لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 2 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اعجاز و شگفتیهای ریاضی در قرآن
ا- اولین آیه قرآن « بسم الله الرحمن الرحیم » دارای 19 حرف عربی است.
2- قرآن مجید از 114 سوره تشکیل شده است و این عدد به 19 قابل قسمت است. (19* 6)
3- اولین سوره ای که نازل شده است سوره علق (شماره 96) نوزدهمین سوره از آخر قرآن است.
4- سوره علق 19 آیه دارد.
5- سوره علق 285 حرف (19* 15) دارد.
6- اولین بار که جبرئیل امین با قرآن فرود آمد، 5 آیه اول سوره علق را آورد که شامل 19 کلمه است.
7- این 19 کلمه 76 حرف (19* 4) دارد که به تعداد حروف « بسم الله الرحمن الرحیم » است.
8- دومین باری که جبرئیل فرود آمد 19 آیه اولی سوره قلم (شماره 68) را آورد که شامل 38 کلمه است.(19* 2)
9- سومین باری که جبرئیل فرود آمد 10 آیه اولی سوره مزمل (شماره 73) را آورد که شامل 57 کلمه (19* 3) است.
10- چهارمین بار که جبرئیل فرود آمد 30 آیه اولی سوره مدثر (شماره 74) را آورد که آخرین آیه آن «بر دوزخ 19 فرشته موکلند» می باشد.
11- پنجمین باری که جبرئیل فرود آمد اولین سوره کامل « فاتحة الکتاب » را آورد که با اولین بیانیه قرآن بسم الله الرحمن الرحیم (19 حرف) آغاز می شود.
12- آفریننده ذوالجلال و عظیم الشأن با آیه 31 سوره مدثر به ما یاد می دهد که چرا عدد 19 را انتخاب کرده است. پنج دلیل زیر را بیان می نماید:
الف - بی ایمانان را آشفته سازد.
ب - به خوبان یهود و نصارا اطمینان دهد که قرآن کتابی آسمانی است.
ج - ایمان مؤمنان را تقویت نماید.
د - تا هرگونه اثر شک و تردید را از دل مسلمانان و خوبان یهود و مسیحیت بزداید.
ه - تا منافقین و کفار را که سیستم اعدادی قرآن را قبول ندارند رسوا سازد.
13- آفریننده به ما می آموزد که این نظم اعدادی قرآن تذکری به تمام جهانیان است. (آیه 31 سوره مدثر) و یکی از معجزات عظیم قرآن است. (آیه 53)
14- هر کلمه از جمله آغازیه قرآن « بسم الله الرحمن الرحیم » در تمام قرآن به نحوی تکرار شده که به عدد 19 قابل قسمت است. بدین ترتیب که کلمه « اسم » 19 بار، کلمه « الله » 2698 (19* 42) بار، کلمه « الرحمن » 57 بار (19* 3 )، و کلمه « الرحیم » 114 بار ( 19* 6 ) دیده می شود.
15- قرآن مجید شامل اعداد بیشماری است. مثلاً ما موسی را برای چهل شب احضار کردیم، ما هفت آسمان را آفریدیم و... . شمار این اعداد در تمام قرآن 285 (19* 15) خواهد بود.
16- اگر 285 عدد فوق را با هم جمع کنیم حاصل جمع 174591 (19* 9181) خواهد بود.
17- حتی اگر اعداد تکراری را از عدد فوق حذف نماییم حاصل جمع 162146 (19* 8534) خواهد بود.
18- سوره قاف که با حرف ق شروع می شود (شماره 50) شامل 57 (19* 3) حرف ق است.
19- تنها سوره ای که در قرآن با حرف «ن» آغاز می شود، سوره قلم است. (شماره 6) این سوره 133 «ن» دارد که به 19 قابل قسمت است. (19* 7)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسم الله الرحمن الرحیم
درس:
اندیشه اسلامی
استاد:
آقای یاوریان
دانشجو:
مقداد علیانی نژاد
مقدمه:
بی تردید شخصیتهای بزرگی در طول تاریخ وجود داشته اند که تا مدتها موردتوجه عالمیان
بوده اند . اما به دلیل محدود بودن آنها در زمان و مکان هیچ گاه نتوانسته اند ابدی باشند.
اما پیامبران شخصیتهایی هستند که به دلیل ارتباط با عالم وحی و عالم بالا و ارتباط با خداوند متعال که آفریدگار این جهان است شخصیتهای ابدی هستند که هیچگاه فراموش نخواهندشد.
با این حال پیامبران هر دوره با توجه به مغتضیات زمان ومکان آن دوره و با توجه به ظرفیت انسانها پیامهای دینی را به آنها منتقل میکردند بنابرین در دوره های مختلف
پیامبران متعددی انسانها را به سوی سعادت رهنمون ساختند.
در این میان پیامبر اکرم (ص)به عنوان خاتم پیامبران وبا توجه ظرفیت انسانهای این عصر که میتوانند برنامه کامل سعادت را دریافت کنند کاملترین دین را که همانا اسلام است به
همه جهانیان به ارمغان آورد.
بنابراین شناخت پیامبر (ص)به عنوان پیامبر دین اسلام یکی از ضرویات در دین است.
در این تحقیق سعی شده است تا ابتدا به دو مورد از اعجاز قرآن که توسط نگارنده با استفاده از نرم افزارهای قرانی به اثبات رسیده پرداخته شود.
و سپس با استفاده از نرم افزارهای قرآنی و تفاسیر نمونه و المیزان به تفسیر آیاتی از قرآن کریم که در آنها به نام محمد (ص) اشاره شده پرداخته شود .
