لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
توصیه های تبلیغی قرآن
به پیامبر اسلام (
استاد راهنما : خانم علیشاهی
تهیه کننده : مومن عنبران
حلقه ی علمی بلاغ
تابستان 87
فهرست مطالب
چکیده
مقدمه
الف توصیه های فردی
1. اخلاص 5
2. شروع کار با نام خدا 5
3. قیام به خودسازی 5
4. شب زنده داری 5
5. تلاوت قرآن 6
6. پناه بردن به خدا 7
7. خواندن نماز شب 7
8. تعیین هدف 7
9. داشتن صداقت در هر کار 8
10. تسبیح و استغفار 8
توصیه های خانواده
1. مهربانی نسبت به خانواده 9
2. تذکر 9
1/2- پرهیز از وابستگی به دنیا 9
2/2- تعیین هدف 10
3/2- رعایت تقوای الهی 10
4/2- پرهیز از گناه 10
5/2- اطاعت از خدا و رسول 10
6/2- رعایت عفت در سخن گفتن 10
7/2- رعایت عفت در رفتار 11
8/2- رعایت حجاب 11
9/2- اداء نماز و زکات 11
توصبه های اجتماعی
1. استدلال منطقی 12
3. مجادله ی احسن 12
4. مقابله ی به مثل 12
5. صبر و شکیبایی 13
6. سلب اضطراب از خود و دوری از دلتنگ شدن 13
7. رعایت تقوا و احسان 14
9. عدم سازش با منافقان و کافران 14
10. گذشت و استغفار 15
11. مشورت در کارها 15
12. توکل به هنگام تصمیم گیری 15
13. تذکر 15
راهکارهایی برای مبلغان 17
فهرست منابع
بسم الله الرحمن الرحیم
چکیده
این مقاله به بررسی برخی از سفارش های خداوند در قرآن کریم به نبی اکرم (ص) می باشد و در سه بخش توصیه های فردی، خانوادگی، اجتماعی می باشد و در پایان راهکارهایی را برای همه ی مبلغان که در این زمان این وظیفه را به عهده گرفته اند آورده شده است.
منابع مورد استفاده در این تحقیق قرآن به عنوان سرلوحه و منبع اصلی و بعد متون اسلامی و تالیفات اندیشمندان شیعی است.
روش تحقیق ترکیبی، بنیادی، توصیفی و تحلیلی می باشد.
کلید واژه ها: پیامبر(ص) (نبی)، قرآن، تبلیغ، توصیه
مقدمه
(قد جاء کم من الله نور و کتاب مبین)
«مائده آیه 15»
نور معنوی (قرآن، پیامبر، اسلام) مربی دل و جان و موجب تکامل انسان است و آدمی در سایه ی این انوار الهی، که همگی از نور نامتناهی پروردگار سرچشمه می گیرند، به آخرین حد تکامل علمی و عملی می رسد.
نور حق پیوسته فروزان و روشنگر قلوب و ارواح بوده است و چنان نفوذ می کند که سرشت های پاک را در اندک زمانی تسخیر کرده و دامنه ی نفوذ خود را به دورترین نقاط گیتی می رساند.
نور الهی ابتدا توسط پیامبر اسلام (ص) دریافت شد و سپس به امامان بعد از ایشان منتقل شده است و گسترش آن در این عصر به عهده ی مبلغان دینی می باشد.
پس بر همه ی مبلغان گرامی لازم است در این راه تلاش کرده و به مقدار ظرفیت خود از این نور الهی بهره برداری کرده و با الگوپذیری از پیامبر (ص) و تعالیم قرآن نور حق را به قلوب آماده ی پذیرش منتقل کنند.
قرآن کریم، روشهای تبلیغی را در قالب توصیه هایی به پیامبر اکرم(ص) بیان کرده، که می تواند برای همگان خصوصاً مبلغان دینی راه گشا باشد.
در این مقاله به طور مختصر به این سفارشات تربیتی، در سه بخش توصیه های فردی، خانوادگی، اجتماعی پرداخته خواهد شد؛ امید است که مورد قبول حضرتش قرار گیرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نظریه فطرت در قرآن
یکى از مباحثى که در قرآن و سنتبا اهمیت ویژهاى مطرح گردیده بحث فطرت است. فطرتمندى انسان، فطرى بودن دین، فطرت پسندى، حسن عدل و قبح ظلم، معلوم بودن فجور و تقوا به الهام فطرى، اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى در عالم ذر و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان، از جمله مسائلى است که آیات قرآن و روایات ائمه معصومینعلیهمالسلام بر آن دلالت صریح دارند.
