لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
«بنیان اساطیری حماسه ملی ایران»
حماسه ی ملی ایران (شاهنامه فردوسی) آمیزه ای است از اسطوره و تاریخ. افسانه های کهن که بیشتر اساطیری اند به شیوه ای نو و به شیوه ی حماسی بازگو شده اند. در تبدیل تدریجی اسطوره به حماسه، اندک اندک از جلوه های شگفت و نامعقول آن کاسته شده و جنبه ی عقلانی و این جهانی به خود گرفته است.
از طرفی در دوران های متاخر به روایات اساطیری باستانی، چهره تاریخی داده شده و زمان اساطیری با تدبیری زیرکانه به زمان تاریخی پیوسته است. در زمینه مطالعات ایرانی تعیین مرز اسطوره و حماسه یکی از مشکلات تحقیق به شمار می رود.
در شاهنامه که یک اثر حماسی است، از تاریخ به معنای گزارش راستین وقایع نشانی نیست. ولی تاریخ سنتی در مفهوم مشتی اخبار کژ و راست درباره شخصیت های واقعی از دوره ساسانی آغاز می شود، که آن هم با افسانه آمیخته است.
اما تعین این که اسطوره در حماسه از کجا آغاز شده و به کجا می انجامد، کار بسیار دشواری است. آنها که به پیروی برتلس شاهنامه را به سه بخش اساطیری، پهلوانی و تاریخی تقسیم کرده اند به تحلیلی توصیفی بسنده کرده اند و مشخص نکرده اند که بالاخره بخش پهلوانی مبنای اساطیری دارد یا اصل تاریخی.در مورد پیشدادیان همه معتقدند که اساطیری هستند اما در مورد کیانیان، ویندشمن (Fr.Windischmann) اشپیگل (F.Spiegel) و دار مستتر (J.Darmesteter) در گذشته و لومل (H.Lommel) و ویکندر (S.Wikander) و دومزیل (G.Dumezil) در زمان ما معتقدند کیانیان یا دست کم برخی از شاهان این سلسله اسطوره ای هستند. در مقابل بسیاری محققان آنها را تاریخی انگاشته اند. هوزینگ (G.Husing) و هرتل(J.Hertel) و هرتسفلد (E.Herzfeld) و هوپت (L.Hupt) گشتاسپ کیانی را با گشتاسپ پدر داریوش و کیانیان بعدی را با آخرین پادشاهان هخامنشی یکسان گرفته اند.
عده ای دیگر که در راس آنان کریستین سن (A.Christensen) و برخی شاگردان هنینگ (W.B.Henning) قرار دارند آنان را پادشاهان شرق ایران پیش از هخامنشیان می دانند. و سستی آرای هرتل و هرتسفلد را کریستین سن و به نیکوترین وجهی پرفوسور هنینگ باز نموده اند. لذا به بررسی انتقادی نظریه کریستین سن و پیروان او خواهیم پرداخت.
نخست باید گفت که تاکید بر سابقه تاریخی سروده های پهلوانی (با سرشتی ضد اسطوره ای) نتیجه گرایش ذهنی معینی است که در دهه های نخستین قرن بیستم پدید آمد و تا امروز هم دوام دارد. به این ترتیب سعی شد برای روایات اساطیری و حماسی مبنای تاریخی بیابند یا بتراشند (در مقابل افراط کسانی که در قرن نوزدهم برای همه ی چیزها مبنای اسطوره ای می یافتند).
به این ترتیب به این نتیجه رسیدند که حماسه تاریخی آشفته و آمیخته با افسانه است که اگر عناصر افسانه ای آن را که به خاطر خارق العاده بودن به آسانی قابل تشخیص است از آن جدا کنیم به تاریخ می رسیم. این یک پندار غلط است. اولا باید در نظر داشت پیشینه تاریخی نه بر ارزش حماسه می افزاید نه از آن می کاهد. اگر تاریخی بودن، معیار ارزش اثر حماسی بود، می بایست ظفرنامه حمد الله موستوفی و شهنشاه نامه ی صبا جای شاهنامه فردوسی را می گرفت یا آثار افسانه ای همچون گیل گمش یا اسطوره های هندی بی اعتبار می شد.
