انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تشیع مکتب محبت و عشق 18 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

تشیع مکتب محبت و عشق

از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بنای اصلی آن محبت است. از زمان شخص نبی اکرم که این مذهب پایه گذاری شده است زمزمه محبت و دوستی بوده است. آنجا ‌که در سخن رسول اکرم می شنویم ، گروهی را در گرد علی می بینیم که شیفته او و گرم او و مجذوب او می باشند. از این رو تشیع مذهب عشق و شیفتگی است. تولای آن حضرت مکتب عشق و محبت است . عنصر محبت در تشیع دخالت نام دارد. تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا شناخته توام است.

علی همان کسی است که در عین اینکه بر افرادی حد الهی جاری می ساخت و آنها را تازیانه می زد و احیاناً طبق مقررات شرعی دست یکی از آنها را می برید، باز هم از او رو بر نمی تافتند و از محبتشان چیزی کاسته نمی شد .

اگر با این شمشیرم بینی مؤمن را بزنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت زیرا که این گذشته و بر زبان پیغمبر امّی جاری گشته که گفت : یا علی مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد.

علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها . آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آن فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند چون علی جز تجسم حقیقت چیزی نیست .

مردی است از دوستان امیرالمومنین ، بافضیلت و با ایمان . متاسفانه از وی لغزشی انجام گرفت و بایست حد بر وی جاری گردد امیرالمومنین پنجة راستش را برید . آن را به دست چپ گرفت . قطرات خون می چکید و او می رفت. ابن الکواء ، خارجی آشوبگر ، خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی استفاده کند با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت : دستت را کی برید؟ گفت پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبران ، پیشوای سفید رویان قیامت ، ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان علی بن ابیطالب ، امام هدایت .. پیشتاز بهشتهای نعمت ، مبارز شجاعان انتقام گیرنده از جهالت پیشگان ، بخشنده زکات …. رهبر راه رشد و کمال گوینده گفتار راستین و صواب شجاع مکی و بزرگوار با وفا.

ابن الکواء گفت : وای بر تو ‌ دست را می برد و اینچنین ثنایش را می گویی ؟ گفت : چرا ثنایش نگویم و حال اینکه دوستی اش با گوشت و خونم در آمیخته است ؟ به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است .

این عشقها و علاقه ها که ما اینچنین در تاریخ علی و یاران وی می بینیم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن می کشاند.

اکسیر محبت

شعرای فارسی زبان عشق را اکسیر نامیده اند:

کیمیاگران معتقد بودند که در عالم ماده أی وجود دارد به نام اکسیر یا کیمیا که می تواند ماده أی را به ماده دیگری تبدیل کند قرنها به دنبال آن می گشتند شعرا این اصطلاح را استخدام کردند و گفتند آن اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد عشق و محبت است زیرا عشق است که می تواند قلب ماهیت کند عشق مطلقا اکسیر است و خاصیت کیمیا دارد یعنی فلزی را به فلز دیگر تبدیل می کند. مردم فم فلزات مختلفی هستند:

عشق است که دل را دل می کند و اگر عشق نباشد دل نیست آب و گل است .

از جمله آثار عشق نیرو و قدرت است محبت نیرو آفرین است جبان را شجاع می کند یک مرغ خانگی تا زمانی که تنهاست بالهایش را روی پشت خود جمع می کند آرام می خرامد هی گردن می کشد کرمکی پیدا کند تا از آن استفاده نماید از مختصر صدایی فرار می کند در مقابل کودکی ضعیف از خود مقاومت نشان نمی دهد اما همین مرغ وقتی جوجه دار شد عشق و محبت در کانون هستی اش خانه کرد وضعش دگرگون می گردد، بالهای بر پشت جمع شده را به علامت آمادگی برای دفاع پایین می اندازد حالت جنگی به خود می گیرد حتی آهنگ فریادش قویتر و شجاعانه تر می گردد. قبلاً به احتمال خطری فرار می کرد اما اکنون به احتمال خطری حمله می کند دیرانه یورش می برد این محبت و عشق است که مرغ ترسو را به صورت حیوانی دلیر جلوه گر می سازد.

عشق و محبت سنگین و تنبل را چالاک و زرنگ می کند و حتی از کودن تیزهوش می سازد.

