لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
فهرست
مقدمه
موقعیت انسان در جهان قبل از رنسانس
ظهور اومانسیم جدید
انسان از دیدگاه اسلام
انسان از دیدگاه اگزیستانسیالیزم
اما در اسلام
1ـ ماهیت انسان
2ـ آزادی انسان و تقدیر الهی
3ـ حوزه انتخاب و نقش هدایت
4ـ هدفداری انسانی
5ـ انسان مسئول
6ـ مراقبت و اضطراب
7ـ انسان بیپناه نیست
8ـ اتکا به نفس و بیم و امید
انسان از دیدگاه متریالسیم دیالکتیک
دید اسلام در این مسایل
نتیجهگیری
منابع و مأخذ
مقدمه
در عصر ما انسان از نظر دستیابی به ساز و برگ زندگی به مرحلة پرشکوهی رسیده است. اکتشافات و اعترافات بیشمار برایش امکاناتی فراهم کرده تا پیش از این در نظرش افسانهای بیش نبود.
دستگاههای برقی خودکار و ابراز الکترونیک، بسیاری از ناشدنیهای جهان را برای انسان عصر ناشدنی کرده است.
با فشار بر یک دکمه، آب و هوا، گرما و سرما، خوراک و پوشاک و هر چه بخواهد برایش آماده است.
اما همین انسانی که دارای دانستههای زیادی است، در مورد خویشتن خیلی چیزها را نمیداند، در مورد آن نظرهای متفاوتی است، هر کسی تعریفی از آن دارد، بر این اساس فرقهها و گروههای مختلفی تشکیل شدهاند، در واقع، انسان خود را به صورت کاملاً جزئی میشناسدو نتوانسته است به طور کامل ماهیت خویش را بشناسد!!
در این تحقیق دربارة وجود انسان، اینکه انسان از کجا آمده و چه مسیری را طی خواهد کرد و به کجا خواهید رسید بحث خواهم کرد.
موقعیت انسان در جهان غرب قبل از رنسانس
در آن زمان فلسفة اسکولاستیک اینگونه بیان میشد که، خدای پرداخته کلیسای قرون وسطی را با آمیزهای از اساطیر مذهبی به جای «انسان» نشاند. همان خدایانی که با انسان رابطة خصمانه داشتند و از دست یافتن انسان به آتش مقدس و معرفت و قدرت هراس داشتند. انسان راند زمان رقیب خود میدانستند که باید به هر ترتیب او را مهارش کنند.
ربالنوعها که سوئمداران قوای طبیعت تصور میشدند. از اینکه انسان بتواند بر این نیروها فائق آید و طبیعت را تسخیر کند بیم داشتند. داستان بهشت آدم هم تلاشی از طرف خدا معرفی شد برای نادان نگه داشتن انسان و شجرة مصنوعه که آدم نبایستی از آن بخورد، درخت معرفت وانمود شد که انسان از دست یافتن به آن مصنوع شد که مبادا با خدا به رقابت برخیزد!
و بالاخره، عصیان آدم را موجب طرد و گناه ابدی انسان دانستند، که سرانجام خدا برای نجات انسان توسط روحالقدس در کالبد عیسی میرود و این روحانیت، مخصوص جانشینان عسی و ارباب کلیسا میشود. و از این دید، انسان ذاتاً گناهکار و منفور و مطرود به حساب میآید و این فقط کارگردانان مذهبی هستند که با روج و ریحان الهی سر و کار دارند و کلیه خزانههای غیب در دستشان است. انسان باید برای نجات خویش به دامان آنان متوسل شود.
علم و آگاهی در اسارت جزمیات کلام مسیحی، و اندیشهها در خدمت بحث و تفسیر متون راه کمال در وابستگی به سازمانهای کلیسایی قرار گرفت.
بدین ترتیب، انسان رانده شده، دو در روی خدای پشیمان و برآشفته! در اسارت متولیان حریم این خدا، همهچیز خود را از دست داد و دست بسته وادار به تسلیم شد و از آنچه در این بین اثری نماند «خودی انسان» بود.
