لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
شایعه :
چند روز پس از زمین لرزه ویرانگر منطقه بویین زهرای قزوین ( شهریور 1341 ) در تهران شایع شد که به زودی زلزله شدیدی این شهر را در هم خواهد کوبید . مردم هراسان شدندو در آتش به حومه شهر پناه بردند و مردم در خیابانها و کوچه ها تا صبح به سر بردند ولی زلزله ای نیامد . . . در سال 1377 نیز در تهران شایع شد که زمین لرزه شدیدی در فاصله 7 تا 17 تیر ماه روی می دهد که اساس آن پیشگویی یک شهروند اهل چک بود
می توان پرسید که چگونه در لحظه معینی از زمان ، همه افراد، در مورد نفر یک واقعیت ظاهراً به توافق می رسند . چگونه است که یک فکر مبهم به صورت شایعه در می آید بعد که باور عمومی تبدیل می شود این سوالی است که در هنگام مطالعه مکانیسمهای شکل گیری و پخش شایعه سعی می کنیم به آن پاسخ دهیم .
شایعه پدیده ای است که بر اساس شنیده ها در زمینه قبلی افکار عمومی شکل می گیرد و ممکن است از یک خبر ناشی شود و یا بر پایه هیاهو بی اساس بوجود آید . شایعه از طبیعی ترین پدیده های روانی – اجتماعی و یکی از رایجترین شیوه های کنش متقابل است با ابعادی گسترده که جنبه های آن به ویژه در زمانهای بحرانی مثل زمان جنگ ، قحطی و رویدادهای طبیعی ، حالتی به مراتب حادتر به خود می گیرد . و کلاً بیشتر در وضعیتهای بی هنجاری در جامعه روی می دهد . ( ستوده ، )
تعریف شایعه :
شایعه پیامی است که در میان مردم رواج می یابد ؛ اما واقعیتها آن را تایید نمی کند . وقتی افراد بسیاری مشتاق خبرگیری از چیزی باشند ؛ ولی قادر به کسب اطلاعات درستی نباشند ، پذیرای شایعات می شوند . شایعات اگر تعصبات افراد را تائید کند و یا نفرتهایشان را توجیه نماید . بهتر و بیشتر می تواند گسترش یابد .
در واقع ، شایعه پیامی است که به طرز غیر رسمی ( معمولاً دهان به دهان ) منتقل می شود و به موضوعی مربوط می شود که در تحقیق درباره درست بودن یا نادرست بودن آن مشکل است . شایعه معمولاً شامل اطلاعاتی می شود که برای مردم اهمیت دارد . البته ممکن است بخشی از شایعه حقیقت داشته باشد . هر چند می توان گفت که این حکم همواره صادق نیست .
شایعه در چه موقعیتهایی رواج می یابد ؟
شایعه در موقعیتهایی رواج می یابد که مردم مشتاق خبر باشند ولی نتوانند آن را از منابع موثق دریافت کنند . هر گاه انسانها علاقمند خبرگیری درباره موضوعی باشند ، به هر نوع اطلاعاتی در این باره متوسل می شوند و سپس آن اطلاعات را در میان خود پراکنده می سازند .
هنگامی که واقعیتهای اجتماعی به نوعی برای مردم در ابهام و پوشیدگی باقی بماند و رسانه های گروهی نیز سعی در روشن کردن این واقعیتها نداشته باشند ، زمینه مناسبی برای رواج شایعه به وجود می آید .
در رواج شایعه دو عامل دخالت دارد :
1 – اهمیت 2 – ابهام
1 – اهمیت : علاقه مردم به موضوع و اهمیت داشتن شایعه هم برای گوینده و هم برای شنونده .
2 – ابهام : میزان ابهام موضوع ، یعنی وجود دو یا چند تعبیر از یک موضوع . این ابهام می تواند با نبود اخبار دقیق یا به وسیله برخی تشنجات عاطفی ، که فرد را مجبور می کند که نتواند یا نخواهد واقعیتهایی را که در اخبار مطرح شده بپذیرد القاء شود .
مثلا در مورد مسابقات فوتبال شایعه زیاد است چون برای مردم اهمیت دارد و هم نتایج آن مبهم است و همچنین در جنگ هم ابهام وجود دارد و هم اهمیت بنابراین شایعه زیاد است . جهت ایجاد اطمینان به واقعی بودن شایعه ، غالباً اجزایی از خبر یا ‹‹ هسته ای از حقیقت در ان گنجانیده می شود . اما در ضمن انتقال آن ، مطالب کذب و جزئیات تخیلی آن قدر دیگر بخشها را تحت الشعاع قرار می دهند که واقعیات و کاذبیات از هم قابل تشخیص نسبت . تشخیص دقیق حقیقت نهفته در شایعه ، و اساساً وجود یا عدم حقیقت در شایعه ، تقریباً همیشه غیر ممکن است .
