انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق درباره؛ ادبیات زنانه و مردانه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

ادبیات زنانه و مردانه

زن رنجکشیده و کهن الگوها در دهه هاى اخیر شاهد به چالش کشیده شدن تصویر زن ازسوى حامیان برابرى بوده ایم، گاهى مناقشات دراین زمینه بالاگرفته و توجه مطبوعات را نیز جلب کرده است. مقالات و حتى کتابهایى در باب نسوان به مثابه گروهى رنج کشیده یا دردناک بودن زنانگى نوشته شده و زوایاى گونه گونى عزیمت گاه مباحثى با محوریت زن شدند. از آنجا که متون کهن ـ چه تاریخى، چه تربیتى و چه ادبى ـ شاهد سلوک زن درتاریخ بوده اند به عنوان سندهایى خاموش موردتوجه قرارگرفتند. ارواح نویسندگان اینجا و آنجا درمصاحبه هاى بلند و کوتاه احضارشده و تأدیب کشتند. درکتابى (تاریخ مذکر) خواندم تنها زن ایرانى که درمتون فارسى حضور فعال دارد مادر حسنک است که البته او هم درنهایت جگرآور بودن به گریه نکردن اکتفامى کند. اما آیا به راستى راه دیگرى براى تحقیق نمانده است؟ درنگاه اول، اغلب کتابها ناامیدکننده اند اما پایگاههاى مقاومت نیز دیده مى شوند. مثلاً مولوى [بین شعرا] مردانى را که عاشق همسر خود نیستند ناقص مى داند و ابن عربى [بین عرفا] زن را قابل و حق را فاعل مى پندارد، آنگاه نتیجه مى گیرد که او پذیراى صور حق است. به تاریخ دور و کهن الگوها که دقیق مى شوم نمى توانم جلوى تعجب خودم را بگیرم. گذشته از مادر ـ خدابودن مادر بودا در شرق و مریم مقدس درغرب، در فرهنگ ما حضرت فاطمه (س) علت خلقت معرفى شده و حضرت على (ع) مى فرمایند: وقتى حضرت رسول(ص) درباره مقام و حق زن در برابر مرد مى گفتند احساس کردم که مى خواهند بگویند هیچ مردى حق اف گفتن به زن خود را ندارد. در دوره اشکانى حق مالکیت، سهم ارث و حق شکایت به دادگاه از بدرفتارى شوهر داشتند، کوروش برخلاف سنن و تحت تأثیر آتوسا، پسرکوچکتر خودش «خشایار» را به ولیعهدى برمى گزیند، گردآفرید، فرنگیس و گردویه جنگ آور و فرمانده بودند و هما، دینک، پوراندخت و آزرمیدخت به پادشاهى رسیدند. درآیین مزدایى سه تن از گروه فرشتگان یا ایزدان جاودانى زن اند. تا به حال به شاهنامه فکرکرده اید، بیشتر پیشنهادهاى ازدواج ازسوى دختران است. اما آیا عملاً همه چیز به همین خوشى بوده است؟ این عنصرالمعالى نیست که در قابوسنامه تردید مى کند آیا دختران باید آموزش ببینند؟ آیا نظامى نمى گوید: «آیا نمى بینى که ریحان را چون تروتازه باشد ببویند و چون به پژمردگى دگرگون حال شود در [پلیدى جاى] افکنند» و به این ترتیب زن همچون محصولى مصرف شدنى بررسى مى شود. جمله هاى ضدونقیضى که نوشته ام وقتى بحرانى تر مى شوند که به یاد بیاوریم زبان فارسى ماهیتى خنثى دارد، به عنوان مثال ما در اشاره به زن و مرد فقط مى گوییم «او» اما در دیگر زبانها مجبور به روشن کردن جنسیت «مورداشاره پذیر» هستیم. آیا ما سنتى زن ستیز را پشت سر نهاده ایم؟ براى پاسخ به این پرسش نمى توان به یک نگاه ایدئولوژیک متکى بود چرا که ویژگى تقلیل دهنده ایدئولوژى بنا به آنچه مشهور است تولیدکننده نوعى آگاهى کاذب است در حالى که ما به سازوکارى فرارونده وفراگیر نیازمندیم. < گفتمان چرخش دکارت به سمت انسان و اصالت بخشیدن به سوژه از مهمترین وقایع تاریخ فلسفه است. او مى اندیشید، پس بود. وجود سوژه در ادبیات فلسفى دکارت وابسته است به توانایى اش به اینکه خود را یگانه و مستقل، متمایز از دیگران بداند و چیزى که فوکو با آن مخالفت کرد همین سوژه خودمختار بود. سوژه درنگاه فوکو درموقعیت شدن است و نه درحالت بودن، بحرانى که از آن یادمى شود به خاطر جابه جایى افراد در سوژه هاى مختلف است آنها گاهى به نقشهاى ناخواسته پرت مى شوند و گاهى فعالانه به فاعلیت در سوژه مشخصى مى پردازند. از یک طرف آدمى نمى تواند به کمدهاى شخصى خود پناه ببرد [همه مى دانیم که هیچ کمدى آشپزخانه ندارد] و ازسوى دیگر مجبور است منبع این فشارهاى خارجى را تحلیل کند. به این ترتیب پاى گفتمان به بازى «آگاهى» بازمى شود.هرچه را که دلالت مند است یا معنى دارد مى توان بخشى از گفتمان به حساب آورد. درواقع آن مجموعه ساده اى از پاره گفتارهایى است که واجد معنا، نیرو و تأثیر در یک ساخت اجتماعى است. به این صورت مى توان زمینه اى که پاره گفتارها را گرد مى آورد به نوعى گفتمان دانست. گفتمانها هم فهم ما از واقعیت، هم تصورى را که از هویت خودمان داریم را شکل مى دهند. با این حال ثابت نیستند، بلکه پایگاه تعارضى دائمى برسرمعنا هستند. فوکو گفتمان را نه به مثابه مجموعه اى از نشانه ها یا قطعه اى از متن بلکه «رویه ها»یى مى داند که به گونه اى نظام مند موضوعات و ابژه هایى را که درباره شان سخن مى گوییم شکل مى دهند. مسأله مهم از نظر او پرداختن به نحوه چانه زنى در روابط قدرت است [چرا که گفتمان تولید کننده حقیقت و قدرت است] او بر این گمان نیست که در یک رابطه نهادى شده، طرف قوى در واقع از قدرت بلا منازع برخوردار است ومى گوید:«هر جا قدرت هست مقاومت نیز هست» این مفهوم از مقاومت همیشه حاضر ، از نظر بیشتر فمنیست ها(در غرب) در دور کردن نظریه از پرداختن به الگوهاى سلطه مبتنى بر ظالم ـ مظلوم که در اندیشه فمنیستى اولیه رایج بود یارى رسانده است. < بار دیگر گذشته و متون عبور از زندگى قبیله اى و نظام اجتماعى مبتنى بر کشاورزى رفته رفته به انسجام جمعیتها ونهایتاً ایجاد سرزمین و استقرار حکومت انجامید. ثروتها اندوخته شد و نزاع شکل سیستماتیک گرفت بنابراین قهرمانها سر بر آوردند. وجود طبقات و نیاز به تقسیم کار انسانهایى را که با شکلى مشخص آفرید که یا براى دفاع و یا براى حمله گسیل مى شدند و به خاطر اهمیتى که داشتند از نفوذ خوبى برخوردار بودند. مى توان گفت موازى با آن(نه به شکلى مکانیکى بلکه به صورتى پیچیده) ادبیات فولکولور که شاخص فرهنگى ـ ادبى جوامع مادرسالار بود به ادبیات حماسى تبدیل شد. ادبیات فولکولوریک همچون مادرى ادبیات حماسى را در خود



