لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
حوادث ناشی از اینکه شبکهها از دو نظر قابل بحث میباشد
1ـ خسارت سنگین که به تأسیسات بر اثر حوادث وارد میشود
2ـ خسارات نیروی انسانی مثل فوت، نقص عضو، معلولیت و سوختگی فصل مشترک بین این دو دسته خسارات خطای اپراتور میباشد.اگر بخواهیم انسانها را در برابر برق دستهبندی کنیم به دو دسته برخورد میکنیم: الف) عامه مردم که نسبت به برق آگاهی ندارند. ب) پرسنل شرکت برق و برقکاران صنایع که جانشان در گرو آگاهی و اطلاعات فنی و تمرکز حواسشان است. چون سال به سال شبکه ها گستردهتر میشود به همین نسبت خطرات آن نیز بیشتر میشود چون مردم باید مصداق کلمه برق خادم خوب و قاتل بیرحم را بشناسند و آموزش، سنگ بنای تکنولوژی و صنعت پیشرفته دنیای امروز است البته در مرحله اول تشکیل کلاسهای آموزشی و دانش شغلی که مطابق استانداردهای بینالمللی باشد باید اجرا شود و در مرحله بعد نوبت به اجرای قاطعانه قوانین و انظباتات میرسد که نباید از هیچ خطایی هرچند کوچک چشمپوشی کرد. در تحلیل اتفاقات ناشی از برق بیشترین حوادث که در سالهای اخیر به طرز تأسفباری زیاد شده است مربوط به سیستم 20کیلوولت میباشد که بیشتر این حوادث در ساعات غیر اداری و روزهای تعطیل بوقوع پیوسته که این موضوع را ثابت میکندکه اصول وقوانین و اجرای دستورالعملها در این اوقات رعایت نمیشود . پیاده کردن سیستمهای لاتین نیز ضایعات پرسنلی را بمراتب کمتر می کند چرا که اپراتور مجبور است برای حفظ جان خود هم که شده از مرغوبترین نوع وسایل ایمنی فردی و گروهی تستشده بنحو احسن استفاده کند و خود را در بهترین شرایط روحی و بدنی قرار دهد . نکته دیگر در این زمینه اجرای شبکههای زمینی و کابلهای خودنگهدار و شبکه الیآرم به طریق اضافهکردن کراس آرم کمکی در زیراکس آرم اصلی در کوچههای همعرض میباشد که فرد برقکار براحتی میتواند روی آن مستقر شود و طناب کمربند ایمنی خود را بر کراس آرم بالایی ببندد و به آسانی مشغول به کار شود و نیز نصب پایههای ترانسفورماتور بصورت دروازهای و رفع خطرکردن از کراس آرم و سکوی کت اوت 20 کیلوولت از روی فضای پشتبامهای مجاور ترانسفورماتورها میباشد و داخل دیگر مربوط به عبور خطوط 20 کیلووات از پیچ و خم کوچه های هم عرض است که میتوان بجای کراس آرم دِدِاند و مقره بشقابی از مقرههای آویزی بدون کراس آرم با آرایش عمودی که به تیر بسته میشوند استفاده نموده جهت دستیابی به یک شبکه خوب باید در طراحی و انتخاب تجهیزات و سپس اجرای طرح ها از متدهای کاملاً فنی و اقتصادی بهره گیری کرد و با یک برنامهریزی دقیق و مشخص و همراه با سرویس و نگهداری صحیح از حوادث و اتفاقاتی که منجر به خاموشی ناخواسته میگردد حتیالامکان جلوگیری شود. لذا جهت کاهش میزان خاموشی های قابل پیشگیری که خسارات جانی و مالی زیادی را در بر دارد موارد زیر توصیه میشود:
1ـ مطالعه وطراحی صحیح وبهینه روی شبکه توزیع
2ـ استفاده از تجهیزات مناسب واستاندارد شده بر اساس وضعیت هر منطقه
3ـ نوسازی بر روی شبکه ها بر اساس روشهای استاندارد شده از قبیل استفاده از جدول نصب وایستایی شبکه و پایه
4ـ بهینه نمودن روش تهیه نقشه های مسیر ها ونقاط مانوری توسط کامپیوتر و تشکیل بانکهای اطلاعاتی و آموزش دادن پرسنل مربوطه .
5ـ جمع آوری ومطالعه مداوم روی سیستمهای حفاظتی موجود روی شبکهها و پستهای توزیع برق
6ـ بکارگیری امکانات وابزار آلات مناسب بمنظور ایمنی پرسنل وتجهیزات
7ـ استفاده از فیوز و المنتهای مناسب واستاندارد شده با در نظر گرفتن کردینه شبکه و انشعابات مربوطه
8ـ برنامه ریزی در جهت سرویس و آزمایش سالیانه روی تجهیزات و رله های عمل کننده
9ـ مطالعه وبکار گیری روشهای علمی جهت جلوگیری از فرسودگی تجهیزات شبکه
10ـ ارائه آموزشهای فنی و ایمنی تخصصی به پرسنل مربوطه و تامین جانی و مالی آنها
11ـ پاسخگو بودن مسئولین زیربط در کلیه موارد
12ـ بکارگیری دستورالعملهای لازم و اجباری ایمنی و فنی و تخصصی
13ـ استفاده از مجوز انجام کار مناسب قبل از شروع بکار گروههای تعمیراتی و نوسازی
14ـ وجود واحد کنترلکننده کار مطابق مجوز انجام کار
میزان امپدانس بدن در ولتاژهای فشار ضعیف
خطرهایی که در اثر برق گرفتگی پیشمیآید به عواملی چون مقدار جریان، مدت عبور جریان امپدانس بدن، سطح تماس، ولتاژ و فرکانس بستگی دارد.
برقگرفتگی عمدتاً در دو مورد ممکن است پیشآید. 1ـ تماس شخص با سیم برقدار 2ـ تماس با جسم رسانایی که برقدار شدهباشد که به دو صورت بوجود میآید یکی در مدار باز ولتاژ 220 ولت که معمولاً در محل کار و خانه وجود دارد و دیگر یک شیء فلزی که خوب زمین نشده باشد و در معرض میدان مغناطیسی ناشی از خطوط هوایی انتقال نیرو قرار گیرد.
