لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
درباره استان قزوین
استان قزوین که در حوزه مرکزی ایران با مساحتی معادل 15821 کیلومتر مربع بین 48 درجه و 45 دقیقه تا 50 درجه و 50 دقیقه طول شرقی و 35 درجه و 37 دقیقه تا 36 درجه و 45 دقیقه عرض شمالی قرار دارد از شمال به استانهای مازندران و گیلان، از غرب به استانهای همدان و زنجان، از جنوب به استان مرکزی و از شرق به استان تهران محدود میشود. سلسه جبال البرز مرکزی و کوههای رامند و خرقان از سه جهت استان را فرا گرفته و دشت گسترده ای را به وجود آورده اند که از شمال به جنوب 75 کیلومتر و از شرق به غرب حدود 95 کیلو متر است. ارتفاعات شمال استان به بیش از 4000متر و جنوب غربی به 2700 متر از سطح دریا میرسد و کوههای معروف آن سیالان، شاه البرز، خشچال، سفید کوه، شجاع الدین، اله تره ،رامند، آق داغ، خرقان، ساری داغ، سلطان پیر، سیاه کوه و... هستند که سیالان با 4175 وشاه البرز با 4056 متر بلندتر از دیگرانند. محدوده مرکزی و شرق استان که دشت پهناور قزوین را تشکیل داده دارای شیبی است که از شمال غرب به جنوب شرق امتداد یافته و در پایین ترین نقطه 1130 متر است. کمترین نقطه استان از سطح دریا با 300 متر در منطقه تارم سفلی و کنارههای دریاچه سد سفید رود واقع شده که تفاوت آشکاری را از نظر توپوگرافی به وجود آورده است.
ساختار توپوگرافیکی متفاوت، شرایط اقلیمی مختلفی را در پهنه جغرافیایی استان به وجود آورده که با نوسان آشکاری همراه است. این گونه گونی برحسب عوامل و عناصر متاثر در شرایط آب و هوایی چهار محدوده جغرافیایی را برجسته میسازد : الف : آب و هوای سرد کوهستانی که نواحی شمالی و نیز ارتفاعات جنوب غربی استان را در بر میگیرد. ب : آب و هوای معتدل کوهپایهها و دامنه ها. پ : آب و هوای نسبتا خشک تانیمه خشک نواحی مرکزی دشت قزوین و بوئین. ت : آب و هوای مرطوب گرمسیری در بخشهایی از تارم و دره شاهرود. میانگین بارندگی استان در حدود 330 میلی متر در سال است. بررسی کلیموگرام نشان میدهد بارانی ترین ماه سال فروردین و خشک ترین ماه تیر بوده، میزان بارش با شرایط توپوگرافیکی متغیر است به نحوی که مناطق کوهستانی نسبت به پایکوهها و اراضی واقع در دشت از بارش بیشتری برخوردارند.
دو جریان عمده باد گرم وسرد در استان وجود دارد که آن را " باد مه " و " باد راز "می نامند. جریان باد گرم – شره – که از جهت جنوب شرقی به شمال غربی میوزد موجب افزایش دما و تبخیر و کاهش چشمگیر رطوبت میشود. باد سرد مه که از شمال و شمال غربی جریان مییابد تحت تاثیر سیستمهای پر فشار عمل میکند به افزایش سردی و رطوبت میانجامد. آبهای سطحی استان در2 حوزه آبریز جاری است : الف : حوزه شمالی که از رودخانههای طالقان رود و الموت رود که در منطقه شیر کوه به هم میپیوندند و رود پر آب شاهرود را به وجود میآورند.
