انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق در مورد هرمنوتیک و قرآن 15 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 15 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

هرمنوتیک و قرآن

نکته‌ای را که پیش از ورود در این بحث باید اشاره کنم، این است که، بحث هرمنوتیک‎، یک بحث کاملاً تخصصی و در یک حوزه‎ی بسیار خاص از مباحث فلسفی و تفسیر متون است که متأسفانه این بحث از ابتدای طرحش در کشور ما، در مجلات غیر تخصصی و در قالب‎های غیر تخصصی مطرح شد و اطلاعات ناقص و احیاناً اشتباه درباره‌ی این بحث، آن‌هم در جایگاه‎های نامناسب عرضه شد و در نتیجه، این دانش در کشور ما، نه از پیشینه‎ی استواری برخوردار است و نه در جایگاه خودش طرح شده است و در همان جایگاه رشد کرده است. به هر حال، این بحث به ساحت مباحث عمومی‎ و فرهنگی عامه کشیده شده است و ما هم ناگزیریم به این بحث بپردازیم.

هرچند که من از عرضه‎ی این بحث در جایگاه‎های غیر تخصصی به شدت ابا دارم؛ اما برای شناخت و فهم بحث‎های هرمنوتیک، دست‌کم به اندازه‌ای که بتوانیم تصوری نسبتاً درست از بحث‎های هرمنوتیک به شکل کلی داشته باشیم، ناچاریم مروری بر تاریخچه‎ی بحث‎های هرمنوتیکی بکنیم، هرچند آنچه را که در ساحت فرهنگی ما مطرح شده است، بخشی از این بحث‎هاست. و این مباحث بیش‌تر به یک نحله و مکتب خاص در هرمنوتیک ناظر است، که در ادامه‎ی سخن به آن خواهیم پرداخت.

همان‌طور که اشاره شد، شلایر ماخر، بنیانگذار هرمنوتیک مطرح شده است. البته باید توجه داشت که شلایر ماخر یک مطلع مسیحی و به اصطلاح، یک متکلم مسیحی است که آراء هرمنوتیکی او در زمان حیاتش، جالب توجه قرار نگرفت. بحث‎های شلایر ماخر در باب هرمنوتیک، پس از مرگ او به دستِ شخصیت دیگری، که در تاریخ هرمنوتیک او نیز نقش بسزایی دارد؛ یعنی "دیلتای"، به جهانِ علم عرضه شد و شلایر ماخر در زمان خودش، مُبدِع هرمنوتیک مطرح نشد. در واقع آنچه شلایر ماخر برای گشودن باب این دانش، در هرمنوتیک خودش مطرح کرد، جست‌وجویی از قواعد عمومی ‎تفسیر متن بود. در فضای فکری شلایر ماخر که دورانی است، اندیشه‎ی کانت در آلمان به شدت رواج دارد و کانت به قواعد عمومی ‎اندیشه در آثار خودش پرداخته است، شلایر ماخر تحتِ تأثیر این نوع نگرش کانتی، به دنبال قواعد عمومی‎تفسیر برآمد.

مقصود او تفسیر متن بود و به صورت خاص، توجه او به متون مقدس مسیحی بود. وقتی شلایر ماخر با این مشکل مواجه شد که مفسران متون مقدس مسیحی تفسیرهای گوناگونی از این متون عرضه می‎کنند، در واقع این بحث را مطرح کرد که آیا ما معیارها و قواعد و ضوابطی برای تفسیر متن، فارغ از متنی که آن را تفسیر می‎کنیم، داریم یا نه؟ و با این پرسش اساسی، بحث خودش را آغاز کرد.

بنابراین هرمنوتیک شلایر ماخر، اولاً، هرمنوتیک متن است. ثانیاً، هرمنوتیک شلایر ماخر، قواعد عمومی‎تفسیر متن است. البته حاصل بحث‎های شلایر ماخر در این زمینه، چندان با هدفی که او در آغاز مطرح کرد، سازگاری نداشت؛ یعنی نتیجه‎ی بحث‎های شلایر ماخر، تنها تفکیک بعضی از اقسام تفسیر و بیان ویژگی‎های این اقسام بود. شلایر ماخر در آثار خودش دو نوع تفسیر را مطرح می‎کند:

یک نوع، که از آن به تفسیر دستوری، یعنی دستور زبانی یا گراماتیکال یاد می‎کند و نوع دوم، تفسیری که از آن به تفسیر فنی یا تکنیکال یاد می‎کند.

