لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آموزه مهدویت و حقوق محیط زیست
نویسنده: دکتر بهرام اخوان کاظمی
چکیده
موضوع محیط زیست و ضرورت صیانت و حمایت از آن در کلیه ادوار تاریخ بشر از اهمیت ویژهای برخوردار بوده تا جایی که این امر، انسانها و جامعة انسانی را وادشته است که در چند دهه اخیر، با وضع مقررات و قواعد ویژهای، حقوق خاصی را تحت عنوان حقوق محیط زیست تدوین نمایند، اما با این وجود هنوز هم بشر مدرن نتوانسته تبعات مخرّب حیات صنعتی، ماشینی و مصرفی خود را بر محیط زیست کنترل نماید و جهان همواره با روند تخریب و آلودگی روزافزون محیط مزبور روبهرو است.
نظر به ضرورت طرح مباحث جدید و گشودن زوایای جدید در حوزه موضع مهدویت، این مقاله تلاش دارد که نوع نگرش به محیط زیست و جایگاه آن را در حیات طیبة مهدوی بررسی نموده و این مدعا را اثبات نماید که حقوق محیط مذکور و همچنین حقوق کلیه جانداران و نباتات در عصر ظهور به نحو اکمل رعایت شده و حتی این موجودات و محیط زیست آنها در دوران مهدی علیه السلام به نهایت تحقق استعدادها و قابلیتهای بالقوه خویش خواهند رسید.
فصل اول : نگرشی به حقوق محیط زیست در جهان امروز
محیط زیستیکی از اصلیترین دغدغههای بشر وجهان مدرن در چند دهة گذشته تاکنون بوده است. برهمین مبنا، ایجاد و تحول حقوق و تکالیف مربوط به محیط مزبور، چه در حقوق داخلی و چه در حقوق بینالملل از مسائل بسیار مهمی است که ذهن بسیاری از صاحبنظران، دولتمردان، و انبوهی از سازمانهای جهانی و معاهدات بینالمللی را به خود معطوف و مشغول نموده است.
البته محیط زیست دستکم به معنای امروزی آن در بسیاری از زبانها یک اصطلاح نو و تازه است و سابقه کاربرد آن در زبان فرانسه به قرن دوازدهم برمیگردد، هر چند که این اصطلاح از آغاز دهة 1960 م کاربرد پیوسته پیدا کرده است.
محیط زیست از گذشتههای دور نیز مورد احترام تمدنها و فرهنگهای پیشین بوده و از قداست خاصی برخوردار بوده است؛ مثلاً در بین ایرانیان، پرستش میترا یا خورشید؛ در بین هندیان و مصریان، تقدیس رودخانههای گنگ و نیل و در بین بابلیان، پرستش ستارگان رواج داشته و در کتابهایی همچون ریگ ودا (کتاب مقدس هندوان)، تورات و قانون حمورابی در خصوص حفظ منابع طبیعی و خود آلودگی محیط زیست مطالبی وجود دارد. اقوام دیگر چون فنیقیها، لیدیها، هیتیها، اقوام مایا و اینکا نیز به تقدیس پدیدههای طبیعی پرداختهاند که نشانة ظهور ایدة علاقه به طبیعت و حفظ محیط زیست از ادوار گذشته میباشد.
با ظهور انقلاب صنعتی در قرن هجدهم، آسیبهای زیست محیطی؛ بهویژه در جهان صنعتی غرب شکل بسیار ملموستری یافت و پس از آن در قرن بیستم خسارات زیست محیطی با قضایایی همچون تریل اسمیلتر در 1941، کانال کورفو در 1946، اختلاف دریاچه لانو در1957، اختلاف سدگات در 1968، قضیه کاسموس 954 در سال 1978 در فضا، فاجعه کارخانه شیمیایی بوپال هند در سال 1984، فاجعه نیروگاه هستهای چرئوبیل در 26 آوریل 1986 و آلودگیهای ناشی از حریق عمدی چاههای نفت کویت توسط عراق در جنگ دوم خلیج فارس، شکل عینیتر و بحرانیتری یافت و نشان داد که بشریت برای چیرگی بر این خطرات نیازمند عزمی جهانی و برنامهریزی دقیق و انجام اقدامات قاطع و فراگیر در سطوح محلی، منطقهای و بینالمللی است؛ زیرا در غیر این صورت حیات بشری دچار نابودی و انهدام روز افزونتری خواهد شد.
امروزه تهدیدهای زیست محیطی، دامنه وسیعی را در بر میگیرد؛ از جمله: آب وهوا، میزان حرارت و گرم شدن دمای زمین، بالا آمدن سطح دریاها، حفظ گونههای مختلف و به ویژه نادر گیاهی و جانوری، فرسایش لایه ازن، آثار فعالیتهای صنعتی ناشی از اعمال انسان، تخریب جنگلها، آلودگی آبها، بارانهای اسیدی، آلودگیهای صوتی، نظامی، و هستهای و مانند آن.
