لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
تفسیر آیات 21 سوره ی روم و 221 سوره ی بقره و 44 سوره ی طه
سوره سی ام قرآن مجید به نام ((روم )) نامگذاری شده است .
مراد از ((روم)) در آیه شریفه ((امپراطوری بیزانس)) است که برشام و فلسطین تسلّط داشته در بعضی از قبایل جزیره العرب هم نفوذ و قدرتی به هم رسانیده بود . اکثر مفسّرین برآنندکه چون رومیان مغلوب پارسیان شدند مشرکین شاد گردیدند و گفتند رومیان که اهل کتاب بودند مغلوب شدند همچنین عرب مشرک هم بر مسلمانان پیروز خواهد شد. از این رو برای تسلّی خاطر مسلمانان سوره روم نازل گردید و درآن خبر غیبی پیروز شدن رومیان ذکر شد.
سوره روم در مکّه نازل شده و 60 آیه دارد.
امام صادق (ع) فرمود:
هرکس درشب 23 ماه رمضان سوره عنکبوت و روم را تلاوت کند به خدا سوگند او از اهل بهشت خواهد بود و هرگز کس را از این حکم استثناء نمی کنم و بیم ندارم که در این سوگند خداوند گناهی بر من نویسد، و براستی که این دو سوره را نزد خداوند مقامی بلند است.
آیه ی 21 سوره ی روم :
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ و از نشانه هاى او اینکه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانه هائى است براى گروهى که تفکر مى کنند.
تفسیر نمونه:
آیاتى که با این جمله(و از نشانه هاى او اینکه...) شروع مى شود در قرآن یازده آیه بیش نیست که هفت آیه آن در همین سوره روم است ، و دو آیه در سوره فصلت (آیه 37 و 39) و دو آیه در سوره شورى است (آیه 29 و 32) و مجموع این یازده آیه حقا یک دوره کامل توحید است و از آنجا که ادامه این پیوند در میان همسران خصوصا، و در میان همه انسانها عموما، نیاز به یک جاذبه و کشش قلبى و روحانى دارد به دنبال آن اضافه مى کند :
و جعل بینکم مودة و رحمه
و در میان شما مودت و رحمت آفرید.
و سپس برای تاکید بیشتر می فرماید:
ان فى ذالک لایات لقوم یتفکرون
در این امور نشانه هائى است براى افرادى که تفکر مى کنند.
جالب اینکه قرآن در این آیه هدف ازدواج را سکونت و آرامش قرار داده است ، با تعبیر پر معنى (لتسکنوا) مسائل بسیارى را بیان کرده و نظیر این تعبیر در آیه 189 سوره اعراف نیز آمده است.
به راستى وجود همسران با این ویژگیها براى انسانها که مایه آرامش زندگى آنها است یکى از مواهب بزرگ الهى محسوب مى شود.
این آرامش از اینجا ناشى مى شود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایه شکوفائى و نشاط و پرورش یکدیگر مى باشند بطورى که هر یک بدون دیگرى ناقص است ، و طبیعى است که میان یک موجود و مکمل وجود او چنین جاذبه نیرومندى وجود داشته باشد و از اینجا مى توان نتیجه گرفت آنها که پشت پا به این سنت الهى مى زنند وجود ناقصى دارند، چرا که یک مرحله تکاملى آنها متوقف شده (مگر آنکه به راستى شرائط خاص و ضرورتى ایجاب تجرد کند.)
به هر حال این آرامش و سکونت هم از نظر جسمى است ، و هم از نظر روحى هم از جنبه فردى و هم اجتماعى.
بیماریهائى که به خاطر ترک ازدواج براى جسم انسان پیش مى آید قابل انکار نیست.همچنین عدم تعادل روحى و ناآرامیهاى روانى که افراد مجرد با آن دست به گریبانند کم و بیش بر همه روشن است.
از نظر اجتماعى افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت مى کنند و به همین جهت انتحار و خودکشى در میان مجردان بیشتر دیده مى شود، و جنایات هولناک نیز از آنها بیشتر سرمیزند.
هنگامى که انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگى خانوادگى مى گذارد شخصیت تازهاى در خود مى یابد، و احساس مسئولیت بیشترى مى کند و این است معنى احساس آرامش در سایه ازدواج.
و امّا مساله ی "رحمت" و "مودت" ، اینها در حقیقت مصالح ساختمانى جامعه انسانى است ، چرا که جامعه از فرد فرد انسانها تشکیل شده همچون ساختمان عظیم و پرشکوهى که از آجرها و قطعات سنگها تشکیل مى گردد.
اگر این افراد پراکنده ، و آن اجزاء مختلف با هم ارتباط و پیوند پیدا نکنند جامعه یا ساختمانی به وجود نخواهد آمد. آن کس که انسان را براى زندگى اجتماعى آفریده این پیوند و ربط ضرورى را نیز در جان او ایجاد کرده است.
فرق میان مودت و رحمت ممکن است از جهات مختلفى باشد:
1-مودت انگیزه ارتباط در آغاز کار است ، اما در پایان که یکى از دو همسر ممکن است ضعیف و ناتوان گردد و قادر بر خدمتى نباشد پس رحمت جای آن را مى گیرد.
2-مودت در مورد بزرگترها است که مى توانند نسبت بهم خدمت کنند اما کودکان و فرزندان کوچک در سایه رحمت پرورش می یابند.
3-مودت غالبا جنبه متقابل دارد، اما رحمت یک جانبه و ایثارگرانه است، زیرا براى بقاء یک جامعه گاه خدمات متقابل لازم است که سرچشمه آن مودت است و گاه خدمات بلاعوض که نیاز به ایثار و رحمت دارد.