مقصود شلایر ماخر از تفسیر دستوری، یعنی تفسیر متن بر اساس قواعدی که در دستور ‎یک زبان؛ مانند صرف و نحو و معانی و بیان آمده است.

من برای این‌که این بحث‎ها به بحث خودمان نزدیک بشود، سعی می‎کنم که مثال‎ها را از مثال‎های فرهنگ خودمان انتخاب کنم. البته در این جهت باید احتیاط و دقت بیش‌تری کرد؛ چون بعضی وقت‎ها، این مثال‎ها، کاملاً منطبق با این بحث‎ها نیست. به این دلیل که، این بحث‎ها در یک بستر دیگری مطرح شده است. و در یک فضای غیراسلامی‎ و مسیحی مطرح شده است و زمینه‎هایش دقیقاً با بحث‎های ما در فرهنگ اسلامی، ‎منطبق نیست. اما من سعی می‎کنم، مثال‎ها را از مواضعی انتخاب بکنم که در بحث‎های ما است و شبیه‌تر نیز است و این‌ها می‎تواند مثال‎های مناسب‌تری برای بحثمان باشد؛ مثلا اگر تفسیر کشّافِ زمخشری را در نظر بگیرید، این تفسیر از نظر شلایر ماخر نمونه‌ای از یک تفسیر دستوری است که، در آن، مفسّر بر اساس قواعد زبان عربی، صرف و نحو، معانی و بیان و بدیع، سعی می‎کند تا به تفسیر آیات قرآن کریم بپردازد.

نوع دیگری از تفسیر که شلایر ماخر مطرح می‎کند، تفسیر فنّی یا تفسیر تکنیکال است. به اعتقاد شلایر ماخر، تفسیر فنی بر ویژگی‎های خاص بیانی نویسنده‎ و گوینده‎ی متن، استوار است و در واقع به سبک خاص نویسنده و نحوه‌ای که در بیان و عرضه‎ی مطالب داشته است، توجه می‎کند.

در واقع این دو گونه تفسیری که شلایر ماخر مطرح می‎کند، به تعبیر خودش، دو جهت متفاوت دارند: تفسیر دستوری، که مبتنی بر جنبه‎های مشترک زبان است؛ یعنی، قواعد عمومی مثل صرف و نحو، معانی و بیان، که در زبان عربی مشترک‌اند. هر کسی که بخواهد به زبان عربی سخنی بگوید و یا هر متنی که، به عربی نوشته شده باشد، اگر ما بخواهیم با این قواعد تفسیر کنیم، در واقع به جنبه‌ی مشترک زبان توجه کرده ایم؛ اما وقتی ما به تفسیر فنی می‎پردازیم، در واقع جنبه‎ی اختصاصی آن گوینده و متن را در نظر می‎گیریم: یعنی چیزهایی که او را از سایر گویندگان و متون متمایز می‎کند؛ مثلا، وقتی که ما قرآن کریم را تنها از دید ادبی تفسیر می‎کنیم، برخورد ما با قرآن، با این کتاب آسمانی، برخورد با یک متن عربی است و در واقع ما جنبه‎ی مشترکی را که میان این کتاب و سایر کتاب‌ها و متون عربی وجود دارد، در نظر گرفته‌ایم؛ اما اگر ما بخواهیم قرآن را به تعبیر شلایر ماخر تفسیر فنی کنیم، باید به جنبه‎های خاص بیانی قرآن و به شیوه‎هایی که قرآن برای عرضه‎ی پیام و مفاهیم خودش دارد که اختصاص به قرآن نیز دارند و ادبیات خاص قرآن به شمار می‌روند، توجه کنیم؛ به ویژه، در آثار تفسیری ما، نمونه‌ای که بیش‌تر به این جنبه توجه دارد؛ از جمله، تفسیر المیزان علامه‎ طباطبایی ـ رضوان الله علیه ـ است، که بیش‌تر به جنبه‎های خاص بیانی قرآن توجه دارد و اگر به دنبال فهم معانی آیات است، می‎خواهد از سایر آیات برای فهم آنها کمک بگیرد.