امپدانس بدن:طی بررسیهای بعملآمده وقتی مسیر جریان، موازی محور تقارن بدن باشد خطرناکترین حالت میباشد که بصورت ورود از کف دست و خروج از کف پا می باشد و شدت جریان، مدت دوام فرکانس آن بر میزان این آسیبها تأثیر می گذارد. مقاومت کلی بدن تشکیلشده از مقاومت پوست و مقاومت داخلی بدن که عوامل بسیاری از جمله میزان رطوبت سلامت پوست، وضع جسمانی و مساحت سطح تماس در مقدار مقاومت کلی بدن تأثیر قابل ملاحظهای دارد. مقاومت متوسط بدن در رطوبت کاهش می یابد و نیز در افراد عضلانی مقاومت نسبت به افراد چاق و افراد با پوست سالم کمتر است. در مدار فشار ضعیف و فرکانس معمولی مقاومت اصلی بدن همان مقاومت سطح تماس بدن و سیم برق است . حال آنکه در مدار فشار قوی چون ولتاژ فوراً باعث شکافتن پوست میشود تنها مقاومت داخلی بدن جریان را محدود میکند . با افزایش فرکانس پوست بصورت شنت خازنی درآمده و بیشتر جریان از سطح بدن عبور میکند و خطر مرگ ناشی از آسیب اعضاء داخلی بدن کاهش مییابد، بنابراین در ولتاژ DC مقاومت بدن بیشتر از ولتاژ AC است .
آستانه های جریان :
چون عامل تعیین کننده شدت برقگرفتگی میزان جریان است نه ولتاژ به همین خاطر به چهار آستانه جریان اشاره میشود که شامل :
دریافت : این حد جریانی است که در آن انسان احساس سوزش خواهد کرد که برای زفان بین 27/0 تا 88/0 میلی آمپر و برای مردان بین 4/0 تا 39/1 میلی آمپر است .
رهایی : در این حد جریانی احساس سوزش به احساس ناراحتی همراه با گرفتگی عضلات تبدیل میشود تا جایی که فرد قادر به رها کردن سیم برقداری که در دست گرفته نیست و این بیشترین جریان بی خطر است که فرد میتواند تحمل کند که در مردان 9 میلی آمپر و برای زنان 6 میلی آمپر میباشد .
آستانه فلج تنفسی : در این جریا ن شخص کنترل ماهیچه های اصلی بدن را از دست میدهد و اگر جریان از عضلات تنفسی عبور کند آنها را از کار انداخته و باعث قطع تنفس میگردد و شدت آن 30 میلی آمپر است
آستانه تشنج قلبی: اگر جریان افزایش یابد قلب از کار افتاده و دچار تپش غیر قابل کنترل میشود و اگر جریان در حال گذر از حالت انقباض به حالت استراحط از قلب عبور کند تشنج قلبی رخ میدهد که مقدار آن
کهt همان زمان عبور جریان از بدن میباشد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
مقاله ای در خصوص بررسی حقوق زن در اسلام :مقدمه:انسان از گذشتههاى دور تا به امروز در پى شناسایى حقوق خویش و در جهت تأمینو تضمین آن، همواره قربانى داده است. پرداخت هزینههاى سنگین در این راه بهتدریج جامعه بشرى را به سوى تنظیم و تدوین حقوق بشر هدایت نمود. اعلامیههاى حقوق که سابقه تدوین برخى از آنها به قرنها قبل بازمىگردد نمونهاى از تلاش انسان در اینراستا مىباشد.
انسان همان موجودی است که آفرینش وى در زیباترین شکل ممکن صورت پذیرفته و خداوند خود را نسبت به چنین آفرینشى تحسین نموده، وبرهمین اساس جایگاه شایسته و والای او را موردتاکیدقراردادهاست. :(و لَقَد کرّمنا بَنى آدَمَ وَ حَملناهُم فى البرّ و البحر و رزقناهم من الطیّبات و فضّلناهم على کثیرٍ ممّن خلقنا تفضیلاً )
بنابراین تنها انسان است که تاج کرامت بر سر او نهاده شده، برترى او در جهان به روشنى اعلام گردیده و آنچه در آسمان و زمین است با اراده خداوندى در قبضه وى (انسان) قرار گرفتهاست. در این نگرش الهى بر خلقت انسان که سه محور آفرینش ویژه، جایگاه ویژه و اقتدار ویژه این موجود مورد توجه قرار مىگیرد، برخوردارى از حقوق ویژه نیز امرى طبیعى بوده به گونهاى که بدون آن، ویژگیهاى سهگانه فوق معنا و مفهومى نخواهند داشت. به تعبیر دقیقتر، رابطه مستقیمى میان گستره تواناییها و استعداد انسان با گستره و دامنه حقوق وى وجود دارد. به هر میزانى که استعداد خدادادى این موجود بیشتر باشد دامنه استحقاق او نیز گستردهتر خواهد بود.به حکم آیه شریفه «یا ایّها النّاس انّا خلقناکُم من ذکرٍ و انثى و جَعَلناکُم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمَکم عند اللَّهِ اَتقاکم » جنسیت هرگز ملاک برترى و امتیاز نبوده بلکه امتیاز انسان چه زن و چه مرد بر اساس تقوا است. زن و مرد گرچه از دو جنس متفاوتند اما از نظر انسانیت با هم برابرند:
«یا ایها النّاس اتقّوا ربّکم الذى خَلَقَکُم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها ...؛»
برابرى زن با مرد در اصل هویت انسانى، دلیل برابرى آنان در سایر زمینههاى زندگى است از قبیل برابرى در کسب علم و دانش، برابرى در استقلال عمل و آزادى انتخاب، برابرى در اموراقتصادى وبرابرى درمجازاتها نظیرسرقت این نمونهها نشانگر آن است که زن و مرد در حیثیت و حقوق انسانى با یکدیگر برابرند. نکتهاى که لازم است مورد توجه قرار گیرد فرق میان تساوى و تشابه حقوق است. تفاوتهاى فراوان زن و مرد از لحاظ جسمى ، روانى و احساسى سبب گردیده است، اسلام که بر پایه فطرت انسانى ، حقوق خویش را وضع نموده است با عنایت به این تفاوتها، حقوقى براى زن و حقوقى براى مرد قائل شود که سرجمع آن برابرى و تساوى میان آنان و نفى تبعیض جنسى است.
