لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 164
عزت نفس، سازگاری اجتماعی، پیشرفت تحصیلی، اضطراب حالت و اضطراب صفت دانش آموزان دختر سال اول دوره دبیرستان
چکیده:
هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر عزت نفس، سازگاری اجتماعی، پیشرفت تحصیلی، اضطراب حالت و اضطراب صفت دانش آموزان دختر سال اول دوره دبیرستان است.
فرضیات پژوهش عبارتند از:
گذراندن درس مهارت های زندگی، عزت نفس دانش آموزان را افزایش می دهد.
گذراندن درس مهارت های زندگی، سازگاری اجتماعی دانش آموزان را سبب میشود.
گذراندن درس مهارت های زندگی، موجب پیشرفت تحصیلی دانش آموزان میشود.
گذراندن درس مهارت های زندگی، سطح اضطراب حالت دانش آموزان را کاهش می دهد.
گذراندن درس مهارت های زندگی، سطح اضطراب صفت دانش آموزان را کاهش می دهد.
به همین منظور از بین 360 نفر دانش آموز دختر سال اول دوره دبیرستان، 60 نفر دانش آموز، بطور تصادفی، انتخاب شدند. سپس با آرایش تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند.
پس از این که، پیش در گروه آزمایشی و کنترل اجراء شد. گروه آزمایشی، آموزش مهارت های زندگی را به مدت 16 هفته و هفته ای یک جلسه دریافت نمود. پس از اتمام دوره آموزش، پس آزمون در دو گروه آزمایشی و کنترل اجرا گردید.
نتایج پژوهش حاضر به شرح زیر است:
پس از گذراندن درس مهارت های زندگی، عزت نفس دانش آموزان، بطور معنادار افزایش پیدا کرده است.
پس از گذراندن درس مهارت های زندگی، سازگاری اجتماعی دانش آموزان بطور معنادار افزایش پیدا کرده است.
پس از گذراندن درس مهارت های زندگی، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان بطور معنادار بیشتر شده است.
پس از گذراندن درس مهارت های زندگی، سطح اضطراب حالت دانش آموزان بطور معنادار کاهش پیدا کرده است.
پس از گذراندن درس مهارت های زندگی، سطح اضطراب صفت دانش آموزان بطور معنادار کاهش پیدا کرده است.
بین وضعیت اشتغال پدران با اضطراب حالت و عزت نفس دانش آموزان ارتباط معنادار وجود دارد.
بین سطح تحصیلات والدین با عزت نفس دانش آموزان ارتباط معنادار وجود دارد.
بین ترتیب تولد دانش ، اضطراب حالت، اضطراب صفت و عزت نفس دانش آموزان ارتباط معنادار وجود دارد.
مقدمه:
زندگی بشر تحت تاثیر تغییرات وسیع صنعتی، اجتماعی، فرهنگی، دچار تحول شده است. شمار زیادی از افراد قادر نیستند بین محرکهای متنوع بیرونی ونیروهای متعارض درونی توازون ایجادکنند ودر فرایند رشد موزون و همه جانبه که همانا هدف اصلی تعالی انسان است، دچار مشکل می شوند. بدیهی است که کودکان ونوجوانان به سبب بی تجربگی و نا آگاهی از مهارتهای بازدارنده و تسهیل کننده، اصلاحی، بیشتر در معرض آسیبهای جدی درونی و اجتماعی هستند. دانش آموزانی که مهارتهای مقابله با موقعیتهای تنش زا را ندارند، به نوعی مقهور آنها خواهند شد و بدین ترتیب مستعد اختلالات روانی، عاطفی، افسردگی، اضطراب و احتمالاً مصرف مواد مخدر و رفتارهای ضد اجتماعی خواهند شد این دانش آموزان در فرایند تصمیم گیری نیز دچار مشکل میشوند.
بنابراین با توجه به نقش مهم مدارس در تامین بهداشت روانی دانش آموزان، برنامه آموزش مهارتهای زندگی، روش موثری در جهت رشد شخصیت سالم دانش آموزان و تامین بهداشت روانی دانش آموزان است.
آموزش مهارتهای زندگی، نوعی کوشش است که در سایه آن نوجوانان ترغیب می شوند تا خلاقیت خود را به کار گیرند و به طور خود جوش راههای موثر را برای حل تعارضات و مشکلات زندگی خود بیابند.
