لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اصول کلی
در جامعه سنتی ایران خانواده از واحدهای بنیادین ، و خانه محور اصلی یکپارچگی خانواده است . به همین دلیل خانه چنان طراحی می شد تا از دنیای بیرون جدا باشد و در ساخت آن بیش تر به ارزش های بنیادی خانواده توجه می شد . در جامعه ای که به شدت متکی به خانواده است ، مفهوم خانه بسیار گستره تر از مکان خصوصی محض است . در واقع ، خانه حریمی مقدس است و بنابراین ، ساکنان این حریم باید از نگاه نامحرم و از هر دخالت ناخواسته ای در امان باشند . درست به همین دلیل ، حیاط مرکزی همواره درون گراست و در حقیقت قلب خانه و کانون آن به شمار می آید . حیاط برای اتاق ها و فضاهای داخلی خانه نور و هوا فراهم می کند . برای برآوردن این نیازهای فیزیکی و همچنین نیازهای معنوی ، حیاط تنها یک فضای معمولی باز نیست ، بلکه مهمترین قسمت خانه به شمار می رود (عکس 5-1 ) .
سیمای کلی یک محلۀ سنتی شهری ، مجموعه ای متراکم از خانه هایی است که پشت به پشت هم قرار دارند و هر خانه در حیاط داخلی خود واقع می شود . از لحاظ شکل بیرونی ، خانۀ سنتی را دیوارهای بلندی فرا می گیرند که یادآور حصارهای قدیمی شهرند . این دیوارها خانه را کاملاً در بر می گیرند و خانه هیچ راه دیگری به جز ورودی ندارند . ورودی خانه بر خلاف سطح همواره سادۀ دیوارهای آجری دور تا دورش تزیین می شود ( شکل های 5-1 و 5-2 ) . تنها راه دسترسی به حیاط و دیگر قسمت های خانه در ورودی است و به هر روی ، ورود مستقیم به حیاط ناممکن است .
برای ورود به خانه باید از سه قسمت گذر کرد و هر یک از این سه فضا هم تجربه ای فیزیکی ، هم دلالتی معنوی در فرایند ورود به خانه به شمار می آیند . کسی که از بیرون وارد خانه می شود ، خود به خود این فضاها را تجربه می کند و سپس پا به قسمت های خصوصی خانه می گذارد . این قسمت ها به ترتیب عبارت اند از فضایی معمولاً هشت ضلعی که هشتی نامیده می شود ؛ دالانی باریک ؛ و محوطۀ داخلی که حیاط است . فلسفۀ وجودی این فرایندها حفظ کامل حریم خصوصی ، یعنی قسمت داخلی خانه است تا در معرض دید دنیای خارج قرار نگیرند ( شکل 5-3 ) .
__________________________________________________________
ورودی
ورودی خانه ، معماری خاص خود را برای تأمین اهداف و حفظ سنت های آن خانه به خدمت می گیرد . نیازهای اهل خانه ، سبک زندگی ، فرهنگ ، مصالح و مهارت های فنی ، همگی در شکل نهایی معماری مؤثرند . ماهیت جامعه نیز ، به ویژه آن چه در رفتار آن جامعه جلوه می یابد ، اغلب در چگونگی طراحی و به کارگیری فضاهای ساختمان های جامعه بازتاب می یابد .
انسان همواره با محیط پیرامونش نوعی ارتباط کارکردی و معنوی برقرار می کند . در میان آثار تاریخی ، مکان هایی یافت می شوند که با ترتیب نقشه های ماهرانه و تزیینات ، چنان کیفیت بدیعی از فضای موجود آفریده اند که مفهوم و اهمیتی فراتر از کارکرد محض آن فضا به دست می دهند .
فضای ورودی خود بخشی از توالی فضاهای به هم پیوسته و مرتبط کل خانه است . هنگام ورود به ساختمان ، در و جلوی خانه هم مانعی برای ورود به خانه دانسته می شوند ، هم محلی هستند برای خوش آمدگویی به میهمانان نیمه آشنا . این فضا برای تازه واردان به مثابۀ ورودی انتظار به کار می رود که ساکنان خانه ، برخی تعارفات معمول را در آن جا انجام می دهند و عابران نیز گه گاه برای خستگی و استفاده از سایۀ آن توقفی کوتاه دارند ( شکل 5-4 ) .
ورودی همچنین پلی است میان حریم خانه ، خیابان و محله . محلی است که ساکنان خانه با تزیین آن ، در واقع سلیقۀ شخصی و اهمیت و موقعیت خود را در جامعه نشان می دهند . این ویژگی به ساختمان یک هویت عمیق معماری می بخشد ( عکس های 5-2 و 5-3 ) .
از آنچه تاکنون گفته شد ، معلوم می شود حتی این فضای کوچک نیز مشخصه های خاص خود را دارد که نقشی فراتر از کارکرد آن در مجموعۀ خانه ایفا می کند . در زیر ، برخی اصولی که باید در طراحی ورودی ساختمان های سنتی رعایت می شد ، آورده می شود :
- حریم خانه حفظ شود ؛
- اجارۀ ورود طی فرایندی تدریجی انجام پذیرد ؛
- فرایند ورود بیانگر تواضع باشد ؛
- کنترل ورود ، غیر مستقیم باشد ؛
- نمای خانه در محله متمایز باشد ؛
شاردن اشاره دارد که در برخی ورودی ها ، « در » بسیار کوچک است و هیچ نشانی از خانۀ بزرگ پشت خود به دست نمی دهد . یا ورودی ها را این گونه توصیف می کند :
« ورودی خانه دارای حریمی بسیار زیبا ، سردری بسیار قشنگ و گنبدی مقرنس و یک در چوبی با کوبۀ برنجی به شکل سرشیر است و در برخی موارد ممکن است دارای هشتی با سقف گنبدی و کاشی کاری و چهار شمع در چهار گوشه و یک حوض با ماهی های قرمز در وسط آن هم باشد . »
ورود و خروج از خانه تابع مراسمی است که از جنبه های مذهبی و فرهنگی مهم است است . اغلب کتیبه ای حاوی آیه ای از قرآن به صورت قاب بر سردر خانه نصب است و مردم به صورت طبیعی دعاهای خاصی را هنگام ترک خانه می خواندند .
نکتۀ جالب دیگر این که فضای کوچک بین سکوی بیرونی خانه و قسمت عمومی عقب پیاده رو ، در سلسله مراتب ورود به خانه جایگاه مهمی دارد . حالت نیمه خصوصی آن به گونه ای بود که می توانست مورد استفادۀ ساکنان خانه باشد و در عین حال ، در دسترس عابران غریبه برای استراحت کوتاه و برخورداری از سایۀ آن قرار گیرد ( عکس 5-4 ) .
__________________________________________________________
عناصر ورودی
سکو – محلی در دو سوی در ورودی ، برای استراحت در هنگام انتظار ، برای ورود یا گفت و گو با همسایه ها ملاقات کنندگان ( عکس 5-4 ) .
سردر – هلال تزیینی روی در و تنها قسمت خارج از خانه که اغلب کاشی کاری دارد و کتیبه هایی از آیات قرآن بر آن نقش بسته است ( شکل های 5-5 و 5-6 و عکس 5-4 ) .
کوبه و حلقه – در بیش تر خانه های سنتی ، درهای ورودی دو لنگه و چوبی هستند و هر لنگه کوبه ای نیز دارد . زن ها حلقۀ لنگۀ چپی را که تن صدای زیری داشت ، به صدا در می آوردند و مردها کوبۀ لنگۀ راستی را که به شکل چکش بود و تن صدای بمی داشت ( عکس 5-5 ) .
هشتی – بلافاصله پس از ورودی قرار دارد و اغلب به شکل هشت ضلعی یا نیمه هشت ضلعی یا بیش تر مواقع چهار گوش است . هشتی دارای سقفی کوتاه و یک منفذ کوچک نور در سقف گنبدی شکل آن است . این مکان ، دسترسی به راهروهای داخلی خانه را ممکن می سازد . اندازۀ هشتی بستگی به تمکن مالی مالک خانه داشت . در خانه های بزرگ ، اندرونی و اقامتگاه های خدمتکاران نیز به هشتی راه داشتند و اغلب برای جداسازی آقایان و خانم ها دو قسمتی ساخته می شد ( شکل های 5-7 تا 5-9 ) .