رودخانههای خارود، نینه رود، اربدیان، وجینک، سردرود، تارولات، گرما رود و اندج رود نیز در مسیر به سوی سد سپید رود به آن میریزند. شاهرود با میزان حدود 1150 میلیون متر مکعب در شهر لوشان از استان خارج میشود. ب : حوزه آبریز جنوبی (شور) که رودخانههای حاجی عرب، ابهر رود و خر رود را شامل میگردد و بیش از چهل رود فصلی دامنههای جنوبی البرز از جمله ارنزک و دیزج نیز در آن جاری هستند
به گواهی تاریخ، این سرزمین همواره خاستگاه دانشمندان، اندیشه ورزان و هنرورانی بوده که نام هر یک از آنان بر تارک فرهنگ ایران اسلامی درخشنده است. بزرگان و نام آورانی همچون : ابوعبدا… قزوینی، ابومحمد عبدا… بن عمران بن شاپور، داودبن سلیمان بن غازی، ابوغانم خادم، احمدبن ابراهیم قزوینی، - از یاران ائمه اطهار و محدثین موثق شیعی- ابن ماجه - محدث بزرگ اهل سنت و گردآورنده سنن - عبدالجلیل قزوینی، امام الدین رافعی، زکریا بن محمدقزوینی، حمدا… مستوفی، عبیدزاکانی، نجم الدین کاتبی، شرف جهان قزوینی، ملا خلیلا، آقارضی، واعظ، سالک، وحید،آصف، میرعماد، ملک محمد، عماد الکتاب، شهید ثالث، علامه دهخدا، سید اشرف الدین حسینی( نسیم شمال)، عارف، ملا آقا حکمی، سید موسی زرآبادی، شیخ مجتبی قزوینی، علامه رفیعی، شهید رجایی، سرلشگر بابایی و … که طلایه داران خرد و روشنایی و پاسداران حریم فرهنگ و پارسایی اند.آوازه مکاتب و مدارس فلسفی، فقهی، عرفانی و هنری قزوین در سدههای مختلف، اقالیم گوناگون را درنوردیده و جویندگان معارف را به سوی خود کشانده است. حضور بزرگانی همچون صاحب بن عباد و امام احمد غزالی، خواجه نصیر طوسی، امیرمعزّی ،قطب الدین شیرازی، شیخ بهائی، میرداماد، ملاصدرا، فیض کاشانی، سید جمال الدین اسد آبادی، میرزای شیرازی و … نشان از اعتبار حوزههای علمی فرهنگی قزوین دارد. هم اینک نیز استقرار دانشگاه بزرگ و بین المللی امام خمینی(ره)، علوم پزشکی، کار، پیام نور، آزاد و مجتمعهای آموزشی دیگر مهر تاییدی بر شایستگیها و تواناییهای فرهنگی این خطّه از ایران عزیز است
با این که شهرنامه نگاران و جغرافی نویسان برای نامگذاری شهر قزوین به نکات فراوان و متفاوتی اشاره کرده اند، به نظر میرسد وجه تسمیه ای که استاد دکتر دبیر سیاقی از علامه علی اکبر دهخدا نقل میکنند علمی تر و به حقیقت نزدیک تر باشد:
قزوین مرکب از “ کزو” به معنای پسته کوهی و “ ین ” نسبت است، یعنی سرزمین پسته. محصولات کشاورزی و باغی قزوین از گذشتههای بسیار دور – با وجود کم آبی شهر – مشهور بوده و به نقاط دیگری صادر میشده، ولی پسته آن به دلیل مرغوبیت، سبزینگی و روغنی بودنش از آوازه بیشتری برخورداراست و در آثار سخنوران و شاعران نامدار پارسی انعکاس یافته است:
لبها نمکین و خنده شیرین خوش پسته بود دیار قزوین.
بنای مسجد جامع قزوین
این بنا در محله دباغان در حاشیه غربی خیابان شهدا (سپه) واقع گردیده و یکی از ارزشمند ترین بناهای تاریخی ایران است. بنای این مسجد با نقشه چهار ایوانی شامل شبستان گنبد دار، مناره و ایوانهای رفیع، محراب و گچبریهای نفیس و صحن و رواق است که در مجموع، معرف آثار معماری دورههای مختلف اسلامی است در بررسی سابقه تاریخی این مسجد، در روایتهای تاریخی میخوانیم که هارون الرشید به هنگام عزیمت به خراسان در سال 192 ه. ق، در قزوین دستور ساخت بارو و مسجدی را داده است که بر طبق بعضی از روایتها و شواهد، این مسجد در محل آتشکده ای از دوره ساسانی بنا شده است. در روایت دیگری نیز آمده که به دستور هارون الرشید، قاضی ابوالحسن محمد بن یحیی بن زکریا و صاحب ابی العباس بن سریح، آن جامع را ساختند و پرداختند که بعدها به " طاق هارونی " معروف گردید. در ثلث اول سده چهارم، اسماعیل بن عباد طالقانی یا رازی - معروف به صاحب بن عباد، وزیر فخرو الدوله دیلمی - مدرسه ای در مجاورت جامع بنا کرد و در اواخر سده چهارم، فخروالدوله دیلمی شروع به کشیدن دیوار مسجد کرد، ولی ناتمام ماند.
