لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
اخلاق در نهج البلاغه
آیت الله مشکینى سپاس خداى عظیم را که به ما وجود، عنایت کرد و نعمت عقل و خرد، مرحمت فرمود. سپاس او را که به ما نعمت ایمان داد. و درود ما به روان انبیاء بزرگ الهى، رابطین بین الله و مخلوق. و درود به روان پاک شهداى تاریخ، از اولین شهید تا شهداى امروز و این ساعت. درود به رهبر کبیر انقلاب و درود بر ملت شریف ایران. سخن گفتن در اطراف کتابى مانند نهج البلاغه انسانى عظیم، همانند امیر المؤمنین على (ع)، خاصه براى فردى مثل بنده، کار مشکلى است. لکن براى این که فتخار حضور در جلسه منتسب به آن مولا را داشته باشم، حاضر شدم. موضوع صحبت ما «اخلاق در نهج البلاغه» است. این جمله بدین معناست که بگوییم این کتاب شریف یا صاحب این کتاب راجع به «اخلاق» و «علم اخلاق» چه نظرى دارد، و آیا در این کتاب، راجع به «اخلاق» صحبتى شده است یا نه، و این کتاب توجه به علم «اخلاق» دارد یا نه و اگر این کتاب ناظر به «اخلاق» است، در چه حدودى راجع به این علم یا این موضوع سخن گفته است. تشخیص این معنا که این کتاب، در باره «اخلاق» چه گفته، ابتداء توقف دارد به این که معناى اخلاق را به نحو اجمال تصور کنیم، و از این تصور، تصدیق این معنا که این کتاب در باره «اخلاق» چه نظر دارد، روشن مىشود. اخلاق، جمع «خلق» است. روان انسان، حالات و ملکاتى دارد و اخلاقعبارت از «ملکات روان» است. تشخیص اخلاق، توقف دارد به این که سه موضوع را انسان تصور کند: «روان»، «اخلاق» و «غرض». «روان» انسان، عبارت است از روح انسانى. ابتدا باید به نحو اجمال، سخنى از روان گفته شود و سپس از مفهوم اخلاق که عارض بر «روان» است و آن گاه در این که این عوارض بر این موضوع چه نتایجى دارد. این سه جمله را اگر بتوانم عرضه بدارم، توجه کتاب نهج البلاغه به اخلاق، روشن خواهد شد. انسان، داراى روانى است. من و شما داراى جوهرهاى هستیم غیر از جسم، به نام «روان» که در کتاب الهى و در اخبارى که به دست ما رسیده، در باب آن، سخن گفته شده است. گاهى از این جوهره، تعبیر به «روح» شده، تعبیر به «نفس» شده، تعبیر به «قلب» شده، تعبیر به «صدر» شده و تعبیر به «عقل» شده است. یعنى «روان» شما و روح شما پنج تا اسم دارد. این «روان» شما را گاهى «روح» مىگویند، به این تناسب که بدن شما را او زنده نگه داشته و او سبب حیات بدن شماست. پس او «روح» است: «لانّ الرّوح ما به الحیاة الشّیى». روان شما یک نام دیگرش «نفس» است. شما همان «روان» اید. حقیقت شما عبارت از «روان» شماست. شما آن «روان» تان هستید و آن «روان» شمایید. نفس عبارت از حقیقت شیء است. حقیقت شما همان «روان» شما است. و وقتى که آن حقیقت پیدا شد، شما پیدا شدهاید و تا آن حقیقت باقى است، شما باقى خواهید بود. فلذا روان شما گر چه ازلى نیست ولى ابدى هست، ازلى نیست، یعنى از اوّل آن وقتى که خدا هست، روان شما نیست. خداوند روان شما را خلق کرده است، روان شما حادث است، اما همین روان شما ابدى و همیشگى است: خُلِقْتُم لِلْبَقاء وَ لا لِلْفَناء. اى بشر خیال نکن که براى مرگ آفریده شدهاى تو براى بقا و جاودانگى آفریده شدهاى. این شما که همیشه هستید، آن روان شماست و الّا این بدن، این لباس چند روزه روان، این لباس را خواهید کند و از این جهان به جهان دیگر خواهید رفت. آن روان را «نفس» مىگویند، زیرا که شما آنید و آن، عین شماست. این روان را «قلب» نیز مىگویند. یکى از نامهاى روان شما قلب است، زیرا حرکت شما، سکون شما، قلب و انقلاب شما، و تمام حرکتهاى شما معلول آن است. پس اوست که مقلب است، اوست که سرتا پا حرکت است. نام روانتان بدین مناسبت «قلب» است. یکى از نامهاى شما و روان شما «صدر» است، زیرا در حقیقت آن است که در میان سینه شما است، در اینجا، اسم ظرف بر مظروف