دالان – مسیر غیر مستقیم از هشتی به حیاط است ( عکس 5-6 ) .
حیاط – حیاط مرکزی همراه با ایوان در هر سمت ، ویژگی ای بود که از گذشته های دور در معماری ایرانی حضور درون بود .
ابعاد حیاط را تعداد و عملکرد فضاهای اطراف آن تعیین می کنند . هر حیاط معمولاً یک حوض و چند باغچه دارد که بسته به شرایط مختلف محلی نظیر آب و هوا و عوامل فرهنگی اشکال متفاوتی می یابد .
حیاط محلی برای برگزاری مراسم مختلف نظیر مراسم مذهبی ، عروسی و تجمع اقوام بود . معمولاً چهار گوش بود و حوض کوچکی در میان آن قرار داشت و در امتداد آن ، دو باغچۀ گل متقارن در برابر یکدیگر جلوه می کردند . سازمان دهی فضاهای محصور حیاط به گونه ای بود که با تغییرات فصلی و کارکردهای مختلف اتاق های مجاور متناسب باشد .
ترکیب بندی حیاط در خانه های سنتی اساساً همگون با تنوع ضرورت های فیزیکی و معنوی بود . این ضرورت ها ارتباط بین بخش های خصوصی و عمومی را نیز توضیح می دهد و بر اساس همین ضرورت ها بود که چند نوع حیاط پدید آمد :
الف – نارنجستانی – این نوع حیاط نسبتاً کوچک است و در زمستان برای جلوگیری از یخ زدگی درختان مرکبات پوشانده می شود . در میانۀ این حیاط حوض مربع یا هشت ضلعی ای قرار دارد . دو یا چهار وجه حوض با درختان مرکبات ( بیش تر پرتقال ) تزیین می شد .
ب- حیاط بیرونی ( حیاط مردانه ) – این حیاط متوسط و به شکل مربع یا مستطیل است و در وسط آن حوض دایره ای ، هشت ضلعی یا ستاره ای قرار دارد . این حوض ها نیز از چهار وجه با باغچه های گل و درختان کوچک تزیین می شدند . از ویژگی های این حیاط آن است که محلی نیمۀ خصوصی دانسته می شد و به میهمانان و غیر وابستگان اختصاص داشت . مهم ترین استفادۀ عمومی این نوع حیاط این بود که از ارتباط آن با حیاط های دیگر در مواقع خاص و به ویژه برای مراسم مذهبی به شکل حسینیه استفاده می شد .
ج – حیاط اندرونی – این حیاط اساساً بزرگ است و تناسبات آن هماهنگ با اتاق هایی است که پیرامونش قرار دارند . بزرگی این نوع حیاط گاهی قیاس پذیر با باغ است . این حیاط مستطیلی شکل حوض درازی با دو باغچه در مجاورت و به موازات دو وجه آن دارد اندرونی منحصر به خانواده بود و کسی حق ورود به آن را نداشت . این نوع حیاط از خصوصی ترین حیاط های سنتی به شمار می رود .
__________________________________________________________
سازمان دهی اتاق ها
در خانه های سنتی ، کف اتاق ها بالاتر از سطح حیاط بود و این موضوع نشان از اهمیت و احترام اتاق دارد ؛ همه باید پیش از ورود کفش های خود را از پا در می آوردند . در تابستان ،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
تبلیغی جماعت ، از پرنفوذترین و فراگیرترین جنبشهای اسلامی معاصر. در 1305ش / 1926 مولانا محمدالیاس * (متوفی 1323ش / 1944) این جنبش را به منظور تبلیغ اسلام ، از منطقه ای به نام میوات در نزدیکی دهلی آغاز کرد و بتدریج در سراسر هند و بعدها شبه قاره و حتی سایر کشورها گسترش یافت ، به گونه ای که امروزه در جهان شناخته شده است (مسعود، 2000 الف ، ص 3ـ31؛ گابوریو ، ص 121ـ 138؛ نیز رجوع کنید به مندویل ، ص 16).تبلیغی جماعت همانند بسیاری از جنبشها و حرکتهای مسلمانان هند در دوران استعمار انگلیس ، ریشه در حرکت اصلاح طلبانه و احیاگرانة شاه ولی اللّه دهلوی * دارد که هم زمان با آغاز سقوط قدرت سیاسی مسلمانان در هندوستان ظهور کرد (عزیز احمد، ص 15ـ16؛ موثقی ، ص 192ـ193). پس از آنکه انگلیسیها قیام مردم هند را که متأثر از حرکت پیروان شاه ولی اللّه بود (رجوع کنید به موثقی ، ص 189ـ214)، در 1273/ 1857 سرکوب کردند، اغلب علمای مسلمان از مبارزة مستقیم با استعمار دست کشیدند و به رفع انحطاط داخلی پرداختند؛ از جمله محمدقاسم نانوتوی مکتب مذهبی دئوبند را در 1284 تأسیس کرد و به دنبال آن شبکه ای از مدارس مذهبی زیرنظر علمای این مکتب در بسیاری از مناطق هندوستان به وجود آمد (عزیز احمد، ص 20؛ نیز رجوع کنید به دئوبندی * ). ندوة العلماء لکهنو نیز مدرسة مهم دیگری بود که در 1312 بنیانگذاری شد (عزیز احمد، همانجا). این دو مرکز مذهبی به عنوان دنبالة جنبش شاه ولی اللّه زمینه ساز بسیاری از تحولات بعدی شدند (رجوع کنید به موثقی ، ص 214).مولانا محمد الیاس در مکتب دئوبند تربیت یافت ( د.اسلام ، چاپ دوم ، ذیل مادّه ) و در 1335 در پی فوت پدر و برادرش ، مسئولیت مکتب پدرش را در بَستی نظام الدین به عهده گرفت . از این زمان به بعد او با واقعیتهای جدیدی روبرو شد که تحولاتی اساسی در افکارش ایجاد کرد (رجوع کنید به ادامة مقاله ). بستی نظام الدین در ورودی منطقة میوات قرار داشت و پدر و برادر الیاس به جذب جوانان میواتی توجه ویژه ای داشتند. اهالی میوات ، معروف به «قوم میو »، از دیرباز به اسلام گرویده بودند (ندوی ، ص 70ـ80)، اما به دلیل آمیختگی زیاد با پیروان آیین هندو فاصلة زیادی با اسلام داشتند و در عمل بیشتر به هندوها شبیه بودند ( > مسافران ایمان < ، مقدمه ، ص XXXV-XXXIV ، به نقل از پاولت ).الیاس از اوضاع نابسامان میوات آگاهی نسبی داشت ، ولی پس از استقرار در مدرسة پدرش به عمق آن پی برد (ممتاز احمد، 2001). در ابتدا او نیز معتقد بود که آموزش مسائل دینی به جوانان میواتی باید از طریق مدارس ادامه پیدا کند، اما با توجه به گستردگی انحطاط و عقب ماندگی در جامعة میوات ، تنها یک مدرسه و آن نیز در خارج از میوات را کافی ندانست و با وجود مشکلات بسیار، در مدت کوتاهی بیش از صد مدرسه در سراسر میوات تأسیس کرد. چندی بعد با توجه به تجربة گذشته و همچنین عملکرد خود در میوات ، به این نتیجه رسید که این نظام آموزشی فقط امکان اصلاح و تعلیم فردی را فراهم می سازد، در حالی که وسعت انحطاط و نابسامانی ، نیازمند اصلاح و تعلیم جمعی است . همچنین پی برد که نظام مدرسه ای رایج ، افرادی را پرورش می دهد که به اصلاح عمومی توجه ندارند و پس از فراغت از تحصیل معمولاً به دنبال شغلی برای امرار معاش می روند (ندوی ، ص 245). الیاس تعلیم دینی عامه و همچنین پیراستن جامعة اسلامی از بدعتها و عناصر التقاطی را نیازمند حرکتی عمومی می دانست . او برای ایجاد این حرکت ، روشی ابداع کرد که در قالب تبلیغی جماعت ظهور یافت (همان ، ص 237ـ241).