انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

متن کامل سخنرانی سیدحسن نصر الله به مناسبت شهادت عماد مغنیه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

متن کامل سخنرانی سیدحسن نصر الله به مناسبت شهادت عماد مغنیه

«مایلم تا از تمامی برادران و خواهران که زیر باران هستند عذرخواهی کنم. از خدا می‌خواهم تا صبر و پایداری آنها را بپذیرد.

خداوند عزوجل می‌فرماید: «من المونین رجال صدقوا ما عاهدوا الله و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا».

شهید عماد مغنیه با خدا عهد صداقت بست و در انتظار شهادت بود و در روزهای شهادت امام حسین (ع) سیدالشهداء به شهادت رسید. او خون خود را بر دستان و کفنش را بر دوش حمل می‌کرد. حاج عماد از زمانی که جوان بود، پیروزی می‌ساخت و طلب شهادت می‌کرد و در نهایت به هدف خود رسید. من دریافت این نشان افتخار الهی را به او تبریک می‌گویم. او از خانه‌ای تماماً جهاد بود و هنوز این خانه وجود دارد ولی اکنون تبدیل به خانه شهادت شده است.

من به دو عزیز، پدر و مادر او تبریک و تسلیت می‌گویم. این شهادت الهی و صبرتان بر شما مبارک باد. جهانیان بدانند که اهالی این منزل جهادگر، تمامی فرزندان خود را به عنوان شهید تقدیم کرد. تمام فرزندان ابوعماد به شهادت رسیدند. این خانواده در جهاد و شهادت و رهبری ثابت قدم بود.

من به همسر مجاهد و فداکار و صابر ایشان، دختران، پسران، فرزندان، دوستان، نزدیکان و دوستان مجاهد او در لبنان و فلسطین و در هر سرزمینی که جهاد در آن برقرار است، تبریک می‌گویم چرا که برادر عزیزمان نشان شهادت بر سینه آویخته است.

حاج عماد مغنیه از رهبرانی بود که جهاد و شب‌زنده‌داری و خستگی و زندگی آنها با خدا معامله شد. این عده سربازان مجهول خدا در زمین و شناخته ‌شده در آسمان‌ها هستند که از خود دفاع نمی‌کنند؛ بلکه از حق و حقیقت و خدا دفاع کرده و در انتظار پاداشی زمینی نیستند. آنها از تهمت و افترا در امانند چرا که چیزی برای خود بیرون از عرصه جهاد و فداکاری نمی‌خواهند. پس از شهادت چنین انسان‌هایی باید چهره نورانی آنها و حقایق وجودی و ایثارهای آنها را بازگو کنیم. امروز حق عماد مغنیه به عنوان شهید این امت این است که به خاطر خود شناخته شود و تا ملت در قبال اینگونه افراد، منصفانه برخورد کرده و درس و روح و جهاد او را سرلوحه خود قرار دهند.

هر چه در مورد حاج رضوان در دنیای فانی که هیچ ارزشی برای رهروان راه خدا ندارد، گفته می‌شود بیهوده و پوچ است.

ما از بیست و پنج سال قبل تاکنون به مدرسه شهادت وابسته هستیم. ما با شهادت عماد در راه طبیعی خود قرار داریم، همانطور که پس از شهادت سید عباس موسوی و شیخ‌الشهدا راغب حرب در راه خود قرار داشتیم . ما در نبردی حقیقی و خونین هستیم که در این نبرد از وطن، ملت، مقدسات و کرامت خود در مواجهه با تمامی تجاوزات و طمع‌کاری‌های امریکا و اسراییل دفاع می‌کنیم.

امروز فرصت انصاف و قضاوت در مورد حاج عماد نیست. من در برابر جسد پاک او و در برابر شما و جهانیان که در انتظار موضعگیری حزب‌الله در این لحظه هستند، تاکید می‌کنم که:

اولاً: آنها در شهادت عماد مغنیه موفقیت بزرگی را می‌بینند و ما بشارتی عظیم به پیروزی می‌بینیم.

این همان شرایطی بود که ما در زمان شهادت شیخ راغب حرب داشتیم. پس از شهادت او، اسراییل از پایتخت لبنان و بقاع و جنوب خارج شد. به خاطر خون پاک او و مقاومت پایدار او و نه مصوبات بین‌المللی و دخالت جهانیان که همواره طرفدار صهیونیست‌ها بودند، ما شاهد پیروزی را در آغوش گرفتیم.

سید عباس موسوی را نیز ترور کرده و گمان کردند مقاومت فرو می‌پاشد؛ ولی ما برخاسته و پس از چند سال، اسراییل را شکست‌خورده و خوار از لبنان خارج کردیم. به خاطر عباس موسوی و خون او و مقاومت پایمردان، ما موفق شدیم.