شلایر ماخر معتقد است که، این دو گرایش تفسیری یا دو شیوه‌ی تفسیری در جهت عکس هم هستند. هم‌چنان که اشاره کردم، تفسیر دستوری بر جنبه‎های مشترک متن با سایر متون مشابه، تاکید دارد؛ در حالی که، تفسیر فنی بر جنبه‎های اختصاصی متن توجه و تأکید می‎کند؛ به همین دلیل، شلایر ماخر معتقد است، هر اندازه که ما به تفسیر دستوری نزدیک می‎شویم، از تفسیر فنی فاصله می‎گیریم و هر اندازه به تفسیر فنی نزدیک می‎شویم، از تفسیر دستوری فاصله می‎گیریم.

بحث‎های شلایر ماخر، تقریباً در همین اندازه، متوقف می‎شود. یعنی او پس از معرفی این دو گونه تفسیر و بیان ویژگی‎هایشان، چیزی فراتر از این پیش نمی‎رود. البته شلایر ماخر مطالب بسیار زیادی را در توضیح این دو گونه‎ی تفسیر و بیان ویژگی‎های آنها گفته است؛ اما حاصل کار شلایر ماخر، هم‌چنان که اشاره کردم، یک قواعد خاصی را به دست مفسر نمی‎دهد، که آن مفسر بتواند بر اساس آن قواعد، به تفسیر متن بپردازد. "دیلتای" کسی است که اندیشه‎ی شلایر ماخر را در زمینه هرمنوتیک به جهان معرفی کرد و در واقع شلایر ماخر را در کتابی که درباره‌ی زندگی او نوشت، پدر هرمنوتیک معاصر مطرح کرد. دیلتای انگیزه‎ی دیگری در جست‌وجوی هرمنوتیک دارد. هدف او دستیابی به قواعدی برای تفسیر متن نیست. مشکلی که دیلتای در روزگار خودش با آن مواجه است، مشکلی است که پزیتیویست‎ها در آن دوران مطرح کردند و دیلتای در قبال آن جریان پزیتیویستی می‎خواهد از آن چیزی که پزیتیویست‎ها به آن حمله کرده اند، دفاع کند. پزیتیویست‎ها که تأکیدشان بر آزمون‌پذیری گزاره‎ها است و هرگونه گزاره‎ی غیر قابل آزمون را فاقد معنا معرفی می‎کنند، علوم انسانی، به اصطلاح امروز ما، که در زمان دیلتای این اصطلاح وجود نداشته است و دیلتای خودش اصطلاح دیگری را جعل کرده است، تحت عنوان "علوم معنوی" که مقصودش همین علوم انسانی است. پزیتیویست‎ها حمله‎ی گسترده‌ای را بر علوم انسانی آغاز کرده اند و آنان اعلام کرده اند که، همه‌ی گزاره‎های مربوط به علوم انسانی، فاقد معنا است؛ چراکه این‎ها آزمون‌پذیر نیستند. البته در آن زمان بسیاری از شاخه‎های علوم انسانی نیز شناخته‌شده نبود و تنها برخی از زمینه‎های علوم انسانی مطرح بود. یکی از آن زمینه‎ها که در آن زمان جالب توجه پزیتیویست‎ها بود و دیلتای هم بسیار به این زمینه توجه داشت، تاریخ بود. از دید پزیتیویست‎ها، تاریخ گزاره‎های معنادار نداشت؛ به این دلیل که، گزاره‎های تاریخی، قابل آزمون تجربی نبودند. این امکان وجود ندارد، که ما یک حادثه‎ی تاریخی را که در یک ظرف خاص زمانی و موقعیت خاص مکانی اتفاق افتاده است، آن را در فضای دیگری بیازماییم. دوباره آن موقعیت را ایجاد کنیم تا ببینیم آیا همان حادثه با همان ویژگی‎ها رخ خواهد داد یا نه؟ بنابراین، آزمون تجربی در گزاره‎های تاریخی امکان‌پذیر نیست. پزیتیویست‎ها می‎گفتند: "این گونه گزاره‎ها فاقد معنا هستند و معنای محصلی ندارند." دیلتای در روزگاری زندگی می‎کرد که، تاریخ برای آلمانی‎ها اهمیت ویژه‌ای یافته بود. هویت آلمانی کم‌کم داشت در اروپا به صورت هویت مهمی مطرح می‎شد و در واقع زمینه‎ی جنبشی که بعدها به ناسیونال سوسیالیسم، یعنی جنبش نازیسم منتهی شد، آن زمینه فراهم می‎شد. در این فضای تاریخی خاص برای دیلتای بسیار