اطلاق شده است. یکى از نامهاى روان شما «عقل» است. «عقل» به معناى قوّه آمده است، ولى در اینجا به معناى مدرک است. یعنى وقتى شما درک مىکنید، مىفهمید، قدرت فهم دارید، کلیات را درک مىکند، آن روان شماست که درک مىکند. بنا بر این شما جوهرهاى دارید به نام روان، به نام روح، به نام نفس، به نام قلب، به نام صدر و به نام عقل. آن جوهره اوصافى دارد. تا حال یک بعد از سه بعد اخلاق، عرض شد. اما این روان شما، بر طبق تحقیق علماى اخلاق، داراى اوصاف و حالات و ملکاتى است. یعنى روان شما چنان است که حالتى و صفتى به سادگى عارض آن مىشود و بزودى از بین مىرود. مثل این که از کسى خوشتان مىآید، ساعت دیگر از او بدتان مىآید. حبّ و بغض از حالات روان شماست. برخى از اوصاف روان شما، به نام «حالات» خوانده مىشود. اما برخى دیگر «ملکات» است، یعنى همیشه هست. به این زودى پیدا نمىشود و بزودى هم زایل نمىشود. این اوصاف پایدار را «ملکات» مىگویند. شما روحتان داراى «ملکه» یعنى عوارض دائمى است. این ملکات انسانى است که «اخلاق» نامیده مىشود. علما در باره این ملکات، سخنها گفتهاند، و ملکات روانى انسان را به چندین قسم، تقسیم کردهاند. بعضى از ملکات شما «موروثى» و بعضى «اکتسابى» است. امام صادق مىفرماید: «فمنه موروثى و منه کسبى». این ملکات، برخى طبیعى و فطرى شماست و خداوند این خاصیت و خوى و ملکه را در روان شما قرار داده است. بعضى از صفات شما کسبى است، زحمت مىکشید، فعالیت مىکنید تا این صفت روانى را پیدا مىکنید. قسم دیگر از ملکات، رذائل و فضائل است. برخى از ملکات شما عبارت از فضائل نفس شماست، جمال روح شماست. زیبائى قیافه روان شما عبارت از فضائلاخلاقى است. برخى از ملکات، رذائل است، صفتهاى زشت است، قیافه کریه روح است. بحث «اخلاق» عبارت از بحث در همین ملکات است.آیا انسان مىتواند اخلاق فاضله را تحصیل کند، ملکات پسندیده را پیدا کند و آیا مىتواند ملکات زشت را از خودش دور کند انسان کامل، انسانى است که بکوشد و در خود، ملکات فاضله را ایجاد کند. و آن را که بنحو طبیعى موجود است، تقویت کند. و انسان کامل، انسانى است که بکوشد و آن رذائل را در خود تضعیف کند و تا مىتواند از بین ببرد. وقتى که انسان کوشید و به آنجا رسید هر چه ملکه فاضله بود بدست آورد، و هر چه رذائل بود از خود دور کرد، آن جاست که یک انسان ملکوتى مىشود و مصداق: «خلیفة اللَّه فى الأرض» مىشود انسان مسجود ملائکه مىشود، انسان آسمانى مىشود، انسانى مىشود که در مراحل انسانیت تکامل پیدا کرده است. همین مکارم اخلاق است که اگر انسان بکوشد و آن را کسب کند، مصداق بیان پیامبر بزرگ (ص) مىشود که مىفرماید: «بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق»: من براى این برانگیخته شدم و انبیاء براى این معنا به سوى بشر فرستاده شدند که روان آنها را در اخلاق، تکامل بخشند، ملکات آنها را ملکات فاضله کنند، رذائل را از وجودشان دور کنند، تا آنجا که آنان خلیفه الهى گردند. تصور نشود، تنها جانشین الله، جدّ اعلاى ما، حضرت آدم بود، همه ما جانشین الله مىتوانیم باشیم، همه ما خلیفة الله مىتوانیم بشویم. مگر روایت به ما نمىگوید: «تخلّقوا باخلاق اللّه و تأدّبوا باداب اللّه.» اى انسان تو والاتر از این هستى که در این دنیا، در این جهان پست بمانى و علاقهمند به دنیا گردى. تو باید پرواز کنى، متخلق به اخلاق الهى بشوى. بالجمله، بعد دوم اخلاق، عبارت از تشخیص
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
مقدمه
این پروژه با عنوان اخلاق اسلامی که به نقد و بررسی اخلاق اسلامی و رابطه آن با یاد خدا ، خودخواهی ، خودشناسی و ... می باشد به این نکته تأکید می کند که لازمه ی داشتن اخلاق اسلامی که مورد پسند همگان است ، داشتن اعتقاد و ایمان به خدا و انجام دستورات او می باشد .