ظهور امانیسم جدید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 82
فهرست
عنوان صفحه
چکیده
واژههاى کلیدى
مقدمه
تعریف تربیت دینى
ضرورت و فایدهى اصل تربیتى
ویژگىهاى حاکم بر اصول تربیتى
ارتباط اصول با دیگر عناصر نظام تربیتى
منابع اکتشاف اصول تربیت اسلامى
نقش دین در تربیت فرزندان
مفهوم شناسی دین و تربیت
مفهوم دین
مفهوم تربیت
تربیت دینی
تربیت قبل از تولد
دقت در انتخاب همسر
شرایط انتخاب همسر
بعد از تولد و دوران طفولیت
اصول تربیت
وظایف تربیتی والدین از دیدگاه قرآن و حدیث
اهمیت تربیت خانواده در قرآن و حدیث
وظایف تربیتی والدین
بحث و نتیجه گیری
سخن پایانی
منابع
چکیده
این مقاله، پس از تعریف اصل و بیان ضرورت آن در مباحث تعلیم و تربیت، به ویژگىهاى حاکم بر اصول تربیتى مىپردازد، و سپس اصولى از قبیل: خدامحورى، تعبدمدارى، متربىمحورى، زندگى محورى، فردمحورى، عملگرایى، اخلاقمدارى، سعىمحورى، اعتدالگرایى، محبتمحورى، نظارتمدارى، خوف و رجا، مرگاندیشى، آخرتاندیشى و آرمانگرایى را مورد بررسى قرار مىدهد و در پایان به دس دین اسلام اهمیت فوقالعاده برای تربیت فرزندان قائل شده است پیشوایان دینی ما در قالب روایات متعددی به ضرورت و اهمیت تربیت فرزندان اشاره نمودهاند و تأکید فراوان بر آن دارند.
این مقاله به نقش آموزههای دینی در تربیت فرزندان در سه مرحله میپردازد، در مرحله اول به مقدمه و مفهوم دین و تربیت، قبل از تولد مثل دقت د ر انتخاب همسر و شرایط آن، مباشرت و دوران بارداری بررسی شده است.
مرحله دوم: بعد از تولد و دوران طفولیت مانند نقش شیر مادر در تربیت فرزند، دین اسلام و شیر مادر، خواندن اذان و اقامه در گوش کودک، کام برداشتن، نامگذاری، عقیقه و ختنه را مورد بررسی قرار دادیم.
مرحله سوم: توجه به نیازهای اساسی و عاطفی کودکان و نوجوانان همانند ابزار محبت، امنیت خاطر، تحسین کارهای آنان، بها دادن به آنها و ورزش، آموزش قرآن، نماز، روزه، احکام واحادیث وحکمت و در آخر نیز به جمعبندی و نتیجهگیری عناوین و محتوای مطالب فوق پرداختهایم.تآوردهاى تربیتى این اصول مىپردازد.
واژههاى کلیدى: اصول تربیتى، تعلیم و تربیت اسلامى، اخلاق، فطرت، انسانشناسى.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده 1
بحث اول: مزایای حقوق بشر در اسلام 1
گفتار اول: برتری زیر سازها 1
گفتار دوم: برهان پذیری 3
گفتار سوم: برخورداری از ضمانت اجرا 4
گفتار چهارم: سازگاری و هماهنگی 8
گفتار پنجم: تناسب و دوام ابزار سنجش 10
بحث دوم: نگاهی به اعلامیه جهانی حقوق بشر 11
گفتار اول: اعلامیه جهانی حقوق بشر و دلیل ناکامی ها 11
گفتار دوم: از ادعا نا عمل 13
گفتار سوم: کاستی های بنیادین اعلامیه جهانی حقوق بشر 14
گفتار چهارم: تجربه تخل و عبرت آمیز 17
پی نوشت ها 21
چکیده: ابتدا در مبحث نخستبه برخى از مزیتهاى نظام حقوق بشر از منظر اسلام اشاره کرده و بهترین تعریف از نظام حقوقى بشر را تعریف فراگیر اسلام از آن دانسته و نظام حقوقى ارائه شده از سوى آن را برهانپذیر برشمردند . سپس به منظور تحقق و تامین حقوق بشر، با طرح پایههاى ضمانت اجرا و جایگاه ارزشهاى اخلاقى و با استناد به آیاتى از قرآن کریم و فراتر از دستنوشتههاى بشرى براى آن (حقوق بشر) ضمانت اجرایى ویژهاى قائل شدهاند و حقوق بشر در اسلام را برگرفته از قرآن کریم ومانندآن از انسجام، تناسب و سازگارى برخورداردانستهاند. در مبحث دوم نیز اعلامیه جهانى حقوق بشر را به عنوان محصول نظام حقوقى غرب مورد بررسى قرار داده و با ذکر دلایلى از کتاب و سنتبه علل و عوامل ناکامیها و وضعیت موجود آن و یادآورى نقش صهیونیزم و