اما مهم آن است که اگر چه در پارهاى آیات، انسان فطرتمند معرفى شده و بحث از الهام فطرى فجور و تقوا به انسان به میان آمده است ولى در بعضى آیات دیگر، خلقت طبیعى انسان به عنوان موجودى ظلوم، جهول، هلوع، کفار و طغیانگر مطرح شده است.
اگر در پارهاى از آیات، دین امرى فطرى معرفى گردیده و یا اقامه عدل هدف رسالت پیامبران بیان شده است (که به دنبال فطرى بودن دین، عدالتخواهى و اقامه قسط و عدل نیز فطرى خواهد بود) اما در پارهاى دیگر از آیات، سبب تشریع دین، بروز اختلاف اولیه بین انسانها و نیاز اضطرارى آنها به دین و قوانین لازم براى رفع اختلافات بیان گردیده است و از آن استنباط مىشود که دین مولودى اجتماعى است که انسانها به حکم اضطرار و به منظور رفع اختلاف به آن پناه بردهاند و نه به حکم فطرت. و این البته با نظریه برخى از جامعهشناسان نزدیکى زیاد دارد.
و نیز اگر در برخى آیات سخن از اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان به میان آمده است در برخى دیگر از آیات خالى بودن ذهن انسان در بدو تولد از هر گونه شناخت و معلومى مطرح شده است و این نیز با نظریههاى برخى از روانشناسان قرابت دارد.
در این مقاله برآنیم تا ضمن بحث از معناى لغوى فطرت با توجه به وزن و صیغه آن در کلام عرب، کاربرد و مشتقات آن در قرآن، و تفاوت آن با طبیعت و غریزه، به تبیین بینش خاص قرآن در مورد فطرت و پیآمدهاى اجتماعى آن بپردازیم و مىکوشیم تا با بهرهجویى و استمداد از نظریه بدیع علامه طباطبائى در تفسیر المیزان، که کمتر به آن توجه شده و یا متاسفانه مورد بىمهرى واقع گردیده استبه زدودن پارهاى از ابهامات بپردازیم.
معنى لغوى فطرت
واژه «فطرة» بر وزن «فعلة» دلالتبر نوع دارد مانند جلسة یعنى نوع خاصى از نشستن، مثلا اگر بگوییم: جلست جلسة زید یعنى مثل زید و به نوع نشستن وى نشستم. بنابر این واژه «فطرة» از ماده «فطر» به معنى نوعى خاص از آفرینش استیعنى خلقت و آفرینشى بىسابقه که از آن به ابداع تعبیر مىشود.
راغب اصفهانى در مفردات در مورد معنى فطرت چنین مىگوید: «و خداوند خلق را فطر نموده است و این فطر یعنى ایجاد کردن شىء به شکلى بدیع و تازه بر کیفیتى که فعلى از افعال از آن صادر گردد». (1)
ابن اثیر نیز در نهایه، در توضیح ماده «فطر» در حدیث نبوى، «کل مولود یولد على الفطرة» (2) مىگوید: «فطر به معنى ابتدا و اختراع است و فطرة حالت آن ابتداء و اختراع را بیان مىکند مانند جلسة و رکبة یعنى نوعى خاص از نشستن و سوار شدن و معنى حدیث این است که: هر فردى بر نوعى خاص از صفات جبلى و طبیعى متولد مىشود به طورى که آماده پذیرش دین الهى مىگردد و اگر او را با همان صفات واگذارند پیوسته بر آن صفات استمرار دارد و از آنها مفارقت نمىکند و همانا علت عدول انسانها از آن، آفتى از آفات بشرى یا تقلیدى است که از غیر در آنها اثر مىگذارد...» (3)
بیان این مقاله درباره فطرت با تعبیر راغب به «و ابداعه على هیئة مترتبة لفعل من الافعال» و نیز با تعبیر ابن اثیر به «انه یولد على نوع من الجبلة والطبع المتهیئ بقبول الدین» هماهنگ است.
استعمال واژه فطرت و مشتقاتش در قرآندر قرآن مجید واژههاى «فطره» (4) ، «فطرکم»، (5) «فطرنا»، (6) «فطرنى»، (7) «فطرهن»، (8) «فطور»، (9) «فطر»، (10) «منفطربه» (11) . انفطرت، (12) و «فاطر» (13) به کار رفته است که همه جا به معنى ابداع و آفرینش بدون سابقه است.