از سویی برخی از این ضایعات زیست محیطی، خود نیز منشأ ضایعات گسترده تری شدهاند؛ مثلاً کارشناسان معتقدند که قطع درختان جنگلی به صورت انبوه و انتشار ممتد ضایعات صنعتی در فضا باعث تغییرات بسیار منفی در وضعیت آب و هوای جهانی و بالا آمدن سطح آب دریاها، و به تبع آن، زیر آب رفتن دشتهای ساحلی و گسترش امواج گرمازا گردیده است؛ همچنان که سوختهای فسیلی و استفاده نامتناسب و گسترده از آنها باعث افزایش دیاکسیدکربن زمین و ایجاد پدیدة گازهای گلخانهای شده است. وجود گازهای سمی منتشره از فعالیتهای صنعتی انسانی منجر به اسیدی شدن بارانها گشته و آبهای مصرفی و فضای حیاتی موجودات دریایی را مسموم نموده و سلامت انسانها را به خطر میاندازند.
امروزه این اعتقاد وجود دارد که اگر چه موضوعات محیط زیستی از جهت روابط بینالملل، پدیدههای جدیدی نیست اما با توجه به وخامت اوضاع آن، رهبران جهان به طور فزایندهای مسائل محیط زیستی را از موضوعات حاشیهای و جانبی، به دستور کار اصلی سیاسیشان منتقل کردهاند.
همچنان که همین رویه نیز در مورد عملکرد سازمانهای بینالمللی و جهانی در نحوة برخورد پیشگیرانه از آلودگی محیط زیست مشاهده میشود و تصویب و عقد دهها معاهده و کنوانسیون زیست محیطی بیان کننده چنین اهمیت روز افزونی است.
باید خاطرنشان نمود که اصطلاحمحیط زیست را میتوان به یک منطقه یا تمام سیاره و حتی به فضای خارجیای که آن را احاطه کرده اطلاق کرد. یونسکو برای محیط زیست، از اصطلاح بیوسفر یا لایة حیاتی نام برده که از تعاریف مُوَسَّع در این باره بوده و عبارت است از : محیط زندگی بشر یا آن بخش از جهان که بنا به دانش کنونی بشر، همة حیات در آن استمرار دارد. در حقیقت بیوسفر یا لایة حیاتی، همان لایه و قشرنازکی است که این کره خاکی را در میان گرفته و شامل زمین و هزار متر بالا و عمق زمین و اقیانوسهاست.
همچنین محیط زیست؛ شامل آب، هوا، خاک و عوامل درونی و بیرونی مربوط به حیات هر موجود زنده میباشد که در حقیقت حیات انسانی، جانوری، گیاهی و رشد آنها متأثر از این محیط است، همچنین از نظر برخی از کنوانسیونهای محیط زیستی، محیط مذکور شامل بخشهای زیر میشود:
الف) منابع طبیعی اعم از تجدیدپذیر و غیر قابل تجدید؛ مانند هوا، آب، خاک و کلیه جانوران و گیاهان و تأثیر متقابل این عوامل بر یکدیگر؛
ب) امول و دارایهایی که جزو میراث فرهنگی میباشند؛
ج) مناظر و چشم اندازهای ویژه.
از اینرو، محیط زیست ساخت دست بشر؛ شامل بناها، آثارتاریخی، ساختمانهای گوناگون و یا مناظر و چشم اندازهای ویژه به عنوان بخشی از محیط زیست، باید در برابر خرابی حراست شوند؛ همان طور که منابع طبیعی کرة زمین از جمله هوا، آب، زمین، گیاهان، حیوانات و به ویژه نمونههای معرف اکوسیستمهای طبیعی باید به نفع نسلهای حاضر و آینده، برحسب نیاز با برنامه ریزی و مدیریت دقیق حفاظت شوند و با منطقی کردن مدیریت تولید و مدیریت منابع، تعارض موجود میان توسعه و محیط زیست حل گردد، اما متأسفانه به وضوح مشخص است که انسان عصر فراصنعتی و دورة بیوتکنوالکترونیک امروز، نتوانسته است بر معضل نابودی و تخریب محیط زیست توسط خویش فائق آید و هر روز با نابودی بیشتر جنگلها، افزایش بیابانها، آلودگی هوا، آب و خاک، محیط زیست و انقراض گونههایی از حیات جانوری و گیاهی بیش از پیش مواجه است و این فرایند در مداری بسته و قهقرایی، دائم در حال تکرار است و باز هم متأسفانه سرعت تخریب محیط مزبور از سرعت ترمیم آن روز افزونتر است.
