لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
برنامه ریزی آموزشی و پیشرفت آکادمیک از دانش آموزان مدرسه متوسطه: یک مقایسه فرهنگی و نژادی
چکیده :
Mau یک نمونه ملی از دانش آموزان مدرسه متوسطه از زمینه های قومی و فرهنگی متفاوت را در مورد خواسته ها، برنامه ها و پیشرفت های آموزشی بررسی کرد. نتایج نشان دادند تفاوت های خاص جنسیت و نژادی را در رفتارهای برنانمه ریزی شغلی و آموزشی.
در تحقیق موقعیت کنونی انجمن مشاوره آمریکائی (ACA)، مشاور مدرسه و برنامه های آن، Herr (1992) اظهار کرد که توسعه مدرسه وانسانی و توسعه اقتصادی حالا در این ملیت در یک مورد غیرقابل تفاوت متصل می شوند. بنابراین رابطه یادگیری دانش آموزان در مدرسه با دنیای کار مهمتر از همیشه بوده است. دانش آموزان نه تنها باید مهارت های اصلی در خواندن، نوشتن، فلسفه و ریاضیات را فرا بگیرند بلکه باید مهارت های فکر کردن در تصمیم گیری ها برای حل کردن مشکلات هم بیاموزند و به صورت موثری در خصوصیات شخصیتی در مدیریت خودشان به کار ببرند (گزارش اسکن ها، بخش کاری u.s ، 1991). اگر مدارس ما برای آموزش دانش آموزان با این مهارت ها با شکست مواجه شوند، آموزش ها قادر به رقابت های در مقیاس های جهانی نخواهند بود. بنابراین کمیسیون ملی آموزش (1983) در یک دهه پیش تأکید کرد که: زمینه های آموزشی جامعه ما توسط بالارفتن ارتباط معمولی فرسوده می شود و آینده ملت و مردم را تهدید می کند. (صفحه 5). گزارشات اطلاعات اخیر توسط Baker (1993) و Stevenson (1992) نشان دادند که دانش آموزان پشت بسیاری از کشورهای دیگر در اجراء آکادمیک هستند. در پاسخ به این بحران آموزشی و پتانسیل اقتصادی آن، ACA (1992 Herr )، موقعیتی را به دست آورده است که این کیفیت منابع انسانی است نه مواد یا تجهیزاتی که نیاز دارند که پیشرفت داده شوند. همانطور که در تحقیق موقعیت CAC سایت شد، عامل کلیدی در این یا هر قابلیت ملی دیگر، رقابت کردن در محیط اقتصادی بین المللی کیفیت قدرت کار ملی تعریف شده توسط سواد، قابلیت انعطاف و قابلیت آموزش آن است می باشد. (صفحه 1). طبق نصر مشاوران، ما عقیده داریم که بهبود سرویس های مشاوره ای و راهنمایی در مدارس می توانند برای افزایش کیفیت ملی و قدرت کاری اش به کار برده شوند. (کمیسیون مشاوره و راهنمایی قبل از کالج 1986). مشاوران آمریکایی می توانند به عنوان توسعه دهندگان در پیشرفت منابع انسانی ما و در کمک به دانش آموزان ما برای ارتباط آموزش آنها و دنیای کار کمک کنند. نوجوانان امروزی متصل به یک قدرت کاری با دموگرافیک های جدید هستند. حدود 75% از کسانی که جذب کار در ایالات متحده شده اند (u.s) حالا ترکیبی از اقلیت ها، زنان و مهاجران می باشند. (1992، sue). اقلیت ها و زنان برای بیشتر از 90% از تمام قدرت کار رشد یافته در سال 2000 بوده اند (1991، Apolloni-Feichmer, west). علاوه بر تغییر دادن دموگرافیک ها، سطوح بالاتری از مهارت و تعلیم دیدن آموزشی مورد نیاز خواهد بود. (Bound,Johnson 1992). اشخاصی با کمتر از تحصیلات دبیرستانی با مکشل جستجوی شغل مواجه خواهند بود. آینده اقتصادی ملت بستگی به سطوح بالاتر تحصیلی دارد. اگرچه دانش آموزان از این موقعیت اجتماعی حضور می یابند و تشویق می شوند برای ورود به تحصیلات بالاتر اما درصد تحصیل کردگان کالج در میان نیروی کار بزرگسال کاهش خواهد یافت (کمیسیون مشاوره و راهنمایی قبل از کالج 1986). بسیاری از دانش آموزان مدرسه متوسطه امروزی ما تا سال 2000 وارد بازار کار می شوند.