طبیعت، غریزه، فطرت
«طبیعت» یعنى سرشتى که اشیاى مادى بر آن آفریده شدهاند، بیشتر در مورد موجودات بیجان به کار مىرود و اگر در مورد جاندارها به کار رود به آن جنبههایى از جانداران که با بیجانها مشترکند اطلاق مىشود.
«غریزه» بیشتر در مورد حیوانات به کار مىرود و اگر در مورد انسان به کار رود به جنبههاى حیوانى موجود در انسان اطلاق مىشود و عبارت از نوعى حالت تسخیرى و غیر آگاهانه یا نیمه آگاهانه از ناحیه خلقت است که بر خود محورى و یا بقاى نوع استوار است و به عضوى مادى از بدن انسان مربوط مىشود مانند غریزه گرسنگى که با سیستم عصبى هیپوتالاموس و یا غریزه تشنگى که با سیستم عصبى هیپوتالاموس و غده هیپوفیز ارتباط دارد و این دو از نوع گرایشهاى فیزیولوژیک به شمار مىروند که براى ادامه حیات حیوان ضروراند. و نیز مانند غریزه جنسى که از نوع گرایشهاى لازم براى بقاى نسل است و ارضا نشدن آن حیات موجود زنده را به خطر نمىاندازد بلکه بقاى نوع را به خطر مىاندازد.
«فطرت» در مورد انسان و خصلتهاى فرا حیوانى او به کار مىرود، در حد حالتى آگاهانه و حاوى نوعى قداست است. همچون غریزه و طبیعتسیرى تدریجى و ساختارى ثابت دارد اما مرحلهاى تکاملى است که پس از فعلیتیافتن طبیعت و غریزه و نیز پس از شکوفایى حس و خیال یعنى همراه با پیدایش عقل تکون مىیابد و در پرتو آنها، گرایشهاى غریزى نیز مىتوانند از نوعى قداستبرخوردار شوند.
فطریات در انسان به ترتیب در سه ناحیه دانش، ارزش و گرایش شکوفا مىشوند و فعلیت مىیابند. در زمینه دانش، گزارهها به شکل توصیفى و خبرى بیان مىشوند. در زمینه ارزش، گزارههاى حاکى از آنها شکلى دستورى دارند. گرایشها نیز پارهاى حالات نفسانىاند که پس از شکوفایى ارزشها در انسان پدید مىآیند و موجب جهتگیرى وى به سوى هدفى والا و مقدس مىشوند. فعلیت ارزشها و گزارههاى آنها منوط به فعلیت عقل نظرى و استمداد عقل عملى از آن است تا آنجا که اگر عقل نظرى در انسان شکوفا نشود و از مرتبه عقل بالقوه به مرتبه عقل بالفعل نرسد امکان فعلیت و جولان عقل عملى نخواهد بود. (14)
در این جا به این اجمال بسنده مىکنیم و به بررسى دو دسته آیات در این باره مىپردازیم: دسته اول آیاتى که معنایى سلبى از فطرت ارائه مىدهند و دسته دوم آیاتى که معنایى ایجابى دارند.
آیات دسته اول
آیه 78 سوره نحل به خالى بودن لوح نفس از کلیه معلومات در آغاز تولد و پیدایش تدریجى معلومات پس از آن از طریق حواس و فکر مىپردازد: «والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا وجعل لکم السمع والابصار والافئدة لعلکم تشکرون» چنان که در تفسیر المیزان (15) ذیل آیه فوق آمده استسیاق آیه، و اشاره آن به مبادى علم حصولى یعنى حس و فکر و نیز پیدایش تدریجى معلومات در آنها، دلالتبر این معنى دارد که آنچه در این آیه از انسان در بدو تولد نفى شده است علم حصولى است. بنابراین، انسان در آغاز به هیچ چیزى که مبدا آن حس یا عقل باشد علم حصولى ندارد.
بدین ترتیب بنا به تصریح کلام وحى، هیچ گزارهاى اعم از گزارههاى بدیهى و فطرى، یا غیر بدیهى و نیز اعم از این که متعلق شناخت آن عالم طبیعت، ماوراى طبیعت، انسان یا ذات احدیت و... باشد در آغاز تولد براى انسان به علم حصولى معلوم نخواهد بود.