به واسطه آسیبی که به مسجد رسیده بود، در سال 393 هجری، به دستیاری " ابواحمد کسائی " و " ساوه منادی " جامع مزبور تجدید بنا شد و تعمیر گردید. در سال 413 هجری، به فرموده " سالار ابراهیم مرزبان "، طبقات فرو ریخته صحن بزرگ را از نو ساختند و مال فراوانی صرف آن شد. در شوال سال 500 ه. ق، امیر زاهد خمار تاش بن عبدالله عمادی، ساختمان مقصوره بزرگ و گنبد و صحن و مدرسه و خانقاه و چاه خانه مسجد را آغاز کرد و در رجب سال 509، آنها را به پایان رسانید و مستغلاتی برآن وقف کرد. پس از آن، ملک مظفرالدین الب ارغون بن تعش، سراچه جداگانه دیگری رو به قبله بنا کرد که در آن، مجلس تفسیر و حدیث منعقد میشد و در سال 548 هجری از عمارت آن فراغت یافت. در دوره مغول، صدماتی متوجه مسجد گردید که در دورههای بعد تعمیر یا تجدید شدند. در زمان صفویه، بخشهای وسیعی به این مسجد افزوده شد که از آن میان به ایوان ها، منارهها و اکثر رواقها میتوان اشاره کرد. در دوره قاجار نیز ساخت و سازهای قابل توجهی در این مسجد به انجام رسید. در دوره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
مقدمه
1
شرح حال میرزا تقیخان امیر کبیر و خدمات وی قبل از صدارت
1
صدارت میرزاتقی خان امیرکبیر
6
برکناری و قتل امیرکبیر
13
نتیجهگیری
18
منابع مورد تحقیق
19
مقدمه:
محمد شاه در ششم شوال سال 1264 هـ . ق. در تهران در گذشت. وی که ارادت خاصی نسبت به حاج میرزا آقاسی صدراعظم خود داشت؛ در اواخر زندگی خود به علت بیماری زمام امور مملکت را در بست در اختیار حاجی میرزا ـ آقاسی قرار داد. نظر به نارضایتی عمومی که از شیوة صدارت حاجی وجود داشت، انتظار می رفت که با فوت شاه اغتشاش و ناامنی در سراسر ایران برپا شود، به ویژه اینکه مخالفان حاجی سخت در صدد بودند تا از وی انتقام بگیرند. انگلیسی ها که به وسیلة دکتر معالج محمد شاه، از وضعیت مزاجی او مطلع بودند که شاه چند روزی بیش زنده نخواهد ماند، روی همین اصل توسط فرستاده ویژه ای خبر فوت شاه را به ولیعهد در تبریز رساندند.
روس ها نیز در این امر پیشقدم شدند و با اعزام فرستاده ای به تبریز خبر فوت محمد شاه را به ولیعهد اطلاع دادند. در هر صورت اعلام این خبر، ناصر الدین شاه در صدور تدارک عزیمت به تهران برآمد و امیر کبیر مقدمات لازم حرکت وی را فراهم نمود.
شرح حال میرزا تقی خان امیر کبیر و خدمات وی قبل از صدارت:
میرزا تقی خان یا میرزا محمد تقی خان، پسر مشهدی قربان هزاوه ای فراعانی از اهالی قریه هزاوه واقع در 12 کیلومتری شمال غربی شهرستان اراک است. از آنجا که قریه هزاوه در مجاورت فراهان اراک قرار دارد و فراهان همانند آشتیان از مناطق ادیب پرور ایران بوده و خانوادة قائم مقام نیز به این منطقه تعلق داشته ، لذا خانوادة امیرکبیر به خدمتکاری خانوادة قائم مقام مشغول بوده است، پدر امیر کبیر که فرزند طهماسب بیک نوکر میرزا حسین وفا بوده، دئر خدمت این خانواده به آشپزی اشتغال داشته و بعد از زیارت عتبات عالیات و مکه به کربلای و سپس حاج قربان بیک ـ آشپز معروف گردیده و در آخرهای عمر خود به سمت قاپوچی ( دربانی ) قائم مقام دوم انتخاب گردیده است. معروف است که وی در شب قبل از دستگیری قائم مقام، خواب این حادثه را دیده بود.