چکیده:
در قران کریم 4 بار نام پیامبر اکرم (ص)به صراحت با کلمه "محمد" بیان شده است که این
به غیر از کلمات ومضامین زیادی همچون "رسول" است که در مواقعی منظور شخص پیامبر
(ص) میباشد.
سوره هایی که پیامبر (ص) در آن با نام محمد خطاب شده اند عبارتند از:
آل عمران – آیه 144- مدنی
الاحزاب - آیه 40 – مدنی
محمد - آیه 2 - مدنی
الفتح - آیه 29 - مدنی
نکته بسیار بسیار جالب در این 4 آیه که در 4 سوره مختلف از قران کریم آمده این است که هر جا کلمه محمد (ص) آمده در کنار آن جملاتی همچون" فقط فرستاده خداست " و
"پدر هیچ یک از مردان شما نیست" و... آمده است و این را میرساند که شخصیت پیامبر یک شخصیت الهی بوده و اعمال و رفتارو گفتار ایشان خدائیست و هر که اعمال پیامبر را انجام
دهد(سنت) یقینا" آن اعمال درست است .
نکته جالب توجه دیگری را که میتوان به آن اشاره کرد این است که اگر از جزء 1 تا جزء30
قرآن را به ترتیب قرائت کنیم و به کلمه" رسول" دقت کنیم خواهیم دید که اولین باری که
کلمه رسول در قران آمده در جزء 1 سوره بقره ودر آیه 87 آن است ودر آنجا به رسالت
دو پیامبر موسی وعیسی وسایر پیامبران پیش از آنها اشاره کرده و این که مردم در برابر
پیامبران تکبر کردند و پیام آنها را نادیده گرفتند. وآخرین باری که کلمه رسول در قرآن آمده
در جزء 30 ودر آیه ی 2 سوره ا لبینه بوده که در این سوره به بهانه های اهل کتاب اشاره
میکند که می گفتند تا دلیل روشنی نیافتیم دست از آئین خود بر نمی داریم و ادامه میدهدکه بعد از آن که صحیفه پاک نیز بر آنها نازل شد گروهی از انها ایمان نیاوردند و خداوند وعده عذاب
سخت به آنها میدهد .
با توجه به این که تفاسیر نمونه والمیزان اتفاق نظر دارند که این سوره در حق پیامبر (ص)ورسالت بحق ایشان نازل گشته می توان به این نتیجه رسید که این سلسه ترتیبات اسامی
پیامبران که ازپیامبران گذشته آغاز شده وبا پیامبران بزرگواری همچون موسی و عیسی همراه
گشته وبه پیامبر اسلام ختم می شود دلیلی جز اثبات خاتمیت پیامبر (ص)ندارد و این را میتوان یکی از اعجاز قرآن دانست.
اینک به تفسیر 4 آیه مربوطه خواهیم پرداخت:
1)سوره آ ل عمرا ن: در آیه 144 این سوره که در جزء 3قرآ ن کریم قرار دارد آمده است :
"محمد(ص)فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند آیا اگر او بمیرد
ویا کشته شود شما به عقب بر میگردید ؟ وهر کس به عقب باز گردد هرگز به خدا ضرر
نمیزند و خداوند به زودی شاکران و استقامت کنندگان را پاداش خواهد داد ."
این آیه نیز ناظر به یکی دیگر از حوادث جنگ احد است و آن اینکه: در همان حال
که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعلهور بود ناگهان صدای بلند شد و کسی گفت: محمد را کشتم... محمد را کشتم... این درست همان دم بود که مردی بنام عمرو بن قمیه حارثی سنگ به سوی پیامبر پرتاب کرد، پیشانی و دندان آن حضرت شکست و لب پاین وی شکافت و خون صورت وی را پوشانید.
در این موقع دشمن میخواست پیامبر را به قتل برساند که مصعب بن عمیر یکی از پرچمداران ارتش اسلم جلو حملات آنها را گرفت ولی خودش در این میان کشته شد، و چون او شباهت زیادی به پیامبر داشت دشمن چنین پنداشت که پیغمبر در خاک و خون غلطیده است و لذا این خبر را با صدای بلند به همه لشگرگاه رسانید.
انتشار این خبر به همان اندازه که در روحیه بت پرستان اثر مثبت داشت در میان مسلمانان تزلزل عجیبی ایجاد کرد، جمعی که اکثریت را تشکیل میدادند به دست و پا افتاده و از میدان جنگ به سرعت خارج میشدند، حتی بعضی در این فکر بودند که با کشته شدن پیامبر از آین اسلم برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند، اما در مقابل آنها اقلیتی فداکار و پایدار همچون علی )علیه السلام( و ابو - دجانه و طلحه و بعضی دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت میکردند از جمله انس بن نضر به میان آنها آمد و گفت: ای مردم اگر محمد )صلی الله علیه وآله وسلم( کشته شد، خدای محمد کشته نشده، بروید و پیکار کنید و در راه همان هدفی که پیامبر کشته شد، شربت شهادت بنوشید، پس از ایراد این سخنان به دشمن حمله نمود تا کشته شد، ولی به زودی روشن گردید که پیامبر زنده است و این خبر اشتباه بوده است یا دروغ، آیه فوق در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش کرد.