جریان حق وتو در ناکامیها و نابسامانیهاىحقوق جهانى بشرپرداختهاند. در این بررسى، تنها به برخى از مزیتهاى نظام حقوق بشر در اسلام اشاره مىکنیم تا خطوط کلى مطلب روشن شود . سپس اعلامیه جهانى حقوق بشر را که محصول نظام حقوقى غرب است،به اختصار مورد بررسى قرار مىدهیم . مبحث اول: مزایاى حقوق بشر در اسلام گفتار اول: برترى زیرسازها در «منطق» بیان شده است که بهترین و فراگیرترین تعریف آن است که از زیرسازهاى داخلى، فاعلى و غایى شىء مورد تعریف خبر دهد . همین سخن در باب «نظام حقوق بشر» نیز صادق است . بهترین نظام حقوقى آن است که این هر سه زیرساز در آن تعریف شده باشند و نیز این تعریف از صلابتبرخوردار باشد . اگر تنها زیرساز داخلى در تعریف گنجانده شود، یعنى فقط به ماده و صورت یک چیز براى تعریف و شناساندن آن توجه شود، چنین تعریفى کم فایده و ناتمام است . این از آن روست که حقیقت هر چیز در پیوندش با علت فاعلى و غایى خود تجلى مىیابد . اگر پدید آورنده یک چیز و هدفى که آن چیز پیش رو دارد، شناخته نشود، نمىتوان به حقیقت آن پى برد . بر همین قیاس، «حد تام» و تعریف استوار یک نظام حقوقى آن است که هم از زیر ساز داخلى آن نظام و هم از زیرسازهاى فاعلى و غایىاش خبر دهد، البته منظور تعریف ماهوى با جنس و فصل نیستبلکه مقصود، تعریف مفهومى است . این گونه تعریف را قرآن کریم، در عمل، به ما آموخته است . آنگاه که قرآن از شناخت جهان سخن مىگوید، هم پدیدآورنده آن را به ما مىشناساند و هم هدف آن را معرفى مىکند و هم ساختار درونىاش را تبیین مىسازد . براى نمونه به این آیه توجه کنید تا چگونگى سخن گفتن از زیرساز فاعلى نظام هستى را بنگرید . «الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله على کل شیء قدیر و ان الله قد احاط بکل شیء علما» (2) یعنى: خداست آن که هفت آسمان را آفرید و زمین را نیز همسان آنها ساخت . امر خدا در هفت آسمان و زمین فرود مىآید تا بدانید که او بر هر چیزى تواناست و دانش او همه هستى را فرا پوشانده است . بر اساس این آیه، خداوند زیرساز فاعلى نظام هستى است و امر او زیرساز نظام داخلى، و نیز معرفت انسانها به قدرت و علم پروردگار، زیرساز غایى نظام هستى است . زیرساز فاعلى در نظام حقوق بشر اسلام، فرمان پروردگار و راهنمایىهاى قرآن و عترت است; بر خلاف حقوق بشر مکتبهاى غیرالهى که خود را بىنیاز از فرمان خداوند و راهبران الهى دانسته و تماما بر منابع بشرى مانند عرف، آداب، آراى حقوقدانان و اراده دولتها تکیه کردهاند . در جنبه زیرساز داخلى نظام حقوق بشر نیز نظام اسلامى برتر است . زیرساز داخلى نظام حقوق بشر در اسلام، عبارت است از قواعد تنظیمگر روابط فردى و اجتماعى انسانها . در این نظام، بسیارى از تکالیف و وظایف فردى در حوزه مسائل حقوقىاند، اما نظام غیر الهى، بسیارى از تکالیف و وظایف فردى را از حیطه مسائل حقوقى بیرون مىشمارد و آنها را تنها امورى اخلاقى مىداند کهتصمیمگیرى درباره آنها بر عهده خود فرد یا جامعهاى است که در حوزه نیازها و روابط فردى تصمیممىگیرد . هدف و زیرساز غایى نظام حقوق بشر در نظام حقوقى اسلام، نورانى ساختن جامعه انسانى است، البته سالک این راه، در میانه مسیر، از منزلگاه عدل و قسط هم مىگذرد و - به تعبیر پیشین - عدل هدف متوسط این نظام است، اما زیرساز غایى نظام حقوق بشر در غرب - اگر خوشبینانه بدان بنگریم - این است که انسانها از «استاندارد» ها و هنجارهاى مطلوب یک زندگى متمدنانه بهره گیرند . و تعیین کننده این «میزان» ها و «هنجار» ها چیزى جز آرزوها، خواستها، بلندپروازىها، رغبتها و در یک واژه «هوس» ها نیست . براى