انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق درباره؛ شعر نیمایی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

شعر نیمایی سبکی از شعر نو فارسی است که نخستین نمونه شعر نو در ادبیات فارسی بوده و برآمده از نظریه ادبی نیما یوشیج شاعر معاصر ایرانی است.

تحولی که نیما انجام داد در دو حوزه فرم و محتوای شعر کلاسیک فارسی بود. با انتشار شعر افسانه نیما مانیفست شعر نو را مطرح کرد که تفاوت بزرگ محتوایی با شعر سنتی ایران داشت. «باتوجه به مقدمهٔ کوتاهی که خود نیما بر این شعر نوشته است ( رک : شمس لنگرودی ، تاریخ تحلیلی شعر نو ، 1/100) ویژگی های « افسانه » را به شرح زیر می‌توانیم برشمریم : 1- نوع تغزل آزاد که شاعر در آن به گونه‌ای عرفان زمینی دست پیدا کرده است ؛ 2- منظومه‌ای بلند و موزون که در آن مشکل قافیه پس از هر چهار مصراع با یک مصراع آزاد حل شده است 3- توجه شاعر به واقعیت های ملموس و در عین حال نگرشی عاطفی و شاعرانهٔ او به اشیا 4- فرق نگاه شاعر با شاعران گذشته و تازگی و دور بودن آن از تقلید 5- نزدیکی آن ، در پرتو شکل بیان محاوره‌ای ، به ادبیات نمایشی ( دراماتیک )؛ 6- سیر آزاد تخیل شاعر در آن ؛ 7- بیان سرگذشت بی دلیها و ناکامی های خود شاعر که به طرز لطیفی با سرنوشت جامعه و روزگار او پیوند یافته است .( برای تجزیه و تحلیل افسانه ؛ رک : حمید زرین کوب ، چشم انداز شعر نو فارسی ، ص53 به بعد ؛ هوشنگ گلشیری ،« همخوانی با هماوازان ، افسانهٔ نیما ، مانیفیست شعر نو »، مفید ، دورهٔ جدید ، ش اول ف( بهمن 1365) ص 12 تا 17 و ش دوم ، ص 34 تا 56 ؛ عطاء الله مهاجرانی ، افسانهٔ نیما ف ص 52 به بعد ) روح غنایی و مواج افسانه و طول و تفصیل داستانی و دراماتیک اثر منتقد را بر آن می‌دارد که بر روی هم بیش از هر چیز تاثیر نظامی را بر کردار و اندیشهٔ نیما به نظر آورد ( در مورد تاثیر زندگی و آثار نظامی گنجوی بر نیما ، رک : محمد جعفر یاحقی ، « نیما و نظامی »، کتاب پاژ 4( مشهد 1370) ص 39.)حال آن که ترکیب فلسفی و صوری و به ویژه طول منظومه ، زمان سرودن آن ، کیفیت روحی خاص شاعر به هنگام سرودن شعر ، ذهن را به ویژگی های شعر « سرزمین بی حاصل »، منظومهٔ پرآوازهٔ تی . اس . الیوت شاعر و منتقد انگلیسی منتقل می‌کند که اتفاقا سرایندهٔ آن همزمان نیما و در نقطهٔ دیگر از جهان سرگرم آفرینش مهمترین منظومهٔ نوین در زبان انگلیسی بود . ( در مورد این منظومه و چگونگی آفرینش آن رک : تی . اس . الیوت ، منظومهٔ سرزمین بی حاصل ، ترجمه و نقد تفسیر از حسن شهباز . ص 57 [ به نقل از جعفر یاحقی ، جویبار لحظه‌ها :46].

این شیوه سرودن شعر به سرعت جایگزین شعر کلاسیک فارسی گردید و سپس با ایجاد تفاوت هایی در فرم شعر نو، آنرا به شیوه‌های نیمایی ، سپید، حجم و ... دسته بندی کردند.

تلاش نیما یوشیج برای تغییر دیدگاه سنتی شعر فارسی بود و این تغییر محتوا را ناگزیر از تغییر فرم و آزادی قالب می‌دانست. آزادی که نیما در فرم و محتوا ایجاد کرد، در کار شاعران بعد از وی، مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری به نقطه‌های اوج شعر معاصر ایران رسید. با این حال نیما شعر خود را از لحاظ نگرش به جهان و محتوای کار پیشروتر و تازه تر از کار شاعران بعدی مانند شاملو به شمار می‌داند.

زمینه تاریخی

با شروع جنبش مشروطه‌خواهی ایرانیان بینشی تازه رواج یافت که بر طبق آن عصری تازه فرا رسیده است که با همه دوره‌های تاریخ ملی تفاوت دارد. روشنفکران این دوران معتقد بودند که عصر استبداد سیاسی به پایان رسیده است و همه احساس می‌کردند که باید در عرصه فرهنگ نیز تحولی مشابه اتفاق بیفتد. شاعران و نویسندگان این عصر در پی زیباشناسی جدیدی بودند و می‌خواستند شعری تازه بسرایند که با شعر گذشته فارسی فرق داشته باشد.[۱]

یکی از عوامل موثر دیگر در تحولات ادبی این دوران آشنایی روشنفکران ایرانی با ادبیات اروپایی بود. به باور آنان انقلاب مشروطیت با انقلاب فرانسه مشابهت داشت و قادر بود فضای تازه‌ای ایجاد کند که در آن چهره‌های برجسته‌ای پرورش یابند که با شاعران و نویسندگان برجسته اروپا قابل مقایسه باشد. علاقه و توجه روشنفکران به ادبیات اروپا و بخصوص ادبیات فرانسه باعث شد تا برخی آثار نویسندگان بزرگ آن زمان اروپا مانند ویکتور هوگو، لامارتین، ژان ژاک روسو، آلفونس دوده و شاتو بریان ترجمه شود که بر نوشته‌های بسیاری از ادیبان ایرانی تأثیر گذاشت.[۲]

شعر کلاسیک فارسی

نوشتار اصلی: شعر کلاسیک فارسی

مطابق نظریات سنتی در شعر فارسی تعداد ارکان عروضی هر شعر در محور عمودی همواره ثابت می‌ماند. نیز بنا به اقتضای قالب یا نوع ادبی شعر (نظیر غزل، مثنوی و رباعی)، قافیه با فرمولی ثابت تکرار می‌شد.