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ ادبیات زنانه و مردانه


تحقیق درباره؛ ادبیات فارسی ایران در پیش از اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

ادبیات فارسی ایران در پیش از اسلام

بیشتر ما می‌پنداریم که ادب و فرهنگ پیش از اسلام ایران با یورش عرب‌ها نابود شد و فرهنگی نوخواسته و جدا از گذشته در دامان فرهنگ اسلامی پرورش یافت. اما چگونه می‌توان باور کرد ادب و فرهنگ مردمی که پیشینه‌ی تاریخی چندهزار ساله دارند، در زمانی کوتاه آن چنان نابود یا دگرگون شود که اثری از آن نماند و در نتیجه "آن مردم در نادانی و بی‌خبری فرو روند تا پس از گذشت زمانی دراز بار دیگر در اثر عواملی دیگر از نو قدم به عالم دانش و ادب نهند، آن هم از گونه‌ای دیگر." برعکس، نگاهی گذار به تاریخ سده‌های نخست ورود اسلام به ایران نشان می‌دهد که ایرانیان در همان دوران که آن را دوران "فترت و انقطاع" خوانده‌اند، فرهنگ پربار خود را داشتند و همان فرهنگ بود که پایه‌های اصلی تمدن اسلامی را پی‌ریزی کرد. این اندیشه‌ی بنیادی پایه‌ی پژوهش‌های گسترده و نوآورانه‌ی دکتر محمد محمدی ملایری شد که گوشه‌ای از آن در کتاب "فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عرب" بازتاب یافته است.

  محمدی ملایری در کندوکاو فرهنگ پیش از اسلام ایران به سراغ فرهنگ عربی سده‌های نخستین اسلامی رفته و فرهنگ ایرانی را از لابه‌لای آثاری که به زبان عربی به دست تازیان یا ایرانیان نگاشته شده، بیرون کشیده است. این کتاب و آثار دیگری که ایشان در همین راستا پدیدآورده‌اند، راهی نو را برای پژوهشگران و دوست‌داران فرهنگ ایران و اسلام گشود که پیش از آن کمتر به آن توجه شده بود. محمدی ملایری معتقد است که پژوهش درباره‌ی فرهنگ ایرانی در آثار ادبیات عرب و فرهنگ اسلامی "نه تنها برای فرهنگ ایران بلکه برای شناخت بسیاری از مسائل ناشناخته‌ی ادبیات عربی و تمدن اسلامی هم راهی پرخیز و برکت و بلکه در برخی موارد یگانه و مشکل گشاسست." از این رو هنگامی که ایشان در تحلیل برخی مسائل تاریخی ادب و فرهنگ عربی همین روش را به کار گرفتند، با استقبال استادان صاحب‌نظر عرب روبه‌رو شدند و برخی از آنان "شناختن سرچشمه‌های ایرانی ادبیات عرب" را گشایش تازه‌ای در ادبیات تطبیقی دو زبان توصیف کردند.

  کتابی که در این جا معرفی می‌شود نخستین‌بار در سال 1323 به چاپ رسید و دانشگاه تهران در سال 1354 بار دیگر آن را چاپ کرد. سپس در سال 1374 انتشارات توس با تجدیدنظر و حروف‌چینی و صفحه‌آرایی جدید آن را به چاپ سوم رساند. همین ناشر چاپ دیگری از این اثر را در سال 1385 به بازار فرستاد. اثر دیگری از محمدی ملایری با نام تاریخ و فرهنگ ایران(دوره‌ی شش جلدی)، که پژوهشی گسترده درتاریخ ساسانیان با بهره‌گیری از منابع عربی و اسلامی است، نیز به کوشش انتشارات توس چند بار منتشر شده است. این استقبال ایران دوستان از آثار دکتر محمد محمدی ملایری را می‌توان به حساب نوآورانه بودن پژوهش‌های آن استاد فرزانه گذاشت و چنین برداشت کرد که ایشان در پاک‌سازی اندیشه‌ی نادرستی که پیوستگی فرهنگ ایرانی و گسترش آن را در فرهنگ اسلامی نادیده می‌گیرد، گام بزرگی برداشته است.

ادبیات فارسی یا پارسی به ادبیاتی گفته می‌شود که به زبان فارسی نوشته شده باشد. ادبیات فارسی تاریخی هزار و صد ساله دارد. شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. برخی کتابهای قدیمی در موضوعات غیرادبی مانند تاریخ، مناجات و علوم گوناگون نیز دارای ارزش ادبی هستند و با گذشت زمان در زمره آثار کلاسیک ادبیات فارسی قرار گرفته‌اند.

