لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
انجام پژوهش گران تمام می شود و گاهی اثرات زیانباری دارد. یکی از درس هایی که از تاریخ قرن بیستم می گیریم این است که گاهی باید دانشمندان از پیگیری کنجکاوی های آنی شان منع کرد. اکنون می توان پرسید که گذشته از کنجکاوی صرف، آیا بررسی علمی دین واقعاً موجه است؟ آیا ما به پژوهش دین نیاز داریم؟ آیا این پژوهش به ما یاری می رساند تا سیاست های بهتری اتخاذ کنیم؛ مسائلی را حل کنیم و جهان بهتری بسازیم؟ ما درباره ی آینده ی دین چه می دانیم؟ در مورد آینده ی دین می توان پنج فرضیه ی کاملاً متفاوت را مطرح کرد:
دوران روشنگری مدت هاست که سپری شده؛ «سکولاریزاسیون» خزنده ای که جوامع مدرن در طی دو قرن اخیر تجربه کرده اند پیش چشم مان دود می شود و به هوا می رود. ورق برگشته و دین اهمیت روزافزونی می یابد. در این سناریو، دین عنقریب به منزلت اجتماعی و اخلاقی غالبی می رسد مانند آنچه پیش از دوران شکوفایی علم مدرن در قرن هفدهم داشت. همین که مردم از تب تند فنآوری و رفاه مادی شفا یابند، هویت مذهبی بدل به ارزنده ترین ویژگی افراد می شود و شکاف میان مسیحیت، اسلام، یهودیت و چند دین دیگر بین المللی هر چه عمیق تر می گردد. به تدریج یکی از این ادیان بقیه را از عرصه ی گیتی محو می کند – که این امر ممکن است در طی یک دوره ی چندهزار ساله رخ دهد، و توسط وقوع مصائبی تسریع شود.
دین در بستر احتضار است؛ تب و تاب امروزی فناتیک ها جز وقفه ی کوتاهی در گذار به سوی جوامع واقعاً مدرن نیست. جوامعی که در آنها دین حداکثر نقشی آئینی ایفا می کند. در این سناریو، گرچه ممکن است رقابت های مقطعی و محلی و حتی چند مصیبت خشونت بار وجود داشته باشد، اما ادیان اصلی جهان به همان سرعتی منقرض می شوند که صدها دین کوچک دیگر محو شدند و مردم شناسان حتی فرصت نیافتند تا مناسک و باورهایشان را ثبت کنند. نوادگان ما در طول زندگی شان شاهد خواهند بود که شهر واتیکان به موزه ی کلیسای کاتولیک و مکه به دیسنی لند الله بدل می شود.
دین ها به صورت نهادهایی در می آیند که پیش تر بر کره ی زمین سابقه نداشته اند. یعنی به شکل مؤسساتی فاقد ایمان درمی آیند که خودیاری می فروشند و با استفاده از مراسم و سنت ها به تحکیم همکاری ها و روابط اجتماعی می پردازند تا در میان هوادارن شان وفاداری درازمدت ایجاد کنند. در این سناریو، ایمان دینی هر چه بیشتر شبیه عضویت در کلوپ هوادارن تیم بسکتبال بوستون رد ساک یا دالاس کابوی می شود. ادیان باشگاه هایی می شوند با رنگ های مختلف، شعارها و سرودهای مختلف، نمادهای گوناگون و رقابت های فشرده – آیا می خواهید دخترتان با یک هوادار تیم یانکی ها ازدواج کند؟ - اما از یک اقلیت متعصب که بگذریم، همگان اهمیت همزیستی مسالمت آمیز میان این باشگاه ها در لیگ جهانی ادیان را قبول خواهند داشت. هنر و موسیقی مذهبی شکوفا می شوند و رقابت دوستانه ی میان ادیان به مرحله ای از تخصص گرایی می رسد که در آن یک دین به محیط زیست گرایی خود می بالد و برای میلیاردها نفر مردم جهان آب سالم تأمین می کند و دین دیگر به دغدغه ی برقراری عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی مشهور می شود.