نوجوانان در مرحله حیاتی بررسی و متبلور کردن گزینه های شغلی شان هستند (1969 super). آنها باید تصمیم بگیرند که یک خط سیر شغلی، یک مسیر آمادگی کالج یا دیگر گزینه هایی مثل یک شرکت در برنامه ریزی آموزشی را به دست بیاورند (قسمت کاری U.S ، 1992). George (1990) تأکید کرد که دانش آموزان اطلاعات دریافتی در مورد برنامه ریزی آموزشی و شغلی را در پایه هشت دریافت می کنند. نتایج بررسی ملی پیشنهاد کرد که بیشتر از 6 تا 10 بزرگسال اطلاعات بیشتری در مورد شغل ها و گزینه ها به دست می آورند (Japsen , Minor , Brown 1991). بنابراین آزمایش کردن، پیشرفت، برنامه ریزی آموزشی دانش آموزان پایه هشتم بسیار مهم است. این دانش مشاوران را قادر خواهد کرد که به دانش آموزان در انتقالی خوب از مدرسه به کار یا مدرسه به تحصیلات آینده کمک کنند واین نشان می دهد که مدارس عمومی بعد از سال 2000 ا زنظر فرهنگی و نژادی زمینه ها را تغییر خواهند داد (1990 U.S). تغییر جمعیت U.S کاربردهای مهمی برای مشاوران حرفه ای و مدیران مدرسه دارد. سرویس های مشاوره ای نیاز دارند که برای بهبود استفاده شدن توسط جمعیت های اقلیتی متفاوت ساخته شوند که به طو رسنتی خیلی خوب توسط مدارس حمایت نمی شوند (کمیسیون مشاوره و راهنمایی قبل از کالج 1986). یافته هایی را اساس یک نمایش ملی نمونه دانش آموزان مدرسه دبیرستان نشان دد که دانش آموزان اقلیت کمتر مشاوره
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
برنامهریزی آموزشی، برنامهریزی درسی و طراحی آموزشی از مفاهیم عمده در ادبیات آموزشی است. آنچه در پی میآید مروری دوباره برتعاریف این سه مفهوم و چگونگی تعامل آنها با یکدیگر است.
از آنجا که برنامهریزی، راه و روشی برای هدایت منظم فعالیتهای انسانی برای اهداف و مقاصد مشخصی است و به تعبیری دیگر نقشه راه برای رسیدن به مقصود و جهتگیری منطقی برای فعالیتهاست منطقاًَ لازم است از نیازها و انتظارات، شرایط و امکانات، منابع و تجهیزات و همچنین موانع و محدودیتها اطلاعات جامع و دقیقی جمعآوری کنیم و برای تحقق اهداف مورد نظر، مناسبترین و مؤثرترین راهبردها را پیشبینی و توصیه نماییم.
برنامهریزی آموزشی که طبعاً به برنامهریزی در حیطه آموزش و پرورش میپردازد، موضوعات اساسی چون هدفهای غایی و کلی با توجه به فلسفه آموزش و پرورش، نیازها، امکانات، منابع و محدودیتها و موانع و همچنین راهبردهای لازم برای رفع نیازها را دارد. تعریف یونسکو از برنامهریزی آموزشی، عبارت از برداشت علمی و منطقی برای حل مسائل آموزشی است. از این تعریف نتیجه میگیریم که برنامهریزی آموزشی، فرایندی است مستمر که به صورت مجموعهای متشکل و کلی، مجموعه خواستهها و انتظارات و مسائل آموزش و پرورش یک کشور را براساس تدبیری راهبردی و عملی هدایت میکند. درونداد این فرایند، شامل کلیه نیازها اعم از نیاز فردی و اجتماعی، اولویتها، اهداف و مقاصد براساس سیاستها و خط مشیهای مورد نظر، امکانات لازم اعم از مالی و مادی و انسانی، اطلاعات و دانش کمکدهنده وسایل و ابزارهای لازم برای تحقق هدفهاست.
فرایند این کل، خود، مجموعهای از اعمال، فعالیتها، کوششها و تلاشها در قالب برنامهها، طرح، راهبردها، فنون و تجارب متفاوت و متنوع است و بالاخره برونداد این فرایند صلاحیتها، تواناییها و انتظارات مورد نظر در نظام کلی آموزش و پرورش است. بدیهی است که برنامهریزی آموزشی، خود دارای سطوح گوناگونی است که ممکن است از سطح بسیار کلی مجموعه نظام آموزش و پرورش کشور تا سطح بسیار خرد مانند مدرسه را تحت پوشش خود قرار دهد. برنامههای بلندمدت و میانمدت و یا کوتاهمدت، سطوح دیگری از این نظام را در بعد زمان نشان میدهد. هر گونه دانش و اطلاعات، نظریه، راهکار و یا راهبردهای مشخص در این چارچوب، ممکن است به روشنتر شدن مسائل این حیطه از نظام آموزش و پرورش کمک کند و وسیله و راهنمایی برای اصلاح، رشد و افزایش کیفی فعالیتها در این زمینه قرار گیرد.
از طرف دیگر، حیطه کار برنامهریزی در تهیه و تدوین محتوای آموزشی برای فراهم آوردن زمینه و امکانات لازم برای برآورده شدن انتظارات آموزشی، یا بروندادههای نظام برنامهریزی آموزشی است. از طریق مجموعه فعالیتهای هدفدار و مبتنی بر نیاز و متکی بر روشهای مناسب است که میتوان به نظریات و نقشه مشخص شده در برنامه آموزشی (طی فرایند برنامهریزی آموزشی) جامه عمل پوشاند. این مجموعه فعالیتهای هدفدار و نظاممند و روشمدار، خود، طی یک فرایند منطقی و منظم علمی، چارچوب محتوای آموزش در سطح برنامههای خرد و کلان آموزشی را طرحریزی میکند و چگونگی سازمانبندی محتوا را برای تحقق اهداف مشخص تعیین میکند. بدیهی است که برنامهریزی درسی در سطح کلان (یعنی دورهها و پایههای تحصیلی) تا سطح خرد (یعنی یک ماده درسی خاص) نیز دارای چنین چارچوبی است. در این حیطه، برنامههای درسی ویژه برای قشر خاصی از مخاطبان آموزشی، در هر دو سطح خرد و کلان ممکن است موضوعات مورد توجه باشند. مرور نظریههای برنامهریزی درسی به ویژه نظریههای جدیدتر و کاراتر، راهکارها و شیوههای اعمال نظریهها در محیطهای واقعی آموزش یعنی مدارس و کلاسهای درس، عوامل تشکیلدهنده محتوا، بحث تعادل روش و محتوا در برنامههای درسی، راهنمای تهیه و تدوین و یا تألیف محتوای آموزش در هر سطح، از طریق تهیه کتابهای درسی و کمک درسی، نقش روشهای یاددهی- یادگیری در تحقق اهداف، برنامهها و به ویژه جایگاه و تأثیر ارزشیابی در همان راستا، زمینههای عمده و مورد نظری است که انتظار میرود برای بحث و تبادل نظر و نقد و بررسی، با پیشنهادهای مفید و مؤثر فرهیختگان، کارشناسان و صاحبان علم و اندیشه مورد توجه قرار گیرد.