ثانیا اسطوره از لحاظ سرشت و ماهیت با تاریخ تفاوت بنیادی دارد و بیان کننده واقعیت هایی بی زمان و جهان است که در ذهن گروهی نسل های بشری و بر مبنای ارزش های خاص اجتماعی آنان در یل و پهلوانی تجسم پیدا می کند.
تشخیص عناصر تاریخی حماسه تنها وقتی ممکن است که گزارش تاریخی مستقل و موثقی در دسترس باشد. تا وقتی گواهی های معتبر دیگر و قراین خارجی مستقل، تاریخی بودن عناصر و افراد حماسی را در یک داستان پهلوانی ثابت نکرده نمی توان بر مبنای شواهد داخلی، که فقط از خود حماسه استخراج شده اند، در پی اثبات اصل تاریخی حماسه بود.
اخبار کیانیان جز در سنت های حماسی ایران در هیچ منبع مستقل دیگر مذکور نیست. گواهی های اوستایی و روایات زردشتی و همچنین گزارشهای مورخین اسلامی و... همه بر مبنای روایات حماسی پرداخته شده اند و هیچ کدام را نمی توان مدرک مستقل به حساب آورد. اما در مورد دلایلی که کریستین سن در کتاب کیانیان برای اثبات تاریخی بودن سلسله کیانیان یاد کرده، همانگونه که دومزیل به خوبی نشان داده است هیچ یک از قراین برای اثبات تاریخی بودن کیانیان بسنده نیست.
- اولا برخلاف ادعای کریستین سن، کتاب اوستا سلسله ای به نام کیان یا کیانیان نمی شناسد. این مطلب را سال ها پیش هرتل ثابت کرده است. روایت اوستا جز کیکاوس و کیخسرو درباره شش کوی دیگری که نام برده چیزی به جز نام ذکر نمی کند و شرقی بودن لقب کوی هم دلیل تاریخی بودن کیانیان نیست؛ بلکه می تواند اسطوره ای پرداخته شده در شرق ایران باشد.
- ثانیا اینکه اسم پادشاهان کیانی اسم اصیل ایرانی است دلیلی بر تاریخی بودن آنان نمی شود.
- ثالثا اینکه پادشاهان کیانی دارای ترتیب سنتی هستند، به همان اندازه که می تواند دلیل تاریخی بودن آنان تلقی شود می تواند دلیلی بر اسطوره ای و ساختگی بودن این سلسله هم باشد.
همچنین اینکه کیانیان بر خلاف پیشدادیان پهلوانی های کاملا معمولی داشته اند؛ ادعایی بیش نیست و اگر تنها بر مبنای متون اوستایی اظهار نظر کنیم نیز کیکاوس و کیخسرو به همان اندازه اساطیری هستند که مثلا هوشنگ و تهمورث.علاوه بر این توجه به شخصیت و کردار دشمنان و پهلوانان معاصر کیانیان نیز از اعتبار تاریخی کیانیان می کاهد. مثلا افراسیاب تورانی که از نیروی جادو برخوردار است و در بن دریای چیچست پنهان می شود. پهلوانان دوره کیانی نیز هیچ یک از لحاظ تاریخی، معاصر واقعی پادشاهان این سلسله نمی توانند باشند.رستم و زال، سگزیند و اگر افسانه ای نباشند به سنت های حماسی سَکایی تعلق دارند. گیو و گودرز و گرگین و بیژن قهرمانان دوره اشکانیند و جدا از این لااقل با اطمینان می توان گفت یکتن از شاهان این سلسله یعنی کیکاوس یک شخصیت اساطیری هند و ایرانی است. این خود در واقع بنیاد تاریخی این سلسله را به هم می ریزد. بدین ترتیب برخلاف گمان کریستین سن و خانم پرفسور بویس (M.Boyce) نمی توان تاریخی بودن را دست کم در همه افراد این سلسله امری مسلم تلقی کرد.
