انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق درباره؛ اهمیت و ضرورت مدیریت از نظر اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 25

 

اهمیت و ضرورت مدیریت از نظر اسلام

مقدمه

چنانچه تاریخ زندگی بشر را مطالعه کنیم خواهیم دید آنچه را که ما امروزه مدیریت می نامیم از دیرباز به عنوان یک ضرورت برای انسان مطرح بوده و در اغلب فعالیت های وی حضور داشته است . از ایام گذشته نظریه های مدیریت و سازمان بدون آنکه مدون و منظم شده باشند ، به کار گرفته می شدند و در شرح احوال و اعمال رسولان ، رهبران ، سرداران و بزرگان در اعصار گذشته کاربرد آن مشهود است . نظریه های مدیریت ، پدیدة نوینی نیستند که بشر در عصر جدید به آن دست یافته باشد ، بلکه آنچه در قرون اخیر در زمینه سازمان و مدیریت انجام گرفته ، مجموعه سازی و جامة عمل پوشاندن به نظریات و اندیشه های پراکنده ای است که از قبل موجود بوده است . این کار اغلب به دست غربیان و ملل پیشرفته صنعتی انجام شده و به همین دلیل این توهم را برای بعضی ایجاد کرده که مدیریت یک علم یا فن بیگانه و غربی است ، در حالی که ملل شرق ، به ویژه مسلمانان ، اگر به مواریث غنی و تاریخ تمدن خود نگاهی کاوشگر و دقیق بیندازند ، می توانند اندیشه ها و کاربردهای مدیریت را به وضوح ببیند و آنچه خود داشته و دارند از بیگانه تمنا نکنند . در واقع بین مدیریت و فرهنگ ملتها در هر جامعه رابطه ای مستقیم وجود دارد . مثلاً در چین باستان ، هدف ، تربیت کردن پیشوایانی بود که به فرهنگ و دانش قدیم آشنایی داشته باشند و در ژاپن امروز هدف پرورش ناموران و کارکنانی است علاقه مند به دولت از طریق تربیت عواطف آنها که احیاناً از ناحیه علم و دانش سود آنها به دولت برسد . البته مدیریت پدیده ای مشترک بین همة ملت هاست ولی شیوه های آن عمومیت و یکنواختی نداشته و به خصوصیات فرهنگی و قومی هر جامعه بستگی دارد نیازهای انسانی همواره در حال گسترش اند و آگاهی بشر نسبت به بهره برداری از عوامل طبیعی و طبیعت منظماً رو به افزایش است .

مدیریت نیز با روشهای خود شبیه سایر دانش هاست ، که هدف غایی دارد . اما این هدف امکان دارد در آغاز ظهور هر علم ، بلافاصله و در طول یک نسل و حتی بیشتر تحقق نیابد . اگر هدف دانشی شناخت پیوندها ، قانون و شیوه هایی برای بهبود شرایط زندگی انسان و تلطیف پیوندها در جامعه و کاستن از رنجها و فرونشاندن عناصر خشونت و دست یافتن به سعادت و رفاه است به ناچار این دانش بی نیاز از پرداختن به جست و جویی دائمی نیست . بخصوص علوم انسانی که روز به روز با افزایش نیازمندی های مادی و معنوی ، احتیاج به گسترش اطلاعاتی دارند که همواره رو به تکاملند . فرهنگ هر قوم ، فقط مجموعه ای از آگاهی های علمی و شناخت روش ها نیست ، بلکه داشتن روحیة تحقیق و قدرت دریافت واقعیت های نو و انطباق جامعه با دگرگونی های جهانی است که بی تردید ، بخش مهم فرهنگ ملی به شمار می آید . مدیریت نیاز اجتناب ناپذیر همه ملت ها و سازمان های صنعتی و اجتماعی است ، چراکه هیچ جامعه ای بی سازمان نیست ( هر چند که سازمان نیز خود نوعی از جامعه است ) و هیچ سازمانی نیست که بی نیاز از مدیریت و رهبری مطلوب باشد ، مدیریت کاردان و پر تحرک می آفریند و این مدیریت فعال به تدریج موفق به گشایش فضای بازتر در رسیدن به هدف می شود . هیچ چیز به اندازة هرج و مرج برای آدمی پریشانی ببار نمی آورد . ستم پیشه ترین حکومت ها بهتر از بی حکومتی است و هرج و مرج بزرگ ترین آفت سعادت بشریت است . مادر همة مصیبتهای عمومی که جوامع بزرگ را تهدید می کند ، بی نظمی است و مدیریت نظم آفرین شگفتی هاست .

آنچه که ما در این گفتار به دنبال آن هستیم ، شناخت ضرورت و اهمیت موضوع مدیریت از نظر دین مبین اسلام است راه گشای ما در این راستا ، استناد به کلام وحی ، اخبار و احادیث معصومین سلام الله علیهم اجمعین و سیره ایشان می باشد . بدین منظور به بررسی عواملی که زمینه ساز مدیریت است ، خواهیم پرداخت .

حیات اجتماعی انسان

یکی از خصائص و ویژگیهای مهم در حیات انسان ، اجتماعی بودن و گرایش او به سوی همزیستی است که دارای نقش بسزایی در رشد و تعالی اوست و استعدادها و قوای انسانی در صحنة اجتماع است که شکوفا شدن و به کمال خود واصل می گردد . در قرآن مجید سورة حجرات ، آیه 13 آمده است :

« یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله انقیکم »

ای مردم ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه ها و فرق مختلف گردانیم تا یکدیگر را بشناسید ، بزرگترین شما نزد خدا با تقوا ترین مردمند .

در آیه شریفه فوق این خصیصه انسان صریحاً مورد اشاره واقع می گردد و معلوم می دارد که نوع انسان به صورت اجتماعی زندگی می کند .