خرید و دانلود تحقیق در مورد هرمنوتیک و قرآن 15 ص


تحقیق در مورد سیره پیامبر در قرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 39 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مقدمه:

  یکی از بهترین شیوه های تربیت، معرفی الگوی موفق است. الگو به اعمال و تئوری ها روح و حیات می بخشد. خداوند بارها به پیامبرش دستور داده، نمونه های برجسته انسانیت را به مردم معرفی، کند تا این الگوها به فراموشی سپرده نشود همچنین قرآن کریم در آیه 31 سوره احزاب درباره الگو بودن پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

 « همانا برای شما در سیره رسول الله، الگو و سرمشقی نیکوست البته برای کسانی که به خداوند و روز قیامت امید دارند و خدا را بسیار زیاد یاد می کنند .»

سیره پیامبر در قرآن:

در میان تمام انبیا، تنها پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است که جزئیّات تاریخ زندگى او به روشنى ثبت و ضبط شده که افتخار بزرگى براى مسلمانان به شمار مى‏رود، زیرا زندگى سایر انبیا مدّتى بعد از آن بزرگواران، با تحریفات فراوان و همراه با انواع تهمت‏ها نوشته شده است.کتاب‏هاى زیادى درباره اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله نوشته شده که بیشتر آنها به زبان عربى است و چون در بخش‏هاى قبلى درباره انبیا و شناخت و صفات آنان بحث‏هایى کردیم مناسب است گوشه‏اى از سیره آن پیامبر عزیز صلى الله علیه و آله را در اینجا ذکر کنیم زیرا آشنایى با سیره و روش زندگى و اخلاق فردى و اجتماعى آن بزرگوار براى همه مردم بدون استثنا مفید است. از خداوند متعال مى‏خواهم این نوشته مختصر را از ما بپذیرد و ما را از بهترین امّت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله قرار دهد. پیامبر اکرم نزد کسى پاى خود را دراز نمى‏کرد. با گشاده‏رویى صحبت مى‏کرد و به همه افراد توجه مى‏فرمود.آنچه در اینجا ذکر مى‏شود از کتاب «بحارالانوار» جلد شانزده و «سیره ابن هشام» و «کُحل البصر» و «تفسیر المیزان» جلد ششم و غیر آن است.

عبادت پیامبر:

چون پاسى از شب مى‏گذشت رسول‏ خدا صلى الله علیه و آله از بستر برمى‏خاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواک و تلاوت آیاتى چند از قرآن کریم، در گوشه‏اى به عبادت مى‏پرداخت و اشک مى‏ریخت. بعضى از همسرانش که او را به این حال مى‏دیدند مى‏گفتند: تو که گناهى ندارى چرا این قدر اشک مى‏ریزى؟ مى‏فرمود: آیا بنده شاکر خدا نباشم؟ امّ سلمه مى‏گوید: شبى پیامبر در خانه من بود، نیمه شب، او را نیافتم به سراغش شتافتم، دیدم در تاریکى ایستاده، دست‏ها را بلند کرده، اشک مى‏ریزد و مى‏گوید: خدایا! هرچه نعمت به من داده‏اى از من مگیر، دشمنم را خشنود مکن، به بلاهایى که مرا از آنها نجات دادى گرفتارم مکن، حتى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به خود وامگذار. به او گفتم پدر و مادرم فدایت شوند، شما که بخشوده شده‏اى! فرمود: هیچ کس از خدا بى‏نیاز نیست. حضرت یونس آنى به خودش واگذار شد، در شکم ماهى زندانى شد. چون ماه رمضان مى‏رسید، پیامبر همه بردگان خود را آزاد مى‏کرد، به هنگام نماز مى‏لرزید و هرگاه نماز را به تنهایى مى‏خواند رکوع و سجود آن را طول مى‏داد ولى هرگاه با مردم به جماعت نماز مى‏خواند بسیار عادّى و ساده برگزار مى‏کرد. به یکى از یارانش که امام جماعت سایر مسلمانان شده بود سفارش فرمود: هرگاه با مردم به نماز مى‏ایستى سعى کن بعد از حمد، سوره کوچکى قرائت کنى و نماز را طول ندهى. رسول خدا هنگام خروج از خانه، خود را آماده و زینت مى‏کرد.

