لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 55
آنچه باید در ساختن خانه ها بدانیم
مقاومت هر سازه در برابر زلزله به دو عامل اساسی بستگی دارد: یکی نوع ساخت سازه و به کارگیری اصول و قوانین مهندسی در طراحی و اجرای آن و دیگری بزرگی و قدرت زلزله در سالهای اخیر از طریق رسانه های گروهی هر چند وقت یک بار خبری در مورد روش های ابداعی مهندسان سازه برای مقاوم سازی ساختمان ها یا ساخت سازه های مقاوم در برابر زلزله شنیده می شود؛ شیوه هایی مثل قرار دادن ساختمان روی بلوک های لغزشی، حفر کانال های بسیار بزرگ در اطراف فونداسیون ها (پی ها)، معلق کردن ساختمان از زنجیر(!)، آویزان کردن پاندول های بزرگ از سقف و.... نکته قابل تامل در مورد این راهکارها، تقریبا غیر عملی بودن آنها با توجه به وضعیت ساخت وساز در کشوری مثل ایران آنهم در مقیاس وسیع است. البته نه تنها در ایران بلکه در اکثر کشورها این کار تا حدود زیادی نشدنی است و اگر هم قابلیت اجرایی داشته باشند بسیار هزینه بر بوده، برای تمام ساختمان ها قابلیت اجرایی ندارند. در کنار این روش ها، کارهایی مثل استفاده از جدا سازها، میرا کننده ها و جذب کننده های انرژی (قرار دادن فنرهای پلاستیکی ویژه یک یا چند لایه در پی ساختمان) برای کاهش خسارات و تلفات، عملی تر به نظر می رسد.
با توجه به توضیحات فوق، در حال حاضر بهترین راه حل یافتن شیوه هایی برای بهبود روند ساختمان سازی کنونی است. یعنی با تغییراتی چند در روش های اجرایی و صد البته با انجام کارها بر اساس ضوابط و آئین نامه ها از ابتدا تا اتمام کار اجرایی پروژه ها، می توان به نتایج بسیار بهتری دست یافت.مقاومت هر سازه در برابر زلزله به دو عامل اساسی بستگی دارد: یکی نوع ساخت سازه و به کارگیری اصول و قوانین مهندسی در طراحی و اجرای آن و دیگری بزرگی و قدرت زلزله.
نوع، کمیت و کیفیت مصالحاز این دیدگاه ساختمان ها به طور کلی به چهار دسته ساختمان های فولادی، بتنی، ساختمان های با مصالح بنایی (آجری) و ساختمان های چوبی تقسیم می شوند. با توجه به کاربرد بیشتر و به روز بودن ساخت سازه های بتنی و فولادی در عصر حاضر، قوانین موجود در زمینه ساخت این دو نوع سازه را بیشتر مورد بحث و بررسی قرار می دهیم. سازه های بتنی و فولادی اگر براساس اصول مهندسی و ضوابط و آئین نامه های اجرایی موجود ساخته شوند، تفاوت آنچنانی از نظر مقاومتی با هم ندارند. با یادآوری این نکته که، فولاد در برابر حرارت و مواد شیمیایی نسبت به بتن مقاومت کمتری دارد (آتش سوزی و ذوب شدن، زنگ زدگی، پوسیدگی و...). در زلزله هر چه اعضای سازه شکل پذیرتر و انعطاف پذیرتر باشند، خسارات مالی و جانی وارده کمتر خواهدبود. برای این کار بهتر است از فولاد کم کربن، جوش پذیر و دارای شکل پذیری بالا استفاده شود. البته صرفا فولادی بودن یک سازه تضمینی بر مقاومت آن در برابر زمین لرزه نیست. به عنوان مثال برج 20 طبقهPinot Suarez که یک برج فولادی بود در زلزله سال 1985 مکزیکوسیتی، کاملا فرو ریخت. بنابراین مقاومت بالای سازه های فولادی مستلزم اجرای اتصالات و جوش ها و سایر مولفه های اجرایی آنها، به طور کاملا علمی و فنی و بر اساس آئین نامه های ملی و بین المللی موجود است.
باد بندها
در ساختمان های فولادی، بادبندها بعد از تیر و ستون و در موقع زلزله و باد حتی می توان گفت بیش از آنها دارای اهمیتند و عامل بسیار مهمی برای مقاومت در برابر زلزله و بارهای جانبی دیگرهستند. انواع باد بندهای هم مرکز و خارج از مرکز، به اشکال مختلف vو v معکوس و ضربدری (X) مورد استفاده قرار می گیرند. بادبندهای X برای مقابله با باد کاربردی ترند تا در برابر زلزله و در برابر بارهای متناوب از شکل پذیری کمتری برخوردارند، زیرا که در این نوع بادبندها در هنگام وارد شدن نیروهای جانبی، همواره یک عضو مورب آن در کشش و دیگری در فشار است و این باعث شکست آنی یا اصطلاحا شکست ترد می شود . طراحی و اجرای بادبندها باید با نهایت دقت و بر اساس اصول و قوانین مهندسی خصوصا در مورد محل قرارگیری خود بادبندها، نوع و اندازه پروفیل مصرفی، مقدار و نوع و طول جوش ها، نوع درز جوش و... صورت گیرد.
