لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
رهیافتهای تاریخی در اندیشه امام خمینی (ره)
استاد راهنما:
جناب استاد موحدی راد
گردآوری و تحقیق:
یاسین دهقان نیری
فهرست
مقدمه 2
تاریخ و اندیشمندان 3
امام خمینی و رویکرد تاریخی 4
فایده و عبرت آموزی تاریخ 4
امام و تاریخ اسلام 4
امام و تاریخ ایران 6
امام و تاریخ معاصر 6
نتیجه گیری 10
فهرست منابع 11
مقدمه
علم تاریخ
میتوان گفت که علم تاریخ را تاریخی طولانی است. زیرا این پرسش که "گذشته و بخصوص گذشته بشری چگونه بوده است؟" همواره بعنوان یک سؤال بزرگ فراروی انسان هر عصری قرار داشته است.
حاکمی که میکوشید با پدید آوردن یک سنگ نوشته بر دامنه کوهی یا تهیه لوحی زرین و یا نگارش ختم نامهای، خاطره خویش را جاودانه سازد، شبیه آنچه کسانی چون آرشام یا داریوش و اردشیر و شاهپور در تاریخ ایران باستان کردهاند. همچنین مورخ و نویسندهای که هر چند خود در پیدایش حوادث عصرش نقش چندانی نداشت، اما با ثبت اخبار آن حوادث، در جهت جاودانگی آن میکوشید.
1- یروفهیف ظهور علم تاریخ را در حدود سدههای هفتم و هشتم پیش از میلاد در یونان میداند
2- هرودوت که بعنوان پدر علم تاریخ شناخته شده است به همان عصر طلایی یونان باستان تعلق دارد، که کتاب او نیز خوشبختانه باقی است
3- گزنفون مورخ برجسته یونان باستان و صاحب آثاری چون "آناباسیس" و "کوروپدی" از شاگردان سقراط بود و در کنار کسانی چون افلاطون در محضر آن استاد بزرگ فلسفه یونان تلمذ میکرد و به همین جهت در کنار آثار فلسفی و تاریخی خویش کتاب "خاطرات سقراطی" را نیز به پاس حرمت استاد خویش نگاشت
4- علاوه بر تمدن یونان، در تمدنهای روم ایران باستان، مصر، چین، هند و غیره نیز علم تاریخ همواره شکوفا بوده و بزرگانی را بر سر سفره خود داشته است
تاریخ و اندیشمندان
دو تن از اندیشمندان تاریخ
1- آیت ا... مدرس:
در ابتدا به سخنان آیت ا... مدرس در مورد تاریخ نگاهی می اندازیم.
"تاریخنویسان ما باید همه امکانات را داشته باشند که کولهپشتی خود را بردارند و در تمام دنیا بگردند و ملل موفق و ناموفق را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهند. نقاط قوت و ضعف آنان را دریابند و بیاورند و با وضعیت ملت و مملکت خودشان مقایسه کنند و بگویند و بنویسند"
"تاریخ اسلام مخصوصاً تاریخ اسلام در ایران باید با همت علمای مملکت ما بازنویسی شود. هزینه یک کرور یا صد کرور هم مصرف گردد مفید فایده و مؤثر است"
آیتا... مدرس حاضر شد روزانه هشت ساعت برای بازرگانی در نجف کار کند تا او در ازای آن، در ساعت کتاب "سفرنامه شاردن" را که هنوز به فارسی و عربی ترجمه نشده بود برایش بخواند.
آن مجاهد خستگیناپذیر که به اهمیت دانش تاریخ در بالا بردن سطح آگاهی متفکران و عالمان پی برده بود، میکوشید تا درس تاریخ را در ردیف دروس اصلی حوزههای علمیه بگنجاند هر چند موفق نگردید.
2- دکتر شریعتی:
مرحوم دکتر شریعتی نیز که بخش بزرگ و اساسی اندیشه خود را مدیون دانش تاریخ بود و در تمامی آثار و نوشتهها از این سرچشمه غنی سیراب میگشت. با توجه به شناخت تاریخی گستردهای که نسبت به تاریخ تمدن غرب داشت و از طرفی نیز آشنای با تمدن اسلامی بود، در مقام مقایسه آن دو و بخصوص علل انحطاط مسلمین و بر آمدن غرب، نوشتههای سودمندی دارد.
