لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
بافت دان و عملکرد مرغ گوشتی
تغذیه مهمترین امر در پرورش طیور بوده و حدود 75 تا 80 درصد هزینه تولید را شامل می شود بنابراین با توجه به اهمیت و ضرورت ان لازم است که مدیریت تغذیه و کاربرد روش های جدید مدیریتی به عنوان یک مساله مهم وجدی مدنظر پرورش دهندگان قرار گیرد تحقیقات و گزارش های متعدد منتشره حاکی از آن است که بافت دان تاثیر بسزایی درعملکرد مرغ گوشتی دارد وبه ویژه دان پلت ، سرعت رشد را بهبود بخشیده کارایی دان را افزایش می دهد در این مقاله تاثیر بافت و شکل دان بر صفات تولیدی مرغ گوشتی مورد بررسی قرار می گیرد .
اشکال دان
جیره های طیور به سه شکل آردی ، کرامبل و پلت تولیدمی گردند در فرم آردی ، مواد اولیه غذایی جیره به شکل آسیاب شده هستند در ساخت پلت ، جیره آسیاب شده باکمک بخار آب ، داغ و مرطوب شده ، سپس با فشار از دستگاه پلت زنی عبور کرده مجددا سرد می شود و در نهایت به صورت استوانه ای کوچک در اندازه های مختلف شکل می گیرد اگر پلت های درشت به وسیله غلتک های مخصوص خرد گردند محصولی بین دان آردی و پلت حاصل می گردد که به آن کرامبل گفته می شود .
تاثیر بافت خوراک بر توان تولیدی پرنده
در پرندگان حواس پنج گانه مخصوصا حس چشایی و بویایی به طور ناچیزی توسعه یافته است و این محدودیت توسط گیرنده های مکانیکی موجود در منقار جبران شده است جوجه ها با کمک این گیرنده های مکانیکی ، ذرات درشت تر را تشخیص و ترجیح می دهند با افزایش سن پرنده و بزرگتر شدن منقار ، مصرف ذرات بزرگتر توسط پرنده افزایش یافته و این توانایی درسن 4 روزگی کاملا آشکار می گردد تحریک این گیرنده های مکانیکی ، بر اشتها تاثیر مستقیم داشته درنهایت نقش مهمی را در توان تولیدی پرنده ایفا می نماید تحقیقات مختلف نشان داده است که بافت خوراک یکی از مهم ترین عوامل موثر بر توان تولیدی پرنده می باشد تغذیه پرنده با جیره کرامبل یا پلت قدرت انتخاب را از پرنده سلب کرده و پرندگانی که غذا را به این شکل دریافت می کنند مجبورند که تمامی محتویات غذا را به مصرف برسانند به این ترتیب از انتخاب قطعات درشت وعدم مصرف ذرات ریز که عمدتا ویتامین ها ، مواد معدنی و اسیدهای امینه ضروری می باشند جلوگیری می شود با توجه به اهمیت این ترکیبات درچند روز اول زندگی استفاده از جیره های کرامبل به میزان زیادی ازعوارض سو ناشی از این کمبودها کاسته وکاربرد آن به طور مشخص در سنین ابتدایی پرورش گله های مادر ، تحریک اشتها و حفظ یکنواختی رابه دنبال خواهد داشت بر اساس دلایل ذکر شده در زمان تغذیه با پلت رشد بهتر شده ضریب تبدیل غذایی بهبود قابل ملاحظه ای خواهد یافت . در سالن های مرغداری دیده شده است که پرندگان سنگین تر در زمان پخش دان قطعات بزرگ تر را که معمولا ذرت و سایر غلات میباشند به طور انتخابی مصرف کرده به دلیل عدم توزیع مناسب دان غیر یکنواختی در رشد به چشم می خورد بافت خوراک از طریق تاثیر بر قسمت های مختلف دستگاه گوارش و سرعت عبور غذا بر توان تولیدی پرنده تاثیر می گذارد هر چه ذرات غذایی درشت تر باشد