لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مقدمه :
متن قرآن کریم به طریق وحی بر پیامبر اکرم نازل گردید . با نشانه های گویا و مناقشه ناپذیر الهی بودن خود را اثبات نمود . و در همان عصر نبوی افزون بر صحیفه دل های مومنان بر صفحات دفاتر ثبت و تحریر گردید و به تمام بر مردم ابلاغ گردید و از آن پس نیز در میان مسلمانان چون گوهری بی همتا جزء تجزیه ناپذیر حیاتشان گردید و با سندی بی مانند به تعداد مسلمانان هر عصر و نسل بی هیچ فزونی وکاستی پرتو افشاند .
حال می خواهیم پاره ای از بدفهمی ها و کژاندیشی هایی که از سوی برخی کوته بنیان پیرامون صیانت نص قرآنی طرح شده و از ناحیه دشمنان آیین ناب محمدی دامن زده می شود مورد توجه و ارزیابی قرار دهیم .
هرچند اعتقاد ضروری و قطعی همه مسلمانان است که قرآن موجود در دست ما همان متن نازل شده بر حضرت محمد (ص) پیامبر خاتم امی عربی است که بی هیچ آسیبی مصون مانده و محتوی کامل پیام خداوند متعال است . لیکن رفع ابهامات و شبهاتی که از سوی دوستان نادان و دشمنان آگاه پای در میان نهاده امری اجتناب ناپذیر است .
مفهوم تحریف :
واژه تحریف از ریشه حرف از حاشیه و مرز یک چیز گرفته شده است . و در لغت به معنای گرداندن , دگرگون ساختن , منحرف نمودن است . تحریف سخن در واقع معنای ایجاد دگرگونی یا جایگزینی و انحراف آن از مفاد اصلی خویش است . چهار نوبت کاربرد مشتقات تحریف در قرآن کریم همه در همین مفهوم لغوی یعنی دگرگون ساختن معنای مورد نظر گوینده انحصار یافته است که شیوه ناخرسند عالمان اهل کتاب و سنت مرسوم ایشان بوده و نکوهیده شده است .
اقسام تحریف :
الف) تحریف معنوی : یعنی تفسیر قرآن بدون استناد به مبانی و اصول فهم آن و یا تفسیر براساس رای شخصی و انگیزه درونی خود که غالب از طریق فرق گوناگون کلامی , متصوفان , عالمان دربار حکومتهای ستمکار و دل مریضان صاحبان افکار التقاطی رخ داده است .
ب) تحریف لفظی : که دارای اقسامی است :
1- تحریف به تبدیل و جایگزینی کلمات به واژه های مرادف و یا غیر مرادف به گونه ای که موجب رخنه در معنا گردد .
چنان که به ابن مسعود نسبت داده اند که این کار را روا می دانست . لیکن نظر درست آن است که این امر نارواست . زیرا اعجاز قرآن کریم در پرتو ساختار همان الفاظ ویژه است که از سوی خداوند نازل گردیده و نمی توانیم به جای علیم , حکیم را بگذاریم هرچند از نظر معنا یکسان باشند . اختلاف در قرائات و وجود قرائات گوناگون در ادای کلمات نیز از قبیل همین گونه تغییر و تبدیل است .
2- تحریف به افزایش : این قسم را نیز کسی مدعی نشده است جز گروهی از خوارج یعنی عجارده که سوره یوسف را حاکی از داستانی عاشقانه و دور از شان وحی دانسته اند . همان سان که پاره ای توضیحات تفسیری در کنار آیات نیز برای برخی منشا خلط میان شرح یا متن وحی شده است .
3- تحریف به کاهش : محل اختلاف بیشتر همین قسم است که آیا کلمه , جمله , آیه و یا سوره ای از قرآن نازل بر رسول خدا ساقط شده است یا نه ؟ عقیده رسمی و تردید نابردار همه فرق اسلامی آن است که قرآن موجود همان است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل گردید و هیچ گونه کاهشی در آن رخ نداده است . در این میان تنها پاره ای از محدثان شیعه و حشویه اهل سنت مساله کاسته شدن مقداری از قرآن را مطرح نموده اند که این دیدگاه فاقد هرگونه اعتبار علمی و مبدا تفاسیر گوناگون واقع شده است .