توبه به خدا
نگاهی به تعالیم قرآن و آموزش های رسیده از پیشوایان عظیم الشأن آسمانی این نکته را به وضوح به ثبوت می رساند که از نظر اسلام نه تنها هیچ چیز به اندازه یاد خدا از ارزش و اهمیت برخوردار نیست . بر تمام امور دیگر برای تسهیل توجه انسان به خداست و توجه به خدا ، روح همه عبادات و ارزش های اخلاقی را تشکیل می دهد از نظر اسلام سرچشمه قدرت روحی و معنوی برای انسان و یگانه عامل سعادت و کمال او در توجه به خداست و اشتغال به یاد اوست همچنانکه همه ی گرفتاری های انسان و حتی همه ی رذایل اخلاقی و معایب روحی و نفسانی ناشی از غفلت از یاد خداست توجه انسان به خدا در واقع اتصال قلبی انسان به درگاه الهی است و پر واضح است که در این ارتباط و اتصال باطنی فیوضات معنوی فراوانی نصیب انسان می گردد زمانیکه توجه خود را یکسره معطوف به درگاه الهی می کند و روی دل خود را بسوی ساحت قدس خدواند می دارد همچون آئینه ای که در برابر تابش آفتاب قرار گیرد انوار فیوضات الهی را به تناسب استعداد و آمادگی خود دریافت کرده و آثار آن را منعکس می گرداند هر اندازه دل از تیرگی ها و آلودگی ها منزه تر و به صفا و پاکی نزدیکتر به همان اندازه قدرت دریافت آن انوار ازلی در او بیشتر و افزونتر توجه قلبی به خدا سبب استناره از نور خورشید حق و برخورداری از آثار نامتناهی مربوط به آن است بروشنی در می یابند و از این رهگذر به سرچشمه معنویات و علم و حکمت واقعی دست می یابند . در جذبه های حاصله از مشاهده ی نور حق جلوه های خدا را می بیند و لحظه به لحظه ایمان خود را تجدید می کنند . در تعالیم اسلامی موارد مشخصی وجود دارد که هر فرد مسلمان باید در آن مراحل به یاد خدا باشد تا اشتغالات روزمره او را بکلی از یاد خدا غافل نگرداند نماز های یومیه از مهم ترین و موثر ترین مواردی است که فکر و روح انسان را از لابه لای اشتغالات زندگی روزمره خارج و معطوف به درگاه الهی می کند به طوری که اگر این فرضیه مطابق با اصول و موازینی که در شرع تعیین شده است انجام پذیرد و همراه با دقت و تمرکز و حواس و توجه به معانی الفاظ باشد در این صورت زمینه ها برای استمرار یاد خدا در مراحل دیگر زندگی فراهم می آورد به طوری که شخص بتواند نه تنها در حال نماز و نیایش بلکه در مراحل دیگر نیز به یاد خدا باشد تأکید تعالیم اسلامی به دعا از جمله موارد مهم دیگریست که سبب توجه انسان بدرگاه خدا می شود خداوند باب مناجات و دعا را بروی انسان مفتوح کرده تا از این طریق وارد در ساحت عظمت او شود و در مراتب قرب او بالاتر رود تا آنجا که آخر المر به وصال بیواسطه او نائل آید آثار روحی و معنوی توجه به خدا به تناسب شدت و ضعف این توجه مختلف است گاهی این آثار ناخود آگاه و خفیف و گاهی بصورت آگاهانه و بسیار شدید است بطوری که آثار جذبات حاصله از آن دل را منقلب و به اوج لطافت و اثر پذیری از عوالم باطنی می رساند و گاهی این تأثیرات چنان شدید و انقلاب درونی حاصله چنان عمیق است که شخص به مرحله ی مجذوبیت کامل رسیده و در همان حال به دریافت حقایق علوی نائل می شود که آثار و نتایج آن به تدریج ظاهر و اثمار معنوی آن به مرور پدیدار می گردد نمونه ای از این بیخودی را که منتهی به حالت صعقه و بیهوشی شده قرآن در مورد حضرت موسی ( ع ) نقل می کند که چون از خداوند تقاضای دیدارش را می کند در پاسخ ندا می رسد که در کوه بنگرد اگر کوه بتواند بر جای ماند او هم خواهد توانست خدا را مشاهده کند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
اخلاق اسلامی
بسم الله الر حمن الر حیم
بخش اول: مبانی اخلاق
فصل اول – کلیات
مفهوم لغوی واژه اخلاق:
اخلاق جمع کلمه خُلق به معنی سرشت باطنی انسان است و در مقابل آن خَلق به معنی شکل و صورت ظاهری انسان است.
