انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق در مورد تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 5 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا

کتابی که با عنوان تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا اکنون در دسترس خوانندگان زبان فارسی قرار می‏گیرد، عنوان‏اصلی آن به زبان انگلیسی فکر شخصیت در تصوف است و چون کلمه« شخصیت» معنایی را که مورد نظر مؤلف است‏در زبان فارسی القا نمی‏کرد، ناگزیر عنوان ترجمه فارسی را عوض کردم تا موضوع کتاب و مقصود مؤلف از عنوان‏ترجمه قابل درک باشد.

این کتاب یکی از معروفترین تحقیقات استاد نیکلسون در زمینه تصوف اسلامی است و جای آن در زبان فارسی خالی‏بود. نگارنده در آغاز قصد ترجمه تمامی کتاب را نداشت فقط آن قسمت هایی را که در باب مولوی، درین کتاب آمده‏بود، برای خود (به عنوان موادی در تهیه کتابی در باب مولانا) ترجمه کرد و بعد متوجه شد که ترجمه تمامی کتاب هم‏می‏تواند جویندگان فرهنگ اسلامی و تصوف ایرانی را سودمند باشد. و در فراغت ایام اقامت در پرینستون، تمامی‏کتاب را ترجمه کرد.

وقتی متن کتاب چاپ می‏شد، یادداشتهایی در زمینه بعضی مطالب کتاب نوشتم که در پایان کتاب تحت عنوان‏یادداشتهای مترجم آمده، و این یادداشت‏ها خود بخش عمده‏ای از حجم این کتاب را تشکیل می‏دهد، کسانی که آنهارا لازم ندانند، نخواهند خواند، اما بعضی از آن یادداشتها خود مقالات مستقلی است در زمینه هایی که در زبان فارسی‏کمتر بدان‏ها توجه شده است از قبیل مسأله دفاع از ابلیس یا مسأله انسان کامل یا اطلاعاتی در باب ابن عربی وجیلی وابن فارض و امثال آنها.