البته آیه مودت و رحمت را میان دو همسر بیان مى کند ولى این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر(بینکم) اشاره به همه انسانها باشد، که دو همسر یکى از مصادیق بارز آن محسوب مى شوند، زیرا نه تنها زندگى خانوادگى که زندگى در کل جامعه انسانى بدون این دو اصل یعنى مودت و رحمت امکانپذیر نیست،و از میان رفتن این دو پیوند، و حتى ضعف و کمبود آن ، مایه هزاران بدبختى و ناراحتى و اضطراب اجتماعى است.
تفسیر المیزان :
خداوند در اینجا عدهای از آیات را که بر وحدانیت خدای تعالی در ربوبیت و الوهیت دلالت میکند ، ذکر فرموده ، و در آن به امتزاج و آمیختگی خلقت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
سوره مبارکه نور آیه 58
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لِیَستَئْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَت أَیْمَنُکمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الحُْلُمَ مِنکمْ ثَلَث مَرَّتٍمِّن قَبْلِ صلَوةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظهِیرَةِ وَ مِن بَعْدِ صلَوةِ الْعِشاءِثَلَث عَوْرَتٍ لَّکُمْلَیْس عَلَیْکمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّطوَّفُونَ عَلَیْکم بَعْضکمْ عَلی بَعْضٍکَذَلِک یُبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الاَیَتِوَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
شما ای کسانی که ایمان دارید باید به کسانی که شما مالک آنان شدهاید و کسانی که هنوز به عقل نرسیدهاند دستور دهید در شبانه روز سه وقت از شما اجازه ورود بگیرند یکی پیش از نماز صبح و دوم هنگام نیم روز که جامههای خویش از تن در میآورید و سوم بعد از نماز شبانگاه که این سه هنگام ، هنگام خلوت شما است و پس از آن میتوانند بدون اجازه وارد شوند و گناهی بر شما و ایشان نیست که هنگام تحرک و برخورد با یکدیگر است ، خدا این چنین آیهها را برای شما بیان میکند که خدا دانا و فرزانه است ( 58 ) .
تفسیر نمونهآداب ورود به جایگاه خصوصى پدر و مادرهمانگونه که قبلا هم گفته ایم مهمترین مساله اى که در این سوره ، تعقیب شده مساءله عفت عمومى و مبارزه با هر گونه آلودگى جنسى است که در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گرفته ، آیات مورد بحث نیز به یکى از امورى که با این مساءله ارتباط دارد پرداخته و خصوصیات آن را تشریح مى کند و آن مساءله اذن گرفتن کودکان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاقهائى است که مردان و همسرانشان ممکن است در آن خلوت کرده باشند.نخست مى گوید: ((اى کسانى که ایمان آورده اید باید مملوکهاى شما (بردگانتان ) و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده اند در سه وقت از شمااجازه بگیرند)) (یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات ).((قبل از نماز فجر و در نیمروز هنگامى که لباسهاى (معمولى ) خود را بیرون مى آورید، و بعد از نماز عشاء)) (من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیرة و من بعد صلوة العشاء)((ظهیرة )): به معنى نیمروز و حدود ظهر است که مردم در این موقع معمولا لباسهاى روئى خود را در مى آورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مى کنند.((ین سه وقت ، سه وقت پنهانى و خصوصى براى شما است) (ثلاث عورات لکم ).((عورة )) در اصل از ماده ((عار)) به معنى ((عیب )) است و از آنجا که آشکار شدن آلت جنسى مایه عیب و عار است در لغت عرب به آن عورت اطلاق شده .کلمه ((عورة )) گاه به معنى شکاف در دیوار و لباس و مانند آن نیز آمده است و گاه به معنى مطلق عیب مى باشد، و به هر حال اطلاق کلمه عورت بر این اوقات سه گانه به خاطر آن است که مردم در این اوقات خود را زیاد مقید به پوشانیدن خویش مانند سایر اوقات نمى کنند و یک حالت خصوصى دارند.بدیهى است این دستور متوجه اولیاى اطفال است که آنها را وادار به انجام این برنامه کنند، چرا که آنها هنوز به حد بلوغ نرسیده اند تا مشمول تکالیف الهى باشند، و به همین دلیل مخاطب در اینجا اولیاء هستند.ضمنا اطلاق آیه هم شامل کودکان پسر و هم کودکان دختر مى شود، و کلمه الذین که براى جمع مذکر است مانع از عمومیت مفهوم آیه نیست ، زیرا در بسیارى از موارد این تعبیر به عنوان تغلیب بر مجموع اطلاق مى گردد همانگونه که در آیه وجوب روزه تعبیر به الذین شده و منظور عموم مسلمانان است سوره بقره آیه 83
ذکر این نکته نیز لازم است که آیه از کودکانى سخن مى گوید که به حد تمیز رسیده اند و مسائل جنسى و عورت و غیر آن را تشخیص مى دهند، زیرا دستور اذن گرفتن خود دلیل بر این است که این اندازه مى فهمند که اذن گرفتن یعنى چه ؟ و تعبیر به ((ثلاث عورات )) شاهد دیگرى بر این معنى است .اما اینکه این حکم در مورد بردگان مخصوص به بردگان مرد است یا کنیزان را نیز شامل مى شود روایات مختلفى وارد شده هر چند ظاهر عام است و شامل هر دو گروه مى شود و به همین دلیل روایت موافق ظاهر را مى توان ترجیح داد.در پایان آیه مى فرماید: ((بر شما و بر آنها گناهى نیست که بعد از این سه وقت بدون اذن وارد شوند، و بعضى به دیگرى خدمت کنند و گرد هم (با صفا و صمیمیت ) بگردند)) (لیس علیکم و لا علیهم جناح بعدهن طوافون علیکم بعضکم على بعض ).آرى ((این چنین خداوند آیات را براى شما تبیین مى کند و خدا عالم و حکیم است (کذلک یبین الله لکم الایات و الله علیم حکیم .واژه طوافون در اصل از ماده ((طواف به معنى گردش دور چیزى است ، و چون به صورت صیغه مبالغه آمده به معنى کثرت در این امر مى باشد، و با توجه به اینکه بعد از آن ((بعضکم على بعض )) آمده مفهوم جمله این مى شود که در غیر این سه وقت شما مجاز هستید بر گرد یکدیگر بگردید و رفت و آمد داشته باشید و به هم خدمت کنید.و به گفته ((فاضل مقداددرکنز العرفان این تعبیر در حقیقت به منزله بیان دلیل براى عدم لزوم اجازه گرفتن در سائر اوقات است ، چرا که اگر بخواهند مرتبا رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذن دخول بخواهند کار مشکلی است .