البته مناقشات فرقه ای و اختلافات مذهبی تاثیر به سزایی در این نسبت داشته است تا هر یک از طرفین این تهمت را برگردن دیگری نهد . در قرن های اخیر دشمنان قرآن کریم از این ماجرا بهره کافی برده اند تا از سویی اصالت نص قرآنی را مخدوش نمایند و از سوی دیگر این موضوع را دستاویزی برای تفرقه افکنی میان امت اسلامی قرار دهند .
دلایل عدم تحریف قرآن :
1-در مورد عدم تحریف قرآن دلایل فراوانی در دست داریم که از همه روشن تر سیر تاریخی این کتاب بزرگ آسمانی است .
در مقدمه این نکته لازم یادآوری است که آن اقلیت ضعیفی که احتمال تحریف قرآن را داده اند تنها در مورد کم شدن آن است وگرنه احدی این احتمال را نداده که برقرآن موجود چیزی افزوده شده باشد .
از این که بگذریم اگر به این موضوع دقت کنیم که قرآن برای مسلمانان همه چیز بوده قانون اساسی , دستور العمل زندگی , برنامه حکومت , کتاب مقدس آسمانی و رمز عبادت روشن می شود که اصولاً کم و زیاد در آن امکان نداشته است قرآن کتابی بود که مسلمانان نخستین همواره در نمازها , در مسجد , درخانه , در میدان جنگ به هنگام روبه رو شدن با دشمنان و به عنوان استدلال برحقانیت مکتب از آن استفاده می کردند حتی از تواریخ اسلامی استفاده می شود که تعلیم قرآن را مهر زنان قرار می دادند و اصولاً تنها کتابی که در همه محافل مطرح بوده و هر کودکی را از آغاز عمر با آن آشنا می کردند و هر کس می خواست درسی را از اسلام بخواند آن را به او تعلیم می دادند همین قرآن مجید بود . آیا با چنین وضعی کسی احتمال می دهد که دگرگونی در این کتاب آسمانی رخ دهد ؟
قرآن به صورت یک مجموعه با همین شکل فعلی در عصر خود پیامبر جمع آوری شده بود و مسلمانان سخت به یادگرفتن وحفظ آن اهمیت می دادند و اصولا شخصیت افراد در آن عصر تا حد زیادی به این شناخته می شد که چه اندازه آیات قرآن را حفظ کرده بودند . عدد حافظان قرآن به اندازه ای زیاد بود که در تواریخ می خوانیم در یکی از جنگ ها که زمان ابوبکر واقع شده 400 نفر از قاریان قرآن به قتل رسیدند و در داستان بئرمعونه (یکی از آبادی های نزدیک مدینه) و جنگی که در آن منطقه در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
مقدمه
مسائل اخلاقى در هر زمان از اهمّیّت فوق العاده اى برخوردار بوده، ولى در عصر و زمان ما اهمّیّت ویژه اى دارد، زیرا:
1 ـ از یک سو عوامل و انگیزه هاى فساد و انحراف در عصر ما از هر زمانى بیشتر است و اگر در گذشته براى تهیّه مقدّمات بسیارى از مفاسد اخلاقى هزینه ها و زحمتها لازم بود در زمان ما از برکت پیشرفت صنایع بشرى همه چیز در همه جا و در دسترس همه کس قرار گرفته است!
2 ـ از سوى دیگر، با توجّه به این که عصر ما عصر بزرگ شدن مقیاسهاست و آنچه در گذشته بطور محدود انجام مى گرفت در عصر ما به صورت نامحدود انجام مى گیرد، قتل و کشتار انسانها به برکت وسائل کشتار جمعى، و مفاسد اخلاقى دیگر به کمک فیلمهاى مبتذلى که از ماهواره ها در سراسر دنیا منتشر مى شود و اخیراً که به برکت «اینترنت» هرگونه اطّلاعات مضر در اختیار تمام مردم دنیا قرار مى گیرد، مفاسد اخلاقى بسیار گسترش پیدا کرده و مرزها را در هم شکسته و تا اقصا نقاط جهان پیش مى رود تا آنجا که صداى بنیانگذاران مفاسد اخلاقى نیز درآمده است.
اگر در گذشته تولید موادّ مخدّر در یک نقطه، یک روستا و حدّاکثر شهرهاى مجاور را آلوده مى کرد امروز به کمک سوداگران مرگ به سراسر دنیا کشیده مى شود.
