لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
من این حروف نوشتم چنان که غیر نداند
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
یکی است تازی و ترکی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
پیشگفتار
فصل اول – عرفان – اسلامی ایرانی
فصل اول - مبانی عرفانی نگارگری ایران
کلیتی راجع به نقاشی ایرانی
دنیای خاص نقاشی ایرانی
قوه خیال و عالم مثال
رنگ و نور
قدر و قالب
نگارها و کتابت
فصل دوم – گرافیک تاریخچه پوستر اسلامی
فصل سوم – نتیجه گیری
منابع
فصل چهارم – گزارش کار عملی
پیشگفتار
خدای را سپاس، آدمی را آفرید و روح خود را در او دمیده و تمام اسماء را بر او آموخت و بر فرشتگان امر شد که بر او سجده کنند که خداوند از چیزی در مورد آدم آگاهی دارد که آنها از آنها بی خبرند.
حضرت مولانا در این باره می فرماید:
بار دیگر از ملک پران شوم آنچه در وهم ناید آن شوم
این تفکر تفکری است عرفانی، اسلامی که اثرات آن را در هنرهای اسلامی ایران به خصوص نگارگری ایرانی می بینیم و به قول بزرگی اگر می خواهی هنر یک ملت یا قوم را بفهمی اول در مورد جهان بینی آن قوم یا ملت بررسی کن که اعتقادات و باورها هنر را می سازند این تفکر همیشه برای من جذابیت داشته و مرا بر آن داشت که بدنبال بررسی مبانی عرفانی نگارگری ایران بروم که امروزه به نام مبانی هنرهای تجسمی مطرح می شود که زیر بنای اصلی هنر به خصوص گرافیک را تشکیل می دهد. با بررسی این مبانی به دنبال راهی برای ایجاد سبک جدید اما اسلامی و ایرانی می گشتم تا بتوانم پیام نیایش عرفانی را در قالب پوستر انتقال دهم. این گونه پوستر شامل پوسترهای فرهنگی واجتماعی می شود که در این نوع پوسترها جای دخل و تصرف بیشتری را برای گرافیست ها دارد.
اللهم ثبتا علی النور و احشرنا مع النور
عرفان اسلامی ایرانی
تحقیق دربارة عرفان و تصوف ایران، همچون تحقیق درباره سیر تحولات تاریخی یک فرقه مذهبی اسلامی نیست. بلکه تحقیق درباره ظهور و سیر معنا و حقیقت اسلام در ایران است. لذا جستجو برای یافتن سرچشمه های دیگر برای تصوف در ایران، به غیر از سرچشمه زلال اسلام، کاری عبث است. به نظر مشایخ صوفیه اگر اسلام را بر اساس حدیث نبوی به داشتن سه جنبه شریعت، طریقت و حقیقت تقسیم کنیم و شریعت را همان احکام و قوانین شرع اسلام، و طریقت را حیات معنوی و جنبه باطنی اسلام و حقیقت را همان مقصد الهی همة مالکان و مومان و ساحت قدس بدانیم؛ تصوف عنوانی است که همین جنبه طریقی در اسلام یافته است و لذا منشأش خود اسلام و قرآن کریم است. .