ویکندر (S.Wikander) نیز در بررسی اسطوره های دیرین هند و اروپایی در چند مورد به شباهت بین شاهنامه فردوسی و مهابهارتا می رسد و با اظهار تردید درباره صحت نظر دارمستتر مبنی بر تاثیر حماسه های
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
فواید اجرای مبحث 19 مقررات ملی ساختمان
فواید اجرای مبحث 19 مقررات ملی ساختمان
اکثر مردم بر این تفکرند که اجرای مبحث 19 مقررات ملی ساختمان سبب افزایش هزینههای ساختمان میشود و این در حالی است که چنانچه این مبحث در ساختمان بدرستی اجرا گردد، علاوه براینکه هزینههای اولیه ساخت را کاهش میدهد، با توجه به صرفهجویی انجام شده در هزینههای بهرهبرداری و مصرف انرژی ساختمان، برای مصرفکننده سودآور نیز خواهد بود. با اجرای مبحث 19 مقررات ملی ساختمان شامل عایقکاری سیستم تاسیسات و لولهها، عایقکاری جداره خارجی ساختمان و نصب پنجرههای دوجداره استاندارد در ساختمان کمتر از 5% سبب افزایش هزینههای ساختمان در این قسمت میشود ولی ازطرف دیگر ظرفیت سیستم گرمایش و سرمایش مورد نیاز ساختمان را میتوان تا 40% نسبت به حالتیکه این مبحث اجرا نمیشود، کوچکتر انتخاب کرد، که بنوبه خود کاهش زیاد هزینهها را در این قسمت شامل میشود. بنابراین چنانچه در طراحی و ساخت ساختمان اصول اولیه مهندسی رعایت شود علاوه بر ایجاد فضای مناسب برای زندگی ساکنین و افزایش سطح رفاه جامعه سبب کاهش هزینههای اولیه نیز میشود.
بطورکلی میتوان از مزایای اجرای مبحث 19 مقررات ملی در ساختمان موارد زیر را نام برد:
1. کمک به اقتصاد خانواده
2. افزایش رفاه نسبی در نتیجة مصرف صحیح انرژی
3. کمک به اقتصاد ملی
4.کاهش مصرف سوخت و در نتیجه کاهش آلودگیهای ناشی از آن
5. امکان برقراری دمای ثابت
6. تنظیم دمای دلخواه در اتاق به منظور تأمین شرایط آسایش
7. کاهش ظرفیت اولیه سیستم گرمایش و سرمایش تا 40%
8. کاهش استهلاک سیستم گرمایش و سرمایش
9. توزیع متعادل حرارت و امکان برقراری دماهای متفاوت در هر اتاق
10. حداقل 50% کاهش مصرف سوخت و هزینههای مربوطه
آشنایی با مبحث 19 مقررات ملی ساختمان
مصرف لجام گسیخته انرژی یکی از معضلات بزرگ کشور است و باوجود آن که سال های طولانی مسئولان با این مورد درگیر هستند و همواره به دنبال راهکاری برای رفع آن بوده اند همچنان این مسئله پابرجاست. مبحث 19 مقرررات ملی ساختمان نیز یکی از راهکارهایی است که در سال 1370 به تصویب هیات وزیران رسید و اجرای آن در ساختمانهای کشور الزامی شد، اما با وجود گذشت سال ها، هنوز این مبحث به طور کامل اجرا نمی شود و با وجود اهمیتی که این مبحث دارد شاید بسیاری از افراد جامعه با این مقوله آشنایی کامل ندارد تا در زمان خرید خانه به آن توجه و آن را از سازنده ساختمان تقاضا کنند، به همین منظور خبرنگار قلم سبز پای صحبت های کارشناس شرکت بهینه سازی مصرف سوخت در بخش ساختمان؛ که سال ها بر روی مبحث 19 مقررات ملی ساختمان فعالیت کارشناسی داشته، نشسته است تا فرصتی برای آشنایی بیشتر با این مبحث و اطلاع از چگونگی شکل گیری و نحوه اجرای آن در ساختمان ها فراهم شود.
