لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
مقدمه:
انگیزه ندارم، بی انگیزه ام و نظایر آن، کلماتی است آشنا که اغلب از زبان بعضی از دانش آموزان جاری می شود. اگر کمی با دقت به علل آن بیندیشیم، خانواده مدرسه، محیط و غیره در آن دخیل هستند که مسئولیت سنگینی که هر یک بر دوش دارند را مشخص می سازد. این مقاله سعی دارد با معرفی راه های افزایش انگیزه در فراگیران جهت مشکل بی انگیزه بودن آنان راه کارهایی را ارائه دهد.
کلید واژه ها:
انگیزش: به حالت های درونی ارگانیسم که موجب هدایت رفتاری او به سوی نوعی هدف می شود اشاره می کند.(مورگان و همکاران، 1984، ص 210)
انگیزه: حالت مشخصی که سبب ایجاد رفتاری معین می شود که غالبا با انگیزش مترادف به کار می رود. به عبارت دیگر انگیزش عامل کلی مولد رفتار به حساب می آید در حالی که انگیزه را علت اختصاصی یک رفتار مشخص می دانند. مثلا وقتی می پرسیم چرا علی با دوستش بد رفتاری کرده به دنبال انگیزه او هستیم.
شناسایی مفهوم انگیزش و آگاهی از انگیزه های مختلف و تاثیر آن ها بر فرآیند یادگیری دانش آموزان به معلم کمک می کند تا در طرح و اجرای برنامه های آموزشی خود روش های مناسب تری را به کار گیرد. از جمله نظریه پردازان انگیزش، آبراهام مازلو روان شناسی انسان گراست که هفت سطح اصلی نیاز را مطرح کرده است: جسمانی، ایمنی، تعلق و عشق، احترام، خود شکوفایی، دانستن و درک کردن، زیبا شناسی. او چهار نیاز اولیه را نیازهای کمبودی و سه نیاز دیگر را وجودی نامید و معتقد است که وقتی در انسان ها کمبودی پیش می آید مثل غذا، ایمنی، نبودن عشق، فقدان احترام، برانگیخته می شوند تا نیاز خود را تامین کنند و زمانی که به نیازهای کمبودی پاسخ داده نیازهای وجودی، نه به دلیل کمبود، به دلیل علاقه اساسی انسان ها به خود شکوفایی دانش و زیبایی برانگیخته می شود(خرازی، 276).
بنابراین معلمان باید آن چه در توان دارند انجام دهند و به فراگیران کمک کنند تا نیازهای کمبودی آن ارضا شود زیرا در دانش آموزان انگیزه ای درونی برای کسب دانش به وجود نمی آید مگر آن که نیازهای اولیه او ارضا شده باشد. معلم با نقش حمایتی خود می تواند به دانش آموزان و راهنمایی خانواده اشان در مواقع بروز مساله کمبود غذا یا محبت، هر چند نتوانند کمبود محبت کودک را در خانه جبران کند، مسائل مزبور را حل و فصل نماید.