از ابوسعید ابوالخیر نقل است که تصوف دو چیز است، یک سو نگریستن و یکسان زیستن و گفت این تصوف غرتیست در دلف و توانگریست در درویشی، و خداوندیست در بندگی، مسیری است در گرسنگی و پوشیدگی است در برهنگی و ازادیست در بندگی، و زندگانی امت در مرگ، و شیرینی است در تلخی و در میان شایخ این طایفه، اصلی بزرگ است که این طایفه همگی یکی باشند و یکی همه میان جمله صوفیان عالم هیچ مضادت و مبانیت و خود دوری در نباشد، هر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمهدیدگاههای ارایه شده در سمینارها، کنفرانسها، کارگاهها و دیگر مناسبتهای دانشگاهی و همچنین رسانه های گروهی غرب درباره اسلام و دیگر مفاهیم غیر مذهبی مثل روشنگری یا مدرنیته و حتی حقوق بشر نیازمند بازنگری اساسی هستند. از آنجایی که بیشتر مقالات و سخنرانی های ارایه شده در اینگونه فعالیتها بیشتر در رابطه با موقعیت سیاسی-اجتماعی و فکری حال حاضر اسلام هستند، استفاده از اسلام به جای کشورهای اسلامی یا جهان اسلام، منجر به ایجاد ذهنیتهای اشتباه و در نتیجه بروز سوءتفاهم راجع به اسلام خواهد شد. چنین اشتباهاتی باعث بی عدالتی در حق اسلام خواهد شد چرا که با مساوی قرار دادن اسلام و دنیای اسلام قظعا یکی از دو حالت پیش خواهد آمد:
1 ) با ارزیابی آموزه های اسلام بر اساس قالبهای مفهومی ارزشهای گوناگون نوعی سوءتفاهم نسبت به اسلام ایجاد خواهد شد
2 )در مقام دفاع از اسلام و برای خیلی مدرن نشان دادن اسلام، زمینه سازی درستی درباره مفاهیم اسلام صورت نخواهد گرفت. بدین ترتیب فهم درستی از پیامهای اسلام صورت نخواهد گرفت.
البته واکنش سومی که غیردفاعی و در عین حال بسیار خشن است نیز پیش خواهد آمد که در مباحث غربی از آن به عنوان بنیادگرایی یاد می شود.
زمانی که درباره اسلام صحبت می شود، حداقل باید سه حوزه تحقیق را از هم متمایز کرد. اول، متون اولیه اسلام شامل قرآن و سنتهای معتبر پیامبر، دوم، اندیشه های اسلامی با تفاسیر متفاوت از متون اولیه که در چهار حوزه بحث اسلامی شامل فقه، الهیات، فلسفه و عرفان جای می گیرند و سوم، چگونگی حضور اجتماعی-سیاسی اسلام در جوامع مسلمان با سوابق اجتماعی و تاریخی متفاوت. شکی نیست که همواره بین ایده آلهای ارایه شده و اجرای آنها در هر نظامی همانند تفاوت بین تئوری و تجربه اختلاف بوده است. اسلام هم از این واقعیت مستثنی نیست.
به عنوان یک متن یک تحلیل اجتماعی-تاریخی برای فهم قرآن لازم است و برای تفسیر آن باید از یک روش زبانی مدرن استفاده کرد. امروزه تنها روش مورد قبول روش واژه شناسی است و روش تحلیل تاریخی-اجتماعی نه تنها در حوزه تفسیر متن بلکه در حوزه اندیشمندان اسلامی نیز به طور کامل رد می شود. از آن فراتر این عقیده که متون مذهبی با وجود الهی بودن ریشه تاریخی و خاستگاه فرهنگی دارند نه تنها رد می شود بلکه صاحبان این عقیده به کفر و ارتداد نیز محکوم می شوند. این امر به این دلیل است که اندیشه ابدی و جاوید بودن قرآن به عنوان سخنان دقیق و تام خداوند بخشی از الهیات سنتی و دگماتیک اسلام سنی شده است. این پژوهشگران تنها می دانند که عقیده ای نیز وجو دارد که قرآن را شکل گرفته می داند که بالطبع با ابدی بودن قرآن در تناقض است. تعداد بسیار اندکی از اندیشمندان مسلمان غیر ابدی بودن قرآن را قبول دارند. در تاریخ اسلام غالبا این اندیشه ها موقعیت اجتماعی-سیاسی خوبی نداشته اند. اما به هر صورت این اندیشه ها وارد مباحث مدرن اسلامی شده و تحلیل شده و از لحاظ درست یا غلط بودن مورد ارزیابی قرار گرفته اند.