انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

اعجاز قرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

کلام خدا وکتاب خدا

کلام خدا یکى از مسائل اساسى علم کلام، فلسفه، عرفان، تفسیر و علوم‏قرآن است. متکلمین از نظر حدوث و قدم و کلام لفظى و نفسى به آن‏مى‏نگرند، اما عرفا آن را بیان آنچه در دل است، خوانده‏اند; به همین جهت‏کلام را با لفظ برابر ندانسته و فعل خداى تعالى را نیز کلام و قول اومى‏شمارند. مقاله حاضر کلام خدا را از این دیدگاه بررسى کرده و به‏تفاوتهاى اساسى بین کلام و کتاب خدا پرداخته و کلام خدا را صرف‏نظر ازاختلاف حیثیات همان کتاب خدا دانسته است; سپس به بیان مراتب کلام وکتاب پرداخته و پس از بیان درجات تشکیکى آنها مخاطب کلام خدا را درهر کدام از این مراتب بیان کرده است.

کلید واژه‏ها: کلام، کتاب تدوینى، کتاب انفسى، کتاب تکوینى، خلق،امر، احدیت، واحدیت.

1) مقدمه

کلام خداى تعالى از موضوعات مشترک چند علم عقلى و نقلى است. هر کدام ازصاحبان علوم کلام، فلسفه، عرفان، علوم قرآن و تفسیر توجهى جدى به آن داشته و هریک از زاویه دیدخود به آن نگریسته‏اند. بیشترین دل مشغولى متکلمان پاسخ به این دوسؤال بود که آیا کلام خدا حادث است‏یا قدیم؟ و آیا کلام منحصر به لفظى است‏یا آنکه‏شامل نفسى نیز مى‏گردد؟ فرهیختگان علوم قرآنى نیز نظر و جهت‏بحث‏خود را برمحکم و متشابه و راه شناخت و تفسیر هر کدام معطوف داشتند. مقاله‏اى که اینک پیش‏روى دارید، کلام خداى را با دیدگاه عرفانى مورد مطالعه قرار مى‏دهد.

2) معناى کلام

در مشرب عرفانى هر فردى از افراد وجود کلمه‏اى از کلمات خداى تعالى است که‏داراى ظهر و بطن و حد و مطلع و مراتب هفت گانه و بلکه هفتادگانه است. بر همین‏اساس کتاب تدوینى الهى داراى هفت‏باطن است. آن از مرتبه احدیت‏به عالم الفاظ واصوات تنزل یافته تا براى تمام اقشار مردم هدایت‏باشد و هر آیه‏اى نسبت‏به هر گروهى‏باطنى دارد.

صدرالدین قونوى گوید: «کلام به معناى تاثیر متکلم در مخاطب است، به قوه‏اى که‏تابع اراده او باشد و به آن وسیله آنچه در نفس اوست‏به مخاطب ابراز شده و به اورسانده شود، و ایجاد حق‏تعالى اعیان ممکنات را نیز چنین است; زیرا آنها کلمات وحروف خداى تعالى هستند که آنها را به وسیله حرکت‏حبى غیبى از نفس خود اظهارنموده تا به وسیله این کلمات خداوند و اسماء و صفات او شناخته شوند .

قونوى در اینجا کلام را به معناى تاثیر گذاردن در مخاطب دانسته و آنرا طورى تفسیرمى‏کند که با ظاهر آیات شریفه قرآن و کلمه بودن عیسى موافق درآید، و از این رو اعیان‏موجودات را کلمات و حروف الهى معرفى کرده است.

اگر ما به نحوه شکل‏گیرى کلام و هدف از پیدایش آن توجه کنیم، مقصود از کلام رابهتر متوجه مى‏شویم. آیا باید کلام را تنها در محدوده واژه‏ها و الفاظ جستجو کنیم یاآنکه اعیان موجودات خارجى کلمات واقعى بوده و در اصل کلام همانهاست و اگر الفاظرا کلام مى‏نامیم، از نوعى اعتبار بهره جسته‏ایم.

علامه طباطبائى فرموده است: «کلامى که از امور ا عتبارى است، احتیاج و ضرورت‏اجتماعى سبب پیدایش آن شده است; چون در یک جامعه مردم مجبورند که آنچه را دردل دارند، به یکدیگر اظهار کرده و بفهمانند و اگر انسان مى‏توانست‏به تنهایى زندگى‏کند، نیازى به تکلم نیز پیدا نمى‏کرد. پیدایش کلام نیز با مطالعه احوال موجودات روشن‏مى‏شود; مثلا مرغ در ابتدا وقتى مى‏خواهد وجود دانه و خوردن آن را به جوجه خودبفهماند، در برابر جوجه خود یک دانه‏اى را با منقار خود برداشته و به این وسیله دانه‏برداشتن را به او یاد مى‏دهد، و سپس دانه‏اى دیگر را برداشته و نوعى صدا از خود برمى‏آورد، و پس از مدتى تنها همان صدا را ایجاد مى‏کند و نیازى به برداشتن دانه و نشان‏دادن آن احساس نمى‏کند و جوجه نیز مقصود او را مى‏فهمد. انسان نیز اینگونه است;بنابراین مى‏توان گفت: «لفظ‏» یا «کلام‏» وجودى اعتبارى براى معناى خود است، و تکلم‏راهى است‏براى رسیدن به آنچه در دل متکلم است، و چون هدف از کلام بیان چیزى‏است که در دل است و هر فعلى نیز چنین دلالتى دارد، مى‏توان گفت که هر فعلى خودنوعى از کلام است; با این تفاوت که دلالت لفظ اعتبارى است و دلالت فعل حقیقى‏است. پس هر موجودى کلام خداوند است‏»[2].