نظر نیما در باب شعر سنتی فارسی

نیما در ابتدای شاعری خود از شعر کهن فارسی نفرت داشت.[۳] اما بعدها نگاه خود را تغییر داد. نیما زمانی نوشته بود:

"از تمام ادبیات گذشته قدیمی نفرت غریبی داشتم... اکنون می‌دانم که این نقصانی بود."[۴]

و در جای دیگری می‌نویسد:

"من خودم یکی از طرفداران پا بر جای ادبیات قدیم فارسی و عربی هستم."[۵]

مخالفت سنت‌گرایان

وقتی نیما نظریه ادبی خود را تدوین می‌کرد حامیان شعر سنتی فارسی که باورهای خود را در معرض هجومی تمام عیار می‌دیدند اظهار داشتند که شعر فارسی به عنوان ارجمندترین نماد فرهنگی ایران در معرض نفوذ بیگانگان قرار گرفته است. از نظر آنان شعر نو نشانه تسلیم فرهنگی در برابر خارجی‌ها بود و به زودی روح فرهنگ ایرانی را نابود خواهد کرد.[۶] سنت‌گرایان در حقیقت معتقد بودند که نیما و پیروانش با این سنت آشنایی ندارند.[۷]

نگاه محافل دانشگاهی به شعر نیما تا دهه چهل خورشیدی منفی بود و از پذیرش آن سر باز می‌زدند.[۸] اما نگاه سنت‌گرایان دانشگاهی به نظریات نیما با تلاش برخی استادان که بخصوص با نقد ادبی مدرن آشنایی داشتند رفته رفته تغییر کرد. در میان کسانی که نقشی مهم در تغییر نگرش رایج در دهه چهل خورشیدی داشتند باید از غلامحسین یوسفی و محمد رضا شفیعی کدکنی یاد کرد.[۹]

حمایت نوگرایان

برخی از شاعرانی که امروز در زمره نوگرایان به حساب می‌آیند از نخستین حامیان نیما بودند. از جمله این افراد



خرید و دانلود تحقیق درباره؛ شعر نیمایی


تحقیق؛ شعر نیمایی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

شعر نیمایی سبکی از شعر نو فارسی است که نخستین نمونه شعر نو در ادبیات فارسی بوده و برآمده از نظریه ادبی نیما یوشیج شاعر معاصر ایرانی است.

تحولی که نیما انجام داد در دو حوزه فرم و محتوای شعر کلاسیک فارسی بود. با انتشار شعر افسانه نیما مانیفست شعر نو را مطرح کرد که تفاوت بزرگ محتوایی با شعر سنتی ایران داشت. «باتوجه به مقدمهٔ کوتاهی که خود نیما بر این شعر نوشته است ( رک : شمس لنگرودی ، تاریخ تحلیلی شعر نو ، 1/100) ویژگی های « افسانه » را به شرح زیر می‌توانیم برشمریم : 1- نوع تغزل آزاد که شاعر در آن به گونه‌ای عرفان زمینی دست پیدا کرده است ؛ 2- منظومه‌ای بلند و موزون که در آن مشکل قافیه پس از هر چهار مصراع با یک مصراع آزاد حل شده است 3- توجه شاعر به واقعیت های ملموس و در عین حال نگرشی عاطفی و شاعرانهٔ او به اشیا 4- فرق نگاه شاعر با شاعران گذشته و تازگی و دور بودن آن از تقلید 5- نزدیکی آن ، در پرتو شکل بیان محاوره‌ای ، به ادبیات نمایشی ( دراماتیک )؛ 6- سیر آزاد تخیل شاعر در آن ؛ 7- بیان سرگذشت بی دلیها و ناکامی های خود شاعر که به طرز لطیفی با سرنوشت جامعه و روزگار او پیوند یافته است .( برای تجزیه و تحلیل افسانه ؛ رک : حمید زرین کوب ، چشم انداز شعر نو فارسی ، ص53 به بعد ؛ هوشنگ گلشیری ،« همخوانی با هماوازان ، افسانهٔ نیما ، مانیفیست شعر نو »، مفید ، دورهٔ جدید ، ش اول ف( بهمن 1365) ص 12 تا 17 و ش دوم ، ص 34 تا 56 ؛ عطاء الله مهاجرانی ، افسانهٔ نیما ف ص 52 به بعد ) روح غنایی و مواج افسانه و طول و تفصیل داستانی و دراماتیک اثر منتقد را بر آن می‌دارد که بر روی هم بیش از هر چیز تاثیر نظامی را بر کردار و اندیشهٔ نیما به نظر آورد ( در مورد تاثیر زندگی و آثار نظامی گنجوی بر نیما ، رک : محمد جعفر یاحقی ، « نیما و نظامی »، کتاب پاژ 4( مشهد 1370) ص 39.)حال آن که ترکیب فلسفی و صوری و به ویژه طول منظومه ، زمان سرودن آن ، کیفیت روحی خاص شاعر به هنگام سرودن شعر ، ذهن را به ویژگی های شعر « سرزمین بی حاصل »، منظومهٔ پرآوازهٔ تی . اس . الیوت شاعر و منتقد انگلیسی منتقل می‌کند که اتفاقا سرایندهٔ آن همزمان نیما و در نقطهٔ دیگر از جهان سرگرم آفرینش مهمترین منظومهٔ نوین در زبان انگلیسی بود . ( در مورد این منظومه و چگونگی آفرینش آن رک : تی . اس . الیوت ، منظومهٔ سرزمین بی حاصل ، ترجمه و نقد تفسیر از حسن شهباز . ص 57 [ به نقل از جعفر یاحقی ، جویبار لحظه‌ها :46].

این شیوه سرودن شعر به سرعت جایگزین شعر کلاسیک فارسی گردید و سپس با ایجاد تفاوت هایی در فرم شعر نو، آنرا به شیوه‌های نیمایی ، سپید، حجم و ... دسته بندی کردند.

تلاش نیما یوشیج برای تغییر دیدگاه سنتی شعر فارسی بود و این تغییر محتوا را ناگزیر از تغییر فرم و آزادی قالب می‌دانست. آزادی که نیما در فرم و محتوا ایجاد کرد، در کار شاعران بعد از وی، مانند احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری به نقطه‌های اوج شعر معاصر ایران رسید. با این حال نیما شعر خود را از لحاظ نگرش به جهان و محتوای کار پیشروتر و تازه تر از کار شاعران بعدی مانند شاملو به شمار می‌داند.