پسر و دختری که هیچ کدام آنها در زمان تجردشان در هیچ چیزی نمی اندیشیدند مگر در آنچه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت همینکه به هم دل بستند و کانون خانوادگی تشکیل دادند برای اولین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر علاقه مند می بیند شعاع خواسته هاشان وسیعتر می شود و چون صاحب فرزند شدند بکلی روحشان عوض می شود . آن پسرک تنبل و سنگین اکنون چالاک و پر تحرک شده است و آن دخترکی که به زور هم از رختخواب بر نمی خاست اکنون تا صدای کودک گهواره نشین اش را می شنود همچون برق می جهد . کدام نیروست که لختی و رخوت را برد و جوان را اینچنین حساس ساخت ؟ جز عشق و محبت نیست.

عشق است که از بخیل بخشنده و از کم طاقت و ناشکیبا متحمل و شکیبا می سازد.

اثر عشق است که مرغ خود خواه را که فقط به فکر خود بود که دانه جمع کند و خود را محافظت کند به صورت موجودی سخی در می آورد که چون دانه أی پیدا کرد جوجه ها را آواز دهد ، یا یک مادر را که تا دیروز دختری لوس و بخور و بخواب و زود رنج و کم طاقت بود با قدرت شگرفی در مقابل گرسنگی و بی خوابی و ژولیدگی اندام صبور و متحمل می سازد تاب تحمل زحمات مادری به او می دهد.

تولید رقت و رفع غلظت و خشونت از روح و به عبارت دیگر تلطیف عواطف و همچنین توحد و



خرید و دانلود  تشیع مکتب محبت و عشق  18 ص


تحقیق در مورد تشیع مکتب محبت و عشق 18 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 22 صفحه

 قسمتی از متن .DOC : 

 

تشیع مکتب محبت و عشق

از بزرگترین امتیازات شیعه بر سایر مذاهب این است که پایه و زیر بنای اصلی آن محبت است. از زمان شخص نبی اکرم که این مذهب پایه گذاری شده است زمزمه محبت و دوستی بوده است. آنجا ‌که در سخن رسول اکرم می شنویم ، گروهی را در گرد علی می بینیم که شیفته او و گرم او و مجذوب او می باشند. از این رو تشیع مذهب عشق و شیفتگی است. تولای آن حضرت مکتب عشق و محبت است . عنصر محبت در تشیع دخالت نام دارد. تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پا شناخته توام است.

علی همان کسی است که در عین اینکه بر افرادی حد الهی جاری می ساخت و آنها را تازیانه می زد و احیاناً طبق مقررات شرعی دست یکی از آنها را می برید، باز هم از او رو بر نمی تافتند و از محبتشان چیزی کاسته نمی شد .

اگر با این شمشیرم بینی مؤمن را بزنم که با من دشمن شود هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت زیرا که این گذشته و بر زبان پیغمبر امّی جاری گشته که گفت : یا علی مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد.

علی مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرتها و سرشتها . آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش بر او فرود آید و آن فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند نگردد ولو اینکه احسانش کند چون علی جز تجسم حقیقت چیزی نیست .

مردی است از دوستان امیرالمومنین ، بافضیلت و با ایمان . متاسفانه از وی لغزشی انجام گرفت و بایست حد بر وی جاری گردد امیرالمومنین پنجة راستش را برید . آن را به دست چپ گرفت . قطرات خون می چکید و او می رفت. ابن الکواء ، خارجی آشوبگر ، خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی استفاده کند با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت : دستت را کی برید؟ گفت پنجه ام را برید سید جانشینان پیامبران ، پیشوای سفید رویان قیامت ، ذی حق ترین مردم نسبت به مومنان علی بن ابیطالب ، امام هدایت .. پیشتاز بهشتهای نعمت ، مبارز شجاعان انتقام گیرنده از جهالت پیشگان ، بخشنده زکات …. رهبر راه رشد و کمال گوینده گفتار راستین و صواب شجاع مکی و بزرگوار با وفا.

ابن الکواء گفت : وای بر تو ‌ دست را می برد و اینچنین ثنایش را می گویی ؟ گفت : چرا ثنایش نگویم و حال اینکه دوستی اش با گوشت و خونم در آمیخته است ؟ به خدا سوگند که نبرید دستم را جز به حقی که خداوند قرار داده است .

این عشقها و علاقه ها که ما اینچنین در تاریخ علی و یاران وی می بینیم ما را به مسئله محبت و عشق و آثار آن می کشاند.