معنای بسیار ساده و صریح این اندیشه این است که اگر قرآن ابدی نباشد، بالطبع در یک معنا و مفهوم خاص ایجاد شده است. بنابراین پیامهای آن باید در ظرف همان معنا و مفهوم فهمیده شوند. نتیجه این سخن این است که قوانین مذهبی باید دوباره تفسیر شوند، چرا که پیام الهی باید با توجه به روح آن فهمیده شود نه صرفا معنی کلمات. و بالاخره اینکه مقامات رسمی و/یا جامعه باید این پیامها را تفسیر کرده و قوانین آن را اجرا کنند. اگر کلام الهی ابدی و غیر قابل تغییر باشد در آنصورت ایده تفسیر دوباره قوانین مذهبی کفر و الحاد تلقی می شود و هیچ تفاوتی بین ظاهر و باطن کلمات الهی باقی نمی ماند و روحانیان تنها قیمهای دین می شوند. به عبارت دیگر حاکمان اسلامی همانند کلیسای مسیحی می شوند و این دقیقا واقعیتی است که از قرن نهم میلادی از زمانی که ابدی بودن قرآن رسما به عنوان تنها ایمان راستین در جامعه مطرح شد، در تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اسلام اتفاق افتاده است.برای روشن ساختن اهمیت و پیچیدگی این مساله در اندیشه اسلامی مدرن به ذکر داستان یکی از مشهورترین روشنفکران اصلاح طلب به نام محمد عبده بسنده می کنم. او در رساله خود، رساله التوحید، که نخستین رساله مدرن الهیات اسلامی است، سعی کرد مباحثی که برای اسلام مدرن مناسب و مفید هستند را انتخاب کند. بنابراین او عقاید دگم و بسته مکاتب مختلف را برداشته و آنها را باهم تلفیق کرد.در چاپ نخست کتاب او قرآن را شکل گرفته تصور کرد اما در چاپهای بعدی از این عقیده خود عقب نشینی کرد. آیا این تغییر عقیده به دلیل ترس از تحریک و تهدید اکثریت علمای الازهر بود یا اینکه او واقعا مجاب شد که عقیده اش اشتباه بوده است. هیچ چیز در این باره قطعی نیست. واقعیت این است که پراگماتیسم، صرف نظر از مفاهیم خوب و انگیزه های بزرگی که پشت آن قرار دارد، با تحلیل علمی سازگار نیست چرا که در تحلیل علمی علاوه بر فهم و متعاقب آن تفسیر متون اصلی یا اندیشه های اسلامی امری اجتناب ناپذیر و ضروری است. ولی متاسفانه گرایش عمده هم در مباحث سیاسی اسلام گرا و هم در مباحث روشنفکران به تحلیل ها و تفسیرهای پراگماتیک می باشد. محمود محمد طاها، صوفی سودانی که در سال 1985 اعدام شد، حسن حنفی مصری و محمد شهرور سوری سه نمونه از کسانی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
بررسی اجمالی
هویت زن در اسلام
فهرست مطالب
مقدمه 2
تساوی زن ومرد از نظر خلقت 6
زن در آیات قرآن 9
سرگذشت زن در تاریخ اسلام 13
بعضی روایات فراموش شده 19
چند مطلب از اینترنت 21
مقدمه
لیس الذکر کالانثی
عمیق ترین و عجیب ترین قدرت نمایی در خدا آفرینش زن بود چرا که به وسیله مریم کلمه الله تمام گردید وعیسی از مریم بدون پدر به دنیا آمد.فرزندی که نشانه ذات حق بر عالمیان قرارگرفته است در گهواره بامردم سخن می گوید واز یک زن فرزندی بدون پدربه دنیا آید که کلمه ای از کلمات اله باشد.
تفسیر المیزان ج3ص171
چرا؟سرگذشت هویتی حقوقی اجتماعی سیاسی زنان که همواره نیمی از جمعیت انسانی را تشکیل می دهند به فراموشی سپرده شده است وگاهی دوگانگی برخورد با زنان آنان را به چالش با مردان فرا خوانده است.
در گذشته ایران هیچ گونه حمایتی از هویت زنان به عمل نیامده است گرچه چالش های تاریخی بیانگر نوعی نگاهی نیم رخ به هویت زنان را دارد. به خصوص در دوره ساسانیان زن از یک حمایت قانونی برخوردار گردید1.اما دیری نپایید که حمایت آناننیز به فراموشی سپرده شد.دلایل این مورد حمایت قرار نگرفتن آنان زیاد است که در این جا به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
حس غیرت مردان از ترس اینکه زنان آنان با بیگانگان معاشرتی داشته باشند.
جهل وناآگاهی خود زنان نسبت به حوقوقشان.
