لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
چند نوع نا شنوایی
نشانگان پندرد(pendred) یا گواتر همراه با ناشنوایی: این نشانگان به صورت مغلوب اتوزومی منتشر می شود در این نشانگان کری همراه گواتر می باشد. احتمالا کری در موقع تولد وجود ندارد. امکان دارد کری سبک ، متوسط یا شدید باشد. گواتر هم به هنگام تولد وجود ندارد و در حدود 6 سالگی پیدا می شود و در آن اختلال متابولیسم تیروکسین ملاحظه می شود( حتی در برخی افراد هتروزیگوت این اختلال متابولیک قابل بررسی است.) با تجویز یدور پتاسیم و ید رادیواکتیو این اختلال متابولیسمی بررسی می شود. به علت نهفته بودن عارضه ازدواج این افراد با افراد تندرست یا مبتلایان به انواع دیگر کری اشکالی ندارد و به وجود آمدن فرزندان بیمار خیلی نادر است.
زالی – ناشنوایی: آلبی نیسم نسبی همراه ناشنوایی که ارث وابسته به جنس است مشاهده می شود . لازم به ذکر است که زالی ( آلبی نیسم ) به تنهایی صفتی مغلوب آتوزومی است.
ناشنوایی مغلوب اتوزومی : افراد هموزیگوت بیمار ناشنوایی شدیدی نشان می دهند، بیش تر کری های ارثی سخت دوران کودکی از این نوع می باشند . تعداد زیادی از ژن های نهفته وجود دارند که سبب کری می شوند.
ناشنوایی غالب آتوزومی : درجه ی نفوذ ژن بارز کری کم یا ناچیز است و درجه ی شدت کری بسیار متغیر می باشد و از نظر پیدایش سنی نیز گوناگون می باشد.
ناشنوایی وابسته به جنس: احتمال دارد این نوع کری در موقع تولد وجود نداشته باشد ولی بزودی در دوران کودکی جلوه گر شده و با سرعت متغیر پیشرفت می نمایدحدود 2% از کری های نسبی کودکان مربوط به ژن نهفته ی وابسته به جنس است . در زنان هتروزیگوت اختلالی از نظر شنوایی ملاحظه نمی شود. هایپرکپلکسیا یک اختلال غیر صرعی است که مشخص می شود با استارتل های زیاردو مداوم به تحریکات لمسی یا صوتی . بیماری بصورت اتوزمال غالب منتقل می
شود . موارد اتوزمال مغلوب وانواع پراکنده نیز یافت می شود . هیپرکپلکسیای نوزادی خیلی نادر است ولی از این بابت اهمیت دارد که اگر تشخیص داده نشود ویا درمان صورت نگیرد خطر مرگ وجود دارد . کلونازپام داروی موثری است ولی همیشه اسپاسم های ژنرالیزه را از بین نمی برد . خم کردن سر روی تنه از موثرترین روش درمانی است .
هایپرکپلکسیا . تشنج . شیرخوار . نوزاد
هایپرکپلکسیا یک اختلال غیر صرعی است که مشخص می شود با استارتل های زیاردو مداوم به تحریکات لمسی یا صوتی . بیماری بصورت اتوزمال غالب منتقل می
شود . موارد اتوزمال مغلوب وانواع پراکنده نیز یافت می شود . هیپرکپلکسیای نوزادی خیلی نادر است ولی از این بابت اهمیت دارد که اگر تشخیص داده نشود ویا درمان صورت نگیرد خطر مرگ وجود دارد . کلونازپام داروی موثری است ولی همیشه اسپاسم های ژنرالیزه را از بین نمی برد . خم کردن سر روی تنه از موثرترین روش درمانی است .
بهبودی قابل ملاحظه ای بدنبال مصرف کلونازپام در این شیرخوار کم سن معرفی شده دیده شد
CNSها هم که در قسمت CNS پیدا شده اند یک زنجیره سنگین را نشان می دهد و حاوی Colonotype های غالبی هستند. این سلول ها بطور زیاد جهش ها را در ژن های B cell تعویض می کنند.