تفسیر: فرد پرستی ممنوع
و ما محمد ال رسول قد خلت من قبله الرسل ا فان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم:
با استفاده از حوادث جنگ احد آیه حقیقت دیگری را به مسلمانان میآموزد و آن اینکه اسلم آین فرد پرستی نیست و به فرض که پیامبر در این میدان شربت شهادت مینوشید وظیفه مسلمانان بدون تردید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اعجاز عددى ونظم ریاضى قرآن
نظرییه رشاد خلیفه :
شان گفت : تعداد تکرار حروف و کلمات در قرآن ,کاملا سنجیده و حساب شده است و از تناسب و نـظمى شگفت انگیز حکایت مى کند و نتیجه گرفت که چون هیچ مؤلف و نویسنده اى نمى تواند در ضـمـن نـگـارش کـتاب , مراعات تعداد تکرار حروف و کلمات خود را نموده و نظمى خاص در میان آنها تعبیه کند, پس این ویژگى خاص قرآن بوده و وجهى از وجوه اعجاز آن به شمارمى رود.اولین مثال ایشان براى اثبات ادعایش , حروف مقطعه قرآن بود که مدعى شد راز و رمز این حروف اسرارآمیز را کشف کرده است .ایـشـان گفت تکرار حروف مقطعه در سوره مربوطه , بیش از تکرار حروف دیگر است و نیز معدل تکرار این حروف نسبت به مجموع حروف سوره خاص , بیش از معدل تکرار این حروف درسورهاى دیگر است .هـمـچنین در هر یک از 29 سوره اى که در افتتاح آن , حروف مقطعه آمده است , مجموع تعداد آن حـرف یا حروف در آن سوره دقیقا و بدون استثنا مضرب 19 مى باشد و مطالب دیگرى از این دست که در ادامه این مقاله به آنها خواهیم پرداخت .بـا اعـلان ایـن خبر و پخش آن توسط رسانه هاى گروهى و جرائد آن روز, این موضوع به گونه اى غیرمنتظره در همه جا صدا نمود و موجى از شادى و شعف در میان مسلمانان برانگیخت .راقـم ایـن سـطـور نیز آن روز از جمله کسانى بود که از خوشحالى در پوست خود نمى گنجید و مى پنداشت که مسلمین سنگرى بسیار قوى در برابرملحدین گشوده اند.انـتشار این خبر در میان روشنفکران کشورهاى اسلامى , نه تنها موجب شعف وشادى بلکه موجب آن شـد تـا بـسـیـارى از آنـهـا خود به میدان آمده و با آمارگیرى ازتعداد حروف و کلمات قرآن , پـرده هاى دیگرى از اسرار و رموز این کتاب آسمانى رابرملا سازند! البته از این عده , جمعى بعد از مدتى سرگردانى و راه به جایى نبردن ,دست از کار کشیدند.اما گروهى دیگر که اعتقادى راسختر به اعجاز قرآن داشتند, به این کاوش ادامه دادند و مقالات و تـالـیـفـاتى نیز منتشر کردند که در مقام نقد یکایک آنها نیستیم بلکه در این مقاله درصدد آنیم تا اثـبات کنیم , این جریان , انحرافى بوده وکسانى که در این وادى افتادند, جز سرگردانى و ناکامى چیزى عائدشان نشد واشکالات نقضى و حلى فراوانى بر دعاوى آنها وارد است .قـبـلا متذکر شویم که ایشان اولین نفر در این وادى نبوده و ردپاى این فکر در کتاب ((الاتقان فى علوم القرآن )) سیوطى نیز دیده مى شود.(2/112).اسـاسـا بـایـد بـبینیم قرآن خود را چگونه معرفى کرده است , پیشوایان معصوم ما قرآن را چـگونه معرفى کرده اند! آیا آن را کتابى اسرارآمیز, معماگونه , عجیب و غریب وصف نموده اند و یا آن را کتابى روشن و پرمحتوى خوانده اند؟ .حـقیقت آن است که قرآن خود را کتاب هدایت و رستگارى مى داند و پیوسته ما را به تلاوت و تدبر در خود دعوت مى کند.قـرآن مـا را بـه تماشاى حروف و کلمات خوددعوت نمى کند, بلکه همواره ما را به قرائت و تدبر و توجه به هشدارهاى خودفرامى خواند.قرآن خود را احسن الحدیث مى خواند که باز جنبه معنایى آن مد نظراست نه ساختار لفظى آن , لذا بعد از آن مى فرماید:.((تـقـشـعـر مـنه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر اللّه ذلک هدى اللّه یهدى به من یشا)) (23/39).