نمونه، مىتوان برترىهاى نظام حقوق بشر اسلامى را در مساله تکالیف و احکام خانوادگى نگریست; امورى همچون میراث برى، نفقهپردازى، همدلى با همسر و رعایتحقوق او، همه از مسائل فردىاند، اما کاملا حقوقى به شمار مىآیند و تصمیمگیرى پیرامون آنها در زمره اختیارات دادگاه اسلامى، براساس مواد حقوقى الهى است; یعنى «خانواده» در نظام حقوق بشر اسلامى یک بنیاد اصیل است و همه آن احکام در خدمت این بنیادند . در کدام نظام حقوقى، مىتوان روابط دو شریک را چنین بهنجار و باشکوه - که از آن، به «حق شفعه» تعبیر مىشود - یافت؟ در کدام نظام، روابط همسایگان، میزبانان و مهمانان، حاضران در صحنههاى مختلف اجتماعى و . . . تا این اندازه متین، بایسته و شایسته، آن هم در قالب تعالیم حقوقى تنظیم شده است؟ با مقایسه نظام حقوقى اسلام و نظام حقوقى غیردینى مىتوان دریافت که زیرساز داخلى حقوق غیر دینى تا چه اندازه سست است و چگونه بسیارى از امور انسانى از حیطه حقوق بیرون مىروند . این، خود، برخاسته از همان برترى نظام حقوقى اسلام در زیرسازهاى فاعلى و غایى است . هنگامى که تعالیم الهى مبناى حقوق باشد و نورانى ساختن جامعه هدف آن، آنگاه خود به خود زیرساز داخلى آن نظام نیز کاملا برتر جلوه مىکند . گفتار دوم: برهان پذیرى برترى دیگر نظام حقوق بشر در اسلام این است که قابلیت و زمینه برهان پذیرى را داراست . نظام حقوقى برهانپذیر آن است که بتوان بر سودمند یا زیانبار بودن آن، برهان اقامه کرد، البته هنگامى این برترى کامل است که برهان اقامه شده، برهانى عقلى باشد نه تجربى . سر برهانناپذیرى نظام حقوق بشر غیر الهى، این است که حقوق بشر غربى مجموعهاى از قواعد و مقررات اعتبارى است که هرگز در امور واقعى و تکوینى ریشه ندارند . پیداست که امور قراردادى و اعتبارى، به تار موى انتزاع متصلند و هرگز نمىتوان با استدلال در پى اثبات آنها برآمد . چه بسا در جایى و زمانى، چنین انتزاعى، حق و پذیرفته شده تلقى شود و در جا و زمان دیگر، نه، اما حقوق بشر اسلامى مجموعهاى است از قوانینى که داراى ریشههاى تکوینىاند . این قوانین از اصالت و واقعیتبرخوردارند و تنها زاییده انتزاع در یک یا چند شخص حقیقى یا حقوقى نیستند . هر چیز که خود، تکوینى باشد یا ریشه در تکوین و جهان واقعیت داشته باشد، برهانپذیر است . از دیگر سو، برهان آنگاه کارآمد و بسزاست که عقلى باشد، نه تجربى . برهان تجربى همواره مىتواند دستخوش بهانهها و معاذیر گوناگون شود; مثلا اگر براى بطلان یک قانون، برهان تجربى آورده شود، ممکن است کسانى بگویند این قانون، خود، سودمند و شایسته است، اما کارگزاران نتوانستهاند در عمل آن را به شایستگى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
فهرست مطا لب
عنوان صفحه
مقدمه 2
پرورش عقل و علم 4
سیستم آموزشی قدیم و پرورش عقل 5
د عوت اسلام به تعلیم و تعلم 6
تربیت و پرورش عقل در اسلام 7
صفات عقل 9
اصل تعقل 11
ا صل تفکّر اساس تربیت اسلامی 11
راه و حقیقت تفکّر 14
مجاری تفکّر 15
اصل تد بّر 18
جایگاه تد بّر در تر بیت 18
تربیت اسلامی و شأن مومن 20
ثمرات تدبّر 21
آموزش مهارتهای فکر کردن به کودکان 23
منا بع و مآ خذ 26
مقدمه
بر ا ساس رأی صادره در ششصد و چهل و هفتمین جلسه شورای عا لی آموزش و پرورش ، مورخ 29/2/79 ، ا هدا فی برا ی دوره ا بتدا ئی در زمینه های اعتـــقادی ، اخـــلاقی، علمـــی و آموزشی ، فرهنگی ، اجتماعی ، زیستی ، سیا سی وا قتصـــادی در را ستای رســا لت و مأموریت آموزش و پرورش و جهت دهی به رشـــــد همه جا نبه دا نش آموزان بر پایه تعالیم و دستورات دین مبین ا سلام تعیین شده ا ست .
