انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

مقاله تشویق و تنبیه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

تشویق و تنبیه ، اصلی مهم در تربیت اسلامی

طبیعت انسانها به گونه ای است که وقتی در انجام امور مورد تشویق قرار می گیرند ، معمولاً در صدد بر می آیند تا آن امور را بهتر انجام دهند. بدون تردید تشویق و ترغیب از مهمترین ارکان روان شناسی تربیتی و عاملی مؤثر در تحریک انگیزش های پیشرفت و عملکرد فرد در فرایند یادگیری و تقویت رفتارهای مطلوب است . همه انسانها حتی بزرگسالان ، تا آخر عمر نیاز به تشویق دارند . تشویق موجب رغبت و دلگرمی و نشاط و تحرک می شود و انسان را به جدیت وادار می کند .

انسانی که مورد تشویق قرار بگیرد احساس آرامش و رضایت خاطر و اعتماد به نفس می کند  و برای جدیت بیشتر و تحمل دشواری ها آماده می گردد . برعکس ، اگر مورد نکوهش یا ناسپاسی قرار گرفت دلسرد و بی رغبت می شود و احساس حقارت و ضعف می کند و نمی تواند از استعدادهای خویش به نحو مطلوبی استفاده نماید .

اصل تشویق و تنبیه به عنوان امری مسلم در تربیت اسلامی شناخته و پذیرفته شده است . اصولاً بهشت و جهنم ، انذار و تبشیر پیامبران ، آیه های مربوط به پاداش و کیفر ، وعده و وعیدهای شوق انگیز و خوفناک و ... همه جلوه هایی از تشویق و تنبیه هستند . خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید ( سوره بقره ) می فرماید :" ای پیامبر به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند بشارت بده که جایگاه آنان در قیامت ، باغستان هایی است که نهرهای آب در آن جاری است ." حضرت علی علیه السلام  در فرمان تاریخی خود به مالک اشتر که او را به فرمانروایی مصر برگزیده بود،دستور می دهد: که مبادا نیکوکار و بدکردار پیش تو یکسان باشند ، زیرا چنین روشی نیکوکار را از کردار نیک دور ساخته و بدکردار را به کار بد سوق می دهد .

یکی از روش های مؤثر در تربیت ، تشویق کارهای خوب کودک است . تشویق در روح و روان کودک اثر می گذارد و او را به انجام اعمال نیک  تحریض و ترغیب می کند .

دیدگاهامام خمینی (ره) درباره تشویق کودکان

وتعلیم و تربیت دیدگاهی وسیع ، عمیق و دقیق داشته اند و در زمینه های تخصصی تعلیم و تربیت چنان دیدگاه و عملکردی ازخود نشان داده اند که گویی در این رشته تحصیل کرده اند ؛ مثلاً درباره تشویق کودکان ، کارشناسانه به جزییات نقاشی کودکی توجه نشانمی دادند . به این مورد توجه کنید :روزی یکی از بچه های اقوام امام ، پیش ایشان می رود و نقاشی قشنگی را به امام نشان می دهد . امام به نقاشی او خوب نگاه می کنند و از او می پرسند :" این نقاشی را خودت کشیده ای ؟ " بچه جواب می دهد :‌" نه ، نقاشی را کس دیگری کشیده ، من فقط آن را رنگ زده ام ."

امام از صداقت بچه خیلی خوششان می آید،به او می گویند . " بارک الله ، خیلی قشنگ رنگ آمیزی کرده ای ..." و یک جعبه مداد رنگی به بچه جایزه می دهند .

موردی دیگریکی از دوستان که همراه با خانواده به دستبوسی حضرت امام نائل شده بود ، بعد ازآن به حقیر مراجعه کرد و گفت :" پسرم که کلاس پنجم دبستان است ، دفتر نقاشی اش را برای تقدیم به امام آورده بود اما محافظان مانع آوردن آن به خدمت امام شدند . برای همین خیلی ناراحت شده است ." دفتر نقاشی را گرفتم و دو روز بعد ، ضمن توضیح،خدمت امام تقدیم کردم . حضرت امام با دقت تمام اوراق آن را ملاحظه فرمودند و از مشاهده نقاشی اول که عبارت از تانکی بود که چرخ های آن را مداد تراش و تنه آن را کتاب و لوله شلیک آن را مداد و سرنشین آن را یک طفل دانش آموز تشکیل داده بود ، متبسم شدند و سپس دستور فرمودند که برای تشویق این دانش آموز خردسال و همین طور طراح آن دفتر که به وسیله امور تربیتی منطقه 3 آموزش و پرورش تهران تهیه شده بود ، جایزه ای متناسب اهدا شود .