تفاوت صفات نفسانی انسان:
صفات نفسانی انسان یا ثابت و راسخ است که به آن ملکه گفته می شود و یا زودگذر و موقتی است که به آن حال گفته می شود. اخلاق همان صفات ثابت و راسخ در نفس انسان است.
عوامل مؤثر در اخلاق:
دو عامل مهمن که خُلق و خوی انسان را می سازد٬عبارتند از:
الف) طبیعت یا وراثت و ذات
ب) تمرین و تکرار که در نتیجه یادگیری و آموزش به دست می آید.
تعریف علم اخلاق:
علمی که صفات خوب و بد را معرفی می کند و شیوه تحصیل آنها را آموزش می دهد و از اعمال و رفتار متناسب با آن صفات بحث می کند.
5- موضوع علم اخلاق:
هر علمی درباره چیزی بحث می کند. مثلاً علم پزشکی درباره بدن انسان و روان شناسی درباره رفتار انسان وعلم حساب در موضوع عدد بحث می کند. موضوع علم اخلاق که از آن بحث می شود٬عبارتست از نفس و جان انسان.
6- هدف نهایی علم اخلاق:
هدف علم اخلاق اسلامی این است که انسان را به اندازه استعداد خود٬مظهر اسماء و صفات خداوند قرار می دهند٬ یعنی در روح انسان صفات الهی ظاهر می شود و در این مسیر انسان کامل کسی است که رو به رو محل ظهور همه اسماء و صفات خداوند قرار گیرد.
فلسفه اخلاق:
تحلیل و بررسی عقلانی مسائل بنیادی اخلاق را فلسفه اخلاق گوییم٬ مانند اینکه ملاک خوب و بد چیست و آیا اینکه اخلاق نسبی است یا مطلق؟
تربیت اخلاقی:
راه کارهای عملی برای رسیدن به فضائل اخلاقی را تربیت اخلاقی می گوییم.
رابطه علم اخلاق با فقه:
علم فقه علمی است که وظایف انسان را در مقابل خداوند بیان می کند. مسائل فقهی دو جنبه دارند:
الف) جنبه اخروی و ثواب و کیفر
ب) جنبه دنیوی و صحیح یا باطل بودن عمل
رابطه علم اخلاق با فقه در جنبه اخروی و ثواب و کیفر اعمال است.
رابطه علم اخلاق و حقوق:
علم حقوق قوانین کلی است که برای اجرای عدالت وضع شده است. رابطه علم اخلاق با حقوق دو طرفه است. به معنا که اگر در جامعه عدالت ایجاد شود٬ زمینه مناسبی برای پرورش فضائل اخلاقی ایجاد می شود و اگر فضائل اخلاقی در جامعه ایجاد شود٬ از جرم و جنایت کاسته می شود.
رابطه علم اخلاق و عرفان عملی:
عرفان دو جنبه دارد٬ عرفان نظری و عرفان عملی.
عرفان نظری مسائل عقلانی است که در موضوع خداشناسی و انسان شناسی به روش فلسفی بیان شده است.
عرفان عملی راه رسیدن انسان را به مقامات معنوی بیان می کند و اخلاق عرفانی را تشکیل می دهد.
علم اخلاق و رابطه آن با علوم تربیتی:
علوم تربیتی برای پرورش استعدادهای انسلن در زمینه های مختلف از جمله: علمی٬ اخلاقی و حرفه ای تعریف شده است ولی علم اخلاق برای پرورش فضیلت های اخلاقی کاربرد دارد.