این جماعت در اوضاع آشفتة سیاسی و اجتماعی جامعة مسلمانان هند پس از پایان جنگ جهانی اول ظهور کرد. در آن زمان میان رهبران مذهبی و سیاسی مسلمانان هند تفرقه وجود داشت . عده ای حفظ منافع مسلمانان را در رویارو نشدن با انگلیسیها می دیدند و برخی طرفدار مبارزه با انگلیسیها بودند. گروهی ، هندوها را نیز خطر جدّی برای مسلمانان می دانستند و عده ای در مبارزه با استعمار انگلیس بر همکاری با هندوها تأکید داشتند (رجوع کنید به هاردی ، ص 252ـ259). در این شرایط ، رجال مذهبی و سیاسی مختلف برای سامان بخشیدن به اوضاع مسلمانان هند تلاش کردند. مولانا محمد الیاس نیز دوری از دین را عامل همة بدبختیهای مسلمانان می دانست و معتقد بود که باید تمام توان را برای تبلیغ دین به کار بست و تا زمانی که دینداری در میان مسلمانان عمومیت پیدا نکند، نباید هیچگونه فعالیت دیگری ، از جمله فعالیت سیاسی ، صورت گیرد (ندوی ، ص 249ـ250). او معتقد بود که اصلاح و پیشرفت از طریق به دست گرفتن حکومت ، شیوة پیامبر اسلام نبود، بلکه پیامبر از روش اصلاح فردی استفاده نمود. او نیز همین روش را آموزة بنیادین تبلیغی جماعت قرار داد (مسعود، 2000 ب ، ص 86 ـ87). وی همچنین فعالان تبلیغی جماعت را رسماً از داشتن گرایش فرقه ای برحذر می داشت . روشی که او برای تبلیغ دین ابداع کرد، مبلّغان را موظف می نمود که از هرگونه مشاجره با مخاطبان خودداری کنند و حتی با تحمل توهین و ناسزا کار دعوت و تبلیغ خود را ادامه دهند. بدین ترتیب او با تبیین مفهوم و روش خاص تبلیغ ، کار خود را آغاز کرد و موفقیتهای بسیاری به دست آورد (ندوی ، ص 235ـ 241). او معتقد بود که تبلیغ باید مانند روزگار پیامبر اکرم به صورت فردی باشد و رسانه های جدید نباید در امر تبلیغ واسطه قرار گیرند (رامان ، 2001 الف ).الیاس تبلیغ اصول اساسی اسلام را در میان مردم میوات آغاز نمود و پس از مدتی از میان همین مردم جماعتهایی تشکیل داد و آنها را در داخل و خارج از میوات برای تبلیغ دین اعزام کرد. در این کار ابتدا واحدهای سیارِ حداقل ده نفره سازماندهی می شد و سپس این واحدها که «جماعت » نامیده می شدند، برای تبلیغ دین با برنامه ای مشخص به مناطق مختلف اعزام می شدند (ممتاز احمد، 1998، ص 173). هر جماعت پس از رسیدن به مقصد خود، در یکی از مساجد آنجا مستقر می شد و تبلیغ را در قالب برنامه ای ساده آغاز می کرد. این برنامه مشتمل بر پانزده نکته بود که بعداً در این شش اصل خلاصه شد: 1) کلمة طیّبه (شهادتین : لااله الااللّه ، محمد رسول اللّه ). طبق این اصل هر مسلمان باید بتواند کلمة طیّبه را به عربی درست بخواند و همچنین از معنی و مفهوم آن آگاهی پیدا کند و در زندگی عملی خود لوازم آن را رعایت کند (بُلندشهری ، ص 12ـ37؛ مسعود، 2000 الف ، ص 21ـ24).2) نماز. مسلمان باید نماز را از هر جنبه بدرستی یاد بگیرد و این وظیفه را طبق دستور اسلام بجا آورد (بلندشهری ، ص 16ـ20؛ مسعود، 2000 الف ، ص 21ـ22).3) علم و ذکر. مسلمان باید دستورهای اسلام را فراگیرد. همچنین در زبان او باید ذکر خدا همواره جاری گردد و بهترین شکل آن این است که توجه بنده در همه حال به سوی خدا باشد (بلندشهری ، ص 20ـ26؛ مسعود، 2000 الف ، ص 22).4) اکرام مسلمان . در اصول شش گانة تبلیغی جماعت ، این اصل دارای جایگاه ویژه ای است وعلاوه بر زندگی عادی ، رعایت این اصل در طی مسافرتهای تبلیغی اهمیت خاصی دارد. بدین ترتیب که از یک سو احترام و رعایت حقوق هم سفران ، تأثیر عمیقی بر روی فرد فرد اعضای جماعت می گذارد و از سوی دیگر رعایت این اصل در جریان کار تبلیغ ، مبلّغان را ملزم به تحمل توهینهاو ناسزاها می کند. این اصل دارای جنبة اجتماعی است ، اما پنج اصل دیگر جنبة فردی دارند. از دیدگاه بزرگان جماعت اگر در امر تبلیغ این اصل رعایت نگردد، ممکن است هزاران فتنه ایجاد شود (بلندشهری ، ص 26ـ30؛ مسعود، 2000 الف ، ص 22ـ23).5) اخلاص نیت (تصحیح نیت ). بر مسلمان فرض است که در انجام هرگونه عمل ، فقط رضایت خداوند را در نظر داشته باشد و از تصور هرگونه سود دنیوی پرهیز نماید (بلندشهری ، ص 30ـ34؛ مسعود، 2000 الف ، ص 23).6) تفریغ وقت (برای تبلیغ ). هر مسلمان باید قسمتی از وقت خود را برای فراگرفتن احکام دین و آموزش آن به دیگران بگذارد. تبلیغ دین از طریق تفریغِ (خالی کردن ) وقت تحقق پیدا می کند که لازمة آن «خروج » است ، یعنی خارج شدن از خانه و قرار گرفتن در یکی از جماعتها برای تبلیغ در دیگر مناطق (بلندشهری ، ص 34ـ37؛ مسعود، 2000 الف ، ص 23ـ24).این اصول شش گانه معمولاً «تبلیغی نصاب » (برنامة آموزشی تبلیغ ) نیز نامیده می شود (رجوع کنید به مسعود، 2000 ب ، ص 82 ـ 83). منبع اصلی این اصول کتاب فضائل اعمال نوشتة مولانا محمدزکریا، برادرزاده و داماد الیاس ، است که به زبان اردو نگاشته شده است . بزرگان تبلیغی جماعت به همة فعالان جماعت خواندن این کتاب را توصیه می کنند. بعداً الیاس اصل «ترکِ لایعنی » را نیز اضافه کرد که فعالان جماعت را از فعالیتهای بیهوده برحذر می داشت (مسعود، 2000 الف ، ص 24). بزرگان جماعت بر رعایت نکات دیگری مانند اطاعت از امیر جماعت و به جا آوردن آداب سفر و خوردن و خوابیدن تأکید کرده اند ( > «شش اصل تبلیغ » < ).