لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
مولوی از تولد تا تحول معنوی
مولوی در اواخر سپتامبر سال 1207 چشم به جهان گشود.احتمالاً ایام کودکی را همراه پدرش گذرانید. پدرش بهاالدین از علمای چندان معروفی نبود. و به اشتغالداشت.احلام معنوی و امیال راهدارند و خواسته های عده ای از پیروانش قرار بر این انداخت که سرنوشت نقش مهمترین را در حیات دینی پیروان خویش برای وسیع مقدر نموده است. آمال و امیالی از این دست برخوردهای ناخوشایند با و علمای دینی کشاند و همانها بودند که او را از قریه و مقامی که به دنبالش بود محروم کردند.بهاالدین سال 1208 تا 1212 به سمرقند همراه مولوی و تنی چند از مریدان و بی نقل مکان کردند.چند سال بعد حدود سال 1216 خانواده ی از شرق ایران بار سفر بستند و ابتدا به سفر حج رفتند. سرانجام آنجا را نیز به قصد قونیه ترک گفتند و در کنف حمایت علاالدین دو سال در مکانی که بین مدرسه و خانقاه بودند به تدریس پرداخت و به هنگام مرگ در فوریه سال 1231 در آنجا ماندگار شد. طی این مدت مولوی هفده ساله با گوهر خاتون وصلت کرد و صاحب دو پسر شد. مادر ولی نیز در همانجا که در گذشت و بر خاک سپرده شد.
ار قرار معلوم بهاالدین در نظر داشت مولوی حالی او را بگیرد و واعظ یا شود.
اومولوی را بر جمع اصحاب و شاگردان خویش معرفی کرد و فرصت و عظ و تذکیه و جلب اعتماد مردم قونیه را برای ولی مهیا ساخت. در هنگام درگذشت پدرش و سال و تعلیمات مولوی جوان هنوز بر آن درجه نرسیده بود که از حرمت پدر برخوردار گردد. بنابراین از برهان الدین خواست بیاید و بر مسند پدر نشیند. سید برهان الدین موقتاً بر آن رضا داد ، اما علناً آن مقام را حق مولانا می دانست. او با حمایت های صاحب اصفحانی وزیر سلجوقی در قیصریه مستقر گردید. برهان الدین بلافاصله مولوی را تعلیم و تربیت بر محضر مراجع دینی و قشر عان بر آن روزگار در حلب و دقیق فرستاد. مولوی در آنجا بر تحصیل علوم متعارف دینی شامل فقه حنفی ، قرآن و حدیث و الهیات پرداخت و شاید در آنجا فرصت استماع خطا برهانی عمومی عارفان و نظریه پردازان تصوف نظیر این عربی را نیز در دست آورد و در عین حال دروس طاهر را نیز گرفت.مولوی مدتی بر خلوت نشینی و زهر و ریاصت مشغول بود و یادداشت ها و رسائل معنوی پدر را می خواند و در آن عور می کرد. بر جوابها و احلام عرفانی التفات داشت و در کنار آن یادداشت های معنوی و تفاسیر قرآنی برهان الدین را مطالعه می نمود.غلبه بر نفسی اماره و ترقی او را در طریقت عرفان برهان را متقاعد می ساخت که او دیگر بر معلم نیاز ندارد. آن دو وظایف مربوط بر وعظ و تدریسی را در قئنیه و قیصریه از سر گرفتند.قدر مسلم ، مولوی در قونیه پیشه پدر دئر وعظ و تزکیه را از سر گرفته یا مقام جدیدی ، احیاناً مقام استادی فقه بر وی اعطا گشت. ولی بر احتمال فراوان حکیم مدرسی معنوی و واعظ جماعت تقوا پیشه و شاگردان عارف مسلک را داشت. زن و مرد در مجالس او حضور می یافتند و شماری از زمان هم خود را مرید داشتند.قبل از ورود شمس بر قونیه مولوی در چهار مدرسه کرسی استاد داشت. ولی مطابق گفته سلطان مولوی در جستجوی مقدسه همچون حضرت حصر بود که احتمالاً راهنما او می شود.پس از ورود شمس بر قونیه در 29 نوامبر تحول عظیمی در شکل ظاهری معنویت مولوی پدید آمد.عبادات او وجد انگیز تر و عشق اش را بر خداوند نه تنها در قالب عادت بر مجاهده و مهار نفسی که در وجد باشد از شعر ، موسیقی و سماع نیز ابراز می نمود.