از تفاوت های دیگر علم اخلاق با علوم تربیتی می توان به نقش انگیزه و نیّت در اخلاق اشاره کرد.
مکاتب عمده و مهم اخلاقی:
اخلاق فلسفی:
در این مکتب محور مسائل اخلاقی اعتدال است. هر فضیلت اخلاقی نقطه اعتدال میان دو رذیلت اخلاقی است که یکی در جانب افراط قرار گرفته و دیگری در جانب تفریط . مثلاً: شجاعت که فضیلت اخلاقی است میان دو رذیلت تهّور( بی باک ) و جُبن ( ترس بی معقول ) قرار گرفته است.
از کتابهایی که به این روش نوشته شده می توان به کتاب های زیر اشاره کرد:
الف) تهذیب الاخلاق و طهارۃ الاعراق – ابن مسکویه(عربی)
ب) جامع السعادات – مولٰی محمد مهدی نواقی(عربی)
ج) اخلاق ناصری – خواجه نصیر الدین طوسی(فارسی)
اخلاق عرفانی:
این اخلاق بر محور مبارزه با نفس بنا شده استو عارفان وصوفیان آن را رواج دادند.
از کتابهایی که به این روش نوشته شده است می توان موارد زیر را نام برد:
الف) منازل السائرین – خواجه نصیر الدین طوسی
ب) منطق الطیر- عطار نیشابوری
ج) مثنوی معنوی – جلال الدین مولوی
اخلاق نقلی:
اخلاقی که براساس کتاب و سنّت تنظیم شده است. در این روش بیشتر به توصیف مفاهیم اخلاقی و ارزش گذاری فضائل اخلاقی توجه شده است و مبادی اخلاق وراه کارهای آن کمتر مورد عنایت واقع شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .docx :
تاثیرات اخلاق بر زندگی دنیوی
بعضى از ناآگاهان، مسائل اخلاقى را، به عنوان یک امر خصوصى در زندگى شخصى مىنگرند، و یا آنها را مسائل مقدس روحانى و معنوى مىدانند که تنها در زندگى سراى دیگر اثر دارد، در حالى که این یک اشتباه بزرگ است; اکثر مسائل اخلاقى بلکه همه آنها، آثارى در زندگى اجتماعى بشر دارد، اعم از مادى و معنوى، و جامعه انسانیت منهاى اخلاق به باغ وحشى تبدیل خواهد شد که تنها قفسها مىتواند جلو فعالیتهاى تخریبى این حیوانات انساننما را بگیرد، نیروها به هدر خواهد رفت، استعدادها سرکوب خواهد شد، امنیت و آزادى بازیچه دست هوسبازان مىگردد و زندگى انسانى مفهوم واقعى خود را از دست مىدهد. اگر درست در تاریخ گذشته بیندیشیم، اقوام زیادى را پیدا مىکنیم که هر کدام بر اثر پارهاى از انحرافات اخلاقى، شکستخورده یا بکلى نابود شدند. چه بسیار زمامدارانى که بر اثر نقاط ضعف اخلاقى، قوم و ملتخود را در کام مصائب دردناکى فرو بردند، و چه بسیار فرماندهان فاسدى که جان سربازان خود را به خطر افکنده و بر اثر خودکامگى آنها را به خاک و خون کشیدند. درست است که زندگى فردى نیز بدون اخلاق، لطافت و شکوفایى و زیبایى ندارد; درست است که خانوادهها بدون اخلاق سامان نمىپذیرند; ولى از آنها مهمتر، زندگى اجتماعى بشر است که با حذف مسائل اخلاقى به سرنوشت دردناکى گرفتار مىشود که بدتر از آن تصور نمىشود. ممکن است گفته شود، سعادت و خوشبختى و تکامل جوامع بشرى را مىتوان در پرتو عمل به قوانین و احکام صحیح به دست آورد، بى آن که مبانى اخلاقى در افراد وجود داشته باشد. در پاسخ مىگوییم عمل به مقررات و قوانین نیز بدون پشتوانه اخلاق ممکن نیست; تا از درون انسانها انگیزههایى براى اجراى مقررات و قوانین وجود نداشته باشد، تلاشهاى برونى به جایى نمىرسد. زور و فشار، بدترین ضمانت اجرایى قوانین و مقررات است که جز در موارد ضرورى نباید از آن استفاده کرد و در مقابل آن، ایمان و اخلاق، بهترین ضامن اجرایى قوانین و مقررات محسوب مىشود. با این اشاره به قرآن مجید باز مىگردیم و نمونههایى از آیات قرآن را که ناظر به این مساله مهم است مورد توجه قرار مىدهیم:
1- ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون (سوره اعراف، آیه96).