قانون اصلی شایعه :
به نظر می رسد که دو شرط ‹‹ اهمیت ›› و ابهام در انتقال شایعه کم و بیش از رابطه ای کمی برخوردار باشند . اسپورت و پستمن ‹‹ 1372 : 45 ›› این رابطه را به صورت فرمول زیر معرفی می کنند .
علامت ~ یعنی تقریباً برابر است A * I ~ R
این فرمول به این معناست که میزان رواج شایعه ( R ) تقریباً برابر است با حاصلضرب اهمیت ( I ) در ابهام ( A ) موضوع مطروحه در آن شایعه.
Importance = I Ambiguity = A
هر آینه ابهام یا اهمیت صفر باشد = شایعه ای وجود نخواهد داشت . مثلاً احتمال نمی رود ما ایرانیها هیچ وقت درباره گران شدن قیمت شکر در کوبا در کشور خودمان شایعه ای بشنویم . زیرا این موضوع ‹‹ اهمیتی ›› برای ما ندارد . اما خبرهای مربوط به افزایش یا کاهش قیمت انواع ارز در کشور ما به ویژه در چند سال اخیر از جمله شایعه سازترین موارد بوده است . بنابراین هر خبر شایعه مهمتر باشد و مردم درباره آن موضوع اطلاع کمتری داشته باشند ، احتمال ایجاد شایعه قویتر است .
ابهام به تنهایی شایعه را پخش یا حفظ نمی کند . اهمیت هم به تنهایی چنین نمی کند .
مثلاً اگر به من ارثیه ای برسد و من مقدار دقیق آن را بدانم قطعاً در برابر شایعاتی که در مقدار آن اغراق می کنند مقاومت خواهم کرد ( چون ابهامی وجود ندارد ) .
مثلاً اگر من در یک تصادف عضوی از بدن خود را از دست بدهم و واقعیت را هم بدانم که مثلاً پای من قطع شده است دیگر به شایعات مربوط به میزان وسعت صدمه وارده به پایم توجهی نمی کنم . ( این موضوع اهمیت دارد ولی من واقعیت را می دانم ) .
در زمان جنگ شرایط برای نشر و پخش شایعه در تماس مطلوب قرار دارد . وقایع نظامی از بیشترین اهمیت برخوردار است . اما حفاظت از اطلاعات نظامی به علاوه بردرگمی طبیعی کشور درگیر اقدامات غیر قابل پیش بینی ، دشمن موجب بروز ابهاماتی عمیق در موضوعات بسیار مهم می شود .
فرمول بالا در سطح بالایی قابل اطمینان ولی سخت شرایط مشخص عملکرد آن ضعیف می شود مثلاً اگر جمعیتی تحت کنترل شدید باشند و پخش و انتشار شایعه جرایم سنگین داشته باشد آن وقت مردم کم و بیش خوددار می شوند . و شایعه سازی کمتر خواهد شد . مثلاً اگر تعیین کنند هر کس شایعه ای پخش کند 2 سال زندان می رود پس دست به شایعه پراکنی نمی زند .
عللی که مانع رواج شایعه می شود :
1 – شایعه در بین افراد همفکر رواج می یابد . لذا در مورد جمعیتی با اختلاف نظرهای بالا و ارتباط ناچیز بین گروههای ناهمگن چنین جوامعی ، شایعه از موانع اجتماعی عبور نمی کند و رواج محدودی خواهد داشت .
2 – وقتی اشخاص نسبت به شایعه حساس شوند و بفهمند که تحت شرایط ایهام و اهمیت شایعات را باور می کنند و آن را پخش می کنند . پس به دلیل این آگاهی احتمال کمتری می رود که چنین کنند ( پس آگاهی نسبت به نحوه عمل یک قانون غالباً آن را تغییر می دهد و بعضاً نفی می کند( پس مردمی که نسبت به شایعه آگاهی شوند احتمال قربانی شدنشان کمتر است . )
انگیزه ها در پخش و انتشار شایعه :
شایعه پخش نمی شود فکر موضوع آن برای شنونده و پخش کنند اهمیت داشته باشد .
هر نیاز انسان می تواند به شایعه توان تحرک بدهد . علاقه جنس علت بسیاری از شایعات و اکثر رسواییها می باشد .
1 – فرافکنی : گاهی شایعه وابسته به رویای روزانه است که در واقع همان فرافکنی است یعنی ما آنچه را که دلمان می خواهد در بیانمان نسبت به مسئله ای فرافکنی می کنیم .
این مثال چگونگی تاثیر یک عامل شناسایی نشده ناشی از آرزومندی در پیدایش و گسترش همزمان شایعه را نشان می دهد :
خانم آواخر به خانم بک می گوید امروز خانم کینگ کجاست ؟ مریض است ؟
خانم بک به خانم کلارک می گوید : خانم آواخر در این فکر بود که نکند خانم کینگ بیمار باشد .
خانم کلارک که از خانم کینگ خوشش نمی آید به خانم ایویس ( که از خانم کینگ خوشش می آید ) می گوید: شنیده ام خانم کینگ مریض است . امیدوارم بیماری اش جدی نباشد .
