لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
اعجاز علمی قرآن
قرآن کتابی است آسمانی که از جانب خداوند بر پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) وحی گردیده و در کلیترین وجه، می توان آن را کتاب «هدایت» برشمرد. مهمترین معجزه حضرت محمد(ص) قرآن است و ایشان تنها پیامبری است که دارای معجزه جاوید میباشد و نسلهای متعدد انسانها خواهند توانست از این معجزه جاوید بهره ببرند. ولی معجزه بودن قرآن چگونه دانسته میشود؟
در نگاه اول قرآن معجزهای ادبی است که در اوج فصاحت و بلاغت قرار دارد و هیچ شعر و یا کلام عربی نمیتواند به پای آن برسد. نظمی خاص در چینش کلمات قرآن وجود دارد؛ اگرچه قرآن نه شعر است و نه نظم؛ ولی دارای آهنگی خاص است که این موسیقی بر اعراب تأثیری شگرف داشت؛ سران مشرک عرب در اوایل بعثت پیامبر اکرم(ص) چون این ویژگی قرآن را میدیدند، مردم را از شنیدن آن نهی مینمودند. دیگر اینکه قرآن عقل را متحیر میکند که چگونه این همه معارف عالی میتواند از سوی فردی بیسواد به زبان آورده شود؟ از جنبههای دیگر اعجاز قرآن، اسرار خلقت در قرآن (اعجاز علمی) است که در یکی دو قرن اخیر، بسیاری از متخصصان علوم مدرن را به شگفتی واداشته است؟ مثلاً «اشاره» به حرکت زمین و خورشید و زوجیت گیاهان و… . ولی اعجاز علمی قرآن چیست و چه ویژگیهایی دارد؟
تفسیر علمی
اعجاز علمی قرآن مربوط به انطباق قرآن با علوم تجربی است که اصطلاحاً به آن «تفسیر علمی» میگویند. منظور از «تفسیر» در اینجا روشن شدن نکات مشکل در الفاظ معانی و اهداف یک آیه است و مقصود از «علم» علوم تجربی. یعنی علومی که با شیوه آزمون و خطا درستی یا نادرستی نظریهها و قوانین حاکم بر طبیعت را بررسی میکند؛ پس مقصود از تفسیر علمی، توضیح دادن آیات قرآن به وسیله علوم تجربی است.
تا زمان حضور پیامبر اکرم(ص)، مردم هرگاه در مورد آیات قرآن سوالی داشتند، میتوانستند از ایشان بپرسند، ولی پس از فوت آن بزرگوار، نیاز به تفسیر و تبیین قرآن آشکار شد؛ به ویژه با فتوحات گسترده مسلمانان هر سال بر قلمرو جهان اسلام افزوده میشد و هزاران نفر مسلمان میشدند و به دنبال آن، اسلام با هزاران سوال و فکر جدید مواجه میگردید. پس مسلمانان برای تفسیر آیات قرآن به سراغ اصحاب و اهل بیت پیامبر(ص) رفتند تا مجهولات خود را از ایشان بپرسند و اینگونه بود که علم تفسیر آغاز شد و راههایی گوناگون برای تفسیر قرآن ارائه گردید که یکی از آنها «تفسیر علمی قرآن» بود که به عنوان تطبیق آیات قرآن با علوم تجربی دانسته میشود.