اکسیر محبت

شعرای فارسی زبان عشق را اکسیر نامیده اند:

کیمیاگران معتقد بودند که در عالم ماده أی وجود دارد به نام اکسیر یا کیمیا که می تواند ماده أی را به ماده دیگری تبدیل کند قرنها به دنبال آن می گشتند شعرا این اصطلاح را استخدام کردند و گفتند آن اکسیر واقعی که نیروی تبدیل دارد عشق و محبت است زیرا عشق است که می تواند قلب ماهیت کند عشق مطلقا اکسیر است و خاصیت کیمیا دارد یعنی فلزی را به فلز دیگر تبدیل می کند. مردم فم فلزات مختلفی هستند:

عشق است که دل را دل می کند و اگر عشق نباشد دل نیست آب و گل است .

از جمله آثار عشق نیرو و قدرت است محبت نیرو آفرین است جبان را شجاع می کند یک مرغ خانگی تا زمانی که تنهاست بالهایش را روی پشت خود جمع می کند آرام می خرامد هی گردن می کشد کرمکی پیدا کند تا از آن استفاده نماید از مختصر صدایی فرار می کند در مقابل کودکی ضعیف از خود مقاومت نشان نمی دهد اما همین مرغ وقتی جوجه دار شد عشق و محبت در کانون هستی اش خانه کرد وضعش دگرگون می گردد، بالهای بر پشت جمع شده را به علامت آمادگی برای دفاع پایین می اندازد حالت جنگی به خود می گیرد حتی آهنگ فریادش قویتر و شجاعانه تر می گردد. قبلاً به احتمال خطری فرار می کرد اما اکنون به احتمال خطری حمله می کند دیرانه یورش می برد این محبت و عشق است که مرغ ترسو را به صورت حیوانی دلیر جلوه گر می سازد.

عشق و محبت سنگین و تنبل را چالاک و زرنگ می کند و حتی از کودن تیزهوش می سازد.

پسر و دختری که هیچ کدام آنها در زمان تجردشان در هیچ چیزی نمی اندیشیدند مگر در آنچه مستقیماً به شخص خودشان ارتباط داشت همینکه به هم دل بستند و کانون خانوادگی تشکیل دادند برای اولین بار خود را به سرنوشت موجودی دیگر علاقه مند می بیند شعاع خواسته هاشان وسیعتر می شود و چون صاحب فرزند شدند بکلی روحشان عوض می شود . آن پسرک تنبل و سنگین اکنون چالاک و پر تحرک شده است و آن دخترکی که به زور هم از رختخواب بر نمی خاست اکنون تا صدای کودک گهواره نشین اش را می شنود همچون برق می جهد . کدام نیروست که لختی و رخوت را برد و جوان را اینچنین حساس ساخت ؟ جز عشق و محبت نیست.

عشق است که از بخیل بخشنده و از کم طاقت و ناشکیبا متحمل و شکیبا می سازد.

اثر عشق است که مرغ خود خواه را که فقط به فکر خود بود که دانه جمع کند و خود را محافظت کند به صورت موجودی سخی در می آورد که چون دانه أی پیدا کرد جوجه ها را آواز دهد ، یا یک مادر را که تا دیروز دختری لوس و بخور و بخواب و زود رنج و کم طاقت بود با قدرت شگرفی در مقابل گرسنگی و بی خوابی و ژولیدگی اندام صبور و متحمل می سازد تاب تحمل زحمات مادری به او می دهد.

تولید رقت و رفع غلظت و خشونت از روح و به عبارت دیگر تلطیف عواطف و همچنین توحد و



خرید و دانلود تحقیق در مورد تشیع مکتب محبت و عشق  18 ص


تحقیق درباره معنی نوع دوستی و محبت به نظر کنفوسیوس (فایل word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

معنی نوع دوستی و محبت به نظر کنفوسیوس

کنفوسیوس مربی و دانشمند بزرگ چین در تدریس روش خاصی داشت. شاگرانش جداگانه مطالعه می کردند و هروقت مشکلی برایشان پیدا می شد یا سوالی داشتند با استاد در میان می نهادند و کنفوسیوس ایشان را راهنمائی می کرد و جواب پرسششان را می داد. روزی یکی از شاگردان از او پرشید: استد بفرمایید معنی مهر و محبت و نوع دوستی چیست؟ کنفوسیوس جواب داد: معنایش مردم دوستی است.