فصل دوم : حقوق محیط زیست در سیرة نبوی و معصومان:
در بحث از آموزة مهدویت، همواره نظر کردن به سیرة عموم معصومین ـ از خاتم انبیا(ص) تا امام یازدهم(ع)ـ راهگشا و ضروری است، زیرا حاکمیت و امامت حضرت مهدی(ع) نقطه پایانی و تکمیل رسالت نبوی و امامت سایر معصومین(ع) خواهد بود و بدیهی است که این سیره، شارح و مبیِّن آموزة مهدویت است؛ همانطور که این آموزه نیز مکمل و مبیِّن سیرة مزبور میباشد. بدین لحاظ در اینجا به گونهای بسیار اجمالی به جایگاه حقوق موجودات اعم از جانوری و گیاهی و محیط زیست آنها به عنوان مدخلی مقدماتی در تبیین بحث مذکور در آموزة مهدویت پرداخته میشود.
ابتدا باید گفت که پیامبر مکرم اسلام(ص) به این موضوع بسیار اهمیت میدادهاند؛ مثلاً در نهج الفصاحه، احادیث فراوانی از ایشان در مورد اهمیت درخت و درختکاری و عمران و آبادانی محیط زیست نقل شده است؛ از جمله فرموده اند:
الف) چه نیکو مالی است نخل که در گل محکم است؛
ب) اگر رستاخیز بر پاشد و نهالی در دست یکی از شما بود، اگر میتواند آنرا بکارد باید بکارد؛
ج) هرکه درختی بنشاند، خدا به اندازه میوهای که از آن درخت برون میشود پاداش برای وی ثبت میکند؛
د) هرکه درختی بکارد هر بار که انسانی یا یکی از مخلوقات خدا (به اندازه میوهای که از آن درخت برون میشود) از آن بخورد برای او صدقهمحسوب میشود.
پیامبر(ص) در حدیث فاخر دیگری، کاشت درخت، جاری کردن نهر و حفرچاه را به عنوان سه مورد از صدقات جاریه، همپای اثر فرزند صالح و ساخت مسجد به شمار آورده که پاداش آن نیز برای فاعل آن تا ابد، دوام مییابد. به فرموده ایشان.
هفت چیز است که پاداش آن برای بنده در قبر او و پس از مرگش دوام دارد: کسی که علمی تعلیم دهد، یا نهری به جریان آورد، یا چاهی حفر کند، یا نخلی بکارد، یا مسجدی بسازد، یا مصحفی به ارث گذارد، یا فرزندی بر جا نهد که پس از مرگش برای او آمرزش خواهد.
توصیههای پیامبرگرامی(ص) در مورد حفظ حقوق حیوانات و برخورد ملاطفت آمیز با آنها فراوان است و ایشان علاوه بر نهی شدید از اذیت و کشتن به نابه جای حیوانات، بررسیدگی کامل به آنها تأکید میورزند؛ از جمله فرمودهاند:
ـ هر حیوان، پرنده یا غیر آن به ناحق کشته شود روز قیامت با قاتل خویش مخاصمه کند؛
ـ هر که گنجشکی را بیهوده بکشد روز قیامت بیاید و نزد عرش فریاد زند و گوید: پروردگارا از این بپرس برای چه مرا بیفایده کشت؛
ـ هرکه گنجشکی را بهناحق بکشد خدا روز قیامت از وی بازخواست کند؛
ـ زنی به جهنم رفت برای آن که گربهای را بسته بود وچیزی بدو نخورانید و نگذاشت از چیزهای زمین بخورد تا بِمُرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
ما منتظران حضرت مهدی (ع) بارها نوید فتح وظفر را درقرآن کریم خوانده ایم وطبق گفته قرآن مهدی روزی ظهور می کند وچشمان ما منتظران به نورآن بزرگوار منور می گردد. چنانکه خداوند فرموده است: «وزمین به نور پروردگار روشن می گردد.» (سوره زمرآیه 69 ) ویا درسوره شریفه فجربه صبح صادق وظهور مهدی موعود اشاره شده است: « قسم به صبحگاه وقسم به ده شب اول ذی الحجه وقسم به حق جفت وقسم به شب تارهنگامی که به روز روشن مبدل شود.» یا در سوره مبارکه قدر هدف از :«سلام هی حتی مطلع الفجر» تا بندگی صبح دولت آل محمد(ص) است. بله از این آیات این چنین استفاده می شود که موضوع مهدویت و امام مهدی در قرآن به طور غیر مستقیم اشاره شده است و برخی از اهل تحقیق از صدوبیست تا صدوپنجاه آیه از قرآن چنین استنباط و اجتهادی را در مورد مهدی (عج) معتقدند.
یک اشارات از کل آیات قرآن برمی آید و آن اینکه : سرانجام حق و عدل و مؤمنین و متقین و صالحین و مستضعفین و آزاد مردان پیروز می شوند و باطل و اهل باطل نابود می گردند.