عشق جز دولت و عنایت نیست جز گشاده دل و هدایت نیستعشق را بوحنیفه درسی نکرد مشامخی را در ولایت نیستلا یخوز و یخوز تا احلسیت علم عشاق را نهایت نیستهر که را پرغم وترشی و مذهبی نیست عاشق تر زلن ولایت نیست دیوان 499
مروح این عادات و رفتارها شدند ، اقامه طبرسی علما این قسم عبادت «پر جنبشی» و نرم گونه را دانستند. حتی بعضی اعضای محفل مولوی ، اعم از محفل خانواده و حریران هم بر این نوع رفتارها معترض شدند و آن را شان واعظ و فقیه می دانستند چه رسد به استاد فقه. شک آنها رفتار مخالف و تاثیر گذار شمس را رنجش آور دانستند ولی پنداشتند از امت مولوی بر شمس از شهرت وی می کاهد حتی یکبار ، از رسم سماع مریدان مولوی نزد قاضی شکایت شد ، هر چند این واقعه بر بعد از دوران غیبت شمس باز می گردد. شمس که بعد از یک سال شهر را در حالی ترک گفت که خصومت شاگردان مولوی اسباب مزاحمت او شده بود. مولوی آشفته و نگران از اینکه می دید اسوه ی وجد و معنوی از کنار او رفته بود ، دست از تصنیف شعر و سماع برداشت. سراسیمه در دنبال شمس گشت وپس از ریسک جانب دمشق پسرش سلطان شمس بر قونیه گسیل داشت . مریدان مختلف شمس اکنون دریافته بودند که بیرون را شمس از ، وصیت را به حالت عددی باز جمع گرداند آمدن شمس در آوریل سال 1247 موافقت نمودند. شمس زمانیکه از مریدان مولانا در نام کیمیا خاتون وصلت نمود.کیمیا در خانه و در کنار خانواده مولوی بزرگ شده بود واندکی بعد از دنیا رفت. شاید خانواده ومریدان مولوی بزرگ شده بود و اندکی بعد از دنیا رفت .شاید خانواده و مریدان مولوی ، شمس را بر خاطر غفلت در بر وصیت سلامت زن ولایت کردند. بر هر روی ، ظاهراً خصومت یا حسادت مریدان باعث شد شمس در زمستان و اواخر سال 1247 یا اوایل 1248 از آن و یار برود. مولوی چند بار بر دمشق رفته ولی هرگز اثری از شمس نیافت او از سال 1244 سرایی را آغاز نمود. با جمعیت اول شمس تبریزی صنع الهام مولوی عملاً گرایید ولی با
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
مولوی از تولد تا تحول معنوی
مولوی در اواخر سپتامبر سال 1207 چشم به جهان گشود.احتمالاً ایام کودکی را همراه پدرش گذرانید. پدرش بهاالدین از علمای چندان معروفی نبود. و به اشتغالداشت.احلام معنوی و امیال راهدارند و خواسته های عده ای از پیروانش قرار بر این انداخت که سرنوشت نقش مهمترین را در حیات دینی پیروان خویش برای وسیع مقدر نموده است. آمال و امیالی از این دست برخوردهای ناخوشایند با و علمای دینی کشاند و همانها بودند که او را از قریه و مقامی که به دنبالش بود محروم کردند.بهاالدین سال 1208 تا 1212 به سمرقند همراه مولوی و تنی چند از مریدان و بی نقل مکان کردند.چند سال بعد حدود سال 1216 خانواده ی از شرق ایران بار سفر بستند و ابتدا به سفر حج رفتند. سرانجام آنجا را نیز به قصد قونیه ترک گفتند و در کنف حمایت علاالدین دو سال در مکانی که بین مدرسه و خانقاه بودند به تدریس پرداخت و به هنگام مرگ در فوریه سال 1231 در آنجا ماندگار شد. طی این مدت مولوی هفده ساله با گوهر خاتون وصلت کرد و صاحب دو پسر شد. مادر ولی نیز در همانجا که در گذشت و بر خاک سپرده شد.
ار قرار معلوم بهاالدین در نظر داشت مولوی حالی او را بگیرد و واعظ یا شود.
