لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن .doc :
واقع گرایی یعنی تحریف واقعیات
(والاس استیونتز)
گفتار اول: پیش درآمد :
اگر چنانچه جیمز ادعا می کند: « درمان واقع در مسیر صواب هنوز هم مستقل ترین انعطاف پذیرفتن و غول آسانترین نوع ادبی است » واژه ی رئالیسم هم که در بحث رمان از آن فراوان سخن می رود. بی گمان باید مستقل ترین و انعطاف پذیرترین و غول آسانترین نوع اصطلاح در نقد ادبی باشد
به راستی که واژه ی رئالیسم با استقلال ظاهری اش از هر توصیف صوری و محتوایی و با انعطاف پذیری مهار ناپذیرش عجوبه ای است که اغلب اشخاص احساس می کنند. بدون آن هم می توانند راحت سر کنند نکته ای که دقیقاً نشان دهنده ی بی ثباتی مزمن این واژه است تمایل شدید آن به جذب این با آن کلمات توصیفی است که حکم تکیه گاه معنایی را پیدا می کنند. خواننده لازم نیست وقت زیادی را صرف تورق تألیفات انتقادی کند تا به کلمات توصیفی برسد از قبیل:
رئالیسم آرمانی، رئالیسم انتقادی، رئالیسم استمراری، رئالیسم بدبین ، رئالیسم بویا ، رئالیسم تجمعی، رئالیسم خارجی ، و انواع دیگر آن از قبیل . خوش بین . ذهنی ، رمانتیک روان شناختی، روزمره ، سوسیالیستی ، شاعرانه، صوری، طنز آلود، عینی ، فانتزی ، هجایی و رئالیسم ناتورالیستی و ملی اشاره کرد.
بسیاری از این ها در کتاب حرج بکر که مجموعه ای انسانی در مورد رئالیسم است پراکنده اند والنر لاشی در کتابش « رئالیسم در رمان معاصر» رئالیسم های مختلف را دست بندی کرده است . رئالیسم چوپانی شاتو برچان، رئالیسم روحانی دو آمیل ، رئالیسم خود کاوانه ی پروست و حتی رئالیسم کلان شهری ژول روهن.
پس هم می توان این سخن و پیشنهاد معقول بکر را جدی گرفت که :
« برای تسهیل گفتگو بهتر است از این به بعد روی هر اتفاقی که افتاد اسم تازه ای بگذاریم و آن را با گونه یا شکل دیگری از واژه ی رئالیسم نام گذاری نکنیم »
و هم سخن منتقدی را که با کمی ناشکیبایی می گوید:
من نمی خواهم همچون خر در گل تعریف های مختلف واژه ی رئالیسم بمانم واژه ی رئالیسم در واقع حکم بزهکاری را دارد که نویسندگان یا با قرار دادن آن تحت مراقبت کلمات دیگر یا با زدن دستبند گیومه بر دستها بشر بی اعتمادی خود را به رفتار آن نشان داده اند. ارتگا امی گایست که او علی الاصول راه دوم را برگزیده است : « من اکنون نمی توانم وارد بحث اصطلاح بغرنجی شرح که همیشه برای مظلوم نشان دادنش آنرا داخل گیومه قرار داده ام» .
رئالیسم اصطلاحی است که از فلسفه به حوزه ی نقد راه پیدا کرده است. آن هم در وضعیتی که بر اثر خونریزی های ناشی از نبودهای پیشین ضعیف شده است. پس ما ابتدا باید دست کم طرفین جنگ را بشناسیم به هر حال شاید به نظر می رسد که رئالیستی (ولو نابرابر) دل به دو دلبر ایدئالیسم و ماتریالیسم سپرده است، تعهد شر را به واقعیت از یاد بوده است و دلیلش این است که خود مفهوم واقعیت نیز در ذهنیت معاصر بی آبرو شده است. این ما را به سرچمشه ی مشکلاتمان می رساند فیلیپ او می گوید : « دیگر به دون مسلم و فخر کردن واقعیت نمی توان از شیوه های واقع گرایانه استفاده کرد» بو فارد برگانزی در سمپوزیومی که اخیراً برگزار شده است می گوید که امروزه ما نمی توانیم مثل تولستوی بنویسیم ، « چون واقعیت برای ما معنی مشترکی ندارد» این موضع خائنانه را فیلسوفان به دیده ی تحقیر می نگرند همه می دانیم که امروزه فلسفه هر گونه ادعایی را نسبت به آنچه که زمان نخستین کارکرد آن به شمار می آمد کنار گذاشته است. و به یک کارکرد جنبی، بعضی بررسی نفس امکان شناخت، بسنده کرده است. پس فلسفه تا حد شناخت شناسی کوچک شده است.