در تشکیل اجتماع نوع انسان روی یک عامل اساسی تأکید می شود که همانا نیاز متقابل افراد نسبت به یکدیگر می باشد و این نیز ناشی از اختلاف امکانات و استعدادهای درونی هر شخص است که مشیت الهی بر آن قرار گرفته است و به این موضوع نیز آیات قرآن اشعار دارد از جمله آیه 165 از سورة انعام : « و هو الذی جعلکم خلائف الارض و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فی ما آتیکم ان ربک سریع العاقب و انه لغفور رحیم . » اوست کسی که شما را خلیفه های زمین قرارداد و برخی را به درجاتی بر بعض دیگر برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده آزمون کند ، پروردگارت کیفر کردار را به زودی می دهد و همانا او آمرزنده مهربان است .

آدمی علاوه بر اینکه تمامی اشیاء را در حد امکان در خدمت خود قرار می دهد ، از همنوعان خود نیز در رسیدن به اهدافش استفاده می کند . بدین ترتیب اجتماع شکل یافته و افراد جامعه هرکدام نقشی را ایفاء می نماید و صاحب جایگاه خاصی می شوند و مسؤولیت ویژه ای را متقبل خواهند شد .

مفهوم مدیریت و رهبری

رمز بقای تشکیلات اجتماعی مسئله ای است به نام ریاست ،



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ اهمیت و ضرورت مدیریت از نظر اسلام


تحقیق در مورد اسلام و ورزش

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 4 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اسلام، بهداشت و ورزش

رابطه ی ورزش با بهداشت بر کسی پوشیده نیست. اگر ورزش می خواهد برای فرد و جامعه سلامتی و شادابی را به ارمغان آورد، باید با بهداشت قرین بوده و از آن بیگانه نباشد. ورزش بدون رعایت موازنی بهداشتی – تا حدود زیادی – نقض غرض خواهد بود. کُتُبی که امروزه در زمینه ی ورزش تألیف و منتشر می شوند، به طور معمول از یک سری مباحث بهداشتی خالی نمی باشند. ورزشکاران باید بیش از دیگران به بهداشت و نظات اهمیت دهند. آنها بیش از دیگران عرق می کنند، با ورزشکاران دیگر و گاه زمین و یا تشک ورزشی در تماس نزدیکند و ... .

در مکتب اسلام، بیش از هر مکتب دیگری به امر بهداشت توجه شده است، به فرموده ی پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله، اسلام بر نظافت بنا شده و جز افراد نظیف، کسی به بهشت وارد نمی شود. توجه شما را به احادیثی در این زمینه جلب می کنم:

رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید:

«تنظّفوا بکلّ ما الستطعتم فانّ الله تعالی بنی الاسلام علی النّظافة و لن یدخل الجنّة کلّ نظیفٍ(1)؛

با هر وسیله ای که می توانید نظافت کنید، زیرا خدای تعالی اسلام را بر مبنای نظافت بنا کرده است، و هرگز کسی جز افراد نظیف و پاکیزه، وارد بهشت نمی شود [تنها پاکیزگان به بهشت وارد می شوند].»

امام رضا علیه السلام می فرماید:

«من اخلاق الانبیاء التّنظّف(2)؛

نظافت یکی از اخلاق پیامبران است.»

رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید:

«بئس العبد القاذرون(3)؛

مردمان کثیف، بندگان بدی هستند.»

رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرماید:

«طهّروا هذه الاجساد طهّرکم الله فانّه لیس عبدٌ یبیت طاهراً الأ بات معه ملکٌ فی شعاره و لا یتقلّب ساعةً من اللّیل الأ قال: اللّهمّ اغفر لعبدک فانّه بات طاهراً(4)؛

این بدن ها را پاکیزه کنید، تا خدا شما را پاکیزه گرداند، زیرا هیچ بنده ای نیست که شب را در حال پاکیزگی به صبح رساند، مگر این که فرشته ای به همراه و در لباس زیرین او شب را به صبح می برد، و هیچ ساعتی [و زمانی] از شب نمی گذرد، مگر این که آن فرشته می گوید: خداوندا! این بنده ات را بیامرز، زیرا او با پاکیزگی، شب را به صبح برد.»

امام باقر علیه السلام فرمود:

«کنس البیوت ینفی الفقر(5)؛

جارو کردن خانه، فقر و تنگ دستی را از بین می برد.»

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

«هلک المتقذّرون(6)؛

مردمان کثیف هلاک شدند.»

امام علی علیه السلام فرمود:

«اغسلوا صبیانکم من الغمر فانّ الشّیطان یشمّ الغمر فیفرع الصّبیُّ فی رقاده و یتأذّی به الکاتبان(7)؛

کودکان خود را نظیف و پاکیزه کنید و بدین وسیله چربی دست های آنها را بزدایید، که اگر این کار را نکنید، شیطان چربی دست آنها را می بوید و آن گاه کودک به دهشت افتاده و خوابش نمی برد، و با این کار دو فرشته ی نویسنده اذیت می شوند.»

امام صادق علیه السلام فرمود:

«غسل الاناء و کنس الفناء مجلبةٌ للرّزق(8)؛

شستن ظروف و جارو کردن پیش گاه خانه، وسیله ی جلب روزی است.»

امام علی علیه السلام فرمود:

«لا تؤوا التّراب خلف الباب فانّه مأوی الشیّاطین(9)؛

خاک (روبه) را پشت در جای ندهید زیرا آن جایگاه شیطان ها است.»

رسول خدا صلی الله علیه فرمود:

«بیت الشّیاطین من بیوتکم بیت العنکبوت(10)؛

خانه ی شیاطین در خانه ی شما، عنکبوت است.»

«عن جابربن عبدالله قال: اتانا رسول الله صلی الله علیه وآله فرأی رجلاً شعثاً قد تفرّق شعره، فقال: اما کان یجد هذا ما یسکّن به شعره، و رأی رجلاً آخر [و] علیه ثیابٌ و سخةٌ فقال: اما کان هذا یجد ماءً یغسل به ثوبه! (11)؛

از جابربن عبدالله نقل شده: [روزی] پیامبر خدا صلی الله علیه وآله پیش ما آمد و مرد ژولیده مویی را دید که موهایش پراکنده شده بود، فرمود: آیا چیزی که با آن موی خود را آرامش دهد [مرتب کند] پیدا نکرده؟ و مرد دیگری را دید که لباس کثیفی داشت؛ فرمود: آیا او آبی پیدا نکرده که با آن جامه ی خود را بشوید؟!»