مشکلات اجتماعی اعم از تاخت وتاز های میان اقوام وملل ویا اختلافات داخلی.
حاکمیت استبداد که گاهی از ارزش معنوی زنان می کاهید.این استبداد گاهی در حوزه خصوصی خانوادگی وگاهی در حوزه عمومی به وسیله حاکمان جور تحقق پیدا می کرد.
قرائت یک سویه دینی آمیخته با بعضی کج اندیشی ها و مقدس مآبی های گروهی متعصب که به دور از عقلانیت بود.
غرور نخوت مردان که خود را از نظر هویت و آفرینش برتر از زنان می دانستندودر همین جا به یاد عارف مشهور رابعه عدویه سخنی را از وی می آوریمکه می گوید:((در افتخار زنان همین بس که هیچگاه همانند مردان دچار کبر و غرور نگشته ودر طول تاریخ زنی را نداریم که به مانند مردان ادعای خدایی کرده باشد واین جرئت و بی ادبی از مردان سر زده است.
واما دلایلی که مربوط به خود زنان می شود:
آنچه مسلم است زنان درطول تاریخ غالبا ابزار زندگی مردان بوده اند وپله ترقی یا به قول معروف سنگ زیرین آسیاب بوده اند نه بیشتر.
اگر بخواهیم به دلایل پذیرفته شدن این نقش توسط زنان بپردازیم دلایل زیادی را می توان ذکر کرد از آن جمله داریم:
اینکه زنان عاشق زندگی هستندوعشق به فرزندان درونشان موج می زند
برای اکثر زنان رضایتمندی از زندگی زمانی حاصل می شود که همسر وفرزندانشان در کار وتحصیل و در عرصه های اجتماعی موفقیت بدست آورند بنابراین همیشه زنان در پشت صحنه زندگی قرار می گیرند و در واقع همیشه به دنبال هر مرد موفقی یک زن فداکار و از خود گذشته وجود دارد.
محدودیت های اجتماعی فرهنگی که از کودکی شامل حال فرزندان دختر در خوانواده ها می شود ومانع رشدآنان می شودطبق تحقیقاتی که صورت گرفته در خانواده هایی که دارای فرزند دختر وپسر باشند و همچنین مواجه با فقر مالی باشند اگر بنا باشد تنها یکی از فرزندان خود را برای تحصیل انتخاب کنند مسلما فرزند پسر انتخاب خواهد کرد.
محدودیت های فیزیکی طبیعی که مانع ازفعالیت های اجتماعی وفرهنگی وعلمی درزنان می شود.
ودلایل دیگر که از حوصله این مقال خارج است.
با توجه به جمیع جهات اینکه زنان در طول تاریخ هرگز فرصت نیافتند که انسان بودن خود راثابت کنندو همیشه به عنوان موجودی در درجه دوم اهمیت وگاهی حتی برای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
اهمیت و ضرورت مدیریت از نظر اسلام
مقدمه
چنانچه تاریخ زندگی بشر را مطالعه کنیم خواهیم دید آنچه را که ما امروزه مدیریت می نامیم از دیرباز به عنوان یک ضرورت برای انسان مطرح بوده و در اغلب فعالیت های وی حضور داشته است . از ایام گذشته نظریه های مدیریت و سازمان بدون آنکه مدون و منظم شده باشند ، به کار گرفته می شدند و در شرح احوال و اعمال رسولان ، رهبران ، سرداران و بزرگان در اعصار گذشته کاربرد آن مشهود است . نظریه های مدیریت ، پدیدة نوینی نیستند که بشر در عصر جدید به آن دست یافته باشد ، بلکه آنچه در قرون اخیر در زمینه سازمان و مدیریت انجام گرفته ، مجموعه سازی و جامة عمل پوشاندن به نظریات و اندیشه های پراکنده ای است که از قبل موجود بوده است . این کار اغلب به دست غربیان و ملل پیشرفته صنعتی انجام شده و به همین دلیل این توهم را برای بعضی ایجاد کرده که مدیریت یک علم یا فن بیگانه و غربی است ، در حالی که ملل شرق ، به ویژه مسلمانان ، اگر به مواریث غنی و تاریخ تمدن خود نگاهی کاوشگر و دقیق بیندازند ، می توانند اندیشه ها و کاربردهای مدیریت را به وضوح ببیند و آنچه خود داشته و دارند از بیگانه تمنا نکنند . در واقع بین مدیریت و فرهنگ ملتها در هر جامعه رابطه ای مستقیم وجود دارد . مثلاً در چین باستان ، هدف ، تربیت کردن پیشوایانی بود که به فرهنگ و دانش قدیم آشنایی داشته باشند و در ژاپن امروز هدف پرورش ناموران و کارکنانی است علاقه مند به دولت از طریق تربیت عواطف آنها که احیاناً از ناحیه علم و دانش سود آنها به دولت برسد . البته مدیریت پدیده ای مشترک بین همة ملت هاست ولی شیوه های آن عمومیت و یکنواختی نداشته و به خصوصیات فرهنگی و قومی هر جامعه بستگی دارد نیازهای انسانی همواره در حال گسترش اند و آگاهی بشر نسبت به بهره برداری از عوامل طبیعی و طبیعت منظماً رو به افزایش است .