سرعت عبور غذا از دستگاه گوارش کندتر شده میزان جذب افزایش می یابد ازاین طریق سرعت رشد وضریب تبدیل نیز بهبود یافته سودمندی تغذیه باکرامبل و پلت حاصل میگردد . بعد از خوراک دان به شکل کرامبل و یا پلت ، خوراک بلافاصله در چینه دان حل شده آغاز سریع هضم میزان جذب را افزایش می دهد ثابت شده است که تغذیه با پلت حرکات دودی دستگاه گوارش را بالا برده بازده خوراک بهتر می شود علاوه بر این اگر پرنده در ابتدا دان را به شکل کرامبل وسپس به شکل پلت دریافت کند دستگاه گوارش سازگاری بیشتری نسبت به اندازه ذرات پیدا می کند و لذا این پرنده رشد بیشتر و ضریب تبدیل مناسبتری نسبت به پرنده ای خواهد داشت که از ابتدا جیره آردی دریافت کرده باشد . تغییرات شیمیایی درحین تهیه پلت نیز بر هضم و جذب غذا تاثیر داردبخار آب ، حرارت و فشار اعمال شده درجریان ساخت پلت ، سبب ایجاد تغییراتی در دان شده سبب ایجاد تغییراتی در دان شده هضم سریع تر غذا وبهبود بازده را به دنبال دارد حرارت طی فرایند پلت سبب از بین رفتن برخی از ممانعت کننده های رشد موجود در مواد خوراکی نیز شده انرژی قابل متابولیسم هم افزایش می یابد به عنوان مثال کنجاله بذرک ، زمانی که به شکل کرامبل یا پلت درمی اید ارزش انرژی زایی آن به طور معنی داری بیشتر می شود زیرا فشار و حرارت حاصله در طی عملیات ساخت پلت ، سلول های ذخیره کننده چربی در دانه های روغنی راشکسته و همین عامل، مصرف چربی را بهبود می بخشد انرژی قابل متابولیسم کنجاله سویا نیز در اثر پلت کردن افزایش یافته جذب چربی از 73 درصد در حالت آردی به 91 درصددرحالت پلت می رسد . همچنین در هوای گرم می توان مصرف خوراک در طیور را با استفاده ازخوراک پلت تحریک کرده و افزایش داد.
تاثیر بافت خوراک در حفظ کیفیت مواد مغذی و بهداشت دان
بافت خوراک یکی از عوامل موثر در حفظ کیفیت مواد مغذی می باشد . پلت کردن دان به حفظ کیفیت مواد خوراکی کمک می کند و به دلیل فشرده شدن اجزای مواد غذایی به یکدیگر سطح تماس اجزای تشکیل دهنده خوراک با هوا کمتر شده لذا دان پلت شده را می توان در مدت زمان بیشتری نگهداری نمود این امر به ویژه در اضافه کردن چربی به خوراک می تواند بسیار سودمند باشد به طوری که چربی موجود در پلت به علت تماس کمتر با هوا دیرتر اکسیده می شود ومشکلات ناشی از فساد آن کاهش می یابد حرارت و فشار در طی فرایند پلت سبب کاهش میکروارگانیسم هایی نظیر قارچ ها و باکتری ها ازجمله سالمونلا درغذا می شود و طیور خوراک سامتری را دریافت می کنند همچنین جمعیت میکروارگانیسم های مفید روده که خود عامل موثری درهضم وجذب مواد غذایی می باشند نیز افزایش می یابند .
سهولت در ساخت دان
امکان ساخت بسیاری از فرمول های مناسب غذایی با پلت امکان پذیر است . به عنوان مثال اضافه نمودن مکمل های پودر چربی یا انزیم ها و ... در ساخت پلت بهتر صورت می گیرد استفاده از ویتامین ها وداروهای پوشش دار و مقاوم در برابر گرما اثرات سوحرارت را از بین می برد . به طور کلی توسط این روش فرمول مورد نظر به طور مناسب یکنواخت ، با سهولت بیشتر و هزینه کمتری تولید می گردد .