موضوع سوم در این ارتباط طراحی آموزشی است که جایگاه خود را با انتخاب یا ابداع روشها و گزینش یا تهیه و تدوین محتوا در هر یک از شرایط خاص (سطوح گوناگون برنامه) با هدف کمک به افزایش درجه تحقق هدفها و نیل به نتایج مثبت یادگیری مشخص میکند. از آنجا که از طریق طراحی آموزشی مناسب به بهترین وجه میتوان بر حصول نتایج مورد انتظار در برنامه امیدوار شد و به تحقق مقاصد و اهداف آموزش دل بست، هرگونه دانش و اطلاعات در زمینه چگونگی شکلگیری برنامههای کلان و یا برنامههای خرد با ارائه شیوههای اجرایی و عملی قابلیت اعمال دارد. بررسی درجه مفید بودن یا کارایی الگوهای متفاوت طراحی آموزشی و درسی، مقایسه تطبیق ساختار و سازمانبندی الگوها، روشهای طراحی و نیز شیوههای نقد و بررسی الگوها و ارائه هرگونه نظریه ابتکاری و نو از موضوعات ضروری و دارای اهمیت در این زمینه است.
تعیین هدف یا هدفهای کلی [3] آموزشی
هدفهای کلی آموزشی، اهدافی هستند که در پایان یک دوره یا جلسه ی آموزشی باید تحقق یابند. این دسته از اهداف، معمولاً به صورت عبارتهای کلی مطرح می شوند؛ مثلاً اگر بگوییم پس از مطالعه ی این فصل «معلمان باید با طراحی آموزشی آشنا شوند»، در واقع یک هدف کلی را بیان کرده ایم. هدفهای کلی آموزشی، معمولاً به علت عدم صراحت مبهم و قابل تعبیر و تفسیر هستند. حتی در مقایسه با هدفهای جزئی در مدت زمان بیشتری تحقق خواهند یافت.
این دسته از اهداف چون مهارت نهایی کسب شده از جریان آموزش را بیان می کنند، ممکن است به عنوان نوعی انگیزه، به کار روند اگرچه گروه کثیری از صاحب نظران تربیتی با نوشتن و تنظیم هدفهای کلی مخالفند؛ اما به دلیل اینکه جهت عمومی فعالیتها را تعیین می کنند، هدفهای پرارزشی هستند، زیرا از طریق هدفهای کلی آموزشی می توان هدفهای جزئی، رفتاری و فعالیت های آموزشی را مشخص کرد و به آنها جهت و هماهنگی لازم بخشید.
معلمان و طراحان آموزشی باید توجه کنند هدفهای کلی آموزشی زمانی ارزشمند هستند که به هدفهای جزئی و رفتاری تجزیه شوند؛ به عنوان مثال: برای رسیدن به این هدف کلی که «معلمان با طراحی آموزشی آشنا شوند»، باید تمام مراحل طراحی و فعالیت هایی که لازم است در مراحل اجرا دانش آموزان انجام دهند، به طور واضح و صریح مشخص شوند، در غیر این صورت هدف کلی، هرگز تحقق نخواهد یافت.
ب - تبدیل هدف کلی به اهداف جزئی[4]
هدفهای جزئی از تجزیه هدفهای کلی به دست می آیند و مراحل رسیدن به هدفهای کلی را مشخص می کنند، به همین دلیل، نسبت به هدفهای کلی محدودتر و مشخص تر و نسبت به هدفهای رفتاری، دارای جامعیت و شمول بیشتری هستند. هدفهای جزئی، همچون هدفهای کلی اغلب به صورت افعال کلی و مبهم نوشته می شوند و خود نیز ممکن است قابل تجزیه به هدفهای جزئی ریزتر باشند. ساده ترین راه نوشتن اهداف کلی و جزئی در فرآیند آموزش این است که بر اساس موضوع اصلی درس، هدف کلی نوشته شود و بر اساس عناوین فرعی درس، اهداف جزئی تنظیم گردند. در زیر، جهت آشنایی با افعال کلی که برای نوشتن اهداف کلی و جزئی به کار می روند، تعدادی از آنها آورده شده است:
افعال کلی
- آشنا شدن
- دوست داشتن
- دانستن
- کسب کردن
- ارزش گذاری کردن
- تمایل داشتن
- فهمیدن
- باور کردن
- تصدیق کردن
- یاد گرفتن
- درک کردن
طراحى نظامهاى آموزشى یا Designing Instructional Systems دقیقاً کاریست که فردانش بر آن تسلط دارد و ضمن آنکه در این رشته تحصیل کرده ، به ترجمه منابع دست اولى براى دانشجویان این رشته در ایران نیز همت گمارده است. کتاب طراحى نظامهاى آموزشى نوشته اى. جى. رمى زفسکى از جمله این آثار است که فردانش آن را ترجمه کرد و براى انتشار به مؤسسه سمت سپرد. این کتاب براى دانشجویان رشته تکنولوژى آموزشى در مقطع کارشناسى به عنوان منبع اصلى درس «طراحى نظامهاى آموزشى» به ارزش دو واحد ترجمه شده است. در این کتاب مباحثى چون نظامهاى آموزشى و رویکرد سیستمى،رویکردهایى به مشکلات تعلیم و تربیت و کارآموزى،چگونگى و چرایى هدفهاى عملکردى، هدفهاى آموزشى پروژه تا هدفهاى آموزشى،تجزیه و تحلیل ارزش و عملى بودن راه حل، نظریه هاى یادگیرى و آموزش،تجزیه و تحلیل دانش و مهارتهاو... مورد بررسى دقیق قرار گرفته است. همچنین کتاب راهبردها و فنون طراحى آموزشى یا Instructional Design Strategies and Tactics که توسط گروهى از متخصصان این رشته: سینتیا بى. لشین ، جولین پولاک و چارلز ام. رایگلوث نوشته شده و فردانش آن را به فارسى برگردانده است.