آن حضرت درباره ی نظافت لباس می فرماید:

«من اتّخذ ثوباً فلینظّفه(12)؛

هر کس لباسی اختیار کرد، باید آن را تنظیف کند.»

یا عائشة! اغسلی هذین الثّوبین! اما علمت انّ الثّوب یسبّح فاذا اتّسخ انقطع تسبیحه؟ (13)؛

ای عایشه! این دو پیراهن را بشوی! مگر نمی دانی لباس تسبیح می گوید، و هر گاه کثیف شود، تسبیح گفتنش قطع می شود؟»

متأسفانه هنوز هم کسانی هستند که گمان می کنند خلال کردن دندان کار بدی است. می گویند: ما دندان هایمان را خلال نمی کنیم و با مسواک نیز نمی شوییم، زیرا می ترسیم دندان هایمان خراب شوند. و با این طرز تفکر، با باقی گذاشتن قطعات ریز غذا در اطراف دندان های خود، محل مناسبی برای پرورش میکرب ها تدارک دیده و به خرابی دندان های خود کمک می کنند.

«عن وهب بن عبد ربّه، قال: رأیت اباعبدالله علیه السلام یتخلّل فنظرت الیه فقال: انّ رسول الله صلی الله علیه وآله کان یتخلّل و هو یطیب الفم(14)؛

وهب بن عبدربه می گوید: امام صادق علیه السلام را دیدم که خلال می کرد؛ به سویش نگاه کردم، فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله دندان هایش را خلال می نمود، و خلال کردن دهان را خوش بو می سازد.»

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

«تخلّلوا فانّه من النّظافة و النّظافة من الایمان و الایمان مع صاحبه فی الجنّة(15)؛

دندان هایتان را خلال کنید، زیرا خلال کردن دندان از نظافت است، و نظافت از ایمان است و ایمان به همراه صاحبش در بهشت است.»

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

«مازال جبرئیل یوصیّنی بالسّواک حتّی ظننت انّه سیجعله فریضةً(16)؛

همیشه جبرئیل مرا به مسواک زدن توصیه می کرد، تا آن جا که گمان کردم به زودی آن را واجب خواهد کرد.»

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود:

«لولا ان اشقّ علی امّتی لامرتهم بالسّواک مع کلّ صلاةٍ(17)؛

اگر این نبود که نمی خواهم بر امتم سخت بگیرم، بدون شک به آنها دستور می دادم با هر نمازی [یعنی روزی پنج بار] مسواک بزنند.»

هنوز هم خیلی ها با شیوه ی صحیح مسواک زدن آشنا نیستند. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمودند:

«استاکوا عرضاً و لا تستاکوا طولاً(18)؛

از عرض مسواک بزنید و از طول مسواک مزنید!»

احایدثی نیز در زمینه ی کفشِ راحت پوشیدن وجود دارد، که ما در این جا از ذکر آن خودداری می کنیم. (19)؛

همچنین اسلام تا بدان جا به مسأله ی بهداشت جسمی و روانی و لزوم صحّت و سلامتی اهمیت می دهد، که صدها دستورالعمل در خصوص ازدواج و انتخاب همسر دارد، تا فرزندان آینده از هر جهت سالم و شاداب باشند. ما در این جا تنها به ذکر یک حدیث در این مورد اکتفا می کنیم:

«عن محمدبن مسلم، عن ابی جعفر علیه السلام، قال: ساله بعض اصحابنا عن الرّجل المسلم تعجبه المرأة الحسناء، ایصلح له ان یتزوّجها وی مجنونة؟ قال: لا ولکن اِن کانت عنده امةٌ مجنونةٌ فلا بأس بان یطأها و لا یطلب ولدها(20)؛

محمدبن مسلم می گوید: از امام باقر علیه السلام در باره ی زن زیبایی که دیوانه است و مرد مسلمان از او خوشش آمده، سؤال شد که آیا شایسته است با او ازدواج کند؟ حضرت فرمودند: نه، ولی اگر آن مرد، کنیز دیوانه ای داشته باشد، می تواند با او مقاربت کند، ولی از آن زن بچه نطلبد [بچه دار نشود].»

پی نوشتها:

1. میزان الحکمه، حدیث 20027 (نقل از: علاء الدین علی، کنز العمّال، حدیث 260002).

2. همان، حدیث 20030(نقل از: بحار الانوار، ح 78، ص 335).

3. همان، ج 10، ص 92 (نقل از: فروع کافی، ج 6، ص 439).

4. همان، حدیث 20016 (نقل از: کنزالعمّال، حدیث 26003).

5. وسائل الشیعه، ج 3، ص 571.

6. میزان الحکمه، ج 10، ص 92 (نقل از: کنز العمّال، حدیث 7422).

7. تربیت کودک، ج 2، ص 143 (نقل از: خصال صدوق (مترجّم)، ص 426).

8. وسائل الشیعه، ج 3، ص 571.

9. همان، ص 574.

10. میزان الحکمه، حدیث 20019 (نقل از: سنن ابی داود، ج 4، ص 51).

11. همان، حدیث 20032 (نقل از: فروع کافی، ج 6، ص 441).

12. حدیث 20033 (نقل از کنزالعمال، حدیث 26009).

13. صحیح الکافی، ج 3، ص 191.

14. بحارالانوار، ج 62، ص 291.

15. میزان الحکمه، ج 4، ص 597.

16. همان جا.

17. همان، ص 599.

18. ر.ک: صحیح الکافی، ج 3، ص 211.