انواع تفسیر علمی
خود تفسیر علمی روشهای فرعی متفاوتی دارد که برخی آن را تفسیر به رأی و برخی آن را از اقسام مهم تفسیر در عصر حاضر میپندارند. همانگونه که در ادامه خواهیم دید، بعضی مفسران قرآن، با تکیه بر بعضی «انحرافات» تفسیر علمی قرآن را بکلی رد نمودند و آن را نوعی «تأویل» و «تفسیر به رأی» نامیدند. در اینجا شیوههای تفسیر علمی را بررسی مینمائیم:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
امی بودن پیامبر، از مهمترین دلایل عظمت و اعجاز قرآن کریم
رسول اکرم به حکم تاریخ قطعی و به شهادت قرآن کریم و به حکم قرائن فراوانی که از تاریخ اسلام استنباط میشود، لوح ضمیرش از تعلم از بشر پاک بوده است. او انسانی است که جز مکتب تعلیم الهی مکتبی ندیده و جز از حق دانشی نیاموخته است. او گلی است که جز دست باغبان ازل دست دیگری در پرورشش دخالت نداشته است. او با آنکه با قلم و کاغذ و مرکب و خواندن و نوشتن آشنا نبود، در کتاب مقدس خویش به قلم و آثار قلم به عنوان یک امر مقدس سوگند یاد کرد و در اولین پیام آسمانی خود فرمان خواندن داد، علم و دانش و صنعت به کار بردن قلم را، پس از نعمت آفرینش، بزرگترین نعمت ارزانی شده به بشر معرفی کرد. آن کس که خود قلم به دست نگرفته بود بلافاصله پس از ورود به مدینه و ایجاد امکانات ساده، " نهضت قلم " ایجاد کرد و با آنکه خود معلمی از بشر ندیده بود و دارالعلم و دانشگاهی طی نکرده بود، خود معلم بشر و پدید آورنده دارالعلمها و دانشگاهها شد. ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد *** دل رمیده ما را انیس و مونس شدنگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه مسأله آموز صد مدرس شدکرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود *** که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شدحضرت رضا علیه السلام در مناظره خویش با ارباب ادیان خطاب به رأس الجالوت فرمود: " از جمله دلائل صدق این پیامبر این است که شخصی بود یتیم، تهیدست، چوپان، مزدکار، هیچ کتابی نخوانده و نزد هیچ استادی نرفته بود. کتابی آورد که در آن حکایت پیامبران و خبر گذشتگان و آیندگان هست ". آن چیزی که بیش از پیش عظمت و رفعت و آسمانی بودن قرآن کریم را مدلل میسازد این است که این کتاب عظیم آسمانی با اینهمه معارف در باب مبدأ، معاد، انسان، اخلاق، قانون، قصص، عبرتها، مواعظ، و با اینهمه لطف و زیبایی و فصاحت، بر زبان کسی جاری شده که خود امی بوده است. نه تنها هیچ مدرسه و دانشگاه و دارالعلمی را در همه عمر ندیده است و با هیچ دانشمندی از دانشمندان جهان روبرو نشده است، حتی یک کتاب ساده از کتابهای عصر خود را نخوانده است.
آیت و معجزهای که خداوند بر آخرین پیامبرش فرستاد از نوع کتاب و نوشته است، از نوع سخن است، از نوع فکر و احساس است، با عقل و با فکر و با دل و ضمیر سر و کار دارد. این کتاب قرنهاست که قدرت خارق العاده معنوی خود را نشان داده و نشان میدهد، روزگار نمیتواند آن را کهنه کند، میلیونها میلیون دل را به سوی خود کشیده و میکشد، نیروی حیاتی در آن موج میزند، چه عقلهای مفکری را به اندیشه و تدبر وا داشته و چه دلهایی را لبریز از ایمان و ذوق و شوق معنوی کرده و چه مرغان سحر و شب زنده دارانی را غذای روحی شده و چه اشکها را از عشق به خدا و خوف از خدا در نیمههای شب بر گونهها جاری ساخته است و چه ملتهای اسیر و به زنجیر کشیده را از چنگال ظلم و استبداد نجات داده است. نقش قرآن چونکه بر عالم نشست *** نقشههای پاپ و کاهن را شکستفاش گویم آنچه در دل مضمر است *** این کتابی نیست چیز دیگر استچونکه در جان رفت جان دیگر شود *** جان چو دیگر شد جهان دیگر شودهمچو حق پیدا و پنهان است این *** زنده و پاینده و گویاست اینآری، عنایت ازلی برای اینکه آیت بودن این کتاب و وحی بودنش بیشتر روشن شود آن را بر بندهای از بندگانش فرود آورد که یتیم، فقیر، چوپان، صحرا گرد و درس ناخوانده و مکتب نادیده بود. «ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم».