صرفه جویی در فضای اشغالی حین حمل و انبار
با تولید پلت وزن حجمی توده غذا 40 تا 100 درصد افزایش یافته فضای کمتری برای نگهداری و انبار دان مورد نیاز است تولید پلت سبب دوبرابر شدن توانایی حمل دان بدون اثر سو بر آن شده بدین ترتیب هزینه حمل ونقل ضمن حفظ کیفیت خوراک به نصف تقلیل خواهد یافت باید متذکر شد که خوراک پلت نشده در زمان حمل و نقل ویا در هنگام بارگیری و تخلیه در صدی از مواد غذایی با ارزش خود را به صورت ایجاد غبار از دست خواهد داد این مواد جز ترکیبات گران قیمت و با اهمیت درجیره غذایی بوده شامل انواع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
بافت اسکلرانشیم
اسکلرانشیم بافتی است که یاخته هایی با جدار ثانوی ضخیم نشده چوبی یا غیر چوبی و عمل مهم آن در نگهداری و استحکام گیاه می باشد. یاخته های اسکلرانشیم بیشتر کیفیت الاستیکی (کشندگی و ارتجاع) دارند تا کیفیت پلاستیکی (شکل پذیری) یاخته های اسکلرانشیمی در شکل ساختمان و منشأ متفاوتند معمولاً یاخته های اسکلرانشیمی با ضخیم شدن تدریجی غشای اسکلتی و تبدیل آن به مداد چربی (lignin) به وجود می آید این عمل را چربی شدن غشا یا لیگنی فیکاسیون( ligni Fication) می نامند یاخته های اسکلرانشیمی در آغاز زنده و به تدریج که اسکلرید و فیبری می شوند هسته خود را از دست می دهند و فضایی درون یاخته به نام لومن با انشعابات کانالی ایجاد می شود در این صورت پروتوپلاسم یاخته غیر زنده است بافت اسکلرانشیم از نظر شکل و ساختار به دو نوع تقسیم می شود : 1- فیبرها(Fibres) 2- اسکلرید (sclereids)
فیبرها معمولاً یاخته طویل و اسکلرید ها معمولاً یاخته های کوتاهی و کم و بیش این دو یامتریک هستند اسکلریدها معمولاً در سطوح جانبی دارای منفذهای گردی هستند که منتهی به کانال هایی در درون یاخته که منشعب نیز هستند می شوند این ساختمان در نتیجه ضخیم شدن دیواره ثانوی یاخته به وجود می آید.
از نظر منشأ:
یاخته های اسکلریدی معمولاً منشأ پارانشیمی دارند که جدار آنها به تدریج ضخیم می شود ولی یاخته های فیبری از تکامل یاخته های مریستمی (مریستم بنیادی) نتیجه می شوند. شکل و طول یاخته های فیبری یاخته هایی هستند باریک و کشیده (طویل) که در دو طرف نوک تیز شده و مواقعی منشعب در یک انتها یا دو انتها دیده می شود طول یاخته فیبری در گیاه شاهدانه (Gannabis) بین 5/0 تا 5/5 سانتی متر است و در کتان(Linum usifafissimum) بین 9/6 - 8/0 سانتی متر و درگیاهی با نام تجاری رامی(Ramie) و نام علمی(boehmerianivea) از خانواده گزنه ها به 55 سانیت متر می رسد این اندازه یاخته های فیبری طویلترین یاخته ها در گیاهان عالی است(aldaba) در 1927 با مسراسیون(maceration) مخصوصی این یاخته ها را جدا و اندازه گیری کردن یاخته های فیبیر از تحول و تکامل پروکامبیون، کامبیون و مرسیستم بنیادی (زمینه ای) و حتی ممکن است از پرودرم نتیجه شود در انواعی از شبه گندمیان(cyperaceae) مواردی در بسیاری از دولپه ها از پارانشیم نیز ممکن است نتیجه شود مثلاً از پروتوفلئوم(protophloem).
اقسام فیبرها:
یک تقسیم بندی دیگر فیبر در شکل یاخته های آن است :
1- نوع اگزیلاری (xylary)
2- نوع اکسترا اگزیلاری (extraxylary)
نوع اگزیلاری(xylary) : نوعی است که عمومیت دارد و از تکامل یاخته های مریستمی همراه بافت آوند چوبی دیده می شود این نوع در شکل منفذها و وضع عمومی نیز متفاوت است فیبری فرم ها یا نوع میله های داخلی یاخته های کشیده و طویل تر از نوع تراکئیدی است.
