لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
اقتدار دین در پالایش جامعه از انحرفات اجتماعی
(قسمت اول)
نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری
چکیده:
ربط و نسبت دو مقوله دین و پیشگیری از انحرافات اجتماعی هم برای کسانی که دغدغة دین و اجتماع دارند به خصوص آنان که در جامعه دینی زندگی میکنند، از اهمیت زیادی برخوردار می باشد، اینکه دین در این زمینه چه وظیفه ای دارد و از چه ظرفیتهای و کارکردهای در قبال این موضوع برخوردار است و اینکه انحرافات اجتماعی چه جایگاهی دارند و چه نسبتی میان آنها و گناه شرعی و انحرافات اخلاقی برقرار است، در این نوشتار به اختصار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. لازم به ذکر است هر چند چاره جویی برای انحرافات اجتماعی ـ که با گناه فقهی و اخلاقی نسبت عموم و خصوص من وجه دارد ـ لزوماً و در همه موارد نمیباید از منظر دینی پی جویی شود و علوم تربیتی و تدبیرهای حکومتی بیشترین مسئولیت را در این زمینه دارد، اما دین به ویژه دین همه جانبه نگر، معنوی و اجتماعی اسلام، اگر به خوبی فهم و تطبیق شود، میتواند نقش تعیین کننده ـ به ویژه در مرحله پیشگیری و واکسینه نمودن ـ ایفا نماید.
مفاد تعالیم دینی، اعم از نظم، انضباط، محدودیتهای سازنده و جهت دار و مایههای عمیق معنوی ادیان به ویژه در دین اسلام، بخشی از توانمندیهای دین است که در همة زمینههای فردی و اجتماعی و از جمله در مقابله با انحرافات اجتماعی بکار میآید.
واژگان کلیدی:
انسان، دین، گناه، الگو، اراده، نظم، انحرافات اجتماعی، نیاز درونی.
در طول تاریخ انحرافات اجتماعی از جمله معضلات جوامع بوده است، بدین سبب فلاسفه، جامعه شناسان، روانشناسان و حقوق دانان با توجه به تخصصهای مربوطه راهکارهایی برای مقابله و پیشگیری از انحرافات به جوامع ارائه میدهند، نکته قابل تأمل آن است که آیا دین در این مقوله هم میتواند نقشی ایفا نماید؟ و آیا میتوان از اهرم دین برای این امر بهره برد؟ به جهت اهمیت این سؤالات در نوشتار ذیل از منظر دینی و فلسفی به آنها پاسخ داده می شود و در شماره آتی با رویکرد جامعه شناختی این موضوع مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
موضوع انحرافات اجتماعیاز موضوعات مهمی است که همواره هم ذهن کارگزاران سیاست و تعلیم و تربیت را به خود مشغول داشته و هم توجه جدّی جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی را برانگیخته است. گرایش مطالعاتی آسیب شناسی اجتماعیعهده دار کندوکاو در همین موضوع است. اهتمامی که اغلب ادیان شناخته شده به جامعه و رفتارهای اجتماعی دارند، در کنار تأثیر شگرفی که دین در جوامع دیندار دارد، میطلبد که به نگرش ادیان به ویژه اسلام که از اجتماعی ترین دینهای شناخته شده است، به انحرافات اجتماعی و راههای پیشگیری از آن، توجه ویژه ای مبذول شود. البته ذکر نکته ای قابل توجه است که رویکرد دینی به این بحث، تداعی کننده این مطلب نیست که گویا پیشگیری و درمان انواع انحرافهای اجتماعی فقط وظیفة دین یا در وسع و توان دین است، لذا قبل از بیان رسالت اصلی هر نهاد، باید میزان تواناییهای نهفته در آن به خوبی شناخته شود تا بی دلیل، سطح مطالبات و انتظارات از آن نهاد بالا نرود تا در صورت برآورده نشدن آن توقعات، ناخواسته زمینه بدبینی فراهم نگردد. این اشتباه ومغالطة بزرگی است که دین مسئول و عهده دار پاسخگوئی به همة پرسشها و موظف به حلّ همة مشکلات آدمیان شناخته شود، همچنان که در مقابل، این نهایت گوهرنشناسی است که قدر ومنزلت دین پاس داشته نشود و کارکردهای مثبت آن در ساحتهای گوناگون فردی و اجتماعی نادیده گرفته شود، لذا این اهمال و فروگذاری در حقیقت به معنای محروم ساختن جامعه از عنصری اثرگذار میباشد که تا اعماق جان در همة ساحتهای وجودی انسان نقش میآفریند. از این رو لازم است، قبل از تبیین رویکرد دینی به انحرافات اجتماعی از مفهوم انحراف اجتماعی و نیز ماهیت اصلی و وظیفة اساسی دین تصویر درستی اراده شود.