امام خمینی(ره) و رویکرد تاریخی
تاریخ در اندیشه والای امام خمینی بعنوان یک مجتهد علوم دینی و فیلسوف و عارف و از طرفی شخصیتی برجسته و انقلابی و مصلح چه جایگاهی را دارا بوده است؟ آیا امام رویکردی به تاریخ داشتهاند؟!
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
[1] . صحیفه نور, ج7, ص181.
[2] [2] . همان, ج12, ص115
[3]
[3] . همان, ج10, ص55.
[4] [4] . همان, ج9, ص257.
[5]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
فضا در اندیشه اسطورهای(شبنم السادات اسمعیلی)
تفسیر کاسیرر از فضا در اندیشه اسطورهای
واژه اسطوره:
واژه اسطوره(myth) در میانه قرن 19 بطور مستقیم و یا از واژه فرانسوی mythe از واژه لاتین جدید mythus از یونانی muthos به معنای سخن(speech) به انگلیسی وارد شده است. واژه یونانی همانطور که ازمعنای نیز برمیآید برای هر روایتی بکارگرفته میشده است.
Encarta dictionary & encyclopedia))
مطالعه اسطوره:
ریشه تحلیل اسطوره را میتوان تا قرن 6 قبل از میلاد به عقب برد. متفکران یونانی اولین کسانی بودند که صحت اسطورهها را به زیر سوال بردند وبا این به چالش کشیدن مضامین اسطورهها واژه mythos به تدریج معنای قصههای باورنکردنی را پیدا کرد. در قرن 5 قبل از میلاد متفکران یونانی اسطوره را توضیح خامی برای پدیدههای طبیعی دانستند. در سده 4 ق.م. افلاطون اسطوره را در مقابل لوگوس قرارداد.یوهمروس در قرن 4 قبل از میلاد خدایان اسطورهها را همان قهرمانان تاریخی دانست و بعدها رواقیون و نوافلاطونیان اسطورهها را به عنوان تمیثلها تفسیر کردند.این چالش تا جایی پیش رفت که در قرن 1 بعد از میلاد هجونامه نویسی یونانی اسطورههای زاده شدن آتنا از سر زئوس و قضاوت پاریس را که منجر به جنگ تروا شد به سخره گرفت.
بر خلاف سنت یونانی در سنت عبری جدایی از اسطوره نه به دلیل ناهمخوانی اسطوره با عقل (لوگوس) آنچنان که در یونان اتفاق افتاده بود، بلکه به دلیل ناهمخوانی چند خداپرستی شرق نزدیک و تک خداپرستی یهود ایجاد شد. یونانیها این تناقض را با منتسب کردن عناصر مقدس اسطورههای شرق نزدیک به نیروها و عوامل طبیعی رفع کردند و کتاب مقدس یهود با تاکید بر نقش خدای بزرگتر و تضعیف دیگر خدایان توانست ناهمخوانی مذکور را برطرف سازد.
در آغاز مسیحیت نقد یونانیان بر اسطورهها به دست عالمان مسیحی رسیده بود و آنها این نقدها را ابزار خوبی برای مقابله با کافران دانسته و از آن استفاده کردند. برخی از آنها نیز سعی کردند که میان اسطورهها و مسیحیت تناظرهایی پیدا کنند که منجر به پیدایش تمثیلهای برگرفته از اسطورهها در هنر مسیحی شد.از قرن 5 تا 15 قبل از میلاد این تفسیر تمثیلی از اسطوره غالب بود. این رویکرد تا قرن 17 نیز ادامه پیدا کرد و در فاصله قرنهای 14 تا 17 با علاقه به کیهان شناسی در آمیخت و سیارات نام خدایان یونانی را به خود گرفت.عمده تفسیرهای تمثیلی این دوران متکی بر تخیل بوده و از نظریه خاصی پیروی نمیکردند.
با آغاز دوران روشنگری در اوایل قرن 17 با توجه به فضای ضد مذهب ایجاد شده و تاکید بر عقلانیت با هر شکل از مذهب و از آن جمله اسطوره مخالفت شد. پس از آن به تدریج در اواخر قرن با توجه به کسب اطلاعات بیشتر راجع به جماعتهایی که اسطوره ساز بودند و از آن جمله آمریکاییها رویکرد جدیدی آغاز شد. عالمان اروپا در پی ردیابی سالهای پیش از تاریخ حیات انسان در زندگی این جماعتها، اسطوره را به عنوان پاسخهای انسان به نیازهای فیزیکی و اجتماعی در دوران کودگی نوع انسان تفسیر کردند.