OSBs (Oligocolonal IgG bands) در ضایعات و CSF مشاهده می شود اما میزان آن کم است. یا اینکه در سرم همه افراد مبتلا به ام اس وجود ندارد. OSBs در CSF افراد مبتلا به ام اس معمولا میزان زیادی از لحاظ زمانی پایدار است. کلونی تیپ های B cell غالب هم ، زمان زیادی در مبتلایان باقی می ماند. پاسخ های IgG و OSBs در اختلالات مزمن و نیمه حاد CNS از قبیل Subacute sclerosing panencephalitis – neurosyphlis – neuroboreliosis و ... پیدا می شود. در همه این بیماری ها پسخ های IgG برای مواد عفونی مخصوص است. بنابراین این امر که پاسخ های IgG در بیماران ام اس باقی بماند امکان پذیر است.
چندین مطالعه نشان از اختصاصی بودن پاسخ آنتی بادی Intrathecal در بیماری ام اس را دارد. این مطالعات امکان تشخیص پپتید های هدف در بیماران ام اس را می دهد. بهرحال پاسخ های ایمنی برای پپتید ها بین بیماران و افراد کنترل وقتی که گروه بزرگی را مورد آنالیز قرار می دهیم تفاوتی ندارد. علاوه بر این پروتئین ها نمی توانند بطور اختصاصی به Oligocolonal IgG موجود در CSF بیماران ام اس متصل شوند.
در این مطالعه بصورت وسیعی آنتی بادی اختصاصی IgG در CNS بیماران ام اس بررسی شد. چندین پروتئین که واکنش پذیری بالایی را نسبت به افراد کنترل داشتند شناسایی شدند. دو اپی توپ فعال سازی مجدد IgG را در بیماران ام اس در مقایسه با افراد کنترل نشان دادند. در دو مورد توالی پپتید هایی از پروتئین EBV هم شناسایی شدند. ژن هایی که این دو پروتئین را کد می کنند روی ژنوم EBV و نزدیک به هم قرار دارند. و در سلول های عفونی شده با EBV در حالت نهفته بیان می شوند.
پاسخ ایمنی هومورال علیه این پروتئین ها در سرم و CSF بیماران ام اس در مقایسه با کنترل بالا بود. رابطه این کشفیات با مشاهده بیماران ام اس که افزایش پاسخ CD8 برای بیان پروتئین های EBV در سلول های آلوده نشان دادند افزایش داد.این پاسخ ها بیشتر در جمعیت های CD8 و CD28 مشخص شد که بیشتر به عفونت های مخفی EBV مربوط است.
سلول های Memory CD28 درCSF بیماران ام اس و دیگر بیماری های عفونی غالب است و یک نقش مهمی را در پاسخ ایمنی CNS ایفا می کند.
تیتر آنتی بادی EBV نسبت به جمعیت کنترل بیشتر است. بیماران ام اس از لحاظ تاریخچه نسبت به افراد کنترل بیشتر منونوکلئوز عفونی را نشان داده اند. ریسک ابتلا به ام اس پس از ابتلا به عفونتEBV به میزان دو تا سه برابر افزایش می یاید. علاوه بر این ها مطالعات بیشتر DNA ی ویروس را در خون افراد مبتلا به ام اس مشخص کرد.
اگر چه طی این مطالعه مدارک مهمی در مورد نقش EBV در بیماری زایی ام اس مشخص شد مکانیسم های متعددی هم در ایجاد این بیماری بدست آمد.
در مطالعه دیگری با کمک پرسنل نظامی ایالات متحده با جمع آوری نمونه های خونی بیین سال های 1998 تا 2000 انجام شد. مواردی از بین نمونه های جمع آوری شده وجود داشت که از افرادی بدست آمده بود که بواسطه بیماری ام اس توانایی خود را از دست داده بودند. در این مطالعه دو فاکتور سن و جنس کنترل شد.