پس از درگذشت محمد الیاس ، تنها پسرش مولانا محمدیوسف ، امیر جماعت گردید (مسعود، 2000 الف ، ص 12ـ 13). در آن زمان فعالیتهای مسلم لیگ برای تشکیل کشور مستقل پاکستان برای مسلمانان به اوج خود رسیده بود. یوسف خط مشی پدرش را حفظ کرد و توانست جماعت را از موضعگیری درمورد این تحول مهم دور نگاه دارد. او که در زمان پدرش تجربیات وسیعی در زمینة تبلیغ کسب کرده بود، در زمان امارت خود برای گسترش فعالیتهای تبلیغی در شبه قاره و دیگر کشورهای جهان تلاشهای جدّی به عمل آورد (گابوریو، ص 121ـ 138). پس از وفات وی در 1344ش ، مولانا انعام الحسن امیر جماعت شد. با تلاشهای انعام الحسن در دورة امارت سی ساله اش ، تبلیغی جماعت به جنبشی جهانی تبدیل گردید. گفته اند که در زمان یوسف نیز طراح فعالیتهای فراملی انعام الحسن بود. پس از فوت انعام الحسن در 1374ش در دهلی ، امیری برای جماعت تعیین نشد و ادارة امور جماعت به شورایی واگذار گردید. اعضای این شورا مولانا اظهارالحسن (عموی محمد الیاس )، مولانا زبیرالحسن (فرزند انعام الحسن ) و مولانا سعدالحسن (فرزند محمدیوسف ) بودند، اما در برخی منابع از مولانا زبیرالحسن فرزند مولانا انعام الحسن ، امیر پیشین جماعت ، به عنوان امیر جدید جماعت نام برده شده است (مسعود، 2000 الف ، ص 18، 20).یکی از وظایف اصلی مبلّغان جماعت پس از ابلاغ پیام ، آماده ساختن مخاطبان برای «خروج » است . مدت خروج نسبتاً اختیاری است و فرد بنا به امکان می تواند سه روز در هفته ، چهل روز در سال (چله ) یا حداقل چهار ماه در تمام عمر، به منظور تبلیغ خروج نماید ( > «خروج برای چله » < ؛ حافظ نیا، ص 238ـ 239). خروج را می توان هستة اصلی تبلیغی جماعت شمرد. همچنین یکی از معیارهای اصلی ارزیابی کار جماعتها، تعداد افرادی است که به دعوت خروج پاسخ مثبت می دهند (مسعود، 2000 ب ، ص 106؛ کوپل ، ص 193، 198). به عقیدة الیاس ، این روش تبلیغ مبنی بر خروج ، زمینه را برای تحمل سختیها و تقویت خصوصیات اخلاقی و روحانی فرد آماده می کند (ندوی ، ص 252). این روش در گسترش و تداوم کار تبلیغی جماعت نقش اساسی داشته است (مسعود، 2000 الف ، ص 27).سران تبلیغی جماعت هیچ شرطی برای شرکت فرد در فعالیتهای جماعت و تبلیغ دین قایل نشده اند و افراد عادی نیز می توانند حتی با دانش اندک مبلّغ شوند و لازم نیست قبل از اعزام ، آموزش خاصی ببینند. تنها شرط شرکت در فعالیتهای تبلیغیِ جماعت ، آشنایی با اصول شش گانة آن است که معمولاً با توجه به نظام گسترش زنجیره ای جماعت ، از قبل صورت می گیرد (همان ، ص 24ـ 28). در انتخاب مخاطب نیز جماعت پایبند به اصول خاصی نیست . جماعت در مورد فعالیتهای تبلیغی زنان برنامة مشخصی ندارد، با اینحال زنان نیز در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
فلسفه های معاصر تربیت اخلاقی
فردریک الرود(1)
ترجمة حسین کارآمد
اشاره
در این مقاله، پیشینه و اصول مفروضه چهار رویکرد معاصر تربیت اخلاقی مورد بررسی قرار می گیرد. این رویکردها به ترتیب عبارتند از: رویکرد تبیین ارزش ها، شناختی –رشدی تحلیلی و سنتی. هر یک از این رویکردها در پنج مرحله به بحث گذاشته می شوند: 1. قلمرو و محدوده تربیت اخلاقی؛ 2. روش های عملی تربیت اخلاقی؛ 3. زمینة فلسفی رویکرد؛ 4. زمینه ی روان شناسی رویکرد؛ 5. نقاط قوت و ضعف رویکرد.
مقدمه
تربیت اخلاقی فعالیتی است که باید از دو نوع مطالعه نظری به دست آید و حاصل آن در عمل به کار گرفته شود. از یک سوء مفهوم اخلاق، قلمرو فلسفه از لحاظ سنتی، هدف تربیت اخلاقی به شدت بر شناخت و آگاهی از فرد و اخلاق مبتنی خواهد بود. از سوی دیگر، مباحث مربوط به طبیعت و تحول انسان در روان شناسی مشخص می کند که چگونه انسان می تواند فاعل اخلاقی شود و مطابق با معیارهای معین فلسفه اخلاق بیندیشد و عمل کند. بالاخره تربیت کاری است که این داده های نظری را به حیطه عمل می کشاند و برنامه، روش و شیوه ها را تعیین کرده، ارتباط آن را با عوامل رشد اخلاقی مطلوب مورد بررسی قرار می دهد.
برای آگاهی از وضعیت کنونی تربیت اخلاقی، باید پیشینه و اصول مفروضه چهار دیدگاه بانفوذ معاصر را بررسی کنیم. روش کار ما در این مقاله بر مطالعه فلسفه های اساسی این چهار رویکرد متمرکز خواهد بود در مقالات بعدی کتاب حاضر، از منظر روان شناسی و تربیتی، با تفصیل بیشتری به رویکردهای مورد نظر پرداخته خواهد شد در اینجا هر یک از آنها در پنج مرحله به بحث گذاشته می شود: ابتدا به این نکته پی خواهیم برد که مطابق با رویکرد شخصی چه نوع از فعالیت انسانی در قلمرو ارزش گذاری اخلاقی و در نتیجه در قلمرو تربیت اخلاقی قرار می گیرد در صورتی که تربیت اخلاقی با روش های عملی (مرحله دوم) توأم گردد، چه بسا بتوان زمینه ی فلسفی (مرحله سوم) و روان شناسی (مرحله چهارم) هر رویکردی را استخراج کرد، هر چند طرفداران آن رویکرد چنین چیزی را به صراحت بیان نکرده باشند (مرحله پنجم) سپس شایستگی همه جانبه هر رویکرد را از حیث تأثیر و اعتبار آن در رشد فاعل اخلاقی ارزیابی خواهیم کرد، از این لحاظ، قوت و ضعف های دیدگاه های مختلف و مشکلاتی که باید برای ترسیم نظریه جامع و بایسته برطرف گردد، آشکار می شود.
با وجود این، برای ارزیابی از شایستگی یک رویکرد نیاز به معیار شایستگی است. حتی برای بررسی نظریه های تربیت اخلاقی باید بر نوع موضوعاتی که راجع به آن سخن می گوییم تفاهمی ضمنی داشته باشیم. این زمینه عمومی که ریشه در تجربه عادی اخلاقی هر فردی دارد، در تمامی مواردی که به دنبال می آید، مفروض خواهد بود ما شاهدیم که خود قضاوت های اخلاقی را بنا کرده و براساس آن عمل می کنیم: این داده ها از وضعیت موجود ما به دست می آید ما می خواهیم بدانیم که چگونه می توانیم چنین کارهایی را بهتر انجام دهیم و به دیگران به ویژه به جوانان کمک کنیم تا آنان نیز به همین صورت عمل کنند. در نتیجه، مناسب است که به طور خلاصه و در آغاز مراد خود را از «اخلاق»(2) روشن سازیم.
اخلاق به رفتار انسانی و ارزیابی از آن ارتباط دارد: چگونه می توان رفتار یا زندگی خوبی داشت؟ از جهاتی، همة رفتار انسانی از خوردن ساندویچ گرفته تا مردن به هر دلیلی در قلمرو اخلاق قرار می گیرد از لحاظ دیگر، تنها رفتارهای خاصی «رفتارهای اخلاقی» می باشند و بقیه نااخلاقی (نه ضد اخلاقی) اند. با این که دانشمندان علم اخلاق راجع به عوامل اخلاقی و غیراخلاقی رفتارها اختلاف نظر دارند، اما چنین اختلافی راه به جایی نمی برد و به نظرمی رسد که اصل رفتار است. «داوری اخلاقی»، «نظریه اخلاقی»، «رشد اخلاقی»، و به ویژه «تربیت اخلاقی» با داشتن تصوری از رفتار خوب یا بد، تبیین می شود.