اومولوی را بر جمع اصحاب و شاگردان خویش معرفی کرد و فرصت و عظ و تذکیه و جلب اعتماد مردم قونیه را برای ولی مهیا ساخت. در هنگام درگذشت پدرش و سال و تعلیمات مولوی جوان هنوز بر آن درجه نرسیده بود که از حرمت پدر برخوردار گردد. بنابراین از برهان الدین خواست بیاید و بر مسند پدر نشیند. سید برهان الدین موقتاً بر آن رضا داد ، اما علناً آن مقام را حق مولانا می دانست. او با حمایت های صاحب اصفحانی وزیر سلجوقی در قیصریه مستقر گردید. برهان الدین بلافاصله مولوی را تعلیم و تربیت بر محضر مراجع دینی و قشر عان بر آن روزگار در حلب و دقیق فرستاد. مولوی در آنجا بر تحصیل علوم متعارف دینی شامل فقه حنفی ، قرآن و حدیث و الهیات پرداخت و شاید در آنجا فرصت استماع خطا برهانی عمومی عارفان و نظریه پردازان تصوف نظیر این عربی را نیز در دست آورد و در عین حال دروس طاهر را نیز گرفت.مولوی مدتی بر خلوت نشینی و زهر و ریاصت مشغول بود و یادداشت ها و رسائل معنوی پدر را می خواند و در آن عور می کرد. بر جوابها و احلام عرفانی التفات داشت و در کنار آن یادداشت های معنوی و تفاسیر قرآنی برهان الدین را مطالعه می نمود.غلبه بر نفسی اماره و ترقی او را در طریقت عرفان برهان را متقاعد می ساخت که او دیگر بر معلم نیاز ندارد. آن دو وظایف مربوط بر وعظ و تدریسی را در قئنیه و قیصریه از سر گرفتند.قدر مسلم ، مولوی در قونیه پیشه پدر دئر وعظ و تزکیه را از سر گرفته یا مقام جدیدی ، احیاناً مقام استادی فقه بر وی اعطا گشت. ولی بر احتمال فراوان حکیم مدرسی معنوی و واعظ جماعت تقوا پیشه و شاگردان عارف مسلک را داشت. زن و مرد در مجالس او حضور می یافتند و شماری از زمان هم خود را مرید داشتند.قبل از ورود شمس بر قونیه مولوی در چهار مدرسه کرسی استاد داشت. ولی مطابق گفته سلطان مولوی در جستجوی مقدسه همچون حضرت حصر بود که احتمالاً راهنما او می شود.پس از ورود شمس بر قونیه در 29 نوامبر تحول عظیمی در شکل ظاهری معنویت مولوی پدید آمد.عبادات او وجد انگیز تر و عشق اش را بر خداوند نه تنها در قالب عادت بر مجاهده و مهار نفسی که در وجد باشد از شعر ، موسیقی و سماع نیز ابراز می نمود.
عشق جز دولت و عنایت نیست جز گشاده دل و هدایت نیستعشق را بوحنیفه درسی نکرد مشامخی را در ولایت نیستلا یخوز و یخوز تا احلسیت علم عشاق را نهایت نیستهر که را پرغم وترشی و مذهبی نیست عاشق تر زلن ولایت نیست دیوان 499
مروح این عادات و رفتارها شدند ، اقامه طبرسی علما این قسم عبادت «پر جنبشی» و نرم گونه را دانستند. حتی بعضی اعضای محفل مولوی ، اعم از محفل خانواده و حریران هم بر این نوع رفتارها معترض شدند و آن را شان واعظ و فقیه می دانستند چه رسد به استاد فقه. شک آنها رفتار مخالف و تاثیر گذار شمس را رنجش آور دانستند ولی پنداشتند از امت مولوی بر شمس از شهرت وی می کاهد حتی یکبار ، از رسم سماع مریدان مولوی نزد قاضی شکایت شد ، هر چند این واقعه بر بعد از دوران غیبت شمس باز می گردد. شمس که بعد از یک سال شهر را در حالی ترک گفت که خصومت شاگردان مولوی اسباب مزاحمت او شده بود. مولوی آشفته و نگران از اینکه می دید اسوه ی وجد و معنوی از کنار او رفته بود ، دست از تصنیف شعر و سماع برداشت. سراسیمه در دنبال شمس گشت وپس از ریسک جانب دمشق پسرش سلطان شمس بر قونیه گسیل داشت . مریدان مختلف شمس اکنون دریافته بودند که بیرون را شمس از ، وصیت را به حالت عددی باز جمع گرداند آمدن شمس در آوریل سال 1247 موافقت نمودند. شمس زمانیکه از مریدان مولانا در نام کیمیا خاتون وصلت نمود.