تفسیر المیزان
یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم ... وضع ثیاب در جمله تضعون ثیابکم به معنای کندن لباس ، و کنایه است از اینکه اهل خانه در حالی باشند که چه بسا میل نداشته باشند بیگانگان در آن حال ایشان را ببینند .و کلمه ظهیره به معنای وقت ظهر است . و کلمه عورت به معنای عیب است ، و اگر آن را عورت نامیدهاند ، چون هر کس عار دارد از اینکه آن را هویدا کند ، و شاید مراد از آن در آیه شریفه هر چیزی باشد که سزاوار است پوشانده شود .پس جمله یا ایهاالذین آمنوا دنباله جمله سابق است که میفرمود : یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا ... ، که حکم میکرد به اینکه داخل شدن به خانه هر کس موقوف به اجازه گرفتن است ، در نتیجه آیه مورد بحث به منزله استثناء از آن حکم عمومی است ، چون در خصوص غلامان و کنیزکان اجازه گرفتن در سه هنگام را کافی میداند ، و بیش از آن را واجب نمیداند .
و معنای اینکه فرمود : لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم این است که به ایشان دستور دهید که از شما اجازه دخول بخواهند ، و از ظاهر جمله ملکت ایمانکم بر میآید که مراد از آن تنها غلامان است
سوره مبارکه روم:
وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشرٌ تَنتَشِرُونَ(20)
از نشانه هاى او این است که شما را از خاک آفرید، سپس انسانهائى شدید و در روى زمین انتشار یافتید
تفسیرنمونه
آیات خدا در آفاق و انفس !این آیات و قسمتى از آیات بعد نکات جالبى از دلائل توحید و نشانه هاى پروردگار را در نظام عالم هستى بازگو کرده ، و بحثهاى گذشته را تکمیل مى نمایدو مى توان گفت رویهمرفته بخش مهمى از آیات توحیدى قرآن را همین آیات تشکیل مى دهد.این آیات که همه با تعبیر من آیاته (یکى از نشانه هاى خدا...) آغاز مى شود و آهنگ مخصوص و لحن گیرا و جذاب و تعبیرات مؤ ثر و عمیقى دارد مجموعا از هفت آیه تشکیل شده که شش آیه آن پشت سر هم و یک آیه جداگانه است (آیه 46 همین سوره ).این هفت آیه تقسیم بندى جالبى از نظر آیات آفاقى و انفسى دارد، به طورى که سه آیه در باره آیات انفسى (نشانه هاى خدا در وجود خود انسان ) و سه آیه در باره آیات آفاقى (نشانه هاى عظمت پروردگار در بیرون وجود انسان ) و یک آیه از آیات انفسى و هم از آیات آفاقى سخن مگوید.قابل توجه اینکه آیاتى که با این جمله شروع مى شود در قرآن یازده آیه بیش نیست که هفت آیه آن در همین سوره روم است ، و دو آیه در سوره فصلت (آیه 37 و 39) و دو آیه در سوره شورى است (آیه 29 و 32) و مجموع این یازده آیه حقا یک دوره کامل توحید است .ذکر این نکته را قبل از ورود در تفسیر آیات نیز لازم مى دانیم که آنچه را قرآن در این آیات به آن اشاره مى کند گرچه مسائلى است که در بدو نظر براى عموم مردم قابل درک و تشخیص است ، ولى با پیشرفت علم و دانش بشرى همواره نکته هاى تازهاى در زمینه آن براى دانشمندان آشکار مى شود که به قسمتى از آن در لابلاى تفسیر این آیات اشاره خواهیم کرد.قرآن در اینجا نخست به سراغ آفرینش انسان که اولین و مهمترین موهبت الهى بر او است مى رود و مى گوید: ((یکى از نشانه هاى او این است که شما را از خاک آفرید، سپس شما انسانهائى شدید که در روى زمین منتشر گشتید)) (و من آیاته ان خلقکم من تراب ثم اذا انتم بشر تنتشرون ).
