لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 85 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پیشگفتار
مجموعه ای که پیش رو دارید حاصل ماه ها تلاش اینجانب است در جهت تثبیت جایگاه والای عشق در جامعه امروزی ما که متاسفانه یک سری بی اعتمادی ما و هوس های نابجا شده است تبیین و تنظیم شده است.
لازم به ذکر است هدف از چاپ این کتاب زدودن زنگار بدبینی از آینه صاف و صیقلی عشق و رساندن به یک مفهوم دقیق از این واژه می باشد لذا سعی بر آن داشتم تا علاوه بر تعریف دقیق این واژه به فضایل، ارزش ها، رکن ها و دیدگاه های بزرگان در این مسئله بپردازم.
البته بنده کوچکتر از آن هستم که در مورد عشق سخن بگویم. اما چون چشمه هایی از این رکن مقدس را در وجود خویش احساس نمودم خویشتن را بر آن داشتم که گوشه ای از مسائل مربوط به آن را بیان کنم.
در آخراز خوانندگان محترم، استدعا دارم که نقایص این اثر ناچیز را بر من ببخشایند و حقیر را از راهنمایی های خود محروم ننمایند.
روز اول چون دم از رندی زدیم و عشق شرط آن بود که جز ره آن شیوه نسپریم
علی غفوری
15/7/87
بررسی عشق در جامعه امروزی:
امروز یکی از خلاهایی که در دنیای اروپا و آمریکا وجود دارد خلا عشق است. در کلمات دانشمندان اروپایی زیاد این نکته به چشم می خورد که اولین قربانی آزادی و بی بند و باری امروز زنان و مردان، عشق و شور و احساسات بسیار شدید و عالی است. در جسمانی امروز هرگز عشق هایی از نوع عشق های شرقی از قبیل عشق های مجنون و لیلی، و خسرو شیرین رشد و نمو نمی کند.
از این داستانها می توان فهمید که زن بر اثر دور نگه داشتن خود از دسترس مرد تا کجا پایه خود را بالا برده است و تا چه حد سرنیاز مرد را به آستان خود فرود آورده است! قطعاً درک زن این حقیقت را در تمایل او و به پوشش بدن خود و مخفی کردن خود به صورت یک راز تاثیر فراوان داشته است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیروان
عنوان تحقیق:
عشق حماسی
و
«حماسهی عشق»
استاد راهنما:
استاد گرانقدر جناب آقای دکتر ریحانی
دانشجو:
جوانشیر گریوانی
کارشناسی ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی
1385
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
پیشگفتار
2
تعریف عشق
3
انواع عشق
4
عشق حقیقی
5
عشق مجازی
8
عوامل عشق
10
عشق در آثار سعدی
12
عشق از دیدگاه حافظ
14
عشق حماسی
17
عشق در ایران باستان
18
حماسه عشق
21
نتیجه
24
منابع و ماخذ
25
پیشگفتار
شاهنامه تبار نامه ملت کهن و عزیزمان ایران است و دارای داستانهای است که جنبه نمادین و آرمانی دارند و متعلق به دوران پهلوانی و اساطیری ایران هستند و به همین دلیل شخصیت فردوسی امروزه جهانی شده است و از نام بلند آوازه ی ایران جدا نیست. اهمیتفردوسیحکیم به حدی است که از مرزهای ایران فراتر رفته و چه بسا در شناخت این حکیم طوس غربی ها از جوامع شرقی نیز پیشتر رفته اند.
شاهنامه تنها نامه شاهان وجنگ وگریز پهلوانی نیست بلکه آیینه ی تمام نمای گذشته این مرز بوم است، گذشته ای که نمی تواند از عشق جدا باشد. داستانهای عاشقانه جذاب ترین و شاداب ترین قسمتهای شاهنامه را تشکیل می دهد که در زبان و گوش جانهای بیدار و عاشق طنین انداز است.
عشقهای این مردان وزنان پاک اسطورهای باعث تولد یافتنرستم و امثال آن شده استکهحافظ کیانواعتلایوطنوافتخاروغرور ملی شده و ما را در مقابل تهاجم ضحاکیان مصون نگاه میدارد.