کیمیا در خانه و در کنار خانواده مولوی بزرگ شده بود واندکی بعد از دنیا رفت. شاید خانواده ومریدان مولوی بزرگ شده بود و اندکی بعد از دنیا رفت .شاید خانواده و مریدان مولوی ، شمس را بر خاطر غفلت در بر وصیت سلامت زن ولایت کردند. بر هر روی ، ظاهراً خصومت یا حسادت مریدان باعث شد شمس در زمستان و اواخر سال 1247 یا اوایل 1248 از آن و یار برود. مولوی چند بار بر دمشق رفته ولی هرگز اثری از شمس نیافت او از سال 1244 سرایی را آغاز نمود. با جمعیت اول شمس تبریزی صنع الهام مولوی عملاً گرایید ولی با
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
تعیین فراوانی Awareness زیر بیهوشی عمومی در بیماران 15 تا 50 سال
(فصل اول)
مقدمه
هدف کلی
اهداف جزئی
فرضیات پژوهش
تعریف واژه ها
محدودیت های پژوهش
1-1-مقدمه
یکی از عوارض بیهوشی عمومی به یاد آوردن حوادث حین عمل به دلیل ناکافی بودن عمق بیهوشی می باشد که این حالت می تواند در آینده برای بیمار توأم با مشکلات روحی و روانی باشد از جمله افسردگی-اختلالات اضطرابی-افکار خودکشی و فوبیا و... . که گاهگاً ریشه اصلی این اختلالات توسط روانپزشک نیز قابل کشف نبوده و خود بیمار نیز قادر به بیان وتوضیح علت بیماری خود نمی باشد. امروزه با مانیتورینگ های مخصوص تعیین عمق بیهوشی از بروز بیهوشی سبک و نهایتاً Awareness جلوگیری به عمل می آید یعنی در صورت بروزیک بیهوشی سبک سریعاً توسط داروهای مختلف عمق بیهوشی را بیشتر (Deep ) می کند ولی بسیاری از بیمارستانها به دلیل نبودن این وسایل با بیش از مانیتورینگ این مهم نادیده و مستور می ماند. از زمانی که شل کننده ها وارد جراحی و بیهوشی شده اند برخی از بیماران به دلیل شلی و بی حرکتی ایجاد شده توسط این داروها دچار یک بیهوشی سبک می شوند. یعنی متخصصین با دیدن شلی بیمار نیازی به تجویزداروی بیهوشی نمی بینند و این بیماران که ظاهراً بیهوشی و جراحت موفقیت آمیزی داشته اند، به دلیل شنیدن صحبت های پرسنل و پزشکان حین عمل که خیلی از آنها دلهره آور و رنج آور می باشند دچار عوارض Awareness می شوند.
امروزه جلوگیری از Awareness و به یاد آوردن حوادث حین عمل متخصصین سعی می کنند که یک بیهوشی بالانس بدهند، یعنی برای درد بیمار مسکن کافی برای بیهوشی بیمار داروی هوشبری کافی (IV-استنشاقی و... ) و برای شلی وی داروی شل کننده کافی بدهند و بدین ترتیب سه ضلع اصلی مثلث برای انجام یک جراحی (بی دردی-بیهوشی-شلی) به مدت مناسب و متعادل و کافی فراهم می نماید. از آنجایی که برای بیماران ما EEG مانیتورینگ برای عمق بیهوشی انجام نمی شود و تقریباً طبق دوز کتابی و تاحدودی به صورت سنتی بیماران جنران آنستزیا General anesthesia اداره می شوند ما آمار دقیق از میزان بروز Awareness در محل کار خود نداریم لذا بر آن شدیم تا میزان بروز Awareness را با توجه به وضعیت و امکانات فعلی مرکز بسنجیم. ما خود بر این فرضیم که احتمالاً میزان این بروز در مراکز ما نسبت به آمریکا و اروپا بیشتر باشد.