به نظر می رسد آموزش مهارتهای زندگی گام موثری در این جهت باشد که استعدادها و توانمندیهای دانش آموزان بکار گرفته شود تا خود فعالانه سر نوشت خویش را بدست گیرند و انتخاب گر باشند. ضمناً فرایند خود باوری در نوجوانان مسیر درست خود را طی کرده و نوجوان ضمن استفادة درست از مهارت ها، مسئولیت اعمال و احساسات خود را می پذیرد و مهارتهای لازم را برای اتخاذ تصمیم های مهم زندگی کسب می کند.
بیان مسئله
کودکان و نوجوانان به دلیل تجربه ناکافی وعدم آگاهی از مهارتهای لازم از جمله آسیب پذیرترین قشر از اقشار اجتماعی هستند و به رغم انرژی واستعدادهای بالقوه و سرشار، آنها از چگونگی بکار بردن توانمندیهای خود در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی آگاه نیستند.
آموزش و پرورش بهترین بستر برای ارائه این آگاهی به نوجوانان است. بنظر می رسد آموزش مهارتهای زندگی می تواند توانمندی افراد را برای مقابله موفق با چالشهای زندگی، افزایش دهد. عزت نفس آنها را بالا ببرد و به آنها یاد بدهد که چطور بتوانند خشم خود را مهار نموده و برای برخورد با ناکامیها روش درستی را اتخاذ نمایند دانش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
« بررسی رابطه انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر دوره راهنمایی شهر اصفهان با ویژگیهای خانوادگیو شخصیتی آنان »
پژوهشگر : شهلا عطاپور
ناظر : دکتر باغبان
مقدمه
امروزه آمار و ارقام حاکی از مشکلات آموزش و پرورش در وصول به اهدافی است که رسالت آموزش و پرورش را در جامعه توجیه می کند . نگاهی به گزارشهای مربوط به هزینه هایافت تحصیلی در برنامه پنج ساله اول (امیری, 1371 ) نشان می دهد که هزینه های سرسام آوری را خرج عدم وجود انگیزه دانش آموزان نسبت تحصیل کردهایم. (517 میلیون ریال) به نظر میرسد شناسایی عوامل موثر در انگیزش پیشرفت تحصیلی دانشآموزان مخصوصا" در دوره راهنمایی که زمان انتخاب ها و پاسخهای اساسی نوجوان به کیستی خود است ، اهمیت به سزایی داشته باشد . شناسایی و رفع موانع ، می تواند به پیشرفت تحصیلی کمک کرده ، موجب صرفه جویی در زمان ، هزینه های مادی و معنوی گردد . شناسایی عوامل متعددی مانند عوامل شخصیتی و خانوادگی که در رابطه با انگیزه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره راهنمایی می باشند ، کمک خواهد کرد تا نوجوانان به کانال هایی هدایت شوند که مسیر اصلی آنان در زندگی است ، که این خود پیامد های آنی حاصل از اینگونه پژوهش هاست .به نظر می رسد پیامد های آتی پربار تر از پیامدهای آنی باشد .
اهداف پژوهش
- بررسی رابطه میان عوامل شخصیتی با انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره راهنمایی.
- بررسی رابطه میان عوامل خانوادگی با انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره راهنمایی.
فرضیه های پژوهش
1- بین خصوصیات شخصیتی با انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه وجود دارد .
1-1 بین عزت نفس دانش آموزان دوره راهنمایی با انگیزش پیشرفت تحصیلی آنان رابطه وجود دارد .
-2 بین جایگاه مهار دانش آموزان دوره راهنمایی با انگیزش پیشرفت تحصیلی آنان رابطه وجود دارد .
1-3 بین یادگیری خود نظم داده شده دانش آموزان دوره راهنمایی با انگیزش پیشرفت تحصیلی آنان رابطه وجود دارد .
1-4 بین خود اثر بخشی دانش آموزان دوره راهنمایی با انگیزش پیشرفت تحصیلی آنان رابطه وجود دارد .
1-5 بین اضطراب عمومی دانش آموزان دوره راهنمایی با انگیزش پیشرفت تحصیلی آنان رابطه وجود دارد .1-6 بین نگرش فردی دانش آموزان دوره راهنمایی نسبت به تحصیل با انگیزش پیشرفت تحصیلی آنان رابطه وجود دارد .
2- بین خصوصیات خانوادگی و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره راهنمایی رابطه وجود دارد .