ادوین بسیبل هولت از رئالیست های نو می گوید که « اینکه واقعیت چیست چندان مورد علاقه من نیست » با این همه می بینیم که برخی نویسندگان همچنان برای پیدا کردن نوعی ثابت در معنی تلاش می کنند، در حالیکه دیگران از آن فاصله می گیرند. نمونه های البوت ، جویس و لارنس نشان دهنده ی اختلاف نیت ها در ارایه واقعیت است.
واقعیت به جسم شناوری مانند است
آری از گرده ی در تلاش ذهن عاصی
برای تعریف از آن سواری می گیرد
یا به آن ماهی، که همه ی جانداران دیگر را می بلعد
و سپس دریایی را که در آن شناور است سر می کنند.
اندیشمند تحلیل گر باید به دنبال کردن قدم های آهسته تر حقیقت ، به دون قصد پیشی گرفتن از آن بسنده کنند.
در جواب این پرسش بیلاطس که حقیقت چیست؟ فلسفه نه تنها پاسخ های مختلف بلکه انواع مختلف از پاسخ های را فراهم می آورد که نماینده ی رویکردهای مختلف به مسئله اند ولی نمی توان این پاسخ ها را به دو گروه متضاد و مکمل تقسیم کرد. به دین سان می توان حقیقت را یا علمی دید یا شاعرانه ، که یکی در روند شناخت کشف می شود و دیگری در روند ساخت آفریده می شود اول را اهل فن نظریه هم سازی می خوانند و دومی را نظریه ی همبستگی نظریه ی هم سازی ( corres pond ence ) تجربی و شناختی است اعتقاد واقع گرایانة خام با عامه فهمی به واقعیت دنیای خارج دارد و می پندارد که ما با مشاهده و مقایسه می توانیم این دنیا را بشناسیم حقیقتی که مطرح می کنند حقیقتی است که با واقعیت مستند همسازی دارد، نزدیکی دارد، و آنرا با دقت و امانت داری منتقل می کند، حقیقت اثبات گرا ( پوزیتیویست ) یا حقیقت حتمی گرا ( دترمینیست ) یی است که قصدش مستند کردن و تعیین حدود کردن و تعریف کردن است.
در قتل در کلیسا بکت به قاتلانش می گوید: « شما به واقعیت تسلیم می شوید » نظریه ی همسازی خود به خود به واقعیت تسلیم شده و تکلیف می کند که حقیقت با آن سنجیده می شود، دموکرات است و اعتماد به نفس خود را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مقدمه :
متن قرآن کریم به طریق وحی بر پیامبر اکرم نازل گردید . با نشانه های گویا و مناقشه ناپذیر الهی بودن خود را اثبات نمود . و در همان عصر نبوی افزون بر صحیفه دل های مومنان بر صفحات دفاتر ثبت و تحریر گردید و به تمام بر مردم ابلاغ گردید و از آن پس نیز در میان مسلمانان چون گوهری بی همتا جزء تجزیه ناپذیر حیاتشان گردید و با سندی بی مانند به تعداد مسلمانان هر عصر و نسل بی هیچ فزونی وکاستی پرتو افشاند .
حال می خواهیم پاره ای از بدفهمی ها و کژاندیشی هایی که از سوی برخی کوته بنیان پیرامون صیانت نص قرآنی طرح شده و از ناحیه دشمنان آیین ناب محمدی دامن زده می شود مورد توجه و ارزیابی قرار دهیم .
هرچند اعتقاد ضروری و قطعی همه مسلمانان است که قرآن موجود در دست ما همان متن نازل شده بر حضرت محمد (ص) پیامبر خاتم امی عربی است که بی هیچ آسیبی مصون مانده و محتوی کامل پیام خداوند متعال است . لیکن رفع ابهامات و شبهاتی که از سوی دوستان نادان و دشمنان آگاه پای در میان نهاده امری اجتناب ناپذیر است .
مفهوم تحریف :
واژه تحریف از ریشه حرف از حاشیه و مرز یک چیز گرفته شده است . و در لغت به معنای گرداندن , دگرگون ساختن , منحرف نمودن است . تحریف سخن در واقع معنای ایجاد دگرگونی یا جایگزینی و انحراف آن از مفاد اصلی خویش است . چهار نوبت کاربرد مشتقات تحریف در قرآن کریم همه در همین مفهوم لغوی یعنی دگرگون ساختن معنای مورد نظر گوینده انحصار یافته است که شیوه ناخرسند عالمان اهل کتاب و سنت مرسوم ایشان بوده و نکوهیده شده است .