زهد پیامبر:

روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دوازده درهم به حضرت على علیه السلام داد و فرمود: لباسى براى من تهیّه کن. على علیه السلام به بازار رفت و لباسى به همان قیمت تهیّه کرد و خدمت رسول اکرم صلى الله علیه و آله آورد. پیامبر فرمود: اگر لباس ارزان‏تر یا ساده‏ترى بود بهتر بود. اگر فروشنده حاضر است لباس را به او برگردان. حضرت على ‏علیه السلام لباس را برگرداند و پول را پس گرفت و خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله برگشت. رسول ‏خدا صلى الله علیه و آله با على علیه السلام به سوى بازار راه افتادند، در راه کنیزى را دیدند که گریه مى‏کند، از حالش جویا شدند. گفت: چهار درهم پول براى خرید جنس به من داده‏اند ولى پول را گم کرده‏ام و اکنون مى‏ترسم که به خانه برگردم. پیامبر صلى الله علیه و آله چهار درهم از دوازده درهم را به او داد و آنگاه به بازار رفتند و پیراهنى به قیمت چهار درهم خریدند.هنگام بازگشت برهنه‏اى را دیدند، لباس را به او بخشیدند و دوباره به بازار برگشته و پیراهن دیگرى خریدند. در راه بازگشت به منزل دوباره همان کنیز را دیدند که ناراحت است و مى‏گوید: چون برگشتن به خانه طول کشیده مى‏ترسم مرا بزنند. پیامبر صلى الله علیه



خرید و دانلود تحقیق در مورد سیره پیامبر در قرآن


روانشناسى در قرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 5 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