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
اعجاز علمی قرآن
قرآن کتابی است آسمانی که از جانب خداوند بر پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) وحی گردیده و در کلیترین وجه، می توان آن را کتاب «هدایت» برشمرد. مهمترین معجزه حضرت محمد(ص) قرآن است و ایشان تنها پیامبری است که دارای معجزه جاوید میباشد و نسلهای متعدد انسانها خواهند توانست از این معجزه جاوید بهره ببرند. ولی معجزه بودن قرآن چگونه دانسته میشود؟
در نگاه اول قرآن معجزهای ادبی است که در اوج فصاحت و بلاغت قرار دارد و هیچ شعر و یا کلام عربی نمیتواند به پای آن برسد. نظمی خاص در چینش کلمات قرآن وجود دارد؛ اگرچه قرآن نه شعر است و نه نظم؛ ولی دارای آهنگی خاص است که این موسیقی بر اعراب تأثیری شگرف داشت؛ سران مشرک عرب در اوایل بعثت پیامبر اکرم(ص) چون این ویژگی قرآن را میدیدند، مردم را از شنیدن آن نهی مینمودند. دیگر اینکه قرآن عقل را متحیر میکند که چگونه این همه معارف عالی میتواند از سوی فردی بیسواد به زبان آورده شود؟ از جنبههای دیگر اعجاز قرآن، اسرار خلقت در قرآن (اعجاز علمی) است که در یکی دو قرن اخیر، بسیاری از متخصصان علوم مدرن را به شگفتی واداشته است؟ مثلاً «اشاره» به حرکت زمین و خورشید و زوجیت گیاهان و… . ولی اعجاز علمی قرآن چیست و چه ویژگیهایی دارد؟
تفسیر علمی
اعجاز علمی قرآن مربوط به انطباق قرآن با علوم تجربی است که اصطلاحاً به آن «تفسیر علمی» میگویند. منظور از «تفسیر» در اینجا روشن شدن نکات مشکل در الفاظ معانی و اهداف یک آیه است و مقصود از «علم» علوم تجربی. یعنی علومی که با شیوه آزمون و خطا درستی یا نادرستی نظریهها و قوانین حاکم بر طبیعت را بررسی میکند؛ پس مقصود از تفسیر علمی، توضیح دادن آیات قرآن به وسیله علوم تجربی است.
تا زمان حضور پیامبر اکرم(ص)، مردم هرگاه در مورد آیات قرآن سوالی داشتند، میتوانستند از ایشان بپرسند، ولی پس از فوت آن بزرگوار، نیاز به تفسیر و تبیین قرآن آشکار شد؛ به ویژه با فتوحات گسترده مسلمانان هر سال بر قلمرو جهان اسلام افزوده میشد و هزاران نفر مسلمان میشدند و به دنبال آن، اسلام با هزاران سوال و فکر جدید مواجه میگردید. پس مسلمانان برای تفسیر آیات قرآن به سراغ اصحاب و اهل بیت پیامبر(ص) رفتند تا مجهولات خود را از ایشان بپرسند و اینگونه بود که علم تفسیر آغاز شد و راههایی گوناگون برای تفسیر قرآن ارائه گردید که یکی از آنها «تفسیر علمی قرآن» بود که به عنوان تطبیق آیات قرآن با علوم تجربی دانسته میشود.
انواع تفسیر علمی
خود تفسیر علمی روشهای فرعی متفاوتی دارد که برخی آن را تفسیر به رأی و برخی آن را از اقسام مهم تفسیر در عصر حاضر میپندارند. همانگونه که در ادامه خواهیم دید، بعضی مفسران قرآن، با تکیه بر بعضی «انحرافات» تفسیر علمی قرآن را بکلی رد نمودند و آن را نوعی «تأویل» و «تفسیر به رأی» نامیدند. در اینجا شیوههای تفسیر علمی را بررسی مینمائیم:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
اعجاز تشریعی در قرآن
برگرفته از کتاب قرآن و اعجاز تشریعی
زمانی که غربیها به خود می بالند که تمدنشان چنان تمدنی است که برای اولین بار در طول تاریخ بشری حقوق انسانها را به طور رسمی در همه دولتهای مختلف اعلان نموده است و افتخار می کند که آنها برای اولین بار در تاریخ قرن بیستم اعلامیه جهانی حقوق بشر را تصویب نموده اند و آن را به عنوان نمونه عالی در به رسمیت شناختن حقوق انسان محسوب می دارند، فراموش کرده و یا خود را به فراموشی زده اند در اینکه قرآن کریم این حقوق را چهاره قرن قبل به اسم مبدأ واحد بشریت به رسمیت شناخته و تثبیت نموده است، چنانکه می فرماید: (یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ) (الحجرات:13) (ای مردم ما شما انسانها را از زن و مردی خلق کردیم و شما را در قالب گروهها و شعبه ها قرار دادیم تا همدیگر را باز شناسید به راستی که گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست. به حقیقت که الله تعالی بسیار دانا و آگاه است.) این آیه خطاب به همه مردم است که علی رغم اختلاف در رنگ،پوست،نژاد و دین، از زن و مرد آفریده شده اند و در ولادت و اصالت مساویند و قرآن با این اصل وحدت جنس بشری را ثابت گردانید واینکه هیچ فردی بردیگری جز به تقوی برتری ندارد.