تاریخ تولد امیرکبیر حدوداً بین سالهای 1214ـ 1210 هـ .ق بوده است. امیر از سن طفولیت در خاندان قائم مقام فراهانی مشغول خدمت بود و به واسطة هوش فطری و استعداد ذاتی که از خود نشان می داد، قائم مقام را بر آن داشت تا در تعلیم و تربیت وی نهایت کوشش را به عمل آورد.
گفته می شود امیرکبیر در دوران کودکی ناهار بچه های قائم مقام را به اتاق آنها می برده و سپس هنگامی که پشت در اتاق منتظر ظروف غذا می ایستاده از باب تیز هوشی و ذکاوت مبادرت به استراق سمع کلمات متبادله بین فرزندان قائم مقام می نموده. روزی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 110
بنا های اوّلیه مسجد جامع کبیر یزد
" بررسی تاریخچه مسجد جامع کبیر یزد"
پیشگفتار
وجود ویژگی های متنوّع در دوره های تاریخ تکوین معماریمسجد جامعع کبیر یزد از یکسو و تضادّ در نوشته ها واقوال از دیگر سو،تاریخچه ای پیچیده و مبهم از این بنای مهمرا در پیشرو قرار داده است.این امر موجب آنن شد تا با هدف رفع ابهامات تاریخی مسجد و معرفی ان در دوره های تاریخی پژوهش حاضر شود.
بنای مسجد جامع کبیر یزد طی قرون متمادی بر بقایاو یا در کناربناهای متنوعی بنا گردیده که در متون تاریخی تحت عناوین مسجد جمعه شهرستان ،مسجد جامعع عقیق،مسجد جمعه قدیم در درده،مسجد جامع نو وبناهای الحاقی آن با اسامی گوناگون از آنها یاد شده است .
در بررسی حاضر از بناهایی که در قرون اولیه اسلامی تا نیمه قرن ششم ه.ق.در این مکان احداث شده تحت عنوان »بناهای اولیه مسجد جامع کبیر یزد« یادد شده است که آثار بسیار اندکی از آن باقی است.نکته جایز اهمیت در رفع ابهامات تاریخچه مسجد آن است که هر ساخت و ساز و اقدام تازه ای در بنا،با تعمیرات و نوسازی آثار قبلیو به عبارتی با ابقاء و احیای آثار گذ شته توام است و این امر نه تنهادر بنا به طور خاص اتفاق می افتد،بلکه همواره با تغییر و تحولات محیطی مسجد نیز همراه است تاسازمان ،فضایی شهرراکه خود نیز به آن وابسته است ،تبلور و انتظامبخشد.
این مهم در بررسی تاریخی مسجد رهنمودی است تا نهوه برخورد پیشینیان با آثار گذ شته راروشن سازد،نگرش آن ها در قالب بنای منفرد نبوده،بلکه به عنوان یک فضای شهری، با هدف پرهیزاز تخریب و انهدام محیط عمل می کرده اند تا این اقدام به بی هویتی بنا و تزلزل در نظم اندامواره بافت های قدیمی شهرها منجر نگردد.
روش پژوهش
بررسی های اولیه بیانگر این حقیقت بودند که نه تنها تعدد و تنوع بنا ها یاولیه مسجد زیر سئوال است بلکه بانیان بناها و تاریخ بنیان آنها نیز درپرده ای از ابهام قرار دارد.
مهمترین و پیچیده ترین بخش یافتن شجره نامه ای آل کاکویه یزد (قرون 5
و6 ه.ق )بود که در منابع تاریخی از بانیان بناهای اولیه بشمار می رود. دقت در تمامی آثار و مقایسه منابع موجود و همچنین یافتن نسبتهای فامیلی حکام کاکویی با سلاطین وقت ایران، چون کلافی سر در گم زمانی طولانی این پژوهش را متوقف ساخت که در نهابت با پژوهش های مکرر این امر میسر گردید.