صورت های تشویق:

تشویق به سن و درک کودک ونوع عمل او بستگی دارد . طبیعی است که کودک خردسال ، معنی دوستی اولیاءو تشویق آنها را به خوبی می داند . برای کودک چهار ساله یک شکلات ممکن است به اندازه یک هدیه قابل توجه که به فردبزرگسال تقدیم می کنیم ، ارزش داشته باشد .

تشویق صور مختلفی دارد. گاه به صورت دلجویی است ، گاه یک عبارت محبت آمیز ، برخی اوقات یک نگاه توأم با لبخند و نشاط ، زمانی وعده تعریف یک قصه،و گاهی دادن یک بسته کوچک مداد رنگی ، شیرینی ، کتاب ، لباس ، اسباب بازی ، دفترچه ، توپ ، قلم ، مدال ، معرفی کردن سرصف و امثالآن.

اولیاء و مربیان باید با توجه به سن و سطح درک بچه و اوضاع و شرایط خاص زندگی و ارزش و اهمیت کار او،نوع تشویق و میزان آن را انتخاب نمایند.

کودک در سال های اولیه زندگی بیش از هر چیز به جلب نظر والدین و اظهار محبت و بوسه ها و خنده ها و نوازشها و پرستاری های آنان نیاز دارد .

وقتی بزرگتر شد به آفرین گفتن ، شکلات و شیرینی و اسباب بازی و گردش یا مهمانی رفتن ، و شنیدن داستان بیشتر علاقه دارد . در مرحله بعد به فوتبال و ورزش و کتاب داستان و تعریف و تمجید و کفش و لباس نو و هدیه ونمره خوب ،ومسافرت ، بیشتر علاقه مند می شود. در مراحل بعدی به مسئولیت پذیرفتن ، مورد مشاوره قرار گرفتن ، قهرمان شدن ، مدال گرفتن ، در حضور جمع معرفی شدن ، بیشتر علاقه پیدا می کند. بنابراین بهتر است با توجه به علایق کودک وسن وی ،تشویق ها نیز از همان نوع علایق ویباشد .

محاسن تشویق:

-تشویق بر خلاف تنبیه که از عوامل بازدارنده است ، عاملی ترغیب کننده می باشد که به انسان نیرو می دهد . شخصی که تشویق می شود از کار و زحمت خود احساس رضایت می کند و همین رضایت خاطر است که جلو خستگی و بی میلی او را می گیرد .

-تحسین کودک موجب می شود که اعتماد به نفس در وجودش پدید آید ، استعدادهای نهفته اش شکوفا شوند و قوای درونی اش به فعلیت برسند.

-تشویق ، شخصیت فرد را احیاء می کند ، او را از یأس و بدبینی نجات می دهد و به زندگی دلگرم می کندو گاهی یک تحسین ساده،مسیر زندگی فرد را دگرگون می سازد .

-وقتی کودک تحسین شود ، احساس ارزشمندی می کند .

-تشویق پاسخی است به نیاز طبیعی و روانی کودک .

-وقتی کودک را مورد تشویق قرار دهیم فرصتی فراهم می شود تا کودک به توانایی ، ظرفیت و ارزشمندی های خود پی ببرد و در نتیجه تصویر مثبت و ارزنده ای از خود در ذهنش ایجاد شود که بعدها شکل دهنده حرمت نفس او خواهد بود .

-جبران کمبودها و حقارت های عاطفی و اجتماعی .

-تصحیح و تکمیل رفتارهای آموزشی و اخلاقی .

-تغییر دهنده و جهت دهنده رفتار و سیر زندگی کودک .

-دریافت بازخورد مناسب در برابر رفتار پسندیده .

متأسفانه بعضی از والدین و مربیان برای دستیابی به اهداف خود و تقویت هر چه سریعتر رفتارهای مورد نظر خود ، سعی می کنند به هر طریق ممکن،رفتار کودک را مطابق خواسته ها و دستورات و مقررات خود در آورند ، بدون اینکه متوجه اثر تخریبی این روش های شتاب زده و صوری در ساختار شخصیتی کودک باشند. این روش های سطحی ، ظاهر پسند ، دیگر انگیخته و تصنعی می تواند سبب آسیب های جبران ناپذیری در روند تعادل جویی طبیعی کودکان شود.

معایب تشویق بیجا و بیش از حد:

-وابستگی کودک به عوامل کنترل بیرون از خود .

-کند شدن محرک های درونی (‌از بین رفتن رغبت های خود به خودی و جایگزینی رغبت های تصنعی).