البته در قرآن با صراحت از امام مهدی (عج) نامبرده نشده اما هر انسانی که با بینش اجتماعی و تاریخ و ظهور و پیدایش انقلابات و مردان بزرگ و دشمنی هایی که با مردان اهل حق می شود آشنا باشد تا حدودی رفع شبه شود. حقایقی وجود دارد و مصلحت ایجاد نمی کند که آنرا به صراحت گفت و نگفتن به صراحت دلیل آن نمی شود که آن حق، وجود خارجی ندارد. قرآن عظیم می فرماید: «مومی را با آیات خود فرستادیم که: قوم خود را از تاریکی به روشنایی بیرون آر، و روزهای خدا را به یادشان بیاور و در اینکارهای خداوند برای هرشکیبای شکر گزار، عبرتهایی است (سوره ابراهیم آیه 5) در تفسیر علی بن ابراهیم که تفسیری روایی است در روایتی در تفسیر این آیه گفته: ایام خدا سه روزاست: روز قائم (ع) روز مرگ و روز قیامت.
اگر این مفهوم و سنت را در نظر بگیریم که تأییدات الهی در پیروزی پیامبران و از تاریکی به روشنایی درآوردن مردمشان یک وجهش اشاره به تأییدات الهی و پیروزی «مهدی» در پایان تاریخ است ، می توان گفت: همانطور که موسی پیامبر، ملت خود را از تاریکی به روشنایی پیامبرانه هدایت کرد امام مهدی (عج) نیز مردم زمان خویش را از تاریکی و مفاسد جهان گیر، به روشنایی «پیامبران» یاری خواهد داد. چون رحمت و نور الهی در سرتاسر تاریخ ادامه و استمرار دارد.
قرآن عظیم:«ا ی ایمان آورندگان هر کس از شما از دین خود بگیرد چه باک، زودا که خدا مردمی را بیاورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند. دربرابر مؤمنان فروتن اند و در برابر کافران سرکش، در راه خدا جهاد می کنند و از ملامت هیچ ملامت گیری نمی هراسند. این فضل خداست که به هرکس که می خواهد ارزانی داردوخداوندبخشاینده و داناست (سوره مائده آیه 54) .
در تفسیر علی بن ابراهیم و تفسیر«نورالثقلین» که آن هم تفسیر روایی آیات است آمده : این که درباره قائم و اصحاب او نازل شده است همانا که در راه خدا جهاد کنند و از هیچ چیز پروا ندارند. ویا درجایی دیگر قرآن مبین: خدا به کسانی از شما که ایمان آورده اندو کارهای شایسته کرده اند، وعده داده که در روی زمین جانشین دیگرشان کنند همچنان که مردمی را که بیش از آنان بوده اند جانشین دیگران کرد.
و دینشان را که خود بر ایشان پسندیده است استوار سازد و وحدتشان را به ایمنی بدل کند. مرا می پرستند و هیچ چیزی را با من شریک نمی کنند و آنها که از این پس ناسپاسی کنند، نا فرمانند (سوره نور، آیه55).
علامه مجلسی در بحارالانوار که اختصاص به امام مهدی دارد، در روایتی از امام صادق (ع) می فرماید: «کسانی که خدا ایشان را خلیفه و جانشین می کند قائم (ع) و اصحاب اویند». طبرسی در مجتهدالبیان در روایتی می گوید : امام زین العابدین این آیه را خواند و فرمود: اینان به خدا سوگند شیعه ی ما هستند خدا این کار را در حق آنان به دست مردمی از ما خواهد نمود .
طبرسی سپس توضیح می دهد: چون گسترش دین، در سراسر زمین و جهان گیر شدن آئین ،از گذشته تا کنون پدیدار نگشته است پس به یقین این امر در آینده خواهد بود.چه این جهان گیری دین و آئین وعده خدایی است و وعده خدایی خلف بردار نیست.
خداوند در سوره آل عمران نیز به عده ا ی از افراد که این پدیداری حق نیستند هشدار داده و این چنین فرموده اند: «ای اهل کتاب چرا به آیات خدا کافرمی شوید یا آنکه خود(به درستی آن) گواهی می دهید؟» سپس خداوند به رسالت جهانی حضرت محمد(ص) اشاره کرده و در سوره سبا ء فرموده اند: «ا ی رسول ! ما تو را به عنوان نوید دهنده و هشدارگر به سوی مردم گسیل داشتیم و لیکن اکثر مردم نمی دانند».
در واقع این آیات و نمونه هایی از آن بیم ها و نویدهایی بود که قرآن مجید و پیامبران از آئین های درخشان به آن اشاره کرده و شکی نیست با آمدن مصلح جهانی در آخرالزمان حقانیت دین حق آشکار می شود. دینی که خداوند می خواهد به جهان حاکم باشد ما شیعیان نیز با آن همه بشاراتی که در قرآن دیدیم و با آن همه اخبار و روایاتی که از ائمه هدی (ع) شنیده ایم باید احساس مسئولیت کرده و وسعت آن هدف والا را دریابیم و همگی در امر فرج یگانه مصلح هستی و رسیدن به آن روزهای باشکوه تلاش کنیم، به راستی آن زمان چه فرخنده ایامی است که :«سرانجام، جهان را صالحان زمین به میراث خواهند گرفت» و مستضعفان غنی شده و بینوایان شادی را تجربه خواهند کرد، حال سلام ما برآن پادشاهی که با آمدنش غنی و فقیر ، پیرو جوان همگی شاد خواهند شد، سلام برآن حضرت که امت ها را از سرگردانی و سردرگمی رها خواهند بخشید.
