لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
"انسان موجودی نا شناخته"
مقدمه
انسان تقریبا موجود مرکبی است که تجزیه و تحلیل آن به آسانی
صورت نمی گیرد و با ترکیب و جسم ظاهری نمی توان نسبت به
خصوصیات درونی او قضاوت نمود و تا کنون هم اسلوب و روش
خاصی بدست نیامده که ما بتوانیم مانند یک مسئله ریاضی تمام
اعضا و اجزا و روابط او را با یکدیگر و مخصوصا روابطی که با
دنیای خارج پیدا می کند تحت مطالعه قرار دهیم .
در مورد انسان بسیاری از چیزها است که قهرا بدون جواب می ماند
مثلا میخواهیم بپرسیم چگونه می شود که نطفه محتوی یک تخم
مرغ اخلاق و خصوصیات باطنی و ظاهری صاحب آن نطفه را در
تمام مرغها به یک میزان حفظ می کند .
ما می دانیم که همگی از ترکیب انساج و بافته های اعصاب و
عضلات و یک رشته تمایلات غرایز مخصوص بوجود آمده ایم اما
روابط این تما یلات با سلولهای مغز جزء اسراری است که تا کنون
هیچ عالم روانشناسی نتوانسته است کشف کند.
ما اساس این تمایلات را نمی دانیم و نمی فهمیم تحت چه فرمول و
روشی رفتار و کردار هرکدام از ما در هر دوره ای عوض
می شود.
ما قادر نیستیم موجبات بدبختی یا خوشبختی و آسایش خود را
خودمان خلق کنیم آیا می توانیم رنجوری ها و کسالتهای جسمی و
روحی را از خودمان دور کنیم.
تقریبا چنین به نظر می رسد که قسمتی از نادانی های ما ارتباط
خاصی با نوع زندگی پیشینیان ما و ماهیت و نوع روحی و طبیعت
شخصی ما دارد.
سعی و کوشش افراد انسان همین بوده است که تاسر حد امکان
مشکلات زندگی را آسان نماید و چندان توجهی به مسایل مشکل بدن
انسان و نیرو های مرموز روحی نداشته اند.
علم طب وقتی شنا خته شد در بادی امر فقط به مسایل تسکین دردها
و نا خوشیها پرداختند و به ندریج متوجه شدند که بایستی برای
معالجه دردها و نا خوشیها وضع ساختمان داخلی بدن انسان را
مورد مطالعه قرار دهند یعنی فهمیدند که باید علمی را اختراع کنند
که به قسمت های داخلی بدن را پیدا کند .
این بود که علم تشریح با وضع خاصی روی کار آمد . اما پیدا شدن
این راه به طرزی که امروز مشاهده می کنیم صورت عمل به خود
نگرفته بلکه دانشمندان دنیا در بدو امر به امراض روحی بیشتر از
بیماری های جسمی اهمیت می دادند و به همین سبب بود که در
قرنهای اخیر پیشرفتهای شایان و قابل ملاحظه ای در این خصوص
بدست آنها آمده .
مردمان امروز به واسطه داشتن سواد و خواندن کتابها روزنامه ها
و گوش دادن به رادیو ها و...که دنیای ما به وسیله ترقی علوم و
صنایع مادی عظمت خارق العاده ای پیدا کرده و هرکس اگر مایل
باشد می تواند در مقابل هزاران عقیده و فلسفه اظهار عقیده کند .
انسان امروز در اسرار خیره کننده اشعه های مجهول فرو رفته و
دیگر مانند سابق آنچه را با چشمان خود می بینند توجه نمی کند او
میداند که فضای گیتی لایتناهی است و دنیا از نیرو های مزبور و
نا شناس ساخته شده ما که انسان هستیم مانند یک تکه کوچک و
ذره ای مقدار در این اقیانوس بی انتها گم می شویم و همچنین
می داند این دنیای پر عظمت که ما را مانند ذره بی مقدار به این
سمت و سمت دیگر می کشاند خودش موجودی بی شعور و بی فکر
است.
دنیای ما مکانیسم شده و مدار گردش جهان روی تکنیک و عمل
مکانیسم می گردد با معتقدات موهوم که روی افسانه های" الف لیل "
ساخته شده درست نیست.
