انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق در مورد آل بویه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

آل بویه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

پرش به: ناوبری, جستجو

 

/

اوج گسترهٔ فرمانروایی بوییان

آل بویه یا بوییان، (۳۲۰-۴۴۷ ق / ۹۳۲-۱۰۵۵ م) از دودمان‌های ایرانی پس از اسلام است که در بخش مرکزی و غربی ایران و عراق فرمانروایی می‌کردند.

فهرست مندرجات

[نهفتن]

۱ پیشینه

۲ تبار خاندان بویه

۳ پادشاهان آل بویه

۳.۱ دیالمه فارس

۳.۲ دیالمه ری , اصفهان و همدان

۳.۳ دیالمه عراق , خوزستان و کرمان

۴ منابع

۵ پیوند به بیرون

[ویرایش] پیشینه

ایران

تاریخ ایران

ایران پیش از آریایی‌ها

ایلامیان

تاریخ ایران پیش از اسلام

ماد

هخامنشیان

سلوکیان

اشکانیان

ساسانیان

تاریخ ایران پس از اسلام

خلفای راشدین

امویان

عباسیان

ایران در دوران حکومت‌های محلی

طاهریان

صفاریان

سامانیان

زیاریان

آل بویه

غزنویان

سلجوقیان

خوارزمشاهیان

ایران در دوره مغول

ایلخانیان

ایران در دوران ملوک‌الطوایفی

سربداران

تیموریان

مرعشیان

کیائیان

قراقویونلو

آق‌قویونلو

ایران در دوران حکومت‌های ملی

صفوی

افشاریان

زند

قاجار

پهلوی

جمهوری اسلامی

موضوعی

تاریخ معاصر ایران

تاریخ مذاهب ایران

مهرپرستی

زرتشتی

تسنن

تصوف

تشیع

تاریخ اسلام

تاریخ زبان و ادبیات ایران

جغرافیای ایران

استان‌های تاریخی ایران

اقتصاد ایران

گاهشمار تاریخ ایران

پروژه ایران

در غرب و مرکز ایران دو سلسله دیلمی به نام آل زیار ( ۳۲۰ ه.ق. ) و آل بویه که هر دو از مناطق شمال برخاسته‌اند نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا آزاد کردند. دیلمی نام قوم و گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آن‌ها چاره‌ای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود بعنوان خلیفگی و احترامات ظاهری قناعت کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه. ق. بدست سلجوقیان و در نتیجهٔ اختلاف دائمی که با آل زیار و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، منقرض شد.

در سالهای ضعف و انحطاط بغداد که امراء ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با احیاء مرده ریگ باستانی در خاطر بسیاری از داعیه داران عصر، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، تحقق این رویاء آن هم در یک مدت کوتاه، تا حدی فقط برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به تقلید از دعوت زیدیان، و برخورد با انقلابات خراسان خیلی زود مثل یک رویای صبحگاهی پایان یافت، مع هذا بنیانگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادر زاده‏اش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن امارت خویش و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای احیاء فرهنگ باستانی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت از دست رفته قرنهای دور نشان دادند. هر چند دولت آنها به رغم انتسابی که بر وفق رسم عصر به یک پادشاه باستانی مثل بهرام گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، باری طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت اخلاف سعد بن ابی وقاص و مروان و معتصم، نقش فعالی را که پیش از آن در سرنوشت مردم ایران داشت به نقش انفعالی مبدل ساخت و بدینگونه عناصر تازه‏یی از طوایف و اقوام مردم ایران بار دیگر آنچه را ایران طی سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند. دولت شیعی آل‌بویه در بخش مهمی از سرزمین ایران حضور داشت.

سه تن از فرزندان بویه که گویا شغل ماهیگیری در گیلان داشتند، به خدمت امرای آل زیار در آمدند. البته، ماکان کاکی هم از آنان حمایت می‌کرد. همچنین، «علی»، «احمد» و «حسن» مورد حمایت مردآویچ نیز قرار گرفتند. فتح اصفهان برای مرد آویچ، ظاهراً توسط علی که برادر بزرگ‌تر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آویچ، غلامان ترک از ترس غلامان دیلمی، به خصوص ابوالحسن علی بن بویه به اطراف گریختند و میدان تنها برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه به همراه برادر خود، احمد که کنیه ابوالحسین داشت به فتح اهواز توفیق یافت (۳۲۶ ه.ق.). وی، غلامان ترک را که به سرداری «بجکم» در آنجا پناه گرفته بودند متواری ساخت.

علی بن بویه پس از فتح خوزستان، عازم فارس شد و احمد نیز به کرمان روی آورد و به فتح آن ولایت نایل آمد ( ۳۳۴ه.ق). سپس، به بغداد رفت و المستکفی بالله – خلیفه عباسی – را مطیع خود ساخت. خلافت بغداد که پیشرفتهای برادران بویه را برای العین می‌دید، به صلاحدید بعضی وزرای خود، از جمله «ابن مقله» با آنان از در مماشات در آمد و لقب خاص برای آنان فرستاد که علی را «عمادالدوله» و حسن را «رکن الدوله» و احمد را «معزالدوله» نامید.

همان معزالدوله بود که در بغداد دستور داد سب آل علی (‌ع‌) موقوف شود و مراسم عزاداری ماه محرم را برپاداشت. به خصوص، در ایام عاشورای سال ۳۵۲ ه.ق. که جمع کثیری در بغداد گرد آمدند و بازارها بسته شد، مردم آن روز آب ننوشیدند و در بازارها خیمه پر پا کردند و بر آن خیمه‌ها پلاس آویختند و زنان بر سر وروی خود می‌کوفتند. از این زمان رسم زیارت قبور ائمه – علیهم اسلام – رایج گردید و بغداد به دو قسمت مهم شیعه نشین (کرخ) و سنی نشین تقسیم شد (۳۶۳ ه.ق.). همچنین، مقام نقابت علویان هم در زمان آل بویه تأسیس شد. در زمان رکن الدوله بود که مذهب شیعه رسمیت کامل یافت.

امرای حمدانی که به حمایت خلیفه به بغداد تاختند، از معزالدوله شکست خوردند. معزالدوله در سال ۳۳۶ ه.ق. بصره را تصرف کرد. همچنین در سال ۳۳۷ ه.ق. به موصل تاخت و ناصر الدوله حمدانی را فراری ساخت.اقامت معزالدوله در سال ۳۵۶ ه.ق. در بغداد ادامه داشت.

عمادالدوله، برادر بزرگ‌تر، (متوفی به سال ۳۳۸ ه.ق.) از آنجا که وی پسری نداشت، از رکن الدوله برادرش که در عراق و ری بود در خواست کرد تا «پناه خسر» پسرش را به شیراز بفرستد که جانشین او شود. این پناه خسرو، لقب «عضد الدوله» یافت و در شیراز به حکمرانی فارس و بنادر و سواحل خلیج فارس پرداخت. رکن الدوله، مردی با تدبیر بود، او در ۳۵۹ ه.ق. به کردستان لشکر کشید و حسنویه، پسر «حسین کرد»، را که حاکم آن ولایت بود، وادار به مصالحه کرد. وزیر او، ابوالفتح که فرزند این عمید بود، قرارداد مصالحه را امضاء کرد.