پروردگارا! ا ی خالق لم یزلی، ما را به دوستی آن بزرگواران منتنع گردان و در زمره اصحاب ایشان مهشور ساز و دعای ما را از کرمت مستجاب کن و ظهور پر میمنت آن حضرت را هر چه زودتر مقدر فرما و به وعده ا ی که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
رفاهاقتصادى و معیشتى در جهان مهدویت
از برنامهها و اقدامهاى امام مهدى (ع)، پدید آوردن رفاه در کل جامعه بشرى است. در آن دوران طبق ترسیم آیات و احادیث، جامعه بشرى واحدى تشکیل مىگردد که مانند خانوادهاى زندگى مىکنند، و مساله ناهنجار جوامع پیشرفته و ابرقدرت، و جامعههاى در حال رشد، و جامعههاى عقبمانده و محروم از میان مىرود و بشریتبه طور کلى به رفاه اقتصادى و بىنیازى دست مىیابد، و همین چگونگى زمینه اساسى رشد و تعالى معنوى و فکرى انسان را مىسازد.
طبق تحقیقات کارشناسان و متخصصان بخش عظیم و مهمى از مسائل عقبماندگى و وابستگى و کمبود مواد غذایى و معیشتى (اگر نگوییم تمام آن) به دو عامل بستگى دارد، و این هر دو عامل با هم در ارتباطاند:
نظام اقتصادى حاکم بر جهان.
نظام اقتصادى حاکم بر جهان»، یعنى نظام و سیستمى که قدرتهاى اقتصادى جهان در کشورهاى استعمارگر پدید آوردهاند، و هدف و آرمان آنها دستیابى به قدرت اقتصادى روزافزون و سلطه بر منابع ثروت جهان است. این قدرتهاى سلطهگر، با برنامهریزیهاى دقیق خود، مانع هرگونه استقلال، خودکفایى و رشد تولید و پیشرفت اقتصادى در کشورهاى عقب نگهداشته شدهاند. این قدرتها از راههاى گوناگون و شیوههاى تبلیغى و برنامهریزیهاى گسترده و عمیق، در سایه سلطه نظامى و سیاسى و فرهنگى، آزادى فکر و عمل را از آحاد مردم در جهان سوم مىگیرند، و روشها و شیوههایى در همه مسائل زندگى از جمله در تولید و مصرف و تکنولوژى و فرهنگ و راههاى معیشت، بر آنان تحمیل مىکنند که به سود سرمایهداران بزرگ و سلطه بیشتر جهان پیشرفته است. در سایه این سلب فکر و سلب شخصیت و سلب آزادى و آزادفکرى، پدیده عقبماندگى ویى و خودیابى و اعتماد به نفس مىمیرد، و وابستگى روز به روز در اعماق اجتماعات عقبمانده گسترش مىیابد. از این رو، صاحبنظران مسائل اقتصادى - اجتماعى مىگویند: کمک به کشورهاى عقبمانده تنها در این است که آنها را به خودشان واگذارند.
نظام سیاسى حاکم بر کشورها» نیز نوعا عامل و دستنشانده قدرتهاى جهانى هستند، و همواره به زیان ملتهاى خود گام برمىدارند، و براى سلب هرگونه فکر و اندیشه از مردم و نفى حس خودشناسى و خودیابى در مردم خویش مىکوشند، و جریانهاى فکرى و فنى فرمایشى را در میان ملتخویش نشر مىدهند، و با رسانهها و ابزارهاى تبلیغاتى هرگونه استقلال فرهنگى و اقتصادى را از جامعه سلب مىکنند، و تودهها را بردهوار به اسارت و پیروى کورکورانه این دو جریان مسلط و حاکم - یکى بیگانه و دیگرى خودى - نخستین موضوعى که صدمه مىبیند و یا بکلى نفى مىگردد، اصالت فکر و فرهنگ خودى و حس اعتماد به نفس و بازیابى و بازشناسایى نیروهاى نهفته در درون خود و جامعه خودى است.
در رستاخیز ظهور امام منجى (ع)، این بندها و دامها از سر راه برداشته مىشود، و عوامل سلطه بر فکر و فرهنگ و اقتصاد و سیاست جهان و کشورها نابود مىگردد، و انسانها آزاد مىشوند، و با هدایت آن امام به خود مىآیند و دیگر بار خویشتن خویش را بازمىیابند و بازمىشناسند و آزادانه فکر مىکنند، و راههاى تحمیلى و تبلیغى را از راه اصلى و درست جدا مىسازند. و این است آزادى و آزادگى واقعى، آزادیى که در سراسر دنیاى کنونى تنها واژه آن وجود دارد و از محتوا و مفهوم آن خبرى نیست.