اقسام تحریف :
الف) تحریف معنوی : یعنی تفسیر قرآن بدون استناد به مبانی و اصول فهم آن و یا تفسیر براساس رای شخصی و انگیزه درونی خود که غالب از طریق فرق گوناگون کلامی , متصوفان , عالمان دربار حکومتهای ستمکار و دل مریضان صاحبان افکار التقاطی رخ داده است .
ب) تحریف لفظی : که دارای اقسامی است :
1- تحریف به تبدیل و جایگزینی کلمات به واژه های مرادف و یا غیر مرادف به گونه ای که موجب رخنه در معنا گردد .
چنان که به ابن مسعود نسبت داده اند که این کار را روا می دانست . لیکن نظر درست آن است که این امر نارواست . زیرا اعجاز قرآن کریم در پرتو ساختار همان الفاظ ویژه است که از سوی خداوند نازل گردیده و نمی توانیم به جای علیم , حکیم را بگذاریم هرچند از نظر معنا یکسان باشند . اختلاف در قرائات و وجود قرائات گوناگون در ادای کلمات نیز از قبیل همین گونه تغییر و تبدیل است .
2- تحریف به افزایش : این قسم را نیز کسی مدعی نشده است جز گروهی از خوارج یعنی عجارده که سوره یوسف را حاکی از داستانی عاشقانه و دور از شان وحی دانسته اند . همان سان که پاره ای توضیحات تفسیری در کنار آیات نیز برای برخی منشا خلط میان شرح یا متن وحی شده است .
3- تحریف به کاهش : محل اختلاف بیشتر همین قسم است که آیا کلمه , جمله , آیه و یا سوره ای از قرآن نازل بر رسول خدا ساقط شده است یا نه ؟ عقیده رسمی و تردید نابردار همه فرق اسلامی آن است که قرآن موجود همان است که بر پیامبر اکرم (ص) نازل گردید و هیچ گونه کاهشی در آن رخ نداده است . در این میان تنها پاره ای از محدثان شیعه و حشویه اهل سنت مساله کاسته شدن مقداری از قرآن را مطرح نموده اند که این دیدگاه فاقد هرگونه اعتبار علمی و مبدا تفاسیر گوناگون واقع شده است .
البته مناقشات فرقه ای و اختلافات مذهبی تاثیر به سزایی در این نسبت داشته است تا هر یک از طرفین این تهمت را برگردن دیگری نهد . در قرن های اخیر دشمنان قرآن کریم از این ماجرا بهره کافی برده اند تا از سویی اصالت نص قرآنی را مخدوش نمایند و از سوی دیگر این موضوع را دستاویزی برای تفرقه افکنی میان امت اسلامی قرار دهند .
دلایل عدم تحریف قرآن :
1-در مورد عدم تحریف قرآن دلایل فراوانی در دست داریم که از همه روشن تر سیر تاریخی این کتاب بزرگ آسمانی است .
در مقدمه این نکته لازم یادآوری است که آن اقلیت ضعیفی که احتمال تحریف قرآن را داده اند تنها در مورد کم شدن آن است وگرنه احدی این احتمال را نداده که برقرآن موجود چیزی افزوده شده باشد .
از این که بگذریم اگر به این موضوع دقت کنیم که قرآن برای مسلمانان همه چیز بوده قانون اساسی , دستور العمل زندگی , برنامه حکومت , کتاب مقدس آسمانی و رمز عبادت روشن می شود که اصولاً کم و زیاد در آن امکان نداشته است قرآن کتابی بود که مسلمانان نخستین همواره در نمازها , در مسجد , درخانه , در میدان جنگ به هنگام روبه رو شدن با دشمنان و به عنوان استدلال برحقانیت مکتب از آن استفاده می کردند حتی از تواریخ اسلامی استفاده می شود که تعلیم قرآن را مهر زنان قرار می دادند و اصولاً تنها کتابی که در همه محافل مطرح بوده و هر کودکی را از آغاز عمر با آن آشنا می کردند و هر کس می خواست درسی را از اسلام بخواند آن را به او تعلیم می دادند همین قرآن مجید بود . آیا با چنین وضعی کسی احتمال می دهد که دگرگونی در این کتاب آسمانی رخ دهد ؟
قرآن به صورت یک مجموعه با همین شکل فعلی در عصر خود پیامبر جمع آوری شده بود و مسلمانان سخت به یادگرفتن وحفظ آن اهمیت می دادند و اصولا شخصیت افراد در آن عصر تا حد زیادی به این شناخته می شد که چه اندازه آیات قرآن را حفظ کرده بودند . عدد حافظان قرآن به اندازه ای زیاد بود که در تواریخ می خوانیم در یکی از جنگ ها که زمان ابوبکر واقع شده 400 نفر از قاریان قرآن به قتل رسیدند و در داستان بئرمعونه (یکی از آبادی های نزدیک مدینه) و جنگی که در آن منطقه در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
تحریف سیره و سنت پیامبر(ص) توسط معاویه
از میان دشمنان اسلام تنها طایفه اى که لحظه اى دست از عداوت و دشمنى با پیامبر و مسلمانان برنداشت, طایفه بنى امیه بود. سرکرده این طایفه ابوسفیان بود; او کسى بود که تا پیش از فتح مکه, یکى از دشمنان سرسخت اسلام و مسلمانان به حساب مىآمد. او کسى بود که جنگ بدر, احد و احزاب را به قصد نابودى اسلام راه اندازى کرد و تا فتح مکه لحظه اى عقب ننشست و فرزندش معاویه ـ که در فساد, طغیان و بى دینى, کمتر از پدر خود نبود ـ از همان اول بناى مخالفت با پیامبر و اهل بیت او را گذاشت. پس از شهادت امیرمومنان(ع) بدترین فشارها را علیه شیعیان و پیروان آن حضرت روا داشت.