زمینه تاریخی

با شروع جنبش مشروطه‌خواهی ایرانیان بینشی تازه رواج یافت که بر طبق آن عصری تازه فرا رسیده است که با همه دوره‌های تاریخ ملی تفاوت دارد. روشنفکران این دوران معتقد بودند که عصر استبداد سیاسی به پایان رسیده است و همه احساس می‌کردند که باید در عرصه فرهنگ نیز تحولی مشابه اتفاق بیفتد. شاعران و نویسندگان این عصر در پی زیباشناسی جدیدی بودند و می‌خواستند شعری تازه بسرایند که با شعر گذشته فارسی فرق داشته باشد.[۱]

یکی از عوامل موثر دیگر در تحولات ادبی این دوران آشنایی روشنفکران ایرانی با ادبیات اروپایی بود. به باور آنان انقلاب مشروطیت با انقلاب فرانسه مشابهت داشت و قادر بود فضای تازه‌ای ایجاد کند که در آن چهره‌های برجسته‌ای پرورش یابند که با شاعران و نویسندگان برجسته اروپا قابل مقایسه باشد. علاقه و توجه روشنفکران به ادبیات اروپا و بخصوص ادبیات فرانسه باعث شد تا برخی آثار نویسندگان بزرگ آن زمان اروپا مانند ویکتور هوگو، لامارتین، ژان ژاک روسو، آلفونس دوده و شاتو بریان ترجمه شود که بر نوشته‌های بسیاری از ادیبان ایرانی تأثیر گذاشت.[۲]

شعر کلاسیک فارسی

نوشتار اصلی: شعر کلاسیک فارسی

مطابق نظریات سنتی در شعر فارسی تعداد ارکان عروضی هر شعر در محور عمودی همواره ثابت می‌ماند. نیز بنا به اقتضای قالب یا نوع ادبی شعر (نظیر غزل، مثنوی و رباعی)، قافیه با فرمولی ثابت تکرار می‌شد.

نظر نیما در باب شعر سنتی فارسی

نیما در ابتدای شاعری خود از شعر کهن فارسی نفرت داشت.[۳] اما بعدها نگاه خود را تغییر داد. نیما زمانی نوشته بود:

"از تمام ادبیات گذشته قدیمی نفرت غریبی داشتم... اکنون می‌دانم که این نقصانی بود."[۴]

و در جای دیگری می‌نویسد:

"من خودم یکی از طرفداران پا بر جای ادبیات قدیم فارسی و عربی هستم."[۵]

مخالفت سنت‌گرایان

وقتی نیما نظریه ادبی خود را تدوین می‌کرد حامیان شعر سنتی فارسی که باورهای خود را در معرض هجومی تمام عیار می‌دیدند اظهار داشتند که شعر فارسی به عنوان ارجمندترین نماد فرهنگی ایران در معرض نفوذ بیگانگان قرار گرفته است. از نظر آنان شعر نو نشانه تسلیم فرهنگی در برابر خارجی‌ها بود و به زودی روح فرهنگ ایرانی را نابود خواهد کرد.[۶] سنت‌گرایان در حقیقت معتقد بودند که نیما و پیروانش با این سنت آشنایی ندارند.[۷]

نگاه محافل دانشگاهی به شعر نیما تا دهه چهل خورشیدی منفی بود و از پذیرش آن سر باز می‌زدند.[۸] اما نگاه سنت‌گرایان دانشگاهی به نظریات نیما با تلاش برخی استادان که بخصوص با نقد ادبی مدرن آشنایی داشتند رفته رفته تغییر کرد. در میان کسانی که نقشی مهم در تغییر نگرش رایج در دهه چهل خورشیدی داشتند باید از غلامحسین یوسفی و محمد رضا شفیعی کدکنی یاد کرد.[۹]

حمایت نوگرایان

برخی از شاعرانی که امروز در زمره نوگرایان به حساب می‌آیند از نخستین حامیان نیما بودند. از جمله این افراد



خرید و دانلود تحقیق؛ شعر نیمایی


معماری منظر 74 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 74

 