-تشویق بدون دقت ممکن است به صورت رشوه در آید و اعمال کودک به پاداش وابسته شود و پرتوقع و طلبکار پرورش یابد و در همه جا انتظار پاداش عملی یا معنوی داشته باشد، از همه کس طلبکار شود ولی خودش احساس مسئولیت نکند.گاهی حتی در برابر انجام وظایف قانونی یا اجتماعی یا شرعی خود نیز توقع پاداش خواهد داشت .

-تشویق و تحسین بیش از حد ، کودک را به غرور و خودبینی مبتلا می سازد. امیرالمؤمنین (ع)می فرماید: " چه بسا افرادی که به سبب تعریف و تمجید مغرور می شوند" و" در مدح کسی زیاده روی و مبالغه مکن".

نتایج تحقیقات اخیر نشان داده است که اگر رفتار کودک و رشد او را از طریق عوامل تشویق بیرونی مانند جایزه ، پول ، کارت صدآفرین ، ‌تحسین های لفظی مکرر و سایر عوامل بیرونی شرطی کنیم ، آزادی و رشد طبیعی را از او سلب و رفتار او را با ضوابط و معیارهای از پیش تعیین شده قالب سازی کرده ایم .

-تشویق بیش از حد در دراز مدت مانع پیشرفت خود به خودی کودک می شود .

-تکیه بر تشویق بیرونی بدون همسویی با تقویت های درونی کودک،مانع تحول طبیعی او می شود.

نکاتی که در تشویق باید رعایت گردد:

-علت تشویق بایستی مشخص باشد تا کودک بفهمد که به چه سببی مورد تشویق قرار گرفته است.

-نفس عملکرد کودک باید مورد تشویق قرار گیرد ( مستقیماً به رفتار کودک مربوط باشد ) نه شخصیت او.

-تشویق باید با تقویت درونی کودک همسو باشد ( اول تقویت درونی و بعد تشویق ).

-تشویق باید گاه به گاه و در برابر کارهای ممتاز باشد ، نه به صورت دایم و برای هر کار؛ زیرا اگر چنین شد ارزش و تأثیر تربیتی خود را از دست خواهد داد .

-وقتی کودک را تشویق و تحسین می کنیم نباید او را با بچهیدیگری مقایسه کنیم.مثلاً صحیح نیست که پدری به فرزندش بگوید آفرین بر تو که خوب درس می خوانی و مانند حسن تنبل نیستی ، زیرا در این صورت،کودک دیگر ، تحقیر و مذمتمیشود. از سوی دیگر این عمل مضر است و بدآموزی دارد .

-تشویق در بین همسالان و دوستان مؤثرتر از تشویق به تنهایی است .

-تشویق باید با سن کودک ، نیازهای او و شرایط و موقعیت مکانی ، شخصیتی ، روانی و ... تناسب داشته باشد .

-تشویق های ملموس در مقاطع سنی پایین مؤثرتر است .

-تشویق  باید با کار کودکمتناسب باشد.صلاح نیست که در برابر یک کار کوچک و کم اهمیت تشویق های بزرگی انجام بگیرد . پاداش های بزرگ را باید برای کارهای بزرگترقرار داد، بهتر است پاداش همگام با موفقیت های تدریجی کودک بزرگ شود .

-باید پاداش ها و تشویق ها ، در برابر فعالیت ها و جدیت های کودک انجام بگیرد . نه در برابر موهبت های ذاتی او . یک کودک کم هوش که در اثر جدیت و تلاش ، رفته رفته به موفقیت هایی نایلمیگردد  و نمره پنج او به هشت ترقی می کند نیز قابل ستایش و تشویق است.

-تشویق باید طبیعی ، واقعی و به دور از فریب و ریا باشد .

-تشویق باید بلافاصله اعمال گردد ( به خصوص برا ی سنین پایین )‌.