این نوع جدار بسیار ضخیم و منفذهای ساده دارد
الف) لیبری فرم (libriform fiber)کشیده ترند
ب) فیبرتراکئیدی(fiber-tracheids) ضخیم ترند
فیبرتراکئیدی(fiber-tracheids) که حد واسط تراکئیدی اصلی و فیبرها هستند جدارهای متوسطی از نظر ضخامت دارند نسبت به لیبری فیبر ولو ضخیم تر از تراکئیدهای اصلی هستند یک نوع دیگر فیبر نوع سوم که بیشتر در آوندهای چوبی ثانوی (در نمو قطری گیاهان دولپه دیده می وشند عبارتند از: فیبر ژلاتینی(gelatinousmucilayinus fiber) در این نوع فیبرهای داخلی از غشاء ثانوی شامل آنها سلولز لست. در حالی که منفذها در قسمتهای چربی شده است این بایه را اصطلاحاً (G-Laye) ناضر که موجب جذب آب و تورم آن می گردد. ژباتینوس فیبر موجب سوجب سختی یا جیری شدن چوب می گردد.
بافت اسکلرانشیم
بافت اسکلرانشیم بافت تصادفی است که تقریباً در همه اعضا ساختمان های پیکره گیاه بافت می شود. این بافت گاهی به صورت اجتماع و دستجات سلولی، گاه به صورت بافت سرتاسری یک یا چند لایه ای و گاه نیز به صورت سلول های پراکنده انفرادی یافت می شود.
این بافت در لایه ها به صورت بافت مقاوم پوست، در میوه های شفت به صورت بافت سخت چربی شده درونبر و در پوست ساقه و ریشه به صورت دستجات یا لایه های سرتاسری در ناحیه بیرونی (اگزودرمیس) وجود دارد.
بعلاوه بافت اسکلرانشیم در استوانه مرکزی اندام های ریشه و ساقه به صورت دستجات همراه آوندهای هدایت کننده در برگ ها و دم برگ ها به صورت غلاف اسکلرانشیم اطراف التجات و همچنین در برخی میوه ها از قبیل به و گلابی به صورت سلول های انفرادی حضور دارد. اسکلرانشیم هم در ساختمان های نخستین و هم در ساختمان های ثانویه گیاه مشاهده می شود.
سلول های بافت اسکلرانشیم بلا استثناء دارای دیواره ثانویه هستند که گاه کلفت و سخت و لیگنینی غیر قابل نفوذ می شدند و به سبب ریخته شدن دیواره ثانویه از فعالیت های پروتر پلاسمی آنها کاسته می شود و سلول های بالغ اسکلرانشیمی معمولاً از نظر پروتوپلاسم غیر فعال هستند. به عبارت دیگر سلول های مرده ای محسوب می شوند. دیواره ثانویه در سلول های اسکلرانشیمی گاهی بسیار کلفت ریخته می شود بطوریکه ممکن است بیش از 80 تا 90
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
گیاهان ترکیبی از 3 رشته بافت عظیم هستند .
سه رشته بافت عظیم در تمام اندامک گیاهان یافت می شود.
بافت غشایی بافت ضمیمه ای بافت آوندی
روپوست:
بشره یک بافت غشایی از گیاهان می باشد که رشد نخستین در گیاهان جوان را بر عهده گرفته است. معمولاً از سلولهای تخصص یافته (_ ویژه کار شده) و پهن که در تمام سطح گیاه ظاهر می شوند تشکیل شده است.
معمولاً سطح جوانه ها از ماده ی پرموم پوستیک (کوتیکول) برای جلوگیری از دست دادن آب و همچنین پوششی برای کرک ها ، پوشیده شده است.
به عبارت دیگر تریکوم ها (کرک ها) سلول های اپیدرمال ضمیمه ای می باشند . سلولهای محافظ ، یک جفت سلول اپیدرمی تخصصی هستند که در اطراف منافذ زیر تمامی برگ ها وجود دارند.
سلول ها نگهبان و روزنه ها در مجموعه Stomata خوانده می شوند روزنه ی منحصر به فرد که اجزه ای مبادله ی گازها کلاهش و جذب آب ، CO2 و همچنین رها کردن با جنب کردن O2 میان اتمسفر و درون برگ را می دهند.
ریشه ی اپیدرم برای جذب مواد غذایی و دارو و آب و مواد معدنی سازگار می باشد و سطح دیواری بیرونی آن کوتیکول مومی ندارد.
توسعه ی سلول های اپیدرمی ریشه به کمک ایجاد تارهای کشنده باعث افزایش یافتن عمل جذب می شود.