19. وسائل الشیعه، ج 14، ص 57



خرید و دانلود تحقیق در مورد اسلام و ورزش


تحقیق در مورد اسلام و مقتضیات زمان 50 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 51 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

باسمه تعالی

اسلام و مقتضیات زمان

برای روشنفکران مسلمان در عصر ما که از نظر کیفیت زبده‌ترین طبقات اجتماعی می‌باشند و از نظر کمیت خوشبختانه قشر قابل توجهی به شمار می‌روند، مهمترین مسأله اجتماعی «اسلام و مقتضیات زمان» است.

دو ضرورت فوری، مسئولیتی سنگین و رسالتی دشوار بر دوش این طبقه می‌گذارد. یکی ضرورت شناخت صحیح اسلام واقعی به عنوان یک فلسفة اجتماعی و یک ایدئولوژی الهی و یک دستگاه سازندة فکری و اعتقادی همه جانبه و سعادتبخش، و دیگر ضرورت شاخت شرائط و مقتضیات زمان و تفکیک واقعیات ناشی از تکامل علم و صنعت از پدیده‌های انحرافی و عوامل فساد و سقوط.

برای یک کشتی که می‌خواهد اقیانوسها را طی کند و از قاره‌ای به قاره دیگر برود وجود قطب نما برای جهت‌یابی و هم لنگر محکم برای محفوظ ماندن و غرق نشدن و زیر پا گذاشتن جزر و مدها ضروری است، همچنانکه شناخت وضع و موقعیت جغرافیایی دریا در هر لحظه‌ای امری حتمی است. ما باید از طرفی اسلام را به عنوان یک راهنمای سفر و یک لنگر محکم و نگهدارنده از غرق شدن در جزر و مدها، و هم شرایط خاص زمان را به عنوان مناطق و منازل بین راه که باید مرتباً به آنها رسید و گذشت کاملاً بشناسیم تا بتوانیم در اقیانوس متلاطم زندگی به سر منزل مقصود برسیم.

از نظر گروه نامبرده در اینجا مشکل لاینحلی وجود ندارد، فقط آشنا نبودن با حقایق اسلام و یا تمیز ندادن میان عوامل توسعه و پیشروی زمان و میان جریانها و پدیده‌های انحرافی که لازمة طبیعت بشری است ممکن است مسئله را به صورت معما جلوه دهد.

ولی افراد و طبقاتی هستند که این مسئله را واقعاً به صورت یک معمای لاینحل و به صورت یک تضاد آشتی‌ناپذیر می‌نگرند و معتقدند «اسلام» و «مقتضیات زمان» دو پدیدة غیر متوافق و ناسازگارند و از این دو حتماً یکی را باید انتخاب کرد، یا باید به اسلام و تعلیمات اسلامی گردن نهاد و از هرگونه نوجوئی و نوگرائی پرهیز کرد و زمان را از حرکت بازداشت و یا باید تسلیم مقتضیات متغیر زمان شد و اسلام را به عنوان پدیده‌ای متعلق به گذشته به بایگانی تاریخ سپرد. روی سخن در این مقاله با اینگونه افراد است.

استدلال این گروه اینست که اسلام به حکم اینکه دین است بویژه که دین خاتم است و دستوراتش جنبة جاودانگی دارد و باید همانطور که روز اول بوده برای همیشه باقی بماند، یک پدیدة ثابت و لایتغیر است و اما زمان در طبع خود متغیر و کهنه و نوکن است، طبیعت زمان اقتضای دگرگونی دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرائط جدیدی خلق می‌کند مغایر با شرائط پیشین. چگونه ممکن است چیزی که در ذات خود ثابت و لایتغیر است با چیزی که در ذات خویش متغیر و سیال است توافق و هماهنگی داشته باشند؟ آیا ممکن است تیرهای برق و تلفن که در منطقة معینی در کنار جاده‌ها نصب می‌شوند با اتومبیلهائی که مرتباً از جاده‌ها عبور می‌کنند و در دو لحظه در یک نقطه نیستند توافق و هماهنگی داشته باشند؟ آیا ممکن است جامه‌ای که برای یک کودک دو ساله دوخته می‌شود تا بیست سالگی او مورد استفاده قرار گیرد در حالی که جامه در طول بیست سال همان است که بوده و تن کودک ماه به ماه و سال به سال رشد می‌کند و بر ابعادش افزوده می‌گردد؟!

علت تغییر مقتضیات زمانها

انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً.

این آیه شریفه قرآن که تلاوت شد از آیات بسیار پرمعنی قرآن کریم است. اینکه عرض می‌کنم پر معنی است، با اینکه همة آیات قرآن پر معنی می‌باشد، از این نظر است که بعضی از آیات قرآن به شکلی مطلب را عرضه می‌دارد که مردم را وادار به تفکر و تعمق می‌کند.

قرآن کریم زیاد به تفکر دعوت می‌کند یا به طور مستقیم و یا غیر مستقیم. دعوتهای مستقیم قرآن کریم به تفکر همان آیاتی است که رسماً موضوع تفکر را عنوان کرده است، بی‌فکری را مذمت و ملامت کرده است: ان شرالدواب عندا… الصم البکم الذین لا یعقلون بدترین جنبندگان در نظر خدا کدامند؟ آیا آنهائی هستند که ما آنها را نجس العین می‌خوانیم؟ یا بدترین حیوانات آنهائی هستند که ضرب‌المثل کودنی هستند؟ نه، بدترین جنبندگان در نظر خدا و با مقیاس حقیقت عبارت است از انسانهائی که گوش دارند و کرند، زبان دارند و گنگ و لالند، قوة عقل و تمیز به آنها داده شده است ولی آن را به کار نمی‌اندازند و فکر نمی‌کنند. نظیر این آیه که دعوت به تعقل شده است در قرآن زیاد است.