تیر و ستون های بتنی
بتن مسلح بتنی است که در آن برای مقاومت و شکل پذیری بیشتر در قدیم از مواد و الیافی طبیعی مثل موی اسب، بز و در عصر حاضر از فولاد (اکثرا میلگرد یا سیم های ضخیم و...) یا از الیاف مصنوعی استفاده می شود. در اجرای این نوع اعضا رعایت نکات زیر الزامی است:بکار بردن میزان آرماتور در حد مورد نیاز طبق نقشه نه بیشتر و نه کمتر، فاصله گذاری مناسب بین آرماتورها، عدم استفاده از میلگردها و مسلح کننده های زنگ زده و آغشته با گرد و خاک یا هر ماده دیگر، برس کشیدن آرماتورها قبل از بتن ریزی و تمیز کردن آنها، استفاده از بتن با عیار (مثلا بتن با عیار 350 یعنی بتنی که در هر متر مکعب آن که در حدود 4/2 تن وزن دارد میزان سیمان مصرفی 350 کیلوگرم است) سیمان خواسته شده طبق نقشه اجرایی، رعایت زمانبندی بتن ریزی، استفاده از سیمان با تیپ بندی متناسب با شرایط محیطی محل احداث سازه و نیز متناسب بامقاومت خواسته شده، استفاده از سنگدانه ها (شن و ماسه )با دانه بندی مناسب و درصد اختلاط صحیح و نهایتا استفاده از آب مناسب بتن ریزی. زیرا هر آبی که املاح آن از حد طبیعی بیشتر یا کمتر باشد برای بتن ریزی مناسب نیست و بتن ساخته شده با آن مقاومت مطلوب را نخواهد داشت. بهترین آب برای ساخت بتن، آب آشامیدنی و قابل شرب است.
یک بتن ایده آلبتن مصالحی است متشکل از سنگدانه (شن وماسه حدودا 70 درصد) و مابقی آب و سیمان است. بتن بعد از 28 روز به حدود 90 درصد از مقاومت نهایی خودمی رسد و هر آن به مقاومت آن افزوده می شود تا به مقاومت کامل خود برسد.برای دستیابی به یک بتن ایده آل باید نسبت آب به سیمان مناسب بوده، دانه بندی استاندارد و مقاومت و سختی کافی سنگدانه ها (شن وماسه) و مخلوط کردن آنها با نسبت های تعیین شده نیز باید بر اساسدستور العمل های موجود باشد. استفاده از نوع سیمان (تیپ 1،۲، ۳، 4،۵، ضد سولفات) متناسب با شرایط محیطی و مقاومت مورد نیاز مهمترین عامل در کیفیت بتن است، متراکم کردن کامل و هواگیری بتن در هنگام بتن ریزی به کمک لرزاندن بتن در مدت زمان معین برای خروج آب و حباب اضافی بتن و جلوگیری از تخلل (حفره حفره شدن) بتن و در نتیجه کاهش مقاومت آن بعد از گیرش بتن نتیجه ای بی نقص را به همراه خواهد داشت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
رنگ ها و طعم ها
ماجرای فیزیک ذرات بنیادی در دهه ۱۹۶۰ به ماجرای خلق مکانیک کوانتومی و آنچه که در جهان فیزیکدانان در دهه های اول قرن بیستم می گذشت بی شباهت نیست. در اواخر دهه ۱۹۶۰ شتاب دهنده های پرانرژی از تصادم الکترون ها و پروتون ها و در برخی موارد ذرات دیگر، صدها ذره بنیادی فراهم کردند تا فیزیکدانان را از غنای آنچه که در زیرلایه های اتم می گذرد آگاه کنند.
● نگاهی به مدل استاندارد ذرات بنیادی در نیمه دوم قرن بیستم پیشرفت های عظیمی در درک ما از جهان و به خصوص در دنیای درون اتم اتفاق افتاد. از یک سو پیشرفت های نظری در مکانیک کوانتومی و به تبع آن در نظریه میدان های کوانتومی و از سوی دیگر انجام آزمایش های بزرگ به وسیله شتاب دهنده های عظیم باعث شد که امروزه بتوانیم ادعا کنیم ساختار بخش عظیمی از ماده قابل رویت در جهان را می دانیم. همچنین می توانیم بگوییم که از میان چهار نیروی مستقل در طبیعت امروز نظریه وحدت یافته ای از دوتای آنها در دست است و سومین نیرو هم به طرز خوبی با آنها تلفیق شده است. اما سئوالات بزرگ تر و اساسی تری پیش روی بشر باز شده است. از یک طرف نیروی چهارم یعنی گرانش تا حدودی رام نشدنی به نظر می رسد. نظریه های ذهنی تری مثل نظریه ریسمان و ابر ریسمان ادعا دارند که شاید بتوانند در آینده هر چهار نیرو را در یک نظریه وحدت یافته توضیح دهند. از سوی دیگر کشفیات کیهان شناسی در اواخر دهه ۹۰ نشان داد که آن چیزی را که ماده قابل رویت در جهان می نامیم و آن را با «مدل استاندارد ذرات بنیادی» توصیف می کنیم، تنها کمتر از پنج درصد جرم کل عالم را تشکیل می دهد و از ۹۵ درصد باقی مانده قسمتی به صورت جرم تاریک است که تنها اثر آن را در سرعت چرخش ستاره ها (مثل خورشید) به دور کهکشان دیده ایم و قسمت بیشتر آن به صورت انرژی تاریک است که باز هم تنها نشانه آن را در افزایش سرعت انبساط عالم کشف کرده ایم و هیچ توجیه نظری که به وسیله عموم فیزیکدانان قابل قبول باشد ارائه نشده است. با وجود تمام این محدودیت ها می توان گفت که «مدل استاندارد ذرات بنیادی» به واقع شاهکاری است که حاصل میلیون ها نفرساعت _ وقت و یک قرن تلاش بشر و عقلانیت مدرن برای کشف رازهای جاودانه خلقت است. ● نخستین ذرات بنیادی ماجرای فیزیک ذرات بنیادی در دهه ۱۹۶۰ به ماجرای خلق مکانیک کوانتومی و آنچه که در جهان فیزیکدانان