- مبحث 19 مقررات ملی ساختمان را تعریف کنید و بفرمائید اجرای این مبحث در ساختمان های کشور چقدر در صرفه جویی مصرف انرژی تأثر گذار است؟
مطابق با ماده 33 قانون نظام مهندسی کشور، مسئولیت نظارت عالیه بر اجرای ضوابط و مقررات ملی ساختمان در طراحی و اجرای تمامی ساختمانها بر عهده وزارت مسکن و شهرسازی است. وزارت مسکن بر مبنای این ماده اقدام
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
ارزش پول ملی
در طول چند ماه گذشته بازار ارزهای خارجی شاهد تحولات متعدد و قابل تاملی بود، شاید مهمترین این تحولات کاهش ارزش دلار در مقایسه با سایر ارزهای بین المللی از جمله یورو بوده است. در صورتی که فرض کنیم که این کاهش ارزش دلار، ناشی از رکود اقتصادی و ضعف ساختاری اقتصاد آمریکا است - که البته جای بحثهای متعدد دارد و در این مقاله نمی گنجد - نکته شگفت انگیز برای برخی کارشناسان در این ماجرا، نحوه تاثیرگذاری این سیاست، در ارزش پول ملی کشورمان (ریال) است و سوالی که مکررا توسط این گروه مطرح می گردد این است که: براستی قیمت ارزهای خارجی در کشور ما، بر اساس کدام قاعده یا قانون علمی تغییر می یابد؟ قوانین حاکم بر بازار ارزهای خارجی در کشور ما کدام است؟ در حالی که قیمت دلار در مقایسه با قیمت سایر ارزهای خارجی مرتبا در حال کاهش است، بر اساس کدام منطق قیمت دلار در کشورمان، مرتبا در حال افزایش است؟! و در عین حال قیمت سایر ارزها نیز همزمان افزایش می یابد؟! آیا این نکته نشان دهنده این حقیقت تلخ نیست که قیمت ارز در کشور ما نه بر اساس قاعده عرضه و تقاضا، بلکه بر اساس خواست و سیاست های دستوری بانک مرکزی تغییر می یابد؟! حال چه اتفاقی افتاده که مسوولین بانک مرکزی، بر خلاف سیاست های صریح رییس جمهور، ارزش پول ملی را روز به روز کاهش می دهند؟ آیا به دنبال راه حلی برای جلوگیری از کسری بودجه دولت هستند؟! آیا مسوولین محترم این بانک بر این تصور هستند که با کاهش ارزش پول ملی، کالاهای ایرانی همانند کالاهای کشورهای صنعتی مورد رغبت بیشتر بین اللملی واقع می شوند و بدین وسیله صادرات کشور افزایش می یابد؟! یا آن که پول ایران، همانند ارزهای قوی خارجی، مورد رغبت کشورهای دیگر است و از این رو با کاهش ارزش پول ملی، تقاضای بین المللی ریال برای مصرف کالاهای ایرانی افزایش می یابد؟! در پاسخ به این گروه از کارشناسان باید گفت : این که ارزش پول ملی ما روز به روز کاهش می یابد نه ربطی به مسوولین محترم فعلی بانک مرکزی دارد و نه به سنگ اندازی و مخالفت ایشان با اوامر و دستورات اکید ریاست جمهور در بالا نگاه داشتن ارزش پول ملی و نه دیگر موارد مطروحه و ضمنا شاید تا 3 سال پیش امکان تغییر ارزش پول ملی با سیاست های دستوری و خارج از قاعده عرضه و تقاضا و به پشتوانه عواید حاصل از فروش سرمایه ملی (نفت) ممکن بود لیکن آنچه مسوولین امر را در حال حاضر به چالش شدید وا داشته همین خارج شدن کنترل ارزش پول ملی از دست سیاستمداران و مسلط شدن قوانین عرضه و تقاضا بر سیستم پولی کشور است. چرا که درست است که عواید حاصل از فروش نفت ظرف این دو سال دوبرابر شده لیکن حجم پول خلق شده در ایران بیش از 7 برابر آن چیزی است که باید باشد (به جای 14برگ اسکناس به ازای هر نفر، 103 برگ اسکناس چاپ شده است یعنی به جای اینکه 980میلیون برگ اسکناس درچرخه اقتصادی و سیستم بانکی ما وجود داشته باشد، بالغ بر7میلیارد برگ اسکناس چاپ شده است و در حال گردش است) و عواید حاصل از فروش نفت دیگر توان پشتیبانی و قدرت بخشیدن به آن را ندارد و به همین دلیل است که بر اساس قوانین عرضه و تقاضا سیر نزولی و کاهشی ارزش پول ملی تا مرحله رسیدن به تعادل ادامه خواهد داشت ،چه بخواهیم و چه نخواهیم! این فشاری است که الزاما و صرفا توسط مردم باید تحمل شود وهیچ راه گریزی ندارد.