2-1 میان ساختار خانواده و انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره راهنمایی رابطه وجود دارد .
2-2 میان شیوه های فرزند پروری والدین و انگیزش پیشرفت تحصیلی فرزندان آنان رابطه وجود دارد .
2-3 بین عوامل دیگر خانوادگی مانند انتظار والدین از فرزندان ، رابطه والدین با مدرسه و میزان رسیدگی به وضع تحصیلی فرزندان با انگیزش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره راهنمایی رابطه وجود دارد .
متغیر های پژوهش
متغیر ملاک شامل انگیزش پیشرفت تحصیلی و متغیر های پیش بینی شامل عزت نفس ، یادگیری خود نظم داده شده ، جایگاه مهار ، خود اثر بخشی ، اضطراب ، نگرش فرد به تحصیل ، شیوه های فرزند پروری ، ساخت خانواده و متغیر کنترل ، شامل : معدل دانش آموز می شود .
جامعه آماری
جامعه آماری شامل دختران و پسران پایه های دوم و سوم مقطع راهنمایی می باشد که در سال 80 ـ 1379 در یکی از مدارس راهنمایی شهر اصفهان ثبت نام نموده اند . تعداد کل جامعه مورد تحقیق 30114 نفری میباشد که 160 نفر آنها به طریق نمونه گیری خوشهای مرحلهای طی سه مرحله انتخاب شده اند .
ابزار جمع آوری اطلاعات و روش تجزیه و تحلیل داده ها
الف : مقیاس انگیزه پیشرفت تحصیلی . ب : مقیاس های اندازه گیری شامل : مقیاس عزت نفس کوپر اسمیت ، مقیاس جایگاه مهار ، مقیاس خود اثر بخشی ، ابزار اندازه گیری خود نظم دهی ، اضطراب عمومی ابزار اندازه گیری نگرش فرد نسبت به تحصیل ج: ابزارهای مربوط به اندازه گیری عوامل خانوادگی شامل ابزار اندازه گیری شیوه های فرزند پروری ، مقیاس ساخت خانواده ، مقیاس اندازه گیری انتظارات والدین ، رابطه والدین با مدرسه و تعامل تحصیلی والدین و فرزندان بر روی اطلاعات بدست آمده از ابزار های فوق شیوه های آماری ضریب همبستگی ، رگرسیون گام به گام و تحلیل واریانس ساده انجام شده است .
روش پژوهش
در این پژوهش از روش همبستگی استفاده شده است . هدف از روش همبستگی بررسی روابط میان متغیر ها است .
بخشی از یافته های پژوهش
· بین انگیزش پیشرفت تحصیلی با عزت نفس در کل نمونه و گروه دختران رابطه معنی داری وجود ندارد اما در نمونه پسر بین این دو متغیر رابطه منفی وجود دارد .
· بین کانون مهار درونی و انگیزش پیشرفت تحصیلی در کل نمونه و گروه دختران رابطه وجود دارد . بر عکس در نمونه پسران کانون مهار بیرونی با انگیزش پیشرفت تحصیلی رابطه دارد .
· بین یادگیری خود نظم داده شده با انگیزش پیشرفت تحصیلی رابطه ای دیده نشد .
· بین خود اثر بخشی و انگیزش پیشرفت تحصیلی در نمونه پسران رابطه وجود دارد .
· بین انگیزش پیشرفت تحصیلی با اضطراب عمومی رابطه ای وجود ندارد
· بین انگیزش پیشرفت تحصیلی با نگرش فردی به تحصیل در نمونه پسران رابطه وجود دارد .
· بین انگیزش پیشرفت تحصیلی با شیوه های فرزند پروری رابطه وجود دارد که این رابطه برای خانوادههای سهل گیر در سطح 22 0/0 و برای خانواده مقتدر در سطح 23 0/0معنیدار میباشد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
عزت نفس و پیشرفت تحصیلی:
نتایج چندین مطالعه، همبستگی شایان توجهی (6/0-4/0) بین پیشرفت تحصیلی و خودپندارة توانایی را نشان داده است (بروک اور2، 1981: مارش3،1984؛ اسکالویک4، 1986). بین پیشرفت تحصیلی و عزت نفس کلی نیز همبستگی 3/0 تا 4/0 یافته شده است (روبین5 1978؛ اسکالویک، 1984، 1986) . از طرف دیگر هانسفورد6 (1982) طی تحقیق خود رابطه معناداری (همبستگی در حدود 6/0) بین خود پنداره توانایی و عزت نفس کلی به دست آورد (بیابانگرد، 1380).