دین هم مانند سیگار شأن و منزلت خود را از دست می دهد؛ البته با مؤمنان مدارا خواهد شد چون کسانی هستند که می گویند بدون دین نمی توانند زندگی کنند، اما دینداری تقبیح می شود و بیشتر جوامع نظر مساعدی درباره ی تعلیم دین به کودکان تلقین نخواهند داشت و در برخی جوامع هم تدریس آموزه های دینی ممنوع خواهد شد. در این سناریو، سیاستمدارانی که هنوز به مناسک دینی می پردازند می توانند در انتخابات رأی بیاورند اما به شرطی که لیاقت خود را در زمینه های دیگر به اثبات برسانند، اما سیاستمداران ی اندکی علائق دینی خود را تبلیغ می کنند، زیرا تبلیغ دینی از لحاظ سیاسی نامناسب جلوه خواهد کرد. جلب نظر دیگران به اعتقادات دینی خود در ملاء عام همان قدر گستاخانه خواهد نمود که حرف زدن درباره ی علائق جنسی یا وضعیت ازدواج و طلاق.
روز رستاخیز فرا می رسد. بخشودگان به بهشت عروج می کنند، و بقیه بر جا می مانند تا همچون لعنت شدگان زجر بکشند، مثل دجال که روسیاه می شود. مطابق پیشگویی انجیل تولد مجدد ملت اسرائیل در سال 1948 و مناقشات دامنه دار بر سر فلسطین، نشانه های روشنی بر آخرالزمان هستند، هنگامی که ظهور مجدد مسیح همه ی فرضیه های دیگر را نقش بر آب می کند.
البته می توان احتمالات دیگری را هم طرح کرد، اما این پنج فرضیه نشانگر کرانه ی دیدگاه هایی است که جدی گرفته می شوند. اهمیت این فرضیه ها در این است که هر کسی دست کم یکی از کی را از این فرضیه ها را مهمل یا دردسرساز یا حتی عمیقاً آزاردهنده می داند، اما یکی را نه تنها پیش بینی می کند بلکه عمیقاً مشتاق وقوع آن است. مردم بر پایه ی آمال و خواسته هایشان عمل می کنند. نظرات ما در مورد دین، به بیان ملایم، متنافر است پس می توانیم مشکلات و اختلافات پیش رو را پیش بینی کنیم. این اختلافات در بهترین حالت موجب هدر رفتن تلاش ها و منجر به کارزارهای غیرسازنده می شوند و در بدترین حالت به جنگ های تمام عیار و فجایعی مانند نسل کشی می انجامند.
دست بالا، فقط یکی از فرضیه های بالا درست از آب در خواهد آمد؛ بقیه عمیقاً بر خطا خواهند بود. بسیاری فکر می کنند که می دانند فرضیه ی درست کدام است، اما هیچ کس حقیقت امر را نمی داند. آیا همین نکته به خودی خود دلیل کافی نیست تا دین را به طور علمی مطالعه کنیم؟ چه بخواهید دین تقویت شود و چه بخواهید نابود شود، چه بخواهید که دین تحول یابد و چه بخواهید که به وضع فعلی باقی بماند، مشکل می توانید منکر این مطلب شوید که وضع آینده ی دین اهمیت فوق العاده ای در شکل دهی آینده ی دنیا دارد. امید و خواست هایتان هر چه که باشند، به سودتان خواهد بود که بدانید وقوع کدام رخداد محتمل است و چرا. از این جهت، شایان ذکر است که کسانی هم که به قداست عدد 5 معتقد اند با حدّت اخبار را می کاوند تا شواهدی برای اعتقاد خود بیابند. آنها منابع و مراجع خود را تنظیم می کنند و بر سر تعابیر مختلف پیشگویی هایشان بحث می کنند. آنان فکر می کنند که کندوکاو آینده ی دین برایشان مفید است، در حالی که اعتقاد ندارند که آدمی می تواند سیر رخدادهای آتی را تعیین کند. ما [که چنین اعتقاداتی نداریم] دلایل بیشتری برای بررسی پدیده ی دین داریم، زیرا کاملاً آشکار است که از خود خشنودی و جهل می تواند منجر به اتلاف فرصت های ما برای هدایت این پدیده به سمت و سویی شود که درست می شماریم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