علامه طباطبائى در این سخن خود چون به هدف کلام توجه کرده است، هرموجودى را کلام تکوینى خداوند دانسته است. اما صدر الدین قونوى باتوجه به معناى‏کلام که همان جرح و اثر گذاردن است، هر موجودى را فعل خدا دانسته است. درمهمترین خطبه توحیدى نهج‏البلاغه نیز فعل خدا کلام خدا خوانده شده است: «و انماکلامه سبحانه فعل منه‏»[3]; (کلام خداوند همان فعل اوست).

با توجه به آنچه گذشت، معلوم شد که اولا، لازم نیست که همیشه کلام «لفظ‏» باشد;بلکه کلام اعم از لفظ و فعل است و هر کدام از این دو مى‏توانند کلام باشند و ثانیا، لازم‏نیست که همیشه کلام بیان کننده آنچه در دل انسان است‏باشد; بلکه هر چه علامت چیزدیگر باشد، چه آن چیز در دل باشد یا غیر دل، کلام خواهد بود. پس هر چه بیان کننده‏جهان هستى باشد، کلام است; چه لفظ باشد یا غیر لفظ، و بیان مقصود فرقى نمى‏کند که‏بواسطه وضع یا بالذات باشد، و مهم در کلام بودن همان علامت چیز دیگر بودن است،و لذا گاهى مى‏گویند: با زبان بى‏زبانى گفتم.

ضمنا اگر آیه شریفه «لا یمسه الا المطهرون‏» (1) [واقعه 79] نفى باشد - نه نهى - چون‏کلام مقدس الهى از ساحت و مطلب خلاف مبرى و دور است و این آیه شریفه دلالت‏دارد که جز انسانهاى پاک هرگز کسى به این کتاب الهى نمى‏رسد و از طرف دیگرمى‏دانیم که انسانهاى ناپاک مى‏توانند قرآن کریم را مس کنند، معلوم مى‏شود که مراد ازاین آیه آن کتابى است که کلمات آن غیر از این الفاظ و کلمات است; یعنى: همان‏موجودات تکوینى است که کلمات خدا بوده و هر کدام دلالتى بر مراد الهى دارند.

3) معناى کتاب

معمولا مردم کاغذى را که بوسیله قلم رنگى چیزى بر آن نوشته شده باشد، «کتاب‏»مى‏نامند; ولى با اندکى دقت روشن مى‏شود که هرگز نوع کاغذ مقوم کتاب بودن نیست وبراى تحقق کتاب هرگز نوع کاغذ مدخلیتى ندارد; همچنانکه با دقت‏بیشتر معلوم‏مى‏شود که در تحقق کتاب، اصل وجود کاغذ نیز لازم نیست و بلکه نوع قلم یا اصل‏وجود قلم و حتى وجود نوشته نیز ضرورتى ندارد. تنها چیزى که قوام کتاب به آن بستگى‏دارد، این است که باید چیزى باشد که نویسنده، مقصود خود را در آن اظهار کرده باشد.چنین چیزى کتاب است. پس هر چه که بتواند نشانه مراد و مقصود شخص باشد، کتاب‏او خواهد بود، و به این جهت مى‏توان گفت که همه عالم کتاب خداست. چنین کتابى را«کتاب تکوینى‏» گویند.

بنابراین کتاب به «کتاب تدوینى‏» که قرآن مجید است و «کتاب تکوینى‏» که جهان‏است تقسیم مى‏شود، و این کتاب تکوینى نیز به «کتاب انفسى‏» که جان انسانى است (2) و«کتاب آفاقى‏» که جهان غیرانسانى است تقسیم مى‏پذیرد.

جهان کتاب تکوینى خداوند است; زیرا نشان دهنده خداى تعالى و حکمت او وهدف از خلقت است; پس صحیفه وجود عالم خلق، کتاب خدا است و اعیان موجودات‏آیات اوست: «ان فى اختلاف اللیل و



خرید و دانلود  اعجاز قرآن


اعجاز قرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

کلام خدا وکتاب خدا

کلام خدا یکى از مسائل اساسى علم کلام، فلسفه، عرفان، تفسیر و علوم‏قرآن است. متکلمین از نظر حدوث و قدم و کلام لفظى و نفسى به آن‏مى‏نگرند، اما عرفا آن را بیان آنچه در دل است، خوانده‏اند; به همین جهت‏کلام را با لفظ برابر ندانسته و فعل خداى تعالى را نیز کلام و قول اومى‏شمارند. مقاله حاضر کلام خدا را از این دیدگاه بررسى کرده و به‏تفاوتهاى اساسى بین کلام و کتاب خدا پرداخته و کلام خدا را صرف‏نظر ازاختلاف حیثیات همان کتاب خدا دانسته است; سپس به بیان مراتب کلام وکتاب پرداخته و پس از بیان درجات تشکیکى آنها مخاطب کلام خدا را درهر کدام از این مراتب بیان کرده است.

کلید واژه‏ها: کلام، کتاب تدوینى، کتاب انفسى، کتاب تکوینى، خلق،امر، احدیت، واحدیت.