مقدمه این نخستین بار است که به گونه‌ای تخصصی به معرفی حیطه‌هایی که «معماری منظر» را در بر می‌گیرد، پرداخته می‌شود. بدین لحاظ از قانون عام خطاپذیر بودن، بویژه در تجربة اول نمی‌توان مستثنا بود. محتوای این مقاله ضمن توجه به پاره‌ای از مطالب نو در معماری منظر، مطالب مقدماتی این حرفه را نیز در بر دارد. از این رو بخشی از مطالب به بیان مفاهیم معماری منظر می‌پردازند، و بخشی دیگر پا فراتر می‌گذارند. یکی از موضوعهایی که در این عصر نگرانی‌های جدی‌ای به دنبال داشته است، رابطة رو به زوال انسان و طبیعت است. طبیعی که به سان گاهواره‌ای، انسان را در خود جای می‌داد، اینک به طرزی غریب جایگاه و منزلت معنوی پیشین خود را از دست داده است. از نظر بسیاری از اندیشمندان، هم زمان با پیشرفتهای فن‌آوری، از زمین به عنوان منبع اصلی تأمین نیازها استفاده شد و این آغازی بود بر آنچه امروزه انسان را احاطه کرده است. انکشانی که بر سراسر فن‌آوری جدید حاکم است، خصلت در افتادن، به معنای تعرض را دارد. به گونه‌ای که انرژی نهفته در طبیعت، اکتشاف شده و حبس می‌گردد (هایدگر). شعر و ادبیات و فلسفه، در حقیقت نمود بیرونی روح انسان و اجتماع انسانی است و جامعة انسانی را به وحدت اجزای طبیعت و کل هستی مرتبط می‌سازد (استوارت، 2000). از این رو تلاش برای ارتباطی از این است با طبیعت نیز حائز اهمیت است. از جمله این تلاشهای هنری، می‌توان به جنبشهای اواخر دهة 1960 اشاره کرد. موجی از توجه‌های هنرمندان به طبیعت و زمین، نهفتی با عنوان هنر زمینی یا Land Art را بوجود آوردند که به اسامی مختلفی همچون Nature Art. Earth works خوانده شدند. این گروه از هنرمندان، زمین و طبیعت را به مثابة بوم خود قلمداد می‌کردند و سعی در انکشان آن داشتند. در این گرایش، توجه به مفاهیم و مضامین طبیعت برپایة برداشتهای شخصی انجام می‌پذیرد. معماری منظر از این تلاشها در رهیافتهای آنان، اثر پذیرفته است. موج دیگری از توجه‌ها نسبت به منظر و محیط، نگاهی توأم با فلسفة طبیعت است. در این نگاه، بوم شناسی (ecology) ارتباط تنگاتنگی با فلسفة بوم نهاد ecophilosophy پیدا می‌کند. این رویکرد در مراحلی، اخلاق‌گرایی در طبیعت را پیش می‌کشد. در دهة 1970، پروفسور مایان مک هارگ چنین مطرح کرد که منظر (Landscape) در واقع نظامی بوم شناختی و متکی بر عدد مل محیطی، نظیر زمین شناسی، حیات گیاهی، حیات جانوری، کاربری زمین و جزء آن است. پژوهشگران این عرصه، تمایل به ایجاد ارتباطی عقلانی با ذات و سرشت بوم و طبیعت دارند. آنها درصدد جستجو برای دست‌یابی به منطقی‌ترین الگو برای درک طبیعت‌اند. معمای منظر، پیش از هر حرفة طراحی محیطی، حرفه‌ای در حل پیشرفت است. معماری منظر یکی از متنوع‌ترین حرفه‌های طراحی است. در دهة 1920، طراحی شهری به عنوان حرفه‌ای مستقل با برنامه‌ها و سازمانهای خاص خود از معماری و معماری منظر جدا شد. اما با وجود این، معماری منظر به مثابة نیرویی عمده در برنامه‌ریزی و طراحی شهری همچنان به قوت خود باقی ماند و به پیشرفت خود ادامه داد. به طوری که در اواخر قرن بیستم به دشواری می‌شد آن را با چند اصطلاح ساده توصیف کرد، زیرا دامنة این حرفه بسیار وسیع و پروژه‌های آن بسیار متنوع گشته بود. طراحی منظر، یعنی هستة تاریخی این حرفه که به طراحی بر جزئیات فضاهای باز برای فضاهای مسکون، تجاری، صنعتی، نهادی و همگانی می‌پردازد. طراحی منظر مستلزم برخورد با سایت به مثابه هنر، ایجاد تعادل بین سطوح سخت و نرم در فضاهای بیرونی و داخلی است. اگر چه انسان از نخستین گامهای حرکت و فعالیت خود در عرصة محیط برای ایجاد محیط مناسب زیست ـ چه در فضاهای بسته و چه باز ـ با توجه به میزان شناخت خود، در برخورد با عناصر محیط با تعمق برخورد کرده است و تدابیر او همواره در قالب مصلحت اندیشی و نگاه بد جوانب موضوع انجام گرفته است، اما این تدابیر تا صد و پنجاه سال پیش، به عنوان دانشی نظام‌مند وجود نداشت. از اواخر قرن 19 (نوزدهم) به دلیل تغییر شرایط مناسب انسان در عرصة محیط، ناشی از انقلاب‌های صنعتی، او دریافت که در ادامة حرکت و ایجاد تغییر در شکل و نظام محیط پیرامونی خویش، باید به نگاهی منسجم و نظام‌مند مسلح باشد و توجه بیشتر به برخی مسائل نو و تجدیدنظر در مناسبات کهن خود با عناصر پیرامونی‌اش را مد نظر قرار دهد. در طول حدود یکصد و پنجاه سال که از عمر پیدایش معماری منظر می‌گذرد، حوزة فعالیت و نقش و کارکرد این رشته بتدریج شفاف‌تر و مشخص‌تر شده است. با وجود این، تعاریف متفاوتی نیز از آن به دست داده شده، که هر کدام در جای خود با توجه به دیدگاه‌های تخصصی مربوط، بیانگر مفاهیم و ارتباط ویژه‌ای با مقولة طراحی منظر و به عنوان مبنای آن دیدگاه قابل توجه است. ریچارد مویر (Richard muir) در مقدمة کتاب خود با عنوان Approaches to the landscape به این موضوع اشاره دارد که با وجود بررسی‌ها و کارهای زیادی که دربارة معماری منظر انجام گرفته، این رشته به مثابه درختی به نظر می‌رسد که شاخه‌های زیادی دارد و از بدنة اصلی آن، دیدگاهها و نگرشهای متفاوت جوانه‌زده و رشد کرده‌اند. او ضمن جمع‌آوری دیدگاههای متفاوت دربارة مفهوم و آموزش منظر، به دو دیدگاه عمدة کارشناسانه اشاره می‌کند، دیدگاهی بر زمینه‌های تاریخی، جمعیتی و مسایل اجتماعی و فرهنگی در تماس و تداخل با طبیعت تکیه دارد، و دیدگاه دیگر، ریشه در جوانب جغرافیای انسانی و بازتاب عناصر طبیعی و جغرافیایی در سایر علوم دارد. که بعدها، پیرامون این گروه به مباحث زیبایی شناسی منظر و نمادگرایی متمایل شدند و جریان فکری معینی را بوجود آوردند. معماری منظر ناشی است که به فضای بیرونی ـ چه از دیدگاه محیط زیست و طبیعت، چه از دیدگاه رابطة آن با زندگی انسان، و چه از دیدگاه هنر و زیبایی شناسی ـ می‌پردازد. برای آشنایی بیشتر با ابعاد این دانش، آشنایی بیشتری با



خرید و دانلود  معماری منظر 74 ص


معماری منظر 74 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 74

 