 امروز عماد مغنیه را ترور کردند و گمان می‌کنند که با قتل او، مقاومت از بین می‌رود. آنها او را در روندی همانند جنگ تابستان گذشته به قتل رساندند. این جنگ هنوز ادامه دارد چرا که آتش‌بس اعلام نشده است. این جنگ از نظر مادی و امنیتی و نظامی هنوز ادامه دارد و از طرف تمامی کشورهایی که از اسراییل در جنگ تابستان حمایت کردند، پیگیری می‌شود.

 آنها مثل زمان ترور شیخ راغب حرب و سید عباس موسوی در اشتباه هستند. از جنگ تابستان گذشته که ارتباطی قوی با عماد مغنیه داشت تا کنون و زمان ریخته شدن خون عماد مغنیه، جهانیان به مسئولیت من بدانند که ما برای مرحله سقوط کیانی به نام اسراییل آماده می‌شویم. اگر خون شیخ راغب حرب آنها را از سرزمین‌های لبنان خارج ساخت و اگر خون سید عباس موسوی آنها را از مرز خارج ساخت، ولی خون عماد مغنیه آنها از عرصه وجود انشاءالله پاک خواهد کرد.

این سخن انفعالی یا عاطفی نیست؛ بلکه در لحظه‌ای روشن و با تامل زیاد گفته می‌شود. شما همه می‌دانید که بن‌گورین موسس دولت اسراییل بود. در نتیجه، او متخصص‌ترین و آگاه‌ترین فرد به نقاط قوت و ضعف این رژیم و معادلات پایداری و سقوط این رژیم بود.

بشنوید که بن‌گورین چه گفته است: «اسراییل پس از اولین شکست خود در جنگی نظامی، سقوط می‌کند».

اسراییل جنگ خود را در تابستان ٢٠٠٦انجام داد. صهیونیست‌ها این جنگ را جنگ ششم نامدیدند ولی بزرگان استراتژیک اسراییلی این جنگ را جنگ اول نامیدند. اسراییلی‌ها اعم از راست‌گرا، چپ‌گرا، تندروها و میانه‌روها متفق‌القول بودند که در جنگ شکست خورده‌اند. گزارش وینوگراد که تلاش کرد تا آنچه از اسراییل باقی مانده را حفظ کند، نتوانست حقیقتی که صدها بار گفته شده را پنهان کند. این حقیقت چیزی جز ناتوانی و شکست و توهم در فرماندهی سیاسی و امنیتی و ارتش اسراییل نبود.



خرید و دانلود  متن کامل سخنرانی سیدحسن نصر الله به مناسبت شهادت عماد مغنیه


ترجمان البلاغه کامل 57

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 56

 

ترجمان البلاغه

تصنیف

محمد بن عمر الرادویانی

به تصحیح واهتمام

پروفسور احمد آتش

باز نویسی

دانشجوی زبان وادبیات فارسی

مجید رضائی

سال تحصیلی

87 -86

پرفسوراحمد آتش :

احمد آتش ، در سال 1917 به دنیا امد و در سال 1966 م در گذشت ،او ادیب و ایران‌شناس معروف کشور ترکیه است . وی در آغچاکوی در ناحیه ی بیرجیک زاده شد .. تحصیلات ابتدایی را در مَرْعَش و تحصیلات متوسطه را در قونیه به پایان رساند .اتش درسال 1935م وارد مدرسه ی عالی استانبول شد و در گروه آموزشی زبان و ادبیات ترکی دانشکده ی ادبیات استانبول به تحصیل مشغول شد .

آتش در باره ی اموختن زبان فارسی می‌نویسد :"من زبان فارسی را خود به خود آغاز کردم "او هنوز دانشجو بود که ریتر- محقق المانی - در تعلیم دروس خود ،- فارسی و عربی- ، از او یاری خواست . پس از آن که احمد آتش در 1939 م موفق به گرفتن گواهی نامه‌های تحصیلی لازم شد ، رسماً به سمت دستیاری ریتر در دانشگاه استخدام گردید .اتش بعد از دفاع از رساله ی خود ، در اوایل سال 1943م به مقام « دانشیاری » دست یافت. . اودر تصحیح متون مختلف ، که خود آن را " نقد و نشر متون" می‌خواند ، شاگرد وفادار ریتر بود .احمدآتش از 1939 م با همکاری ریتر برای استقلال کرسی ادبیات عربی و فارسی کوشش بسیارکرد و. این کار بسیارمهم هنگامی انجام گرفت که آموزش همگانی عربی و فارسی از برنامه ی مدارس متوسطه و عالی حذف گردیده بود و این دو درس در دانشکده ی ادبیات فقط جزئی تکمیلی از دروس دیگر به حساب می‌آمد . آتش همچنین در گسترش سازمان خاورشناسی ، که به طور غیررسمی در 1938 م بنیاد یافته بود ، بسیار کوشید و از 1949م ( تاریخ مراجعت ریتر به آلمان ) تا هنگام وفات ، مسئولیت آموزشی کرسی ادبیات عربی و فارسی و مؤسسه ی خاورشناسی را برعهده داشت.

