لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
ولادت پیامبر اسلام
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در شهر مکه، واقع در منطقه حجاز، در شبه جزیره عربستان متولد شدند. زمان ولادت ایشان مقارن با دوران جاهلیت بود.
دوران جاهلیت
تقریباً از 200 سال قبل از بعثت، تا زمان بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوران جاهلی میگویند؛ و منظور از جاهلیت انجام هر عمل خلاف و نادرست است که از روی جهل باشد. عرب صحرانشین به صورت جدی پایبند به دین خاصی نبوده و ظاهربین و مادی بوده است. اعراب شهرنشین هم معمولاً بتپرست بوده و بتهایی از سنگ و چوب و خرما را میپرستیدند، که گاهی در هنگام فقر همین بتها را آرد کرده و میخوردند. رسم دخترکشی در میان آنها امری عادی بوده و جنگ و نزاع میان قبایل به صورت یک سنت معمول درآمده بود. اعتقاد به ارواح در میان آنها رواج داشته و توهم و خرافات در زندگی آنها تأثیر گذاشته بود. ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بت پرستی را برانداخت و زندگی عرب را که یکسره غرور و تعصب بود، جاهلیت خواند و محکوم کرد. آزادیهای بیحد آنها را با گسترش اخلاق و عفت محدود کرد و از آنها که همیشه با هم نزاع میکردند، مردمی متحد پدید آورد.
قبیله قریش و نیاکان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):
قبیله قریش که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از میان آنها بپاخاست، یکی از بانفوذترین قبایل عرب بوده و بعد از اسلام نیز تا قرنها بر جهان اسلام حکومت کرده است. بیشتر شهرت قریش مربوط به "قصی بن کلاب" جد چهارم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. "عبدمناف" فرزند قصی، جد سوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نجابت و خوشرفتاری خاصی با مردم برخوردار بود. "هاشم" جد دوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز جزو چهرههای درخشان قریش بود، و فرزند او "عبدالمطلب"، جد اول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از نامیترین و عاقلترین افراد عرب در زمان خود به شمار میرفت. او بود که چاه زمزم را که پر شده بود حفر کرد و وظیفه آب دادن به حاجیان و رسیدگی و پذیرایی از آنها به او رسید. نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت اسماعیل (علیه السلام) رسیده که همه آنها حنیف یعنی یکتاپرست بودهاند.
عبدالله، پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کوچکترین پسر عبدالمطلب، در میان قریش از لحاظ زیبایی و حجب و حیا مشهور بود. او با آمنه (سلام الله علیها) دختر وهب که به پاکی و عفت معروف بود ازدواج کرد. عبدالله برای تجارت به شام رفت و در راه بازگشت از شام بیمار شد و در مدینه بستری گردید. او در سن 25 سالگی در مدینه وفات یافت.
بدین ترتیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز هفدهم ربیع الاول عام الفیل (مطابق سال 580 میلادی) در شهر مکه متولد گردید. عام الفیل، یعنی سالی که فردی به نام ابرهه به دستور پادشاه حبشه (نجاشی) با سپاه زیادی تصمیم به ویران کردن خانه خدا گرفت. ولی قبل از انجام این عمل دستهای از پرندگان که با منقار و پاهای خود، سنگهایی را حمل میکردند در بالای سر سپاه ظاهر شدند و این سنگها را روی سر سپاهیان ریختند که باعث از بین رفتن سپاه شد.
در روزی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمدند، گفتهاند که:
1- تمام بتها به رو، بر زمین افتادند.
2- ایوان کسری در آن شب به لرزه درآمد و چهارده کنگره آن فروریخت.
3- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند خشک شد.
4- در بیابان سماوه که سالها کسی در آن آب ندیده بود، آب جاری شد.
5- آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود، خاموش شد.