در واقع باید گفت ارزش دلاربه دلیل رکود اقتصادی در آمریکا تا رسیدن به نقطه تعادل در برابر یورو و دیگر ارزهای قدرتمند به روند نزولی خود ادامه خواهد داد و از آنجایی که شتاب سقوط وتنزل ارزش پول ملی ما طی دو سال گذشته از دلار بیشتر بوده است پس به همان میزان همواره امکان قدرتمند شدن در برابر دلار را نیافته است و بیشتر ازآنچه دلار در برابر دیگر ارزها کاهش ارزش پیدا کرده، ریال نیز ارزش خود را در برابر دلار از دست داده است وبه روند نزولی خود همچنان ادامه می دهد .به طور ساده تر می توان گفت اگر دلار 3 واحد کاهش ارزش نسبت به یورو داشته، کاهش ارزش ریال نسبت به یورو10واحد بوده، پس در این سال هاریال همواره با کاهش ارزش 7 واحدی در برابردلار نیز روبرو بوده است. افزایش 90 هزار میلیارد تومانی موجودی بانک ها ظرف دو سال یا به عبارت دیگر افزایش 1/5 برابری نقدینگی ظرف دو سال مهمترین دلیل افت شاخص های اثرگذار بر پول ملی و بی اعتبار شدن آن است به شکلی که ارزش پول ملی به نسبت 20 سال پیش 30 برابر تنزل کرده است و قدرت خرید هر قطعه اسکناس یک هزارتومانی که برای اولین بار در سال 1350 منتشر شد در حال حاضر بیش از 300 برابر کاهش یافته و به 33 ریال نزول کرده است، به عبارت دیگر یک برگ اسکناس یک هزارتومانی سال 1350 معادل 99/67 درصد ارزش خود را از دست داده است و اسکناسی که بتواند همان قدرت خرید اسکناس یک هزارتومانی سال 1350 را داشته باشد باید اسکناسی به ارزش 300 هزار تومان باشد و با توجه به حجم مبادلات اقتصادی کشور، سرعت گردش پول و سهم اسکناس از حجم پول و نقدینگی کشور، جامعه فعلی ما در انتظار و نیازمند اسکناس هایی درشت تر از 200 هزار تومان است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ملی شدن صنعت نفت
قانون ملی شدن صنعت نفت در واقع پیشنهادی بود که به امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت در مجلس شورای ملی ایران در ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به مجلس ارائه شد و تصویب گردید.
متن پیشنهاد تصویب شده:
بهنام سعادت ملت ایران و بهمنظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینمائیم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود یعنی تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرارگیرد.
مجلس سنا نیز این پیشنهاد را در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ تصویب کرد و پیشنهاد قانونی شد.
ناگفتههای نهضت ملی شدن صنعت نفت
گفت و گو با حجت الاسلام روح الله حسینیان
در آستانه سالگرد ملی شدن صنعت نفت هستیم، معروف است که شما در مورد عوامل ملی شدن صنعت نفت سخن دیگری غیر از آنچه معروف است دارید؟بله، من معتقدم آنچه در ملی شدن صنعت نفت شهرت پیدا کرده، و تاریخ نویسان ملی گرا آن را شهرت دارند یا با اسناد و مدارک هم خوانی ندارد به همین جهت معتقدم باید پرونده نهضت ملی شدن صنعت نفت بار دیگر بازخوانی شود.تحقیقات من نشان میدهد طرح اندیشهی ملی شدن صنعت نفت و سپس تبدیل آن به یک خواست عمومی و سپس بسیج تودههای مردم توسط نیروهای مذهبی به رهبری آیتالله کاشانی انجام گرفته است. آیا اعتقاد شما این است که مصدق و جبههی ملی در ملی شدن صنعت نفت نقشی نداشتهاند ؟در واقع ملی شدن صنعت یک فرایندی بود که از بعد از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین آغاز شد. میتوانیم عوامل مهم ملی شدن صنعت نفت را در نقش طیفی از نیروهای مذهبی به رهبری آیتالله کاشانی و طیف آرمانگرا را به رهبری فداییان اسلام از یک طرف نقش نمایندگان مجلس و نقش نیروهای ملی گرا تبیین کنیم که هر کدام از اینها در زمان خاصی نقشی را ایفا کردند که هیچ کدام تأثیری مانند نقش نیروهای مذهبی در حوزهی زمانی گسترده نداشتهاند.
