انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تفسیر و تفاسیر امام فخر رازی و بیضاوی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 2

 

مقدمه:

در سخنان رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام، کلمات اهل بیت، عترت، آل محمد و قربی، آل رسول زیاد به چشم می‌خورد. اکنون باید دید اینان کیستند و چه خصوصیاتی دارند.

اهل بیت همچون کشتی نوح :

رسول خدا بارها سخن از اهل بیت و عترت خود به میان آورده و راجع به آنها فضائلی را بیان فرموده است، از آن جمله: ابوذر می‌گوید روزی پیامبر فرمود:«. . . مَثَل اهل بیت من در میان شما مَثَل کشتی نوح است. هر کس به این کشتی سوار شود، نجات می‌یابد و هر کس نپذیرد، غرق می‌شود.» و نیز فرمود:«اهل بیت مرا مانند سر بدانید نسبت به بدن، و مانند دو چشم نسبت به سر؛ چون بدن بدون سر راه نجات نمی‌یابد و سر بدون چشم هدایت نمی‌گردد.» و نیز در حدیث متواتر دیگری آمده است که رسول خدا فرمود:«من در بین شما دو چیز گرانبها و پرارزش باقی می‌گذارم: یکی کتاب خدا، قرآن، که ریسمانی است از آسمان به زمین، و دیگری عترت (اهل بیت) من. آگاه باشید که این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌گردند تا در روز قیامت بر من در حوض کوثر وارد شوند. ای مردم، به کتاب خدا چنگ بزنید چرا که در آن هدایت و نور است، و شما را در مورد اهل بیتم سفارش می‌کنم.» و این جمله را سه بار تکرار فرمود.

اهل بیت (عترت) پیامبر چه کسانی هستند؟ ابن عباس می‌گوید: روزی رسول خدا برای ما خطبه‌ای خواند و فرمود:«. . . ای گروه مردم! اهل بیت من اقوام نزدیک من و فرزندانم هستند. آنها گوشت و خون منند. از شما در روز قیامت درباره آنها سؤال می‌شود. بدانید که با آنها چه رفتاری خواهید داشت. هر کس آنها را آزار کند مرا آزار کرده و هر کس به آنها ستم کند به من ستم کرده است. یاری آنها یاری من و عزّت آنها عزّت من است. هر کس «هدایت» را از غیر آنها طلب کند، مرا تکذیب کرده است. از خدا بترسید، که هر کس با آنها دشمنی کند من با او دشمنم و هر کس را که من دشمن او باشم وای بر او!»

آل محمد در تفسیر فخر رازی:

فخر رازی یکی از علمای بزرگ اهل تسنّن است که در کتاب تفسیرش می‌گوید:«آل محمد یعنی کسانی که بیشترین تعلّق را به رسول خدا دارند و شکی نیست که علی و فاطمه و حسن و حسین به او از سایرین نزدیک‌ترند. و این امری بسیار معلوم و متواتر است که آنها آل محمدند. اگر کسی بگوید آل محمد بستگان پیامبرند، باز هم آن چهار نفر خواهند بود. و اگر کسی بگوید آل محمد امّت پیامبرند، باز هم آن چهار نفر آل محمد هستند. پس در هر حال، علی و فاطمه و حسن و حسین، آل محمد هستند.»

قربی در تفسیر بیضاوی :

و نیز بیضاوی در تفسیر خود این روایت را آورده است که: رسول خدا این آیه را تلاوت فرمود : « قل لا أسألکم علیه اجراً الا الموده فی القربی » _سوره شوری، آیه 23_ (بگو من هیچ اجری برای رسالتم از شما نمی‌خواهم، مگر محبّت و مودّت نسبت به خاندانم.» ابن عباس می گوید:« وقتی این آیه نازل شد، به رسول خدا عرض کردم:« منظور از خاندان شما چه کسانی هستند که خداوند دوستی آنها را بر ما واجب کرده است؟» پیامبر فرمود:« علی و فاطمه و فرزندان آنها » و این جواب را سه بار تکرار فرمود.

عترت پیامبر :

و نیز امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که روزی رسول خدا فرمود:«من از میان شما می‌روم و دو چیز ارزشمند در بین شما باقی می‌گذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بیتم.» در این هنگام جابربن عبدالله انصاری برخاست و پرسید:«یا رسول الله! عترت شما کیانند؟» رسول خدا فرمود:«علی و حسن و حسین و امامان از فرزندان حسین که نهمین آنها مهدی است که قیام خواهد نمود



خرید و دانلود  تفسیر و تفاسیر امام فخر رازی و بیضاوی


تفسیر سوره قیامت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

موضوع تحقیق:

تفسیر آیه 1 تا 14 سوره قیامت

تهیه کننده:

سید عرفان حسینی شیرازی

نام استاد:

جناب آقای فخر

«سوره قیامت»

از سوره های مکی قران است و در سال دوم سیزده سوره بر پیامبر(ص) نازل شد که نازل شد که شامل:

از سوره قیامت در جزء 29 تا الاعلی در جزء 30 قرآن قرار دارد. این سوره دارای 40 آیه می باشد. محتوای سوره ب محور مسائل مربوط به معاد و روز قیامت دور می زند، جزء بر چند آیه درباره قرآن مجید و مکذبین به آن سخن می گوید به چند بخش تقسیم می شود:

1-مسائل مربوط به اشراط الساعه (حوادث عجیب و بسیار هول انگیزی که در پایان این جهان و آغاز قیامت روی می دهد.