در این آیه به دو نشانه عظمت الهى اشاره شده : یکى آفرینش انسان از خاک که ممکن است اشاره به آفرینش نخستین انسان یعنى آدم بوده باشد، یا آفرینش همه انسانها از خاک چرا که مواد غذائى تشکیل دهنده وجود انسان همه ، مستقیما یا بطور غیر مستقیم از خاک گرفته مى شود.دیگر تکثیر نسل انسان و انتشار فرزندان آدم در سراسر روى زمین است که اگر ویژگى گسترش در آدم آفریده نشده بود به زودى از میان مى رفت و نسل او برچیده مى شد.راستى خاک کجا و انسانى با این ظرافت کجا؟ اگر پرده هاى ظریف چشم که از برگ گل هم لطیفتر و حساستر و ظریفتر است ، همچنین سلولهاى فوقالعاده حساس و ظریف مغز را در کنار خاک بگذاریم و با هم مقایسه کنیم آنگاه مى فهمیم که آفریدگار جهان چه قدرت عجیبى به کار گرفته که از آن ماده تیره کم ارزش چنین دستگاه هاى ظریف و دقیق و پرارزشى را به وجود آورده است ؟.خاک نه نور دارد، نه حرارت ، نه زیبائى و نه طراوت ، و نه حس و نه حرکت ولى در عین حال خمیر مایه انسانى شده است داراى همه این صفات ، آن کس که از چنین موجود مردهاى که کم ارزشترین موجودات محسوب مى شود چنان موجود زنده شگرفى بیافریند شایسته هرگونه ستایش بر این قدرت و علم و دانش بیحساب است ((تبارک الله احسن الخالقین )).این تعبیر ضمنا بیانگر این واقعیت است که در میان انسانها تفاوتى نیست و ریشه همه به یکجا بازمیگردد، همگى پیوند ناگسستنى با خاک دارند و طبعا سرانجام نیز همه به همان خاک بازمى گردند.قابل توجه اینکه کلمه ((اذا)) در لغت عرب معمولا در مورد امور ناگهانى به کار مى رود، ذکر این تعبیر در اینجا ممکن است اشاره به آن باشد که خداوندآنچنان قدرت تکثیر مثل به آدم داد که در مدتى کوتاه ناگهان نسل او در سراسر زمین منتشر شد و جامعه متشکل انسانى را به وجود آورد.
تفسیرالمیزان
منظور از اینکه فرموده شما را از خاک خلق کرده ، این است که : خلقت شما افراد بشر بالاخره منتهى به زمین مى شود، چون مراتب تکون و پیدایش انسان چه مرتبه نطفه ، و چه علقه ، و چه مضغه ، و چه مراتب بعد از آن بالاخره از مواد غذایى زمین است که پدر و مادر او مى خورند، و فرزند در صلب پدر و رحم مادر رشد مى کند، پس انسان پیدایشش از عناصر زمین استو در جمله ((ثم اذا انتم بشر تنشرون (( کلمه ((اذا(( به اصطلاح اهل ادب ، فجائیه (ناگهانى ) است ، و معناى جمله این است که : خداوند شما را از زمین خلق کرد، ناگهان انسانى تمام عیار شدید، و به روى زمین منتشر گشتید، با اینکه انتظار مى رود از زمین مرده مرده اى دیگر پدید آید، نه موجودى جاندار، لیکن ناگهان و یک دفعه موجودى زنده و با شعور و عقل گشته ، و براى تدبیر امر زندگى خود در روى زمین به جنب و جوش در آمدید، پس جمله ((ثم اذا انتم بشر تنشرون (( در معناى همان جمله ((ثم انشاناه خلقا آخر(( مى باشد
پس خلقت انسان یعنى جمع کردن اجزاء و مواد زمینى ، و آنها را بهم ترکیب کردن ، آیتى و همه آن را انسانى داراى حیات و شعور عقلى ساختن ، آیتى و یا آیاتى دیگر است که بر وجود صانعى زنده و علیم دلالت مى کند، صانعى که امور را تدبیر مى کند، و این نظام عجیب را به وجود مى آورد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
فهرست
استغفار در ایات قران................................................................1
حجاب در ایات قران..................................................................5
نماز در ایات قران....................................................................8
محبت در ایات قران................................................................11
منطق در ایات قران.................................................................13
اب در ایات قران....................................................................17
استغفار:
منافقین و استغفار خداوند در مورد منافقین می فرماید: «و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لووا رووسهم» وقتی به آنها گفته می شود بیایید تا پیغمبر برای شما استغفار کند سرشان را می پیچند که این حرفها چیست که می زنید؟ «و رایتهم یصدون و هم مستکبرون» اینها را می بینی در حالی که صد می کنند که هم ممکن است به معنای اعراض خودشان باشد و هم به معنای اعراض دادن مردم، خودشان روی برمی گردانند و یا مانع مردم هستند و آنها تکبر می ورزند (منافقین/ 5).
کسی که به پیغمبر ایمان داشته باشد، محال است در مقابل ایشان استکبار بورزد. قرآن می فرماید ولی کار اینها از این حرفها گذشته است. به آنها گفته اند بیایید پیغمبر برای شما استغفار کند. مگر این گناهان با این استغفارها آمرزیده می شود؟ «سواء علیهم استغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم» فرقی نمی کند، چه تو برای اینها استغفار بکنی و چه نکنی خدا هرگز اینها را نخواهد آمرزید، «ان الله لایهدی القوم الفاسقین» خدا مردم فاسق و خارج را هدایت نمی کند (منافقون/ 6).
فسوق همان خروج است. آیه بعد گویی می خواهد بیان کند که چرا خداوند اینها را نمی آمرزد. قرآن یک گناه این منافقین را که اهانتی بود که به خدا، پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلّم، اسلام و مومنین کردند گوشزد می کند: «هم الذین یقولون لاتنفقوا علی من عند رسول الله؛ آنها همان کسانند که می گویند: به کسانی که نزد رسول خدایند انفاق نکنید» (منافقون/7 ).