معرفى قرآن از طریق قرآن
توجه شما را به قسمتى از آیات قرآن که ماهیت قرآن را مى توان از آنها فهمید جلب مى کنیم :.((ذلک الکتاب لاریب فیه هدى للمتقین )) (2/2).((شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان )).(185/2).((ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم )) (9/17).((و لقد صرفنا فى هذا القرآن لیذکروا و ما یزیدهم الا نفورا)) (41/17).((و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا)).(82/17).((و انک لتلقى القرآن من لدن حکیم علیم )).(6/27) .چـنـانـکـه ملاحظه مى کنید, قرآن خود را حکمت , علم , نور, ذکر, هدایت , موعظه ,بلاغ , وسـیـله جدایى حق از باطل , شفاى بیماریهاى قلبى , بیان هر چیز و وسیله خروج از تاریکى به نور مـى دانـد و هـمـه ایـن عـنـاوین در پرتو توجه به محتواى قرآن وپیروى از رهنمودهاى آن میسر مـى شـود, نـه از طریق دقت در ساختار لفظى و کشف تناسب و توازن حروف و کلمات این کتاب آسمانى .هرگز به وصف یا عنوانى براى قرآن برخورد نمى کنیم که به جنبه لفظى آن هم از این زاویه خاص نظر داشته باشد.الـبـتـه یکى از وجوه اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است , اما آن دو نیز طریقى براى توجه هرچه بیشتر به مفاد و محتواى این کتاب آسمانى است .عـربـى بـودن قـرآن نـیـز در همین راستاست قرآن فلسفه عربى بودن خود را تدبر و دقت بیشتر بـندگان مى داند چنانکه مى دانیم , زبان عربى انعطافى بسیار بالا دارد و دقائق و لطائف معانى را در قالب هیچ زبانى همچون زبان عربى ,نمى توان به مخاطب القا نمود:((انا انزلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون )).بنابراین , در هیچ جاى قرآن حتى بطور تلویحى نیز ما به این گونه کاوشها دعوت نشده ایم .بـلـکـه مى توان گفت به عدم آن تشویق شده ایم .چنانکه مى دانیم , یکى ازقصه هاى عبرت انگیز و جالب قرآن قصه اصحاب کهف است .قـرآن بـعـد از ذکـرداسـتان آنها, اظهار تاسف مى کند که چرا مردم به جاى آنکه به پیام این قصه تـوجـه کـنـنـد و راه اصحاب کهف را پیموده و از بیدار شدن آنها بعد از سیصد سال خواب ,نتیجه بگیرند که خداوند قادر است آدمیان را بعد از خواب گران مرگ در روز قیامت زنده نماید, خود را مشغول مطالب حاشیه اى قصه نموده وبر سر تعداد اصحاب کهف باهم جدال مى کنند.بعضى مى گویند: چهار نفر, بعضى مى گویند:شش نفر وعده اى آنها را هشت نفر مى دانند.قـرآن مـى فرماید:((اى پیامبر! در این باره با آنهاجدال مکن و از آنها چیزى مپرس و به افسانه هاى آنها اعتماد منما)).بـه مورد دیگرى توجه فرمائید: در مورد تعداد نگهبانان دوزخ , قرآن مى فرماید:تعدادشان رانوزده نـفر قرار دادیم , نه بدان جهت که اسرار و رموزى در این عدد درنظر گرفته ایم , بلکه فقط به این مـنـظـور کـه چـون و چـراى افـراد مریض و کافر رابرانگیزیم و نیز ایمان مؤمنان را تقویت کرده بـاشیم :((و ما جعلنا اصحاب النار الاملائکة و ما جعلنا عدتهم الا فتنة للذین کفروا لیستیقن الذین اوتـوا الـکـتـاب و یـزدادالذین امنوا ایمانا و لا یرتاب الذین اوتوا الکتاب و المؤمنون و لیقول الذین فـى قـلـوبـهـم مـرض و الکافرون ماذا اراد اللّه بهذا مثلا کذلک یضل اللّه من یشا و یهدى من یشا)) (31/74).
در احادیث معرفى قرآن
حـال ببینیم قرآن در احادیث چگونه معرفى شده است ؟ آیا حدیثى از معصوم به مارسیده است که قرآن را کتابى اسرارآمیز, معماگونه و حاوى فرمولهاى ریاضى و ازمقوله رمل و جفر معرفى کرده باشد؟ پاسخ منفى است .در احـادیث نیز قرآن , علم ,حکمت و نور خوانده شده است و اکیدا توصیه شده است که آن را چراغ عمل ومشعل حیاتمان قرار دهیم .در نهج البلاغه آمده است : ((اللّه اللّه فى القرآن لا یسبقنکم بالعمل به غیرکم )).در کتاب شریف کافى از رسول اکرم (ص ) روایت شده است : ((القرآن هدى من الضلالة و تبیان من الـعـمـى و اسـتقالة من العثرة و نور من الظلمة و ضیا من الاجداث و عصمة من الهلکة و رشد من الغوایة و بیان من الفتن و بلاغ من الدنیا الى الاخرة وفیه کمال دینکم و ما عدل احد عن القرآن الا الى النار)).در کـتـاب فـقیه از امیرالمؤمنین در وصیتشان به فرزندش آمده است : ((و علیک بتلاوة القرآن و الـعـمـل به و لزوم فرائضه و شرایعه و حلاله و حرامه و امره و نهیه و التهجد به و تلاوته فى لیلک و نـهـارک فـانه عهد من اللّه تبارک و تعالى الى خلقه فهو واجب على کل مسلم ان ینظر کل یوم فى عـهـده و لـو خـمـسین ایه واعلم ان درجات الجنة على قدر آیات القرآن فاذا کان یوم القیمة یقال لقارى القرآن اقرا وارق فلا یکون فى الجنة بعد النبیین و الصدیقین ارفع درجة منه )).هـرگـز در بـیانات امامان و سیره عملى آنها مشاهده نشده است که قرآن را از این منظربنگرند و مـطالبى هرچند به صورت ضمنى و تلویحى در مورد تعداد حروف وکلمات قرآن و روابط ریاضى بـیـن آنـهـا بیان نموده باشند و لااقل سر نخى در این مقوله به دست داده باشند, تا ما با اطمینان خـاطر در این رشته وقت صرف کنیم ودلخوش باشیم که اگر تاکنون به نتیجه نرسیده ایم , امید است که در آینده به نتائجى جالب دست یابیم .از عـلـماى بزرگ , حتى ریاضى دانانى نظیر: خواجه نصیر طوسى و شیخ بها نیز نقل نشده است که چنین سیر و سیاحتى را در قرآن نشان داده باشند.