6- تختهای پادشاهان جهان سرنگون شد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
قرآن، کتاب آسمانی اسلام، بزرگ ترین سرمشق و راه گشای زندگی انسان ها در همه شوون و امور، تا روز قیامت است. در این کتاب بزرگ و بی نقص- که کلام خالق انسان و تمام هستی می باشد- آیاتی وجود دارد که به گونه ای بر اهمیت ورزش و نیرومند سازی جسم در کنار تقویت روح و بعد عملی دلالت دارد. ما در این جا به برخی از این آیات- در حد وسع کتاب- اشاره می کنیم، باشد که راه گشای ورزش کاران، ورزش دوستان و سایر اقشار جامعه مومن و مسلمان ما باشد، ان شاء الله.طالوت و نیرومندی جسمانیاز جمله مواردی که نیرومندی جسمانی به عنوان یک مزیت و امتیاز در قرآن ذکر شده، داستان طالوت و قوم بنی اسرائیل است. قوم یهود که در زیر سلطه فرعونیان، ضعیف و ناتوان شده بودند، بر اثر رهبری های خردمندانه حضرت موسی علیه السلام از آن وضع اسف انگیز نجات یافته و به قدرت وعظمت رسیدند، ولی پس از مدتی دچار غرور شده و دست به قانون شکنی زدند، و به همین جهت، سرانجام از قوم “جالوت”- که در ساحل دریای روم، بین فلسطین و مصر می زیستند- شکست خورده و 440 نفر از شاه زادگانشان نیز به اسارت جالوتیان در آمدند.
این وضع، چندین سال ادامه داشت، تا آن که خداوند پیامبری به نام “اشموئیل” را برای نجات و ارشاد آن ها برانگیخت. بنی اسرائیل گرد او اجتماع نموده و از او خواستند رهبر و امیری برای آن ها انتخاب کند، تا همگی تحت فرمان و هدایت او، با دشمن نبرد کنند و عزت از دست رفته خویش را باز یابند.
اشموئیل به درگاه خداوند روی آورده و خواسته قوم خود را به پیشگاه حضرت احدیّت عرضه داشت، به او وحی شد که طالوت را به پادشاهی ایشان برگزیدم:
“وَ قالَ لَهُم نَبِِِیِهُم اِنَّ اللهَ قََََد بَعَثَ لَکُم طالُوتَ مَلِکاً؛
و پیامبرشان به آن ها گفت: خداوند، طالوت را برای زمام داری شما مبعوث [و انتخاب] کرده است.”
از آن جا که طالوت مردی کشاورز بوده و توانایی مالی چندانی نداشت، اشراف با انتخاب وی مخالفت نمودند:
“قالُوا اَنّی یکُونُ لَهُ المُلکُ عَلُینا وَ نَحن اَحَقُّ بِِالمُلکِ مِنُه وَ لَم یُوتَ سَعَةً مِنَ المالِ؛
گفتند: چگونه او برما حکومت داشته باشد، با این که ما از او شایسته تریم؟ و او ثروت زیادی ندارد.”
او نه ثروت و قدرت مالی دارد و نه موقعیت اجتماعی و خانوادگی، زیرا از خاندان نبوت و پیامبری نبوده و از خاندان پادشاهی نیز نیست. اشموئیل در پاسخ گفت:
“اِنَّ اللهَ اصطَفیهُ عَلیکُم وَ زادَهُ بَسطَةً فِی العِلمِ وَ الجِسمِ
خداوند او را بر شما بر گزیده و علم و [قدرت] جسم او را وسعت بخشیده است.”
چنان که ملاحظه می شود، اشموئیل پیامبر دو خصلت “گسترش علمی و توانایی جسمی” را بر دو خصوصیت دیگر، یعنی قدرت مالی و افتخارات نژادی و نسبی، فضیلت و ترجیح می دهد و دارنده این دو خصلت را برای احراز مقام رهبری شایسته تر می داند، در این جا قدرت بدنی با صراحت به عنوان یک مزیت و فضیلت مطرح شده و در کنار علم و قدرت علمی قرار گرفته و با آن مقایسه شده است. هنگامی اهمیت این مقایسه روشن می شود که با اهمیت علم از دیدگاه
اسلام آشنا شویم. در قرآن می خوانیم:
“اِنََّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَموُا؛
در جمع بندگان الهی، فقط علما هستند که ترس و بیم از خداوند دارند [و حس تقوا و پرهیزگاری در دل آن ها راه دارد].”