رکن الدوله با امرای سامانی، به خصوص ابوالحسن سیمجور که از جانب سامانیان حکومت خراسان را داشت، اغلب در کشمکش بود. تنها وقتی صلح میان این دو خانواده رخ داد که امیر نوح سامانی از دختر عضدالدوله خواستگاری کرد و این ازدواج هم صورت گرفت (۳۶۱ ه.ق.) تا وقتی معزالدوله زنده بود، میان برادران و خانواده بویه اختلافی نبود. پس از مرگ معزالدله (۳۵۶ ه.ق.) که عزالدوله بختیار، پسر معزالدوله جانشین پدر شد اختلافها بالا گرفت. این مرد بیشتر نواحی شرق کرمان را در تصرف داشت و به همین دلیل هم، عضدالدوله در ۳۵۷ ه.ق. یک لشکر کشی به کرمان انجام داده بود. عضدالدوله پسر رکن الدوله با عزالدوله پسر معزالدوله چندین بار به جنگ پرداخت. یکی از آن جنگها در حوالی بغداد بود که طی آن، عزالدله شکست خورد و به موصل فرار کرد. معروف است وقتی این خبر را به رکن الدوله رساندند، از شدت خشم خود را از تخت به زیر انداخت و چند روز از خوردن باز ماند.

[ویرایش] تبار خاندان بویه

در مورد تبار خاندان بویه در میان دانشمندان و تاریخنگاران دیدگاه‌های گوناگون وجود دارد، صابی در کتاب تاجی آورده‌است که نسب بویه به بهرام گور منتهی می‌گردد و بعضی گفته‌اند که بویه از نسل دیلم بن ضبه بوده‌است و ابوعلی مسکویه در کتاب تجارب الامم آورده‌است که پادشاهان آل بویه خود را از فرزندان یزدگرد پسر شهریار آخرین پادشاه ساسانی می‌دانند و می‌گویند که در آغاز تهاجم اعراب مسلمان بعضی از اولاد یزدگرد به گیلان رفته و درآنجا ساکن شدند.

ابو شجاع بویه جد آل بویه مردی متوسط الحال و سه پسر داشت: علی و حسن و احمد. هنگامیکه ماکان کاکی بر طبرستان استیلا یافت بویه در جزو خذام او درآمد و پسرانش نیز با اسفار بن شیرویه و مرداویج و وشمگیر پسران زیار، که خود را از نژاد ارغش پادشاه گیلان در عهد کیخسرو میدانستند، ملازمت ماکان می‌کردندتا آنکه ااسفار بن شیرویه بر ماکان خروج کرد و بر دیلمستان مستولی گردید. اسفار بعد از یکسال کشته شد و مرداویج بجای او نشست. رستمدار، ری، مازندران، قزوین، ابهر، زنجان و طارم را بگرفت و در همدان دست به کشتار اهالی زد و کشتار زیاد هم نمود. مرداویج علی پسر بویه را با برادران به کرج فرستاد و خود عازم اصفهان گردید. درآنزمان مظفر بن یاقوت از جانب المقتدر عباسی حاکم اصفهان بود و به دفع مرداویج پرداخت ولی شکست خورد و به فارس نزد پدرش گریخت. یاقوت پدر مظفر با لشکریان فارس متوجه مرداویج گردید ولی از وی هم چیزی ساخته نشد و تارومار گردید. درین هنگام علی پسر بویه با برادران در ارجان بود که یاقوت دوهزار تن از دلاورترین مردان لشکر خود را به جنگ ایشان گسیل داشت تا بتواند شکستهای پیهم خود و پسرش را جبران کند، درین پیکار نیز بخت یاقوت یاری نکرد آنها نیز از پسران بویه شکست خورده فرار نمودند. پس ازین رویداد علی برادرش حسن را به کازرون فرستاد و حسن پس از تصرف کازرون سپاهی را که یاقوت به جنگ او فرستاده بود بار دیگر شکست داد. در سال ۳۲۲ جنگی سختی میان یاقوت و علی پسر بویه در گرفت، نخست گروهی از سربازان علی به یاقوت پناه بردند ولی یاقوت همه را سر برید، این عمل زشت یاقوت باعث توانمندتر شدن علی گردید زیرا یاران او چنین دیدند در وفاداری به وی استوارتر گردیدند. یاقوت درین جنگ نیز شکست خورد و برادر کوچکش احمد که نوزده سال داشت درین جنگ کشته شد. پس از شکست دادن یاقوت علی وارد شیراز شد و بر فارس مستولی گردید و بدینترتیب کار خاندان بویه بالا گرفت و بوییان روی کار آمد. علی پسر بویه در شیراز در سرای مربوط به یاقوت نزول کرد. می‌گویند سپاهیان مواجب خود را از وی خواستند و او سخت گرفتار بی پولی بود، روزی در سرای خویش در اندیشه و پریشان نشسته بود و دید ماری از موضعی در سقف خانه یبرون آمد و به سوراخی رفت. علی فراشان را بخواست و فرمان داد تا مار را بیرون آورند. چون نیک بگشتند از آن سوراخ راه به اتاق دیگر یافتند که در آن صندوقهای پر از مال بود که ارزش پانصد (پنجصد) هزار دینار داشت. این مال را علی بی درنگ در مواجب سربازان مصرف کرد. پس از آن نامه به الراضی بالله عباسی فرستاد و از وی خواست که مقاطعه شهرهای راکه در دست دارد بوی واگذارد و الراضی نیز پذیرفت. درینوقت مرداویج آمادگی حمله به شیراز را داشت که به دست غلامش کشته شد. دیگر کسی در میدان نبود که با پسرن بویه رقابت کند. علی از سوی خلیفه بغداد «عمادالدوله» و حسن «رکن الدوله» و احمد به «معزالدوله» ملقب گردیدند.

[ویرایش] پادشاهان آل بویه

[ویرایش] دیالمه فارس

عمادالدوله علی پسر بویه

علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله . اولین از سلاطین دیلمی فارس (۳۲۰ - ۳۳۸ ه' . ق.). وی به همراه دو برادر کهتر خویش رکن الدوله حسن و معزالدوله احمد در اوان قیام داعیان علوی در گیلان و طبرستان بر کارداران امرای سامانی ، در عداد یاران ماکان بن کاکی سردار دیلمی ، درآمد. و پس از پریشانی احوال ماکان کاکی ، این سه برادر به خدمت مرداویج بن زیار پیوستند و مرداویج مقدم آنان را گرامی داشت و هر کدام را مامور قسمتی از عراق عجم کرد. از آن جمله علی (عمادالدوله ) را نامزد کرج کرد. وی در کرج (کره رود، کرج ابودلف ) با مردم و عمال مرداویج با مهربانی و مدارا رفتار کرد. سپس به فتح قلاع اطراف کرج پرداخت و به زودی در آن نواحی صاحب قدرت گردید. و در سال ۳۲۱ ه' . ق. اصفهان را که در آن هنگام مظفربن یاقوت بر آن حکومت می‌کرد تسخیر کرد و چند ماهی بیش در آنجا نبود که مرداویج به سبب نگرانی خاطری که از عمادالدوله داشت ، برادر خویش وشمگیر را با سپاهی انبوه برای دفع عمادالدوله بدانجا گسیل داشت . علی بن بویه نیزبدون جنگ و ستیز اصفهان را تخلیه کرد، و به ارجان ، که ابوبکربن یاقوت بر آن حکومت می‌کرد، رفت و در ماه ذی حجه سال ۳۲۱ ه' . ق. آنجا را تسخیر کرد. و به تدریج تا اواخر این سال سایر نواحی فارس را مسخر ساخت وسرانجام پس از جنگ سختی که با یاقوت حاکم شیراز کردآنجا را نیز تحت نفوذ خویش درآورد. در این اوان مردوایج دست به تهیه سپاهی عظیم جهت راندن عمادالدوله از شیراز زد، ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۳۲۳ به دست جمعی از غلامان ترک خود به قتل رسید و به این ترتیب عمادالدوله از شر دشمنی قوی پنجه رهایی یافت . عمادالدوله در سال ۳۲۲ برادر خویش رکن الدوله حسن را مامورفتح کرمان کرد و او بدون هیچگونه مقاومت از طرف اهالی ، کرمان را تصرف کرد و بدین ترتیب دربار خلافت ، کلیه متصرفات خود را در ایران از دست بداد. عمادالدوله در سال ۳۲۹ ه' . ق. در حین قلع و قمع شورشیان و مخالفان خویش ، تا طبرستان پیش رفت ، و در سال ۳۳۱، برادرش احمد، خوزستان را نیز جزء متصرفات آل بویه درآورد. عمادالدوله در سال ۳۳۷ سخت مریض شد و کارها را به برادرزاده خویش عضدالدوله واگذاشت و خود در سال ۳۳۸ درگذشت . عمادالدوله در تمام مدت امارت خود با مردم مهربانی کرد و بساط عدل و انصاف را در سراسر قلمرو خویش گستراند. برای اطلاع بیشتر راجع به این امر رجوع به مآخذ ذیل شود: تاریخ دیالمه و غزنویان ، تالیف عباس پرویز. تاریخ ابن اثیر، حوادث سال ۳۲۱ به بعد. تاریخ گزیده حمداللّه مستوفی ص ۴۱۵ - ۴۱۸. ریحانة الادب ج ۳ ص ۱۲۷. الاعلام زرکلی چ ۲ ج ۵