رینولدا. نیکلسون (1868-1945) استاد دانشگاه کمبریج، یکی از سه چهار مستشرق بزرگی است که در طول تاریخ‏خاورشناسی جهان در باب تصوف اسلامی به تحقیقات و جستجوهای طراز اول پرداخته‏اند و بی هیچ تردیدی‏بزرگترین مولوی شناس مغرب زمین است که تحقیقات او در زبان انگلیسی هنوز بی مانند است و قراین خارجی نشان‏می‏دهد که دیگر همتایی برای او در حوزه‏های خاورشناسی ظهور نخواهد کرد. بزرگ‏ترین کارهای او در باب‏مولاناست، نخست تصحیح متن انتقادی مثنوی که هنوز بهترین متن مثنوی است و دیگر ترجمه مثنوی به زبان‏انگلیسی با دقت و وسواس و امانتی که حیرت آور است و این ترجمه یکی از بهترین راهنماها در فهم مثنوی مولاناست‏و از همه مهمتر، تفسیر مثنوی است که تمامی مثنوی مولانا را به زبان انگلیسی شرح کرده و بی هیچ گمان بهترین‏شرحی است که تا کنون در هر زبانی بر مثنوی نوشته شده است زیرا به مصداق کل الصید فی جوف الفری، او همه‏شروح فارسی و عربی و ترکی مثنوی را سالیان دراز مورد مطالعه قرار داده و با فرهنگ عظیم و گسترده‏ای که در قلمرومطالعات اسلامی و متون عرفانی داشته و با استفاده از همه تحقیقات موجود در شرق و غرب این شرح را نگاشته‏است . تنها شرحی که با این شرح می‏تواند مورد مقایسه قرار گیرد شرح مثنوی شریف از شادروان استاد بدیع الزمان‏فروزانفر است که متأسفانه ناقص است و کمتر از یک ششم مثنوی مولانا را شامل می‏شود. دیگر از کارهای نیکلسون،ترجمه منتخبی از غزلیات شمس تبریز است ترجمه‏ای دلکش و زنده و جذاب به زبان انگلیسی که مهم‏ترین دریچه‏آشنایی جهانیان با غزل‏های مولاناست که اگر چه به لحاظ مساله انتساب، بعضی از آن غزل‏ها از آن مولانا نیست(نیکلسون چاپ‏های هند را در آن روزگار در اختیار داشته.) اما ترجمه موفقی بوده است و با این که در اواخر قرن نوزده‏این کار را انجام داده، هنوز هم بهترین ترجمه غزلیات شمس در زبانهای فرنگی است. ترجمه غزلیات شمس از کارهای‏دوران جوانی و آغاز کار وی بوده است. دیگر از کارهای او در زمینه ادبیات عرفانی اسلامی تصحیح کتاب اللمع‏ابونصر سراج طوسی است و نیز تصحیح تذکرة الاولیاء عطار و ترجمه کشف المحجوب هجویری به زبان انگلیسی وترجمه ترجمان الاشواق محیی الدین بن عربی به زبان انگلیسی. نیکلسون در زمینه مباحث تصوف علاوه بر کتابی که‏اکنون در برابر شماست دو کتاب معروف دیگر نیز دارد به نام‏های مطالعات در تصوف اسلامی و عرفای اسلام.ازکارهای مهم او در زمینه مطالعات شرقی تاریخ ادبیات عرب است که از معروف‏ترین کتاب‏ها درین زمینه به شمارمی‏رود. کتابی با عنوان مطالعات در شعر اسلامی نیز دارد. وی همچنین منتخبی از چند قطعه کوتاه مثنوی و دو سه‏غزل مولانا را با مقدمه‏ای در باب مولوی چاپ کرده با عنوان رومی، شاعر و عارف که کتابی است برای خوانندگان‏غربی و برای آشنایی مختصر آنان با مولانا و همین قطعات و متن انگلیسی ترجمه نیکلسون و حواشی آن‏ها را دانشمندمحترم آقای اوانس اوانسیان با عنوان مقدمه رومی و تفسیر مثنوی معنوی به فارسی ترجمه و تنظیم کرده‏اند که غالباسبب می‏شود خوانندگان فارسی زبان تصور کنند تفسیر نیکلسون بر مثنوی عبارت از همان چند یادداشت مختصر وهمان قطعات کوتاه است حال آن که تفسیر مثنوی او، چنان که پیش ازاین یاد کردیم، کاری است عظیم و در دو مجلدبزرگ. نیکلسون، علاوه بر این کتاب‏ها، کتاب‏های دیگر نیز دارد که چون در این فرصت مجال یادآوری تمام آن‏هانیست از ذکر آن صرف نظر می‏شود. نیکلسون مقالات بیشماری نیز در زمینه فرهنگ و عرفان اسلامی دارد که همه درنوع خود از امتیاز بسیار برخوردار است و اخیرا چهار مقاله، ازین مقالات، با عنوان پیدایش و سیر تصوف توسطدوست فاضل ما آقای باقر معین ترجمه و نشر شده است.

این نکته را هم خوانندگان باید توجه داشته باشند که علاقه نیکلسون به تصوف اسلامی و تبحر او در این باب به هیچ‏وجه به معنی آن نیست که او، احتمالا، حرف‏های خلاف واقع در باب اسلام و یا تصوف اسلامی نگفته باشد، و من‏این نکته را در حد همین قدر یادآوری، اینجا، کافی می‏دانم تا فرصت مناسبی پیدا کنم و عقایدم را در باب‏خاورشناسان و مقوله بندی آن‏ها و نقشی که بسیاری از آن‏ها در تسلط غرب بر شرق داشته‏اند،به تفصیل بنویسم امایک نکته را یادآوری می‏کنم که اگر مستشرقی گفت:« ماست سفید است»، همیشه جای این احتمال را در ذهن خودنگاه دارید که یا ماست اصلا سفید نیست، یا اثبات سفیدی ماست مقدمه‏ای است برای نفی سیاهی از زغال.



خرید و دانلود تحقیق در مورد تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا


تحقیق در مورد عرفان و تصوف 55 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 64 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

عرفان و تصوف

یکى از علومى که در دامن فرهنگ اسلامى زاده شد و رشد یافت و تکامل پیدا کرد، علم عرفان است.

درباره عرفان از دو جنبه مى‏توان بحث و تحقیق کرد:یکى از جنبه اجتماعى و دیگر از جنبه فرهنگى.