“مَن یُوتَ الحِکمَةَ فَقَد اُوتِیَ خَیراً کَثیراً؛
کسی که از حکمت [و دانش و استحکام در اندیشه و گفتار و رفتار] برخوردار گردد، به خیر و برکت فراوانی دست یافته است.”
خداوند در مقام بیان منزلت والای حضرت یحیی علیه السلام می فرماید:
“وَاتَیناهُ الحُکمَ صَبِیّاً؛
ما به یحیی علیه السلام، آنگاه که کودکی بیش نبود، حکم و داوری متین و رای و اندیشه ای استوار ارزانی داشتیم. و در کودکی به او دانایی عطا کردیم.”
“یَرفَعِ اللهُ الَّذینَ امَنُوا مِنکُم وَ الَّذینَ اُوتُوا العِلمَ دَرَجات؛
خداوند آن هایی را که ایمان آورده اند و کسانی را که دانش یافته اند، به درجاتی بر افرازد.”
در احادیث نبوی نیز در این خصوص چنین آمده است:
“مِدادُ العُلَماءِ اَفضَلُ مِن دِماء الشُّهَداء؛
مرکّب قلم دانشمندان از خون شهدا برتر است.”
اِنَّ المَلائکَةَ لَتَضَعُ اجنِحَتَها لِطالِبِ العِلم ِرضیً بِما یَِضنَعُ؛
فرشتگان آسمانی برای ابراز رضایت و شادمانی نسبت به دانش آموختن طالبان علم، پرو بال خویش را فرو می نهند.”
“اُطُلُبوا العِلمَ وَلَو بِالصّین؛
جویای دانش و علم باشید، هر چند آن را در چین [و نقاط بسیار دور دست] سراغ گرفته باشید.”
“فَقیهَُ اَشَدّ عَلَی الشّیاطینِ مِن اَلفِ عابِد؛
وجود یک فقیه و فردا واجد بینش و بصیرت دینی، از دیدگاه شیطان ها و اهریمن صفتان، طاقت فرساتر و تحمّل ناپذیرتر از وجود هفتاد عابد است.”
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .docx :
استراتژی وحدت جهان اسلام
در اندیشه امام خمینی (قدس سره)
چکیده
وحدت و اتحاد سیاسی مسلمانان از جمله دغدغههای مصلحان بزرگ تاریخ و از جمله، حضرت امام خمینی قدسسره بوده است. به راستی اتحاد سیاسی مسلمانان چگونه محقق میشود؟ معنا و مفهوم آن چیست؟ وحدت، رویکردی تاکتیکی است و یا استراتژیکی؟ آثار، نتایج و پیامدهای اتحاد سیاسی جهان اسلام چیست؟ چگونه و با چه شگردهایی میتوان به این مهم دست یافت؟ در جهان امروز چه موانعی را میتوان برای وحدت در نظر داشت؟ و متقابلاً راههای تقویت وحدت کدامند؟
به نظر میرسد، امام خمینی قدسسره طرح راهبردی تحقق «وحدت سیاسی جهان اسلام»، را در قالب یک نظریه سیاسی و تلقّی «وحدت» به عنوان امری راهبردی و استراتژیک، طی یک فرایند چهار مرحلهای به تصویر میکشد که شامل ایجاد بستر و شرایط مناسب برای تحقق وحدت، فعال شدن نخبگان سیاسی و مذهبی به عنوان مجریان وحدت، به کارگیری ابزارهای لازم برای حرکت در مسیر اتحاد سیاسی مسلمانان، و در نهایت، تشکیل «دولت بزرگ اسلامی» میشود.
کلیدواژه ها: وحدت، مسلمانان، امام خمینی، استراتژی وحدت، وحدت راهبردی.