احمد آتش در 1935 م به مقام استادی دست یافت و . با نشر نخستین شماره ی مجله ی خاورشناسی در 1956 م مؤسسه ی خاورشناسی را دارای نشریه‌ای تخصصی کرد . او افزون بر این مسئولیت ها ، مدیریت انتخابی هیأت تحریریه ی اسلام آنسیکلوپدیسی ، عضویت کمیته ی اداری انجمن جهانی پژوهش های خاورشناسی ، که خود از بنیادگزاران آن بود ، عضویت بنیاد تحقیقات فرهنگی ترک ، مجمع زبان‌شناسی ترک و نیز سرپرستی بخش اسلامی کتابخانه ی دانشگاه استانبول را برای مدتی برعهده داشت

احمد آتش محققی دقیق و دانشمندی پرکار بود . وسعت مطالعات در باب موضوعات گوناگون ، کار مداوم در زمینه ی نسخه‌های خطی کتابخانه‌ها از او عالمی پرمایه ساخته بود .

آتش درباره ی کارهای علمی خود چنین می‌نویسد : کسانی که « از نزدیک با حیات من آشنایی دارند ، می‌دانند که من به جز کارهای علمی هیچ گرفتاری خارجی ندارم و در تهیه و نشر آثار خود نیز به جز موجبات علمی هیچ عاملی مرا دچار وقفه نمی‌کند ».

وی محضر بسیار از اساتید ان زمان مانند ، شرف‌الدین یالتقایه را درک کرد و آشنایی و تماس درازمدت با ریتر خاورشناس آلمانی ، ازوی دانشمندی ممتاز و خاورشناسی برجسته ساخت .وی شاگردان بسیاری داشت که برخی از آنان هم‌اکنون در دانشگاه های ترکیه تدریس می‌کنند . وی مردی خون گرم وبسیار مودب بود وهیچ گاه خود ستایی نمی کرد ،. انصاف او را می توان در این جمله اش به خوبی درک کرد : "اگر متن مورد انتقاد اشتباهاتی دارد ، این اشتباهات تنها متوجه شخص من است ، نه اصول علمی . » او علاقه بسیاری به تهیه ی میکروفیلم و فتوکپی نسخه‌های خطی داشت که در کارگاه کوچکی که خود در سازمان خاورشناسی ترتیب داده بود ، بدان مشغول بود او.همه ی تحصیلاتش را در ترکیه گذراند ، ولی وی به منظور شرکت در کنگره‌ها و سمینارهای مختلف سفرهای کوتاهی به خارج از ترکیه نیز داشته استکه از ان جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد :

1-بیست و یکمین کنگره ی بین‌المللی خاورشناسی ( پاریس ، 1948 م )

2- هزاره ی ابن سینا ( بغداد ، 1952 م )

3.- هزاره ی ابن سینا ( تهران ، 1954م )

4- بیست و سومین کنگره ی بین‌‌المللی خاورشناسان ( کمبریج ، 1954 م )

5- بیست و پنجمین کنگره ی بین‌المللی خاورشناسان ( مسکو ، 1960 م )

6- مراسم یادبود نهصدمین سال وفات خواجه عبدالله انصاری ( کابل وهرات،‌ 1962 م )

7 -جلسات بحث و گفت‌ وگو درباره ی تدوین تاریخ مفصل ایران (تهران، 1966م).

مقدمه ای بر ترجمان البلاغه :

ترجمان البلا غه قدیمی ترین اثر ادبی ایران بعد از اسلام است این کتاب قرن ها به فرخی شاعرمنسوب بوده است . رشید الدین

وطواط متوفی در 573 هجری در مقدمه حدایق السحر فی دقایق الشعر دلیل نگارش کتاب خود را پراشتباه بودن ونا خوش بودن

ترجمان البلاغه می داند ولی ازذکر نام نویسنده خود داری می کند . دومین مولفی که از ترجمان البلاغه یاد می کند یاقوت

حموی متوفی در 626 است که ان را منسوب به فرخی می داند .دولتشاه سمرقندی متوفی در 900 هجری نیز در جایی دیگر متذ

کر می شود که این کتاب متعلق به فرخی است .بعد ازوی کاتب چلبی و حاجی لطف علی بیک اذر ورضا قلی خان هدایت این

کتاب را بدون هیچ توضیح اضافی از فرخی می دانند در این میا ن میرزا محمد قزوینی در مقدمه المعجم تالیف قیس رازی

وشبلی نعمانی دانشمند بزرگ هندی به همین طریق پا ی نهاده وکتاب را متعلق به فرخی می دانند . همچنین عباس اقبال در

مقدمه خود بر حدایق السحر بمناسبت از بین رفتن ترجمان البلاغه تاسف می خورد.