عرفا با سایر طبقات فرهنگى اسلامى از قبیل مفسرین، محدثین، فقها، متکلمین، فلاسفه، ادبا، شعرا. . . یک تفاوت مهم دارند و آن اینکه علاوه بر اینکه یک طبقه فرهنگى هستند و علمى به نام عرفان به وجود آوردند و دانشمندان بزرگى در میان آنها ظهور کردند و کتب مهمى تالیف کردند، یک فرقه اجتماعى در جهان اسلام به وجود آوردند با مختصاتى مخصوص به خود، بر خلاف سایر طبقات فرهنگى از قبیل فقها و حکما و غیرهم که صرفا طبقه فرهنگى هستند و یک فرقه مجزا از دیگران به شمار نمى‏روند. اهل عرفان هرگاه با عنوان فرهنگى یاد شوند با عنوان ‏«عرفا» و هر گاه با عنوان اجتماعى‏شان یاد شوند غالبا با عنوان ‏«متصوفه‏» یاد مى‏شوند.

عرفا و متصوفه هر چند یک انشعاب مذهبى در اسلام تلقى نمى‏شوند و خود نیز مدعى چنین انشعابى نیستند و در همه فرق و مذاهب اسلامى حضور دارند، در عین حال یک گروه وابسته و به هم پیوسته اجتماعى هستند، یک سلسله افکار و اندیشه‏ها و حتى آداب مخصوص در معاشرتها و لباس پوشیدن‏ها و احیانا آرایش سر و صورت و سکونت در خانقاهها و غیره، به آنها به عنوان یک فرقه مخصوص مذهبى و اجتماعى رنگ مخصوص داده و مى‏دهد. و البته همواره(خصوصا در میان شیعه)عرفایى بوده و هستند که هیچ امتیاز ظاهرى با دیگران ندارند و در عین حال عمیقا اهل سیر و سلوک عرفانى مى‏باشند و در حقیقت عرفاى حقیقى این طبقه‏اند، نه گروههایى که صدها آداب از خود اختراع کرده و بدعتها ایجاد کرده‏اند.

ما در این بحثهاى تاریخى به جنبه اجتماعى و فرقه‏اى و در حقیقت‏به جنبه‏«تصوف‏»عرفان کارى نداریم، فقط از جنبه فرهنگى، آنهم از نظر تسلسل تاریخى این شاخه فرهنگى وارد بحث مى‏شویم، یعنى به عرفان به عنوان یک علم و یک شاخه از شاخه‏هاى فرهنگ اسلامى که در طول تاریخ اسلام جریانى متصل و بدون وقفه بوده است نظر داریم نه به عنوان یک روش و طریقه که فرقه‏اى اجتماعى پیرو آن هستند.

عرفان به عنوان یک دستگاه علمى و فرهنگى داراى دو بخش است: بخش عملى و بخش نظرى.

بخش عملى عبارت است از آن قسمت که روابط و وظایف انسان را با خودش و با جهان و با خدا بیان مى‏کند و توضیح مى‏دهد. عرفان در این بخش مانند اخلاق است، یعنى یک‏«علم‏»عملى است‏با تفاوتى که بعدا اشاره خواهیم کرد. این بخش از عرفان علم‏«سیر و سلوک‏»نامیده مى‏شود. در این بخش از عرفان توضیح داده مى‏شود که‏«سالک‏»براى اینکه به قله منیع انسانیت‏یعنى‏«توحید»برسد، از کجا باید آغاز کند و چه منازل و مراحلى را باید به ترتیب طى کند و در منازل بین راه چه احوالى براى او رخ مى‏دهد و چه وارداتى بر او وارد مى‏شود. و البته همه این منازل و مراحل باید با اشراف و مراقبت‏یک انسان کامل و پخته که قبلا این راه را طى کرده و از«رسم و راه منزلها»آگاه است صورت گیرد، و اگر همت انسان کاملى بدرقه راه نباشد خطر گمراهى است. عرفا از انسان کاملى که ضرورتا باید همراه‏«نوسفران‏»باشد، گاهى به‏«طایر قدس‏» و گاهى به‏«خضر»تعبیر مى‏کنند:

همتم بدرقه راه کن اى‏«طایر قدس‏» که دراز است ره مقصد و من‏«نو سفرم‏» ترک این مرحله بى همرهى‏«خضر»مکن ظلمات است‏بترس از خطر گمراهى