مقدمه این نخستین بار است که به گونه‌ای تخصصی به معرفی حیطه‌هایی که «معماری منظر» را در بر می‌گیرد، پرداخته می‌شود. بدین لحاظ از قانون عام خطاپذیر بودن، بویژه در تجربة اول نمی‌توان مستثنا بود. محتوای این مقاله ضمن توجه به پاره‌ای از مطالب نو در معماری منظر، مطالب مقدماتی این حرفه را نیز در بر دارد. از این رو بخشی از مطالب به بیان مفاهیم معماری منظر می‌پردازند، و بخشی دیگر پا فراتر می‌گذارند. یکی از موضوعهایی که در این عصر نگرانی‌های جدی‌ای به دنبال داشته است، رابطة رو به زوال انسان و طبیعت است. طبیعی که به سان گاهواره‌ای، انسان را در خود جای می‌داد، اینک به طرزی غریب جایگاه و منزلت معنوی پیشین خود را از دست داده است. از نظر بسیاری از اندیشمندان، هم زمان با پیشرفتهای فن‌آوری، از زمین به عنوان منبع اصلی تأمین نیازها استفاده شد و این آغازی بود بر آنچه امروزه انسان را احاطه کرده است. انکشانی که بر سراسر فن‌آوری جدید حاکم است، خصلت در افتادن، به معنای تعرض را دارد. به گونه‌ای که انرژی نهفته در طبیعت، اکتشاف شده و حبس می‌گردد (هایدگر). شعر و ادبیات و فلسفه، در حقیقت نمود بیرونی روح انسان و اجتماع انسانی است و جامعة انسانی را به وحدت اجزای طبیعت و کل هستی مرتبط می‌سازد (استوارت، 2000). از این رو تلاش برای ارتباطی از این است با طبیعت نیز حائز اهمیت است. از جمله این تلاشهای هنری، می‌توان به جنبشهای اواخر دهة 1960 اشاره کرد. موجی از توجه‌های هنرمندان به طبیعت و زمین، نهفتی با عنوان هنر زمینی یا Land Art را بوجود آوردند که به اسامی مختلفی همچون Nature Art. Earth works خوانده شدند. این گروه از هنرمندان، زمین و طبیعت را به مثابة بوم خود قلمداد می‌کردند و سعی در انکشان آن داشتند. در این گرایش، توجه به مفاهیم و مضامین طبیعت برپایة برداشتهای شخصی انجام می‌پذیرد. معماری منظر از این تلاشها در رهیافتهای آنان، اثر پذیرفته است. موج دیگری از توجه‌ها نسبت به منظر و محیط، نگاهی توأم با فلسفة طبیعت است. در این نگاه، بوم شناسی (ecology) ارتباط تنگاتنگی با فلسفة بوم نهاد ecophilosophy پیدا می‌کند. این رویکرد در مراحلی، اخلاق‌گرایی در طبیعت را پیش می‌کشد. در دهة 1970، پروفسور مایان مک هارگ چنین مطرح کرد که منظر (Landscape) در واقع نظامی بوم شناختی و متکی بر عدد مل محیطی، نظیر زمین شناسی، حیات گیاهی، حیات جانوری، کاربری زمین و جزء آن است. پژوهشگران این عرصه، تمایل به ایجاد ارتباطی عقلانی با ذات و سرشت بوم و طبیعت دارند. آنها درصدد جستجو برای دست‌یابی به منطقی‌ترین الگو برای درک طبیعت‌اند. معمای منظر، پیش از هر حرفة طراحی محیطی، حرفه‌ای در حل پیشرفت است. معماری منظر یکی از متنوع‌ترین حرفه‌های طراحی است. در دهة 1920، طراحی شهری به عنوان حرفه‌ای مستقل با برنامه‌ها و سازمانهای خاص خود از معماری و معماری منظر جدا شد. اما با وجود این، معماری منظر به مثابة نیرویی عمده در برنامه‌ریزی و طراحی شهری همچنان به قوت خود باقی ماند و به پیشرفت خود ادامه داد. به طوری که در اواخر قرن بیستم به دشواری می‌شد آن را با چند اصطلاح ساده توصیف کرد، زیرا دامنة این حرفه بسیار وسیع و پروژه‌های آن بسیار متنوع گشته بود. طراحی منظر، یعنی هستة تاریخی این حرفه که به طراحی بر جزئیات فضاهای باز برای فضاهای مسکون، تجاری، صنعتی، نهادی و همگانی می‌پردازد. طراحی منظر مستلزم برخورد با سایت به مثابه هنر، ایجاد تعادل بین سطوح سخت و نرم در فضاهای بیرونی و داخلی است. اگر چه انسان از نخستین گامهای حرکت و فعالیت خود در عرصة محیط برای ایجاد محیط مناسب زیست ـ چه در فضاهای بسته و چه باز ـ با توجه به میزان شناخت خود، در برخورد با عناصر محیط با تعمق برخورد کرده است و تدابیر او همواره در قالب مصلحت اندیشی و نگاه بد جوانب موضوع انجام گرفته است، اما این تدابیر تا صد و پنجاه سال پیش، به عنوان دانشی نظام‌مند وجود نداشت. از اواخر قرن 19 (نوزدهم) به دلیل تغییر شرایط مناسب انسان در عرصة محیط، ناشی از انقلاب‌های صنعتی، او دریافت که در ادامة حرکت و ایجاد تغییر در شکل و نظام محیط پیرامونی خویش، باید به نگاهی منسجم و نظام‌مند مسلح باشد و توجه بیشتر به برخی مسائل نو و تجدیدنظر در مناسبات کهن خود با عناصر پیرامونی‌اش را مد نظر قرار دهد. در طول حدود یکصد و پنجاه سال که از عمر پیدایش معماری منظر می‌گذرد، حوزة فعالیت و نقش و کارکرد این رشته بتدریج شفاف‌تر و مشخص‌تر شده است. با وجود این، تعاریف متفاوتی نیز از آن به دست داده شده، که هر کدام در جای خود با توجه به دیدگاه‌های تخصصی مربوط، بیانگر مفاهیم و ارتباط ویژه‌ای با مقولة طراحی منظر و به عنوان مبنای آن دیدگاه قابل توجه است. ریچارد مویر (Richard muir) در مقدمة کتاب خود با عنوان Approaches to the landscape به این موضوع اشاره دارد که با وجود بررسی‌ها و کارهای زیادی که دربارة معماری منظر انجام گرفته، این رشته به مثابه درختی به نظر می‌رسد که شاخه‌های زیادی دارد و از بدنة اصلی آن، دیدگاهها و نگرشهای متفاوت جوانه‌زده و رشد کرده‌اند. او ضمن جمع‌آوری دیدگاههای متفاوت دربارة مفهوم و آموزش منظر، به دو دیدگاه عمدة کارشناسانه اشاره می‌کند، دیدگاهی بر زمینه‌های تاریخی، جمعیتی و مسایل اجتماعی و فرهنگی در تماس و تداخل با طبیعت تکیه دارد، و دیدگاه دیگر، ریشه در جوانب جغرافیای انسانی و بازتاب عناصر طبیعی و جغرافیایی در سایر علوم دارد. که بعدها، پیرامون این گروه به مباحث زیبایی شناسی منظر و نمادگرایی متمایل شدند و جریان فکری معینی را بوجود آوردند. معماری منظر ناشی است که به فضای بیرونی ـ چه از دیدگاه محیط زیست و طبیعت، چه از دیدگاه رابطة آن با زندگی انسان، و چه از دیدگاه هنر و زیبایی شناسی ـ می‌پردازد. برای آشنایی بیشتر با ابعاد این دانش، آشنایی بیشتری با



خرید و دانلود  معماری منظر 74 ص


دانلود تحقیق درباره یهودیان اصفهان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