مقدّمه
سال 1384 از سوی رهبر فرزانه انقلاب به نام سال «همبستگی ملّی و مشارکت عمومی»، و سال 1386 نیز به نام «اتحاد ملّی و انسجام اسلامی» نامگذاری گردید. کالبدشکافی اینگونه شعارهای ملّی و نیز ندای وحدت جهان اسلام، و بیان شاخصها، محورها، ملاکها، آثار و پیامدهای آن، منظومه فکری هدفمندی را، که از سوی رهبر کبیر و بنیانگذار جمهوری اسلامی و نیر خلف صالح ایشان بر آن تأکید شده و میشود، آشکار خواهد نمود. دو مقوله «همبستگی، اتحاد ملّی» و نیز «وحدت جهان اسلام»، از جمله مفاهیم کلیدی و برجسته در مطالعات اجتماعی و جامعهشناختی است. علاوه بر این، این دست مقولات کاربرد اساسی در مباحث مربوط به توسعه سیاسی و اقتصادی هر کشوری ایفا میکند.
از بُعد سیاسی همبستگی، اتحاد، وحدت ملّی و فراملّی جهان اسلام، نقش بسزایی در تثبیت هر نظام سیاسی، و وحدت جهان اسلام دارد. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب، «همبستگی و اتحاد ملّت، اعتصام به ایمان الهی مهمترین سلاحهای ملت ایران برای خنثیسازی توطئهها و تمهیدات دشمن هستند.» 2
از اینرو، میتوان گفت: به هر میزان وحدت و انسجام اجتماعی، سیاسی، وحدت و همبستگی ملّی درونی و نیز اتحاد جهان اسلام در برابر دشمنان بیشتر باشد، جهان اسلام با داشتن آرمان و اهداف مشترک، در مسیری واحد به سوی اهداف موردنظر حرکت خواهند کرد. ملّتی که دارای همبستگی ملّی است و از وحدت، یکدلی و یکرنگی بهره میبرد، به راحتی به اهداف متعالی نظام سیاسی خویش دست خواهد یازید.
روشن است ملتی واحد، منسجم و یکپارچه، که با همبستگی ملّی و وحدت و اتحاد خویش، در تحقق اهداف و آرمانهای ملّی خویش در تلاشند، توطئهها و تبلیغات روانی دشمنان و معاندان حاکمیت ملّی و نظام سیاسی خویش را در ناکارامد جلوه دادن نظام سیاسی خویش ناکام خواهند گذارد.
هدف اصلی این مقال، بررسی پاسخ این سؤال است که وحدت جهان اسلام، چه جایگاهی در چارچوب اندیشه سیاسی امام خمینی قدسسره دارد. با مطالعه اندیشه امام قدسسره، راهکار عملی وحدت سیاسی جهان اسلام را به بحث خواهیم گذاشت. در این زمینه، امام با استراتژیک و راهبردی تلقّی کردن وحدت، راهبردهای عملی تحقق عینی وحدت را در دو مرحله «راهبرد فرهنگی و عقیده» و «راهبرد سیاسی، عملی» طرح میکند. هر یک از این دو قسمت دارای زیرمجموعههای متعددی است که شیوههای عملی دو حرکت نامبرده را مشخص میسازند. امید است با بررسی این دو محور، بتوان راهکار مورد نظر امام را تا حدودی ترسیم نمود.
ضرورت و اهمیت بحث
همواره اندیشه «وحدت جهان اسلام» از جمله دغدغههای فکری و دیرینه رهبران و مصلحان دینی، به ویژه حضرت امام قدسسرهبود. این موضوع، در طول دوران فعالیت اجتماعی سیاسی امام، چه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن، مورد تأکید ایشان بوده و لحظهای از آن غفلت نورزیدند. وفاداری صادقانه امام به «وحدت» نه تنها او را به برجستهترین شخصیت انقلابی جهان اسلام تبدیل نمود، بلکه او توانست در میان نحلهها و فرقههای اسلامی مختلف نیز جایگاه بس رفیعیکسب نماید. امام در طرح اندیشه «وحدت»، هیچگاه دچار تزلزل، کلیگویی و سطحینگری نگردید، بلکه این ایده را به عنوان یک استراتژی و به گونه بسیار عالمانه و دقیق با بررسی ابعاد گوناگون آن تبیین نمود.