در این مطالعه میزان آنتی بادی IgA را در برابر آنتی ژن های ویروسی اندازه گیری کردند. اما یک پیشگویی مهم در بیماری ام اس وجود IgG علیه VCA و EBNA بود.ریسک ابتلا به ام اس با این آنتی بادی ها افزایش می یابد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
"انسان موجودی نا شناخته"
مقدمه
انسان تقریبا موجود مرکبی است که تجزیه و تحلیل آن به آسانی
صورت نمی گیرد و با ترکیب و جسم ظاهری نمی توان نسبت به
خصوصیات درونی او قضاوت نمود و تا کنون هم اسلوب و روش
خاصی بدست نیامده که ما بتوانیم مانند یک مسئله ریاضی تمام
اعضا و اجزا و روابط او را با یکدیگر و مخصوصا روابطی که با
دنیای خارج پیدا می کند تحت مطالعه قرار دهیم .
در مورد انسان بسیاری از چیزها است که قهرا بدون جواب می ماند
مثلا میخواهیم بپرسیم چگونه می شود که نطفه محتوی یک تخم
مرغ اخلاق و خصوصیات باطنی و ظاهری صاحب آن نطفه را در
تمام مرغها به یک میزان حفظ می کند .
ما می دانیم که همگی از ترکیب انساج و بافته های اعصاب و
عضلات و یک رشته تمایلات غرایز مخصوص بوجود آمده ایم اما
روابط این تما یلات با سلولهای مغز جزء اسراری است که تا کنون
هیچ عالم روانشناسی نتوانسته است کشف کند.
ما اساس این تمایلات را نمی دانیم و نمی فهمیم تحت چه فرمول و
روشی رفتار و کردار هرکدام از ما در هر دوره ای عوض
می شود.
ما قادر نیستیم موجبات بدبختی یا خوشبختی و آسایش خود را
خودمان خلق کنیم آیا می توانیم رنجوری ها و کسالتهای جسمی و
روحی را از خودمان دور کنیم.
تقریبا چنین به نظر می رسد که قسمتی از نادانی های ما ارتباط
خاصی با نوع زندگی پیشینیان ما و ماهیت و نوع روحی و طبیعت
شخصی ما دارد.
سعی و کوشش افراد انسان همین بوده است که تاسر حد امکان
مشکلات زندگی را آسان نماید و چندان توجهی به مسایل مشکل بدن
انسان و نیرو های مرموز روحی نداشته اند.
علم طب وقتی شنا خته شد در بادی امر فقط به مسایل تسکین دردها
و نا خوشیها پرداختند و به ندریج متوجه شدند که بایستی برای
معالجه دردها و نا خوشیها وضع ساختمان داخلی بدن انسان را
مورد مطالعه قرار دهند یعنی فهمیدند که باید علمی را اختراع کنند
که به قسمت های داخلی بدن را پیدا کند .
این بود که علم تشریح با وضع خاصی روی کار آمد . اما پیدا شدن
این راه به طرزی که امروز مشاهده می کنیم صورت عمل به خود
نگرفته بلکه دانشمندان دنیا در بدو امر به امراض روحی بیشتر از
بیماری های جسمی اهمیت می دادند و به همین سبب بود که در
قرنهای اخیر پیشرفتهای شایان و قابل ملاحظه ای در این خصوص
بدست آنها آمده .
مردمان امروز به واسطه داشتن سواد و خواندن کتابها روزنامه ها
و گوش دادن به رادیو ها و...که دنیای ما به وسیله ترقی علوم و
صنایع مادی عظمت خارق العاده ای پیدا کرده و هرکس اگر مایل
باشد می تواند در مقابل هزاران عقیده و فلسفه اظهار عقیده کند .
انسان امروز در اسرار خیره کننده اشعه های مجهول فرو رفته و
دیگر مانند سابق آنچه را با چشمان خود می بینند توجه نمی کند او
میداند که فضای گیتی لایتناهی است و دنیا از نیرو های مزبور و
نا شناس ساخته شده ما که انسان هستیم مانند یک تکه کوچک و
ذره ای مقدار در این اقیانوس بی انتها گم می شویم و همچنین
می داند این دنیای پر عظمت که ما را مانند ذره بی مقدار به این
سمت و سمت دیگر می کشاند خودش موجودی بی شعور و بی فکر
است.
