لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
عنوان :
تبیین چالشها و فرصتهای جهانی شدن برای نظام تعلیم و تربیت ایران
موضوع :
آموزش و پرورش
ارسال کننده :
مرضیه عالی
تاریخ ارسال :
4/2/1384
به نام خدا
موضوع: تبیین چالشها و فرصتهای جهانی شدن برای نظام تعلیم و تربیت ایران
ارسال کننده: مرضیه عالی
عنوان مقاله:
تبیین چشم انداز نظام تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران در بسترجهانی شدن :
فرصتها و تهدیدها
چکیده :
1- جهانی شدن بعنوان یک فرایند گریز ناپذیر در قرن بیست و یکم در ابعاد سه گانه خود (اقتصادی ،سیاسی و فرهنگی ) آموزش وپرورش را دستخوش تغییر و تحول می نماید ،از این رو شناسایی ویژگیها و آثار این فرایند بر آموزش و پرورش (و به عبارتی جهانی شدن تعلیم و تربیت) یکی از وظایف اصلی هر نظام تعلیم و تربیت و از جمله نظام آموزش و پرورش ایران می باشد. در این میان می توان به پیامدهای اقتصادی
جهانی شدن برای نظام آموزش و پرورش از جمله توجه بیشتر بر آموزشهای فنی و حرفه ای و استفاده بیشتر از تکنولوژی اطلاعات ،و پیامدهای بعد سیاسی جهانی شدن از جمله کمرنگ شدن نظارت و تسلط دولت و حکومت بر نظام تعلیم و تربیت و پیامدهای بعد فرهنگی جهانی شدن از جمله ترویج فرهنگ غرب و کمرنگ شدن ویژگیهای بومی و به مخاطره افتادن هویت ملی و ارزشهای دینی در برنامه های درسی مدارس اشاره کرد. از طرفی می توان به برقراری ارتباطات فرهنگی بیشتر و شناخت سایر فرهنگها به عنوان فرصتهای پیش روی تعلیم و تربیت اشاره کرد. بنا براین دیدگاه جهانی شدن فرصتها و چالشهایی را برای نظام تعلیم و تربیت به طور عام و برای ایران بطور خاص پدید می آورد. که با بهره گیری از این فرصتها و با شناخت بهتر چالشها می توان به حفظ میراثهای فرهنگی و اعتلای نظام تعلیم و تربیت در راستای جهانی شدن پرداخت .تبیین و تحلیل این فرصتها و تهدید ها از جمله اهداف این مقاله است.
2- واژگان کلیدی : جهانی شدن . جهانی شدن آموزش و پرورش. جهانی شدن فرهنگی.آموزش و پرورش .شهروند جهانی.هویت.ارتباطات.
مفهوم شناسی جهانی شدن:
3- روند تحولات در قرن بیستم در دهه 1970 میلادی وارد مرحله جدیدی شد و در اواسط دهه 1980 تقریباً در تمامی زمینه ها نشان خود را بر جای گذاشت . در دهه 1980 برای اشاره به این دگرگونی ها مفاهیمی چون جامعه صنعتی و فرامدرن (پست مدرن ) به کار می رفت ، اما در دهه 1990 میلادی مفهوم جهانی شدن رایج گردید و به مفهوم مسلط در دوران معاصر تبدیل شد . به گونه ای که امروزه همه چیز با رجوع به این مفهوم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد . در ظاهر امر ، جهانی شدن یعنی ره سپردن تمامی جوامع به سوی جهانی وحدت یافته که در آن همه چیز در سطح جهانی مطرح و نگریسته می شود . اما در واقع، جهانی شدن به معنای آزادی مطلق کسب و کار ، برداشته شدن تمامی موانع برای جریان یافتن سهل و آسان سرمایه و نفوذ آن در تمامی عرصه ها و حرکت روان اطلاعات ، امور مالیه ، خدمات و بالاخره تداخل فرهنگ ها آنهم به سوی یکسان شدگی و یکدستی است که تمامی این امور در مقیاسی جهانی رخ می دهد .
4- در علم معانی بیان جهانی شدن فرایند کوتاه کردن فاصله ها ،تغییر در تجارب زمانی و ارائه امور با ماهیت جهانی است .به عبارت دیگر هر گونه رویداد فنی ، روانشناختی ، اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی که گستردگی منافع ورویه ها را ورای قلمروهای جا افتاده تقویت نماید هم منشا وهم مبین فرایندهای جهانی شدن است که با این ملاحظات می توان جهانی شدن را از واژه هایی چون یکپارچگی جهانی ,عمومیت , غربی سازی ومحلی کردن متمایز دانست .
5- جهانی شدن، مرزها و هویتها را کمرنگ تر میکند ،به مردم، کالاها ، اطلاعات ، عادتها ، هنجارها و نهادها توجه می کند و به مرزها اجازه جابه جایی میدهد .از آنجا که نمی توان مرزهای نفوذناپذیری درمقابل اشاعه اندیشه ها و کالاها ایجاد کرد بنابر این جهانی شدن در بلند مدت به هر حال استیلا خواهد یافت ،پویشهای مرزگشای جهانی شدن دقیقا به این دلیل بارزتر میشود که طی دهه های گذشته گسترش فراوان امکانات ،منافع و بازارها زمینه بالقوه رواج عالمگیر آنها را فراهم ساخته است .انقلاب کشاورزی و بعدازآن دگرگونیهای عصر صنعتی و فرا صنعتی در شمار منابع اصلی تقویت کننده فرایند جهانی شدن هستند.
6- شکی نیست که وجه اصلی جهانی شدن و آنچه مایه موافقت و مخالفتها است وجه اقتصادی آن است و از این رو به جا است که ابتدا با سرچشمه های اقتصادی آن آشنا شویم. جهانی شدن در واقع بخشی از فرایند تاریخی تکامل اجتماعی است و به زعم عده ای ناشی از ماهیت و ذات رشد سرمایه، تلاش برای بقاء و کسب بازارهای جدید و سود آور و نیاز به صدور سرمایه از بازارهای اشباع شده به بازارهای بکر و بلقوه می باشد که این انتقال سرمایه تبعات مثبت و منفی بسیاری برای کشورهای عقب مانده ودر حال توسعه دارد ،به طور کلی میتوان گفت مبنای اقتصادی جهانی شدن نئو لیبرالیسم اقتصادی است.