نظریه پرداز دیگر آزوبل، به یادگیری معنی داری پرداخته است، از نظر او تنها عامل مهم که بر یادگیری بیش ترین تاثیر را دارد، آموخته های قبلی یادگیرنده است. به اعتقاد او مهم ترین عامل انگیزش موثر بر یادگیری معنی دار سائق شناختی است. سائق شناختی یک انگیزه ی درونی است که از کنجکاوی ها و علاقه های یادگیرنده نسبت به کشف، درک و فهم و دست کاری و برخورد با محیط سرچشمه می گیرد. سائق ها یا علائق شناختی به طور کلی جنبه ی اکتسابی دارند و بر تجارب ویژه فراگیران مبتنی هستند. از آن جا که منشاء اصلی سائق شناختی کنجکاوی های یادگیرنده به حساب می آید، آزوبل به معلمان پیشنهاد می کند یا تحریک کنجکاوی های یادگیرندگان، از طریق ارائه مطالبی که منجکاوی را بر می انگیزاند سطح سائق شناختی آنان را افزایش دهید(سیف،284)
بهترین راه ایجاد علاقه و انگیزه در یادگیرندگان این است که از فقدان علاقه و فراگیران موقتا چشم پوشی کرد و سعی می شود هر چه موثرتر در آنها یادگیری انجام شود، آن وقت علی رقم، بی علاقگی آنها نسبت به مطالب درسی یا یادگیری یاد خواهد گرفت و این یادگیری به ایجاد علاقه در آن ها منجر می شود. زیرا یادگیری معنی دارد خود تولید کننده پاداش است.(سیف، ص 356). بلدم نظریه پرداز یادگیری آموزشگاهی می گوید: عاطفه ی مربوط به یادگیری آموزشگاهی دانش آموز پیشرفت آموزشگاهی او را تحت تاثیر قرار می دهد و پیشرفت آموزشگاهی او، به نوبه ی خود، به عاطفه مربوط به یادگیری آموزشگاهی وی اثر می گذارد. اگر فراگیران دریابند که در گذشته، در یادگیری مطالب مشابه با مطلب جدید موفق بوده است با علاقه مندی به مطلب جدید برخورد خواهد کرد، به نظر او معلمان برای افزایش سطح علاقه و انگیزش دانش آموزان خود نسبت به یادگیری مطالب درسی، باید سعی کنند شرایط یادگیری آموزشگاهی را بهبود بخشد و کیفیت روش آموزشی خود را افزایش دهند تا دانش آموزان موفق شوند و نسبت به توانایی خود در امر یادگیری اعتماد به نفس کسب کنند. آزوبل نیز مانند بلوم همین نکات را یادآوری کرده است.(سیف 367)
روش های ایجاد یا افزایش انگیزه در فراگیران
1- استفاده از تشویق های کلامی و غیرکلامی مناسب مانند مرحبا، آفرین و نوشتن کتبی در پایان تکلیف؛
2- کمک به دانش آموزان در برطرف ساختن نیازها و کمبودهای اولیه مثل غذا، آب و پوشاک
3- افزایش احساس موفقیت در فراگیران، با تائید معلم و والدین او نسبت به آن چه که انجام داده اند؛
4- استفاده از خاصیت برانگیختگی مطالب مختلف مانند مطالب معنی دار و تعجب انگیزه؛
5- تهیه مطالب از ساده به دشوار؛
6- پرهیز از ایجاد رقابت ناسالم در میان فراگیران. برای این کار بهتر است معلم ابتدا نام دانش آموزی را بگوید. سپس سئوال طرح کند تا با مشارکت همه دانش آموزان همراه شود و عده ای خاص مرتبا تشویق نشوند؛
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
چگونه دانش آموزان را به درس تاریخ علاقه مند کردم
خوشبختانه خیلی زود موفق شدم که رضایت آنها را هم به دست آورم . سرانجام دانش آموزان اعلام کردند که نحوه ی یادگیری جدید آسان تر و عمیق تر است .
سعی داشتم ، ارتباط صحیح و دوستانه ای با دانش آموزان برقرار کنم و در ضمن در مورد علم تاریخ ، فایده ها و اهمیت آن نیز در کلاس صحبت می کردیم و در عین حال می کوشیدم ، آنها را با نقاط ضعف ‹‹ روش سنتی ›› و فایده های ‹‹ روش های نو و فعال ›› کم کم آشنا کنم . لازم دیدم که مقایسه ای بین این دو روش انجام گیرد . در اولین ارزشیابی که از دانش آموزان سال اول داشتم ، نمرات آنها چندان چشمگیر نبود ؛ زیرا :
اولا ) سئوالات استاندارد طرح شده بود ( تشریحی ، ص و غ ، بله یا خیر ، جا خالی ، و تست جواب کوتاه ) .