خانم ایویس به خانم آلیس می گوید که خانم لینگ سخت مریض است . باید فوراً به منزل او بروم و او را ببینم .
خانم آلیس به خانم فرنچ : حدس می زنم خانم لینگ بدجوری بیمار باشد . همین الان به خانم دیویس گفته شد که به منزل او برود .
خانم فرنچ به خانم سوزان : مردم می گویند امیدی به ادامه ی زندگی خانم لینگ نیست و خویشاوندانش به بالینش فرا خوانده شده اند .
خانم سوزان به خانم هاتون : آخرین خبرها در مورد خانم کینگ چیست ؟ مرده
انگیزه های دیگر شایعه :
برای جلب توجه شایعه را ایجاد کند مثلاً من چیزی می دانم که تو نمی دانی این می تواند باعث شود تا مدتی او بر شنونده اش مسلط باشد .
فرآیند شکل گیری شایعه :
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
سیستم اطلاعات
مقدمه
بیش از هشتاد درصد کار روزانه مدیران صرف اطلاعات میشود از جمله دریافت اطلاعات، برقراری ارتباط و استفاده از اطلاعات در طیف وسیعی از امور مختلف. از آنجایی که اطلاعات مبنای تمام فعالیتهای یک سازمان است، سیستمهایی باید وجود داشته باشند که اطلاعات را تولید و مدیریت کنند. هدف چنین سیستمهایی ایجاد تضمین در ارائه اطلاعات صحیح و قابل اطمینان در مواقع مورد نیاز و در شکل قابل استفاده است. چنین سیستمهایی، سیستمهای اطلاعات نامگذاری شدهاند.
تعریف سیستم اطلاعات
تعاریف متعددی از سیستم اطلاعات در رشتههایی مانند مدیریت، علوم کامپیوتر، مهندسی نرمافزار، و علوم کتابداری و اطلاع رسانی ارائه شده است. تعریف آمده در واژهنامه انجمن کتابداری آمریکا (یانگ1 1983) تعریفی جامع از سیستمهای اطلاعات است که در اینجا با اندکی تغییر در جملهبندی ارائه می شود: «یک سیستم کامل طراحی شده برای تولید، جمعآوری، سازماندهی (پردازش)، ذخیره، بازیابی و اشاعه اطلاعات در یک مؤسسه، سازمان یا هر حوزه تعریف شده دیگر از جامعه». بر خلاف موضوع این سایت که مدیریت و مهندسی صنایع است این تعریف از حوزه علوم کتابداری و اطلاعرسانی گرفته شده است زیرا جامعیت و کلنگری این تعریف ویژگیهایی برای سیستمهای اطلاعات برمیشمرد که تعاریف دیگر آنها را حذف میکنند. این ویژگیها عبارتند از:
سیستم اطلاعات یک سیستم کامل است برای هدف در نظر گرفته شده. این تعریف سیستم اطلاعات را محدود یا ملزم به داشتن اجزایی مانند انسان ، ماشین و یا غیره نمیکند چرا که یک سیستم اطلاعات ممکن است بتواند بدون داشتن هر یک از این اجزاء نقش خود را به صورت کامل ایفا کند.
سیستم اطلاعات طراحی شده است. اگر روش یا فرایندی وجود دارد که به صورت غیررسمی، تعریفنشده یا خود به خود شکل گرفته و اطلاعاتی را برای فرد، واحد یا سازمان ارائه میکند نمیتوان به آن سیستم اطلاعات گفت. البته در برخی منابع علمی، به چنین روشها یا فرایندهایی سیستم اطلاعات غیررسمی گفته میشود و در دستهبندی سیستمهای اطلاعات، سیستمهای اطلاعات غیررسمی در مقابل رسمی مطرح میشوند. اگر به تعریف سیستم توجه کنیم آنگاه نمیتوان به چنین روشها یا فرایندهایی نام سیستم نهاد. در ایجا ما قصد بحث نظری در این خصوص را نداریم اما در ادامه سیستمهای اطلاعات طراحی شده را مدنظر قرار میدهیم.
سیستم اطلاعات شامل فرایندهای تولید، جمعآوری، سازماندهی، ذخیره، بازیابی و اشاعه اطلاعات است. اگر یک سیستمی همه این فرایندها را انجام نمیدهد نمیتوان به آن یک سیستم اطلاعات گفت. آن سیستم یا فرایند ممکن است یک زیر سیستم از یک سیستم اطلاعات باشد.
سیستم اطلاعات میتواند برای یک مؤسسه، سازمان یا هر حوزه تعریفشده دیگر از جامعه مطرح شود. اگر چه سیستمهای اطلاعات در ابتدا برای استفاده در سازمان مطرح شده و شکل گرفتهاند اما برای حوزههایی فراتر از سازمان (به عنوان مثال جامعه پژوهشگران، شهروندان و . . .) نیز قابل کاربرد است. به عنوان مثال سیستم اطلاعات شهری سیستمی است که کاربران نهایی آن شهروندان هستند. صحبت راجع به چنین سیستمهای اطلاعات نیازمند جایگاه دیگری است.