دنیای ما مکانیسم شده و مدار گردش جهان روی تکنیک و عمل
مکانیسم می گردد با معتقدات موهوم که روی افسانه های" الف لیل "
ساخته شده درست نیست.
از تمام این مطالب فقط می خواستیم این نتیجه را بگیریم که با آنکه
وضع تمدن جدید و پیشرفت علوم و صنایع در تمام شئون زندگی به
طور محسوس تاثیر نموده و حتی نیرومندی بدن و ترکیب عضلات
و استحکام استخوان بندی بدن تاثیرات به سزایی داشته معهذا با
نهایت تاسف مشاهده می شود نسل انسانی با اخذ این علوم عجیب و
بی سابقه به عوض اینکه در مراتب اخلاقی و طرز زندگی و
خصوصیات روحی پیشرفت نماید بر عکس خوی بربریت و وحشی
گری اجداد خود را پیش گرفته و تمام اختراعات و اکتشافات را
برای نابودی و اضمحلال عالم بشریت مورد استفاده قرار می دهد.
تمدن امروز که با این نتیجه نا مطلوب مواجه گردیده به ما ثابت
میکند که تشکیلات اساسی آن بدون در نظر گرفتن خصوصیات و
حوائج ما به وجود آمده است.
اگر دانشمندان از روز اول تمام کوشش و نیروی خود را صرف
شناختن بدن ما و فعالیتهای آن می نمودند به طور قطع بدبختی ها و
مرگ ها و بیماریها و عدم تعادلهای زندگی لا اقل شصت درصد
کمتر می شد .
با ذکر این مقدمه دانستیم که سر تا سر اصول تمدن امروزی فقط
روی تمایلات مختصر عین و بر حسب اتفاق و تصادف روی کار
آمده و آنچه مقتضیات فکری آنها ایجاب نموده بدون در نظر گرفتن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
عوامل زمینه ساز در ایجاد روابط سالم و نا سالم میان دختر و پسر
ابتدا بایستی مراد و منظور از واژه رابطه فهمیده شود و سپس معیار و ملاک ما از اینکه به مجموعهای از روابط سالم و به مجموعهای دیگر ناسالم میگوییم چیست؟رابطه واژهای عربی است که در معنای تماس و وصل شدن به کار میرود و در گفتار روزمره به مجموعهای از رفتارهایی اطلاق میشود که در تماس با یکدیگر ابراز میکنیم. رابطه و برقراری آن با دیگران فی نفسه محکوم به فساد و تباهی نیست و این، هدف و مقصود نهایی و غایی طرفین است که صفت سالم یا ناسالم بودن را به همراه خواهد داشت. این نکته را هم باید متذکر شد که در جوامع مختلف، بنا به نوع فرهنگ و آداب و رسوم و آموزههای ملی، تعاریف مختلفی از روابط سالم و ناسالم ارائه میشود. در این نوشتار سعی بر این است تا عوامل زمینه ساز در ایجاد روابط ناسالم میان دختر و پسر مورد بررسی قرار گیرد. این عوامل را میتوان در چهار بخش طبقهبندی کرد: 1- عوامل درونی و روانی: این عوامل به شرط وجود سایر عوامل، میتواند موجبات برقراری روابط ناسالم را فراهم نماید. تفاوت در حالات روحی و روانی و اخلاقی دختران و پسران و علایق و خواستههای آنان میتواند باعث بروز روابط ناسالم میان این دو شود. تفاوت درونی دیگری که میتوان نام برد قوه شهوت نهفته در نهاد آدمی است که فینفسه نیروی محرک مثبتی است به این جهت که باعث جذب دو جنس میشود و دلیلی است برای رابطه مثبت و زندگی مشترک؛ اما همین نیروی مثبت اگر در جهت نیل به هوسرانی قرار گیرد، تبدیل به بلایی خانمانسوز میگردد که نمونه آن در همه جوامع یافت میشود. 2- عوامل اجتماعی: عوامل اجتماعی را به دلیل اهمیت خانواده به عنوان یک اجتماع کوچک و مهمترین اجتماع در رشد و تربیت افراد به دو بخش تقسیم می کنیم: الف) عوامل خانوادگی ب) سایر عوامل اجتماعی الف) عوامل خانوادگی: خانواده به عنوان اولین کانون رشد و تعالی جوانان در سعادت و شقاوت دختران و پسران نقش کلیدی دارد. اگر خانواده دارای شرایط و احوال خوبی باشد، در امر تعلیم و تربیت فرزند خود موفق خواهد بود. عواملی نظیر بیسوادی، نداشتن آگاهی کافی از روشهای تعلیم و تربیت و عدم ارتباط مناسب والدین با یکدیگر می تواند
