لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
پیشگیری و درمان کردن بیماری آلزایمر(تباهی سلول های مغزی):استراتژی ها و دیدگاه ها:
علی رغم هزاران مطالعات از بیماری آلزایمر، فقط یک تعداد کمی از مشاهدات از نظر بالینی یا درمانگاهی به صورت دسته های معنادار فراهم می آیند که دسترسی از بیماری آلزامیر را به اندازه کافی ارائه می دهند و موجب، پیشگیری و یا درمان می شوند.
در سال 1976، اقدامات علمی برای یافتن علت و معالجة بیماری آلزایمر، اولین تضمین جدی پیروی شده در مؤثرترین ویراستاری در آرشیوی از عصب شناسی بوسیله رابرت کاتزمن بود. کاتزمن بطور مجاب کننده ای دلیل آورد که بیماری آلزایمر و زوال عقلی وابسته، پیری یک بیماری مشابه ای بود به خاطر تجلی شباهتهای کلینیکی و درست همان آسیبهای مغزی آسیب شناختی می باشد. با برخورداری از یک خودکار، بیماری آلزایمر یک جابجایی از یک دلیل ناشناس از شروع آغازین زوال عقلی به یکی از متداول ترین و وحشتناک ترین بیماری هایی از بشر نیز آغاز شد- چهارمین کشننده اصلی در دنیای توسعه یافته می باشد. در طی ده سال آینده بیماری آلزایمر تعمداً حالت مادی از یک ضمیمه عمومی از سن به نامگذاری و بیماری وحشتناک تبدیل شد، (بخاطر تلاش های گروهی از پزشکان، دانشمندان و غیر متخصصان). از زمانی که این بیماری را تشخیص دادند، جامعه علمی یک تلاش فزاینده به تشخیص علتها و توسعة ابزاری از پیشگیری یا درمان بیماری آلزایمر را آغاز کرد.
فقط 98 طب یا مقوله های علمی روی بیماری آلزایمر بین سالهای 1965 و 1976 چاپ شده بود، وقتی ویراستاری بازآورشی(زایشی، تخمی، زایشگر) کاتزمن ظاهر شده بود. در نیمه سال 2003 بیشتر از 31500 مقوله های اضافی در ادبیات علمی با تعداد رشد روزانه چاپ شده بود. اهداف دوگانه ای از تشخیص درست علت شناسی از بیماری آلزایمر و توسعه مؤثر پیشگیری کردن و یا درامان به صورت دشوار باقی میماند، علی رغم این تلاش ها اما مراحل قابل ملاحظه ساخته می شود، چه مسافتی را ما باید برویم و کجا ما رفتیم؟ در اوایل دهه سال 1970، بیماری آلزایمر به طور گسترده یک وجود قابل توصیف می باشد. یک توضیحی به طور ناقص و تشخیص شرایط کلینیکی با یک صورت فلکی هورتم قدیمی از طاعون های قدیمی و مقابله فیبریل عصبی نیز آغاز شد. تصاویر بالینی بطور خیلی ضعیف تدوین شده بود، واگیرشناسی و احتمال ژنتیک، فرارعصبی و تغییرات ناشناخته زیست شیمی، کانونی و متداولترین خسارتها از نورون ها و آشکار نشدن سیناپس(همور) و فقدان درمان یا حتی حداقل درجه ای از فایده توسعه خواهند یافت. نبود حمایت اجتماعی مشخص برای بیماران و خانواده هایشان وجود دارد و تأئیداتی برای بررسی های علمی از نامتراکم می باشند. دیدگاه های برای فتح طبی از بی نظمی به طور ضعیف در عدم وجود ظاهر می شود. برای توسعه ابزاری از پیشگیری، درمان یا مداوا برای این بیماری حاد شونده مزبور، سه روش می تواند میوه را تحمل کند. پیدا کردن آنها در علت شناسی اساسی، تست مکانیسم ها بوسیله استحاله دوازدایی) دلایل نامنظم در مغز، یا ساخت نیکبختانه یا مشاهدات واگیر شناسی از اینکه چه مقدار افزایش یا کاهش پیدایشی از بیماری آلزایمر ممکن است بوجود آید. علی رغم هزاران مطالعات از بیماری آلزایمر فقط یک تعداد کمی از مشاهدات از نظر بالینی یا درمانگاهی به صورت دسته های معنادار فراهم می آیند که دسترسی از بیماری آلزایمر را به اندازه کافی ارائه میدهند، موجب پیشگیری و درمان می شوند، این پیشرفتها و مشتقاتی از آنها، نتایجی در 15استراتژی اصلی از درمان و پیشگیری از بیماری آلزایمر را بیان می کند.