مدیران ، برنامه ریزا ن و همه افرادی که در تعلیم و تربیت دا نش آموزا ن نقشـی بر عهده دارند ، مکلف شده ا ند ، در برنامه ریـــــــزی ا مور طوری اقدا م کنند که در پایـان دوره تحصیلی دستیا بی دا نش آموزا ن به ا هداف تعیین شده ممکن با شد .
در بخش ا هداف علمی و آموزشی موارد زیر آمده ا ست :
1- نسبت به شناخت پدیده ها کنجکا و ا ست .
2- در فکر کردن ، شنیدن ، گفتن و بیان مقصود ، خوا ندن و نوشتن و حساب کردن مهارت کا فی دارد .
3- با زبان فارسی آشنایی دارد و میتوا ند ا ز کتاب و روزنامه ا ستفاده نماید .
4-به ا همیت و ارزش اطلاعات و اطلاع رسا نی در زندگی آگاه ا ست .
5- ارزش علم را در ا نجام درست کارها تا حدی می دا ند .
6- مهارتهای اولیه برای زندگی در جامعه را کسب کرده ا ست .
7- با نحوه یادگیری خود تا حدودی آشنا ست .
8- به مطالعه کتاب علاقه نشان میدهد .
موضوع مقاله حاضر " تفکر و ضـــــرورت آموزش آن در دوره ا بتـدائــــی " می با شد ، هما نگونه که در موارد ذکر شده در بالا ملاحظه می نمائید ، دا نش آموزا ن ما باید در پایان دوره ا بتدا ئی در فکر کردن مهارت کافی دا شته با شند . ولی آیا مــا به آنها آموزشی در این خصوص داده ایم ؟ آیا برای چگونه و چطور فکــر کردن و یـا به طور کلی ، فکر کردن به مسائل ا طرافمان ،آمـــوزشی در مدا رس به نو نهـالانمـا ن ارائه می دهیم ؟ اگر جواب مثبت ا ست ، آیا تا همین حد کافی ا ست ؟ و . . .
البته بچه ها در زمینه : گفتن و بیا ن مقـصود ، خوا ندن و نوشتن و حساب کردن مهارت کا فی کسب می نمایند ، تا جایی که گفتن آنها در برخــی موارد به پرگویی منتهی می شود و بدون فکر کردن در مورد چیزی ، اولین مطلبی را که به ذهنشا ن میرسد بیان می نمایند . به نظر بنده باید در زمینه گوش کردن و فکر کردن با توجه به سفارشات زیادی که در این خصوص شده ا ست و اثرا تی که اندیشیدن در موفقیت بیشتر آنها در پی خواهد دا شت ، آ موزشهایی به دا نش آموزا ن داده شود تا در این زمینه نیز مهارت کافی کسب نمایند .
سؤالات و موارد بالا باعث شدند تا نگارنده مطالعاتی در این خصوص ا نجام دهد ، در قرآن و کلام معصومین سفارشات زیادی برا ی تفکر در کارها و ضرورت آن شده ا ست ، تا آنجا که یک لحظه تفکر را ا ز عبادت شصــت سا ل بهتــر دا نسته ا ند ، یا اینکه سالار شهیدا ن حضرت امام حسین ( ع ) که معلم درس آزادگی به ا نسانهای عالم هستند ، میفرمایند : « چیـــزی به زبا نتــان نیاورید که ا ز ارزش شما بکا هـد » و این مطلب خود تأکیدی ا ست بر سخن گفتن همراه با تفکر تا باعث نقصان ارزش ما نگردد ، د ر سخنی دیگر ا ز امام حسن مجتبی ( ع ) می خوا نیم که :
« اَ لتَّفَکُر حَیوهُ قَلبِ ا لبَصیرِ »
ا ندیشیدن مایه زنده دل بودن ا نسان آگاه ا ست .
همچنین مباحث جالب توجهی در کلام بزرگا نی چون ا ستـــاد مرتضی مطهـری و دیگران در زمینه تفکر آمده ا ست ، که قابل تأمل و بررسی می با شند . در صفحا ت بعدی خلاصه ای ا ز مطالعات نگارنده در این خصوص ارائه شده ا ست ، که امید ا ست بتواند برای نگــارنده و دیگران در ا مر آمـــوزش آینده سازان کشورمان رهگـشا بوده و مفید وا قع شود . ا نشاء ا . . .