دلیلی برای بروز روابط ناسالم میان دختران و پسران باشد.ب) سایر عوامل اجتماعی: علاوه بر عوامل خانوادگی تاثیرگذار بر روابط دختر و پسر، سایر عوامل اجتماعی نیز در سطحی فراتر بر روند رفتار و روابط آنان تاثیر می گذارد. بافت جامعه از لحاظ آداب و رسوم و عادات غالب مردم در قومیتهای مختلف و همچنین روابط مردم در طبقات مختلف جامعه، باعث ایجاد تفاوتها و چالشهای میان افراد شده و زمینه ایجاد یک روابط ناسالم را بوجود می آورد.3- عوامل اقتصادی: عوامل اقتصادی را اگر به صورت یک طیف در نظر بگیریم، دو سر این طیف از یک سو فقر و در سوی دیگر ثروت می باشد. هر دوی این اوضاع در تجربیات گوناگون نشان داده که در بیشتر مواقع، دارای عدم روابط سالم است. البته استثنائاتی هم وجود دارد، امّا آنچه مسلّم است، این است که در همه جوامع، از جمله عوامل مهمی که باعث ترویج فساد و فحشا می شود، فقر است. و همچنین گروهی از افراد که دارای ثروت و توانایی مالی زیادند، در صورت وجود سایر عوامل، دارای روابط ناسالمی خواهند بود.4- عوامل فرهنگی: با دقت در فرهنگ حاکم بر جوامع مختلف در می یابیم که تفاوتهای زیادی میان این فرهنگ ها وجود دارد و هر کدام از آنها تعریفی از رابطه سالم و ناسالم ارائه داده اند، اما آیا تعریف سالم بودن یک رابطه دلیل بر عدم وجود رابطه ناسالم است؟ مثلا در جواعی که حتی داشتن روابط جنسی میان دختران و پسران به شرط وجود رضایت دختر، یک امر عادی و غیر جرم محسوب می شود، آیا به صرف جرم نبودن این روابط، می توان بر سالم بودن آن صحه گذاشت؟ از سوی دیگر جوامعی که این روابط در آنها جرم محسوب می شود و قطعا از نظر فرهنگی، عملی ناشایست است، راه های جایگزینی را برای ایجاد رابطه صحیح و سالم میان دختران و پسران بوجود می آورد؟ در مجموع می توان گفت برای اینکه بتوان از ایجاد روابط ناسالم جلوگیری کرد، باید عوامل فرهنگی تاثیرگذار را تشخیص داده و البته باید نوع و تفاوت فرهنگ ها را در این راه مد نظر قرار داد.
الگویی از رفتار معقول در جنس مخالف
نوشتار حاضر تحت عناوین زیر سامان یافته است :الف ) مدخل بحث ب ) طرح آیات مربوطهج) درسهایی از الگوی قرآنی در ارتباط دختر و پسر د) جمع بندی و نتیجه گیری
الف) مدخل بحث :در مقدمه نوشتار ، برای ورود به بحث تأمل بر روی نکاتی چند در رابطه با مفهوم الگو ضروری می نماید :
1- واژه الگو را مرحوم دهخدا در لغت نامه ، در معانی سر مشق ، مقتدی ، اسوه ، قدوه ، مثال ، نمونه آورده است . و در اصطلاح ، "آلن بیرو" ، الگو" را بدین نحو تعریف نموده است : الگو آن چیزی است که شکل گرفته و در یک گروه اجتماعی به این منظور که به عنوان مدل یا راهنمای عمل در رفتارهای اجتماعی به کار می آید ، حضور می یابد . از دیدگاهی هم کارکردی و هم _ روانی _ اجتماعی باید گفت الگو ها آن شیوه های زندگانی هستند که از صوری فرهنگی منشأ می گیرند . افراد بهنگام عمل بطور طبیعی با این الگو ها سروکار دارند و اعمال آنها با این الگوها تطابق می یابند .