2-1-«هدف کلی»
تعیین فراوانی Awareness زیر بیهوشی عمومی در بیماران 15 تا 50 سال کاندید جراحی الکتیو در بیمارستان شفیعه در سال 1384
1-3: اهداف جزئی طرح
1-تعیین فراوانی Awareness بیماران تحت بیهوشی عمومی برحسب سن
2-تعیین فراوانی Awareness تحت بیهوشی عمومی برحسب جنس
3-تعیین فراوانی Awareness بیماران تحت بیهوشی عمومی برحسب تأهل
1-4:فرضیات پژوهش
H° : Awareness زیر G.A در مراکز ما بیشتر از آمارهای TexT می باشد.
H1 : Awareness زیر G.A در مراکز ما فرقی با آمارهای TexT ندارد.
1-5:تعریف واژه ها
Awareness : به یاد آوردن حوادثی که در اتاق عمل اتفاق می افتد در مدت زمانی که زیر بیهوشی قرار دارد را Awareness گویند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
از شار تا شهر
فصل اول: شهر نشینی ، شهر گرایی و شهر سازی قبل از اسلام
در دوران قبل از اسلام 3 شیوه شهر نشینی داشتیم که عبارتند از:
شیوه پارسی: این شیوه از قرن نهم (ق.م) با ساختن اولین شار ؟ الهام گرفته از (شهر – تپه) های بین النحرین (زیگرات) شروع شده و با شکوفایی شارهای پارسی از شوش – استمز پاسارگاد و ... به اوج خود رسیده است.
شیوه یا میان شیوه پارسی هلن: بعد از حرکت بی بازگشت یونانیان به سمت شرق تلفیقی عظیم از فرهنگهای غربی و شرقی آن روزگاران صورت پذیرد که ؟ از فرهنگ (شهر – دولتهای)یونانی و آمیخته شده با فرهنگ (شهر - ؟) شرقی است.
شیوه شهر نشینی قبل از اسلام، 3 مرحله متفاوتی در شهر گرای و شهر نشینی که دوران را شامل می شود که عبارتند از:
مرحله شکل گیری و پیدایش پدیده شهر: که رشد آن در دوران ماد و بالندگی آن در دوران هخامنش است بین قرنهای نهم تا هفتم (ق.م)
قبل از این مرحله 2 گونه جامعه مفهوم داشته است: 1) جامعه ایلی (کوچ رو) 2) جامعه روستایی (یکجانشینی)
اولین شهر – قدرت در زمان ماد در فلات ایران شکل گرفت که همان هکمتانه – هکموان همدان است.
شار مادی در این مرحله عبارت است از : قلعه ای محکم و قوی بر فراز تپه یا نقطه سوق الجیشی خاص که در ؟ و در پس دیوارهایش نقاط زیستی کوچک و بزرگ پراکنده اند. در این مرحله قلعه مرکز واقعی مدیریت و سازماندهی منطقه وسیعی تحت لفظ خویش است. منطقه ای که هر 3 جامعه ایلی - روستایی و شهری در آن مقدم گرفته اند.
پارسیان شهر محل اقامت خود را از روی نقشه ای بنا می کنند که توسط موبدان تقدیس شده بود و شهر ها هم به صورت مربعی بوده است به طول یک میدان که ؟ به میل خود و به یک نفس بدور (700*700)
پس از دولت هخامنش قدرت به روستا جامعه دولت سالار می رسد که سازمان اجتماعی را بر مبنای طبقات مشخص زیر سامان می دهد:
اشرافیت دودمانی: که در رأس آن 7 دودمان متشکله جامعه هخامنش قرار گرفته است.
؟ و روحانیون: این گروه اجتماعی منادی جنبه آسمانی و مذهبی دولت پارسی است و به تعبیری دیگر چهره مذهبی آن را می نماید.
اشرافیت دهقانی: این طبقه اجتماعی بیان کننده نقش و قدرتی است که جامعه روستایی در روزگاران باستان دارد. که حضور این اشرافیت در شهر پارسی نشان از یگانگی کار اجتماعی دارد.
بازرگانان و پیشه وران: تولید صنعتی و مبادله از مهمترین دستاوردهای این طبقه بوده است.