در دهه های اول قرن بیستم می گذشت بی شباهت نیست. در اواخر دهه ۱۹۶۰ شتاب دهنده های پرانرژی از تصادم الکترون ها و پروتون ها و در برخی موارد ذرات دیگر، صدها ذره بنیادی فراهم کردند تا فیزیکدانان را از غنای آنچه که در زیرلایه های اتم می گذرد آگاه کنند. زمانی که دالتون مدل اتمی نوین خود را در قرن نوزدهم ارائه داد و مندلیف جدول تناوبی عناصر را تنظیم کرد، دانشمندان گمان می کردند که اتم ها، آجرهای ریزسازنده جهان هستند اما این تصور چندان طول نکشید. با کشف الکترون، هسته و پروتون و نوترون درون هسته (که اکثر آنها را مدیون تامسون پدر و پسر و لرد رادرفورد هستیم)، دانشمندان نفس تازه ای کشیدند. آنها توانستند تمام جدول تناوبی عناصر را براساس این ذره توجیه کنند. به نظر می رسید که الکترون، پروتون و نوترون اجزای اصلی سازنده جهان هستند. اما داستان اینجا تمام نمی شود. دیراک که پس از تدوین مکانیک کوانتومی توسط هایزنبرگ و شرودینگر به دنبال آن بود که یک نظریه مکانیک کوانتومی نسبیتی بسازد نسبیت خاص را با مکانیک کوانتومی پیوند بزند، در اواخر دهه ۱۹۲۰ به معادله ای دست یافت که علاوه بر توضیح دینامیک الکترون وجود ذره دیگری را پیش بینی می کرد که تمام خواص اش همانند الکترون اما بارش مخالف آن است. این ذره را پوزیترون نامیدند. پوزیترون پادذره الکترون است، یعنی تمام خواص آن مثل الکترون است و فقط بارهای ذاتی اعداد کوانتومی آن عکس الکترون است، مثلاً بار الکتریکی مثبت دارد و در سال ۱۹۳۱ توسط کارل اندرسون با استفاده از عکس هایی که از تابش کیهانی گرفته بود، کشف شد. نکته جالب تر اینکه معادله دیراک می تواند هر ذره ای را که اسپین یک دوم دارد توصیف کند اسپین خاصیت کاملاً کوانتومی است و مانسته کلاسیکی ندارد و شبیه یک میدان مغناطیسی ذاتی است پس پروتون و نوترون را هم شامل می شود، در نتیجه آنها هم پادذره دارند. ● نظریه میدان های کوانتومی پیشرفت بعدی در درک جهان خرد جهان زیر اتمی زمانی حاصل شد که نشان داده شد در معادله دیراک کوانتیزه کردن معادله شرودینگر برای ذرات اسپین یک دوم یک فوتون پرانرژی فوتون، کوانتوم نور است که اینشتین از آن برای توجیه اثر فتوالکتریک استفاده کرد می تواند یک الکترون و یک پوزیترون خلق کند. البته برای بقای همزمان انرژی و اندازه حرکت، این خلق باید در کنار یک ذره سنگین تر اتفاق بیفتد. به طور مشابه نشان داده شد که الکترون و پوزیترون می توانند به هم برخورد کنند و ضمن نابود شدن فنا شدن یک فوتون پرانرژی تولید کنند. در نظریه میدان های کوانتومی که معادله دیراک صورت خاصی از آن است همه ذرات توسط میدان ها توصیف می شوند، همان طور که فوتون نمایان گر میدان الکترومغناطیسی است، الکترون هم تجلی یک میدان الکترونی و پروتون هم یک میدان پروتونی است. به امکان خلق یا فنای کوانتم های میدان ذرات دومین کوانتیزه شدن» می گویند. ● نیروهای بنیادی در درون هسته اتم ها، پروتون ها و نوترون ها در کنار هم قرار دارند. نوترون ها بی بار هستند اما پروتون ها بار مثبت دارند. دافعه الکتریکی آنها آنقدر زیاد است که باید چیزی بسیار قوی آنها را در کنار هم این گونه آرام قرار داده باشد. نیرویی که «نیروی هسته ای» نام گرفت. فیزیکدان بزرگ ژاپنی یوکاوا این ایده را مطرح کرد که نیروی هسته ای ناشی از تبادل ذره ای به نام مزون بین اجزای هسته پروتون و نوترون است به این ترتیب پای ذرات دیگری هم به میان آمد. در همین زمان ها بود که شتاب دهنده های بزرگ ساخته شدند و ماحصل کار این شتاب دهنده ها کشف صدها ذره گوناگون بود که همه آنها به نوعی لقب «بنیادی» را به همراه داشتند وضع از زمان جدول مندلیف هم بدتر شد. زیرا آن موقع تنها ۹۲ عنصر وجود داشتند و حالا صدها ذره بنیادی. همان طور که بشر توانست این ۹۲ عنصر شیمیایی را با سه ذره الکترون، پروتون و نوترون توضیح دهد، به نظریه دیگری نیاز بود که بتواند این جنگل عظیم ذرات را با چند مدل ساده تفسیر کند. مدل استاندارد ذرات بنیادی توانست چنین کاری را انجام دهد. تاکنون در طبیعت تنها چهار نیروی مستقل شناخته شده است. نیروی گرانش را نیوتن کشف کرد و در نظریه نسبیت عام اینشتین تعمیم یافت. نظریه نسبیت عام یکی از بهترین و کامل ترین نظریه های علمی است که می تواند نیروی گرانش را تا حد بسیار خوبی توضیح دهد. نیروی دیگر، نیروی الکترومغناطیسی است. نیروی الکترومغناطیسی در قرن نوزدهم و با کارهای بزرگانی مثل فارادی، هانری، لورنتس، آمپر، اورستد و... قوام پیدا کرد و سرانجام ماکسول توانست این نظریه ها را وحدت بخشیده و در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
ریشه ها و رویکرد های مجسمه سازی در ایران