قدری واضحتر نقش این سه عامل را بیان کنید؟اجازه دهید ابتدا به نقش نمایندگان در مجلس شورای ملی بپردازم در این زمان نمایندگان از چند طیف تشکیل میشدند. نیروهای چپ گرا و طرفدار سیاست شوروی و به اصطلاح روس فیلها و طیف دیگر از راست گرایان طرفدار انگلیس یا انگلوفیلها این دو طیف در مجلس چهاردهم و پانزدهم فعال بودند. البته در مجلس پانزدهم یک اقلیت قدرت مند در اطراف سید حسین مکی تجمع کردند که نقش مهمی را در حوزهی نفت ایفا کردند. عمدهی فعالیت چپ گرایان و راست گرایان محدود کردن منافع قدرتهای شوروی و انگلیس بود. به این معنا که راست گرایان سعی میکردند منافع شوروی را محدود یا مورد ضربه قرار دهند و چپ گرایان منافع انگلیس را مورد هدف قرار میدادند به همین جهت چند طرح در مجلس به تصویب رسید که حائز اهمیت است اولین طرح توسط مصدق تهیه شد. یعنی درست در زمانی که کافتارادزه معاون کمیساریای ملی امور خارجه برای مذاکره یک قرار داد نفتی دارد ایران شده بود، مصدق با یک طرح دولت از هر گونه مذاکره قانونی در مورد نفت منع کرد. این طرح در یازدهم آذر 1323 به تصویب مجلس رسید. طرفداران شوروی که در مجلس از تصویب این طرح یکه خورده بودند درست در فردای آن روز طرح لغو قرارداد 1312 نفتی با انگلیس را به مجلس پیشنهاد کردند. ولی مصدق با آن مخالفت کرد و اعلام نمود قرارداد چون طرفینی است نمیشود یک طرفه آن را لغو کرد.چپ گرایان که از طرح این ماده واحد شکست خوردند در انتظار فرصت بودند تا مجددا مسئلهی مقاوله نامهی نفتی شوروی و احمد قوام در مجلس مطرح شد. این بار چپ گرایان توانستند از فضای موجود استفاده و در طرح رد مقاوله نامه بندی را اضافه کنند که ضربتی همانند به منافع انگلیس بود. در بند (ه) این طرح دولت موظف شد تا برای احقاق حق ایران از شرکت نفت جنوب اقداماتی را به عمل آورد. بند(ه) سرانجام منجر به قرارداد الحاقی گس – گلشائیان شد. این قرارداد در پایان دورهی مجلس 15 در مجلس مطرح شد، اما اقلیت مجلس پانزدهم با نطقهای طولانی مانع از تصویب آن شدند. بعد از لایحه گس گلشائیان تمام هم و غم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جهانیشدن و امنیت ملی
منبع: ماهنامه زمانه شماره30
چکیده:
جهانیشدن فارغ از آنکه یک پروژه باشد یا پروسه، پدیدهای است که صرفنظر از عناصر اختیاری و کنترلشده آن، از برخی وجوه کاملا تحمیلی برخوردار است که حتی قدرتهای بزرگ را به تمکین وامیدارد و این مساله از آنجا ناشی میشود که پدیده جهانیشدن هنوز در کلیت خود برای هیچکس روشن نشده است. گریز مداوم جهانیشدن از کالبدشکافی محققانه و تنوع ادبیاتی موضوع جهانیشدن که ابهامات و تضادهای فراوانی را بر آن تحمیل کردهاست، دستیابی به یک تعریف و نظریه دقیق و روشن را ناممکن ساخته و آن را چونان پدیدهای نمایان میسازد که تا زمان تحقق کامل اساسا قابل شناخت نباشد.