آوازه برخی شاعران و نویسندگان ایرانی از مرزهای ایران فراتر رفته‌است. شاعران و نویسندگانی نظیر فردوسی، سعدی، حافظ شیرازی، مولوی، عمر خیام و نظامی شهرتی جهانی دارند. در میان چهره‌های شناخته شده ادبیات معاصر فارسی در جهان می‌توان به صادق هدایت در داستان و احمد شاملو در شعر اشاره کرد.

ادبیات ایران پیش از اسلام

در زمان بغتسما (۲۰۵ - ۲۵۹ ه. ق.) شاعری به نام حنظله بادغیسی (ف.۲۲۰) ظهور کرد. در عهد بغتسما محمد بن وصیف و فیروز مشرقی و ابوسلیک گرگانی به سرودن شعر پرداختند.

سامانی

در دوره سامانی شعر و نثر پارسی هر دو راه کمال سپرد. در شعر شهید بلخی، رودکی سمرقندی، ابو شکور بلخی، ابو الموید بلخی، منجیک ترمذی، دقیقی طوسی، کسائی مروزی، عماره مروزی. در نثر رساله در احکام فقه حنفی تصنیف ابوالقاسم بن محمد سمرقندی، شاهنامه ابو منصوری، کتاب گرشاسب و عجائب البلدان هر دو تالیف ابو الموید بلخی، ترجمه تاریخ طبری توسط ابو علی بلعمی، ترجمه تفسیر طبری توسط گروهی از دانشمندان، حدود العالم (در جغرافیا)، رساله استخراج تالیف محمد بن ایوب حاسب طبری پرداخته شد.

آل بویه

در دوره آل بویه منطقی رازی و غضایری در شعر نامبردارند و در نثر دانشنامه رازی علائی و رگ‌شناسی به قلم ابن سینا پرداخته شد و ابوعبید جوزانی بخش ریاضی دانشنامه را به رشته تحریر درآورد و قصه حی بن یقظان به فارسی ترجمه و شرح شد.

غزنویان

در دوره غزنوی فردوسی، عنصری بلخی، عسجدی، فرخی سیستانی و منوچهری شعر پارسی سبک خراسانی را به کمال رسانیدند و ابو نصر مشکان نویسنده مکتوبات درباری سبکی بدیع در نثر پدید آورد.

سلجوقیان و خوارزمشاهیان

در زمان سلجوقیان و خوارزمشاهیان شاعران بزرگ چون اسدی، ناصرخسرو، قطران تبریزی، مسعود سعد سلمان، عمر خیام، امیرمعزی، انوری، خاقانی، نظامی، ازرقی، ادیب صابر، رشید وطواط، ظهیر فاریابی، جمال‌الدین اصفهانی، مجیر بیلقانی، ابوالفرج رونی، سیدحسن غزنوی، عبدالواسع جبلی، سنایی، عطار، مختاری غزنوی، عمعق بخاری و جز آنان ظهور کردند.

در نثر نمایندگانی مانند نظام‌الملک نویسنده سیاست‌نامه، امیر کی‌کاووس مولف قابوس‌نامه، محمدبن منور نویسنده اسرارالتوحید، عطار نویسنده تذکرة‌الاولیاء، گردیزی مولف زین‌الاخبار، ابوالفضل بیهقی نویسنده تاریخ بیهقی، راوندی



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ ادبیات فارسی ایران در پیش از اسلام


تحقیق درباره؛ ادبیات مشروطه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

ادبیات مشروطه

  ادبیات مشروطه، به ادبیات دوره‌ای گفته می‌شود که در آن شاعران، نویسندگان و اصحاب هنر، ادبیات را وسیله‌ای برای بیان اهداف سیاسی و اجتماعی خود، از جمله تنریر افکار مردم، آزادی و استقرار مشروطیت، قرار داده بودند؛ که از نظر زمانی بین سالهای 1240 تا 1299 هـ.ش. را دربرمی‌گیرد.

  ایرانیان دوره مشروطه، در اثر آشنایی با اروپا و کشورهای دیگر به عقب ماندگی های خود در زمینه ساختار های اقتصادی و سیاسی پی برده و مشکل اساسی را در نبود قانون و وجود حکومت استبدادی دریافتند، لذا برای حاکم شدن بر سرنوشت خود – دمکراسی – و ایجاد قانون و آزادی خواستار مشروطه شدند و این خواست‌ها را در بستر شعر، طنز، داستان، نمایش‌نامه و ...گسترش دادند.

  متفکران مشروطه دریافتند که برای بیدار کردن مردم و آگاه کردن آنان نسبت به پیشرفت جامعه، باید با کهنه‌ها جنگید و هر چه بیشتر راه را برای «نو» گشود. بنابراین، ادبیات مشروطه در جریان جدال با ادبیات کهنه، شکل و جان می‌گیرد و به همین دلیل از همه جهت- چه از نظر شکل و چه از نظر محتوا- نو و سنت شکن است. میرزا فتحعلی آخوندزاده، یکی از قدیمی‌ترین متفکران مشروطه می‌گوید:« به هر چه دست می‌زنی ایجاب می‌کند که از آن انتقاد شود. بنابراین دو جنبۀ اساسی ادبیات مشروطه، نقد ادبیات گذشته و طرح ادبیات نو است. این نقد و طرح، در عرصۀ زبان، اسلوب، شیوه بیان و محتوا مطرح می‌شود.

  در عرصه محتوا، شاعر و نویسنده با دیدگاهی انتقادی به مضامین و موضوعات ادبی گذشته می‌نگرد و در پی موضوعات جدید است. موضوعاتی نظیر «وطن»، «آزادی» و «قانون». «فرهنگ نو و تعلیم و تربیت جدید»، «ستایش علوم جدید»، «زن و مسئله برابری او با مرد»، «انتقاد از اخلاقیات سنتی» و «مبارزه با خرافات مذهبی (و گاهی خود مذهب)» از موضوعات برجستۀ دیگر ادب مشروطه است؛ به طوری که انتقاد از سنت‌ها، گاه حالت افراطی داشته و به گونه‌ای تعمدی یا سهل‌انگارانه مابین سنت‌های قدسی و تعالیم دینی از یکسو، و رسوم  متحّجر و غلط، و ساختار فرتوت استبداد کلاسیک ایران از سوی دیگر، تفاوتی نگذارد و تحت لوای مبارزه با مظاهر فساد و انحطاط قاجاری، به سنت ستیزی، دین گریزی و ...روی آورد.