منابع مورد استفاده
در میان مورخین، مورخین قرن نهم ه.ق جعفر بن محمد حعفری مولف تاریخ یزد به سال 844 ه. ق و احمد بن حسین بن علی کاتب مولف تاریخ جدید یزد پس سال 862 ه. ق اطلاعات ارزنده ای از مسجد را ارائه داده اند. همچنین آثار دیگر مورخینی چون محمد مستوفی بافقی، وطرب نائینی را در زمره مورخین متأخر می توان بر شمارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
اقدامات امیر کبیر
در هر صورت گویند که علم زمانی پدید آمد که ان واقعه رخ داد و بشر دانا اگر هم از واقعه ایی سخن رانده بر اساس داده های ناقصی است که فقط می خواهد پیش بینی کنند و اجتماعی انسانی را هوشیار نمایند که برای جلوگیری از آن واقعه خطرناک پادزهری براساس دستور العملی تجربی و عینی و براساس معرفت شناختی آن جامعه اجرا نمایند . به هر صورت باید در علم جامعه شناسی ماکس وبر ، کارل مارکس و امیل دورکیم را نظریه پردازان مدرنیته.بدانیم .
بینش آنها درباره ماهیت جامعه مدرن در درک جهان اجتماعی که ما در آن به سر می بریم بسیار گرانبهاست جامعه مدرن با صنعتی شدن و حرکت توسعه و فناوری تحقق یافته است و با آرمانها و آمال های دموکراسی ارتباط نزدیک با مدرنیته است.مدرنیته در اندیشه آن است که رابطه افراد با دیگران و جامعه شناسان را با ارتقای سطح فردگرایی ارگانیکی از نو شکل بدهد. بدین سان باید مدرنیته را ترکیبی از جامعه صنعتی ، سطح بالایی از شعور فردگرایی و آستانه بالای قدرت سیاسی و اجتماعی در پذیرش دموکراسی دانست . این شاخص های کیفی را می توان نمادی از جامعه مدرن نامید .
با بیان ادله ها به بررسی اجمالی افرادی می پردازیم که در یاران مبدعان مدرنیته در ایران بودند . ولی در هر صورتی ناکام ماندند ما کاری نداریم کسانی بودند که تخم تفکر عقب ماندگی ایران و پیشرفت غرب را در ذهن عامه مردم ایران کاشتند . و در یک جمله کوتاه مهمترین عامل ناکامی آنها از نگاه کلان که جو جامعه سیاسی ایران در آن زمانها بر محور نادانی و نفاق و تباهی اخلاقی بزرگان ایران می گذشت . مبدعین مدرنیته هر متفکری بر اساس پیش فرض ذهنی خود زمانی را مبدا ظهور مدرنیته می داند ولی آنچه که بین اکثر متفکران ایرانی متواتر است از زمان حمله روسیه به ایران و وشکستهای پی در پی ایرانیان می باشد که من هم با این برهه از زمان موافقم الان بحث نام کنم بلکه در طول مقاله ادله خود را بیان برهان عرض مینمایم . اکثر متفکرین اجتماعی در ایران متّفق القول قبول دلرند که میرزا عیسی قائم مقام ( پدر قائم مقام ) ، عباس میرزا ، قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان فراهانی ( امیر کبیر ) مبدعین تفکر مدرن در ایران می باشند . ولی باید گفت که نسبت هر کدام از اینها برای جواب سوال ما پیرامون مبدا مدرنیته در ایران تفاوت دارد . باید گفت مهمترین سوال و مبدا در این سوال مدرنیته در ایران سوال معروف عباس میرزا که از سفیر فرانسه پرسید که " ای غریبه به من بگو که در دنیا چه اتفاقی افتاده و چرا همیشه ما شکست می خوریم ؟ " . به زعم متفکرین ایرانی این سوال مهم و بسی سرنوشت ساز پیرامون مبدا فکری و نظری مدرنیته در ایران است .