Ground: سازنده یچشمه ی گیاهان سلول هایی به نام بافت ضمیمه ای می باشند که از 3 نوع بافت ضمیمه ای تشکیل شده است 1 پارانشیم 2- کلانشیم.
3- اسکلرانشیم :
پارانشیم فراوان ترین بافت ضمیمه ای است که دارای دیواره ی نازک می باشد این سلول ها فعالیت های سوخت و سازی دگرگوهرشی در سلول و همچنین عملکردهای گوناگون مانند فتوسنتز، نگهداری و ذخیره سازی در گیاه را انجام می دهتد.
بافت کلانشیم متشکل از مخلوطی از سلولهای بلند و باریک و سلول های دراز شده با دیواره ی اولیه ی ضخیم می باشند.
سلول های کلانشیمی ساختاری برای نگهداری بدنه ی گیاه مخصوصاً اندام هوایی و دیواره های ضخیم آن ها که هنوز چوبی نشده اند تهیه می کنند. بنتابراین آنها می توانند همزمان با طویل شدن گیاه طویل شوند. اسکلرانشیم از 2 نوع سلول تشکیل شده است 1- اسکلروئید 2- فیبرشکل D1-7 هر دو آنها دیواره های دومین ضخیمی دارند غالباً در مرحله ی رشیدگی می برند. اسکلرییدها دارای شکل های گوناگونی هستند مانند رشته های ناصاف و کروی و شاخه ای منشعب و آنها در سرتاسر گیاه پخش می باشند.
در مقابل آن در مقایسه ی ان فیبرها سلول های بلند وب اریک هستند و معمولاً با بافت های اوندی در ارتباط هستند. عملکرد اصلی اسکلرانشیم تأمین کردن حفاظت (پشتیبانی) خود کار از بخش هایی از گیاه مغزو پوسته بافت ضمیمه ای را می سازند . (شکل b 4-1)
مغز واقع شده در بین استوانه ای از بافت آوندی به طور معمول طویل هستنمد و بعد از گسترش یافتن ناحیه ی مذکور شاید رشد ثانویه رخ دهد . رشد ثانویه شامل 2- مریستم جانبی است 1- کلامبیوم آوندی 2- کامبیوم چوبی.
مغز در داخل استوانه ای از بافت آوندی قرار دارد و معمولاً به صورت بافت اسفنجی نمایش داده می شود به خاطر اینکه در آن فضاهای بزرگ هوایی بین سلولی وجود دارد. اگر رشد مغز نتواند متوقف شود به احتمال زیاد بافت های پیرامونی مغز از بین خواهند رفت. در این صورت ساقه های توخالی و پوک ایجاد می کند.
پوست در محلی بین اپیدرم و استوانه ای آوندی حضور دارند و همچنین هم در ساقه و هم در ریشه حصور دارد.
در مرز بین بافت ضمیمه ای و بافت آوندی در ریشه ها و گاهی اوقات در ساقه ها لایه ی مخصوصی از پوست وجود دارد که ما آن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسم الله الرحمن الرحیم
بافت شناسی در گیاهان
آرشام خزائلی پور - مدرسه راهنمایی پسرانه امام حسین (ع) نیشابور
تاریخچه
بافت شناسی گیاهی تاریخی دیرینه دارد و با کوشش دانشمندان مثل مالپیگی و گرو ، ابتدا در اواسط قرن هفدهم بنیانگذاری شد. گرو توانست تصاویر دقیقی ار بافتهای گیاهی را کشف کند که هم اکنون نیز استفاده میشود.
مفاهیم پایه
بافتهای گیاهی بسیار متنوعند و اصولا تنوع آنها در نتیجه تکامل بوجود آمده است. بدین صورت که گروههای گیاهی تکامل یافتهتر ، دارای تنوع بافتی بیشتری میباشند. بیشتری تنوع بافتی در گیاهان گلدار (تک لپهای و دو لپهای) دیده میشود. چون در این گروه ، بافتها و سلولها به حد والایی از تکامل خود رسیده اند و کاملا اختصاصی شدهاند.