ا بو ا لفضل باقرپور ولاشا نی
آذر 1384
پرورش عقل و علم
مسئله " علم " همان آموزش دادن ا ست . تعلیم عبارتست ا ز یاد دادن ، ا ز نظـر تعلیم ، متعلم فقط فراگیرنده ا ست . مغز متعلم به منزله ا نباری ا ست که یک سلسله معلومـــات در آن ریختـه می شود . ولی در آموزش کافی نیست که هدف این با شد . امروز هم این را نقص می شمارندکه هدف آموزگار فقط این با شد تنها که یک سلسله معلومات ، اطلاعات ، فرمول را در مغز متعلم بریزد ، آنجا ا نبار کند و ذهن ا و بشود مثل حوضی که مقداری آب در آن جمع شده ا ست . هدف معلم باید بالاتر با شد وآن ا ینست که نیروی فکری متعلّم را پــرورش و ا ستقلال بدهد و قوه ا بتکا ر ا و را زنده کند . یعنی کا ر معلم در واقع آتشگیره دادن ا ست ، فرق ا ست میان تنوری که شـما بخوا هید آتش ا ز بیرون بیاورید و در آن بریزید تا این تنور را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمـــع ا ست ، شما آتشگیــره از خارج می آورید آنقدر زیرا ین چوبها و هیزمها آتش میدهید تا خود اینها کم کم مشتعل شود و تنور با هیـزم خودش مشتعل گردد . چنین به نظر می رسد ، آنجا که راجع به " عقل و تعقل " بحث می شود در مقا بل " علم و تعلم " نظر به همان حالت رشد عقـلانی و ا ستقلال فکری ا ست که ا نسان قوه ا ستنباط دا شته با شد .
جمله ای دارند امیر ا لمو منین (ع ) که در نهج ا لبلاغه ا ست ، میفرمایند : علم دو علم ا ست : یکی علم شنیده شده یعنی فرا گرفته شده ا ز خارج و دیگر علم مطبـــوع یعنی آن علمی که از طبیعت و سرشت ا نسان سرچشمه می گیرد . علمــی که ا نسان ا ز دیگری یاد نگرفته و معلوم ا ست که همان قوه ا بتکار شخص ا ست .
بعد می فرمایند : وعلم مسموع ، اگر علم مطبـــــوع نبا شد ، فایده ندارد و وا قعاً هم چنین ا ست . این در تجربه ها درک کرده اید : ا فرادی هستــــند که اصلاً علـــم مطبـــوع ندارند ، منشـأ آن هم اغلب ســـوء تعلیم و ســوء تربیــت ا ست ، نه اینـکه ا ستعــدا دش را ندا شته ا ند . تربیت و تعلیم جوری نبــوده که آن نیـــروی مطبــوع او را به حرکت در آورد و پرورش بدهد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
فهرست مطالب
فهرست
صفحه
تعریف رشد اخلاقی
1
چشم انداز و رشد اخلاقی
1
دیدگاها و جنبه خاص از رشد اخلاقی
2
جنبه عاطفی رشد اخلاقی
4
پرورش هوش اخلاقی در کودکان
4
رشد اخلاقی از دیدگاه اسلام
15
ویژگیهای افعال اخلاقی
15
رشد اخلاقی
18
نظریه پیاژه و گلبرک
19
نگرش اسلام به رشد اخلاقی
21
رشد اخلاقی (نگرشها و رفتار اخلاقی)
23
کژی های اخلاقی کودک در این دوره ها
28
بروز هیجانات مختلف در کودکان
30
چند پند و اندرز
34
اهمیت پرورش اخلاقی
35
از تجربه های تلخ دیگران درس بیاموزیم
36
تربیت اخلاقی فرزندانمان را جدی بگیریم
36
آموزش عملی
37
شکاف بین گفتار و کردار
39
تکرار ممارست
39
از پیدایش نگرش انتفاعی کودکان جلوگیری کنیم
40
خودخواهی های کودکان را تعدیل کنیم
41
از شکل گیری عادتهای ناپسند جلوگیری کنیم
43
در استفاده از رقابت زیاده روی نکنیم
44
نزاع و درگیری بین کودکان
45
روشهای ایجاد عادتهای پسندیده
46
هم نشینی و معاشرت
47
اعتقادات دینی
48
نتیجه گیری
49
منابع و ماخذ
51
مقدمه
آشنایی با مراحل رشد و مشخصات کودکان در سنین مختلف، ابزار بسیار مهمی در مراقبت و تعلیم و تربیت کودکان است. زیرا والدین را آگاه می سازد تا در چه محدوده سنی، منتظر چه نوع تغییراتی در کودک باشند و انتظارات خود را با موقعیت سنی و مراحل رشد تنظیم کنند و در تربیت کودک، روشهایشان را با میزان ادراک و توانایی های کودک هماهنگ سازند. بدیهی است اطلاع از خصوصیات کودک در هر سن به معنی آن نیست که هر رفتاری را از کودک قبول کنیم. بلکه اطلاع از این خصوصیات ما را در مواجهه صحیح با موضوع یاری خواهد کرد.