هنرمجسمه سازی با توجه به کیفیت منحصر به فرد آن در تغییر محیط زیست انسان و جنبه موثراجتماعی،از شاخه های مهم هنرهای تجسمی به شمار می رود. این هنر بسیار پرهزینه بوده و با توجه به آنکه بخش مهمی از حضور آن در فضاهای رسمی انجام می شود، بسیار وابسته به سیاست گذاری های کلان فرهنگی کشورهاست. سیاست تخلیص (پیوریسم) در عرصه فرهنگی به شکل معمول سیاست کشورهای جهان سوم پس از بروز یک انقلاب است. این سیاست در کشورهایی مانند ایران، مکزیک، کوبا و ونزوئلا مورد تاکید قرار گرفته به نحوی که دراین کشورها مردم پس از رهایی از یوغ استعمار به بازیافت ریشه های فرهنگی و ملی خود علاقه نشان می دهند و دولت هاکه برآمده از انقلابی ملی هستند،این سیاست را در دستور کار خود قرار دادند. بااین حال به دلیل وجود ارتباطات بین المللی و به دنبال برقراری روابط تجاری، خواه ناخواه تاثیرات فرهنگی در این کشورها پدیدار می شود و هنر ملی این کشورها تحت تاثیر دنیای بیرون قرار می گیرد. در این میان برخی از هنرمندان قادر می شوند با توجه به تاکید ملی خود به گونه ای از هنر مجسمه سازی دست یابند که مورد توجه دیگر کشورهای جهان نیز قرار گیرد. هنر مجسمه سازی از دوران باستان مورد توجه ایرانیان بوده و بسیاری از ایرانی ها با نقش برجسته های به جای مانده از تخت جمشید، مجسمه داریوش، سرباز مفرغی ساسانی، اسب بالدار و بسیاری نمونه های دیگر آشنایی دارند. به گزارش ایرنا، با حمله اعراب به ایران در دوره ساسانیان، این هنر که از منظر آنها، نشانه هایی از بت پرستی و کفر در آن دیده می شد، تحریم و هنرمندان ایرانی از پرداخت مستقیم به این هنر منع شدند. هنرمندان مجسمه ساز ایرانی درآن دوران به پیوند با زندگی روزمره پرداختند و به تولید اشیایی دست زدند که علاوه بر بروز خلاقیت های مجسمه سازان، دارای کاربری و مصرف روزمره بود. قفل های آهنی با شکل جانوران و پرندگان و یا رمل و اسطرلاب هایی با شکل اژدها و سیمرغ را می توان در زمره نتایج این دست فرایندهای خلاقانه عنوان کرد. دراین دوران مجسمه سازی به صورت کاربردی درآمده بود و به صورت دق الباب، ظروف و وسایلی که در زندگی روزمره از آنهااستفاده می شد، خودنمایی می کرد. باشروع قرن بیستم، شرایط اجتماعی ایران دچار تغییرودگرگونی شد و هنرمندان مجسمه ساز امکان پرداخت مستقیم به هنر خود را بار دیگر بدست آوردند. شاهان قاجار به تقلید از شهرهای اروپایی و آنچه در سفرهای خود دیدند، نصب مجسمه در میدان های تهران و دیگر شهرها را آغاز کردند. ابوالحسن صدیق و علی اکبر صنعتی زاده از پیشگامان این هنر در ایران هستند و در دهه های سی وچهل شمسی،ایران نیز از جریانهای تازه هنری جهان بی تاثیر نماند. نخستین دانش آموختگان هنرستان های تجسمی که برای ادامه تحصیل به اروپا و آمریکا سفر کردند با ایده های جدید به ایران بازگشتند و عشق به تجدد و مدرنیسم که توسط دفتر هنری وابسته به دربار پهلوی و وزارت فرهنگ و هنرآن زمان تایید و ترویج می شد به عنوان حامی این هنرمندان اندیشه های آنان را به عنوان مهمترین جریان هنری کشور تبلیغ کرد. این جریان تا سال ۱۳۵۷که انقلاب اسلامی درایران به وقوع پیوست، به شکل مستمر به رشد خود ادامه داد. نخستین نمایشگاه رسمی مجسمه پس از انقلاب اسلامی، در موزه هنرهای معاصر و در سال ۱۳۶۸برپا شد. این هنر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دچار تحول و نوزایی شد و هنرمندان مجسمه ساز به مضمون های ملی و بازیافت فرهنگی خود هماهنگ با آرمان های انقلاب دست زدند. مجسمه سازان ایرانی که بنا به ارتباطات بین المللی از جریان حوادث و رویدادهای این هنر در جهان آن سوی مرزها باخبر بودند، در یک برزخ بین سنت ها و هماهنگی و همسانی با مدرنیسم به وقوع پیوسته در دیگر کشورها سرگردان بودند. جامعه ایرانی خود به استقبال مدرنیزاسیون آمده بود و تلاش داشت تا نمود آن را در هنر ببیند اما از سوی دیگر نفهمیدن ریشه هاو بنیان های مدرنیته که ناشی از رایج نبودن «تفکرانتقادی» درطبقه نخبه جامعه بوداز مدرنیزاسیون تحولی شکلی (فرمالیستی) و بی بنیاد می ساخت. تفکر انتقادی به عنوان نیروی محرک مدرنیته زیر ساخت های لازم برای طرح و تحقق مفاهیم اصلی مدرنیته را به وجود می آورد و به دنبال آن مدرنیزاسیون آغاز می شود اما در کشورهایی نظیر ایران که این شیوه فکری به شکل نهادینه آموزش داده نمی شود، مدرنیزاسیون یک کالای وارداتی و مصرفی است. این مساله زمینه وابستگی فکری کشور را به وجود می آورد و هنرمندان مجسمه ساز کشور را به جهان برزخی رهنمون می کرد، زیرا این هنرمندان در مرزهای ملی خود قدرت خلاقه ندارند و به تقلید از هنرمندان اروپایی می پردازند. نمود دیگراین امراعتباری است که برای