البته توحیدى که از نظر عارف قله منیع انسانیت‏به شمار مى‏رود و آخرین مقصد سیر و سلوک عارف است، با توحید مردم عامى و حتى با توحید فیلسوف(یعنى اینکه واجب الوجود یکى است نه بیشتر)از زمین تا آسمان متفاوت است. توحید عارف یعنى موجود حقیقى منحصر به خداست، جز خدا هر چه هست‏«نمود»است نه‏«بود»، توحید عارف یعنى‏«جز خدا هیچ نیست‏»، توحید عارف یعنى طى طریق کردن و رسیدن به مرحله جز خدا هیچ ندیدن. این مرحله از توحید را مخالفان عرفا تایید نمى‏کنند و احیانا آن را کفر و الحاد مى‏خوانند، ولى عرفا معتقدند که توحید حقیقى همین است و سایر مراتب توحید خالى از شرک نیست. از نظر عرفا رسیدن به این مرحله کار عقل و



خرید و دانلود تحقیق در مورد عرفان و تصوف 55 ص


تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی 18ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی

در آغاز باید اشاره کرد به اینکه مسأله عشق در عرفان و تصوف به گونه ای که معمولاً در دوره جدید طرح می شود و در شرح های اخیر متون عرفا و مشایخ عظام صوفیه عنوان می گردد غالباً به دو طریق است . در طریق اول که در حوزه ادبیات و نقد ادبی است چنان می نماید که گویی عشق حاکی از ذوقیات و احساسات شخص صاحب قریحه ای است که عشق را موضوع نوشتار خود کرده است . در این حالت این آثار مبدل به متونی ادبی می گردند که تراوشات ذهنی و خیالی ادیبی است اعم از اینکه شاعر یا نثرنویس باشد که از موضوع عشق هم چون صناعتی ادبی که برای زیبایی سخن بکار می گیرند بکار برده است . اگرچنین بنگریم از حقیقت عشق نهایت چیزی که حاصل خواهد شد همان است که معمولاً در تتبعات ادبی درباره اش به عنوان یک موضوع ادبی و انشایی سخن گفته شده است . در طریق دوم عشق را در حوزه روانشناسی چه قدیم و چه جدید عارضه ای روانی خوانند که توجیهات علمی خاص خود را دارد چنانکه اینک عشق از موضوعات مورد توجه خاص روانکاوی است . در حالی که فهم مسأله عشق نزد عرفای ما موکول است به فهم دقیق مسأله ایمان در دین .

اما مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که معمولاً دین را منحصر به جهات فقهی و کلامی یا صرفاً آن کرده اند . درست است که ادیان آسمانی جنبه فقهی و کلامی هم دارند اما باید توجه داشت که ماهیت دین و وظیفه اصلی آن شرح و بیان مسائل فقهی یا کلامی یا حسن خلق و معاشرت نیست و این مسائل در حقیقت صورتی ظاهری است ناشی از لطیفه باطنی دین . در فلسفه جدید در غرب همین مسأله به اصطلاح متفکران حوزه پدیدار شناسی به معنای تقلیل دین و منحصر کردن آن به اموری است غیر از آنچه که ذات و حقیقت دین است . یعنی تقلیل آن مثلاً به امور اجتماعی در حوزه جامعه شناسی و قول به اینکه دین صرفاً یک پدیده اجتماعی و از اجتماعیات است یا قبول اینکه دین یک پدیده نفسانی است و در حوزه روانشناسی باید مورد بررسی قرار گیرد یا اینکه عبارتست از یک سلسله احکام فقهی یا قبول عقایدی کلامی و یا اینکه عبارتست از حسن اخلاق و اخلاق نیکو داشتن . این گونه تفسیر از دین باعث شده که در چند دهه اخیر مسأله ای در فلسفه دین به نام تجربه دینی مطرح بشود که موضوعش تحقیق در دین از جهت بروز و تأثیر آن در دل و جان مؤمن است . حدود و صغور این بحث خیلی وسیع است که رسیدگی در جوانب مختلف و مبانی آن در موضوع مقاله فعلی نیست .