2- ولاتستوى الحسنة ولاالسیئة ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بینک وبینه عداوة کان-ه ولى حمیم - ومایل-ق-ها الا الذین صبروا ومایل-ق-ها الا ذوح-ظ عظیم (سوره فصلت، آیه34 و 35)
3- فبما رحمة من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فىالامر فاذا عزمت فتوکل على الله ان الله یحب المتوک-لین (سوره آل عمران، آیه159)
4- وما ارس-لنا فى قریة من نذیر الا قال مترفوها ان-ا بما ارسلتم به کافرون (سورهسبا، آیه34)
5- وابتغ فیما اتک الله الدار الآخرة ولاتنس نصیبک من الدنیا واحسن کما احسن الله الیک ولاتبغ الفساد فى الارض ان الله لایحب المفسدین - قال انما اوتیته على علم عندى اولم یعلم ان الله قد اهلک من قبله من القرون من هو اشد منه قوة واکثر جمعا ولایسئل عن ذنوبهم المجرمون (سوره قصص، آیه77 و 78)
6- فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا - یرسل السماء علیکم مدرارا - ویمددکم باموال وبنین ویجعل لکم جنات ویجعل لکم انهارا (سوره نوح، آیه10 تا 12)
7- ولو انهم اقاموا التوریة والانجیل وما انزل الیهم من ربهم لاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم منهم امة مقتصدة وکثیر منهم ساء مایعملون (سوره مائده، آیه66)
8- من عمل صالحا من ذکر او انثى وهو مؤمن فلنحیینه حیوة طیبة ولنجزینهم اجرهم باحسن ماکانوا یعملون (سوره نحل، آیه97)
9- ومن اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکا ونحشره یوم القیمة اعمى (سورهطه،آیه124)
10- ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم (سوره انفال، آیه46)
ترجمه:
1- و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم، ولى (آنها حق را) تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
2- هرگز نیکى و بدى یکسان نیست، بدى را با نیکى دفع کن ناگاه (خواهى دید) همان کس که میان تو و او دشمنى است، گوئى دوستى گرم و صمیمى است!
3- به (برکت) رحمت الهى، در برابر آنان [ مردم] نرم (و مهربان) شدى! و اگر تندخو و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده مىشدند، پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى (قاطع باش و) بر خدا توکل کن زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد!
4- و ما در هیچ شهر و دیارى پیامبرى بیم دهنده نفرستادیم مگر این که مترفین آنها (که مست ناز و نعمتبودند) گفتند: «ما به آنچه فرستاده شدهاید کافریم!»
5- و در آنچه خدا به تو داده. سراى آخرت را بطلب، و بهرهات را از دنیا فراموش مکن! و همانگونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن! و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد! - (قارون) گفت: «این ثروت را به وسیله دانشى که نزد من ستبه دست آوردهام!» آیا او نمىدانست که خداوند اقوامى را پیش از او هلاک کرده که نیرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى که عذاب الهى فرا رسد) مجرمان از گناهانشان سؤال نمىشوند!
6- به آنها گفتیم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است! - تا بارانهاى پر برکت آسمان را پى در پى بر شما فرستد! - و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد!
7- و اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنها نازل شده [ قرآن] برپادارند، از آسمان و زمین روزى خواهند خورد، جمعى از آنها معتدل و میانهرو هستند، ولى بیشترشان اعمال بدى انجام مىدهند.
8- هر کس کار شایستهاى انجام دهد. خواه مرد باشد یا زن، در حالى که مؤمن است، او را به حیاتى پاک زنده مىداریم، و پاداش آنها را به بهترین اعمالى که انجام مىدادند، خواهیم داد.
9- و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت، و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم!
10- ... و نزاع (و کشمکش) نکنید، تا سست نشوید و قدرت (و شوکت) شما از میان نرود!