روانشناسى در قرآن‏ جنبه کشف روانشناسى در فلسفه قرآن تابع قوانین زیر است که‏چیزى جز بسط دادن همان حقیقتى که در آغاز بیان کردیم نیست:1 - روان، چنانچه دو گروه تندرو از فلاسفه پنداشته‏اند نه شمش‏نقره است و نه صخره سیاه، بلکه حد وسط میان این دوست.2 - از همین رو جوانب منفى و مثبت انسان در کنار هم قرار دارندوهیچ نیرویى از خارج آن دو را بر انسان تحمیل نمى‏کند و تنهاخداست که خیر را بدو عطا مى‏کند و گاهى تقوا را در اختیار اومى‏نهد.3 - نخستین خطاى فلاسفه از این جا ناشى مى‏شود که پیشاپیش‏گمان کرده‏اند نفسى که تابع خیر است نمى‏تواند منبع شر باشدوعکس آن را نیز صادق مى‏دانند غافل از آن که طبیعت شرور نفس باعطاى خیر از سوى خدا منافاتى ندارد چنانچه طبیعت انسان مرگ‏است ولى خدا حیات را بدو عطا فرموده است و ذات او عدم است‏وخداوند به او هستى و وجود عطا فرموده و به همین ترتیب.4 - از همین رو انگیزه‏هاى طبیعى به همان قوّت عوامل فرهنگى‏حق و واقعى است، پس تعصّب در کنار ایثار و شهوت در کنارپاکدامنى و ریا در کنار اخلاص همگى امور واقعى هستند که مورداعتراف و اقرار مى‏باشند.5 - تربیت، اخلاق و کیفرها و فشارها تماماً امور ضرورى هستندزیرا جنبه مثبت انسان را علیه جنبه منفى او یارى مى‏رساند، البتّه پس‏از اقرار به واقعیّت حالتهاى تجاوز گرانه در نفس بشرى و تأثیر عوامل‏وراثتى و هوا و هوس و مشکلات زندگى که او را به سوى جوانب‏منفى رانده است.این موارد پنج‏گانه براى تمرکز انقلابى فکرى است که همان قاعده‏دوگانگى در پدیده‏ها هستى و نفس بشرى است، قاعده‏اى که فلاسفه‏قدیم و جدید در آن دستخوش خطا شده‏اند و قرآن این چنین انسانهارا به سوى آن هدایت مى‏کند:)وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا *وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا * کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا * إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا * فَقَالَ‏لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا * فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم‏بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا(109))."سوگند به نفس و آن که نیکویش بیافریده، سپس بدیها و پرهیزگاریهایش‏را به او الهام کرده که هر که در پاکى آن کوشید رستگار شد و هر که در پلیدیش‏فرو پوشید نومید گردید، قوم ثمود از روى سرکشى تکذیب کردند آن گاه که‏شقى‏ترینشان برخاست، پیامبر خدا به آنها گفت: ماده شتر خدا را سیراب‏کنید، تکذیبش کردند و شتر را پى کردند، پس پروردگارشان به سبب گناهشان‏بر سرشان عذاب آورد و با خاک یکسانشان ساخت."نفس خود، تبهکارى را مى‏شناسد و مى‏داند که چگونه در آن باقى‏بماند یا از ضایعات آن رهایى یابد ولى گاهى به تزکیه و گاهى به تقلّب‏و دورویى روى مى‏آورد ولى به هر طرف که روى آورد برخاسته ازنیرویى است که در جان او ریشه دوانده است. مردم "ثمود" هنگامى‏که گمراهى را برگزیدند با نیروى سرکششان آن را انتخاب کردند و دربرابر نعمتها سرکشى کردند و سرکشى در برابر نعمتها حقیقتى است‏که از سوى اسلام به عنوان یک سنّت اجتماعى مورد اعتراف و اقراراست و از سوى دیگر ثمود را محکوم مى‏کند، زیرا این گروه‏مى‏توانستند از قید و بندهاى این سنّت اجتماعى رهایى یابند و به‏نداى رسولشان پاسخ دهند لذا رستگار نشدند و خدایشان بر آنهاعذاب نازل کرد و با خاک یکسانشان نمود. عقوبت، خود در اسلام‏برخاسته از تشخیص است، زیرا اگر عقیده نمى‏داشتیم که قوم ثموداین توانایى را داشته‏اند که در برابر سنّتهاى هستى طغیان کنند دیگرکیفر و حتّى محکوم کردن وجهى نمى‏داشت.بدور از تفسیر پدیده‏هاى روانى به دوگانگى )ذات + موهبت( درفلسفه‏هایى یک سونگر فرو خواهیم رفت که نمى‏تواند تکامل را دراختیار وجود آدمى بگذارد و بیشتر این گونه فلسفه‏ها انسان را درگزینش رفتار نیک و پسندیده از آزادیش دور مى‏سازد، مثلاً:الف - داروین. مسأله‏پیشرفت بشر را تا حدّ بسیارى‏طبیعى مى‏داندو مبارزه براى "وجود" داشتن را تنها وسیله به سوى پیشرفت طبیعى‏به شمار مى‏آورد و سپس میان شرور و انسان ارتباط برقرار مى‏کند تاجایى که تقریباً این شرور را تقدیس مى‏کند و نظریه گناه نخستین را درمسیحیت منعکس مى‏سازد و سرى را فاش نکرده‏ایم اگر بگوییم برپاکردن دانش نو که با انسان‏شناسى درارتباط مى‏باشد بر نظریه داروین‏استوار است آن هم نه فقط در اصالت شر در آدمى، بلکه در تلقّى‏مبارزه براى بقا به عنوان تنها وسیله براى پیشرفت انسان.ب - فروید. ویژگى تجاوزگرى را "طبیعت انسان" مى‏داند و درویژگى رحمت خود را کاملاً به نادانى مى‏زند و این چنین سخن به‏تندروى مى‏زند که: "مانع شدن از تجاوز گرى همگان عملى غیرصحیح است."ج - گروه مقابل نیز تندروى کرده و هیچ شرى را در انسان، اصیل‏نمى‏دانند و معتقدند که طبیعت انسان به هیچ خطایى جز خطاى‏اصلى که جامعه علیه او مرتکب شده دست نیازیده است که"روسو"، "کانت"، "گوته" و دیگران چنین نظریه‏اى دارند.نتیجه اعتقاد به اصالت گناه )و نه فضیلت( نومیدى از اصلاح‏انسان و حتّى تبدیل ارزشها تا به آن جاست که رذالت، فضیلت‏شمرده مى‏شود و نتیجه نظریه عکس، آن است که همه خطاهاى‏انسان به ترتیب نسبت داده مى‏شود و از عوامل متضادّ ذات بشر و درنتیجه عدم واقعیّت ذات بشر غفلت



خرید و دانلود  روانشناسى در قرآن