فردانش با همه دغدغه هاى جدى که براى تکنولوژى آموزش در ایران دارد،با تأسیس دوره دکترى در دانشگاه علامه مخالف بود و براى مخالفت هایش نیز به تکنولوژى آموزش اشاره داشت! : «من به دوستان گفتم از تعدادى که آنجا هستند و در گروه فعالیت مى کنند پنج ، شش نفر بعضاً مدرکشان اصلاً تکنولوژى آموزشى نیست و تنها یک نفر هست که آن هم آقاى دکتر نوروزى است که فارغ التحصیل آمریکا است و به عنوان استادیار مشغول فعالیت است. دونفرهم هستند که تحصیل کرده هند هستند و تازه آمده اند و وضعیت استخدامى آنها در حد پیمانى است بنا براین بقیه افرادى که حضور دارند مدرکشان این نیست و ارائه درسهاى تخصصى تکنولوژى آموزشى با این چنین کادرى خیلى دشوار است. اما کسانى هستند که تخصص لازم را دارند و مى توانند ازخارج بیایند و درس بدهند، ولى این کار را نمى کنند قبل از این هم مرحوم دکتر احدیان به دنبال ایجاد دوره دکتراى این رشته در دانشگاه علامه بود ولى حیف شد که ایشان خود را گرفتار تدریس کرد که این خود آفتى بود. »فردانش مى گوید:«این رشته درکشور ما به دلیل نداشتن متخصص بى پناه شده و مدتهاست که به صورت راکد باقى مانده است» و براى حل مشکلات آن در ایران مى گوید: «راهکارش خیلى ساده است. باید وزارت علوم به چند نفر سهمیه بدهد و آنها را بورسیه کند تا بروند خارج از کشور درس بخوانند و برگردند! اگر همین حالا این کاررا بکنیم تا پنج سال دیگر مشکل حل است. » هاشم فردانش در باره تکنولوژى آموزش، غیر از ترجمه، کتب تألیفى مرجع نیز نگاشته است،از آن جمله است کتاب «مبانى نظرى تکنولوژى آموزشى» که حاوى مفاهیم تکنولوژى آموزشى براى استفاده دانشجویان رشته علوم تربیتى است، بخصوص گرایش تکنولوژى آموزشى که براى درس «مقدمات تکنولوژى آموزشى» به ارزش سه واحد تهیه شده و مى توان از آن به منزله منبع فرعى در درسهاى «اصول طراحى پیامهاى آموزشى»، «آموزش با روش مبتنى بر سیستمها» و «اصول طراحى نظامهاى آموزشى» در دوره کارشناسى و کارشناسى ارشد نیز استفاده کرد.فردانش درباره نظام آموزش هاى مجازى در ایران نیز دیدگاه هاى قابل توجهى دارد و بر این باور است که: «کاربرد آن در نظام آموزش عالى خوب است، اما بسیارى از تبلیغاتى که در باره آموزش از راه دور مى کنند، در واقع درباره آموزش از راه دورنیست. مثلاً دیده ایم که در دانشگاههاى مختلف مثل علم و صنعت و شریف و جدیداً هم تربیت مدرس مى گویند که دوره هاى آموزش از راه دور داریم در حالى که وقتى به سایت آنها وارد مى شویم، فقط چند فایل PDF گذاشته اند که دانشجو باید آنها را بخواند! خوب اگر که کتابش باشد، مى توانند کتاب را بخوانند، چه فرقى مى کند؟ اینکه کاغذى باشد یا اینکه الکترونیکى قطعاً فرقى ندارد! فلسفه یادگیرى الکترونیکى هم این است که دانشجو از راه هاى مختلف جذب بشود و بتواند مدرک بگیرد. در واقع ما آموزش از راه دور نداریم تنها، پیام نور است که آن هم نیمه حضورى است که کلاس هم دارد و امتحاناتش هم حضورى است. و لى آموزشى که کاملاً الکترونیکى ومنطبق بر تعاریف ارائه شده باشد، هنوز به ایران نیامده است و اگر هم هست به طور ناقص وجود دارد. ما باید هزینه اقتصادى آن را هم در نظر بگیریم و اگر مقرون به صرفه است این کار را انجام دهیم بدى قضیه در آنجاست که در مملکت ما وقتى چیزى مد مى شود، دیگر همه دانشگاهها به دنبالش مى افتند و باهم به مسابقه مى پردازند که آن را برگزار کنند و کار را خراب مى کنند و بعد ازیک مدت هم فروکش مى کند. من به مسؤولین دانشگاه خودما ن هم گفتم اگر که ما بخواهیم فقط یک درس را هم طراحى کنیم، خیلى خرج دارد چه برسد به اینکه یک رشته را طراحى و روى سایت قراردهیم . در چند سال پیش یک کنسرسیوم از دانشگاههاى انگلیس براى تأسیس دانشگاه مجازى اقدام کردند و مبلغ پنجاه میلیون پوند هم دولت انگلیس به آنها کمک کرد، ولى این کار نتیجه نداد و آن پول هم از دست رفت. حالا چرا ما مى خواهیم آن تجربه را دوباره تکرار کنیم ؟ به طور کل اگر مجموعه اى از دانشگاهها با هم اقدام کنند و در صورتى که مقرون به صرفه باشد و ضرورت آن هم محرز باشد، احتمال موفقیت وجود دارد ولى در کشور ما دانشگاه به تنهایى اقدام به این کار مى کند، اگر جواب داد که بعداً خرج هزینه اش را در مى آورد و اگر هم که نه، مشکلى ندارد، گویا چون فعلاً پول نفت زیاد داریم!»هاشم فر دانش درباره آینده رشته تکنولوژى آموزش در ایران معتقد است:به نظر من آینده خوبى دارد، چون به آن نیاز هست. ممکن است به دلیل بى اطلاعى به این نیازپى نبریم و دیرتر پى ببریم، ولى چون نیاز هست حتماً در آینده درست مى شود. توصیه من به دانشجویان این است که اولاً درس بخوانند یعنى همان کارى که ماهم مى کردیم و دوم اینکه در مقابل کاستى ها و کمبود امکانات سکوت نکنند. ما در این رشته خیلى وابسته به کامپیوتر واستفاده از اینترنت هستیم من نمى دانم که چطور دانشجویان در برابر کاستى ها سکوت مى کنند و فقط واحد مى گذرانند.در کشور ما تکنولوژى مثل نیاز به نان شب است ولى به آن نمى رسند دانشجویان تحمل مى کنند که هیچ چیز یاد نگیرند پس در وهله اول دانشجویان کوتاهى مى کنند. دانشجو باید مطالبه کند و خواسته خود را از طریق نامه ،بیانیه ، اعتراض و . . . به گوش مسؤولان برساند.» (۲) تکنولوژى آموزشى فرایند کیفى و خُرد است؛
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
درآمدی بر چگونگی جایگزینی روشهای نوین آموزشی به جای روشهای سنتی
چکیده در این مقاله سعی شده است که علل تداوم تدریس به صورت سنتی و معلم محوری بررسی گردیده و همچنین روشهای نوینی جهت جایگزینی آنها ارائه گردد . در این مقاله مواردی نظیر : الف) تأثیر برنامه و ساخت نظام آموزشی. در بررسی ساختار نظام آموزشی هر کشور دو نظام کاملاً متمایز وجود دارد: " نظام متکی بر اصالت مواد درسی "نظام متکی بر رشد همه جانبه فرد. با بررسی ویژگیهای این دو نظام معلوم می شود که نظام آموزشی کشور، نظام متکی بر اصالت مواد درسی است و از دیدگاه متخصصین علوم تربیتی نتیجه چنین نظامی الزاماً این است که معلمان ابتکار و آزادی عمل ندارند و نمی توانند به روشهای فعال آموزشی بپردازند. ب ) عدم آشنایی معلمان با روشهای نوین آموزشی. "اطلاعات پراکنده و محدود معلمان از روشهای فعال آموزشی "عدم آگاهی معلمان از چگونگی سازماندهی کلاس و مدیریت زمان " نبودن هیچ دوره آموزشی برای دبیرانی که علاقه مند به تغییر در شیوه های آموزشی خود هستند مورد بحث قرار گرفته است . در واقع در این مقاله سعی برآن شده تا روشهای متفاوت آموزشی ، روشهای نوین و پویای رفتاری و آموزشی ، رفتارهای نوین منجر به یادگیری بیان و بررسی گردد تا بتوانیم آنها را جایگزین آموزشهای سنتی کنیم . الف. مقدمه در دهه های اخیر تلاشهای زیادی در کشور صورت گرفته تا روشهای کلیشه ای و سنتی آموزشی جای خود را به روشهای تازه و بدیع و مبتنی بر نیازهای فردی و اجتماعی دانش آموزان دهد. آنان را خلاق و تولید کننده علم و دانش پرورش داده و دریچه های نوینی را در زمینه علوم و تکنولوژی در کشور بگشاید. تغییرات نظام آموزشی و کتب درسی دانش آموزان نیز در همین راستا صورت گرفته است. اما علی رغم تمامی زحمات و هزینه های سنگینی که آموزش و پرورش متحمل شده است، هنوز شاهد تدریس علم به شیوه سنتی و معلم محوری هستیم. در قریب به اتفاق مدارس کشور، هیچ تغییری در زمینه تدریس و ارزشیابی و … دیده نمی شود.به همین علت به کرات دبیران ظالمانه مورد شماتت قرار می گیرند که چرا نمی توانند خود را با روشهای مدرن آموزش وفق دهند. به همین جهت در این مقاله سعی شده است بر علل و ریشه های تداوم شیوه تدریس سنتی و غیرفعالاز سوی دبیران پرداخته شود.