نسخه ای قدیمی از ترجمان البلاغه تا کنون محفوظ مانده است که تاریخ کتا بت ان اخر رمضان 507 است و به تازگی در

کتابخانه ی فاتح در اسلامبول بدست امده است درصفحه ی اول این نسخه امده است کتا ب ترجمان البلاغه را محمد بن

عمرالرادویانی تصنیف کرده است باید دانست هیچ یک از مولفین گذشته ادعا نمی کنند که این کتاب را دیده اند .بنا بر این

انتساب ترجمان البلاغه به فرخی به سندی معتبرمتکی نیست . لذا شاهدی در دست نسیت که نشان دهد ترجمان البلاغه را

محمدبن عمر الرادویانی ننوشته باشد .



خرید و دانلود  ترجمان البلاغه کامل   57


نماز کامل 50ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 48

 

پیشگفتار

مقدمه

نماز

عملی انسانی، خاص انسانها:

برنامه ای الهام بخش برای توجه به خود، توجه به آغاز و انجام، و بالاخره توجه به زندگی و هدف اساسی از آن.

تواضعی آگاهانه، در برابر بی نیاز مطلق و برآورنده همه نیازها از همه نیازمندان.

برنامه ((آزاده سازی))، آزادی از تمام انواع بندگیها و پرستشها: از خودپرستی و غیرپرستی، جاه پرستی، مال پرستی.

وسیله ای برانگیزنده و بازدارنده، برانگیزنده بسوی خیرات و بازدارنده از کژی ها و ناراستی ها.

کششی بسوی نعمت بخش بی منّت، انس یابی و الفت و سپاس نسبت به دارنده و بخشاینده همه نعمتهای همه جانبه ای که، ما و همه موجودات را احاطه کرده است.

وسیله ای برای بیشتر مانوس شدن با سرچشمه حیات و نیروگرفتن برای حرکت آفرینی و صفاجوئی و سلم طلبی و تجدید عهدی با ((عباد الله الصالحین)).

بازیابی راه ((صلاح)) خود و جامعه، که هر روز بلکه در هر قسمتی از هر روز ممکن است شکل و مصداقی تازه پیدا کند.

اینک این ما و این نعمت بزرگ الهی و انسانی که توسط پیامبر بزرگوار اسلام برای انسانها بیان شده است که در هر جمله و حرکتی از آن، نکته ای انسانی گنجانده شده است و با بهره گیری از آنها است که عنوان ((خیرالعمل)) را پیدا می کند. زیرا نیرو دهنده برای اصلاح تمام روابط انسانی است، رابطه ای به خود و رابطه ای با دیگران (دیدی که از طبیعت و رفتاری که با انسانهای دیگر خواهد داشت) و رابطه ای با مبداء.

و همین است سّر اینکه ستون دین (الصلاه عمود دینکم) به حساب آمده و بازدارنده از همه بدیهای درونی و برونی (تنهی عن الفحشاء و المنکر) شمرده شده است.

مفاهیمی که درطی عبارات و جملات گفته میشود و حرکاتی که در ضمن نماز انجام میگیرد. همه، عوامل ایجاد کیفیتی روحی برای نمازگزار واقعی است. وقتی که به معنای عباراتی که می گوئیم توجه کنیم و به مراحلی که در حال نماز به صورت رکوع و سجود و قیام و قعود، یکی بعد از دیگری انجام میدهیم، دقت کنیم، حقیقت این گفتار را در می یابیم که:

الصلوه قربان کل تقی (نماز وسیله نزدیکی پرهیزگاران بخداست).

الصلاه میزان (نماز وسیله سنجش ایمان و درجه ایمانداری اشخاص است).

و با شناخت نماز است که واقف می شویم که چگونه نمازی را گزارنده باشیم که ((عمود دین)) و ((قوام اسلام)) و بازدارنده از ((فحشاء و منکر)) باشد.

درباره نماز که برنامه ای دائمی برای هر یک از افراد مسلمان است به صورتهای مختلف مطالبی گفته و نوشته شده است و هر فرد یا گروهی به تناسب شعور دینی خود را از آن بنوعی گرفته و می گیرد.

در این نوشته سعی شده است چهره ای از متن نماز ترسیم شود، تا نمازگزار با آگاهی به مفاهیم کلمات و حرکات، متوجه گفته ها و کرده های خود در نماز باشد و آنها را با توجه شایسته ادا کند. زیرا نماز کسی ((نماز)) است که بداند چه می گوید.- همانطور که در قرآن به این مطلب اشاره شده ... حتی تعلموا ما تقولون، تا نماز برای او سازنده باشد و فزاینده، نه فرساینده و خسته کننده.

آرزومند بهره برداری های انسانی بیشتری از این نعمت بزرگ اسلامی هستیم.