در این تعریف از واژه «داده» استفاده نشده است. خیلی از منابع دو واژه داده و اطلاعات را متفاوت تعریف میکنند و اطلاعات را دادههای پردازش شده میدانند. مرز تفاوت بین داده و اطلاعات نسبی است چرا که ممکن است اطلاعاتی دوباره پردازش شوند و اطلاعات جدیدی تولید کنند. بنابراین در این شرایط نمیتوان گفت اطلاعات قبل از پردازش داده بودهاند. با این توضیح ما تنها از واژه اطلاعات استفاده میکنیم.
آیا یک سیستم اطلاعات به رایانه احتیاج دارد؟
ضرورتی ندارد که سیستمهای اطلاعات رایانهای باشند اما اغلب سیستمهای اطلاعات رایانهای هستند. عامل تعیین کننده در استفاده از رایانه این است که آیا یک سیستم اطلاعات با استفاده از قابلیتهای رایانه میتواند بهبود یابد یا خیر؟ اگر یک سیستم دستی از افراد و رویهها میتوانند کاری را بدون خطا و مؤثر انجام دهند دلیلی برای استفاده از رایانه نیست. البته اغلب، حجم کارها افزایش مییابند، پیچیدگی رویهها زیاد میشود، یا فعالیتها خیلی به هم مرتبط میشوند و استفاده از رایانه میتواند بهبودهای لازم را ارائه کند. سیستمهای اطلاعات که از رایانه استفاده میکنند سیستمهای اطلاعات رایانهای2 گفته میشوند.
چرا از سیستمهای اطلاعات استفاده میشود؟
معمولاً دو رویکرد در استفاده از سیستمهای اطلاعات وجود دارد. این دو رویکرد هر دو از ارزش بکارگیری رایانه و فناوری ارتباطات در انجام فعالیتهای سازمان سرچشمه میگیرند. طرفداران این رویکردها به دنبال راههای بهرهبرداری از سیستمهای اطلاعات با استفاده از رایانه و فناوری ارتباطات هستند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
سیمای رودکی از زبان اشعارش
در پایان روزگار دراز عمر ، تصویری که رودکی از سیمای خویش در طی یک قصیدة زیبا ترسیم می کند . این استاد شاعران کهن را پیرمردی نشان می دهد خسته و فرسوده ، با دندانهای فروریخته موهایی از غبار ایام سفید و بالایی از فشار بار زن و فرزند خم گشته ، که از ناداری و ناتوانی چاره یی ندارد جز آنکه عصا و انبان بردارد و شاید در کوی و برزن مثل گدایان دوره گرد در یوزه کند .
به این صورت فرسودة خفیف فرتوت ، دقیقی شاعر دوچشم تیره را هم که فروغ خویش را از دست داده است و یا خود از فروغ بی بهره بوده است می افزاید و این مجموعة ناخوشایند درد انگیز تصویر شاعری را نشان می دهد که روزگاری دردبار بخارا به شعر و آواز خویش ، و با مربوط و جنگ خوش ساز خویش ، دلهای نازنینشان و گردنکشان را بدام می آورده است .
آیا رودکی کور مادرزاد بوده است ؟
از گوشه ها و کنایه هایی که شاعران نزدیک به روزگار او مثل دقیقی ، ابوذر اعتز جوجانی ، ناصر خسرو در باب این استاد شاعران آورده اند ، پیداست که او را شاعری نابینا می شناختند . گفت و شنودی هم که یک جا بین ابوحیان توحیدی و ابوعلی مسکویه رفته است این نکته را تأیید می کند . چنانکه عوضی نیز آشکارا می گوید که وی « اکهه بود » و « چشم ظاهر بسته داشت » . اما از سخن خود او آنچه هست ـ بر نمی آید که ةمه عمر شاعر یا حتی هیچ روز از عمر او در آن تاریکیهای بی پایان دنیای کوران گذشته باشد . نه فقط ادعای «دیدن» در بعضی اشعار او هست بلکه تشبیحات حسی نیز در سخنان او کم نیست . خاصه دنیای رنگ که بر کوران مادرزاد فروبسته است . در شعر او جلوه یی تمام دارد . بعلاوه آن مایه عاشقیها و دلفریبهای روزگار جوانی که یاد آنها یام سرد پیری و نیستی شاعر را گرم می کرد البته از یک مرد عاجز بر نمی آید ، و پیداست که بی چشم آهو شکار یک جوان مشک موی و دلربا ، شاعر بخارا نمی توانسته است کنیزکان غزال رم و زیبا را چنان شیفته و بی تاب خویش کند که با وجود بیم رقیب شبها به پنهان پیش وی بیایند. از آن گذشته روشنی و درخشندگی توصیفات و تشبیهات او آن مایه هست که انسان را در قبول داستان کوری ـ کوری مادرزادی ـ او به شک بیندازد ، و با آنکه در سخنان کوران دیگر چون شباربن برد و ابواسعلاء معزی نیز ادعای رؤیت هست ، یادی که شاعر بخارا از روزگار جوانی خویش می کند چنان است که گویی کوری نیز مثل پیری و سستی و ناتوانی فقط در سالهای پایان عمر به سراغ او آمده است . با این همه شاید این احتمال درست نباشد که او را در پایان عمر ، چنانکه در شرح یمینی آورده است . در طی شکنجه کور کرده باشند . هرچه هست تصویر پایان عمر شاعر او را چیزی شبیه به هومر شاعر افسانه های یونان جلوه می دهد و بی شک رودی نیز ، تا حدی مانند هومر ـ پدر شاعران و یار خویش به شمار است .