به تعبیر شهید مطهرى: «آنچه میان طرفداران حقوق اسلامى از یک طرف و طرفداران پیروى از سیستمهاى غربى از طرف دیگر مطرح است مسأله وحدت و تشابه حقوق زن و مرد است نه تساوى حقوق آنها. کلمه «تساوى حقوق» یک مارک تقلبى است که مقلّدان غرب بر روى این رهآورد غربى چسبانیدهاند ... در نهضت عجولانهاى که در کمتر از یک قرن اخیر به نام زن و براى زن در اروپا صورت گرفت، زن کم و بیش حقوقى مشابه با مرد پیدا کرد؛ اما با توجه به وضع طبیعى و احتیاجات جسمى و روحى زن، هرگز حقوق مساوى با مرد پیدا نکرد، زیرا زن اگر بخواهد حقوق مساوى حقوق مرد و سعادتى مساوى سعادت مرد پیدا کند راه منحصرش این است که مشابهت حقوقى را از میان بردارد. براى مرد حقوقى متناسب با مرد و براىزن حقوقى متناسب با خودش قائل شود.»
علت تفاوتهاى حقوقى در امورى نظیر ارث، طلاق، تعدد زوجات، ولایت، شهادت، قضاوت و امورى از این قبیل را باید در تفاوتهاى وجودى میان این دو جست و جو نمود.
با توجه به مطالب مذکور در این مقاله سعی شده است تا مطالبی در خصوص وضعیت زنان در طول تاریخ و تفاوتهای زنان و مردان در گذشته و حال و همچنین مطالبی پیرامون حقوق زنان از منظر فقهی و حقوقی و در قسمتی دیگر از زاویه اجتماعی و... ارائه شود .
وضعیت زنان در جامعه عرب هنگام نزول قرآن:
عرب از همان زمانهای قدیم در شبه جزیره عربستان زندگی میکرد، سرزمینی بیآب و علف و خشک و سوزان، و بیشتر سکنه این سرزمین، از قبایل صحرانشین و دور از تمدن بودند، و زندگیشان با غارت و شبیخون، اداره میشد، عرب از یک سو، یعنی از طرف شمال شرقی به ایران و از طرف شمال به روم و از ناحیه جنوب به شهرهاى حبشه و از طرف غرب به مصر و سودان متصل بودند، و به همین جهت عمده رسومشان رسوم توحش بود، که در بین آن رسوم، احیانا اثرى از عادات روم و ایران و هند و مصر قدیم هم دیده میشد. عرب براى زن نه استقلالی در زندگی قائل بود و نه حرمت و شرافتی، بله حرمتی که قائل بود براى بیت و خاندان بود، زنان در عرب ارث نمیبردند، و تعدد زوجات آن هم بدون حدی معین، جایز بود، همچنانکه در یهود نیز چنین است، و همچنین در مساله طلاق براى زن اختیاری قائل نبود، و دختران را زنده به گور میکرد، اولین قبیلهای که دستبه چنین جنایتی زد، قبیله بنو تمیم بود، و به خاطر پیشامدی بود که در آن قبیله رخ داد، و آن این بود که با نعمان بن منذر جنگ کردند، و عدهای از دخترانشان اسیر شدند که داستانشان معروف است، و از شدت خشم تصمیم گرفتند دختران خود را خود به قتل برسانند، و زنده دفن کنند و این رسم ناپسند به تدریج در قبایل دیگر عرب نیز معمول گردید، و عرب هر گاه دختری برایش متولد میشد به فال بد گرفته و داشتن چنین فرزندی را ننگ میدانست بطوری که قرآن میفرماید: "یتوارى من القوم من سوء ما بشر به" (1)
یعنى پدر دختر از شنیدن خبر ولادت دخترش خود را از مردم پنهان میکرد و بر عکس هر چه بیشتر دارای پسر میشد(هر چند پسر خوانده) خوشحالتر میگردید، و حتی بچه زن شوهرداری را که با او زنا کرده بود، به خود ملحق ماکرد و چه بسا اتفاق میافتاد که سران قوم و زورمندان، بر سر یک پسری که با مادرش زنا کرده بودند نزاع میکردند، و هر یک آن پسررابراىخودادعامینمودند.
البته از بعضی خانوادههای عرب این رفتار هم سرزده، که به زنان و مخصوصا دختران خود در امر ازدواج استقلال داده، و رعایت رضایت و انتخاب خود او را کرده باشند، که این رفتار از عرب، شبیه همان عادتی است که گفتیم در اشراف ایرانیان معمول بود، و خود یکی از آثار امتیازطبقاتی در جامعه است.
به هر حال رفتاری که عرب با زنان داشت، ترکیبی بود از رفتار اقوام متمدن و رفتار اقوام متوحش، ندادن استقلال به زنان در حقوق، و شرکت ندادن آنان در امور اجتماعی از قبیل حکومت و جنگ و مساله ازدواج و اختیار دادن امر ازدواج به زنان اشراف را از ایران و روم گرفته بودند، و کشتن آنان و زنده به گور کردن و شکنجه دادن را از اقوام بربری و وحشی اقتباس کرده بودند، پس محرومیت زنان عرب از مزایای زندگی مستند به تقدیس و پرستش رئیس خانه نبود، بلکه از باب غلبه قوی و استخدام ضعیف بود. و اما مساله"پرستش"در بین عرب اینچنین بود که همه اقوام عرب(چه مردان و چه زنان) بت مىپرستیدند، و عقائدى که در باره بت داشتند شبیه همان عقائدى است که صابئین در باره ستاره و ارباب انواع داشتند، چیزى که هستبتهاى عرب بر حسب اختلافى که قبائل در هواها و خواستهها داشتند مختلف مىشد، ستارگان و ملائکه(که به زعم ایشان دختران خدا هستند)را مىپرستیدند و از ملائکه و ستاره صورتهایى در ذهن ترسیم نموده و بر طبق آن صورتها، مجسمههائى مىساختند، که یا از سنگ بود و یا از چوب، و هواها و افکار مختلفشان به آنجا رسید که قبیله بنى حنیفه بطورى که از ایشان نقل شده بتى از"خرما"، "کشک"، "روغن"، "آرد"و...درست کرده و سالها آن را مىپرستیدند و آنگاه دچار قحطى شده و خداى خودراخوردند!.شاعرىدراین زمینه چنین گفت:
اکلتحنیفة ربها لم یحذروا من ربهم زمن التقحم و المجاعة سوء العواقب و التباعة
قبیله بنى حنیفه در قحطى و از گرسنگى پروردگار خود را خوردند و نه از پروردگار خود حذر کردند، و نه از سوء عاقبت این کار پروا نمودند!!