  در عرصه زبان، ورود مضامین و موضوعاتی از این دست به قلمرو ادبیات  پارسی به جست وجوی زبانی ‌انجامید که در خور رویارویی با این گونه مفاهیم و اندیشه‌ها باشد. هدف متفکران مشروطه وارد کردن مردم – توده مردم- به اجتماع و سیاست بود، بنابراین باید با زبان آنها، با ایشان سخن گفته می‌شد. بدین سان نثر و شعر فارسی برای برآوردن یک نیاز اجتماعی عمیق به زبان کوی و برزن نزدیک می‌شود. واژگان بازاری و عوام در شعر و نثر جاری می‌شود.

  در اسلوب و شیوۀ نگارش نیز تحول رخ داد. تمام نویسندگان و متفکران مشروطه، در تمام زمینه‌های ادبی به نوعی رئالیسم برهنه معتقد بودند. آنان چه در شعر و چه در نثر،  معتقد به افادۀ رئالیستی مطالب بودند و هر نوع شیوۀ غیر رئالیستی در آثار آنان مطرود بود.

  شعر دورۀ مشروطه ویژگی‌هایی متفاوت با شعر سنتی دارد. در حوزۀ محتوا و اهداف، شعر، دربار را ترک می‌گوید و به کوی و برزن می‌آید و سرشار از خون و فریاد، گرمی زندگی و آرمان است.

  تمام موضوعاتی که در بالا به آنها اشاره شد، در قالب شعر مطرح و ارائه گردید. زبان شعر نیز بسیار ساده و عامیانه شد، واژه‌های غربی نیز به درون آنها راه یافت. در حوزۀ‌ صور خیال، شعر مشروطه آنقدر پر شور و ترفند بود که جایی برای صور خیال باقی نگذاشت. شاعران این دوره به نوآوری در حیطۀ صور خیال اهمیتی نمی‌دهند. و در عرصه شکل و قالب شعر، شکل شعر، همان قالب‌های سنتی فارسی است با تفاوت‌هایی از جمله اینکه: در این دوره قالب مستزاد بسیار رواج پیدا می‌کند، قصیده از مقبولیت عام برخوردار نیست، غزل هم در این دوره کمتر سروده می‌شود؛ در مقابل «تصنیف» یکباره شکوفا شده، رواج بسیار می‌یابد.

  از شاعران این دوره می‌توان به ملک الشعرای بهار، ایرج میرزا، میرزاده عشقی، فرخی یزدی، اشرف الدین گیلانی، (نسیم شمال) و ...اشاره کرد.

  دربارۀ نثر دورۀ مشروطه باید گفت، روزنامه‌نویسی، نثر فارسی را از اوج تصنع بی‌ارزش و متکلفانه، به زندگی روزانه و زبان مردم کوچه و بازار فرود آورد. نویسندگان ضمن انتقاد تند و صریح از متکلف نویسان گذشته، نویسندگان را ملزم به استفاده از نثری ساده و روان کردند و همین کوشش‌ها بود که طلیعۀ نخستین داستان نویسی به شمار می‌رود. آثار کسانی چون دهخدا –چرند و پرند- ؛ زین العابدین مراغه‌ای در حاجی بابا اصفهانی و...نثر را به سوی سادگی و روانی پیش راند. در این دوره، نوشتن مقاله‌های سیاسی و اجتماعی و انتقادی در روزنامه‌ها بسیار متداول شد و نثری پدید آمد به عنوان نثر مقاله‌نویسی، که بهترین نمونۀ آن را می‌توان در نثر محمد علی فروغی یافت.

 

 مرورى کوتاه بر ادبیات مشروطیت

اگرچه ریشه انقلاب مشروطه را باید از هنگام شکست عباس میرزا نایب السلطنه از روس ها و انعقاد قراردادهاى ننگین گلستان و ترکمانچاى جست وجو کرد ولى پایه اصلى انقلاب، همانا در واقعه رژى و تحریم تنباکو و فتواى تاریخى آیت الله میرزاى شیرازى نهاده شد و با کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزارضا کرمانى که از تربیت یافتگان مکتب سیدجمال الدین اسدآبادى بود، پیروزى آن تسریع شد.