2-مسائل مربوط به وضع و حال نیکوکاران و بدکاران در آن روز.

3-آیات مربوط به لحظات پر اضطراب مرگ و انتقال از این جهان به جهان دیگر.

4-بحثهای مربوط به هدف آفرینش انسان و رابطه آن با مسئله معاد. نام دیگر این سوره داراست به نام «اقسم بیوم القیمه» که آیه اول این سوره است.

فضیلت سوره: رسول اکرم (ص): کسی که سوره قیامت را بخواند من و جبرئیل برای او در روز قیامت گواهی می دهیم که او ایمان به آن روز داشته و در آن روز صورتش از صورت سایر مردم درخشنده تر است. امام صادق(ع): کسیکه تداوم به سوره قیام کند و به آن عمل نماید خداوند این سوره را در قیامت همراه و از قبرش با بهترین بهره بر می‌انگیزد و پیوسته به او بشارت می دهد و در صورتش می خند تا از صراط و میزان بگذرد.

آیه1: این سوره با دو سوگند پر معنی آغاز می شود. می فرماید سوگند به روز قیامت و سوگند به وجدان بیدار انسانها و نفس ملامت کننده «اقسم بیوم القیامه، و لا اقسم بالنفس» این موضوع بقدری بزرگ است که سوگند یاد نمی کنم و در اول آیه آنرا مؤکدتر می کند.

به قیامت سوگند یاد شده که قیامت و رستاخیزی هست، مسأله قیامت آنچنان مسلم شمرده شده که حتی در برابر منکران می توان به آن سوگند یاد کرد. مهمی از معارفت قرآن و مسائل اعتقادی بر آن محور رستاخیزی و قیامت دور می زند چرا که مهمترن تأثیر را در تربیت انسان و روند تکامل او دارد. نامهایی که در قرآن برای این روز بزرگ انتخاب شده بسیار است و هر کدام بیانگر بعدی از ابعاد آن روز می باشد. و در هر یک از این نامها سری نهفته شده. بیش از یکصد نام برای قیامت ذکر کرده اند که هفتاد باز یوم



خرید و دانلود  تفسیر سوره قیامت


تفسیر سوره قدر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

بیان

این سوره نزول قرآن در شب قدر را بیان می کند، و آن شب را تعظیم نموده از هزار ماه بالاتر می داند، چون در آن شبملائکه و روح نازل می شوند، و این سوره هم احتمال کلی بودن را دارد، و هم می تواند مدنی باشد و روایاتی که دربارة سبب نزول آن از امامان اهل بین علیهم السلام و از دیگران رسیده خالی از تأیید مدنی بودن آن نیست، و آن روایاتی است که دلالت دارد بر اینکه این سوره بعد از خوابی بود که رسول خدا(ص) دید، و آن خواب این بود که بنی امیه بر منبر او بالا می روند، و سخت اندوهناک شد، و خدای تعالی برای تسلیتش این سوره را نازل کرد(و در آن فرمود شب قدر بهتر از هزار ماه حکومت بنی امیه است).

(انا انزلنا فی لیله القدر)

ضمیر در (انزلناه) بقرآن بر می گردد، و ظاهرش این است که می خواهد بفرماید همه قرآن را در شب قدر نازل کرده. نه بعضی از آیات آنرا، مؤیدش هم اینست که تعبیر بانزال کرده، که ظاهر در اعتبار یکپارچگی است، نه تنزیل که ظاهر در نازل کردن تدریجی است.

و در معنای آیه مورد بحث آیة زیر است، که می فرماید: (والکتاب المبین، انا أنزلناه فی لیله مبارکه) (سوگند بکتاب مبین ما آنرا در شبی مبارک نازل کردیم) (دخان-3)، که صریحاً فرموده همه کتاب را در آن شب نازل کرده، چون ظاهرش این است که نخست سوگند به همة کتاب خورده. بعد فرموده این کتاب را که به حرمتش سوگند خوردیم، در یک شب و یکپارچه نازل کردیم.