از تمام این مطالب فقط می خواستیم این نتیجه را بگیریم که با آنکه
وضع تمدن جدید و پیشرفت علوم و صنایع در تمام شئون زندگی به
طور محسوس تاثیر نموده و حتی نیرومندی بدن و ترکیب عضلات
و استحکام استخوان بندی بدن تاثیرات به سزایی داشته معهذا با
نهایت تاسف مشاهده می شود نسل انسانی با اخذ این علوم عجیب و
بی سابقه به عوض اینکه در مراتب اخلاقی و طرز زندگی و
خصوصیات روحی پیشرفت نماید بر عکس خوی بربریت و وحشی
گری اجداد خود را پیش گرفته و تمام اختراعات و اکتشافات را
برای نابودی و اضمحلال عالم بشریت مورد استفاده قرار می دهد.
تمدن امروز که با این نتیجه نا مطلوب مواجه گردیده به ما ثابت
میکند که تشکیلات اساسی آن بدون در نظر گرفتن خصوصیات و
حوائج ما به وجود آمده است.
اگر دانشمندان از روز اول تمام کوشش و نیروی خود را صرف
شناختن بدن ما و فعالیتهای آن می نمودند به طور قطع بدبختی ها و
مرگ ها و بیماریها و عدم تعادلهای زندگی لا اقل شصت درصد
کمتر می شد .
با ذکر این مقدمه دانستیم که سر تا سر اصول تمدن امروزی فقط
روی تمایلات مختصر عین و بر حسب اتفاق و تصادف روی کار
آمده و آنچه مقتضیات فکری آنها ایجاب نموده بدون در نظر گرفتن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسعه تعالی
آئین بودا و زندگى نامه او
بیوگرافى و شرح حال
بودا؟ نام اصلى او سیدرتا است ، مردى از خاندان کاشاتریا از شاهزادگان و اشراف هند که در منطقه بنارس به دنیا آمد. پدرش چون اثار حمل در همسر خود مشاهده کرد، برهمنان ایالت بنارس را فراخواند و از آینده کودک از آنان سئوال کرد. برهمنان مى گویند که این بوداى بیدار کننده جهان خواهد بود و راهبى بزرگ و پرشهرت خواهد شد. پدر از چنین پیشگوئى اى سخت نگران شد؛ چرا که فرزندى مى خواست تا قدرت و ثروت او را به ارث برد و حاکم بر سرنوشت رعایا باشد، نه اینکه راهب و تارک دنیا گردد. وقتى کودک متولد شد، براى او شرایط زندگى ویژه اى تدارک دید تا با پیشگوئى راهبان بستیزد و سرنوشت بودا را عوض کند. براى وصول به این مطلوب کلیه روابط او را محدود ساخت تا هیچگونه تماسى با راهبان و مرتاضان و تارکان دنیا نداشته باشد. این وضع تا 16 سالگى سیدرتا ادامه داشت . بودا از زندگى یکنواخت در کاخ خسته شد، لذا روزى از پیرمرد قصه گویش مى خواند تا او را به گردش ببرد. اولین برخورد سیدرتا در این گردش با پیرمردى قد خمیده با موهاى سفید و حالى پریشان است . و این چهره تازه و جدیدى است که سیدرتا در وراى دیوارهاى قصر مى دید. این کیست ؟ قصه گویش مى گوید: این مرد مانند من و تو جوانى داشته و اکنون چنین پیر و فرتوت شده است .سیدرتاتوضیح بیشترى مى خواهد. قصه گو ادامه مى دهد: این مرحله اى است که همه باید به آن برسند، من نیز در آینده چنین پیر خواهم شد. سیدرتا مى گوید: این پیرى و کهولت در من هم پدیدار خواهد شد؟ قصه گویش پاسخ مى دهد: آرى در شما نیز پدید خواهد آمد. مى گوید: حتما باید پیر شوم ؟ قصه مى گوید: حتما پیر خواهى شد. بودا حالتش دگرگون مى شود و دستور مى دهد تا او را به کاخ بازگرداند. بودا دگرگون شده بود و در فکر فرو رفته بود، در اندیشه پیرى هیولاى وحشتناکى که در آینده در انتظار او است . این کابوس زندگى بودا را دچار بحران کرد. بودا چند روز بعد نیز به سیاحت رفت . این بار بودا مردى بیمار و از پا افتاده را دید که با مرگ دست و پنجه نرم مى کرد. از قصه گو پرسید: این کیست ؟ قصه گو مى گوید: این مرد بیمار و ناتوان است . بودا مى پرسد: بیمارى چیست ؟ جواب مى شنود که : بیمارى نوعى گرفتارى و تحول جسمى است که در آدمیان پدید مى آید و سلامتى را سلب مى کند. بودا مى پرسد: آیا ممکن است این بیمارى در من راه یابد؟ قصه گو پاسخ مى دهد: آرى به سراغ تو نیز خواهد آمد. بودا مى پرسد: آیا من نیز چنین زار و نزار خواهم شد؟ قصه گو مى گوید: آرى تو نیز چنین خواهى شد. سیدرتا مى گوید: مرا به خانه بازگردانید، امروز گردش مرا بس است . دوران خلوت و انزواى بودا آغاز شد. وى به پیرى بیمارى و عواقب آن مى اندیشید. بار دیگر بودا راهى سیاحت مى شود و این بار مرده اى را مى بیند و دوباره سئوالات او آغاز مى شود: این کیست و چیست ؟ چرا مرده ؟ آیا من نیز خواهم مرد؟ از سرنوشت او مى پرسد، جواب مى شنود که در آن جهان دیگر کسى را ندارد، و کسى او را نمى شناسد، و... بودا برخود مى لرزد، مى ترسد و به کاخ باز مى گردد. دوران امساک بودا شروع مى شود، از همه کس و همه چیز جدا مى شود، سخت در اندیشه پیرى بیمارى و مرگ فرو رفته است . بار دیگر به سیاحت مى رود و این بار فرد فقیر ژنده پوشى را مى بیند که در عالم خلسه فرو رفته ، با سرى تراشیده و حالتى متغیر، همچون کوه استوار و محکمم که گوئى با تمام مظاهر مادى دنیا در حال جنگ است و در آستانه پیروزى بر دنیا و مافیها قرار دارد. سئوالات بودا آغاز مى شود: این کیست ؟ چرا چنین کرده ؟ با مردم قهر است ؟ با زندگى چى ؟ و جواب مى شنود که او مردى راهب است ، مرتاض است ، ریاضت مى کشد. و سئوالات بودا: مرتاض ؟ ریاضت ؟ آرى ریاضت یعنى مبارزه با غرایز و بریدن از جاذبه هاى مادى و دنیوى و پیوستن به دنیائى دیگر... سخنان قصه گوى بودا در او اثر عمیقى مى کند. تقاضا مى کند که وى را به نزد مرتاض ببرد تا از سخنان او درسى بیاموزد. در این دیدار، زندگى آرام و بى دغدغه راهب تاءثیر شگرفى بر بودا گذاشت و میسر زندگى او را به طور کلى دگرگون کرد و سرانجام از او شخصیت و آئینى ساخت که امروز در چند کشور بزرگ جهان پیروان فراوانى دارد.بودا در کاپیلاواستودر جنوب نپال درسال 560 یا 563 ق .م متولد شد. نام قبیله و خاندان او گوتما بود، لذا وى را ملقب به سکیا مونسى یعنى داناى قبیله ساکیا کردند. و چون بعدا به ارشاد وهدایت مردم جامعه خویش پرداخت ، او را بودا یعنى نور و درخشان گفته اند. این نام ولقب تا به امروز در میان جوامع بشرى به رسمیت شناخته شده و تعالیم او نیز به همین عنوان بودائیسم بودائى نامیده مى شود. پدر بودا یکى از پادشاهان یک ایالت هند بود. در قلمرو سلطنت او، افکار برهمنى و فلسفه هاى مختلف هندى حضور داشت . محور این آراء و افکار فلسفى همان گونه که در مباحث گذشته آمد، بر تزکیه و نجات انسان درتلقى