نقد تفصیلى نظریه رشاد خلیفه
حال ببینیم آقایانى که معتقدند نظم محیرالعقولى در قرآن کشف کرده اند تا چه اندازه بر صوابند؟ .گـفـتیم رشاد خلیفه در مورد حروف مقطعه , به این نتیجه رسید که همواره معدل توارد و تکرار حروف مقطعه در سوره اى خاص بر معدل توارد و تکرار حروف دیگرتفوق دارد.چـنـانکه در سوره ق حرف ((ق )) معدلى بالاتر از سایر حروف در این سوره و سایر سوره هاى قرآن دارد و یا حرف ((ن )) در سوره ((ن و القلم )) بزرگترین رقم نسبى را در 114 سوره قرآن دارد.اگـر آمـارهـا بـا موارد نقض روبرو نمى شد, شاید ما هم با ایشان و سائر پیروان تئورى نظم ریاضى قرآن هم عقیده مى شدیم .اما على رغم خواست قلبى ما و ایشان بااستثناهاى فراوانى روبرو مى شویم .بـراى مـثـال تـعداد تکرار حرف ((ق )) در سوره هاى الشمس و القیامة و الفلق , در حدى است که مـعـدل تـکـرار آن از معدل تکرار ((ق ))بیشتر مى شود و یا در مورد سوره طه با پنج استثنا مواجه مى شویم : سوره حج , نور,فتح , مجادله و توبه یا در مورد سوره ((یس )) نتیجه کاملا معکوس است , یعنى یا وسین کمترین تکرار را به خود اختصاص داده اند.نـیـز در مـورد حـرف ((ن )) مـى بـینیم تکرار آن در سوره حجر بیشتر از تکرار آن در سوره ((ن و القلم )) مى باشد.ایـنجاست که آقاى رشاد خلیفه به توجیه روآورده و مطالبى به هم مى بافد که هیچ معقول به نظر نمى آید.مـثـلا در مورد سوره یس و اینکه چرا نتیجه معکوس است , مى گوید:چون ((یس )) بر خلاف بقیه حروف مقطعه برعکس ترتیب حروف الفبایى است ,پس نتیجه نیز باید معکوس و وارونه باشد.یـا اگر معدل تکرار حرف ((ص )) در سوره اعراف از معدل تکرار آن در بعضى سوره ها, مثل سوره والـعـصر کمتر است بایدچهار حرف ((المص )) را که در اول سوره اعراف آمده است , با هم در نظر بـگـیـریم ومعدل مجموعه این چهار حرف را با معدل مجموعه آنها در دیگر سوره هابسنجیم !!و یا بـراى پـاسـخ بـه استثنا سوره حجر مى گوید: سوره حجر با ((الر)) شروع شده است و ما باید همه سوره هایى را که با ((الر)) شروع مى شود در حکم یک سوره قرار دهیم .و در مـورد اسـتثنا شدن پنج سوره فوق الذکر مى گوید: این پنج سوره مدنى هستند و چون سوره طه مکى است باید آن را با دیگر سوره هاى مکى مقایسه کنیم .چـنانکه ملاحظه مى کنید ایشان خود را به آب و آتش مى زند تا به هر قیمت شده است , جایى براى تئورى خود بگشاید در حالى که این استثناها خیلى زیادند وتوجیهات ایشان خیلى سخیف و بارد.ترمیم یک تئورى باید به گونه اى مساعد باتفاهم عرفى باشد.چـنـانـکـه در جمع سخنان متعدد فرد حکیم باید به گونه اى جمع نمائیم که عرف پسند باشد و اصطلاحا جمع تبرعى نباشد.در حـالـى کـه جـمـع کردنهاى ایشان از یک نظم و تناسب منطقى و عرفى برخوردار نیست و هر استثنایى را با اسلوبى خاص جواب مى گوید.بدون شک با این روش مى توان براى هر کتابى نظم ریاضى پیدا نمود!.به قسمتهاى دیگرى از دعاوى ایشان مى پردازیم :.1 ـ جمله بسم اللّه الرحمن الرحیم که اولین آیه قرآن است , داراى نوزده حرف است .تک تک کلمات این جمله به تعدادى قابل تقسیم بر عدد نوزده در قرآن به کاررفته است .چـنـانکه در کل قرآن 114 مرتبه ((بسم )) آمده است .تعداد کلمه ((اللّه ))2698 مرتبه , ((رحمن )) 57 مرتبه , ((رحیم )) 114 مرتبه است که همه مضرب صحیح عدد نوزده مى باشند.از ایـن چـهـار آمـار فقط رقم 57 صحیح است , آن هم مشروط بر اینکه ((الرحمن )) را دربسم اللّه سـوره حـمـد به حساب آورده و در بقیه بسم اللّه هاى قرآن به حساب نیاوریم , مگر آنکه متوسل به همان توجیهات بارده شویم .بـراى مـثال , براى آنکه آمار ((اللّه )) به نصاب مورد نظر برسد, باللّه و تاللّه و للّه و فاللّه را باید حساب بیاوریم ,اما ((اللهم )) را از حساب خارج کنیم .و یـا کـلـمـه ((اسم )) در قرآن 22 مرتبه آمده است واگر منظور ایشان ((باسم )) باشد فقط
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .docx :
اعجاز لفظی قرآن
سبک قرآن نه شعر است و نه نثر. اما شعر نیست برای اینکه وزن و قافیه ندارد بعلاوه، شعر معمولا با نوعی تخیل که تخیل شاعرانه نامیده می شود همراه است قوام شعر به مبالغه و اغراق است که نوعی کذب است در قرآن تخیلات شعری و تشبیه های خیالی وجود ندارد در عین حال نثر معمولی هم نیست، زیرا از نوعی انسجام و آهنگ و موسیقی برخوردار است که در هیچ سخن نثری تاکنون دیده نشده است. مسلمین همواره قرآن را با آهنگهای مخصوص تلاوت کرده و می کنند که مخصوص قرآن است. در دستورهای دینی رسیده است که قرآن را با آهنگ خوش بخوانید ائمه اطهار گاهی قرآن را در خانه های خود با آهنگی چنان دلربا می خواندند که مردم کوچه را متوقف می کرد هیچ سخن نثری مانند قرآن آهنگ پذیر نیست، آن هم آهنگهای مخصوصی که متناسب با عوالم روحانی است نه آهنگی مناسب مجالس لهو. پس از اختراع رادیو هیچ سخن روحانی نتوانست با قرآن از نظر زیبایی و تحمل آهنگهای