خرید و دانلود تحقیق در مورد آل بویه


تحقیق در مورد آل بویه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

آل بویه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

پرش به: ناوبری, جستجو

 

/

اوج گسترهٔ فرمانروایی بوییان

آل بویه یا بوییان، (۳۲۰-۴۴۷ ق / ۹۳۲-۱۰۵۵ م) از دودمان‌های ایرانی پس از اسلام است که در بخش مرکزی و غربی ایران و عراق فرمانروایی می‌کردند.

فهرست مندرجات

[نهفتن]

۱ پیشینه

۲ تبار خاندان بویه

۳ پادشاهان آل بویه

۳.۱ دیالمه فارس

۳.۲ دیالمه ری , اصفهان و همدان

۳.۳ دیالمه عراق , خوزستان و کرمان

۴ منابع

۵ پیوند به بیرون

[ویرایش] پیشینه

ایران

تاریخ ایران

ایران پیش از آریایی‌ها

ایلامیان

تاریخ ایران پیش از اسلام

ماد

هخامنشیان

سلوکیان

اشکانیان

ساسانیان

تاریخ ایران پس از اسلام

خلفای راشدین

امویان

عباسیان

ایران در دوران حکومت‌های محلی

طاهریان

صفاریان

سامانیان

زیاریان

آل بویه

غزنویان

سلجوقیان

خوارزمشاهیان

ایران در دوره مغول

ایلخانیان

ایران در دوران ملوک‌الطوایفی

سربداران

تیموریان

مرعشیان

کیائیان

قراقویونلو

آق‌قویونلو

ایران در دوران حکومت‌های ملی

صفوی

افشاریان

زند

قاجار

پهلوی

جمهوری اسلامی

موضوعی

تاریخ معاصر ایران

تاریخ مذاهب ایران

مهرپرستی

زرتشتی

تسنن

تصوف

تشیع

تاریخ اسلام

تاریخ زبان و ادبیات ایران

جغرافیای ایران

استان‌های تاریخی ایران

اقتصاد ایران

گاهشمار تاریخ ایران

پروژه ایران

در غرب و مرکز ایران دو سلسله دیلمی به نام آل زیار ( ۳۲۰ ه.ق. ) و آل بویه که هر دو از مناطق شمال برخاسته‌اند نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا آزاد کردند. دیلمی نام قوم و گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آن‌ها چاره‌ای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود بعنوان خلیفگی و احترامات ظاهری قناعت کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه. ق. بدست سلجوقیان و در نتیجهٔ اختلاف دائمی که با آل زیار و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، منقرض شد.

در سالهای ضعف و انحطاط بغداد که امراء ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با احیاء مرده ریگ باستانی در خاطر بسیاری از داعیه داران عصر، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، تحقق این رویاء آن هم در یک مدت کوتاه، تا حدی فقط برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به تقلید از دعوت زیدیان، و برخورد با انقلابات خراسان خیلی زود مثل یک رویای صبحگاهی پایان یافت، مع هذا بنیانگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادر زاده‏اش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن امارت خویش و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای احیاء فرهنگ باستانی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت از دست رفته قرنهای دور نشان دادند. هر چند دولت آنها به رغم انتسابی که بر وفق رسم عصر به یک پادشاه باستانی مثل بهرام گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، باری طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت اخلاف سعد بن ابی وقاص و مروان و معتصم، نقش فعالی را که پیش از آن در سرنوشت مردم ایران داشت به نقش انفعالی مبدل ساخت و بدینگونه عناصر تازه‏یی از طوایف و اقوام مردم ایران بار دیگر آنچه را ایران طی سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند. دولت شیعی آل‌بویه در بخش مهمی از سرزمین ایران حضور داشت.

سه تن از فرزندان بویه که گویا شغل ماهیگیری در گیلان داشتند، به خدمت امرای آل زیار در آمدند. البته، ماکان کاکی هم از آنان حمایت می‌کرد. همچنین، «علی»، «احمد» و «حسن» مورد حمایت مردآویچ نیز قرار گرفتند. فتح اصفهان برای مرد آویچ، ظاهراً توسط علی که برادر بزرگ‌تر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آویچ، غلامان ترک از ترس غلامان دیلمی، به خصوص ابوالحسن علی بن بویه به اطراف گریختند و میدان تنها برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه به همراه برادر خود، احمد که کنیه ابوالحسین داشت به فتح اهواز توفیق یافت (۳۲۶ ه.ق.). وی، غلامان ترک را که به سرداری «بجکم» در آنجا پناه گرفته بودند متواری ساخت.

علی بن بویه پس از فتح خوزستان، عازم فارس شد و احمد نیز به کرمان روی آورد و به فتح آن ولایت نایل آمد ( ۳۳۴ه.ق). سپس، به بغداد رفت و المستکفی بالله – خلیفه عباسی – را مطیع خود ساخت. خلافت بغداد که پیشرفتهای برادران بویه را برای العین می‌دید، به صلاحدید بعضی وزرای خود، از جمله «ابن مقله» با آنان از در مماشات در آمد و لقب خاص برای آنان فرستاد که علی را «عمادالدوله» و حسن را «رکن الدوله» و احمد را «معزالدوله» نامید.

همان معزالدوله بود که در بغداد دستور داد سب آل علی (‌ع‌) موقوف شود و مراسم عزاداری ماه محرم را برپاداشت. به خصوص، در ایام عاشورای سال ۳۵۲ ه.ق. که جمع کثیری در بغداد گرد آمدند و بازارها بسته شد، مردم آن روز آب ننوشیدند و در بازارها خیمه پر پا کردند و بر آن خیمه‌ها پلاس آویختند و زنان بر سر وروی خود می‌کوفتند. از این زمان رسم زیارت قبور ائمه – علیهم اسلام – رایج گردید و بغداد به دو قسمت مهم شیعه نشین (کرخ) و سنی نشین تقسیم شد (۳۶۳ ه.ق.). همچنین، مقام نقابت علویان هم در زمان آل بویه تأسیس شد. در زمان رکن الدوله بود که مذهب شیعه رسمیت کامل یافت.

امرای حمدانی که به حمایت خلیفه به بغداد تاختند، از معزالدوله شکست خوردند. معزالدوله در سال ۳۳۶ ه.ق. بصره را تصرف کرد. همچنین در سال ۳۳۷ ه.ق. به موصل تاخت و ناصر الدوله حمدانی را فراری ساخت.اقامت معزالدوله در سال ۳۵۶ ه.ق. در بغداد ادامه داشت.