هر فردی مکلف است شبانه روز چندین مرتبه رو به خدا آورد. یعنی دلش را از غیر حق خالی کرده، به مبداء خود متوجه گردد و برای یاد خدا نماز را برپا دارد ((اقم الصلوه لذکری)) در نتیجه تزکیه نسبی برایش حاصل می شود و (( ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر)) به درستی که نماز از زشتی ها و ناپسندها باز می دارد. و خلاصه با برپا داشتن نماز مصلحت ها و فایده های شخصی و معنوی فراوانی را در می یابد.

و دستور اکید شده است که نماز واجب را با جماعت بخوانید تا دلها با هم یکی شود و برکات معنوی بیشتری و بهتر نازل گردد.

تاریخچه نماز

الف- تاریخچه نماز

تاریخ نماز و پرستش به قدمت تاریخ ادیان، و سابقه ادیان به موازات پیشینه پیدایش حیات انسان است و اینک بررسی پیشینه تاریخی نماز، با توجه به آیات قرآنی. نماز، نخستین عبادتی که بر بندگان واجب شد.

خدای، تعالی، در آغاز سوره بقره در توصیف اهل تقوی فرمود:

الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه و...

همانان که به غیب؛ یعنی به وجود خدا، معاد و فرشتگان، ایمان دارند و نماز را به پا می دارند و ...

و این می رساند که پس از وجوب اعتقاد به مبدأ و معاد و وحی و نبوت، نخستین چیزی که مطرح است و مهّم است، نماز است و بنابراین هیچ عبادتی را پیش از آن واجب نکرده اند زیرا اگر عبادتی قبل از حکم نماز مقرّر می شد مطمئنّاً آن را در کریمه مذکور، مقدّم بر نماز ذکر می فرمود. افزون بر این از رسول گرامی اسلام (ص) روایت شده است که فرمودند:

اول ما فرض علی العباد الصلوه و اخر ما یبق عند الموت الصلوه و اول ما یحاسب به العبد یوم القیامه الصلوه فمن اجاب فقد سهل ما بعده و من لم یجب فقد اشتد ما بعده.

نخستین پرستشی که بر بندگان واجب شد نماز است آخرین عملی که به هنگام مردم بماند نماز است و اولین چیزی که روز قیامت از آن بپرسند نماز است. پس هر کس



خرید و دانلود  نماز کامل 50ص


متن کامل سخنرانی سیدحسن نصر الله به مناسبت شهادت عماد مغنیه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

متن کامل سخنرانی سیدحسن نصر الله به مناسبت شهادت عماد مغنیه

«مایلم تا از تمامی برادران و خواهران که زیر باران هستند عذرخواهی کنم. از خدا می‌خواهم تا صبر و پایداری آنها را بپذیرد.

خداوند عزوجل می‌فرماید: «من المونین رجال صدقوا ما عاهدوا الله و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا».

شهید عماد مغنیه با خدا عهد صداقت بست و در انتظار شهادت بود و در روزهای شهادت امام حسین (ع) سیدالشهداء به شهادت رسید. او خون خود را بر دستان و کفنش را بر دوش حمل می‌کرد. حاج عماد از زمانی که جوان بود، پیروزی می‌ساخت و طلب شهادت می‌کرد و در نهایت به هدف خود رسید. من دریافت این نشان افتخار الهی را به او تبریک می‌گویم. او از خانه‌ای تماماً جهاد بود و هنوز این خانه وجود دارد ولی اکنون تبدیل به خانه شهادت شده است.

من به دو عزیز، پدر و مادر او تبریک و تسلیت می‌گویم. این شهادت الهی و صبرتان بر شما مبارک باد. جهانیان بدانند که اهالی این منزل جهادگر، تمامی فرزندان خود را به عنوان شهید تقدیم کرد. تمام فرزندان ابوعماد به شهادت رسیدند. این خانواده در جهاد و شهادت و رهبری ثابت قدم بود.

من به همسر مجاهد و فداکار و صابر ایشان، دختران، پسران، فرزندان، دوستان، نزدیکان و دوستان مجاهد او در لبنان و فلسطین و در هر سرزمینی که جهاد در آن برقرار است، تبریک می‌گویم چرا که برادر عزیزمان نشان شهادت بر سینه آویخته است.

حاج عماد مغنیه از رهبرانی بود که جهاد و شب‌زنده‌داری و خستگی و زندگی آنها با خدا معامله شد. این عده سربازان مجهول خدا در زمین و شناخته ‌شده در آسمان‌ها هستند که از خود دفاع نمی‌کنند؛ بلکه از حق و حقیقت و خدا دفاع کرده و در انتظار پاداشی زمینی نیستند. آنها از تهمت و افترا در امانند چرا که چیزی برای خود بیرون از عرصه جهاد و فداکاری نمی‌خواهند. پس از شهادت چنین انسان‌هایی باید چهره نورانی آنها و حقایق وجودی و ایثارهای آنها را بازگو کنیم. امروز حق عماد مغنیه به عنوان شهید این امت این است که به خاطر خود شناخته شود و تا ملت در قبال اینگونه افراد، منصفانه برخورد کرده و درس و روح و جهاد او را سرلوحه خود قرار دهند.