فقط این نکته خاطرنشان است که در غرب در دوره جدید در واکنش به این گونه تفاسیر فرعی از دین مقدماتی فراهم شد که مباحثی جدی عنوان شود که در آن عموماً قائلند به اینکه در دین قبل از هرچیز باید به ماهیت ایمان توجه شود و عرضیات دین را جزو ذاتیات آن که در رأس آن ایمان است نگیریم . متفکر دین شناس معاصر غربی رودلف اوتو در کتابی که به نام وجهه قدسی نوشته متعرض همین مسأله شده و در همان مقدمه می گوید که جوهره دین که وی از آن به وجهه قدسی یا ساحت قدسی تعبیر می کند ورای عقل و فهم بشر است . ورای آن چیزی است که ما آن را در ظاهر دین می بینیم ولی این لطیفه قدسی تحت تأثیر مفاهیم اخلاقی و عقلی قرار گرفته و تحریف گشته است . جوهره دین یعنی ساحت قدسی آن در دل مؤمنین در مقام عبودیت تجلیاتی دارد که جلالی و جمالی است . تجلیات جلالی موجب هیبت و خشیت و تجلیات جمالی موجب انس و شوق در دل سالک می شود .

آنچه که در دین مطرح است اولاً و بالذات توجه یافتن به همین احوال ایمانی است که فلاسفه جدید دین آن را « تجربه دینی » نامیده اند . پرداختن به این احوال از قدیم الایام دعوی اصلی و لب کلام عرفا بوده است . با این تفصیل تمام آثار روزبهان بقلی شرحی از این احوال ایمانی و مشحون از بحث در باره جمال الهی است . چرا که در تصوف عاشقانه که طریقه او است , مدار این احوال تجلیات جمالی است که به عشق وجذبه منتهی می شود و لذا جلال نیز تابع جمال است.

نزد عرفا و بزرگان صوفیه دین یک امر مکانیکی ثابت نیست که همه یک حالت ثابت داشته باشند . احوال دینی مؤمنان متفاوت است . همگی مبدأ و مقصدشان یکی است و همه ملتزم به سنت نبوی هستند اما در میان آنها تفاوت حالات ایمانی است .

هر نبی و هر ولی را مسلکی است چونکه تا حق می رود جمله یکی است .

عطار در مقدمه تذکره الاولیاء می گوید : « اولیاء مختلف اند . بعضی اهل معرفت اند و بعضی اهل معاملت و بعضی اهل محبت و بعضی اهل توحید و بعضی همه » . این اقسام در سنن دینی سابق هم ذکر شده , مثلاً در کتاب بهگودگیتا از کتاب مقدس هندوان آمده که برای نجات از دامگه دنیا و وصول به حق سه راه وجود دارد : کار مایوگا که طریق معاملات است , جنانایوگا که طریق معرفت است و بهاکتی یوگا که طریق محبت است و این تقریباً متناظر تقسیم بندی عطار است .

تصوف عاشقانه که موضوع بحث فعلی است تصوفی است که بیشتر به طریق عشق و محبت می پردازد . البته این را هم باید توجه کرد که اینطور نیست که آن کس که اهل معرفت است شور و شوق عشق ندارد یا آنکه اهل معاملت و عمل است فارغ از معرفت و عشق است . نه , غلبه هریک از این سه مقام نسبت به دیگری در سالک باعث این تقسیم بندی شده است : در یکی از معرفت عشق زاید و در دیگری از عشق معرفت بیرون آید . این است که عرفا و اولیای خدا با اینکه تفاوت در احوال دارند میانشان هم دلی هم وجود دارد . صدرالدین قونیوی وارث معنوی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی با اینکه در طریق معرفت است , مرشد فخرالدین عراقی است که از چهره های ممتاز تصوف عاشقانه است . عراقی در ابتدای کلمات لمعات گوید که : « کلمه ای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح [ غزالی که کتاب مرجع تصوف عشق است ] به زبان وقت املاء کرده می شود تا آینه معشوق هر عاشق آید و چنین کاری را هم کرده و لمعات یک عشق نامه به تمام معنا است اما صدرالدین قونیوی می گوید که لمعات لب فصوص الحکم است . در حالی که فصوص الحکم جوهره تصوف عارفانه است . اینکه میان صدرالدین قونیوی اهل معرفت و فخرالدین عراقی اهل عشق یک چنین هم دلی وجود دارد , رمز و نشانه ای است بر اینکه این دو نوع تصوف , این



خرید و دانلود  تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی 18ص


دانلود تحقیق عرفان و تصوف

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 64

 

عرفان و تصوف

یکى از علومى که در دامن فرهنگ اسلامى زاده شد و رشد یافت و تکامل پیدا کرد، علم عرفان است.

درباره عرفان از دو جنبه مى‏توان بحث و تحقیق کرد:یکى از جنبه اجتماعى و دیگر از جنبه فرهنگى.