یک سلسله آیات داریم که غیر مستقیم مردم را به تعقل دعوت کرده است. آنها هم چند دسته‌اند و نمی‌خواهیم همة‌ آنها را عرض کنیم چون از مطلبی که در نظر گرفته ام دور می‌مانیم. یک دسته از این آیات آیاتی است که مطلبی را با شکل و صورتی طرح می‌کند که عقل را بر می‌انگیزد به تفکر کردن و تأمل کردن. این خود یک روش خاصی است که برای تحریک عقول به کار برده شده است. از جمله همین آیه است. در این آیه که در موضوع انسان است، به شکلی مطلب بیان شده که انسان وقتی این آیه را تلاوت می‌کند فوراً چند علامت سؤال در جلو خودش می‌بیند. انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه کان ظلوماً جهولاً. ما امانت را بر آسمانها و زمین عرضه کردیم. این امانت چیست؟ کدام امانت است؟ چگونه عرضه کردیم؟ بر کی عرض کردیم؟ بر آسمانها و بر زمین و کوهها. چگونه امانتی را می‌شود بر آسمان و زمین و کوه عرضه کرد؟ امانت را ما عرضه داشتیم بر آسمانها، بر زمین و بر کوهها اما آنها از اینکه این امانت را بپذیرند امتناع کردند. کلمه ابین یحملنها آمده است، یعنی امتناع کردند از اینکه این امانت را به دوش بگیرند. معلوم می‌شود نوع امانت نوعی است که این موجودات که این امانت بر آنها عرضه شده است باید تحمل بکنند، به دوش بگیرند، نه صرف اینکه بپذیرند. شما در امانتهای معمول می‌گوئید که فلانی فلان امانت را پذیرفت، نمی‌گوئید به دوش گرفت. اما اینجا قرآن کریم می‌فرماید اینها امتناع کردند از اینکه این امانت را به دوش بگیرند. این «امانت به دوش گرفتن» موضوعی در ادبیات عربی و فارسی شده است. حافظ می‌گوید:

آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعة فال به نام من دیوانه زدند

و حملها الانسان اما انسان این امانت را به دوش گرفت. فوراً این سؤال پیش می‌آید که ما همة انسانها را می‌بینیم ولی روی دوش آنها چیزی نمی‌بینیم. کدام بار است که بر دوش انسانها گذاشته شده است؟ پس معلوم می‌شود این شکل دیگری است، یک امانت جسمانی نبوده است که خدا یک جسمی را عرضه بدارد به زمین، بگوید نه؛ به کوهها، بگوید نه؛ به آسمانها، بگوید نه؛ ولی به انسان بگوید تو، انسان بگوید بلی من حاضرم.

بعد می‌فرماید: انه کان ظلوماً جهولاً انسان که تنها موجودی بود که حاضر شد این امانت را به دوش بگیرد ظلوم است. «ظلوم» از مادة ظلم است. ظلم یعنی ستمگری. ظلوم مبالغه در ظالم بودن است. این موجودی که این امانت را به دوش گرفت بسیار ستمگر است. جهل به معنی نادانی، و جهولاً مبالغه در نادانی است: و بسیار نادان هم هست. این باز یک سلسله سؤالهای دیگر به وجود می‌آورد: آیا خدا که این امانت را عرضه داشت، عرضه داشت که بپذیرند و به دوش بگیرند یا عرضه داشت که به دوش نگیرند؟ مسلم عرضه داشت که به دوش بگیرند. حالا که هیچ مخلوقی به خود اجازه نداده است و جرأت نکرده است که این امانت



خرید و دانلود تحقیق در مورد اسلام و مقتضیات زمان 50 ص


تحقیق در مورد استراتژی وحدت جهان اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

استراتژی وحدت جهان اسلام

در اندیشه امام خمینی (قدس‏ سره)

چکیده

وحدت و اتحاد سیاسی مسلمانان از جمله دغدغه‏های مصلحان بزرگ تاریخ و از جمله، حضرت امام خمینی قدس‏سره بوده است. به راستی اتحاد سیاسی مسلمانان چگونه محقق می‏شود؟ معنا و مفهوم آن چیست؟ وحدت، رویکردی تاکتیکی است و یا استراتژیکی؟ آثار، نتایج و پیامدهای اتحاد سیاسی جهان اسلام چیست؟ چگونه و با چه شگردهایی می‏توان به این مهم دست یافت؟ در جهان امروز چه موانعی را می‏توان برای وحدت در نظر داشت؟ و متقابلاً راه‏های تقویت وحدت کدامند؟

به نظر می‏رسد، امام خمینی قدس‏سره طرح راهبردی تحقق «وحدت سیاسی جهان اسلام»، را در قالب یک نظریه سیاسی و تلقّی «وحدت» به عنوان امری راهبردی و استراتژیک، طی یک فرایند چهار مرحله‏ای به تصویر می‏کشد که شامل ایجاد بستر و شرایط مناسب برای تحقق وحدت، فعال شدن نخبگان سیاسی و مذهبی به عنوان مجریان وحدت، به کارگیری ابزارهای لازم برای حرکت در مسیر اتحاد سیاسی مسلمانان، و در نهایت، تشکیل «دولت بزرگ اسلامی» می‏شود.

کلیدواژه ‏ها: وحدت، مسلمانان، امام خمینی، استراتژی وحدت، وحدت راهبردی.

مقدّمه

سال 1384 از سوی رهبر فرزانه انقلاب به نام سال «همبستگی ملّی و مشارکت عمومی»، و سال 1386 نیز به نام «اتحاد ملّی و انسجام اسلامی» نام‏گذاری گردید. کالبدشکافی این‏گونه شعارهای ملّی و نیز ندای وحدت جهان اسلام، و بیان شاخص‏ها، محورها، ملاک‏ها، آثار و پیامدهای آن، منظومه فکری هدف‏مندی را، که از سوی رهبر کبیر و بنیانگذار جمهوری اسلامی و نیر خلف صالح ایشان بر آن تأکید شده و می‏شود، آشکار خواهد نمود. دو مقوله «همبستگی، اتحاد ملّی» و نیز «وحدت جهان اسلام»، از جمله مفاهیم کلیدی و برجسته در مطالعات اجتماعی و جامعه‏شناختی است. علاوه بر این، این دست مقولات کاربرد اساسی در مباحث مربوط به توسعه سیاسی و اقتصادی هر کشوری ایفا می‏کند.