بر اساس یک الگوی منطقی هر فردی می تواند چهار الگوی احتمالی علّی را مطرح کند که هر یک از آن ها را می توان به صورت نظری مورد بحث قرار داد (اینارام7 و همکاران، 1990 به نقل از میرعلی یاری، 1379).
1. Pope 2. Brook over 3. Marsh 4. Skalvik 5. Rubin 6. Hansford 7. Einar, M
الف علت ب : بر اساس اصل ارزیابی انجام شده (روزنبرگ، 1979) فردی ممکن است پیش بینی نماید که پیشرفت تحصیلی اش بر خودپنداره اش، از طریق ارزیابی های دیگر افراد مهم تأثیر می گذارد. شبیه همین پیش بینی ممکن است بر اساس تئوری مقایسه اجتماعی انجام شود ( فستینگر1، 1954) . طبق این تئوری، پیش بینی فرد به عملکردش درگروه اجتماعی مورد مقایسه ( به ویژه در میان همکلاسان که اهمیت زیادی دارند)، بستگی دارد. (راجرز، اسمیت و کلمین، 1987). مطابق نظر(دیویس، 1978) دانش آموزان ممکن است در صورتی که خودشان را با اکثریت همکلاسی هایشان مقایسه نمایند، اشتیاق نسبتاً پایینی داشته باشند. پارکر و مارش (1984) نیز نظری مشابه همین نظر، از طریق فرضیه «چهارچوب داوری»2 مطرح می نماید. مطابق این مدل، تغییر خودپنداره احتمالاً پیامد افزایش موفقیت و پیشرفت است تا این که متغیری ضروری برای پیشرفت (میرعلی یاری، 1379) .
1ـ ب علت الف : بر اساس تئوری همسان سازی خویشتن (جونز، 1973؛ کلی 1954) فردی ممکن است پیش بینی کند که دانش آموزان دارای خودپنداره تحصیلی پایین، ممکن است از موقعیتهایی که در آن ها می توانند خود پنداره شان را تغییر دهند، اجتناب ورزند. از این رو سعی و تلاش کمتری را در مدرسه از خودشان نشان می دهند. همچنین بر اساس نظریة خود ارزشی و زنجیره پیشرفت ـ توانایی، دانش آموزان مبتلا به انتظار پیشرفت پایین، ممکن است تدابیر اجتناب از شکست، از جمله طفره رفتن را بیشتر آموخته باشند. البته باید در نظر داشت که آسودگی موقتی که به توسط این تدابیر اجتناب از شکست حاصل شده گمراه کننده است، زیرا سرانجام به شخص آسیب خواهد رساند. بنابراین در صورتی که فرد انتظار پایینی از خودپنداره توانایی اش داشته باشد، پیشرفت تحصیلی کمتری را نیز تجربه خواهد کرد. (بیابانگرد، 1380).
1. Festinger 2. Frame of refrence
الف و ب به یک روش تعاملی (تقابلی) بر یکدیگر تأثیر می گذارند: دو فرایندی که در بالا شرح داده شد، لزوماً باهمدیگر در تناقض نیستند.مارش (1984) یک مدل تعادل سازی پویا را مطرح می کند که مطابق آن پیشرفت تحصیلی، خودپنداره و اسناد به خویشتن در یک شبکه از روابط متقابل درهم تنیده شده اند. هم چنین تغییر در یکی از آنها منجر به تغییر در دیگری، به منظور برقراری مجدد تعادل می شود. بنابراین، پیشرفت تحصیلی و خودپنداره به یک روش تقابلی در یکدیگر تأثیر می گذارند (بیابانگرد، 1380).