روز دیگر شاگرد دیگری همین سوال را مطرح ساخت و کنفوسیوس جواب داد: نوع دوستی و محبت به معنای آنست که آنچه برخود روانمی داری بردیگران نیز نپسندی. روز سوم شاگرد دیگری سوال مذکور رامکرر کرد و کنفوسیوس جواب داد : به معنای آنست که انسان باید بتواند جلوی خود را بگیرد و همه اعمالش آمیخته به ادب باشد.

شاگردانی که در کنار استاد بودند، از این جوابهای مختلف به سوال واحد، تعجب کردند و به او گفتند: ای استاد! سوال یکی بود چرا جوابهای گوناگون به آن دادید؟ کنفوسیوس جواب داد: بلی سوال یکی بود، اما سوال کننده یکی نبود. کسانی بودند با تفکرات و نظرات مختلف، و من به هر کدام برطبق حالات و تفکراتش جواب دادم.

اندازه سخن ، شاگردی از استاد موجائی فیلسوف بزرگ چین از اندازه سخنگوئی پرسید. استاد جواب داد: اندازه سخن، به جا بودن سخن است. اگر حرف به جا باشد، بسیار بودنش عیب ندارد،اما اگر بیجا باشد یک کلمه آن هم خارج از اندازه است. قورباغه تمام روز به بانگ بالند آواز برمی آورد، اما فقط باعث درد سر و بیزاری مردم می شود، در حالیکه خروس فقط در سپیده دم آواز خوش و نزم برمی آورد و مردم سراسر جهان به آواز و به فرمان او از جا برمی خیزند و از خواب نوشین بامدادی دل برمی دارند.

 

 

ـ طریق وصول به محبت الهى

 محبت الهى و راه رسیدن به آن

 

«یا مُحَمَّدُ؛ وَجَبَتْ مَحَبَّتی لِلْمُتَحابّینَ فیّ وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتی لِلْمُتَقاطِعینَ(1) فیّ وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتی لِلْمُتَواصِلینَ فیّ وَ وَجَبَتْ مَحَبَّتی لِلْمُتَوَّکِّلینَ عَلَىَّ وَ لَیْسَ لَِمحَبَّتی عَلَمٌ وَ لا نِهایَةٌ وَ کُلَّما رَفَعْتُ لَهُمْ عَلَماً وَضَعْتُ لَهُمْ عَلَماً...»

 

خداى متعال رسولش را مورد خطاب قرار داده، مى فرماید: محبّت من بر چهار دسته از مردم واجب است (این وجوب از قبیل وجوب تکلیفى نیست، بلکه ثبوت قطعى محبّت خدا را مى رساند):

دسته اول: کسانى که یکدیگر را به جهت من دوست داشته باشند.

دسته دوم: کسانى که براى من از دوستى وارتباط با کسانى که نمى پسندم، دست بردارند و رابطه خود را با دشمنان من قطع کنند. به دیگر سخن، اگر بر اساس هواى نفس و بر خلاف رضاى پروردگار ارتباطى بین آنها برقرار شد، به انگیزه عشق به خدا چنین پیوند و ارتباطى را قطع کنند.

دسته سوم: افرادى که به جهت من با یکدیگر رابطه برقرار کنند (و اگر چنانچه کدورت و تیرگى بینشان وجود دارد، آن را فراموش کنند و در ایجاد ارتباط و پیوند همه جانبه تلاش و همت نمایند.)

دسته چهارم: گروهى که بر من توکل داشته باشند.

پیداست که خداوند در مقام برانگیختن افراد به سوى کارهایى است که موجب سعادت و تقربشان به اوست. البته کسى برانگیخته مى شود که به خداوند محبّت

 

1- در نسخه ارشادالقلوب دیلمى، (باب 54) «المتعاطفین» ضبط شده است.

داشته باشد، نه آنکه بى تفاوت و غافل باشد. براى کسى که واقعاً به محبّت خداوند دست یافته است، محبّت خداوند نزد او بیشتر ارزش دارد از کسى که در بیابان راه را گم کرده و زاد و توشه اش تمام شده و در آستانه مرگ است و انتظار مى کشد تا نان و آبى به او برسانند و او را از سرگشتگى در بیابان و گمراهى نجات دهند. چون کسى که در آستانه مرگ و از دست دادن زندگى زودگذر دنیاست و آرزو دارد چند روز دیگر زنده بماند، مى خواهد راه را پیدا کند تا چند صباحى دیگر در این دنیا زندگى کند و این هرگز قابل مقایسه با ارزش و اهمیّت محبّت خدا به بنده اش نیست که از هر جهت مفید و ثمربخش و سازنده و در عین حال جاودانه است.