1) مقدمه

کلام خداى تعالى از موضوعات مشترک چند علم عقلى و نقلى است. هر کدام ازصاحبان علوم کلام، فلسفه، عرفان، علوم قرآن و تفسیر توجهى جدى به آن داشته و هریک از زاویه دیدخود به آن نگریسته‏اند. بیشترین دل مشغولى متکلمان پاسخ به این دوسؤال بود که آیا کلام خدا حادث است‏یا قدیم؟ و آیا کلام منحصر به لفظى است‏یا آنکه‏شامل نفسى نیز مى‏گردد؟ فرهیختگان علوم قرآنى نیز نظر و جهت‏بحث‏خود را برمحکم و متشابه و راه شناخت و تفسیر هر کدام معطوف داشتند. مقاله‏اى که اینک پیش‏روى دارید، کلام خداى را با دیدگاه عرفانى مورد مطالعه قرار مى‏دهد.

2) معناى کلام

در مشرب عرفانى هر فردى از افراد وجود کلمه‏اى از کلمات خداى تعالى است که‏داراى ظهر و بطن و حد و مطلع و مراتب هفت گانه و بلکه هفتادگانه است. بر همین‏اساس کتاب تدوینى الهى داراى هفت‏باطن است. آن از مرتبه احدیت‏به عالم الفاظ واصوات تنزل یافته تا براى تمام اقشار مردم هدایت‏باشد و هر آیه‏اى نسبت‏به هر گروهى‏باطنى دارد.

صدرالدین قونوى گوید: «کلام به معناى تاثیر متکلم در مخاطب است، به قوه‏اى که‏تابع اراده او باشد و به آن وسیله آنچه در نفس اوست‏به مخاطب ابراز شده و به اورسانده شود، و ایجاد حق‏تعالى اعیان ممکنات را نیز چنین است; زیرا آنها کلمات وحروف خداى تعالى هستند که آنها را به وسیله حرکت‏حبى غیبى از نفس خود اظهارنموده تا به وسیله این کلمات خداوند و اسماء و صفات او شناخته شوند .

قونوى در اینجا کلام را به معناى تاثیر گذاردن در مخاطب دانسته و آنرا طورى تفسیرمى‏کند که با ظاهر آیات شریفه قرآن و کلمه بودن عیسى موافق درآید، و از این رو اعیان‏موجودات را کلمات و حروف الهى معرفى کرده است.

اگر ما به نحوه شکل‏گیرى کلام و هدف از پیدایش آن توجه کنیم، مقصود از کلام رابهتر متوجه مى‏شویم. آیا باید کلام را تنها در محدوده واژه‏ها و الفاظ جستجو کنیم یاآنکه اعیان موجودات خارجى کلمات واقعى بوده و در اصل کلام همانهاست و اگر الفاظرا کلام مى‏نامیم، از نوعى اعتبار بهره جسته‏ایم.

علامه طباطبائى فرموده است: «کلامى که از امور ا عتبارى است، احتیاج و ضرورت‏اجتماعى سبب پیدایش آن شده است; چون در یک جامعه مردم مجبورند که آنچه را دردل دارند، به یکدیگر اظهار کرده و بفهمانند و اگر انسان مى‏توانست‏به تنهایى زندگى‏کند، نیازى به تکلم نیز پیدا نمى‏کرد. پیدایش کلام نیز با مطالعه احوال موجودات روشن‏مى‏شود; مثلا مرغ در ابتدا وقتى مى‏خواهد وجود دانه و خوردن آن را به جوجه خودبفهماند، در برابر جوجه خود یک دانه‏اى را با منقار خود برداشته و به این وسیله دانه‏برداشتن را به او یاد مى‏دهد، و سپس دانه‏اى دیگر را برداشته و نوعى صدا از خود برمى‏آورد، و پس از مدتى تنها همان صدا را ایجاد مى‏کند و نیازى به برداشتن دانه و نشان‏دادن آن احساس نمى‏کند و جوجه نیز مقصود او را مى‏فهمد. انسان نیز اینگونه است;بنابراین مى‏توان گفت: «لفظ‏» یا «کلام‏» وجودى اعتبارى براى معناى خود است، و تکلم‏راهى است‏براى رسیدن به آنچه در دل متکلم است، و چون هدف از کلام بیان چیزى‏است که در دل است و هر فعلى نیز چنین دلالتى دارد، مى‏توان گفت که هر فعلى خودنوعى از کلام است; با این تفاوت که دلالت لفظ اعتبارى است و دلالت فعل حقیقى‏است. پس هر موجودى کلام خداوند است‏»[2].

علامه طباطبائى در این سخن خود چون به هدف کلام توجه کرده است، هرموجودى را کلام تکوینى خداوند دانسته است. اما صدر الدین قونوى باتوجه به معناى‏کلام که همان جرح و اثر گذاردن است، هر موجودى را فعل خدا دانسته است. درمهمترین خطبه توحیدى نهج‏البلاغه نیز فعل خدا کلام خدا خوانده شده است: «و انماکلامه سبحانه فعل منه‏»[3]; (کلام خداوند همان فعل اوست).

با توجه به آنچه گذشت، معلوم شد که اولا، لازم نیست که همیشه کلام «لفظ‏» باشد;بلکه کلام اعم از لفظ و فعل است و هر کدام از این دو مى‏توانند کلام باشند و ثانیا، لازم‏نیست که همیشه کلام بیان کننده آنچه در دل انسان است‏باشد; بلکه هر چه علامت چیزدیگر باشد، چه آن چیز در دل باشد یا غیر دل، کلام خواهد بود. پس هر چه بیان کننده‏جهان هستى باشد، کلام است; چه لفظ باشد یا غیر لفظ، و بیان مقصود فرقى نمى‏کند که‏بواسطه وضع یا بالذات باشد، و مهم در کلام بودن همان علامت چیز دیگر بودن است،و لذا گاهى مى‏گویند: با زبان بى‏زبانى گفتم.