2ـ الف و ب معلول ج هستند: ماروگاما1 و همکاران (1981) بیان می کنند که علت سومی (برای مثال توانایی یا حمایت اجتماعی) بر پیشرفت تحصیلی و خودپنداره مؤثر است. ممکن است خودپندارة توانایی و عزت نفس (هر دو) از طریق تجارب غیر تحصیلی مرتبط با توانایی، و یا متغیر سوم دیگری، تحت تأثیر قرار گرفته باشند. بنابراین به صورت نظری الگوهای مختلف علّی را می توان مطرح کرد که واقعاً هم وجود دارند. با این حال، چندین مطالعه آزمایشی انجام شده است که روابط علّی میان پیشرفت تحصیلی و خودپنداره را مورد آزمون قرار داده است . در یک مطالعه طولی که مشتمل بر چهار گروه بود، ماروگاما و همکاران (1988) پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را در سنین 9، 12، 15 سالگی و عزت نفس کلی آن ها را در سن 12 سالگی مورد اندازه گیری قرار دادند. متغیرهای کنترل کننده، طبقه اجتماعی و توانایی در سن 7سالگی مورد اندازه گیری قرار گرفت .آنها هیچ گونه مدارکی دال بر اینکه پیشرفت تحصیلی وعزت نفس رابطه علّی با یکدیگر دارند، نیافتند و متغیر سومی را ( برای مثال طبقه اجتماعی و توانایی)، به عنوان علت پیشرفت تحصیلی و عزت نفس بیان می کنند. پتیبوم2 و همکاران (1986) با تجزیه و تحلیل داده های یک نمونه بزرگ از دانش آموزان دبیرستان و اندازه گیری پیشرفت تحصیلی و
1. Marugama 2. Pottebaum
عزت نفس کلی در فاصله 2 سال دریافتند که هیچ گونه شواهدی مبنی بر اینکه عملکرد یک متغیر، نسبت به متغیرهای دیگر برجسته تر است، وجود ندارد. آن ها دو توضیح احتمالی در این مورد مطرح می کنند، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی ممکن است معلول یک متغیر سوم باشند یا اینکه هر دو متغیر به یک سبک چرخه ای تأثیر یکسانی بر یکدیگر دارند.
در بعضی مطالعات گزارش شده که خودپنداره توانایی بر پیشرفت تحصیلی، برتری علّی دارد. در مطالعات دیگری محققان به نتیجه متضاد با این نظریه رسیده اند. خلاصه اینکه، تحقیقات آزمایشی اجازة هیچ گونه نتیجه گیری با
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
ارزیابی مدلهای زمانی پیشرفت بیماری بلایت فوزاریومی سنبله گندم و ارائه یک مدل پیش آگاهی برای آن در استان گلستان
Evaluation of temporal disease progress models of wheeat Fsaroum head bligt and developing a forecasting model for Golestan province
چکیده
به منظور ارزیابی مدلهای زمانی پیشرفت بیماری بلایت فورایومی سنبله گندم در شرایط مزرعه ، آزمایش هایی بر روی نه رقم و یک لاین گندم در سال زراعی 83-1382 انجام گرفت . تجزیه و تحلیل دادهه های مربوط به پیشرفت بیماری نشان داد که در زیر میست و با مایه زنی مصنوعی در ارقام اترک ، فلات ، کوهدشت ، پاستور و تجن مدل لوجستیک و در رقم زاگرس مدل منوملکولار مدلهای مناسب می باشند . در دو رقم کوهدشت و پاستور مدل لوگ لوجستیک نیز به اندازه مدل لوجستیک برازش قابل قبولی داشت . در شرایط زیر میست و بدون مایه زنی در ارقام فلات ، پاستور و زاگرس مدل های لوجستیک و لوگ – لوجستیک مدلهای مناسبی برای توجیه روند پیشرفت بیماری تشخیص داده شدند . در شرایط بدون میست و با مایه زنی در ارقام فلات و تجن مدل های لوجستیک و لوگ – لوجستیک برازش خوبی نشان داد . بر روی سایر ارقام در تمام آزمایش ها به دلیل پیشرفت اندک بیماری هیچیک از مدل ها داده های حاصل را توجیه نکرد . در این پژوهش مدل های لوجستیک و لوگ – لوجستیک در رقمهای فلات ، تجن ، زاگرس ، کوهدشت ، اترک و پاستور به عنوان مناسب ترین مدلها برای پیش بینی پیشرفت بیماری بلایت فوزاریومی سنبله گندم در شرایط مزرعه معرفی می شوند . در بخش دیگری از این تحقیق به منظور توسعه یک مدل پیش آگاهی برای این بیماری ، شدت بیماری در کرتهای آزمایشی با آلوده سازی مصنوعی و در مزارع با آلودگی