7- جهانی شدن جنبه های واضح سیاسی هم دارد. جهانی شدن در بعد سیاسی باعث رشد عملکرد های فرا ملی ,رشد محلات و شهرهای جهانی که عملکردهای جهانی را ایجاد می کند ,کاهش اثر ابزارهای سیاسی حکومت , کاهش اقتدار حکومت و بطور کلی پیدایش فضای سیا سی جدید است . در بعد فرهنگی و اجتماعی که عمده ترین وجه تعارض وتقابل در فرایند جهانی شدن است مهاجرت و فرار مغزها افزایش می یابد که این عامل باعث تغییر شکل جمعیت شناختی کشورهای جهان می شود.البته جهانی شدن فرهنگ اصطلاح تأویل پذیری است که از آن تعبیراتی متفاوتی ارائه شده است.یعنی میان کسانی که به مساله جهانی شدن فرهنگ پرداخته اند اتفاق نظر وجود ندارد عده ای آن را پدیده ای محتوم دانسته و نظر داده اند که دیر یا زود باید در برابر آن سر تسلیم فرود آورد و پذیرای آن شد برخی دیگر گفته اند که جوامع در قبول یا رد آن آزادند واختیار دارند که درباره آن تصمیم بگیرند.
8- آنهایی که جهانی شدن را امری جبری دانسته اند اظهارداشته اند که جهانی شدن به اقتضای تحولات اقتصادی ، سیاسی ، علمی و گسترش ارتباطات در عصر حاضر رخ نموده است و کشورها لاجرم باید خود را با آن هماهنگ سازد براساس چنین برداشتی باید پذیرفت که فرهنگی خاص , سلطه خود را بر اخلاق ، هنر ، اقتصاد ، سیاست و نیز رفتارهای فردی و جمعی انسانها اعمال خواهد کردو جهان سرانجام صاحب فرهنگی یکسان خواهدشد. اما کسانی که از جهانی شدن تفسیری سلطه جویانه ندارد براین باورند که جهانی شدن به معنی سیطره یک فرهنگ خاص برجهان نیست بلکه چون انسانها همگی عضو جامعه جهانی هستند , باید به مسائلی که جامعه جهانی با آن دست به گریبان است بیاندیشند و برای رفع تنگنا ها و دشورایهایی که بشریت با آن روبروست همکاری کنند اینان ضمن قبول کثرت گرایی فرهنگی به عنوان یک واقعیت , گفتگوی میان تمدنها ، تفاهم فرهنگی ، دستیابی به ارزشهای مشترک ،احترام متقابل ، مشارکت بین
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب به اسلام واولیای عظیم الشان و به ملت اسلام و خصوص ملت مبارز ایران ، ضایعة اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی مقام مرحوم آقای شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم . تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزندة خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرده و با کجرویها و انحرافات مبارزة سرسخناته کرده ، تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفة اسلام و قرآن کریم کم نظیر بوده . من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیتهایی بوده که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثُلمه أی وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .
تبریک از داشتن این شخصیتهای فداکار که در زندگی و پس از آن با جلوة خود نور افشانی کرده و می کنند . من در تربیت چنین فرزندانی ، که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمتها نور می افشانند به اسلام بزرگ ، مربی انسانها و به امت اسلامی تبریک می گویم . من اگرچه فرزند عزیزی که پارة تنم بود از دست دادم ، لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکاری در اسلام وجود داشت و دارد.
«مطهری» که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بوده ، رفت و به ملأ اعلی پیوست ، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن او شخصیت اسلامی و علمی و فلسفیش نمی رود . ترورها نمی توانند شخصیت اسلامی مردان اسلام را ترور کنند .آنان بدانند ه به خواست خدای توانا ملت ما با رفت اشخاص بزرگ ، در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصممتر می شوند. ملت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه های گندیدة رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پای نمی نشیند . اسلام عزیز با فداکاری و فدایی دادن عزیزان ، رشد نمود . برنامه اسلام از عصر وحی تاکنون بر شهادتِ توأم با شهامت بوده است . قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه های اسلام است . اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانی می خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند بدگمان کرده اند ، از هر موی شهیدی از ما و از هر قطرة خونی که به زمنی می ریزد انسانهای مصمم و مبارزی به وجود می آید . شما مگر تمام افراد ملت شجاع را ترور کنید والا ترور فرد هرچه بزرگ باشد برای اعادة چپاولگری سودی ندارد. ملتی که با اعتماد به خدای بزرگ و برای احیای اسلام به پا خاسته با این تلاشهای مذبوحانه عقبگرد نمی کند. ما برای فداکاری حاض و برای شهادت در اره خدا مهیا هستیم . اینجانب روز 13 اردیبهشت 58 را برای بزرگداشت شخصیتی فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملت «عزای عمومی» اعلام می کنم و خودم در مدرسة فیضیه ، روز پنجشنبه و جمعه به سوگ می نشینم . از خداوند متعال برای آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران ، و برای اسلام عزیز عظمت و عزت مسئلت می نمایم . سلام بر شهدای راه حق و آزادی .
روح الله الموسوی الخمینی
بحث ما دربارة تعلیم و تربیت در اسلام است . بحت تعلیم و تربیت ، بحص ساختن افراد انسان است . یک مکتب که دارای هدفهای مشخصی است و مقررات همه جانبه أی دارد و به اصطلاح سیستم حقوقی ، سیستم اقتصادی و سیاسی دارد ، نمی تواند یک سیستم خاص آموزشی نداشته باشد. زیرا مکتبی که می خواهد در بین مردم یک طرح خاص اخلاقی یا اقتصادی و یا سیاسی را پیاده کند ، قطعاً اینها را برای انسانها می خواهد ، اعم از اینکه فرد اسنان هدف باشد و یا جامعة انسانی. البته این مسئلة اصلت فرد یا اصالت جامعه خود مسئله ایست که در همین جا باید بحث شود.