علل تداوم شیوه تدریس سنتی را می توان در چند عامل زیر پیگیری کرد. 1. تأثیر برنامه و ساخت نظام آموزشی در فرآیند تدریس ساخت نظام آموزشی یک جامعه، اعم از نگرشها و باورها، برنامه ها و آیین نامه ها می تواند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قراردهد. توجه یا عدم توجه نظام آموزشی به نیازهای شاگردان و جامعه، اصالت دادن نظام آموزشی به محتوا وبرنامه ها به جای رشد و تحول همه جانبه، عدم نظارت و کنترل سالم و ارزشیابی های اصولی و غیراصولی همه می توانند روش تدریس معلم را تحت تأثیر قراردهند. در بررسی ساختار نظام آموزشی هر کشور دو نظام کاملاً متفاوت دیده می شوند. 1-نظام متکی بر اصالت مواد درسی: از جمله ویژگیهای نظام متکی بر اصالت مواد درسی این است که در این نظام آموزشی یک برنامه ثابت برای کشور اجرا می شود و محتوای برنامه مقید به متن تنظیم شده است و رعایت انضباط یکنواخت آموزشی برای همه معلمان الزامی است. 2- نظام متکی بر رشد همه جانبه فرد: در این نظام برنامه برحسب مقتضیات منطقه و نوع مدرسه و توانایی شاگردان تنظیم می شود و محتوای برنامه به فعالیتهای فردی و گروهی شاگردان تنظیم می شود و محتوای برنامه به فعالیتهای فردی و گروهی شاگردان بستگی دارد. معلمان در اجرای برنامه و انتخاب مواد درسی آزادی عمل و اختیارات بیشتری دارند و … .با کمی تأمل و دقت در نظام آموزشی کشور درمی یابیم که نظام آموزشی کشور ما متکی بر اصالت مواد درسی است. زیرا دبیران باید مطالب معینی را بدون توجه به تواناییها، استعدادها و علایق دانش آموزان تدریس نموده و ارزشیابی معینی را با ریزبارم معین به عمل آورند. بدیهی است که در چنین نظامی - همچنانکه محققان و دانشمندان علوم تربیتی معتقدند- معلم آزادی عمل چندانی ندارد که توسط آن بتواند به فعالیتهای ابتکاری بپردازد و بطور کلی او مجبور است که وظایف خاصی را که از طرف سیستم به او تحمیل می شود را بدون کم و کاست اجرا نماید.بنابراین به نظر می رسد که پیشنهادات داده شده برای تدریس فعال فیزیک در چنین سیستمی بی نتیجه خواهد ماند. 2. عدم آشنایی معلمان دروس مختلف با روشهای نوین آموزشی علیرغم اینکه معلمان دروس بطور گسترده مورد توصیه قرار می گیرند که روشهای فعال آموزشی را جانشین روشهای سنتی و معلم محوری نمایند، دانش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 48 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تاثیر وسایل کمک آموزشی
درعصری که دوران انفجاردانش واطلاعات لقب گرفته است و توسعه علم ودانش وتکنولوژی رشد شتابانی یافته است، آموزش و پرورش این عصرنمی تواند نسبت به این تحولات بی تفاوت مانده و رویکرد مناسبی نداشته باشد. متأسفانه نظام آموزشی بیشتر مدارس ما سنتی و ناکارآمد است وبا این پیشرفت علم بشری، که درهر ثانیه مطالبی به اطلاعات قبلی آن افزوده می شود، طولی نمی کشد که اطلاعات پرزرق وبرق دیروز را باید در موزه های کهنه ی امروز جستجو کرد . حال برای بهتر وپویا تر شدن نظام آموزش بویژه روشهای تدریس باید نظام سنتی را کنار بگذاریم و نظام آموزشی نوین را جایگزین آن کنیم . در نظام سنتی مطالب به صورت کلیشه ای و یک سویه از طرف معلم به شاگرد منتقل می شود, در این روش هیچ زمینه ای برای خلاقیت فراگیروجود ندارد، قدرت فکر او محدود می گردد، تنهامنبع یادگیری، معلم است, دانش آموز در جریان یادگیری مشارکت نمی کند واعتماد به نفس از او سلب می گردد . ولی در آموزش نوین، فراگیر، به مدرسه می رود تا مهارتهاوتواناییهای بالقوه خود را به فعلیت درآورد و در این نوع یادگیری، فعال ودرگیر است .
تجربه نشان داده است که از سنین کودکی گرفته تا کهولت و پیری هر گاه آموختن با عمل توأم باشد منجربه یادگیری عمیق، مؤثر و پایدار می گردد به عنوان مثال هرچقدر که کودکی شناکردن دیگران را تماشا کند، شنا را نمی آموزد مگراین که در آب بیفتد، دست وپا بزند و در حالی که مربی نیز کنار او بوده و دست و پا زدن اوراجهت صحیح هدایت می کند، شناکردن را بیاموزد . همین گونه است یادگرفتن هرمطلب درسی، تا زمانی که معلم آزمایش می کند ویا این که توضیح می دهد، ودرکل تنهاخود درفرایندتدریس فعال است و فراگیر فقط یک نظاره گر است، بازدهی آموزشی مطلوب ومؤثری نخواهیم داشت. اما وقتی دانش آموز خودش آزمایش می کند دست به آزمون و خطا می زند ودر یادگیری مشارکت مداوم دارد، دقیق تر و عمیق تر یاد می گیرد .