با فتوحاتی که اروپاییان در سرزمینهای دیگر داشتند و هرچه بیشتر با فرهنگهای دیگر آشنا شدند، عالمان اروپایی پیچیدگی بیشتری را در اسطورهها پیدا کردند. آنها مخصوصا با دست یافتن به بهاگاوات گیتا و زنداوستا به این نتیجه رسیدند که که خصیصه اسطورهها در مکانها و زمانهای مختلف به شدت تغییر میکند.کارل اوتفرید مولر در 1825 این موضوع را در " مقدمهای بر اسطوره شناسی علمی" دنبال کرد و مطرح کرد که اسطوره نسبتا ساده یونانی پرسفونه، علائق یک جامعه کشاورز را نشان میدهد ، حال آنکه دیگر اسطورهها به جوامع رشدیافتهتری مربوطند.
از اواخر قرن 18 تا اوایل قرن 19 مشابه تلاشی که برای یافتن زبان مادر زبانهای هندواروپایی صورت گرفت ، تلاشهایی نیز برای یافتن اسطوره مادر شکل گرفت. ماگس مولر ریگ ودا را که اولین ادبیات مکتوب زبان هندواروپایی است را بازنماینده مراحل اولیه اسطوره هندواروپایی دانست که اسطورههای بعدی از فهم نادرست عبارات تصویری آن برخاسته اند.
در قرن 19 نظریه تطورگرایی چارلز داروین بر اسطوره شناسی به شدت تاثیر گذاشت و باعث ترسیم مراحل تحول حیات انسانی که اسطوره نیز در مرحله مشخصی از آن جای میگرفت شد . میتوان این رویکرد را در " فرهنگ ابتدایی" ادوارد برنت تایلور و شاخه زرین فریزر دید.تحقیقات متخصص انگلیسی رابرتسون اسمیت که در 1889 چاپ شد نیز فریزر را تحت تاثیر قرارداد. با توجه به این مطالعات فریزر به این نتیجه رسید که بسیاری از اسطورهها ریشه در اعمال مناسکی مردمان کشاورز دارد که برداشتهای سالانه برای آنها بسیار مهم بودهاند.هریسون این رویکرد را کاملا بسط داد و به این نتیجه رسید که تمام اسطورهها در مناسک جمعی یک جامعه ریشه دارند و این تفکر در کارکرد گرایی رادکلیف براون به کمال خود رسید و به این صورت درآمد که هر اسطورهای بیانگر منسکی است و هر منسکی به اسطورهای اشاره دارد.
تمام تحلیلهای اسطوره در قرون 18 و 19، تمایل داشتند که اسطوره را به یک هسته مرکزی که میتوانست چرخههای طبیعی، شرایط تاریخی یا مناسک باشند، تقیل دهند.
در قرن 20 محققان به محتوای اسطورههای این اسطورهها توجه کردند.زیگموند فروید اسطورهها را همچون رویاها، نمادین شده تجارب واقعی در نظر گرفت و یونگ با همین رویکرد اسطورهها را بازنمایاننده الگوهای باستانی( archetype) مشترک در ناخودآگاه ذهن انسانها دانست که به صورت تصویرها و نمادهای مشترک بازنمایانده شدهاند. کلود لوی استروس نیز اولین کارکرد اسطوره را حل تناقض میان دوتاییهای مفهومی همچون زندگی و مرگ، طبیعت و فرهنگ و خود و جامعه دانست.
اسطوره از منظر کاسیرر
از منظر کاسیرر اسطوره یکی از اشکال مختلف فهم انسان است. وی انسان را جانور سمبل ساز تعریف میکند که در مواجهه با جهان خارج، شناخت خود از آن را بر پایه نظامهای سمبلیک بنا میکند. به عبارت دیگر انسان در مواجهه با جهان، جهانهای سمبلیک میسازد و این جهانهای سمبلیک میان او و واقعیت قرار میگیرند.علم، هنر، زبان و اسطوره هریک جهانهای سمبلیکی هستند که کاسیرر از آنها نام میبرد. کاسیرر معتقد است که این جهانها خود بسامان و مستقلند و هریک به تنهایی کل جهان را تبیین میکنند.