و بسا مىشد که مدتى سنگى را مىپرستیدند، اما آنگاه که به سنگ زیبائى مىرسیدند سنگ اول را دور انداخته و دومى را براى خدائى بر مىگزیدند، و اگر چیزى پیدا نمىکردند براى پرستش مقدارى خاک جمع نموده و گوسفند شیردهى مىآوردند و شیرش را روى آن خاک مىدوشیدند، و از آن گل بتى مىساختند و بلا فاصله به دور همان بت، طواف مىکردند! و زنان محرومیت و تیرهبختىهائى که در این جوامع داشتند در دل و فکر آنان ضعفى ایجاد کرد، و این ضعف فکرى اوهام و خرافات عجیب و غریبى در مورد حوادث و وقایع مختلف در آنان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
بررسی تطبیقی خانواده در استعمار فرانوین و تفکر دینی
مقدمه
خانواده، واحد بنیادین جامعه، کانون اصلی رشد و تعالی انسان و مؤثرترین عامل در انتقال فرهنگ اسلامی است که در شرایط مختلف در تأثیر و تأثر متقابل با فرهنگ و عوامل اجتماعی است. انسان در خانواده به هویت و رشد شخصیت دست می یابد و در خانواده های سالم و رشید به تکامل معنوی و اخلاقی نائل می شوند.
از این رو، خانواده نه تنها عامل کمال یابی و سکونت و آرامش و بالندگی اعضای خویش است، بلکه در تحولات اساسی جوامع نقش عمده ای ایفا می کند و مذهب و آموزش و حکومت نیز از عملکرد خانواده متأثرمی شود و این تأثیر به صورت متقابل باعث ایجاد تغییرات اساسی می گردد.
اگر خانواده محیط سالم و سازنده ای داشته باشد و به نقش کلیدی و جایگاه زن در تحکیم و تقویت خود خانواده آگاه باشد، مسلماً پر برکت و ماندگار خواهد بود و بهره های فراوانی نصیب اجتماع خواهد کرد.
بالاخره نظر به کارکرد بسیار محوری و فردی و اجتماعی خانواده در حفظ و انتقال ارزش ها و همچنین حفظ سلامت فردی و اجتماعی، همواره مهاجمان فرهنگی درصد تضعیف خانواده وانحلال آن می باشند. همان طور که « الوین تافلر» در کتاب « موج سوم » خود بیان می کند جز از طریق به نابودی کشاندن خانواده و تضعیف این نهاد، فرهنگ سازی صورت نمی پذیرد، از این رو کلیه تلاش دشمن مصروف به از هم پاشیدن نظام خانواده است و جا دارد که متولیان و صاحبنظران به این مسئله توجه داشته باشند و جهت مقابله اصولی با تهاجم فرهنگی به تقویت و استحکام نظام خانواده بپردازد و صاحب نظران در این عرصه با تنویر افکار، رسواگر توطئه های شوم دشمن شوند.
از این روبه نظر می رسد که پرداختن به مسأله خانواده و تلاش جهت استحکام بنیان های این نهاد مقدس، مؤثرترین گام جهت حفظ فرهنگ ملی و ارزش های مذهبی است.
با اولویت ترین رسالت مسئولان ذیر بط می باشند، چرا که بستر رشد و تعالی و توسعه جامعه خانواده است و بدون برخورداری از جامعه سالم امکان دسترسی به رشد و توسعه وجود ندارد.
جایگاه رفیع خانواده
بخش قابل توجهی از شکل گیری شخصیت، تبلور رفتارهای اجتماعی، تعاملات بین فردی و مسئولیت پذیری انسانها حاصل چگونگی بازخوردها، بینش ها و تجارب فرد در زندگی خانوادگی است.
برای کودک، پدر و مادر کامل ترین و خوشایندترین موجود هستی و کامل ترین الگو برای همانند سازی است.
ارضای عاطفی، اجتماعی کودک در خانواده صورت می پذیرد، بسیاری از تخلفات، پرخاشگری ها کجروی ها و بزهکاری ها از مشکلات خانواده نشأت می گیرد. فقر عاطفی در خانواده زمینه ساز تبهکاری ها است. رمز پیشرفت تحصیلی، سلامت روانی اجتماعی و رشد و تعالی یک یک اعضای جامعه، نقش بنیادین دارد.
تلاش در جهت استحکام خانواده و استوارسازی روابط درون این سیستم، زمینه را برای سلامت اخلاقی و سعادت عموم مردم یک جامعه فراهم می سازد. گروهی از کارشناسان خانواده و مسایل اجتماعی به سرپرستی بری ( bray ) در آمریکا در سال 1988 پس از یک مطالعه طولانی سیستماتیک طی 9 سال به این نتیجه رسیدند که بحرانهای اجتماعی و روانی در جهان معاصر به جهت تضعیف و تزلزل و در نهایت سقوط خانواده می باشد. بحرانهایی چون، استرس رو به تزاید در زمینه های تحصیلی و شغلی، ناشی از زندگی ماشینی و پیشرفت تکنولوژی، تغییر بنیادین در الگوهای تولید، تغییرات در شیوه های زندگی افراد، تورم و بحرانهای شدید اقتصادی، کاهش یا سقوط ارزش های مذهبی و اخلاقی، از جمله بحرانهای ناشی از تزلزل خانواده در جهان معاصر است.
نهاد خانواده به خودی خود یک جامعه کوچک است و هر گونه تغییر مثبت یا منفی در آن، در جامعه بزرگ انسانها تأثیر مستقیم و مؤثر دارد.ثبات یا بی ثباتی خانواده مستقیماً بر ثبات و بی ثباتی جامعه تأثیر گذار است. جوامعی که برخوردار از خانواده متزلزل است، ارزشهای اخلاقی در سطح کلان سقوط می کند.
کنفوسیوس می گوید :
«وقتی زناشوئی با عشق و علاقه باشد، هماهنگی در خانه و خانواده به وجود می آید و هنگامی در خانه مستقر باشد، رضایت در جامعه حاصل می شود و وقتی خشنودی در جامعه حاصل باشد، آبادانی و رفاه در آن جامعه موجود خواهد بود و بالاخره هنگامی که رفاه وآبادانی در جوامع فراهم باشد صلح جهانی بیشتر تأمین خواهد شد.»
خانواده نخستین بستر، فعلیت یافتن استعدادهای بشر است و اصلی ترین پایگاه رشد و شکوفایی شخصیت و پرورش مهارت های اجتماعی کودکان و نوجوانان میباشد . و اساسی ترین سهم را در سلامت و سعادت و تعالی جوامع بشری به عهده دارد.