پر واضح است که بشر تلاش مى کند تا در این دنیا محبّت دیگران را به خود جلب کند، و البته همت ها متفاوتند: افراد بلند همت درصددند که در دل مردم جاى گیرند، دیگران به آنها محبّت و عنایت داشته باشند؛ ولى اهل آخرت تنها به این نوع محبّت بسنده نمى کنند و در تکاپوى کسى هستند که محبّتش بیش از همه جهان، فایده و ارزش دارد و براى تحصیل و دست یابى به آن از همه چیز و همه دنیاى خود مى گذرند. ولى افسوس که جز براى اندکى، ارزش محبّت الهى ناشناخته است.

پى بردن به اهمیّت محبّت خدا، به نوبه خود درجه اى از شناخت و معرفت ذات اقدس خداوند است و لااقل با این حد از معرفت، ما دچار جهل مرکّب نشده ایم. حال وقتى تا این حد این معنا را درک کردیم، باید در جهت تحصیل چنین امر عظیم و ارزش مندى همّت گماریم و در این راه از همه امکانات خود بهره جوییم، تا محبّت الهى به معناى واقعى در ما پدید آید.

اینکه در این حدیث شریف آمده است: «وَجَبَتْ مَحَبَّتی لِلْمُتحابین فیّ» (کسانى که یکدیگر را به جهت من دوست داشته باشند، محبّت من بر آنان واجب مى گردد)، بدان جهت است که دوست داشتن یکدیگر در واقع محبّت ورزیدن به خداست،

چه آن که دوستى با دوستان خدا، نوعى اظهار مودت و محبّت به خداوند است. طبیعى است اگر محبّت به کسى یا چیزى تعلق گرفت به متعلقات او نیز سرایت خواهد کرد، اگر کسى به خدا علاقه داشت به مقربان و نزدیکان او نیز علاقه مند است و این از آثار تکوینى محبّت است، زیرا نمى توان به کسى محبّت داشت، اما نسبت به آثار و متعلقات او بى تفاوت بود. از این رو اگر شخصى به خداوند محبّت داشت به هر که به خدا نزدیکتر است، بیشتر محبّت خواهد ورزید ولذا چنین افرادى در وهله اول به وجود مقدس پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) محبّت مى ورزند و سپس به شیعیانى که به آنها نزدیکترند و راه آنان را بهتر از دیگران پیموده اند و به دستورات و فرامین آنها بیش از دیگران عمل مى کنند.

 

طریق وصول به محبّت الهى

هر کس بر اساس ایمان به خدا، به دیگران محبت داشته باشد و دیگرى را به جهت عبودیت و بندگى او در برابر خدا و به سبب تقوى و پرهیزگاریش، دوست بدارد، باید به خود امیدوار باشد، چون محبّت بندگان و دوستان خدا وسیله اى است که انسان را به راه خدا مى کشاند و از آنچه او را از خدا و دوستان خدا دور مى کند باز مى دارد. افزون بر این، با عمل خویش، محبّت خداوند را تحصیل خواهد کرد و به آرزوى دیرینه خود دست مى یابد؛ زیرا تنها آرزوى هر محب این است که محبوبش نیز به او محبّت داشته باشد. بدین جهت خداوند، در قرآن کریم درباره تحصیل محبّت الهى و یا اینکه چگونه انسان مى تواند محبوب خدا شود، مى فرماید.

«اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونى یُحْبِبْکُمُ اللّهُ»(1)

اگر خدا را دوست دارید پس از دستورات من پیروى کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد.

 

1- آل عمران/29.

حال اگر کسى در تکاپوى وصول به محبّت الهى است طریق آن، تمسک به راه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) است، باید راه او را تعقیب کرد تا همانگونه که او حبیب الله است و خدا او را دوست مى دارد، با پیروى او، شعاعى از محبّتى که خدا به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)دارد به ما نیز بتابد. بنابراین یکى از مهمترین راههاى جلب محبّت خدا، ارتباط نزدیک با رسول خداست، چون او محبوب مطلق خداست و شاید بتوان گفت، سایر محبّتهاى خدا در سایه محبّتى است که به این محبوبش دارد. این سخن گزافى نیست؛ چرا که همه موجودات امکانى در موجودى که از همه کامل تر است جمعند، بالطبع چنین موجودى، اصالتاً و در بادى امر مورد محبّت و توجه خدا قرار مى گیرد.