گران فروشی:
عبارت است از عرضه یا فروش کالا یا ارائه خدمت به بهائی بیش از نرخ های تعیین شده به وسیله مراجع قانونی ذی ربط، عدم اجرای مقررات و ضوابط قیمت گذاری و انجام دادن هر نوع عملی که منجر به افزایش بهای کالا یا خدمت به زیان خریدار گردد. جریمه گران فروشی، با عنایت به دفعات تکرار در طول هر سال به شرح زیر است: الف- جبران خسارت وارد شده به خریدار و جریمه نقدی معادل مبلغ گران فروشی، در صورتی که جریمه نقدی کمتر از پنجاه هزار (50،000) ریال باشد، جریمه نقدی معادل پنجاه هزار (50،000) ریال خواهد بود. ب- چنانچه کل مبلغ جریمه های نقدی پس از سومین مرتبه تخلف به بیش از دو میلیون (2،000،000 ) ریال برسد، پارچه یا تابلو بر سر در محل کسب به عنوان متخلف صنفی به مدت ده روز نصب خواهد شد. ج- در صورتی که کل مبلغ جریمه های نقدی پس از چهارمین مرتبه تخلف به بیش از بیست میلیون (20،000،000) ریال برسد، پارچه یا تابلو بر سر در محل کسب به عنوان متخلف صنفی نصب و محل کسب به مدت سه ماه تعطیل خواهد شد.
گران فروشی یا ورشکستگی
تکالیف شرکتهای بیمه در قانون بودجه
فرا رسیدن موعد تدوین لایحه بودجه کل کشور، شرکتهای بیمه را نگران میکند که دوباره بدون اطلاع و نظرخواهی از صنعت بیمه موادی را با هدف اخذ درآمد از شرکتهای بیمه برای سایر سازمانها در قانون بودجه بگنجانند و یا مواد قبلی را تمدید کنند.دلیل این نگرانی آن است که در سالهای گذشته از یک سو وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی طبق ماده ۹۲ قانون برنامه چهارم توسعه و از سوی دیگر وزارت کشور بر اساس بند «ز» تبصره ۱۳ قانون بودجه سال ۱۳۸۶ توانستند بیش از ۲۰۰ میلیارد تومان از درآمد شرکتهای بیمه را برای تامین کمبود هزینه بیمارستانها و نیروی انتظامیاخذ و به تشخیص خود هزینه کنند.
بر همین منوال، ارگانهای دیگری نیز مدعی اخذ بخشی از درآمد صنعت بیمه هستند.آخرین نمونه، مادهای در قانون مصرف سوخت حمل و نقل برون شهری بود که براساس آن باید نیمیاز صرفهجویی شرکتهای بیمه از محل کاهش خسارت پرداختی در بیمههای بدنه و شخص ثالث به شهرداریها، وزارت راه و پلیس راهور پرداخت شود.پیش از آن هم شورای برخی شهرها تصویب کرده بودند که شرکتهای بیمه در آن شهر باید عوارض بپردازند.این رویه تاکنون صدمات مالی متنابهی به شرکتهای بیمه وارد کرده است و در صورت تعمیم و یا تداوم، توانی برای فعالیت شرکتهای بیمه باقی نخواهد گذاشت.
استدلالی که برای این مصوبات مطرح میشود تاثیرگذاری فعالیت این نهادها بر افزایش درآمد یا کاهش خسارت پرداختی شرکتهای بیمه است.اگر چنین دلیلی مبنای تصمیمگیری برای مشارکت در درآمد شرکتهای بیمه باشد هیچ ارگان دولتی یا خصوصی (و اصولا هیچ فعالیتی) از این قاعده مستثنا نیست، زیرا هر نوع فعالیت و یا عملیاتی متضمن و یا مرتبط با ریسکهای بیمهپذیر یا بیمه شده نزد شرکتهای بیمه است و همه آنها میتوانند ادعا کنند که فعالیتشان باعث افزایش درآمد یا کاهش خسارت پرداختی این شرکتها میشود و باید در درآمد آنها سهیم شوند.