اگرچه ریشه انقلاب مشروطه را باید از هنگام شکست عباس میرزا نایب السلطنه از روس ها و انعقاد قراردادهاى ننگین گلستان و ترکمانچاى جست وجو کرد ولى پایه اصلى انقلاب، همانا در واقعه رژى و تحریم تنباکو و فتواى تاریخى آیت الله میرزاى شیرازى نهاده شد و با کشته شدن ناصرالدین شاه به دست میرزارضا کرمانى که از تربیت یافتگان مکتب سیدجمال الدین اسدآبادى بود، پیروزى آن تسریع شد. عوامل مهمى که در ایجاد این نهضت نقش داشتند علاوه بر بى کفایتى شاهان نالایق قاجار، عبارتند از: نقش بیدارکنندگى روحانیت مبارز شیعه به ویژه چهره هایى چون سیدجمال الدین اسدآبادى، سیدجمال الدین واعظ اصفهانى، آیت الله طباطبایى و آیت الله بهبهانى، وجود نویسندگان روشنفکرى مانند طالبوف، زین العابدین مراغه اى، آقاخان کرمانى، میرزا ملکم خان و میرزا على اکبر دهخدا، تاسیس مدرسه دارالفنون توسط امیرکبیر، انتشار روزنامه هایى در داخل و خارج از ایران مانند روزنامه قانون (لندن)، عروه الوثقى (پاریس)، حبل المتین (کلکته)، اختر (استانبول)، ثریا (قاهره)، صوراسرافیل (تهران) و نسیم شمال (رشت) که البته دو روزنامه اخیر در دوران استبداد صغیر درخشیدند. به هر صورت مجموعه این عوامل به صدور فرمان مشروطیت در سال ۱۲۸۵ ه ش منجر شدند، به طورى که مظفرالدین شاه در همان سال مجلس یکم را در کاخ گلستان گشود و ده روز پس از امضاى قانون اساسى (۵۱ اصل)، درگذشت. محمدعلى شاه در بامداد روز سه شنبه سال ۱۲۸۷ مجلس را به توپ بست. گروهى از آزادیخواهان منجمله میرزا جهانگیر شیرازى مدیر روزنامه صوراسرافیل و ملک المتکلمین واعظ معروف را در باغ شاه به دار کشید و بدین ترتیب دوران استبداد صغیر آغاز شد. ولى آزادیخواهان از توپ و تشر شاه خودکامه نهراسیدند، مردم تبریز به رهبرى ستارخان و باقرخان، مردم اصفهان به رهبرى سردار اسعد و مردم رشت به فرماندهى ولى خان تنکابنى قیام کردند و در سال ۱۲۸۸ تهران را فتح کرده، شاه خیره سر را به سفارت روس در «زرگنده» راندند. از آن پس دولت هاى ضعیفى در ایران تشکیل شد که هیچ کدام نتوانستند و یا نخواستند گامى به نفع ملت بردارند.انگلیسى ها چون که از دولت هاى ضعیفى که در تهران روى کار مى آمدند راضى نبودند، در سوم اسفندماه ۱۲۹۹ ه. ش با کودتاى (سیدضیاء- رضاخان) انتقام خود را از آزادیخواهان ایران گرفتند رضاخان پس از آنکه جمهورى پیشنهادى پوشالى اش به نتیجه نرسید در آذرماه ۱۳۰۴ه ش سلسله قاجار را منقرض و حکومت دیکتاتورى پهلوى را تاسیس کرد. نویسندگان، شاعران و روشنفکران مسئول مشروطه خواه که مى خواستند افکار خود را به کمک بخش عظیمى از مردم علیه استبداد حاکم به کار گیرند، به ناچار در سروده ها و مقالات خود از طنزهاى عوامانه و ضرب المثل هاى رایج بین مردم استفاده کردند مثلاً سروده هاى طنزآلود سیداشرف الدین گیلانى (نسیم شمال) و على اکبر دهخدا،



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ ادبیات مشروطه


تحقیق درباره؛ استعاره در فلسفه و ادبیات

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

استعاره در فلسفه و ادبیات (با نگاهی به استعاره از نظر آقای عنایت سمیعی)

گفته ‌می‌شود نخستین استعاره‌ها در اعماق تاریخ پدید آمدند، زمانی که انسان در اثر وحشت یا ستایش نخواست نام شیء یا جانور یا پدیده‌ای را بر زبان آورَد، ناگزیر آن را با واژه‌‌ای که مصداقش مشخص‌ترین شباهت را به آن داشت مورد اشاره قرارداد. این ماجرا شبیه آن است که جوانی دختری را دوست داشته باشد ولی در جمع نتواند او را با نام اصلی‌اش معرفی کند، در این صورت به جای آن، واژه‌ای را به کار می‌برد که در نظر او معشوفه‌اش در صفات و ویژگی‌هایی شبیه به آن است. مثلا به جای محبوب فرض کنید از واژه های "گل- ماه - آهو " و... استفاده می‌کند. طبیعی است که هر واژه ای را نمی‌تواند به جای محبوبش به کار برد؛ زیرا شنوندگان او باید بین محبوب و واژه‌ای که به جای آن می‌نشیند چنان رابطه‌ی مشخصی را احساس کنند که در دریافت مقصود او اشتباه نکنند؛ مثلا او نمی‌تواند از واژگانی مثل سنگ یا چوب یا موج به جای نام محبوبش استفاده کند. یا کودکی را فرض کنید که از موجودی می‌ترسد و باور دارد که نباید نام او را بر زبان آورد، در عین حال مجبور است درباره‌ی آن حرف بزند. به نظر شما آن کودک آن موجود را با چه واژه‌ای باید مورد اشاره قرار دهد که شنونده‌اش در درک مقصود او اشتباه نکند؟ طبیعی است تا جایی که اطلاعاتش اجازه می‌دهد به سوی واژه‌هایی کشیده می‌شود که مصداق‌شان- از نظر او- شیبه موجود مورد نظر اوست. آن عاشق و کودک همچون انسان‌های دنیای کهن بی‌آنکه خواسته ‌باشند تصویری خیالی پدید آورند، برای بیان مقصود خود از استعاره استفاده می‌کنند. می‌خواهم بگویم استعاره‌ها حاصل ضرورت‌های زندگی ذهنی و عینی بشر در طول تاریخ بوده‌اند. مثلا استعاره‌هایی که در آیین‌ها، دعاها و متون مقدس کهن دیده می‌شود همگی حاصل ضرورت‌های زندگی انسان‌ها بوده‌اند. از این جهت که انسان گاهی نمی‌خواسته، گاهی هم نمی‌توانسته وجود یا پدیده ای مقدس یا هولناک را به صورت مستقیم مورد اشاره قرار دهد. و این که انسان درباره‌ی این وجود‌های مقدس یا هولناک و روابط آن‌ها با زندگی خود و تاثیر و تاثر آن چگونه می‌اندیشیده است، وارد حوزه‌ی معرفتی‌یی می‌شود که در توصیف آن ناگزیر از بیان استعاری بهره جسته‌ است و به تدریج در جریان تکامل اجتماعی، ارزش‌های هنری استعاره به عنوان نوعی از تلقی و بیان و وسیله‌ای برای به نمایش گذاشتن زیبایی و هرآنچه ستودنی است کشف می‌شود و به زیور و آرایه‌ی سخن تبدیل می‌شود.