اگر هدف جامعه باشد بازهم این افراد هستند که بوسیلة آنها باید این طرحها پیاده بشود ، پس بناچار باید آموزش ببینند و طوری پرورش پیدا کنند که بتوانند همین طرحها را در اجتماع پیاده نمایند و اگر هم هدف خود فرد باشد بازهم می باید طرحی و برنامه أی برای ساختن فرد وجود داشته باشد. و اگر مکتبی مثل اسلام باشد که در آن هم اصالت فرد محفوظ استو هم اصالت اجتماع ، قطعاً می باید برنامه أی برای ساختن افراد در دست داته باشد ، هم از آن نظر که هدف بودن خود فرد (اصالت خود) تأمین گردد و هم از آن جهت که باید فرد مقدمه أی و ابزاری برای اجتماع باشد . با توجه به همین نکته است که ضرورت سرشت آدمی است و از خود انسان سرچشمه می گیرد ، معرفتی که از دیگری فرا گرفته نمی شود و منظور همان قوة ابتکار خود شخص است. بعد می فرماید : اگر علم مطبوع نباشد علم مسموع فایده ندارد و واقعاً هم چنین است . این را از تجربه ها یافته ایم . افرادی هستند که اصلاً علم مطبوع ندارند . جهل ایشان در این باب اغلب نتیجة سوء تعلیم و سوء تربیت است ، نه اینکه استعدادش را نداشته اند. بلکه تربیت و تعلیم به نحوی یافته اند که آن نیروی مطبوع به حرکت درنیامده و پرورش نیافته است . این افراد نسبت به آموخته های خویش حکم ضبط صوت را دارند. کسی کتابی را درس گرفته ، خیلی هم کار کرده ، بسیار هم دقت بخرج داده ، درس به درس آنرا نوشته و حفظ نموده و بعد ، مثلاً مدرس شده می خواهد همان مطالب را درس بدهد .
تحقیقاً شخص مورد نظر آنچه را که از استاد فرا گرفته و در کتاب و یا حاشیه و شرح کتاب یافته به نیکوترین وجهی بازگو می کند و هرچه شما راجع به این متن و این شرح و حاشیه بپرسید بخوبی جواب می دهد ، اما یک قدم پایتان را آن طرف بگذارید ، گوینده کاملاً لنگ است . این فقط معلومتاش همان مسموعات است . اما اگر مطلب مشابهی را که در جای دیگر است خواسته باشد با تکیه بر این دانسته ها حل و فصل و استنتاج نماید ، بکلی عاجز است ، بلکه من دیده ام افرادی را که بر خلاف آنچه که اینجا آموخته اند آنجا قضاوت می نمایند و لهذا شما گاهی عالمی را می بینید که مغزش جاهل است . عالم است یعنی خیل چیزها را یادگرفته ، اطلاعاتش وسیع است ، اما به محض اینکه مسئله أی خارج از حدود مسموعات و محفوظاتش طرح می کنید او را صددرصد جاهل می یابید. آنجا که می رسد یک عوام مطلق از کار در می آید . افسانه أی سات که مثل شده و نزد همگان معروف است. می گویند که یک غیبگو یا رمال دانش خویش را به فرزندش آموخته بود . رمال در دربار شاه حقوق خوبی می گرفت ، و سپرده بود که پسرش پس از او این پست را اداره کند. روزی که او را معرفی نمود پادشاه خواست که آزمایشش کند . انگشتری در دست گرفت و پرسید که در مشت من چیست . رمال جوا گفت : آنچه در دست شماست گرد است . پادشاه گفت درست است . گفت سوراخی درمیان دارد گفت سوراخی در میان دارد گفت صحیح است ، حال بگو چیست ؟ پسر غیبگو فکری کرد و گفت خوب؛ سنگ آسیاب است . پادشاه به شدت ناراحت شد و به پدرش گفت : آخر این چه علمی است که به او آموخته أی ؟ مرد به او گفت : «من در آموختن علم کوتاهی نکرده ام ، کوتاهی عقل از اوست»
جوابهای نخستین او از روی علمش بود و ملاحظه فرمودید که درست درآمد ولیکن استنباط و استنتاجش به عقل او بستگی داشت ، در این مرحله گناه از من نیست . شعور او بایستی آنقدر باشد که دریابد سنگ آسیاب در دستجا نمی گیرد و او به دلیل قلت عقل از درک مسئله أی بدین آشکاری عاجز است . داستان معروف دیگری در همین زمینه نقل شده است که من تا به حال از چند نفر آنرا شنیده ام . می گویند و قتی یک خارجی به دهی رفته بود در آنجا با یک دهاتی روبرو می شود ، هر سوالی از او می کند این روستایی جوابهای خیلی نغز و پخته أی به او می دهد . خارجی می گوید : که تو اینها را از کجا می دانی ؟ جواب می شنود که ما چون سواد نداریم فکر می کنیم . این نکتة بسیار پر معنایی است . یعنی آنکه سواد دارد ، معلوماتش را بیان می کند ولی من فکر می کنم و پاسخ می دهم و فکر از سواد خیلی بهتر است .
این مسئله که رشد شخصیت فکری و عقلانی باید در افراد و در جامعه پیدا بشود یعنی قوة تجزیه و تحلیل در مسائل بالا برود ، یک مطلب اساسی است . حالا کار نداریم به اینکه اسلام به صراحت این را گفته یا نگفته است البته استنباط ما اینست که اسلام آنچه راجعه به عقل می گوید ، همین مطلب را بیان می کند.