حضوربین المللی و کسب جوایز خارجی درجامعه هنری قابل می شوند، به این معنی که هنرمندی که از سوی متخصصان خارجی مورد تایید قرار می گیرد، به عنوان یک هنرمند مهم درداخل کشور جلوه می کند. نتیجه این رویکرد، وابستگی فکری هرچه بیشتر هنرمندایرانی به همتای اروپایی اوست که با دو رویکرد اصلی شناخته می شود، عده ای ازهنرمندان که بنا به گرایشات سیاسی پرهیز از جهان غرب را در دستور کار خود قراردادند رو به سوی هنر شرق دورآورده و مروج اندیشه های هنرمندان آن سامان می شوند و جریان دیگر هنری کشور همچنان خود را دراختیار تبلیغ هنرمندان اروپا و غرب قرار داده است. هر چند آنچه فراموش شده، ریشه های فکری و منطقی نظام فرهنگی تاریخی ملت ایران است به این معنی که هنرمند بجای درون نگری در فرهنگ باستانی و ریشه دار رایج در سرزمین خود به تقلید آثار هنرمندان مشهور شرق دور یا غربی می پردازند و به این ترتیب اوج انحطاط فرهنگی کشور را رقم می زند زیرا فردی که باید به بازیافت نوین پایه های فرهنگی ایرانی به تجدید بنا و استمرار آن کمک کند خود عامل ضربه و از پای انداختن آن می شود. درچنین شرایطی آنچه در کشورهای انقلابی در مورد هنر رخ داده،عقیم می ماند و هنرمند همچنان از بطن جامعه جدا مانده و توان لازم را نخواهد داشت. انقلاب اسلامی، فضا را برای ارتقای همه جانبه هنر به ویژه هنر مجسمه سازی که ریشه در فرهنگ غنی ایرانی دارد فراهم ساخته، تقویت ریشه هاو غنی سازی تکینکی این عرصه امری مفروض بر هنرمندان این عرصه است. بافضای ایجاد شده در کشور و پرداخت به مفاهیم عمیق هنری در ارکان مختلف فرهنگی، چشم انداز عرصه های مختلف امیدوارکننده، شفاف و عرصه برای فعالیت هنرمندان در قالب نسل های دیروز، امروز و فردا مهیااست
به آینده امیدوار باش./
چهارشنبه 17 تیر 1388 1:00 PM
/
پاسخ به:مجسمه سازی
//
انسان و مجسمه
مجسمههائی که بویز با روش خاص خود و با مواد و مصالحی همچون نمد و چربی خلق میکرد به موجب تغییرات سیاسیای بود که صورت گرفته بود، اما در این جا لازم بود که قالبهای فکری کهنه و قدیمی نیز تا حدی شکفته شوند. در کنار «تندیسهای اجتماعی»، مجسمههای تاریخی، یک نشان ویژه دیگر دهههای هفتاد و هشتاد بودند که به عنوان تکمیلکننده معماری شهرهای بزرگ و همچنین نمادی از مبارزهطلبی تلقی میشدند«یوهان ولفگانگ فن گوته»، شاعر پرآوازه آلمان، در سال ۱۸۱۷ گفته بود: «هدف اصلی همه هنرمندان مجسمهساز، نشان دادن وقار و منزلت انسان از طریق ساخت پیکرهای انسانی است». بدین گونه، وی به طور خلاصه آنچه را بیان میکند که هنر مجسمهسازی در خلال قرنها توصیف کرده است: انسان، بهعنوان موضوع هنر مجسمهسازی. نظر گوته تا به امروز و حتی در خلال تمام سالهای ظهور و زوال جریانهای مختلف هنری (یکی پس از دیگری)، مصداق داشته و تأثیرگذار بوده است. مجسمهساز ی طی دوران پیش از جنگ در آلمان، از طریق جریانهای هنری «سوررئالیسم»، «کوبیسم» و «اکسپرسیونیسم» دنبال میشد، اما در دهههای سی و چهل این سرمایه هنری در آلمان از طریق رئالیسمِ سوسیال ـ ناسیونالیستی بشدت پسزده شد. مجسمهسازانی پرآوازه همانند «ارنست بارلاخ» (۱۹۳۸ ـ ۱۸۷۰) و «اِوالد ماتاره» (۱۹۶۵ ـ ۱۸۸۷) تحت تعقیب قرار گرفتند و از کار آنان ممانعت به عمل آمد، زیرا در نظر سوسیال ناسیونالیستها، هنری فاسد و منحط شمرده میشد. ماتاره و بارلاخ از یک نظر با هم اشتراک داشتند: اینکه آثار آنها نشأت گرفته از التهاب روز نبود، بلکه آگاهانه از طبیعت و هستی انسانها نشان داشت. تصاویری که آنها از انسان خلق میکردند، تمثیلی و مدور و سنگین بودند. ماتاره در سالهای پایانی عمرش به موضوعات مذهبی نیز علاقهمند شد و سردری زیبا برای کلیسای جامع شهر کلن و دروازه کلیسای صلح جهانی در هیروشیما را طراحی کرد. هنر بعد از دوران جنگ دهههای ۵۰ و ۶۰دلمشغول انقلابهای بزرگِ هنر مجسمهسازی سنتی آلمان بود. در این دوران، مجسمههای حجیم و سنگینِ دارای شکل مدور، جای خود را با حجمهای طولی (خطی) عوض کردند. تعادل و سبکی و همینطور شکل هندسی آثار بهعنوان امکانات یک طرح معمارانه، از شروط اولیه یک تکوین جدید هنری محسوب میشد. از این دیدگاه، «مجسمه» دیگر به خودی خود اهمیت نداشت، بلکه درواقع ساخت یک حجم و یک فضای هندسی بود که هم چشم را نوازش میداد و هم ذهن بیننده را به کنکاش وامیداشت. نوربرت کریکه (۱۹۸۴ ـ ۱۹۲۲) از مهمترین هنرمندان مجسمهساز پیرو ساخت حجمهای هندسی و خطی بود که با هنرمندان گروه دوسلدورفی"ZERO" و گروه پاریسی "NOUREAN REALISME" ارتباطی تنگاتنگ برقرار کرد. اواخر دهه پنجاه و اوائل دههشصت، در شهر دوسلدورف وضعیتی ایجاد شد که از طریق آن دوباره این سرزمین توانست با دنیای هنر و دستآوردهای بینالمللی