روانشناسان کودک و عنوان واکنشی به این تغییرات اجتماعی همچنان سرگرم تلاش در جهت نفوذ در سیاستهای اجتماعی ای هستند، که به نحوی کودکان و خانواده شان از آنها متاثرند. آنان همچنین در جهت تشریک مساعی در حل مسائل اجتماعی تلاش میکنند.
انسان به طور فطری موجودی اخلاقی است و بسیاری از کمالات او از راه تحصیل ارزشهای اخلاقی حاصل می شود. بدون اخلاق زندگی انسان بویژه در بعد اجتماعی با مشکلات جدی روبرو می شود و آدمی از زندگی سعادتمندانه محروم می گردد. انسان زمانی به معنای واقعی «انسان» خواهد بود که مرزهای اخلاق را محترم به شمارد و تجاوز از آن را بر خود ممنوع سازد؛ از این رو:
اخلاق مرزی است که زندگی انسانها را از زندگی حیوانات جدا می سازد و به آن رنگ انسانی و معنوی می بخشد.
اما انسان علاوه بر تمایلات اخلاقی امیال دیگری نیز دارد. این امیال به جنبه های مادی زندگی انسان از قبیل خوردن، خوابیدن، میل جنسی، و... مربوط است. این امیال ریشه هایی محکم در وجود انسان دارند. علاوه بر این، چون آدمی در عالم مادی زندگی می کند و برای حفظ حیات ناگزیر از تامین خواسته های مادی خویش است، انس او با مادیات بیشتر و لذا تمایل طبیعی او به امیال و خواسته های مادی افزونتر است و لذا آن گاه که بین تمایلات مادی و خواسته های اخلاقی و معنوی تعارض پیش می آید، به گونه ای که باید از آن دو یکی را برگزیند، انتخاب یک ارزش اخلاقی همیشه کاری آسان نیست؛ از این رو، اگر تربیت اخلاقی انسان جدی گرفته نشود، به نتیجه نمی رسد یعنی در این کشمکش دائمی بین «ارزشهای اخلاقی» (جنبه های متعالی وجود انسان) غالباً تمایلات حیوانی بر جنبه های اخلاقی می چرخد و آنها را از میدان خارج می سازد. به همین علت است که پرورش اخلاقی را نباید کاری ساده و آسان قلمداد کرد و گمان برد که با چند نصیحت و سفارش یا با اقداماتی سطحی، بی آن که از زیربنایی محکم بهره مند باشد، می توان در تربیت اخلاقی کسی توفیق یافت.
این روانشناسان بسیاری از تلاشهای تحقیقاتی خود را در جهت مطالعه مسائل عملی و ارزیابی برنامه های کرده اند که برای چاره جویی این گونه مسائل طرح ریزی شده اند که ما در این تحقیق یکی از این تغییرات یعنی (رشد اخلاقی کودک) را مورد بحث قرار می دهیم.
رشد اخلاقی از دیدگاه اسلام
نخست باید پرسید که معنای اخلاقی بودن یک عمل چیست فرق کار اخلاقی با کارهای دیگر این است که کار اخلاقی قابل ستایش و تحسین است و انسان برای آن ، ارزش خاصی قائل است ؛ این ارزش با مقیاسهای مادی قابل سنجش نیست و در آنها نوعی قداست و ارزش وجود دارد و بر خلاف افعال غریزی و طبیعی ، از روی طبع و غریزه انجام نمیگیرد . می توان گفت که فعل اخلاقی دارای شرایط زیر است :
جزو کارهای طبیعی و عادی نیست ؛
با اختیار و انتخاب برگزیده می شود ؛
متبنی بر غریزه است و انسان عاقل آن را انجام می دهد.