شاعران در دربار امیران :
رودکی شاعر درگاه بخارا بود اما باید به خاطر داشت ک در آن روزگاران و حتی قرنها بعد نیز درگاه فرمانروایان یگانه مرکز پرورش دانش و هنر به شمار می آمد . جویندگان شعر ، کتابدوستان ، نویسندگان و دبیران ، دوستداران موسیقی و کسانی که به فرهنگ و هنر عشق می ورزیدند و می توانستد از صاحبان ذوق و استعداد حمایت کنند به درگاه فرمانروایان وابسته بودند . هرجا ادیبی ، حکیمی و یا فهیمی بود به درگاه امیر می آمد و هر کس هنری داشت که می خواست آن را به دوستداران هنر عرضه کند راه این درگاه را پیش می گرفت . در این روزگار درگاه نصر بن احمد ، امیر سامانی ، روز بازار شعر و ادب بود . فرمانروای جوان به شعر و موسیقی نیز مثل رزم و جهاندارای یافته است . دورة سی سالة فرمانروایی او روزگار رونق و شکوه جهانبانی سامانیان به شمار می آمد و داستانهای بسیار که از دادگری و دانش پروری وی در تاریخ ها آورده اند این دعوی را تأیید می کند . رودکی که به این امیر جوان پیوسته بود در درگاه او قبول و نفوذی داشت . از این رو نام آوران ماوراءالنهر و خاندانهایی چون بلعمیان ، عدنانیان جیهانیان و مصعبیان نیز بیش و کم با وی مجرمت می زیستند و شاعر در سایة تربیت امیر و نزدیکان وی ثروت و مکنت افسانه دار اندوخت و از توانگران بخارا گشت . این جعفر بن محمد رودکی که بعدها ابو عبدالله نیز خوانده شد در رودک سمرقند به دنیا آمد و همانجا نشو و نما یافت . در کودکی حافظه یی قوی داشت . گویند هشت ساله بود که قرآن را حفظ کرد و به شاعری پرداخت . گذشته از آن آوازی خوش نیز داشت و همین موهبت او را با خنیاگران و رامشگران نام آور آشنا کرد. چنانکه بختیار نامی که استاد موسیقی بود وی را به شاگردی گزید و بربط آموخت . وقتی جعفر به بخارا رفت به درگاه امیران آل سامان پیوست . آنجا به دستاویز هنرهای خویش نفوذ و حرمت بسیار یافت .
نصربن احمد امیر بخارا شیفته ی ذوق و هنر و قریحه او شد و از بس به او صله داد توانگرانش کرد شاعر نیز ذوق هنر خویش را در خدمت او گماشت . شعر می گفت ، چنگ می نواخت و مجلس امیر را در ذوق و لذت غرق کرد . در این مجالس که نام آوران و بزرگان ماوراءالنهر حاضر بودند شعر او و آهنگ او شور و لطفی بیمانند داشت و به سبب همین نکته بود که بلعمی وزیر او را در همة عرب و عجم بی نظیر می شمرد . در تأثیر و قبول شعر او همین بس که به موجب روایت مبالغه آمیز چهارمقاله یک وقت بعد از سالها آوارگی در خراسان ، مهجوران مرکب امیر را ، تحت تأثیر یادی که از جوی مولیان کرد ، هکراه خود امیر به بخارا باز آورد .
سبک و مزمون آثار رودکی
این توفیق بس عظیم بوده است . این شهرت و قبول او البته بی جهت نبود . چون رودکی در شاعری قدرت و مهارتی کم مانند داشت : خاصه در توصیف احوال و تجسم مناظر بس چیره دست بود . تشبیهات و توصیفات او در نهایت لطف و دقت بود. هیچ کس به خوبی او باده را به تحقیق گداخته و دندان را به ستارة سعری و قطرة باران مانند نکرده بود ، و از این گونه تشبیهات لطیف درخشان در شعر او بسیار می توان یافت . غیر از قصیده سرایی به نظم مثنویهایی چند نیز پرداخت . مثنوی کلیله و دمنه و منظومة سندباد نامه ، از این جمله بود که از آنها جز ابیاتی پراکنده بازنمانده است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
سلیم اول:
سلطان سلیم اول (زاده ۱۴۶۵ درگذشته ۱۵۲۰)؛ پس از کشتن ولیعهد و برادر دیگر، پدر بیمار خود بایزید دوم را به دنبال کودتایی از سلطنت خلع کرد و خود در سال ۹۱۸ ه. ق. (۱۵۱۲ میلادی) به جای وی سلطان امپراتوری عثمانی گردید.او در میان پنج برادر خویش از همه جوانتر بود. او تا سال ۱۵۲۰ میلادی فقط هشت سال سلطنت کرد. سلیم جسور، خونریز و مستبد بود. تاریخ نگاران ترک او را «یاووز» یعنی بُرنده و قاطع و ثابت قدم لقب دادهاند.اروپاییان او را سهمناک خواندهاند.