عشق و محبت نمادین و اسطوره ای ایرانیان باستان گاهی بطور سحرآمیز توانسته است آتش کینه و عداوت میان ملتها و اقوام را فرد نشاند و بدون جنگ و خونریزی، محبت و دوستی را به ارمغان آورد. با این اندیشه ی مطمئن که عشق سر لوحهی تمام اموروعاملحتمیسعادتهاوشقاوتهای بشری است،دراینمقالهسعیشده است ضمن تعریف و طبقهبندی به علل و انگیزه پدید آمدن عشق حماسی و نتایج بشگون و خجستهی آن پرداخته شود و وجه تمایز آن با انواع دیگر عشق بررسی گردد.
1- تعریف عشق
عشق در لغت مصدر عربی به کسر اول و سکون دوم به معنی دوست داشتن به حد افراط و دلبستگی و دلدادگی و دوستی مفرط است.
نقل است که عشق ماخوذ از عشقه است و آن نام گیاهی است ک آن را لبلاب نیز گویند. این گیاه بر هر درختی بچسبد آن را زرد و خشک می کند و همین حالت نمایانگر عملکرد و عشق است در اصطلاح گویند که عشق مرضی است از قسم جنون، جنونی که ناشی از هیجانات روحی و روانی است و به واعق از دیدن سیرت یا صورت حسن وجمال پیدا می شود.
در قرآن کریم در یکصد و چهارده سورهی آن از عشق و محبت و دوستی سخن به میان آمده است برای نمونه می توان به آیه ای اشاره نمود:«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحبکم الله و یغفرلکم ذنوبکم و الله عفور رحیم» (آل عمران/31)
گذشته از این در یک سوره به تمامی در مورد شرح حال پیامبری جمیل و زیبا یعنی یوسف اختصاص داده شده است. این سوره به جهت نتایج اخلاقی و محاسنی که دارد به «احسن القصص» یعنی نیکوترین داستانها شهرت یافته است. کمتر عارفی است که در باب عشق و محبت در قرآن از «یحبهم و یحبونه»سخن به میان نیاورده باشد.
علاوه بر این در روایات نیز از عشق و دوستی سخنان فراوانی وجود دارد: برای مثال: «ان الله
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
بسیج مدرسه عشق است
یکی از برکات انقلاب ما ضمن اسلامی بودن آن که شاخصه اصلی آن بوده و هست ظهور و پدیدار شدن نیروئی به نام بسیج بود که در میان انقلاب های موجود در جهان یک عنصر متمایز محسوب میشود .
تمامی انقلابها و نظام هائی که برای حفظ و ادامه حیات خود تلاش میکنند در درون خود نیروهائی را دارند که به ان آرمان و اعتقاد پایبند بوده و در این راه حاضر به جانفشانی میباشند و غالبا این نیروها در ارتش و یا نیروهای شبه نظامی ان مشغول خدمت میشوند و دائره حضور انان فقط یک حرکت نظامی صرف بوده و هست اما نیروی بسیج که به برکت انقلاب شکل گرفت در واقع یک اعتقاد و تفکر دینی را بدنبال خود داشته و هر حرکت وعمل خود را متصل به دین دانسته و آن را نوعی عبادت میداند و گستره حضورش را فقط یک نظامی گری صرف ندانسته کما اینکه حرکت نظامی خود را هم طبق قالب های تکراری و کلاسیک دنیا دنبال نکرده و نخواهد نمود در نبرد نظامی عبادت را فراموش نکرده و هر تیر خود را هم که به سمت دشمن پرتاب مینمود ادای گوشه ای از اعمال شرعی خود محسوب میکند و در این راه شهادت را نه یک آرمان بلکه راهی برای رسیدن به لقای الهی دانسته و رضای خدا را برای خود اصل قرار داده است و در هر کار خود و در شغل هنر و تمامی زوایای زندگی خود این تفکر را بصورت عملی اجرا میکند .
