودی از انجام آن نداشته باشد.1

بنابراین براساس جهان‌بینی الهی جهان باید فلسفه داشته باشد، و اصولاَ فلسفه جهان تنها در رابطه با این جهان‌بینی قابل طرح است.

فلسفه جهان تکامل است

هر موجود باشعور که کاری را انجام می‌دهد برای یکی از این سه هدف است:

برای سود خود.

برای سود خود و دیگری

برای سود دیگری

فرض چهارم امکان ندارد.

آیا خداوند جهان را برای سود و تکامل خود آفریده؟

یا اینکه هستی را برای سود و تکامل خود و نیز تکامل جهان پدید آورده؟

یا اینکه جهان هستی را برای سود و تکامل جهان بوجود آورده است؟

کدام یک از این سه فرض از نظر علمی قابل قبول است؟

بدیهی است که فرض اول صحیح نیست، زیرا همانطور که در بحث( صفات خدا) مشروحاَ ثابت نمودیم خداوند درهستی و کمالات نیاز به علت ندارد، و هستی و کمالاتش از خود است، و بهمین دلیل هیچگونه نیاز و کمبودی در مورد او امکان ندارد، و بر این اساس امکان سودبردن و تکامل



خرید و دانلود تحقیق در مورد فلسفه وحی و نبوت