چهره شارهای پارسی از دیدگاه ریخت شناسی شهری از فضاهای زیر ترکیب شده است:
اثر حکومتی: مجموعه ای مرکب از کاخها، ؟ ، ایوانها، تأسیسات نظامی و اداری و ذخائر و انبارهای آذوقه که در با اهمیت ترین نقطه سوق الجیشی شهر قرار گرفته و با دیوارهای سنگینی محافظت می گردد
شارمیدنی: مجموعه ای مرکب از محلات خاص برای استقرار طبقات خاص (ممتاز) با خانه های کم وبیش مشابه با بازاری در درون آن و محصور در دیواری سنگین با دروازه هایی برای ورود و خروج.
شار بیرونی: مجموعه ای مرکب از محلات و خانه ها، بازارها و باغات و مزارع پراکنده در سطحی وسیع که اکثریت جامعه شهری ان روزگاران در آن سکنی داشتند.
مرحله پیدایش (نو شهرها) و تجربه سازماندهی شبکه شهری در سازمان فضایی کشور: قرن سوم (ق.م) در این مرحله بنیانگذاری شهرهای جدید با مفهومی دوگانه از (شهر – دولت) یونانی و (شهر – قدرت) پارسی نقش تاریخی خود در سازماندهی فضایی کشور را بازی می کند.
شهر (پارسی – هلنی) مکانی می گردد برای استقرار دولت سلوکی ؟ ساختن بیش از 400 شهر جدید در کنار قلاع نظامی که مشهورترین آنها شهر صد دروازه (حدود دامغان امروزی) حاکی از سیاست شهر سازی دولت سلوکی است.
شهرهای پارسی – هلنی در مکان هایی استقرار می یافتند که:
در جوار و یا در نزدیک راه های ارتباطی و جاده های اصلی قرار داشته باشند.
در کنار قلعه نظامی یا شهر قدیمی در منطقه ای مملو از روستاهایی پیرامون یاشد.
از دیدگاه سوق الجیشی قابل تأمین باشد.
3- مرحله تعمیم شهر گرایی و شهر نشینی و تجربه ساماندهی سرزمین.
الف) دگرگونی در مفهوم شهرهای خود فرمان پارسی – هلنی: شار پارتی در دولت اشکانی:
(قرن سوم قبل از میلاد تا قرن سوم میلادی)
شار پارتی در دوران اشکانی محل استقرار طبقات اجتماعی زیر می گردد:
اشرافیت دودمانی: این طبقه اجتماعی هم خاندان پادشاهی را شامل می شود و هم اشرافیتی را که در رأس دودمان متشکله جامعه پارتی قرار دارد.
دیوانسالاری و نظامیان: پیدایش این گروه اجتماعی نشانگر گستردگی روابط دیوانی و حضور دولت اشکانی در پهنة سر زمین است.
مغان و روحانیون: حضور این گروه در رأس نشان از حضور مستقیم و تعیی کننده مذهب در سرنوشت جوامع تحت سلطه دولت اشکانی است.
اشرافیت دهقانی: دقیقاً نشان که همان نقش است که این طبقه در شار پارسی و دولت هخامنشی می داشت.
بازرگانان و پیشه وران: که در امر بازرگانی بین امللی آن روزگاران شرکت داشتند.
از دیگر اتفاقات این زمان این است که برای نخستین بار در تاریخ شهر دایره ای شکل از سوی اشکانی ایجاد می شود، شهر نساء در ماورالنهر و فیروزآباد در فارس نمونه های بارز شهر دایره ای شکل هستند.
سازماندهی کالبدی –فضائی درون شار کم و بیش همانی است که در شار پارس وجود داشته است.
1- دژ حکومتی 2- شار میانی 3- شار بیرونی
ب) بالندگی مفهوم شار و سازمان یافتگی کامل آن: شار پارتی در دولت ساسان (قرن 3 تا 7 میلادی)
ظهور دولت ساسانی در واقع اولین حرکت جامعه شهری برای رسیدن به قدرت است.
شهر مکان اصلی استقرار طبقات برتر اجتماعی است که این طبقات عبارتند از:
موبدان و مغان
جنگاوران و سپاهیان: حضور این طبقه نشانگر جنبه بسیار قوی نظامی – دولتی ساسانی است و تضمینی برای جلوگیری از هر گونهحرکت دودمانی است.
دبیران و پزشکان
دهقانان
شهرها را گاه مانند صفحه شطرنجی (*** قطعه) و گاه مانند جانوران مثلاً شوش مانند باز و شوشتر مانند اسب این بخش از شهر را بعدها شهرستان نامیدند. که قسمت اساسی شهر در شهارستان بوده است.