روحانی برابری کند علاوه بر کشورهای اسلامی، کشورهای غیر اسلامی نیز از نظر زیبایی و آهنگ، قرآن را در برنامه های رادیویی خویش گنجانیدند. عجیب این است که زیبایی قرآن زمان و مکان را در نوردیده و پشت سر گذاشته است بسیاری از سخنان زیبا مخصوص یک عصر است و با ذائقه عصر دیگر جور در نمی آید و یا حداقل مخصوص ذوق و ذائقه یک ملت است که از فرهنگی مخصوص برخوردار می باشند، ولی زیبایی قرآن نه زمان می شناسد و نه نژاد و نه فرهنگ مخصوص. همه مردمی که با زبان قرآن آشنا شدند آن را با ذائقه خود مناسب یافتند هر چه زمان می گذرد و به هر اندازه ملتهای مختلف با قرآن آشنا می شوند، بیش از پیش مجذوب زیبایی قرآن می شوند. یهودیان و مسیحیان متعصب و پیروان برخی از مذاهب دیگر در طول چهارده قرن اسلامی انواع معارضه ها برای تضعیف مقام قرآن کرده اند، گاهی نسبت تحریف داده اند و گاهی در برخی قصه های قرآن خواسته اند تشکیک کنند و گاهی به شکلی دیگر علیه قرآن فعالیت کرده اند، ولی هیچ گاه به خود ندیده اند که از سخنوران ورزیده خود کمک بگیرند و به فریاد مبارزه طلبی قرآن پاسخ گویند و لااقل یک سوره کوچک مانند قرآن بیاورند و به جهانیان عرضه دارند. همچنین در تاریخ اسلام افراد زیادی پدید آمده اند که به اصطلاح " زنادقه " یا " ملاحده " خوانده شده اند و برخی از آنها برجستگی فوق العاده داشته اند این گروه به اشکال و اقسام مختلف علیه " دین " به طور کلی و خصوصا قرآن سخنانی گفته اند و برخی از آنها خداوند سخن در زبان عربی شمرده می شوند و احیانا به منازعه با قرآن برخاسته اند، ولی تنها کاری که کرده اند آن بوده که کوچکی خود و عظمت قرآن را روشن تر کرده اند تاریخ از ابن راوندی، ابوالعلاء معری، یا ابوالطیب متنبی شاعر نامدار عرب، داستانها در این زمینه آورده است اینها کسانی بوده اند که خواسته اند قرآن را کاری بشری جلوه دهند. افراد زیادی به ادعای پیغمبری برخاستند و سخنانی آوردند به خیال خود شبیه قرآن و ادعا کردند که این سخنان نیز مانند قرآن از جانب خداست؛ طلیحه، مسیلمه و سجاح از این گروه هستند این گروه نیز به نوعی دیگر کوچکی خود و عظمت قرآن را روشن نمودند. عجیب این است که کلام خود پیغمبر که قرآن بر زبان او جاری شده است، با قرآن متفاوت است از رسول اکرم سخنان زیادی به صورت خطبه، دعا، کلمات قصار و حدیث باقی مانده است و در اوج فصاحت است، اما به هیچ وجه رنگ و بوی قرآن ندارد این خود می رساند که قرآن و سخنان فکری پیغمبر از دو منبع جداگانه است. علی علیه السلام از حدود ده سالگی با قرآن آشناست، یعنی سن علی در این حدود بود که اولین آیات قرآن بر پیغمبر اکرم نازل شد و علی مانند تشنه ای که به آب زلال برسد آنها را فرا می گرفت و تا آخر عمر پیغمبر در رأس کاتبان وحی قرار داشت، علی حافظ قرآن بود و همیشه قرآن را تلاوت می کرد، شبها که به عبادت می ایستاد با آیات قرآن خوش بود با این وضع اگر سبک قرآن قابل تقلید می بود، علی با آن استعداد بی نظیر در سخنوری و فصاحت و بلاغت که بعد از قرآن نظیری برای سخنش نمی توان یافت، می بایست تحت تاثیر سبک قرآن از سبک قرآن پیروی کند و خود به خود خطابه هایش به شکل آیات قرآن باشد، اما می بینیم سبک قرآن با سبک علی کاملا متفاوت است. آنگاه که علی در ضمن خطابه های غراء و فصیح و بلیغش آیه ای از قرآن می آورد کاملا متمایز است و ستاره ای را ماند که در مقابل ستارگان دیگر درخشش فوق العاده دارد. قرآن موضوعاتی را که معمولا زمینه هنرنمایی بشر در سخن سرایی است و افراد بشر اگر بخواهند هنر سخنوری خویش را بنمایانند آن زمینه ها را انتخاب می کنند و سخن خویش را با پیش کشیدن آنها زیبا می سازند، از فخر، مدح، هجو، مرثیه، غزل و توصیف زیباییهای طبیعت، مطرح نکرده و درباره آنها داد سخن نداده است. موضوعاتی که قرآن طرح کرده همه معنوی است، توحید است، معاد است، نبوت است، اخلاق است، احکام است، مواعظ است، قصص است، و در عین حال در حد اعلای زیبایی است. هندسه کلمات در قرآن بی نظیر است، نه کسی توانسته یک کلمه قرآن را پس و پیش کند بدون آنکه به زیباییهای آن لطمه وارد سازد و نه کسی توانسته است مانند آن بسازد. قرآن از این جهت مانند یک ساختمان زیباست که نه کسی بتواند با جابجاکردن و تغییر دادن، آن را زیباتر کند و نه بتواند بهتر از آن و یا مانند آن را بسازد. سبک و اسلوب قرآن نه سابقه دارد و نه لاحقه، یعنی نه قبلا کسی با این سبک سخن گفته است و نه بعدا کسی - با همه دعوتها و مبارزه طلبیهای قرآن - توانسته است با آن رقابت کند و یا از آن تقلید نماید. تحدی قرآن و مبارزه طلبی او هنوز هم همچنان مانند کوه پابرجاست و برای همیشه باقی خواهد بود امروز هم همه مسلمانان با ایمان مردم جهان را دعوت می کنند که در این مسابقه شرکت کنند و اگر مثل و مانندی برای قرآن پیدا شد، آنها از دعوی و ایمان خود صرف نظر می کنند و اطمینان دارند که چنین چیزی میسر نیست.