طبیعی استان گلستان طی سالهای 1379-1376 یاداشت برداری شد . به علاوه داده های هواشناسی در طی همین سالها از ایستگاه هواشناسی عراقی محله گرگان جمع آوری گردید . این مدل براساس داده های دو فاکتور محیطی شامل بارندگی (pm) و دمای (T) متوسط هفت روز قبل از گلدهی و با استفاده از آنالیز رگرسیون چند متغیره توسعه داده شد . در این مدل فاکتورهای محیطی (PM وt) به عنوان متغییرهای مستقل و احتمال وقوع بیماری با شدت بیش از 10 درصد (p) به عنوان متغییر وابسته در نظر گرفته شد . معادله این مدل به همراه پارامترهای برآورده شده آن عبارت از : In(p/(1-p))=-12.8527 + 13.7494*pm + 0.729721 * T – 0.871783 * T *pm بوده که ضریب تبیین آن برابر 85/92 درصد می باشد . براساس این مدل درp بزرگتر از 2/0 بیماری بروز خواهد کرد و در صورتی که p مساوی یا بزرگتر از 5/0 باشد ، بیماری بصورت اپیدمیک ظاهر می شود . مدل ارایه شده با توجه به فاکتورهای مورد استفاده نسبت به مدل دی ولف و همکاران (Dewolf et al . 2003) ساده تر بود و بعلاوه ضریب تبیین بالاتری نیز دارد . با وجود این برای محاسبه میزان صحت پیش آگاهی (prediction accuracy) که از دو بخش حساسیت (sensitivity) و اختصاصی بودن (specificity) تشکیل شده است ، بایستی از داده های سالهای آتی جهت اعتباریابی مدل برای کاربرد در منطقه گلستان استفاده نمود . این اولین مدل پیش آگاهی ارائه شده برای بیماری بلایت سنبله گندم در ایران می باشد .
واژه های کلیدی : بلایت فوزاریومی گندم ، اپیدمیولوژی ، مدل پیشرفت زمانی ، مدل پیش آگاهی
مقدمه
بیماری بلایت فوزاریویم سنبله گندم یکی از بیماریهای مهم گندم در مناطق مرطوب و نیمه مرطوب جهان به شمار می رود (Goswami & kistler 2004 , mcmullen et al .1997 , windels 2000 , parry et al . 1995 ) . این بیماری در مناطق معتدله و نیمه حاره ای شیوع می یابد (Yang et al . 1998) و اغلب هر جا بارندگی ، رطوبت بالا و شبنو سنگین با دوره گلدهی و پر شدن دانه همزمان شود ، مناسبترین شرایط برای ایجاد آلودگی و توسعه بیماری فراهم می شود (mcmullen et al , 1997) در ایران این بیماری از سالها پیش در مناطق مختلف گزارش شده است (Babadoost 1995,Foroutan et al.1993,Golzar 1993 , Bamdadian & Torabi 1983 ) بیش از 18 گونه از جنس Fusarium عامل این بیماری است که از این میان Fusarium graminearum گونه غالب در بیشتر مناطق آلوده دنیا می باشد (parry et al . 1995 , Ireta & Gilchrist 1994) . گونه F.graminearum قبلاً دو جمعیت تحت عنوان گروه I و II را شامل می شد ولی براساس مطالعات آوکی و اودونل (Aoki & ODonnel 1999) گروه I تحت عنوان گونه جدید F.pseudoggraminearum توصیف شد و گروه II را تحت گونه F.graminearum و عامل بلایت فوزایومی سنبله گندم (FHB) پذیرفتند . اپیدمی این بیماری به صورت نامنظمبروز کرده و به خاطر کاهش عملکرد و کیفیت دانه و نیز بدلیل تولید فیتوتوکسینهای مضر برای سلامتی دام و انسان خسارتهای اقتصادی سنگینی را وارد می کند (Parry et al.1995,Tuite et al.1990) . همچنین کیفیت نانوای آرد دانه های آلوده کاهش یافته (Dexter et al . 1996) ، کشت این دانه ها منجر به ایجاد بلایت گیاهچه می شود (Mannaka 1989 ). بیمارگر F.graminearum تولید چندین نوع فیتوتوکسین خطرناک از جمله نیوالینول (nivalenol) داکسی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
مقدمه
حضور یک فرزند با هوش و درسخوان در خانواده که از همان سالهای اول تحصیل قابل تشخیص است، وظیفه والدین و به خصوص مادر را صد چندان میکند. متأسفانه مادران وظیفه خود را در این میبینند که بالای سر فرزندشان بایستند، تا او مشقهایش را بنویسد، از او درس بپرسند، دیکته بگویند و یا حتی بعضی از کارهای درسی فرزندشان را انجام دهند.