پس مدلول آیان این می شود که قرآن کریم دو جور نازل شده، یکی یکپارچه در یک شب معین، و یکی هم بتدریج، در طول بیست و سه سال نبوت) که آیة شریفه: (و قرآنا فرقناه لتقراء علی الناس علی مکث، و نزلناه تنزیلا)(اسری-106)، به نزول تدریجی آنرا بیان می کند، و هم چنین آیه زیر که می فرماید:(و قال الذین کفروا آنانکه کافر شدند گفتند: چرا قرآن یکباره بر او نازل نشد، بله یکباره نازل نکردیم، تا قلب تو را ثبات و آرامش بخشیم، و بدین منظور آیه آیه اش کردیم)(فرقان-32)

و بنابراین دیگر نباید بگفته زیر اعتنا کرد که گفته اند: معنای آیه: (أنزلنا) این است که شروع بانزال آن کردیم، و منظور از انزال هم انزال چند آیه از قرآن است، که در آن شب یکباره نازل شد نه همه آن.

و در کلام خدای تعالی آیه ایکه بیان کند لیله نامبرده چه شبی بوده دیده نمی شود بجز آیة :«شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن)(بقره-185) که می فرماید: قرآن یکپارچه در ماه رمضان نازل شده و با انضمام آن به آیة مورد بحث معلوم می شود شب قدر یکی از شبهای ماه رمضان است، و اما اینکه کدامیک از شب های آنست در قرآن چیزیکه بر آن دلالت کند نیامده، تنها از اخبار استفاده می شود، که انشاءالله در بحث روایتی آینده بعضی از آنها از نظر خواننده می گذرد.

در این سوره آن شبی که قرآن نازل شده را شب قدر نامیده، و ظاهراً مراد بقدر تقدیر و اندازه گیری است، پس شب قدر شب اندازه گیری است، خدای تعالی در ان شب حوادث یکسال را یعنی از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر می کند، زندگی و مرگ و زرق و سعادت و شقاوت و



خرید و دانلود  تفسیر سوره قدر


تفسیر سوره حجرات

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

آیات 1 - 10، سوره حجرات

سوره حجرات مدنى است و هیجده آیه دارد.

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 454

ترجمه آیات

به نام اللّه که رحمان و رحیم است اى کسانى که ایمان آورده اید در حکم کردن از خدا و رسول او پیشى مگیرید و از خدا پروا کنید که خدا شنواى دانا است (1).

اى کسانى که ایمان آورده اید صداى خود را بلندتر از صداى رسول اللّه برنیاورید و با او به صوت بلند سخن مگویید آن چنان که با یکدیگر سخن مى گویید تا اعمالتان ندانسته بى نتیجه نشود (2).

به درستى آنان که صوت خود را در برابر رسول خدا آهسته برمى آورند کسانیند که خدا دلهایشان را براى تقوى بیازموده ، ایشان مغفرت و اجرى عظیم دارند (3).

به درستى آنان که تو را از پشت دیوار حجره ها بانگ مى زنند بیشترشان تعقل ندارند (4).

و اگر ایشان صبر کنند تا تو از خانه به سویشان در آیى برایشان بهتر است و خدا آمرزگار رحیم است (5).

هان اى کسانى که ایمان آورده اید اگر فاسقى خبرى برایتان آورد تحقیق کنید تا مبادا ندانسته به قومى بى گناه حمله کنید و بعدا که اطلاع یافتید از کرده خود نادم شوید (6).

و بدانید که رسول اللّه در بین شما است باید که از او اطاعت کنید و اگر او شما را در بسیارى امور اطاعت کند خود شما به تنگ مى آیید و لیکن خداى تعالى ایمان را محبوب شما کرد و در دلهایتان زینت داد و کفر و فسوق و عصیان را مورد نفرتتان قرار داد اینان رشد یافتگانند (7).

رشدى که خود فضلى از خدا و نعمتى از او است و خدا داناى فرزانه است (8).

اگر دو طائفه از مؤ منین به جان هم افتادند بینشان اصلاح کنید پس اگر معلوم شد یکى از آن دو طائفه بر دیگرى ستم مى کند با آن طائفه کارزار کنید تا به حکم اجبار تسلیم امر خدا شود و اگر به سوى خدا برگشت بین آن دو طائفه به عدل اصلاح کنید (و باز هم توصیه می‌کنم که ) عدالت را گسترش دهید که خدا عدالت گستران را دوست مى دارد (9).

تنها مؤ منین برادر یکدیگرند پس بین برادران خود اصلاح کنید و از خدا پروا کنید، شاید مورد رحمش قرار گیرید (10).