زیانهای فروپاشی خانواده
تضعیف بنیانهای خانواده و فروپاشی آن، خسارت های زیادی را برای جامعه بشری به ارمغان می آورد که در این بخش از نوشتار به برخی از آنها به صورت اجمالی پرداخته می شود.
1-اختلال در جامعه
نخستین اختلالی که در زندگی اجتماعی با فروپاشی خانواده ایجاد می شود، اختلال در جمعیت است. رشد جمعیت مختل می شود.
2- فقدان عواطف
جامعه ای که خانواده نداشته باشد از کانون اصلی پیدایش محبت و عاطفه بی بهره است.
« و من آیاته أن خلق لکم من انفسکم ازواجاً و جعل بینکم موده و رحمته »؛ مودت یعنی محبت شدید مربوط به اوایل زندگی و رحمت برای زن و شوهر سالخورده .
3- از بین رفتن آداب و سنن
خانواده یک بستر و جویبار طبیعی است برای انتقال تدریجی سنت ها، ارزشها و آداب و رسوم و فرهنگ از نسلی به نسل دیگر، و اگر این جویبار قطع شود، فرهنگ نیز منتقل نمی شود و جامعه دچار مشکل هویت می گردد. فرهنگ برای جامعه در حکم حافظه است برای فرد، جامعه ای که فرهنگ خود را از دست بدهد حافظه جمعی تاریخی خود را از دست داده است و دچار بحران شدید می شود.
با توجه به جایگاه بلند خانواده و کارکرد بسیار محوری و مؤثر آن در جوامع بشری جا دارد که به بررسی تطبیقی بین نگاه استعمار فرانوین نسبت به خانواده و جایگاه آن و مقایسه آن با دیدگاه اسلام بپردازیم.
خانواده در منظر استعمار نوین
انسان معاصر در پناه برنامه های استعمار فرانوین که منجر به فروپاشی نهاد خانواده شد، دچار سردرگمی و مشکلات زیادی شده است. استعمار فرانوین توانست یکپارچگی و پیوند خانواده را به نابودی بکشاند و براثراین نابودی ، انسان دچار دشواری ها و مشکلات زیادی شده است.
پدیده مادران مجرد، پدیده شومی در استعمار فرانوین است که هدف آن متلاشی کردن نظام خانواده است. مجموعه قوانین جاری در این نظام، لجام گسیختگی فرهنگی و حمایت از مادران مجرد است و این یعنی اضمحلال خانواده و خانه به دوشی.
کلیه شئونات خانواده در این تفکر مبتنی بر دو عنصر آزادی و فرد گرایی است.
تنها چیزی که صلاحیت محدود سازی آزادی و فرد گرایی را دارد، آزادی و حقوق فردی دیگران است. نکته قابل توجه این است که تشکیل خانواده در تفکر فرانوین ضرورتاً در گرو پیوند زدن زن و مرد نیست بلکه به انواع هم زیستی رسمیت داده می شود، در کنفرانس پکن مفهوم خانواربه جای مفهوم خانواده به ادبیات بین الملل راه پیدا کرده است. یکی از مباحثی که کشورهای اروپایی و آمریکایی تلاش داشتند درسند پکن بگنجد تعریف خانواده بود.
اصرار داشتند که همه کشورها ملزم بشوند خانواده ای متشکل از دو هم جنس بازرا به عنوان خانواده بپذیرند و حمایت قانونی کنند. درسند پکن که به گفته ی البرایت وزیر خارجه آمریکادر سال 1995 دقیقاً در راستای سیاست های آمریکایی است، اساساًخانواده ارزشی ندارد. بر اساس این سند خانواده متشکل از چند فردی است که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیا و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانشآ مو ز ا ن
بهطور کلی اکثر پدران و مادران به فعالیتهای آموزشی فرزندان خود علاقهمند بوده و در فراهم ساختن امکانات و تسهیلات لازم برای تحصیلات موفقیتآمیز فرزندان خود از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند. در واقع هر پدر و مادری خواهان موفقیت فرزندان خویش است
بر مبنای یک احساس و سنت دیرین مشخصترین مسوولیت خانواده در قبال زیست و رفاه فرزند خویش در تامین غذا، پوشاک، مسکن، بهداشت و تربیت خلاصه شده است. غذا و پوشاک و مسکن در چهارچوب تسهیلاتی که خانواده برای خود فراهم میکند تامین میشود. در این سه زمینه فرزندان خانوادهها در کنار دیگر افراد خانواده از امکاناتی که نیازهای آنها را رفع میکنند بهرهمند میشوند.
بهداشت فرزندان خانواده در دو بعد مراقبت و پیشگیری و درمان یکی با مسوولیت و کوشش خانواده و دیگری با مباشرت پزشک و سازمانهای درمانی شکل میگیرد. پدر و مادر به انگیزه علاقهای که به حیات و سلامت فرزند خویش دارند، به فراخور امکانات اجتماعی و اقتصادی خود برای حفظ سلامت فرزند خویش اهتمام دارند.
در مساله تربیت، بهویژه از لحاظ جنبههای عمومی اغلب نقش خانواده کمتر از آن است که انتظار میرود.
شرایط اجتماعی امروز وضعی پیش آورده است که در مجموع کوششهای پدر و مادر، آن تلاش عمدهای که به هدف مشخص تربیتی متوجه باشد تقریبا جایی ندارد و دستخوش اغماض و بیتوجهی است. اولیای بعضی از خانوادهها هنوز تصور میکنند که وظیفه پدر و مادر تهیه امکانات مالی و مادی و تامین نیازهای اولیه فرزندان است و کار تربیتی را بایستی به مدارس واگذار کرد و با این نقطه دید که مساله تربیت به مدرسه محول است از مهمترین نیازهای دوره رشد فرزندان خویش بیتوجه میگذرند و احتمالا به محض مشاهده رفتار نابهنجار در فرزندان خود مدرسه و معلم و دیگر عوامل تربیتی مدارس را مقصر میپندارند.
در جامعه امروز مدرسه عملکرد تربیت کودکان را در چارچوب هدفها و برنامههای مشخص تربیت عمومی عهدهدار میباشد. آموزش و پرورش عمومی به نیازهای تربیتی هرگروه در قالب هدفهای کلی تربیتی و رشد، کم و بیش پاسخ میدهد اما طبیعت هر فرد را ویژگیهایی است که در قالب برنامههای عمومی نمیگنجد و به چارهجویی و اعمال روشهای خاص نیاز دارد.