یکی از صفات پرهیزکاران استغفار در سحرگاهان است خداوند در آیات 15 تا 19 سوره ذاریات می فرماید: «انَّ الْمُتَّقِینَ فى جَنَّت وَ عُیُون* ءَاخِذِینَ مَا ءَاتَاهُمْ رَبهُمْ إِنهُمْ کانُوا قَبْلَ ذَلِک محْسِنِینَ* کانُوا قَلِیلاً مِّنَ الَّیْلِ مَا یهْجَعُونَ* وَ بِالأَسحَارِ هُمْ یَستَغْفِرُونَ* وَ فى أَمْوَلِهِمْ حَقُّ لِّلسائلِ وَ المَْحْرُومِ؛ پرهیزگاران در باغهاى بهشت و در میان چشمه ها قرار دارند. و آنچه پروردگارشان به آنها مرحمت کرده دریافت مى دارند زیرا آنها پیش از آن ( در سراى دنیا ) از نیکوکاران بودند. آنها کمى از شبها را مى خوابیدند. و در سحرگاهان استغفار مى کردند. و در اموال آنها حقى براى سائل و محروم بود». دومین وصف آنها را چنین بیان مى کند: آنها پیوسته در سحرگاهان استغفار مى کردند. در آخر شب که چشم غافلان در خواب است، و محیط از هر نظر آرام، قال و غوغاى زندگى مادى فرو نشسته و عواملى که فکر انسان را به خود مشغول دارد خاموش است برمى خیزند و به درگاه خدا مى روند، در پیشگاه معبود به راز و نیاز مى پردازند، نماز مى خوانند و مخصوصا از گناهان خود استغفار مى کنند.
خداوند بعد از فتح مکه به پیامبر اکرم می فرماید: می فرماید: «فَسبِّحْ بحَمْدِ رَبِّک وَ استَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّابَا؛ پروردگارت را تسبیح و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه پذیر است» ( نصر/ 3).
در ذیل آیه سه دستور مهم به پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله وسلّم ( و طبعا به همه مؤمنان ) مى دهد که در حقیقت شکرانه اى براى این پیروزى فتح مکه و واکنش مناسبى در برابر این نصرت الهى است، دستور به تسبیح و حمد و استغفار. تسبیح به معنى منزه شمردن خداوند از هر گونه عیب و نقص است و حمد براى توصیف او به صفات کمالیه است، و استغفار در برابر نقصانها و تقصیرهاى بندگان است. این پیروزى بزرگ سبب شد که افکار شرک آلود زدوده شود، کمال و جمال خداوند ظاهرتر گردد و گم کرده راهان به سوى حق بازگردند. این فتح عظیم سبب شد که افراد گمان نکنند خداوند یارانش را تنها مى گذارد ( پاکى از این نقص ) و نیز بدانند که خداوند بر انجام وعده هایش توانا است ( موصوف بودن به این کمال ) و نیز بندگان به نقص خود در برابر عظمت او اعتراف کنند. بعلاوه ممکن است به هنگام پیروزى واکنشهاى نامطلوبى در انسان پیدا شود و گرفتار غرور و خود برتربینى گردد، و یا در برابر دشمن دست به انتقامجوئى و تصفیه حساب شخصى زند. این سه دستور به او تعلیم مى دهد که در لحظه حساس پیروزى بیاد صفات جلال و جمال خدا بیفتد، همه چیز را از او بداند و در مقام استغفار برآید تا هم غرور و غفلت او زایل گردد، و هم از انتقامجوئى بر کنار ماند.
در جای دیگر می فرماید: «وَ أَنِ استَغْفِرُوا رَبَّکمْ ثمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَعاً حَسناً إِلى أَجَل مُّسمًّى وَ یُؤْتِ کلَّ ذِى فَضل فَضلَهُ وَ إِن تَوَلَّوْا فَإِنى أَخَاف عَلَیْکمْ عَذَاب یَوْم کَبِیر؛ و دیگر این که از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او روی کنید تا شما را از بهره ای نیکو تا مدتی معین بهره مند سازد و به هر صاحب فضیلتی فضل او را (به تناسب کمالش) عطا کند. و اگر رویگردان شوید، من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم» (هود/3)، و پاکى و تقوا شما را بشارت به سرنوشتى سعادتبخش مى دهم (اننى لکم منه نذیر و بشیر؛ هود/2 ).
در این آیه به یکی از مراحل مهم دعوت انبیاء به سوى حق اشاره شده است که سومین دعوتم این است که از گناهان خویش استغفار کنید، و از آلودگیها خود را شستشو دهید و چهارمین دعوتم این است که به سوى او باز گردید و پس از شستشوى از گناه و پاک شدن در سایه استغفار، خود را به صفات الهى بیارائید که بازگشت به سوى او چیزى جز اقتباس از صفات او نیست (ثم توبوا الیه).
آمرزش گناهان در پی استغفار
در آخر همین زیارت چنین می خوانیم: «اللهم انک قلت: و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما» (نساء/64) یعنی خدایا تو در کلام مجیدت به پیامبر گفتی: اگر آنان آنگاه که به خود ستم می کنند نزد تو بیایند و از خداوند طلب آمرزش کنند و پیامبر نیز برای آنها طلب آمرزش کند، خداوند را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت . سپس خطاب به رسول اکرم می گوییم: «و انی اتیتک مستغفرا تائبا من ذنوبی و انی اتوجه بک الی الله ربی و ربک لیغفر لی ذنوبی» ای پیامبر عزیز! من آمده ام نزد تو در حالی که از خداوند آمرزش می طلبم و در حالی که از گناه گذشته ام پشیمانم، من به وسیله تو که بنده صالح خدا هستی و می توانی برای من دعا و استغفار کنی به سوی خدا که هم پروردگار من است و هم پروردگار تو رو آورده ام تا (در اثر استغفار من و استغفار تو) گناهان مرا بیامرزد.