مدیریت نیز با روشهای خود شبیه سایر دانش هاست ، که هدف غایی دارد . اما این هدف امکان دارد در آغاز ظهور هر علم ، بلافاصله و در طول یک نسل و حتی بیشتر تحقق نیابد . اگر هدف دانشی شناخت پیوندها ، قانون و شیوه هایی برای بهبود شرایط زندگی انسان و تلطیف پیوندها در جامعه و کاستن از رنجها و فرونشاندن عناصر خشونت و دست یافتن به سعادت و رفاه است به ناچار این دانش بی نیاز از پرداختن به جست و جویی دائمی نیست . بخصوص علوم انسانی که روز به روز با افزایش نیازمندی های مادی و معنوی ، احتیاج به گسترش اطلاعاتی دارند که همواره رو به تکاملند . فرهنگ هر قوم ، فقط مجموعه ای از آگاهی های علمی و شناخت روش ها نیست ، بلکه داشتن روحیة تحقیق و قدرت دریافت واقعیت های نو و انطباق جامعه با دگرگونی های جهانی است که بی تردید ، بخش مهم فرهنگ ملی به شمار می آید . مدیریت نیاز اجتناب ناپذیر همه ملت ها و سازمان های صنعتی و اجتماعی است ، چراکه هیچ جامعه ای بی سازمان نیست ( هر چند که سازمان نیز خود نوعی از جامعه است ) و هیچ سازمانی نیست که بی نیاز از مدیریت و رهبری مطلوب باشد ، مدیریت کاردان و پر تحرک می آفریند و این مدیریت فعال به تدریج موفق به گشایش فضای بازتر در رسیدن به هدف می شود . هیچ چیز به اندازة هرج و مرج برای آدمی پریشانی ببار نمی آورد . ستم پیشه ترین حکومت ها بهتر از بی حکومتی است و هرج و مرج بزرگ ترین آفت سعادت بشریت است . مادر همة مصیبتهای عمومی که جوامع بزرگ را تهدید می کند ، بی نظمی است و مدیریت نظم آفرین شگفتی هاست .
آنچه که ما در این گفتار به دنبال آن هستیم ، شناخت ضرورت و اهمیت موضوع مدیریت از نظر دین مبین اسلام است راه گشای ما در این راستا ، استناد به کلام وحی ، اخبار و احادیث معصومین سلام الله علیهم اجمعین و سیره ایشان می باشد . بدین منظور به بررسی عواملی که زمینه ساز مدیریت است ، خواهیم پرداخت .
حیات اجتماعی انسان
یکی از خصائص و ویژگیهای مهم در حیات انسان ، اجتماعی بودن و گرایش او به سوی همزیستی است که دارای نقش بسزایی در رشد و تعالی اوست و استعدادها و قوای انسانی در صحنة اجتماع است که شکوفا شدن و به کمال خود واصل می گردد . در قرآن مجید سورة حجرات ، آیه 13 آمده است :
« یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله انقیکم »
ای مردم ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه ها و فرق مختلف گردانیم تا یکدیگر را بشناسید ، بزرگترین شما نزد خدا با تقوا ترین مردمند .