جایی که اکنون اصفهان نامیده می‏شود از نخستین کانون‏ های زندگی قوم یهود در ایران بوده است و تاریخ ورودشان به حدود 7 قرن پیش از میلاد برمی‏گردد. از عهد بسیار قدیم، یهودیان اصفهان می‏ گفته ‏اند این شهر را اسرای یهود که «بخت‏ النصر» از کشور یهودیه به بابل کوچ داده بود و پس از وی به ایران مهاجرت کرده ‏اند، تأسیس نموده ‏اند. و این مسئله در «دایرة ‏المعارف یهود» نیز مورد تاکید قرار گرفته است. نیاکان آنان هنگامی که به ناحیه «جبال» ایران رانده شدند، در مسیر خود، هیچ منطقه‏ ای را شبیه ‏تر از اصفهان به بیت ‏المقدس نیافتند و در این شهر ساکن شدند. طبق نوشت جغرافی ‏دانان و تاریخ ‏نگارانی همچون «ابن‏فقیه»، «استخری»، «ابن حوقل»، «مقدسی»، ... و «ابن‏خلدون» یهودیان چون به اصفهان رسیدند در مکانی که ترجمه عبری آن «اردو زدن» معنی می‏دهد («اشکهان»: در اینجا می‏نشینم) منزل کردند. و آب و خاک آن را هم ‏وزن با آب و خاکی که از اورشلیم همراه خویش آورده بودند، یافتند. همچنین در جلد سوم کتاب «اوصر نگینوت اسرائیل»، لغت اصفهان را عبری دانسته ‏اند و آن را مشتق از «سپان» به معنی پناهگاه می‏دانند.

ولی به نظر می‏رسد این تعابیر نادرستند و اصفهان امروزی همان شهری است که در زمان ساسانیان «سپاهان» نامیده می‏شد و پیش از آن نیز در تاریخ با نام‏های «شهرستان‌» و «گی» (جی) شناخته می‏گردید. یک سند بسیار روشن و در برابر دیدگان شهروندان اصفهانی، «مادی»های کنده شده در سطح شهر هستند که دیرینگی آن را به سلسله ماد می‏رساند. در ایران باستان برای رساندن آب روی زمین، جوی می‏کندند که در پاره‏ای از آنها هنوز آب روان است مانند مادی‏های اصفهان که باید زمان مادها کنده شده باشند. میرزا حسن خان در صفحه 37 «جغرافیای اصفهان» می‏نویسد: مادی به لفظ فرس قدیم، ممر و مجرای آب‏ها را گویند که از رودخانه کوچک‏تر و از نهر بزرگ‏تر است.

استقرار یهودیان در اصفهان را بایستی به کوروش بزرگ یا داریوش یکم نسبت دهیم. بدین ترتیب که، آن عده از اسرای یهودی که به سمت جنوب «کلده» کوچانیده شده بودند، پس از آن که به دست هخامنشیان آزاد گردیدند در اوایل این سلسله از طریق بصره کنونی به اطراف کارون – خصوصاً شوش – و بعدها «استخر» و «پازارگاد» مهاجرت نمودند و سپس تا اصفهان و ناحیه لنجان پیش رفتند دسته‏ای از یهودیان نیز در سال 79 میلادی به سبب حمله تیتوس، امپراتور روم، از طریق شوش و ایلام وارد ایران شده در اطراف اصفهان آرام گرفتند. اصفهان و مناطق گسترده ‏ای پیرامون آن به جایگاه سکونت یهودیان تبدیل گشته بود، چنان که از «گز» در شمال شرقی اصفهان تا آبادی‏های «پریشان»، «خیزان» و «بنه اصفهان» در غرب آن و از منطقه «زفره» در جنوب شرقی تا «لنجان» در جنوب غربی اصفهان یادگارهایی از این قوم برجای مانده است. برای نمونه در پیربکران، در فاصله 30 کیلومتری جنوب غربی اصفهان، قبرستان وسیع و باستانی یهودیان اصفهان قرار دارد که مقبره «استر خاتون» و یا به قول خود کلیمی‏ها «سارَح بَت آشِر» در آن است. قدیمی‏ترین سنگ نوشته یهودیان اصفهان، به طول 95 و عرض 75 سانتیمتر، در سال 1323 در آنجا یافت شد و اکنون بر دیوار یکی از تاق‏ نماهای داخل کنیسه نصب شده است. کتیبه این لوح به خط عبری برجسته مشتمل بر آیاتی از تورات بوده و تاریخ آن مربوط به عصر اشکانیان، از اوایل قرن دوم مسیحی، متعلق به شخصی به نام «داود بن یعقوب» می‏ باشد.

 

 

یهود اصفهانی در سلسله ساسانی

دانستیم که پیشینه زندگی یهودیان در اصفهان تا دوره هخامنشیان نیز به عقب باز می‏گردد و همچنین بنابر مستندات تاریخی، ورود آنان با فواصل زمانی، گاه طولانی و از مکان‏هایی گوناگون صورت گرفته است. چنان که «هرتسفلد» ورود یهودیان به ایران و به ویژه همدان و اصفهان را به اوایل سده چهارم میلادی، مقارن با پادشاهی یزدگرد یکم ساسانی (399-421 م.)، نسبت می‏دهد. و یا «سیلوستر دوساسی» برقراری یهودیان در شهر اصفهان را مربوط به زمانی می‏ داند که شاپور ارمنستان را فتح کرد.

این مسئله روشن است که در آن عصر، یهودیان اصفهان محله‏ ای مخصوص خود داشته ‏اند که پاره‏ ای از نویسندگان، ایجاد آن را به سفارش «شوشن‏دخت» (سوسن‏دخت)، ملکه یهودی یزدگرد یکم و مادر «پیروز» ساسانی، مربوط می‏دانند. شهرک یهود را ساسانیان «جهودانک» ‌(یهودیه) می‏نامیدند که در عین حال کانون فعالیت‏های بازرگانی آنان بود و جماعت یهود و کنیسه‏های آن تابع «راس الجالوت» بین‏ النهرین بودند. نام دیگر این محل «کوجهودان» یعنی محله یهود بود. ولی به نظر می‏رسد در آن دوره این محله رشد فراوانی داشته است. «حسین بن محمد العلومی»، مورخ اصفهانی سده چهاردهم میلادی در کتاب «احوال اصفهان» پیرامون این موضوع می‏ نویسد: شهر «جی» دوره ساسانیان مانند همه شهرهای ساسانی ساخته شده بود و چهار دروازه داشت که یکی از آنها به «دروازه جهودان» معروف بود که در آنجا جماعتی از قوم یهود سکونت گزیده بودند.

متأسفانه اسناد قابل توجهی از چگونگی اوضاع اجتماعی یهودیان آن عصر در اصفهان در دسترس نیست و تنها می‏توان به یافته ‏های پراکنده‏ ای اشاره کرد که شاید بتوان با پیوند آنها به دورنمایی از واقعیت پی برد.