اما بههرحال بسیاری از کشورهای جهان تکلیف خود را با این پدیده معین کردهاند و سهم خود را در بازیگری یا بازیگردانی در محیط آن معلوم ساختهاند. جهانیشدن هرچه باشد و هرموقع که تحقق یابد، مانند بسیاری دیگر از پدیدارهای تمدن بشری دارای وجوه منفعتبار و زیانبار خواهد بود و نرمی و زبری در آن آمیخته است. بنابراین توجه به اصل پدیده جهانیشدن تنها یک طرف معادله است، طرف دیگر آنکه میتواند صغری یا کبرای استدلال ما برای تایید یا نفی آن باشد، همانا منافع و امنیت ملی است.
نهتنها ما بلکه همه کشورهای جهان در حال سبکسنگیننمودن و توزین و تبیین جهانیشدن در قبال خود هستند و باتوجه به امکانات و شرایط ژئوپلیتیک خود، در حال پذیرفتن یا واگذارکردن نقشهای بازی در این صحنهاند. کشورهایی چون ایران که دارای امتیازات منطقهای عمدهای هستند بهطور ویژهای در معرض وجوه گستردهتری از منافع یا مضرات جهانیشدن واقع میشوند و تقریبا قادر به انزواگزینی یا جداسازی خود از سیطره جهانیسازی نخواهند بود. اما با بهکارگیری اندیشههای کاملا مطالعهشده و محققانه و با اتخاذ رویههای مدبرانه و هوشمندانه در رهبری و مدیریت کلان، میتوان در بهحداقلرساندن مضرات و بهحداکثررساندن منافع آن موثر بود.
جهانیشدن فرصتهای بیشماری را فراهم میکند، همچنانکه فرصتها و اختیارات بسیاری را نیز با خود میبرد؛ اما استفاده درست و بهموقع از فرصتهای بهدستآمده میتواند زیانهای ناشی از اختیارات و فرصتهای تلفشده را حتی تا چندبرابر جبران کند.
این امر بستگی زیادی به تحول مثبت در دیدگاه نظری ما نسبت به جهانیشدن و نیز پیدایش نوعی مدیریت هوشمندانه در سطوح کلان سیاستگذاری ملی و منطقهای خواهد داشت. آنچه را که ما تحت عنوان امنیت ملی و اعتلای فرهنگی جستجو میکنیم و هماکنون در معرض آسیبهای جدی پدیده جهانیشدن قرار گرفته است، موضوع اساسی برای همه کشورهای جهان از جمله کشورهای قدرتمند صنعتی غرب میباشد. ای بسا کشورهایی چون ایران با دستیابی به نظریهای اصولی و کارشناسانه درباب جهانیشدن بتوانند آینده این پدیده را از آن خود کنند و حتی بیشتر از غربیها منافع آن را کسب نمایند. مقاله زیر را ملاحظه فرمائید.
امنیت ملی کشورها تحت تاثیر متغیرهای بینالمللی و منطقهای که کانونهای بحران محسوب میشوند همواره مورد تهدید قرار دارد. هرچه بر دامنه گسترش جهانیشدن و ابعاد آن افزوده میشود، کشورهایی که در معرض آسیبپذیری بیشتری قرار دارند، این تهدیدات را در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با شدت هرچهبیشتری دریافت میکنند؛ بنابراین لازم است که درخصوص پدیده جهانیشدن به مثابه تهدیدی برای امنیت ملی کشورها، بررسی کارشناسی صورت گیرد. این مساله سوالات بسیاری را برمیانگیزد که برخی از این سوالات به ماهیت جهانیشدن و ابعاد آن مربوط میشود که در این مقاله، متغیر مستقل، فرضیه تبیینی خواهد بود و تاحدودی نیز به امکانات و موقعیت جغرافیایی و فرهنگی جوامع در تقابل با