عملکرد افزایشی از تحت تأثیر قرار دادن استیل کولین
تکوین دگرگونی از آمیلوئید(نشاسته ای)
دگردیسی ژنتیکی
استراتژیها تغییر لیپید
روشهائی از تغییر سن که به تغییرات بر می گردد
هریک از این استراتژی ها از فشاءی از علت شناسی از بیماری آلزایمر مشتق می شود. مکانیسم های که آسیب شناسی عصبی و تغییرات ادراکی را توسعه می کنند یا نیکبختانه و یا ارتباطات واگیرشناسی بین بیماری آلزایمر یا فقدان فاکتورهای دیگر را باعث می شود.
استراتژی های تحت تأثیر استیل کولین
استراتژی استیل مولین به طور ذهنی شبیه استعمالی از دو پا در خلاف جهت عقربههای ساعت برای درمانی از بیماری پارکین سن می باشد(برای مثال مشتقاتی از عقیده ای که نسبتاً با فقدان ساختار خاص یا اعمالی در سیستم فرارسان عصبی که مکانیسم علتهای بالینی زیانگری عصب شناسی را ممکن می سازد. اختلال هایی از سیستم استیل کولین به نقص ادراک در عمر و زوال عقل بر می گردد. وقتی آنها مشاهده می شوند که موانع تحت تأثیر قرار دادن استیل کولین تولید شوند بوسیله سرپرستی دورگرزا از اسکوپولاسین به موضوعات تازه طبیعی که تولید می کند کمبود ادراکی که شبیه به آنهایی است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آماده کردن ترکیب آمیلوز در برگهای Arabidopsis
مکانیسم ترکیب آمیلوز را در برگ های Arabidopsis با استفاده از تکنیک های برچسب زنی C بررسی کردیم. در ابتدا این فرضیه را امتحان کردیم که ممکن است malto – oligosaccharides (MOS) به عنوان چاشنی (آستر) برای سنتاز 1 نشاسته ای که دارای دانه های محدود است عمل کند. متوجه شدیم ترکیب افزوده شده آمیلوز در دانه ها جدا شده نشاسته با گلوکز ADP تهیه می شود و MOS تهیه می شود و MOS که با دانه ها مقایسه شده با گلوکز ADP تهیه می گردد. علاوه بر این، با استفاده از گیاهان تغییر پذیر (Matant) جمع آوری کننده MOS متوجه شدیم که نسبت به نوع وحشی آمیلوز بیشتری ترکیب گردید که به مقدار MOS در Vivo ارتباط دارد. زمانی که گیاهان تغییر پذیر و نوع وحشی در موقعیت هایی که هر دو خطوط دارای محتوی مشابه MOS هستند، آزمایش گردیدند، هیچ تفاوتی در ترکیب آمیلوز مشاهده نشده همچنین فرضیه ای را آزمایش کردیم که ممکن است شاخه های آمیلو پکتین به عنوان چاشنی برای سینتاز 1 نشاسته ای که دارای دانه های محدود است عمل کند. در این مدل شاخه های کشیده آمیلو پکتین برای شکل دادن آمیلوز پشت سر هم شکافته می شوند. آزمایشات تعقیب پالس (ضربه) را انجام دادیم پالس گلوکز ADP برای دانه های جدا شده نشاسته یا CO2 را برای گیاهان سالم به کار بردیم، و با دوره تعقیب در اشکال فرعی بدون برچسب دنبال شد. هیچ انتقال برچسب را از قسمتی از آمیلو پکتین به بخش آمیلوز نشاسته در دانه های جدا شده نشاسته و برگ های سالم با وجود تنوع دوره زمانی تجارب و با استفاده از مسیر تغییر پذیری که نشاسته با مقدار بالایی آمیلوز در آن ترکیب می شود، کشف نکردیم. بنابراین هیچ مدرکی در ترکیب آمیلوز آستر شده Arabidopsis در Arabidopsis وجود ندارد. در نظر می گیریم که MOS آسترهایی برای ترکیب آمیلوز در برگ های Arabidopsis هستند.