هنری ارتباط برقرار کرده، فعالانه در این پیشرفتها شرکت داشته باشد. شهر رایلند نیز به مرکزی هنری تبدیل شد که با کلانشهرهای مهم دنیا، مانند پاریس، نیویورک و میلان میتوانست همآوردی کند. در این زمان، کریکه مجسمههایش را طبق طرحهای قراردادی و نه بر اساس تکنیکهای سنتی بلکه با مواد و مصالح جدید میساخت. برای مثال، وی از مفتول استفاده میکرد تا بتواند خمش لازم را در اثرش ایجاد کرده، اشکال تازهای خلق کند. مواد سنتی که قرنها در این هنر مورد استفاده قرار گرفته بود، یکباره کنار نهاده شد و مواد و مصالحی جدید به کار گرفته شد. چنین بود که مصالح سنتی مانند برنز و سنگ از طریق موادی جدید مانند فلز، شیشه، سیمان، لامپ نئون، لاستیک، و پشم شیشه جایگزین شد. زنی هنرمند اهل هامبورگ به نام «اواهسه» (۱۹۷۰ ـ ۱۹۳۶)، هنرمند دیگری است که در دهه شصت توانست در توسعه و پیشرفت هنر مجسمهسازی، نقشی اساسی ایفا کند و نام خود را در فهرست هنرمندان بزرگ این دوره ثبت کند. وی با استفاده از ابزار و وسائل جدید غیرمعمول تا آن زمان، مانند لاستیک و پشمشیشه در سالهای ۱۹۷۰ ـ ۱۹۶۶، موفق شد رکوردی تازه در دنیای هنر (مخصوصاً نیویورک) ایجاد کند و در عرصه هنر حرفی تازه بزند. «هسه» از طریق کمک هزینه تحصیلی اعطا شده به او، توانست با مجسمهسازان بزرگآلمانی که شهرت بینالمللی داشتند («هانس هاکه»، «کارل هاینزهرینگ» و «یوزف بویز») ارتباط برقرار کند. دستآورد هنری «بویز»، از طریق تئوری معروفش به نام «تندیس اجتماعی» نقش گرفته بود. این مفهوم که در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی در آلمان دور نمای هنر را توصیف میکرد، منجر به بسط مفهوم هنر سنتی شد. هنر همچون یک پروسه شناخت در نظر گرفته شد که هر کسی میتوانست به آن راه یابد، بدون اینکه مجبور باشد اصول آفرینش و قاعده کلی ترکیب هنری را که از قبل بنا شده بود رعایت کند.. مجسمههائی که بویز با روش خاص خود و با مواد و مصالحی همچون نمد و چربی خلق میکرد به موجب تغییرات سیاسیای بود که صورت گرفته بود، اما در این جا لازم بود که قالبهای فکری کهنه و قدیمی نیز تا حدی شکفته شوند. در کنار «تندیسهای اجتماعی»، مجسمههای تاریخی، یک نشان ویژه دیگر دهههای هفتاد و هشتاد بودند که به عنوان تکمیلکننده معماری شهرهای بزرگ و همچنین نمادی از مبارزهطلبی تلقی میشدند. در این زمان «بریجیته دنینگهف»، مجسمهساز معروف آلمانی، با فرمهای انتزاعی و سیال از جنس فولادی و دارای روکش کروم، فصلی جدید در هنر مجسمهسازی ابداع کرد. پدید آمدن شهرهای بزرگ با معماریهای مدرن، در نظر «هانس هوک» (متولد ۱۹۲۰) نیز نوعی دعوت به مبارزه تلقی شد. بناهای عظیم معماری باعث شده بود هنرمندان به فکر یک فرآورده میانجی باشند. هدف این بود که مجسمههائی از نمایش آزاد فرمهای اکثراً انتزاعی، خلق شوند که بتوانند همزمان با معماری مدرن شهرهای بزرگ سربرآورند، بدون اینکه آثار ماندگار و مجسمههای تاریخی به دست فراموشی سپرده شوند. «بازی با امکانات» از اوائل دهه ۱۹۹۰میلادی تا به امروز، فرمهای بیانی بسیاری پدید آمده که از طعنه و تمسخر گرفته تا زیرکی و مهارت، همه امکانات را به کار گرفتهاند، چنانکه نه تنها از تکنیکهای سنتی، بلکه از سبکهای جدید و امروزی همانند سبک فرمهای هندسی و خطی و تکنیک «نصب» نیز بهره گرفتهاند. هنرمندان برجسته دارای معروفیت جهانی که بنوعی نماینده جنبشهای جدید در هنر مجسمهسازی هستند مانند: «توماس شوته» (متولد ۱۹۵۴)، «اشتفان بالکنهل» (متولد ۱۹۵۷)، و «بگومیر اِکر» (متولد ۱۹۵۰) نماینده نسلی جدید از هنرمندان آلمانی هستند که هنر تندیسسازی را کاملاً انفردی و به دور از قاعدهها و روشهای مرسوم دنبال میکنند. برای مثال یکی از مجسمههای جدید بگومیر اِکر که در محل عمومی به نمایش گذاشته شده از ۱۴ قسمت مختلف، به شکل لاله گوش و از جنس ورقه فولادی دارای لعاب و جلدی قرمز رنگ ساخته شده است. این اثر (گوش سرخ) که روی چهارده درخت راش در پارک «ینیش» هامبورگ نصب شده، صحنهای بسیار زیبا و شاعرانه ایجاد کرده است. بالکنهل که هنر مجسمهسازی را نزد «اولریش روکریم» آموخته است، یکی از نمایندگان شناخته شده در عرصه مجسمهسازی فیگوراتیو در آلمان است. وی پیکرهای به ارتفاع۲ متر از چوب درخت بلوط ساخته و کل اثر را با روش ویژه خود رنگآمیزی کرده است. این پیکره که هماکنون در سقف سالن یک کنگره موسیقی در آلمان نصب شده، تصویر شخصی است که سرش را بالا گرفته و نگاهش غوطهور در افکار، در دوردستها پرسه میزند و درواقع نمایانگر نوعی سکوت و آرامش رواقی گونه است. «فرانکا هورشمایر» (متولد ۱۹۵۸) هنرمند دیگریست که طرحی بسیار جالب برای مجلس نمایندگان فدرال آلمان تهیه کرده است. این