هدفها و سیاستهای آموزش عمومی به شرایط طبیعی و متوسط هر گروه سنی متوجه است و مدرسه را معمولا مجال آن نیست که ضرورتها و نیازهای تربیتی فرد را نیز تشخیص دهد و به صورت مطلوب دنبال کند.
مجموعه این نگرشهای اولیای دانشآموزان و مسوولان مدارس، شرایطی را فراهم میسازد که دانشآموزان تحت تاثیر برخی عوامل مخرب در فاصله بین خانه و مدرسه قرار گیرند. این عوامل در برخی مواقع چنان تاثیر عمیقی بر شخصیت، رفتار و امور آموزشی دانشآموزان بر جای میگذارد که کلیه تلاشها و زحمات اولیا و مربیان و معلمان را بیثمر میسازد. اینک در شرایط دشوار حاضر در هنگامه ورود به دوره تحولات فرهنگی و سیاسی جدید، به نظر میرسد که اولیا و متولیان دستگاه تعلیم و تربیت بیش از هر زمان دیگر کلیه عوامل تاثیرگذار بر رشد و شخصیت کودکان و نوجوانان را شناسایی و نسبت به کنترل عوامل بازدارنده اقدام کنند.
تربیت صحیح کودکان و نوجوانان کوشش و همکاری متقابل خانواده و مدرسه را برای شناخت و چارجویی مسائل روزمره تربیتی ایجاب میکند. بهطوری که امروزه پیوند مستمر خانه و مدرسه و ارتباط متقابل اولیا و مربیان به عنوان یکی از مهمترین ارکان تعلیم و تربیت مطرح است.آنجا که پدر و مادر مسوولیت تربیت فرزند خویش را یکجا به مدرسه محول میکنند و از آن نیازها و ضرورتهای تربیتی فرزند خویش که در چارچوب تربیت عمومی و رسمی نمیگنجد، فارغ هستند و به انتظار نتایج تربیت رسمی، فرصتها را از دست میدهند دشواریها و کمبودهایی پدید میآید که همکاری و همفکری خانواده و مدرسه بهموقع و بهسادگی میتواند در جهت رفع آنها موثر باشد.
مدرسه معمولا به ضرورتهای تربیت فردی کمتر برخورد میکند و کمتر میرسد. چه بسیار ضرورتها که در ارتباط با نیاز تربیتی یکایک کودکان و نوجوانان درخور توجه هستند و مربی و معلم به آنها برخورد نمیکند. بهطوری که آنها را نمیشناسد و تشخیص نمیدهد یا از آنها با چشمپوشی و اغماض میگذرد و این خانواده است که در مقیاس محدود مراقبت یا در اثر تماس بیشتر و مستقیمتر روزانه با ویژگیهای فرزند، به این نیازها برخورد میکند و فرزند خود را بهتر میشناسد.
خانوادهها اغلب از هدفها و رئوس آموزش و پرورش رسمی و ابعاد آن بیاطلاعند و بنابراین ممکن است از نظر مسائل تربیتی مخالف با تربیت رسمی مدرسهای عمل کنند. این شیوه زمانی تعدیل میشود که بین مدرسه و خانواده تبادل اطلاع و تجربه معمول باشد و جنبه فردی تربیت را با همفکری متقابل شناسایی کنند و به چارهجویی نقصها و کمبودها بپردازند.
همکاری خانه و مدرسه معلم را در شناخت مسائل یاری میدهد و جنبه کلی روشها و مقاصد تربیت عمومی را با ضرورتهای عینی تربیت فرد هماهنگ میکند. شناسایی کودکان و نوجوانان مستلزم آگاه بودن مربی به آن خصوصیات فکری و عاطفی و رفتاری کودک است که در مدرسه ظاهر نمیشوند و از شرایط خانوادگی نشأت میگیرند یا فقط در خانه و در ارتباط با محیط خانوادگی مجال ظهور و رشد دارند. برای مربی و معلمنیز در مساله تربیت و تعلیم گاه و بیگاه مسائلی پیش میآید که چارهجویی آنهامستلزم آگاهی از علتهایی است که از شرایط خانوادگی ناشی میشوند.
در انجمنهای امروزه سعی بر این ست که گروه متجانستری که دید و نظر تربیتی وسیعتر دارند به عنوان اعضای انجمن برگزیده شوند و کار سالانه انجمنها بیش از آنکه با نحوه اداره و تجهیز مدرسه و تهیه وسایل در ارتباط باشد با مسائل تربیتی و دشواریهایی که مربی و معلم در جریان کار روزانه تعلیم و تربیت با آنها برخورد میکنند پیوند داده شود، سعی میشود همکاری و همفکری مستمر اولیا و مربیان به منظور چارهجویی دشواریهای روزمره و در جستوجوی روش بهتر و موثرتر تربیتی برای حل مسائل خاصی باشد که در مجموعه روشهای تربیتی پیشبینی نشدهاند و برای آنها از تجربههای قبلی و مکتوب الگو و علاج مشخص به دست نیامده است. هنوز هم در این زمینه تا حصول مقصود فاصله بسیار است.
از طرفی پیگیری توصیهها و تصمیمهای انجمنها تا حصول نتیجه نهایی و احساس اینکه بررسیها و بحثها و نتیجهگیریها عملا سودبخش بوده است، بر قوام و دوام کار انجمنها میافزاید و ادامه آن تدریجا انجمنها را در جهت مطلوب قرار میدهد. یکی از عمومیترین و موثرترین روشها برای جذب مشارکت والدین و اولیای مدرسه، توسعه انجمنهای اولیا و مربیان در مدارس است. این نشستها و گردهماییها باید محتوای آموزشی داشته باشد.
خلاصه کلام آنکه نظارت، هدایت و حمایت مستمر والدین میتواند موجبات رشد شخصیت و پیشرفت مطلوب تحصیلی فرزندانشان را فراهم آورد. معذلک خیلی از اولیای دانشآموزان به علل گوناگون از کار خود سر باز میزنند و این امر را فقط برعهده خود مدرسه و مربیانش میگذارند.
نکاتی برای جذب اولیای دانشآموزان
انجمن اولیا و مربیان در جذب اولیا نکات زیر را توصیه مینماید:
1 -مدیران مدارس و مسوولان انجمنها با کرامت انسانی و اخلاقی اسلامی با تمام اولیا برخورد نمایند.