در دنیایى که تقسیمبندى جهانى با معیارهاى ظالمانه صورت مىگیرد، و امتهاى ضعیف، به حال خود گذارده نمىشوند، و از راههاى مریى و نامریى در شبکههاى پیچیده نظامهاى سلطه و سرمایهدارى جهان گرفتار مىآیند، سخن از آزادى واقعى و آزادفکرى، بازى با کلمات است. و گفتگو بر سر استقلال اقتصادى و انتخاب شیوه و راه زندگى و معیشت و دستیابى به رفاه بیهوده است. زیرا در چنین شرایطى، بخشهاى عظیمى از بشریت مواد لازم زندگى را در اختیار ندارند و دچار کمبود و فقرند، و بخشهاى دیگر نیز طبق الگوها و معیارهایى که سرمایهداران و تولیدکنندگان بزرگ بر جامعه تحمیل مىکنند باید زندگى کنند، و از مواد و کالاها بهره گیرند، و خود قدرت اختیار و انتخاب ندارند.
از این رو در رستاخیز امام مهدى (ع)، انسان در آغوش آزادى به معناى واقعى کلمه مىآرامد، و در پرتو این آزادى همه بندها و زنجیرهایى را که بر پایش نهادهاند مىگسلد، ورا به دو بخش پیشرفته و عقبمانده تقسیم کردهاند از میان مىرود، و پدیده شوم فقر و نیاز نیز نفى مىگردد، و رفاه اقتصادى در پرتو چنین معیارهایى به جامعه و افراد داده مىشود. تردیدى نیست که بدترین و ناهنجارترین اسارت براى بشریت، فقر و نیاز روزانه به غذا، لباس، مسکن، دارو و دیگر لوازم زندگى است. این اسارت براى انسان لحظهاى آسایش و فراغتباقى نمىگذارد، و زمینههاى رشد و تکامل معنوى و مادى او را نابود مىسازد، و همواره انسان را در اندیشه سیر کردن شکم و پوشاندن بدن و دستیابى به سایبان و بهبودى از درد و بیمارى و... فرو مىبرد، و فرصتى باقى نمىگذارد تابه مفاهیم بالا و برتر زندگى بیندیشد، و پایگاه انسانى خود را درک کند، و از عروج و تکامل نوع انسان سخن بگوید.
در دوران رفاه اقتصادى و رفع همه نیازها، آدمى از این بردگى و اسارت هستىسوز رهایى مىیابد، و از بند مشکلات آن آزاد مىگردد، و به مسائل متعالى و برتر و تکامل و رشد و صعود مىاندیشد و در آن راستا گام برمىدارد.
احادیثبسیارى درباره رفاه اقتصادى دوران ظهور وجود دارد و شاید از جمله مسائلى باشد که بیشترین تاکید بر آن شده است. و این اهمیت موضوع و نقش آن را در ساختن جامعه سالم قرآنى مىرساند، و شاید پس از اصل عدالت دومین موضوعى باشد که در آن دوران در جامعهها پدید مىآید. و این هر دو با یکدیگر پیوندى ناگسستنى دارند، زیرا که اجراى دقیق عدالتبراى از میان بردن روابط ظالمانه و غاصبانه آکل و ماکولى است تا اقویا حق ضعیفان را نخورند و آنان را محروم نسازند. بنابراین، رفاه اقتصادى براى همه، با اجراى اصل عدالت اجتماعى و برپایى قسط قرآنى امکانپذیر است، بلکه رفاه و بىنیازى از میوههاى درخت تناور عدل است، و امام با تحقق بخشیدن به اصول دادگرى و عدالت اجتماعى، همگان را به زندگیى درست و سامانیافته مىرساند.
امام صادق (ع:
...انالناس یستغنون اذا عدل بینهم...
- ... مردمان بىنیاز مىگردند آنگاه که عدالت میانشان حاکم باشد...
نالله لم یترک شیئا من صنوفالاموال الا و قد قسمه، واعطى کل ذى حق حقه، الخاصة والعامة والفقراء والمساکین، و کل صنف من صنوفالناس... فقال: لو عدل فىالناس لاستتغنوا...
- خداوند همه ثروتها را (از همه منابع درآمد) میان مردم تقسیم کرده است، و به هر کس حقش را داده است: کارگزاران و توده مردم و بینوایان و تهیدستان و هر گروهى از گروههاى مردم. سپس امام گفت: اگر عدالت اجتماعى برقرار شده بود همه مردم بىنیاز شده بودند...
بنابراین در سایه عدالت است که به رفاه اقتصادى و بىنیازى مادى مىتوان دستیافت.
همچنین از نظر تعالیم اسلامى، حاکمیت اگر درست و اسلامى باشد و برنامهها و مجریانى قرآنى و اسلامى به کار گمارده شوند، محرومیت و نیازمندى در جامعه باقى نمىماند، زیرا که اصول عدل و حق اجرا مىگردد، و در پرتو آن اجراى اصول، همه مردم به رفاه و بىنیازى مىرسند.