ضمنا اگر آیه شریفه «لا یمسه الا المطهرون‏» (1) [واقعه 79] نفى باشد - نه نهى - چون‏کلام مقدس الهى از ساحت و مطلب خلاف مبرى و دور است و این آیه شریفه دلالت‏دارد که جز انسانهاى پاک هرگز کسى به این کتاب الهى نمى‏رسد و از طرف دیگرمى‏دانیم که انسانهاى ناپاک مى‏توانند قرآن کریم را مس کنند، معلوم مى‏شود که مراد ازاین آیه آن کتابى است که کلمات آن غیر از این الفاظ و کلمات است; یعنى: همان‏موجودات تکوینى است که کلمات خدا بوده و هر کدام دلالتى بر مراد الهى دارند.

3) معناى کتاب

معمولا مردم کاغذى را که بوسیله قلم رنگى چیزى بر آن نوشته شده باشد، «کتاب‏»مى‏نامند; ولى با اندکى دقت روشن مى‏شود که هرگز نوع کاغذ مقوم کتاب بودن نیست وبراى تحقق کتاب هرگز نوع کاغذ مدخلیتى ندارد; همچنانکه با دقت‏بیشتر معلوم‏مى‏شود که در تحقق کتاب، اصل وجود کاغذ نیز لازم نیست و بلکه نوع قلم یا اصل‏وجود قلم و حتى وجود نوشته نیز ضرورتى ندارد. تنها چیزى که قوام کتاب به آن بستگى‏دارد، این است که باید چیزى باشد که نویسنده، مقصود خود را در آن اظهار کرده باشد.چنین چیزى کتاب است. پس هر چه که بتواند نشانه مراد و مقصود شخص باشد، کتاب‏او خواهد بود، و به این جهت مى‏توان گفت که همه عالم کتاب خداست. چنین کتابى را«کتاب تکوینى‏» گویند.

بنابراین کتاب به «کتاب تدوینى‏» که قرآن مجید است و «کتاب تکوینى‏» که جهان‏است تقسیم مى‏شود، و این کتاب تکوینى نیز به «کتاب انفسى‏» که جان انسانى است (2) و«کتاب آفاقى‏» که جهان غیرانسانى است تقسیم مى‏پذیرد.

جهان کتاب تکوینى خداوند است; زیرا نشان دهنده خداى تعالى و حکمت او وهدف از خلقت است; پس صحیفه وجود عالم خلق، کتاب خدا است و اعیان موجودات‏آیات اوست: «ان فى اختلاف اللیل و



خرید و دانلود  اعجاز قرآن


دانلود تحقیق اعجاز قران

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

مقدمه:

بی تردید شخصیتهای بزرگی در طول تاریخ وجود داشته اند که تا مدتها موردتوجه عالمیان

بوده اند . اما به دلیل محدود بودن آنها در زمان و مکان هیچ گاه نتوانسته اند ابدی باشند.

اما پیامبران شخصیتهایی هستند که به دلیل ارتباط با عالم وحی و عالم بالا و ارتباط با خداوند متعال که آفریدگار این جهان است شخصیتهای ابدی هستند که هیچگاه فراموش نخواهندشد.

با این حال پیامبران هر دوره با توجه به مغتضیات زمان ومکان آن دوره و با توجه به ظرفیت انسانها پیامهای دینی را به آنها منتقل میکردند بنابرین در دوره های مختلف

پیامبران متعددی انسانها را به سوی سعادت رهنمون ساختند.

در این میان پیامبر اکرم (ص)به عنوان خاتم پیامبران وبا توجه ظرفیت انسانهای این عصر که میتوانند برنامه کامل سعادت را دریافت کنند کاملترین دین را که همانا اسلام است به

همه جهانیان به ارمغان آورد.

بنابراین شناخت پیامبر (ص)به عنوان پیامبر دین اسلام یکی از ضرویات در دین است.

در این تحقیق سعی شده است تا ابتدا به دو مورد از اعجاز قرآن که توسط نگارنده با استفاده از نرم افزارهای قرانی به اثبات رسیده پرداخته شود.

و سپس با استفاده از نرم افزارهای قرآنی و تفاسیر نمونه و المیزان به تفسیر آیاتی از قرآن کریم که در آنها به نام محمد (ص) اشاره شده پرداخته شود .

چکیده:

در قران کریم 4 بار نام پیامبر اکرم (ص)به صراحت با کلمه "محمد" بیان شده است که این

به غیر از کلمات ومضامین زیادی همچون "رسول" است که در مواقعی منظور شخص پیامبر

(ص) میباشد.

سوره هایی که پیامبر (ص) در آن با نام محمد خطاب شده اند عبارتند از:

آل عمران – آیه 144- مدنی

الاحزاب - آیه 40 – مدنی

محمد - آیه 2 - مدنی

الفتح - آیه 29 - مدنی

نکته بسیار بسیار جالب در این 4 آیه که در 4 سوره مختلف از قران کریم آمده این است که هر جا کلمه محمد (ص) آمده در کنار آن جملاتی همچون" فقط فرستاده خداست " و

"پدر هیچ یک از مردان شما نیست" و... آمده است و این را میرساند که شخصیت پیامبر یک شخصیت الهی بوده و اعمال و رفتارو گفتار ایشان خدائیست و هر که اعمال پیامبر را انجام

دهد(سنت) یقینا" آن اعمال درست است .