عمادالدوله، برادر بزرگ‌تر، (متوفی به سال ۳۳۸ ه.ق.) از آنجا که وی پسری نداشت، از رکن الدوله برادرش که در عراق و ری بود در خواست کرد تا «پناه خسر» پسرش را به شیراز بفرستد که جانشین او شود. این پناه خسرو، لقب «عضد الدوله» یافت و در شیراز به حکمرانی فارس و بنادر و سواحل خلیج فارس پرداخت. رکن الدوله، مردی با تدبیر بود، او در ۳۵۹ ه.ق. به کردستان لشکر کشید و حسنویه، پسر «حسین کرد»، را که حاکم آن ولایت بود، وادار به مصالحه کرد. وزیر او، ابوالفتح که فرزند این عمید بود، قرارداد مصالحه را امضاء کرد.

رکن الدوله با امرای سامانی، به خصوص ابوالحسن سیمجور که از جانب سامانیان حکومت خراسان را داشت، اغلب در کشمکش بود. تنها وقتی صلح میان این دو خانواده رخ داد که امیر نوح سامانی از دختر عضدالدوله خواستگاری کرد و این ازدواج هم صورت گرفت (۳۶۱ ه.ق.) تا وقتی معزالدوله زنده بود، میان برادران و خانواده بویه اختلافی نبود. پس از مرگ معزالدله (۳۵۶ ه.ق.) که عزالدوله بختیار، پسر معزالدوله جانشین پدر شد اختلافها بالا گرفت. این مرد بیشتر نواحی شرق کرمان را در تصرف داشت و به همین دلیل هم، عضدالدوله در ۳۵۷ ه.ق. یک لشکر کشی به کرمان انجام داده بود. عضدالدوله پسر رکن الدوله با عزالدوله پسر معزالدوله چندین بار به جنگ پرداخت. یکی از آن جنگها در حوالی بغداد بود که طی آن، عزالدله شکست خورد و به موصل فرار کرد. معروف است وقتی این خبر را به رکن الدوله رساندند، از شدت خشم خود را از تخت به زیر انداخت و چند روز از خوردن باز ماند.

[ویرایش] تبار خاندان بویه

در مورد تبار خاندان بویه در میان دانشمندان و تاریخنگاران دیدگاه‌های گوناگون وجود دارد، صابی در کتاب تاجی آورده‌است که نسب بویه به بهرام گور منتهی می‌گردد و بعضی گفته‌اند که بویه از نسل دیلم بن ضبه بوده‌است و ابوعلی مسکویه در کتاب تجارب الامم آورده‌است که پادشاهان آل بویه خود را از فرزندان یزدگرد پسر شهریار آخرین پادشاه ساسانی می‌دانند و می‌گویند که در آغاز تهاجم اعراب مسلمان بعضی از اولاد یزدگرد به گیلان رفته و درآنجا ساکن شدند.

ابو شجاع بویه جد آل بویه مردی متوسط الحال و سه پسر داشت: علی و حسن و احمد. هنگامیکه ماکان کاکی بر طبرستان استیلا یافت بویه در جزو خذام او درآمد و پسرانش نیز با اسفار بن شیرویه و مرداویج و وشمگیر پسران زیار، که خود را از نژاد ارغش پادشاه گیلان در عهد کیخسرو میدانستند، ملازمت ماکان می‌کردندتا آنکه ااسفار بن شیرویه بر ماکان خروج کرد و بر دیلمستان مستولی گردید. اسفار بعد از یکسال کشته شد و مرداویج بجای او نشست. رستمدار، ری، مازندران، قزوین، ابهر، زنجان و طارم را بگرفت و در همدان دست به کشتار اهالی زد و کشتار زیاد هم نمود. مرداویج علی پسر بویه را با برادران به کرج فرستاد و خود عازم اصفهان گردید. درآنزمان مظفر بن یاقوت از جانب المقتدر عباسی حاکم اصفهان بود و به دفع مرداویج پرداخت ولی شکست خورد و به فارس نزد پدرش گریخت. یاقوت پدر مظفر با لشکریان فارس متوجه مرداویج گردید ولی از وی هم چیزی ساخته نشد و تارومار گردید. درین هنگام علی پسر بویه با برادران در ارجان بود که یاقوت دوهزار تن از دلاورترین مردان لشکر خود را به جنگ ایشان گسیل داشت تا بتواند شکستهای پیهم خود و پسرش را جبران کند، درین پیکار نیز بخت یاقوت یاری نکرد آنها نیز از پسران بویه شکست خورده فرار نمودند. پس ازین رویداد علی برادرش حسن را به کازرون فرستاد و حسن پس از تصرف کازرون سپاهی را که یاقوت به جنگ او فرستاده بود بار دیگر شکست داد. در سال ۳۲۲ جنگی سختی میان یاقوت و علی پسر بویه در گرفت، نخست گروهی از سربازان علی به یاقوت پناه بردند ولی یاقوت همه را سر برید، این عمل زشت یاقوت باعث توانمندتر شدن علی گردید زیرا یاران او چنین دیدند در وفاداری به وی استوارتر گردیدند. یاقوت درین جنگ نیز شکست خورد و برادر کوچکش احمد که نوزده سال داشت درین جنگ کشته شد. پس از شکست دادن یاقوت علی وارد شیراز شد و بر فارس مستولی گردید و بدینترتیب کار خاندان بویه بالا گرفت و بوییان روی کار آمد. علی پسر بویه در شیراز در سرای مربوط به یاقوت نزول کرد. می‌گویند سپاهیان مواجب خود را از وی خواستند و او سخت گرفتار بی پولی بود، روزی در سرای خویش در اندیشه و پریشان نشسته بود و دید ماری از موضعی در سقف خانه یبرون آمد و به سوراخی رفت. علی فراشان را بخواست و فرمان داد تا مار را بیرون آورند. چون نیک بگشتند از آن سوراخ راه به اتاق دیگر یافتند که در آن صندوقهای پر از مال بود که ارزش پانصد (پنجصد) هزار دینار داشت. این مال را علی بی درنگ در مواجب سربازان مصرف کرد. پس از آن نامه به الراضی بالله عباسی فرستاد و از وی خواست که مقاطعه شهرهای راکه در دست دارد بوی واگذارد و الراضی نیز پذیرفت. درینوقت مرداویج آمادگی حمله به شیراز را داشت که به دست غلامش کشته شد. دیگر کسی در میدان نبود که با پسرن بویه رقابت کند. علی از سوی خلیفه بغداد «عمادالدوله» و حسن «رکن الدوله» و احمد به «معزالدوله» ملقب گردیدند.