از بُعد سیاسی همبستگی، اتحاد، وحدت ملّی و فراملّی جهان اسلام، نقش بسزایی در تثبیت هر نظام سیاسی، و وحدت جهان اسلام دارد. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، «همبستگی و اتحاد ملّت، اعتصام به ایمان الهی مهم‏ترین سلاح‏های ملت ایران برای خنثی‏سازی توطئه‏ها و تمهیدات دشمن هستند.» 2

از این‏رو، می‏توان گفت: به هر میزان وحدت و انسجام اجتماعی، سیاسی، وحدت و همبستگی ملّی درونی و نیز اتحاد جهان اسلام در برابر دشمنان بیشتر باشد، جهان اسلام با داشتن آرمان و اهداف مشترک، در مسیری واحد به سوی اهداف موردنظر حرکت خواهند کرد. ملّتی که دارای همبستگی ملّی است و از وحدت، یکدلی و یک‏رنگی بهره می‏برد، به راحتی به اهداف متعالی نظام سیاسی خویش دست خواهد یازید.

روشن است ملتی واحد، منسجم و یکپارچه، که با همبستگی ملّی و وحدت و اتحاد خویش، در تحقق اهداف و آرمان‏های ملّی خویش در تلاشند، توطئه‏ها و تبلیغات روانی دشمنان و معاندان حاکمیت ملّی و نظام سیاسی خویش را در ناکارامد جلوه دادن نظام سیاسی خویش ناکام خواهند گذارد.

هدف اصلی این مقال، بررسی پاسخ این سؤال است که وحدت جهان اسلام، چه جایگاهی در چارچوب اندیشه سیاسی امام خمینی قدس‏سره دارد. با مطالعه اندیشه امام قدس‏سره، راهکار عملی وحدت سیاسی جهان اسلام را به بحث خواهیم گذاشت. در این زمینه، امام با استراتژیک و راهبردی تلقّی کردن وحدت، راهبردهای عملی تحقق عینی وحدت را در دو مرحله «راهبرد فرهنگی و عقیده» و «راهبرد سیاسی، عملی» طرح می‏کند. هر یک از این دو قسمت دارای زیرمجموعه‏های متعددی است که شیوه‏های عملی دو حرکت نامبرده را مشخص می‏سازند. امید است با بررسی این دو محور، بتوان راهکار مورد نظر امام را تا حدودی ترسیم نمود.

ضرورت و اهمیت بحث

همواره اندیشه «وحدت جهان اسلام» از جمله دغدغه‏های فکری و دیرینه رهبران و مصلحان دینی، به ویژه حضرت امام قدس‏سرهبود. این موضوع، در طول دوران فعالیت اجتماعی سیاسی امام، چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن، مورد تأکید ایشان بوده و لحظه‏ای از آن غفلت نورزیدند. وفاداری صادقانه امام به «وحدت» نه تنها او را به برجسته‏ترین شخصیت انقلابی جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه او توانست در میان نحله‏ها و فرقه‏های اسلامی مختلف نیز جایگاه بس رفیعی‏کسب نماید. امام در طرح اندیشه «وحدت»، هیچ‏گاه دچار تزلزل، کلی‏گویی و سطحی‏نگری نگردید، بلکه این ایده را به عنوان یک استراتژی و به گونه بسیار عالمانه و دقیق با بررسی ابعاد گوناگون آن تبیین نمود.

یکی از ابعاد اساسی «وحدت»، که قابل بحث و بررسی می‏باشد، بعد راهبردی و راه‏کاری آن است؛ به این معنا که چگونه می‏توان در جهان بحران‏زده و پر تشتت و تنش اسلام، که تقریبا زمینه‏ای برای همیاری بالفعل در آن وجود ندارد، به این پدیده آرمانی دست یافت؟ بررسی پاسخ این سؤال در چارچوب اندیشه سیاسی امام خمینی قدس‏سره، هدف اصلی این مقاله را تشکیل می‏دهد. با مطالعه در اندیشه امام، راهکار عملی وحدت در سطح جهان اسلام را به بحث خواهیم گذاشت.

علاوه بر این، با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام، سیره نبوی و تحلیل رویدادها و حوادث ویژه تاریخ اسلام و بازشناسی موضع‏گیری‏های پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آلهدر برابر حوادث گوناگون زمان، مسئله «وحدت» و نقش مؤثر پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در ایجاد و گسترش وحدت در جهان اسلام و لزوم تأسی به آن حضرت در همین زمینه قابل توجه است.

طرح این مهم، امروز و در فضای موجود جهان اسلام، نیز اهمیت دو چندان دارد؛ چراکه جهان اسلام امروز همچنان پرالتهاب و تنش‏زاست و مطمح‏نظر استکبار جهانی و مورد خشم او قرار دارد.

امروزه و پس از انقلاب اسلامی، طرح ایده وحدت برای همدلی مسلمانان، وحدت و یکپارچگی آنان، از ضروریات جهان اسلام و مهم‏ترین استراتژی برای مقابله با توطئه‏های استکبار جهانی است. انقلاب اسلامی که شدیدا استکبار جهانی و سکولاریسم را به چالش کشانده، برای حفظ هویت خویش نیازمند، فاصله گرفتن از آن و تثبیت موقعیت و تحقق آرمان‏های خویش است. از این‏رو، ایده وحدت به عنوان یک استراتژی همواره موضوعی بکر و تازه می‏باشد. نگاهی دوباره به این مفهوم از منظر مصلح اجتماعی بزرگ حضرت امام قدس‏سره ضرورتی دوچندان دارد.