امام سجاد (ع) در دعای مکارم الاخلاق خود، نمونه ای از کارهای اخلاقی را چنین معرفی می کند:
خدایا مرا به زینت صالحان بیارای و لباس پرهیزکاران بر من بپوشان با گستردن عدل و داد ، فرونشاندن خشم ، خاموش کردن آتش دشمنی ، به هم پیوستن پراکندگان (الفت دادن دلهای از هم رنجیده )، اصلاح فسادی که بین مردم است ، فاش کردن خیر و نیکی ، پنهان کردن عیب و زشتی، نرم خویی، فروتنی ، رفتار نیک ،وقار و سنگینی ، خوشخویی با مردم ، پیشی گرفتن در نیکی ها ، برگزیدن احسان و نیکی بدون انتظار پاداش ، سرزنش نکردن دیگران ، نیکی کردن به کسی که مستحق نیست و ... .
ویژگیهای افعال اخلاقی. از دیدگاه اسلام در اعمال و افعال اخلاقی ، عوامل و عناصر مشخصی نقش دارد که مهمترین آنها به شرح زیر است :
نیت در کارهای اخلاقی . اساس افعال اخلاقی و عبادی در اسلام نیت است و کار با ارزش آن است که از روی نیت ، قصد و توجه و آگاهی انجام شود.
پیغمبر اکرم (ص) می فرماید : هیچ عملی جز با نیت (ارزشمند) نیست .
از دیدگاه اسلام ، نیت در هر عملی دو رکن دارد : اول اینکه کار باید از روی توجه و التفات انجام گیرد ، نه از روی عادت؛ دوم اینکه انگیزه عمل از روی اخلاق باشد ؛ یعنی انسان در هر عملی ، بداند چه کار می کند و این کار را برای چه هدفی انجام می دهد؛ به همین دلیل اهمیت نیت حتی از خود عمل بیشتر است ؛ یعنی نیت خیر بر عمل خیر و نیت شر بر عمل شر مقدم است.
پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: نیت مؤمن بهتر از عمل اوست و نیت کافر از عمل او بدتر است؛ چرا که هر کس بر طبق نیت خود عمل می کند.
نقش خود کنترلی در افعال اخلاقی. از دیدگاه اسلام ، چون هر انسانی توانایی اختیار و تصمیم گیری دارد و مبنای رفتار وی نیز اراده و اختیار اوست و با توجه به اینکه در درون هر کس وسیله شناخت درست از غلط قرار داده شده است ، هر فرد باید مسئولیت کارهای خود را بر عهده بگیرد؛ بنابراین هرکس در مقابل اعمال خوب و بد خویش مسئول است . انسان در حفظ و کنترل خویش چنان مسئولیتی دارد که خطا و گمراهی دیگران نیز نمی تواند دلیلی بر خطا و نادرستیعمل او به شمار آید.
قرآن می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید ، بر شما باد به (مواظبت) خودتان که (گمراهی) گمراهان به شما زیان نمی زند ، هر گاه هدایت یافته باشید.
بنابراین ، اسلام در برنامه رشد و تربیت اخلاقی به اینکه فرد خود را کنترل کند اهمیت زیادی می دهد و برای مرافبت از خویش سفارشها و تأکید های بسیاری می کند. اسلام معتقد است تا ویژگی مراقلت از نفس و خود کنترلی در انسان تقویت نشود و مورد توجه قرار نگیرد، تربیتها و سفارشهای محیط نیز نمی تواند مؤثر باشد.
امام صادق (ع) می فرماید: کسی که از خود ، برای خویش واعضی قرار نداده باشد (خود واعظ خویش نباشد ) موعظه های دیگران برای او فایده ای نخواهد داشت .
در اینجا دو نکته قابل ذکر است ؛ اول آنکه از دیدگاه اسلام امکان بروز خود کنترلیو مسئولیت پذیری به طور مستقیم ، از دوران بلوغ و سن تکلیف به وجود می آید . بدیهی است تا قبل از این مرحله ، عئامل محیطی و تربیتی نقش حساستری بر عهده دارند؛ ولی باید اساس و محور تربیت محیط نیز همین اصب باشد و محیط باید مقدمات این ویژگی پسندیده را در انسان فراهم آورد؛ دوم آنکه مسئولیت پذیری و برعهده گرفتن مسئولیت امر نامحدود و نامعینی نیست ، بلکه هر کس به اندازه توانایی و استعدادی که دارد، عهده دار تکلیف و مسئولیت است .