اگرچه استعاره همیشه به عنوان یکی از اساسی‌ترین امکانات زبان در بیان اندیشه و معرفت انسان به کار می‌آمده است، فلاسفه‌ی دنیای کهن از پذیرش آن در حوزه‌ی بیان افکارخویش خودداری می‌کردند، در حالیکه در عمل ناگزیر از استفاده از آن بودند. مثلا ارسطو با به کار گرفتن واژه‌هایی از عرصه‌ی دادگاه به بیان فکر فلسفی پرداخت. در واقع او بود که با به کار گرفتن واژه‌های "قضیه" و "حکم" استعاره‌ی دادگاه را- بی آنکه خواسته یا دوست داشته باشد- وارد بیان فلسفی کرد. در حالیکه فلاسفه‌ی سنتی همیشه استعاره را عنصری ادبی دانسته‌اند و عامل ابهام که ناگزیر مخل درک مباحث و نظریه‌های فلسفی خواهد شد، و معتقد بوده‌اند که بحث درباره‌ی استعاره مربوط به حوزه‌ی الفاظ است .

منطقی را بحث از الفاظ نیست

بحث از الفاظ او را عارضی‌ست

حتی در دوران روشنگری هم این نگاه رایج بوده ‌است. طوری که "دیدرو" در "دایره المعارف" وقتی به بحث استعاره ( metaphor) می‌رسد، معتقد است که تمثیل، مجاز و استعاره با اندیشه‌ی عقلی از دو سنخ‌اند و با تعابیر زمانش می‌گوید: «تشبیه و تمثیل استدلال زنان و شاعران است و مردان که که اهل استدلال‌اند باید از این شیوه پرهیز کنند» (۱) و دکارت برای رسیدن به زبان واضح که بتواند به روشنی مسائل پیچیده‌ی فلسفی را بیان کند، استعاره و مجاز را از عرصه‌ی مباحث فلسقی می‌راند. در واقع تا قرن هیجدهم فلاسفه مجاز و استعاره را مربوط به فن خطابه و شعر می‌دانستند.

اما در عرصه‌ی ادبیات استعاره عامل ابهام و زیبایی است و زیباترین بیان ممکن در هر زبانی محسوب می‌شود، تا آنجا که "رنه ولک و آستن وارن" در فصل پانزدهم نظریه‌ی ادبی آن را یکی از دو رکن اساسی شعر اعلام می‌کنند و می‌نویسند: «دو رکن اساسی شعر به قول یکی از معاصران ما وزن و استعاره است. به علاوه وزن و استعاره به یکدیگر تعلق دارند و تعریفی که از شعر می‌دهیم باید آنچنان جامع و مانع باشد که هردو را شامل شود و همراهی آن‌ها را توضیح دهد.»(۲) این بیان به خوبی اهمیت استعاره را در ادبیات نشان می‌دهد و حتی می‌توان گفت کمی درباره‌ی نقش آن اغراق می‌کند.

علمای علم بیان که به بررسی مهمترین عوامل زیبایی سخن، یعنی؛ استعاره، تشبیه، کنایه، مجاز و تمثیل می‌پردازند استعاره را از یک طرف به تشبیه و از طرف دیگر به مجاز مربوط می‌دانند. در واقع استعاره تشبیهی است که دوران دگردیسی‌اش را به کمال رسانده ‌ و یکی از دو طرف اصلی تشبیه در دیگری حل شده‌ است. وقتی گفته می شود: «ماه من خندید» منظور این است که «یار ِ چون ماه من خندید» اما در جریان تکامل، مشبه که یار باشد عرصه‌ی سخن را ترک کرده است تا "ماه" نیز بتواند از دلالت بر مدلول حقیقی خود بریده شود. و با استفاده از ابزار [قرینه‌ی] "خندیدن" بر یار دلالت کند. در اینجا ماه و یار که دو وجود و دو دال جداگانه‌اند به یگانگی می‌رسند و این یگانگی آنها در ذهن خواننده و شنونده تصویری دلنشین خلق می‌کند و عواطف او را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

از طرف دیگر استعاره به مجاز مربوط است، چراکه واژه‌ی استعاره معنی غیرحقیقی دارد. "ماه " دیگر ماه آسمان نیست "یار" است، یعنی ماه به جای یار به کار رفته است و دلالت بر آن دارد. از این نظر علمای بلاغت آن را یکی از انواع مجاز به حساب می‌آورند، چراکه دو شرط اصلی مجاز در آن لحاظ شده‌است؛ یعنی هم میان معنی حقیقی و مجازی آن رابطه وجود دارد (علاقه) و هم نشانه‌ یا قرینه‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد کلمه بر معنی حقیقی‌اش دلالت ندارد. در همین جمله‌ی "ماه من خندید" علاقه‌ی میان ماه و یار شباهت یار به ماه است (علاقه‌ی شباهت) و آنچه نشان می‌دهد "ماه" در معنی حقیقی‌اش نیامده، واژه‌های "من" و "خندید" است. چراکه "ماه" آسمان متعلق به کسی نیست، همچنین توانایی خندیدن ندارد. پس ماهی که مال من است و می‌خندد نمی‌تواند ماه آسمان باشد.

سیسرون در "اندر وصف خطیب- کتاب سوم" می‌نویسد: "استعاره صورت کوتاه شده‌ی تشبیه است که در یک کلمه فشرده شده است، این کلمه طوری در جایگاهی که به آن تعلق ندارد قرار می‌گیرد که انگار به راستی در جای خود آن است و اگر قابل دریافت باشد مایه‌ی التذاذ می‌شود. اما اگر حاوی هیچ شباهتی نباشد مطرود می‌گردد." (۳) در واقع سیسرون در جمله‌های "این کلمه در جایگاهی که به آن تعلق ندارد قرار می‌گیرد" اشاره به سرشت انحرافی استعاره دارد، چیزی که موکاژوقسکی، زبان شناس چک، بر آن تاکید می‌کند و در کتاب "زبان معیار و زبان شعر" خود "نقش زبان شعر را عبارت از نهایت برجسته‌سازی" یا همان انحراف از زبان معیار دانسته آن را به استعاره نسبت می‌دهد. درمیان زبان شناسان، "رومن یاکوبسون متقاعد‌کننده‌ترین استدلال‌ها را مطرح کرده‌ است"(۴) از نظر یاکوبسن "استعاره وجود یک شباهت یا همگونی "انتقال پذیر" میان یک موجود و موجودی دیگر را که می‌تواند جانشین آن شود پیشنهاد می‌کند. در مجاز مرسل اساس این جایگزینی، بیشتر توالی است تا مشابهت."(۵)

در واقع این سخنان ما را به سوی محوریت استعاره در زبان رهنمون می‌شود که عرصه‌ی اصلی کارکرد آن شعر است. و یکه تازی انواع استعاره در آن تماشایی است. می‌توان گفت: اینجا استعاره اندامی زبانی است در خدمت بیان معرفت شاعرانه. به نمونه‌ی زیر از خواجه نگاه کنید.