در بین علما اصلاً من به کسانی که خیلی معلم دیده اند ، خیلی استاد دیده اند و این را مایة افتخار خویش می شمردند ، اعتقادی ندارم . مثلاً می گویند فلان داشنمند سی سال به درس مرحوم « نائینی » رفته است ، بست و پنج سال در درس «آقاضیاء» حاضر شده است ، من می گویم کسی که پنجاه و پنج سال را یکسره صرف آموختن و تحصیل می نماید دیگر مجال فکر کردن ندارد، تمام نیرویش و عمرش به گرفتن گذشته است . فرصت و توانی برایش باقی نمانده تا خود به مطلبی برسد. فکر و مغز انسان درست به معدة او شباهت دارد . معده باید إذا را از خارج بگیرد و به کمک ترشجات درونی آنرا به اصطلاح بپرورد. برای این ساختن باید آنقدر جای خالی داشته باشد که به آسانی بتواند إذا را زیر و رو کند و بتواند اسیدها و شیره های لازم را ترشح نماید . معده أی که پی در پی إذا بر آن تحمیل می شود ، فراغت ووفرصت و امکان حرکت را برای درست عمل کردن از دست می دهد . آنوقت فعالیتهای گوارشی اختلال پیدا می کند و بر اثر آن عمل جذب در روده ها نیز درست انجام می گیرد. مغز انسان هم قطعاً چنین است. پس در تعلیم و تربیت بایستی به دانش آموز مجال اندیشه داد و او را ترغیب به تفکر کرد. ما در میان اساتید خودمان ، آنها را که کمتر معلم دیده و بیشتر فکر کرده بودند مبتکرتر می یافتیم .
شیخ انصاری که از مبتکرین فقهای صد و پنجاه ساله اخیر است ، دورة طلبگی و تحصیلش بسیار کم و کوتاه بوده است . وقتی تاریخچة زندگیش را ورق می زنید در می یابید کهپس از گذرانیدن مدت کوتاهی در خدمت علمانی نجف ، در طلب اساتید مختلف به مشهد می رود. آنجا را خیلی نمی پسندد ، به تهران سفر می کند و از تهران به اصفهان روی می آورد . در این شهر مدتی درنگ می کند در خدمت آقا سید محمدباقر که معلم رجال بود در فن رجال چیزهایی می آموزد ، سپس به کاشان رفته و سه سال آنجا می ماند ، در خدمت حضرات نراقیها. سکونت شیخ در کاشان از همه جا بیشتر طول می کشد ولی بهر صورت همة دوران تحصیل او و معلم دیدن های او از هفت هشت ده سال فزونی نمی یابد ، در صورتیکه دیگران لااقل بیست یا سی سال به درس گرفتن و معلم دیدن اشتغال می ورزند . اغلب نسبت به آیت الله بروجردی ایراد می گرفتند که استاد کم دیده است . از نظر ما حُسن آقای بروجردی همین بود. اگر چه آن مرحوم نیز بر خلاف عقیدة منتقدین ده دوازده سال استادهای در«ه اول دیده بود . هفت هشت سال در نجف و سه چهار سال در اصفهان . با اینحال حضرات «نجفی» قبولش نمی کردند و می گفتند مثلاً باید سی سال استاد دیده باشد! در حالیکه مرحوم بروجردی بهمین علت ابتکارش از اغلب علمای معاصرش بیشتر بود . چرا که فکر می کرد ، یعنی مجال فکر کردن داشت . بهر حال جای تردید نیست که در آموزش و پرورش ، رشد فکری دادن به متعلم ، به شاگرد ، به کودک به بزرگ و به جامعه بایستی هدف قرار بگیرد. اگر معلم است ، اگر استاد است ، اگر خطیب است یا واعظ هرکه در مسند تعلیم جای دارد باید بکوشد که رشد فکری یعنی قوة تجزیه و تخلیل به دانش آموز بدهد . اگر همش براین قرار گیرد که هی بیاموزد، هی فرا گیرد هی حفظ کند ، نتیجه أی نخواهد گرفت . آنچه که ما راجع به تعقل می بینیم ، می رساند که شخص به نیروی فکر کردن قادر می شود که استنباط بکند ، اجتهاد بکند ، رد فرع بر اصل بکند . مرحوم آیت الله حجت در تعریف اجتهاد می فرمودند که اجتهاد اصل معنایش این است که یک مسئله جدید که شخص نسبت به آن هیچ سابقة ذهنی ندارد و در هیچ کتابی هم طرح نشده است به او عرضه شود و این شخص بتواند فوراً آن مسئله را بر اساس اصولی که در داست دارد به طور صحیح تطبیق کرده و استنتاج نماید . اجتهاد واقعی این است ، والا آموختن مسائل جواهر و حفظ کردن مقدمه و صغری و کبری و نتیجة آن و اینکه مثلاً فهمیدم که صاحب جواهر چنین می گوید! و من هم نظر او را انتخاب کردم ، اینها اجتها نیست . اجتهاد ابتکار است، یعنی اینکه خودش رد فرع بر اصل بکند لهذا مجتهد واقعی در هر علمی به همین شکل قابل پذیرش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
آداب تعلیم و تعلم
1. علم باید با عمل همراه باشد.
2. نهى از گفتار و کردار بدون علم و آگاهى.
3. چه دانشى سزاوار فراگیرى است.
4. وظایف علما.
1. علم باید با عمل همراه باشد
سرانجام شوم عالم غیر عامل
قالعلیه السلام: و ان العالم العامل بغیر علمه کالجاهل الحائر الذی لایستفیق من جهله بل الحجة علیهاعظم والحسرة له الزم و هو عند الله الوم; (1)
عالمى که به غیر دانش خود عمل کند، همانند جاهل سرگردانى است که هرگز از جهلش بیروننمىآید، بلکه حجتبر او عظیم تر و حسرت براى او ثابتتر و او نزد خدا سزاوار سرزنش بیشتراست.
امامعلیه السلام در تبیین و توصیف وضعیت اسفبار عالم بىعمل، ابتدا وى را مساوىجاهل سرگردانى قرار دادهاند که از مسیر حق دور شده و در گرداب گمراهى غوطهوراست. پس از این تسویه، حال وى را بدتر از حال جاهل ترسیم نمودهاند.