شهر در این دوره از دیدگاه ریخت شناسی مرکب از فضاهای زیر است:
1) دژ حکومتی 2) شار میانی 3) شار بیرونی
4) بازار: که مرکزیت حکومت در دولت ساسانی است.
5) میدان: مکانی است که بازارها بداان باز می شوند ، محلی است برای اعلان فرمانهای دولت مانند بخشودگیها و عقوبتها، این میدان هنوز از دیدگاه ریخت شناسی فضائی خاص را ؟ نمی گردد.
فصل دوم
مدخل: دگرگونی مفهوم
قبل از ورود به چگونگی سازمان یابی یا ساماندهی شهر یا شار ایران در دوران اسلامی، لازم است که نگاهی به مفهوم شهر و تفاوت شهر دوره اسلامی ، شار پارتی (دوران ساسانی) ، شهر رمی (رم شرقی) و شهر قرون وسطایی (اروپایی غربی) انداخته شود.
شهر رمی: صف نظر از مکانی که واقع شده است همان قوانیین ناظر و جاری است که در شهر مادر، رم به کار رفته است. قوانیین و سنتی منشاء گرفته از قواعد و مقررات برده داری
شهر قون وسطایی: کاملاً دیگر گونه است، منشاء آن نیز شکل دیگری دارد. این شهر بر مبنای بازرگانی و پیله وری یا بر خرابه های شهرهای کهن رمی، یا در کنار رودها و آبراهه ها، یا در کنار دیرها و کلیسا ها و ... شکل گرفته است، از ؟ خود در تقابل با محیط پیرامونی خویش و روابط مسلط بر آن – روابط فئودالی قرار می گیرد.
شارستان تبلور کالبدی تمامی تمایزات و تفاوتهایی است که سازمان اجتماعی مبتنی بر «؟» به آنها شکل بخشیده است و بیانگر فشارهایی است که از سوی دولت قاهرة آن اعمال می شود.
شهر دوران اسلامی: مفاهیم دیگری را در خود دارد این شهر چون شار دوران ساسانی «شهر قدرت» نیست مکانی نیست که بیانگر حکومت قاهرة مرکزی باشد. بنابر این شهر دارای زندگی مستقل و خاص با مقررات و امتیازات متفاوت نیست و بدین قرار تفاوتی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 68 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تاریخچه صنعت آسانسور در ایران
صنعت آسانسور جهان از زمانی که با نیروی برق کار می کند قدمتی یکصد و پنجاه ساله دارد، هر چند عمر بالابرها در جهان به بیش از ده هزار سال می رسد و اولین چرخ چاه خود از اولین بالابرها بوده است. مهمترین شرکت های تولید آسانسور در جهان اوتیس و شیندلر با قدمتی حدود یکصدو پنجاه سال می باشند.
اما صنعت آسانسور ایران قدمتی هشتاد ساله دارد. البته اگر گفته های بدون مدرک در مورد نصب آسانسور در کاخ گلتسان توسط ناصر الدین شاه را نادیده بگیریم، اولین آسانسورها که آنهم البته اثری از آنها بجا نیست در پالایشگاه آبادان در دوران حکومت احمد شاه قاجار نصب شده است. اما آنچه مسلم و قابل بررسی است اولین آسانسور ها در ساختمانهایی که در زمان پهلوی اول ساخته شده است نصب شده و در ساختمانهای اطراف میدان امام خمینی (میدان سپه سابق) مثل باشگاه افسران ستاد ارتش، کتابخانه ملی آثار آن وجود دارد و بسیاری از آنها توسط کارشناسان خارجی و به کمک نسل اول متخصصین صنعت آسانسور ایران نصب و راه اندازی شده است.
نسل اول ساختمانهای بیش از سه طبقه در ایران در دوران پهلوی اول و آپارتمان سازی بصورت امروزی از سال 1335 در دوران پهلوی دوم شروع شده است. بنابراین دوران رشد صنعت آسانسور ایران را زا سال 1335 به بعد باید نامگذاری کرد.
ابتدا آسانسورها کامل و بسته بندی شده از خارج از کشور به ایران وارد شده است. لیکن بتدریج شرکتهای ایرانی فروش و نصب آسانسور در ایران بوجود می آیند و در سال 1345 اولین کارگاه تولید درب و کابین توسط اوکسن الکسانی با کپی برداری از روی درب و کابینهای شرکت های اروپایی بوجود می آید.