نشاسته از دو پلیمر گلوکان (glucan): آمیلو پکتین و آمیلوز تشکیل شده است % 70 یا بیشتر نشاسته گیاهان نوع وحشی، آمیلوپکتین است. آن مولکول بزرگی است که به اندازه زیادی شاخه بندی شده در حالی که آمیلوز کوچکتر بوده و زیاد شاخه بندی نشده است مولکول های آمیلو پکتین برای شکل دادن ماتریکس نیمه بلوری سازماندهی شده اند و مولکول های آمیلوز در حالت نامنظمی در این ماتریکس قرار دارند. آمیلوز و آمیلو پکتین به طور همزمان در طور بیوسنتز دانه نشاسته ترکیب می شوند. بررسی ضد حسی و جهشی نشان داده که ستیاز نشاسته دانه محدود آنزیم 1 منحصرا مسئول ترکیب آمیلوز است. ایزو فرم های سیتاز نشاسته که مسئول ترکیب آمیلو پکتین هستند اساسا به همراه بخشی از این پروتئین هایی که در ماتریکس دانه گنجانده شده اند در شکل قابل حل Plastid جای گرفته اند. بنابراین، حتی زمانی که دانه ها محدود هستند این ایزوفرم ها آمیلوز را ترکیب نمی کنند.
GPSS انتقال باقیمانده گلوکزی یک ADP-GlC را در انتهای کاهش ناپذیر آستر گلوکان کاتالیز میکند، اما نوع این آستر در Vivo مشخص نیست. در ابتدا، ممکن است MOS قابل حل به عنوان استر برای ترکیب آمیلوز عمل کند. زمانی که با دانه های مجزای نشاسته نخود فرنگی، سیب زمینی و جلبک سبز غیر سلولی Chlamydomonas reinhardtii تهیه می شود، MOS بین دو و هفت واحد گلوکز در طول برای شکل دادن آمیلوز در حدود ماتریکس دانه از طریق افزودن گلوکز از گلوکز ADP کشیده می شوند دوما ممکن است شاخه های آمیلو پکتین در حدود ماتریکس از طریق GBSS کشیده و سپس برای شکل دادن آمیلوز شکافته شوند. کار اخیر با دانه های نشاسته که از C. reinhardtii جدا شده این ایده را تضمین کرده است. Vandewal و همکارانش دریافتند که گلوکز گلوکز ADP داخل بخشی از آمیلو پکتین ادغام می شود اما در طول رشد نهفته دانه ها، به بخش آمیلوز انتقال می یابد. در طی این رشد نهفته نیز محتوی آمیلوز در دانه ها افزایش می یابد. این نتایج مطابق ایده ای است که آمیلو پکتین برای GBSS آستر است و آمیلوز از طریق شکافتن زنجیره طولنی توسط فعل و انفعال آنزیمی نامشخص شکل می یابد.
GBSS در حدود دانه های نشاسته ای که از سیب زمینی، سیب زمینی شیرین و embryos نخود فرنگی جدا شده نیز می تواند گلوکز از گلوکز ADP به شاخه های آمیلو پکتین انتقال دهد. بنابراین برای این گونه هایی که شاخه ها برای شکل دادن آمیلوز شکافته می شوند مدرکی وجود ندارد.
هر دو مدل برا چیدن برگ و ترکیب آمیلوز براساس آزمایشاتی است که در Uitro (مایع زجاجیه) انجام شده اگر چه با فراهم آوردن سرنخ های حیاتی، چنین آزمایشاتی نمی تواند نوع آستر را برای ترکیب آمیلوز در Vivo آنزیم های قابل حل ترکیب نشاسته سایر اجزای Plastid شسته شده و ترکیبات آمیلوز در انزوا روی می دهد. این ممکن است شامل فاکتورهایی نشود که بر ترکیب آمیلوز در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نقش تربیت در نهادینه کردن دموکراسی
-مراکز آموزشی و دوره یادگیری - بی شک آموزش و تربیت (در تمام اشکال آن) اساسی ترین رکن برای پیاده کردن "یک مفهوم با کارکرد اجتماعی" در جامعه می باشد. رفتار دمکراتیک مانند هر رفتار اجتماعی دیگر آموختنی است. مسلما در جامعه یی که مراکز مهم آموزشی آن رفتارهای غیر دموکراتیک را آموزش می دهند، نباید انتظار نهادینه شدن دموکراسی را داشت. قبل از آن که آموزش آغاز گردد مفهوم مورد نظر توسط آموزش دهنده باید درک و پذیرفته شود. مهمترین مرکز آموزش روابط اجتماعی در