خرید و دانلود مقاله  تشویق و تنبیه


مقاله تبلیغی جماعت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

تبلیغی جماعت ، از پرنفوذترین و فراگیرترین جنبشهای اسلامی معاصر. در 1305ش / 1926 مولانا محمدالیاس * (متوفی 1323ش / 1944) این جنبش را به منظور تبلیغ اسلام ، از منطقه ای به نام میوات در نزدیکی دهلی آغاز کرد و بتدریج در سراسر هند و بعدها شبه قاره و حتی سایر کشورها گسترش یافت ، به گونه ای که امروزه در جهان شناخته شده است (مسعود، 2000 الف ، ص 3ـ31؛ گابوریو ، ص 121ـ 138؛ نیز رجوع کنید به مندویل ، ص 16).تبلیغی جماعت همانند بسیاری از جنبشها و حرکتهای مسلمانان هند در دوران استعمار انگلیس ، ریشه در حرکت اصلاح طلبانه و احیاگرانة شاه ولی اللّه دهلوی * دارد که هم زمان با آغاز سقوط قدرت سیاسی مسلمانان در هندوستان ظهور کرد (عزیز احمد، ص 15ـ16؛ موثقی ، ص 192ـ193). پس از آنکه انگلیسیها قیام مردم هند را که متأثر از حرکت پیروان شاه ولی اللّه بود (رجوع کنید به موثقی ، ص 189ـ214)، در 1273/ 1857 سرکوب کردند، اغلب علمای مسلمان از مبارزة مستقیم با استعمار دست کشیدند و به رفع انحطاط داخلی پرداختند؛ از جمله محمدقاسم نانوتوی مکتب مذهبی دئوبند را در 1284 تأسیس کرد و به دنبال آن شبکه ای از مدارس مذهبی زیرنظر علمای این مکتب در بسیاری از مناطق هندوستان به وجود آمد (عزیز احمد، ص 20؛ نیز رجوع کنید به دئوبندی * ). ندوة العلماء لکهنو نیز مدرسة مهم دیگری بود که در 1312 بنیانگذاری شد (عزیز احمد، همانجا). این دو مرکز مذهبی به عنوان دنبالة جنبش شاه ولی اللّه زمینه ساز بسیاری از تحولات بعدی شدند (رجوع کنید به موثقی ، ص 214).مولانا محمد الیاس در مکتب دئوبند تربیت یافت ( د.اسلام ، چاپ دوم ، ذیل مادّه ) و در 1335 در پی فوت پدر و برادرش ، مسئولیت مکتب پدرش را در بَستی نظام الدین به عهده گرفت . از این زمان به بعد او با واقعیتهای جدیدی روبرو شد که تحولاتی اساسی در افکارش ایجاد کرد (رجوع کنید به ادامة مقاله ). بستی نظام الدین در ورودی منطقة میوات قرار داشت و پدر و برادر الیاس به جذب جوانان میواتی توجه ویژه ای داشتند. اهالی میوات ، معروف به «قوم میو »، از دیرباز به اسلام گرویده بودند (ندوی ، ص 70ـ80)، اما به دلیل آمیختگی زیاد با پیروان آیین هندو فاصلة زیادی با اسلام داشتند و در عمل بیشتر به هندوها شبیه بودند ( > مسافران ایمان < ، مقدمه ، ص XXXV-XXXIV ، به نقل از پاولت ).الیاس از اوضاع نابسامان میوات آگاهی نسبی داشت ، ولی پس از استقرار در مدرسة پدرش به عمق آن پی برد (ممتاز احمد، 2001). در ابتدا او نیز معتقد بود که آموزش مسائل دینی به جوانان میواتی باید از طریق مدارس ادامه پیدا کند، اما با توجه به گستردگی انحطاط و عقب ماندگی در جامعة میوات ، تنها یک مدرسه و آن نیز در خارج از میوات را کافی ندانست و با وجود مشکلات بسیار، در مدت کوتاهی بیش از صد مدرسه در سراسر میوات تأسیس کرد. چندی بعد با توجه به تجربة گذشته و همچنین عملکرد خود در میوات ، به این نتیجه رسید که این نظام آموزشی فقط امکان اصلاح و تعلیم فردی را فراهم می سازد، در حالی که وسعت انحطاط و نابسامانی ، نیازمند اصلاح و تعلیم جمعی است . همچنین پی برد که نظام مدرسه ای رایج ، افرادی را پرورش می دهد که به اصلاح عمومی توجه ندارند و پس از فراغت از تحصیل معمولاً به دنبال شغلی برای امرار معاش می روند (ندوی ، ص 245). الیاس تعلیم دینی عامه و همچنین پیراستن جامعة اسلامی از بدعتها و عناصر التقاطی را نیازمند حرکتی عمومی می دانست . او برای ایجاد این حرکت ، روشی ابداع کرد که در قالب تبلیغی جماعت ظهور یافت (همان ، ص 237ـ241).