انحرافات اجتماعی
انحراف یا کجروی رفتاری است که با معیارهای پذیرفته شده یا انتظار اجتماعی گروه یا جامعه ای خاص مغایر باشد. این تعریف، شامل رفتارهای گوناگون، نظیر تقلّب، ارتشا، جنایت، اعتیاد، ظلم و … میشود. بنابر نظر «کلینارد» این اصطلاح زمانی کاربرد دارد که رفتار، صورتی ناپسند پیدا نماید و ناپسندی آن به گونه ای باشد که از حدود اغماض جامعه فراتر برود.
یکی از مفاهیم نزدیک به انحراف، مفهوم نابهنجاری است. فرد نابهنجارکسی است که فاقد سازگاری با ساخت کلّی یک نظام باشد که یا در کارآیی یک نظام، مضرّ یا با انتظار و توقع مردم، ناهمخوان و یا از آنچه معمول، متداول و طبیعی شمرده میشود، متمایز باشد. در روانشناسی اجتماعی، شخصی نابهنجار خوانده میشود که با ضوابط اجتماعی - فرهنگی محیط پیرامون خود، سازگاری نیافته باشد و در روانپزشکی کسی نابهنجار تلقی میشود که با خود، محیط پیرامون و انتظارات محیطش همساز نباشد.
بدین ترتیب، مبنای انحراف دانستن یک رفتار، مخالفت آن با هنجارهای پذیرفته شده، انتظارهای جامعه یا هر گروه اجتماعی دیگر و ناهمخوانی آن با یک نظم خاص اجتماعی یا گروهی است، پس از یک سو با تنوع فرهنگها، معیارهای کجروی نیز تفاوت مییابد (همین نسبیّت معیارها و تنوع فرهنگها، مایة ناسازگاری و گاه ستیز دولتها و ملتها میشود) و از سوی دیگر، از آنجا که هیچ کس دقیقاً رفتاری منطبق با الگوهای اجتماعی ندارد، زیرا رفتار هر فردی تابع خطوط خاص شخصیت خود نیز هست، پس آن رفتاری نابهنجار، انحراف و آسیب تلقی میشود که حاوی انحرافات گسترده ای از معیارهای اجتماعی باشد. از منظر جامعه شناسی، مشروعیت و بهنجار بودن یک رفتار از نوع دیدگاه و انتظار یک جامعه یا هر گروه اجتماعی ناشی میشود و در صورتی انحراف تلقی میشود که هنجارها مکرّر و در حدی گسترده نادیده گرفته شوند. اما اگر از منظر دین، کجروی معادل گناه باشد، تنها خاستگاه ترک اوامر الهی و انجام نواهی الهی است. بنابراین، تلقی و انتظار جامعه در این جهت نقشی ندارد، بلکه یک فعل یاترک در صورتی که مخالف نهی یا امری باشد گناه شمرده میشود. کوچک و بزرگ بودن، درگناه بودن یک فعل یا ترک تأثیری ندارد، البته در آمرزیده شدن، قبول توبه و نیل به سعادت، کمیت و نوع گناه اثرگذار است، همانطور که نیت فرد نیز در استحقاق عقوبت مؤثر است، در حالیکه جامعه شناس هرگز با نیت و باطن افراد کاری ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
اسراف و تاثیر آن بر جامعه
اسراف
تعریف لغوی: اسراف از ریشه سرف یعنی تجاوز کردن و از حدّ گذشتن در هر کاری که انسان انجام میدهد.[1]
تعریف اصطلاحی: کلمه اسراف به معنای خارج شدن از حدّ اعتدال و تجاوز از حدّ در هر عملی است که انسان انجام میدهد. هر چند که به گفته راغب غالباٌ در مورد پول خرج کر دن استعمال میشود.[2]
کلمه اسراف کلمه بسیار جامعی است که هر گونه زیاده روی در کمیّت و کیفیّت و بیهوده گرایی و اتلاف و مانند آن را شامل میشود.[3]
مقدمه
دین مقدس اسلام بهرهبردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زیباییهاى زندگى را مباح و روا و اسراف و زیادهروى را حرام و ناروا مىداند و این بدان جهت است که مسلمان به تناسب امکانات و توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسؤولیت دارد. در این صورت فرد اسرافکار قهرا از اجراى مسؤولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمىماند و از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مىزند.