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت: ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

در این بیت وضعیت‌های زیر استعاری هستند: "گفتن" برای مرغ چمن، "شنیدن"، " نوخاسته بودن"، "نازکردن" برای گل. در واقع در ذهن شاعر "مرغ چمن" به عاشقی رنجیده و گله‌مند و "گل" به محبوبه‌ای جوان و پرناز و ادا ، تشبیه شده است، اما در واقعیت شعر مشبه‌به‌ها یعنی، عاشق رنجیده و گله‌مند و محبوبه‌ی پرناز و ادا حذف شده‌اند، در حالیکه ویژگی‌ها و روابط آن‌ها به مشبه‌های‌شان یعنی مرغ چمن و گل نسبت داده‌ شده است. این وضعیت استعاری توانسته است چنین بیان شاعرانه‌ای را به نمایش بگذارد و رابطه ی این دو (مرغ چمن و گل) را بر مبنای روابط انسانی شکل دهد. ببنید:

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت: ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت

گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوقه نگفت

این شیوه‌ی بیان تلقی شاعر از رابطه‌ی میان گل و مرغ چمن را برکشیده و به وضعیت انسانی رسانده ‌است. در واقع این زیبایی شورانگیز در شعر حداقل امتیازی است که استعاره به زبان عطا می‌کند.

این،کارکرد ادبی استعاره است. اما استعاره کاربردهای دیگری هم دارد که درعرصه‌ی زبان آن را به وسیله‌ای برای بیان، توضیح و گزارش وضعیت‌های انتزاعی یا پیچیده در علوم انسانی، فلسفه و علوم محض تبدیل می‌کند. مثلا وقتی سیاستمداری می‌گوید: "حالا توپ در زمین اسرائیل است" از استعاره‌ی فوتبال در سیاست استفاده کرده است، یا وقتی منتقدی می‌نویسد: "نیما در شعر ناقوس براستبداد اولتیماتوم می‌دهد" از یک استعاره‌ی نظامی- سیاسی برای توضیح یک اثر ادبی استفاده می‌کند. برخی از صاحب‌نظران دست کم دو کارکرد اصلی زیر را برای استعاره قائل شده‌اند.

۱- کارکرد زیبایی شناختی، آرایه‌ی کلامی- که منظور از آن جنبه‌های خطابی و شعری استعاره است.

۲- کارکرد معرفت شناختی و فلسفی- یعنی از دالان استعاره‌ها چیزی را در مورد واقعیت و اندیشه‌ی نسبت به واقعیت درمی‌یابیم. در این کارکرد با خود تعبیر و چارچوب اندیشه‌ی استعاری به نوعی از موضوع، فهم خاص و فهم از موضوع مواجه‌ایم.(۶)

می‌بینیم که امروزه برخلاف گذشته، فیلسوفان استعاره را یکی از محورهای اصلی زبان تلقی می‌کنند و در مباحث وگزاره‌های فلسفی از آن فراوان بهره می‌برند و "مفاهیمی را از قلمرو زیستی، اجتماعی یا صنعتی اتخاذ کرده و به کل واقعیت تعمیم می‌دهند". (۷) شاید اینجا توجه به رئوس "نظریه‌ی استعاره‌ی معاصر" که جورج لیکاف آن را تنظیم کرده است، راهگشا و جالب باشد

۱- استعاره مهمترین سازوکاری است که ما از طریق آن مفاهیم انتزاعی را درک می‌کنیم و با آن استدلال انتزاعی می‌کنیم.

۲- بیشتر موضوعات، از مسائل پیش پا افتاده تا نظریه‌های پیچیده‌ی علمی، فقط از طریق استعاره قابل دریافت و فهم‌اند.

۳- استعاره ماهیتا امری‌ست مفهومی و نه‌ زبانی.

۴- استعاره‌های زبانی فقط ظهور سطحی استعاره‌های مفهومی است.

۵- اگرچه بیشتر نظام مفهومی ما استعاری است، با وجود این، بخش قابل توجهی از آن نیز غیر استعاری است. ادراک استعاری ما مبتنی بر همین بخش غیر استعاری است.

۶- استعاره ما را قادر می‌سازد تا موضوعی به نسبت انتزاعی یا فاقد ساخت را برحسب امری ملموس‌تر یا دست کم ساخت‌مندتر بفهمیم.(۸)

براساس "نظریه‌ی معاصر استعاره" بسیاری از مفاهیم انتزاعی، از جمله مفاهیمی که در فلسفه به کار می‌روند ساختی استعاری دارند. برای درک نظریه‌ی لیکاف این مثال بسیار رایج را در نظر بگیرید. [می‌دانید] که "فهم ما از زمان به طور عمومی استعاری است. ما زمان را بر حسب مکان می‌فهمیم. به این عبارات توجه کنید: "۱"- عید نزدیک است و به زودی از راه می‌رسد."۲"- وقت گذشت. "۳"- از زمان های دور تاکنون..."۴"- آینده‌ی نزدیک ..."۵"- سفر به آینده ناممکن است. در مثال "۱" ازیک صقت مکانی (نزدیک) برای توصیف یک پدیده‌ی زمانی استفاده کرده‌ایم و چنان سخن گفته‌ایم که گویی ثابت ایستاده ایم و زمان سوار بر مرکبی به سوی ما می‌تازد. در مثال "۲" از گذشتن وقت سخن گفته‌ایم که دلالت ضمنی دارد برمکان بودن آن."(۹) در مثال‌های "۳" و "۴" از صفت‌های "دور و نزدیک" که صفت‌های مکانی هستند برای زمان استفاده شده. در مثال"۵" هم از آینده طوری سخن گفته شده‌است که پنداری شهر یا سرزمینی دور دست است که سفر به آن ناممکن است. در واقع مکان پنداشتن زمان و درباره‌ی زمان به شیوه‌ی مکان