و مى توان گفت کسى که بیش ترین لطمه را به پیکره اسلام و مسلمانان وارد کرد, معاویه بود; چرا که او طى پنجاه سالى که برمسلمانان مسلط شده بود, نه تنها بسیارى از حرمت ها را شکست بلکه در تحریف سیره و سنت پیامبراکرم(ص) تلاش زیادى کرد.
امیرمومنان که بهتر از هرکس دیگرى سابقه دیرینه این طایفه و على الخصوص معاویه را مى دانست, طى نامه اى به مردم عراق به این مسئله اشاره کرده و چنین خاطر نشان مى سازد:
((بدانید که شما مردم عراق با کسانى رو به رو شده اید که طلقإ (آزاد شدگان) و فرزندان طلقإ هستند, و با گروهى مى جنگید که به زور و به اکراه اسلام آورده اند. آنان از دشمنان خدا و سنت پیامبر و قرآن مجید و پیروان احزاب و بدعت ها مى باشند. ))(1)
و در خطبه دیگرى به هنگام تشویق یاران خود به هنگام رفتن به جنگ علیه معاویه فرمود:
((پیش به سوى دشمنان خدا و سنت و قرآن مجید; به سوى باقى ماندگان احزاب و قاتلان مهاجران و انصار.))(2)
روش هاى معاویه در تحریف سیره نبوى
برخوردهاى زشت و زننده معاویه بن ابى سفیان با راویان حدیث نبوى, نشان دهنده عمق کینه توزى و حقد و حسد او نسبت به پیامبر و یارانش مى باشد.
او گاهى با شنیدن حدیثى از پیامبر, با نشان دادن حرکات زشتى از خود, راوى و روایت را به باد مسخره و استهزإ مى گرفت که نمونه هاى زیر بهترین گواه ما است:
تمسخر سعد
علامه امینى از طبرى از ابن إبى نجیح نقل کرده: وقتى که معاویه جهت اداى مراسم حج به مکه آمده بود, پس از طواف به سوى دارالندوه رفت در حالى که سعد بن ابى وقاص او را همراهى مى کرد.
معاویه او را بر تخت در کنار خود نشانیده و شروع به دشنام دادن به على(ع) کرد. سعد گفت: مرا در کنار خود نشانیده و على(ع) را دشنام مى دهى؟! به خدا سوگند اگر یکى از صفات على(ع) در من بود, برایم بهتر بود از آنچه که آفتاب بر آن بتابد... (3)
علامه امینى در ادامه این ماجرا, از ابن عایشه و دیگران نقل کرده: وقتى سعد چنین گفت, بلافاصله از جاى خود برخاسته تا برود, معاویه بادى از خود خارج کرده و گفت: بنشین تا جواب خود را دریافت کنى, تاکنون در نزد من این گونه پست و فرومایه جلوه نکرده بودى. اگر چنین است که تو مى گویى, پس چرا با او بیعت نکردى در حالى که اگر من چنین چیزى از پیامبر شنیده بودم تا زنده بودم خدمتگزارش مى بودم...(4)
تمسخر ابوقتاده
و آن روزى که معاویه وارد مدینه شد, ابوقتاده با او رو به رو گشت. معاویه گفت: اى ابوقتاده! به جز شما گروه انصار, همه مردم با من دیدار کردند. چه چیز مانع شد که به دیدنم نیایید؟ ابوقتاده گفت: چهارپایانمان همراه ما نبود. معاویه گفت: پس شتران شما چه شدند؟ ابوقتاده گفت: آن ها را در آن روزى که در پى تو و پدرت در جنگ بدر بودیم, پى کردیم. سپس گفت: پیامبر به ما فرمود که ما پس از او سختى ها و مشکلاتى خواهیم دید. معاویه گفت: در این صورت به شما چه دستورى داده است؟
ابوقتاده گفت: ما را به صبر و شکیبایى دستور داده است.