عرفا با سایر طبقات فرهنگى اسلامى از قبیل مفسرین، محدثین، فقها، متکلمین، فلاسفه، ادبا، شعرا. . . یک تفاوت مهم دارند و آن اینکه علاوه بر اینکه یک طبقه فرهنگى هستند و علمى به نام عرفان به وجود آوردند و دانشمندان بزرگى در میان آنها ظهور کردند و کتب مهمى تالیف کردند، یک فرقه اجتماعى در جهان اسلام به وجود آوردند با مختصاتى مخصوص به خود، بر خلاف سایر طبقات فرهنگى از قبیل فقها و حکما و غیرهم که صرفا طبقه فرهنگى هستند و یک فرقه مجزا از دیگران به شمار نمى‏روند. اهل عرفان هرگاه با عنوان فرهنگى یاد شوند با عنوان ‏«عرفا» و هر گاه با عنوان اجتماعى‏شان یاد شوند غالبا با عنوان ‏«متصوفه‏» یاد مى‏شوند.

عرفا و متصوفه هر چند یک انشعاب مذهبى در اسلام تلقى نمى‏شوند و خود نیز مدعى چنین انشعابى نیستند و در همه فرق و مذاهب اسلامى حضور دارند، در عین حال یک گروه وابسته و به هم پیوسته اجتماعى هستند، یک سلسله افکار و اندیشه‏ها و حتى آداب مخصوص در معاشرتها و لباس پوشیدن‏ها و احیانا آرایش سر و صورت و سکونت در خانقاهها و غیره، به آنها به عنوان یک فرقه مخصوص مذهبى و اجتماعى رنگ مخصوص داده و مى‏دهد. و البته همواره(خصوصا در میان شیعه)عرفایى بوده و هستند که هیچ امتیاز ظاهرى با دیگران ندارند و در عین حال عمیقا اهل سیر و سلوک عرفانى مى‏باشند و در حقیقت عرفاى حقیقى این طبقه‏اند، نه گروههایى که صدها آداب از خود اختراع کرده و بدعتها ایجاد کرده‏اند.

ما در این بحثهاى تاریخى به جنبه اجتماعى و فرقه‏اى و در حقیقت‏به جنبه‏«تصوف‏»عرفان کارى نداریم، فقط از جنبه فرهنگى، آنهم از نظر تسلسل تاریخى این شاخه فرهنگى وارد بحث مى‏شویم، یعنى به عرفان به عنوان یک علم و یک شاخه از شاخه‏هاى فرهنگ اسلامى که در طول تاریخ اسلام جریانى متصل و بدون وقفه بوده است نظر داریم نه به عنوان یک روش و طریقه که فرقه‏اى اجتماعى پیرو آن هستند.

عرفان به عنوان یک دستگاه علمى و فرهنگى داراى دو بخش است: بخش عملى و بخش نظرى.

بخش عملى عبارت است از آن قسمت که روابط و وظایف انسان را با خودش و با جهان و با خدا بیان مى‏کند و توضیح مى‏دهد. عرفان در این بخش مانند اخلاق است، یعنى یک‏«علم‏»عملى است‏با تفاوتى که بعدا اشاره خواهیم کرد. این بخش از عرفان علم‏«سیر و سلوک‏»نامیده مى‏شود. در این بخش از عرفان توضیح داده مى‏شود که‏«سالک‏»براى اینکه به قله منیع انسانیت‏یعنى‏«توحید»برسد، از کجا باید آغاز کند و چه منازل و مراحلى را باید به ترتیب طى کند و در منازل بین راه چه احوالى براى او رخ مى‏دهد و چه وارداتى بر او وارد مى‏شود. و البته همه این منازل و مراحل باید با اشراف و مراقبت‏یک انسان کامل و پخته که قبلا این راه را طى کرده و از«رسم و راه منزلها»آگاه است صورت گیرد، و اگر همت انسان کاملى بدرقه راه نباشد خطر گمراهى است. عرفا از انسان کاملى که ضرورتا باید همراه‏«نوسفران‏»باشد، گاهى به‏«طایر قدس‏» و گاهى به‏«خضر»تعبیر مى‏کنند:

همتم بدرقه راه کن اى‏«طایر قدس‏» که دراز است ره مقصد و من‏«نو سفرم‏» ترک این مرحله بى همرهى‏«خضر»مکن ظلمات است‏بترس از خطر گمراهى