سلیم با همه سنگدلی از دانش و ادب بی بهره نبود و به فارسی شعر میگفت که مجموعهای از سرودههای پارسی او موجود است. وی علمای دینی و اهل فضل و ادب را گرامی میداشت و در مذهب تسنن سختگیر و زودکش بود.
او در مدت سلطنت کوتاه خود شاه اسماعیل صفوی را در جنگ چالدران به سختی شکست داد و نتیجهٔ آن، الحاق بخش بزرگی از کردستان و نیز دیار بکر بود به سرزمین امپراتوری عثمانی.
جنگ چالدران:
جنگ چالدران میان سپاه قزلباش ایران به فرماندهی شاه اسماعیل یکم صفوی با ارتش عثمانی به فرماندهی سلطان سلیم یکم در ۳۱ مرداد ۸۹۳ هجری خورشیدی رخ داد. محّل این نبرد در دشت چالدران (در شمال آذربایجان غربی) بود. در این جنگ نیروهای قزلباش که در حدود ۴۰ هزار تن بودند با سپاه حدود ۱۰۰ هزار نفری عثمانی جنگیدند و با اینکه سلحشوری بسیاری به خرج دادند، به دلیل کمی نفرات و نداشتن اسلحههای گرم از سپاه عثمانی شکست خوردند. این در حالی بود که ارتش عثمانی دارای توپخانه و تفنگهای انفرادی بود، ولی سربازان ایرانی با شمشیر، نیزه، و تیروکمان میجنگیدند. پس از این جنگ، بخشی از شمالباختر ایران که شامل غرب کردستان و دیاربکر بود، از ایران جدا شد و به دست عثمانی افتاد.[۱]
دلیل کمی شمار سپاهیان ایران در این جنگ به این خاطر بود که بیشتر آنان در خراسان بودند تا از یورش غافلگیرانهٔ ازبکان جلوگیری کنند و علاوه بر این چون ایرانیان در آن زمان استفاده از سلاحهای گرم را ناجوانمردانه میدانستند، درپی به دست آوردن آن نرفته بودند و همین موضوع از دلایل اصلی شکست آنان در این جنگ بود.[۲] دلیل دیگر شکست قزلباشها در این جنگ پیشنهاد دورمش خان شاملو به شاه اسماعیل بود، مبنی بر اینکه اجازه دهند که ارتش عثمانی آرایش دفاعی خود را تکمیل کند تا ایرانیان بتوانند به ابراز دلیری بپردازند و شاه نیز با این پیشنهاد غیرعادی موافقت کرد. [۳]
علت وقوع جنگ:
صفویان در پی فعالیت و سازماندهای فرهنگی در طول دو قرن (بر اساس تعالیم صوفیانه و شیعی) توانستند با حمایت قبایل پیرو خود (قزلباشها) حکومت صفوی را در ایران پایهگذاری کنند. قدرت گرفتن یک دولت مستقل شیعی مذهب و متعصب در ایران امپراتوری عثمانی را که قصد حمله نهایی جهت تصرف اروپا را داشت از طرف مرزهای شرقی نگران ساخت و لذا لشکرکشی به سمت ایران را شروع کرد. این جنگ در دشت چالدران آغاز و پایان یافت.
قدرت گرفتن شاه اسماعیل یکم در عرصه نظامی و سیاسی با پیوستن صوفیان ترکمنی بود که بیشترشان در نواحی آناتولی و شام زندگی میکردند.در واقع بخش بزرگی از قبایل قزلباش پیش از پیوستن به شاه اسماعییل در آناتولی زندگی میکردند و پس مهاجرت قبایل اصلی نیز بخش بزرگی از مردمان آناتولی که در سرزمینهای خود باقی مانده بودند هم پیرو و یا متمایل به تشیع صوفی صفوی بودند. سازمان تبلیغی تصوف صفوی پیوسته از طریق شبکههای منظم خود و توسط خلفا ، ددهها و ... مریدان را به پیوستن به مرشد کامل فرقه که شاه اسماعیل بود تشویق میکردند.شاه اسماعیل نیز خود به خوبی از این امر آگاه بود و در نامهای به سلطان عثمانی این مطلب که بسیاری از مردمان ساکن در سرزمینهای عثمانیان پیرو او هستند را به رخ او کشیده بود. بدون شک ادامه حکومت سنی مذهب عثمانیان بدون محدود یا نابود کردن این روند کاملاً با مشکل مواجه میشد.به گفته برخی مورخین اگر در جنگ چالدران شاه اسماعیل به پیروزی میرسید شاه اسماعیل به قدرتی فراتر از تیمور دست مییافت و بی شک روند گسترش تشیع صفوی امپراتوری عثمانی را که تازه در ابتدای کار بود از صفحه روزگار محو میکرد همه این موارد انگیزه لازم برای یک رویارویی سرنوشت ساز و محتوم را برای هردو طرف محیا میسازد.اما برای این نبرد سرنوشت ساز دلایل دیگری هم وجود داشت که فقط تسریع کننده بودند.