همچنین، علی رغم این که رفتار انسانی از یک فرد به تنهایی و نه به طور جمعی صادر می شود، اما بدیهی است چنین عملی، عمل ساده ای نیست. رفتار انسانی بر مجموعة پیچیده ای از فرایند ها و توانایی ها، از رشته های عصبی گرفته تا داوری صوری عملیاتی(3)، مبتنی می باشد. بدین ترتیب، «تربیت اخلاقی» چه بسا می تواند به روش هایی اشاره داشته باشد که براساس آن، انسانی هر نوع توانایی که برای انجام رفتارخوب و فاعل شدن به اخلاق مطلوب نیاز دارد، به دست می آورد بسیاری از توانایی های ضروری در مناسبت های دیگر، مثلا توسط عصب شناسی و متخصص کارآمد مورد بررسی قرارمی گیرد، اما تحقیق راجع به روان شناسی اخلاق و تربیت اخلاقی می باشد و یا فعالیت اخلاقی در آن نقش اساسی دارد. روان شناسی اخلاق این سؤال را مطرح می کند: چه چیزی در انسان وجود دارد که موجب می شود تا او به اخلاق –با پذیرفتن مفهومی از اخلاق در فلسفه اخلاق، که این سؤال بر پایه آن مفهوم استواراست –جامعه عمل بپوشاند؟ تربیت اخلاقی این پرسش را مطرح می کند: چگونه در عمل می توانیم توانایی های مذکور را در افراد پرورش دهیم؟
در اینجا هدف ما بررسی همة نظریات مزبور نیست، بلکه بر دیدگاه هایی تأکید می کنیم که در حال حاضر تأثیر مهمی بر تربیت اخلاقی دارند. دیدگاه های مذکور عبارت است از: تبیین ارزش ها(4)، شناختی –رشدی، شناختی –تحلیلی(5) و سنتی. با بررسی این رویکردها چه بسا بتوانیم به نتایجی دست یابیم که کاربرد بسیار زیادی دارد.
نظریه تبیین ارزش ها در تربیت اخلاقی
نقطه آغاز نهضت معروف «تبیین ارزش ها» به اثر لوئیس راتس و دیگران در خلال دهه های 1950 و 1960 برمی گردد؛ زمانی که برای نخستین بار کتاب حجیمی تحت عنوان «ارزش ها و آموزش» توسط راتس با همکاری مریل هارمین(6) و سیدنی بی. سیمون(7) در سال 1966 به چاپ رسید. همان طور که هوارد کرشن بوم(8) در مقالات اخیر خود تحت عنوان مطالب خواندنی راجع به تبیین ارزش ها 1973 اشاره کرد، ساختاری نظری این رویکرد در طول سالیان متمادی نسبتا ثابت مانده است. به منظور تجدید نظر در رویکرد، پیشنهادهایی توسط کرشن بوم در آن برهه (1973، در مقالات اخیرخود) و در اثر جدیدش تحت عنوان «نظریه جدید تبیین ارزش ها» 1977 ارائه شد. به طور کلی، با این که بنیان گذاران این رویکرد در برخی موارد توجه خود را به مبنای نظری و پژوهشی آن معطوف داشته اند، اما مکتب فکری نظریه تبیین ارزش ها نسبتا ضعیف و چند شکلی بوده و مقایسه با شیوة نظری، بیشتر به شیوة عملی گرایش داشته است. آن چه می آید خلاصه کوتاهی از مفاهیم و پیش فرض های این رویکرد می باشد.
[قلمرو تربیت اخلاقی]
گسترة کاربرد روش های تبیین ارزش ها فراتر از اعتقاد متعصبانه به «مسائل اخلاقی» است و به انواع مختلف تصمیم گیری ها در زندگی راه می یابد. طرفداران این رویکرد خاطرنشان می کنند که ارزش ها در هر نوع گزینش و انتخابی دخالت دارند. در این صورت، چنانچه توجه ما به «ابعاد ارزشی» اشیا معطوف گردد، عملا درمی یابیم که هر چیزی واجد این ابعاد می باشد. با وجود این، هستة اصلی رویکرد به ارزش های مشخصی تأکید نمی کند. در واقع، در روش های آن هیچ گونه قضاوتی در مورد ارزش گذاری افراد مشاهده نمی شود به جای آن، در این وضعیت، آموزش ارزش ها سعی دارد تا شیوه هایی را برای سروسامان دادن یا پابرجا کردن نظام فردی یا سلسله مراتب ارزش ها تعلیم دهد.
بی تردید امور شخصی از پیش برای ما دارای اهمیت و ارزش می باشد، اما برداشتی که از مجموعه این ارزش ها به دست می دهد و نحوة ارتباط آن ها غالبا ابهام دارد، تا آنجا که چه بسا در بین ارزش های مذکور، عناصر متناقضی وجود داشته، هیچ یک از آنها بر دیگری از برتری روشنی برخوردار نباشد. همچنین، ممکن است از انجام رفتار مطابق با این ارزش ها ممانعت به عمل آید. این در جایی است که کسی بخواهد ارزش های خود را که در تعارض با قضاوت های ارزشی مورد تأکید مراجع تصمیم گیری یا همردیفان است، بر جامعه تحمیل کند. بر این اساس، نظریه تبیین ارزش ها روشی برای برطرف ساختن تعارضات است که بر پایه آن می توان برتری های اصلی خود را روشن ساخت و عزت نفس و اطمینان خود را در مورد هر نوع ارزشی که از آن حمایت می کنیم، تعالی بخشید در اینجا تأکید بر کسب مهارت ویژه ارزش گذاری است، ولی چگونگی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل دوّم
ادبیات داستانی معاصر
تهیه کنندگان:
سید حامد حسینی فدکی
احمد خسروی
دبیر راهنما:
جناب آقای دانش پژوه
پائیز85
فهرست
ادبیات داستانی معاصر ................................................................................1
درس پنجم....................................................................................................6
محمّد علی جمالزاده.....................................................................................7
معنی کلمات................................................................................................8
خودآزمایی................................................................................................11
بیاموزیم...................................................................................................... 12
منابع و مأخذ..............................................................................................13
الف
ادبیات داستانی معاصر
آثاری که در زمینه ی بررسی تاریخی ادبیات داستانی ایران منتشر شده بسیار اندک است . اغلب این آثار
جامع نیستند . در آن ها ترتیب زمانی معینی دنبال نمی شود و داستان ها بدون در نظر گرفتن ارتباط های بینامتنی شان به یکدیگر ، و نویسندگان هم جدا از شرایط اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی و روان شناسی اجتماعی زمانه
خویش مورد بررسی قرار می گیرند . از این رو نقد و تفسیر ها به نوعی تک نگاری از چند چهره ی معروف و.
تثبیت شده ، آن هم منفک از محیط رشد نویسنده ، تبدیل می شوند
اگر هم سیر تحولی مراحل ادبی در نظر گرفته شود ، دوره ای کوتاه ، بی سایه روشن های گونا گونش و بی ارتباط با دوره های قبل و بعد ، بررسی می شود . به علاوه ، فصل هایی از تاریخ ادبیات معاصر نیز اغلب
به سکوت برگزار می گردد.
درک چگونگی شکل گیری و شناخت مراحل پیشرفت ادبیات معاصر و عوامل حاکم بر این حرکت ، به پژوهش های دقیق تر و فراگیر تری نیاز دارد . پژوهش هایی که در جهت چگونگی کشف روابط درونی آثار پراکنده وهمخوانی تحول ادبی با وضع اجتماعی و فرهنگی تلاش کنند .می توان با آشکار کردن پیوند های درونی انبوهمتون ادبی و تبیین زیبایی شناختی و جامعه شناسی تاریخ ادبیات و شناخت نظریه های مطرح ادبی ، به ماهیت ادبیات معاصر پی برد و جهت و گرایش جنبش ادبی را مشخص کرد.
شناخت گذشته ادبی ، اینک بیش از هر زمان دیگر احساس می شود و آگاهی به آن می تواند راهگشای آینده برای نویسندگان و خوانندگان ادبیات باشد.
مجموعه حاضر با توجه به همین نیاز پدید آمده است . ما کوشیده ایم تا به شیوه ای منظم ادبیات معاصر را مطالعه کنیم و تا حد امکان و توان ، تصویری جامع و بیطرفانه ، از گرایش ها و دگرگونی ها ی داستان نویسی ایران درصده گذشته ترسیم کنیم.