2- واژه الگو ( pattern ) که کاربردی در علوم اجتماعی و تربیتی دارد ، از سوی بعضی محققین معادل و مترادف واژه "اسوه" گرفته شده که در فرهنگ دینی و اسلامی مستعمل است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
شخصیت نابهنجار
شخصیت های نابهنجار ، شخصیت های نا سالمی هستند که از حدود نرمال خارج می شوند که آنها را محصول سرشت و محیط می دانند. زیگموند فروید روانشناس معروف اطریشی شخصیت نا بهنجار را معلول عدم ارضای غرایز جنسی می داند یعنی هر رفتاری که در جهت غرایز جنسی انجام گیرد اگر مطابق عرف و عادت نباشد انحراف شخصیتی نام دارد ، به هر حال این نا بهنجاری ها معلول هر عواملی که باشد به دو دسته تقسیم می شوند:
۱ ) انحرافات روانی ۲) بیماری های روانی
انحرافات روانی
بعضی از این انحرافات عبارتند از: دگر آزاری ، آزار دوستی، اندام نمایی، چشم چرانی و همجنس گرایی.
الف : سادیسم sadism
سادیسم یا دگر آزاری لذتی است که فرد مبتلا به آن از شکنجه و آزار طرف معشوق خود لذت می برد. بنابراین فرد بدون انجام ازار و اذیت دیگری قادر به ارضا غرایز و شهوت جنسی نخود نمی شود و گاهی هم این دگر آزاری تنها در بعد روانی اعمال می شود مانند : تهمت و افترا و کینه توزی.
ب: مازوشیسم یا آزار دوستی masochisme
این انحراف نقطه ی مقابل سادیسم یا دگر آزاری است و مبتلا به آن از ناراحتی و شکنجه خود احساس لذت می برد. حال عامل این آزار و اذیت یا خودش باشد یا دیگری که در نتیجه ی آن لذت جنسی به انسان دست می دهد. زمانی هم ممکن است آزار دوستی از صورت فوق خارج شده و با تغییر شکل جنبه مثبت پیدا می کند و آن زمانی است که انسان با تمام تحمل مشکلات و گرفتاری ها در برابر آن احساس قدرت نماید و از این مقاومت احساس لذت کند مانند مرتاضان هندی.روانشناسان معتقدند که آزار دوستی بیشتر در زنان و سادیسم در مردان دیده می شود.
ج: اندام نمایی exhibitionisme
فرد در این حالت از لخت شدن یا نشان دادن اندام خود در برابر دیگران احساس لذت می کند ، فروید معتقد است که علت اصلی ، محرومیت جنسی است که بدین وسیله می خنواهند دیگران را با عمل خود تحریک کند. در سطح کلی فرد اندام نما به فردی گفته می شود که به خاطر نجلب توجه دیگران این عمل را انجام می دهد.
د: چشم چرانی voyeurisme
فرد مبتلا به آن از دیدن بدن لخت دیگران احساس لذت می کند و از این طریق غرایز جنسی خود را ارضا می کند. انحراف اندام نمایی بیشتر در زنان و انحراف چشم چرانی بیشتر در مردان مشاهده می شود.
ه: همجنس گرایی homosexualite
عده ای از روانشناسان اعتقاد دارند که افراد ذاتاً دو جنسی هستند یعنی مرد هم جنبه مردی دارد و هم جنبه زنی و یک زن هم همینطور . بنابراین اگر جنبه ی زنی در مرد قوی تر باشد با این استدلال به طرف مرد می رود و اگردر زن جنبه مردی قوی باشد به طرف همجنس خود گرایش پیدا می کند.