قدر مسلم آن است که شاپور دوم یهودیه را گسترش داد و برخی از مورخین معتقدند پیش از سال‏های 364 یا 365 میلادی گروهی از یهودیان ساکن در ارمنستان توسط این پادشاه ساسانی به اصفهان منتقل شدند. در این دوره یهودیان در آسایش می‏زیستند و از امنیتی که حکومت نیرومند ساسانی فراهم کرده بود برخوردار بودند، هرچند سندهایی باقیمانده که به رفتارهای نامنظم و نهادی نشده ولی خشن بر ضد آنان مبتنی است. برای نمونه سرکوب بی‏رحمانه «پیروز» در سال‏های 457-458 میلادی، یهودیان اصفهان را ناچار به ترک وطن نمود. و یا گفته ‏اند در زمان خسرو پرویز، جامعه یهودی به قتل دو نفر از مغان متهم شدند و در نتیجه پادشاه دستور کشتن نیمی از یهودیان را صادر کرد.

 

خاندان ‏های پیش از صفویه و یهودیان اصفهان پس از اسلام

بنابر آنچه در «فتوح‏البلدان» بلاذری آمده است، «یهودیه»‌ نیز همچون جی در حدود سال 23 هـ . ق با انعقاد قرارداد صلح تسلیم اعراب شد. برای یهود اصفهان به جز ابتدای خلافت عمر و یکی دو مورد طی حکومت عباسیان، محدودیت خاصی ایجاد نشد.‌ در آن دوره بین دو محله مسلمان‏نشین «شهرستان» (جی) و یهودی‏نشین «یهودیه» دیوار کشیده شد، تا آن که سه سده پس از آن در زمان رکن‏الدوله دیلمی هر دو محله یکی شدند. نکته جالب توجه این است که با گذشت زمان، اندک اندک از بزرگی بخش کهن «جی» کاسته گردید و یهودیه بزرگتر شد چنان که ابن حوقل بغدادی در 941 میلادی می‏نویسد:‌ «میان دو بخش اصفهان دو میل فاصله است. این دو بخش متباین هر کدام منبری دارد و یهودیه حدود دو برابر بزرگتر از شهرستان است». و مقدسی با تکرار همین موضوع اشاره می‏کند که «یهودیه نه تنها با همدان همسری می‏کند بلکه بزرگترین شهر ایالت «جبال» است» و «ایوب بن زیلا» مساحت آن را هفتصد جریب می‏داند و می‏نویسد:‌ «مردم آن همه یهودی هستند و به کارهای... خود مانند حجامت، دباغی، گازری (رختشویی)، قصابی و .... مشغول بودند».

این وضعیت ادامه داشت و ظاهراً برای نخستین بار «حافظ ابونعیم» در «ذکر اخبار اصفهان» در سده چهارم هجری به جای یهودیه از «جوباره» نام می‏برد: «کوی جهودان» ساسانیان همان جایی است که امروزه جوباره نام دارد و کانون قسمت یهودی‏نشین اصفهان است. بخش یهودی‏نشین شهر و تعداد یهودیان به تدریج کمتر می‏شود تا آنجا که «ناصر خسرو قبادیانی بلخی» در 444 هـ .ق. (1052 م.) هنگام دیدار از اصفهان شمار یهودیان آنجا را 15000 نفر می‏نویسد. صد سال بعد در سال 547 خورشیدی (1168 م.) همین تعداد از سوی «ربی بنیامین میتودیلا (تودولایی)»، جهانگرد و تاریخ‏نویس یهودی اسپانیایی، برای جمعیت یهودی اصفهان ذکر می‏شود. در عصر سلاجقه، یهودیان اصفهان کم و بیش از آزادی بیشتری برخوردار بودند، ولی با پیدایش فرقه اسماعیلیه نهضت جدیدی علیه یهود آغاز گردید.

استیلای تازیان و تسلط ترکان اگر چه پدیده‏هایی خوشایند نبودند، اما به ویرانی و کشتار مناطق یهودی‏نشین و جمعیت آن نیز منجر نشدند. اتفاق دهشت‏بار با هجوم چنگیز و تیمور، و اساساً تجاوز مغولان، ‌رخ داد. می‏گویند پس از حملة تیمور به اصفهان، آنگاه که شهر آرام شد، در روز «روزه بزرگ یهود» در سال 1387 م. وی سوار بر اسب از محله یهودیان می‏گذشت، زمان نماز بوده و یهود «جمله توحید» را با صدای بلند می خوانند که موجب وحشت ناگهانی اسب‏ها می‏گردد، تیمور به زمین می‏خورد، پایش لنگ می‏شود و حکم به قتل‏عام آنها و تبدیل کنیسه به مسجد می‏دهد. عده تلفات یهود به قدری زیاد بود که یهودیه به خرابه و ماتمکده مبدل گشت، که برای آگاهی از فراوانی شمار یهودیان اصفهان باید به چهار گورستان بزرگ یهود این شهر توجه  کرد... . همچنین گفته شده است برخی اماکن مقدس یهودیان شهر اصفهان، از آن تاریخ به حکم تیمور، تغییر وضع یافتند. اگر بخشی از خرابی وارد بر ناحیه «لنجان» و پیربکران یا «صفه سید مشر»، واقع در محل «سارح بت آشر» را در زمان استیلای فرزندان چنگیز بدانیم، قطعاً‌ ویرانی تام و تمام و عدم سکونت یهودیان در آن به عصر تیمور برمی‏گردد. سنگ‏های مزار آن محل تا حمله مغول تاریخ دارد ولی غفلتاً قطع گردیده و مدت چند قرن مرده‏ای را در آنجا به خاک نسپرده ‏اند و این خود بزرگترین سند است که مغول‏ها یهودیان آن ناحیه را قتل‏عام نموده ‏اند، بعدها بار دیگر اموات را از اصفهان به آن محل می‏برند.