ثانیا ) سئوالات از متن کتاب طرح شده و بیشتر براساس درک مفاهیم بودند . متوجه شدم که چون روش تدریس و طرح سئوال ، با روش سنتی دوره ی ابتدایی که دانش آموزان به آن عادت کرده بودند ، فرق کرده است در نمرات تاریخ افت احساس می شود .
من نیز اطلاعات زیادی در مورد روش های ‹‹ تدریس فعال و نو ›› در درس تاریخ ، از طریق مطالعه ی کتاب های گوناگون در این زمینه ، مقالات تخصصی در مجله ی رشد چاپ شد و دیدن چند فیلم به دست آوردم . در این رابطه ، اطلاعاتم را غنی کردم و با 10 روش تدریس تاریخ آشنا شدم . سعی کردم از بین روش های تدریس ، سه روش را در
طول سال تحصیلی در کلاس پیاده کنم و از بین آنها بهترین را برگزینم .
برای اینکه به بهترین جواب برسم ، کوشیدم که نظرات دیگر همکاران ، از جمله : مدیر ، معاون ، مشاور مدرسه ، اولیاء ، خود دانش آموزان و همکاران صاحب نظر و منتقدم را نیز بدانم .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
وسواس چیست و چگونه آنرا درمان کنیم؟
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت دربرابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبتبه شخصیتخود بوده از غیر عادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نوروزهاى شدید مىدانند که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال مىسازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است. روانکاوان نیز وسواس را نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مىکنند و آن را حالتى مىدانند که در آن، فکر، میل، یا عقیدهاى خاص، که اغلب وهمآمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مىگیرد، آنچنان که حتى اختیار و اراده را از او سلب کرده و بیمار را وامىدارد که حتى رفتارى را برخلاف میل و خواستهاش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگى کار یا افکار خودآگاه است اما نمىتواند از قید آن رهایى یابد. وسواس به صورتهاى مختلف بروز مىکند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مىشود : اجتناب؛ تکرار و مداومت؛تردید؛شک در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت. علائم دیگر:در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى، بهانهگیرى، بىخوابى، بدخوابى، بىاشتهایى،... متجلى مىشود آنچنانکه به اطرافیانش این احساس دست مىدهد که نکند دیوانه شده باشد. انواع وسواس:وسواسهایى که تمام فکر و اندیشه افراد را تحت تاثیر قرار داده و احاطهشان مىکند معمولا بصورتهاى زیر است: وسواس فکرى: این وسواس بصورتهاى مختلف خود را نشان مىدهد که برخى از نمونههاى آن بشرح زیر است: اندیشه درباره بدن: بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشک مراجعه مىکند و در صدد بهدست آوردن دارویى جدید براى سلامتبدن است. رفتار حال یا گذشته: مثلا در این رابطه مىاندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز که مرتکب فلان عملى مىشود آیا درست مىاندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواستیا ناروا ؟ در رابطه با اعتقادات: زمانى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرتهاى اعتقادى فراهم مىسازد. مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مىدارد. اندیشه افراطى: زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول یا رد آن استبا اینکه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مىسازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مىکند بدون اینکه آن مساله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارویى عقیدهاى افراطى پیدا مىکند بگونهاى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مىداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجهاى دست نیابد. 2- وسواس عملى: وسواس عملى به شکلهاى گوناگون خود را بروز مىدهد که ما به نمونهها و مواردى از آن اشاره مىکنیم : شستشوى مکرر: مردم بر حسب عادت تنها همین امر را وسواس مىدانند و این بیمارى در نزد زنان رایجتر است. رفتار منحرفانه: جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مىشود که هیچگونه نیاز مادى ندارند. دقت وسواسى: نمونهاش را در منظم کردن دگمه لباس و... مىبینیم و وضعیت فرد بگونهاى است که گویى از این امر احساس آرامش مىکند. شمردن: شمردن و شمارشها در مواردى مىتواند از همین قبیل بحساب آید مثل شمردن نردهها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد. راه رفتن: گاهى وسواسها بصورت راه رفتن اجبارى است. شخص از این سو به آن سو راه مىرود و اصرار دارد که تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نکند و هم از آن کمتر نباشد. 