در نگاه دکتر سید جواد طباطبایی ( فیلسوف سیاسی معاصر ایرانی ) معتقد است که این سوال عباس میرزا بر اساس سنت فکری قدمایی ایرانی یعنی همان تفکر عرفانی _ فقهی نیست بلکه این سوال در خلا به ذهن عباس میرزا خطور کرده و ذهن عباس میرزا بر اساس تجربه سیاسی و حکومت داری آماده و پذیرش چنین سوالی بود . دلیل آن بر این برهان استوار است که یکی از مهم ترین دلایل انحطاط سیاسی قاجاریه و ایران در این می باشد که ولیعهد اکثر اوقات تا قبل از ورود به سلطنت در حرمسرا در کنار زنان و خواجه گان دربار بزرگ می شدند ولی پدر عباس میرزا وی را در سن 12 سالگی از حرمسرا خارج نمود و به همراه میرزا عیسی قائم مقام ( پدر قائم مقام فراهانی ) به مرکز دارالسلطنه تبریز که مرکز مهم توزیع قدرت و ثروت بود فرستاد و بر اساس گواه تاریخی تفکرات مدرن در ایران اول از تبریز به تمام ایران فرستاده می شد و تبریز در آن زمان منبع مهم فکری و حتی تفکری مشروطه طلبی در ایران بود و مهم ترین آن نزدیک بودن به مراکز صنعتی ( World System ) دنیا یعنی غرب بود و در همان زمان قاجار دارالسلطنه تبریز دارای تفکری پیشرو تر نسبت به دارالسلطنه تبریز در امر حکومت داری دارا بود . و این سوال مهم عباس میرزا مبدا مهم برای ورود تفکر ابزار مدرنیته در ایران می باشد . باید گفت که نبود سوال در جامعه یعنی نبود آگاهی و عباس میرزا این آگاهی را در شکست از روسها فهمید آن هم بر اساس تجربه نه دانایی . در هر صورت با این سوال مهم تاریخی می توان آگاهی در دارالسلطنه تبریز پدیدار گردید و به این فکر فرو رفتند که چرا ایرانیان عقب مانده اند و غرب خیلی راحت بر ما چیره می شود . و پاسخ را در غرب یافتند .
به زعم دکتر سید جواد طباطبایی که مبدا اصلاحات سیاسی در ایران از دارالسلطنه تبریز آغاز شد . میرزا عیسی معتقد بود که باید برای اداره ایران بر اساس یک نظام فکری متفاوت عمل نمود و اصلاحات را انجام داد و او توانست دارالسلطنه تبریز را بیرون میدان جاذبه " بساط کهنه " دربار تهران به کانونی برای " طرح نو " تبدیل کند . میرزا عیسی برای اولین بار از همین دارالسلطنه افرادی را به عنوان دانشجو به خارج از کشور فرستاد که همین دانشجویان برگشته از غرب پایه گذاران اصلی مشروطه در ایران بودند و این دانشجویان دارای تصوری جدید از حکومت داری بودند و آن نظام " قانون " بود .
این دانشجویان به سوال مبهم عباس میرزا پاسخ دادند که در غرب نهادهایی ایجاد شده متنی بر حکومت قانون به عبارت دیگر مشروطیت ، قدرت شاه را مشروط به قانون اساسی می کرد که یکی از این دانشجویان مستشارالدوله بود و گفت : " قانون " با این تفاسیر باید به این فکر فرو رفت و این سوال را علمای اجتماعی پاسخ دهند که چه شد ما نتوانستیم جواب سوال عباس میرزا را از داخل ایران پاسخ دهیم و مجبور شدیم که از خارج از ایران به این سوال پاسخ داده شود و چرا سنت تفکری قدمایی ما پاسخگویی این مسائل نبود و از تحولات سریع جهانی عقب ماند . و تا الان در حال درجا زدن می باشد .