این جماعت در اوضاع آشفتة سیاسی و اجتماعی جامعة مسلمانان هند پس از پایان جنگ جهانی اول ظهور کرد. در آن زمان میان رهبران مذهبی و سیاسی مسلمانان هند تفرقه وجود داشت . عده ای حفظ منافع مسلمانان را در رویارو نشدن با انگلیسیها می دیدند و برخی طرفدار مبارزه با انگلیسیها بودند. گروهی ، هندوها را نیز خطر جدّی برای مسلمانان می دانستند و عده ای در مبارزه با استعمار انگلیس بر همکاری با هندوها تأکید داشتند (رجوع کنید به هاردی ، ص 252ـ259). در این شرایط ، رجال مذهبی و سیاسی مختلف برای سامان بخشیدن به اوضاع مسلمانان هند تلاش کردند. مولانا محمد الیاس نیز دوری از دین را عامل همة بدبختیهای مسلمانان می دانست و معتقد بود که باید تمام توان را برای تبلیغ دین به کار بست و تا زمانی که دینداری در میان مسلمانان عمومیت پیدا نکند، نباید هیچگونه فعالیت دیگری ، از جمله فعالیت سیاسی ، صورت گیرد (ندوی ، ص 249ـ250). او معتقد بود که اصلاح و پیشرفت از طریق به دست گرفتن حکومت ، شیوة پیامبر اسلام نبود، بلکه پیامبر از روش اصلاح فردی استفاده نمود. او نیز همین روش را آموزة بنیادین تبلیغی جماعت قرار داد (مسعود، 2000 ب ، ص 86 ـ87). وی همچنین فعالان تبلیغی جماعت را رسماً از داشتن گرایش فرقه ای برحذر می داشت . روشی که او برای تبلیغ دین ابداع کرد، مبلّغان را موظف می نمود که از هرگونه مشاجره با مخاطبان خودداری کنند و حتی با تحمل توهین و ناسزا کار دعوت و تبلیغ خود را ادامه دهند. بدین ترتیب او با تبیین مفهوم و روش خاص تبلیغ ، کار خود را آغاز کرد و موفقیتهای بسیاری به دست آورد (ندوی ، ص 235ـ 241). او معتقد بود که تبلیغ باید مانند روزگار پیامبر اکرم به صورت فردی باشد و رسانه های جدید نباید در امر تبلیغ واسطه قرار گیرند (رامان ، 2001 الف ).الیاس تبلیغ اصول اساسی اسلام را در میان مردم میوات آغاز نمود و پس از مدتی از میان همین مردم جماعتهایی تشکیل داد و آنها را در داخل و خارج از میوات برای تبلیغ دین اعزام کرد. در این کار ابتدا واحدهای سیارِ حداقل ده نفره سازماندهی می شد و سپس این واحدها که «جماعت » نامیده می شدند، برای تبلیغ دین با برنامه ای مشخص به مناطق مختلف اعزام می شدند (ممتاز احمد، 1998، ص 173). هر جماعت پس از رسیدن به مقصد خود، در یکی از مساجد آنجا مستقر می شد و تبلیغ را در قالب برنامه ای ساده آغاز می کرد. این برنامه مشتمل بر پانزده نکته بود که بعداً در این شش اصل خلاصه شد: 1) کلمة طیّبه (شهادتین : لااله الااللّه ، محمد رسول اللّه ). طبق این اصل هر مسلمان باید بتواند کلمة طیّبه را به عربی درست بخواند و همچنین از معنی و مفهوم آن آگاهی پیدا کند و در زندگی عملی خود لوازم آن را رعایت کند (بُلندشهری ، ص 12ـ37؛ مسعود، 2000 الف ، ص 21ـ24).2) نماز. مسلمان باید نماز را از هر جنبه بدرستی یاد بگیرد و این وظیفه را طبق دستور اسلام بجا آورد (بلندشهری ، ص 16ـ20؛ مسعود، 2000 الف ، ص 21ـ22).3) علم و ذکر. مسلمان باید دستورهای اسلام را فراگیرد. همچنین در زبان او باید ذکر خدا همواره جاری گردد و بهترین شکل آن این است که توجه بنده در همه حال به سوی خدا باشد (بلندشهری ، ص 20ـ26؛ مسعود، 2000 الف ، ص 22).4) اکرام مسلمان . در اصول شش گانة تبلیغی جماعت ، این اصل دارای جایگاه ویژه ای است وعلاوه بر زندگی عادی ، رعایت این اصل در طی مسافرتهای تبلیغی اهمیت خاصی دارد. بدین ترتیب که از یک سو احترام و رعایت حقوق هم سفران ، تأثیر عمیقی بر روی فرد فرد اعضای جماعت می گذارد و از سوی دیگر رعایت این اصل در جریان کار تبلیغ ، مبلّغان را ملزم به تحمل توهینهاو ناسزاها می کند. این اصل دارای جنبة اجتماعی است ، اما پنج اصل دیگر جنبة فردی دارند. از دیدگاه بزرگان جماعت اگر در امر تبلیغ این اصل رعایت نگردد، ممکن است هزاران فتنه ایجاد شود (بلندشهری ، ص 26ـ30؛ مسعود، 2000 الف ، ص 22ـ23).5) اخلاص نیت (تصحیح نیت ). بر مسلمان فرض است که در انجام هرگونه عمل ، فقط رضایت خداوند را در نظر داشته باشد و از تصور هرگونه سود دنیوی پرهیز نماید (بلندشهری ، ص 30ـ34؛ مسعود، 2000 الف ، ص 23).6) تفریغ وقت (برای تبلیغ ). هر مسلمان باید قسمتی از وقت خود را برای فراگرفتن احکام دین و آموزش آن به دیگران بگذارد. تبلیغ دین از طریق تفریغِ (خالی کردن ) وقت تحقق پیدا می کند که لازمة آن «خروج » است ، یعنی خارج شدن از خانه و قرار گرفتن در یکی از جماعتها برای تبلیغ در دیگر مناطق (بلندشهری ، ص 34ـ37؛ مسعود، 2000 الف ، ص 23ـ24).