اما وجه مساوات این است که: نتیجه علم بدون عمل، مانند نتیجه جهل است کهعبارت است ازگمراهى و دورى از حق و سرگردانى در وادى حیرت.
اما عالم بدون عمل از جاهل بدتر است، زیرا:
اولا: الحجة علیه اعظم : اگر براى جاهل جایى براى عذر آوردن باشد براى عالمجایى براى عذر آوردن نیست و نمىتواند بگوید: انا کنا عن هذا غافلین.
ثانیا: والحسرة له الزم: راغب در معناى حسرت مىگوید:
الحسرة الغم على مافاته والندم علیه کانه انحسر عنه الجهل الذی حمله على ما ارتکبه اوانحسر قواه من فرط غم او ادرکه اعیاء عن تدارک ما فرط عنه;
حسرت به معناى اندوه و غم استبر آنچه از دست رفته، گویا جهلى که بر ارتکاب عمل قبیحوادارش کرده بود، از وى رفته یا نیرویش از فرط غصه و اندوه زایل شده یا از یافتن چیز مفقود خستهشده است.
اما این که چرا غم و اندوه و حسرت عالم بدون عمل از جاهل بیشتر است، از اینجهت است که جاهل نمىداند چه کمالاتى را از دست داده، اما عالم چون مىداندلذات و بهجتهاى معنوى را در مقابل چه چیز بىارزشى از دست داده، حسرتبیشترى دارد، مانند کسى که ارزش جواهر گرانقیمتى را مىداند و سرگرم کارهاىبیهوده شده و آن گوهر قیمتى را از دست مىدهد، این شخص حسرتش بیشتر استازکسى که قیمت و ارزش آن گوهر را نمىداند. (2)
قرآن کریم مىفرماید:
وانذرهم یوم الحسرة اذ قضى الامروهم فى غفلة وهم لایؤمنون; (3)
اى رسول ما! امت را از روز حسرت بترسان که آن روز دیگر کارشان گذشته است و مردم از آنروز غافلند و به آن ایمان نمىآورند.
ثالثا: وهو عند الله الوم: عالم سزاوارتر است از جاهل بر سرزنش و ملامت، زیرا عالمبا شناخت و آگاهى، راه سرکشى و مخالفتبا خداى تعالى را انتخاب نموده است.
نظیر عبارتى که در خطبه 110 نهج البلاغه گذشت نیز در کافى آمده:
ایها الناس اذا علمتم فاعملوا بما علمتم لعلکم تهتدون ان العالم العامل بغیره کالجاهل الحائرالذى لایستفیق عن جهله بل قد رایت ان الحجة علیه اعظم والحسرة ادوم على هذا العالم المنسلخمن علمه منها على هذا الجاهل المتحیر فی جهله وکلاهما حائر بائر; (4)
اى مردم! به آنچه دانا شدید عمل نمایید، شاید که به هدایت راه یابید. عالمى که بر خلافعلمش عمل کند، همانند جاهل سرگردانى است که از نادانى به هوش نیاید، بلکه حجتبر او تمامترو حسرت این عالمى که از علم خویش جدا شده، بیشتر است از حسرت جاهل سرگردان در جهالت،و هر دو سرگردان و خوابند.
حاصل کلام این است که عالم بىعمل از جاهل بدتر است.
از امام صادقعلیه السلام روایاتى در این زمینه رسیده است:
یغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل ان یغفر للعالم ذنب واحد; (5)
هفتاد گناه جاهل بخشیده مىشود، پیش از آنکه یک گناه عالم آمرزیده گردد.
قال عیسى بن مریمعلیه السلام: ویل للعلماء السوء کیف تلظى علیهم النار; (6)
واى بر علماى بد که چگونه آتش دوزخ برآنان زبانه مىکشد.
اذا بلغت النفس هنا - واشار بیده الى حلقه - لم یکن للعالم توبة ثم قرء: انما التوبة على اللهللذین یعملون السوء بجهالة; (7) و (8)
وقتى که جان به این جا رسد - با دستبه گلویش اشاره نمود - براى عالم توبه اى نیست; سپساین آیه را تلاوت نمود: پذیرش توبه بر خدا فقط براى کسانى است که از روى نادانى بدى مىکنند.
از امیرمؤمنان علىعلیه السلام روایتشده که فرمودند:
آفة العلم ترک العمل به; (9)
آفت علم، عمل نکردن به آن است.
فراگیرى براى به کارگیرى
ذکر فیها آل محمدعلیهم السلام قالعلیه السلام: عقلوا الدین عقل وعایة و رعایة لا عقل سماع وروایة فانرواة العلم کثیر و رعاته قلیل; (10)
در این خطبه از آل محمدعلیهم السلام سخن به میان آمده: دین را درک کردند توام با فراگیرى و عمل، نهصرف شنیدن و نقل کردن، به درستى که راویان علم فراوان و رعایت کنندگان و عمل کنندگان کمند.
امامعلیه السلام در توصیف آل محمدعلیهم السلام مىفرمایند:
آنها دین را با آگاهى کامل درک نموده و آنرا با عمل توام کردهاند، چه بسیارندکسانى که معارف دینى را شنیدهاند و براى دیگران هم بازگو مىکنند، ولى خود درعمل بهرهاى نبرده و دستورها و تعالیم دینى را به کار نبستهاند. به طور کلى مهمترینویژگى مربیان الهى، تبلیغ عملى است.
قالعلیه السلام: اعقلوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعایة لا عقل روایة فان رواة العلم کثیر و رعاتهقلیل; (11)
(خبرى را که مىشنوید پیرامون آن تفکر کنید، تفکر براى عمل نه براى بازگو کردن، به درستىکه راویان علم بسیارند و عمل کنندگان به آن کم.
امام صادقعلیه السلام مىفرمایند:
العلماء همتهم الرعایة والسفهاء همتهم الروایة; (12)
علماى راستین سعى در بکارگیرى دانش خود دارند، ولى سفیهان فقط در پى یادگیرى و بازگوکردن براى دیگران هستند.