قرآن مجید این حقیقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهایى زیبا بیان مىکند و با هشدار به پیروان خود مىفرماید: (و انفقوا فى سبیل الله ولاتلقوا بایدیکم الى التهلکة) (۱) یعنى در راه خدا انفاق کنید و با دستهاى خود، خود را به هلاکت و نابودى نیفکنید. از این آیه شریفه چنین استفاده مىشود که اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نیازمندیهاى مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملتبه هلاکت و سقوط مىانجامد.
صرفنظر از اهمیتخوددارى از اسراف و تبذیر در دین از نظر موقعیتخاص کشور اسلامى که در محاصره حکومتهاى سلطهگر قرار گرفته اگر ما بتوانیم تجملات زندگى را حذف کنیم و رعایت اقتصاد و میانهروى را در همه حال مدنظر و برنامه عمل قرار دهیم، به استقلال کشور کمک کردهایم و به پیروزى نهایى نزدیکتر شدهایم. در نتیجه این شعار را در اقصى نقاط عالم و دنیاى اسلام و بالاخص ایران اسلامى اعلام کردهایم که ما از تنگناهاى اقتصادى نمىهراسیم و قدرت آن را داریم که روى پاى خود بایستیم و به هیچ قدرتى جز خداوند متعال متکى نیستیم.
مفهوم اسراف
راغب اصفهانى مىگوید: «السرف تجاوز الحد فى کل فعل یفعله الانسان» (۲) اسراف به معنى تجاوز از حد و معیار در هر کارى است که از انسان سر بزند، گرچه استعمال آن در موارد زیادهروى در انفاق مال بیشتر است و گاهى به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانى هم به چگونگى بذل مال و مورد آن اطلاق مىشود. اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معنى «کل فعل» و بر پایه شواهد فراوان در قرآن و حدیث، اسراف به هر گونه تجاوزکارى و زیادهروى گفته مىشود و در هر حال اسراف عملى است ممنوع و محکوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.
خداوند در سوره اعراف مىفرماید: «کلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لایحب المسرفین» (۳) بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست ندارد.
آثار سوء اسراف
الف) زیانهاى فردى
اسرافکار، علاوه بر زیانهاى اقتصادى که بر جامعه و ملت تحمیل مىکند، براى خود نیز زیانهاى جبرانناپذیرى به بار مىآورد:
۱ - خشم الهى; اسرافکار چون تعادل و توازن اقتصادى جامعه را برهم مىزند، از رحمتخدا بدور و گرفتار خشم خدا مىشود، همانگونه که در قرآن مجید آمده است: «انه لایحب المسرفین» (۴۶) خداوند اسرافکاران را دوست نمىدارد، و امام صادق(ع) فرمود: «ان السرف امر یبغضه الله» (۴۷) اسراف مورد غضب خداست.
۲ - محرومیت از هدایت; خداى متعال که همواره درهاى رحمتش بر بندگان گشوده استخود را «غافر الذنب و قابل التوب» (۴۸) معرفى کرده است لکن نسبتبه اسرافکاران مىفرماید: «ان الله لا یهدى من هو مسرف کذاب» (۴۹) همانا خداوند کسى را که اسرافکار و دروغگوست هدایت نمىکند.
۳ - فقر; روشنترین اثر اقتصادى اسراف، فقر است، زیرا که اسرافکار در اثر مصرف نارواى خود هم جامعه را به ورطه فقر مىکشاند و هم خود دچار فقر مىشود. لذا یکى از راههاى مبارزه اسلام با فقر و محرومیت ایجاد هماهنگى اقتصادى و ریشهکن ساختن اسراف است. حضرت على(ع) مىفرمایند: «القصد مثراة و السرف متواة» (۵۰) اقتصاد و میانهروى باعث توانگرى و اسراف و ولخرجى مایه فقر و تنگدستى است. و نیز فرمود: «سبب الفقر اسراف» (۵۱) ولخرجى عامل فقر است.
۴ - هلاکت; اسراف از هر نوعى که باشد انسان را به نابودى مىکشد. قرآن مجید این حقیقت را چنین بیان مىفرماید: «ما به وعدههایى که به انبیاء و اولیا دادیم وفا کردیم و سپس آنها را با هر که اراده کردیم نجات دادیم، اما مسرفان و ستمگران را هلاک کردیم» (۵۲) و نیز حضرت على(ع) مىفرماید: «کثرة السرف تدمر» (۵۳) اسرافکارى زیاد انسان را به هلاکت مىکشاند.