این اصول شش گانه معمولاً «تبلیغی نصاب » (برنامة آموزشی تبلیغ ) نیز نامیده می شود (رجوع کنید به مسعود، 2000 ب ، ص 82 ـ 83). منبع اصلی این اصول کتاب فضائل اعمال نوشتة مولانا محمدزکریا، برادرزاده و داماد الیاس ، است که به زبان اردو نگاشته شده است . بزرگان تبلیغی جماعت به همة فعالان جماعت خواندن این کتاب را توصیه می کنند. بعداً الیاس اصل «ترکِ لایعنی » را نیز اضافه کرد که فعالان جماعت را از فعالیتهای بیهوده برحذر می داشت (مسعود، 2000 الف ، ص 24). بزرگان جماعت بر رعایت نکات دیگری مانند اطاعت از امیر جماعت و به جا آوردن آداب سفر و خوردن و خوابیدن تأکید کرده اند ( > «شش اصل تبلیغ » < ).پس از درگذشت محمد الیاس ، تنها پسرش مولانا محمدیوسف ، امیر جماعت گردید (مسعود، 2000 الف ، ص 12ـ 13). در آن زمان فعالیتهای مسلم لیگ برای تشکیل کشور مستقل پاکستان برای مسلمانان به اوج خود رسیده بود. یوسف خط مشی پدرش را حفظ کرد و توانست جماعت را از موضعگیری درمورد این تحول مهم دور نگاه دارد. او که در زمان پدرش تجربیات وسیعی در زمینة تبلیغ کسب کرده بود، در زمان امارت خود برای گسترش فعالیتهای تبلیغی در شبه قاره و دیگر کشورهای جهان تلاشهای جدّی به عمل آورد (گابوریو، ص 121ـ 138). پس از وفات وی در 1344ش ، مولانا انعام الحسن امیر جماعت شد. با تلاشهای انعام الحسن در دورة امارت سی ساله اش ، تبلیغی جماعت به جنبشی جهانی تبدیل گردید. گفته اند که در زمان یوسف نیز طراح فعالیتهای فراملی انعام الحسن بود. پس از فوت انعام الحسن در 1374ش در دهلی ، امیری برای جماعت تعیین نشد و ادارة امور جماعت به شورایی واگذار گردید. اعضای این شورا مولانا اظهارالحسن (عموی محمد الیاس )، مولانا زبیرالحسن (فرزند انعام الحسن ) و مولانا سعدالحسن (فرزند محمدیوسف ) بودند، اما در برخی منابع از مولانا زبیرالحسن فرزند مولانا انعام الحسن ، امیر پیشین جماعت ، به عنوان امیر جدید جماعت نام برده شده است (مسعود، 2000 الف ، ص 18، 20).یکی از وظایف اصلی مبلّغان جماعت پس از ابلاغ پیام ، آماده ساختن مخاطبان برای «خروج » است . مدت خروج نسبتاً اختیاری است و فرد بنا به امکان می تواند سه روز در هفته ، چهل روز در سال (چله ) یا حداقل چهار ماه در تمام عمر، به منظور تبلیغ خروج نماید ( > «خروج برای چله » < ؛ حافظ نیا، ص 238ـ 239). خروج را می توان هستة اصلی تبلیغی جماعت شمرد. همچنین یکی از معیارهای اصلی ارزیابی کار جماعتها، تعداد افرادی است که به دعوت خروج پاسخ مثبت می دهند (مسعود، 2000 ب ، ص 106؛ کوپل ، ص 193، 198). به عقیدة الیاس ، این روش تبلیغ مبنی بر خروج ، زمینه را برای تحمل سختیها و تقویت خصوصیات اخلاقی و روحانی فرد آماده می کند (ندوی ، ص 252). این روش در گسترش و تداوم کار تبلیغی جماعت نقش اساسی داشته است (مسعود، 2000 الف ، ص 27).سران تبلیغی جماعت هیچ شرطی برای شرکت فرد در فعالیتهای جماعت و تبلیغ دین قایل نشده اند و افراد عادی نیز می توانند حتی با دانش اندک مبلّغ شوند و لازم نیست قبل از اعزام ، آموزش خاصی ببینند. تنها شرط شرکت در فعالیتهای تبلیغیِ جماعت ، آشنایی با اصول شش گانة آن است که معمولاً با توجه به نظام گسترش زنجیره ای جماعت ، از قبل صورت می گیرد (همان ، ص 24ـ 28). در انتخاب مخاطب نیز جماعت پایبند به اصول خاصی نیست . جماعت در مورد فعالیتهای تبلیغی زنان برنامة مشخصی ندارد، با اینحال زنان نیز در