معاویه گفت: پس صبر کنید تا وى را ملاقات کنید.(5)
اهانت و اخراج
روزى ابوبکره در مجلس معاویه حاضر شد. معاویه گفت: اى ابابکره! براى ما حدیث بگو. إبوبکره گفت: از رسول خدا شنیدم که مى فرمود: سى سال, خلافت است و سپس, پادشاهى خواهد شد. عبدالرحمن بن ابى بکره گوید: من نیز در آن موقع همراه پدرم بودم, پس معاویه با شنیدن این حدیث, دستور داد تا با پس گردنى ما را از آن جا بیرون کردند.(6)
تهدید ناقلان حدیث
از جمله کارهایى که معاویه در رابطه با منع و جلوگیرى از احادیث رسول الله انجام داد, این بود که برخى از یاران رسول خدا(ص) را در صورت نقل روایت, به کشتن تهدید کرده بود.
نصربن مزاحم مى نویسد: معاویه کسى را به سراغ عبدالله بن عمر فرستاده, به او گفت: اگر بشنوم که حدیثى را نقل کرده باشى, گردن تو را خواهم زد.(7)
برخورد با سیره و سنت پیامبر(ص)
حقد و کینه دیرینه معاویه او را وامى داشت که به سخنان درربار پیامبر نیز نگاه دیگرى کند, بدین جهت از همان اول بنا را بر این گذاشت که سخنان و سنت پیامبر(ص) را جعل و تحریف و تغییر و همچنین با تجاهل و تغافل و انکار بلکه اظهار رإى در برابر سنت پیامبر و ده ها برنامه دیگر براى محو سنت, و تلاش مستمر و پى گیر براى از بین بردن سیره و سنت پیامبر(ص) داشته باشد, به عنوان نمونه:
1. توبیخ راویان و به فراموشى سپردن روایات
معاویه از کسانى بود که بر خلاف سنت رسول الله(ص), بازار رباخوارى را در شام رواج داده بود و اگر فردى در این باره سخن مى گفت, در برابرش سخت موضع مى گرفت. و در برخى موارد از راوى مى خواست تا از ذکر حدیث نبوى خوددارى کند.
آورده اند که: عباده بن الصامت در شام دید که که شامیان در داد و ستد خود ظرف نقره اى را با دو برابر با ظرف نقره اى دیگر مى فروشند. به نزد آن ها رفته, اظهار داشت: اى مردم! هرکه مرا مى شناسد که مى شناسد و هرکه مرا نمى شناسد, من عباده بن الصامت هستم; بدانید که در شب پنج شنبه در آخرین ماه رمضان از پیامبر شنیدم که مى فرمود:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تحریف ناپذیری قرآن
انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون(حجر/9)
اسلام به عنوان آخرین , کامل ترین و برترین نسخه دین الهی قوانین و دستوراتی را در بردارد که کاملا مطابق فطرت و عقل بشر بوده و سعات و کمال آدمی را تضمین می کند ؛ اصیل ترین منبع جاودان این دین؛ قرآن کریم است.
کتاب های آسمانی پیشین دستخوش تحریف و تغییر قرار داشته و پاسخ گوی نیاز انسان در این عصر نیستند؛ پس در این عصر برمی تابد تا کتابی دراختیار مردم قرار گیرد که هم پاسخگوی نیاز بشر بوده و هم از هرگونه تحریف و تغییر مصون باشد.
ما معتقدیم دراین برهه از زمان، قرآن تنها کتاب آسمانی است که پاسخ گوی نیاز بشر بوده و از تحریف مصون مانده و خداوند خود صیانت آن را از هرگونه تغییر و تحریف تضمین کرده است.
با نزول قرآن و تولد اسلام, آخرین دین الهی ؛ دیگر ارسال رسل و انزال کتب آسمانی متوقف شد؛ بنابراین جای این پرسش باقی می ماند که آیا قرآن هم همچون دیگر کتاب های آسمانی, دستخوش تحریف واقع شده است یا این که برای مصون ماندن این آخرین نسخه الهی تدبیری اندیشیده شده تا دیگر دستخوش تحریف قرار نگیرد.