تفسیر و جمعبندى
در نخستین آیه، سخن از رابطه برکات زمین و آسمان; باتقوا است، با صراحت مىفرماید: ایمان و تقوا سبب مىشود که برکات آسمان و زمین به سوى انسانها سرازیر گردد; و بعکس، تکذیب آیات الهى (و بى تقوایى) سبب نزول عذابمىگردد. (ولو ان اهل القرى آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون) برکات آسمان و زمین، معنى وسیعى دارد که نزول بارانها، رویش گیاهان، فزونى نعمتها، و افزایش نیروهاى انسانى را شامل مىشود.
«برکت» در اصل به معنى ثبات و استقرار چیزى است، و این واژه بر هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مىگردد; بنابراین موجودات بىبرکت آنها هستند که ثبات و قرارى ندارند و زود فانى و نابود مىشوند. بسیارند از امتهایى که داراى امکانات مادى فراوان هستند و منابع زیرزمینى و روزمینى و انواع صنایع را دارند، ولى به خاطر تباهى اخلاق و فساد اعمال که نتیجه مستقیم فساد اخلاق است، این مواهب براى آنها ناپایدار و فاقد برکت است و غالبا در مسیر نابودىشان به کار گرفته مىشود. به همین دلیل، آیات قرآن، از کسانى سخن مىگوید که نعمتهاى آنها وبال و مایه بدبختىشان شد.
مثلا، در آیه85 سوره توبه مىخوانیم: «ولاتعجبک اموالهم واولادهم انما یرید الله انیعذبهم بها فىالدنیا وتزهق انفسهم وهم کافرون;مبادا اموال و اولادشان مایه اعجابتو گردد، خدا مىخواهد به وسیله آن، آنها را عذاب کند و جانشان بر آید در حالى که کافر باشند.»
آرى! این نعمتها هنگامى که با فساد اخلاق توام شود، هم مایه عذاب دنیا است، هم موجب خسران و زیان آخرت! به تعبیر دیگر، هرگاه مواهب الهى با ایمان و اخلاق و اصول انسانى همراه باشد مایه عمران و آبادى و رفاه و آسایش و سعادت و نیکبختى است این همان چیزى است که در آیهمورد حثبه آن اشاره شده است. بعکس، هرگاه با سوءاخلاق و بخل و ظلم و خودکامگى و هوسبازى همراه باشد، مایه تباهى و فساد است! در دومین آیه، طریقه بسیار مؤثر و مهمى را براى پایان دادن به کینهتوزیها و عداوتها، ارائه مىدهد و نقش اخلاق را در برچیدن نفرتها و کینهها روشن مىسازد، مىفرماید: «با نیکى، بدى را دفع کن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمى شوند.» (ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بینک وبینه عداوة کانه ولى حمیم) سپس مىافزاید: این کار کار همه کس نیست، و این بزرگوارى وسعه صدر، از هر کس بر نمىآید، «تنها کسانى به این مرحله مىرسند که داراى صبر و استقامتند، و تنها کسانى به این فضیلت اخلاقى نائل مىشوند، که بهره عظیمى از ایمان و تقوا دارند!» (ومایلقها الا الذین صبروا ومایلقها الا ذوحظ عظیم) همیشه یکى از مشکلات بزرگ جوامع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
درآمدی بر اخلاق و آئین رفتار حسابداران حرفه
مقدمه توسعه و تنوع فعالیتهای اقتصادی در کشور و کوشش در جهت خصوصیسازی شرکتهای دولتی و عملیات تصدی دولت به افزایش شمار و گسترش دامنه فعالیتهای شرکتهای سهامی عام و بسط فزاینده بازار سرمایه در طول دهه گذشته انجامید؛ و نیاز به اعمال نظارت مالی بر واحدهای تولیدی، بازرگانی و خدماتی را در جهت حفظ منافع عمومی، حفظ حقوق و منافع صاحبان سرمایه و دیگر اشخاص ذیحق و ذینفع تشدید کرد. رفع این نیاز مستلزم فراهمسازی اطلاعات مالی قابل اعتماد، مربوط و قابل مقایسه توسط شرکتها و موسسات مختلف و تهیه و ارائه آن مستلزم استفاده از خدمات حسابداران حرفهای در واحدها و همچنین استفاده از حسابداران حرفهای