2 -در هنگام مراجعه اولیا اگر به علت نداشتن جا از ثبتنام فرزندش معذور هستید این معذوریت را با دلیل و منطق برای آنان اثبات کنید و در عین حال نسبت به ثبتنام فرزندش در آموزشگاههای همجوار او را راهنمایی نمایید. چون در همه حال مردم از ما انتظار یاری دارند.
3 -هر زمان پدر و مادری جهت کاری به مدرسه مراجعه مینمایند از آنها با خوشرویی استقبال و حتیالمقدور نسبت به انجام تقاضایش با وی همکاری نمایید.
4 -عدم توجه اولیا به مدارس را به حساب فرزندشان منظور نکنید. مبادا خدای ناکرده دانشآموزی به علت عدم توجه پدر یا مادرش به مدرسه مورد سرزنش یا تنبیه قرار گیرد.
5 -از نوشتن نامه تند و کنایهزدن به اولیایی که نسبت به تعلیم و تربیت فرزندانشان کوتاهی میکنند شدیدا خودداری کنید.
به امید آن که مدیران محترم آموزشگاههای کشور با رعایت حداقل این نکات بتوانند بیش از پیش اولیا را به کنون باصفای مدرسه فراخوانند و با تعاون و همکاری آنان رسالت خود را که تعلیم و تربیت آیندهسازان این مملکت اسلامی بهتر انجام دهند.
نتیجهگیری
با توجه به مطالبی که بیان شد نتایج بهدستآمده به شرح ذیل اعلام میگردد:
1 -تماس اولیا و شناسایی دانشآموزان محروم از محبت والدین (فوت یا متارکه والدین) به میزان زیادی بر پیشرفت تحصیلی اینگونه دانشآموزان اثر دارد.
2 -رابطه نزدیک و تنگاتنگ والدین و مربیان میتواند به مقدار قابلتوجهی بر آگاهسازی والدین در پیشگیری از اختلالات عاطفی دانشآموزان کمک کند و در بهبود فرآیند آموزش و پیشرفت تحصیلی موثر باشد.
3 -تماس اولیا با معلمین به منظور شناخت علل ناسازگاری و برخورد مناسب با دانشآموزان به میزان زیادی بر رشد شخصیتی و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان تاثیرگذار است.
4 -دایر نمودن کلاسهای تقویتی و جبرانی از سوی انجمن برای دانشآموزان ضعیف از نظر درسی در پیشرفت تحصیلی آنان به میزان قابل توجهی موثر است.
5 -تبادل نظر علمی، حرفهای، فرهنگی و اجتماعی والدین با دبیران در معرفی مشاغل اجتماعی به دانشآموزان دوره راهنمایی میتواند بر تقویت انگیزه تحصیلی دانشآموزان بینجامد.
6 -توجه به آموزش خانوادهها توسط کارشناسان علوم تربیتی و علوم اجتماعی و روحانیون محترم تا میزان زیادی میتواند به حل مشکلات و مسائل خانوادهها و سرانجام پیشرفت تحصیلی فرزندان آنان بینجامد.
7 -اتخاذ شیوههای رفتاری متناسب با دانشآموزان از قبیل تنبیه، تشویق، انتظار متناسب با تواناییها از طریق آگاهسازی والدین توسط مربیان مدارس بر بهبود روند آموزش و یادگیری موثر است.
8 -وجود تضاد در شیوههای آموزشی و تربیتی میان اولیا و مربیان تا حد بسیار زیادی بر روند آموزش و یادگیری و در نهایت بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان اثر نامطلوب میگذارد.
9 -کمک مالی و فکری اولیای دانشآموزان در غنیسازی اوقات فراغت بر تداوم امر خطیر آموزش و پیشرفت تحصیلی تاثیر بهسزایی دارد.
10 -شناسایی دانشآموزان دارای مشکل اقتصادی و اعطای کمک از سوی انجمن به آنان تا حد زیادی اینگونه دانشآموزان را به تلاش و کوشش واداشته و انگیزه آنان برای ادامه تحصیل تقویت شده و در نهایت بر بهبود روند آموزش و پیشرفت تحصیلی آنان تاثیرگذار است.
11 -شناسایی دانشآموزان دارای مشکل جسمی نظیر ضعف شنوایی، ضعف بینایی، کلامی و... و جلوگیری از گسترش این عارضهها سلامت روان و شخصیت دانشآموزان مذکور را به مخاطره نمیاندازد و به نسبت بر پیشگیری از مشکلات و مفاسد میکاهد و بر پیشرفت تحصیلی آنان موثر است.
12 -قبول پیشنهادات و طرحهای مفید آموزش که از سوی انجمن ارائه میشود توسط مربیان و اولیای مدرسه میتواند سبب افزایش بازدهی مدرسه و پیشرفت روند امر آموزش در مدرسه گردد.
پیشنهادات
1 -شناخت دانشآموزان محروم از محبت والدین به طور محرمانه صورت گیرد تا دانشآموزان دیگر مطلع نشوند.
2 -مربیان در برخورد با اولیا اخلاق اسلامی را رعایت و اولیا را تنها هنگامی که از فرزند آنها خطایی سر زده است به آموزشگاه دعوت نکنند تا موجب سرافکندگی و خجالت آنان گردد. بلکه باید بهگونهای رفتار کنند که اولیا هر ماه حداقل یکبار برای جویا شدن از وضعیت تحصیلی فرزندان خود به مدرسه مراجعه کنند و به تبادلنظر در این زمینه با مربیان بپردازند.
3 -به امر آموزش خانواده و تشکیل کلاسهای آموزش خانواده توجه و عنایت بیشتری صورت گیرد.
4 -به برگزاری هفته مشاغل در مدارس اهمیت بیشتری داده شود.
5 -پر کردن اوقات فراغت به وسیله والدین و با نظارت و هماهنگی مدرسه انجام پذیرد.
6 -اعطای کمکهای مالی از سوی انجمن به دانشآموزان مستمند بیشتر گردد. البته بهتر است که اینگونه کمکها به صورت محرمانه و حتی بدون اطلاع خود دانشآموز باشد.
7 -برخورد مناسب و محترمانهای با دانشآموزان دارای مشکل جسمی مانند آنهایی که ضعف بینایی و شنوایی و کلامی دارند بشود تا مورد تسمخر دیگر دانشآموزان قرار نگیرند.
8 -مدرسه در حل مشکلات خود از والدین کمک و یاری طلبد و روی آنها حساب باز کند.
9 -نشریه پیوند را برای اولیای دانشآموزان ارسال کنیم.