مشکل چه بود؟
وقتی بعنوان دبیر منطق و فلسفه، در یکی از مدارس دخترانه خرمشهر مشغول به تدریس شدم، با توجه به انتزاعی بودن مفاهیم درس منطق و همچنین عدم بکارگیری محتوای تصویری ، نموداری و .... در این کتاب که درک و یادگیری آن را صرفاً در قالب ذهنی ممکن می سازد، مشاهده کردم در انتقال موضوعات و مفاهیم منطقی توفیق چندانی ندارم و تدریسم فاقد کارایی و اثربخشی مطلوب است. اگر تدریس معلم موفقیّت آمیز نباشد در اعمال و رفتار دانش آموزان پدیدار می گردد، و من این عدم موفقیت را بخوبی دریافته بودم . هر روز بر شمار غایبین ذهنیِ کلاس افزوده می شد، برخی پنهانی درس ساعت بعد را حاضر می کردند، تعدادی سر بر روی میز گذاشته و چرت می زدند،چند نفری هم با بغل دستی هایشان پچ پچ می کردند. نگاه های پی در پی آنها به ساعت هم، نشان از ملال آور بودن کلاس داشت. گذشته از این مورد، اغلب برای ارائه مطالب وقت کم می آوردم به طوری که مجبور بودم از زنگ تفریح استفاده کنم . گاهی برای تفهیم یک مطلب آنقدر توضیح می دادم که حنجره ام درد می گرفت و صدایم دورگه می شد، اما چه فایده, هر چه بیشتر انرژی مصرف می کردم کمتر نتیجه می گرفتم زیرا نمرات دلسرد کننده اولین امتحان کلاسی این را ثابت می کرد.
حسابی دلخور و خسته بودم، می دانستم این وضعیت برای دانش آموزان هم خوشایند نیست.روزی خیلی دوستانه دلیل بی توجهی وعدم پیشرفت در درس منطق را پرسیدم از آنان خواستم خوب راجع به آن فکر کنند و نظراتشان را روی کاغذ بنویسند, خلاصه نظرات آنها به این شرح بود: 1- منطق درس جدیدی است و ما هیچ آشنایی قبلی با این کتاب نداریم ما با اکثر دروس از زمان ابتدایی و راهنمایی همراه بوده ایم ولی مطالب این درس خیلی نا آشناست. 2- موضوعات آن ذهنی و غیر قابل فهم هستند 3- کتاب درسی منطق هیچ گونه تنوع و جذابیتی ندارد 4- حفظ کردن مطالب واقعاً وقت زیادی می برد و در عین حال بسیار فرّار هستند 5- کلاس درس خشک و کسالت آور است. 6- در مقایسه با دروس دیگر،( مثل زبان, ریاضی,....) منطق، اهمیت و کاربرد چندانی در زندگی ندارد.
برای پیدا کردن راه حل مناسب، موضوع را در زنگ تفریح در دفتر دبیران مطرح کردم. چند تن از همکاران مشکل مشابه مرا داشتند، و از پایین بودن سطح نمرات بچه ها و اینکه برای تدریس انرژی زیادی را صرف می کردند، بدون این که نتیجه دلخواه را بدست آورند، می نالیدند, برخی، نظرشان این بود که چون امروزه شاگردسالاری مرسوم شده است و نقش ترس وتنبیه کمرنگ گردیده، دیگر بچه ها از معلم حساب نمی برند و بی خیال درس و مدرسه شدند, باید سخت گیری بیشتری کرد( همانند قدیم) تا آنان وادار به درس خواندن شوند. یکی دو نفر معتقد بودند که باید بر سؤالهای اصلی که در رسیدن به هدف درس کمک می کنند تأکید بیشتری شود، و به طور مستمردر هر جلسه پرسیده و تکرار و تمرین شود تا ملکه ی ذهنشان شود. عده ای بر این باور بودند که با تشکیل کلاسهای جبرانی و فوق العاده می توان برخی نواقص و کمبودها را رفع کرد. در این بین حرفهای یکی از دبیران با سابقه زیست شناسی خیلی به دلم نشست او گفت:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 43
تاثیر وسایل کمک آموزشی
درعصری که دوران انفجاردانش واطلاعات لقب گرفته است و توسعه علم ودانش وتکنولوژی رشد شتابانی یافته است، آموزش و پرورش این عصرنمی تواند نسبت به این تحولات بی تفاوت مانده و رویکرد مناسبی نداشته باشد. متأسفانه نظام آموزشی بیشتر مدارس ما سنتی و ناکارآمد است وبا این پیشرفت علم بشری، که درهر ثانیه مطالبی به اطلاعات قبلی آن افزوده می شود، طولی نمی کشد که اطلاعات پرزرق وبرق دیروز را باید در موزه های کهنه ی امروز جستجو کرد . حال برای بهتر وپویا تر شدن نظام آموزش بویژه روشهای تدریس باید نظام سنتی را کنار بگذاریم و نظام آموزشی نوین را جایگزین آن کنیم . در نظام سنتی مطالب به صورت کلیشه ای و یک سویه از طرف معلم به شاگرد منتقل می شود, در این روش هیچ زمینه ای برای خلاقیت فراگیروجود ندارد، قدرت فکر او محدود می گردد، تنهامنبع یادگیری، معلم است, دانش آموز در جریان یادگیری مشارکت نمی کند واعتماد به نفس از او سلب می گردد . ولی در آموزش نوین، فراگیر، به مدرسه می رود تا مهارتهاوتواناییهای بالقوه خود را به فعلیت درآورد و در این نوع یادگیری، فعال ودرگیر است .
تجربه نشان داده است که از سنین کودکی گرفته تا کهولت و پیری هر گاه آموختن با عمل توأم باشد منجربه یادگیری عمیق، مؤثر و پایدار می گردد به عنوان مثال هرچقدر که کودکی شناکردن دیگران را تماشا کند، شنا را نمی آموزد مگراین که در آب بیفتد، دست وپا بزند و در حالی که مربی نیز کنار او بوده و دست و پا زدن اوراجهت صحیح هدایت می کند، شناکردن را بیاموزد . همین گونه است یادگرفتن هرمطلب درسی، تا زمانی که معلم آزمایش می کند ویا این که توضیح می دهد، ودرکل تنهاخود درفرایندتدریس فعال است و فراگیر فقط یک نظاره گر است، بازدهی آموزشی مطلوب ومؤثری نخواهیم داشت. اما وقتی دانش آموز خودش آزمایش می کند دست به آزمون و خطا می زند ودر یادگیری مشارکت مداوم دارد، دقیق تر و عمیق تر یاد می گیرد .