یکی از ابعاد اساسی «وحدت»، که قابل بحث و بررسی میباشد، بعد راهبردی و راهکاری آن است؛ به این معنا که چگونه میتوان در جهان بحرانزده و پر تشتت و تنش اسلام، که تقریبا زمینهای برای همیاری بالفعل در آن وجود ندارد، به این پدیده آرمانی دست یافت؟ بررسی پاسخ این سؤال در چارچوب اندیشه سیاسی امام خمینی قدسسره، هدف اصلی این مقاله را تشکیل میدهد. با مطالعه در اندیشه امام، راهکار عملی وحدت در سطح جهان اسلام را به بحث خواهیم گذاشت.
علاوه بر این، با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام، سیره نبوی و تحلیل رویدادها و حوادث ویژه تاریخ اسلام و بازشناسی موضعگیریهای پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهدر برابر حوادث گوناگون زمان، مسئله «وحدت» و نقش مؤثر پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در ایجاد و گسترش وحدت در جهان اسلام و لزوم تأسی به آن حضرت در همین زمینه قابل توجه است.
طرح این مهم، امروز و در فضای موجود جهان اسلام، نیز اهمیت دو چندان دارد؛ چراکه جهان اسلام امروز همچنان پرالتهاب و تنشزاست و مطمحنظر استکبار جهانی و مورد خشم او قرار دارد.
امروزه و پس از انقلاب اسلامی، طرح ایده وحدت برای همدلی مسلمانان، وحدت و یکپارچگی آنان، از ضروریات جهان اسلام و مهمترین استراتژی برای مقابله با توطئههای استکبار جهانی است. انقلاب اسلامی که شدیدا استکبار جهانی و سکولاریسم را به چالش کشانده، برای حفظ هویت خویش نیازمند، فاصله گرفتن از آن و تثبیت موقعیت و تحقق آرمانهای خویش است. از اینرو، ایده وحدت به عنوان یک استراتژی همواره موضوعی بکر و تازه میباشد. نگاهی دوباره به این مفهوم از منظر مصلح اجتماعی بزرگ حضرت امام قدسسره ضرورتی دوچندان دارد.
مفهوم شناسی وحدت
مقصود از وحدت امت اسلامی و وحدت میان کشورهای اسلامی چیست؟ به راستی آیا مقصود این است که امت اسلامی و یا کشورهای اسلامی، یک مذهب داشته و از میان مذاهب موجود، یکی را انتخاب کنند؟ یا منظور این است که بر مشترکات مذاهب موجود کشورهای اسلامی تأکید، و افتراقات آنها کنار گذاشته شود؟
«وحدت» امت اسلامی به معنای تحقق وحدت اسلامی در مجموعه امت اسلام و سراسر جهان اسلام است، به گونهای که در نهایت، نویدبخش تشکیل امت واحد اسلامی باشد:
«وَ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ»(مؤمنون: 52)؛ و همانا این امت شماست، امتی یگانه، و من پروردگار شما هستم. از من پروا کنید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
رابطهى اسلام و ایران رویکرد تمدنى
نظریهپردازان تمدن، عوامل مختلفى را براى شکلگیرى یک تمدن برشمردهاند و گاه به تأثیر باورهاى دینى در فرایند توسعه و پیشرفت تمدن توجه داشتهاند؛ ولى عنصر دین به عنوان جوهرهى تمدن، هنوز جایگاهى شایسته در این نظریهها نیافته است. از سوى دیگر دربارهى نقش و رسالت دین اندیشمندان دینشناس و جامعهشناسان دین دیدگاههایى متفاوت ارائه کردهاند. اگر تمدنسازى را نیز در حیطهى هدایت که رسالت اصلى دین است، بدانیم؛ آن گاه مىتوانیم از توانمندى دین و آموزههاى دینى در حوزهى تمدنسازى و ساز و کار آن سخن به میان آوریم. آموزههاى دین در حوزهى تمدنسازى با هر قوّت و توانى که باشد، بسان بذرى است که اگر در محیطى مناسب افشانده نشود عینیت و تحقق بیرونى نخواهد یافت. بررسى وضعیت ایران قبل و پس از ظهور اسلام و نیز بررسى وضعیت جامعهى یکپارچهى اسلامى پیش و پس از گرویدن ایرانیان به این جامعه مىتواند ما را به سمت درکى کلىاز تعامل آنها رهنمون باشد. مطالعات تاریخى نشان مىدهد که یکى از سرزمینهایى که اسلام توانست توانمندى خود را براى تمدن سازى در آن به اثبات برساند، ایران زمین بود. در نگاهى کلى مىتوان گفت برترین خدمت ایران به اسلام فراهم ساختن زمینهاى براى تجلّى قدرت تمدنسازى دین بود و از جمله خدمتهاى اسلام به ایران نیز جهت دادن به توان تمدنى ساکنان این سرزمین کُهن بود.