[ویرایش] پادشاهان آل بویه

[ویرایش] دیالمه فارس

عمادالدوله علی پسر بویه

علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله . اولین از سلاطین دیلمی فارس (۳۲۰ - ۳۳۸ ه' . ق.). وی به همراه دو برادر کهتر خویش رکن الدوله حسن و معزالدوله احمد در اوان قیام داعیان علوی در گیلان و طبرستان بر کارداران امرای سامانی ، در عداد یاران ماکان بن کاکی سردار دیلمی ، درآمد. و پس از پریشانی احوال ماکان کاکی ، این سه برادر به خدمت مرداویج بن زیار پیوستند و مرداویج مقدم آنان را گرامی داشت و هر کدام را مامور قسمتی از عراق عجم کرد. از آن جمله علی (عمادالدوله ) را نامزد کرج کرد. وی در کرج (کره رود، کرج ابودلف ) با مردم و عمال مرداویج با مهربانی و مدارا رفتار کرد. سپس به فتح قلاع اطراف کرج پرداخت و به زودی در آن نواحی صاحب قدرت گردید. و در سال ۳۲۱ ه' . ق. اصفهان را که در آن هنگام مظفربن یاقوت بر آن حکومت می‌کرد تسخیر کرد و چند ماهی بیش در آنجا نبود که مرداویج به سبب نگرانی خاطری که از عمادالدوله داشت ، برادر خویش وشمگیر را با سپاهی انبوه برای دفع عمادالدوله بدانجا گسیل داشت . علی بن بویه نیزبدون جنگ و ستیز اصفهان را تخلیه کرد، و به ارجان ، که ابوبکربن یاقوت بر آن حکومت می‌کرد، رفت و در ماه ذی حجه سال ۳۲۱ ه' . ق. آنجا را تسخیر کرد. و به تدریج تا اواخر این سال سایر نواحی فارس را مسخر ساخت وسرانجام پس از جنگ سختی که با یاقوت حاکم شیراز کردآنجا را نیز تحت نفوذ خویش درآورد. در این اوان مردوایج دست به تهیه سپاهی عظیم جهت راندن عمادالدوله از شیراز زد، ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۳۲۳ به دست جمعی از غلامان ترک خود به قتل رسید و به این ترتیب عمادالدوله از شر دشمنی قوی پنجه رهایی یافت . عمادالدوله در سال ۳۲۲ برادر خویش رکن الدوله حسن را مامورفتح کرمان کرد و او بدون هیچگونه مقاومت از طرف اهالی ، کرمان را تصرف کرد و بدین ترتیب دربار خلافت ، کلیه متصرفات خود را در ایران از دست بداد. عمادالدوله در سال ۳۲۹ ه' . ق. در حین قلع و قمع شورشیان و مخالفان خویش ، تا طبرستان پیش رفت ، و در سال ۳۳۱، برادرش احمد، خوزستان را نیز جزء متصرفات آل بویه درآورد. عمادالدوله در سال ۳۳۷ سخت مریض شد و کارها را به برادرزاده خویش عضدالدوله واگذاشت و خود در سال ۳۳۸ درگذشت . عمادالدوله در تمام مدت امارت خود با مردم مهربانی کرد و بساط عدل و انصاف را در سراسر قلمرو خویش گستراند. برای اطلاع بیشتر راجع به این امر رجوع به مآخذ ذیل شود: تاریخ دیالمه و غزنویان ، تالیف عباس پرویز. تاریخ ابن اثیر، حوادث سال ۳۲۱ به بعد. تاریخ گزیده حمداللّه مستوفی ص ۴۱۵ - ۴۱۸. ریحانة الادب ج ۳ ص ۱۲۷. الاعلام زرکلی چ ۲ ج ۵



خرید و دانلود تحقیق در مورد آل بویه


دانلود تحقیق آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه

آل بویه نام خود را از «بویه‏» (1) گرفتند که پدر بنیادگذاران‏این سلسله بود. جد ایشان ابو شجاع بویه پسر فناخسرو(پناه‏خسرو) نام داشت که نسبت‏خود را به «مهرنرسى‏» وزیربهرام گور مى‏رسانید. بویه از طائفه شرزیل آوند از اهالى قریه‏کیاکلیش در دیلمان بود و با گمنامى و تنگدستى زندگى مى‏کرد وروزى او از صید ماهى بود، سپس شخصیتى یافته به خدمت‏یکى ازهموطنان خود به نام «ماکان کاکى‏» سردار امیر نصر ساسانى‏درآمد (2) و پس از مرگ وى در سپاه «مردآویج زیارى‏» که از مردم‏گیلان بود، داخل شد.

وى سه پسر داشت که بعدها هر سه به سلطنت رسیدند. پسر بزرگ على‏نام داشت که بعدا به موسوم‏«عمادالدوله‏» »ه‏لو گردید و پسردوم حسن «رکن الدوله‏» و سومى احمد «معزالدوله‏» نامیده‏شدند. این سه پسر، پس از تحمل شدائد و تلاش فراوانى که به کاربردند، به پیشرفت فوق‏العاده‏اى نائل شدند. به گفته ابن ابى‏الحدید، چنان سلطنتى تشکیل دادند که در شکوه و عظمت، ضرب‏المثل‏بود (3) . سلطنت ال بویه به خصوص در زمان عضدالدوله به اوج قدرت‏رسید و از آن پس، روى به انحطاط نهاد. آغاز آن از ماه ذیقعده‏سال 321ه و پایان آن بنا بر احتمال قوى سال 448 بود. سلطنت‏آنان 120 سال ادامه داشت و 17 تن از این خاندان به حکومت‏رسیدند (4) .

ابن طقطقى (701 - 660 ه) در کتاب «الفخرى فى الاداب‏السلطانیه و الدول الاسلامیه‏» درباره دولت آل بویه مى‏نویسد:

«پیدایش دولت آل بویه را هیچ‏کس پیش‏بینى نمى‏کرد و حتى تصورجزئى از عظمت آن را نیز نمى‏نمود، لیکن دولت مزبور بر عالم‏چیره شد و مردم جهان را مقهور خود کرد و بر مقام خلافت استیلایافت. پادشاهان آل بویه خلفا را عزل و نصب کردند، و وزرا رابه کار وا داشتند و از کار برکنار نمودند، و بدینسان کلیه‏امور بلاد عجم و عراق را زیر فرمان خود درآوردند و رجال دولت‏متفقا از ایشان اطاعت کردند» (5) .

صاحب تاریخ فخرى مى‏افزاید: «جالب این است که آن همه عظمت پس‏از تنگدستى و بینوائى و خوارى و نیازمندى و دست و پنجه نرم‏کردن با رنج و ستم نصیب آنان شد زیرا جد ایشان ابوشجاع بویه وپدر جد او جملگى مانند سایر رعایاى فقیر در بلاد دیلم به سرمى‏بردند و بویه خود به شغل ماهیگیرى مى‏پرداخت. از این‏رو بودکه معزالدوله پس از تصرف بلاد همراه به نعمت‏خداوند معترف بودو مى‏گفت: من در آغاز زندگى هیزم مى‏چیدم و روى سر نهاده‏مى‏بردم‏» (6) .

وضع فلاکتبار بویه و پسرانش

بویه و پسرانش در ابتداى امر وضع رقت‏بارى داشتند و در دهى ازناحیه دیلمان سکونت داشتند که «کیاکلیش‏» خوانده مى‏شد (7) مورخان شغل بویه را ماهیگیرى نوشته‏اند و همه در بینوا بودن‏خانواده آنان اتفاق نظر دارند. و از میان سه پسر بویه احمد(معزالدوله) در هنگامى که در اوج قدرت بود، علاقه داشت که ازگذشته رقت‏بار خود و پدر و برادرانش در زمانى که هنوز در دیلم‏بودند، در حضور جمع سخن گوید و این شاید به خاطر اداى شکرنعمت و موهبتى بود که خداوند به او و خاندانش ارزانى داشته‏بود.

ابوالفضل شیرازى وزیر معزالدوله از قول او نقل کرده است که من‏در دیلم، براى خانواده‏ام هیزم حمل مى‏کردم. روزى خواهر بزرگم‏گفت که هیزمى که امروز آورده‏اى کافى نیست، یک پشته دیگربیاور، گفتم دیگر نمى‏توانم و تا مى‏توانستم آوردم. گفت: اگربیاورى دو گرده نان از نانى که مى‏پزم زیادتر به تو مى‏دهم. یک‏پشته دیگر آوردم و از خستگى نزدیک بود تلف شوم. خواهر گفت:

اگر یک پشته دیگر بیاورى، علاوه بر دو گرده نانى که بر جیره‏نانت اضافه مى‏کنم، یک عدد پیاز هم به تو خواهم داد. من باز یک‏پشته دیگر هیزم بردم و خواهرم به وعده خود عمل کرد بعد از آن‏به لطف خداوند، حالم تغییر کرد و در وضعى که مى‏بینى قرارگرفتم.