در گروههای پستتر ، بافتها تنوع کمتری دارند مثلا در خزهها ، اگر چه تا حد زیادی تقسیم کار صورت گرفته اما هنوز بافتها تمایز کامل نیافته و کاملا اختصاصی نشدهاند. بنابراین بافتها ، عمدتا پارانشیمی میباشند و در نهانزادان آوندی ، بعضی از بافتها نظیر بافت هدایت کننده برای اولین مرتبه تمایز یافته است و بعد تکامل آنها ادامه مییابد تا در گیاهان گلدار به حد کمال خود میرسد و کاملا اختصاصی میشود.
انواع بافتهای گیاهی
بافت مریستم
این بافت ، بافت فوقالعاده مهمی است چون منشا کلیه بافتها و ساختمانهای گیاهی است. بافت مریستم بافت نسبتا پیچیدهای است که در اندامهای مختلف به صور گوناگون یافت میشود و در هر مکان از خصوصیات ویژهای برخوردار است. اگر چه فعالیت مهم سلولهای بافت مریستم تقسیم و تکثیر سلولی است ولی در موقعیتهای مختلف و اندامهای مختلف ، شکل و وضعیت متفاوتی را به خود میگیرند و عهدهدار تشکیل اندامها و بافتهای خاصی میباشند.بنابراین ، سلولهای مریستمی در جایگاههای مختلف از نظر فیزیولوژیکی و طرز تقسیم ، کاملا اختصاصی عمل میکنند. سلولهای بافت مریستم عموما فاقد واکوئل میباشند و گاه واکوئلهای ریزی دارند. دیواره سلولی نازک و فعالیت پرتوپلاسمی شدیدی داشته و قدرت تقسیم فوق العادهای در آنها وجود دارد. بطوری که یک سلول مریستمی ممکن است قدرت تقسیم خود را هزاران سال حفظ کند.
بافت پارانشیم
یکی از بافتهای بسیار مهم است. این بافت ، یک بافت عمومی و همگانی محسوب میشود و در بسیاری از ساختمانها بخصوص ساختمان نخستین ، بافتهای دیگر
درون آن واقع میشوند. بدین جهت ، بافت پارانشیم را گاهی ، بافت زمینهای نیز میگویند. سلولهای این بافت ، تنها دارای دیواره نخستین و به کلی فاقد دیواره ثانویه میباشند. سلولهای این بافت ، دارای پروتوپلاسم فعال میباشند و در فعالیتهای مهم و حیاتی گیاهان شرکت دارند. سلولهای این بافت ، معمولا شکل خاصی ندارند و در هر مکانی با شکل و خصوصیات پرتوپلاسمی خاصی ، که در ارتباط با نوع فعالیت آنها میباشند ظاهر میگردند. این بافت شامل سه نوع بافت زیر میباشد.
بافت کلرانشیم: بافت پارانشیم فتوسنتزی میباشد چرا که این سلولها دارای کلروپلاستهای متعددی میباشند و فواصل سلولی زیادی بین آنها وجود دارد.
بافت پارانشیم ذخیرهای: وظیفه ذخیره در اندامهای مختلف مثل ریشه ، ساقه ، دانه و میوه را بر عهده دارد. که غالبا این مواد ذخیرهای شامل هیدرات کربن مثل نشاسته و گاهی نیز شامل دانههای روغنی و پروتئینی میباشند سلولهای این بافت فاقد شکل مشخص میباشند و دارای دیواره نازکیاند اما پروتوپلاسم آنها فعال است.
پارانشیم زمینهای: تقریبا در همه اندامها بین بافتهای جداگانه قرار دارند و سلولهایش دارای شکلهای مختلفاند که بر حسب محل خود به بافتهای مختلف اسکرانشیم ، کلانشیم تبدیل میشوند یا در نقش انتقال مواد یا گاه در نقش ذخیره مواد یا نقشهای دیگر عمل میکنند.
بافتهای مقاوم
بافت کلانشیم: یک بافت مقاوم است که غالبا در ساختمانهای نخستین ساقه ، ریشه و اندامهای دیگر یافت میشود. این بافت معمولا در نواحی بیرونی اندامها نزدیک به روپوست به صورت دستجات سلولی یا استوانه سرتاسری یک لایه یا چند لایه سلولی ، ظاهر میشود. بافت کلانشیم فاقد دیواره ثانویه هستند و دیواره اولیه در آنها به طرز نامنظمی ضخیم میشود. نامنظم بودن رسوبات دیواره
سلولهای بافت کلانشیم کمک موثری در شناسایی سریع این بافت میکند. به خاطر اینکه سلولهای این بافت فاقد دیواره ضخیم ثانویهاند بنابراین فعالیت پروتوپلاسمی نسبتا بالایی دارند.