ما معتقدیم قرآن تنها کتاب آسمانی است که از تحریف مصون مانده و خداوند خود صیانت آن را از هرگونه تغییر و تحریف تضمین کرده است. (1)
همچون روز روشن است قرآنی که در دسترس ما است همان قرآنی است که خداوند بر پیامبرش، خاتم مرسلین محمد صلی الله علیه وآله نازل کرده و درطول تاریخ از تحریف در امان مانده است، بر خلاف کتب آسمانی دیگرکه چنین ادعای در موردشان صدق نمی کند؛ بنابراین با جزم به این که قرآن کلام وحی است، آن را از دیگر کتب آسمانی فراتر نموده و جایگاه بس رفیع و والای آن را در زندگی مسلمانان روشن می کند که از ارزش و تقدس والایی برخورداراست.
موریس بوکای پزشک فرانسوی می نویسد:
قرآن بیان وحیی است که با واسطه فرشته مقرب جبرئیل بر محمد صلی الله علیه وآله نازل می شده و بلافاصله توسط مومنین به رشته تحریر در آمده در حافظه نگاه داشته می شده و موقع نمازها مخصوصا در ماه رمضان تلاوت می گردیده است... بر خلاف آنچه که دراین مورد برای اسلام رخ داده است , وحی مسیحیت تنها مبتنی بر شهادتهای متعدد و غیر مستقیم می باشد؛ زیرا بر خلاف آنچه که بسیاری از مسیحیان تصور می کنند ما هیچگونه شهادتی که از یک شاهد عینی زندگی عیسی علیه السلام رسیده باشد در دست نداریم.(2)
این در حالی است که متاسفانه در میان مسلمانان عده ای قرآن را تحریف شده پنداشته و بر این باورند که بخشی از این کتاب مقدس مورد تحریف و حذف قرار گرفته است .
این پندار باطل اهمیت پرداختن به این موضوع را برهمگان آشکار می کند. هر چند عده قلیلی از مسلمانان به چنین پندار باطلی دامن زده اند لکن امروز این شیعیان هستند که ناجوانمردانه متهم به اعتقاد به تحریف هستند و با این حال که اکثریت قاطع شیعه آن را نپذیرفته اند و تنها اندکی بر چنین پندارند، گروهی که خود را در زمره مسلمانان معرفی می کنند سعی دارند این اتهام را به شیعه نسبت دهند.
علامه عسگری از قول یکی از علمای هند نقل می کند که پس از انقلاب اسلامی ایران تنها در هند 200 کتاب به زبان های مختلف علیه شیعه بر تحریف قرآن به چاپ رسیده است.(3)
متاسفانه این اختلافات به حدی بالا گرفت که دشمنان از این فرصت سوء استفاده کرده و اقدام به انتشار قرآنی جدید موسوم به فرقان الحق در کشورهای اسلامی کردند بنابراین جادارد در سالی که به نام اتحاد ملی و انسجام اسلامی نام گذاری شده است با بیان آرای اندیشمندان شیعه و اهل سنت، حقیقت را بر پیروان حق و مبلغان راستین اسلام آشکار ساخته تا توطئه دشمنان دین را برملا سازیم.
مفهوم شناسی تحریف
تحریف در لغت به معنای مایل کردن ، کج کردن و تغییر دادن آمده است. تحریف کلام ، بد معنا کردن ، سوء تعبیر و سوء تفسیر است و تحریف کلمه ، جابجا کردن کلمه می باشد.(4)
" حرّف عن الشیئ...." اذا مال الانسان عن شیئ.....
"تحریف القلم، قطّه محرّفا " و قلم محرّف عدل بأحد حرفیه عن الآخر.....
و تحریف الکلم عن مواضعه تغییره...(5)
بنابراین در کتاب های لغت تحریف هم به معنای جابجا کردن لفظ و هم به معنای تصرف در معناست.
در اصطلاح نیز تحریف به معنای تغییر و جابجایی آمده است و بردوگونه است: لفظی و معنوی
تحریف لفظی : تغییر دادن لفظ ، اعم از این که جای کلمات را با یکدیگر عوض کنند یا اینکه به جمله افزوده و یا از آن کاسته شود.
تحریف معنوی عبارت است از این که مفهوم کلام را تغییر دهند و برخی از معانی را کتمان کنند .
تحریف در قرآن
تحریف در قرآن به معنای تغییر حروف و کلمات و یا تغییر معانی قرآن می باشد(6)
در قرآن نیز تحریف اصطلاحی به هر دو وجهش مطرح است ، لفظی و معنوی .
از تحریف معنوی در قرآن به تفسیر به رأی یا تفسیر غیر حقیقی تعبیر شده است؛"من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ..." (7)طبق بیان آیه، یهود پس از آن که مراد از کلام را دانستند آن را از معنای صریح منحرف می کردند، مثلا می گفتند : مراد از این جمله: خاتم پیامبران نیست ؛ بلکه جبرئیل است...... ویا کلمه ها را جابجا می کردند.( 8)
و از تحریف لفظی در قرآن ، جابجا کردن کلمات ، حذف یا اضافه کردن به کلمات قرآن تعبیر شده است.