قرآن کریم شامل مبادی عالی بسیاری است که برعظمت و اصالت آن دلالت می کند که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
آزادی در نظر و عقیده: " لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی " [بقرة:255] (در دین اجباری نیست، هدایت از گمراهی به خوبی آشکار شده است.) و در جایی دیگر می فرماید:" قل یا أیها الکافرون لا أعبد ما تعبدون ، و لا أنتم عابدون ما أعبد ، و لا أنا عابد ما عبدتم ، ولا أنتم عابدون ما أعبد لکم دینکم و لی دین "[سورة الکافرون](بگو ای کافران: من آنچه را که شما می پرستید، نمی پرستم. و شما نیز معبود به حق مرا عبادت نمی کنید. ومن به آن صورت که شما عبادت می کنید، عبادت نمی کنم و شما نیز به مانند من عبادت نمی نمایید، دین شما برای خودتان و دین من نیز برای خودم.)
عدالت در معاملات:می فرماید:" یا أیها الذین آمنوا أوفوا بالعقود"[مائدة:1](ای کسانی که ایمان آورده اید: هرگاه با کسی پیمان بستید به آن وفا نمایید.) و در جای دیگر می فرماید:" و أوفوا بعهد الله إذا عاهدتم و لا تنقضوا الأیمان بعد توکیدها"[نحل:91](هنگامی که با الله عهد بستید به آن وفا کنید و بعد از آنکه عهد و پیمان را محکم نمودید آن را نقض نکنید.) و همچنین می فرماید:(الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبا لا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ) [البقرة:275](کسانیکه ربا می خورند برنمی خیزند مگر مانند برخواستن کسی که شیطان بر اثر تماس او را آشفته کرده است. این بدان سبب است که آنان گفتند: داد و ستد مانند ربا است. حال آنکه خداوند داد و ستد را حلال و ربا را حرام گردانیده است.) ودرجایی دیگر می فرماید:(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُسَمّىً فَاکْتُبُوهُ وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئاً ...ٌ) [البقرة:282](ای کسانیکه ایمان آورده اید هرگاه به قرضی تا سررسید معین با یکدیگر معامله نمودید آن را بنویسید. باید نویسنده ای بر اساس عدالت میان شما بنویسد و هیچ نویسنده ای نباید از نوشتن خودداری کند؛ همانگونه که خداوند او را آموزش داده است. و کسی که بدهکار است باید املاء کند و او بنوسد. واز خداوند که پروردگار اوست بترسد وازآن چیزی نکاهد....)
قوانین مربوط به احوال شخصی: مجموعه ای از اصول عادلانه ای است که بر اساس احوال شخصی انسان در خانواده پایه گذاری شده است، اسلام برای آن نظام کاملی را بطور مفصل که شامل مسائل ازدواج، طلاق، بارداری، عده، شیردادن و شیرخوارگی، نفقه، میراث و حقوق فرزندان و اقوام می باشد، قرار داده است. ودر احکام کلی آن چنان وسعتی وجود دارد که مجتهد می تواند از آن قابلیت استفاده کند و احکامی را متناسب با زمانها و مکانهای متغیر استنباط نماید.