بافت اسکلرانشیم: بافت مقاومی است که تقریبا در همه نقاط گیاه دیده میشود این بافت گاه به صورت اجتماع ، گاه به صورت یک یا چند لایهای گاه نیز به صورت سلولهای پراکنده انفرادی دیده میشود بافت اسکلرانشیم هم در ساختمانهای نخستین و هم در ساختمانهای ثانویه گیاه دیده میشود. سلولهای این بافت به دو دسته فیبر و اسکلریدی تقسیم میشود. که بخصوص از نظر شکل باهم فرق دارند. فیبر سوزنی و کشیده اما اسکلریدی دارای اشکال متنوع میباشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
بافت
بافت آن عنصر بصری است که بسیاری از اوقات به عنوان بدل برای ارضای یکی از حواس، که همان حس لامسه باشد، ایجاد می شود، اما در حقیقت، ما میتوانیم بافت یک پدیده را با دیدن تنها با لمس کردن تنها یا با تلفیق این دو باز شناسیم و ارزش آن را دریابیم. ممکن است بافتی فقط کیفیت بصری داشته باشد و فاقد کیفیت ملموس باشد، مانند بافت بصری حاصل از چیده شدن حروف و کلمات کنار یکدیگر، مثل یک صفحه کتاب یا روزنامه و یا بافت شطرنجی قابل دیدن روی یک کاغذ شطرنجی و یا یک نقاشی.
زمانی با یک بافت حقیقی روبهرو هستیم، که هم دارای کیفیت لامسهای باشد و هم واجد کیفیت بصری، و هر یک به تنهایی حاوی نوعی خبر حسی منحصر به فرد باشند که در عین حال با یکدیگر متناسب نیز هستند. ولی این دو نوع احساس لازم و ملزوم یکدیگر نیستند و هر یک را به تنهایی نیز میتوان دریافت، زیرا لمس کردن ودیدن دو تجربه مستقل از یکدیگرند. معمولاً پس از دیدن یک بافت، میل داریم با لمس کردن و دست زدن به وجود آن اطمینان حاصل کنیم. شاید به همین دلیل باشد که در مکانهای عمومی لازم است مکرر به ما یادآور شوند که: «لطفاً دست نزنید»
بافت ترکیب یکی شیء را با نشانههای بسیار خرد و متنوع نشان میدهد و باید به تجربه حسی پرباری کمک نماید. تأکید بر علامت «لطفاً دست نزنید» در اماکن عمومی و فروشگاههای گران قیمت، در حقیقت به رفتار اجتماعی ما نیز سرایت کرده است. ما به طور حتم طوری تربیت شدهایم که به هیچ عنوان اشیا و آدمها را لمس نکنیم و تقریباً هیچ گونه خبر حسی از این راه به ما منتقل نمیشود. در نتیجه این حداقل تماس و تجربه لامسهای و حتی ترس و گریز از آن کسانی که میتوانند ببینند هنگامی که با چشمان بسته یا در تاریکی ناچار میشوند اشیا را لمس کنند، حالتی بسیار محتاطانه به خود میگیرند و با مراقبت خاصی به این کار اقدام مینمایند. به خاطر تجربه محدود و ناقص لامسهای ما اغلب چیزها را از روی بافت آنها نمیتوانیم تشخیص دهیم. در نمایشگاه مونترال که در سال 1967 م. برگزار شد، در یکی از غرفهها از بازدیدکنندگان دعوت می شد تا حواس پنجگانه خود را بیازمایند. حاضران از قیفهای مختلف انواع رایحهها را استشمام میکردند، که البته با اندکی بدبینی توام بود و حق هم داشتند چون بعضی از آنها بوی ناخوشایندی میداد آنها به صداهایی گوش میدادند و حتی چیزهایی را میچشیدند، ولی در مقابل حفرههایی که داخل آن را نمیدیدند و از آنها خواسته می شد تا با دست چیزهایی را که در آن است لمس کنند با تردید بسیار بیحرکت باز میماندند. چه چیز آنها را از این کار باز میداشت و میترساند؟ به نظر میرسد که عادت طبیعی و آزادانه اطفال در دست زدن و لمس کردن اشیا در بزرگسالان به علت تربیت از بین رفته است. چرا؟ شاید علت اخلاقیات ویژه قوم آنگلو- ساکسون، یا باز نگهداری رهبانی مآبانه باورهای فرهنگی که مربوط به غرایض میشوند باشد. به هر حال این مسئله به کرات در آن شرایط مصنوعاً فراهم آمده، دیده میشد. ولی بسیاری از دریافتهای حسی ما از بافت به صورت بصری است، مثلاً تصاویر، عکسها و نقاشیها و غیره همگی مملو از بافتهایی است که میبینیم اما با لمس کردن آنها پیمیبریم که در واقع بافتی به آن صورت که دیدهایم وجود نداشته است و برداشت ما از آن بافت فقط بر مبنای آن چیزی است که دیدهایم. جعل کردن طبیعی یک نوع بافت که فقط دیده میشود، ولی وجود خارجی ندارد، تنها وسیله دفاع و بقای بسیاری از پرندگان، ماهیهای کوچک، خزندگان و حشرات است. شیوه استتارهای نظامی هم نوعی از همین روش است که با الهام از طبیعت اخذ شده است.