ما مسلمانان در زیارت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، چنین می خوانیم: «اللهم انی اعتقد حرمه صاحب هذا المشهد الشریف فی غیبته کما اعتقدها فی حضرته و اعلم ان رسولک و خلفائک علیهم السلام احیاء عندک یرزقون، یرون مقامی و یسمعون کلامی و یردون سلامی» یعنی: خدایا من احترام صاحب این محل را پس از وفات همان می دانم که در زمان حیات داشت. من می دانم که پیامبر تو و جانشینانی که تو برگزیدی همه در پیشگاه تو زنده و مرزوقند، مرا در جایگاهم می بینند، سخنم را می شنوند، سلامم را پاسخ می گویند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
تفسیر و ترجمه آیه 97 سوره اعراف
أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن یَأْتِیَهُمْ بَأْسُنَا بَیَاتاً وَهُمْ نَآئِمُونَ
ترجمه : آیا مردم قریه ها پنداشتند از اینکه عذاب ما شب هنگام که به خواب رفته اند بر سر آنها بیاید ، در امانند
تفسیر المیزان :
کلمه « بیات » و همچنین « تبییت » به معناى شبیخون و شبانه بر سر دشمن تاختن است ، که یک نوع مکر به شمار مى رود، براى اینکه شب ، هنگام خفتن و آسایش انسان است ، و طبع آدمى متمایل به استراحت و صرفنظر کردن از هر کار دیگرى است .
این جمله متفرع بر ما قبل خود ذکر شده ، و بنابراین ، معنایش این مى شود که : وقتى حال جمعیت ها اینچنین بوده که با رسیدن نعمت هاى مادى و محسوس ، مغرور و از عالم ماوراى حس غافل مى شدند، عذاب خدا بدون اطلاع قبلى آنان و بطور ناگهان ، همه را نابود مى کرده ، آیا با این حال جمعیت ها مى توانند از عذابى که شبانه و در حال خواب آنها را از بین ببرد ایمن بوده باشند؟.
ترجمه و تفسیر آیه 99 سوره اعراف
أَفَأَمِنُواْ مَکْرَ اللّهِ فَلاَ یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ
ترجمه : آیا پنداشتند که از مکر خدا در امانند ? از مکر خدا جز زیانکاران ایمن ، ننشینند
تفسیر المیزان :
کلمه « مکر» به معناى این است که شخصى دیگرى را غافل گیر کرده و به او آسیبى برساند، این عمل از خداى تعالى وقتى صحیح است که به عنوان مجازات صورت بگیرد، انسان معصیتى کند که مستحق عذاب شود، و خداوند او را از آنجایى که خودش نفهمد معذب نماید و یا سرنوشتى براى او تنظیم کند که او خودش با پاى خود و غافل از سرنوشت خود بسوى عذاب برود، و اما مکر ابتدایى و بدون اینکه بنده معصیتى کرده باشد، البته صدورش از خداوند ممتنع است ، و ما این معنا را مکرر خاطرنشان کرده ایم .
نکته بسیار لطیفى در این سه آیه یعنى آیه « افامن اهل القرى » و آیه « او امن اهل القرى » و آیه « افامنوا مکر الله » بکار رفته و آن این است که در دو آیه اول فاعل « امن » را اسم ظاهر (اهل القرى ) آورده ، با اینکه ممکن بود در آیه دومى ضمیر بیاورد و بفرماید: « اوامنوا» لیکن این کار را نکرد تا ضمیر در آیه سومى که فاعل فعل است به هر دو آیه برگشته و در نتیجه جمعیت هلاک شده در خواب غیر از جمعیتى به حساب آید که در حالت غفلت و لعب دستخوش عذاب شدند.
و اما اینکه فرمود: « فلا یامن مکر الله الا القوم الخاسرون » جهتش را در آیه اول بیان کرد، و آن این بود که فرمود: ایمن بودن از مکر خدا در حقیقت خود مکرى است از خداى تعالى که دنبالش عذاب است ، پس صحیح است گفته شود: مردم ایمن از مکر خدا زیانکارانند، زیرا همان ایمنى شان هم مکر خدا است .
تفسیر نمونه :
عمران و آبادى در سایه ایمان و تقوى
در آیات گذشته سرگذشت اقوامى همچون قوم هود و صالح و شعیب و نوح و لوط بطور اجمال مورد بحث واقع شد، گرچه خود آن آیات به اندازه کافى براى بیان نتائج عبرت انگیز این سرگذشتها کافى بود، ولى در آیات مورد بحث به صورت گویاتر، نتیجه گیرى کرده ، مى گوید: اگر مردمى که در این آبادیها و نقاط دیگر روى زمین زندگى داشته و دارند، به جاى طغیان و سرکشى و تکذیب آیات پروردگار و ظلم و فساد، ایمان مى آوردند، و در پرتو آن تقوا و پرهیزکارى پیشه مى کردند، نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهى واقع نمى شدند، بلکه درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مى گشودیم (و لو ان اهل القرى آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض ).
ولى متاسفانه آنها صراط مستقیم که راه سعادت و خوشبختى و رفاه و امنیت بود رها ساختند، و پیامبران خدا را تکذیب کردند، و برنامه هاى اصلاحى آنها را زیر پا گذاشتند، ما هم به جرم اعمالشان ، آنها را کیفر دادیم (و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون ).