در روایت دیگرى مىفرمایند:
ان رواة الکتاب کثیر و رعاته قلیل وکم من مستنصح للحدیث مستغش للکتاب فالعلماءیحزنهم ترک الرعایة والجهال یحزنهم حفظ الروایة فراع یرعى حیاته وراع یرعى هلکته فعندذلک اختلف الراعیان وتغایر الفریقان; (13)
روایت کنندگان قرآن بسیارند و رعایت کنندگان کم; چه بسا مردمى که نسبتبه حدیثخیرخواه و نسبتبه قرآن جنایتکارند. علماء از رعایت نکردن غمناکند و جاهلان از حفظ روایت.یکى در پى حفظ حیات خود است و دیگرى در پى هلاکتخویش; این جاست که دو دستهرعایت کنندگان اختلاف پیدا مىکنند و از هم جدا مىشوند.
قال عیسىعلیه السلام:
کیف یکون من اهل العلم من یکون مسیره الى آخرته وهو مقبل على دنیاه وکیف یکون مناهل العلم من یطلب العلم لیخبر به ولا لیعمل به; (14)
چگونه ممکن است کسى که مسیرش به سوى آخرت است و به دنیا توجه دارد از اهل علمباشد، و چگونه ممکن است اهل علم باشد کسى که در پى یادگرفتن باشد تا براى دیگران نقل کند نهبراى عمل؟
برترین دانشها
قالعلیه السلام: اوضع العلم ما وقف على اللسان و ارفعه ماظهر على الجوارح و الارکان; (15)
پست ترین دانشها آن است که تنها روى زبان متوقف شود و برترین دانشها آن است کهدراعضاء و جوارح آشکار گردد.
یادگیرى، مقدمه به کاربستن و عمل کردن است، نه براى نقل کردن. در مذمتعلمى که از گفتار فراتر نرود و به کردار نرسد، همین بس که خداى تعالى مىفرماید:
یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لاتفعلون کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لاتفعلون; (16)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! چرا به زبان چیزى مىگویید که در مقام عمل خلاف آن مىکنید؟بترسید از این که سخنى بگویید و خلاف آن عمل کنید که بسیار خدا را به غضب مىآورد.
در سوره جمعه مىفرماید:
مثل الذین حملوا التوراة ثم لم یحملوهاکمثل الحمار یحمل اسفارا بئس مثل القوم الذین کذبوابآیات الله والله لایهدى القوم الظالمین; (17)
وصف حال آنان که تحمل تورات نموده و بر خلاف آن عمل کردند، در مثل به حمارى ماند کهبار کتابها بر پشت کشد که از آن بهرهاى نمىبرد، قومى که مثل حالشان این است که آیات خدا راتکذیب کردند، بسیار مردم بدى هستند و خدا هرگز ستمکاران را هدایت نخواهد کرد.
دانش بىثمر
قالعلیه السلام: رب عالم قد قتله جهله وعلمه معه لاینفعه; (18)
چه بسیارند دانشمندانى که جهلشان آنها را کشته، در حالى که علمشان با آنهاست، اما سودىبراى آنها ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
راهکارهای نوین تعلیم و تربیت
مقدمه:
اهمیت مسائل دینی و پیاده نمودن این مسائل از جمله حجاب که در جامعه کنونی از هر سو در معرض تیرهای سهمگین تهاجم فرهنگی میباشد موردی است که دشمن پس از ناکام ماندن 8 سال جنگ تحیلی بر کشور ما که کشور جوانی میباشد به فکر حمله از جهت دیگری نمود و آن تهاجم فرهنگی و تابع مُد و تابع نظریات خود قرار دادن جوانان این مملکت بود. همان روش کهنهای که در عهد رضاخان تجربه کرد و جهت پیشرفت کار خود ابتدا از حجاب زنان شروع نمود و کمکم توانست برای خود پایگاهی ایجاد نماید، پس همین امر انگیزهای بود جهت بررسی مسائل مربوط به حجاب بانوان در جامعه کنونی و راههایی که بتواند ما را به فطرت خداگونه خود بازگرداند.
طرح مسئله: من در دبیرستان مطهری 2 که یکی از مدارس ناحیه 1 شهر همدان میباشد و از سطح زندگی نسبتاً خوبی برخوردارند و دارای 6 کلاس دوم است درس میخوانم، با شروع سال تحصیلی در رشته ریاضی در میخواندم اما احساس نمودم که در رشته انسانی به مسائلی که در ذهن من مطرح میباشد بهتر میتوانم پاسخگو باشم، پس با تغییر رشته به مطالعه و تحقیق در مورد مسائلی که مایل به یافتن جواب آنها بودن پرداختم، یکی از آن مسائل بررسی حجاب در بین دختران جوان جامعه بود و چه کارهایی میتوان به عنوان یک دختر مسلمان انجام داد تا دختران جوان مادین را در زندگی و ایمانی و هدایت به راه الهی و صراط مستقیم توجه کنند و آن را محور قرار دهند.
چگونه است که بسیاری از دانشآموزان کلاسهای بالاتر و حتی مقاطع بالاتر، با اینکه سالها تحت تعلیم و آموزش قرار میگیرند هنوز تا حد بسیار با مسائل اعتقادی دینی بیگانه هستند.
چرا حتی بسیاری از بزرگسالان ما که بعضاً دارای مدارک بالاتر نیز میباشند هنوز احساس نمیکنند که دین برای زندگی آنهاست، آنهم برای تمام زندگی.
سؤالاتی که ذهن مرا بخود مشغول کرده این است که چگونه دانش آموزی که از اول راهنمایی تا کنون مسائل دینی را جزء درسهای مدرسه خوانده است و در خانواده و محیط اجتماعی هم با آن برخورد داشته است هنوز یک انسان بدون انگیزه است و مسائل اعتقادی در زندگی او آن گونه که زیبنده یک دختر مسلمان است مطرح نمیباشد.