3- وسواس ترس: صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محیط محدود - ترس از امرى خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو. 4- وسواس الزام: در این نوع وسواس نمىتواند خود را از انجام عمل و یا فکرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فکر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پدید خواهد آمد. وسواس در چه کسانی بروز می کند؟ الف) در رابطه با سن تجارب حیات عادى افراد نشان مىدهد که وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد مىکند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پدید مىآید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مىآید. ب) در رابطه باهوش: بررسیهاى علمى نشان دادهاند که وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسىهایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کمهوشى شان شود. ج) در رابطه با اعتقاد: د) در رابطه با شخصیت و محیط: تجارب نشان دادهاند آنهایى که در زندگى شخصى حساسترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى که والدینشان معمولا محکومشان مىکنند این بیمارى بیشتر دیده مىشود. پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مىشود تا در دیگران، اگر چه ریشههاى اساسى و کلى این امر کاملا مشهود نیست. مساله شخصیت را اگر با دامنهاى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بیمارى هیسترى است که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مىشود، در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم بمیزانى قابل توجه دیده مىشود. ریشههاى خانوادگى وسواس در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و... که ما ذیلا به مواردى از آن اشاره مىکنیم. الف) وراثت: تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسیها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شدهاند، انتقال زمینههاى عصبى مىتواند ریشه و عاملى در این راه باشد. ب) تربیت : در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارتند از: 1- دوران کودکى:اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایهگذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژهاى است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواستههاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است. 2- شیوه تربیت:در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العادهاى را باید قایل شد. بررسیها نشان مىدهد مادران حساس و کمال جو بصورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مىکنند و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق مىخواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این رابطه مقصرند. تربیتخشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است. 3- تحقیر کودک:عدهاى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضهاى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، بدرد زندگى نمىخورى... و از بابت عدم لیاقتخود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد رکوفتشنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است. 4- ناامنىها:پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفتهاى داشته و با ترس و نا امنى همساز بودهاند بعدها به چنین بیمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشتهاند که نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مىکوشیدند و سعى داشتهاند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریکبینى و موشکافى وارد شوند. 5- منعها:گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبتخوش و میمونى داشته باشد. 6- خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان دادهاند: - اغلب وسواسىها والدین لجوج داشتهاند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجتبسیار نشان مىدادهاند. - ایرادگیر و عیبجو بودهاند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مىدیدند، آن را به رخ فرزندان مىکشیدند. - خسیس و ممسک بودهاند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوهاى اصرارآمیز بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و کودک سعى مىکرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند تا سرزنش نشود. (6) درمان : براى درمان مىتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند. 1- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مىتوانند به آن اقدام کنند. 2- تغییر شرایط زندگى:از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مىدهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مىشود. 3- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مىکند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
جوزف تامسون چگونه نسبت بار به جرم الکترون رااندازه گیری کرد؟
در آزمایش تامسون از اثر میدان الکتریکی و میدان مغناطیسی استفاده شده است.