و اگر چنین باشد که کودک در بدو تولد واجد هیچ تصور و تصدیقى نباشد در این صورت نه فقط دانش بلکه ارزشها و گرایشهاى انسانى نیز از طفل در آغاز پیدایش نفى مىشود زیرا ارزش، به عنوان ارزش فطرى و نه به عنوان غریزه و میل ناآگاهانه حیوانى، در انسان پس از علم وى به ارزشمندى آن حاصل مىشود و با نفى هر نوع علم و آگاهى، ارزشها نیز منتفى مىشوند. همینطور است گرایشهاى فطرى; زیرا هر گرایشى اعم از فطرى یا غیر فطرى پس از علم نفس به غایت آن و ارزشمندى آن غایت، براى انسان حاصل مىشود. بر این اساس نفس انسانى در آغاز پیدایش، هیچ تصور یا تصدیق فطرى و نیز هیچ ارزش یا گرایش فطرى را واجد نیست. تنها چیزى که انسان در آغاز و نیز به هنگام کهنسالى یعنى پس از ضعف قوا و از دست دادن معلوماتش واجد مىشود علم حضورى نفس به خودش است.
در سوره نحل آیه 70 آمده است: «والله خلقکم ثم یتوفاکم ومنکم من یرد الى ارذل العمر لکی لایعلم بعد علم شیئا ان الله علیم قدیر».
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فهرست مطالب
مفهوم اعجاز علمی قرآن 1
موارد اعجاز علمی در قرآن 3
اشاره به طول عمر 15
شق القمر 16
نقش گردش زمین در آرامش انسان 17
رموز عددی قرآن 18
کشف سیاره ها 19
نتیجه بحث 23
منابع 24
مفهوم اعجاز علمی قرآن
هرگونه تعریفی که از اعجاز علمی ارائه شود طبعاً , باید با تعریف اعجاز و معجزه همسو باشد. به بیان دیگر تمام شروطی که در تعریف معجزه آمده باید در مسائل علمی قرآن نیز حاضر باشد تا اطلاق لفظ "اعجاز" برآن مسائل صحیح بنماید..
در لغت "اعجاز" یعنی عاجز کردن و در اصطلاح عبارت از هر عملی است که از کسی با ادعای پیامبری و برای اثبات ادعای او صادر شود و همگان از آوردن آن ناتوان بمانند و تایید کننده صدق او در ادعایش باشد. دانشمندان برای معجزه , ویژگیهای دیگری نیز از قبیل قابل تعلیم نبودن, مطابق با امر موعود بودن و ... بر شمردهاند.
با توجه به مطالب فوق, اعجاز علمی قرآن نیز تنها باید از طریق خرق عادت صورت گرفته و به قدرت مافوق بشری نیاز داشته باشد. برای کشف این جنبهها باید تحدی شود؛یعنی تمام کسانی که ادعا میکنند میتوانند مسئله را کشف کنند باید به مبارزه فراخوانده شوند و در نهایت اثبات شود که راه کشف آن برهمگان بسته است و هیچ کس قدرت کشف آن را ندارد.
بر این اساس به نظر میرسد چنانچه بخواهیم مسائل علمی قرآن را با این ملاک بسنجیم, هیچ یک از آنها حائز شروط اعجاز نباشد؛ زیرا مشاهده میشود بعضی مسائل علمی جدید, در هزار و چهارصد سال پیش در قرآن مطرح بوده است. این مطلب بیانگر آن است که کشف آن مسئله برای بشر, جنبهی خرق عادت نداشته و رسیدن به آن از اصل برای بشر میسر بوده است. همه مسائل علمی جدید که در قرآن آمده است و آن دسته از مسائلی که بشر هنوز موفق به کشف آنها نشده و احتمالا در قرآن به آنها اشاره رفته است دارای اعجاز نیستند, زیرا راه کشف آنها , مافوق بشری نبوده و راه فهمیدن آن از مجرای طبیعت و تجربه میسر است. نکته قابل تأمل و تحسین آن است که قرآن نخستین بار بعضی مسائل را که تا عصر نزول و مدتها بعد برای بشر نامکشوف بوده, از پیش بیان داشته است.