جمع آوری اطلاعات (شواهد)
برای بررسی بهتر مسئله لازم دانستم که با چند نفر در زمینه کارم مشورتهایی داشته باشم، سعی نمودم نظرات حداکثر افراد را در کارم دخالت دهم، لذا با مربی پرورشی مدرسه خودمان و معلم دینی به مصاحبه و گفتگو پرداختم و چگونگی کارم را توضیح دادم و از آنها راهنمایی خواستم، ارشادات آنها در تسهیل کارم نقش اساسی داشت. گروه بعدی مدیر و معاونین مدرسه بود، که با آنها صحبت نمود، آنها نیز این کار را پر زحمت و در عین حال بسیار مفید دانسته و البته نظرات و پیشنهاداتی ارائه نمودند که از آنها نیز استفاده شد. چند تن از مشاوران پایههای مختلف و اولیاء دانشآموزی نیز کسانی بودند که در این مورد با آنها مشورت شد، آنان نیز آنرا مفید دانسته، چند نفر از کادر محترم ادارة آموزش و پرورش نیز کار را دیده و آنها را مورد تأیید قرار دادند.
انتخاب راههای پیشنهادی:
راه حلی که برای نقصان یا رفع این مورد به نظرم رسید این بود که در کلاسی که درس میخواندم به فعالیت پرداخته و در ساعات بحث و گفتگو یا صحبتهای دوستانه افکار دوستان را به سمت پژوهش و تفسیر که باعث تفکر و تعقل در آیات گردد و استفاده از نهج البلاغه و حدیث و داستان زندگی علما و خوابهای روحانی و معنوی آنان و دوستان و سخنان علمای بزرگ کمک بگیرم، تا همکلاسیها با علاقه هم به مسائل درسی پرداخته و هم به رعایت صحیح حجاب بپردازند. مبنای کار من در این زمینه تفکر بوده است که دانش آموزان در طول دوران تحصیل یکساله خود روزی یک مطلب را در زندگی پیاده نمایند طولی نخواهد کشید که تمام مسائل دینی مخصوصاً حجاب را عملاً در زندگی خود پیاده نموده، پس با این دیدگاه چند راهحل در نظر گرفته و آنان را آزمودم.
راهحلهایی که سبب ایجاد انگیزه خودباوری دینی و رعایت حجاب در بین دوستان گردد.
1- تفکر و تعقل پیرامون آیات درس عفاف کتاب دین و زندگی2 در مواقع خارج از ساعات درسی و بحث و گفتگو پیرامون آنچه که تفکر نمودن و بیان نظرات و عقاید خود در گروه همکلاسیها
2- شرکت در نماز جماع و تشویق دوستان به این امر
3- خود به عنوان یک الگوی عملی سعی نمودم مواردی که لازم است یک دختر مسلمان رعایت کند، انجام دهم.
4- نوشتن تحقیق پیرامون مسئله با همکاری دوستان و همکلاسیها و ارسال آنان از طریق مدرسه با همکاری بزرگوارانه مدیر محترم مدرسه به ناحیه و استان.
5- با کمک مدیر و اولیای دانش آموزان نشست پرسش و پاسخ با علماء بزرگ
برپایی و برگزاری جلسات ادعیه
- معرفی دوستان به پژوهشگاه معلم استان جهت استفاده آنان از منابع علمی آن پژوهشگاه با کمک کارت عضویت ماردم.
مرحله اول
اجرای آزمایش
ابتدا همکلاسیهای خود را که 22 نفر بودند و در درس دین و زندگی گروهبندی شده بودند به صورت همان گروهها قرار داده و در ساعات دینی یا پرورشی و یا بیکاری هر گروه پیرامون مسئله حجاب به بحث و گفتگو و بیان نظرات و عقاید گروه پرداخته و در هنگام اذان ظهر در نماز جماعت شرکت مینمودم و دوستان را به این امر تشویق مینمودم و هنگام صحبت بسیار آرام صحبت میکردم و با ظاهر مرتب و آراسته به مدرسه میرفتم و با احترام کامل با دانش آموزان صحبت میکردم و همیشه سعی مینمودم در مسائل درسی یک قدم از کلاس جلوتر باشم و بتوانم یک الگوی عملی برای همکلاسیهایم باشم.
اجرای عمل انتخاب شده:
همکلاسیهای من در خارج از محیط مدرسه به گونهای که نشانه تمدن غرب میپنداشتند بیرون میرفتند و افراد انگشت شماری در نماز جماعت مدرسه شرکت مینمودند و رفتارها و کلمات نامطلوب را از خود نشان میدادند.www.zibaweb.com
در مرحله بعد:
در کنار روش قبل (مانند تفکر و تعقل در آیات و استفاده از منابع پژوهشگاه استان که قبلاً دوستان را به آن پژوهشگاه جهت تحقیق معرفی نموده بودم و پیاده نمودن روش ایجاد خلاقیت و نوآوری در کلاس و سخنان شیرین و معنوی دبیر دینی و پرورش و ایجاد بحث و گفتگو در هنگامیکه دبیر محترم اجازه میداد و به اقتضای کلاس و حضور فعالتر دوستان گویای نقش دین در زندگی آنان بود.
در مرحله بعد:
هر روز صبح یک آیه یا حدیث پیرامون حجاب بر روی تخته کلاس و قراردادن مسابقة ختم قرآن در بین دوستان و ختم صلوات جهت سلامتی امام زمان(عج) و تسبیح دست دانش آموزان در محیط مدرسه گویای پیشرفت کار در مدرسه بود.