جامعه ما خانواده است. به این معنا که انسان به عنوان واحد موثر اجتماعی اساسی ترین مفاهیم اجتماعی -که در بازسازی روابط در سطح کلان نقش حیاتی دارند- را از خانواده و در خانواده یاد می گیرد. دیگر مراکز یادگیری عبارتند از مسجد و مکتب. برخلاف تصور رایج به نظر بنده دانشگاه نقش اساسی در آموزش مفاهیم پایه اجتماعی بازی نمی کند، چراکه مفاهیم بنیادی در سنین کودکی در ناخودآگاه فرد شکل یافته است و در دانشگاه این مفاهیم فقط شکل تیوریک پیدا می کنند یا آن که یک مفهوم بدوی با یک تیوری مدرن زرق و برگ می یابد. اما یادگیری و بیان این تیوریهای مدرن در دانشگاه عملا بر رفتار نهادینه شده فرد که در دوران کودکی وجود فرد را به تسخیر درآورده، تاثیری نمی گزارد. چه بسا در جامعه ما این تجربه به خوبی قابل مشاهده است طوریکه افرادی با ظاهر مدرن و دانشگاه رفته، عملکردی نا هنجار و بدوی دارند. درک این مسایل شروع رسالت روشنفکران برای یافتن راه حل است. برای رفع مشکل یک سیستم قدم اول شناخت سیستم است. هر چه این شناخت کاملتر و عالمانه تر باشد امکان یافتن راه حل کلیدی بیشتر است. هدف ما در این مقاله یافتن همین راه حل کلیدی برای تحول سیستم اجتماعی افغانستان از حالت متوقف به حالت پویا است. جامعه از جزء موثری به نام فرد تشکیل یافته است. به رسمیت شناختن این جزء موثر در رقم زدن هویت سیستم، امری بدیهی است طوریکه سایر عوامل از جمله عوامل خارجی در مقایسه با آن بسیار کمرنگ می نماید. این عامل موثر یعنی فرد را از نظر کارکرد مورد تحلیل قرار می دهیم. از زمان تولد تا هنگامی که یک فرد به یک عامل موثر تبدیل می شود معمولا به 25 سال وقت نیاز است. این همان دورانی است که فرد آموزش می بیند تا به یک عامل موثر تبدیل گردد. در حکومت هایی که بر تاریخ معاصر ما گذشته است کمترین بها به این افراد داده شده است. به عبارت دیگر به دلایل مختلف کمترین سرمایه گذاری دولت ها روی آموزش صورت گرفته است. دلیل آن روشن است: چون که حکومتها به دلیل بی ثباتی درگیر امور گذرای روزمره بوده اند و قشر خردسال تا جوان، در حال جامعه مسلما عامل موثری به حساب نمی آید، لذا سرمایه گذاری کلانی روی این قشر صورت نگرفته است. در این میان سنین کودکی زمانی است که انسان درک اساسی از محیط اطراف خود می یابد و مفاهیم پایه یی که تاثیر مستقیم بر روابط اجتماعی دارند را می آموزد، یا آن که باید بیاموزد ولی آموزشی داده نمی شود. بطور مثال این مفاهیم عبارتند از: اختیار، عدالت، نظم، تدبیر و رعایت حقوق دیگران. در نگاه اول این مفاهیم بسیار پیچیده می نماید طوریکه یاد گرفتن آنها آنهم در سنین کودکی شاید غیر ممکن به نظر برسد. باید اعتراف کنم اگر من هم به طور مستقیم چگونگی آموزش این مفاهیم پایه در روابط اجتماعی را در کودکستانهای غربی ها مشاهده نمی کردم، پذیرفتن این سخن برایم سنگین بود. در غرب خانواده و خصوصا کودکستان کودک را در شناخت صحیح جهان اطراف کمک می کند و درک قوانین پایه اجتماعی - به طور مثال احترام به حقوق دیگران- که باعث شکل پذیری یک جامعه پایدار می گردد را از راه های بسیار ساده -از جمله بازیها و واکنش حساب شده به رفتار کودک- امکان پذیر می کند. من با این حساب ایمان دارم که مهمترین زمان در تشکیل شخصیت اجتماعی فرد سنین کودکی است و در جامعه ما بزرگترین نقش را خانواده بازی می کند. پس از آن که شخصیت اجتماعی فرد شکل گرفت سرمایه گذاری برای نهادینه کردن این مفاهیم پایه از جمله دموکراسی کاری است عبث و بیهوده. نتیجه این آموزش بیهوده آن خواهد بود که بطور مثال فرد به ظاهر مترقی به جای ریش بلند از نیکتایی بهره می گیرد. خلاصه این که تربیت و آموزش آغاز نهادینه سازی عناصر وفاق اجتماعی از جمله دموکراسی است و رسالت روشنفکران در جامعه متوقف پروراندن امر آموزش برای پایه گزاری یک تمدن است. چگونه کاربرد وسیع یک بازی در کودکستان در ساخت یک تمدن تاثیر مستقیم دارد؟ برای روشن شدن اهمیت موضوع مورد بحث به یک مثال ملموس پناه می بریم. در کودکستانهای غربی ها یک بازی بطور بسیار وسیعی استفاده می گردد. در این بازی کودک از قطعات و اجزا پلاستیکی و گاهی چوبی یک ساختمان، ماشین، هواپیما یا هر چیز مختلف دیگری را می سازد. بر پا کردن یا ساختن وسایل و ساختمانهای متفاوت از اجزا مشابه به کودک قدرت ذهنی معجزه آسایی می دهد، طوریکه این کودکان در سطح وسیع قدرت ایجاد یک تمدن سازنده را در آینده میابند. این بازی برای کودکان یک ساله به بالا با تنوع و اشکال بسیاری طراحی می گردد. در فارسی گاهی به این بازی خانه سازی اطلاق می گردد که شاید اسم صحیحی نباشد، چراکه کودک قدرت ساخت وسایل مختلف را از این اجزا دارد. مشکلی که اکنون در زمینه تربیت و آموزش کودکان در غرب مطرح است بازیهای کامپیوتری است. چراکه متخصصین تربیت کودک و روانشناسان کودک به هیچ وجه حاضر نیستند بازیهای کامپیوتری جای این وسیله آموزشی معجزه آسا و به ظاهر ساده را بگیرد. این بازی متنوع و ارزان به بهترین وجه قدرت خلاقیت فرد را بالا برده و مفهوم ساختن اشیاء مختلف از اجزاء مشابه را به کودک می آموزد. وقتی این بازی به صورت گروهی اجرا گردد، مفاهیمی اساسی مانند همکاری، تقسیم کار، نظم و نظایر آن به کودک از این طریق آموزش داده می شود. این مثالی است از تاثیر آموزش حساب شده بر ایجاد یک جامعه سازنده. نگاه موشکافانه به سیستم عملکرد شرکتهای عظیم سازنده محصولات پیشرفته به ما نشان می دهد که اساس کار به ظاهر پیچیده این شرکتها در قواعد بسیار ساده ولی مهمی نهفته است که کودکان غربی آن را در کودکستان از طریق این بازی آموخته اند! طرح یک تیوری برای بررسی رشد روانی انسان برای آن که نقش تربیت را در نهادینه کردن رفتارهای متعادل اجتماعی مورد ارزیابی قرار دهیم، ابتدا باید با مفهوم رشد روانی انسان آشنا شویم. برای مطالعه رشد روانی انسان نیاز به یک تیوری نسبتا فراگیر داریم. مکتبهای رواشناسی فراوانی رشد روانی انسان را مورد مطالعه قرار داده اند. از میان این مکاتب سه مکتب، مصداقهای تجربیشان بیشتر از سایر مکاتب، در جامعه انسانی به ثبوت رسیده است. طوریکه روانشناسان کودک و مطالعه گران علوم اجتماعی از این مکاتب برای آفرینش سیستم های نوین آموزشی تربیتی بهره بسیار جسته اند. ابتدا به اختصار به بررسی نظریات این سه مکتب می پردازینم و سپس سعی میکنیم تا از آنها یک تیوری کاربردی برای کنکاش در موضوع مورد بحثمان بیابیم. - مکتب روانکاوی: نظر مکتب روان کاوی در مورد رشد انسان اکنون پس از گذراندن آزمونهای زیادی در طول تاریخ روانشناسی، مورد پذیرش اکثر صاحبنظران تربیت کودک قرار گرفته است. فروید پدر این مکتب به حساب می آید. فروید و سایر هم مکتبهای او تلاش کرده اند تا رشد انسان را براساس رویدادهایی که در دوران کودکی برای او اتفاق افتاده است تحلیل کنند. طبق این مکتب، انسان به طور تصادفی و ارادی عمل نمی کند بلکه بر اساس انگیزشهای درونی، آرزوهای سرکوب شده یا ناآگاه عمل می کند. بنابراین هر رفتاری که از انسان سر میزند جبری است. فروید برای