نکته جالب توجه دیگری را که میتوان به آن اشاره کرد این است که اگر از جزء 1 تا جزء30

قرآن را به ترتیب قرائت کنیم و به کلمه" رسول" دقت کنیم خواهیم دید که اولین باری که

کلمه رسول در قران آمده در جزء 1 سوره بقره ودر آیه 87 آن است ودر آنجا به رسالت

دو پیامبر موسی وعیسی وسایر پیامبران پیش از آنها اشاره کرده و این که مردم در برابر

پیامبران تکبر کردند و پیام آنها را نادیده گرفتند. وآخرین باری که کلمه رسول در قرآن آمده

در جزء 30 ودر آیه ی 2 سوره ا لبینه بوده که در این سوره به بهانه های اهل کتاب اشاره

میکند که می گفتند تا دلیل روشنی نیافتیم دست از آئین خود بر نمی داریم و ادامه میدهدکه بعد از آن که صحیفه پاک نیز بر آنها نازل شد گروهی از انها ایمان نیاوردند و خداوند وعده عذاب

سخت به آنها میدهد .

با توجه به این که تفاسیر نمونه والمیزان اتفاق نظر دارند که این سوره در حق پیامبر (ص)ورسالت بحق ایشان نازل گشته می توان به این نتیجه رسید که این سلسه ترتیبات اسامی

پیامبران که ازپیامبران گذشته آغاز شده وبا پیامبران بزرگواری همچون موسی و عیسی همراه

گشته وبه پیامبر اسلام ختم می شود دلیلی جز اثبات خاتمیت پیامبر (ص)ندارد و این را میتوان یکی از اعجاز قرآن دانست.

اینک به تفسیر 4 آیه مربوطه خواهیم پرداخت:

1)سوره آ ل عمرا ن: در آیه 144 این سوره که در جزء 3قرآ ن کریم قرار دارد آمده است :

"محمد(ص)فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند آیا اگر او بمیرد

ویا کشته شود شما به عقب بر میگردید ؟ وهر کس به عقب باز گردد هرگز به خدا ضرر

نمیزند و خداوند به زودی شاکران و استقامت کنندگان را پاداش خواهد داد ."

این آیه نیز ناظر به یکی دیگر از حوادث جنگ احد است و آن اینکه: در همان حال

که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعلهور بود ناگهان صدای بلند شد و کسی گفت: محمد را کشتم... محمد را کشتم... این درست همان دم بود که مردی بنام عمرو بن قمیه حارثی سنگ به سوی پیامبر پرتاب کرد، پیشانی و دندان آن حضرت شکست و لب پاین وی شکافت و خون صورت وی را پوشانید.

در این موقع دشمن میخواست پیامبر را به قتل برساند که مصعب بن عمیر یکی از پرچمداران ارتش اسلم جلو حملات آنها را گرفت ولی خودش در این میان کشته شد، و چون او شباهت زیادی به پیامبر داشت دشمن چنین پنداشت که پیغمبر در خاک و خون غلطیده است و لذا این خبر را با صدای بلند به همه لشگرگاه رسانید.

انتشار این خبر به همان اندازه که در روحیه بت پرستان اثر مثبت داشت در میان مسلمانان تزلزل عجیبی ایجاد کرد، جمعی که اکثریت را تشکیل میدادند به دست و پا افتاده و از میدان جنگ به سرعت خارج میشدند، حتی بعضی در این فکر بودند که با کشته شدن پیامبر از آین اسلم برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند، اما در مقابل آنها اقلیتی فداکار و پایدار همچون علی )علیه السلام( و ابو - دجانه و طلحه و بعضی دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت میکردند از جمله انس بن نضر به میان آنها آمد و گفت: ای مردم اگر محمد )صلی الله علیه وآله وسلم( کشته شد، خدای محمد کشته نشده، بروید و پیکار کنید و در راه همان هدفی که پیامبر کشته شد، شربت شهادت بنوشید، پس از ایراد این سخنان به دشمن حمله نمود تا کشته شد، ولی به زودی روشن گردید که پیامبر زنده است و این خبر اشتباه بوده است یا دروغ، آیه فوق در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش کرد.

تفسیر: فرد پرستی ممنوع

و ما محمد ال رسول قد خلت من قبله الرسل ا فان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم:

با استفاده از حوادث جنگ احد آیه حقیقت دیگری را به مسلمانان میآموزد و آن اینکه اسلم آین فرد پرستی نیست و به فرض که پیامبر در این میدان شربت شهادت مینوشید وظیفه مسلمانان بدون تردید ادامه مبارزه بود، زیرا با مرگ یا شهادت پیامبر، اسلم پایان نمییابد بلکه آین حقی است که تا ابد جاویدان خواهد ماند.

مسله فرد پرستی یکی از بزرگترین خطراتی است که مبارزات هدفی را تهدید میکند، وابستگی به شخص معین اگر چه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلش برای پیشرفت، به هنگام از دست رفتن آن شخص است و این وابستگی یکی از نشانههای بارز عدم رشد اجتماعی است.