طرح که درواقع به شکل نوعی پرچین فلزی با پلههای مارپیچ و فضاهای لابیرنت مانند است، از صفحات فلزی، شبکهها و تورهای فلزی برای ایجاد ترکیبهای پراکنده و نامنظم تشکیل شده و در فضای داخلی این ساختمان (مجلس فدرال) نصب شده است. این شبکهسازی پیچ در پیچ در برابر دیدگان تماشاگر، پرسپکتیوهای بیشماری را ظاهر میکند و دید تماشاگر را به فضاهای اطراف و زمینه جهت داده، در ادراک او از محیط تأثیر میگذارد. در سال ۲۰۰۴ میلادی، مجسمه یکی از محبوبترین کالاهای هنری در بازارهای بینالمللی هنر محسوب خواهد شد. این هنر در آلمان، شاخص جدیدترین رویدادهای بینالمللی هنر است. هدف اصلی همه هنرمندان مجسمهساز، نشان دادن وقار و منزلت انسان از طریق ساخت پیکرهای انسانی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
موضوع تحقیق:
پلها
فهرست مطالب
مقدمه
سه نوع اصلی پلها
نیروهای مختلف بر پلها
انواع پلها
منابع
مقدمه :
این مقاله به بحث و بررسی پیرامون انواع پل ها و ساختارشان پرداخته است. شما در این مقاله با انواع پل های تیری, پل های قوسی, پلهای زیرقوسی و پل های معلق آشنا خواهید شد. به علاوه این که نیروهایی را که بر پلها تاثیر می گذارند را خواهید شناخت. و نیز عکس هایی را از پلهای معلق, پلهای تیری و پل های قوسی و زیر قوسی را تماشا خواهید کرد. این مقاله با زبانی ساده و قابل فهم به بررسی پلها می پردازد. امید است مورد رضایت شما قرار گیرد.بدون شک تا به حال پلی را دیده اید و یا به احتمال زیاد از روی یکی از آنها عبور کرده اید. حتی اگر شما تخته یا کنده درخت را برای جلوگیری از خیس شدن خود بر روی آب قرار دهید در واقع شما یک پل ساخته اید. حقیقتاً پل ها در همه جا وجود دارند و در واقع یک بخش طبیعی و بدیهی از زندگی روزمره ی ما را تشکیل می دهند. یک پل مسیری را بر روی مانع ایجاد می کند که این موانع می تواند رودخانه, دره, جاده, خطوط راه آهن و ... باشد.در این مقاله ما سه نوع اصلی از پل ها را مورد مطالعه و بررسی قرار خواهیم داد که شما می توانید بفهمید که هرکدام چگونه کار می کنند. نوع پل بکار رفته در یک مکان به نوع مانع موجود در آنجا بستگی دارد. معیار اصلی در تعیین نوع پل وسعت و گستردگی آن مانع می باشد. چه مسافتی میان طرفین مانع وجود دارد؟ این مسئله, فاکتور اصلی در تعیین نوع پلی است که قرار است در آن محل احداث شود. با سپری شدن زمان و مطالعه ای مقاله علت آن را متوجه خواهید شد.
*** سه نوع اصلی از پلها موجودند: پل تیری پل قوسی پل معلق
تفاوت عمده ی این سه پل در فاصله دهانه ی پل است. دهانه, فاصله ای است بین پایه های ابتدایی و انتهایی پل, اعم از اینکه آن ستون, دیوارهای دره یا پل باشد. طول پل تیری مدرن امروزه از 200 پا (60متر) تجاوز نمی کند. در حالی که یک پل قوسی مدرن به 800 تا 1000 پا (240 تا 300 متر) همو می رسد. پل معلق نیز تا 7000 پا طول دارد.چه عاملی سبب می شود که یک پل قوسی بتواند درازای بیشتری نسبت به پل تیری داشته باشد؟ و یا یک معلق بتواند تقریباً تا 7 برابر طول پل قوسی را داشته باشد. جواب این سوال زمانی بدست می آید که بدانیم چگونه انواع پلها از دو نیروی مهم فشاری و کششی تاثیر می پذیرند.
نیروی فشاری : نیرویی است که موجب فشرده شدن و یا کوتاه شدن چیزی که بر روی آن عمل می کند می شود.
نیروی کششی : نیرویی است که سبب افزایش طول و گسترش چیزی که بر روی آن عمل می کند, می گردد.
در این زمینه می توان از فنر به عنوان یک مثال ساده نام برد. زمانی که آن را روی زمین فشار می دهیم و یا دو انتهای آن را به هم نزدیک می کنیم, در واقع ما آن را را متراکم می سازیم. این نیروی تراکم یا فشاری موجب کوتاه شدن طول فنر می شود. و نیز اگر دو سر فنر را از یکدیگر دور سازیم, نیروی کششی در فنر ایجادشده, طولفنر را افزایش می دهد.نیروی فشاری و کششی در همه پل ها وجود دارند و وظیفه طراح پل این است که اجازه ندهد این نیروها موجب خمش و یا گسیختگی گردد. خمش زمانی اتفاق می افتد که نیروی فشاری بر توانایی شئ در مقابله با فشردگی غلبه کند. بهترین روش در موقع رویارویی با این نیروها خنثی سازی,پخش و یا انتقال آنهاست. پخش کردن نیرو یعنی گسترش دادن نیرو به منطقه وسیع تری است چنانکه هیچ تک نقطه مجبور به متحمل شدن بخش عمده ی نیروی متمرکز نباشد. انتقال نیرو به معنی حرکت نیرو از یک منطقه غیر مستحکم به منطقه مستحکم است, ناحیه ای که برای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
پل ها و انواع آن
تعریف پل
پل یک سازه است که برای عبور از موانع فیزیکی از جمله رودخانه ها و دره ها استفاده می شود.پلهای متحرک نیز جهت عبور کشتیها و قایقهای بلند از زیر آنها ساخته شده است.