قانون جنائی: به حق بزرگترین دلیل بر عظمت و بزرگی قرآن، تشریع برای پیشگیری از جرم و جنایت می باشد. سختگیری های تصویب شده در قوانین اسلامی چنان با ظرافت طرح ریزی شده که همه جوانب عدالت و حکمت و رحمت را شامل است. به گونه ای که در ضمن منع کردن از انواع تجاوزها، امنیت و آسایش را برای بندگان خداوند به ارمغان می آورد.
پایه های شریعت اسلامی
هر قانونگذاری و تشریعی لازم است بر اساس پایه ها و اصولی بنا گردد که از آن برای بقا و دوامش در بین مردم کمک گیرد تا به عدالتش راضی و از حکمتش مطمئن باشند و در زندگی مصالح فرد و مجتمع را تأمین نماید. به لطف الله شریعت اسلامی دارای پایه ها و اصول ثابتی است و از چنان ویژگیی برخوردار می باشد که مردم با اطمینان و اعتماد تمام آن را پذیرفته و در مقابلش تسلیمند، چون قوانینش با فطرت سالم هماهنگ می باشد که آن همان ویژگی است الله تعالی انسان را بر اساس آن خلق نموده است که غیر قابل تبدیل و تغییر می باشد. و همچنانکه همه شواهد بر آن گواه است، عقلهای سالم را مخاطب خویش قرار می دهد، به کار و کوشش تشویق می کند، به جهاد در راه الله دعوت می نماید، و منادی ایثار، آزادی، مساوات، احسان و نیکوکاری می باشد.
از جمله اصولی که شریعت اسلام بر آن مبتنی است می توان به این موارد اشاره نمود:
شریعتی است که مردم را زیادتر از حد توان تکلیف نمی کند و آن را آسان می گیرد. چون تکالیف اسلام جملگی در حد توان انسان و فاقد چنان مشقتی است که انسان نتواند آن را انجام دهد. خداوند در وصف آن می فرماید: " ما جعل الله علیکم فی الدین من حرج "(خداوند در دین بر شما سختی قرار نداده است.) و می فرماید:" لا یکلف الله نفساً إلا وسعها "(خداوند هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمی کند.)
قوانین اسلام برای تمام مردم آمده و به حالات فردی، جزئی و شخصی توجه نشده است.
در هنگام ضرورت برای مردم رخصتهایی قرار داده است تا قوانین آن موجب مشقت نگردد. مثلاً در اسلام روزه ماه رمضان واجب است اما برای مسافر و مریض رخصت است.
کمی تکالیف: و آنچه مربوط به آن است در ارکان پنجگانه خلاصه شده است. رسول الله صلی الله علیه وسلم می فرماید: "إن الله فرض فرائض فلا تضیعوها وحد حدوداً فلا تعتدوها، و حرم أشیاء فلا تنتهکوها، و سکت عن أشیاء رحمة بکم فلا تبحثوا عنها "[رواه الدارقطنی]«خداوند واجباتی را بر شما قرار داده، با ترک کردن و سستی در انجامش آن را ضایع نکنید و حدودی را مقرر فرموده از آن تجاوز نکنید؛ چیزهایی را حرام کرده است به آن نزدیک مشوید و استفاده نکنید و در مورد چیزهایی به قصد رحمتش بر شما سکوت کرده است در مورد آن بحث نکنید.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .doc :
کلام خدا وکتاب خدا
کلام خدا یکى از مسائل اساسى علم کلام، فلسفه، عرفان، تفسیر و علومقرآن است. متکلمین از نظر حدوث و قدم و کلام لفظى و نفسى به آنمىنگرند، اما عرفا آن را بیان آنچه در دل است، خواندهاند; به همین جهتکلام را با لفظ برابر ندانسته و فعل خداى تعالى را نیز کلام و قول اومىشمارند. مقاله حاضر کلام خدا را از این دیدگاه بررسى کرده و بهتفاوتهاى اساسى بین کلام و کتاب خدا پرداخته و کلام خدا را صرفنظر ازاختلاف حیثیات همان کتاب خدا دانسته است; سپس به بیان مراتب کلام وکتاب پرداخته و پس از بیان درجات تشکیکى آنها مخاطب کلام خدا را درهر کدام از این مراتب بیان کرده است.