خرید و دانلود مقاله  تبلیغی جماعت


تحقیق در مورد علم اسلامی،مدیریت اسلامی 10ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 10 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

علم اسلامی،مدیریت اسلامی

 

تبیین مفهوم مدیریت اسلامى

استاد مصباح یزدى

تعبیر "مدیریت اسلامى" حاکى از این است که مدیریت مى تواند داراى دو وصف "اسلامى" و "غیراسلامى" باشد، و از اینروى این سؤال، مطرح مى شود: چه ارتباطى بین مدیریت به عنوان یک علم و بین اسلام به عنوان یک دین، وجود دارد؟

این پرسش در واقع یکى از جزئیات پرسش عامتر و کلى ترى است و آن این است: علوم و فنون مختلف، بویژه علوم انسانى، چه ارتباطى با ادیان خصوصاً دین اسلام دارند؟

پاسخ به این سؤال، نیازمند ارائه تعریف دقیقى از علم و دین است.

رابطه دین با معارف بشرى

1ـ با توجه به اینکه واژه "علم" داراى کاربردهاى متباین و متداخلى است و بیان همه آنها با اشاره به تفاوتهایشان به درازا مى کشد. ما در اینجا به تعریف مفهومى از "علم" که متناسب با بحث حاضر است بسنده مى کنیم:

«علم عبارت است از مجموعه قضایایى که حول یک محور (کلّ یا کلّى) مطرح مى شود و با متدهاى مناسب با طبیعت قضایاى مزبور، مورد بررسى و تحقیق قرارمى گیرد».

فى المثل طبیعت قضایاى منطقى، فلسفى و ریاضى با متد تعقلى؛ و طبیعت قضایاى فیزیکى و شیمیایى با متد تجربى؛ و طبیعت علوم تاریخى با متد نقلى، مناسبت دارد. حال، اگر فرض کنیم که همه یا بخشى از مسائل یک علم در منابع دینى مستند به "وحى الهى" بیان شده و اصطلاحاً با متدتعبدى هم قابل اثبات باشد مى توان قضایاى ى آن علم را با دو متد، مورد بررسى قرار داد و یا آنها را به دو قسم، دینى و غیردینى، تقسیم کرد. مثلاً مسائل خداشناسى(بحث از صفات وافعال الهى)هم بامتدتعقلى؛ قابل بررسى است که بخشى از متافیزیک (فلسفه الهى) را تشکیل مى دهد، و هم با متد تعبّدى مستند به "وحى الهى"؛ یعنى با استفاده از منابع دینى (کتاب و سنّت) قابل بررسى است که "خداشناسى دینى" نامیده مى شود.

پس صفت "دینى" براى یک علم (مجموعه خاصى از قضایا) گاهى به این معنى است که مسائل آن علم، با متد نقلى دینى و با استفاده از منابع مستند به وحى الهى، مورد بررسى قرار مى گیرد.

2ـ اکنون واژه "دین" را مورد دقت قرار مى دهیم تا با کاوش در مفهوم آن، روشن شود که مطالب دینى با کدام علمى مناسبت دارد و به چه اعتبار دیگرى مى تـوان وصف "دینـى" را براى علم خاصى در نظـر گرفت.