پس باید سعى کرد دوستى با دیگران براساس رابطه آنها با خدا باشد و باید افرادى را که پیوند و ارتباطشان با خدا و رسولش قویتر است شناسایى کرد و با آنان رابطه برقرار ساخت، تا محبّت الهى محقّق گردد.

از سوى دیگر، حتى المقدور باید ملاک محبّتهاى دنیوى و جاذبه هایى را که تنها مربوط به این جهان است، از دلمان دور سازیم، چون اگر بر سر امور دنیوى و لذّتهاى دنیوى و ملاکهاى ارزشى آن، به یکدیگر محبّت کنیم، دل ما مملوّ از محبّتهایى خواهد شد که از سنخ محبّت دنیوى است و دیگر جایى براى محبّت الهى باقى نمى ماند.

انسان بطور طبیعى به چیزى که داراى کمال است، علاقه مى ورزد، ولى اگر توجه اش به چیز کامل ترى جلب گردید، رفته رفته از امور فروتر، چشم مى پوشد و محبّت آنها از دلش خارج مى شود. براى اینکه محبّتهاى الهى به دل انسان راه یابد و محبّتهاى دنیوى رخت بربندد، باید کمالى را که فراى دنیا و امور دنیایى است، شناخت و پى برد که سرچشمه و مبدء همه کمالات؛ کمالات را در حد بى نهایت

داراست و هر جمال و کمالى که موجب محبّت و علاقه مى شود، در حد بى نهایت در او وجود دارد.

از آنجا که در ابتدا معرفتهاى ما از طریق امور مادى به دست مى آید، در آغاز آفرینش و شروع زندگى و نیز درگذر آن، به امور دنیوى بیشتر تعلق داریم. گرچه انسان هاى معصوم از آغاز به امور معنوى توجه



خرید و دانلود تحقیق درباره معنی نوع دوستی و محبت به نظر کنفوسیوس (فایل word)


مقاله احیای فرهنگ محبت و مهربانی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

احیای فرهنگ محبت و مهربانی

پیامبر(ص) در اجراى شفقت و رحمت به بندگان خدا چندان مبالغه مى ‏فرمود که بارى‏ تعالى او را بدین صفت بارها در قرآن ستود.

اهل‏بیت پیامبر(ص) نیز در این زمینه بر سیره آن حضرت مشى مى ‏کردند، اما حسین بن على(ع) بنا به ضرورت و نیاز زمانه تأکیدى ویژه بر احیاى این سنت داشت و آن را به گونه یک فرهنگ در گستره جامعه خشونت ‏زده مى ‏خواست. اظهار محبت امام تنها منحصر به خویشاوندان و افراد خاندان خویش نبود، بلکه نسبت به دیگران نیز جریان مى ‏یافت، حتى در طول حرکت و نهضت عاشورا نیز به گونه‏اى پررنگ ادامه داشت. ماجراى ملاقات آن حضرت با زهیر بن قین و صید کردن دل و جان این هوادار عثمان به تیر محبت و مهر، نمونه‏ اى از عمل به این سنت حسنه است.

شگفت ‏تر از رویداد یاد شده، مهر ورزى آن حضرت است با حرّ، آن هم در هنگامى که به عنوان فرمانده سپاه دشمن در برابر وى به صف ‏آرایى پرداخته است، واقعاً در کجاى تاریخ دیده و شنیده شده که شخصى دشمن مسلح و ستیزه ‏جوى خویش را که از تشنگى زائد الوصف در معرض نابودى قرار گرفته سیراب کند؟ و نه تنها که لشکریان را، بلکه عطش اسبان و چارپایان آنان را نیز به اندک آب ذخیره کاروان فرونشاند! به این قطعه زیباى تاریخى ‏بنگرید:

«على بن سمعان محاربى مى ‏گوید: من آن روز در لشکر حرّ بودم و دیرتر از دیگران رسیدم، امام چون تشنگى من و اسبم را دید، فرمود : «راویه» را بخوابان! من مقصود او را نفهمیدم، بعد فرمود: اى برادرزاده، شتر آبکش را بخوابان. خوابانیدم. فرمود: از آن آب بنوش! چون آب با فشار بیرون مى ‏ریخت من هر چه کردم، نتوانستم. از این رو خود به پیش آمد و سر مشک را گرفت و آب در کاسه ریخت مرا و اسبم را سیراب کرد!»

این رحمت واسعه حسینى بود که دل دشمن محارب را نرم و وادار به کرنش مى ‏کرد، تا جایى که در همان حالت رویایى، مقهور عدالت و دیندارى حسین(ع) مى ‏شود و در نماز بر وى اقتدا مى ‏کند.