وی بر این باور است که برای رسیدن به یک روش شناسی علوم انسانی نیاز به شناخت شیوههای گوناگون فهم انسان و مقتضیات هریک از آنها وجود دارد. رسیدن به یک ریخت شناسی از انواع شناخت و سپس بررسی هریک بنا بر عقیده کاسیرر راه را برای بررسی اجتماعی که انسان میسازد، هموار میکند.
فضا در اندیشه اسطورهای:
کاسیرر مطالعه خود بر مفهوم فضا در اندیشه اسطورهای را با گونه شناسی انواع ادراک فضا آغاز میکند. وی سه نوع ادراک حسی، ادراک اسطورهای و ادراک نظری(عقلانی) را بر میشمارد که در ادراک فضایی منجر به سه نوع فضای حسی، فضای اسطورهای و فضای هندسی میشوند.
کاسیرر با مطالعه تطبیقی، تمایزات هریک از این سه فضا با دیگری را مطرح میکند و به این ترتیب سعی در شناخت چگونگی مفهوم فضا در اندیشه اسطورهای دارد.
مقایسه خصوصیتهای بارز فضای اقلیدسی که همگنی، پیوستگی و بینهایت بودن است با ویژگیهای فضای حسی تمایز تفاوت دو نوع ادراک را روشن میسازد. از آنجایی که حس، فضا را بدون محتوای درونیش نمیتواند تشخیص دهد وبه عبارت بهتر هیچ چیزی جز محتویات فضا بوسیله حواس شناسایی نمیشوند، هیچ دو نقطهای از فضا شبیه یکدیگر نبوده و هریک با ویژگی محتواییش تعریف میشود. بنابراین ادراک حسی باید وارونه گردد تا خاصیت همگنی و پیوسته بودن فضای اقلیدسی حاصل شود. علاوه بر این مفهوم بی نهایت، اساسا به تجربه و حس در نمیآید.
آنچه منجر به تمایزاتی از این دست میشود، مهمترین تمایز میان فضای هندسی با فضای حسی و اسطورهای، یعنی تفکیک محتوا از مکان در ادراک هندسی و نظری است که در مورد هیچ کدام از ادراک حسی و اسطورهای صدق نمیکند.این تمایز ویژگیهایی به ادراک هندسی فضا میبخشد که متفاوت از ویژگیهای ادراک حسی و اسطورهایست.
اما فضای اسطورهای نیز به شدت متفاوت از ادراک حسی فضا است. فضای اسطورهای حاصل شیوهای از اندیشیدن است.آگاهی اسطورهای از منظر کاسیرر در اینکه یک جهان سمبلیک است با زبان، علم وهنر مشترک است. اسطوره یک ساختار است و جهان را بر اساس قوانین ساختار خودش طبقه بندی میکند و در این طبقه بندی با ادراک نظری مشترک است و نوع این طبقه بندی است که آن را از علم و اندیشه نظری جدا میکند.به همین سبب فضای هندسی متمایز از فضای اسطورهای میشود. اما فضای حسی یک مکانیسم بیولوژیک است که نمیتوان آن را یک جهان سمبلیک برشمرد.
کاسیرر برای مطالعه اسطوره از آنجا که آن را نظامی سمبلیک همچون علم میداند، روش مقایسهای را پیش میگیرد و تفکر اسطورهای را به مثابه یک جهان سمبلیک در مقابل تفکر عقلانی میگذارد و این دو را با یکدیگر مقایسه میکند.
حاصل مطالعه وی را میتوان به شیوه ذیل طبقه بندی کرد:
فضای اقلیدسی یک فضای همگن است در حالیکه فضای اسطورهای و ادراک حسی فضا ناهمگن.
همسانی به این مفهوم که فضایی را متصور شویم که تمام نقاطش شبیه یکدیگرند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. بنابراین تمام جهتها یکسانند و هیچ معنای متفاوتی را بیان نمیکنند. در فضای حسی هر مکانی ویژگی خاصی دارد و هیچ دو نقطهای شبیه به یکدیگر نیستند. چرا که هر نقطه بنا بر آنچه در آن واقع شده است ، بوسیله حس شناسایی میشود.