واژههاى کلیدى: اسلام، ایران، تمدن اسلامى، فرهنگ اسلامى، مستشرقان.
موضوع تمدن و عناصر سازندهى آن و عوامل مؤثر در فراز و فرود آن، یکى از مهمترین مباحثى است که در دهههاى اخیر از سوى نظریهپردازان مورد توجه قرار گرفته است.1 مطالعات و بررسىهاى تمدنى، حجمى قابل توجه یافته است با وجود این، هنوز شاخهى علمى مستقلى تحت عنوان تمدنشناسى در دانشگاههاى کشورهاى اسلامى شکل نگرفته است.2 مطالعات تمدنى در حال حاضر، بیش از همه در فضاى علم تاریخ صورت مىگیرد و پژوهشگران تمدن، همان تاریخ پژوهان هستند که به عنوان یک گرایش علمى بر روى تمدن متمرکز شدهاند و در نتیجه بیشتر آثار مربوط به تمدن، آثار مربوط به تاریخ تمدن است. ولى در حوزهى دیگر علوم نیز کمابیش مطالعاتى دربارهى تمدن صورت مىگیرد که مهمترین این حوزهها را مىتوان علوم مرتبط با فرهنگ و توسعه دانست. فرهنگ به عنوان بخش نرمافزارى تمدن، خود به خود زمینهساز ورود به بحث تمدن مىباشد و توسعه نیز به عنوان گامهاى اولیهى خلق یک تمدن، گاه پژوهشگران را به بحث دربارهى تمدن مىکشاند. در همین چارچوب، منابعى که به گونهاى به موضوع ویژگىهاى یک جامعهى کمال یافته و توسعه یافته اختصاص دارد به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع تمدن نیز نظر دارند.3
در نگاهى کلى مطالعات تمدنى رایج در حوزهى علم تاریخ را مىتوان به دو شاخه تقسیم کرد:
1. مطالعاتى که با رویکرد گزارش تمدنها و دستاوردهاى آن صورت مىگیرد و به تاریخ نقلى شبیه است و هم در مرحلهى تحقیق از ساز و کار تاریخ نقلى و هم در مرحلهى ارائه گزارش تحقیق از شیوه و سبک تاریخ نقلى تبعیت مىکند. نگاه به تمدن در این رویکرد، یک نگاه درونى است. این گونه مطالعات گاه خالى از تحلیل نیست، ولى به مرحلهى نظریهپردازى در زمینهى کلّیت تمدن نمىرسد. شاید بتوان از ویل دورانت به عنوان نمونهاى براى این دسته از مطالعات تمدن نام برد.
2. مطالعاتى که با رویکرد نظریهپردازى دربارهى تمدن صورت مىگیرد و به آنچه تاریخ عقلى نامیده مىشود، شباهت دارد و مباحث آن با پارهاى مباحث فلسفهى تاریخ و جامعهشناسى تاریخ، پیوند مىخورد. در این مطالعات نقل حوادث و ارائهى گزارش از تمدنها صرفا به عنوان ذکر نمونه صورت مىگیرد و دغدغهى اصلى پژوهشگر، مباحث نظرى تمدن است. به عنوان نمونه آثار توینبى، یوکیچى،4 اشپینگلر، اتکینسون و حتّى هانتینگتون در این دسته از مطالعات تمدنى مىگنجد. در این رویکرد، نگاه به تمدن لزوما نگاهى بیرونى است. با توجه به سرشت فلسفى نگاه دوم به تمدن، در میان آثار فیلسوفان نیز مىتوان به اجمال یا تفصیل و به صراحت یا به اشارت به دیدگاههایى در این زمینه دست یافت از جمله در آثار هگل، مارکس و... .