شاه اسماعیل در تلاشی ناکام از رقبای سلطان سلیم پس از مرگ سلطان بایزید حمایت و پشتیبانی کرد.در مقابل سلطان سلیم اندکی پیش از شروع جنگ دست به قتل عام شیعیان در قلمرو عثمانی زدو کسانی هم که کشته نشدند داغ زده شدند و به متصرفات اروپایی تبعید شدند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
سرقفلی وقوانین حاکم بر آن
سرقفلی که در فرانسه تحت عنوان Foundde Commerce ودر حقوق انگلستان تحت عنوان Will Good از آن تعریف شده ، پدیده ای تقریباً نوظهور در کشور ماست وبه همین لحاظ در ابتدا بحثهای زیادی در خصوص حلیت یا عدم حلیت آن وجود داشت ، اما بیشترین ایراد در حول وحوش عنوان کسب یا پیشه یا تجارت بود . اما پیرامون سرقفلی با وجود فتاوای اخیر فقها به خصوص حضرت امام (ره) دیگر شکی در حلیت آن باقی نمانده است ، حضرت امام (ره) دیگر شکی در کتاب تحریر الوسیله می فرمایند : مالک می تواند برای اجاره دادن محل هر مقدار که بخواهد به عنوان سرقفلی از مستاجر بگیرد ومستاجر نیز اگر حق اجاره به غیر داشته باشد ، در اثنای مدت اجاره می تواند ملک را اجاره دهد وبرای اجاره دادن مبلغی به عنوان سرقفلی از مستاجر دوم بگیرد . پس از تصویب روابط موجر ومستاجر در سال 39 وبه دنبال آن قانون مصوب 1356 که ماده الحاقیه به قانون روابط موجر ومستاجر مصوب 1365 واخیراً قانون مصوب 1376 شکی در حلیت آن وجود ندارد .
اما سرقفلی چیست ؟ در فرهنگ فارسی سرقفلی پولی است که مالک در قبال اجاره ملک خود از مستاجر می گیرد ودر فرهنگ حقوقی ؛ وقتی پولی که مستاجر دوم (به معنی اعم) از مستاجر سابق در موقع انتقال اجاره بلاعوض می دهد وهمچنین مستاجر اول به موجر مالک می دهد . اما معنی اصطلاحی وعرفی که هم اینک مردم به آن آشنا می باشند اینست که در صورت واگذاری مورد اجاره ملک مبلغی پول به عنوان سرقفلی از مستاجر می گیرد وبا اجاره متعرف آنرا به تصرف مستاجر می دهد . البته در همین خصوص نیز دو نوع تعریف از سرقفلی ارائه گردیده است :
1. نوع اول سرقفلی : مستاجر اول حق خود را به مستاجر دوم واگذار کند ودر قبال این واگذاری مبلغی را (که با هم به توافق رسیده اند) دریافت دارد . 2. نوع دوم ؛ امروزه مرسوم است که هر گاه شخصی بخواهد ملک خود را جهت استفاده شغلی برای کسبی اجاره دهد ، قبلاً مبلغی به عنوان سرقفلی از مستاجر دریافت می دارد واین اقدام از آنجا نشأت گرفته است که مالکین دریافته اند موضوع سرقفلی امری است عرفی ورایج ، پس به جای اینکه دیگران از این نعمت بهره مند شوند بهتر است خود متنعم گردد نکته ای که همواره مورد بحث فراوان بین حقوقدانان بوده است ، در رابطه با مفهوم اصطلاح سرقفلی وحق کسب یا پیشه یا تجارت بود، عده ای معتقدند که سرقفلی با حق کسب یا پیشه یا تجارت تفاوت دارد وبا استدلالهایی تحت این عنوان که اختصاص یک فصل به عنوان حق کسب وپیشه وتجارت در قانون 1356 وعدم ذکر عنوان سرقفلی واستدلالهای دیگر که بعضاً در آراء صادره از دادگاهها هم این تفکیک لحاظ گردیده را می بینیم که دوستان ارجمند می توانند برای دیدن تفصیل این بحث به کتاب بهمن کشاورز تحت عنوان سرقفلی وحق کسب یا پیشه یا تجارت مراجعه فرمایند . اما عده ای دیگر معتقدند که حق سرقفلی که در قانون روابط موجر ومستاجر مصوب 1339 از آن به عنوان حق کسب وپیشه وتجارت آمده است حقی است که به موجب آن مستاجر متصرف در اجاره کردن محل کسب خود بر دیگران مقدم شناخته می شود ودر عرف بازار نیز وقتی می گویند تاجری سرقفلی مغازه اش را فروخت ، یعنی آنرا تخلیه کرد وبه دیگری واگذارد واین مفهوم هیچ گاه شامل انتقال سرمایه تاجر ونام تجاری او نمی شود .3. پیرامون همین موضوع نیز از اداره حقوقی قوه قضائیه در نظریه مورخ 19/4/72 استعلام گردید آیا سرقفلی همان کسب یا پیشه یا تجارت است ؟ که اداره مذکور چنین پاسخ داد : سرقفلی همان کسب یا پیشه یا تجارت است که طبق تبصره 2 ماده 19 قانون روابط موجر ومستاجر مصوب 1356 به مستاجر همان محل اختصاص دارد وبین این دو اصطلاح عرفی وقانونی تفاوتی نیست وهر دو به یک معنی است ، نظریه شماره 1488 مورخ 9/5/63 شورای نگهبان نیز در این خصوص قابل تأمل است در این نظریه آمده .... 3. حق کسب یا پیشه یا تجارت در ملک مذکور در ماده 19 ق.ر.م رم عنوان شرعی ندارد ، اگر مقصود سرقفلی باشد باید طبق تحریر الوسیله عمل شود ..... البته با تصویب ق.ر.م رم مصوب 1376 واختصاص فصل دوم این قانون تحت عنوان سرقفلی وتیصره ماده 10 همین قانون که مطالبه هر گونه وجهی خارج از مقررات این قانون ور روابط استیجاری را ممنوع نموده است دیگر شکی باقی نمی ماند که قانونگذار این دو مفهوم را یکی انگاشته ضمن اینکه ایرادات وارده نیز بدین وسیله مرتفع گردیده از طرفی عرف نیز در برداشت همین مفهوم را برگزیده وعنوان حق کسب یا پیشه یا تجارت برای مردم نامأنوس وناآشنا است . از طرفی تفکیک بین این دو عنوان باعث می شود که مالکین به لحاظ عواقب اقتصادی سنگین که در آینده در هنگام تخلیه برآنها تحمیل می گردد ، از اجاره دادن اماکن خود به دیگران خودداری نمایند که حد متضمن نوعی انحصارطلبی وبر خلاف سیاستهای نظام اقتصادی ومشارکتی می باشد .
ماهیت سرقفلی
عده ای معتقدند سرقفلی حق تقدم در اجاره است . یعنی مستاجر دراجاره کردن محل بر سایرین مقدم است وبه دلیل اینکه مستفاده از ماده 19 وبه ویژه تبصره 2 قانون موجر ومستاجر مصوب 1356 حق سرقفلی (کسب یا پیشه یا تجارت) از مال غیر منقول وموضوع اجاره قابل تفکیک نیست وتنها با واگذاری محل اجاره قابل انتقال است یعنی مستاجر نمی تواند خود در محل بنشیند وسرقفلی آن را نیز انتقال دهد ودیگر اینکه به موجب تبصره 2 ماده 19 انتقال حق کسب یا پیشه یا تجارت تنها با تنظیم سند رسمی امکان دارد واین در حالیست که می دانیم انتقال اموال منقول اصولاً نیاز به تنظیم سند رسمی ندارد واین الزام ویژه انتقال املاک است ( مواد 46.22 تا 48 قانون ثبت ) پس احتمال تقویت می گردد که قانون گذار سرقفلی را نیز در حکم حقوق ومنافع مربوط به املاک آورده است .
عده ای دیگر معتقدند که سرقفلی از جمله حقوق منقول است ؛ یعنی همان حق تاجر بر مشتریانش ومعتقدند فایده عملی آن پیروی از حقوق اسلامی است ، چون زوجه از همه اموال منقول ارث نمی برد . اگر سرقفلی را غیر منقول بدانیم زوجه ارث نمی برد ، ولی اگر منقول تلقی کنیم ارث می برد . از طرفی ، بعضی می گویند هر چیز که قابل داد وستد ودارای ارزش اقتصادی باشد ، مال محسوب می گردد . پس سرقفلی هم مال است ، البته از اموال غیر مادی که تحت عنوان غیر منقول فقط برای اموال مادی صادق است . حقوق مادی هم مثل حقوق شفعه که ارث می برد در حکم اموال منقول است ، لذا سرقفلی هم از حقوق مالی است در حکم اموال منقول .
فایده عملی این بحث در آثار مترتب برآن است می دانیم که در خصوص طرح دعاوی راجع به اموال منقول وغیر منقول یا حقوق راجع به آن دعاوی در دادگاهی اقامه می گردد که مال غیر منقول در حوزه آن واقع شده حتی اگر خوانده در حوزه آن مقیم نباشد ( ماده 12 قانون آئین دادرسی مدنی مصوب 79) ودعاوی راجع به اموال منقول طبق قاعده در دادگاه محل اقامت خوانده (ام 11 ق ا.ر.م) مطرح می شود . همچنین نحوة توقیف واجرای اینگونه اموال از مجموع