در آیه شریفه فوق این خصیصه انسان صریحاً مورد اشاره واقع می گردد و معلوم می دارد که نوع انسان به صورت اجتماعی زندگی می کند .
در تشکیل اجتماع نوع انسان روی یک عامل اساسی تأکید می شود که همانا نیاز متقابل افراد نسبت به یکدیگر می باشد و این نیز ناشی از اختلاف امکانات و استعدادهای درونی هر شخص است که مشیت الهی بر آن قرار گرفته است و به این موضوع نیز آیات قرآن اشعار دارد از جمله آیه 165 از سورة انعام : « و هو الذی جعلکم خلائف الارض و رفع بعضکم فوق بعض درجات لیبلوکم فی ما آتیکم ان ربک سریع العاقب و انه لغفور رحیم . » اوست کسی که شما را خلیفه های زمین قرارداد و برخی را به درجاتی بر بعض دیگر برتری داد تا شما را در آنچه به شما داده آزمون کند ، پروردگارت کیفر کردار را به زودی می دهد و همانا او آمرزنده مهربان است .
آدمی علاوه بر اینکه تمامی اشیاء را در حد امکان در خدمت خود قرار می دهد ، از همنوعان خود نیز در رسیدن به اهدافش استفاده می کند . بدین ترتیب اجتماع شکل یافته و افراد جامعه هرکدام نقشی را ایفاء می نماید و صاحب جایگاه خاصی می شوند و مسؤولیت ویژه ای را متقبل خواهند شد .
مفهوم مدیریت و رهبری
رمز بقای تشکیلات اجتماعی مسئله ای است به نام ریاست ،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
مقاله ای در خصوص بررسی حقوق زن در اسلام :مقدمه:انسان از گذشتههاى دور تا به امروز در پى شناسایى حقوق خویش و در جهت تأمینو تضمین آن، همواره قربانى داده است. پرداخت هزینههاى سنگین در این راه بهتدریج جامعه بشرى را به سوى تنظیم و تدوین حقوق بشر هدایت نمود. اعلامیههاى حقوق که سابقه تدوین برخى از آنها به قرنها قبل بازمىگردد نمونهاى از تلاش انسان در اینراستا مىباشد.
انسان همان موجودی است که آفرینش وى در زیباترین شکل ممکن صورت پذیرفته و خداوند خود را نسبت به چنین آفرینشى تحسین نموده، وبرهمین اساس جایگاه شایسته و والای او را موردتاکیدقراردادهاست. :(و لَقَد کرّمنا بَنى آدَمَ وَ حَملناهُم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطیّبات و فضّلناهم على کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً )
بنابراین تنها انسان است که تاج کرامت بر سر او نهاده شده، برترى او در جهان به روشنى اعلام گردیده و آنچه در آسمان و زمین است با اراده خداوندى در قبضه وى (انسان) قرار گرفتهاست. در این نگرش الهى بر خلقت انسان که سه محور آفرینش ویژه، جایگاه ویژه و اقتدار ویژه این موجود مورد توجه قرار مىگیرد، برخوردارى از حقوق ویژه نیز امرى طبیعى بوده به گونهاى که بدون آن، ویژگیهاى سهگانه فوق معنا و مفهومى نخواهند داشت. به تعبیر دقیقتر، رابطه مستقیمى میان گستره تواناییها و استعداد انسان با گستره و دامنه حقوق وى وجود دارد. به هر میزانى که استعداد خدادادى این موجود بیشتر باشد دامنه استحقاق او نیز گستردهتر خواهد بود.به حکم آیه شریفه «یا ایّها النّاس انّا خلقناکُم من ذکرٍ و انثى و جَعَلناکُم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمَکم عند اللَّهِ اَتقاکم » جنسیت هرگز ملاک برترى و امتیاز نبوده بلکه امتیاز انسان چه زن و چه مرد بر اساس تقوا است. زن و مرد گرچه از دو جنس متفاوتند اما از نظر انسانیت با هم برابرند:
«یا ایها النّاس اتقّوا ربّکم الذى خَلَقَکُم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها ...؛»
برابرى زن با مرد در اصل هویت انسانى، دلیل برابرى آنان در سایر زمینههاى زندگى است از قبیل برابرى در کسب علم و دانش، برابرى در استقلال عمل و آزادى انتخاب، برابرى در اموراقتصادى وبرابرى درمجازاتها نظیرسرقت این نمونهها نشانگر آن است که زن و مرد در حیثیت و حقوق انسانى با یکدیگر برابرند. نکتهاى که لازم است مورد توجه قرار گیرد فرق میان تساوى و تشابه حقوق است. تفاوتهاى فراوان زن و مرد از لحاظ جسمى ، روانى و احساسى سبب گردیده است، اسلام که بر پایه فطرت انسانى ، حقوق خویش را وضع نموده است با عنایت به این تفاوتها، حقوقى براى زن و حقوقى براى مرد قائل شود که سرجمع آن برابرى و تساوى میان آنان و نفى تبعیض جنسى است.