فروید همجنس گرایی را در نتیجه ی توقف غرایز جنسی در دوران کودکی می داند که در سطح دیگر و به شکل دیگری تغیر پیدا کرده است ، گاهی همجنس گرایی به صورت دیگری تظاهر پیدا می کند مثلاً مرد به جهت اینکه صفات خوب و برجسته ای در وجود هم جنس خود می بیند به او گرایش پیدا می کند در این الت جنبه ی جنسی موضوع مطرح نیست ، بلکه وجود صفات خوب در دیگری عاملت گرایش می شود.
بیماری های روانی
بر اساس نظر روانشناس معروف آلمان بنام کرپلن kraeplin بیماری های روانی به دو دسته تقسیم می شوند :
الف: بیماری های روان نژندی nevroses
ب: بیماری های روان پریشی بنام psychoses
بیماری های روان نژدی nevroses
این بیماری ها در نتیجه ی کشمکش ها یدرونی انسان به وجود می آیند ، زیرا زمانی که نیازمندی ها و تمایلات روانی انسان به صورت قابل قبول برطرف نمی شود ، بحرانی درونی به وجود می آید که بازتاب آن به صورت های زیر است :
نوراستنی ، دلواپسی ، ترس موهوم ، وسواس و بی اختیاری و هیستری
نوراستنی
از علایم مشخصه آن سردرد ، پیچیدگی عضلات ، یبوست و گاهی اسهال ، نگرانی ، نارضایتی از زندگی و برانگیختن . فرد مبتلا به آن زندگی خود را رها می کند و به طور مرتب احساس بیماری می کند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کند و این خود بهانه ای است برای شکست های خود و عدم موفقیت خود را در نتیجه وجود بیماری خود می داند.
ترس مرضی
فرد نسبت به بعضی از امور احساس ترس می کند . ترس از اتاق بسته ، ترس از آتش ، ترس از پل ، ترس از اجتماعات ، خون و یا چیزهای دیگر ، به این ترس ، ترس موهوم گفته می شود.
دلواپسی
یک نوع بیماری است که فرد ناراحت است از اینکه مبادا نتواند به هدف مورد نظر خود برسد و یا با مشکلاتی رو به رو شود و احساس ناامنی کند . به همین منظور فرد احساس ناتوانی می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
شخصیت نابهنجار
شخصیت های نابهنجار ، شخصیت های نا سالمی هستند که از حدود نرمال خارج می شوند که آنها را محصول سرشت و محیط می دانند. زیگموند فروید روانشناس معروف اطریشی شخصیت نا بهنجار را معلول عدم ارضای غرایز جنسی می داند یعنی هر رفتاری که در جهت غرایز جنسی انجام گیرد اگر مطابق عرف و عادت نباشد انحراف شخصیتی نام دارد ، به هر حال این نا بهنجاری ها معلول هر عواملی که باشد به دو دسته تقسیم می شوند:
۱ ) انحرافات روانی ۲) بیماری های روانی
انحرافات روانی
بعضی از این انحرافات عبارتند از: دگر آزاری ، آزار دوستی، اندام نمایی، چشم چرانی و همجنس گرایی.
الف : سادیسم sadism
سادیسم یا دگر آزاری لذتی است که فرد مبتلا به آن از شکنجه و آزار طرف معشوق خود لذت می برد. بنابراین فرد بدون انجام ازار و اذیت دیگری قادر به ارضا غرایز و شهوت جنسی نخود نمی شود و گاهی هم این دگر آزاری تنها در بعد روانی اعمال می شود مانند : تهمت و افترا و کینه توزی.