 

 

بیان آیات

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 455

مسائل و مطالبى که سوره مبارکه حجرات مشتمل بر آنستاین سوره مشتمل بر مسائلى از احکام دین است ، احکامى که با آن سعادت زندگى فردى انسان تکمیل مى شود، و نظام صالح و طیب در مجتمع او مستقر مى گردد. بعضى از آن مسائل ادب جمیلى است که باید بین بنده و خداى سبحان رعایت شود، و پاره اى آدابى است که بندگان خدا باید در مورد رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) رعایت کنند، که در پنج آیه اول سوره آمده . بعضى دیگر آن ، احکام مربوط به مسائلى است که مردم در برخورد با یکدیگر در مجتمع زندگى خود باید آن را رعایت کنند. قسمتى دیگر مربوط به برترى هایى است که بعضى افراد بر بعض دیگر دارند، و تفاضل و برترى افراد از اهم امورى است که جامعه مدنى انسان با آن منتظم مى شود، و انسان را به سوى زندگى توام با سعادت و عیش پاک و گوارا هدایت مى کند، و با آن بین دین حق و باطل فرق مى گذارد، و مى فهمد کدام دین حق است ، و کدام از سنن اجتماعى قومى است . و در آخر، سوره را با اشاره به حقیقت ایمان و اسلام ختم نموده ، بر بشریت منت مى گذارد که نور ایمان را به او افاضه فرموده است.

این سوره به شهادت مضامین آیاتش در مدینه نازل شده ، به استثناى آیه ((یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى ...(( که بعضى در باره مدنى بودن آن حرف دارند، که به زودى خواهد آمد.

یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَىِ اللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سمِیعٌ عَلِیمٌ

کلمه ((بین یدى ((در باره هر چیز استعمال شود، به معناى جلوى آن چیز است ، و این استعمالى است شایع ، چیزى که هست یا مجازى است و یا استعاره اى . و اینکه این کلمه را هم به خدا نسبت داده و هم به رسول خدا، خود دلیل بر این است که منظور از آن ، جلو چیزیست مشترک بین خدا و رسول و آن مقام حکمرانى است ، که مختص است به خداى سبحان و - با اذنش - به رسول او همچنان که در جاى دیگر فرموده : ((ان الحکم الا لله ((، و نیز فرموده : ((و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن اللّه((.

و نیز شاهد بر اینکه مراد از بین یدى حکم است ؛ این مى باشد که آیه شریفه را با جمله ((یا ایها الذین امنوا(( آغاز، و با جمله (( و اتقوا اللّه ان اللّه سمیع علیم (( ختم کرده ، که از ظاهر آن برمى آید مراد از (( بین یدى (( آن مقامى است که ارتباط به مؤ منین متقى دارد؛ به کسانى ارتباط دارد که هم به خدا و رسولش ایمان دارند، و هم از آن دو پروا. و آن مقام همان مقام حکم است که مؤ منین احکام اعتقادى و عملى خود را از آن مقام مى گیرند.

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 456

توضیح معناى جمله : ))لا تقدموا بین یدى الله و رسوله (( و بیان اینکه مفاد آن این است که هیچ حکمى را بر حکم خدا و رسول مقدم مدارید

با این تقریب روشن گردید که مراد از ))لا تقدموا(( هم این است که هیچ حکمى را بر حکم خدا و رسولش مقدم مدارید، حال یا مراد این است که قبل از گرفتن کلام و دستور خدا و رسول در باره حکم چیزى سخنى نگویید، و یا قبل از گرفتن دستور خدا عملى را انجام ندهید. لیکن از اینکه به دنبال کلام مى فرماید: ))ان اللّه سمیع علیم : خدا شنوا و داناست (( مثل اینکه برمى آید مراد تقدیم قول است ، نه تقدیم فعل و نه اعم از آن دو، که هم شامل قول شود و هم فعل ، و گر نه اگر مراد قول و فعل هر دو بود، مى فرمود: ))ان اللّه سمیع بصیر : خدا شنوا و بینا است (( هم سخن شما را مى شنود، و هم عمل شما را مى بیند، همچنانکه در بسیارى از موارد که پاى فعل در کار است کلمه (( بصیر(( را آورده ، مثلا مى فرماید: (( و اللّه بما تعملون بصیر((. پس حاصل معناى آیه این شد: اى کسانى که ایمان آورده اید، در جایى که خدا و رسول او حکمى دارند، شما حکم نکنید - یعنى حکمى نکنید مگر به حکم خدا و رسول او - و باید که همواره این خصیصه در شما باشد، که پیرو و گوش به فرمان خدا و رسول باشید.