البته توحیدى که از نظر عارف قله منیع انسانیت‏به شمار مى‏رود و آخرین مقصد سیر و سلوک عارف است، با توحید مردم عامى و حتى با توحید فیلسوف(یعنى اینکه واجب الوجود یکى است نه بیشتر)از زمین تا آسمان متفاوت است. توحید عارف یعنى موجود حقیقى منحصر به خداست، جز خدا هر چه هست‏«نمود»است نه‏«بود»، توحید عارف یعنى‏«جز خدا هیچ نیست‏»، توحید عارف یعنى طى طریق کردن و رسیدن به مرحله جز خدا هیچ ندیدن. این مرحله از توحید را مخالفان عرفا تایید نمى‏کنند و احیانا آن را کفر و الحاد مى‏خوانند، ولى عرفا معتقدند که توحید حقیقى همین است و سایر مراتب توحید خالى از شرک نیست. از نظر عرفا رسیدن به این مرحله کار عقل و



خرید و دانلود دانلود تحقیق عرفان و تصوف


تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی 18ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی

در آغاز باید اشاره کرد به اینکه مسأله عشق در عرفان و تصوف به گونه ای که معمولاً در دوره جدید طرح می شود و در شرح های اخیر متون عرفا و مشایخ عظام صوفیه عنوان می گردد غالباً به دو طریق است . در طریق اول که در حوزه ادبیات و نقد ادبی است چنان می نماید که گویی عشق حاکی از ذوقیات و احساسات شخص صاحب قریحه ای است که عشق را موضوع نوشتار خود کرده است . در این حالت این آثار مبدل به متونی ادبی می گردند که تراوشات ذهنی و خیالی ادیبی است اعم از اینکه شاعر یا نثرنویس باشد که از موضوع عشق هم چون صناعتی ادبی که برای زیبایی سخن بکار می گیرند بکار برده است . اگرچنین بنگریم از حقیقت عشق نهایت چیزی که حاصل خواهد شد همان است که معمولاً در تتبعات ادبی درباره اش به عنوان یک موضوع ادبی و انشایی سخن گفته شده است . در طریق دوم عشق را در حوزه روانشناسی چه قدیم و چه جدید عارضه ای روانی خوانند که توجیهات علمی خاص خود را دارد چنانکه اینک عشق از موضوعات مورد توجه خاص روانکاوی است . در حالی که فهم مسأله عشق نزد عرفای ما موکول است به فهم دقیق مسأله ایمان در دین .

اما مشکلی که در اینجا وجود دارد این است که معمولاً دین را منحصر به جهات فقهی و کلامی یا صرفاً آن کرده اند . درست است که ادیان آسمانی جنبه فقهی و کلامی هم دارند اما باید توجه داشت که ماهیت دین و وظیفه اصلی آن شرح و بیان مسائل فقهی یا کلامی یا حسن خلق و معاشرت نیست و این مسائل در حقیقت صورتی ظاهری است ناشی از لطیفه باطنی دین . در فلسفه جدید در غرب همین مسأله به اصطلاح متفکران حوزه پدیدار شناسی به معنای تقلیل دین و منحصر کردن آن به اموری است غیر از آنچه که ذات و حقیقت دین است . یعنی تقلیل آن مثلاً به امور اجتماعی در حوزه جامعه شناسی و قول به اینکه دین صرفاً یک پدیده اجتماعی و از اجتماعیات است یا قبول اینکه دین یک پدیده نفسانی است و در حوزه روانشناسی باید مورد بررسی قرار گیرد یا اینکه عبارتست از یک سلسله احکام فقهی یا قبول عقایدی کلامی و یا اینکه عبارتست از حسن اخلاق و اخلاق نیکو داشتن . این گونه تفسیر از دین باعث شده که در چند دهه اخیر مسأله ای در فلسفه دین به نام تجربه دینی مطرح بشود که موضوعش تحقیق در دین از جهت بروز و تأثیر آن در دل و جان مؤمن است . حدود و صغور این بحث خیلی وسیع است که رسیدگی در جوانب مختلف و مبانی آن در موضوع مقاله فعلی نیست .