۵ - کیفر اخروى; کیفر کسانى که از حدود الهى تجاوز کرده و اوامر و نواهى خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستى در دنیا نیستبلکه عذاب اخروى نیز در انتظار آنان است. قرآن مجید در اینباره مىفرماید: «و کذلک نجزى من اسرف و لم یؤمن بآیات ربه ولعذاب الآخرة اشد و ابقى» این چنین جزا مىدهیم کسى را که اسراف کند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد، عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است، و در جاى دیگر مىفرماید: «و ان المسرفین هم اصحاب النار» براستى که مسرفان اهل دوزخند. به این ترتیب معلوم است که وضع افرادى که در مسیر باطل و هرزگیها دچار اسراف مىشوند چه خواهد بود!
ب) زیانهاى اجتماعى اسراف
البته از نظر اسلام، هر کس مالک حاصل کار و دسترنجخود - با رعایتحدود شرعى - مىباشد ولى انسان نمىتواند به بهانه این که مالک مالى است هر طور که بخواهد آن را صرف و خرج کند بلکه دو شرط اساسى دارد: یکى بهرهگیرى براى خود و دیگرى بهرهدادن به دیگران و تعطیل اینها دو صورت مىتواند داشته باشد:
۱ - ثروتاندوزى و تکاثر که نه خود از آن بهرهمند شود و نه دیگران.
۲ - صرف مال در راه هوا و هوس و اسرافکارى، که هر دو ممنوع و داراى پیامدهایى به شرح زیر مىباشند:
۱) حقناشناسى، وجدان هر انسانى این مطلب را پذیراست که در برابر هر احسانى باید تشکر کرد و اخلاق اجتماعى نیز حکم مىکند که در مقابل هر نیکى باید حقشناس و سپاسگزار باشیم، از احسان و نیکى پدر و مادر، استاد و معلم تا خالق مهربان.
«لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابى لشدید» (۵۴) اگر شکر نعمت را بجا آورید، فزونى دهیم و اگر کفران نعمت کنید مجازاتم شدید است.
۲ - تزلزل و سستى، انسانهاى معتدل در فراز و نشیبهاى زندگى هرگز نمىلغزند ولى افراد اسرافکار که ولخرجى و مصرفزدگى تمام ابعاد زندگیشان را فراگرفته چون روحیه مقاومت ندارند، شکستخورده و متزلزل خواهند بود.
۳ - کاهش تولید، جامعه مصرفى رفتهرفته قدرت تولید را از دست مىدهد و براى تامین مایحتاج خود به بیگانه روى مىآورد. این مطلبى است که در دوران حکومت طاغوت براى همه ثابتشده و نیاز به توضیح ندارد.
۴ - سقوط اخلاقى، ولخرجى و ریختوپاشهاى نابجا و بىمورد، انسان را از مسیر صحیح بیرون آورده و به ورطه هولناک فساد و تباهى مىکشاند، انسان اسرافکار گاهى به مرحلهاى مىرسد که به هر پستى تن مىدهد; رشوه مىگیرد، دروغ مىگوید، ربا مىخورد، به عناوین مختلف، عفت و شخصیتخود را از دست داده و سرانجام کارش به رسوایى مىکشد.
کیفر کسانى که از حدود الهى تجاوز کرده و اوامر و نواهى خدا را نادیده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستى در دنیا یستبلکه عذاب اخروى نیز در انتظار آنان است.
۵ - ضعف ایمان، اسرافکارى آدمى را از راه اعتدال خارج مىکند و به سستى ایمان و ضعف عقیده مىکشاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نقش تربیت بدنی در جامعه
چکیده
تقریباً در هر جامعهای، ورزش یک نهاد اجتماعی بسیار برجسته محسوب میشود، زیرا ورزش ویژگیهای موجد در هر نهادی را با جاذبه منحصر به فردی که فقط شاید دین موجد آن باشد، ترکیب میکند. در این مقاله، دیدگاههای کارکردی) )، تضاد و فرهنگی مرور گردیده و به بحث خواهیم پرداخت که چگونه ورزش با فرآیند جامعهپذیری و تغییرات اجتماعی، ارتباط پیدا میکند. در این بحث تمرکز خواهیم نمود روی تکامل ورزش از یک فعالیت تفریحی و معطوف به مشارکت به فعالیتی که شبیه شرکتی است که با اصول سوداگری و تفنن هدایت میشود. نقش ورزش در روابط بینالملل و توسعه ملی نشاندهنده معنا و اهمیت سیاسی ورزش در بسیاری از جوامع است. در حالی که ورزش قرار است در سطوح بالای سیاسی حالت انسجام دهنده داشته باشد، ولی در سطوح روابط فردی مبتنی بر جنس و نژاد این گونه نیست. نابرابری که در روابط نژادی و جنسیتی جامعه وجود دارد، در ورزش نیز یافت میشود. جامعهشناسی ورزش زمانی میتواند به فهم بهتر تمامی این موضوعات کمک کند که تئوری نقش بیشتری در تحقیقات این خرده حوزه ایفا نماید.