چه سعادتمند مردانى که در میانه راه مکه و کربلا با آن بزرگوار رو به رو شدند و در برابر دریاى بیکران محبت و مهرش حیرت زده تسلیم گردیدند. همین پیوند عاطفى بود که خیلى زود به عشقى سوزان مبدل مى ‏شد، به طورى که سر از پا نشناخته پروانه‏ وار خود را به شمع وجودش مى‏ سپردند. اوج این دل‏دادگى در شب و روز عاشورا به زیباترین شکل آن در معرض دیدگان تاریخ نهاده شد:

به محمد بن بشر حضرمى خبر دادند فرزندت در یکى از مرزها دستگیر و اسیر گردیده. گفت: آنچه براى او و من پیش آمده است را به حساب خدا مى ‏گذارم در حالى که دوست نداشتم او اسیر و من زنده باشم!

امام(ع) نیز در برابر فرمود:

«رحمت خدا بر تو باد از قید بیعت من آزادى، برو و نسبت به رهایى فرزندت بکوش!»

گفت:

«اگر حیوانات درنده مرا زنده زنده بخورند هرگز از تو جدا نشوم».

پس امام از برد یمانى آورد و به او گفت به فرزند دیگرت که هم اکنون در نزد توست بده و به او بگو آنها را هزینه آزادى برادرش کند!

دیگر یاران نیز در شعله عشق آتشین مى ‏سوختند و احساسات بى ‏شائبه خویش را در عباراتى مشابه اظهار مى‏ داشتند، یکى مى ‏گفت: « دوست دارم هزار بار پى در پى کشته و زنده شوم ولى خداى بزرگ در ازاى آن، جان تو و جوانانت را نجات دهد».

یکى مى ‏گفت:

«اگر هفتاد بار سوزانده و خاکستر شوم و باز زنده گردم باز هم دست از تو برنمى ‏دارم».

پیوند عاطفى امام و رابطه مهرآمیز وى با افراد خاندانش نیز حتى در گرماگرم نبرد مرهمى است بر زخمهاى خشونت ‏زدگان صحراى تفتیده طف و کویر درشتناک خودکامگى و ستم‏ پیشگى. رفتار وى در روز عاشورا با زنان و کودکان آن اندازه لطیف و زیبا است که نظیرى براى آن نمى ‏توان یافت، براى همین جهت بود که زینب

علیهاسلام در هنگام حرکت به سوى کوفه و شام، وقتى سر حسین(ع) روى نیزه در برابرش دید به این شعر مترنّم گردید:

یا اخى قلبک الشقیق علینا ما له قد شقى و صار صلیبا.



خرید و دانلود مقاله احیای فرهنگ محبت و مهربانی


کمبود محبت دوست ناباب 11ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 11 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

کمبود محبت=انواع انحرافات

- تبعیض : تبعیض در خانواده و توجه بیشتر والدین به برخی از فرزندان وتوجه کمتر نسبت به برخی دیگر سبب ایجادعقده کسری و احساس نفرت و بد بینی در کودک می شود .

2- خشونت : پاره ای از روان شناسان معتقدند که ریشه اصلی جنایات و خشونتها در جامعه اعمال خشونت و تنبهات بدنی است که باعث ایجاد عقده های روانی در آنان می شود .

3- ننری ولوسی : محبت بیش از اندازه همان اثر و نتیجه را دارد که بی مهری و بی توجهی به همراه دارد.

۴- یتیمی : یتیمی ناشی از مرگ پدر یا مادر یکی از مهمترین علل ناکامی – ولگردی عقب افتادگی در مدرسه و اجتماع و ارتکاب بزه و تبهکاری و سایر بیماریهای روانی است .

۵- طلاق و کشمکش : گسستگی خانواده تاثیری مسلم و قطعی در بروز رفتارهای ضد اجتماعی در کودکان دارد . بالبی (bowlby ) معتقد است جدایی کودک از والدین بخصوص مادر موجب نا توانی در برقراری رابطه عاطفی سالم وصحیح به هنگام بلوغ می شود . طلاق و گسیخته شدن خانواده خیلی بیش از نزاع میان زن وشوهر موجب ناراحتی اطفال و بزهکاری آنان می شود و از علل استثنایی ارتکاب جرم بشمار می آید .

