لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
به گفته زیگمونت باومن،((کشتار جمعی به عنوان یک عملکرد پیچیده و هدفمند ، می تواند انگاره ای از عقلانیت دیوانسالار جدید را به نمایش گذارد)). برای بسیاری کسان ، بحث درباره رستورانهای غذای سریع و کشتار جمعی یهودیان در زمینه ای واحد ، شنیع می نماید . با این همه ، در تفکر جامعه شناسی راجع به عقلانیت نوین ، می توان از دیوانسالاری به کشتار جمعی و سپس به رستوران غذای سریع رسید . اصولاً عقلانیت وبر را به گونه سودمند و معنی دار می توان در هر یک از این سه مورد به کار بست .
دست اندرکاران کشتار جمعی از دیوانسالاری به عنوان یک ابزار عمده استفاده کردند . شرایطی که این کشتار را امکان پذیر ساخت ، به ویژه همان نظام عقلانی صوری ، امروزه نیز همچنان وجود دارد . در واقع ، فراگرد مک دونالیزه شدن بر این دلالت دارد که نظام های عقلانی صوری نه تنها پا برجای اند ، بلکه پیوسته گسترده تر می شوند . به نظر باومن ، در شرایط مقتضی و در صورت امکان ، جهان نوین آمادگی پذیرش نکبتی حتی شدیدتر از کشتار جمعی یهودیان را دارد . باومن به جای آنکه مانند بیشتر افراد دیگر کشتار جمعی را یک رویداد نابهنجار بداند ، آن را از بسیاری جهات جنبه(بهنجار)یاز جهان نوین و عقلانی ما انگارد :
حقیقت این است که هریک از عناصر کشتار جمعی و همه آن چیزهایی که این کشتار را امکان پذیر ساختند ، بهنجار بودند ، البته نه به معنای آشنای آن ، بلکه از این جهت که با هر چیزی که از تمدن مان می دانیم ، از روح هدایت کننده و اولویتهای ان گرفته تا برداشت درونذاتی آن از جهان ، سازگاری دارد.
بدین سان ، به نظر باومن ، کشتار جمعی فرآورده نوگرایی بود ، و بر خلاف آن چیزی که بیشتر مردم در نظر می گیرند ، نتیجه از هم کسیختگی نوگرایی نبود . به تعبیر وبری ، میان کشتار جمعی و نوگرایی یک ((قرابت ترجیحی)) وجود دارد . برای مثال کشتار جمعی یهودیان مستلزم کاربرد اصول بنیادی صنعتگرایی به معنای عام و نظام کارخانه ای به معنای خاص ، در جهت نابودی انسانها بود:
اردوگاه آشویتس بسط معمولی نظام نوین کارخانه ای بود . مواد خام این کارخانه انسانها بودند و به جای تولید کالا مرگ تولید می کردند و تولید روزانه واحدهای آن را نمودارهای سازمانی مدیریت به دقت مشخص کرده بودند . دودکش های این اردوگاه نماد نظام نوین کارخانه ای بودند و دود زننده ناشی از گوشت سوخته انسانها را بیرون می دادند . شبکه راه آهن به خوبی سازمان یافته اروپایی نوین نوع تازه ای از مواد خام را به این کارخانه می رساند . این شبکه با انسانها به همان شیوه ای عمل کرد که با کالاهای دیگر عمل نموده بود ... مهندسان کوره های آدم سوزی را طریحی کردند . مدیران نظامی دیوانسالاری را که با جدیت و کارآیی کار می کرد طراحی نمودند ... انچه که ما در اینجا دیدیم ، چیزی نبود جز طرح عظیمی از مهندسی اجتماعی.
انچه را که نازیها توانستند انجام دهند ، به هم پیوستن دستاوردهای عقلانی صنعت و دیوانسالاری عقلانی بود و در مرحله بعد ازهر دو این عوامل در جهت هدف نابود سازی انسانها سود جستند . نوگرایی که در این نظام های عقلانی تجسم می یابد ، شرط کافی برای کشتار جمعی نبود ، ولی شرط آشکارا ضروری آن به حساب می آمد . بدون نوگرایی و عقلانیت ،((این کشتار جمعی تصور ناپذیر بود))
دیوانسالاری نازی کاری بیشتر از پیاده کردن کشتار را انجام داد و به معنای واقعی آن را خلق کرد . وظیفه (خلاص شدن از شر یهودیان ) ، به گفته هیتلر ، به عهده دیوانسالاران آلمانی گذاشته شد و آنها طی حل تدریجی و روزمره مسائل ، سرانجام ، نابودی یهودیان را بهترین وسیله برای تحقق هدف تعریف شده از سوی هیتلر و دستیارانش تشخیص دادند . برای همین ، باومن می گوید که این کشتار جمعی نتیجه نامعقولی یا بربریت ما قبل نوین نبود ، بلکه فرآورده دیوانسالاری نوین و عقلانی بود . آنهایی که این کشتار جمعی را ایجاد و اداره کردند ، دیوانگان عقل باخته نبودند ، بلکه آدمهای بسیار معقول و دیوانسالاران کاملاً بهنجاری بودند . کوششهایی که پیش از این انجام گرفته بودند ، مانند یهودآزاری عاطفی و نامعقول ، نمی توانستند یک چنین نابود سازی انبوه را به انجام رسانند. یک چنین نابود سازی عظیم ، به عملکردی بسیار عقلانی و دیوانسالارانه نیاز داشت .