مفهوم‏ شناسی وحدت

مقصود از وحدت امت اسلامی و وحدت میان کشورهای اسلامی چیست؟ به راستی آیا مقصود این است که امت اسلامی و یا کشورهای اسلامی، یک مذهب داشته و از میان مذاهب موجود، یکی را انتخاب کنند؟ یا منظور این است که بر مشترکات مذاهب موجود کشورهای اسلامی تأکید، و افتراقات آنها کنار گذاشته شود؟

«وحدت» امت اسلامی به معنای تحقق وحدت اسلامی در مجموعه امت اسلام و سراسر جهان اسلام است، به گونه‏ای که در نهایت، نویدبخش تشکیل امت واحد اسلامی باشد:

«وَ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ»(مؤمنون: 52)؛ و همانا این امت شماست، امتی یگانه، و من پروردگار شما هستم. از من پروا کنید.



خرید و دانلود تحقیق در مورد استراتژی وحدت جهان اسلام


تحقیق درباره؛ بررسی حقوق زن در اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

مقاله ای در خصوص بررسی حقوق زن در اسلام :مقدمه:انسان از گذشته‏هاى دور تا به امروز در پى شناسایى حقوق خویش و در جهت تأمین‏و تضمین آن، همواره قربانى داده است. پرداخت هزینه‏هاى سنگین در این راه به‏تدریج جامعه بشرى را به سوى تنظیم و تدوین حقوق بشر هدایت نمود. اعلامیه‏هاى حقوق که سابقه تدوین برخى از آنها به قرنها قبل بازمى‏گردد نمونه‏اى از تلاش انسان در این‏راستا مى‏باشد.

انسان همان موجودی است که آفرینش وى در زیباترین شکل ممکن صورت پذیرفته و خداوند خود را نسبت به چنین آفرینشى تحسین نموده، وبرهمین اساس جایگاه شایسته و والای او را موردتاکیدقراردادهاست. :(و لَقَد کرّمنا بَنى آدَمَ وَ حَملناهُم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطیّبات و فضّلناهم على کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً )

بنابراین تنها انسان است که تاج کرامت بر سر او نهاده شده، برترى او در جهان به روشنى اعلام گردیده و آنچه در آسمان و زمین است با اراده خداوندى در قبضه وى (انسان) قرار گرفتهاست. در این نگرش الهى بر خلقت انسان که سه محور آفرینش ویژه، جایگاه ویژه و اقتدار ویژه این موجود مورد توجه قرار مى‏گیرد، برخوردارى از حقوق ویژه نیز امرى طبیعى بوده به گونه‏اى که بدون آن، ویژگیهاى سه‏گانه فوق معنا و مفهومى نخواهند داشت. به تعبیر دقیق‏تر، رابطه مستقیمى میان گستره تواناییها و استعداد انسان با گستره و دامنه حقوق وى وجود دارد. به هر میزانى که استعداد خدادادى این موجود بیشتر باشد دامنه استحقاق او نیز گسترده‏تر خواهد بود.به حکم آیه شریفه «یا ایّها النّاس انّا خلقناکُم من ذکرٍ و انثى و جَعَلناکُم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمَکم عند اللَّهِ اَتقاکم » جنسیت هرگز ملاک برترى و امتیاز نبوده بلکه امتیاز انسان چه زن و چه مرد بر اساس تقوا است. زن و مرد گرچه از دو جنس متفاوتند اما از نظر انسانیت با هم برابرند:

«یا ایها النّاس اتقّوا ربّکم الذى خَلَقَکُم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها ...؛»

برابرى زن با مرد در اصل هویت انسانى، دلیل برابرى آنان در سایر زمینه‏هاى زندگى است از قبیل برابرى در کسب علم و دانش، برابرى در استقلال عمل و آزادى انتخاب، برابرى در اموراقتصادى وبرابرى درمجازاتها نظیرسرقت این نمونه‏ها نشانگر آن است که زن و مرد در حیثیت و حقوق انسانى با یکدیگر برابرند. نکته‏اى که لازم است مورد توجه قرار گیرد فرق میان تساوى و تشابه حقوق است. تفاوتهاى فراوان زن و مرد از لحاظ جسمى ، روانى و احساسى سبب گردیده است، اسلام که بر پایه فطرت انسانى ، حقوق خویش را وضع نموده است با عنایت به این تفاوتها، حقوقى براى زن و حقوقى براى مرد قائل شود که سرجمع آن برابرى و تساوى میان آنان و نفى تبعیض جنسى است.

به تعبیر شهید مطهرى: «آنچه میان طرفداران حقوق اسلامى از یک طرف و طرفداران پیروى از سیستمهاى غربى از طرف دیگر مطرح است مسأله وحدت و تشابه حقوق زن و مرد است نه تساوى حقوق آنها. کلمه «تساوى حقوق» یک مارک تقلبى است که مقلّدان غرب بر روى این ره‏آورد غربى چسبانیده‏اند ... در نهضت عجولانه‏اى که در کمتر از یک قرن اخیر به نام زن و براى زن در اروپا صورت گرفت، زن کم و بیش حقوقى مشابه با مرد پیدا کرد؛ اما با توجه به وضع طبیعى و احتیاجات جسمى و روحى زن، هرگز حقوق مساوى با مرد پیدا نکرد، زیرا زن اگر بخواهد حقوق مساوى حقوق مرد و سعادتى مساوى سعادت مرد پیدا کند راه منحصرش این است که مشابهت حقوقى را از میان بردارد. براى مرد حقوقى متناسب با مرد و براىزن حقوقى متناسب با خودش قائل شود.»

علت تفاوتهاى حقوقى در امورى نظیر ارث، طلاق، تعدد زوجات، ولایت، شهادت، قضاوت و امورى از این قبیل را باید در تفاوتهاى وجودى میان این دو جست و جو نمود.

با توجه به مطالب مذکور در این مقاله سعی شده است تا مطالبی در خصوص وضعیت زنان در طول تاریخ و تفاوتهای زنان و مردان در گذشته و حال و همچنین مطالبی پیرامون حقوق زنان از منظر فقهی و حقوقی و در قسمتی دیگر از زاویه اجتماعی و... ارائه شود .