سبک قرآن
سبک قرآن نه شعر است و نه نثر. اما شعر نیست برای اینکه وزن و قافیه ندارد. بعلاوه شعر معمولا با نوعی تخیل که تخیل شاعرانه نامیده می شود همراه است قوام شعر به مبالغه و اغراق است که نوعی کذب است در قرآن تخیلات شعری و تشبیههای خیالی وجود ندارد. در عین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فهرست مطالب
کلیاتى در بحث اعجاز 1
اعجاز در لغت 1
اعجاز و معجزه در اصطلاح 1
بهترین معجزه (فلسفه تنوع معجزات) 2
ویژگى هاى دیگر قرآن 3
معجزات پیامبران 4
انواع معجزات 5
انواع معجزات 5
معجزات پیامبران 6
معجزه رسول اکرم(ص) 7
جاودانگی اعجاز قرآن و تحدی 8
اعجاز قرآن کریم 8
قرآن در زمان و مکان نمیگنجد 9
لازمه خاتمیت معجزهای جاودانه است 10
تحدی قرآن 12
اعجاز عام قرآن 13
معجزات امام زمان 14
1.حقّ پسرعموها 14
2.شمشیر فراموش شده 15
3. عزل خادم معصیت کار 15
4. پانصد درهمی که بیست درهم کم داشت 15
5. دستبند قلابی 15
6. نیاز به کفن 16
7. دکانها به جای قرض 16
8. کتمان نیابت به فرمان امام(ع) 16
9. نهی از زیارت کاظمین 17
10. نام و نسب غیرواقعی 17
11. چرخاندن انگشت و بیان حاجت 17
12. درخواست نانوشته 18
13. تغییر توقیع بر اساس سؤال جدید 18
معجزات حضرت عیسی 19
داستان حقیقی کابالا 20
گوساله طلایی 20
از مصر باستان تا کابالا 22
کابالا، تعالیمی مخالف اصول آفرینش 27
کلیاتى در بحث اعجاز
فلسفه اعجاز از مباحث مربوط به علم کلام , در بخش پیامبرشناسى است , و ارتباطى با بحث هاى علوم قرآنى ندارد. بنابراین پاسخ به این سؤال که چه نیازى به معجزه است و چرا پیامبران بـه اعـجـاز روى مـى آوردنـد, خـارج از حـوزه علوم قرآنى است . در این جا فقط به این نکته اشاره مـى کنیم که یکى از راه هاى شناسایى پیامبران راستین از مدعیان دروغین , اعجاز بوده است .
زیرا اعـطـاى چـنـیـن قدرتى ازسوى خداوند بر انجام کارهایى که در توان هیچ بشرى نبوده است به کسانى که ادعاى دروغین نبوت دارند به گمراهى مردم و اغرا به جهل ایشان مى انجامید. و این با هدف رسالت که هدایت و سعادت مردم است منافات مى داشت .
اعجاز در لغت
در لـغـت بـراى ایـن واژه سه معنا ذکر گردیده است که عبارتند از: فوت و از دست دادن , ناتوان یافتن و ناتوان نمودن .
قاموس مى گوید: اعـجـزه الشى ء: فاته وفلانا: وجده عاجزا وصیره عاجزا, یعنى آن چیز از او فوت گردید.
اعجز فلانا, یعنى او را ناتوان یافت و یا ناتوان نمود.
اعجز فى الکلام : ادى معانیه بابلغ الاسالیب , یعنى مطالب را با رساترین شیوه بیان نمود.
راغب در مفردات گوید: ریـشـه و اصـل واژه عـجز, تاءخر از چیزى و وقوع آن به دنبال امرى است ولى در عرف به معناى قصور و ناتوانى از انجام کار, متداول گردیده است .
مـراد وى از این بیان آن است که معناى اصلى عجز همان تاءخر است , ولى چون افرادضعیف و نـاتـوان مـعـمـولا متاءخر از دیگران و به دنبال آنان مى باشند, این لغت مترادف باضعف استعمال مى گردد.
اعجاز و معجزه در اصطلاح
الـمـعـجـز الامر الخارق للعادة , المطابق للدعوى المقرون بالتحدى .
این بیان طریحى هـمـان تـعـریـف اصطلاحى از اعجاز و معجزه است .