:و آن را در پنج دوره تاریخی به شرح زیر مورد مطالعه قرار دادیم
الف) از نخستین تلاش ها (حدود 1274) تا 1320
ب) از 1320 تا 1332
پ) از 1332 تا 1340
ت) از 1340 تا 1357
ث) از 1357 تا 1370
نکته ی دیگر این که : در نقاط عطف تحولات تاریخی و فرهنگی ، مضمون های اساسی و شیوه ی ساخت و
پرداخت رمان ها و داستان ها به مرور تغییر می کند . از این رو معمولن آثار هر دوره مشخصاتی کلی دارند که
از وضع اجتماعی و فرهنگی ، باورهای مسلط روشنفکری و طرز تلقی نویسندگان از وظیفه ی ادبیات ریشه می گیرند .این مشخصات هر دوره را از دوره های دیگر متمایز می کند.
فرایند تحول ادبیات داستانی ایران هر بار به دلایل سیاسی –اجتماعی قطع شده و بار دیگر حرکتی تازه آغاز شده است . برای درک روشن تر و دقیق تر این گسست در فرایند ادبیات داستانی ، توجه به اساسی ترین حوادث اجتماعی –فرهنگی دوره های گوناگون ضروری است . اما دوره بندی ادبیات با طبقه بندی " انواع ادبی " امکان
1
پذیر می شود . زیرا دراین حالت هر اثر در جایگاه معینی قرار می گیرد و تفاوت ها و شباهت های آن با سایر آثار ،و نیز با زمینه فرهنگی دوره معین مشخص می شود . با دسته بندی آثار به انواع ( ژانرهای ) گوناگون
ساختارهای ادبی موجود در دستاورد های پراکنده ادبی ، در معرض دید قرار می گیرند.
داستان نویس خلاق چون از حد تقلید ساده ی واقعیت در می گذرد ، واقعیتی داستانی و تخیلی پدید می آورد برتر از واقعیت روزمره ، آینه ای ژرف تر در مقابل ذهن می گذارد تا بی نهایت پنهان آشکار شود.
بخش اول
از نخستین تلاش ها تا سال 1320
نخستین نویسندگانی که در قالب داستان آثاری آفریدند
ادبیات دوران مشروطه
رویارویی با اروپا اصلی ترین مساله فرهنگی در دوره مشروطه است
ادبیات این دوران که متاثر از فرهنگ غرب است ، با پرداختن به مبرم ترین مسائل اجتماعی و انتقاد از استبداد ،خرافات و موهوم پرستی ، نقشی متفاوت با نقش ادبیات اشرافی بر عهده می گیرد . ضرورت بیان وظایف تازه سبب بکارگیری شکل های جدید ادبی و ورود موضوع ها و شخصیت ها ی تازه به عرصه ادبیات می شود . جای شکل های کهنه ادبی را ، که کاربرد زیبایی شناختی خود را از دست داده اند ، شکل های تازه ادبی می گیرند
در سال 1253 میرزا جعفر قراجه داغی :( ستارگان فریب خورده ، حکایت یوسف شاه ) - نوشته ی میرزا فتحعلی آخوندزاده (1191-1257) را از زبان آذربایجانی به فارسی بر می گرداند.
آخوندزاده پیشرو فن نمایشنامه نویسی و داستان پردازی اروپایی در خطه آسیا است .
رمان ( سیاحت نامه ابراهیم بیک یا بلای تعصب او ) در سال 1274شمسی به چاپ می رسد .
.داستان دراماتیک و ساختمان هماهنگ ) ستارگان فریب خورده ) مورد استقبال چندانی قرار نمی گیرد
رمان های آغازین – سفرنامه ای ، تاریخی ، اجتماعی ، ضمن این که می خواهند از نظر شکل و محتوا سنت
شکن باشند اما سخت با شگرد های ادبی قدیم پیوند دارند.
اولین سفرنامه جدید را میرزا صالح شیرازی نوشت
میرزا علی خان امین الدوله نیز سفرنامه ای با نثری زیبا دارد
.اما اولین داستان های سفر نامه ای را مراغه ای و تالبوف نوشتند
حاج زین العابدین مراغه ای (1218-1290) تاجری مقیم استانبول – سیاحت نامه ابراهیم بیک را در سه جلد طی
سال های 1274و1285و1289 منتشر کرد.
مسالک المحسنین (1284) نوشته ی عبدالرحیم تالبوف (1213-1289 (
کتاب احمد یا سفینه طالبی – نوشته دیگرتالبوف است
2
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
روند تحول ادبیات معاصر ایران ، بارها ، به علت های گوناگون اجتماعی _ فرهنگی ، قطع شده و پس از یک دوره فترت با دیگر با حرکتی تازه آغاز شده است . برای ارایه گزارشی به هم پیوسته از این تاریخ گسسته صد ساله ، نویسندگان را در سه نسل می توان دسته بندی کرد : پیشگامان ، نسل میانه ، نوخیزان آنچه ادبیات هر نسل را متفاوت با ادبیات نسل پیش میکند، تغییر نحوه نگاه به زندگی و طرز تلقی از وظیفه ادبیـات است. رد این تغییـرات را می توان در رمان ها و مجموعه داستانهای یک قرن اخیـر از 1274 تا 1377 .ش. دنبال کرد
پیشگامان : از 1274 تا 1320 ش
از قصه های منظوم ادبیات متقدم از قبیل شاهنامه فردوسی و مثنوی مولوی که بگذریم ، داستان های منثور فراوانی داشته ایم : از سمک عیار تا امیر ارسلان . اما برخلاف حکایت کوتاه که جایگاه والایی در سنت ادبی ایران داشت ، این داستان ها ی بلند هیچ گاه جدی گرفته نشدند و در حاشیه نظام ادبی مسلط ماندند و به ندرت به درجه ادبی بودن رسیدند . اما تاثیر آنها را ، به هنگام دگردیسی حکایت بلند و سنتی ایرانی به رمان اروپایی احساس می کنیم. نخستین رمان نویسان ایرانی از نظر شکل بخشیدن به حوادث رمان حول محور سفر و شیوه شخصیت پردازی از داستان ها ی بلند منثور، تاثیر پذیرفته اند . آثاری که اینان نوشتند ثمره برخورد تجدد با جامعه ای سنتی است ؛ برخوردی که موجد بحران نظام سیاسی و اجتماعی می شود و شکل گرفتن روشنفکرانی را در پی دارد که ضوابط جدیدی برای اصلاح جامعه پیشنهاد می کنند . در درون این تحولات اجتماعی و سیاسی است که شکلهای جدید ادبی و در درجه اول رمان رشد می کنند . رمان، زاده بحرانی است که بین شکل های خلق شده برای دنیایی در شرف فروپاشی و نابودی ، و شکل های تازه ای که پاسخگوی وضع جدیدند پدید می آید.
اما مهم ترین عواملی که زمینه های مادی پیدایش رمان فارسی را فراهم آورد صنعت چاپ و مطبوعات بود . رجال اصلاح طلبی مانند عباس میرزا قاجار پس از شکست ایرانیان در جنگ با روس ها به خود آمدند و دریافتند که آینده کشور بستگی به دست یابی به علوم جدید دارد . به همین منظور محصلاتی به فرنگ اعزام شدند. آنان در بازگشت به میهن ماشین های چاپ را به ارمغان آوردند و امکان پیدایش روزنامه ها و کتابها را فراهم ساختند. همچنین با ترجمه متون علمی تاریخی و ادبی ، دریچه تازه ای رو به جهان گشودند و دسترسی به متون تازه و شناخت فرهنگ غرب را آسان کردند.
چاپ، با تکثیر آثار آن ها از انحصار اشراف در آورد و به میان مردم برد . اما مهم ترین خدمت آن را باید در پیدایش مطبوعات دانست. مطبوعات ، با ساده کردن نثر در دگرگون سازی مفهوم ادبیات تاثیر گذاردند و به شکل گیری تفکر انتقادی یاری کردند . نشریاتی چون اختر ( چاپ استانبول ) و حبل المتین ( چاپ کلکته ) هم پایگاه و تکیه گاه نویسندگان نخستین متون داستانی جدید فارسی بودند و هم محلی برای تجربه کردن شیوه های تازه نگارش نویسندگانی چون دهخدا و جمال زاده نیز با نوشتن برای مطبوعات کار ادبی خود را آغاز کردند .مطبوعات نثر را ساده، و آماده به کار گرفته شدن در توصیفها و مکالمات کردند، و مترجمان شکل تازه رمان را در معرض دید ایرانیان قرار دادند .