۶- غیبت والدین از خانواده : وجود والدین در منزل ، بخصوص مادر نقش موثری در تربیت عاطفی ،روانی کودکان دارد و عدم حضور هر یک از والدین باعث ایجاد مشکلات تربیتی و اختلالات عاطفی در کودک می شود.

۷- انحراف والدین : انحراف والدین یا یکی از اعضای خانواده و زوال اخلاقی آنان ، ارتباط مسلمی با انحراف کودکان و نوجوانان دارد .

۸- انحراف جنسی : تربیت نادرست و کمبودهای عاطفی و علل اجتماعی دیگر باعث انحراف جنسی می شود .

برخی علل انحراف جنسی :

۸-1- خانواده : خانواده های متعصب . فاقد معلومات کافی در تحلیل مسائل جنسی برای فرزندانشان زمینه های ارتکاب بزه را فراهم می کنند .

۸-2- ضعف مالی

۸-3- عوامل فرهنگی و تربیتی : فساد اخلاق و زیر بنای اخلاقی نادرست یکی از عوامل انحراف جنسی است .

۸-۴- نقص عقل : نقص عقل مانع از آن است که شخص از ارزشهای انسانی خود آگاه شود و در نتیجه در موقع مقتضی نمی تواند تصمیم مطلوب و پسندیده آغاز کند و تحت تاثیر عوامل نامساعد محیطی قرار می گیرد .

۸-۵- عوامل تربیتی : پس از خانواده ،مدرسه از عوامل مهم برای باور ارزشها و معیارهای ذهنی وتفکر و راه و روش کودکان در جامعه بشمار می رود .

۸-۶- گروه همسالان : که نقش بسیار مهمی در یادگیری و تلقین و تقلید کودکان و نوجوانان دارد .

۸-۷- رسانه های گروهی : از قبیل رادیو، تلویزیون و سینما می توانند در جهت بهبود و یا انحراف اخلاق اجتماعی کودکان و نوجوانان موثر باشند .

۹-ارزشهای تربیتی خانواده : خانواده اولین پایه گذار شخصیت و ارزشها ومعیارهای فکری است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و خط مشی زندگی آینده فرد دارد. واکنش کودک نسبت به محیط خود به تبع تحت تاثیر موازین اجتماعی و فرهنگی گروهی است که در میان آنها بزرگ شده .

تمام کسانی که نیازمندیهای کودک را بر آورده می سازند از محبت وی برخوردار شده و بنوعی سرمشقی برای او می شوند . و در تماس با دیگران است که تقلید ، پیروی از جمع و خوب و بد جامعه را می آزماید .

بعضی از دانشمندان محیط را به دومحیط عام شامل تمام اوضاع و اصول و مقتضیات عمومی و اجتماعی و محیط خاص شامل محدودة فرد و اطرافیان وی مانند مدرسه ، محیط کار تقسیم می کنند . و بیسوادی ، تهیدستی و از هم پاشیدگی خانواده را از علل مهم انحراف کودکان و نوجوانان می دانند . بنابراین خانواده است که می تواند تمام ویژگیهای مثبت و سازنده یا منفی و مخرب در کودکان بوجود آورد . و تمام حالات و رفتارهای دوران بلوغ چه اجتماعی و چه ضد اجتماعی ریشه در تجربیات دوران کودکی دارد.

خانواده در عین حال که کوچکترین واحد اجتماعی است از بزرگترین منابع ثروت است و بعنوان یک نیروی ملی شناخته می شود که بزرگترین مقامها را در جامعه بشری دارد . چنانچه کودک از خانواده محبت ببیند و به محبت بزرگترها اطمینان داشته باشد به محیط پیرامونش اعتماد کامل خواهد داشت در غیر اینصورت همه چیز برای او ناراحت کننده و خطرناک خواهد بود و موجبات اضطراب او را فراهم خواهد کرد . روانشناسان بر این باورند که کودکی که از لحاظ عاطفی رشد نیافته ، توانایی تحمل رنج و عذاب یا به تعویق انداختن ارضای مستقیم تمایلات خود را ندارد و این محرومیت عاطفی از مهمترین علل بزهکار جوانان است .

عدم پاسخگویی به نیازها، نشان داده بی حوصلگی و در ناراحتی نگه داشتن کودکان و نوجوانان و تاثیرات مخربی در آنان بجای می گذارد . هر عاملی که در برابر رشد سالم جسمانی و عاطفی کودک قرار گیرد می تواند موجب اختلالات



خرید و دانلود  کمبود محبت  دوست ناباب 11ص