کلید واژهها: کلام، کتاب تدوینى، کتاب انفسى، کتاب تکوینى، خلق،امر، احدیت، واحدیت.
1) مقدمه
کلام خداى تعالى از موضوعات مشترک چند علم عقلى و نقلى است. هر کدام ازصاحبان علوم کلام، فلسفه، عرفان، علوم قرآن و تفسیر توجهى جدى به آن داشته و هریک از زاویه دیدخود به آن نگریستهاند. بیشترین دل مشغولى متکلمان پاسخ به این دوسؤال بود که آیا کلام خدا حادث استیا قدیم؟ و آیا کلام منحصر به لفظى استیا آنکهشامل نفسى نیز مىگردد؟ فرهیختگان علوم قرآنى نیز نظر و جهتبحثخود را برمحکم و متشابه و راه شناخت و تفسیر هر کدام معطوف داشتند. مقالهاى که اینک پیشروى دارید، کلام خداى را با دیدگاه عرفانى مورد مطالعه قرار مىدهد.
2) معناى کلام
در مشرب عرفانى هر فردى از افراد وجود کلمهاى از کلمات خداى تعالى است کهداراى ظهر و بطن و حد و مطلع و مراتب هفت گانه و بلکه هفتادگانه است. بر همیناساس کتاب تدوینى الهى داراى هفتباطن است. آن از مرتبه احدیتبه عالم الفاظ واصوات تنزل یافته تا براى تمام اقشار مردم هدایتباشد و هر آیهاى نسبتبه هر گروهىباطنى دارد.
صدرالدین قونوى گوید: «کلام به معناى تاثیر متکلم در مخاطب است، به قوهاى کهتابع اراده او باشد و به آن وسیله آنچه در نفس اوستبه مخاطب ابراز شده و به اورسانده شود، و ایجاد حقتعالى اعیان ممکنات را نیز چنین است; زیرا آنها کلمات وحروف خداى تعالى هستند که آنها را به وسیله حرکتحبى غیبى از نفس خود اظهارنموده تا به وسیله این کلمات خداوند و اسماء و صفات او شناخته شوند .
قونوى در اینجا کلام را به معناى تاثیر گذاردن در مخاطب دانسته و آنرا طورى تفسیرمىکند که با ظاهر آیات شریفه قرآن و کلمه بودن عیسى موافق درآید، و از این رو اعیانموجودات را کلمات و حروف الهى معرفى کرده است.
اگر ما به نحوه شکلگیرى کلام و هدف از پیدایش آن توجه کنیم، مقصود از کلام رابهتر متوجه مىشویم. آیا باید کلام را تنها در محدوده واژهها و الفاظ جستجو کنیم یاآنکه اعیان موجودات خارجى کلمات واقعى بوده و در اصل کلام همانهاست و اگر الفاظرا کلام مىنامیم، از نوعى اعتبار بهره جستهایم.
علامه طباطبائى فرموده است: «کلامى که از امور ا عتبارى است، احتیاج و ضرورتاجتماعى سبب پیدایش آن شده است; چون در یک جامعه مردم مجبورند که آنچه را دردل دارند، به یکدیگر اظهار کرده و بفهمانند و اگر انسان مىتوانستبه تنهایى زندگىکند، نیازى به تکلم نیز پیدا نمىکرد. پیدایش کلام نیز با مطالعه احوال موجودات روشنمىشود; مثلا مرغ در ابتدا وقتى مىخواهد وجود دانه و خوردن آن را به جوجه خودبفهماند، در برابر جوجه خود یک دانهاى را با منقار خود برداشته و به این وسیله دانهبرداشتن را به او یاد مىدهد، و سپس دانهاى دیگر را برداشته و نوعى صدا از خود برمىآورد، و پس از مدتى تنها همان صدا را ایجاد مىکند و نیازى به برداشتن دانه و نشاندادن آن احساس نمىکند و جوجه نیز مقصود او را مىفهمد. انسان نیز اینگونه است;بنابراین مىتوان گفت: «لفظ» یا «کلام» وجودى اعتبارى براى معناى خود است، و تکلمراهى استبراى رسیدن به آنچه در دل متکلم است، و چون هدف از کلام بیان چیزىاست که در دل است و هر فعلى نیز چنین دلالتى دارد، مىتوان گفت که هر فعلى خودنوعى از کلام است; با این تفاوت که دلالت لفظ اعتبارى است و دلالت فعل حقیقىاست. پس هر موجودى کلام خداوند است»[2].