آزمایش تامسون ( محاسبه نسبت بار به جرم الکترون )
در آزمایش تامسون از اثر میدان الکتریکی و میدان مغناطیسی استفاده شده است. دستگاهی که در این آزمایش مورد استفاده قرار گرفته است از قسمتهای زیر تشکیل شده است:
الف ) اطاق یونش که در حقیقت چشمه تهیه الکترون با سرعت معین می باشد بین کاتد و آند قرار گرفته است. در این قسمت در اثر تخلیه الکتریکی درون گاز ذرات کاتدی ( الکترون ) بوجود آمده بطرف قطب مثبت حرکت می کنند و با سرعت معینی از منفذی که روی آند تعبیه شده گذشته وارد قسمت دوم می شود. اگر بار الکتریکی q تحت تاثیر یک میدان الکتریکی بشدت E قرار گیرد، نیروییکه از طرف میدان بر این بار الکتریکی وارد می شود برابر است با:
F= q.E
در آزمایش تامسون چون ذرات الکترون می باشند q = -e بنابراین:
F= -eE
از طرف دیگر چون شدت میدان E در جهت پتانسیلهای نزولی یعنی از قطب مثبت بطرف قطب منفی است بنابراین جهت نیرویF در خلاف جهت یعنی از قطب منفی بطرف قطب مثبت می باشد. اگرx فاصله بین آند و کاتد باشد کار نیروی F در این فاصله برابر است با تغییرات انرژی جنبشی ذرات . از آنجاییکه کار انجام شده در این فاصله برابراست با مقدار بار ذره در اختلاف پتانسیل موجود بین کاتد وآند بنابراین خواهیم داشت
ev0 =½m0v2
که در آن v0 اختلاف پتانسیل بین کاتد و آند e بار الکترون v سرعت الکترون و m0 جرم آن می باشد. بدیهی است اگر v0 زیاد نباشد یعنی تا حدود هزار ولت رابطه فوق صدق می کند یعنی سرعت الکترون مقداری خواهد بود که می توان از تغییرات جرم آن صرفنظ نمود . بنابراین سرعت الکترون در لحظه عبور از آند بسمت قسمت دوم دستگاه برابر است با:
v = √(2e v0/ m0)
ب) قسمت دوم دستگاه که پرتو الکترونی با سرعت v وارد آن می شود شامل قسمتهای زیر است :
1- یک خازن مسطح که از دو جوشن A وB تشکیل شده است اختلاف پتانسیل بین دو جوشن حدود دویست تا سیصد ولت می باشد اگر پتانسیل بین دو جوشن را به v1 و فاصله دو جوشن را به d نمایش دهیم شدت میدان الکتریکی درون این خازن E = v1/d خواهد بود که در جهت پتانسیلهای نزولی است.
2- یک آهنربا که در دو طرف حباب شیشه ای قرار گرفته و در داخل دو جوشن خازن: یک میدان مغناطیسی با شدت B ایجاد می نماید . آهنربا را طوری قرار دهید که میدان مغناطیسی حاصل بر امتداد ox امتداد سرعت - و امتداد oy امتداد میدان الکتریکی - عمود باشد.
پ) قسمت سوم دستگاه سطح درونی آن به روی سولفید آغشته شده که محل برخورد الکترونها را مشخص می کند.
وقتی الکترو از آند گذشت و وارد قسمت دوم شد اگر دو میدان الکتریکی و مغناطیسی تاثیر ننمایند نیرویی بر آنها وارد نمی شود لذا مسیر ذرات یعنی پرتو الکترونی مستقیم و در امتداد ox امتداد سرعت ) خواهد بود و در مرکز پرده حساس p یعنی نقطه p0 اثر نورانی ظاهر می سازد.
اگر بین دو جوشن خازن اختلاف پتانسیلv1 را برقرار کنیم شدت میدان الکتریکی دارای مقدار معین E خواهد بود و نیروی وارد از طرف چنین میدانی بر الکترون برابر است با FE = e E این نیرو در امتداد oy و در خلاف جهت میدان یعنی از بالا به پایین است.