هندى آن استوار بود. و آنگونه که گذشت ، پدر هراسان از سرنوشت فرزند چنا ن تدابیرى اندیشید و مراقبت هائى معمول داشت . اما دیدیم که بودا از کاخ مجلل پاى به بیرون نهاد و دگرگون شد. محققان تاریخ ادیان برآنند که دو حادثه مهم در کاخ زندگى بودا او را متحول نمود. این دو حادثه به لحاظ محتوى همان برخوردهاىخارج از کاخ را در بردارد. حادثه نخست بیمارى یک رقاصه است که توجه بودا را به خود جلب کرد، رقاصه اى که مبتلا به بیمارى سل بود و سرنوشت دردناک خود و خواهرش را که او نیز از بیمارى سل در گذشته بود، براى بودا باز گفته بود. حادثه دوم وصیت این رقاصه درحال مرگ به بودا است که از فقر و پیرى مادرش براى او گفته بود. پیش گوئى برهمنان درباره سیدرتا والدین او را نگران ساخته بود. طرح ازدواج بودا تلاشى براى رهائى از خلوت گزینى او است . اما بودا دیگر متعلق به این دنیا نیست و ازدواج نتوانست او را از تفکر و اندیشه باز دارد و خلاء وجودى او را پر کند. سیدرتا همچنان درخلوت خویش ، غرق در دناى دیگرى است . مشاهدات بودا (پیرى بیمارى فقر، مرگ ،ریاضت و...) سخت او را به خود مشغول کرده است . او از مرتاض آموخته بود که باید رنج را رها کرد و بى بى رنجى رسید؛ به بى رنگى ، به بى نیازى و... مرتاض به اینها رسیده بود و بودا در اندیشه شدن ، رسیدن و رهائى ازرنج . اینکه بودا فرزندى دارد. و در شب تصمیم و سرنوشت به اتاق همسر و فرزندش مى رود، مادر و فرزند خوابیده بودند، بودا آن دو را از خواب بیدار نمى کند و با آنان وداع مى کند. از تاریکى شب استفاده کرد و راهى جنگل شد .اندکى بعد اسبش را نیز رها مى کند تا یادگار اشرافیت را با خود نداشته باشد. در انبوه جنگل گم مى شود، مى رود و مى رود تا به پنج برهمن کهنسال مى رسد. به جمع آنان مى پیوندد. ریاضت بودا آغاز شد. او در این راه آنچنان کوشید که در آستانه نیروانا قرار گرفت . تا آنجا متعالى شد که بر همه پارسایان روزگار خویش پیشى جست . او دیگر سیدرتا کاشاتریا و... نیست، بوداست که تارک تمام لذات مادى و تجملات دنیوى است . بودا از شهرت رنج مى برد و بار دیگر از جامعه فاصله مى گیرد. در کنار درختى منزل مى کند و تصمیمى مى گیرد در زیر همین درخت بماند تا بمیرد. این درخت بو بود. بودهى از ریشه بیدار شدن و آگاه شدن ، روشن شدن ، اشراق وعرفان است . بودا سالها در کنار درخت بومى ماند تا پیروز مى شود،نجات مى یابد و به حقیقت مى رسد. آنگاه لباس بودائى بر تن مى کند. گویند نام اواز همین درخت بودهى گرفته شده است .در پاى همین درخت به نیرواناحقیقت مطلق رسید. از زیر همین درخت به زادگاهش برگشت ، ژنده پوش ، برهنه پا، درویش وار و در هیبت یک مرتاض. ابتدا مردم زادگاهش را دعوت مى کند، برخى از مردم دعوت او را پذیرفتند و برخى دیگر زندگى مادى را ترجیح دادند. بودا در سال 483 ق .م . در سن هشتاد سالگى درگذشت . آخرین کلام وى خطاب به راهبان این بود: هر چه مرکب است ، دستخوش تباهى و فنا است . پیروان اولیه بودا، نخستین معبد بودائى سانگهارا بنا کردند و دعوت خود را درشمال هند آغاز نمودند .