وزیر ابوالفضل شیرازى گفت که معزالدوله، داستان مزبور رابارها در حضور جمع در مقام افتخار، بیان مى‏کرد و هیچ کتمان‏نمى‏داشت و اگر غیر از این بود، من آن را نقل مى‏کردم‏» (8) .

شهریار بن رستم دیلمى درباره آغاز دولت آل بویه و پیدایش آن‏گوید: «ابو شجاع بویه در آغاز کارش با من وست‏بود، هنگامى‏که مادر فرزندانش عمادالدوله ابوالحسن على، و رکن‏الدوله‏ابوعلى حسن، و معزالدوله ابوالحسین احمد که هر سه به پادشاهى‏رسیدند درگذشت، روزى به خانه او رفتم دیدم ابوشجاع بویه ازاندوه زنش بیتابى مى‏کند، از اینرو وى را تسلیت داده از اضطراب‏و پریشانى او کاستم، سپس ابوشجاع و فرزندانش را برداشته به‏خانه خود آوردم و طعامى براى آنها حاضر کردم، در این وقت‏شخصى‏که از بیرون خانه مى‏گذشت، فریاد زد: «منجم، تعبیر کننده خواب‏و نویسنده ادعیه و طلسمات‏». ابوشجاع وى را خواست و گفت من‏دیشب خوابى دیده‏ام برایم تعبیر کن. خواب دیدم که بول مى‏کردم وآتشى عظیم از من خارج مى‏شد، سپس آن آتش دامنه یافته روى به‏بالا نهاد چندانگه مى‏رفت که به آسمان برسد، آنگاه آتش از هم‏شکافته شد و سه قسمت گردید و از هر قسمت‏شعله‏هایى پدید آمد ودنیا را روشن کرد.

منجم گفت: این خواب تو بسیار با اهمیت است و من جز با گرفتن‏خلعت و اسبى آن راتعبیر نمى‏کنم، بویه گفت: به خدا سوگند من جزاین لباسى که پوشیده‏ام، چیزى ندارم.

اگر آن را به تو بدهم برهنه مى‏مانم. منجم گفت: پس ده دیناربده، بویه گفت: به خدا سوگند دو دینار هم ندارم تا چه رسد به‏ده دینار! و سپس چیز ناقابلى بدو داد. منجم گفت: بدان که توداراى سه پسرى که مالک روى زمین خواهند شد و بر مردم جهان‏فرمانروایى خواهند کرد و چنانکه آن آتش به آسمان بالا رفت.

آوازه ایشان نیز در اطراف و اکناف عالم خواهد پیچید و همان‏قدر که شاخه‏هاى آن پراکنده شد گروهى پادشاهان از ایشان به‏وجود خواهند آمد. بویه گفت: شرم نمى‏کنى ما را مسخره مى‏نمایى؟!

من مردى فقیر و پریشانم و فرزندانم همگى فقیر و نیازمندند.

اینان کجا و پادشاهى کجا؟! منجم گفت: اکنون تاریخ ولادت هر یک‏از فرزندان خود را برایم بگو، بویه نیز تاریخ ولادت هر یک رابدو گفت. منجم لحظه‏اى در اسطرلاب و تقویم‏هاى خود نگریست‏سپس‏برخاسته دست عمادالدوله ابوالحسن على را بوسید و گفت: به خداسوگند این بر تمام بلاد سلطنت مى‏کند و پس از وى این و دست‏برادرش ابوعلى حسن را گرفت. ابوشجاع بویه از گفتار منجم به‏خشم آمد و به فرزندانش گفت: برخیزید و پس‏گردن او بزنید که سخت‏ما را مسخره نموده است. ایشان نیز برخاسته همچنان پس‏گردن اومى‏زدند و ما مى‏خندیدیم. سپس منجم گفت: بزنید بیم ندارم، هرگاه‏به پادشاهى رسیدید گفتار مرا به یاد خواهید آورد. ابوشجاع نیزده درهم به او داد و او پى کار خود رفت‏» (9) .

جریان این خواب را ابن جوزى (10) و سید ابن طاوس (11) از«تنوخى‏» با کمى تفاوت نقل کرده‏اند به موجب این نقل موقعى که‏بویه تعبیر خواب خود را از خوابگزار پرسید، پسر بزرگش على‏تازه از کودکى وارد نوجوانى شده بود، دو پسر دیگرش به خصوص‏احمد کودک خردسال بودند.

تنوخى از پدرش از ابوالقاسم على بن حسان انبارى کاتب نقل‏مى‏کند که او گفت:

هنگامى که معزالدوله مرا از بغداد به دیلمان فرستاد تا درشهرى در ناحیه، براى او سراهائى بنا کنم، به من گفت که درآنجا مردى است‏به نام ابوالحسین پسر شیرکوه، چون او را یافتى‏وى راگرامى دار و سلام من(معزالدوله) را به او برسان و بگو که‏من در کودکى شنیده بودم که پدرم خوابى دیده بود و او و توبراى تعبیر آن خواب، به خوابگزارى در دیلم مراجعه کردید،کیفیت‏خواب مزبور را براى من بیان کن، ابوالقاسم گفت: که چون‏به دیلمان رسیدم ابوالحسین را یافتم و پیغام پادشاه را به اورساندم. گفت: بین من و بویه دوستى محکمى بود و خانه من و او،همان‏طور که اکنون مى‏بینى در مقابل هم، قرار داشت. روزى بویه‏به من گفت: خوابى دیده‏ام که مرا به وحشت انداخته است، کسى راپیدا کن تا خواب مرا تعبیر کند، گفتم در این صحرا چه‏کسى رامى‏توان یافت که بتواند خواب تعبیر کند؟ باید صبر کرد تا منجمى‏یا عالمى ازاینجا عبور کند و از او درخواست کنیم تعبیر خواب‏تو را بگوید. چند ماه از این ماجرا گذشت، روزى من و بویه به‏ساحل دریا رفتیم تاماهى صید کنیم، اتفاقا ماهى بسیارى صیدکردیم و آنها را بر پشت گرفته به خانه‏هاى خود بازگشتیم، بویه‏به من گفت که من کسى را در خانه ندارم تا ماهیها را پاکیزه‏کند و بریان سازد(چون زنش مرده بود) تو همه آنها را به خانه‏خود ببر تا در آنجا براى خوردن آماده شوند. ماهیها را به خانه‏ما بردیم. من و بویه و زنم نشستیم و به نظیف کردن و پختن آنهاپرداختیم از قضا مردى در کوچه فریاد مى‏زد که منجم هستم، خواب‏تعبیر مى‏کنم. بویه به من گفت که خواب مرا به خاطر دارى؟ گفتم:

آرى و برخاستم منجم را وارد خانه کردم، بویه خواب خود را براى‏او شرح داد...».

ابوالحسین مى‏گوید:

«سالها گذشت و من خواب را فراموش کردم تا بویه به خراسان رفت‏و على به امارت برخاست و ما شنیدیم که ارجان(بهبهان) را مالک‏شده و پس از آن به فرمانروائى تمام فارس نایل گردیده که از آن‏به بعد جوائز او به خانواده‏اش و به بزرگان دیلم مى‏رسید.

روزى قاصدش مرا طلب کرد من نزد على رفتم از قدرت او دچارشگفتى شدم و خواب (خواب بویه) را به فراموشى سپرده بودم، على‏سخت‏به من نیکى کرد و جوائز عظیمى به من عطا نمود. در یکى ازروزها، هنگامى که جز من و او، کس دیگرى نبود، گفت: اى‏ابوالحسین خوابى را که پدرم دیده بود و خوابگزار تعبیر کرد وبه او پس‏گردنى زدید، به خاطر دارى؟ آنگاه دستور داد هزاردینار آوردند و به من داد و گفت این قیمت آن ماهى مى‏باشد. آن‏ماهى را به خوابگزار داده بود). جوائزلى(عمادالدوله))ه‏لود وعطایاى دیگرى هم به ابوالحسین داد و او به دیلم باز گشت.