در هر صورت بعد از مرگ قائم مقام و شروع شدن صدارت ناصرالدین شاه قاجار مردی به عرصه حکومت داری قدم نهاد که پا بر شانه های موسسان تفکر مدرن در ایران گذاشت و دغدغه های آنان را عملی نمود و عامل مهم و تاثیر گذار در مدرنیته و تحولات سیاسی اجتماعی در ایران بود و خیلی از اعمال و کنش های او مبدا عملیاتی شدن مدرنیته در ایران می باشد . میرزا تقی خان در تاریخ 21 ذیقعده 1264 مطابق با اکتبر 1848 ( همزمان با این اسپنسر ، مارکس ، آگوست کنت ، نیچه ، ادیسون ، بنز ، میشلن ، ولتر ، روسو ، هگل و کانت ) او به مدت سه سال و یک ماه و 27 روز همچون ستاره ایی بر شب تاریک این مرز و بوم سوسو می کردو می درخشید . امیر کبیر را می توان مردی دانست که در دوره نادانی ان زمان ملت و سلطنت تنها عامل مدرنیته در ایران بود ، اگر میرزا عیسی قائم مقام ، قائم مقام فراهانی و عباس میرزا را تئوری پردازانی که مانند کسانی بودند که این زمین را آماده برای کاشتن دانه مدرنیته می کردند ، امیر کبیر دانه را کاشت ولی نتوانست خود برداشت کند که ولی چه حیرانی که تا امروز هیچکس نتوانسته است بر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
انقلاب کبیر فرانسه
در سال 1789 میلادی، در فرانسه، انقلابی روی داد که معروف به “انقلاب کبیر فرانسه” شده است. این انقلاب را فراماسونرها و طرفداران ایدههای بورژوازی رهبری کردند و در متن “پروتکلهای صهیونیزم جهانی” آمده است که: «ما این انقلاب را “انقلاب کبیر” نامیدیم».
انقلاب فرانسه یک انقلاب لیبرال - بورژوایی بود. قبل از وقوع انقلاب و در زمان سلطنت لویی شانزدهم، فرانسه دارای یک مجلس طبقاتی بود و اشرافیت فئودال از مزایای ویژهای برخوردار بودند که نمایندگان بازرگانان و سرمایهداران و صاحبان صنایع فاقد آن امتیازها بودند. در جریان انقلاب فرانسه، رهبری با سرمایهداران و بازرگانانی بود که ایدههای بورژوایی و عصر روشنگری را در سر داشتند و تحت شعار “برابری” خواهان حقوق برابر با اشراف و لغو امتیازات ویژة فئودالی بودند.
بورژوازی، ذیل شعار “آزادی”، محدود شدنِ قدرت سلطنت و گسترش نفوذ زرسالارانِ صاحب سرمایه (بازرگانان، رباخواران، صاحبان صنایع) را طلب میکرد و تودههای مردم که اکثراً از دهقانان فقیر و پیشهورزان خردهپا و گروه کمجمعیت کارگران صنایع تشکیل میشد، در آرزوی لغو مالیاتهای فئودالی و عشریههای اجباری به کلیسا بودند. تودهها تحت هدایت افرادی مثل “میرابو”، “مارا”، “دانتون”، “ربسپیر” و تأثیرپذیری از ایدههای فیلسوفان عصر روشنگری به ویژه افرادی مثل “ولتر” و “روسو” علیه سلطنت مطلقة لویی شانزدهم طغیان کردند و در 14 فوریة 1789 “زندان باستیل” را که نماد استبداد خاندان “بوربون” بود، ویران ساختند.
با عقبنشینی لویی شانزدهم، سلطنت مشروطه تشکیل شد و بورژوازی لیبرال، بخش عمدهای از قدرت را به دست گرفت. در فاصلة سالهای 1790 - 1792 قدرت غالباً در دست کلوپ سیاسی “ژیروندَن”ها یعنی نمایندگان سرمایهداری لیبرالِ خواهان سلطنت مشروطه قرار داشت. شاکلة کلوپ “ژیروندن”ها توسط فراماسونرها اداره میشد و رهبران معروف آن “میرابو” فراماسونر بودند. اینان در مجلس ملی فرانسه، قوانین بسیاری به نفع سرمایهداران و به منظور بسط سکولاریسم به تصویب رساندند، اما فکر چندانی به حال تودههای فقیر دهقانان و کارگران نکردند. از این رو موج اعتراضات اقشار فرودست، دوباره بالا گرفت و اینبار نمایندگان جناح تندرو و بورژوازی که “ژاکوبن”ها نامیده میشدند به قدرت رسیدند. ژاکوبنها نیز اکثراً فراماسونر بودند و رهبر آنها “ربسپیر”، سخت تحت تأثیر ایدههای دموکراتیک “ژان ژاک رسو” قرار داشت. در قریب دو سال حکومت ژاکوبنها (1792 - 1794) در فرانسه، رژیم جمهوری اعلام شد و علیرغم شعارهای بسیار در خصوص “حقوق بشر” و “آزادی”، دوران “ترور و وحشت” حاکم شد و نزدیک چهلهزار نفر توسط جمهوری انقلابی مدافع حقوق بشر با گیوتین گردن زده شدند و دهها هزار نفر بازداشت و روانة زندانها شدند و جو اختناق شدیدی پدید آمد.