فضای اقلیدسی یک فضای منتزع و خالی از معناست، حال آنکه فضای اسطورهای با معنا یکی شده است. تصور فضای هندسی به معنای تصور و ایجاد تمایز میان محتوا و بستر وقوع آن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 47
مقدمه
اگر اهتمام بزرگان اندیشه و نظریه پردازان سیاسی را ارائه تصویری جامع و نمادین و نسبتا منسجم از زندگی و جامعه سیاسی بدانیم می توان روش پژوهش و جستجوی اندیشه این بزرگان را در سه مرحله:
1- مشاهده بی نظمی، 2-تشخیص علل، 3- ارائه راه حل،
در افکار آنان جستجو و رد یابی کرد. به طور قطع امام یکی از آن بزرگانی است که نه تنها درک و بینشی همه جانبه از سیاست و زندگی سیاسی در اختیار مخاطبان خود قرار میدهند بلکه به دلیل جامع نگری و تام اندیشی خود می کوشند تا این درک و بینش را در چشم انداز و کلیتی هماهنگ و منسجم از حیات انسانی و اجتماعی و همخوان با انسانشناسی فلسفی و اجتماعی خود عرضه نمایند. ایشان به دلیل درک منسجم، فلسفی و کمال گرایانه خود و با اعتقاد به ساحت های مختلف شناختی، ارزشی، عاطفی، هنجاری و رفتاری در عرصه های مختلف حیات انسانی، ضمن در نور دیدن شکاف تجربه گرایانه و الگوی منسجم و هماهنگ با مبانی نظری خود از زندگی سیاسی ارائه می نمایند.
رابطه منطقی و منسجم بین ابعاد هستی شناختی و ارزش شناختی یا حکمت نظری و حکمت عملی در اندیشه امام تنها اختصاص به الگو سازی حیات سیاسی نداشت بلکه ایشان جزء معدود نظریه پرداز نی در طول حیات بشر هستند که توانستند مرتبت دوم شکاف، یعنی شکاف بین الگو و عمل را با ورود به صحنه سیاست و رهبری پیروزمند ا نه انقلاب اسلامی و تداوم بخشیدن به آن، پشت سر گذاشته و ضمن آزمون موفقیت آمیز این الگو و بعضا اصلاح برخی از جزئیات آن، نگاه یکپارچه و هماهنگ خود نسبت به حیات سیاسی را کمال بخشند.
با این وصف باید به این نکته توجه داشت که دست یابی به اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی حضرت امام به سادگی و با گزینش صرف چند نقل قول از ایشان امکان پذیر نیست. دستیابی به منطق درونی اندیشه ایشان، مستلزم باز سازی گفتهها و نوشتههای ایشان و تفکیک انگیزه و انگیخته و یا به عبارتی تفکیک زمینهها و منطق موقعیت گفتار ایشان از جان کلام پیام های وی، با عنایت و اشراف به انسانشناسی و مبانی نظری و فکری ایشان، اعم از فلسفی، کلامی-فقهی و حتی عرفانی است و این امر نیازمند تلاشی بین رشتهای با حظور صاحبنظران و متخصصان مختلف است.و نکته دیگر که مطالعه بین رشته ای در مورد آراء و اندیشه های حضرت امام را دو چندان می کند، بیم از انتساب رای و نظر محقق به معظم له است که باید به طور کامل از آن پرهیز کرد.
زندگی و اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)
1-زندگی امام خمینی
امام خمینی در روز 30 شهریور 1281 ﻫ. ش-24 سپتامبر 1902 م.- در شهرستان خمین به دنیا آمد. پدر ایشان پس از آ ن که سالیانی چند در نجف اشرف، علوم اسلامی را فراگرفته و درجه اجتهاد نا یل آمده بود به ایران بازگشت. و به علت مبارزه و مقاومت علیه زورگوییهای اشرار منطقه، به قتل رسید.
امام خمینی، در دوران نوجوانی، قسمتی از معارف متداول روز و علوم مقدماتی و سطح حوزه های د ینیه را نزد علمای آن دیار فرا گرفت و در سال 1298ﻫ. ش عازم حوزه علمیه اراک شد.