و لیکن از آنجایى که هر فعل و ترک فعلى که آدمى دارد، بدون حکم نمى تواند باشد. و همچنین هر تصمیم و اراده اى که نسبت به فعل و یا ترک فعلى دارد آن اراده نیز خالى از حکم نیست ، در نتیجه مى توان گفت که مؤ من نه تنها در فعل و ترک فعلش باید گوش به فرمان خدا باشد، بلکه در اراده و تصمیمش هم باید پیرو حکم خدا باشد. و نهى در آیه شریفه ما را نهى مى کند از اینکه هم به سخنى اقدام کنیم که از خدا و رسول نشنیده ایم و هم به فعلى و یا ترک فعلى اقدام کنیم که حکمش را از خدا و رسول نشنیده ایم ، و هم نسبت به عملى اراده کنیم که حکم آن اراده را از خدا و رسولش نشنیده ایم . در نتیجه آیه شریفه نظیر و قریب المعنى با آیه ))بل عباد مکرمون لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون (( مى شود که در باره اوصاف ملائکه مى فرماید: از کلام خدا سبقت نمى گیرند، و همواره به امر اوعمل مى کنند.و این اتباعى که در جمله ))لا‌تقدموا‌بین‌یدى‌اللّه‌و‌رسوله(( بدان دعوت مى کند، همان داخل شدن در ولایت خدا، و وقوف در موقف عبودیت ، و سیر در آن مسیر است ، به طورى که عبد در مرحله تشریع مشیت خود را تابع مشیت خدا کند، همانطور که در مرحله تکوین مشیتش تابع مشیت خدا است و خداى تعالى در آن باره فرموده : ((و ما تشاون الا ان یشاء اللّه ((، و نیز فرموده : ((و اللّه ولى المؤ منین ((، و نیز فرموده : ((و اللّه ولى المتقین ((.

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 457

این بود نظریه ما در تفسیر آیه مورد بحث ، و مفسرین وجوهى دیگر ذکر کرده اند که بعضى از آنها از نظر شما مى گذرد:

وجوه مختلف دیگرى که مفسرین در معناى جمله فوق گفته اند1 ((تقدیم (( در این آیه به معناى (( تقدم (( است ، یعنى اگر کلمه (( تقدیم (( در جاهاى دیگر متعدى و به معناى جلو انداختن چیزیست ، در اینجا به معناى تقدم و جلو افتادن است ؛ و معناى آیه اینست که : از خدا و رسولش جلو نیفتید، و قبل از امر و نهى خدا و رسول امر و نهى نکنید، و قبل از دستور خدا و رسول هیچ کارى را فیصله ندهید.و چه بسا گفته باشند که (( تقدیم (( در آیه به همان معناى معروف کلمه است ، لیکن در اینجا با صرفنظر از متعلقاتش استعمال شده ، مانند آیه (( یحیى و یمیت ((، که معنایش متعدى است ، ولى کارى ندارد به اینکه چه کسى را زنده و چه کسى را مى میراند، در نتیجه معنایش همان معناى تقدم مى شود، یعنى جلو قرار گرفتن چیزى از چیز دیگر. و چون لفظ آیه مطلق است تمامى انواع تقدم را مى گیرد: تقدم در سخن گفتن ، تقدم در عمل ، و حتى تقدم در راه رفتن ، و تقدم در نشستن ، و تقدم در عبادتهایى که وقت معین دارد، مثل نماز ظهر خواندن در قبل از ظهر، و تقدمهاى دیگر.2 مراد از آیه شریفه این است که مؤ منین را نهى کند از سخن گفتن قبل از رسول خدا، یعنى وقتى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) در مجلس حاضر است و شخصى از آن جناب سؤ الى مى کند، قبل از آنکه آن جناب پاسخ بگوید، شما درپاسخ گفتن جلو نیفتید.

معناى آیه این است که : مادام که خدا و رسول دستورى به شما نداده اند، هیچ سخنى مگویید، و هیچ عملى انجام ندهید.

معناى آیه این است که : سخن خود را مقدم بر سخن رسول خدا مکنید، و عمل خود را مقدم بر عمل او نسازید، و به احدى اجازه ندهید جلوتر از اوراه برود.اشکالى که در سه وجه اخیر است این است که منظور از آیه را نهى از تقدم بر رسول خدا دانسته اند، و حال آنکه در آیه نهى فرموده از تقدم بر خدا و بر رسول خدا، و ظاهرا خواسته اند بگویند آوردن کلمه ((اللّه (( در آیه شریفه تنها جنبه تشریف دارد، مثل اینکه مى گویى : ((اعجبنى زید و کرمه - مرا به شگفت آورد زید و کرامت او(( پس آوردن نام خدا قبل از نام رسول خدا تنها براى این است که اشاره کند به اینکه سبقت جستن به رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) سبقت جستن بر خدا هم هست .

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 458

و شاید دقت در آنچه ما در تفسیر آیه گفتیم ، خواننده را باز بدارد از اینکه یکى از این وجوه را بپذیرد.

(( و اتقوا اللّه ان اللّه سمیع علیم (( - در این جمله بندگان را امر به تقوى مى کند، و چون موقف بنده موقف پیروى و عبودیت است ، و انسان جز ظرف عبودیت ظرفى دیگر ندارد، لذا تقوى را مطلق آورد و نفرمود از چه چیز بپرهیزید.