امام على (ع:
اما والذى فلقالحبة، و برا النسمة، لو اقتبستمالعلم من معدنه، و ادخرتمالخیر من موضعه و اخذتمالطریق من وضحه، و سلکتم منالحق نهجه، لنهجتبکمالسبل، وبدت لکمالاعلام، و اضاء لکمالاسلام، و اکلتم رغدا، و ما عال فیکم عائل، و لا ظلم منکم مسلم و لامعاهد
- سوگند به خدایى که دانه را (در دل خاک) بشکافت، و آدمیان را آفرید، اگر علم را از معدن آن اقتباس کرده بودید، و خیر را از جایگاه آن خواستار شده بودید و از میان راه به رفتن پرداخته بودید، و راه حق را از طریق روشن آن پیموده بودید، راههاى شما هموار مىگشت، و نشانههاى هدایتگر پدید مىآمد، و فروغ اسلام شما را فرا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
نقشاندیشه مهدویت در منزلت شیعه
بخش اول:
جاهلیت از گذشته تا حال
هرگاه از جاهلیت سخن به میان می آید، چنین به نظر می رسد که جاهلیت مربوط به دوران گذشته بوده و امروز در دوران عقلانیت بشر، سخن از آن، سخنی گزاف و خارج از تمدن است. اما با تامل در مفهوم جاهلیت و آنچه که بر بشر امروز می گذرد، روشن می شود که این معضل بزرگ، امروز هم گریبان گیر بشر است.
جاهلیت چیست؟ و آیا با همه تحولات علمی و ترقیات بشر در قرون اخیر، به کارگیری لفظ جاهلیت در مورد انسان عصر حاضر صحیح است؟
جاهلیت نخستین (جاهلیت اُولی به تعبیر قرآن) و جاهلیت نوین (جاهلیت ثانی) به چه معنا است؟ و آثار و علائم جاهلیت دوران ما چیست؟ اینها مسائلی است که باید مورد بررسی قرار گیرد.
جاهلیت از دیدگاه قرآن و روایات
چنانکه اشاره شد قرآن و روایات راجع به جاهلیت، تعاریفی دارند که توجه به آن، بسیاری از حقایق را روشن می سازد.
خداوند در قرآن می فرماید:
اِذ جَعَلَ الذِینَ کَفَرُوا فِی قُلوبِهِم الحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الجَاهِلِیَّة
آنگاه که کافران در دلهای خود تعصب (آنهم) تعصب جاهلی قرار دادهاند.1
حمیت از ماده «حَمی» به معنای حرارت است و سپس در معنای غضب، و بعد از آن در معنای نخوت و تعصب آمیخته با غضب به کار رفته است. علی(ع) در خطبه قاصعه بارها روی این معنا تکیه کرده است و در مذمت ابلیس که پیشوای مستکبران بود می فرماید:
صَدَّقَهُ بِهِ اَبنَاءُ الحَمیَّةِ وَ اِخوانُ العَصَبِیَّة وَ فَرَسانُ الکِبرِ وَ الجَاهِلِیَّةِ
او را فرزندان نخوت و حمیت و برادران عصبیت و سواران برمرکب کبر و جهالت تصدیق کردند.
و در جای دیگر- در همین خطبه- به هنگامی که مردم را از تعصبات جاهلیت بر حذر می دارد، می فرماید:
شراره های تعصب و کینه های جاهلی را که در قلب دارید خاموش سازید، که این نخوت و حمیت و تعصب ناروا در میان مسلمانان، از القائات و نخوتها و وسوسه های شیطان است.2
در حدیثی از امام علی بن الحسین(ع) آمده که وقتی از حضرت درباره عصبیت سوال کردند، فرمود:
تعصبی که موجب گناه است اینست که انسان بَدان قوم خود را از نیکان قوم دیگر برتر بشمرد. ولی دوست داشتن قوم خود، تعصب نیست. تعصب آن است که آنها را در ظلم یاری کند.3
قرآن در بیان داستان شب بعد از جنگ احد و احتمال خطر حمله مشرکین به مدینه و ترس انسانهای منافق و ضعیف الایمان می فرماید:
ثُمَّ اَنزَلَ عَلَیکُم مِن بَعدِ الغَمِّ اَمَنَةً نُعاساً یُغشَی طائِفَةٌ مِنکُم وَ طائِفةٌ قَد اَهَمَّتْهُم اَنفُسُهُم یَظُنُّونَ بِاللهِ غَیر الحقِّ ظَنَّ الجَاهِلیةِ
سپس خداوند بعد از آناندوه، آرامشی به صورت خواب سبکی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت. گروهی تنها در فکر جان خود بودند و درباره خدا، گمان های ناروا همچون گمان های دوران جاهلیت می بردند.4
آنها در مورد خدا گمان های نادرست همچون گمان های دوران جاهلیت و قبل از اسلام داشتند و در افکار خود احتمال دروغ بودن وعده های پیامبر(ص) را می دادند و به یکدیگر و یا به خویشتن می گفتند: آیا ممکن است با این وضع دلخراشی که می بینیم پیروزی نصیب ما بشود. یعنی بسیار بعید و غیر ممکن است. قرآن در جواب آنها می گوید: بگو همه امور برای خداست.5
قرآن در پیام دیگری اشاره می فرماید:
اَفَحُکمَ الجَاهِلیةِ یَبغُونَ؟ وَ مَن اَحسَنَ مِنَ اللهِ حُکماً لِقومٍ یُوقِنون.