به علاوه، اگر پیشنهاددهندگان و تصویب کنندگان این گونه قوانین تصور میکنند شرکتهای بیمه درآمدهای فراوانی دارند و میتوان آنها را ملزم کرد که به طور مداوم بخشهایی از درآمد خود را به سایر ارگانها بدهند یعنی پذیرفتهاند که این شرکتها فراتر از تعهداتی که میپذیرند از بیمهگذاران حق بیمه میگیرند و در واقع گرانفروشی میکنند ولی به جای آنکه به زعم خود، از موضع عدالتجویانه و حمایت از بیمهگذار و ترویج فرهنگ بیمه، از گرانفروشی و اجحاف شرکتهای بیمه به بیمهگذاران جلوگیری کنند شرکتهای بیمه را مکلف میکنند که همچنان گران بفروشند و از محل گرانفروشی درصدی هم به سایر نهادهای نیازمند بپردازند.
اگر مراجع تقنینی و اجرایی معتقد بودند که درآمد شرکتهای بیمه به اندازهای است که در آخر دوره مالی سود منصفانهای هم برای آنان باقی نمیماند هرگز راضی نمیشدند که با تخصیص بخشی از درآمد شرکتهای بیمه به دیگران از یک سو صنعت بیمه دچار بحران شود و از سوی دیگر به دلیل همین بحران زودرس، کسب درآمد برای سایر نهادها هم قابل دوام نباشد.
بنابراین مبنا و نتیجه تکالیفی که تا کنون در قوانین برنامه و بودجه برای تخصیص بخشی از درآمد شرکتهای بیمه به دیگر سازمانها تعیین شده است از دو حالت خارج نیست: «یا این شرکتها به دلیل گرانفروشی و اجحاف به بیمهگذاران درآمدهای گزافی دارند و پرداخت این پولها برایشان راحت است یا درآمدهای آنان منطقی است ولی به قیمت ورشکستگی هم باید بخشی از درآمد خود را به دیگران بدهند.»
متاسفانه آنچه واقعیت دارد گزینه دوم است و وضعیت مالی شرکتهای بیمه به هیچ وجه آن گونه نیست که مازادی برای پرداخت به سایر ارگانها داشته باشند بنابراین تداوم چنین پرداختهایی در کوتاهمدت باعث عدم رغبت شرکتهای بیمه برای توسعه فعالیت در رشتههایی که مورد نیاز آحاد جامعه است خواهد شد و در میانمدت به توقف فعالیت آنان خواهید انجامید .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
گران فروشی:
عبارت است از عرضه یا فروش کالا یا ارائه خدمت به بهائی بیش از نرخ های تعیین شده به وسیله مراجع قانونی ذی ربط، عدم اجرای مقررات و ضوابط قیمت گذاری و انجام دادن هر نوع عملی که منجر به افزایش بهای کالا یا خدمت به زیان خریدار گردد. جریمه گران فروشی، با عنایت به دفعات تکرار در طول هر سال به شرح زیر است: الف- جبران خسارت وارد شده به خریدار و جریمه نقدی معادل مبلغ گران فروشی، در صورتی که جریمه نقدی کمتر از پنجاه هزار (50،000) ریال باشد، جریمه نقدی معادل پنجاه هزار (50،000) ریال خواهد بود. ب- چنانچه کل مبلغ جریمه های نقدی پس از سومین مرتبه تخلف به بیش از دو میلیون (2،000،000 ) ریال برسد، پارچه یا تابلو بر سر در محل کسب به عنوان متخلف صنفی به مدت ده روز نصب خواهد شد. ج- در صورتی که کل مبلغ جریمه های نقدی پس از چهارمین مرتبه تخلف به بیش از بیست میلیون (20،000،000) ریال برسد، پارچه یا تابلو بر سر در محل کسب به عنوان متخلف صنفی نصب و محل کسب به مدت سه ماه تعطیل خواهد شد.