ابوالقاسم تمام داستان را به خاطر سپرد و نزد معزالدوله‏مراجعت کرد و آنچه شنیده بود، براى وى باز گفت‏» (12) .

بعضیها خواب ابوشجاع بویه را طور دیگرى نقل کرده‏اند، بنابراین‏نقل او در خواب دید که به شکل درختى سه تنه درآمده است که ازآن آتش زبانه مى‏کشد. معبرى خواب او را نشانه‏اى از حکومت آینده‏سه پسرش تاویل مى‏کند (13) .این حکایت‏به هر صورت نمونه‏اى ازتدبیرى مشروع است که مقصود از آن تقدس بخشیدن به قدرت آل بویه‏بود.

نسب آل بویه

این مطلب را بسیارى از مورخان نوشته‏اند: آل بویه از اخلاف‏سلاطین ساسانى بودند که چون زمانى طولانى در سرزمین دیلم اقامت‏داشتند بدان جهت دیلمى نامیده شده‏اند (14) .

تاج‏الدین حسینى نقیب از علماى نسابه قرن هشتم به نقل از ابواسحاق صابى در کتاب «التاجى فى اخبار بنى‏بویه‏» چنین گوید که‏پادشاه‏دوله(مقتدرترین ن‏یرترد آل بویه) از نسب خود جستجو کرد ودر این باره با مهلبى (وزیر معزالدوله) مکاتبه نمود، مهلبى ازسالخوردگان دیلم و موبدان و وجوه مردم ایران، تحقیق کرد، همه‏نوشتند و تایید کردند و نسب او را که به ساسانیان مى‏رسد،صحیح دانستند (15) .

ظاهرا همین نوشته صابى را نویسندگان دیگر بعد از او، ملاک قرارداده‏اند (16) .

اغلب مورخانى که به ذکر نسب آل بویه پرداخته‏اند، نسب آنان رابه پادشاهان ساسانى مى‏رسانند اما در این که به کدام‏یک ازساسانیان متصل مى‏شوند، بین مورخان اختلاف وجود دارد.

ابوریحان بیرونى(440 - 360ه) از کتاب «التاج‏» نوشته‏ابراهیم صابى(دبیر) اجداد بویه را این چنین نوشته است:

«بویه پسر فناخسرو پسرشان پسر کوهى، پسر شیرزیل (شیردل)

کوچک، پسر شیرکده پسر شیرزیل بزرگ پسر شیرانى شاه، پسر شیرفنه‏پسر سسنان شاه پسر سس خره، پسر شوزیل پسر سسناذر پسر بهرام‏گور. ابوریحان آنگاه چند قول دیگر در خصوص نسب آل بویه ذکرکرده است (17) .

ابن ماکولا (متوفى 475ه) بعد از ابوریحان از قدیمى‏ترین کسانى‏است که نسبت عضدالدوله را تا بابک پسر ساسان بزرگ(جدساسانیان) رسانیده است (18) . لیکن میان نوشته این دو، مختصرتفاوتى وجود دارد.

احمد بن على قلقشندى)متوفى 821ه) نسب آل بویه را به یزدگردرسانده است (19) .



خرید و دانلود دانلود تحقیق آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه


آل بویه در فارس 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

مقدمه

عیلامی‌ها یا ایلامیان یکی از اقوام سرزمین ایران بودند که از ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد تا ۶۴۰ پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی فلات ایران فرمانروایی می‌کردند.(تاریخ مکتوب موجود از ۳۲۰۰ پیش از میلاد است. تمدن عیلام یکی از قدیمی‌ترین و نخستین تمدن‌های جهان است. بر اساس بخش‌بندی جغرافیایی امروز، عیلام باستان سرزمین‌های خوزستان، فارس، ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، استان کرمان، لرستان و کردستان را شامل می‌شد.

آل بویه یا بوییان، (۳۲۰-۴۴۷ ق / ۹۳۲-۱۰۵۵ م) از دودمان‌های ایرانی پس از اسلام است که در بخش مرکزی و غربی ایران و عراق فرمانروایی می‌کردند.

 

گستره ی فرمانروایی آل بویه

در غرب و مرکز ایران دو سلسله دیلمی به نام آل زیار ( ۳۲۰ ه.ق. ) و آل بویه که هر دو از مناطق شمال برخاسته‌اند نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا آزاد کردند. دیلمی نام قوم و گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آن‌ها چاره‌ای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود بعنوان خلیفگی و احترامات ظاهری قناعت کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه. ق. بدست سلجوقیان و در نتیجهٔ اختلاف دائمی که با آل زیار و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، منقرض شد.

تقسیم ممالک آل بویه

از سه پسر بویه چنانچه ذکر کردیم عماد الدوله در سال 338 مرد و جانشین بعضد الدوله پسر رکن الدوله برادر زاده او رسید . معز الدوله هم در سال 356 وفات یافت و پسرش عز الدوله بختیار مقام او را گرفت تنها رکن الدوله برادر میانه باشد تا سال 366 حیات داشت و او به شرحی که در فصل پیش گذشت تا محرم سنه 357 که سال مرگ و وشمگیر زیاری است با او و سپهسالار اردوی خراسان از جانب امیر نوح یعنی ابوالحسن محمد بن ابراهیم سیمجور کشمکش سخت داشت . چون وشمگیر غفلتهً از میان رفت ابوالحسن سیمجوری از جنگ با رکن الدوله احتراز جست لیکن حال خصومت بین رکن الدوله و امیر نوح سامانی تا تاریخ 361 باقی بود. در این تاریخ ابوالحسن سیمجوری امیر نوح را به صلح با رکن الدوله وا داشت و قرار شد که امیر دیلمی و پسرش عضد الدوله هر سال 150000 دینار به سامانیان بپردازند تا ایشان متعرض ری و کرمان که در تصوف آل بویه درآمده بود نشوند و نوح دختر عضد الدوله را هم به عقد ازدواج خود درآورد و این قرار تا سال 366 که سال فوت رکن الدوله و بهستون است از جانب طرفین محترم و مرعی بود .

آخرین واقعه عنده دوره امارت 44 ساله رکن الدوله لشگر کشی اوست.حسنویه پسر حسین از روسای قبایل کرد بود که در حدود سال 348 در کردستان قدرتی به هم زده بود و به حدود دینور و همدان و نهاوند نیز دست اندازی نموده و از حال گرفتاری رکن الدوله در کشمکش های او با وشمگیر و سپهسالاران اردوی خراسان استفاده کرد بود و چون غالباً سپاهیانی به یاری رکن الدوله می فرستاد امیر دیلمی هم زیاد معترض نمی شد.

در سال 359 رکن الدوله به علت شکایاتی که از تعدیات حسنویه به او رسیده بود وزیر نامی خویش ابوالفضل محمد بن حسین یعنی ابن المعید منشی بلیغ مشهور را با لشکری به دفع حسنویه فرستاد و ابن المعید در این سفر با پسر خود ابولفتح علی همراه بود.

ابن المعید در رسیدن بهمدان به علت نقرس مرد و پسرش ابولفتح جای او را گرفت. حسنویه از ترس طلب صلح کرد و ابوالفتح با گرفتن مالی از او بری خدمت رکن الدوله برگشت و با لقب ذوالکفایتین به وزارت برقرار شد در صورتی که سن او از بیست و دو متجاو نبود.