مبارزه پیامبر ) صلی الله علیه وآله وسلم ( با فرد پرستی یکی دیگر از نشانههای حقانیت و عظمت او است زیرا اگر او به خاطر شخص خویش قیام کرده بود لزم بود این فکر را در مردم تقویت کند که همه چیز به وجود او بستگی دارد و اگر او از میان برود همه چیز پایان خواهد یافت، ولی رهبران راستین همانند پیغمبر اکرم ) صلی الله علیه وآله وسلم ( هیچگاه مردم را به چنین افکاری تشویق نمیکنند، بلکه به شدت با آن مبارزه میکنند، و به آنها میگویند: هدف ما، از خود ما بالتر است و هرگز با نابودی ما نابود نخواهد شد و لذا قرآن با صراحت در آیه فوق میگوید: محمد تنها فرستاده خدا است، پیش از او هم فرستادگانی بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود باید شما سیر قهقرای کنید؟ و به آین بت پرستی بازگردید؟ جالب توجه اینکه: در آیه برای بیان سیر قهقرای جمله انقلبتم علی اعقابکم به کار رفته است، زیرا اعقاب جمع عقب )بر وزن خشن( به - معنی پاشنه پا است بنا بر این انقلبتم علی اعقابکم

به معنی عقب گرد میکنید میباشد و آن تصویر روشنی است از سیر قهقرای و ارتجاع به معنی واقعی است منتها از کلمه ارتجاع صریحتر و روشنتر است و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیا سپس میفرماید: آنها که عقب گرد کنند و به دوران کفر و بت پرستی باز گردند تنها به خود زیان میرسانند نه به خدا زیرا با این عمل نه تنها چرخهای سعادت خود را متوقف میسازند بلکه آنچه را بدست آوردهاند نیز به سرعت از دست خواهند داد.

و سیجزی الله الشاکرین در پایان آیه به اقلیتی که در جنگ احد علی رغم همه مشکلت و انتشار خبر شهادت پیغمبر، دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده و کوششهای آنها را میستاید و آنها را به عنوان شاکران و کسانی که از نعمتها در راه خدا استفاده کردند معرفی میکند و میگوید: خداوند این شاکران را پاداش نیک میدهد.

درسی را که این آیه در باره مبارزه با فرد پرستی میدهد درسی است برای همه مسلمانان در همه قرون و اعصار، آنها باید از قرآن بیاموزند که مسال هدفی هرگز نباید قام به شخص یا اشخاص باشد بلکه باید بر محور یک سلسله اصول و تشکیلت ابدی دور بزند که با تغییر افراد یا فوت آنان



خرید و دانلود دانلود تحقیق اعجاز قران


دانلود تحقیق اعجاز قرآن از نظر علوم روز

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

«اعجاز قرآن از نظر علوم روز»

با آنکه مردم عرب در زمان «پیامبر اسلام» صلی الله علیه و اله و سلم حتّی از علوم زمان خودبیبهره بودند و دانشمندان آن زمان نیز در اثر نداشتن وسائل علمی امروز بهخرافات عجیبی مبتلا بودند، مثلاً اعتقاد آنها درباره کره زمین این بود که زمیندر مرکز معیّنی ایستاده و افلاک هفتگانه گرد او میچرخند. و یا زمین غیرکروی است و هیچ گونه حرکت وضعی و انتقالی ندارد، در چنین شرائطی اگر«پیامبر اسلام» صلی الله علیه و اله و سلم میخواست قرآن را از جانب خود تدوین کند طبعاً باید طبقآنچه در میان مردم معمولی یا نهایت دانشمندان آن زمان شایع بوده بنویسد،نه آنکه مطالبی برخلاف دانشمندان آن روز و موافق علم امروز در کلمات وعبارات قرآن بیاورد که دانشمندان امروز انگشت حیرت به دهان بگیرند.

ما در اینجا نمی خواهیم کتابهای «قرآن و اکتشافات جدید» یا «قرآن از نظرعلومروز» و یا «علم روز و قرآن» و یا «قرآن برفراز اعصار» و یا کتاب «عذرتقصیر بهپیشگاهمحمّد صلی الله علیه و اله و سلم و قرآن» و دهها کتاب دیگر از این قبیل رارونویس کنیم، زیرا بهقول معروف در این صورت «مثنوی هفتاد من کاغذشود».

ولی به یاری پروردگار میخواهیم چند نمونه از آنچه در بین مردم آنزمان شایع بوده و قرآن برخلاف آنها و طبق علم روز سخن گفته است، برایاثبات اعجاز قرآن بیان نمائیم.

اوّل:

«مسأله آهن»

در روزگاری که مردم از آهن جز برای شمشیر و چاقو و نهایت چند آلتدیگر استفاده نمیکردند، در زمانی که از نظر مردم آهن بیشتر از مواد دیگرمورد استفاده نبود بلکه طلا و نقره از نظر اقتصادی در آن زمان اهمیّتزیادتری داشت، در عین حال قرآن آنچنان به مسأله آهن و استفاده عجیبی کهاز آن در این زمانها میشود توجّه داشته که یک سوره به نام حدید (آهن) درقرآن دیده میشود و در آیه 24 همین سوره میگوید: «وَ اَنْزَلْنَا الْحَدیِدَ فیِهِ بَأْسٌشَدیِدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ» «و ما آهن را که در آن صلابت و محکمی شدید و منافعیبرای مردمان در آن است نازل نمودیم».

دانشمند معروف آقای «نوفل» در کتاب «القرآن و العلم الحدیث» میگوید:

«تا قرن هیجدهم یعنی دوازده قرن پس از نزولقرآن هنوز کارهای فلزی در نهایت ضعف بود و نه تنهاارزش آن شناخته نشده بود بلکه اساساً مهمّ و قابلتوجّه تلقّی نمیشد تا آنکه ناگهان چشم دنیا به آهندوخته شد و رقابت عجیبی در میان دانشمندان برایاستخراج و استفاده بهتر از آن بوجود آمد تا آنجا که بهاین دو قرن دوران نهضت و پیشرفت و عصر فلز اطلاقشده و دنیا حقّاً منافع آن را آنچنانکه باید دریافته وصدق یکی دیگر از حقایق قرآن، نقاب از صورت بهیکسو زده است. امروز منافع آهن آنچنان برای مردم دنیاروشن شده که احتیاج بهتوضیحندارد».