گران فروشی یا ورشکستگی
تکالیف شرکتهای بیمه در قانون بودجه
فرا رسیدن موعد تدوین لایحه بودجه کل کشور، شرکتهای بیمه را نگران میکند که دوباره بدون اطلاع و نظرخواهی از صنعت بیمه موادی را با هدف اخذ درآمد از شرکتهای بیمه برای سایر سازمانها در قانون بودجه بگنجانند و یا مواد قبلی را تمدید کنند.دلیل این نگرانی آن است که در سالهای گذشته از یک سو وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی طبق ماده ۹۲ قانون برنامه چهارم توسعه و از سوی دیگر وزارت کشور بر اساس بند «ز» تبصره ۱۳ قانون بودجه سال ۱۳۸۶ توانستند بیش از ۲۰۰ میلیارد تومان از درآمد شرکتهای بیمه را برای تامین کمبود هزینه بیمارستانها و نیروی انتظامیاخذ و به تشخیص خود هزینه کنند.
بر همین منوال، ارگانهای دیگری نیز مدعی اخذ بخشی از درآمد صنعت بیمه هستند.آخرین نمونه، مادهای در قانون مصرف سوخت حمل و نقل برون شهری بود که براساس آن باید نیمیاز صرفهجویی شرکتهای بیمه از محل کاهش خسارت پرداختی در بیمههای بدنه و شخص ثالث به شهرداریها، وزارت راه و پلیس راهور پرداخت شود.پیش از آن هم شورای برخی شهرها تصویب کرده بودند که شرکتهای بیمه در آن شهر باید عوارض بپردازند.این رویه تاکنون صدمات مالی متنابهی به شرکتهای بیمه وارد کرده است و در صورت تعمیم و یا تداوم، توانی برای فعالیت شرکتهای بیمه باقی نخواهد گذاشت.
استدلالی که برای این مصوبات مطرح میشود تاثیرگذاری فعالیت این نهادها بر افزایش درآمد یا کاهش خسارت پرداختی شرکتهای بیمه است.اگر چنین دلیلی مبنای تصمیمگیری برای مشارکت در درآمد شرکتهای بیمه باشد هیچ ارگان دولتی یا خصوصی (و اصولا هیچ فعالیتی) از این قاعده مستثنا نیست، زیرا هر نوع فعالیت و یا عملیاتی متضمن و یا مرتبط با ریسکهای بیمهپذیر یا بیمه شده نزد شرکتهای بیمه است و همه آنها میتوانند ادعا کنند که فعالیتشان باعث افزایش درآمد یا کاهش خسارت پرداختی این شرکتها میشود و باید در درآمد آنها سهیم شوند.
به علاوه، اگر پیشنهاددهندگان و تصویب کنندگان این گونه قوانین تصور میکنند شرکتهای بیمه درآمدهای فراوانی دارند و میتوان آنها را ملزم کرد که به طور مداوم بخشهایی از درآمد خود را به سایر ارگانها بدهند یعنی پذیرفتهاند که این شرکتها فراتر از تعهداتی که میپذیرند از بیمهگذاران حق بیمه میگیرند و در واقع گرانفروشی میکنند ولی به جای آنکه به زعم خود، از موضع عدالتجویانه و حمایت از بیمهگذار و ترویج فرهنگ بیمه، از گرانفروشی و اجحاف شرکتهای بیمه به بیمهگذاران جلوگیری کنند شرکتهای بیمه را مکلف میکنند که همچنان گران بفروشند و از محل گرانفروشی درصدی هم به سایر نهادهای نیازمند بپردازند.