هدف و تمرکز همه این فعالیتها- فرزند- است، اما این کارها تا چه زمانی میتواند موثر باشد؟ چند درصد از والدین از چنین روشهایی به نتایج موثر و ماندگاری میرسند؟
مادرانی که علاقهمند به پیشرفت مستمر و واقعی فرزندشان هستند، باید جهت قسمتی از فعالیتها را به طرف خود برگردانند. مادران باید پا به پای فرزندان، پیش روند، اما نه در امور درسی، بلکه در رشد فکری و فرهنگی.
یک مادر منطقی، در وهله اول انتظار خودش را از خود بالا میبرد و به آنچه دارد قانع نمیشود. او همه وقتش را به امور روزمره و خنثی اختصاص نمیدهد بلکه در تربیت فرزند، وقتهایش را به زمانهایی برای سرگرمی و زمانهایی برای ارتقای اندیشه تقسیم میکند.
هدف این پژوهش بررسی عوامل موثر بروضعیت تحصیلی دانشآموزان است. برای دست یابی به این هدف،متغیرهای گوناگون مرتبط با عملکرد تحصیلی اعم از متغیرهای فردی وشخصیتی دانشآموزان،متغیرهای مربوط به عوامل آموزشی از قبیل نگرش به رفتار معلم، مدیر، مشاور، امکانات آموزشی آموزشگاه و متغیرهای خانوادگی، از قبیل نوع روابط باسرپرست، تعداد خانوار و... را شناسایی و از طریق تدوین فرضیه، ارتباط این متغیرها را با وضعیت تحصیلی دانشآموزان ،تعیین شد .
چکیده :
شرایط اجتمایی امروز وضعی پیش آورده است که در مجموع کوشش های پدر و مادر ، آن تلاش عمده ای که به هدف مشخصی تربیتی متوجه باشد تقریباً جایی ندارد و دستخوش اغماض و بی توجهی است .
اولیایی بعضی از خانواده هنوز تصور می کنند که وظیفه پدر و مادر تهیه امکانات مالی و مادی و تامین نیاز های اولیه فرزندان است و کار تربیتی را با بایستی به مدارس واگذارکرد .و با این نقطه دید که مساله تربیت به مدرسه محول است . از مهم ترین نیاز های دوره رشد فرزندان خویش بی توجه می گذارند .
در جامعه امروز مدرسه عملکرد تربیت کودکان را در چهارچوب هدف ها و برنامه های مشخص تربیت عمومی عهده دار می باشد .
اما طبیعت هر فرد را ویژگیهایی است که در قالب برنامه های عمومی نمی گنجد و به چهارچوبی و اعمال روش های خاص نیاز دارد .
در شرایط دشوار حاضر در هنگام ورود به دوره تحولات فرهنگی ، سیاسی جدید ، اولیا و متولیان دستگاه تعلیم و تربیت باید بیش از هر زمان دیگر کلیه عوامل تاثیر گذار بر رشد و شخصیت کودکان و نوجوانان را شناسایی و نسبت به کنترل عوامل باز دارنده اقدام کنند .
نقش مادران در یادگیری
نقش مادر، به خصوص در شرایطی که پدران حضور کمتری در خانه دارند، در سطح فکری خانواده مهمتر است. این موضوع شاید خلاف تصور عدهای باشد که در مسائل فکری خانواده نقش پدر را مهمترمیدانند. شاید خود مادران هم تصور نکنند که چقدر در سطح فکری و فرهنگی خانواده میتوانند موثر باشند. یادآور میشود که سطح فکری، فقط به معنای سطح تحصیلات نیست و عوامل دیگری در این خصوص موثرند.
مادر چه نقشی در افت و یا ارتقای سطح فکری خانواده دارد؟
- مادران، اعم از شاغل و غیرشاغل، حضور بیشتری در خانه دارند. از طرف دیگر، مادرها بسیار بیشتر از پدرها، پیگیر روند تحصیلی فرزندانشان هستند. در دوره ابتدایی که بنیادیترین سالهای تحصیل را در برمیگیرد، بیشتر مادرها نقش کنترلکننده مستمری دارند. به طور معمول، پدرها از دورههای راهنمایی و متوسطه بیشتر وارد عمل میشوند، آن هم به عنوان اهرمهای فشار، خلاصه آنکه، حداق در 10سال اول زندگی، ارتباط مادر با فرزند بیش از هر کسی است و تأثیر مادر در سطح فکری فرزند هم، میتواند بیش از هر کسی باشد.