ب: مازوشیسم یا آزار دوستی masochisme
این انحراف نقطه ی مقابل سادیسم یا دگر آزاری است و مبتلا به آن از ناراحتی و شکنجه خود احساس لذت می برد. حال عامل این آزار و اذیت یا خودش باشد یا دیگری که در نتیجه ی آن لذت جنسی به انسان دست می دهد. زمانی هم ممکن است آزار دوستی از صورت فوق خارج شده و با تغییر شکل جنبه مثبت پیدا می کند و آن زمانی است که انسان با تمام تحمل مشکلات و گرفتاری ها در برابر آن احساس قدرت نماید و از این مقاومت احساس لذت کند مانند مرتاضان هندی.روانشناسان معتقدند که آزار دوستی بیشتر در زنان و سادیسم در مردان دیده می شود.
ج: اندام نمایی exhibitionisme
فرد در این حالت از لخت شدن یا نشان دادن اندام خود در برابر دیگران احساس لذت می کند ، فروید معتقد است که علت اصلی ، محرومیت جنسی است که بدین وسیله می خنواهند دیگران را با عمل خود تحریک کند. در سطح کلی فرد اندام نما به فردی گفته می شود که به خاطر نجلب توجه دیگران این عمل را انجام می دهد.
د: چشم چرانی voyeurisme
فرد مبتلا به آن از دیدن بدن لخت دیگران احساس لذت می کند و از این طریق غرایز جنسی خود را ارضا می کند. انحراف اندام نمایی بیشتر در زنان و انحراف چشم چرانی بیشتر در مردان مشاهده می شود.
ه: همجنس گرایی homosexualite
عده ای از روانشناسان اعتقاد دارند که افراد ذاتاً دو جنسی هستند یعنی مرد هم جنبه مردی دارد و هم جنبه زنی و یک زن هم همینطور . بنابراین اگر جنبه ی زنی در مرد قوی تر باشد با این استدلال به طرف مرد می رود و اگردر زن جنبه مردی قوی باشد به طرف همجنس خود گرایش پیدا می کند.
فروید همجنس گرایی را در نتیجه ی توقف غرایز جنسی در دوران کودکی می داند که در سطح دیگر و به شکل دیگری تغیر پیدا کرده است ، گاهی همجنس گرایی به صورت دیگری تظاهر پیدا می کند مثلاً مرد به جهت اینکه صفات خوب و برجسته ای در وجود هم جنس خود می بیند به او گرایش پیدا می کند در این الت جنبه ی جنسی موضوع مطرح نیست ، بلکه وجود صفات خوب در دیگری عاملت گرایش می شود.
بیماری های روانی
بر اساس نظر روانشناس معروف آلمان بنام کرپلن kraeplin بیماری های روانی به دو دسته تقسیم می شوند :
الف: بیماری های روان نژندی nevroses
ب: بیماری های روان پریشی بنام psychoses
بیماری های روان نژدی nevroses
این بیماری ها در نتیجه ی کشمکش ها یدرونی انسان به وجود می آیند ، زیرا زمانی که نیازمندی ها و تمایلات روانی انسان به صورت قابل قبول برطرف نمی شود ، بحرانی درونی به وجود می آید که بازتاب آن به صورت های زیر است :
نوراستنی ، دلواپسی ، ترس موهوم ، وسواس و بی اختیاری و هیستری
نوراستنی
از علایم مشخصه آن سردرد ، پیچیدگی عضلات ، یبوست و گاهی اسهال ، نگرانی ، نارضایتی از زندگی و برانگیختن . فرد مبتلا به آن زندگی خود را رها می کند و به طور مرتب احساس بیماری می کند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کند و این خود بهانه ای است برای شکست های خود و عدم موفقیت خود را در نتیجه وجود بیماری خود می داند.
ترس مرضی
فرد نسبت به بعضی از امور احساس ترس می کند . ترس از اتاق بسته ، ترس از آتش ، ترس از پل ، ترس از اجتماعات ، خون و یا چیزهای دیگر ، به این ترس ، ترس موهوم گفته می شود.
دلواپسی
یک نوع بیماری است که فرد ناراحت است از اینکه مبادا نتواند به هدف مورد نظر خود برسد و یا با مشکلاتی رو به رو شود و احساس ناامنی کند . به همین منظور فرد احساس ناتوانی می