و قرآن تقریباً در هزار و چهارصد سال قبل برخلاف نظریّه مردم آن روز وموافق علم امروز سخن در اهمیّت «آهن» گفته و از این راه اعجاز خود رااثبات کرده است.

دوّم:

«مسأله حرکت زمین»

در روزگاری که نظریّه «بطلمیوس» به عنوان بهترین فرضیّه در موضوعافلاک شناخته شده بود، در زمانی که جز سکون زمین و حرکت افلاک به دورآن چیز دیگری برای افراد بشر مفهوم نداشت، در عهدی که وسائل علمی بههیچ وجه در اختیار بشر قرار نگرفته بود تا به غیر محسوسات خود بهحقیقت دیگری متوجّه شوند، قرآن با لطافت خاصّی که نه با نظرات مردم آنزمان صریحاً مبارزه کرده باشد که آنها از اسلام دوری کنند و نه حقیقت رابیان نکرده باشد، در چند مورد به حرکت وضعی و انتقالی زمین اشارهفرموده و میگوید:

«اَلَمْ نَجْعَلِ الاَْرْضَ کِفَاتاً اَحْیَائاً وَ اَمْوَاتاً وَ جَعَلْنَا فیِهَا رَوَاسِیَشَامِخَاتٍ وَ اَسْقَیْنَاکُمْ مَاءً فُرَاتاً».

یعنی: آیا ما برای شما زمین را مرورکننده سریع و زنده و مرده قرار ندادهایم؟ بلکه در آن کوههای ثابت وبلندی قرار دادیم و برای شما از آن آبهای پاک و گواراآفریدیم.

در گذشته مفسّرین در تفسیر این آیه شریفه دچار اشکالاتی شده بودند،زیرا کلمه «کفات» در لغت عرب به معنی «موجودی که با سرعتپروازمیکند»، میباشد. و آنها به عناوینی این جمله را تأویل میکردند ولیپس از کشف حرکت انتقالی زمین، معنی آیه شریفه کاملاً واضح شد و نیزمعلوم گردید که چرا پروردگار پس از جمله «کفات» که در آیه شریفه ذکر شده،زنده شدن و مردن زمین که بوسیله جمله «احیاءً و امواتاً» گفته شده که مسلّم باضمیمه آیات دیگر مراد تابستان و زمستان است و بوجود آمدن تابستان وزمستان در اثر حرکت انتقالی زمین است.

و یا در نتیجه حرکت انتقالی زمین و بوجود آمدن فصل زمستان وتابستان جریان آب از اقیانوسها به سطح خشکی و تصفیه آنها بوسیله ابرها وآشامیدن بشر از آب پاک و قابل شرب را نام میبرد.

و یا در سوره نباء آیه 5 میفرماید:

«اَلَمْ نَجْعَلِ الاَْرْضَ مِهَاداً وَ الْجِبَالَ اَوْتَاداً».

آیا ما زمین را برای شما گهواره و کوهها رامیخهائی بر آن قرار ندادیم؟

و در سوره طه آیه 53 میگوید: «اَلَّذِی جَعَلَ لَکُم ُالاَْرْضَ مَهْداً» خدا آن کسی است که زمین را برای شماگاهواره قرار داد.

تردیدی نیست که این دو آیه با تشبیه کاملاً جالبی که اهل دقّت متوجّهآن هستند به حرکت وضعی زمین اشاره کرده است.

و چون در معنی این آیه بین مفسّرین اختلاف شدیدی است، ما دراینجا خلاصه کلام یکی از مراجع بزرگ را در تفسیر این دو آیهنقل میکنیم:

در صفحه 86 تفسیر «البیان» آمده است.

«خواننده محترم! تأمّل کن که چگونه این آیاتبهحرکت زمین نیکو اشاره کرده، چقدر عالی گاهواره رابرای زمین به استعاره گرفته، آنچنانکه گهواره بهمنظوررشد و استراحت طفل حرکت داده میشود،همچنان زمین در اثر حرکت سبب رشد و استراحت بشرو حیوانات میگردد».



خرید و دانلود دانلود تحقیق اعجاز قرآن از نظر علوم روز


دانلود تحقیق اعجاز علمی فرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

به نام خدا

مقدمه

بزرگ ترین معجزه پیامبر بزرگ اسلام قرآن است.عده بسیاری ازاعراب سعی بر این داشتند که در برابر این کتاب آسمانی قد علم کنند و همچون آن را پدید آورند اما آن ها در برابر بلاغت این کتاب از آوردن ١٠ سوره و حتی یک سوره همانند آن عاجز ماندند تا این که خداوند در پاسخ به تلاش آنان خبر داد که(آگر همه ی انسانها و جنیان با هم متحد شوند تا مانند آن را بیاورند هرگز نمی توانند.) اما چرا؟مگر قرآن از چه ویژگی یا ویژگی هایی برخوردار است که این امر را باعث شده؟

پاسخ های بسیاری برای این سوال وجود دارد که به اختصار می توان این ویژگی ها را به دو دسته فصاحت و بلاغت تقسیم کرد.

فصاحت سام بیان زیبا و صریح و آهنگ دلنشین آن می باشد.همچنین بلغت قرآن موارد بساری را در بر می گیرد مانند دستورهای هدایتی در زمینه های مختلف که بر شمردن آنها در قالب این مقاله نمی گنجد.همچنین وجودروابط ریاضی بین آیات و کلمات و سوره ها،خبر از آینده و اشاره به پدیده های علمی که از آن به عنوان اعجاز علمی قرآن نیز یاد می شود نمونه هایی از بلاغت قرآن منسوب می شود.