و جمله (( ان اللّه سمیع علیم (( نهى از تقدم و امر به تقوى را تعلیل مى کند، مى فرماید از خدا بترسید، و این امر را اطاعت و آن نهى را امتثال کنید، و با زبان سر و با زبان سر بر خدا و رسولش تقدم مجویید، که خدا سخنان شما را مى شنود و از اعمال ظاهر و باطن شما خبر دارد.

مراد از اینکه فرمود: صداى خود را از صداى پیامبر بلندتر نکنید

یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصوَتَکُمْ فَوْقَ صوْتِ النَّبىِّ ...

منظور از اینکه مى فرماید: صداى خود را بلندتر از صداى رسول اللّه مکنید، این است که وقتى با آن جناب صحبت مى کنید، صدایتان بلندتر از صداى آن جناب نباشد، چون - به طورى که گفته اند - دو عیب در این عمل هست : یا منظور شخصى که صداى خود را بلند مى کند این است که توهینى به آن جناب کرده باشد، که این کفر است . و یا منظورى ندارد و تنها شخصى بى ادب است که رعایت مقام آن جناب را نمى کند، و این خلاف دستور است ، چون مسلمانان دستور دارند آن جناب را احترام و تعظیم کنند.

مى فرماید: (( و لا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض (( با آن جناب آن طور که با یکدیگر صحبت مى کنید داد و فریاد مکنید، چون رعایت احترام و تعظیم آن جناب اقتضاء دارد در هنگام تخاطب گوینده صدایش ‍ کوتاه تر از صداى آن حضرت باشد. پس به طور کلى ، با صداى بلند صحبت کردن فاقد معناى تعظیم است ، و با بزرگان به صداى بلند صحبت کردن . نظیر مردم عادى ، خالى از اسائه ادب و وقاحت نیست .

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 459

توضیح راجع به جمله : (( ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون (( و وجوهى که درباره ظهور آن در اینکه بدون کفر هم عمل حبط مى شود گفته شده است(( ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون (( یعنى (( لئلا تحبط، او کراهه ان تحبط اعمالکم ((: به صداى بلند سخن مگویید تا اعمال شما حبط نشود. و این جمله متعلق به هر دو نهى است ، معنایش این است که : اگر گفتیم به روى آن جناب فریاد نزنید و اینکه گفتیم به صداى بلند صحبت نکنید، آن طور که در بین خود صحبت مى کنید براى این است که اعمالتان به این وسیله و ندانسته باطل نشود، چون این دو عمل باعث حبط و بطلان اعمال صالح است . و ما در جلد دوم این کتاب بحثى پیرامون مساءله حبط اعمال گذرانیدیم .

بعضى از مفسرین احتمال داده اند که جمله (( ان تحبط(( تعلیلى باشد براى عملى که از آن نهى شده ، یعنى فریاد زدن و بلند حرف زدن ، و معنا این باشد که : این عمل که به منظور حبط انجام مى دهید عملى است که نهى شده ، و فرق بین اینکه جمله مزبور تعلیل نهى باشد، یا تعلیل منهى عنه ، این است که در اولى فعل منهى عنه تعلیل شده و در دومى فعل تعلیل شده مورد نهى قرار گرفته . و خواننده محترم مى داند که دومى توجیهى تکلف آور است .

و ظاهر آیه شریفه این است که بلند کردن صداى خود از صداى رسول خدا، و بلند سخن گفتن در حضور آن جناب ، دو عمل گناه و موجب حبط عمل است ، پس استفاده مى شود که غیر از کفر گناهانى دیگر نیز هست که باعث حبط مى شود.

عده اى آیه را چنین توجیه کرده اند که : مراد از حبط، ثواب نداشتن خود عمل است ، نه اینکه این عمل مانند کفر، ثواب سایر اعمال را باطل مى کند. در مجمع البیان مى گوید: اصحاب ما گفته اند: معناى حبط عمل در جمله (( ان تحبط اعمالکم (( این است که همین سخن گفتن مسلمانان با رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) اگر با رعایت ادب و تعظیم آن جناب باشد مستحق ثواب مى باشند، و اگر همین سخن گفتن را طورى انجام دهند که رعایت احترام آن جناب نشود مستحق عقاب مى شوند، و آن ثواب هم از دستشان مى رود، پس همین عملشان حبط شده ، پس این آیه هیچ ربطى به اهل عذاب ندارد.

دلیل این گفتار ما این است که در آیه مورد بحث احباط به خود عمل معلق شده ، و بعضى از مفسرین آن را مربوط کرده اند به ثوابى که در برابر عمل مستحق مى شود، و این خلاف ظاهر است .