بسیج مدرسه عشق است . بسیج لشکر مخلص خداست . این دو جمله زیبا جزئی از عبارات بلند و پر محتوا و جذابیست که امام راحل (ره) در پاسخ به اخلاص ، جانفشانی ، ایثار ، مردانگی و جوانمردی کسانی بیان داشته اند که برای دفاع از اسلام و ایران در دوران سخت دفاع مقدس قیام کردند.بسیج در بدو تشکیل ونیز در دوران شکوفائی خود ، پیش و بیش از آنکه یک ازسازمان رسمی باشد ، یک فرهنگ و تفکر بود . فرهنک و تفکری بلند از ایثار و فداکاری و گذشت و اخلاص و... فدا کردن خود و همه دارائی و وجود خود، بدون هیچ چشمداشتی، آنروزها بسجی نه تنها توقع تشکر هم نداشت بلکه اگر از او تشکر هم می شد خود را مغبون می دید ، آنان حتی از خداوند هم انتظار تشکر نداشتند . آنان منت خدا را می کشیدند که عمل شان را قبول فرماید و...من هیچگاه توفیق بسیجی بودن را نداشته ام اما همواره در مقابل آنهمه بزرگی و عظمت روح بسیجیان خاضع بوده ام و معتقدم امروز برای جامعه و کشور ما حفظ فرهنگ و تفکر بسیجی ، یک ضرورت است و لذا چند نکته را به مناسبت هفته بسیج و در جهت حفظ این فرهنگ یادآوری می کنم.۱-در بسیج نباید کیفیت فدای کمیت شود ، آنچه که بسیج را مهم می کرد عده زیاد بسیجیان نبود بلکه کیفیت فوق العاده و کارائی آنان بود . امروز تکیه سازمان بسیج به افزایش کمی ، امری است که می تواند بسیج را از محتوای خود خالی کند . ۲- اوّلین شرط ورود به بسیج باید همانند گذشته، فداکاری و گذشت باشد . ایجاد انگیزه های مادی و بعضا" غیر موجه برای جذب جوانان و بویژه دانش آموزان به بسیج ، باعث گسترش سازمان بسیج خواهد شد اما مشخص نیست با فرهنگ بسیجی چه خواهد کرد. ۳- استفاده از بسیج به عنوان یک حزب ، خیانتی بزرگ به بسیج و فرهنگ بسیجی خواهد بود . بسیجی نباید و نمی تواند موضع سیاسی نداشته باشد لیکن نباید سازمان بسیج به یک حزب سیاسی تبدیل شود . آزادی رای و عقیده سیاسی باید بر بسیجیان حاکم باشد ، همانطور که در زمان دفاع مقدس چنین بود . ۴- امر بسیج فراتر از امور نظامی است و اگر ضرورت های دوران دفاع ، وابستگی این نهاد به سپاه را توجیه می کرد ، امروز لازمه فرگیر شدن بسیج ، ایجاد طرحی نو در سازمان بسیج است و اولین ضرورت آن استقلال بسیج از نیروهای مسلح است .به امید روزی که فرهنگ گذشت و فداکاری بر ارکان جامعه ما حاکم شود انشاالله .
سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توأم با شجاعت و رشادت را ترسیم کرده است. خاطره جوانمردان پاکدامن و غیوری که شیران روز و زاهدان شب بودند و صحنه نبرد با شیطان زر و زور را با عرصه جهاد با نفس اماره به هم آمیختند و جبهه جنگ را محراب عبادت ساختند. جوانانی که از لذات و هوسهای جوانی برای خدا گذشتند و پیرانی که محنت میدان جنگ را بر راحت پیرانه سر ترجیح دادند و مردانی که محبت زن و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه عشق الهی فدا کردند؛ خاطره انسانهای بزرگ و کم ادعایی که کمر به دفاع از ارزشهای الهی بستند و از هیبت دروغین قدرتهایی که برای حفظ فرهنگ و ارزشهای جاهلی غرب به مصاف ارزشهای الهی آمده بودند، نهراسیدند.- هر کس که در دل برای سرنوشت خود، سرنوشت این ملت و آینده ایران اسلامی ارزش قائل است آن کسی که برای استقلال و هویت ملت خود ارزشی قائل است، آن کسی که از تسلط قدرتهای بیگانه بیزار است، آن کسی که برایش آینده این کشور و این ملت و آینده دنیای اسلام یک هدف بزرگ محسوب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
اصول زندگی مشترک
ابراز عشق و دوستی:
این که زن و شوهر یکدیگر را دوست می دارند، جای هیچ سخنی نیست؛ ولی در مواردی، به آن علت، کدورت پدید می آید که آن را بر زبان نمی آورند و در این هنگام است که نسبت به یکدیگر متزلزل شده و درباره دوستی خود، به شک و تردید می افتند. اسلام از ما می خواهد که دوستی و محبت خود را نسبت به هرکس که دوستش داریم، ابراز کنیم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«ذکر جمله "تو را دوست می دارم" از طرف شوهر به زن هرگز از ذهن زن زدوده نخواهد شد. پیوند زناشویی با ابراز محبت و علاقه استحکام پیدا می کند و دوام می یابد. شما می دانید که در زندگی زناشویی، در عین وجود انضباط، علاقه و محبت باید حکومت کند، نه قانون و مقررات.