در اینجا به چند موضوع باید توجه کرد:
1 - در اینکه منظور از ((برکات )) زمین و آسمان ، چیست در میان مفسران گفتگو است : بعضى آن را به نزول باران و روئیدن گیاهان تفسیر کردهاند، و بعضى به اجابت دعا و حل مشکلات زندگى ، ولى این احتمال نیز وجود دارد که منظور از برکات آسمانى ، برکات معنوى و منظور از برکات زمینى برکات مادى بوده باشد ، اما با توجه به آیات گذشته تفسیر اول از همه مناسبتر است ، زیرا: در آیات گذشته که مجازاتهاى شدید مجرمان و طغیانگران را شرح میداد ، گاهى اشاره به فرود آمدن سیلاب از آسمان ، و طغیان چشمه ها از زمین (همانند طوفان نوح ) و گاهى اشاره به صاعقه ها و صیحه هاى آسمانى ، و گاهى زلزله هاى وحشتناک زمینى شده بود، در آیه مورد بحث این حقیقت مطرح است که این مجازاتها واکنش اعمال خود آنها بود و گرنه اگر انسان پاک و با ایمان باشد به جاى اینکه عذاب از آسمان و زمین فرا رسد ، برکات خدا از آسمان و زمین بر او مى بارد، این انسان است که برکات را تبدیل به بلاها مى کند.
2 - ((برکات )) جمع برکت است و همانطور که سابقا گفتیم ، این کلمه در اصل به معنى ((ثبات )) و استقرار چیزى است و به هر نعمت و موهبتى که پایدار بماند اطلاق مى گردد ، در برابر موجودات بى برکت که زود فانى و نابود و بى اثر مى شوند.
قابل توجه اینکه ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهى مى شود، بلکه باعث مى گردد که آنچه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود ، فى المثل امروز ملاحظه مى کنیم قسمت بسیار مهمى از نیروهاى انسانى و منابع اقتصادى در مسیر مسابقه تسلیحاتى و ساختن سلاحهاى نابود کننده صرف مى گردد ، اینها مواهبى هستند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
تفسیر سوره نساء
آیه 1
بیان آیه
بطورى که از همین آیه (که اولین آیه این سوره است ) برمى آید سوره نساء در مقام بیان احکام زناشوئى است ، از قبیل اینکه : ((چند همسر مى توان گرفت ))، ((با چه کسانى نمى توان ازدواج کرد)) و... و نیز در مقام بیان احکام ارث است و در خلال آیاتش امورى دیگر نیز ذکر شده ، نظیر احکامى از نماز، جهاد، شهادات ، تجارت و غیره و مختصرى هم درباره اهل کتاب سخن رفته است .
و مضامین آیاتش شهادت مى دهد بر اینکه این سوره در مدینه و بعد از هجرت نازل شده و از ظاهر آنها بر مى آید که یک باره نازل نشده است ، هر چند که غالب آیات آن بى ارتباط به هم نیستند.
و اما آیه مورد بحث با چند آیه بعدش که متعرض حال یتیمان و زنان است فى نفسه به منزله زمینه چینى براى مسائل ارث و محارم است که بزودى متعرض آن خواهد شد و اما عدد زوجات که در آیه سوم از آن سخن رفته هر چند که مساءله زوجات از امهات مسائل سوره است اما آیه شریفه به عنوان طفیلى و استفاده از کلام ذکر شده ، کلامى که گفتیم جنبه مقدمه و زمینه چینى دارد.
یَأَیهَا النَّاس اتَّقُوا رَبَّکُمُ...
در این آیه مى خواهد مردم را به تقوا و پروا داشتن از پروردگار خویش دعوت کند، مردمى که در اصل انسانیت و در حقیقت بشریت با هم متحدند و در این حقیقت بین زنشان و مردشان ، صغیرشان و کبیرشان ، عاجزشان و نیرومندشان ، فرقى نیست ، دعوت کند تا مردم درباره خویش به این بى تفاوتى پى ببرند تا دیگر مرد به زن و کبیر به صغیر ظلم نکند و با ظلم خود مجتمعى را که خداوند آنان را به داشتن آن اجتماع هدایت نموده آلوده نسازند، اجتماعى که به منظور تتمیم سعادتشان و با احکام و قوانین نجات بخش تشکیل شده مجتمعى که خداى عزوجل آنان را به تاءسیس آن ملهم نمود، تا راه زندگیشان را هموار و آسان کند همچنین هستى و بقاى فرد فرد و مجموعشان را حفظ فرماید.
از همین جا روشن مى شود که چرا در آیه شریفه ، خطاب را متوجه ناس (همه مردم ) کرد و نه به خصوص مؤ منین و نیز چرا فرمان ((اتقوا)) را مقید به قید ((ربکم )) کرد و نفرمود: ((اتقوا الله از ((خدا)) پروا کنید))، بلکه فرمود: (از پروردگار خود پروا کنید) چون صفتى که از خدا به یاد بشر انداخت (که همه را از یک نفر خلق کرده ) صفتى است که پر و بال آن تمامى افراد بشر را مى گیرد و اختصاصى به مؤ منین ندارد و این صفت خود یکى از آثار ربوبیت او است چون منشاءش ((ربوبیت )) خدا یعنى تدبیر و تکمیل است نه ((الوهیت )) او.
و اما این که فرمود: ((خدائى که شما را از یک نفس آفرید))، منظور از ((نفس )) به طورى که از لغت برمى آید عین هر چیز است مثلا مى گویند: ((جائنى فلان نفسه فلانى خودش نزد من آمد)) در اینجا منظور این است که عین او آمد. البته منشاء اینکه دو کلمه ((نفس )) و ((عین )) متعین در معناى ((چیزى که بوسیله آن شى ء، شى ء مى شود)) باشد، مختلف است .