بافت
بافت، یکی دیگر از عناصر هنرهای تجسمی است که معمولاً آنرا تنها با حس لامسه در ارتباط می دانند، در حالیکه اهمیت آن بیشتر در ارتباط با نیروی خاص و استعداد اکتسابی قوه بینایی است که در اثر تجربه و کست اطلاعات بدست میآید. گاه این عنصر تجسمی از طریق دو قوه لامسه و بینایی تواماً تجربه و شناخته میشود، در اینصورت ابعاد وسیعتری از مفاهیم تجسمی را قابل ادراک می نماید و عالم هنری گستردهتر کیفیات بصری را به معرض نمایش میگذارد. ممکن است با دیدن بافت یک نمونه تجسمی، اعم از سطح یا حجم، تنها قوه بینایی وسیله ادارک آن موضوع یا مفهموم گردد. در ضمن علاوه بر آن، ممکن است نیروی لامسه نیز بکار آید و تواماً برای فهم یک نمونه تجسمی بکار گرفته شود. اما معمولاً درک بافت از طریق بینایی انجام می شود که در ضمن، ممکن است با خطای باصره نیز همراه باشد.
بنابراین بهتر است بافت را از دو نظر مورد دقت و بررسی قرار دهیم؛ الف: از نظر شکل و فرم که وسیله فهم و درک آن، قوه بینایی است و ارزش های هنری آن را قوه بینایی مشخص میکند. ب: از نظر خاصیت فیزیکی و جنسیت بافت که ارزشهای آنرا قوه لامسه مشخص میکند، این نکته در آثار هنری گذشته نیز مد نظر بوده است. امروزه نیز برخی هنرمندان مدرن آثار هنری خود را در سطح یا در حجم به نحوی ارائه میدهند که علاوه بر جنبههای بصری، از لحاظ نیروی لامسه نیز ارتباط را بگونهای دیگر برقرار میسازد و ممکن است یک اثر مجسمه سازی یا نقش برجسته به نحوی بوجود آید که کلاً یا بخشی از آن از طریق نیروی لامسه قابل درک و فهم باشد. البته اگر میدان عمل هنرهای تجسمی را گستردهتر تصور کنیم و زمینههای جدیدی را که برخی از مواد امروزی خصوصاً برای طراحی صنعتی و هنرهای کاربردی فراهم ساخته است در نظر بگیریم. اهمیت موضوع را بهتر درک میکنیم. کاربرد اشیاء طبیعی و مواد طبیعی و مواد مصنوعی در هنرهای تجسمی و کاربردی و حتی در معماری، خصوصیات بصری متفاوتی را که ناشی از بافتهای مختلف است ایجاد میکند. مواد صاف و نرم، زبر و خشن، براق و کدر، مانند چوب و شیشه و سنگ و پارچه و فلز و پنبه، کاغذ و غیره، هر کدام از نظر بصری و نیز در رابطه با نیروی لامسه دارای جلوه و نمود خاصی است. اینگونه بافت را مرتباً در طبیعت