به تعبیر شهید مطهرى: «آنچه میان طرفداران حقوق اسلامى از یک طرف و طرفداران پیروى از سیستمهاى غربى از طرف دیگر مطرح است مسأله وحدت و تشابه حقوق زن و مرد است نه تساوى حقوق آنها. کلمه «تساوى حقوق» یک مارک تقلبى است که مقلّدان غرب بر روى این رهآورد غربى چسبانیدهاند ... در نهضت عجولانهاى که در کمتر از یک قرن اخیر به نام زن و براى زن در اروپا صورت گرفت، زن کم و بیش حقوقى مشابه با مرد پیدا کرد؛ اما با توجه به وضع طبیعى و احتیاجات جسمى و روحى زن، هرگز حقوق مساوى با مرد پیدا نکرد، زیرا زن اگر بخواهد حقوق مساوى حقوق مرد و سعادتى مساوى سعادت مرد پیدا کند راه منحصرش این است که مشابهت حقوقى را از میان بردارد. براى مرد حقوقى متناسب با مرد و براىزن حقوقى متناسب با خودش قائل شود.»
علت تفاوتهاى حقوقى در امورى نظیر ارث، طلاق، تعدد زوجات، ولایت، شهادت، قضاوت و امورى از این قبیل را باید در تفاوتهاى وجودى میان این دو جست و جو نمود.
با توجه به مطالب مذکور در این مقاله سعی شده است تا مطالبی در خصوص وضعیت زنان در طول تاریخ و تفاوتهای زنان و مردان در گذشته و حال و همچنین مطالبی پیرامون حقوق زنان از منظر فقهی و حقوقی و در قسمتی دیگر از زاویه اجتماعی و... ارائه شود .
وضعیت زنان در جامعه عرب هنگام نزول قرآن:
عرب از همان زمانهای قدیم در شبه جزیره عربستان زندگی میکرد، سرزمینی بیآب و علف و خشک و سوزان، و بیشتر سکنه این سرزمین، از قبایل صحرانشین و دور از تمدن بودند، و زندگیشان با غارت و شبیخون، اداره میشد، عرب از یک سو، یعنی از طرف شمال شرقی به ایران و از طرف شمال به روم و از ناحیه جنوب به شهرهاى حبشه و از طرف غرب به مصر و سودان متصل بودند، و به همین جهت عمده رسومشان رسوم توحش بود، که در بین آن رسوم، احیانا اثرى از عادات روم و ایران و هند و مصر قدیم هم دیده میشد. عرب براى زن نه استقلالی در زندگی قائل بود و نه حرمت و شرافتی، بله حرمتی که قائل بود براى بیت و خاندان بود، زنان در عرب ارث نمیبردند، و تعدد زوجات آن هم بدون حدی معین، جایز بود، همچنانکه در یهود نیز چنین است، و همچنین در مساله طلاق براى زن اختیاری قائل نبود، و دختران را زنده به گور میکرد، اولین قبیلهای که دستبه چنین جنایتی زد، قبیله بنو تمیم بود، و به خاطر پیشامدی بود که در آن قبیله رخ داد، و آن این بود که با نعمان بن منذر جنگ کردند، و عدهای از دخترانشان اسیر شدند که داستانشان معروف است، و از شدت خشم تصمیم گرفتند دختران خود را خود به قتل برسانند، و زنده دفن کنند و این رسم ناپسند به تدریج در قبایل دیگر عرب نیز معمول گردید، و عرب هر گاه دختری برایش متولد میشد به فال بد گرفته و داشتن چنین فرزندی را ننگ میدانست بطوری که قرآن میفرماید: "یتوارى من القوم من سوء ما بشر به" (1)
یعنى پدر دختر از شنیدن خبر ولادت دخترش خود را از مردم پنهان میکرد و بر عکس هر چه بیشتر دارای پسر میشد(هر چند پسر خوانده) خوشحالتر میگردید، و حتی بچه زن شوهرداری را که با او زنا کرده بود، به خود ملحق ماکرد و چه بسا اتفاق میافتاد که سران قوم و زورمندان، بر سر یک پسری که با مادرش زنا کرده بودند نزاع میکردند، و هر یک آن پسررابراىخودادعامینمودند.