در اواخر سال 365 رکن الدوله که عنرش نزدیک به هفتاد رسیده بود مریض شد و از آنجا با اصرار ابوالفتح ذوالکفایتین با صفهان حرکت کرد تا پسر ارشد خود عضد الدوله را ملاقات کند و او را رسماً به جانشینی خود معرفی نماید چه رکن الدوله از مدتی پیش از عضد الدوله راضی و خشنود نبود و به علت لشکر کشی او به بغداد و نزاع با عضد الدوله بختیار چنانکه بیاید با او صفایی نداشت. عضد الدوله با ابوالفتح وزیر متوسل شد تا وسیله ملاقاتی بین پسر و پدر فراهم کند و رکن الدوله را نسبت به او سر رضا بیاورد تا مبادا در نتیجه این خشم پسر بزرگتر را از ولیعهدی محروم سازد.

ابوالفتح این امر را به خوشی فیصله داد و در اصفهان در ضیافتی بزرگ رکن الدوله و سه پسر او و سران سپاهی دیلم را جمع آورد و رکن الدوله در این مجلس رسماً ابو شجاع پناه خسرو عضد الدوله را ولیعهد و وارث ملک خویش معرفی نمود و همدان و ری و قزوین و نواحی مجاور آنها را به پسر دیگر ابولحسن علی فخر الدوله و اصفهان را به پسر دوم ابو منصور بویه موید الدوله وا گذاشت و به این دو فرزند وصیت نمود که از فرمان عضد الدوله برادر بزرگتر سر نپیچند و اتفاق و اتحادی را که مابین پدر ایشان و برادرانش همواره برقرار و مایه ترقی و سرافرازی ایشان بوده از دست ندهند . رکن الدوله سپس از اصفهان به ری برگشت و در محرم 366 در آنجا جان سپرد.

اگر چه رکن الدوله پسران خویش را بیگانگی توصیه می کرد و در حقیقت تمام ممالک آل بویه را تحت امر عضد الدوله گذاشته بود لیکن پس از مرگ او به علت اختلافاتی که از طرف بین پسران او روی کرد و از طرفی دیگر در نتیجه کشمکش بین عضد الدوله و پسر عمش عز الدوله که قبل از فوت رکن الدوله شروع شده بود رشته پیوستگی ممالک دیالمه از هم گسیخت و متصرفات پسران بویه به قسمت عمده منقسم شد و همین تقسیم مقدمه بروز یک سلسله جنگهای داخلی بین فرزندان رکن الدوله و معز الدوله و اولاد



خرید و دانلود  آل بویه در فارس 14 ص


آل بویه 22 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

آل بویه

در سالهای ضعف و انحطاط بغداد که امراء ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با احیاء مرده ریگ باستانی در خاطر بسیاری از داعیه داران عصر، از گیل و دیلم و طبری شکفته بود، تحقق این رویاء آن هم در یک مدت کوتاه، تا حدی فقط برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به تقلید از دعوت زیدیان، و برخورد با انقلابات خراسان خیلی زود مثل یک رویای صبحگاهی پایان یافت، مع هذا بنیانگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادر زاده‏اش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن امارت خویش و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای احیاء فرهنگ باستانی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت از دست رفته قرنهای دور نشان دادند. هر چند دولت آنها به رغم انتسابی که بر وفق رسم عصر به یک پادشاه باستانی مثل بهرام گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، باری طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت اخلاف سعد بن ابی وقاص و مروان و معتصم، نقش فعالی را که پیش از آن در سرنوشت مردم ایران داشت به نقش انفعالی مبدل ساخت و بدینگونه عناصر تازه‏یی از طوایف و اقوام مردم ایران بار دیگر آنچه را ایران طی سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند. دولت شیعی آل‌بویه در بخش مهمی از سرزمین ایران حضور داشت.

سه تن از فرزندان بویه که گویا شغل ماهیگیری در گیلان داشتند، به خدمت امرای آل زیار در آمدند. البته، ماکان کاکی هم از آنان حمایت می‌کرد. همچنین، " علی "، " احمد " و " حسن " مورد حمایت مردآویچ نیز قرار گرفتند. فتح اصفهان برای مرد آویچ، ظاهرا" توسط علی که برادر بزرگ‌تر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آویچ، غلامان ترک از ترس غلامان دیلمی، به خصوص ابوالحسن علی بن بویه به اطراف گریختند و میدان تنها برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه به همراه برادر خود، احمد که کنیه ابوالحسین داشت به فتح اهواز توفیق یافت (326 ه.ق.). وی، غلامان ترک را که به سرداری "بجکم " در آنجا پناه گرفته بودند متواری ساخت.

علی بن بویه پس از فتح خوزستان، عازم فارس شد و احمد نیز به کرمان روی آورد و به فتح آن ولایت نایل آمد ( 334ه.ق). سپس ،به بغداد رفت و المستکفی بالله – خلیفه عباسی – را مطیع خود ساخت. خلافت بغداد که پیشرفتهای برادران بویه را برای العین می‌دید، به صلاحدید بعضی وزرای خود، از جمله " ابن مقله " با آنان از در مماشات در آمد و لقب خاص برای آنان فرستاد که علی را " عماد الدوله " و حسن را " رکن الدوله " و احمد را " معزالدوله " نامید.

همان معزالدوله بود که در بغداد دستور داد سب آل علی (‌ع‌) موقوف شود و مراسم عزاداری ماه محرم را برپاداشت. به خصوص، در ایام عاشورای سال 352 ه.ق. که جمع کثیری در بغداد گرد آمدند و بازارها بسته شد ،‌مردم آن روز آب ننوشیدند و در بازارها خیمه پر پا کردند و بر آن خیمه‌ها پلاس آویختند و زنان بر سر وروی خود می‌کوفتند .

از این زمان رسم زیارت قبور ائمه – علیهم اسلام – رایج گردید و بغداد به دو قسمت مهم شیعه نشین (کرخ) و سنی نشین تقسیم شد (363 ه.ق.). همچنین، مقام نقابت علویان هم در زمان آل بویه تأسیس شد.

امرای حمدانی که به حمایت خلیفه به بغداد تاختند، از معزالدوله شکست خوردند. معزالدوله در سال 336 ه.ق. بصره را تصرف کرد. همچنین در سال 337 ه.ق. به موصل تاخت و ناصر الدوله حمدانی را فراری ساخت .اقامت معزالدوله در سال 356 ه.ق. در بغداد ادامه داشت.

عمادالدوله ،برادر بزرگ‌تر، (متوفی به سال 338 ه.ق.) از آنجا که وی پسری نداشت، از رکن الدوله برادرش که در عراق و ری بود در خواست کرد تا " پناه خسر " پسرش را به شیراز بفرستد که جانشین او شود. این پناه خسرو، لقب " عضد الدوله " یافت و در شیراز به حکمرانی فارس و بنادر و سواحل خلیج فارس پرداخت. رکن الدوله، مردی با تدبیر بود، او در 359 ه.ق. به کردستان لشکر کشید و حسنویه، پسر " حسین کرد " ،‌را که حاکم آن ولایت بود، وادار به مصالحه کرد. وزیر او، ابوالفتح که فرزند این عمید بود، قرارداد مصالحه را امضاء کرد.

رکن الدوله با امرای سامانی، به خصوص ابوالحسن سیمجور که از جانب سامانیان حکومت خراسان را داشت، اغلب در کشمکش بود. تنها وقتی صلح میان این دو خانواده رخ داد که امیر نوح سامانی از دختر عضدالدوله خواستگاری کرد و این ازدواج هم صورت گرفت (361 ه.ق.) تا وقتی معزالدوله زنده بود، میان برادران و خانواده بویه اختلافی نبود. پس از مرگ



خرید و دانلود  آل بویه 22 ص