مقدمه
ورزش عرصه فعالیتهای الگومند، ساختارهای اجتماعی و روابط میان نهادی است که فرصت منحصر به فردی برای مطالعه و فهم پیچیدگیهای حیات اجتماعی فراهم میآورد. ورزش فعالیتی است که درجهای از اشتغال اولیه یا ثانویهای را در بر دارد که دیگر شرایط نهادی قادر به پیشی گرفتن از آن نیستند. ورزش چنان فرصتی برای تحقیق در مورد «اشکال بسیار شفاف ساختار اجتماعی فراهم میآورد که در دیگر نظامها یا موقعیتها نمیتوان یافت.»: به عبارت دیگر، بعنوان مثال تحقیق میدانی در ورزش امکان تضاد ساخت یافته و رقابت را در شرایط کنترل شده فراهم میآورد، چیزی که به سختی میتوان در دیگر ابعاد حیات اجتماعی یافت. پویایی گروهی، نیل به هدف از طریق سازمانهای اجتماعی، خرده فرهنگها، فرآیندهای رفتاری، پیوستگی اجتماعی، نابرابری ساخت یافته، جامعهپذیری و شبکههای سازمانی، فقط تعداد معدودی از موضوعات جامعهشناختی هستند که میتوان در محیطهای ورزشی آنها را مطالعه کرد. پیش فرض این نگرش این است که ساختار یا اشکال رفتار و تعامل موجود در محیطهای ورزشی شبیه رفتار و تعامل موجود در سایر زمینههای اجتماعی هستند. به عبارت دیگر، ورزش همانند دیگر نهادها جهان کوچکی از جامعه است.
در عین حال که ورزش، محصول واقعیت اجتماعی است، منحصر به فرد نیز هست. هیچ یک از دیگر نهادها، البته شاید به استثنای دین، دارای آن رمز، احساس غم توأم با شادی، فکر کردن به حادثهای، تثبیت فرهنگی انگاره رمانتیک که ورزش آنها را داراست، نمیباشند. هیچ فعالیت دیگری این چنین تناقضآمیز، امر جدی را با امر غیر جدی، تفریح و نشاط را با شدت و قوت، و امر ایدیولوژیکی را با امر ساختاری، ترکیب نمیکند.
این مقاله دارای دو هدف میباشد: اول، توصیف فهم رایج از ورزش و جامعه از طریق آثار جامعهشناسان ورزش در حوزههای برگزیده و دوم، ارزیابی کفایت تحقیق و تئوریسازی در این حوزهها. مقاله دارای پنج بخش است: بخش اول، دیدگاههای تئوریکی هدایت کننده تحقیقات در جامعهشناسی ورزش را ارایه میکند. دو بخش بعدی به بررسی ورزش و دو فرآیند اجتماعی یعنی جامعهپذیری و تغییرات اجتماعی میپردازد. بخش چهارم به نهاد حکومت (شکل یا فرآیند حکومت و رابطه آن با ورزش اختصاص دارد. بخش نهایی نشان میدهد که چگونه ورزش سبب تقویت نابرابری نژادی و جنسی میشود. به استثنای بخش مربوط به حکومت، مباحث مطروحه روی آمریکای شمالی و بخصوص ایالات متحده آمریکا، تأکید دارند.