در این نوشته ها سعی بر آن است که نمونه هایی از اشارات علمی قرآن به طور خلاصه ذکر شود. اما قبل از آن در مورد اعجاز علمیاین کتاب باید به چند نکه اشاره کرد.

اول آنکه قران در اصل کتاب هدایت است و هدف ان جهت بخشیدن به زندگی انسان است و اگر در بعضی از آیات آن به پدیده های علمی اشاره شده از آن جهت است که این کتاب از علم بی پایان خداوند نشأت گرفته

دوم این که بعضی گمان می کنند که قرآن شامل تمامی علوم بشری است و برای اثبات این گفته، آیاتی را از قرآن یاد آور می شوند نظیر آیه ٣٨ سوره انعام:«ما فَرَّطنا فیِ الکِتابِ مِن شَیءٍ» (در کتاب قرآن چیزی را فروگذار نکردیم)

و یا آیه ی ٥٩ سوره انعام:«وَ لا رَطبٍ وَلا یابِسٍ الّا فی کِتابٍ مُبین» (هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی،آشکار،است)

و همچنین آیه ی ٨٩ سوره نحل :«وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ بَیاناً لِکُلِّ شَیٌ» (قرآن را برتو فرستادیم تا بیان کننده همه چیز باشد.

در مقابل عده ای دیگر این آیات را با مطلب مورد ادعا بیگانه می دانند زیرا آیه ی ٨٩ سوره نحل در رابطه با بیان فراگیر احکام دین است چرا که این آیه در صدد اتمام حجت با کافران است که روز رستاخیز بر پیامبری به عنوان شاهد بر رفتار امت خویش براتگیخته می شود و پیامبر اسلام نیز شاهد بر امت خود است چرا که کتاب و دینی که به دست او به ما رسیده کامل بوده و همه چیز در آنها بیان شده است و البته این موضوع با توجه به قسمت های قبلی این آیه مشخص می شود:«وَ جِئنا بِکَ شَهیداً علی هولاءِ وَ نَزَّلنا عَلَیکَ الکِتابَ بَیاناً لِکُلِّ شیء وَ هدیً وَ رَحمَةَ وَ بُشری لِلمُسلِمین» (جای نقص در بیان وظایف و تکالیف شرعی باقی نگذاردیم تا هدایت و رحمت و بشارتی باشد برای مسلمانان)

در آیات ٣٨ و٥٩ سوره انعام نیز با توجه به قسمت های قبلی این آیات مشخص می شود که منظور از کتاب،علم ازلی الهی است نه قرآن و به این ترتیب این عقیده را که در قرآن همه علوم بشری وجود دارد نسخ می کند.

اما با این وجود نمی توان منکر اعجاز علمی این کتاب گردید.

نکته دیگر این که چون علم حالت ثابتی ندارد و مدام در حال دگرگونی است و ممکن است یک نظریه که حالت قطعیت داشته پس از مدتی رد شود باید در تفسیر آیات با ابزارهای علمی دقت داشت که در بیان پدیده های علمی ذکر شده در قرآن از کلمه ی «شاید» استفاده شود تا اگر در نظریه تغییری پدید آمد و یا منسوخ شد به قرآن اشکالی وارد نشود و صرفا گفته شود که تفسیر شخص اشتباه بوده.

حال که این نکات ذکر گردید به بیان نمونه هایی از اشارات علمی قرآن می پردازیم.

حرکت خورشید

«وَ الشَّمسُ تَجری لمُستَقَرِّ لَها ذلکَ تَقدیر العَزیز العَلیم» ٣٨ یس

(و خورشید به سوی قرارگاه ویژه ی خود روان است. آن تقدیر خدوند عزیز و داناست)

«لا الشَّمسُ یَنبَغی لها اَن تُدرِکُ القَمَر و لاالّیلُ سابِقُ النّهار وَ کُلُّ فی فَلَکٍ یُسبحونَ»

٤٠ یس

(نه خورشید سزد که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشی گیرد و هرکدام در سیری شناورند)

آیه ٣٨ یس بیانگر حرکت خورشید می باشد. خورشید دارای دو حرکت دورانی و جریانی است.

دوران به حرکت دایره مانند اطلاق می شود در حالی که جریان اشاره به حرکت طولی دارد.

نکته جالب این است که این آیه برای خورشید هم حرکت طولی و هم دورانی قائل شده است.به این صورت که یک بار می فرماید:« وَ الشَّمسُ تَجری لمُستَقَرِّ لَها» و بار دیگر می فرماید:« کُلُّ فی فَلَکٍ یُسبحونَ»

زمانی که این آیات نازل شد فرضیه هیئت بطلمیوس بر محافل علمی حاکم بود که بر اساس آن اجرام آسمانی حرکتی نداشتند و به منزله ی اجسامی درخشان و متراکم در دل آسمان بودند و زمین نیز مرکز عالم شناخته شد.

بنابراین در آن دوران نه شناور بودن خورشید مفهومی داشت و نه حرکت طولی آن اما بعد از آن که پایه های این نظریه فرو ریخت نظریه دیگری روی کار آمد که بر اساس آن خورشید در مرکز منظومه شمسی ثابت و بی حرکت است و تمام منظومه به دور آن در حال گردش است اما این نظریه هم نتوانست مفهوم این آیات را به روشنی مشخص کند تا این که علم به پیشرفت خود ادامه داد و بالاخره در این اواخر ثابت شد



خرید و دانلود دانلود تحقیق اعجاز علمی فرآن