3 ـ از سوى سوم، همان گونه که علوم و دانشهاى مفید و سازنده در زمینه هاى مختلف پزشکى و صنایع و شؤون دیگر حیات بشرى گسترش فوق العاده اى پیدا کرده، علوم شیطانى و راهکارهاى وصول به مسائل غیرانسانى و غیراخلاقى نیز به مراتب گسترده تر از سابق شده است به گونه اى که به دارندگان فساد اخلاق اجازه مى دهد از طرق مرموزتر و پیچیده تر و گاه ساده تر و آسانتر به مقصود خود برسند.
در چنین شرایطى توجّه به مسائل اخلاقى و علم اخلاق از هر زمانى ضرورى تر به نظر مى رسد و هرگاه نسبت به آن کوتاهى شود فاجعه یا فاجعه هایى در انتظار است.
اندیشمندان دلسوز و عالمان آگاه باید همگى دست به دست هم دهند و براى گسترش اخلاق در دنیاى امروز که اخلاق به خطر افتاده تا آن حد که بعضى آن را بکلّى انکار کرده یا غیر ضرورى دانسته اند و بعضى دیگر هر کار و خصلتى که انسان را به خواسته سیاسى اش برساند اخلاق شمرده اند، تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیرند.
خوشبختانه ما مسلمانان منبع عظیمى مثل قرآن مجید در دست داریم که مملوّ است از بحثهاى عمیق اخلاقى که در هیچ منبع دینى دیگرى در جهان یافت نمى شود.
اهمّیّت بحثهاى اخلاقى
اشاره
این بحث از مهمترین مباحث قرآنى است، و از یک نظر مهمترین هدف انبیاى الهى را تشکیل مى دهد، زیرا بدون اخلاق نه دین براى مردم مفهومى دارد، و نه دنیاى آنها سامان مى یابد; همان گونه که گفته اند:
اقوام روزگار به اخلاق زنده اند قومى که گشت فاقد اخلاق مردنى است! اصولا زمانى انسان شایسته نام انسان است که داراى اخلاق انسانى باشد و در غیر این صورت حیوان خطرناکى است که با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چیز را ویران مى کند، و به آتش مى کشد; براى رسیدن به منافع نامشروع مادّى جنگ به پا مى کند، و براى فروش جنگ افزارهاى ویرانگر تخم تفرقه و نفاق مى پاشد، و بى گناهان را به خاک و خون مى کشد!
آرى! او ممکن است به ظاهر متمدّن باشد ولى در این حال حیوان خوش علفى است، که نه حلال را مى شناسد و نه حرام را! نه فرقى میان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتى در میان ظالم و مظلوم!
با این اشاره به سراغ قرآن مى رویم و این حقیقت را از زبان قرآن مى شنویم; در آیات زیر دقّت کنید:
1 ـ هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الاُمّیینَ رَسُولا مِنهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبین (سوره جمعه، آیه 2)
2 ـ لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولا مِنْ اَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبین (سوره آل عمران، 164)
3 ـ کَما اَرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولا مِنْکُم یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ (سوره بقره، آیه 151)
4 ـ رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکّیهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (سوره بقره، آیه 129)
5 ـ قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّیها (سوره شمس، آیات 9 و 10)
6 ـ قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّى وَ ذَکَرَ اسْمَ ربّـِهِ فَصَلّى (سوره اعلى، آیات 14 و 15)
7 ـ وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَةَ اَنِ اشْکُرْ لِلّهِ (سوره لقمان، آیه 12)
ترجمه:
1 ـ او کسى است که در میان جمعیّت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مى خواند و آنها را تزکیه مى کند و به آنان کتاب و حکمت مى آموزد هرچند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند!
2 ـ خداوند بر مؤمنان منّت نهاد (و نعمت بزرگى بخشید) هنگامى که در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنان را پاک کند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهى آشکارى بودند.
3 ـ همان گونه (که با تغییر قبله نعمت خود را بر شما ارزانى داشتیم) رسولى از خودتان در میانتان فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند، و شما را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد، و آنچه را نمى دانستید، به شما یاد دهد.
4 ـ پروردگارا ! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز! تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکیزه کند، زیرا تو توانا و حکیمى (و بر این کار قادرى)!
5 ـ هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار شد ـ و آن کس که نفس خویش را با
معصیت و گناه آلوده ساخت، نومید و محروم گشت!
6 ـ به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد) رستگار شد ـ و (آن کس) نام پروردگارش را یاد کرد، سپس نماز خواند!
7 ـ ما به لقمان حکمت (ایمان و اخلاق) آموختیم (و به او گفتیم) شکر خدا را به جا آور!