دربارهى تمدن اسلامى نیز مىتوان این دو نوع مطالعات را از هم بازشناخت. افرادى مانند آدام متز، هامیلتون گیب، گوستاو لوبون، فیلیپ حتى، آندره میکل، جرجى زیدان و گوستاو گرونبام5 و در میان مسلمانان، على الخربوطلى6 و دیگران بیش از آن که دربارهى تمدن اسلامى نظریهپردازى کنند با رویکردى تاریخى به گردآورى دادهها و گزارشهاى مربوط به این تمدن و بازگویى آنها پرداختهاند. البته نمىتوان انکار کرد که هیچ گزارش تاریخى خالى از نظریهها، مبادى و مبانى نظرى نیست، ولى گاه مورخان وقت خود را صرف تبیین و بررسى این مبانى مىکنند و گاه بدون صرف وقت براى اینگونه مباحث، مستقیما به سراغ نتایج نشأت گرفته از آن مبانى مىروند. آثار تاریخنگاران تمدن اسلامى نیز خالى از مباحث نظرى نیست و از تجزیه و تحلیل نوشتههاى آنان مىتوان به مبانى فکرى، پیش فرضهاى انسانشناسى، تاریخشناسى و تمدنشناسى آنها پىبرد، ولى آنان خود، مستقیما به این مباحث نپرداختهاند. اگر بخواهیم از برخى اندیشمندانى که به جاى تاریخنگارى تمدن، به ارائهى مباحث نظرى پیرامون آن پرداختهاند، یاد کنیم؛ مىتوان به افرادى مانند: ابن خلدون، مالک بن نبى،7 خفاجى8 و سید قطب،9 امام خمینى،10 علامه اقبال لاهورى،11 انور الجندى12 و حسین مونس13 اشاره کرد. این اندیشمندان نیز ـ حداقل در برخى آثار خود ـ بیش از آن که به ارائهى گزارش دربارهى وجوه مختلف تمدن اسلامى بپردازند، توجّه خود را به مبانى و ابعاد نظرى تمدن اسلامى و کلیات آن و مسائلى مانند تعامل آن با دیگر تمدنها و عوامل صعود و سقوط آن و راه احیاى دوبارهى آن معطوف داشتهاند. طبیعى است، این افراد و به تَبَع، دیدگاه آنها از نظر اتقان و ژرفا در یک سطح نیست و برخى از آنها نگاهى جامع و فراگیر به موضوع دارند و برخى دیگر تنها به یک یا چند بعد از ابعاد موضوع نگریستهاند.