 

اصفهان، یهود و صفویان

دوره صفویه نیز برای یهودیان چندان خجسته نبود. پیش از ورود به شرح مطلب، چند نکته جالب که در خلال مطالعات برای پژوهشگر آشکار شد جهت آگاهی بیشتر ذکر می‏گردد. «هاروتون درهوهانیان» مورخ ارمنی سده نوزدهم میلادی، آن گاه که به کوچ اجباری قوم خویش از ارمنستان به اصفهان می‏پردازد، به این مطلب مهم اشاره دارد که در میان 20 هزار مهاجر ارمنی، تعدادی یهودی و زرتشتی نیز بودند. البته این یهودیان، بیشتر در کاشان مستقر شدند. اما به گزارش کاتف، جهانگرد روسی، که در سال  1633 م. به اصفهان آمده بود تعدادی کلیمی هم در جلفا به سر می‏بردند، که به نظر می‏رسد با توجه به حضور یهودیان اصفهان در جوباره، این دسته از همان مهاجران ارمنستان بوده‏ اند. ضمن اینکه هنگام بازدید از گورستان ارامنه در جلفا دست کم یک گور با آرم «ستاره داوود» (صیونیت)، ویژه یهودیان، مشاهده گردید که می‏تواند متعلق به یکی از این کلیمیان جدا افتاده باشد. از سوی دیگر «ژان باتیست تاورنیه»، سیاح فرانسوی متولد 1655 م. که 9 بار به ایران سفر کرده بود، می ‏نویسد: کشیشان سلسله «اکوستان» و «کارم» در میدان کهنه‏آباد خانه دارند، یهودی‏ها نیز در همان حول و حوش هستند. چنین بود که به پرسش پژوهشگر برای چرایی به خاک سپردن یک مسیحی خارجی در شمال شرق اصفهان پاسخ داده شد. پرسش از اینجا آغاز شد که یک پیش‏داوری و باور عام از بد بودن ارتباط یهودیان و مسیحیان اصفهان با یکدیگر گفتگو می‏کند و عدم نزدیکی سکونت‏گاه آنها در شهر نیز مزید بر علت می‏گشت. از سوی دیگر تنها 4 نفر از 219 خارجی که در اصفهان دفن شده‏اند در منطقه‏ای غیر از گورستان ارامنه و یا دو کانون دیگر مسیحیان به خاک سپرده شده‏اند و از این چهار نفر دو تن در کنار پل خواجو، به سفارش خود، و یک نفر در آرامگاه تخت پولاد، به سبب مسلمان شدن، خفته‏اند و چهارمین تن در سال 1696 میلادی در حوالی مسجد جامع دفن گردیده است. یعنی آن مسیحی از فرقه‏ای متفاوت با ارامنه جلفا بوده و در ضمن برای تبلیغ دینی به این بخش از شهر آمده است. فرجامین نکته هم به پایان دوره صفویه و حمله افاغنه می‏پردازد. آن جا که دکتر حبیب لوی می‏نویسد: یهودیان در سختی هولناک واقع شدند و عده‏ای از آنان نیز در جلفا بودند که «میناس» ارمنی به آنها کمک می‏کرد.یادآوری این نکته‏ ها ژرفای بیشتر به بینش ما می‏دهد تا به دور از عقاید قالبی خویش مطلب را دنبال نماییم. در آغاز پادشاهی شاه عباس صفوی، که قـــزوین پایتخت بود، اتفاق برجــسته‏ای علیه یهودیان رخ نداد. اما پس از انتقال پایتخت به اصفهان، مامورین اروپایی به بیدار کردن نفرت ضد یهود ادامه دادند و در نتیجه انزجار نسبت به یهود سراسر کشور و دربار را گرفت و کار و کسب آنان محدود گشت. محمود دانشور در صفحه 138 کتاب «دیدنی‏ها و شنیدنی‏های ایران» از زیارتگاه‏هایی در اصفهان یاد می‏ ‏کند که سابق از اماکن مقدس یهودیان بوده است و در دوران صفویه و پس از آن، به ویژه، در زمان سلطنت ایران بر باد ده ناصرالدین شاه و زعامت آقا نجفی در اصفهان رنگ امامزاده به خود گرفته‏اند. «بابایی بن لطف کاشانی» که از سرایندگان یهودی ایران است شعری در شرح آزار یهودیان اصفهان و مسلمان نمودن اجباری آنان در زمان شاه عباس دوم سروده است. یهودیان که حدود دو هزار سال در اصفهان تمرکز بیش

از پیش رو به وخامت نهاد تا جایی که آنان اغلب به کارهایی متوسل می‏شدند که مورد رغبت دیگر ایرانیان نبود. معذلک کار عده معدودی از آنها رونق داشت، مثلاً گروهی از راه طبابت یا طلافروشی به رفاه رسیدند ولی اکثراَ به خیاطی، بافندگی، رنگرزی، پیله‏وری، نوازندگی،... و دلالی آنتیک (عتیقه) رو آوردند. تاورنیه در همین زمینه می‏نویسد: عده یهودیان اصفهان زیاد نیست و آن طور که در انظار ذلیل و مفلوک بر قلم رفته ‏اند، نیستند، بلکه به اقتضای طبیعت و عادت فطری در اغلب کارها دسیسه‏کاری می‏کنند. اگر کسی بخواهد جواهر قیمتی بفروشد یا بخرد همین که به آنها اظهار کند کافی است. یک گزارش دیگر از آن عصر، هم تاییدکننده گفته تاورنیه است و هم روشن‏گر اوضاع کلیمیان در دوره صفویه؛ آنجا که تاریخ‏نگار یهودی، دکتر حبیب لوی، می‏نویسد: ‌هنگامی که خنجر شاه گم شد چون یک یهودی آن را خریده بود[!؟] اعتمادالدوله تصمیم به اخراج یهودیان از اصفهان گرفت. نزدیک کوه کلاه قاضی زمینی به آنها نشان داد که نه آب داشت نه گیاه، در جواب اعتراض یهودیان، آنها را به تخت پولاد راهنمایی کرد، در محله زرتشتیان نیز آنها را راه ندادند و در پاسخ بلاتکلیفی‏شان، وزیر به آنها گفت: «به جهنم بروید»، ناچار برای ادامه سکونت در اصفهان متوسل به دادن رشوه شدند.

در مجموع می‏توان سلسله صفوی را دوره‏ای تاریک برای یهودیان اصفهان دانست که در سرتاسر آن تحت فشار بودند، به ویژه در زمان شاه عباس دوم (1038-1077 هـ . ق) که تجاوزات و ظلم شاه و صدراعظم کینه‏جوی وی، محمدبیک، موجب گردید جمعیت یهودیان اصفهان که روزی دارالیهود نامیده می‏شد بر اثر قتل، گرایش به اسلام و یا ترک دیار به 600 نفر برسد. شادرن می‏نویسد در زمان صفویه یهود مجبور بودند علامتی به لباس خود الصاق کنند تا از مسلمانان بازشناخته شوند. کلاه آنان با کلاه مســـلمانان فرق داشــت و اجــازه نداشتند جوراب پارچه‏ای به پا کنند



خرید و دانلود دانلود تحقیق درباره  یهودیان اصفهان