فقط این نکته خاطرنشان است که در غرب در دوره جدید در واکنش به این گونه تفاسیر فرعی از دین مقدماتی فراهم شد که مباحثی جدی عنوان شود که در آن عموماً قائلند به اینکه در دین قبل از هرچیز باید به ماهیت ایمان توجه شود و عرضیات دین را جزو ذاتیات آن که در رأس آن ایمان است نگیریم . متفکر دین شناس معاصر غربی رودلف اوتو در کتابی که به نام وجهه قدسی نوشته متعرض همین مسأله شده و در همان مقدمه می گوید که جوهره دین که وی از آن به وجهه قدسی یا ساحت قدسی تعبیر می کند ورای عقل و فهم بشر است . ورای آن چیزی است که ما آن را در ظاهر دین می بینیم ولی این لطیفه قدسی تحت تأثیر مفاهیم اخلاقی و عقلی قرار گرفته و تحریف گشته است . جوهره دین یعنی ساحت قدسی آن در دل مؤمنین در مقام عبودیت تجلیاتی دارد که جلالی و جمالی است . تجلیات جلالی موجب هیبت و خشیت و تجلیات جمالی موجب انس و شوق در دل سالک می شود .

آنچه که در دین مطرح است اولاً و بالذات توجه یافتن به همین احوال ایمانی است که فلاسفه جدید دین آن را « تجربه دینی » نامیده اند . پرداختن به این احوال از قدیم الایام دعوی اصلی و لب کلام عرفا بوده است . با این تفصیل تمام آثار روزبهان بقلی شرحی از این احوال ایمانی و مشحون از بحث در باره جمال الهی است . چرا که در تصوف عاشقانه که طریقه او است , مدار این احوال تجلیات جمالی است که به عشق وجذبه منتهی می شود و لذا جلال نیز تابع جمال است.

نزد عرفا و بزرگان صوفیه دین یک امر مکانیکی ثابت نیست که همه یک حالت ثابت داشته باشند . احوال دینی مؤمنان متفاوت است . همگی مبدأ و مقصدشان یکی است و همه ملتزم به سنت نبوی هستند اما در میان آنها تفاوت حالات ایمانی است .

هر نبی و هر ولی را مسلکی است چونکه تا حق می رود جمله یکی است .

عطار در مقدمه تذکره الاولیاء می گوید : « اولیاء مختلف اند . بعضی اهل معرفت اند و بعضی اهل معاملت و بعضی اهل محبت و بعضی اهل توحید و بعضی همه » . این اقسام در سنن دینی سابق هم ذکر شده , مثلاً در کتاب بهگودگیتا از کتاب مقدس هندوان آمده که برای نجات از دامگه دنیا و وصول به حق سه راه وجود دارد : کار مایوگا که طریق معاملات است , جنانایوگا که طریق معرفت است و بهاکتی یوگا که طریق محبت است و این تقریباً متناظر تقسیم بندی عطار است .

تصوف عاشقانه که موضوع بحث فعلی است تصوفی است که بیشتر به طریق عشق و محبت می پردازد . البته این را هم باید توجه کرد که اینطور نیست که آن کس که اهل معرفت است شور و شوق عشق ندارد یا آنکه اهل معاملت و عمل است فارغ از معرفت و عشق است . نه , غلبه هریک از این سه مقام نسبت به دیگری در سالک باعث این تقسیم بندی شده است : در یکی از معرفت عشق زاید و در دیگری از عشق معرفت بیرون آید . این است که عرفا و اولیای خدا با اینکه تفاوت در احوال دارند میانشان هم دلی هم وجود دارد . صدرالدین قونیوی وارث معنوی شیخ اکبر محیی الدین بن عربی با اینکه در طریق معرفت است , مرشد فخرالدین عراقی است که از چهره های ممتاز تصوف عاشقانه است . عراقی در ابتدای کلمات لمعات گوید که : « کلمه ای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح [ غزالی که کتاب مرجع تصوف عشق است ] به زبان وقت املاء کرده می شود تا آینه معشوق هر عاشق آید و چنین کاری را هم کرده و لمعات یک عشق نامه به تمام معنا است اما صدرالدین قونیوی می گوید که لمعات لب فصوص الحکم است . در حالی که فصوص الحکم جوهره تصوف عارفانه است . اینکه میان صدرالدین قونیوی اهل معرفت و فخرالدین عراقی اهل عشق یک چنین هم دلی وجود دارد , رمز و نشانه ای است بر اینکه این دو نوع تصوف , این



خرید و دانلود  تصوف عاشقانه روزبهان بقلی شیرازی 18ص