مشکل چه بود؟
وقتی بعنوان دبیر منطق و فلسفه، در یکی از مدارس دخترانه خرمشهر مشغول به تدریس شدم، با توجه به انتزاعی بودن مفاهیم درس منطق و همچنین عدم بکارگیری محتوای تصویری ، نموداری و .... در این کتاب که درک و یادگیری آن را صرفاً در قالب ذهنی ممکن می سازد، مشاهده کردم در انتقال موضوعات و مفاهیم منطقی توفیق چندانی ندارم و تدریسم فاقد کارایی و اثربخشی مطلوب است. اگر تدریس معلم موفقیّت آمیز نباشد در اعمال و رفتار دانش آموزان پدیدار می گردد، و من این عدم موفقیت را بخوبی دریافته بودم . هر روز بر شمار غایبین ذهنیِ کلاس افزوده می شد، برخی پنهانی درس ساعت بعد را حاضر می کردند، تعدادی سر بر روی میز گذاشته و چرت می زدند،چند نفری هم با بغل دستی هایشان پچ پچ می کردند. نگاه های پی در پی آنها به ساعت هم، نشان از ملال آور بودن کلاس داشت. گذشته از این مورد، اغلب برای ارائه مطالب وقت کم می آوردم به طوری که مجبور بودم از زنگ تفریح استفاده کنم . گاهی برای تفهیم یک مطلب آنقدر توضیح می دادم که حنجره ام درد می گرفت و صدایم دورگه می شد، اما چه فایده, هر چه بیشتر انرژی مصرف می کردم کمتر نتیجه می گرفتم زیرا نمرات دلسرد کننده اولین امتحان کلاسی این را ثابت می کرد.
حسابی دلخور و خسته بودم، می دانستم این وضعیت برای دانش آموزان هم خوشایند نیست.روزی خیلی دوستانه دلیل بی توجهی وعدم پیشرفت در درس منطق را پرسیدم از آنان خواستم خوب راجع به آن فکر کنند و نظراتشان را روی کاغذ بنویسند, خلاصه نظرات آنها به این شرح بود: 1- منطق درس جدیدی است و ما هیچ آشنایی قبلی با این کتاب نداریم ما با اکثر دروس از زمان ابتدایی و راهنمایی همراه بوده ایم ولی مطالب این درس خیلی نا آشناست. 2- موضوعات آن ذهنی و غیر قابل فهم هستند 3- کتاب درسی منطق هیچ گونه تنوع و جذابیتی ندارد 4- حفظ کردن مطالب واقعاً وقت زیادی می برد و در عین حال بسیار فرّار هستند 5- کلاس درس خشک و کسالت آور است. 6- در مقایسه با دروس دیگر،( مثل زبان, ریاضی,....) منطق، اهمیت و کاربرد چندانی در زندگی ندارد.
برای پیدا کردن راه حل مناسب، موضوع را در زنگ تفریح در دفتر دبیران مطرح کردم. چند تن از همکاران مشکل مشابه مرا داشتند، و از پایین بودن سطح نمرات بچه ها و اینکه برای تدریس انرژی زیادی را صرف می کردند، بدون این که نتیجه دلخواه را بدست آورند، می نالیدند, برخی، نظرشان این بود که چون امروزه شاگردسالاری مرسوم شده است و نقش ترس وتنبیه کمرنگ گردیده، دیگر بچه ها از معلم حساب نمی برند و بی خیال درس و مدرسه شدند, باید سخت گیری بیشتری کرد( همانند قدیم) تا آنان وادار به درس خواندن شوند. یکی دو نفر معتقد بودند که باید بر سؤالهای اصلی که در رسیدن به هدف درس کمک می کنند تأکید بیشتری شود، و به طور مستمردر هر جلسه پرسیده و تکرار و تمرین شود تا ملکه ی ذهنشان شود. عده ای بر این باور بودند که با تشکیل کلاسهای جبرانی و فوق العاده می توان برخی نواقص و کمبودها را رفع کرد. در این بین حرفهای یکی از دبیران با سابقه زیست شناسی خیلی به دلم نشست او گفت: شاید بکار بستن برخی از این پیشنهادات بتواند موقتاً سطح نمرات بچه ها را به حد معقول برساند اما به تنهایی نمی تواند یادگیری عمیق ایجاد کند زیرا ما مهمترین مهره ی فرایند یادگیری یعنی دانش آموزان را کنار گذاشته ایم, یادگیری واقعی زمانی صورت می گیرد که ما بتوانیم آنان را درگیر این کار کنیم و بخشی از فرایند آموزش را به خود آنها واگذار کنیم یعنی از حالت انفعالی صرف آنان را خارج سازیم, توجه به نقش معلم و دانش آموز در کنار هم، سبب می شود که از معلم محوری پرهیز شده و بستری مناسب برای ایجاد علاقه و انگیزه و تحرک خود جوش در فراگیران می باشد، همچنین از میزان خستگی معلم هم کاسته می شود.سپس سعی کردم نظر یک روان شناس( برادرم ) را هم در این زمینه بپرسم, او گفت: برای آموزش، هر چقدر تعداد حواس انسانی بیشتر درگیرشوند به همان نسبت میزان یادگیری بالاتر خواهد رفت از این رو بهره گیری از ابزارهای آموزشی که