تاریخچه پل
ایجاد گذرگاهها و پلها برای عبور از دره ها و رودخانه ها از قدیمی ترین فعالیتهای بشر است. پلهای قدیمی معمولا از مصالح موجود در طبیعت مثل چوب و سنگ والیاف گیاهی به صورت معلق یا با تیرهای حمال ساخته شده اند.پلهای معلق از کابلهایی از جنس الیاف گیاهی که از دو طرف به تخته سنگها و درختها بسته شده و پلهای با تیر حمال از تیرهای چوبی که روی آنها با مصالح سنگی پوشیده می شد، ساخته شده اند.
ساخت پلهای سنگی به دوران قبل از رومیها بر می گردد که در خاور میانه و چین پلهای زیادی بدین شکل برپا شده است. در اروپا نیز اولین پلهای طاقی را 800 سال قبل از میلاد مسیح، برای عبور از رودخانه ها از جنس مصالح سنگی ساخته اند.
اغلب پلهای ساخته شده توسط رومیها از طاقهای سنگی دایره شکل با پایه های ضخیم تشکیل یافته است.در ایران نیز ساختن پلهای کوچک وبزرگ از زمانهای بسیار قدیم رواج داشته و پلهایی نظیر سی و سه پل، پل خواجو و پل کرخه بیش از 400 سال عمر دارند.
از قرن یازدهم به بعد روشهای ساختن پلها پیشرفت قابل توجهی نمود و به تدریج استفاده از دستگاههای فشاری از مصالح سنگی و آجر با ملاتهای مختلف و دستگاههای خمشی از چوب متداول گردیده و تا اوایل قرن بیستم ادامه یافت. شروع قرن بیستم همراه با استفاده وسیع از پلهای فلزی و سپس پلهای بتن مسلح می باشد.
از اوایل قرن نوزدهم ساخت پلهای معلق، قوسی یا با تیر حمال از آهن آغاز شد. اولین پل معلق از آهن در سال 1796 به دهانه 21 متر در آمریکا ساخته شد، همچنین در سال 1850 یکی از مهمترین پلهای با تیر حمال از جنس آهن متشکل از دو دهانه 140 متر و دو دهانه 70 متری در انگلستان ساخته شد.
طویل ترین پل معلق به طول
طویل ترین پل معلق به طول تقریبی 7 کیلومتر در سانفرانسیسکو ساخته و بزرگترین دهانه معلق به طول تقریبی 1400 متر در انگلیس (روی رودخانه هامبر) طراحی شده اند. در سالهای اخیر طرح پلهای ترکه ای فلزی (با کابل مستقیم) نیز برای دهانه های بزرگ مورد توجه قرار گرفته و بعد از نخستین پل که در سال 1955 به دهانه 183 متر در سوئد ساخته شده، پلهای زیادی اجرا شده است.
پلها را از نقطه نظر مصالح تشکیل دهنده به شکل زیر طبقه بندی می کنند :
پلهای چوبی:
این پلها معمولا" به شکل قوسی، با تیرهای مشبک و یا تیرهای حمال ساخته شده و در حال حاضر استفاده از آنهابه صورت موقتی می باشد.
پلهای سنگی:
با توجه به مقاومت مناسب فشاری مصالح سنگی، بسیاری از پلهای طاقی از این مصالح ساخته شده اند.نظر به کمبود افراد سنگ کار و زمان نسبتا طولانی لازم برای تهیه مصالح و اجرای سازه، امروزه استفاده از این پلها محدود می باشد.
پلهای بتنی:
در بسیاری از پلهای طاقی شکل، در حال حاضر از بتن، با توجه به مقاومت فشاری مطلوب آن به جای سنگ استفاده می شود.
پلهای بتن مسلح:
با توجه به روش اجرا و نحوه بتن ریزی، پلهای بتن مصلح را می توان از مقاطع مختلف و با اشکال دلخواه ساخت. با وجود این استفاده از مقاطع ساده در جهت کاهش بهای قالب بندی همواره مورد نظر است.در بعضی از حالات استفاده از سیستم پیش ساختگی باعث حذف اجزاء نگهدارنده قالبها و در نتیجه صرفه جوئی قابل ملاحظه می شود.
پلهای بتن پیش تنیده:
با پیشرفت این تکنیک، به تدریج در دامنه وسیعی از ابنیه فنی،پلهای بتن پیش تنیده جایگزین پلهای فلزی و پلهای بتن مسلح شده اند. بدین ترتیب با صرف هزینه کمتر، پلهای با دهانه بزرگ ساخته می شوند. از طرف دیگر استفاده از این مصالح امکان به کارگیری تکنیک های جدید پل سازی را می دهد.
پلهای فلزی:
این پلها به اشکال مختلف، با تیرهای حمال معمولی یا تیرهای مشبک فولادی، با قوس یا قالبهای فلزی، نورد شده از ورق و المانهای اتصالی ساخته شده اند. در ساخت این پلها گاهی نیز از آلیاژهای سبک یا مقطع مرکب استفاده می گردد.
استفاده از فولاد در ساخت پلهای فلزی از قرن گذشته شروع و با عنایت به مقاومت کششی و فشاری مطلوب این مصالح در سطح وسیع متداول گردید.باتوجه به فزونی بهای تولید، معمولاً نیمرخهای فولادی دارای ضخامت ناچیز بوده و در نتیجه علاوه بر مسئله زنگ زدن و خوردگی، خطر بروز ناپایداری های الاستیک نیز همواره موجود می باشد، از طرف دیگر نظر به اینکه با افزایش طول دهانه وزن مرده پلها به سرعت افزایش می یابد.
پوشش پلهای فلزی :
پوشش پلهای فلزی را می توان از چوب مصالح سنگی بتن مسلح و یا از ورقهای فلزی انتخاب نمود. استفاده از چوب برای پوشش پلها در زمانهای بسیار قدیم رایج بوده اما امروزه به ندرت مورد استفاده قرار می گیرد.