 

ترجمه تفسیر المیزان جلد 18 صفحه : 460

رد توجیه کسانى که مراد از حبط را ثواب نداشتن خودعمل دانسته انداین توجیه درست نیست ، براى اینکه در حبط مربوط به کفر هم که بدون هیچ شکى منظور از آن حبط ثواب اعمال است نیز حبط معلق شده به خود اعمال ، همان طور که در این آیه نیز چنین است . پس ناگزیریم در اینجا هم آیه را حمل کنیم به همان معنایى که آیه حبط مربوط به کفر را حمل کردیم . آنجا گفتیم که کفر، ثواب عمل را حبط مى کند، اینجا نیز باید همین را بگوییم ، و هیچ فرقى بین این دو مورد نیست . و این که گفتند خلاف ظاهر است قبول نداریم ، براى اینکه بطلان عمل همین است که اثر مترتب بر آن باطل شود.

بعضى دیگر آیه را چنین توجیه کرده اند که : تنها کفر باعث حبط است ، و اگر در این آیه فریاد زدن به روى رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) و بلند صحبت کردن را هم باعث حبط دانسته از این جهت نبوده که خود این رفتار باعث حبط مى شود، بلکه از این جهت بوده که ممکن است گاهى این عمل باعث اذیت شدن آن جناب شود، و اذیت کردن رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) کفر و مایه حبط عمل است .

توجیه بعضى مفسرین که نهى در آیه را به ملاک پرهیز از عملى که باعث آزار پیامبرمى شود دانسته اند

بعضى هم گفته اند: هر چند در آیه از مطلق بلند حرف زدن نهى شده ولى ما مى دانیم که ملاک آن پرهیز از عملى است که ممکن است باعث آزار رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) شود و چون آزار آن جناب به اتفاق مسلمین کفر و باعث حبط عمل است ، لذا به طور مطلق از عملى که گمان آزار پیغمبر در آن هست نهى کرده ، چه اینکه آزار باشد و چه نباشد. و این به دو منظور بوده یکى حمایت از حرمت آن جناب ، و یکى پیش ‍ گیرى و از بین بردن ماده فساد.و چون این عمل مورد نهى ، دو قسم بوده ، یکى به حد کفر مى رسیده و آن صورتى است که رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله وسلّم ) را آزار دهد، و یکى هم به حد کفر نمى رسیده ، و نیز از آنجا که دلیلى نبوده این دو قسم عمل را مشخص کند، و اگر هم فرض کنیم بوده مردم در بیشتر مواقع توجهى به آن نداشتند لذا مکلفین باید به عنوان احتیاط از هر دو قسم ، احتیاط مى کردند، تا از آن هم که به حد اذیت مى رسیده اجتناب کرده باشند.

و جمله (( ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون (( هم به همین مشخص ‍ نبودن این دو قسم اشاره مى کند، و الا اگر به صداى بلند سخن گفتن با آن جناب به طور مطلق حرام مى بود - چه به حد اذیت برسد و چه نرسد - دیگر جا نداشت بفرماید ندانسته اعمالتان حبط شود چون مورد تکلیف منحصر به یک قسم بود، یعنى بلند حرف زدن ، حال اگر به حد آزار برسد کفر هم بود، و اگر نرسد حداقل حرام بود پس به طور قطع بلند حرف زدن حرام بوده ، دیگر چه معنا دارد عدم شعور و عدم تشخیص را در اینجا بیاورند، با اینکه شعور بطور مطلق ثابت است - این بود خلاصه گفتار صاحب مجمع البیان .

 



خرید و دانلود  تفسیر سوره حجرات


تفسیر چند آیه از قران کریم 29 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

آیات :

* افرایت الذی کفر بایاتنا و قال لاوتین مالا و ولدا

* اطلع الغیب ام اتخذ عند الرحمن عهدا

* کلا سنکتب ما یقول و نمد له من العذاب مدا

* و نرثه ما یقول و یاتینا فردا

* و اتخذوا من دون الله الهه لیکونوا لهم عزا

* کلا سیکفرون بعبادتهم و یکونون علیهم ضدا

ترجمه

* آیا دیدی کسی را که به آیات ما کافر شد، و گفت:« اموال و فرزندان فراوانی به من داده خواهد شد»؟!

* آیا او از غیب آگاه گشته، یا نزد خدا عهد و پیمانی گرفته است؟!

* هرگز چنین نیست! ما به زودی آنچه را می گوید می نویسیم و عذاب را بر او مستمر خواهیم داشت!

* آنچه را او می گوید از او به ارث می بریم، و به صورت تنها نزد ما خواهد آمد!

* و آنان غیر از خدا، معبودانی را برای خود برگزیدند تا مایه عزتشان باشد! (چه پندار خامی!)

* هرگز (چنین نیست!) به زودی (معبودها) منکر عبادت آنان خواهند شد؛ (بلکه) بر ضدشان قیام می کنند.