اگر مراجع تقنینی و اجرایی معتقد بودند که درآمد شرکتهای بیمه به اندازهای است که در آخر دوره مالی سود منصفانهای هم برای آنان باقی نمیماند هرگز راضی نمیشدند که با تخصیص بخشی از درآمد شرکتهای بیمه به دیگران از یک سو صنعت بیمه دچار بحران شود و از سوی دیگر به دلیل همین بحران زودرس، کسب درآمد برای سایر نهادها هم قابل دوام نباشد.
بنابراین مبنا و نتیجه تکالیفی که تا کنون در قوانین برنامه و بودجه برای تخصیص بخشی از درآمد شرکتهای بیمه به دیگر سازمانها تعیین شده است از دو حالت خارج نیست: «یا این شرکتها به دلیل گرانفروشی و اجحاف به بیمهگذاران درآمدهای گزافی دارند و پرداخت این پولها برایشان راحت است یا درآمدهای آنان منطقی است ولی به قیمت ورشکستگی هم باید بخشی از درآمد خود را به دیگران بدهند.»
متاسفانه آنچه واقعیت دارد گزینه دوم است و وضعیت مالی شرکتهای بیمه به هیچ وجه آن گونه نیست که مازادی برای پرداخت به سایر ارگانها داشته باشند بنابراین تداوم چنین پرداختهایی در کوتاهمدت باعث عدم رغبت شرکتهای بیمه برای توسعه فعالیت در رشتههایی که مورد نیاز آحاد جامعه است خواهد شد و در میانمدت به توقف فعالیت آنان خواهید انجامید .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
گران فروشی:
عبارت است از عرضه یا فروش کالا یا ارائه خدمت به بهائی بیش از نرخ های تعیین شده به وسیله مراجع قانونی ذی ربط، عدم اجرای مقررات و ضوابط قیمت گذاری و انجام دادن هر نوع عملی که منجر به افزایش بهای کالا یا خدمت به زیان خریدار گردد. جریمه گران فروشی، با عنایت به دفعات تکرار در طول هر سال به شرح زیر است: الف- جبران خسارت وارد شده به خریدار و جریمه نقدی معادل مبلغ گران فروشی، در صورتی که جریمه نقدی کمتر از پنجاه هزار (50،000) ریال باشد، جریمه نقدی معادل پنجاه هزار (50،000) ریال خواهد بود. ب- چنانچه کل مبلغ جریمه های نقدی پس از سومین مرتبه تخلف به بیش از دو میلیون (2،000،000 ) ریال برسد، پارچه یا تابلو بر سر در محل کسب به عنوان متخلف صنفی به مدت ده روز نصب خواهد شد. ج- در صورتی که کل مبلغ جریمه های نقدی پس از چهارمین مرتبه تخلف به بیش از بیست میلیون (20،000،000) ریال برسد، پارچه یا تابلو بر سر در محل کسب به عنوان متخلف صنفی نصب و محل کسب به مدت سه ماه تعطیل خواهد شد.
گران فروشی یا ورشکستگی
تکالیف شرکتهای بیمه در قانون بودجه
فرا رسیدن موعد تدوین لایحه بودجه کل کشور، شرکتهای بیمه را نگران میکند که دوباره بدون اطلاع و نظرخواهی از صنعت بیمه موادی را با هدف اخذ درآمد از شرکتهای بیمه برای سایر سازمانها در قانون بودجه بگنجانند و یا مواد قبلی را تمدید کنند.دلیل این نگرانی آن است که در سالهای گذشته از یک سو وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی طبق ماده ۹۲ قانون برنامه چهارم توسعه و از سوی دیگر وزارت کشور بر اساس بند «ز» تبصره ۱۳ قانون بودجه سال ۱۳۸۶ توانستند بیش از ۲۰۰ میلیارد تومان از درآمد شرکتهای بیمه را برای تامین کمبود هزینه بیمارستانها و نیروی انتظامیاخذ و به تشخیص خود هزینه کنند.