     

وضعیت زنان در جامعه عرب هنگام نزول قرآن:

عرب از همان زمانهای قدیم در شبه جزیره عربستان زندگی می‌کرد، سرزمینی بی‏آب و علف و خشک و سوزان، و بیشتر سکنه این سرزمین، از قبایل صحرانشین و دور از تمدن بودند، و زندگیشان با غارت و شبیخون، اداره می‌شد، عرب از یک سو، یعنی از طرف شمال شرقی به ایران و از طرف شمال به روم و از ناحیه جنوب به شهرهاى حبشه و از طرف غرب به مصر و سودان متصل بودند، و به همین جهت عمده رسومشان رسوم توحش بود، که در بین آن رسوم، احیانا اثرى از عادات روم و ایران و هند و مصر قدیم هم دیده می‌شد. عرب براى زن نه استقلالی در زندگی قائل بود و نه حرمت و شرافتی، بله حرمتی که قائل بود براى بیت و خاندان بود، زنان در عرب ارث نمی‌بردند، و تعدد زوجات آن هم بدون حدی معین، جایز بود، همچنانکه در یهود نیز چنین است، و همچنین در مساله طلاق براى زن اختیاری قائل نبود، و دختران را زنده به گور می‌کرد، اولین قبیله‌ای که دست‏به چنین جنایتی زد، قبیله بنو تمیم بود، و به خاطر پیشامدی بود که در آن قبیله رخ داد، و آن این بود که با نعمان بن منذر جنگ کردند، و عده‌ای از دخترانشان اسیر شدند که داستانشان معروف است، و از شدت خشم تصمیم گرفتند دختران خود را خود به قتل برسانند، و زنده دفن کنند و این رسم ناپسند به تدریج در قبایل دیگر عرب نیز معمول گردید، و عرب هر گاه دختری برایش متولد می‌شد به فال بد گرفته و داشتن چنین فرزندی را ننگ می‌دانست ‏بطوری که قرآن می‌فرماید: "یتوارى من القوم من سوء ما بشر به" (1)

یعنى پدر دختر از شنیدن خبر ولادت دخترش خود را از مردم پنهان می‌کرد و بر عکس هر چه بیشتر دارای پسر می‌شد(هر چند پسر خوانده) خوشحال‏تر می‌گردید، و حتی بچه زن شوهرداری را که با او زنا کرده بود، به خود ملحق ما‌کرد و چه بسا اتفاق می‌افتاد که سران قوم و زورمندان، بر سر یک پسری که با مادرش زنا کرده بودند نزاع می‌کردند، و هر یک آن پسررابراىخودادعامی‌نمودند.

البته از بعضی خانواده‌های عرب این رفتار هم سرزده، که به زنان و مخصوصا دختران خود در امر ازدواج استقلال داده، و رعایت رضایت و انتخاب خود او را کرده باشند، که این رفتار از عرب، شبیه همان عادتی است که گفتیم در اشراف ایرانیان معمول بود، و خود یکی از آثار امتیازطبقاتی در جامعه است.

به هر حال رفتاری که عرب با زنان داشت، ترکیبی بود از رفتار اقوام متمدن و رفتار اقوام متوحش، ندادن استقلال به زنان در حقوق، و شرکت ندادن آنان در امور اجتماعی از قبیل حکومت و جنگ و مساله ازدواج و اختیار دادن امر ازدواج به زنان اشراف را از ایران و روم گرفته بودند، و کشتن آنان و زنده به گور کردن و شکنجه دادن را از اقوام بربری و وحشی اقتباس کرده بودند، پس محرومیت زنان عرب از مزایای زندگی مستند به تقدیس و پرستش رئیس خانه نبود، بلکه از باب غلبه قوی و استخدام ضعیف بود. و اما مساله"پرستش"در بین عرب اینچنین بود که همه اقوام عرب(چه مردان و چه زنان) بت مى‏پرستیدند، و عقائدى که در باره بت داشتند شبیه همان عقائدى است که صابئین در باره ستاره و ارباب انواع داشتند، چیزى که هست‏بت‏هاى عرب بر حسب اختلافى که قبائل در هواها و خواسته‏ها داشتند مختلف مى‏شد، ستارگان و ملائکه(که به زعم ایشان دختران خدا هستند)را مى‏پرستیدند و از ملائکه و ستاره صورت‏هایى در ذهن ترسیم نموده و بر طبق آن صورتها، مجسمه‏هائى مى‏ساختند، که یا از سنگ بود و یا از چوب، و هواها و افکار مختلفشان به آنجا رسید که قبیله بنى حنیفه بطورى که از ایشان نقل شده بتى از"خرما"، "کشک"، "روغن"، "آرد"و...درست کرده و سالها آن را مى‏پرستیدند و آنگاه دچار قحطى شده و خداى خودراخوردند!.شاعرىدراین زمینه چنین گفت:

اکلت‏حنیفة ربها لم یحذروا من ربهم زمن التقحم و المجاعة سوء العواقب و التباعة

قبیله بنى حنیفه در قحطى و از گرسنگى پروردگار خود را خوردند و نه از پروردگار خود حذر کردند، و نه از سوء عاقبت این کار پروا نمودند!!

و بسا مى‏شد که مدتى سنگى را مى‏پرستیدند، اما آنگاه که به سنگ زیبائى مى‏رسیدند سنگ اول را دور انداخته و دومى را براى خدائى بر مى‏گزیدند، و اگر چیزى پیدا نمى‏کردند براى پرستش مقدارى خاک جمع نموده و گوسفند شیردهى مى‏آوردند و شیرش را روى آن خاک مى‏دوشیدند، و از آن گل بتى مى‏ساختند و بلا فاصله به دور همان بت، طواف مى‏کردند! و زنان محرومیت و تیره‏بختى‏هائى که در این جوامع داشتند در دل و فکر آنان ضعفى ایجاد کرد، و این ضعف فکرى اوهام و خرافات عجیب و غریبى در مورد حوادث و وقایع مختلف در آنان



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ بررسی حقوق زن در اسلام