بحث رمان نویسی در ایران اول بار به سال 1250 ش. در نامه میرزا فتحعلی آخوندزاده به میرزا آقا تبریزی مطرح شد . او فن رمان را متضمن فواید ملت و مرغوب طبایع خوانندگان دانسته بود و به دو ویژگی رمان، آموزندگی و سرگرم کنندگی، اشاره کرده بود آن گاه مترجمان نخستین رمان های اروپایی در عصر قاجار در مقدمه هایی که بر ترجمه های خود نوشتند، کوشیدند تا با تعریف نوع ادبی جدید رمان آن را به نظام ادبی ایران وارد کنند. ترجمه داستان تاریخی _ انتقادی آخوندزاده ( 1191_1257ش ) موسوم به ستارگان فریب خورده حکایت یوسف شاه در 1253 ش. فارسی منتشر شد. نویسنده از ورای داستانی که در عصر صفوی رخ می دهد ، خرافه پرستی ، بی قانونی و ستم چیرگی بر ایران عصر قاجار را توصیف می کند و راه چاره را در تشکیل مجلس مشورتی از دانایان ملت می داند. اما هنوز شرایط برای آفرینش این نحوه بیان جدیـد ادبـی ایـران فراهم نشـده بـود و رمـان در حـد یـک انـدیشه وجود داشت. دو دهه گذشت، تا اینکه در 1274 ش حاج زین العابدین مراغه ای ( 1218 – 1290 ش ) تاجر مشروطه خواه مقیم استانبول نخستین شبه رمان فارسی را با نام سیاحتنامه ابراهیم بیک نوشت. تجسم واقع گرایانه زندگی ایرانیان، میهن پرستی عمیق و انتقاد از همه جوانب جامعه ایرانی، جلد اول این رمان سه جلدی را به صورت نمونه گویایی از واقع گرایی پرشور در دوره مشروطه در آورده است.
مراغه ای نوع ادبی متعارف زمانه سفرنامه نویسی را به صورتی تخیلی برای بیان نظریات اجتماعی _ سیاسی خود به کار گرفت . در پی او عبدالرحیم طالبوف ( 1213 – 1289 ش ) در مسالک المحسنین ( 1284 ش ) و میرزا حبیب اصفهانی(1311- 1251ق ) در ترجمه آزاد و خلاق خود از سرگذشت حاجی بابا ( 1284 ش ) اثر جیمز موریه (1780 – 1849 م ) نیز از نوع ادبی سفرنامه ای بهره گرفتند. ساخت سفرنامه ای شیوه مناسبی برای نشان دادن خصلتهای شخصیت دوران به شمار می آید ؛ قهرمان داستان از عزلت به در می آید و با گشت و گذار در پهنه جامعه نابههنجاریها را می بیند و با مقایسه آنها با نظام زندگی ممالک پیشرفته لزوم تغییر آنها را گوشزد میکند. نویسندگان عصر مشروطه بیشتر به نقش اجتماعی ادبیات توجه داشتند و برای ساختار ادبی و زیبایی شناسی رمان اعتباری قایل نبودند. داستانهایشان به اقتضای شرایط انقلابی بیشتر از آنکه جنبه تخیلی داشته باشد نقد اجتماعی و خطابه در مدح عدالت و آزادی بود.
رمان فارسی حول درگیری قهرمان با نظام حاکم بر جامعه شکل می گیرد و این ویژگی عصری است که طبقه متوسط از وضع خود آگاه می شود، مفهوم ملت اهمیت می یابد و به فرد فرد انسان ها توجه می شود . رمان در زمانه ورود فرد عادی به عرصه رویدادهای تاریخی و معنی یافتن هستی او یکی از مهم ترین گونه های ادبی را تشکیل می دهد. بنیاد زیبایی شناسی جامعه ما با این تحول به کلی زیر و رو شده است ؛ یعنی از آن زیبا شناسی محدود و محلی که روبه گذشته ها و حفظ سنتها داشت به زیبایی شناسی جهانی و نامحدود که رو به جهان آینده و رویدادهای غیر مترقبه و ناشناخته دارد تغییر ماهیت داده است. در سال های پس از مشروطیت شاهد پیدایش رمان تاریخی رمان اجتماعی و داستان کوتاه هستیم.
رمان تاریخی
نوع مطرح ادبی سالهای شکست انقلاب مشروطه و جستجوی منجیهای پرقدرت برای برقراری امنیت اجتماعی است نویسنده رویگردان از ناملایمات زمانه عظمت را در شکوه برباد رفته ایران باستان جستجو میکند. رمان تاریخی ریشه در کار فکری کسانی دارد که در مسیر جریان به خود آیی ناشی از انقلاب مشروطه در جهت کشف تاریخ ملی کوشیدند. از جمله این کسان میرزا آقا خان کرمانی(1270 _ 1314 ق ) است که تاریخ ایران باستان را با نام آیینه اسکندری ( 1285 ش ) نوشت. کوششهای مترجمان رمانهای اروپایی مانند محمد طاهر میرزا مترجم رمانهای الکساندر دوما را نیز نباید نادیده گرفت . ترجمه بعضی از این گونه رمانها رشته تازه ای از ادبیات تاریخی اروپا را شناساند و اتفاقا با مذاق مردم ما خوب جور در می آمد نویسندگان رمانهای تاریخی در بند افسانه های تاریخی و ادبیات گذشته بودند و به جای تصویر واقع گرایانه یک دوره مشخص از تاریخ به عنوان زمینه ماجراهای مهیج عشقی و رزمی استفاده می کردند . نخستین رمان از این نوع را محمد باقر میرزا خسروی ( 1226 – 1298 ش )با نام شمس و طغرا ( 1287 ش) در سه جلد درباره هجوم مغولان به ایران نوشت.
موسی نثری ( 1260 _1332 ش ) در رمان عشق و سلطنت ( 1295 ش ) به فتوحات کوروش پرداخت. میرزا حسن خان بدیع ( 1251 _ 1316 ش ) نیز سرگذشت کوروش را دستمایه رمانی با نام داستان باستان ( 1299 ش ) کرد. میرزا عبدالحسین صنعتی زاده کرمانی ( 1275 – 1352 ش) رمان دامگستران یا انتقام خواهان مزدک ( 1299 و 1304 ش ) را درباره آخرین سالهای سلطنت ساسانیان و درگیری های آنان با مزدکیان و اعراب نوشت. از دیگر آثار او مانی نقاش ( 1305 ش ) و سلحشور ( 1312 ش ) است. حیدر علی کمالی ( 1248 – 1315 ش )رمان های موجوزتر و رمانتیک تری نوشت. او در مظالم ترکان خاتون ( 1306 ش ) حمله مغول به ایران را تصویر کرد و در لازیکا (1310 ش ) توصیفی به فارسی سره از جنگهای ایرانیان و رومیان ارایه داد. در میان نویسندگان رمان های تاریخی کار علی اصغر رحیم زاده صفوی ( 1273 – 1338 ش ) به سبب وارد کردن نوعی افسانه علمی در رمان تاریخی قابل ذکر است : شهربانو ( 1310 ش ) نادرشاه ( 1310 ش ) محمد حسین رکن زاده (1278 _ 1352ش ) در دلیران تنگستانی ( 1310 ش ) به مضمونی معاصر پرداخت و مبارزات مردم جنوب با استعمارگران انگلیسی را وصف کرد.