معجزه امرى است خارق العاده که مطابقت با ادعاى نبوت داشته همراه با تحدى است .
آیة اللّه خوئى در تعریف اعجاز مى گوید: اعـجـاز کـارى اسـت کـه پـیامبران برگزیده الهى که مدعى منصب نبوت ازجانب خداوند, ارائه مـى نمایند به طورى که خرق نوامیس طبیعى نموده ,دیگران از آوردن مانند آن ناتوان باشند و آن چیز که معجزه نامیده مى شود,خود شاهدى بر صدق ادعاى آنان است .
بهترین معجزه (فلسفه تنوع معجزات)
بهترین معجزه , معجزه اى است که مشابه صنعت و فن رایج در زمان خود باشد.
زیرا دانشمندان هر فـن بـا اشـراف و احاطه اى که به رموز و جزئیات و اصول کارخویش دارند, بهتر از دیگران قادر به تشخیص و تصدیق معجزات پیامبران خواهندبود.
بـه هـمـیـن جـهت و با توجه به شرایط محیطى هر پیامبر, حکمت الهى ایجاب نموده است که هر پیامبرى به معجزه اى خاص , نظیر آنچه در عصر و محیط خویش رایج است , مجهز گردد.
در زمـان حضرت موسى (ع ) که دوران رواج جادوگرى است , خداوند معجزه اى چون عصا و ید بیضا به او مى دهد و ساحران که تفاوت جادوگرى و اعجاز را بهتراز دیگران مى دانند, درمى یابند کـه کـار موسى (ع ) قابل معارضه و مقابله نیست .
به همین خاطر است که ساحران اولین گروهى هـستند که پس از دیدن معجزه موسى (ع )به او ایمان مى آورند.
باز به همین دلیل است که نیرنگ فـرعـون براى فرار از شکست خویش ـکه به آنان مى گوید: موسى استاد شما در جادوگرى بوده اسـت (595) آهـرچـنـد در افـراد معمولى , مؤثر و کارگر افتاد, ولى بر خود ساحران هیچ گونه تاءثیرى در پى نداشت .
در عصر مسیح (ع ) وقتى طب در میان یونانیان رواج پیدا مى کند و پزشکان دریونان و مستعمراتش مـثل فلسطین و سوریه طبابت هاى اعجاب آور انجام مى دهند,معجزه حضرت عیسى (ع ) در مقام پیامبر برگزیده الهى بیناکردن کوران , درمان امراض غیر قابل علاج و بلکه احیاى مردگان است .
در عـصر ظهور اسلام , آنگاه که فنون ادب در میان عرب به اوج خود مى رسد وخطیبان و ادیبانى کـه از فـصـاحـت و بـلاغـت بـیـشـترى برخوردارند, به عنوان خداوندان سخن مورد تشویق قرار مـى گـیرند و بازارهایى معین براى عرضه اشعار نغز و زیباى آنان به وجود مى آید و تقدیر از آنان تا بدان جا مى رسد که هفت قصیده از بهترین اشعار آنان که با آب طلا نوشته شده است , بر خانه کعبه آویـزان مـى گردد, پیامبر اکرم باسلاحى قدم در این کارزار مى گذارد که همه ارباب سخن را به حیرت وا مى دارد.
آنچه او عرضه مى کند در همان هیاءت و قالبى است که آنان خود را در آن سرآمد روزگارمى دانستند.
آرى , عظیم ترین معجزه پیامبر اسلام (ص ) یک کتاب است .
در اصـول کافى روایتى از امام هشتم (ع ) نقل گردیده است که حضرت در پاسخ به فلسفه اختلاف مـعـجـزات پـیامبرانى چون موسى (ع ) و عیسى (ع ) و محمد(ص )فرموده است : دلیل این اختلاف غلبه پیامبران بر فنون رایج در عصر خویش بوده است.
ویژگى هاى دیگر قرآن
علاوه بر ویژگى فوق العادگى و هماهنگى قرآن نسبت به فن رایج در محیطشبه جزیره عربستان , ایـن کـتاب آسمانى , نسبت به معجزات پیامبران گذشته ازامتیازات خاصى برخوردار است که به اختصار ذکر مى گردد.
1. فرهنگى و تربیتى (عقلى ): معجزات سایر پیامبران نظیر شفاى مریضان وزنده نمودن مردگان و غـرق فـرعونیان و... تنها براى اثبات حقانیت آنان بود و دیگرجنبه هدایتگرى و تربیتى نداشت .
در حـالـى که قرآن با روح و روان انسان ها سروکاردارد و افکار بشرى را با عالى ترین اندیشه هاى الهى تغذیه مى نماید و به حق مى توان قرآن را کتابى فرهنگ آفرین به حساب آورد.
2. جـاودانگى : قرآن تنها معجزه پایدار و جاودانه است و از این ویژگى برخورداراست که لزومى به همراهى آورنده اش با خود ندارد و در هر دوره و عصرى خودگویاى حقانیت خویش است .
3. قـابـلیت دسترسى : معجزات پیامبران الهى فقط براى مردم زمان خود آن هم عده اى محدود و گـاه مـعدود قابل رؤیت بوده است .
اما دسترسى به قرآن براى همگان میسر است .
به عبارت دیگر قـرآن , محدودیت زمانى و مکانى معجزات دیگر را ندارد.
هر کسى مى تواند در هر زمان این معجزه را در کنار خود داشته باشد.
راغب در اعجازالقرآن گوید: مـعـجـزاتى که پیامبران آورده اند دوگونه بوده است : حسى و عقلى .
حسى همان است که با چشم دیـده شـود, مانند ناقه صالح , طوفان نوح و عصاى موسى .