مرحوم طبرسی ذیل آیه " یحرفون الکلم عن مواضعه..." می نویسد:
فمعناه من الیهود فریق یحرفون الکلم عن مواضعه ای یبدلون کلمات الله و احکامه عن مواضعها و قال مجاهد یعنی بالکلم التوراة و ذلک أنهم کتموا ما فی التوراة من صفة النبی صلی الله علیه وآله...( 9)
از این که یهود در تورات نام پیامبر اسلام را تحریف کردند، تغییر درمعنا و از این که کلمات خدا را جابجا می کردند، تغییر در لفظ استفاده می شود.
عده ای معتقدند در قرآن تنها به تحریف معنوی اشاره شده است (10) ؛ اما از این آیه و آیات دیگر می توان استفاده کرد که یهود علاوه بر تحریف معنوی تورات، آن را تحریف لفظی هم کرده اند.(11)
اقسام تحریف لفظی در قرآن:
تحریف لفظی صورت های مختلفی دارد اما مواردی که به اصل قرآن لطمه وارد می کندبه شرح ذیل است:
1. کاستن یا افزودن در حروف و حرکات قرآن : مثل این که "حم عسق" را "حم سق"بخوانیم.
2. کاستن یا افزودن در کلمات قرآن: مثل این که " و ماخلق الذکر والأنثی "را " و الذکر والأنثی "بخوانیم.
3. کاستن یا افزودن درآیات و سور قرآن: مثل این که بگوییم فلان جمله از آیات قرآن بوده و حذف شده و یا این که فلان آیه جزء قرآن نمی باشد . یا بگوییم بعضی از سوره ها یا قسمت های قرآنی که در دسترس ما است حقیقتا جزء قرآن نبوده و یا بگوییم قرآنی که در دسترس ما است تمام قرآنی که بر پیامبر نازل شده ، نیست.(12)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
تحریف سیره و سنت پیامبر(ص) توسط معاویه
از میان دشمنان اسلام تنها طایفه اى که لحظه اى دست از عداوت و دشمنى با پیامبر و مسلمانان برنداشت, طایفه بنى امیه بود. سرکرده این طایفه ابوسفیان بود; او کسى بود که تا پیش از فتح مکه, یکى از دشمنان سرسخت اسلام و مسلمانان به حساب مىآمد. او کسى بود که جنگ بدر, احد و احزاب را به قصد نابودى اسلام راه اندازى کرد و تا فتح مکه لحظه اى عقب ننشست و فرزندش معاویه ـ که در فساد, طغیان و بى دینى, کمتر از پدر خود نبود ـ از همان اول بناى مخالفت با پیامبر و اهل بیت او را گذاشت. پس از شهادت امیرمومنان(ع) بدترین فشارها را علیه شیعیان و پیروان آن حضرت روا داشت.
و مى توان گفت کسى که بیش ترین لطمه را به پیکره اسلام و مسلمانان وارد کرد, معاویه بود; چرا که او طى پنجاه سالى که برمسلمانان مسلط شده بود, نه تنها بسیارى از حرمت ها را شکست بلکه در تحریف سیره و سنت پیامبراکرم(ص) تلاش زیادى کرد.
امیرمومنان که بهتر از هرکس دیگرى سابقه دیرینه این طایفه و على الخصوص معاویه را مى دانست, طى نامه اى به مردم عراق به این مسئله اشاره کرده و چنین خاطر نشان مى سازد:
((بدانید که شما مردم عراق با کسانى رو به رو شده اید که طلقإ (آزاد شدگان) و فرزندان طلقإ هستند, و با گروهى مى جنگید که به زور و به اکراه اسلام آورده اند. آنان از دشمنان خدا و سنت پیامبر و قرآن مجید و پیروان احزاب و بدعت ها مى باشند. ))(1)
و در خطبه دیگرى به هنگام تشویق یاران خود به هنگام رفتن به جنگ علیه معاویه فرمود:
((پیش به سوى دشمنان خدا و سنت و قرآن مجید; به سوى باقى ماندگان احزاب و قاتلان مهاجران و انصار.))(2)
روش هاى معاویه در تحریف سیره نبوى
برخوردهاى زشت و زننده معاویه بن ابى سفیان با راویان حدیث نبوى, نشان دهنده عمق کینه توزى و حقد و حسد او نسبت به پیامبر و یارانش مى باشد.