هر چه در مورد حاج رضوان در دنیای فانی که هیچ ارزشی برای رهروان راه خدا ندارد، گفته می‌شود بیهوده و پوچ است.

ما از بیست و پنج سال قبل تاکنون به مدرسه شهادت وابسته هستیم. ما با شهادت عماد در راه طبیعی خود قرار داریم، همانطور که پس از شهادت سید عباس موسوی و شیخ‌الشهدا راغب حرب در راه خود قرار داشتیم . ما در نبردی حقیقی و خونین هستیم که در این نبرد از وطن، ملت، مقدسات و کرامت خود در مواجهه با تمامی تجاوزات و طمع‌کاری‌های امریکا و اسراییل دفاع می‌کنیم.

امروز فرصت انصاف و قضاوت در مورد حاج عماد نیست. من در برابر جسد پاک او و در برابر شما و جهانیان که در انتظار موضعگیری حزب‌الله در این لحظه هستند، تاکید می‌کنم که:

اولاً: آنها در شهادت عماد مغنیه موفقیت بزرگی را می‌بینند و ما بشارتی عظیم به پیروزی می‌بینیم.

این همان شرایطی بود که ما در زمان شهادت شیخ راغب حرب داشتیم. پس از شهادت او، اسراییل از پایتخت لبنان و بقاع و جنوب خارج شد. به خاطر خون پاک او و مقاومت پایدار او و نه مصوبات بین‌المللی و دخالت جهانیان که همواره طرفدار صهیونیست‌ها بودند، ما شاهد پیروزی را در آغوش گرفتیم.

سید عباس موسوی را نیز ترور کرده و گمان کردند مقاومت فرو می‌پاشد؛ ولی ما برخاسته و پس از چند سال، اسراییل را شکست‌خورده و خوار از لبنان خارج کردیم. به خاطر عباس موسوی و خون او و مقاومت پایمردان، ما موفق شدیم.

 امروز عماد مغنیه را ترور کردند و گمان می‌کنند که با قتل او، مقاومت از بین می‌رود. آنها او را در روندی همانند جنگ تابستان گذشته به قتل رساندند. این جنگ هنوز ادامه دارد چرا که آتش‌بس اعلام نشده است. این جنگ از نظر مادی و امنیتی و نظامی هنوز ادامه دارد و از طرف تمامی کشورهایی که از اسراییل در جنگ تابستان حمایت کردند، پیگیری می‌شود.

 آنها مثل زمان ترور شیخ راغب حرب و سید عباس موسوی در اشتباه هستند. از جنگ تابستان گذشته که ارتباطی قوی با عماد مغنیه داشت تا کنون و زمان ریخته شدن خون عماد مغنیه، جهانیان به مسئولیت من بدانند که ما برای مرحله سقوط کیانی به نام اسراییل آماده می‌شویم. اگر خون شیخ راغب حرب آنها را از سرزمین‌های لبنان خارج ساخت و اگر خون سید عباس موسوی آنها را از مرز خارج ساخت، ولی خون عماد مغنیه آنها از عرصه وجود انشاءالله پاک خواهد کرد.

این سخن انفعالی یا عاطفی نیست؛ بلکه در لحظه‌ای روشن و با تامل زیاد گفته می‌شود. شما همه می‌دانید که بن‌گورین موسس دولت اسراییل بود. در نتیجه، او متخصص‌ترین و آگاه‌ترین فرد به نقاط قوت و ضعف این رژیم و معادلات پایداری و سقوط این رژیم بود.

بشنوید که بن‌گورین چه گفته است: «اسراییل پس از اولین شکست خود در جنگی نظامی، سقوط می‌کند».

اسراییل جنگ خود را در تابستان ٢٠٠٦انجام داد. صهیونیست‌ها این جنگ را جنگ ششم نامدیدند ولی بزرگان استراتژیک اسراییلی این جنگ را جنگ اول نامیدند. اسراییلی‌ها اعم از راست‌گرا، چپ‌گرا، تندروها و میانه‌روها متفق‌القول بودند که در جنگ شکست خورده‌اند. گزارش وینوگراد که تلاش کرد تا آنچه از اسراییل باقی مانده را حفظ کند، نتوانست حقیقتی که صدها بار گفته شده را پنهان کند. این حقیقت چیزی جز ناتوانی و شکست و توهم در فرماندهی سیاسی و امنیتی و ارتش اسراییل نبود.