موارد اعجاز علمى در قرآن
موارد اعجاز علمى در قرآن: اعجاز علمى قرآن با دو نظر افراطى و تفریطى مواجه است، درحالىکه برخى افراد آن را به کلى منکر شدهاند بعضى دیگر در آیات فراوانى از قرآن کریم ادعاى اعجاز علمى کردهاند که بخشى از آن قابل قبول، و برخى دیگر مورد نقد است; مهمترین موارد ادعایى اعجاز علمى در قرآن به شرح زیر است:
1. نیروى جاذبه: در آیاتى از قرآن بیان شده که خدا آسمانها را بدون ستونهاى دیدنى برافراشته است:«رَفَعَ السَّمـوتِ بِغَیرِ عَمَد تَرَونَها» (رعد/13،2)، «خَلَقَ السَّمـوتِ بِغَیرِ عَمَد تَرَونَها» (لقمان/31،10) برخى مفسران6 آیات فوق را اشاره به نیروىجاذبه* و نشانهاى از اعجاز علمى قرآن دانستهاند، زیرا کشف نیروى جاذبه را بعضى به ابوریحان بیرونى (م.440ق.)7 و مشهور به نیوتن در قرن هفدهم میلادى نسبت مىدهند8، پس اشاره قرآن به ستون*هاى نامرئى بین کراتآسمانى نوعى رازگویى علمى و از نمونههاى اعجاز علمى قرآن است; امّا باید توجه داشت که جمع بودن واژه «عَمَد»9 (ستونها) مىتواند اشاره به نیروهاى متعددى باشد که نیروى جاذبه یکى از مصادیق آن است و سایر نیروها هنوز کشف نشده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
بطن و تأویل قرآن*
اشاره
تأویل از مهمترین موضوعاتی است که در دانشهای قرآنی از آن بحث میشود. آنچه پیشرو دارید، مشروح یکی از سلسله کرسیهای نظریهپردازی با موضوع بطن قرآن است که با حضور جمعی از فضلا و اندیشمندان برگزار شده است. نظریهپرداز محترم این نشست، کوشیده است تا گامی جدید دراینباره برداشته و طرحی نو دراندازد. میهمانان این نشست عبارتند از: دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی- دبیر کرسی - آیتالله محمدهادی معرفت، حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر رشاد، حجتالاسلام علیاکبر بابایی، استاد سیدرضا مودب، استاد قدسی، دکتر آصفی، حجتالاسلام حسین علویمهر و استاد علی نصیری. لازم به ذکر است که در این نشست آیتالله معرفت نظریه خویش را مطرح کردند و دیگر میهمانان به نقد آن پرداختند.
رضایی:** پیش از شروع جلسه دکتر رضایی، از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، گروه قرآن پژوهی، دفتر نهضت تولیدعلم و انجمن قرآن پژوهی که در برپایی این کرسی نظریهپردازی زحمت کشیدند، تشکر کردند؛ همچنین ایشان از شبکه چهارم سیما، رادیو معارف، رادیو قرآن و روزنامههایی که نمایندگانشان در جلسه حاضر بودند، قدردانی به عمل آوردند.
ایشان موضوع جلسه را که در زمینه نظریهپردازی است، برای حاضران بازگو کرده و به سبب روشن بودن اهمیت نظریهپردازی وتولید علم فقط اشاره میکنند که این کرسی در نوع خود اولین کرسی در زمینه مباحث دینی در حوزه علمیه قم به شمار میرود. این گردهمایی با حضور آیت الله معرفت بهعنوان نظریهپرداز جلسه تشکیل گردید که پیش از سخنرانی ایشان دکتر رضایی در چند جمله به معرفی شخصیت استاد پرداختند.
حضرت آیت الله محمد هادی معرفت در سال 1309 شمسی در کربلا متولد شدند.
وطن اصلی ایشان اصفهان است، اما تحصیلات خود را در نجف گذراندهاند. ایشان از محضر بزرگانی همچون، آیت الله العظمیحکیم و آیت الله خویی و حضرات آیات: زنجانی، حاجشیخحسینحلی، سیدعلیفانی و امام خمینی (ره) استفاده بردهاند. ایشان در زمینه فقه، فردی صاحب نظر، مدرس درس خارج حوزه علمیه و در مباحث قرآن پژوهی از پیشگامان قرآنپژوهی کشور به شمار میروند. کتاب «التمهید فی علوم القرآن» ایشان در هفت مجلد مشهور است؛ همچنین کتاب «التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب» در دو جلد و نیز کتاب «صیانه القرآن عن التحریف» که از آثار ایشان است و اخیراً نیز با همکاری برخی از فضلای حوزه بهتالیف کتاب گرانسنگی مشغول شدهاند که «التفسیر الاثری الجامع» نام دارد و جلد اول آن منتشر شده است.
بحث ایشان که درزمینه «بطن و تأویل قرآن» است، در حقیقت نظریه نوینی است که در این جلد مطرح شده است؛ هر چند پیش از این نیز در کتاب «التفسیر و المفسرون» این بحث را به نوعی مطرح فرموده بودند.
موضوع بطن قرآن که گاه با عنوان تأویل از آن یاد میشود، یکی از موضوعات مهم علوم قرآن به شمار میآید. روایات متعددی هم از شیعه و سنی درموضوع بطن و تاویل قرآن وارد شده که «ان للقرآن ظهرا و بطنا»، یعنی قرآن ظاهری دارد و باطنی وحتی در برخی از روایات وارد شده است که هیچ آیهای از قرآن نیست، مگر اینکه ظاهری دارد و باطنی که علامه مجلسی (ره) این روایات را در جلد 92 بحارالانوار گردآوری کرده است. در مورد بطن قرآن سه دیدگاه عمده در طول تاریخ اسلام مطرح شده است.
ـ دیدگاه اول که برخی از صوفیان و اسماعیلیه مطرح میکنند، این است که قرآن را به بطن منحصر میکنند و از ظاهر آن میگذرند؛ البته در طول تاریخ این دیدگاه مورد انتقاد گستردهای واقع شده است.
ـ دیدگاه دوم که به اهل ظاهر و گاه به ابن تیمیه نسبت داده میشود که اکتفا به ظاهر شریعت است و تردید در روایات بطن.
ـ دیدگاه سوم که علامه طباطبایی در مقدمه المیزان مطرح کرده است، همان دیدگاه اهل بیت(ع) است و معتقد است قرآن، هم ظاهر دارد و هم باطن. این دیدگاه میگوید ما هم به ظاهر قرآن تمسک کنیم، چون ظهور حجت است و هم از باطن قرآن استفاده کنیم. در ذیل این دیدگاه، مطالب و دیدگاههایی هم مطرح شده است؛ مانند دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی. آنچه در این نشست محل بحث است، دیدگاه جدیدی است که استاد معرفت در مورد بطن و تاویل قرآن مطرح میکنند و تفاوتهای آن را با دیدگاههای دیگر بیان میدارند و چنانچه ابهاماتی دارد، ایشان بهتوضیح میپردازند.
معرفت*: بسم الله الرحمن الرحیم. مسأله تأویل قرآن از دیرباز یعنی از همان دوران اول مطرح بوده و احیانا مورد سوء استفاده قرار گرفته است و بسیاری از صاحبنظران درباره این موضوع تحقیقاتی کرده و نظراتی دادهاند و بنده چون به این مسأله علاقه داشتم، از همان آغاز درباره این موضوع حساسیت نشان دادم و در پی این بودم که ببینم مقصود از بطن چیست و مبالغه نمیکنم که اگر بگویم بیش از ده، پانزده سال فکر مرا مشغول کرده بود و همینطور به عنوان یک مشکل لاینحل باقی مانده بود. شما میدانید برای یک نفر که دنبال مطلبی تحقیق میکند، این مساله برایش دغدغه و شاید عقده باشد و تا حل نشود، نمیتواند آرام باشد و از باب «من جد وجد» بالاخره خداوند کمک میکند.
پیغمبر اکرم (ص) مسأله بطن را از روز اول مطرح کرده و فرمودند به اینکه «ان للقرآن ظهرا و بطنا».
بنابراین بسیاری در بیان مطالبی درباره قرآن و تفسیر آن بویژه در زمینه بطن احتیاط میکردند. این عده خود را راحت میکردند و معتقد بودند که بطن قرآن را کسی نمیداند و جزء اسرار است و مخصوص کسانی است که تنها با وحی رابطه داشته باشند؛ در نتیجه به همان مواردی که روایت، حال صحیح یا ناصحیح، پیرامون یک آیه به عنوان بطن میآورند، بسنده میکردند.
اما مسأله شمول که پیغمبر مطرح کردند، مسأله دیگری است. بنده اساساً روی این مسأله اندیشیدهام، اگر بنا بود بطن قرآن را عده مخصوصی بدانند، پیغمبر این را در ملأعام مطرح نمیکرد پس این که نبی اسلام (ص) بطن قرآن را مکرر در ملأعام و برای همه مسلمانها مطرح کردند، مخاطبش همه انسانها وهمه کسانی هستند که به قرآن علاقهمندند و قطعاً انگیزهای در کار بوده است و میدانیم که اگر کسی دستور یا تکلیفی به شخصی یا اشخاصی کرد، معنایش این است که آن افراد قادر بر انجام آن هستند. پس اگر پیامبر به عموم مسلمانان و اندیشمندان اسلامی خطاب میکند که قرآن ظهری دارد و بطنی. یعنی اینکه دنبال آن بروید، زیرا میتوانید به دست آورید، و معنایش این نیست که نمیتوانید بهدست آورید! پیغمبر نمیخواهد بگوید قرآن یک ظاهری دارد همه کس فهم و یک باطنی دارد که مخصوص دیگران است و شما نمیفهمید. این را نمیخواهد بفرماید! حضرت میخواهد این را بفرماید که قرآن یک مدلول ظاهری بر حسب دلالت سطحی کلام، یعنی سطحینگری دارد که اگر شما روی قرآن بنگرید، قادرید از آن برداشت کنید، همچنین پیغمبر میخواهد تأکید کند که قدری عمقنگر هم باشید. در واقع این همان تبیین آیه شریفه «افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها» است؛ یعنی قرآن صرفاً بسنده کردن به سطح ظاهری این مطلوب نیست. برای عدهای مطلوب است، اما مطلوب بالاتر دروننگری است. بطن یعنی درون نگری و تعمق.
پس این کار برای اندیشمندان جهان اسلام امکانپذیر است. این نکته را نیز بنده فروگذار نکنم که ما نمیخواهیم نقش اهلبیت (ع) را در این زمینه نادیده بگیریم، کلا بنده مکرر در جلسات خدمت دوستان عرض کردهام که نقش ائمه (ع) در تفسیر و تبیین قرآن نقشی کلیدی است؛ یعنی راه فهم قرآن و نحوه استنباط وکشف معانی ظاهر وباطن را ائمه (ع) به ما یاد میدهند، مانند یک استادی که به شاگردان تعلیم میدهد که مثلاً فقها چگونه از روایات و قرآن برداشت کنند. ائمه (ع) در ضمن اینکه احیانا تفسیر میکردهاند، ولی عملاً میخواستند یاد دهند که چگونه باید تفسیر کرد. پس ما اگر بخواهیم در تکتک جزئیات در پی این باشیم که ببینیم روایتی از ائمه (ع) درباره ظهر یا بطن قرآن رسیده، این اشتباه است، اصلا چنین چیزی نبوده است؛ چون خود ائمه تأکید میکردند که بکوشید این مطلب را خود از قرآن دریابید؛ البته روش این کار را نیز یاد دادهاند و بیشترین تأکید ائمه (ع) برای حل رموز قرآن و فهم معانی دقیق آن این بود که میفرمودند شما هنگامی که میخواهید به حقانیت و مفاهیم عالیه قرآن و هر آیهای دست یابید، درپی آن نکتهها (ظرافتهایی) باشید که در آیه اعمال شده است؛ یعنی یکی از روشهای ائمه (ع) این بود که خیلی سطحی نگر نباشید، ببینید در آیه نکتههای ظریفی احیانا وجود دارد که شما از آن نکته میتوانید به معنای واقعی و اصیل پی برید. یک مفسر باید به نکات و ظرایف آیات توجه کند، نه این که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن .doc :
درسهایى آموزنده از مبارزات پیامبر و یاران
روحیه معنوى
کسى که دو نبرد بدر و أحد را با ژرفنگرى مورد دقت و بررسى قرار دهد، بالا بودن روحیه معنوى مؤمنان را ملاحظه خواهد کرد. این روحیه یکى از اسبابى بود که به پیروزى آنان انجامید و در دشوارترین شرایط جنگى توانستند از خود پایدارى نشان دهند.
سران و فرماندهان نظامى دنیا به ارزش و اهمیت جنبههاى معنوى روح اعتراف کردهاند. «ناپلئون» مىگوید: نسبت قدرت معنوى در میدان کارزار نسبت به توان جسمى و مادى، نسبت سه به یک [یعنى سه برابر] است.
«مونتگمرى» در جنگ جهانى دوم، بر اهمیت روحیه معنوى و تأثیر آن دردستیابى به پیروزى تأکید مىکند. این فرمانده نظامى جز با هوشمندى کامل و تجربه جنگى و فرماندهى نیروها به این نتیجه دست نیافته است.
تحقیقات جنگ و نبردهاى امروزى ثابت کرده که رزمنده شایسته و موفق کسى است که از هر دو روحیه معنوى و قدرت مادى برخوردار باشد. روحیه معنوى از ایمان انسان سرچشمه مىگیرد و رزمنده آگاهى دارد براى چه هدفى مىجنگد و در کنار اعتمادى که به نفس خویشتن و به فرماندهى و توان و کاردانى او دارد مبارزه مىکند. خداى متعال پس از جنگ بدر آیاتى نازل فرمود و در آن جایگاه روحیه معنوى و ضرورت آن را در نبردها، روشن ساخت:
یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الأَدْبارَ * وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْواهُ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ المَصِیرُ؛(1)
اى اهل ایمان، اگر با پیشروى و تهاجم کافران روبهرو گشتید، پشت به دشمن نکنید. هر که در روز جنگ بدانها پشت کرد و به کنارى رفت و یا به گروهى ملحق شد، در حقیقت به خشم و غضب الهى روى آورده و جایگاهش دوزخ است که بدترین منزلگاه است.
این آیه شریفه رزمندگان را از گریختن از میدان جنگ برحذر داشته و به پایدارى و استقامت در برابر دشمن دعوت مىکند. کسى که از میدان کارزار فرار مىکند، در وعده پیروزى الهى به مؤمنین دچار شک و تردید مىشود، همان گونه که اگر در قدرت آفریدگار جهان شک و تردید به وجود آید، از هرگونه قدرت دشمن، ترس و بیم به دل راه مىیابد و از این ناحیه آن را مىتوان نوعى شرک دانست... از طرفى دلهره و ناکامى در صفوف رزمندگان ایجاد مىکند و در برابر دشمن روحیه خود را ازدست داده و سبب کشته شدن مسلمانان مىگردد.
مؤمن باید دلى چون کوه، راسخ و پا برجا داشته و هیچ قدرتى در زمین نتواند او را به شکست وا دارد، چه این که او ارتباط با خدا دارد و مرگ هر کسى به دست خداوند است، بنابراین نمىسزد که مؤمن از بیم مرگ از صحنه نبرد فرار کند. از جمله آیاتى که در این زمینه نازل گشته، این آیات است:
یا أَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ * وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرِینَ * وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَرِئاءَ النّاسِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَاللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ؛(2)
اى اهل ایمان، اگر با گروهى از دشمنان برخوردید ثابت قدم بمانید وخدا را بسیار یاد کنید، شاید به رستگارى دست یابید و از خدا و رسول او فرمان ببرید و با یکدیگر مناقشه و کشمکش نکنید که شکست خورده و قدرت خویش را از دست مىدهید و صبر و شکیبایى پیشه کنید، به راستى که خداوند با صبر پیشگان است و مانند کسانى که براى خوشگذرانى و تظاهر، از شهر و دیار خود بیرون رفتند نباشید و مردم را از پیمودن راه خدا باز مىدارند و خداوند به آنچه انجام مىدهند احاطه دارد.
خداى سبحان عوامل پیروزى حقیقى را، که از قدرت معنوى سر چشمه مىگیرد، این گونه بیان مىفرماید: پایدارى و استقامت هنگام رویارویى با دشمن، فرار نکردن از برابر دشمن، ارتباط با ذات بارى تعالى که اساس هر قدرت و توان در وجود انسان است، اطاعت از خدا و رسول او به وسیله پرهیز از گناه و انجام وظایف و دورى از نزاع و کشمکش و نفاق و جدایى که انسان را به ورطه شکست مىکشاند، صبر و شکیبایى بر دشوارىهاى میدان کارزار، آمادگى شرکت در جنگ بىآنکه مغرور به قدرت خویش گشته و یا به آن فخر و مباهات نماید، و تنها در راه خدا مبارزه کند، نه براى کسب شهرت و خودنمایى، خداوند براى ابراز اهمیت صبر و شکیبایى در دستیابى به پیروزى مىفرماید:
فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِئَةٌ صابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِئَتَیْنِ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصّابِرِینَ؛(3)
اگر صد نفر از شما صبر و پایدارى کنند بر دویست نفر و اگر هزار نفر شکیبایى به خرج دهند، به اذن خدا بر دو هزار نفر پیروز خواهند شد و خداوند با صبر پیشگان است.