میدان مغناطیسی B را طوری قرار می دهند که برسرعتv عمود باشد . الکترون در عین حال در میدان مغناطیسی هم قرار می گیرد و نیرویی از طرف این میدان بر آن وارد می شود که عمود بر سرعت و بر میدان خواهد بود . اگر این نیرو را بصورت حاصلضرب برداری نشان دهیم برابر است با:
FM = q.(VXB)
در اینجا q = e پس:
FM = q.(VXB)
و مقدار عددی این نیرو مساوی است با F = e v B زیرا میدان B بر سرعت v عمود است یعنی زاویه بین آنها 90 درجه و سینوس آن برابر واحد است. اگر میدان B عمود بر صفحه تصویر و جهت آن بجلوی صفحه تصویر باشد امتداد و جهت نیروی FM در جهت oy یعنی در خلاف جهت FE خواهد بود. حال میدان مغناطیسی B را طوری تنظیم می نمایند کهFE = FM گردد و این دو نیرو همدیگر را خنثی نمایند. این حالت وقتی دست می دهد که اثر پرتو الکترونی روی پرده بی تغییر بماند پس در این صورت خواهیم داشت:
FM = FE
e.v.B = e E
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
گشتاور چگونه کار می کند؟
اگر درباره ی انتقال قدرت دستی مطاله ای داشتید، شما می دانید که یک موتور از راه کلاچ به جعبه دنده مرتبط شده است. خودرو بدون این ارتباط قادر نخواهد بود به طور کامل بایستد، مگراینکه موتور را خاموش کنیم. اما خودروها ی با انتقال قدرت خودکار، هیچ کلاچی ندارند که انتقال قدرت را از موتور قطع کند. در عوض ، انها از یک قطعه ی شگفت انگیز که مبدل گشتاور نامیده می شود، استفاده می کنند. مبدل ممکن است زیاد عالی به نظر نرسد ولی چند چیز جالب درون قسمت داخلی آن وجود دارد.
در این مقاله ما می آموزیم که چرا خودروهای دنده اتوماتیک به یک مبدل گشتاور نیاز دارند ، مبدل گشتاور چطور کار می کند و چه چیزها از معایب و مزایای آن هستند.
مقدمه :
درست مانند خودروهای دنده دستی ، خودروهای دنده اتوماتیک هنگامی که چرخها و چرخ دنده ها در گیربکس توقف می کنند، به راهی برای اجازه دادن به چرخش موتور احتیاج دارند. خودروهای دنده دستی از یک کلاچ استفاده می کنند که موتور را به طور کامل از جعبه دنده جدا می کند. خودروهای دنده اتوماتیک از یک مبدل گشتاور استفاده می کنند.
مبدل گشتاور یک نوع کوپلینگ هیدرولیکی است ، که اجازه می دهد موتور به مقدار کمی ازادانه و جداگانه از جعبه دنده بچرخد.اگر موتور به طور اهسته در حال گردش است ، همچون زمانی که خودرو درپشت چراغ قرمز توقف کرده، مقدار گشتاور رد شده داخل مبدل گشتاور خیلی کم است ، بنابراین برای نگه داشتن خودرو فقط یک فشار کم روی پدال ترمز لازم دارد.
اگر شما زمانی که خودرو ایستاده بود پدال گاز را فشار می دادید ، مجبور بودید برای نگه داشتن خودرو از حرکت، فشار بیشتری روی پدال ترمز وارد کنید. این به خاطر این است که هنگامی که شما پا روی پدال گاز می گذارید ، سرعت خودرو بالا می رود و درون مبدل گشتاور سیال بیشتری ارسال می شود که سبب بیشتر شدن گشتاور انتقال داده شده به چرخ ها می شود.
اجزای مبدل گشتاور :
در شکل نشان داده شده زیر ، چهار قطعه درون بدنه خیلی محکم مبدل گشتاور وجود دارد.
●پمپ
●توربین
●استاتور
●سیال جعبه دنده
بدنه مبدل گشتاور به فلایویل موتور پیچ شده است، بنابراین مبدل با هر سرعتی که موتور می گردد، گردش می کند.پره هایی که پمپ کردن مبدل گشتاور را ایجاد می کنند به بدنه وصل شده اند ، بنابراین سرعت انها هم با سرعت موتور یکی است.
شکل برش خورده ی زیر نشان می دهد هر قطعه ای به چه صورت درون مبدل گشتاور بسته شده است.
اجزا مبدل چگونه به گیربکس و موتور متصل شده اند