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ استعاره در فلسفه و ادبیات


خلاء بهره گیری از ادبیات و هنر در آموزش دینی 24ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

مقدمه

اگر تاریخ را ورق بزنیم و جوامع مختلف را مورد کنکاش قرار دهیم ، نهادهای متعددی را در آن جوامع خواهیم یافت که کارشان آموزش دین بوده است و ما نتیجه می گیریم که « دین » همزاد انسان و یک نیاز قطعی و واقعی برای او بشمار می آید و انتقال آن به نسل های آینده در زمره انتقال میرا ث فرهنگی جوامع است لذا در پی آن آموزش دین نیز یک مسأ له ویژه می شود ، زیرا این مسأله یک گرایش عمومی برای اولیاء است که دین خود را مثل هر میراث دیگر به فرزندان خویش انتقال دهند ، ماده 26 اعلامیه حقوق بشر این اولویت را در انتخاب نوع تربیت ، برای اولیاء به رسمیت می شناسد و علاوه بر آن معلمان بیشماری هستند که آموزش دین را بعنوان رسالتی اصلاح طلبانه دنبال می کنند بعلاوه بر آنکه کنجکاوی در باره دین و گرایش به آن یک رغبت قطعی و فطری در کودکان شناخته شده است که این علاقه و رغبت عموماً در سالهای پایانی دبستان بروز و شدت بیشتری پیدا می کند با این وجود آموزش درس دینی و قرآن در نظام آموزشی ما یک مسأله بسیار مهم و شایسته التفاف است که لاجرم باید به آن پرداخته شود و برای پرداختن به آن لازم است به سؤالاتی از قبیل ذیل پاسخ دهیم که درمعارف اسلامی کودک با چه ویژگیهایی توصیف شده ؟ کودکان مفاهیم دینی را چگونه می فهمند ‍؟ تربیت دینی مناسب فراگیران در سنین مختلف بایستی دارای چه خصوصیاتی باشد؟ کدام مفاهیم و احکام دینی برای آموزش به دانش آموزان دبستانی یا راهنمایی و یا .... مناسب است ؟ و آیا برنامه مه های فعلی تعلیم و تربیت دینی توانسته است آنطور که بایسته و شایسته است موفق باشد ؟ قطعاً برخورداری ازیک نظام تربیتی مطلوب در این مقطع نیازمند پاسخگویی به هر یک از سؤالات مذکور می باشد .

و از طرفی دیگر توجه به ویژگیهای روحی ، روانی و رفتاری فراگیران در مقاطع مختلف بمنظور پاسخ گویی به سؤالات فوق و پی ریزی یک آموزش موفق در تربیت دینی امری اجتناب ناپذیر است چراکه فراگیران با ورود به دوره ابتدایی مواجه با یک تحول اساسی می شوند ، از نظر ظرفیت و توانائیها ی ذهنی ، برای کسب بسیاری از مسایل آموزشی و تربیتی که قبل از ارتباط مستقیم با مدرسه پیدا نکرده بودن آمادگی پیدا می کنند و تحولات عظیمی در ذهن آنها نسبت به مسائل اجتماعی ایجاد می شود با ورود فراگیران به این دوره ( ابتدایی ) علائق شدید بچه ها به وارد شدن به زندگی اجتماعی و دور شدن از محیط زندگی محدود دوره کودکی و همین طور آمادگی بیشتر بر ای سازگاری با محیظ و قبول قواعد و مقررات اجتماعی ، آنان را وارد مرحله جدیدی از زندگی می کند که همه حاکی از فرآیند تحولی است که عمدتاً به دلیل ورود فراگیران به دوره ابتدایی و دوره های دیگر و پاگذاشتن به محیط مدرسه و آموزش و پرورش رسمی ایجاد می گردد و از طرفی دیگر دوره ابتئدایی و سایر دوره های تحصیلی هر کدام متناسب با ویژگیها ی سنی ، ذهنی ، و رفتاری و اخلاقی و اجتماعی و ‍‍‍‍‍‍.... فراگیران دوره شکوفایی بسیاری از استعدادهای دانش آموزان است شامل استعدادهای هنری ، علمی ، ادبی و ... و بسیاری از خلاقیتها که در این دوره ها شکل می گیرد خصوصاً دوره ابتدایی که از اهمیت ویژه ای برخوردار است و هدف بنده هم از ارائه مقاله اهمیتی است که شکوفایی این استعدادها و بهره گیری صحیح و مطلوب از آن می تواند در امر آموزش دینی و قرآ ن درنظام آموزشی ما داشته باشد انشاء الله که بتوانم حق مطلب را ادا نمایم .

ان شاء ا...

سید محمد حسینی دقیق

آبانماه 85

خلاء بهره گیری از ادبیات و هنر در آموزش دینی و قرآن در نظام آموزشی فعلی

قبل از اینکه بنده بخواهم در خصوص نقش هنر و ادبیات در آموزش دینی و قرآن سخن بگویم لازم است شناختی نسبی در خصوص وضعیت فعلی نظام آموزشی و میزان بهره گیری از ادبیات و هنر در آموزش دینی و قرآن داشته باشیم .

الحمد الله به برکت انقلاب اسلامی ، ملتی داریم با سرمایه های معنوی با ارزش و توانمندیهای بسیار اما نکته قابل تأمل این است که ما چه اندازه توانسته ایم از این سرمایه ها و توانمندیها استفاده کنیم .

برای روشن شدن موضوع سخنی از آقای بهرامپور نقل می کنم ایشان می فرمایند « دوستی زیرک و با هوش که برای تحصیل به کانادا رفته بود می گفت : اگر بخواهیم سرمایه های معنوی خودمان را با غرب مقایسه کنیم ، باید به خودمان نمره 100 بدهیم و به آنها نمره ده ولی فرق ما با آنها در این است که متأ سفانه ما از 100 سرمایه معنوی ، تنها یکی را استفاده می کنیم ولی غرب از ده سرمایه خود به اندازه نه استفاده می کند » نظام آموزشی ما متشکل از نظام کاری و فعالیت معلم در آموزش و پرورش



خرید و دانلود  خلاء بهره گیری از ادبیات و هنر در آموزش دینی 24ص