کدام مادرها سطح فکری فرزندان و خانواده را پایین میآورند؟
- مادرانی که بیشتر وقت آنها پای تلویزیون میگذرد، سوژههایی را در زندگی دنبال میکنند که پیش پا افتاده و غیرمهم است، اگر اهل مطالعه باشند، در روزنامهها دنبال صفحه حوادث میروند و مجلاتی را میخرند که شامل مطالب بیخاصیت و خنثی است، بحثها و گفتوگوهایشان با دوستان و همسر و سایرین درباره مسائل روزمره و تکراری است، حوصله فکر کردن درباره موضوعات جدی زندگی را ندارند، به غذا و پوشاک فرزندشان اهمیت زیادی میدهند، مسائل فکری فرزندان را فقط در درس و مدرسه خلاصه میکنند و...
اگر بپذیریم که یک فضای مساعد فرهنگی تا چه حد میتواند در رشد فکری کودکان موثر باشد، آنگاه باید به رفتارهایمان با تأمل بیشتری بنگریم. مادری که وقت زیادی را صرف تماشای تلویزیون میکند، هیچ یک از سریالهای جدی و غیرجدی را از دست نمیدهد، با اشتیاق داستانهای پیش پا افتاده و الکی فیلمها و سریالها را دنبال میکند و به توضیح و تفسیر آنها هم میپردازد، چه تأثیر مثبتی میتواند در سطح فکری خانواده بر جای بگذارد؟ این مادر چگونه میتواند از فرزندش انتظار داشته باشد که با شوق و رغبت درسهایش را بخواند؟
مادری که حوصله مطالعه ندارد و یا مطالعهاش شامل سوژههای غیرجدی است، چگونه میتواند توقع فرزندی کتاب خوان داشته باشد؟ مادری که تحصیلات سطح بالایی ندارد و برای ارتقای آن هم تلاشی نمیکند، چگونه میتواند به فرزندش توضیح دهد که درس خواندن مهم است؟ مادری که از شرایط فکری و اجتماعی زمانه اطلاعی ندارد و با افکار فرزندش فاصله دارد، چگونه میتواند او را درک کند؟ مادری که خورد و خوراک و پوشاک فرزندش، دغدغهای جدیتر از رشد فکری اوست، چگونه میتواند به رشد فکری فرزندش کمک کند؟
عجیب است که پدرها و مادرها، خود با یادگیری غریبهاند و یا به نوعی از آن فرار میکنند، اما از فرزندان توقع دارند با حرص و ولع درس بخوانند و در امور تحصیلی، از همه پیشی بگیرند. خیلی از والدین حتی این زحمت را به خود نمیدهند که با شیوههای منطقی با درس و مدرسه فرزندانشان برخورد کنند. فقط بر آنچه خود بدان رسیدهاند، اصرار میورزند.
بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیا و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانشآ مو ز ا ن
بهطور کلی اکثر پدران و مادران به فعالیتهای آموزشی فرزندان خود علاقهمند بوده و در فراهم ساختن امکانات و تسهیلات لازم برای تحصیلات موفقیتآمیز فرزندان خود از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند. در واقع هر پدر و مادری خواهان موفقیت فرزندان خویش است
بر مبنای یک احساس و سنت دیرین مشخصترین مسوولیت خانواده در قبال زیست و رفاه فرزند خویش در تامین غذا، پوشاک، مسکن، بهداشت و تربیت خلاصه شده است. غذا و پوشاک و مسکن در چهارچوب تسهیلاتی که خانواده برای خود فراهم میکند تامین میشود. در این سه زمینه فرزندان خانوادهها در کنار دیگر افراد خانواده از امکاناتی که نیازهای آنها را رفع میکنند بهرهمند میشوند.
بهداشت فرزندان خانواده در دو بعد مراقبت و پیشگیری و درمان یکی با مسوولیت و کوشش خانواده و دیگری با مباشرت پزشک و سازمانهای درمانی شکل میگیرد. پدر و مادر به انگیزه علاقهای که به حیات و سلامت فرزند خویش دارند، به فراخور امکانات اجتماعی و اقتصادی خود برای حفظ سلامت فرزند خویش اهتمام دارند.
در مساله تربیت، بهویژه از لحاظ جنبههای عمومی اغلب نقش خانواده کمتر از آن است که انتظار میرود.