البته از بعضی خانوادههای عرب این رفتار هم سرزده، که به زنان و مخصوصا دختران خود در امر ازدواج استقلال داده، و رعایت رضایت و انتخاب خود او را کرده باشند، که این رفتار از عرب، شبیه همان عادتی است که گفتیم در اشراف ایرانیان معمول بود، و خود یکی از آثار امتیازطبقاتی در جامعه است.
به هر حال رفتاری که عرب با زنان داشت، ترکیبی بود از رفتار اقوام متمدن و رفتار اقوام متوحش، ندادن استقلال به زنان در حقوق، و شرکت ندادن آنان در امور اجتماعی از قبیل حکومت و جنگ و مساله ازدواج و اختیار دادن امر ازدواج به زنان اشراف را از ایران و روم گرفته بودند، و کشتن آنان و زنده به گور کردن و شکنجه دادن را از اقوام بربری و وحشی اقتباس کرده بودند، پس محرومیت زنان عرب از مزایای زندگی مستند به تقدیس و پرستش رئیس خانه نبود، بلکه از باب غلبه قوی و استخدام ضعیف بود. و اما مساله"پرستش"در بین عرب اینچنین بود که همه اقوام عرب(چه مردان و چه زنان) بت مىپرستیدند، و عقائدى که در باره بت داشتند شبیه همان عقائدى است که صابئین در باره ستاره و ارباب انواع داشتند، چیزى که هستبتهاى عرب بر حسب اختلافى که قبائل در هواها و خواستهها داشتند مختلف مىشد، ستارگان و ملائکه(که به زعم ایشان دختران خدا هستند)را مىپرستیدند و از ملائکه و ستاره صورتهایى در ذهن ترسیم نموده و بر طبق آن صورتها، مجسمههائى مىساختند، که یا از سنگ بود و یا از چوب، و هواها و افکار مختلفشان به آنجا رسید که قبیله بنى حنیفه بطورى که از ایشان نقل شده بتى از"خرما"، "کشک"، "روغن"، "آرد"و...درست کرده و سالها آن را مىپرستیدند و آنگاه دچار قحطى شده و خداى خودراخوردند!.شاعرىدراین زمینه چنین گفت:
اکلتحنیفة ربها لم یحذروا من ربهم زمن التقحم و المجاعة سوء العواقب و التباعة
قبیله بنى حنیفه در قحطى و از گرسنگى پروردگار خود را خوردند و نه از پروردگار خود حذر کردند، و نه از سوء عاقبت این کار پروا نمودند!!
و بسا مىشد که مدتى سنگى را مىپرستیدند، اما آنگاه که به سنگ زیبائى مىرسیدند سنگ اول را دور انداخته و دومى را براى خدائى بر مىگزیدند، و اگر چیزى پیدا نمىکردند براى پرستش مقدارى خاک جمع نموده و گوسفند شیردهى مىآوردند و شیرش را روى آن خاک مىدوشیدند، و از آن گل بتى مىساختند و بلا فاصله به دور همان بت، طواف مىکردند! و زنان محرومیت و تیرهبختىهائى که در این جوامع داشتند در دل و فکر آنان ضعفى ایجاد کرد، و این ضعف فکرى اوهام و خرافات عجیب و غریبى در مورد حوادث و وقایع مختلف در آنان