او گاهى با شنیدن حدیثى از پیامبر, با نشان دادن حرکات زشتى از خود, راوى و روایت را به باد مسخره و استهزإ مى گرفت که نمونه هاى زیر بهترین گواه ما است:
تمسخر سعد
علامه امینى از طبرى از ابن إبى نجیح نقل کرده: وقتى که معاویه جهت اداى مراسم حج به مکه آمده بود, پس از طواف به سوى دارالندوه رفت در حالى که سعد بن ابى وقاص او را همراهى مى کرد.
معاویه او را بر تخت در کنار خود نشانیده و شروع به دشنام دادن به على(ع) کرد. سعد گفت: مرا در کنار خود نشانیده و على(ع) را دشنام مى دهى؟! به خدا سوگند اگر یکى از صفات على(ع) در من بود, برایم بهتر بود از آنچه که آفتاب بر آن بتابد... (3)
علامه امینى در ادامه این ماجرا, از ابن عایشه و دیگران نقل کرده: وقتى سعد چنین گفت, بلافاصله از جاى خود برخاسته تا برود, معاویه بادى از خود خارج کرده و گفت: بنشین تا جواب خود را دریافت کنى, تاکنون در نزد من این گونه پست و فرومایه جلوه نکرده بودى. اگر چنین است که تو مى گویى, پس چرا با او بیعت نکردى در حالى که اگر من چنین چیزى از پیامبر شنیده بودم تا زنده بودم خدمتگزارش مى بودم...(4)
تمسخر ابوقتاده
و آن روزى که معاویه وارد مدینه شد, ابوقتاده با او رو به رو گشت. معاویه گفت: اى ابوقتاده! به جز شما گروه انصار, همه مردم با من دیدار کردند. چه چیز مانع شد که به دیدنم نیایید؟ ابوقتاده گفت: چهارپایانمان همراه ما نبود. معاویه گفت: پس شتران شما چه شدند؟ ابوقتاده گفت: آن ها را در آن روزى که در پى تو و پدرت در جنگ بدر بودیم, پى کردیم. سپس گفت: پیامبر به ما فرمود که ما پس از او سختى ها و مشکلاتى خواهیم دید. معاویه گفت: در این صورت به شما چه دستورى داده است؟
ابوقتاده گفت: ما را به صبر و شکیبایى دستور داده است.
معاویه گفت: پس صبر کنید تا وى را ملاقات کنید.(5)
اهانت و اخراج
روزى ابوبکره در مجلس معاویه حاضر شد. معاویه گفت: اى ابابکره! براى ما حدیث بگو. إبوبکره گفت: از رسول خدا شنیدم که مى فرمود: سى سال, خلافت است و سپس, پادشاهى خواهد شد. عبدالرحمن بن ابى بکره گوید: من نیز در آن موقع همراه پدرم بودم, پس معاویه با شنیدن این حدیث, دستور داد تا با پس گردنى ما را از آن جا بیرون کردند.(6)
تهدید ناقلان حدیث
از جمله کارهایى که معاویه در رابطه با منع و جلوگیرى از احادیث رسول الله انجام داد, این بود که برخى از یاران رسول خدا(ص) را در صورت نقل روایت, به کشتن تهدید کرده بود.
نصربن مزاحم مى نویسد: معاویه کسى را به سراغ عبدالله بن عمر فرستاده, به او گفت: اگر بشنوم که حدیثى را نقل کرده باشى, گردن تو را خواهم زد.(7)
برخورد با سیره و سنت پیامبر(ص)
حقد و کینه دیرینه معاویه او را وامى داشت که به سخنان درربار پیامبر نیز نگاه دیگرى کند, بدین جهت از همان اول بنا را بر این گذاشت که سخنان و سنت پیامبر(ص) را جعل و تحریف و تغییر و همچنین با تجاهل و تغافل و انکار بلکه اظهار رإى در برابر سنت پیامبر و ده ها برنامه دیگر براى محو سنت, و تلاش مستمر و پى گیر براى از بین بردن سیره و سنت پیامبر(ص) داشته باشد, به عنوان نمونه:
1. توبیخ راویان و به فراموشى سپردن روایات
معاویه از کسانى بود که بر خلاف سنت رسول الله(ص), بازار رباخوارى را در شام رواج داده بود و اگر فردى در این باره سخن مى گفت, در برابرش سخت موضع مى گرفت. و در برخى موارد از راوى مى خواست تا از ذکر حدیث نبوى خوددارى کند.
آورده اند که: عباده بن الصامت در شام دید که که شامیان در داد و ستد خود ظرف نقره اى را با دو برابر با ظرف نقره اى دیگر مى فروشند. به نزد آن ها رفته, اظهار داشت: اى مردم! هرکه مرا مى شناسد که مى شناسد و هرکه مرا نمى شناسد, من عباده بن الصامت هستم; بدانید که در شب پنج شنبه در آخرین ماه رمضان از پیامبر شنیدم که مى فرمود: