انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

مثنوی 12 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

مثنوی

انسان کامل هم حبیب خداست و هم محبوب او

هرچه محبوبم کند منی کرده ام او منم، من او، چه گر در پرده ام

چون انسان کامل محبوب و حبیب الله است قول و حال و فعل و ذات او تجلی حب محبت است و او آینه است اما همین آینه خود همه چیز است که فرمود : هر که مرا ببیند خدا را دیده است (من رأنی فقط أری الله )

هفت دریا اندر و یک قطره ای جمله هستی ز موجش چکره ای

چکره : چکه، قطره آب ، حباب

اصل خوبی و کمال، خود آنانند که خداوند آنها را اسوه حسنه و نمونه قرار داده است تا همه خود را با آن میزان کنند، نه اینکه با وهم و عقل ناقص خود ، (از اینرو علی (ع) فرمود : من میزان و فرقان و صراط و کتاب و ... هستم)

داستانها و پیامهای مثنوی – ص 352

علی در مثنوی ولی حقی است که با ذوالفقار عشق گردن هوای نفس را می برد و امارت دنیا را به چیزی نمی شمرد و چون محرمی نمی یابد سر به چاه فرو می برد.

(دلیل آفتاب) 395

به عقیده مولانا، مولا کسی است که انسانها را از یوغ بندگی هوای نفس برهانه و علی این گونه بود

زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود و آن علی مولا نهاد

دلیل افتاب ، ص 395، معصومه شعبانی، تهران، نشر ثالث

سیر تکاملی انسان

سیر تکاملی انسان از عالم حسن شروع می شود و به دنیای ماورای محسوس یا غیب راه می یابد عالم حس از یک طرف مانع کمال انسان است، یعنی اگر در آن توقف کند مانع کمال می شود و از طرف دیگر این عامل غرق در عالم ماورای حس است.

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست

لیک کس را دید جان دستور نیست

این حقیقت در انسان شور و شوق را پدید می آورد و در او ناله ای ایجاد می کند. ناله ای شبیه به نواسانی است.

بشنو از نی چون حکایت می کند از جدائی ها شکایت می کند

از نیستان تا مرا ببریده اند در نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش

شروع حرکت تکاملی انسان از عالم حس ، با نیروی ادراکی اوست و از قوه خیال شروع می شود، بسان عالم مثلا در هستی یعنی عالمی که نمی توان آن را مشاهده کرد و هر چه در ماورای نور شود، ابعاد عالم غیب بیشتر نمایان می گردد هم چنان به سمت بی حد و نهایت در این عالم پیش می رود. میزان ادراک انسان نسبت به عالم غیب و درک حد و حدود آن، درجه ایمان انسان را تعیین می کند، چنان که قرآن در صفات متقین می فرماید: الذین یومنون بالغیب ... علت اینکه ایمان به غیب نشانه تقوا و ایمان است غیر محسوس بودن آنست، یعنی انسان به چیزی اعتقاد پیدا کرده است.

مولوی در بعضی از اشعار خود حقیقت انسانی را اندیشه او می داند یعنی عالی ترین مرحله ادراک انسان که از عالم خیال برتر است و این مرحله بر تمام مراحل پیشین سیطره دارد.

ای برادر تو همه اندیشه ای ما بتی خود استخوان و ریشه ای

واژه عقل کل در عالم هستی از نظر مولوی نیز اشاره به عالی ترین حقیقت آن دارد که بر همه شئونات دیگر عالم سیطره دارد.

نسیم وحی در مثنوی معنوی – مهدی ابراهیمی

این جهان یک فکر تست از عقل کل عقل چون شاه است و صورتها رسل

بنابراین اگر تکاملی انسان را ترسیم کنیم که از عالم حس شروع می شود و بعد به عالم چنان و به عالم اندیشه می رود خواهیم دید که با مراحل خلقت عالم کبیر تطابق دارد که عابرت است : از عالم جهاد است، عالم ملک، ملکوت و عالم عقل کل. اتصال به عقل کل سیر تکامل انسان است و این کا ر هب تعبیر مولوی با عقل جزئی که عقل عالم حس انسان است و مربوط به معاش او می شود، صورت نمی گیرد، این عقل توانایی و استعداد عقل کل را ندارد گرچه ممکن است عقل جزئی در تلاش و جستجو برای رسیدن به عقل کل باشد.

عقل جزئی عشق را منکر بود گرچه بنماید که صاحب سیر بود

عقل جزئی فقط با استهلاک و سیر سپردن به عقل کل است که می تواند راه تکامل را برای انسان باز کند وگرنه این عقل به خودی خود ثبات ندارد – ص 134-131

کمال انسانی رسیدن به حقیقت خود است که در آن حق است و مصداق حدیث نبوی (متن عرف نفسه عقد عرف/به) در صورتی مفاد آن صورت حقیقی به خود می گیرد که انسان قرآن و سایه حق باشد.

مولانا چون به وصف انسان کامل می رسد به باد سمش می افتد و به یاد همه اولیای خدا که چون شمس، شمس حقیقت بودند، چنان به شور و هیجان و مستی می افتد که مهار عقل مزاحم را پاره و رها می کند و آزادانه در فضای قدس، جولان می کند و مجنون وار ندای جنون سر می دهد – (داستانهای 1353 و پیامهای مثنوی – دکتر حشمت الله ریاضی – اهتمام حبیب الله پاک گوهر)

انتشارات حقیقت – تهران

همانطور که پیش گفتیم مولوی برای انسان کامل یعنی برگزیدگان حق تعالی از انبیاء و اولیاء عظام، روحی و جانی زاید بر افراد بشر عادی معتقد است

باز غیر عقل و جان آدمی هست جانی در نبی و در ولی

از ظواهر گفته های او چنین بر می آید که از لیست و ابدیت نفوس و ارواح را هم در جمیع طبقات و اصناف بشر تعمیم نمی دهد بلکه آن را مخصوص همان انسان کامل می داند و مانند محققان فلاسفه و عرفا معتقد است که سعادت جاودانی نصیب نفوسی است که در هر دو قر – عقل نظری و عقل عملی بدر چه کمال رسید.

و توس صعود روحانی را پیموده باشند.

پیرا بشانند کاین عالم نبود جان ایشان بود در دریای جود

پیش از این تن عمرها بگذاشتند بیشتر از گشت، بر برداشتند

مولوی نامه – تالیف استاد جلال الدین هائی ، ص 114

کلام مولانا در بیان این نوع انسان لحنی شود انگیز پیدا می کند.

وین بشر هم، ز امتحان قسمت شدند آدمی شکل اند و سه امت شدند

یک گروه، مستفرق مطلق شدند همچو عیسی با ملک ، ملحق شدند

نقش آدم، لیک معنی جبرئیل رسته از خشم و هوی و قال و قیل



خرید و دانلود  مثنوی 12 ص


شرح مثنوی 41 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 59

 

بسم الله الرحمن الرحیم

زآنکه شاکر را زیادت وعده است آنچنانکه قرب، مزد سجده است

شاکر را زیادت وعده است: گرفته از قرآن کریم است« لَئِن شکَرتمَﻷَزیدنّکم.» (ابراهیم،7) وشما بندگان اگر شکر نعمت به جاآورید نعمت شما می افزاییم.

وَاسجُد واقتَرب: (علق،19) وبه نماز بپرداز و به حق نزدیک شو.

نور از آن ماه باشد و ین ضیاء آن خورشید این فروخوان از نُبا

از نُبا فروخواندن: اشاره است به این آیه شریفه « هوالذی جَعَلَ الشّمس ضیاءً واقمرنورا»(یونس،5) از این آیه شریفه بربلندی رتبت ضیاءالحق استفاده می کندو گفته خود را دربیت نخست، کامل می سازد. وفرماید ماه را روشنی است وآفتاب را ضیاء است و توضیائی وبرتر ازماه .

تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول،

خود معشوق را درباغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر

می کرد ومی گفت که عسس أَن تَکرهوا شیئاًو هو خیر لکُم

بلک از او کن عاریت چشم ونظر پس ز چشم او به روی اونگر

چشم ونظر رعایت کردن: بعضی شارحان هندی آن را ازحدیث « عَرَفُت رَبّی رَبّی» گرفته اند ونیکلسون نیز آن را درشرح خود آورده و مرحوم فروزانفر به فرموده علی(ع) اشارت کرده است: که «أعرفوا اللهَ بالله.» لیکن این دو روایت تناسب چندانی با مضمون بیت مناسب با این مضمون حدیث:« اللهم ارِنی الدنّیا کما تُریها صالحی عِبادک» است.

کَانَ الله : نگاه کنید به بیت ذیل بیت 1939/1

چشم او من باشم:

رو که بی یسمع و بی یبصر توی سر توی چه صاحب سرتوی

در حقیقت دوستانت دشمن اند که زحضرت دور و مشغولت کنند

دوستان دشمن:آنچه دردنیا موجب دلبستگی است.

نیکلسون به پیروی از بعضی شارحان آن را مناسب آیه 67 زخرف گرفته است.

«اﻷخلاء یومئذ بعضهم لبض عدو الا المتقین.» ولی این آیه درباره روز رستاخیزاست.شاید این آیه مناسب تر باشد که: «إنّ مِن اَزواجِکُم و اَولادِکم عَدواًلکم فَاحذَروهُم.» (تغابن،14) و این حدیث نیز مناسب می نماید : «إنّ الدّنیا دارُ بلاءٍ وَإنَّه مُبتلیکم فیها و اَمَرهم بالصبرو بَشّرهُم.» (الدرالمنثور،جلد1،ص156)

زین سبب بر انبیاء رنج و شکست ازهمه خلق جهان افزون تر است

رنج و شکست انبیاء: « أشدّ النّاس بَلاءً النبیاء، ثُم الصالحون ثُم المثَلُ فَالامثلُ.» (یوسف بن احمد مولوی، شرح نیکلوسون، احادیث مثنوی، ص107) و از امام صادق (ع) منقول است : « ان اشدّ النّاس بَلاءالانبیاء صَلوات الله علیهم ثمَّ الّذین یَلونَهم الامثل فالامثَل.» (امالی طوسی، به نقل بحار الانوار ج 11، ص 69)

ورنمی توانی رضا ده ای عیار گر خدا رنجت دهد بی اختیار

رضا دادن: اشارت به حدیثی است که درالمنهج القوی، شرح انقروی و دیگر شارحان از طریق عامه با عبارت های متفاوت و مضمون و احد آمده است ازجمله حدیثی در احادیث مثنوی بدین عبارت است:«إذَاکَثُرت ذُنوب العَبد و لَم یَکن لَه ما یُکفرها مِن العمل إبتَلاه الله بِالحزن لِیکَفّرها عَنه.» (احادیث مثنوی ،ص 108) و از امام صادق (ع) منقول است: « انّ العبدَ اذا کثرت ذنوبُه و لم یجد ما یُکفرها به ابتلا الله عزوجلّ بالحزن فی الدنیا لیکفّرها، فان فعل ذلک به والا اسقم بدنه....: چون گناه بنده فراوان شودو کفارت آن را دادن، نتواند، خدایش به اندوه این جهان مبتلا گرداند تا کفاره آن گرداند وگرنه او را بیمار سازد.» (بحار الانوار، ج5، ص 315، از امالی صدوق)

سئوال کردن از عیسی عیله السلام که دروجود از همه صعب ها صعب تر چیست:

گفت عیسی را یکی هشیارتر سر چیست درهستی زجمله صعب تر

گفت عیسی را : مستند این داستان د ر مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی حدیثی از مستدرک الوسائل و شرح نهج البلاغه آمده است که «سئل عن النبی (ص) ما یَبعد من غضب الله قال ان لا تغضب.» ام ااین روایت تناسب بیشتر دارد: « قال الحواریون لعیسی بن مریم(ع) یا معلم الخیر عَلِّمنا ایّ الاشیاء اشد، فقال غضب الله عزّوجلّ قالو فبم یتقی غضب الله قال بان لاتغضبوا قالو وما بدء الغضب قال الکبر و التجبرو محقره الناس.» (خصال صدوقُ، ج1، ص8، بحار الانوار ، ج 14 ، ص 28)

قصه آن صوفی که زن خود را با بیگانه بگرفت

آنچنانش تنگ آورد آن قضا که منافق را کند مرگ فجا

مرگ فجا: مرگ ناگهانی که درآن مجال توبه برای گنهکارنیست، و درحدیث است: « مَوتُ الفجاءه راحه المومن وحسره الکافر.» (بحار الانوار، ج74، ص 54، از مکار الخلاق)

گفت یزدان وصف این جای حرج بهر محشر لاتَرَی فیها عوج

لاتری فیها عوج: «لاتری فِیها عِوَجا ولا أمتا: در آن (زمین) هیچ کجی (پستی ) و بلندی نبینی.»(طه،107)

معشوق را زیر چادرپنهان کردن جهت تلبیس ، وبهانه گفتن زن،

که انّ کید کنّ عظیم:

انّ کید کنّ عظیم ٌ : همانا مکر شما (زنان) بزرگ است.(یوسف،28)

غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را

کی کم از برّه کم از بزغاله ام که نباشد حارس از دنباله ام

کم ازبره بودن: مناسب است با حدیث : «انّ الله تعالی یحمی عبدَه المومن کما یحمی الراعی الشفیق غنمه عن مراتع ِ التّهلُکه: خداوند بنده مومن را نگهبانی می کند چنانکه چوپان مهربان گوسفندانش را درچراگاه های مرگبار .»(احادیث مثنوی، از الجامع الصغیر) ومجلسی از عده الداعی آرد که خدا به موسی فرمود: « انّی لازودُهم (اولیائی) عن نعیمها (نعیم الدنیا) کما یذودالراعی غنمه عن مراتع التهلکه: (بحار الانوار ، ج13، ص49)

مثال دنیا چون گولخن و تقوی چون حمام

هر که درحمام شد سیمای او هست پیدا بررخ زیبای او



خرید و دانلود  شرح مثنوی 41 ص


شرح مثنوی 41 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 59

 

بسم الله الرحمن الرحیم

زآنکه شاکر را زیادت وعده است آنچنانکه قرب، مزد سجده است

شاکر را زیادت وعده است: گرفته از قرآن کریم است« لَئِن شکَرتمَﻷَزیدنّکم.» (ابراهیم،7) وشما بندگان اگر شکر نعمت به جاآورید نعمت شما می افزاییم.

وَاسجُد واقتَرب: (علق،19) وبه نماز بپرداز و به حق نزدیک شو.

نور از آن ماه باشد و ین ضیاء آن خورشید این فروخوان از نُبا

از نُبا فروخواندن: اشاره است به این آیه شریفه « هوالذی جَعَلَ الشّمس ضیاءً واقمرنورا»(یونس،5) از این آیه شریفه بربلندی رتبت ضیاءالحق استفاده می کندو گفته خود را دربیت نخست، کامل می سازد. وفرماید ماه را روشنی است وآفتاب را ضیاء است و توضیائی وبرتر ازماه .

تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول،

خود معشوق را درباغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر

می کرد ومی گفت که عسس أَن تَکرهوا شیئاًو هو خیر لکُم

بلک از او کن عاریت چشم ونظر پس ز چشم او به روی اونگر

چشم ونظر رعایت کردن: بعضی شارحان هندی آن را ازحدیث « عَرَفُت رَبّی رَبّی» گرفته اند ونیکلسون نیز آن را درشرح خود آورده و مرحوم فروزانفر به فرموده علی(ع) اشارت کرده است: که «أعرفوا اللهَ بالله.» لیکن این دو روایت تناسب چندانی با مضمون بیت مناسب با این مضمون حدیث:« اللهم ارِنی الدنّیا کما تُریها صالحی عِبادک» است.

کَانَ الله : نگاه کنید به بیت ذیل بیت 1939/1

چشم او من باشم:

رو که بی یسمع و بی یبصر توی سر توی چه صاحب سرتوی

در حقیقت دوستانت دشمن اند که زحضرت دور و مشغولت کنند

دوستان دشمن:آنچه دردنیا موجب دلبستگی است.

نیکلسون به پیروی از بعضی شارحان آن را مناسب آیه 67 زخرف گرفته است.

«اﻷخلاء یومئذ بعضهم لبض عدو الا المتقین.» ولی این آیه درباره روز رستاخیزاست.شاید این آیه مناسب تر باشد که: «إنّ مِن اَزواجِکُم و اَولادِکم عَدواًلکم فَاحذَروهُم.» (تغابن،14) و این حدیث نیز مناسب می نماید : «إنّ الدّنیا دارُ بلاءٍ وَإنَّه مُبتلیکم فیها و اَمَرهم بالصبرو بَشّرهُم.» (الدرالمنثور،جلد1،ص156)

زین سبب بر انبیاء رنج و شکست ازهمه خلق جهان افزون تر است

رنج و شکست انبیاء: « أشدّ النّاس بَلاءً النبیاء، ثُم الصالحون ثُم المثَلُ فَالامثلُ.» (یوسف بن احمد مولوی، شرح نیکلوسون، احادیث مثنوی، ص107) و از امام صادق (ع) منقول است : « ان اشدّ النّاس بَلاءالانبیاء صَلوات الله علیهم ثمَّ الّذین یَلونَهم الامثل فالامثَل.» (امالی طوسی، به نقل بحار الانوار ج 11، ص 69)

ورنمی توانی رضا ده ای عیار گر خدا رنجت دهد بی اختیار

رضا دادن: اشارت به حدیثی است که درالمنهج القوی، شرح انقروی و دیگر شارحان از طریق عامه با عبارت های متفاوت و مضمون و احد آمده است ازجمله حدیثی در احادیث مثنوی بدین عبارت است:«إذَاکَثُرت ذُنوب العَبد و لَم یَکن لَه ما یُکفرها مِن العمل إبتَلاه الله بِالحزن لِیکَفّرها عَنه.» (احادیث مثنوی ،ص 108) و از امام صادق (ع) منقول است: « انّ العبدَ اذا کثرت ذنوبُه و لم یجد ما یُکفرها به ابتلا الله عزوجلّ بالحزن فی الدنیا لیکفّرها، فان فعل ذلک به والا اسقم بدنه....: چون گناه بنده فراوان شودو کفارت آن را دادن، نتواند، خدایش به اندوه این جهان مبتلا گرداند تا کفاره آن گرداند وگرنه او را بیمار سازد.» (بحار الانوار، ج5، ص 315، از امالی صدوق)

سئوال کردن از عیسی عیله السلام که دروجود از همه صعب ها صعب تر چیست:

گفت عیسی را یکی هشیارتر سر چیست درهستی زجمله صعب تر

گفت عیسی را : مستند این داستان د ر مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی حدیثی از مستدرک الوسائل و شرح نهج البلاغه آمده است که «سئل عن النبی (ص) ما یَبعد من غضب الله قال ان لا تغضب.» ام ااین روایت تناسب بیشتر دارد: « قال الحواریون لعیسی بن مریم(ع) یا معلم الخیر عَلِّمنا ایّ الاشیاء اشد، فقال غضب الله عزّوجلّ قالو فبم یتقی غضب الله قال بان لاتغضبوا قالو وما بدء الغضب قال الکبر و التجبرو محقره الناس.» (خصال صدوقُ، ج1، ص8، بحار الانوار ، ج 14 ، ص 28)

قصه آن صوفی که زن خود را با بیگانه بگرفت

آنچنانش تنگ آورد آن قضا که منافق را کند مرگ فجا

مرگ فجا: مرگ ناگهانی که درآن مجال توبه برای گنهکارنیست، و درحدیث است: « مَوتُ الفجاءه راحه المومن وحسره الکافر.» (بحار الانوار، ج74، ص 54، از مکار الخلاق)

گفت یزدان وصف این جای حرج بهر محشر لاتَرَی فیها عوج

لاتری فیها عوج: «لاتری فِیها عِوَجا ولا أمتا: در آن (زمین) هیچ کجی (پستی ) و بلندی نبینی.»(طه،107)

معشوق را زیر چادرپنهان کردن جهت تلبیس ، وبهانه گفتن زن،

که انّ کید کنّ عظیم:

انّ کید کنّ عظیم ٌ : همانا مکر شما (زنان) بزرگ است.(یوسف،28)

غرض از سمیع و بصیر گفتن خدا را

کی کم از برّه کم از بزغاله ام که نباشد حارس از دنباله ام

کم ازبره بودن: مناسب است با حدیث : «انّ الله تعالی یحمی عبدَه المومن کما یحمی الراعی الشفیق غنمه عن مراتع ِ التّهلُکه: خداوند بنده مومن را نگهبانی می کند چنانکه چوپان مهربان گوسفندانش را درچراگاه های مرگبار .»(احادیث مثنوی، از الجامع الصغیر) ومجلسی از عده الداعی آرد که خدا به موسی فرمود: « انّی لازودُهم (اولیائی) عن نعیمها (نعیم الدنیا) کما یذودالراعی غنمه عن مراتع التهلکه: (بحار الانوار ، ج13، ص49)

مثال دنیا چون گولخن و تقوی چون حمام

هر که درحمام شد سیمای او هست پیدا بررخ زیبای او



خرید و دانلود  شرح مثنوی 41 ص


اصطلاحات مرتبط با مشاوره از کتاب مثنوی معنوی مولانا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 99

 

فصل اول

1- مقدمه

2- نیاز احساس شده در مورد مسئله

3- هدف کلی و اهداف جزئی

4- روش انجام تحقیق

5- تعریف واژه‎ها

مقدمه:

در این نوشتار سعی بر آن است که برخی از مفاهیم مشاوره و اصطلاحات رایج روزمرة مشاوره و هم‎چنین برخی از رویکردهای اصلی مشاوره با زبان شعر و از دیدگاه جلال‎الدین محمد بلخی ملقب به مولانا بیان می‎شود. بسیاری از آنچه که امروز مشاوران و روانشناسان بیان می‎کنند هر کدام به نوعی در آثار مولانا تجلی پیدا کرده‎اند.

مثنوی مولوی دریایی است ژرف و بسیاری از نظریه‎ها و تکنیکها و مهارتهای مشاوره با زبان زیبای شعر در آن آورده شده است و ریشة بسیاری از نظریه‎های مشاوره و روان درمانی را مخصوصاً رویکردهای شناختی را می‎توان در مثنوی مولانا یافت. در این تحقیق پس از تعریف و ارائة مفاهیم و اصطلاحات رایج در مشاوره سعی شده است که مصداقهای این مفاهیم در مثنوی معنوی یافته و با این اصطلاحات تطبیق داده شوند. در ارتباط با اهمیت مشاوره و فوائد آن در آثار مولانا و هم‎چنین خصوصیات یک مشاور اشعار و ابیات بسیاری آمده است که در این تحقیق سعی شده به طور نسبتاً کاملی به تمامی آنها اشاره شود. باشد که مورد قبول دوستداران رشتة مشاوره قرار گیرد.

نیاز احساس شده در مورد مسئله:

با توجه به اینکه بسیاری از علوم و معارف جدید چه در مشرق زمین و چه در مغرب زمین به نحوی در آثار مولانا تجلی پیدا کرده‎اند و در این زمینه تحقیقات و پژوهشهای نسبتاً وسیعی صورت گرفته است و کتابهای زیادی نیز به رشته تحریر درآمده‎اند ولی متأسفانه در مورد مسائل و مفاهیم مرتبط با روانشناسی و یا مشاوره در آثار مولانا تحقیقات و پژوهشهای کمتری صورت گرفته است و با توجه به این نکته که در مثنوی مولوی نکات قابل توجه و قابل تأملی در مورد اهمیت و فوائد مشاوره، ضرورت مشاوره، خصوصیات مشاوره و همچنین برخی دیگر از مفاهیم رایج در مشاوره آورده شده است در این تحقیق سعی شده است تا این مطالب استخراج شده و به صورت نسبتاً منسجمی جمع‎آوری گردند. به امید اینکه در این زمینه تحقیقات گسترده‎تر و پردامنه‎تری صورت گیرد.

هدفی کلی:



خرید و دانلود  اصطلاحات مرتبط با مشاوره از کتاب مثنوی معنوی مولانا