تفسیر:

یک تفکر خرافی و انحرافی

بعضی از مردم، معتقدند: ایمان، پاکی و تقوا با آنها سازگار نیست! و سبب می شود که: دنیا به آنها پشت کند، در حالی که با بیرون رفتن از محیط ایمان و تقوا، دنیا به آنها رو خواهد کرد، و مال و ثروت آنها زیاد می شود!

این طرز فکر، خواه بر اثر ساده لوحی و پیروی خرافات باشد، و خواه پوششی برای فرار از زیر بار مسئولیت ها و تعهدهای الهی، هرچه باشد، یک طرز تفکر خطرناک است.

گاه، دیده ایم: این موهوم پرستان، مال و ثروت بعضی افراد بی ایمان، و فقر و محرومیت گروهی از مومنان را مستمسکی برای اثبات این خرافه قرار می دهند، در حالی که: می دانیم، نه اموالی که از طریق ظلم و کفر و ترک مبانی تقوا به انسانمی رسد مایه افتخار است، و نه هرگز، ایمان و پرهیزکاری سدی بر سر راه فعالیتهای مشروع و مباح می باشد.

به هر حال، در عصر و زمان پیامبر (ص)- همچون عصر ما- افراد نادانی بودند که چنین پنداری داشتند و یا لااقل تظاهر به آن می کردند.

قرآن، در آیات مورد بحث- به تناسب بحثی که قبلاً پیرامون سرنوشت کفار و ظالمان بیان شد- از این طرز فکر و عاقبت آن سخن می گوید.

در نخستین آیه، می فرماید:« آیا ندیدی کسی را که آیات ما را انکار کرد و به آن کفر ورزید؟ و گفت: مسلماً اموال و فرزندان فراوانی نصیبم خواهد شد»!

(افرایت الذی کفر بایاتنا و قال لا وتین مالا و ولدا)

پس از آن قرآن به آنها چنین پاسخ می گوید:« آیا او از اسرار غیب آگاه شده؟ یا از خدا عهد و پیمانی در این زمینه گرفته است»؟! (اطلع الغیب ام اتخذ عند الرحمن عهدا)

کسی می تواند چنین پیشگوئی کند، و رابطه ای میان کفر، دارا شدن مال و فرزندان قائل شود، که آگاه بر غیب باشد؛ زیرا هیچ رابطه ای میان این دو ما نمی بینیم، و یا عهد و پیمانی از خدا گرفته باشد، که چنین سخنی نیز بی معنی است.

در آیه بعد، با لحن قاطع اضافه می کند:« این چنین نیست (هرگز کفر و بی ایمانی مایه فزونی مال و فرزند کسی نخواهد شد) ما به زودی آنچه را می گوید، می نویسیم» (کلا سنکتب ما یقول).

آری، این سخنان بی پایه که ممکن است مایه انحراف بعضی از ساده لوحان گردد، همه در پرونده اعمال آنها ثبت خواهد شد.

«و ما عذاب خود را بر او مستمر خواهیم داشت». (عذاب هائی پی در پی و یکی بالای دیگر) (و نمد له من العذاب مدا).

این جمله، ممکن است اشاره به عذاب مستمر و جاویدان آخرت بوده باشد، و نیز ممکن است اشاره به عذاب هائی باشد که بر اثر کفر و بی ایمانی در این دنیا دامنگیر آنها می شود، این احتمال نیز قابل ملاحظه است که: این مال و فرزندان که مایه غرور و گمراهی است، خود عذابی است مستمر برای آنها!

«آنچه را او می گوید (از اموال و فرزندان) از او به ارث می بریم، و روز قیامت تک و تنها نزد ما خواهد آمد» (و نرثه ما یقول و یاتینا فردا).

آری، سرانجام همه این امکانات مادی را می گذارد و می رود، و با دست تهی در آن دادگاه عدل پروردگار حاضر می شود، در حالی که نامه اعمالش از گناهان سیاه، و از حسنات خالی است آنجا است که نتیجه ی این گفته های بی اساس خود را در دنیامی بیند.

آیه بعد، به یکی دیگر از انگیزه های این افراد در پرستش بتها اشاره کرده می گوید:« آنها غیر از خدا معبودانی برای خود انتخاب کرده اند تا مایه عزتشان باشد» (و اتخذوا من دون الله الهه لیکونوا لهم عزا).

تا در پیشگاه خدا آنها را شفاعت کنند، و در مشکلات یاریشان دهند، اما چه پندار نادرست و خیال خامی؟‍!

هرگز آن چنان که آنها پنداشتند نیست، نه تنها بت ها مایه عزتشان نخواهند بود، بلکه سرچشمه ذلت و عذابند، و به همین جهت، «به زودی، یعنی در روز رستاخیز معبودها منکر عبادت عابدان می شوند، و از آنها بیزاری می جویند، بلکه بر ضدشان خواهند بود» (کلا سیکفرون بعبادتهم و یکونون علیهم ضدا).



خرید و دانلود  تفسیر چند آیه از قران کریم 29 ص