دیدگاههای تئوریکی
در سطح کلان، تمرکز این مقاله روی سه دیدگاه تئوریکی: کارکردگرایی ساختاری، تئوری تضاد و مطالعات فرهنگی میباشد که این سه دیدگاه در آثار جامعهشناسان ورزش نقش برجستهای دارند. جامعهشناسی ورزش در دهه 1960 و 1970 پا به عرصه نهاد. اولین مشارکتها در این حوزه، تلاشهایی بودند در جهت ترسیم و توجیه این خرده حوزه جدید بعنوان یک حوزه تحقیقی مهم. این مشارکتها تحت تأثیر کارکردگرایی ساختاری قرار داشتند. پارادایم ساختاری، کارکرد تمرکزی بر سازمانهای اجتماعی دارد، این که چگونه این سازمانها کار میکنند و چگونه بقا و دوام مییابند. آنچه به آن تأکید میشود کارکردهای (یعنی عواقب) رفتارهای الگومند برای سازمانهای مورد نظر میباشد (1986(Frey
تحت راهبری اصول کارکردگرایی ساختاری، این نوع کارها روی موضوعاتی نظیر جامعهپذیری جوانان از طریق ورزش، ورزش بعنوان وسیلهای برای شبیه سازی، ورزش بعنوان یک نظام اجتماعی، رابطه ورزش با دیگر نهادها و کارکردهای انسجام دهنده ورزش برای مشارکت کنندگان، تماشاگران و سازمانهای اجتماعی تأکید دارند.
این نوع کارها زمانی در تاریخ آمریکا ظاهر شدند که جامعه دستخوش تغییرات سریع شده، باورهای محبوب آمریکایی مورد چالش قرار گرفته و اقتدار زیر سؤال رفته بود. بسیاری از جامعهشناسان ورزش به واکنش علیه کارکردگرایی ساختاری و جانبداری آن نسبت به پذیرش و عقلانی کردن آنچه که هست، پرداختند. آنها بیشتر به پذیرش دیدگاه تضاد تمایل نشان دادند، دیدگاهی که معتقد است ورزش منعکس کننده و تقویت کننده سلطه آرایش اجتماعی بوده و بدین وسیله تفاضلهای طبقاتی و قدرت را تداوم میبخشد. متفکران تحت تأثیر تئوری تضاد ، روی مسایل اجتماعی موجود در ورزش نظیر جنسیتگرایی نژاد گرایی، طبقه گرایی(65)، ظلم و ستمگری، تضاد سازمانی و انحراف، تأکید دارند.
اخیرا" برخی از جامعهشناسان ورزش رهیافتی فرهنگی نسبت به پدیدههای مربوط به ورزش اختیار کردهاند. از این نقطه نظر، هر دو دیدگاه کارکردی و تضاد مورد چالش قرار میگیرند، زیرا این دیدگاهها جبرگرا(66) هستند، یعنی به نقش عامل انسانی در تغییرات اجتماعی توجهی ندارند. به علاوه، عیب دیگر هر دو دیدگاه این است که آنها اهمیت الزامات فرهنگی را نادیده میگیرند، در حالی که ورزش نوعی تجلی فرهنگی محسوب میشود. از این نقطه نظر، ورزش عرصهای است که به طریق اجتماعی ساخت یافته و ویژگیهای رشدی و ظاهر شونده آن از اهمیت کانونی برخوردارند. محققان کانادایی و اروپایی اولین کوششها را برای نوشتن از این دیدگاه به کار بستهاند و به دنبال آنها اخیرا" محققان آمریکایی این مسیر را طی نمودهاند.
نظریهپردازان مطالعات فرهنگی مدل علوم طبیعی را بعنوان بهترین ابزار برای شناخت پدیده، رد میکنند. اینان، رهیافت پدیدارشناسانه را بیشتر ترجیح میدهند. یکی از موافقان بزرگ این دیدگاه چنین اظهار میکند:
«تکرار مطالعات علمی ورزش نقش چندانی در افزایش شناخت یا فهم ما از ماهیت و معنای فعالیتهای ورزشی نداشته است. با جداسازی ورزش از ویژگیهای رشدی آن، رهیافت (متغیر) کاملا" ابعاد اجتماعی - تاریخی و سیاسی حیات فرهنگی را نادیده میگیرد. نقش خاص مطالعات فرهنگی، پیوند دادن تجربه زیسته، کنشگران انسانی و معانی فرهنگی، متون، تجلیات (فرهنگ بعنوان تفسیر) یا ساختارهای وسیعتر سیاسی و اقتصادی جوامع صنعتی مدرن، بوده است.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نقش خانواده در جامعه امروزیمقدمه