علامه طباطبائى در این سخن خود چون به هدف کلام توجه کرده است، هرموجودى را کلام تکوینى خداوند دانسته است. اما صدر الدین قونوى باتوجه به معناىکلام که همان جرح و اثر گذاردن است، هر موجودى را فعل خدا دانسته است. درمهمترین خطبه توحیدى نهجالبلاغه نیز فعل خدا کلام خدا خوانده شده است: «و انماکلامه سبحانه فعل منه»[3]; (کلام خداوند همان فعل اوست).
با توجه به آنچه گذشت، معلوم شد که اولا، لازم نیست که همیشه کلام «لفظ» باشد;بلکه کلام اعم از لفظ و فعل است و هر کدام از این دو مىتوانند کلام باشند و ثانیا، لازمنیست که همیشه کلام بیان کننده آنچه در دل انسان استباشد; بلکه هر چه علامت چیزدیگر باشد، چه آن چیز در دل باشد یا غیر دل، کلام خواهد بود. پس هر چه بیان کنندهجهان هستى باشد، کلام است; چه لفظ باشد یا غیر لفظ، و بیان مقصود فرقى نمىکند کهبواسطه وضع یا بالذات باشد، و مهم در کلام بودن همان علامت چیز دیگر بودن است،و لذا گاهى مىگویند: با زبان بىزبانى گفتم.
ضمنا اگر آیه شریفه «لا یمسه الا المطهرون» (1) [واقعه 79] نفى باشد - نه نهى - چونکلام مقدس الهى از ساحت و مطلب خلاف مبرى و دور است و این آیه شریفه دلالتدارد که جز انسانهاى پاک هرگز کسى به این کتاب الهى نمىرسد و از طرف دیگرمىدانیم که انسانهاى ناپاک مىتوانند قرآن کریم را مس کنند، معلوم مىشود که مراد ازاین آیه آن کتابى است که کلمات آن غیر از این الفاظ و کلمات است; یعنى: همانموجودات تکوینى است که کلمات خدا بوده و هر کدام دلالتى بر مراد الهى دارند.
3) معناى کتاب
معمولا مردم کاغذى را که بوسیله قلم رنگى چیزى بر آن نوشته شده باشد، «کتاب»مىنامند; ولى با اندکى دقت روشن مىشود که هرگز نوع کاغذ مقوم کتاب بودن نیست وبراى تحقق کتاب هرگز نوع کاغذ مدخلیتى ندارد; همچنانکه با دقتبیشتر معلوممىشود که در تحقق کتاب، اصل وجود کاغذ نیز لازم نیست و بلکه نوع قلم یا اصلوجود قلم و حتى وجود نوشته نیز ضرورتى ندارد. تنها چیزى که قوام کتاب به آن بستگىدارد، این است که باید چیزى باشد که نویسنده، مقصود خود را در آن اظهار کرده باشد.چنین چیزى کتاب است. پس هر چه که بتواند نشانه مراد و مقصود شخص باشد، کتاباو خواهد بود، و به این جهت مىتوان گفت که همه عالم کتاب خداست. چنین کتابى را«کتاب تکوینى» گویند.
بنابراین کتاب به «کتاب تدوینى» که قرآن مجید است و «کتاب تکوینى» که جهاناست تقسیم مىشود، و این کتاب تکوینى نیز به «کتاب انفسى» که جان انسانى است (2) و«کتاب آفاقى» که جهان غیرانسانى است تقسیم مىپذیرد.
جهان کتاب تکوینى خداوند است; زیرا نشان دهنده خداى تعالى و حکمت او وهدف از خلقت است; پس صحیفه وجود عالم خلق، کتاب خدا است و اعیان موجوداتآیات اوست: «ان فى اختلاف اللیل و