واژه دین، کاربردهاى مختلف و متشابهى دارد و شایعترین اصطلاح آن عبارت است از: «مجموعه اى از عقاید که محور آنها را خدا و ماوراى طبیعت تشکیل مى دهد به اضافه سلسله اى از ارزشها و احکام و دستورالعملهاى متناسب با آن عقاید» و به عنوان یک تشبیه مى توان دین را به درختى تشبیه کرد که ریشه اش را عقاید، و تنه و شاخه هاى اصلى اش را ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى، و سایر شاخ و برگهایش را قوانین و احکام عملى، تشکیل مى دهد و طبعاً ارزشها و رفتارها بدون استناد به عقاید دینى همانند درختى بى ریشه خواهد بود. «کَشَجَره خَبیثَه اُجتُثّت مِن فوق الاَرض مالها مِن قَرار»(ابراهیم:26)

دینى که از طرف خداى متعال بوسیله پیامبرانش براى مردم نازل شده "دین حق" و آیینهاى ساخته دست بشر "دین باطل" نامیده مى شود.

رسالت اصلى دین حق، معرفى عقاید صحیح پیرامون اصلى ترین مسائل هستى شناسى (خدا و جهان ابدى) و ارائه ارزشهاى حقیقى و برنامه هاى عملى مؤثر در سعادت دنیا و آخرت است، ولى احیاناً در منابع دینى به مناسبتهایى اشاره به مسائل طبیعى و شناخت جهان و انسان و جامعه و تاریخ نیز مى شود.

بدین ترتیب، بخشهاى مهمى از علوم انسانى ارتباط تنگاتنگى با دین پیدا مى کند، مخصوصاً دین اسلام که در همه ابعاد، از غناى بیشترى برخودار است و منابع شناخت آن، بخصوص قرآن کریم، اعتبار و سندیت قطعى ترى دارد.

همچنین در مواردى که کتب آسمانى و سایر منابع دینى، هر چند تطّفلاً، سخنى درباره طبیعت و انسان داشته باشند ارتباطى با علوم مربوطه پیدا مى کنند. و به هر حال، نظریاتى که از متون دینى پیرامون مسائل مختلف (اعمّ از فلسفى و تجربى و دستورى) به دست مى آید پاسخهایى از طرف دین به پرسشهاى علوم، شمرده مى شود و هر مجموعه هماهنگى از آنها را مى توان علم خاصى با وصف دینى به حساب آورد، مانند: فلسفه اسلامى، جهان شناسى اسلامى، انسان شناسى اسلامى، اخلاق اسلامى، حقوق و اقتصاد اسلامى و ...

وصف "دینى" به این اعتبار، ناظر به نوع جواب و راه حلى است که دین به مسائل مربوطه مى دهد چنانکه در اعتبار سابق، نظر به اختلاف متد بود.

همینجا تأکید مى کنیم که معارف دین حقّ در صورتى که از نظر سند و دلالت، قطعى باشند با هیچ نظریه علمى قطعى و یقینى، تعارضى نخواهند داشت و اگر تعارضى بین علم و دین به نظر مى رسد معلول مسامحه در اسناد دینى یا ضعف استنباط از مدارک دینى یا نادرست بودن فرضیه علمى است.

3ـ با توجه به ارتباطاتى که بین علوم و بخصوص میان علوم و فلسفه، وجود دارد و فلسفه عهده دار اثبات بسیارى از اصول موضوعه علوم مى باشد، رابطه دیگرى بین علوم و دین از راه فلسفه و انسان شناسى دینى، برقرار مى شود و دین، با ارائه مبادى تصدیقى و اصول موضوعه خاصى که متناسب با جهان بینى الهى است در نظریه هاى علوم، اثر مى گذارد. مثلاً دانشمندى که معتقد به خدا و تدبیر حکیمانه اوست و اعتقاد به جهان غیب و ماوراء طبیعت و روح مجرّد و حیات ابدى و مختار بودن انسان دارد، نظریه هاى ماتریالیستى و جبرگرایانه را در روان شناسى و جامعه شناسى و سایر علوم انسانى نمى پذیرد و به جاى آنهانظریه هاى موافق با جهان بینى الهى و انسان شناسى دینى را بر مى گزیند.

از سوى دیگر، همین علومى که اصول موضوعه خود را از فلسفه مى گیرند به نوبه خود اصول و قواعدى را در اختیار علوم و فنون کاربردى و دستورى قرار مى دهند، چنانکه قواعد روان شناسى و جامعه شناسى، مورد استفاده علوم تربیتى و مدیریت، قرار مى گیرد و طبعاً آثارى را که از فلسفه دین دریافت داشته اند به علوم کاربردى، منتقل مى کنند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد علم اسلامی،مدیریت اسلامی 10ص