خانواده اولین و مهمترین نهاد درتاریخ فرهنگ و تمدن انسانی است واولین مدرسه ای است که انسان درآن تعلیم مییابد و با اصول زندگی اجتماعی وروش تفاهیم بادیگران آشنا میشود. خانه، فضایی است که درزیر سقف آن ارزشهای اخلاقی و اجتماعی ازنسلی به نسل دیگر منقل میشود و اسباب رشد عاطفی، اخلاقی، اجتماعی افراد فراهم میگردد. درجهان امروز متأسفانه به رغم تعالیم حیاتبخش انبیاء بنیان خانواده درکشورهای صنعتی درحال فرو ریختن است واگر خرمندان و متفکران برای جلوگیری از این پیشآمد، تدابیر لازم را اتخاذ نکند، بخش عظیمی از ارزشهای والای انسانی دسخوش خطر خواهد شد و عالم بشری با بحرانهای مضاعفی روبرو خواهد گردید. سستشدن اساس خانواده، افزایش خشونت، اضطراب، ناامنی و بحرانهای اجتماعی بهواقع ریشه درعدم توجه به اهمیت و نقش خانواده دارد. همانطور که میدانیم شخصیت هرفرد درخانواده شکل میگیرد. روابط عاطفی پدران و مادران با فرزندان خود، اهمیت وئ نقش خانواده دارد. همانطور که میدانیم شخصیت هرفرد درخانواده شکل میگیرد. روابط عاطفی پدران و مادران با فرزندان خود، اهمیت خانواده و نقش آن را روشن میسازد. ادراک ارزشهای معنوی واخلاقی، رشد اجتماعی، عاطفی، عقلانی و بدنی، درحد وسیع درخانواده صورت میگیرد. بنابراین خانواده را باید نهادی مقدس یا باارزش تقلی کرد. ازسوی دیگر، خانواده نهادی است که عواطف فرد در آن شکل میگیرد فرد درخانواده نحو بروز عواطف را فرا میگیرد. کنترل کردن عواطف را میآموزد و نیازهای عاطفی خود را تأمین میکند. شاید هیچ نهاد اجتماعی دیگری به اندازه خانواده در تامین نیازهای اساسی روانی به ویژه نیازهای عاطفی، موثر نباشد. به زعم اکثر قریب به اتفاق دانشمندان علوم انسانی آنچه تحت عنوان نابسمانی هاغی رفتار بشری و به بیان صحیح تر اختلات رفتاری از قبیل بزهکاری، اعتیاد به مواد مخدر، سرقت، سرگشتگیهای جنسی، فرار از کانون خانواده و … در جامعه مشاهده میشود ، درحقیقت منشاء و مأوا در تربیتهای غیر اصولی و نابسامیهای خانوادگی دارد. بنابراین از روزی که توجه علمای انسانشناسی و به خصوص روانشناسان به منشأ علت عمده اختلالات رفتاری بشری جلب گردید، دروان کودکی سالها ی سرنوشتساز برای پرورش شخصیت و به تبع آن محیط خانواده به عنوان اولین و مهمترین پرورشگاه، مورد توجه و بررسی پژوهشگران قرار گرفت.
یکی از ویژگیهای دنیای امروز انفجار علم ودانش درهمه حوزههای و تأثیر ژرف آن در زندگی فردی و اجتماعی است. به تناسب گسترش علوم، حیاتروانی انسانها، پیچیدهگی مییابد. و برای شناخت بهتر انسانها نسبت به یکدیگر در مناسبات اجتماعی که خانواده بارزترین نمونه آن است، محتاج به علم و دانش بیش از مناسبات اجتماعی که خانواده بارزترین نمونه آن است، محتاج به علم و دانش بیش از گذشته هستیم و این امر آموزشهای خانواده را برای هرزن و هرمردی ضروری میسازد. آموزشهایی که ضمن ایجاد شناخت بیشتر اعضای خانواده را قادر میسازد نقشها و وظایف خود را در رابر همسر و فرزندان به بهترین شکل انجام دهند.
رویکرد نظریه پردازان به مساله تاثیر محیط و عوامل محیطی بر پرورش ورشد قوا و استعدادهای انسانی و اهمیت این عوامل دردوران کودکی مساله آموزش والدین را به عنوان یک راه روش کار مطرح ساخت. از طرف دیگر میدانیم که مدرسه دومین واحد متشکل و درحقیقت به عنوان پلی برای ورود کوکان از محیط محدود بسته و تحت کنترل خانواده به جامعه بزرگ و متنوع انسانی است که درمسیر تلاش برای آموزش والدین مورد توجه مجریان برنامههای آموزش والدین قرار گرفت. مدارس از این جهت که خانه دوم فرزندان محسوب میشوند، مکان مناسبی برای بررسی و تنظیم برنامههای متناسب برای آموزشی والدین هستند. بنابراین نخستین کوششها درجهت آموزش والدین درهمین مکانها و با کمک و مساعدت مربیان مدارس و استادان دنشگاهها صورت میگیرد. انجمن اولیاء و مربیان وزارت آموزش و پرورش متکفل برگزاری این گونه کلاسهای آموزش مسائل تربیتی برای والدین دانشآموزان در ایران است. این کلاسها تحت عنوان کلاسهای آموزش خانواده دایر شده است که در وهله اول گام مثبت و موثری درجهت شکوفایی استعدادهای دانشآموزان این آیندهسازان جامعه است.