چهار آیه نخستین در واقع یک حقیقت را دنبال مى کند، و آن این که یکى از اهداف اصلى بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تزکیه نفوس و تربیت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است; حتّى مى توان گفت تلاوت آیات الهى و تعلیم کتاب و حکمت که در نخستین آیه آمده، مقدّمه اى است براى مسأله تزکیه نفوس و تربیت انسانها; همان چیزى که هدف اصلى علم اخلاق را تشکیل مى دهد.
شاید به همین دلیل «تزکیه» در سه آیه بر «تعلیم» پیشى گرفته است، چرا که هدف اصلى و نهائى «تزکیه» است هرچند در عمل «تعلیم» مقدّم بر آن مى باشد.
و اگر در یک آیه دیگر «تعلیم» بر «تزکیه اخلاق» پیشى گرفته، ناظر به ترتیب طبیعى و خارجى آن است، که معمولا «تعلیم» مقدّمه اى است براى «تربیت و تزکیه»; بنابراین، آیه اوّل و آیه اخیر هر کدام به یکى از ابعاد این مسأله مى نگرد. (دقّت کنید)
این احتمال در تفسیر آیات چهارگانه فوق نیز دور نیست که منظور از این تقدیم و تأخیر این است که این دو (تعلیم و تربیت) در یکدیگر تأثیر متقابل دارند; یعنى، همان گونه که آموزشهاى صحیح سبب بالا بردن سطح اخلاق و تزکیه نفوس مى شود، وجود فضائل اخلاقى در انسان نیز سبب بالابردن سطح علم و دانش اوست; چرا که انسان وقتى مى تواند به حقیقت علم برسد که از «لجاجت» و «کبر» و «خودپرستى» و «تعصّب کورکورانه» که سدّ راه پیشرفتهاى علمى است خالى باشد، در غیر این صورت این گونه مفاسد اخلاقى حجابى بر چشم و دل او مى افکند که نتواند چهره حق را آن چنان که هست مشاهده کند و طبعاً از قبول آن وا مى ماند.
این نکات نیز در آیات چهارگانه فوق قابل دقّت است:
در اوّلین آیه، قیام پیغمبرى که معلّم اخلاق است به عنوان یکى از نشانه هاى خداوند ذکر شده، و نقطه مقابل «تعلیم و تربیت» را «ضلال مبین» و گمراهى آشکار شمرده است (وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلال مُبِین) و این نهایت اهتمام قرآن را به اخلاق نشان مى دهد.
در دومین آیه، بعثت پیامبرى که مربّى اخلاقى و معلّم کتاب و حکمت است به عنوان منّتى بزرگ و نعمتى عظیم از ناحیه خداوند شمرده است; این نیز دلیل دیگرى بر اهمّیّت اخلاق است.
در سومین آیه که بعد از آیات تغییر قبله (از بیت المقدّس به کعبه) آمده و این تحوّل را یک نعمت بزرگ الهى مى شمرد، مى فرماید: این نعمت همانند اصل نعمت قیام پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است که با هدف تعلیم و تربیت و تهذیب نفوس و آموزش امورى که وصول انسان به آن از طرق عادى امکان پذیر نبود انجام گرفته است(1).
نکته دیگرى که در چهارمین آیه قابل دقّت است، این است که در این جا با تقاضاى ابراهیم و دعاى او در پیشگاه خدا روبه رو مى شویم; او بعد از بناى کعبه و فراغت از این امر مهمّ الهى، دعاهایى مى کند که یکى از مهمترین آنها تقاضاى به وجود آمدن امّت مسلمانى از «ذریّه» اوست، و بعثت پیامبرى که کار او تعلیم کتاب و حکمت و تربیت و تزکیه نفوس باشد.
این نکته نیز در پنجمین آیه جلب توجّه مى کند که قرآن پس از ذکر طولانى ترین سوگندها که مجموعه اى از یازده سوگند مهم به خالق و مخلوق و زمین و آسمان و ماه و خورشید و نفوس انسانى است، مى گوید: «آن کس که نفس خویش را تزکیه کند رستگار شده، و آن کس که آن را آلوده سازد مأیوس و ناامید گشته است! (قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّاها وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّاها)».
این تأکیدهاى پى در پى و بى نظیر دلیل روشنى است بر اهمّیّتى که قرآن مجید براى پرورش اخلاق و تزکیه نفوس قائل است، و گویى همه ارزشها را در این ارزش بزرگ