مستقل در بررسی اطلاعات و حسابرسی صورتهای مالی است. با تصویب قانون استفاده از خدمات تخصصی و حرفهای حسابداران در سال 1372 و تصویب آئیننامههای مربوط و اساسنامه جامعه حسابداران رسمی در سالهای 1374 تا 1379، جامعه حسابداران رسمی ایران در سال 1380 با عضویت شماری از حسابداران با سابقه تشکیل شد. بهدنبال آن، موسسات حسابرسی جدیدی تشکیل شد و تعدادی حسابدار رسمی جدید در سالهای 1381 و 1382 انتخاب شدند. در سال 1382 حسابرسان و موسسات حسابرسی معتمد بورس اوراق بهادار نیز انتخاب شدند و به این ترتیب، حسابداری حرفهای در ایران دوران تازهای از فعالیت، رشد و توسعه را آغاز کرد. نقش، وظیفه و مسئولیت حسابداران حرفهای در قبال جامعه، صاحبان سرمایه و دیگر اشخاص ذیحق و ذینفع ایجاب میکند که آنان اصول عمومی اخلاق حسنه را در همه جنبهها رعایت و به آئینرفتار حرفهای مدّون و منسجمی پایبند باشند تا پذیرش، اعتبار و احترام اجتماعی را که لازمه فعالیت در هر حرفه تخصصی است، بدست آورند. در این مقاله، ابتدا چند نکته درباره اخلاق و آئین رفتار بطور اعم گفته میشود؛ بعد، توضیح مختصری راجع به اخلاق و آئین رفتار حرفهای داده خواهد شد؛ پس از آن، اصول بنیادی آئین رفتار حرفهای حسابداران بیان میشود؛ و در ادامه، چند مطلب که به نظر میرسد طرح آن در شرایط کنونی مناسبت بیشتری دارد عنوان خواهد شد. در تعریف اخلاق علامه علیاکبر دهخدا در لغتنامه، اخلاق را جمع <خلق و خویها> و علم اخلاق را <دانش بد و نیکخوییها> تعریف کرده است و آن را یکی از <سه بخش فلسفه یا حکمت عملیه> میداند که عبارت است از <تدبیر انسان نفس خود را یا یک تن خاص را>. دکتر حسن انوری در فرهنگ بزرگ سخن، اخلاق را <مجموعه عادتها و رفتارهای فرهنگی پذیرفته میان مردم یک جامعه> تعریف کرده و در ادامه به <رفتار شایسته و پسندیده> عطف میدهد. دائرهالمعارف مصاحب علم اخلاق را <بررسی و تعیین ارزش اعمال انسانی برحسب اصول اخلاقی >تعریف کرده است و اضافه میکند که درباره وجدان انسان و مسئولیت او از لحاظ اعمالش، نظریههای مختلفی در طی تاریخ ابراز شده و اصحاب فلسفههای مختلف، عوامل گوناگونی چون دین، فطرت و تجربه را اساس اخلاق دانستهاند. در دائرهالمعارف بریتانیکا گفته شده است اصطلاح اخلاق(Ethics) در مورد تئوریها و سیستمهای ارزشهای اخلاقی نیز کاربرد دارد. در این دائرهالمعارف، اخلاق به سه شاخه یا رشته تقسیم شده: اخلاق نظری، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی. اخلاق نظری یا فرااخلاق(Metaethics) به موضوعات مرتبط با ماهیت مفاهیم و قضاوتهای اخلاقی میپردازد. اخلاق هنجاری یا دستوری(Normative Ethics) ضوابط و معیارهایی برای چگونه زندگی کردن فراهم میآورد و در آن، خوب و بد، درست و نادرست و نظایر آن تعریف و چگونگی انتخاب بین آنها و راه درست عمل کردن را براساس قواعد معین بیان میکند. اخلاقکاربردی(Applied Ethics) در واقع ادامه اخلاق هنجاری است که در آن کاربرد تئوریهای اخلاق هنجاری در اخلاقیاتی نظیر حقوق بشر، برابری نژادی و جنسیتی، عدالت و مسائل مشابه مورد بحث واقع میشود. اخلاق و آئینرفتار حرفهای اخلاق و رفتار حرفهای قاعدتاً در شاخه اخلاق کاربردی قرار میگیرد و حاوی یک نظام ارزشی است که براساس آن، بد و خوب، و درست و نادرستِ رفتارِ صاحبان یک حرفه تعریف و بیان میشود. برای روشن شدن این تعریف باید به دو سوال پاسخ داده شود. سوال اول این که مراد از حرفه چیست و سوال دوم این که به چه کسانی حسابدار