طرح مساله و انگیزه تحقیق
پیش از بیان موضوع و اهمیت آن، گفتن اینت نکته لازم است که آموزش و پرورش باید پیشرفت و ترقی و تعالی هرجامعه و هرممکلت است، زیرا نوآوریهای علمی، فنی و مسائل مربوط به تکنولوژی و دیگر دانشهای بشری وابستگی نام با مجموعه آموزش و پرورش دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آموزش و پرورش ناحیه 7 مشهد
عنـوان :
نقـش زنـــان در جــامعه
تهیه و تنظیم :
ملیحه کشوریان مقدم
دبیر علوم اجتماعی
بهـار 1388
فهرست مطالب
عنـوان صفـحه
مقدمه 3
نقش زن در زندگی مشترک 4
بیکاری و اشتغال زنان 6
سهم زنان دیپلمه در اشتغال 8
نرخ بیکاری بالاتر است 9
تعداد زنان جویای کار بیشتر از زنان بیکار 9
ماندگاری زنان در بیکاری و اشتغال 10
کار زنان در کافی شاپ، ممنوع! 10
مشاغل انتخابی زنان 11
دسترسی کمتر زنان به سرمایه 13
پایین بودن نرخ مشارکت زنان 16
دوره میانسالی و نقش روابط اجتماعی و محیط های شغلی 18
دوره های تولید مثل 19
نقش عوامل نژادی، اجتماعی و فرهنگی 19
زنان در عرصه مدیریت 20
کنکاشی در عوامل خودکشی زنان 24
کمبود اعتماد به نفس و افسردگی 27
منابع 29
مقدمه
از زمانیکه بشر پا به عرصه وجود گذاشت و برای ادامه زندگانی خود، به حکم ضرورت به مبارزه با طبیعت برخاست، زن و مرد در کنار یکدیگر گام برداشته اند. با این حال با تشکیل اجتماعات انسانی، تقسیم عادلانه بین نقش ها و در اداره جامعه ازمیان رفت و در نتیجه قدرت نابرابر شکل گرفت . اگر قدرت با هریک از جنسها همراه باشد میتواند در شکل دهی به ساختارهای متفاوت جامعه بسیار مهم باشد. فی المثل ساخت یک جامعه زن سالار متفاوت از ساخت جامعه پدرسالار است . در دوره اول زن و مرد وظایف و مشاغل مختلف داشته اند با این حال همکار و مکمل هم بوده اند و هیچ چیز از پیش، مبین برتری یکی بر دیگری نبوده است و بر اثر تعاون ، مناسبات متعادل و متوازنی که بین آنها پدید آمده ، استحکام یافته بود.
در این اجتماعات ، شیوه زندگی بر پایه شکار و گردآوری خوراک قرار گرفته است. مرد به شکار می رفت، زن به جمع آوری خوراک مشغول بوده است و گاهی نیز به شکار میرفت. هر یک از این دو، توانایی خاصی داشت که برای انجام دادن کاری ، ضروری بوده . ارزش هردو برابر هم می بود. محل اقامت در این مرحله ، دو مکانی است و فرزندان همواره دوتباری اند.
در دوره زن سالاری، زن قدرت بسیار می یابد ، چرا که کار زن، کشاورزی است و مشغله مرد دامداری است. اساساً اساس برتری زن بر مرد و یا بالعکس را همین عامل مهم ، تعیین می کند. اگر عامل اقتصادی و تکنیکی در دست هر یک از جنس ها باشد، آن یک قدرت را به یدک می کشد و سپس ارزش ها و هنجارها نیز به سراغ قبول ذهنیتها از این برتری خواهد آمد. همانطوری که در دوره زن سالاری زن به اقتضای کار و فعالیتش ، یعنی کشاورزی ، مادر و سرور طبیعت دانسته می شود، در دوره پدرسالاری با در اختیار گرفتن فعالیتهای اقتصادی توسط مردان ، اهمیت یافتن نرینگی رشد پیدا کرد و در پی آن عقاید و فرهنگها نیز در پی توجیه مردسالاری برآمده اند.