و نفس چیزى است که انسان بواسطه آن انسان است و آن عبارت است از مجموع روح و جسم در دنیا و روح به تنهائى در زندگى برزخ که بحث در این باره در ذیل آیه : ((و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات ...)) گذشت .
مراد از نفس واحده و زوج او که انسان از آن آفریده شده است
و از ظاهر سیاق برمى آید که مراد از ((نفس واحده )) آدم (علیه السلام ) و مراد از ((زوجها)) حوا باشد که پدر و مادر نسل انسان است که ما نیز از آن نسل مى باشیم و بطورى که از ظاهر قرآن کریم برمى آید همه افراد نوع انسان به این دو تن منتهى مى شوند همچنانکه از آیات زیر همین معنا برمى آید که : ((خلقکم من نفس واحده ، ثم جعل منها زوجها)).
((یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنة )) و آیه زیر که حکایت گفتار ابلیس است : ((لئن اخرتن الى یوم القیمة لاحتنکن ذریتة الا قلیلا.
و اما احتمالى که بعضى از مفسرین در معناى ((نفس واحده )) و ((زوجها)) داده اند، ذیلا از نظر خوانندگان مى گذرد که البته به هیچ وجه درست نیست ، آنان گفته اند که : مراد از ((نفس واحده )) و ((زوج او)) در آیه شریفه مطلق ذکور و اناث نسل بشر است که کل بشر از مجموع پدر و مادر متولد مى شود، در نتیجه معناى آیه چنین مى شود که مثلا آیه فرموده است که هر یک نفر از شما نوع بشر از یک پدر و مادر و یا به عبارت دیگر: از دو فرد بشر خلق شده اید بدون اینکه در این معنا فرقى میان شما باشد، بنابه گفته این مفسر آیه شریفه همان را مى خواهد افاده کند که آیه : ((یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقیکم )) آن را افاده مى کند و مى فرماید: هان اى مردم ما شما را از یک نر و یک ماده آفریدیم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نمودیم تا یکدیگر را بشناسید و از میان همه شما آنکه باتقواتر است نزد خدا گرامى تر است و خلاصه مفادش این است که شما افراد بشر از این جهت که هر یک متولد از پدرى و مادرى هستید هیچ فرقى ندارید.
و وجه نادرستى این احتمال روشن است براى اینکه : این مفسر غفلت کرده از اینکه بین دو آیه ، یعنى آیه سوره حجرات و آیه سوره نسا فرق واضحى است زیرا آیه سوره حجرات در مقام بیان این جهت است که افراد انسان از نظر ((حقیقت انسانیت )) یکسانند و هیچ فرقى در این جهت ندارند که هر یک آنان از پدرى و مادرى از جنس بشر متولد شده اند پس دیگر جا ندارد یکى بر دیگرى تکبر ورزد و خود را از دیگران بهتر بشمارد مگر به یک ملاک که آن هم تقوا است .
و اما آیه سوره نسا که مورد بحث ما است در مقام دیگرى است این آیه مى خواهد بیان کند که افراد انسان از حیث ((حقیقت و جنس )) یک واقعیتند و با همه کثرتى که دارند همه از یک ریشه منشعب شده اند مخصوصا از جمله : ((و بث منهما رجالا کثیرا و نساء...)) این معنا به روشنى استفاده مى شود به طورى که ملاحظه مى کنید چنین معنائى با این احتمال که مراد از ((نفس واحده )) و ((زوج او)) تمامى نر و ماده هاى بشرى باشد نمى سازد گذشته از این دلیل آن معنا با غرضى که سوره نسا آن را تعقیب مى کند که بیانش گذشت سازگارى ندارد.
معناى کلمه زوج و جمله (و خلق منها زوجها)
و اما کلمه زوج در جمله : ((و خلق منها زوجها)) بنا به گفته راغب به معناى همسر است یعنى این کلمه در مورد هر دو قرین که یکى نر و دیگرى ماده باشد استعمال مى شود یعنى هم به نر زوج مى گویند و هم به ماده و همچنین در غیر حیوانات یعنى در هر دو چیزى که جفت داشته باشد به کار مى رود، مانند چکمه و دمپائى که به هر لنگه آن گفته مى شود: این زوج آن دیگرى است و نیز به هر چیزى که شبیه و نزدیک به دیگرى و یا ضد دیگرى است زوج گفته مى شود، آنگاه راغب در ادامه سخنانش مى گوید: زوجه واژه نامطلوبى است ، (یعنى در لغت صحیح به زن نیز زوج گفته مى شود نه زوجه ).
و ظاهر جمله مورد بحث یعنى جمله ((و خلق منها زوجها)) این است که مى خواهد بیان کند که همسر آدم از نوع خود آدم بود و انسانى بود مثل خود او و این همه افراد بى شمار از انسان که در سطح کره زمین منتشر شده اند همه از دو فرد انسان مثل هم و شبیه به هم منشاء گرفته اند و بنابراین حرف ((من )) من نشویه خواهد بود و جمله مورد بحث همان نکته اى را مى رساند که آیات زیر در صدد افاده آن است : ((و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه و الله جعل لکم من انفسکم ازواجا و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفده )).
فاطر السموات و الارض ، جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام یذروکم فیه )) و نظیر این آیات آیه زیر است : ((و من کل شى ء خلقنا زوجین )).
پس اینکه در بعضى از تفسیرها آمده که مراد از آیه مورد بحث این است که همسر آدم از بدن خود درست شده صحیح نیست ، هر چند که در روایات آمده که از دنده آدم خلق