مرحله آخر:
با توجه به محتوای درس دینی که مسائل حجاب و آیات و احادیث درس فعالیت دوستان در کلاس و خارج از کلاس و تشکیل نمایشگاهی با همکاری دبیر محترم دینی و پرورشی نمایشگاه از کارها و خلاقیتهای دوستان که سعی مینمودم منابع علمی را برای آنان معرفی کنم و یا برایشان منابع را تهیه نموده و در اختیارشان بگذارم و نشست پرسش و پاسخ با علماء که به همّت مدیر محترم آموزشگاه انجام گرفت با دوستان به بحث و گفتگو میپرداختیم. گفتگوی دوستان گویای این بود که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
ده راهکار برای تعلیم و تربیت برتر
شاید یکی از شاخصترین تفاوتهای تعلیم و تربیت در گذشته و حال، لزوم توجه آموزگاران به مشکلات متعدد تعلیم و تربیتی دانشآموزان باشد، که این امر ناشی از درگیری دانشآموزان امروزی با نابسامانی متعدد، اعم از آموزشی و پرورشی است.
در نگاهی کلی میتوان مشکلات آموزشی - پرورشی کودکان و نوجوانان را از مواردی چون ناتوانی در فراگیری آموزشها تا انواع نابسامانیهای روحی- روانی دانست، که به این ترتیب جای بحثی نمیماند که آموزگاران موظفاند بخشی از نیازهای این دانشآموزان را پاسخ گویند. از نگاهی دیگر اگر آموزگاران نخواهند تا نتوانند نابسامانی ذهنی - جسمی دانشآموزانشان را برطرف کنند، بیتردید دانشآموزان به دلیل درگیریهای ذهنیشان آنچه را که آموزش داده میشود، فرا نمیگیرند.
در این بررسی سعی شده تا ده راهکار ساده اما مهم برای برقراری ارتباط آموزگار با دانشآموزان با هدف رفع مشکلات مختلف آنها ارائه شود.
با دانشآموزان مرتبط شویم
آموزگار به صندوقچه اسرار دانشآموزان تبدیل شود، سخنان آنها را بشنود و سعی کند بی آن که دیگران را به شکلی نادرست در جریان مشکلات آنها قرار بدهد، مشکلات را به بهترین نحو با والدین و اولیای مدرسه در میان گذاشته و تلاش خود را در جهت رفع آنها معطوف کند. اعتماد دانشآموز به آموزگار باعث میشود تا دانشآموز آزادانه مسایلش را با آموزگار در میان گذاشته و از او کمک بخواهد. برای آن که بتوانیم دانشآموزان و مشکلات آنها را شناخته و یاریشان کنیم، دقایق پایانی کلاس را هر بار به گفت وگو با یک یا چند نفر از دانشآموزان اختصاص دهیم تا از علایق، خواستهها و مشکلات آنها آگاه شویم. در سایه این شناخت و آگاهی، برقراری ارتباط آسانتر و رفع مشکلات سهلتر خواهد شد. از سوی دیگر، ارتباط منطقی و صمیمی دانشآموز و آموزگار، احساس آرامش را بر کلاس درس حاکم میکند و این احساس خوشایند فرایند آموزش - فراگیری را به حرکتی دلچسب و تأثیرگذار تبدیل میکند.
اختصاص ساعتهایی خاص به گفت وگو با دانشآموزانی که با مشکلات بیشتری روبهرو هستند، بسیار راهگشا است.
او را به سوی خوب بودن سوق دهیم
روانشناسان معتقدند سرآغاز تصحیح رفتارهای ناشایست دانشآموزان تفسیر خوب رفتارهای نادرست آنها است؛ به این معنی که برای مقابله با رفتارهای ناپسند دانشآموزان، به جای دعوا و مشاجره، با آنها به خوبی و با منطق و آرامش برخورد کرده و رفتار آنها را به گونهای دیگر و یا از
نگاهی دیگر تعبیر و تفسیر کنیم.
دانشآموز ناآرام سعی دارد تا به هر شکل ممکن نظم کلاس را به هم ریخته و آموزگار و همکلاسیهایش را آزار دهد؛ که این ناآرامی و اذیت ممکن است به دلایل مختلف اعم از ابتلا به بیشفعالی؛ نابسامانیهای روحی - روانی؛ نیاز به جلب توجه و... بروز کند.
اما علت هر چه هست، نباید با او برخوردی تند و خشن داشت. گفت وگو با او و تفسیر رفتارهای ناپسند او به گونهای دیگر، دانشآموز را از ادامه روند نامناسبی که در پیش گرفته، باز میدارد.
به طور مثال هنگامی که با شیطنت سعی دارد تا نظم کلاس را به هم بریزد، به جای خشمگین شدن تنها به گفتن این عبارت بسنده کنید که: «او سعی دارد تا با شوخیهایش خستگی را از تن همه ما به در کند.» استفاده از عبارتهایی از این دست دانشآموز را شرمنده کرده و او را به سوی تصحیح رفتار خویش سوق میدهد.
راهنماییها باید ساده، کوتاه و کارا باشد
جوانان و نوجوانان، حتی کودکان از نصیحت بیزارند و هر چه صحبتها به سوی نصیحت و پرگویی پیش برود نتیجه عکسی را به دنبال دارد. بنابراین با کوتاهترین اما بهترین و تأثیرگذارترین عبارتها آنها را راهنمایی کنید. به جای ریز شدن در مسایل و بحث و گفت وگوی بیهوده، تلاش کنید تا با فهرستبندی مطالب و پرداختن به نکات کلیدی و مورد نظر، در کوتاهترین زمان ممکن به بهترین نتیجه دست یابید. روانشناسان عقیده دارند برای نتیجهگیری بهتر، کافی است کلیدهای موفقیت به صورت خلاصه و فهرستوار به آنها ارائه شده و هر بار تنها یادآوری کوتاهی درباره سرفصلها صورت بگیرد. ذهن دانشآموزان خودبهخود و براساس دادههای کلیدی، راه صحیح را پیدا خواهد کرد. این روش برای آموزگاران و والدین توصیه شده و پرگویی مضرترین شیوه برای تصحیح رفتار دانشآموزان است. دوستی و رفاقت را شکوفا کنید
روانشناسان براین باورند که همسالان بیش از دیگران یکدیگر را باور داشته و به سخنان و رفتارهای یکدیگر اعتماد دارند. بنابراین با