البته صاحبنظرانى هستند که هم از روش تحلیلى و هم روش گزارشدهى آثارى پدید آوردهاند که از هر دو جنبه حائز اهمیت است.14
اگر آثار مستشرقان را دربارهى تمدن اسلامى از این منظر با یکدیگر مقایسه نماییم، مىبینیم که در نگاهى نقلى و تاریخى محض به تمدن اسلامى، بحث دین و باورهاى دینى به عنوان بخشى غیر قابل انکار در تمدن اسلامى خود را نشان مىدهد، یعنى یک تاریخنگار تمدن اسلامى هیچ راهى جز اختصاص دادن بخشى قابل توجه از گزارشهاى تاریخى خود به مظاهر رفتارى، فکرى، نهادى و نمادى اسلام ندارد. به عنوان مثال در اغلب کتابهاى تاریخ تمدن اسلامى چندین فصل به علوم اسلامى، مساجد، آداب و آیینهاى اسلامى مانند حج اختصاص یافته است. ولى در منابعى که به نظریهپردازى دربارهى تمدن اسلامى پرداختهاند، چنین نیست و نگاهى روشن پیرامون نقش و جایگاه دین در خلقِ یک تمدن و به طور مشخص، نقش آموزههاى دینى اسلام در خلق تمدن اسلامى وجود ندارد. گرچه نظریههاى عمومى تمدن که ویژهى تمدن اسلامى طراحى نشده است، کمابیش به عنصر دین توجه داشتهاند و افرادى مانند توین بى، نقشى محورى براى دین و معنویت قائل شدهاند، اما باید به ضعف نظریههاى مربوط به تمدن اسلامى اعتراف کرد. در اکثر این نوشتهها و تحلیلها نسبت به نقش واقعى دین در خلق تمدن بىتوجهى شده است، در نتیجه در فهم تمدن اسلام نیز به نوعى سطحىنگرى دچار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
اصلی فراگیر در احکام اجتماعی اسلام : تاثیر کم کاری برامنیت اجتماعی
«فاوفوا الکیل والمیزان ولا تبخسوا الناس اشیائهم ولا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها ذلکم خیر لکم ان کنتم مومنین»1
یعنی کم فروشی که در بین شما رایج است ترک کنید، در پیمانه و وزن کم ندهید چون اگر شما به کم فروشی عادت کنید امنیت اجتماعی واطمینان اقتصادی برهم می خورد ، کسی اطمینان ندارد که بتواند از شما چیزی تهیه کند آنها در بیشتر کارها یا با وزن ویا با پیمانه خرید وفروش می کردند واینکه می گویند در ترازو وکیل کم ندهید اختصاص به داد وستد ندارد بلکه کنایه از مطلق تصرفات وتعهدات است مانند «یا ایها الذین آمنوا لا تاکلوا اموالکم بالباطل الا ان تکون تجارة عن تراض منکم »2 که منظور نهی از هرگونه تصرفی است، نه خوردن تنها، ولی چون مهمترین تصرفات به صورت اکل در آمده است درآیه هم به عنوان «اکل» یاد شده است ماهم در تعبیرات ادبی وعرفی می گوییم مال مردم را می خورد یا مال مردم را نخورید یعنی در مال مردم هیچگونه تصرفی نکنید خواه خوراکی باشد مثل میوه خواه پوشاکی مثل لباس .بنابراین اینکه می گویند کم نفروشید یعنی هرکاری که برعهده شماست از آن ندزدید خواه خرید وفروش باشد خواه غیر آن وکاستن از هرکاری متناسب با همان کار است.
کسی که در جامعه زندگی می کند نمی تواند بی تعهد باشد انسان در جامعه علاوه بر تعهد شخصی ، تعهد اجتماعی نیز دارد اگر کاسب وپیشه ور است اهل پیمانه ومیزان است واگر کارگر وکارمند باشد اهل پیمانه نیست ولی اهل پیمان است (ولا تبخسوا الناس اشیا ئهم )3 این از بزرگترین دستورات است که از این فراگیر تر در بخشهای اجتماعی قران کریم نیست .بخس یعنی کم دادن وثمن بخس که در باره یوسف آمده است (وشروه بثمن بخس دراهم معدودة )4 یعنی ثمن کم .شما درهر بخشی باشید متعهد ید وممکن نیست انسان بی تعهد باشد ودر کار خود خیانت کند واز آن سود برد.حضرت شعیب قوم خود را از عذاب دنیا وآخرت ترساند ، فرمود گذشته از اینکه عذاب دردناک پیامد کم فروشی وعهد شکنی است عذاب ناامن هم در پی اوست.
خیال نکنید کم فروشی فقط در پیمانه است ودر پیمان نیست اصلا پیمانه مصداقی ازپیمان کل است ، بعهدی که کردید وفادار باشید ترازو تنها در برابرگوشت ونان نیست انسان را نیز باید با میزان مستقیم سنجید.
دعوت به قسط ، عدل واصلاح در زمین:
حضرت شعیب به قوم خود فرمود خود وکارهایتان را با ترازوی قسط وعدل توزین کنید گاهی انسان را با ترازویی که برای