در سال 1345 در طرح های وزارت مسکن و شهرسازی برای آپارتمان سازی برنامه ریزی شده و ایجاد شهرک های مسکونی در اطراف شهرهای بزرگ برای ساخت اولین کارخانه آسانسورسازی در ایران برنامه ریزی می شود.
در سال 1350 کلنگ ساخت اولین کارخانه آسانسورسازی ایران با نام ایران شیندلر در زمینی به مساحت چهل هزار متر مربع واقع در شهر صنعتی البرز قزوین به زمینی زده می شود و در سال 1353 این کارخانه با ظرفیت اولیه تولید چهارصد دستگاه آسانسور تحت لیسانس شیندلر سوئیس به بهره برداری می رسد و بطور همزمان جهت پرورش نیروی متخصص در نصب آسانسورهای خود مبادرت به برگزاری دوره های کامل آموزشی تئوری و عملی نصب آسانسور می نماید که در هر دوره حدود 20 نفر تکنسین موفق به کسب مدرک مهارت نصب می شوند و این دوره ها از سال 1354 تا 1357 ادامه داشت و امروز دانش آموختگان آن دوره ها زبده ترین و کارآمدترین افراد در صنعت آسانسور در ایران می باشند و اغراق نمی باشد اگر از شرکت آسانسورسازی ایران شیندلر به عنوان مادر صنعت نوین آسانسور در ایران یاد کرد. همچنین بطور همزمان اولین کارخانه سازنده قطعات آسانسور در ایران با نام تسلا ــ ایران تولید خود را شروع می کند.
در سال 1354 کارخانه آسانسور و پله برقی ایران در ابهر تأسیس و مدتی بعد تحت لیسانس هاوس هان آلمان شروع به تولید می کند. شرکت اوتیس آمریکا نیز اقدام به خرید زمینی در شهر صنعتی ساوه نموده و برنامه ریزی برای تأسیس کارخانه می کند.
همچنین در سال 1355 شرکت تولیدی ایران امباربا کارخانه تولید آسانسور خود را در شهر صنعتی رشت تأسیس و تولید آسانسور را تحت لیسانس امباربا اسپانیا آغاز می کند.
در کنار شرکت های تولیدی فوق حدود سی شرکت نصب و فروش آسانسور هم در ایران تا سال 1357 دائر می شود که بعضی از این شرکت ها نمایندگی فروش شرکت های فوق را در تهران و شهرستان ها دریافت می کنند. همچنین چهار یا پنج کارگاه تولید درب و کابین هم ایجاد می شود که شرکت های فروش و نصب آسانسور را یاری می دهند. بدین ترتیب تا قبل از بثمر رسیدن انقلاب و ضعیت صنعت آسانسور ایران بشرح فوق است.
پس از انقلاب:
کار شناسان خارجی از ایران می روند و ایران تحریم اقتصادی می شود و واردات قطع می شود.
1- شرکت ایران شیندلر که بیشتر سهام آن متعلق به بانکهاست با ملی شدن بانک ها عملاً دولتی می شود و توسط وزارت مسکن و شهرسازی اداره می شود.
2- شرکت آسانسور و پله برقی ایران که سهام آن خصوصی است با عدم ورود آسانسور از خارج تعطیل می شود.
3- پروژه اوتیس آمریکا نیمه کاره باقی می ماند. زمین آن در شهر صنعتی ساوه و دفتر فروش آن در تهران مصادره می شود و وزارت بازرگانی عهده دار اداره آن می شود.
4- شرکت ایران امباربا که با سرمایه گذاری بانک صنعت و معدن و سرمایه گذار خصوصی ایجاد شده با خروج سرمایه گذار خصوصی از ایران توسط بانک صنعت و معدن اداره می شود
5- شرکت
آسانسور
دستگاهی است دائمی که برای جا به جایی اشخاص یا کالا ،بین طبقات ساختمان بوده و در طبقات مشخصی عمل می نماید . دارای کابینی است که ساختار ، ابعاد و تجهیزات آن به اشخاص به سهولت اجازه استفاده می دهد و میان ریلهای منصوبه عمودی با حداکثر انحراف 15 درجه حرکت می کند .