آیا خواستار حکم جاهلیتاند؟ برای مردمی که یقین دارند داوریِ هیچ کس از خدا بهتر نیست.6
در کتاب کافی از علی (ع) نقل شده است که فرمودند:
الحُکمُ حُکمان، حُکمُ اللهِ و حُکمُ الجاهِلیةِ فَمَن اَخطَا َحُکمَ اللهِ حَکَمَ بِحُکمِ الجَاهِلیَّةِ
حکم دو گونه بیشتر نیست یا حکم خداست یا حکم جاهلیت و هر کس حکم خدا را رها کند به حکم جاهلیت تن در داده است.7
از اینجا روشن می شود مسلمانانی که با داشتن احکام آسمانی به دنبال قوانین ساختگی باطل دیگر افتادهاند، در حقیقت در مسیر جاهلیت گام نهادهاند.8
حضرت علی(ع) می فرماید:
پیامبر گرامی اسلام(ص) بعد از مراسم حج به طرف مدینه حرکت فرمودند، در بین راه ماجرای غدیر خم و خطبه آن حضرت مطرح شد. پیامبر در آن خطبه معروف فرمودند: به خدا قسم خداوند به انبیاء و رسولان در مورد من بشارت داده، من آخرین انبیاء و رسولانم و من حجت خدا بر همه مخلوقات آسمانها و زمینم. هر کس در این موضوع شک کند کافر است، آن هم کفر جاهلیت اول، و کسی که در این گفتارم تردید کند در همه چیز تردید کرده و تردید کننده در آن آتش جهنم است. 9
حارث بن مغیره می گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا پیامبر (ص) فرمودهاند: کسی که بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است؟ حضرت فرمودند: آری. پرسیدم آیا جاهلیت جاهلان و سفهاء یا جاهلیتی که امامش را نسناخته؟ حضرت فرمودند: جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی.10
پیامبر گرامی اسلام(ص) نگاهی به حضرت علی(ع) نموده و آنگاه فرمودند:
یَا عَلی مَن اَبغَضَکَ اَمَاتَهُ اللهُ مِیتَةً جَاهِلیَِةً وَ حَاسَبَهُ بِمَا عَمِلَ، یَومَ القِیامَةِ
ای علی، کسی که دشمن تو باشد، خداوند او را به مرگ جاهلیت می میراند. و بر اساس آنچه عمل کرده در روز قیامت با او رفتار می شود.11
از رسول گرامی اسلام(ص) نقل شده که فرمودند:
مَن اَنکَرَ القَائِمَ مِن وُلدی فِی زَمانِ غیبتهِ مَاتَ مِیتَةً جاهلیةً
کسی که منکر قائم از فرزندان من در زمان غیبتش بشود به مرگ جاهلیت می میرد.12
در دعای غیبت امام زمان(عج) بعد از درخواست معرفت خدا و پیامبر (ص) و امام و حجت خدا، از خداوند طلب می کنیم:
اَللهُمَ لَا تَمِتنِی مِیتَةً جاهلیةً وَ لا تُزِغ قَلبِی بَعدَ اِذ هَدَیتَنی
خدایا مرا به مرگ جاهلیت نمیران و قلبم را پس از هدایت منحرف مساز.13
مقصود از مرگ جاهلیت در این دعا، عدم معرفت امام زمان(عج) است.
امام صادق (ع) می فرماید:
مَن شَرِبَ مُسکِراً لَم تُقبَل مِنهُ صَلاتُهُ اَربَعینَ یَوماً. فَاِن مَاتَ فِی الاَربعین، مَاتَ مِیتَةً جَاهلیةً وَ اِن تَابَ، تَابَ اللهُ عَلیهِ
کسی که شراب بنوشد، چهل شبانهروز نمازش پذیرفته نیست و اگر در این چهل روز بمیرد به مرگ جاهلیت مرده، ولی اگر توبه کند خداوند توبه اش را می پذیرد.14
از مجموع آیات و روایاتی که در این باب ذکر شد می توان مصادیق جاهلیت را در موارد زیر خلاصه نمود:
1- حکم و حکومت ناحق، رفتار خلاف قانون الهی و مبتنی بر هوی و هوس و روی گردانی از دستورات الهی.
2- بی توجهی به وعده های الهی و بداندیشی درباره افعال خداوند.