افسانه هاى بودا؛
گویند روزى که بودا در زیر درخت بو به تفکر و خلسه فرو رفته بود، بازرگانى با قافله و کالاى تجارى خود از آنجا عبور مى کردد. بازرگان را نظر به بودا افتاد، او و همراهانش به دیدار وى شتافتند و صدقاتى در کنارش یا در کشکولش انداختند. این کشکول بعدها سمبل ریاضت کشان بودائى شد.بازرگان مزبور و یاران او در کنار بودا نشستند و به او غذا تعارف کردند. بودا به آرامى غذا خورد. دو بازرگان که تاپوسا و بهالى کا نام داشتند، در مقابل او زانو زده و گفتند: اى بوداى مقدس ! ما به تو و آئین تو پناه مى آوریم و از تو مى خواهیم که ما را تا پایان عمر از پیروان خود بشمار آورى این دو بازرگان از نخستین پیروان بودا بشمار مى روند. بازرگانان از نزد بودا برخاسته به سوى آن پنج راهب رفتند، راهبان به آنان توجهى نکردند. وقتى بودا به نزدشان آمد، به استقبال او شتافتند. چون بودا جلوس کرد، راهبان به دورش حلقه زدند. راهبان پرسیدند: آیا سرانجام به مقصود خود دست یافتى و به درک حقیقت نائل شدى بودا گفت : آرى مرتاضان با تردید گفتند: اى گوتاما! چگونه به معرفت و نجات راه یافتى در صورتى که زهد و ریاضت را ترک گفتى و به زندگى مادى پرداختى (مقصود خوردن غذاى بازرگانان بود)! بودا گفت : جویندگان حقیقت هرگز در دام مادیان و لذائذ دنیا گرفتار نمى شوند. گوش فرا دهید! تا هنگامى که چرخ زمان بگردد و آدمى زندگى کند، عمل نیز وجود خواده داشت . و چون بذر نیکى کاشتى ، ثمر خوب درو مى شود، و چون اعمال بد باشد، جز بدى و رنج چه انتظارى مى توان داشت . پس باید تا مى توان ، نیکى کرد و از پلیدى و بدى دورى جست و از علائق و شهوات خود را دور نگاه داشت . چنین افرادى مرگ برایشان زندگى جاوید و پر از سعادت است که از این رهگذر به نیروانا نائل مى شوند، زیرا هر گاه خواهش و تمنائى وجود نداشت ، رنج و گرفتارى نیز نخواهد بود. برخورد منفى بودا با متون مقدس وداها، اعتبار و قداست آنها را در جامعه هند پائین آورد. بودا درباره متون ودائى مى گوید: مى گویند وداها کتب مقدسه ، معلم ربانى و سرمشق زندگى هستند، اما من مى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مجتمع نا بینایان شهید محبی
به دلیل عدم امکان دسترسی به کلیه آموزشگاههای موجود در کشور و هم چنین عدم لروم تحلیل کلیه این فضا ها :یکی ار محتمع های آموزشی نا بینایان یه نام مجتمع نا بینا یان شهید محبی در شهر تهران به عنوان نمونه انتخاب و مورد تجر به و تحلیل قرار گرفته است
دلیل گزینش این مجتمع جهت نقد و بررسی این است که اولا"بزرگترین مر کر آموزشی نا بینایان در سطح کشور بوده ثانیا"مجموعه فوق برای عملکرد آموزشی ویره نا بینایان طراحی گردیده است
علی رغم طراحی این مجتمع برای استفاده نا بینایان در بسیاری از جهات دارای ضعف ها و نواقص چشمگیر می باشد که ذیلا مورد بر رسی قرارمی گیرد
موقعیت استقرار و رسترسی به مجمو عه
در سال 1349 هـ. ش اجزا و این مجموعه به موازات هم توسط مشاور مدام طراحی و در سیر جاده کن (بلوار آیت اله کاشانی ) به مورد اجرا گذاشته شد. ای منطقه علاوه بر اینکه در آن زمان از مناطق حاشیه ای تهران و خارج از شهر به حساب می آمد امروز نیز از بخش مرکزی شهر فاصله نسبتا زیادی داشته و تقریبا در منتهی الیه غربی شهر تهران می باشد.
مجموعه فوق در زمینی به شکل تقریبی متوازی الاضلاع با ابعاد 172*5/99 متر و بر مساحت تقریبی 17114 متر مربع استقرار یافته است و متشکل است از بخش های اداری، آموزشی ، ورزشی ، خوابگاه و خدماتی دسترسی اصلی این مجموعه اعم از سواره و پیاده مستقیما از یک بلوار با بار ترافیکی بالا صورت می گیرد.