بر همین منوال، ارگانهای دیگری نیز مدعی اخذ بخشی از درآمد صنعت بیمه هستند.آخرین نمونه، مادهای در قانون مصرف سوخت حمل و نقل برون شهری بود که براساس آن باید نیمیاز صرفهجویی شرکتهای بیمه از محل کاهش خسارت پرداختی در بیمههای بدنه و شخص ثالث به شهرداریها، وزارت راه و پلیس راهور پرداخت شود.پیش از آن هم شورای برخی شهرها تصویب کرده بودند که شرکتهای بیمه در آن شهر باید عوارض بپردازند.این رویه تاکنون صدمات مالی متنابهی به شرکتهای بیمه وارد کرده است و در صورت تعمیم و یا تداوم، توانی برای فعالیت شرکتهای بیمه باقی نخواهد گذاشت.
استدلالی که برای این مصوبات مطرح میشود تاثیرگذاری فعالیت این نهادها بر افزایش درآمد یا کاهش خسارت پرداختی شرکتهای بیمه است.اگر چنین دلیلی مبنای تصمیمگیری برای مشارکت در درآمد شرکتهای بیمه باشد هیچ ارگان دولتی یا خصوصی (و اصولا هیچ فعالیتی) از این قاعده مستثنا نیست، زیرا هر نوع فعالیت و یا عملیاتی متضمن و یا مرتبط با ریسکهای بیمهپذیر یا بیمه شده نزد شرکتهای بیمه است و همه آنها میتوانند ادعا کنند که فعالیتشان باعث افزایش درآمد یا کاهش خسارت پرداختی این شرکتها میشود و باید در درآمد آنها سهیم شوند.
به علاوه، اگر پیشنهاددهندگان و تصویب کنندگان این گونه قوانین تصور میکنند شرکتهای بیمه درآمدهای فراوانی دارند و میتوان آنها را ملزم کرد که به طور مداوم بخشهایی از درآمد خود را به سایر ارگانها بدهند یعنی پذیرفتهاند که این شرکتها فراتر از تعهداتی که میپذیرند از بیمهگذاران حق بیمه میگیرند و در واقع گرانفروشی میکنند ولی به جای آنکه به زعم خود، از موضع عدالتجویانه و حمایت از بیمهگذار و ترویج فرهنگ بیمه، از گرانفروشی و اجحاف شرکتهای بیمه به بیمهگذاران جلوگیری کنند شرکتهای بیمه را مکلف میکنند که همچنان گران بفروشند و از محل گرانفروشی درصدی هم به سایر نهادهای نیازمند بپردازند.
اگر مراجع تقنینی و اجرایی معتقد بودند که درآمد شرکتهای بیمه به اندازهای است که در آخر دوره مالی سود منصفانهای هم برای آنان باقی نمیماند هرگز راضی نمیشدند که با تخصیص بخشی از درآمد شرکتهای بیمه به دیگران از یک سو صنعت بیمه دچار بحران شود و از سوی دیگر به دلیل همین بحران زودرس، کسب درآمد برای سایر نهادها هم قابل دوام نباشد.
بنابراین مبنا و نتیجه تکالیفی که تا کنون در قوانین برنامه و بودجه برای تخصیص بخشی از درآمد شرکتهای بیمه به دیگر سازمانها تعیین شده است از دو حالت خارج نیست: «یا این شرکتها به دلیل گرانفروشی و اجحاف به بیمهگذاران درآمدهای گزافی دارند و پرداخت این پولها برایشان راحت است یا درآمدهای آنان منطقی است ولی به قیمت ورشکستگی هم باید بخشی از درآمد خود را به دیگران بدهند.»
متاسفانه آنچه واقعیت دارد گزینه دوم است و وضعیت مالی شرکتهای بیمه به هیچ وجه آن گونه نیست که مازادی برای پرداخت به سایر ارگانها داشته باشند بنابراین تداوم چنین پرداختهایی در کوتاهمدت باعث عدم رغبت شرکتهای بیمه برای توسعه فعالیت در رشتههایی که مورد نیاز آحاد جامعه است خواهد شد و در میانمدت به توقف فعالیت آنان خواهید انجامید .