در دوران ژاکوبنها اگرچه اصلاحات ارضی به نفع روستاییان انجام شد اما مشکلات معیشتی مردم اغلب ادامه یافت و حاکمیت صاحبان سرمایه، جانشین حکومت فئودالها و اشراف گردید. تودههای فقیر روستایی و شهری چون روند اوضاع را به نفع خود ندیدند، از حکومت ناامید شدند و دست از حمایت از آن کشیدند و جناحی از سرمایهداری فرانسه که از دست ژاکوبنها ناراحت بود در 27 ژوئیه 1794 (9 ترمیدور) کودتایی علیه “ربسپیر” و “ژاکوبنها” صورت داد و آنها را سرنگون و ربسپیر را اعدام کرد.
نقش تاریخی انقلاب فرانسه که توسط ژاکوبنها کامل گردید، لغو امتیازات فئودالها و اشراف، برقراری حکومت سرمایهداران به جای فئودالها، بسط سکولاریسم و زمینهسازی برای ایجاد یک نظام دموکراسی لیبرال در فرانسه بود که تا سال 1794 میلادی، تقریباً موفق به انجام همة اینها گردید؛ هرچند که انقلاب، روندی پرفراز و نشیب و بسیار خونین و پرنوسان را طی کرد.
انقلاب فرانسه به لحاظ ایدئولوژیک تجسم آرمانهای ایدئولوژی لیبرالیسم بود و به لحاظ اجتماعی توسط طبقة سرمایهداری فرانسه و به ویژه روشنفکران مدرنیست رهبری گردید؛ هرچند که سختیها و مشقات و تلفات انسانی آن را تودههای محروم روستایی و شهری متحمل شدند. انقلاب فرانسه به لحاظ میزان تأثیرگذاری و سیر حرکت و ایدئولوژی لیبرال بورژوایی رهبری کنندة انقلاب و نیز نتایج و تبعات گستردة آن در فرانسه و سراسر اروپا، به مظهر و نمونة کلاسیک انقلابهای مدرن تبدیل گردیده است. با انقلاب فرانسه، لیبرالیسم به صورت ایدئولوژی غالب و طبقة سرمایهداران صنعتی و تجاری و بانکداران به عنوان طبقة حاکم در فرانسه مطرح میگردد و نظام فئودالی و سیطرة اشرافیت منسوخ میگردد. انقلاب فرانسه به دلیل ماهیت لیبرال - مدرن آن، خصلت سکولاریستی داشته و دارد و در تاریخ دویست سالة پس از انقلاب، روند کلی جامعة فرانسه به سمت نهادینه شدن هرچه بیشتر سکولاریسم و صنعتی شدن روزافزون جامعة فرانسه بوده است؛ هرچند که مناسبات مذهب با حکومتهای مختلف و وزن اجتماعی کلیسا در دو قرن پس از انقلاب فرانسه، تغییرات و نوساناتی داشته است، اما به هر حال سمت و سویی کلی حرکت رژیمهای سیاسی فرانسه به سوی بسط سکولاریسم بوده است.
صهیونیستها و به ویژه فراماسونرها به دلیل نقش مهمی که در رهبری علمی و هدایت فکری انقلاب فرانسه داشتهاند، بسیار سعی میکنند این انقلاب را سرآغاز “آزادی” بشر عنوان کنند. حقیقت این است که با انقلاب 1789 فرانسه، روح اومانیستیای که از رنسانس به بعد در غرب ظهور کرده و گسترش یافته بود، در هیأت یک حکومت و رژیم