این امر خطری جدی برای دانش آموزان می باشد. زیرا آنان برای رفتن به بیرون از آموزشگاه ممکن است بدون آنکه متوجه شوند واردخیابان شوند. از طرف دیگر هیچگونه علائم مشخصه نابینایان که به رانندگان هشدار دهد تا سرعت خود را کم نمایند در محدوده مدرسه وجود ندارد.
به منظور ایجاد ارتباط دو طرف خیابان به یکدیگر ، یک پل عابر احداث شده که در صورت بر طرف شدن مشکلات آن می تواند برای دانش آموزان مفید واقع شود. از جمله مشکلات این پل می توان به موارد زیر اشاره نمود:
-ساخت پل به صورت شیبدار و مناسب نبودن جنس کف پل چرا که در مواقعی که برف و بارندگی می باشد، حرکت دانش آموزان را به مخاطره می اندازد.
- به جهت ممانعت از ورود موتور و دو چرخه قسمت شروع سطح شیبدار پل با لوله هایی محصور شده است که ممکن است نابینایان به آن برخورد نموده و مصدوم شوند.
- شروع و ختم سطوح شیبدار برای نابینایان قابل تشخیص نیست.
- عدم استقرار درست پل هوایی جهت دسترسی دانش آموزان به مدرسه می باشد به نحوی که دانش آموزان نابینا بعد از طی کردن پل باید فاصله ای را طی نموده تا ورودی را بیابند.
- پایه های پل در وسط پیاده رو قرار گرفته ، که این امر برای عابرینی که می خواهند از زیر پل هوایی عبور نمایند به خصوص برای افراد نابینا ایجاد مشکل می نماید.
- بدلیل همجواری سطوح بالایی پل با پنجره هایی یکی ازساختمانهای مجموعه ، آسایش ساکنین آن فضاها دچار اختلال می گردد. فضاهای این مجتمع عبارتند از:
الف – ساختمان اداری :
طبقه همکف این ساختمان که به صورت پیلوتی می باشد محل پارک ماشین های پرسنل مجتمع بوده که به صورت خیلی فشرده پارک می گردند . پله دسترسی طبقات در منتهی شرقی ساختمان واقع شده که افراد برای دسترسی به طبقات بالا باید از لابه لای ماشین ها عبور نمایند.
علاوه بر امکان برخورد دانش آموزان با ماشین ها خطر تصادف آنان در اثر برخورد به ستون ها نیز (زیاد می باشد و می تواند مشکلی جدی بر ایشان به وجود آورد . با توجه به عملکرد های خاص این ساختمان به بررسی نکات منفی که در فضاهای داخلی وجود دارد می پردازیم:
عدم وجود علائم حسی روی پله ها برای استفاده نابینایان
زیاد بودن ارتفاع پله ها (حدود 25 سانتی متر)
پله برای استفاده نیمه بینایان مناسب نمی باشد، چون آنان نمی توانند سطوح پله ها را خوب رویت نمایند و لذا مشکل آنان کمتر از نابینایان نمی باشد ضمن اینکه اشخاص نیمه نابینا تمرکز حس شان بیشتر در حس بینایی می باشد و از حس؟ و لامسه کمتر از نابینایان بهره می گیرند، لذا با اتخاذ تدابیری در زمینه کمتر است رنگی باید مشکل آنان را مرتفع ساخت.
پله ها از دستگیره های مناسب برخوردار نیستند، که در زمینه نوع ماتریال و فرم و رنگ باید مورد تجدید نظر قرار گیرند.
فضاهای موجود در طبقات به نحو مناسبی از هم متباین نیستند و دانش آموزان نابینا جهت پیدا کردن هر کدام ممکن است دچار سردرگمی گردند.
بین رنگ زمینه و دستگیره درها کمتر است مناسبی وجود ندارد که شخص نیمه بنیا بتواند دستگیره در را بیابد.
فضاهای فوق بی واسطه و مستقیما به راهرو باز می شوند که این امر ممکن است سبب برخورد افراد با یکدیگر گردد.
واحدهای درمانی و مشاوره روانشناسی و فضاهایی نظیر آن ، در طبقات بالای این ساختمان مستقر می باشند. که به دلیل لزوم ارتباط نزدیک بین دانش آموزان و این بخش ها ، بهتر است در جای مناسبتری قرار گیرند تا دانش آموزان برای مراجعه به این واحد دچار مشکل نگردند.