خود آرایی و پاکیزه بودن:
در زمینه تحکیم روابط ضروری است زن و شوهر خود را برای یکدیگر بیارایند و از لباس و سر و وضع ظاهری خود، مراقبت کنند. توصیه های اسلامی در زمینه مسواک کردن، استحمام، روغن مالی، شانه کردن موی سر، ناخن گرفتن، عطر زدن و خوب لباس پوشیدن است و این امور سبب رغبت طرفین نسبت به یکدیگر می شود.
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرموده اند:
«خود آرایی و آمادگی مرد، سبب افزایش عفت زن می شود و برخی از زنان که در روزگاران گذشته آلوده شده اند، از این بابت بوده که شوهرانشان خود را نمی آراستند».
پس همانطور که مرد نیاز به آرایش زن دارد، زن هم چنین نیازی را از طرف شوهر احساس می کند. شما به عنوان شوهر اجازه دهید همسرتان درباره لباس شما اظهار نظر کند و زیباترین لباس را بر اندام شما بپسندد.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«وظیفه زن این است که خود را برای شوهر بیاراید و در کنار او خوشبو و معطر باشد».
رابطه همسری و تداوم آن:
در سایه ازدواج که زن و شوهر با حفظ استقلال نسبی خود، تن به این رابطه می دهند، هم به خاطر تسکین غرایز و هم به خاطر حفظ وحدت، تداوم و بقای نسل است. البته داشتن رابطه، تنها به خاطر جنبه غریزی آن، نوعی حیوانیت است و ازداواج تنها به خاطر وصول به چنین هدفی موجب پدید آمدن فجایعی می شود که از جمله بی تفاوتی نسبت به هم پس از ارضای غریزه است. در روابط باید جنبه معنوی آن، یاد خدا، جلب رضایت و انجام وظیفه الهی و تبعیت از حکم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 34 صفحه
قسمتی از متن .doc :
چکیده
محبت و عشق در عرفان
خدای تعالی فرمود : « فَسَوفَ یَاتِی الله بقوم یُحبهُم و یحبونه » زود باشد که خدا گروهی آرد که دوستشان بدارد و دوست بدارندش . عرفا در تأویل این آیه گفته اند : همان گونه که بندگان به خدا عاشق هستند ، خداوند هم گروهی از آنان را دوست دارد ، و در ردّ این سخن که : حب خالق به مخلوق نوعی نیاز است وخدا بی نیاز است . می گویند : ضمیر « هُمْ » در « یحبهمُ » به حروف ابجدی 45 و و کلمه « آدم » هم 45 است و محبت دو جانبه است .
عشق و محبت است که آدمی را از موجودات دیگر ممتاز ساخته او را محسود و مسجود فرشتگان قرار داده است . به عشق و محبت است که خدای بزرگ « آدم را به صورت خود آفرید » و او را « جانشین » خود قرار داد ، موهبت عشق و محبت لا یوصف و شکافنده قلم است :
هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گر چه تفسیر زبان روشنگر است لیک عشق بی زبان روشنتر است
خود قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عشق ، را ز آفرینش و چاشنی حیات و خمیر مایه تصوف و سر منشأ کارهای خطیر در عالم و اساس شور و شوق و وجد و نهایت حال عارف است .