اندکی پس از هجرت امام شیخ عبدالکریم حائری یزدی از اراک به قم- نوروز 1300ﻫ.ش امام خمینی نیز رهسپار حوزه علمیه قم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلی علوم حوزوی را نزد استادان حوزه قم، از جمله میرزا محمد علی ادیب تهرانی، آیت اﷲ سیدمحمد تقی خوانساری، سید علی یثربی کاشانی و آیت اﷲ حائری یزدی طی کرد. هم زمان با فراگیری ریاضیات، هیئت، فلسفه اسلامی وغرب و اخلاق و عرفان نزد اساتید مشهور آن زمان پرداخت. امام خمینی در شرایطی دیده به جهان گشود که ایران یکی از سخت ترین ادوار تاریخ خویش را تجربه کرد.
شکست نهضت مشروطیت، کودتای رضا خان، جنگ جهانی اول و دوم، نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، از جمله حوادث و وقایع مهمی بودند که امام خمینی تا پیش از اغاز نهضت در سال 42 تجربه کرده است.امام خمینی در اولین متن سیاسی خود کشفالااسرار در سال 1322ﻫ. ش ۔ که در پاسخ به شبهات کتاب اسرار هزار ساله حکمی زاده منتشر کرد، فجایع سلطنت 20 ساله پهلوی را افشا کرد و با دفاع از اسلام و روحانیت به پاسخگویی به شبهات پرداخت. در آ غاز دهه 30، امام خمینی ضمن درس های فقه خود به ولایت فقیه پرداخت.
ایشان در بحث اجتهاد و تقلید، در تبیین وظیفه مجتهد فرمودند : یکی از مقامات پیامبراکرم فرمانروا بودن است. این منصب در زمان غیبت از آن فقیه جامع الشرایط است. پس از رحلت آیت ا ﷲ حا ئری، ۔ 1315ﻫ. ش آیات عظام حجت، صدر و خوانساری به مدت هشت سال سرپرستی حوزه علمیه قم را به عهده گرفتند. امام خمینی بر این باور بود که مرجعیت باید دارای اقتدار و نفوذ باشد و از آنجا که تنها آیت اﷲ بروجردی را بر این امر توانا میدانست برای اقامت آن فقیه وارسته در قم و تثبیت مرجعیت وی بسیار کوشید. امام خمینی با درک نقش و اهمیت حوزه های علمیه چنان می اندیشید که حوزه علمیه قم برای تضمین حیات و پرهیز از مشی مصلحت گرایی در برابر حکومت های وقت به تحول ساختاری نیازمند است. وی، در تعقیب این اهداف، در سال 1328ﻫ.ش با همکاری آیت اﷲ مرتضی حائری موسس حوزه علمیه قم طرح اصلاح اساسی ساختاری حوزه علمیه را تهیه و به استقبال و حمایت قرار گرفت ولی با کارشکنی مخالفان دخالت حوزه در سیاست روبه رو شد و جامعه عمل نپوشید.
آیت اﷲ بروجردی در موارد بسیار از امام به عنوان یکی از مشاوران بر جسته خود بهره میبرد. هنگامی که زمزمه تشکیل مجلس موسسان برای تغییر مواردی از قانون اساسی دادن حق انحلال مجالس به شاه مطرح شد٬شاه برای جلب موافقت و کسب اطمینان از عدم مخالفت آیت اﷲ بروجردی وزیر کشورش دکتر اقبال را به قم فرستاد. امام از سوی آیت اﷲ بروجردی به طور رسمی با دکتر اقبال به مذاکره و در نهایت با لحنی تند و قاطع به وزیر کشور گفت: ما به شما هرگز اجازه چنین تغییر و تبدیلی در قانون اساسی را نمی دهیم زیرا این گونه تغییر افتتاحیهای جهت دستبرد اساسی به قوانین موضوعه این کشور خواهد شد و به دولت فرصت خواهد داد که هر وقت و هرطور که سیاست و منافع او اقتضا می کند در قانون اساسی و قانون دست ببرد و طبق اغراض و امیال خودقانونی را ملغی دیگری را جعل نمایند.
سید احمد خمینی فرزند امام در این باره میگوید:
بر اثر قضا یا ی سیاسی که در زمان آقای بروجردی اتفاق افتاده بود امام از طرف مرحوم آقای بروجردی و علما مامور شد با شاه صحبت کند. نظر مراجع و علما این بود، نمایندهای برود و حرف ما را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
[1] . صحیفه نور, ج7, ص181.
[2] [2] . همان, ج12, ص115.
[3] [3] . همان, ج10, ص55.
[4] [4] . همان, ج9, ص257.
[5]