فهرست منابع و مآخذ
1 -آییننامه انجمن اولیا و مربیان واحدهای آموزشی، وزارت آموزش و پرورش
2 -پیوند: نشریه ماهانه آموزشی - تربیتی، انتشارات انجمن اولیا و مربیان، شماره 271
3 -نگاه: نشریه خبری آموزشی - تربیتی، وزارت آموزش و پرورش، سال پنجم، شماره 61
4 -جهانگرد، یدالله، آشنایی با انجمن اولیا و مربیان، انتشارات دفتر انجمن اولیا و مربیان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
بررسی اثر بخشی درمان یکپارچه توحیدی در کاهش بزهکاری زندانیان
چکیده
یکی از مشکلات زندانهای کشور نرخ بالای وقوع بزهکاری و رفتارهای غیرقانونی زندانیان در داخل زندان است. این رفتارها عمدتاً عبارتند از: پرخاشگری و درگیری، سرپیچی از مقررات و قوانین، مصرف مواد و نگهداری داروهای غیرمجاز، خودآزاری و خودزنی، آشوبگری و تخریب اموال.
برای بررسی میزان کارآمدی درمان یکپارچه توحیدی در کاهش بزهکاری زندانیان، 100 نفر از زندانیان زندان مرکزی قم به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه ساماندهی شدند. گروه اول به مدت 9 ماه در معرض درمان یکپارچه توحیدی قرار گرفت، ولی گروه گواه بهجز موارد بحرانی، مداخله سازمان یافتهای دریافت نمیکرد.
تجزیه و تحلیل دادههای حاصل از پیشآزمون و پسآزمون نشان داد که نرخ وقوع رفتارهای مجرمانه در گروه درمان یکپارچه توحیدی 90درصد کاهش یافت، اما در گروه گواه کاهش معناداری مشاهده نگردید.
واژههای کلیدی
درمان یکپارچه توحیدی، بزهکاری، اصلاح رفتار زندانیان، رواندرمانی یکپارچه، رواندرمانی دینی.
رابطه بین نگرش مذهبی و سلامت روانی در بین دانشآموزان دبیرستانهای دخترانه اصفهان
دکترمحمد باقر کجباف
حفیظ اله رئیس پور
چکیده
نقش متغیرهای شناختی، شخصیتی و اجتماعی در تبیین رابطة بین نگرش مذهبی و سلامت روانی از اهمیت ویژهای برخوردار است، اما کمتر به صورت تجربی مورد بررسی قرار گرفته است؛ بدینمنظور در این پژوهش به بررسی رابطة نگرش مذهبی و سلامت روانی پرداخته شده است.
هدف مطالعه حاضر بررسی رابطه بین نگرش مذهبی و سلامت روانی دانشآموزان دختر دبیرستانی بوده و فرضیة اصلی تحقیق این است که بین نگرش مذهبی و سلامت روانی دانشآموزان دختر دبیرستانی رابطه وجود دارد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی است. نمونة مورد بررسی 100 نفر از دانشآموزان دختر دبیرستانی که در رشتههای مختلف علوم تجربی، علوم انسانی و ریاضی فیزیک در سال تحصیلی 85-84 مشغول به تحصیل بودند و به صورت نمونهگیری تصادفی ساده از میان پنج مدرسه انتخاب گردیدند. آزمون نگرش مذهبی (دارای 18 سؤال، سه گزینهای) و پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) برای سنجش ملاکهای سلامت، شامل جسمیسازی، اضطراب و بیخوابی، اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی به عنوان ابزار تحقیق استفاده شد و دادههای بهدست آمده با روش آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون با استفاده از نرمافزار (SPSS-13) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها نشان داد که بین نگرش مذهبی و سلامت روان (r = -0/23)، همچنین بین نگرش مذهبی و اضطراب(r = -0/20) و اختلال در کارکرد اجتماعی (r = -0/21) در سطح معناداری (p<0/05)رابطه وجود دارد؛ اما بین جسمیسازی و افسردگی با نگرش مذهبی رابطه معنیداری دیده نشد. ضرایب همبستگی منفی بدینمعنی است که هرچه نگرش مذهبی بالاتر باشد، علائم بیماری کمتر و درنتیجه سلامت روان بیشتر است. بهطور خلاصه میتوان گفت یافتههای این پژوهش بیانگر آن است که نگرش مذهبی با افزایش سلامت روان در رابطه است. پژوهشهای آینده لازم است میزان تعمیمپذیری این یافتهها را بررسی کنند.
واژههای کلیدی: نگرش مذهبی، سلامت روانی، دانشآموزان دختر دبیرستانی.
رابطة بین ابعاد دینداری با شادی دانشآموزان دختر دورة متوسطه شهر اصفهان
دکتر احمد عابدی، علیرضا شواخی، مریم تاجی
چکیده
پژوهش حاضر تحت عنوان «بررسی رابطة بین ابعاد مختلف دینداری (بعد اعتقادی، بعد عاطفی، بعد پیامدی، بعد مناسکی) با میزان شادی دانشآموزان دختر دورة متوسطه شهر اصفهان»، به دنبال تعیین رابطه و سهم نسبی ابعاد مختلف دینداری در تبیین میزان شادی دانشآموزان بوده است. مطالعه حاضر از نوع تحقیقات همبستگی بوده است. 240 نفر از دانشآموزان دختر دورة متوسطه شهر اصفهان با روش نمونهگیری به شیوة تصادفی خوشهای چند مرحلهای انتخاب و بررسی شدند. دادههای بدست آمده با روش رگرسیون چندگانه مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت و مشخص شد بین ابعاد مختلف دینداری (بعد اعتقادی، بعد عاطفی، بعد پیامدی، بعد مناسکی) با میزان شادی دانشآموزان دختر دورة متوسطه رابطة معنیدار وجود دارد. همچنین نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بعد اعتقادی 22/0، بعد مناسکی 19/0 ، بعد پیامدی 17/0 و بعد عاطفی 15/0 به ترتیب پیشبینیکننده و تبیینکننده میزان شادی دانشآموزان دختر دورة متوسطه شهر اصفهان بودهاند؛ بنابراین میتوان بیان کرد که دینداری و ابعاد مختلف آن در تبیین سلامت روان و ازجمله شادی دانشآموزان دختر دورة متوسطه نقش مهم و بسزایی دارد.
واژههای کلیدی: دینداری، شادی، دانشآموزان دورة متوسطه.