خرید و دانلود  متن کامل سخنرانی سیدحسن نصر الله به مناسبت شهادت عماد مغنیه


عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام کامل شده

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 92

 

عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام

فان فى العدل سعة و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق (نهج البلاغهـاز کلام 15)

على علیه السلام مرد حق و عدالت بود و در این امر بقدرى شدت عمل بخرج میداد که فرزند دلبند خود را با سیاه حبشى یکسان میدید،آنحضرت از عمال خود باز جوئى میکرد و ستمگران را مجازات مینمود تا حق مظلومین را مسترد دارد بدینجهت فرمود:بینوایان ضعیف در نظر من عزیز و گردنکشان ستمگر پیش من ضعیفند.حکومت على علیه السلام بر پایه عدالت و تقوى و مساوات و مواسات استوار بود و در مسند قضا جز بحق حکم نمیداد و هیچ امرى و لو هر قدر خطیر و عظیم بود نمیتوانست رأى و اندیشه او را از مسیر حقیقت منحرف سازد.على علیه السلام خود را در برابر خدا نسبت برعایت حقوق بندگان مسئول میدانست و هدف او برقرارى عدالت اجتماعى بمعنى واقعى و حقیقتى آن بود و محال بود کوچکترین تبعیضى را حتى در باره نزدیکترین کسان خود اعمال نماید چنانکه برادرش عقیل هر قدر اصرار نمود نتوانست چیزى اضافه بر سهم مقررى خود از بیت المال مسلمین از آنحضرت دریابد و ماجراى قضیه آن در کلام خود آنجناب آمده است که فرماید:و الله لان ابیت على حسک السعدان مسهدا و اجر فى الاغلال مصفدا احب الى من القى الله و رسوله یوم القیامة ظالما لبعض العباد و غاصبا لشى‏ء من الحطام.. .

بخدا سوگند اگر شب را (تا صبح) بر روى خار سعدان (که به تیزى مشهور است) به بیدارى بگذرانم و مرا (دست و پا بسته) در زنجیرها بر روى آن خارهابکشند در نزد من بسى خوشتر است از اینکه در روز قیامت خدا و رسولش را ملاقات نمایم در حالیکه به بعضى از بندگان (خدا) ستم کرده و از مال دنیا چیزى غصب کرده باشم و چگونه بخاطر نفسى که با تندى و شتاب بسوى پوسیدگى برگشته و مدت طولانى در زیر خاک خواهد ماند بکسى ستم نمایم؟

و الله لقد رأیت عقیلا و قد املق حتى استماحنى من برکم صاعا...

بخدا سوگند (برادرم) عقیل را در شدت فقر و پریشانى دیدم که مقدار یکمن گندم (از بیت المال) شما را از من تقاضا میکرد و اطفالش را با مویهاى ژولیده و کثیف دیدم که صورتشان خاک آلود و تیره و گوئى با نیل سیاه شده بود و (عقیل ضمن نشان دادن آنها بمن) خواهش خود را تأکید میکرد و تقاضایش را تکرار مینمود و من هم بسخنانش گوش میدادم و (او نیز) گمان میکرد دینم را بدو فروخته و از او پیروى نموده و روش خود را رها کرده‏ام!

فاحمیت له حدیدة ثم ادنیتها من جسمه لیعتبر بها!...

پس قطعه آهنى را (در آتش) سرخ کرده و نزدیک تنش بردم که عبرت گیرد!از درد آن مانند بیمار شیون و فریاد زد و نزدیک بود که از حرارت آن بسوزد (چون او را چنین دیدم) گفتم اى عقیل مادران در عزایت گریه کنند آیا تو از پاره آهنى که انسانى آنرا براى بازیچه و شوخى گداخته است ناله میکنى ولى مرا بسوى آتشى که خداوند جبار آنرا براى خشم و غضبش افروخته است میکشانى؟آیا تو از این درد کوچک مینالى و من از آتش جهنم ننالم؟

و شگفت‏تر از داستان عقیل آنست که شخصى (اشعث بن قیس که از منافقین بود) شبانگاه با هدیه‏اى که در ظرفى نهاده بود نزد ما آمد (و آن هدیه) حلوائى بود که از آن اکراه داشتم گوئى بآب دهن مار و یا باقى آن خمیر شده بود بدو گفتم آیا این هدیه است یا زکوة و صدقه است؟و صدقه که بر ما اهل بیت حرام است گفت نه صدقه است و نه زکوة بلکه هدیه است!

پس بدو گفتم مادرت در مرگت گریه کند آیا از طریق دین خدا آمده‏اى که مرافریب دهى؟آیا بخبط دماغ دچار گشته‏اى یا دیوانه شده‏اى یا هذیان میگوئى (که براى فریفتن على آمده‏اى) ؟

و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة بما تحت افلاکها على ان اعصى الله فى نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلته...

بخدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاى آنها است بمن بدهند که خدا را درباره مورچه‏اى که پوست جوى را از آن بگیرم نا فرمانى کنم هرگز نمیکنم و این دنیاى شما در نظر من پست‏تر از برگى است که ملخى آنرا در دهان خود میجود،على را با نعمت زودگذر دنیا و لذتى که پایدار نیست چکار است؟ما لعلى و لنعیم یفنى و لذة لا تبقى (1) .عبد الله بن ابى رافع در زمان خلافت آنحضرت خازن بیت المال بود یکى از دختران على علیه السلام گردن بندى موقة براى چند ساعت جهت شرکت در یک مهمانى عید قربان بعاریه از عبد الله گرفته بود،پس از خاتمه مهمانى که مهمانان بمنزل خود رفتند على علیه السلام دختر خود را دید که گردن بند مروارید بیت المال در گردن اوست فى الفور بانگ زد این گردن بند را از کجا بدست آورده‏اى؟دخترک با ترس و لرز فراوان عرض کرد از ابن ابى رافع براى چند ساعت بعاریه گرفته‏ام عبد الله گوید امیر المؤمنین علیه السلام مرا خواست و فرمود اى پسر ابى رافع در مال مسلمین خیانت میکنى؟عرض کردم پناه بر خدا اگر من بمسلمین خیانت کنم!

فرمود چگونه گردن بندى را که در بیت المال بود بدون اجازه من و رضایت مسلمین بدختر من عاریه داده‏اى؟

عرض کردم یا امیر المؤمنین او دختر شما است و آنرا از من بامانت خواسته که پس بدهد و من خود ضامن آن گردن بند هستم که آنرا محل خود باز گردانم،فرمود همین امروز آنرا بمحلش برگردان و مبادا براى بار دیگر چنین کارى مرتکب شوى که گرفتار عقوبت من خواهى شد و اگر او گردن بند را بعاریه مضمونه نگرفته بود اولین زن هاشمیه بود که دستش را مى‏بریدم،دخترش وقتى این سخن را شنید عرض‏کرد یا امیر المؤمنین من دختر توام چه کسى براى استفاده از آن از من سزاوارتر است؟حضرت فرمود اى دختر على بن ابیطالب هواى نفست ترا از راه حق بدر نبرد آیا تمام زنهاى مهاجرین در عید چنین گردن بندى داشتند؟آنگاه گردن بند را از او گرفت و بمحلش باز گردانید (2) .طلحه و زبیر در زمان خلافت على علیه السلام با اینکه ثروتمند بودند چشمداشتى از آنحضرت داشتند.على علیه السلام فرمود دلیل اینکه شما خودتان را برتر از دیگران میدانید چیست؟

عرض کردند در زمان خلافت عمر مقررى ما بیشتر بود حضرت فرمود در زمان پیغمبر صلى الله علیه و آله مقررى شما چگونه بود؟

عرض کردند مانند سایر مردم على علیه السلام فرمود اکنون هم مقررى شما مانند سایر مردم است آیا من از روش پیغمبر صلى الله علیه و آله پیروى کنم یا از روش عمر؟

چون جوابى نداشتند گفتند ما خدماتى کرده‏ایم و سوابقى داریم!على علیه السلام فرمود خدمات و سوابق من بنا بتصدیق خود شما بیشتر از همه مسلمین است و با اینکه فعلا خلیفه هم هستم هیچگونه امتیازى میان خود و فقیرترین مردم قائل نیستم،بالاخره آنها مجاب شده و نا امید برگشتند.

على علیه السلام عدالت را در همه جا مستقر میکرد و از ظلم و ستم بیزارى میجست،او پیرو حق بود و هر چه حقیقت اقتضاء میکرد انجام میداد دستورات وى که بصورت فرامین بفرمانداران شهرستانها نوشته شده است حاوى تمام نکات حقوقى و اخلاقى بوده و حقوقدانان جهان از آنها استفاده‏هاى شایانى برده و در مورد حقیقتخواهى آنحضرت قضاوت نموده‏اند.جرجى زیدان در کتاب معروف خود (تاریخ تمدن اسلام) چنین مینویسد:ما که على بن ابیطالب و معاویة بن ابى سفیان را ندیده‏ایم چگونه میتوانیم آنها را از هم تفکیک کنیم و بمیزان ارزش وجود آنها پى ببریم؟

ما از روى سخنان و نامه‏ها و کلماتى که از على و معاویه مانده است پس از چهارده قرن بخوبى میتوانیم درباره آنها قضاوت کنیم.معاویه در نامه‏هائى که بعمال و حکام خود نوشته بیشتر هدفش اینست که آنها بر مردم مسلط شوند و زر و سیم بدست آورند سهمى را خود بردارند و بقیه را براى او بفرستند ولى على بن ابیطالب در تمام نامه‏هاى خود بفرمانداران خویش قبل از هر چیز اکیدا سفارش میکند که پرهیزکار باشند و از خدا بترسند،نماز را مرتب و در اوقات خود بخوانند و روزه بدارند،امر بمعروف و نهى از منکر کنند و نسبت بزیر دستان رحم و



خرید و دانلود  عدالت و حقیقت خواهى على علیه السلام کامل شده