محبت چون به کمال رسد عشق نام می گیرد و عشق که به کمال رسد به فنا در ذات معشوق و وحدت عشق و عاشق و معشوق منتهی می شود و اگر عشق باشد که از مواهب حق است هم به حق می کشاند و می رساند و وصال بر دوام ، جای دیدارها و لذات زودگذر را می گیرد :
عشق معراجی است سوی بام سلطان جمال از رخ عاشق فرو خوان قصه معراج را
صوفی وقتی به این حالت رسید در جهانی دیگر می زید یا عالم دیگری در درون خود ایجاد می کند که در آن کین وحسد و خشم و نفاق راه ندارد و خودخواهیها و حقارتهای بشری مرده و همه جا را نور وصفا و مهر ووفا پر کرده است :
خواجه عبدالله انصاری می گوید : « برکت آسمانها از سپهر است و برکت جانها از مهر است ، چنانکه مرغ را پر باید آدمی را سر باید ، جوینده را صدق باید و رونده را عشق باید . »
نظامی گنجوی گوید :
فلک جز عشق محرابی ندارد جهان بی خاک عشق آبی ندارد
جهان عشق است دیگر زرق سازی همه بازی است الا عشقبازی
صوفیه به سریان عشق در همه موجودات به حسب درجه و لیاقت آنها معتقدند و عشق و محبت را یکی از عالیترین مبانی و اصول تصوف می دانند . پس عشق عطیه یی آسمانی است و همه موجودات در حد خود به حق عشق می ورزند و عشق به آفریدگان نیز از آن رهگذر است که پرتو ذات حق اند و « مجاز پل حقیقت است ».
عشق با این مفهوم وسیع و عالی ، عشقی که مبدأ آن تزکیه و تهذیب نفس و منتهای آن وصول به کمال و فنا در ذات حق است ، عشقی که بالاتر از کفر و ایمان و هدفش خیر مطلق و پر کردن جهام از نور وصفا و خدمت و گذشت و محبت است مفهومی است که صوفیه به عالم اسلام تقدیم داشته اند .
بایزید بسطامی ، گوید :« محبت ، اندک داشتن بسیار بود از خود و بسیار داشتن اندک از دوست . »
شبلی گفت : « محبت ، آن است که هر چه در دل بود ، جز محبوب ، همه محو کند .
مولوی گفت :
عشق آن شعله است که چون برفروخت هر چه جز معشوق باقی جمله سوخت
محیی الدین بن عربی ( ف638 هجری ) می نویسد : « هر کس عشق را تعریف کند ، آن را نشناخته و کسی که از جام عشق جرعه یی نچشیده باشد ، آن را نشناخته ، کسی که گوید : از جام شراب عشق سیراب شدم ، آن را نشناخته چون عشق شرابی است که کسی را سیراب نمی کند . »
به عقیده عارف عشق بزرگترین سرورمز الهی و همه مذاهب زاییده آن است ، هر چه بر بنیان عشق استوار باشد حقیقت و جز آن وسوسه و قیل و قال و مایه تفرقه و ملال است . روز بهان بقلی شیرازی عشق را به پنج قسم تقسیم کرده است :
الهی ، عقلی ، روحانی ، بهیمی ، و طبیعی و برای هر یک خصوصیاتی بیان کرده است :
عشق الهی ، خاص اهل مشاهده ، عشق عقلی ازان اهل معرفت ، عشق روحانی خاص خواص آدمیان ، عشق بهیمی مخصوص اراذل و عشق طبیعی ازان عموم خلق است . و عارف معتقد است امانتی را که خداوند به انسان داد ، همان عشق است . عشق انگیزه تحرک بشری و وجه تمایز انسان از سایر موجودات است .
آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه فال به نام من دیوانه زدند
( حافظ )
مولوی که همیشه از نی وجودش ترانه های عاشقانه بلند است ، دفتر اول مثنوی را در اهمیت عشق و عظمت آن آغاز می کند و بر آن است که :
آتش عشق است کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد
جسم خاک از عشق بر افلاک شد کوه در رقص آمد و چالاک شد
عشق معجون حیات و مظهر کمال و مُثُلِ اعلا و میل ذاتی آدمی به کمال و جاودانگی است . عشق با مصلحت بینی کاری ندارد . عشق در عرفان همان عشق الهی است و اگر گهگاهی مقام عشق در نظر عارفی تنزل کرده ( همچون فخرالدین عراقی یا اوحدالدین کرمانی ) ،