گرایشهای ملی گرایانه که از حمایت حکومت رضاشاه نیز برخوردار بود، آن چنان گسترشی یافت که حتی نویسندگانی از قبیل صادق هدایت و بزرگ علوی را نیز به نوشتن داستان های تاریخی ترغیب کرد. از دیگر رمان های تاریخی این دوره می توان به آثار زیر اشاره کرد : پهلوان زند ( 1312 ش) نوشته علی شیراز پور پرتو معروف به شین پرتو. ( 1286 – 1376 ش ) عشق و ادب ( 1313 ش )، اثر میرزا محمد علی خان آزاد ( 1258 – 1324 ش ) ، یعقوب لیث ( 1315 ش ) ، به قلم یحیی قریب. پیامبر ( 1316 ش ) ، اثر زین العابدین رهنما ( 1272 – 1368 ش ) آشیانه عقاب ( 1318 ش )، نوشته زین العبدین مؤتمن ( متولد 1293 ش)
رمان اجتماعی
نوع ادبی دیگری که سالهای 1300 ش پدید آمد رمان اجتماعی است. این نوع رمان از نظر ساختار تفاوت چندانی با رمان تاریخی ندارد و تنها به دلیل پرداختن به ماجراها و شخصیتهای معاصر از آنها متمایز می شود. شخصیتهای معاصری از قبیل کارمندان و زنان بر صحنه ظاهر می شوند و ماجراهای غم انگیزی را از سر می گذرانند که نشانه ای از دشوارییهای زندگی شهری در آستانه ورود جامعه به روزگار نو است . رمان تهران مخوف ( 1303 ش ) نوشته مرتضی مشفق کاظمی ( 1281 – 1356 ش ) ، اثری راهگشا در این زمینه بود . نویسنده ، ضمن بازگویی داستان عشق ناکام پسری فقیر به دختری اشرافی تصویرهای روشنی از وضع محلات، قهوه خانه ها، اماکن فساد، راهها و چاپارخانه های عرض راه ، مسافرت با گاری و درشکه و واگن شهری ، لباسها و اندیشه ها در دوران کودتای 1299 ش به دست می دهد. مشفق کاظمی ، که از پایه گذاران انجمن تجددخواه ایران جوان ( 1301 ش ) بود ، توجه خاصی به وضع اسفناک زنان از طریق تصویر کردن روسی خانه ها ، نشان داد . نویسندگان متعددی از سبک ادبی و شیوه برخورد او با مسئله زن تقلید کردند که از میان آنان، کار احمد علی خداداده تیموری در رمانهای روز سیاه کارگر ( 1305 ش ) و روز سیاه رعیت ( 1306 ش ) ارزش بیشتری دارد . او کوشید تا بر اساس مشاهدات خویش، و نه الگو برداری از رمانهای احساساتی، تصویری عینی از زندگی زنان روستایی و شهرستانی، در سالهای جابهجایی حکومت قاجار به حکومت پهلوی ، ارایه کند . عباس خلیلی ( 1272 _1350 ش ) در روزگار سیاه ( 1303 ش ) ، انتقام (1304 ش ) و اسرار شب ( 1305 ش ) یحیی دولت آبادی ( 1241_1318 ش ) ربیع انصاری ( متولد 1283 ش ) در جنایات بشر با آدم فروشان قرن بیستم(1308 ش) ، محمد مسعود ( 1280 – 1326 ش ) در تفریحات شب ( 1311 ش ) در تلاش معاش (1312 ش ) و اشرف مخلوقات ( 1313 ش ) ، محمد حجازی ( 1279 – 1352 ش ) در هما ( 1307 ش ) ، زیبا ( 1312 ش ) ، جهانگیر خلیلی ( 1288 – 1318 ش ) در من هم گریه کرده ام(1311 ش ) نیز در این نوع ادبی طبع آزمایی کرده اند زیبایی محمد حجازی را می توان بهترین رمان اجتماعی عصر رضا شاه دانست. نویسنده ، در این اثر ، گزارشی واقع گرایانه از سیـر حوادث و روانشناسی اجتـماعی سال های 1290 ش به دست می دهد و حرکت جامعه ای سنتی به سوی تجدد و شهرنشینی را توصیف می کند. او می کوشد تا رابطه ای با زمان و واقعیت برقرار کند و اعمال شخصیتها را متکی بر محیط رشد آنها پیش برد و درونمایه عمده زمانه خود، چالش تجدد با سنت را به شکل مسئله زن مطرح کند.
داستان کوتاه
با وجود پدید آمدن رمان های تاریخی و اجتماعی ، نثر معاصر همچنان شاخه ای نورسته در سایه درخت تناور ادبیات کهن ایرانی بود . با پیدایش داستانهای کوتاه جمال زاده ، هدایت و علوی ، نثر معاصر گام در راهی نهاد که هویت ویژه آن را تعیین می کرد.
سید محمد علی جمال زاده ( 1271 – 1376 ش ) نخستین مجموعه داستان واقع گرایانه ایرانی را با نام یکی بود و یکی نبود ( 1300 ش ) ، نوشت . او در هر داستان ، با نثر شیرین ، به تصویر یک تیپ اجتماعی پرداخت و کهنه پرستی و رخوت اجتماعی را با طنزی سرشار از غم توصیف کرد. منتقدان (دیباچه) این کتاب را بیانیه نثر نوین فارسی دانسته اند . جمال زاده در آن از نویسندگان ایرانی می خواهد که با زبانی ساده و همه فهم به نوشتن رمان و داستان کوتاه روی آورند تا به دموکراسی ادبی، که مکمل دموکراسی سیاسی است جامه عمل بپوشند. پیش از او میرزا حبیب اصفهانی و علی اکبر دهخدا (1258-1335 ش ) در قطعه های داستانی که از سال 1286ش تحت عنوان چرند و پرند، در روزنامه صوراسرافیل می نوشت، در آثار خود زبان و اصطلاحات عامیانه به کار می بردند. از آنان که هم زمان با جمال زاده، داستان کوتاه نوشته اند می توان از حسن مقدم (1274-1304ش)، سعید نفیسی (1274-1345ش) و کریم کشاورز (1279-1365ش) نام برد .
نویسنده ای به نام یوسف عمو، پیش از اینان طی سال های 1288-1289ش در روزنامه خیرالکلام 47 حکایت کوتاه نوشت، اما داستان کوتاه با آثار صادق هدایت(1330_ 1281ش) در فرهنگ ایران جایگاه واقعی خود را یافت و به تدریج یکی از شاخه های اصلی ادبیات معاصر شد. هدایت کوتاه که با ادبیات جدید اروپا آشنا بود در زنده به گور (1309ش)، سه قطره خون (1311ش)، سایه روشن(1312ش)، علویه خانم (1312ش) و وغوغ ساهاب (1313ش) که زندگی عامه مردم را با اصطلاحات خود آنان به همان خوبی ترسیم کرد که هزار توی ذهنیات روشنفکران سرخورده و هراسان را با رمان مشهور او بوف کور (1315ش). ادبیات معاصر از مرحله نوشتن (رمانس) های تاریخی و اجتماعی در می آید و پا به عرصه رمان می نهد . هدایت برخوردی انتقادی با نظام اجتماعی و هنری زمانه خود دارد در حد هنجارهای ادبی رایج نمی ماند و مبدع سبکی تازه می شود تا این زمان، رمان وسیله ای برای سفرنامه نویسی یا خطابه و پند و اندرز بود. اما هدایت به زیبایی شناسی رمان به عنوان یک شکل مستقل ادبی اهمیت بخشید
بزرگ علوی (1282_1375ش) که دانش آموخته آلمان بود در بازگشت به میهن به حلقه یاران هدایت (گروه ربعه) پیوست، نخستین مجموعه داستان او چمدان (1313ش)، به همان اندازه از رمانتیسم آلمانی تاثیر پذیرفته است که از آثار هدایت، علوی، مثل هدایت با نشان دادن تناقضات درونی شخصیتها، گزارش های ساده جمال زاده را تا حد داستان روان شناختی ارتقا داد. اما به سبب پیوستن به گروه تقی ارانی و نوشتن برای مجله مادی مذهبی دنیا (1312ش) در سال 1316ش دستگیر و زندانی شد . پس از سقوط رضاشاه علوی از بند رست و با نوشتن ورق پاره های زندان (1320ش) و پنجاه و سه نفر (1321ش)، پایه گذار (ادبیات زندان) در ایران شد .